📚 افزون بر کتاب پیشین، این سه کتاب هم در گروه تاریخ «شایسته تقدیر» شناخته شدهاند:
📗 بایندریان، تألیف عبدالرسول خیراندیش و مصطفی نامداریمنفرد، تهران: آبادبوم، ۱۴۰۱، ۵۳۰ ص.
📘 سیاست و تجارت در فارس: از برافتادن صفویان تا برآمدن زندیان، تألیف احمد بازماندگانخمیری، تهران: نگارستان اندیشه، ۱۴۰۲، ۳۵۲ ص.
📕 ترورهای سیاسی در ایران (۱۲۸۶- ۱۲۹۶)، تألیف سهراب یزدانی، تهران: مؤسسۀ فرهنگی هنری خانۀ هنر مَد، ۱۴۰۲، ۳۹۰ ص.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
📗 بایندریان، تألیف عبدالرسول خیراندیش و مصطفی نامداریمنفرد، تهران: آبادبوم، ۱۴۰۱، ۵۳۰ ص.
📘 سیاست و تجارت در فارس: از برافتادن صفویان تا برآمدن زندیان، تألیف احمد بازماندگانخمیری، تهران: نگارستان اندیشه، ۱۴۰۲، ۳۵۲ ص.
📕 ترورهای سیاسی در ایران (۱۲۸۶- ۱۲۹۶)، تألیف سهراب یزدانی، تهران: مؤسسۀ فرهنگی هنری خانۀ هنر مَد، ۱۴۰۲، ۳۹۰ ص.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
📙 این کتاب هم که برای ما تاریخپژوهان سودمند است، در گروه معماری و شهرسازی «برگزیده» شناخته شد:
📘 بنیادهای فهم تاریخ معماری: درسنامهای میانرشتهای، تألیف مهرداد قیومیبیدهندی، تهران: فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران؛ مؤسسۀ تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری «متن»، ۱۴۰۲، ۴۱۹ ص.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
📘 بنیادهای فهم تاریخ معماری: درسنامهای میانرشتهای، تألیف مهرداد قیومیبیدهندی، تهران: فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران؛ مؤسسۀ تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری «متن»، ۱۴۰۲، ۴۱۹ ص.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Forwarded from كتب نادرة pdf
| پنجهنامه: تاریخ و خاطره |
Volume 12 (SUPPLEMENT A-Z).pdf
📚 همهٔ جلدهای ویراست دوم دایرةالمعارف اسلام (لیدن: بریل)
📗EI²
The Encyclopaedia of Islam (Second Edition)
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
📗EI²
The Encyclopaedia of Islam (Second Edition)
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Forwarded from موزه خُردتاریخ
مهدی تدینی، پاورقینویسی تاریخی و دادگاه صحرایی حقیقت
مهدی تدینی مورخ حرفهای نیست، ولی با پاورقینویسیهای تاریخیاش مهار آگاهی تاریخی بخش وسیعی از مخاطبان تحصیلکرده شبکههای اجتماعی (و بدبختانه حتی برخی از تحصیلکردگان دانشگاهی در رشتۀ تاریخ) را در دست خویش گرفته است. آنچه مخاطبان نوشتههای تاریخی او را گرد هم میآورد، مجموعهای از ترجیحات سیاسی خاص است نه علائق تاریخنگارانه؛ این مشخصۀ همۀ تاریخپردازیهای ایدئولوژیک است. دلبستگان یک پروژۀ سیاسی که به طور تناقضآمیزی در گذشته به دنبال تصویری از آیندۀ سیاسی خویش هستند در تدینی و امثال او همان چیزهایی را مییابند که دوست دارند دربارۀ گذشتۀ خیالین آن پروژه بشنوند، به سخن دیگر، آنها به دنبال واقعیتهای گذشته نیستند، به دنبال صورت تاریخیشدۀ مجموعهای از آمال تحققنیافته خویش هستند.
