ببند غنچهصفت لب، زمانه خونریز است
گل مراد چه جویی سموم پاییز است
سراب حسرت ایام حاصل فرهاد
شراب دلکش شیرین به کام پرویز است
لبم به جام و سرشکم به جام میلغزد
تهی ز باده و از اشک جام لبریز است
به هر که مینگرم غرق بدگمانیهاست
ز هر که میشنوم داستان پرهیز است
ز لالهزار جهان بوی داغ میآید
به جویبار دود خون چه وحشتانگیز است
همیشه کشور دارا خراب از اسکندر
هماره ملکت جم زیر چنگ چنگیز است
از آنچه رفت به ما هیچ جای گفتن نیست
چرا؟ که در پس دیوار گوشها تیز است
کدام نقطه دمی امن میتوانی زیست
به هر کجا که روی آسمان بلاخیز است
چنان شکست زمانه پرم که پندارم
شکنجههای تو بر من محبتآمیز است
من و مضایقه از جان؟ تو آنچنان خوبی
که پیش پای تو جان حمید ناچیز است
▫️حمید مصدق
🍂 امروز سالروز درگذشت حمید مصدق است (۷ آذر ۱۳۷۷).
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
گل مراد چه جویی سموم پاییز است
سراب حسرت ایام حاصل فرهاد
شراب دلکش شیرین به کام پرویز است
لبم به جام و سرشکم به جام میلغزد
تهی ز باده و از اشک جام لبریز است
به هر که مینگرم غرق بدگمانیهاست
ز هر که میشنوم داستان پرهیز است
ز لالهزار جهان بوی داغ میآید
به جویبار دود خون چه وحشتانگیز است
همیشه کشور دارا خراب از اسکندر
هماره ملکت جم زیر چنگ چنگیز است
از آنچه رفت به ما هیچ جای گفتن نیست
چرا؟ که در پس دیوار گوشها تیز است
کدام نقطه دمی امن میتوانی زیست
به هر کجا که روی آسمان بلاخیز است
چنان شکست زمانه پرم که پندارم
شکنجههای تو بر من محبتآمیز است
من و مضایقه از جان؟ تو آنچنان خوبی
که پیش پای تو جان حمید ناچیز است
▫️حمید مصدق
🍂 امروز سالروز درگذشت حمید مصدق است (۷ آذر ۱۳۷۷).
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Forwarded from غریبهای در آن سوی دریاها (Iman Fakhri Joshani)
امروز در تاریخِ جنگهای صلیبی؛ آغاز جنبش صلیبی به فرمان پاپ اوربان (۱۰۹۵)
بخش نخست | ۱
«۲۷ نوامبر» مقارن است با آخرین روز «شورای کلرمون» در سال ۱۰۹۵ میلادی و «آغاز جنبش صلیبی» به فرمان پاپ اوربان دوم (Urban II) برای بازپسگیری اورشلیم و #اراضی_مقدس. این فراخوان در واکنش به پیشروی ترکان سلجوقی در قلمروی امپراتوری بیزانس و تقاضای کمک نظامی امپراتور بیزانس بود. پاپ اوربان دوم در ادامه اصلاحات کلیسایی دورۀ گریگوری، مفهوم «جنگ مقدس و عادلانه» (Just War; Bellum Iustum) سن آگوستین را با مفاهیم مورد قبول دیگر همچون «نیکوکاری» و «زیارت اماکن مقدس» پیوند زد و به جای بازپسگیری آسیای صغیر بر آزادسازی سرزمین مقدس تأکید کرد. از این رو جنگجویان و شوالیهها هنگام «صلیب گرفتن» سوگند یاد میکردند که ضمن بازپسگیری اراضی مقدس و شهر #اورشلیم، آرامگاه مقدس مسیح را زیارت کنند تا از گناهان پاک شوند. این فراخوان خود سرآغازی شد بر سلسله جنگهای مذهبی چند صد سالۀ مشهور به «جنگهای صلیبی».
Painting:
Jean Colombe, Council of Clermont. Sébastien Mamerot, Les passages d'outremer.
@strangerinoutremer | غریبهای در آن سوی دریاها
بخش نخست | ۱
«۲۷ نوامبر» مقارن است با آخرین روز «شورای کلرمون» در سال ۱۰۹۵ میلادی و «آغاز جنبش صلیبی» به فرمان پاپ اوربان دوم (Urban II) برای بازپسگیری اورشلیم و #اراضی_مقدس. این فراخوان در واکنش به پیشروی ترکان سلجوقی در قلمروی امپراتوری بیزانس و تقاضای کمک نظامی امپراتور بیزانس بود. پاپ اوربان دوم در ادامه اصلاحات کلیسایی دورۀ گریگوری، مفهوم «جنگ مقدس و عادلانه» (Just War; Bellum Iustum) سن آگوستین را با مفاهیم مورد قبول دیگر همچون «نیکوکاری» و «زیارت اماکن مقدس» پیوند زد و به جای بازپسگیری آسیای صغیر بر آزادسازی سرزمین مقدس تأکید کرد. از این رو جنگجویان و شوالیهها هنگام «صلیب گرفتن» سوگند یاد میکردند که ضمن بازپسگیری اراضی مقدس و شهر #اورشلیم، آرامگاه مقدس مسیح را زیارت کنند تا از گناهان پاک شوند. این فراخوان خود سرآغازی شد بر سلسله جنگهای مذهبی چند صد سالۀ مشهور به «جنگهای صلیبی».
Painting:
Jean Colombe, Council of Clermont. Sébastien Mamerot, Les passages d'outremer.
@strangerinoutremer | غریبهای در آن سوی دریاها
Forwarded from غریبهای در آن سوی دریاها (Iman Fakhri Joshani)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
📌مردمنامه با همکاری مؤسسۀ اکنون و مدرسۀ نوروزگان برگزار میکند:
تاریخنگاری دورۀ اسلامی؛ روایت سقیفه و خلافت
2⃣ دومین نشست از نشستهای ماهانۀ مردمنامه
گفتوگو با علی بهرامیان (عضو شورای عالی علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و پژوهشگر تاریخ صدر اسلام)
با حضور داریوش رحمانیان (سردبیر فصلنامۀ مردمنامه)
مدیر نشست: محمدجواد محمدحسینی
🕕 دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸
🔗 برای ورود به این گفتوگو روی پیوند ضربه بزنید:
https://gap.nowruzgan.com/rooms/p8k-mq9-8ql-m0d/join
🔍 در پنجرهٔ بازشده، ابتدا نام خود را بنویسید و سپس گزینهٔ join meeting را انتخاب کنید. نیازی به واردکردن رمزعبور نیست.
📍طراح پوستر:
@Shamimshah
@mardomnameh
تاریخنگاری دورۀ اسلامی؛ روایت سقیفه و خلافت
2⃣ دومین نشست از نشستهای ماهانۀ مردمنامه
گفتوگو با علی بهرامیان (عضو شورای عالی علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و پژوهشگر تاریخ صدر اسلام)
با حضور داریوش رحمانیان (سردبیر فصلنامۀ مردمنامه)
مدیر نشست: محمدجواد محمدحسینی
🕕 دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸
🔗 برای ورود به این گفتوگو روی پیوند ضربه بزنید:
https://gap.nowruzgan.com/rooms/p8k-mq9-8ql-m0d/join
🔍 در پنجرهٔ بازشده، ابتدا نام خود را بنویسید و سپس گزینهٔ join meeting را انتخاب کنید. نیازی به واردکردن رمزعبور نیست.