تدینی در شبهتاریخنگاری خویش پا جای پای قهرمانان تاریخیاش در ادارۀ سوم ساواک گذاشته، منتهی با این تفاوت که نه به شکنجۀ جسم انسانها بلکه به شکنجه و بازجویی از خاطرات آنها، و در نهایت کشاندن حقایق تاریخی به دادگاه یکطرفۀ صحرایی برخاسته است. پاورقینویسانی چون او (که امروزه ظاهراً رو به تزاید دارند) روایت تاریخیای را فراهم میکنند که به کار ارضای نفس آن بخشی از ناراضیان وضع موجود میآید که حول ایدئولوژی پهلویسم گرد هم آمدهاند؛ ساختن یک آرمانشهر دروغین، انتقال اسطورۀ عصر زرین از گذشتههای بسیار دور و اساطیری به گذشتهای بسیار نزدیک، و برساخت یک جبهۀ شدیداً قطبیشدۀ حق و باطل از خاطرۀ حکومت پهلوی و همدلان و مخالفانش. پیرنگ حاکم بر این پاورقیهای تاریخی بسیار ساده و عوامانه است: همه چیز خوب بود؛ همه خوب میخوردند، خوب میپوشیدند، کیفشان کوک بود، عرق و کبابشان به راه بود و ... تا اینکه چند روشنفکر، شاعر و به طور کلی «چپها» آمدند و در شیپور فلاکت دمیدند؛ نتیجه آنکه، تودۀ جاهل به دنبال همین روشنفکران منحط به راه افتادند و قدرناشناسانه قطار توسعۀ پهلوی را از ریل خارج کردند. این روایت نیز همچون تمامی کژخوانیهای تعمدی از تاریخ رو به سوی آینده و تقویت یا پیشبرد یک پروژۀ سیاسی دارد. ننتیجۀ سیاسی چنین روایتپردازیهایی آنکه، اکنون نیز باید دوباره رانندۀ مقدر آن لوکوموتیو را، که مهارت رانندگی به گونهای وراثتی به او انتقال یافته، بازگرداند. تدینیها این پرسش جامعهشناختی و تاریخی را که چرا انقلاب شد، تبدیل به این پرسش کینهتوزانه و طلبکارانه میکنند که «چه مرگتان بود که شاه را بیرون کردید؟»، «چیتان کم بود که انقلاب کردید؟»، چرا همان ویترین عصر پهلوی را که ما میبینیم و با دیدنش به اوج لذت روحی میرسیم شما نمیدیدید؟ و پرپیداست که چه درک سادهبینانهای از مسئلۀ عاملیت تاریخی در پشت این نگاه به تاریخ نهفته است.
این دست از جنگهای تاریخ (History wars) در همه جا، با تشابهات و مختصاتی ویژه در جریان هستند، از توسعهیافتهترین جوامع تا عقبماندهترین آنها، ولی بعید است در هیچ کجای جهان، تا این اندازه با حیات و ممات یک نظم موجود و زمینهسازی عملی برای بازگردانی بیکم و کاست یک نظم پیشین، به مثابه بدیل آن، پیوند خورده باشند. آنچه اکنون شاهد آنیم رویارویی دو نوع بنیادگرایی است که بنا بر قاعده، هر کدام یک همبستۀ تاریخنگارانه نیز دارند، و آنچه صورتبندی و محتوای این پیوست تاریخی را تعین میبخشد نه دغدغۀ حقیقت، بلکه مقتضیات نبرد در عرصۀ سیاست است. این دست از تکاپوهای تاریخنگارانه ایدئولوژیک (چه تاریخنگاری پهلویستی و چه تاریخنگاری رسمی در نظام سیاسی کنونی) تنها در فضای گلخانهای حاصل از موجسواری رسانهای، یا پشتیبانی سیاسی و بوروکراتیک، بخت بقا دارند، ولی به محض ورود به فضای علمی و آکادمیک، که در آن از دوپینگ رسانهای و سازمانی خبری نیست، دیگر امیدی به بقا نخواهند داشت، هرچند که زدودن رسوبات آنها از ذهنیت عمومی نیازمند زمان و روشنگری است. و شگفت آنکه، بسیاری از زائدهها و دنبالچههای این شبهتاریخنگاری در فضای آکادمیک -همانهایی که علیالظاهر تحصیلکردۀ تاریخ هستند ولی تفاوت میان تاریخنگاری آکادمیک و شبهتاریخنگاریهای سیاستزده عوامانه را درنمییابند، همانهایی که حاضرند وجاهت علمی و آکادمیک خود را به پای تمنیات سیاسی زودگذر و محتوم به شکست خویش قربانی کنند- از درک چنین واقعیت سادهای عاجزند.
https://www.tgoop.com/microhismuseum
مهدی تدینی مورخ حرفهای نیست، ولی با پاورقینویسیهای تاریخیاش مهار آگاهی تاریخی بخش وسیعی از مخاطبان تحصیلکرده شبکههای اجتماعی (و بدبختانه حتی برخی از تحصیلکردگان دانشگاهی در رشتۀ تاریخ) را در دست خویش گرفته است. آنچه مخاطبان نوشتههای تاریخی او را گرد هم میآورد، مجموعهای از ترجیحات سیاسی خاص است نه علائق تاریخنگارانه؛ این مشخصۀ همۀ تاریخپردازیهای ایدئولوژیک است. دلبستگان یک پروژۀ سیاسی که به طور تناقضآمیزی در گذشته به دنبال تصویری از آیندۀ سیاسی خویش هستند در تدینی و امثال او همان چیزهایی را مییابند که دوست دارند دربارۀ گذشتۀ خیالین آن پروژه بشنوند، به سخن دیگر، آنها به دنبال واقعیتهای گذشته نیستند، به دنبال صورت تاریخیشدۀ مجموعهای از آمال تحققنیافته خویش هستند.
تدینی در شبهتاریخنگاری خویش پا جای پای قهرمانان تاریخیاش در ادارۀ سوم ساواک گذاشته، منتهی با این تفاوت که نه به شکنجۀ جسم انسانها بلکه به شکنجه و بازجویی از خاطرات آنها، و در نهایت کشاندن حقایق تاریخی به دادگاه یکطرفۀ صحرایی برخاسته است. پاورقینویسانی چون او (که امروزه ظاهراً رو به تزاید دارند) روایت تاریخیای را فراهم میکنند که به کار ارضای نفس آن بخشی از ناراضیان وضع موجود میآید که حول ایدئولوژی پهلویسم گرد هم آمدهاند؛ ساختن یک آرمانشهر دروغین، انتقال اسطورۀ عصر زرین از گذشتههای بسیار دور و اساطیری به گذشتهای بسیار نزدیک، و برساخت یک جبهۀ شدیداً قطبیشدۀ حق و باطل از خاطرۀ حکومت پهلوی و همدلان و مخالفانش. پیرنگ حاکم بر این پاورقیهای تاریخی بسیار ساده و عوامانه است: همه چیز خوب بود؛ همه خوب میخوردند، خوب میپوشیدند، کیفشان کوک بود، عرق و کبابشان به راه بود و ... تا اینکه چند روشنفکر، شاعر و به طور کلی «چپها» آمدند و در شیپور فلاکت دمیدند؛ نتیجه آنکه، تودۀ جاهل به دنبال همین روشنفکران منحط به راه افتادند و قدرناشناسانه قطار توسعۀ پهلوی را از ریل خارج کردند. این روایت نیز همچون تمامی کژخوانیهای تعمدی از تاریخ رو به سوی آینده و تقویت یا پیشبرد یک پروژۀ سیاسی دارد. ننتیجۀ سیاسی چنین روایتپردازیهایی آنکه، اکنون نیز باید دوباره رانندۀ مقدر آن لوکوموتیو را، که مهارت رانندگی به گونهای وراثتی به او انتقال یافته، بازگرداند. تدینیها این پرسش جامعهشناختی و تاریخی را که چرا انقلاب شد، تبدیل به این پرسش کینهتوزانه و طلبکارانه میکنند که «چه مرگتان بود که شاه را بیرون کردید؟»، «چیتان کم بود که انقلاب کردید؟»، چرا همان ویترین عصر پهلوی را که ما میبینیم و با دیدنش به اوج لذت روحی میرسیم شما نمیدیدید؟ و پرپیداست که چه درک سادهبینانهای از مسئلۀ عاملیت تاریخی در پشت این نگاه به تاریخ نهفته است.