📍طراح پوستر:
@Shamimshah
@mardomnameh
▪️روزی روزگاری کوی دانشگاه تهران (۱): دیباچه
یکسال دیگر کوی دانشگاه تهران ۸۰ ساله خواهد شد (پایهگذاری ۱۳۲۴). ده سال پس از تأسیس دانشگاه تهران (۱۳۱۳)، در ۱۳۲۳ دکتر علیاکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران که از «ملاحظهٔ وضع نابهنجار بسیاری از دانشجویانی که از شهرستانها میآمدند و ناچار بودند در مسافرخانهها یا در جاهای نامناسب دیگر خانه کنند»، به این فکر افتاد که برای سکونت دانشجویان در «امیرآباد شهرکی دانشگاهی» مانند آنچه در «پاریس و جاهای دیگر دیده بود» پایهگذاری کند. سیاسی در خاطراتش شرح داده که چگونه با لطایفالحیل چند بار رای شاه جوان را زد تا امیرآباد را که پادگان آمریکاییها بود، پس از رفتن آنها به دانشگاه تهران واگذار کند. غیر از دانشگاه تهران، وزارت جنگ و ژاندارمری هم چشم طمع به امیرآباد داشتند؛ این دومی حتی پای قوامالسلطنه را هم بدین ماجرا بازکرد، امّا در فرجام این سیاسی بود که با جدوجهد بسیار توانست آنجا را از آن دانشگاه تهران کند و نخستین دانشجویان را در آنجا ساکن سازد (نک. یک زندگی سیاسی: خاطرات علیاکبر سیاسی، چاپ ثالث، صص ۲۰۲ تا ۲۱۳).
در این هشتاد سال دانشجویان بسیاری از سرتاسر ایران به کوی دانشگاه آمده و سالها، کم یا زیاد، در آنجا بودوباش داشته و زندگی خوابگاهی دانشجویی را، خوب یا بد، تجربه کرده و با کولهباری از خاطرات، تلخ یا شیرین، از آنجا رفتهاند. در این سلسله یادداشتها بر آن هستم که گوشههایی از خاطرات شخصی خود، آن خاطراتی که میشود گفت و نوشت، را از دوران سکونت در کوی بازگویم.
کوی یازده سال (۱۳۷۶ - ۱۳۸۷) خانهٔ من بود و من به تعبیر زندهیاد استاد باستانی پاریزی، «ساکن سادهدل کوی امیرآباد» بودم. برای منی که از هفتسالگی تا امروز اجارهنشین هستم، یازده سال طولانیترین زمانی است که در یک محله سکونت داشتهام. در میان ساکنان کوی هم از این جهت جزو رکوردداران هستم! جایگاه نخست با فاصلهٔ بسیار از آن «دکتر عابدی» است که بیشترین دورهٔ بودوباش و ماندگاری در کوی دانشگاه از آن او است (بیش از ۴۰ سال تا امروز که هنوز گویا ساکن کوی است؛ درباره محمد عابدی معروف به دکتر عابدی نک. اینجا و اینجا و اینجا).
سال نخست در خوابگاه ۱۳ آبان کوچهٔ ایران خیابان وصال شیرازی، دو سال بعدی در خوابگاهها ۷۱ و ۷۰ در شمالیترین نقطهٔ قلمرو کوی دانشگاه که پسانتر به «خوابگاه چمران» معروف شد. هشت سال بعدی را در خود کوی اصلی در ساختمان ۲۲، ساختمانی «ل/ال» مانند در جنوب غربی کوی، گذراندم.
اتاقهای خوابگاه ۱۳ آبان هشت نفره و چهار نفره بودند. من در اتاق چهار نفره ساکن بودم که دو تن از هماتاقیهایم بیشتر روزها نبودند. اتاقهای ساختمانهای کوی غالباً چهار نفره بودند؛ گاهی که دانشجو بیش از ظرفیت پذیرفته میشد، پنج نفره میشدند. مثلاً سال سوم اتاق چهار نفره ما پنج نفره شد. معمولاً این نفر پنجم نودانشجو بود که حضورش در اتاق چالشهایی به همراه داشت. ساختمان ۲۲، که من هشت سال ساکن آن بودم، تنها ساختمانی بود که اتاق سه نفره داشت. پس از واقعه کوی ۷۸ این ساختمان به دانشجویان تحصیلات تکمیلی اختصاص یافت و اتاقهایش دو نفره شد.
سال اول که از یکدیگر شناختی نداشتیم، معمولاً هماتاقیهای ما را مسئولان خوابگاه و معاونت دانشجویی دانشکدهها انتخاب میکردند، در سالهای بعدی خود به اختیار با دوستانمان هماتاقی میشدیم. در انتخاب هماتاقیها، گاهی خود مسئولان ملاحظاتی را رعایت میکردند؛ مثلاً در سال اول در خوابگاه ۱۳ آبان دانشجویان سُنی کُرد و فارسیزبان را در یک اتاق ۸ نفره جای داده بودند. دستهای از دانشجویان ترجیح میدادند با همشهریها و هماستانیها و همزبانان و هممذهبان خود هماتاقی شوند. من جزو این دسته نبودم و در این یازده سال هماتاقیهایم، همدانشکدهایهایم بودند، بهجز یک تن.
لزوماً هماتاقیها صمیمیترین دوستان ما نبودند؛ گاه دوستان صمیمی ترجیح میدادند با هم هماتاقی نشوند! اگر چه شب و روز با هم بودند. مثلاً من که از کودکی از دخانیات نفرت زیادی داشتهام، نمیتوانستم با سیگاریها هماتاق شوم، حتی اگر دوست صمیمی بودیم. در سال اول که خود دانشکده انتخاب کرده بود، هماتاقیای داشتم که بارها با او در کشمکش و جنگ بودم! در سال سوم صمیمیترین دوستانم در خوابگاه سر من کلاه گذاشتند و با دیگران هماتاق شدند، دلیلش این بود که «محافظهکار» بودم و به اندازه کافی «باحال» نبودم!
▫️معصومعلی پنجه
۸ آذر ۱۴۰۳ | کوی اخلاص
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
یکسال دیگر کوی دانشگاه تهران ۸۰ ساله خواهد شد (پایهگذاری ۱۳۲۴). ده سال پس از تأسیس دانشگاه تهران (۱۳۱۳)، در ۱۳۲۳ دکتر علیاکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران که از «ملاحظهٔ وضع نابهنجار بسیاری از دانشجویانی که از شهرستانها میآمدند و ناچار بودند در مسافرخانهها یا در جاهای نامناسب دیگر خانه کنند»، به این فکر افتاد که برای سکونت دانشجویان در «امیرآباد شهرکی دانشگاهی» مانند آنچه در «پاریس و جاهای دیگر دیده بود» پایهگذاری کند. سیاسی در خاطراتش شرح داده که چگونه با لطایفالحیل چند بار رای شاه جوان را زد تا امیرآباد را که پادگان آمریکاییها بود، پس از رفتن آنها به دانشگاه تهران واگذار کند. غیر از دانشگاه تهران، وزارت جنگ و ژاندارمری هم چشم طمع به امیرآباد داشتند؛ این دومی حتی پای قوامالسلطنه را هم بدین ماجرا بازکرد، امّا در فرجام این سیاسی بود که با جدوجهد بسیار توانست آنجا را از آن دانشگاه تهران کند و نخستین دانشجویان را در آنجا ساکن سازد (نک. یک زندگی سیاسی: خاطرات علیاکبر سیاسی، چاپ ثالث، صص ۲۰۲ تا ۲۱۳).
در این هشتاد سال دانشجویان بسیاری از سرتاسر ایران به کوی دانشگاه آمده و سالها، کم یا زیاد، در آنجا بودوباش داشته و زندگی خوابگاهی دانشجویی را، خوب یا بد، تجربه کرده و با کولهباری از خاطرات، تلخ یا شیرین، از آنجا رفتهاند. در این سلسله یادداشتها بر آن هستم که گوشههایی از خاطرات شخصی خود، آن خاطراتی که میشود گفت و نوشت، را از دوران سکونت در کوی بازگویم.
کوی یازده سال (۱۳۷۶ - ۱۳۸۷) خانهٔ من بود و من به تعبیر زندهیاد استاد باستانی پاریزی، «ساکن سادهدل کوی امیرآباد» بودم. برای منی که از هفتسالگی تا امروز اجارهنشین هستم، یازده سال طولانیترین زمانی است که در یک محله سکونت داشتهام. در میان ساکنان کوی هم از این جهت جزو رکوردداران هستم! جایگاه نخست با فاصلهٔ بسیار از آن «دکتر عابدی» است که بیشترین دورهٔ بودوباش و ماندگاری در کوی دانشگاه از آن او است (بیش از ۴۰ سال تا امروز که هنوز گویا ساکن کوی است؛ درباره محمد عابدی معروف به دکتر عابدی نک. اینجا و اینجا و اینجا).
سال نخست در خوابگاه ۱۳ آبان کوچهٔ ایران خیابان وصال شیرازی، دو سال بعدی در خوابگاهها ۷۱ و ۷۰ در شمالیترین نقطهٔ قلمرو کوی دانشگاه که پسانتر به «خوابگاه چمران» معروف شد. هشت سال بعدی را در خود کوی اصلی در ساختمان ۲۲، ساختمانی «ل/ال» مانند در جنوب غربی کوی، گذراندم.
اتاقهای خوابگاه ۱۳ آبان هشت نفره و چهار نفره بودند. من در اتاق چهار نفره ساکن بودم که دو تن از هماتاقیهایم بیشتر روزها نبودند. اتاقهای ساختمانهای کوی غالباً چهار نفره بودند؛ گاهی که دانشجو بیش از ظرفیت پذیرفته میشد، پنج نفره میشدند. مثلاً سال سوم اتاق چهار نفره ما پنج نفره شد. معمولاً این نفر پنجم نودانشجو بود که حضورش در اتاق چالشهایی به همراه داشت. ساختمان ۲۲، که من هشت سال ساکن آن بودم، تنها ساختمانی بود که اتاق سه نفره داشت. پس از واقعه کوی ۷۸ این ساختمان به دانشجویان تحصیلات تکمیلی اختصاص یافت و اتاقهایش دو نفره شد.
سال اول که از یکدیگر شناختی نداشتیم، معمولاً هماتاقیهای ما را مسئولان خوابگاه و معاونت دانشجویی دانشکدهها انتخاب میکردند، در سالهای بعدی خود به اختیار با دوستانمان هماتاقی میشدیم. در انتخاب هماتاقیها، گاهی خود مسئولان ملاحظاتی را رعایت میکردند؛ مثلاً در سال اول در خوابگاه ۱۳ آبان دانشجویان سُنی کُرد و فارسیزبان را در یک اتاق ۸ نفره جای داده بودند. دستهای از دانشجویان ترجیح میدادند با همشهریها و هماستانیها و همزبانان و هممذهبان خود هماتاقی شوند. من جزو این دسته نبودم و در این یازده سال هماتاقیهایم، همدانشکدهایهایم بودند، بهجز یک تن.
لزوماً هماتاقیها صمیمیترین دوستان ما نبودند؛ گاه دوستان صمیمی ترجیح میدادند با هم هماتاقی نشوند! اگر چه شب و روز با هم بودند. مثلاً من که از کودکی از دخانیات نفرت زیادی داشتهام، نمیتوانستم با سیگاریها هماتاق شوم، حتی اگر دوست صمیمی بودیم. در سال اول که خود دانشکده انتخاب کرده بود، هماتاقیای داشتم که بارها با او در کشمکش و جنگ بودم! در سال سوم صمیمیترین دوستانم در خوابگاه سر من کلاه گذاشتند و با دیگران هماتاق شدند، دلیلش این بود که «محافظهکار» بودم و به اندازه کافی «باحال» نبودم!
▫️معصومعلی پنجه
۸ آذر ۱۴۰۳ | کوی اخلاص
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
قصه شب
بنان
🍁 خوش آن دورهٔ زندگی که مرا روشنی افزای شب تو بودی
🎼 قصۀ شب در مایه همایون
▫️خواننده: غلامحسین بنان
▪️ آهنگساز: عبدالله جهانپناه
▫️شاعر: بیژن ترقی
▪️پالایش: موزیکباز
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
🎼 قصۀ شب در مایه همایون
▫️خواننده: غلامحسین بنان
▪️ آهنگساز: عبدالله جهانپناه
▫️شاعر: بیژن ترقی
▪️پالایش: موزیکباز
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Forwarded from زندگی روزانه (E. M.)
اوستاناگشتگانِ دکانگشوده و خزففروشیشان در حوزههای تخصصی هخامنشیشناسی!
#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
اینکه در میان انسانها کسانی هم یافت میشوند که گمان میکنند یک نظام سیاسی مثل دستگاه هخامنشیان، بدون داشتن زیرساختها و زمینههای علمی و بهرهمندی از دانشِ انباشته و بدون داشتن دانشمند و متفکر و بدون داشتن ذهنیت فلسفهی سیاسی، توانسته بر نیمی از جهان مسکون، یک حکمرانی موفق دویستساله داشته باشد هم در نوع خودش پدیدهی جالبیاست!
از آن شگفتانگیزتر آنکه این موجودات معتقدند در این تمدن عظیم در طول بیش از دویست سال حکمرانی بر قلمرویی به آن گستردگی، نه ریاضیدانی وجود داشته، نه مهندسی، نه هنرمندی، نه متفکری، نه شاعری ... و کل آدمهای دوران هخامنشی یا شاه بودند یا سرباز! اگر منظورشان این باشد خود شاهان و شاهزادگان هخامنشی فیلسوف و شاعر و هنرمند نبودند خب باید پرسید مگر چند شاه و شاهزادهی باستانی دیگر همعصر ایشان میشناسید که چنین بودند؟ اگر برخی شاهان چین و هند و مصر چنان بودند، فضل شخصی ایشان بوده نه یک قاعده.