این دست از جنگهای تاریخ (History wars) در همه جا، با تشابهات و مختصاتی ویژه در جریان هستند، از توسعهیافتهترین جوامع تا عقبماندهترین آنها، ولی بعید است در هیچ کجای جهان، تا این اندازه با حیات و ممات یک نظم موجود و زمینهسازی عملی برای بازگردانی بیکم و کاست یک نظم پیشین، به مثابه بدیل آن، پیوند خورده باشند. آنچه اکنون شاهد آنیم رویارویی دو نوع بنیادگرایی است که بنا بر قاعده، هر کدام یک همبستۀ تاریخنگارانه نیز دارند، و آنچه صورتبندی و محتوای این پیوست تاریخی را تعین میبخشد نه دغدغۀ حقیقت، بلکه مقتضیات نبرد در عرصۀ سیاست است. این دست از تکاپوهای تاریخنگارانه ایدئولوژیک (چه تاریخنگاری پهلویستی و چه تاریخنگاری رسمی در نظام سیاسی کنونی) تنها در فضای گلخانهای حاصل از موجسواری رسانهای، یا پشتیبانی سیاسی و بوروکراتیک، بخت بقا دارند، ولی به محض ورود به فضای علمی و آکادمیک، که در آن از دوپینگ رسانهای و سازمانی خبری نیست، دیگر امیدی به بقا نخواهند داشت، هرچند که زدودن رسوبات آنها از ذهنیت عمومی نیازمند زمان و روشنگری است. و شگفت آنکه، بسیاری از زائدهها و دنبالچههای این شبهتاریخنگاری در فضای آکادمیک -همانهایی که علیالظاهر تحصیلکردۀ تاریخ هستند ولی تفاوت میان تاریخنگاری آکادمیک و شبهتاریخنگاریهای سیاستزده عوامانه را درنمییابند، همانهایی که حاضرند وجاهت علمی و آکادمیک خود را به پای تمنیات سیاسی زودگذر و محتوم به شکست خویش قربانی کنند- از درک چنین واقعیت سادهای عاجزند.
https://www.tgoop.com/microhismuseum
Telegram
موزه خُردتاریخ
موزه شواهد تصادفی.
https://www.tgoop.com/microhismuseum
@Mhmmdghfuri
https://www.tgoop.com/microhismuseum
@Mhmmdghfuri
Forwarded from تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
«محاکمه پرویز ثابتی»
حتماً شنیدهاید که سه زندانی پیش از انقلاب در آمریکا از پرویز ثابتی، عضو بلندپایۀ ساواک، شکایت کردهاند. دربارۀ این شکایت بد نیست نظر ما را هم بشنوید. البته ما وکیل و وصی خودمان هم نیستیم، چه رسد به دیگران! حرفی که میزنم ابراز نظری شخصی است، از زبان کسی یا کسانی که دیریست در گرداب روزگار غرق شدهاند.
اولاً هیچکس نباید به دلیل عقایدش، چه سیاسی و چه غیرسیاسی، سرکوب شود؛ و ثانیاً هر گونه شکنجه علیهِ حتی نابکارترین مجرمان محکوم است. کارنامۀ ثابتی و کل ساواک ایران را ــ چه از جهت سوگیریهای کلان و چه از لحاظ عملکردهای خُرد ــ میتوان و باید نقد کرد و بیپروا به اشتباهات آن اشاره کرد تا تصویر دقیقی از میزان آسیبهایی که احتمالاً از سوی این نهاد وارد شده مشخص شود. در همین چارچوب، پرسشی مطرح میکنم و داوری را به عقل سلیم و غیرایدئولوژیک مخاطب میسپارم.
در دموکراتیکترین کشورها با کسانی که سازمانهای مسلح تروریستی تشکیل میدهند، چه برخوردی میشود؟ در آلمان غربیِ دموکراتیک که آزادی بیان حداکثری داشت و در ایتالیای دموکراتیک در دهۀ ۱۹۷۰ با گروههای چریکی (راف و بریگادهای سرخ) چه برخوردی میشد؟ اینکه برخورد خشونتآمیز با زندانی محکوم است، ارتباطی به این پرسش اساسی ندارد که یک جامعۀ لیبرالـدموکرات با سازمانهای تروریستی چه برخوردی باید کند؟ میتوانیم آن را معیاری برای داوری دربارۀ چریکها و مجاهدان تروریست ایرانی در نظر بگیریم (نمیگویم رفتارِ حکومتِ برآمده از خود این انقلابیون معیار باشد، بلکه رفتار یک حکومت لیبرالـدموکرات را معیار گیریم).