اما اگر منظور ایناست که در میان مردمان عصر هخامنشی هیچ فکر و فلسفه و هنر و ادبیاتی وجود نداشته، هزار عجب!
درواقع این جماعت مشکلشان بیسوادی و نادانی راجعبه دادههای تاریخی نیست که لازم باشد برایشان از تاریخ و باستانشناسی بگوییم بلکه مشخصاً باید به ایشان توضیح داد که اساساً بدون شکلگرفتن زمینهای از دانشهای بنیادی و کاربردی و بدون هنر و ادبیات، نه حکومتی پدید میآید نه توسعه مییابد نه توان اعمال قدرت بر صدها قوم و سرزمین را پیدا میکند و نه پایدار میماند.
جهان متاخر یونانی_رومی و بهتبعِ آنها، جهانِ تمدنهای متاخرتر دیگر، در بسیاری از اصول و ساختارها دنبالهی همان جهانِ سیاسی و اداری و مدنیِ امپراتوری هخامنشیاست و در بسیاری از مقولات تا کنون چیز جدیدی به آن افزوده نشدهاست.
خوشتان بیاید یا نیاید، آنچه در توالی تاریخ اتفاق افتاده چنین بوده و این بداقبالی شماست که نخستین واحد سیاسی مستقر جهان را به مثابهی یک کشور، هخامنشیان برپا کردهاند. تاریخ است دیگر؛ نمیشود رویدادهایش را بر اساس گرایشها و تعصبات قومی جابهجا کرد.
وقتی میگویید هخامنشیان هنرمند و دانشمند و متفکر و شاعر نداشتند، باید به عقلتان برسد که دارید دربارهی جمعیت ساکن در تمام یا بخشهایی از عراق، کویت، عربستان، عمان، امارات، قطر، بحرین، یمن، سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، اسراییل، مصر، لیبی، تونس، سودان، اتیوپی، اریتره، افغانستان، پاکستان، هند، چین، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، روسیه، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، یونان، مقدونیهی شمالی، قبرس، بلغارستان، رومانی و مولداوی و اوکراین امروزی هم نظر میدهید چون امپراتوری هخامنشیان علاوه بر ایرانِ امروزی، شامل تمام یا بخشی از کشورهای امروزیِ یادشده هم بوده است.
با ایران هخامنشی دشمنید، با کل این سرزمینها و مردمانشان هم دشمنید؟
هر حرفی دربارهی هخامنشیان بزنید درواقع دارید دربارهی چهل تا پنجاهدرصد از جمعیت جهان باستان حکم میدهید.
اصلاً بیایید به فرض محال به نفع شما خیال کنیم که هخامنشیان دویست سال روی تخت لم داده بودند و هیچ فکر و فرهنگی نداشتند؛ با این واقعیت چه میکنید که هخامنشیان وارث تمام تمدنهای باستانی متقدمتر آسیای مرکزی و غربی و نیز تمدنهای سند بودهاند که آنهمه آورده در هنر و ادبیات و ریاضیات و مهندسی و پزشکی و نجوم و جراحی و پارچهبافی و معماری و طراحی ساختارهای شهری و آبرسانی و فاضلاب شهری و سفال و شیشه و فلز و ... داشتهاند؟ هخامنشیان بر دنیایی واقعی حکومت میکردند و اتباع این امپراتوری، مردمان جهان واقعی باستان بودند؛ مردمانی که میاندیشیدند، مینواختند، میرقصیدند، ورزش میکردند، عاشق میشدند و شعر میگفتند....
چه نامشان یا سخنشان یا فلسفهشان در دست باشد یا نباشد.
@AndoneMila
#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
اینکه در میان انسانها کسانی هم یافت میشوند که گمان میکنند یک نظام سیاسی مثل دستگاه هخامنشیان، بدون داشتن زیرساختها و زمینههای علمی و بهرهمندی از دانشِ انباشته و بدون داشتن دانشمند و متفکر و بدون داشتن ذهنیت فلسفهی سیاسی، توانسته بر نیمی از جهان مسکون، یک حکمرانی موفق دویستساله داشته باشد هم در نوع خودش پدیدهی جالبیاست!
از آن شگفتانگیزتر آنکه این موجودات معتقدند در این تمدن عظیم در طول بیش از دویست سال حکمرانی بر قلمرویی به آن گستردگی، نه ریاضیدانی وجود داشته، نه مهندسی، نه هنرمندی، نه متفکری، نه شاعری ... و کل آدمهای دوران هخامنشی یا شاه بودند یا سرباز! اگر منظورشان این باشد خود شاهان و شاهزادگان هخامنشی فیلسوف و شاعر و هنرمند نبودند خب باید پرسید مگر چند شاه و شاهزادهی باستانی دیگر همعصر ایشان میشناسید که چنین بودند؟ اگر برخی شاهان چین و هند و مصر چنان بودند، فضل شخصی ایشان بوده نه یک قاعده.
اما اگر منظور ایناست که در میان مردمان عصر هخامنشی هیچ فکر و فلسفه و هنر و ادبیاتی وجود نداشته، هزار عجب!
درواقع این جماعت مشکلشان بیسوادی و نادانی راجعبه دادههای تاریخی نیست که لازم باشد برایشان از تاریخ و باستانشناسی بگوییم بلکه مشخصاً باید به ایشان توضیح داد که اساساً بدون شکلگرفتن زمینهای از دانشهای بنیادی و کاربردی و بدون هنر و ادبیات، نه حکومتی پدید میآید نه توسعه مییابد نه توان اعمال قدرت بر صدها قوم و سرزمین را پیدا میکند و نه پایدار میماند.
جهان متاخر یونانی_رومی و بهتبعِ آنها، جهانِ تمدنهای متاخرتر دیگر، در بسیاری از اصول و ساختارها دنبالهی همان جهانِ سیاسی و اداری و مدنیِ امپراتوری هخامنشیاست و در بسیاری از مقولات تا کنون چیز جدیدی به آن افزوده نشدهاست.
خوشتان بیاید یا نیاید، آنچه در توالی تاریخ اتفاق افتاده چنین بوده و این بداقبالی شماست که نخستین واحد سیاسی مستقر جهان را به مثابهی یک کشور، هخامنشیان برپا کردهاند. تاریخ است دیگر؛ نمیشود رویدادهایش را بر اساس گرایشها و تعصبات قومی جابهجا کرد.
وقتی میگویید هخامنشیان هنرمند و دانشمند و متفکر و شاعر نداشتند، باید به عقلتان برسد که دارید دربارهی جمعیت ساکن در تمام یا بخشهایی از عراق، کویت، عربستان، عمان، امارات، قطر، بحرین، یمن، سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، اسراییل، مصر، لیبی، تونس، سودان، اتیوپی، اریتره، افغانستان، پاکستان، هند، چین، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، روسیه، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، یونان، مقدونیهی شمالی، قبرس، بلغارستان، رومانی و مولداوی و اوکراین امروزی هم نظر میدهید چون امپراتوری هخامنشیان علاوه بر ایرانِ امروزی، شامل تمام یا بخشی از کشورهای امروزیِ یادشده هم بوده است.
با ایران هخامنشی دشمنید، با کل این سرزمینها و مردمانشان هم دشمنید؟
هر حرفی دربارهی هخامنشیان بزنید درواقع دارید دربارهی چهل تا پنجاهدرصد از جمعیت جهان باستان حکم میدهید.
اصلاً بیایید به فرض محال به نفع شما خیال کنیم که هخامنشیان دویست سال روی تخت لم داده بودند و هیچ فکر و فرهنگی نداشتند؛ با این واقعیت چه میکنید که هخامنشیان وارث تمام تمدنهای باستانی متقدمتر آسیای مرکزی و غربی و نیز تمدنهای سند بودهاند که آنهمه آورده در هنر و ادبیات و ریاضیات و مهندسی و پزشکی و نجوم و جراحی و پارچهبافی و معماری و طراحی ساختارهای شهری و آبرسانی و فاضلاب شهری و سفال و شیشه و فلز و ... داشتهاند؟ هخامنشیان بر دنیایی واقعی حکومت میکردند و اتباع این امپراتوری، مردمان جهان واقعی باستان بودند؛ مردمانی که میاندیشیدند، مینواختند، میرقصیدند، ورزش میکردند، عاشق میشدند و شعر میگفتند....
چه نامشان یا سخنشان یا فلسفهشان در دست باشد یا نباشد.
@AndoneMila
🟢 دربارهٔ چند واژه که نادرست بهکار میروند
🔴 استاد واژهای فارسی است و جمع آن میشود استادان نه اساتید. این واژه در عربی به استاذ تبدیل شده که جمع آن میشود: اساتیذ.
🔴 گاه فارسی است و تنوین نمیگیرد و نیازی هم به تنوین ندارد و به همین صورت معنایش کامل است. اگر گمان میکنید زیادی کوتاه است بگویید: گاهی، گاهگاه/ گاهگاه یا گهگاه. پس «گاهاً» نادرست است.
🔴 آزمایش و گزارش دو واژه فارسیاند و جمع آنها میشود: آزمایشها و گزارشها؛ جمع بستن آنها با «ات» عربی نادرست است.
▫️معصومعلی پنجه
۱۰ آذر ۱۴۰۳ [در حال خواندن رسالههای دکتری ...]
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
🔴 استاد واژهای فارسی است و جمع آن میشود استادان نه اساتید. این واژه در عربی به استاذ تبدیل شده که جمع آن میشود: اساتیذ.
🔴 گاه فارسی است و تنوین نمیگیرد و نیازی هم به تنوین ندارد و به همین صورت معنایش کامل است. اگر گمان میکنید زیادی کوتاه است بگویید: گاهی، گاهگاه/ گاهگاه یا گهگاه. پس «گاهاً» نادرست است.
🔴 آزمایش و گزارش دو واژه فارسیاند و جمع آنها میشود: آزمایشها و گزارشها؛ جمع بستن آنها با «ات» عربی نادرست است.
▫️معصومعلی پنجه
۱۰ آذر ۱۴۰۳ [در حال خواندن رسالههای دکتری ...]
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Audio
همایش "دورهبندی در تاریخ"
سخنرانی معصومعلی پنجه
"رنسانس اسلامی، رنسانس ایرانی، رنسانس شیعی؛ بازخوانی دورهبندیهای رنسانسی تاریخ اسلام و ایران"
پژوهشکده تاریخ اسلام آذر۱۴۰۳
سخنرانی معصومعلی پنجه
"رنسانس اسلامی، رنسانس ایرانی، رنسانس شیعی؛ بازخوانی دورهبندیهای رنسانسی تاریخ اسلام و ایران"
پژوهشکده تاریخ اسلام آذر۱۴۰۳
| پنجهنامه: تاریخ و خاطره |
همایش "دورهبندی در تاریخ" سخنرانی معصومعلی پنجه "رنسانس اسلامی، رنسانس ایرانی، رنسانس شیعی؛ بازخوانی دورهبندیهای رنسانسی تاریخ اسلام و ایران" پژوهشکده تاریخ اسلام آذر۱۴۰۳
+ نشست پایانی بود، دیر شده بود؛ ناگزیر شتابان سخن را کوتاه کردم! چنانکه در این یادداشت کوتاه نوشتهام، سخنرانیهای روشنگرانه و سودمندی در این همایش ارائه شد.
*آن شوخی روزگار با ما، «رنسانس اسلامی ۸۴»، هم بزرگ بود و هم «تلخ«! تلخاش در گفتار افتاده است.
*آن شوخی روزگار با ما، «رنسانس اسلامی ۸۴»، هم بزرگ بود و هم «تلخ«! تلخاش در گفتار افتاده است.
Telegram
| پنجهنامه: تاریخ و خاطره |
▪️ دربارهٔ همایش دورهبندی در تاریخ
چند ماهی پیش از این و با تماسی از دوستِ جانی جناب آقای دکتر مهدی عبادی از برگزاری این همایش خبردار شدم. ایشان پیشنهاد داد که از منظر رشتهٔ خودمان، تاریخ و تمدن ملل اسلامی، مقالهای برای این همایش تهیه کنم. از شما چه پنهان…
چند ماهی پیش از این و با تماسی از دوستِ جانی جناب آقای دکتر مهدی عبادی از برگزاری این همایش خبردار شدم. ایشان پیشنهاد داد که از منظر رشتهٔ خودمان، تاریخ و تمدن ملل اسلامی، مقالهای برای این همایش تهیه کنم. از شما چه پنهان…
📙 سینا فروزش و معصومه خورشیدی، پرواز از الموت به انجدان: حکایت کوچ اسماعیلیان، تهران، جهاد دانشگاهی، ۱۴۰۳.
#تازهها
#تاریخ_اسماعیلیه
#اسماعیلیه_ایران
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
#تازهها
#تاریخ_اسماعیلیه
#اسماعیلیه_ایران
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
▪️از خواب تا بیداری (اولین گفتوگو با شاه)
دوشنبه، ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۸ (اوّل مهر ماه ۱۳۵۷) ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر
شاه، برای اوّلین بار مرا در کاخ تابستانی سعدآباد، که بر روی ارتفاعات شمال تهران واقع شده است به حضور پذیرفت. پدید آمدن مشکلات و خطراتی که به دنبال پایگیری انقلابی که از اوایل سال شروع شده بود او را مجبور ساختند تا با کسانی [به طور خصوصی] ملاقات کند که قبلاً هرگز آنها را ندیده بود.
...
پاسخ دادم: «رهبران» مذهبی متوجه شدهاند که باید بر روی جوانان سرمایهگذاری کرد. لذا نشریات مذهبی قابلدسترسی جوانان را در مجامع خود و در مساجد افزایش دادهاند و با استفاده از کلماتی ساده و آسان آنها را جذب میکنند. علی شریعتی، در این زمینه نقش بسیار مهمی ایفاء کرده است. او از یک طرف برای مبارزهی بیامان شیعه ارزشی خاص قائل گردید و از طرف دیگر با استفاده از کلامی شاعرانه و اشاره به رؤیاها و ایدهآلها واقعاً توانست جوانان را مجذوب خود نماید.»