با چریکهایی که علیه حکومت اقدام مسلحانه میکردند، چه برخوردی باید میشد؟ چرا این گروهها جوری وانمود میکنند که انگار بیگناه بودهاند؟ باید محکم گفت اِعمال خشونت علیه زندانی محکوم است، اما این بحث دیگری است و نفس مجرم بودن این گروهها را منتفی نمیکند. اگر هم طبق معمول میگویید «چریکبازی در آن زمانه مد بوده»، پاسخش این است که «جو زمانه» طبعاً شامل حال حکومت هم باید بشود، پس این استدلال اساساً پوچ است. این چه بساط مظلومنمایی دروغینی است که پس از نیمقرن تمامی ندارد؟ تا کی باید شاهد این مظلومنمایی تروریستهایی باشیم که در هر کشوری مجرم بودند.
روی سخنم با این چپـچریکهای پیر و غربنشین است. شما را خوب شناختهایم! شمایی که پنجاه سال پس از جوانی همچنان لجوج و متعصب حاضرید به بهای زندگی چند نسل ایرانی تا لب گور از آرمانهای شکستخوردهتان دفاع کنید! شما که پس از نیم قرن تجربه اینقدر سختسرید، در جوانی چه بودید؟ حاضرید در لحظۀ مرگ آخرین دشنه را هم به پهلوی ایرانیان بزنید، چون معتقدید این خنجر را بزنید و بمیرید، بهتر از این است که این واپسین تیغ را نزنید! شما هم در دادگاه تاریخ محکومید!
همچنین بنگرید به این پست: «روانشناسی ساواک»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
حتماً شنیدهاید که سه زندانی پیش از انقلاب در آمریکا از پرویز ثابتی، عضو بلندپایۀ ساواک، شکایت کردهاند. دربارۀ این شکایت بد نیست نظر ما را هم بشنوید. البته ما وکیل و وصی خودمان هم نیستیم، چه رسد به دیگران! حرفی که میزنم ابراز نظری شخصی است، از زبان کسی یا کسانی که دیریست در گرداب روزگار غرق شدهاند.
اولاً هیچکس نباید به دلیل عقایدش، چه سیاسی و چه غیرسیاسی، سرکوب شود؛ و ثانیاً هر گونه شکنجه علیهِ حتی نابکارترین مجرمان محکوم است. کارنامۀ ثابتی و کل ساواک ایران را ــ چه از جهت سوگیریهای کلان و چه از لحاظ عملکردهای خُرد ــ میتوان و باید نقد کرد و بیپروا به اشتباهات آن اشاره کرد تا تصویر دقیقی از میزان آسیبهایی که احتمالاً از سوی این نهاد وارد شده مشخص شود. در همین چارچوب، پرسشی مطرح میکنم و داوری را به عقل سلیم و غیرایدئولوژیک مخاطب میسپارم.
در دموکراتیکترین کشورها با کسانی که سازمانهای مسلح تروریستی تشکیل میدهند، چه برخوردی میشود؟ در آلمان غربیِ دموکراتیک که آزادی بیان حداکثری داشت و در ایتالیای دموکراتیک در دهۀ ۱۹۷۰ با گروههای چریکی (راف و بریگادهای سرخ) چه برخوردی میشد؟ اینکه برخورد خشونتآمیز با زندانی محکوم است، ارتباطی به این پرسش اساسی ندارد که یک جامعۀ لیبرالـدموکرات با سازمانهای تروریستی چه برخوردی باید کند؟ میتوانیم آن را معیاری برای داوری دربارۀ چریکها و مجاهدان تروریست ایرانی در نظر بگیریم (نمیگویم رفتارِ حکومتِ برآمده از خود این انقلابیون معیار باشد، بلکه رفتار یک حکومت لیبرالـدموکرات را معیار گیریم).
با چریکهایی که علیه حکومت اقدام مسلحانه میکردند، چه برخوردی باید میشد؟ چرا این گروهها جوری وانمود میکنند که انگار بیگناه بودهاند؟ باید محکم گفت اِعمال خشونت علیه زندانی محکوم است، اما این بحث دیگری است و نفس مجرم بودن این گروهها را منتفی نمیکند. اگر هم طبق معمول میگویید «چریکبازی در آن زمانه مد بوده»، پاسخش این است که «جو زمانه» طبعاً شامل حال حکومت هم باید بشود، پس این استدلال اساساً پوچ است. این چه بساط مظلومنمایی دروغینی است که پس از نیمقرن تمامی ندارد؟ تا کی باید شاهد این مظلومنمایی تروریستهایی باشیم که در هر کشوری مجرم بودند.
روی سخنم با این چپـچریکهای پیر و غربنشین است. شما را خوب شناختهایم! شمایی که پنجاه سال پس از جوانی همچنان لجوج و متعصب حاضرید به بهای زندگی چند نسل ایرانی تا لب گور از آرمانهای شکستخوردهتان دفاع کنید! شما که پس از نیم قرن تجربه اینقدر سختسرید، در جوانی چه بودید؟ حاضرید در لحظۀ مرگ آخرین دشنه را هم به پهلوی ایرانیان بزنید، چون معتقدید این خنجر را بزنید و بمیرید، بهتر از این است که این واپسین تیغ را نزنید! شما هم در دادگاه تاریخ محکومید!
همچنین بنگرید به این پست: «روانشناسی ساواک»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم) (Parastoo Rahimi)
♦️گفتوگوی داریوش رحمانیان با ایبنا دربارۀ کتاب تاریخ دیدمانی
🔹جهان امروز جهان دیدمانی شده است.
🔸به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب تاریخ دیدمانی مجموعهای از مقالات، جستارها، سخنرانیها و گفتوگوهای داریوش رحمانیان است که در سالهای اخیر دربارۀ پیوند تاریخ با عکاسی و فیلم و سینما نوشته یا ایراد کردهاند. این مقالات، جستارها، سخنرانیها و گفتوگوها را پرستو رحیمی گردآوری کرده است و در یک مجموعه ازسوی انتشارات کتاب شرق در دسترس خوانندگان قرار گرفته است.
🔸داریوش رحمانیان، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران و نویسندۀ کتاب تاریخ دیدمانی، گفت: تاریخ دیدمانی در واقع ترجمهای است از Visual History که البته در زبان فارسی به آن تاریخ تصویری میگویند.
🔸متن کامل این گفتوگو را در پیوند زیر بخوانید:
🔗http://yun.ir/dx5qoe
@mardomnameh
🔹جهان امروز جهان دیدمانی شده است.
🔸به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب تاریخ دیدمانی مجموعهای از مقالات، جستارها، سخنرانیها و گفتوگوهای داریوش رحمانیان است که در سالهای اخیر دربارۀ پیوند تاریخ با عکاسی و فیلم و سینما نوشته یا ایراد کردهاند. این مقالات، جستارها، سخنرانیها و گفتوگوها را پرستو رحیمی گردآوری کرده است و در یک مجموعه ازسوی انتشارات کتاب شرق در دسترس خوانندگان قرار گرفته است.
🔸داریوش رحمانیان، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران و نویسندۀ کتاب تاریخ دیدمانی، گفت: تاریخ دیدمانی در واقع ترجمهای است از Visual History که البته در زبان فارسی به آن تاریخ تصویری میگویند.
🔸متن کامل این گفتوگو را در پیوند زیر بخوانید:
🔗http://yun.ir/dx5qoe
@mardomnameh
ایبنا
جهان امروز، جهان دیدمانی شده است/ ایران یک مفهوم و روایت دیرین دارد
داریوش رحمانیان، نویسنده کتاب «تاریخ دیدمانی» گفت: جهان امروز، جهان دیدمانی شده است، یعنی فرهنگ بشر امروز زیر سلطه عکس، فیلم، روایتهای سینمایی و روایتهای هنری قرار دارد. متاسفانه امروز در جهان بر سر تاریخ، تاریخ فرهنگی و تمدن یک نوع کشاکش و جنگ برپا شده…