او ناگهان گفت: «بر اساس آنچه میدانم رهبران مذهبی با تفسیرهای اصول مذهبی توسط شریعتی موافق نیستند و به من گزارش دادهاند که زمانی او را وهابی میخواندند و اگر حافظهام درست یاری کند، بعضی دیگر هم حتی او را یک بدعتگذار در امور دینی پنداشتهاند.»
«حافظهی اعلیحضرت خیلی خوب است. رهبران مذهبی با نحوهی تفسیر قرآن و سخنان پیامبر توسط او موافق نبودند، امّا همین رهبران زمانی که متوجه شدند حرکتی که او به وجود آورده است دارد شدت میگیرد، دیگر او را مورد انتقاد قرار ندادند. آنها متوجه شدند که شریعتی با تکیه بر جنبشهای ضداستعماری مسلمانان در بخشهای مختلف جهان، کلام اسلام شیعه را تجدید میکند بیشترین اشارهی او هم به مبارزات مردم الجزایر و فلسطین میباشد. نتیجه آن که او موفق به ارائهی تصویر جذابتر از گذشته در مورد اسلام گردید. شریعتی بسیار زیاد از افکار فرانتس فانون الهام گرفتهاست. از طرفی هم جذابیت بیان شاعرانهی او و عبارات نیشدار او به هنگام مقایسهی شیعهی صفوی با شیعهی علوی، بسیار قوی بود. به این ترتیب مذهب که زبان آن دیگر کهنه و قدیمی به نظر میرسید، برای جوانان به عنوان منشأ الهاماتی جذاب و شورانگیز درآمد. بهطوری که دیگر مذهب نویدبخش دست یافتن به اهدافی چون عدالت و مساوات گردیده بود روحانیون کم کم خود را با این جریان همراه ساختند و سرانجام در وضعیتی قرار گرفتند که میتوان آن را مخالفت با شما تلقی کرد.»
شاه که بیاراده هر دو دستش را به سمت من دراز کرده بود حاکی از در میان گذاشتن مطلبی، گفت:
«شما که میدانید من عمیقاً مذهبی هستم من هیچ مخالفتی با مذهب ندارم اما انچه که ما از گذشته روحانیت خودمان میدانیم این است که روحانیون همیشه سعی کردهاند تا مذهب را با خرافات و عدم آگاهی مردم بیسواد هماهنگ سازند و همیشه در پی آن بودهاند تا با تحریک تودههای متعصب به بعضی از اهداف سیاسی خود دست یابند. در واقع روحانیت همیشه خواسته است تا به نام مذهب در تمام امور دخالت کرده و قدرتش را تحکیم بخشد و در حقیقت، کشور را به عقب ببرد پیشرفت و توسعهی مملکت برای آنها مطرح نیست.»
«قربان قانون اساسی ایران بر سه پایه استوار است: روحانیت، سلطنت و ارادهی ملی که از طریق انتخاباتی واقعاً آزاد ارائه شده باشند. در حال حاضر که مجلس مورد اعتراض واقع شده است شما باید بیش از پیش روحانیت را به حساب آورید.»
...
📙 احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، صص ۲۰، ۲۴ - ۲۵.
⚫️ امروز سالروز درگذشت احسان نراقی است (۱۲ آذر ۱۳۹۱)
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
دوشنبه، ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۸ (اوّل مهر ماه ۱۳۵۷) ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر
شاه، برای اوّلین بار مرا در کاخ تابستانی سعدآباد، که بر روی ارتفاعات شمال تهران واقع شده است به حضور پذیرفت. پدید آمدن مشکلات و خطراتی که به دنبال پایگیری انقلابی که از اوایل سال شروع شده بود او را مجبور ساختند تا با کسانی [به طور خصوصی] ملاقات کند که قبلاً هرگز آنها را ندیده بود.
...
پاسخ دادم: «رهبران» مذهبی متوجه شدهاند که باید بر روی جوانان سرمایهگذاری کرد. لذا نشریات مذهبی قابلدسترسی جوانان را در مجامع خود و در مساجد افزایش دادهاند و با استفاده از کلماتی ساده و آسان آنها را جذب میکنند. علی شریعتی، در این زمینه نقش بسیار مهمی ایفاء کرده است. او از یک طرف برای مبارزهی بیامان شیعه ارزشی خاص قائل گردید و از طرف دیگر با استفاده از کلامی شاعرانه و اشاره به رؤیاها و ایدهآلها واقعاً توانست جوانان را مجذوب خود نماید.»
او ناگهان گفت: «بر اساس آنچه میدانم رهبران مذهبی با تفسیرهای اصول مذهبی توسط شریعتی موافق نیستند و به من گزارش دادهاند که زمانی او را وهابی میخواندند و اگر حافظهام درست یاری کند، بعضی دیگر هم حتی او را یک بدعتگذار در امور دینی پنداشتهاند.»
«حافظهی اعلیحضرت خیلی خوب است. رهبران مذهبی با نحوهی تفسیر قرآن و سخنان پیامبر توسط او موافق نبودند، امّا همین رهبران زمانی که متوجه شدند حرکتی که او به وجود آورده است دارد شدت میگیرد، دیگر او را مورد انتقاد قرار ندادند. آنها متوجه شدند که شریعتی با تکیه بر جنبشهای ضداستعماری مسلمانان در بخشهای مختلف جهان، کلام اسلام شیعه را تجدید میکند بیشترین اشارهی او هم به مبارزات مردم الجزایر و فلسطین میباشد. نتیجه آن که او موفق به ارائهی تصویر جذابتر از گذشته در مورد اسلام گردید. شریعتی بسیار زیاد از افکار فرانتس فانون الهام گرفتهاست. از طرفی هم جذابیت بیان شاعرانهی او و عبارات نیشدار او به هنگام مقایسهی شیعهی صفوی با شیعهی علوی، بسیار قوی بود. به این ترتیب مذهب که زبان آن دیگر کهنه و قدیمی به نظر میرسید، برای جوانان به عنوان منشأ الهاماتی جذاب و شورانگیز درآمد. بهطوری که دیگر مذهب نویدبخش دست یافتن به اهدافی چون عدالت و مساوات گردیده بود روحانیون کم کم خود را با این جریان همراه ساختند و سرانجام در وضعیتی قرار گرفتند که میتوان آن را مخالفت با شما تلقی کرد.»
شاه که بیاراده هر دو دستش را به سمت من دراز کرده بود حاکی از در میان گذاشتن مطلبی، گفت:
«شما که میدانید من عمیقاً مذهبی هستم من هیچ مخالفتی با مذهب ندارم اما انچه که ما از گذشته روحانیت خودمان میدانیم این است که روحانیون همیشه سعی کردهاند تا مذهب را با خرافات و عدم آگاهی مردم بیسواد هماهنگ سازند و همیشه در پی آن بودهاند تا با تحریک تودههای متعصب به بعضی از اهداف سیاسی خود دست یابند. در واقع روحانیت همیشه خواسته است تا به نام مذهب در تمام امور دخالت کرده و قدرتش را تحکیم بخشد و در حقیقت، کشور را به عقب ببرد پیشرفت و توسعهی مملکت برای آنها مطرح نیست.»
«قربان قانون اساسی ایران بر سه پایه استوار است: روحانیت، سلطنت و ارادهی ملی که از طریق انتخاباتی واقعاً آزاد ارائه شده باشند. در حال حاضر که مجلس مورد اعتراض واقع شده است شما باید بیش از پیش روحانیت را به حساب آورید.»
...
📙 احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، صص ۲۰، ۲۴ - ۲۵.
⚫️ امروز سالروز درگذشت احسان نراقی است (۱۲ آذر ۱۳۹۱)
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Forwarded from نشر نو
«مفهومشناسی تاریخ» منتشر شد.
هرچند مباحث نظری دربارهٔ چیستی تاریخ و کار مورخانه در سنت تفکر غربی عمری طولانی دارند، اما در ایران چندان شناختهشده نیستند. تاریخ در عصر پستمدرن خوانشهای متفاوت و بعضاً متناقضی را پشت سر گذاشته است و ضروری است که تاریخورزان تصویری کلی از آن در برابر چشم داشته باشند. متنی که پیش روی دارید پاسخی است به این نیاز و در حقیقت چکیدهای است الفبایی از دانش متفکری که از منظر پستمدرنیسم به تماشای تاریخ نشسته است. کتاب حاضر از خلال بررسی مفاهیمی که ناظر بر نحوهٔ کار مورخان هستند، مرجعی انتقادی فراهم میآورد در باب آرا و نظریههایی که باعث بازاندیشی در تاریخ و عملکرد آن شدهاند.
آلان مانزلو (۲۰۱۹-۱۹۴۷)، شارح برجستهٔ ماهیت تفکر و عمل تاریخی، از بنیادگذاران و سردبیران نشریهٔ بازاندیشی تاریخ: نظریه و عمل و استاد بازنشستهٔ تاریخ و نظریهٔ تاریخی در دانشگاه استافوردشر بود. از او کتابهای متعددی منتشر شده است که از جمله میتوان نام برد از تاریخ نو (۲۰۰۳)، روایت و تاریخ (۲۰۰۷) و آیندهٔ تاریخ (۲۰۱۰).
□ مفهومشناسی تاریخ | آلان مانزلو | ترجمهٔ سیدهاشم آقاجری، بهزاد کریمی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد شومیز، چهل و هشت + ۴۰۴ صفحه، قیمت: ۵۰۰.۰۰۰تومان، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
هرچند مباحث نظری دربارهٔ چیستی تاریخ و کار مورخانه در سنت تفکر غربی عمری طولانی دارند، اما در ایران چندان شناختهشده نیستند. تاریخ در عصر پستمدرن خوانشهای متفاوت و بعضاً متناقضی را پشت سر گذاشته است و ضروری است که تاریخورزان تصویری کلی از آن در برابر چشم داشته باشند. متنی که پیش روی دارید پاسخی است به این نیاز و در حقیقت چکیدهای است الفبایی از دانش متفکری که از منظر پستمدرنیسم به تماشای تاریخ نشسته است. کتاب حاضر از خلال بررسی مفاهیمی که ناظر بر نحوهٔ کار مورخان هستند، مرجعی انتقادی فراهم میآورد در باب آرا و نظریههایی که باعث بازاندیشی در تاریخ و عملکرد آن شدهاند.
آلان مانزلو (۲۰۱۹-۱۹۴۷)، شارح برجستهٔ ماهیت تفکر و عمل تاریخی، از بنیادگذاران و سردبیران نشریهٔ بازاندیشی تاریخ: نظریه و عمل و استاد بازنشستهٔ تاریخ و نظریهٔ تاریخی در دانشگاه استافوردشر بود. از او کتابهای متعددی منتشر شده است که از جمله میتوان نام برد از تاریخ نو (۲۰۰۳)، روایت و تاریخ (۲۰۰۷) و آیندهٔ تاریخ (۲۰۱۰).
□ مفهومشناسی تاریخ | آلان مانزلو | ترجمهٔ سیدهاشم آقاجری، بهزاد کریمی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد شومیز، چهل و هشت + ۴۰۴ صفحه، قیمت: ۵۰۰.۰۰۰تومان، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
«با آنکه «حماسه» عربی است، و واژهای که در زبان ما بر منظومههای پهلوانی ملی اطلاق شده نیز همین واژه است، قوم عرب اساساً شعر روایی به صورت منظومه پهلوانی با مشخصاتی که یاد شد نداشته است، که باز گویندهٔ تمام کیفیتی باشد که در طرح «تمامیت اعیان و اشیاء» نهفته است.
شعر حماسی عرب از آن گونه که در حماسهٔ ابیتمام، یا حماسهٔ بحتری گردآمده است، و یا بخشی از قصیدههای جاهلی چون معلقات سبع و ... همه نشان از مفاخر و رجزخوانیها و تفاخرهای فردی متناسب با روحیه و ساخت ذهنی اعراب جاهلی است، که نمیتوانسته به دوره نضجگیری مسائل و احساسات و احیاناً اندیشههای ملی رسیده باشد. اعراب چه در دوران جاهلی و چه در دوران اسلامی داستانهای بسیار داشتهاند، اما در میان آنها داستانی به سرایش در نیامده که خود آن را «ملحمه» یا «ملحمة قومیه» خواندهاند.
بعضی گمان کردهاند که علت وجودی منظومههای بزرگ، از جمله منظومهٔ حماسی شاهنامه در زبان فارسی به سبب گرایش شدیدی است که پارسیان به اطناب داشتهاند. و در داستان سرایی به بسیارگویی و تکلف میپرداختهاند. در حالیکه اعراب به فشردگی و ایجاز راغب بودهاند و به همین سبب نیز به نظم داستانهای رایج در میان خود مانند یوسف و زلیخا یا لیلی و مجنون و..... رغبتی نشان ندادهاند.¹
اما مسأله این نیست. بلکه اساساً آن موقعیت و شرایط و زمینههای ضرور برای پیدایش حماسه به معنی واقعی در میان اعراب وجود نداشته است. قصیدههای حماسی عرب نمودار روحیه فردگرایانهای است که در انزوای دشوار صحرا اساساً به خویش و حراست و حرمت خویش میاندیشد. حتی در توهم و خیال خویش نیز اگر به قدرتی میگراید صرفاً قدرت فردی خویش است. حال آنکه حماسه برآمد یک روح جمعی ملی است».
۱. ر.ک به مقدمۀ عبدالوهاب عزام بر الشاهنامه (ترجمه فتح بن على البنداری)، ص ۲۳ - ۲۲.
📕 محمد مختاری، حماسه در رمز و راز ملی، ص ۹۲.
⚫️ امروز سالروز قتل محمد مختاری است (۱۲ آذر ۱۳۷۷).
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
شعر حماسی عرب از آن گونه که در حماسهٔ ابیتمام، یا حماسهٔ بحتری گردآمده است، و یا بخشی از قصیدههای جاهلی چون معلقات سبع و ... همه نشان از مفاخر و رجزخوانیها و تفاخرهای فردی متناسب با روحیه و ساخت ذهنی اعراب جاهلی است، که نمیتوانسته به دوره نضجگیری مسائل و احساسات و احیاناً اندیشههای ملی رسیده باشد. اعراب چه در دوران جاهلی و چه در دوران اسلامی داستانهای بسیار داشتهاند، اما در میان آنها داستانی به سرایش در نیامده که خود آن را «ملحمه» یا «ملحمة قومیه» خواندهاند.
بعضی گمان کردهاند که علت وجودی منظومههای بزرگ، از جمله منظومهٔ حماسی شاهنامه در زبان فارسی به سبب گرایش شدیدی است که پارسیان به اطناب داشتهاند. و در داستان سرایی به بسیارگویی و تکلف میپرداختهاند. در حالیکه اعراب به فشردگی و ایجاز راغب بودهاند و به همین سبب نیز به نظم داستانهای رایج در میان خود مانند یوسف و زلیخا یا لیلی و مجنون و..... رغبتی نشان ندادهاند.¹
اما مسأله این نیست. بلکه اساساً آن موقعیت و شرایط و زمینههای ضرور برای پیدایش حماسه به معنی واقعی در میان اعراب وجود نداشته است. قصیدههای حماسی عرب نمودار روحیه فردگرایانهای است که در انزوای دشوار صحرا اساساً به خویش و حراست و حرمت خویش میاندیشد. حتی در توهم و خیال خویش نیز اگر به قدرتی میگراید صرفاً قدرت فردی خویش است. حال آنکه حماسه برآمد یک روح جمعی ملی است».
۱. ر.ک به مقدمۀ عبدالوهاب عزام بر الشاهنامه (ترجمه فتح بن على البنداری)، ص ۲۳ - ۲۲.
📕 محمد مختاری، حماسه در رمز و راز ملی، ص ۹۲.
⚫️ امروز سالروز قتل محمد مختاری است (۱۲ آذر ۱۳۷۷).
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
📌مردمنامه با همکاری مؤسسۀ اکنون و مدرسۀ نوروزگان برگزار میکند:
تاریخنگاری دورۀ اسلامی؛ روایت سقیفه و خلافت
2⃣ دومین نشست از نشستهای ماهانۀ مردمنامه
گفتوگو با علی بهرامیان (عضو شورای عالی علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و پژوهشگر تاریخ صدر اسلام)
با حضور داریوش رحمانیان (سردبیر فصلنامۀ مردمنامه)
مدیر نشست: محمدجواد محمدحسینی
🕕 دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸
🔗 برای ورود به این گفتوگو روی پیوند ضربه بزنید:
https://gap.nowruzgan.com/rooms/p8k-mq9-8ql-m0d/join
🔍 در پنجرهٔ بازشده، ابتدا نام خود را بنویسید و سپس گزینهٔ join meeting را انتخاب کنید. نیازی به واردکردن رمزعبور نیست.
📍طراح پوستر:
@Shamimshah
@mardomnameh
تاریخنگاری دورۀ اسلامی؛ روایت سقیفه و خلافت
2⃣ دومین نشست از نشستهای ماهانۀ مردمنامه
گفتوگو با علی بهرامیان (عضو شورای عالی علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و پژوهشگر تاریخ صدر اسلام)
با حضور داریوش رحمانیان (سردبیر فصلنامۀ مردمنامه)
مدیر نشست: محمدجواد محمدحسینی
🕕 دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸
🔗 برای ورود به این گفتوگو روی پیوند ضربه بزنید:
https://gap.nowruzgan.com/rooms/p8k-mq9-8ql-m0d/join
🔍 در پنجرهٔ بازشده، ابتدا نام خود را بنویسید و سپس گزینهٔ join meeting را انتخاب کنید. نیازی به واردکردن رمزعبور نیست.
📍طراح پوستر:
@Shamimshah
@mardomnameh
| پنجهنامه: تاریخ و خاطره |
📌مردمنامه با همکاری مؤسسۀ اکنون و مدرسۀ نوروزگان برگزار میکند: تاریخنگاری دورۀ اسلامی؛ روایت سقیفه و خلافت 2⃣ دومین نشست از نشستهای ماهانۀ مردمنامه گفتوگو با علی بهرامیان (عضو شورای عالی علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و پژوهشگر تاریخ صدر اسلام) با…
🟢 پیشنهاد میکنم حتماً بشنوید!
⚪️ استاد علی بهرامیان از صاحبنظران و پژوهشگران برجسته در تاریخ سدههای نخست اسلامی است.
⚪️ استاد علی بهرامیان از صاحبنظران و پژوهشگران برجسته در تاریخ سدههای نخست اسلامی است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from قلم|مجتبی سلطانی احمدی (مجتبی سلطانی احمدی)
آیین نکوداشت استاد فرزانه جمشید کیانفر دوشنبه هفته آتی ۱۹ آذر ماه انشاءالله برگزار میگردد. برای جمشید کیانفر احترام خاصی قائل هستم. احترام و علاقه من به ایشان ربطی به تصحیح و انتشار آثار فاخر تاریخی به ویژه منابع دوره قاجار توسط ایشان ندارد!
در دو دوره کلاسهای تصحیح نسخ خطی ایشان هم شرکت کردم و کسب فیض نمودم. طبیعتا حق معلمی بر گردن بنده دارد و احترامش واجب است اما با اینحال دلیل اصلی علاقه و ارادت من به ایشان این مسئله نیست. گپ و گفت و حشر و نشری آنچنانی هم نداشتیم.
یک روز در سالهای ۹۰ یا ۹۱ خورشیدی به دوست عزیز و داغ بر دل نشستهام زندهیاد آقا رحیم نیکبخت گفتم در میان پژوهشگران و اهالی قلم به کدامیک بیشتر علاقهمندی؟ گفت: جمشید کیانفر! گفتم چرا؟ بدین مضمون گفت "تکبر آکادمیک ندارد. خساست علمی ندارد. خاکی است." با گذر زمان و چندبار تعامل در کلاس درس و برخی محافل اهل تاریخ به همان برداشت و حس زندهیاد رحیم نیکبخت رسیدم.
همچنین از دوست عالم و فاضل علی آقای اوجبی بابت تدوین جشننامه استاد کیانفر بسیار سپاسگزارم.
سایه استاد مستدام!
https://www.tgoop.com/ghalam_soltani
در دو دوره کلاسهای تصحیح نسخ خطی ایشان هم شرکت کردم و کسب فیض نمودم. طبیعتا حق معلمی بر گردن بنده دارد و احترامش واجب است اما با اینحال دلیل اصلی علاقه و ارادت من به ایشان این مسئله نیست. گپ و گفت و حشر و نشری آنچنانی هم نداشتیم.
یک روز در سالهای ۹۰ یا ۹۱ خورشیدی به دوست عزیز و داغ بر دل نشستهام زندهیاد آقا رحیم نیکبخت گفتم در میان پژوهشگران و اهالی قلم به کدامیک بیشتر علاقهمندی؟ گفت: جمشید کیانفر! گفتم چرا؟ بدین مضمون گفت "تکبر آکادمیک ندارد. خساست علمی ندارد. خاکی است." با گذر زمان و چندبار تعامل در کلاس درس و برخی محافل اهل تاریخ به همان برداشت و حس زندهیاد رحیم نیکبخت رسیدم.
همچنین از دوست عالم و فاضل علی آقای اوجبی بابت تدوین جشننامه استاد کیانفر بسیار سپاسگزارم.
سایه استاد مستدام!
https://www.tgoop.com/ghalam_soltani