Telegram Web
Forwarded from Atom Waffen
⚡️واقعا بعد از دیدن این کلیپ غم عجیبی توی دلم نشست⚡️


👑با خودم افسوس خوردم برای کشورم👑

👑برای اینکه نتونستم به جای اون مامور زحمت کش زانومو بزارم رو گردنش😂
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍18
Forwarded from Atom Waffen
به نام اتحاد و همبستگی،

ما به عنوان اعضای یک اتحاد بزرگ و مستحکم، گارد جاویدان و اتم وافن، بر این باوریم که پیوندی که میان ما شکل گرفته است، نه تنها در گذشته‌های دور، بلکه در آینده‌های نزدیک و دور نیز نشانگر همکاری‌های پرافتخار و ثمربخش ما خواهد بود. با تلاش و پشتکاری که از خود نشان دادیم، توانستیم در برابر چالش‌ها ایستادگی کنیم و در مسیر پیشرفت گام برداریم.

ما به آینده‌ای روشن چشم دوخته‌ایم که در آن با اتحاد و همدلی، دشمنان اصلی خود را سرکوب خواهیم کرد. این هدفی است که با پشتکار و عزم راسخ ما به زودی محقق خواهد شد و لحظه‌ای طول نخواهد کشید تا پیروزی را در دستان خود بگیریم.

در این مسیر پرافتخار، خرسندیم که اختلافی میان گارد جاویدان و اتم وافن رخ نخواهد داد. همدلی و تفاهم میان ما، نیرویی است که هیچ مانعی نمی‌تواند آن را متزلزل کند. اتحاد ما بر پایه اعتماد، دوستی و تلاش مشترک بنا شده است و این پیوند، قوی‌تر از هر زمان دیگری به پیش می‌رود.

ما از زحمات، پشتکار و دوستی میان گارد جاویدان و اتم وافن عمیقاً خرسند و مفتخریم. این اتحاد و همبستگی، تضمین‌کننده موفقیت‌های بزرگ ما در آینده خواهد بود. باشد که با هم، به قله‌های افتخار دست یابیم و جهان را به سوی آینده‌ای بهتر هدایت کنیم.

https://www.tgoop.com/+xf_dbpbrQs42MjY0
🤝🏻🤝🏻🤝🏻🤝🏻🤝🏻🤝🏻🤝🏻🤝🏻🤝🏻🤝🏻
https://www.tgoop.com/IranEternalGuard2
🔥5
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.
شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.
عارف به حضور شاه شرفیاب شد.
شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.

استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."
شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! "

عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد.
او سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد.

استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته "

شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. "

عارف پاسخ داد : " نه "
و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی "

شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود.
با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! "

عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن "
برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد.
شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند

استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند ".
🤣2🔥1
مـردی نـزد عالمی از پــدرش شڪایت ڪرد.

گفت: پدرم مرا بسیار آزار میدهد.
پیــر شده است و از من میخواهد یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر میگوید پنبه بڪار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟
مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته ڪرده است...
بگو چه ڪنم؟

عالم گفت: با او بساز.
گفت: نمی‌توانم.!

عالم پـرسید: آیا فرزنـد ڪوچڪی در خانه داری؟
گفت: بلی.

گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را می‌زنی؟
گفت: نه، چون اقتضای سن اوست.

آیا او را نصیحت میڪنی؟
گفت: نه چون مغزش نمی‌رود و ...

گفت؛ میدانـــی چرا با فــرزندت چنین برخورد میڪنی؟!

گفت: نه.
گفت: چون تو دوران ڪودکی را طی ڪرده‌ای و میدانی ڪودڪی چیست، اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نڪرده‌ای، هرگز نمیتوانی اقتضای یڪ پیر را بفهمی!!

"در پـیـری انـســان زود رنــج میشــود، گوشه‌گیر میشود، عصبی میشود، احساس ناتوانی میڪند و ...

"پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست."
🤣2🔥1
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر
استخوان گوسفند بود که تراشه ای
از استخوان پرید گوشه چشمش.

ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند.

طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید.

زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت.
باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد.
بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت.
بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید، کسی مراجعه نکرد.

گفت چرا قصاب باشی آمد طبیب گفت تو چه کردی شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی.

گرچه لای زخم بودی استخوان
لیک ای جان در کنارش بود نان
👍5
کمال الملک نقاش چیره دست
ایرانی (دوران قاجار) برای آشنایی
با شیوه ها و سبکهای نقاشان فرنگی
به اروپا سفر کرد
زمانی که در پاریس بود

فقر دامانش را گرفت و حتی برای سیر کردن
شکمش هم پولی نداشت
یک روز وارد رستورانی شد و سفارش غذا داد
در آنجا رسم بود که افراد متشخص پس از صرف غذا پول
غذا را روی میز میگذاشتند و میرفتند،
معمولا هم مبلغی بیشتر، چرا که
این مبلغ اضافی بعنوان انعام به گارسون میرسید
اما کمال الملک پولی در بساط نداشت
بنابراین پس از صرف غذا از فرصت استفاده کرد
از داخل خورجینی که وسایل نقاشی اش در آن بود
مدادی برداشت و پس از تمیز کردن
کف بشقاب عکس یک اسکناس را روی آن
کشید

بشقاب را روی میز گذاشت
و از رستوران بیرون آمد
گارسون که اسکناس را داخل
بشقاب دید دست برد که آن را
بردارد
ولی متوجه شد که پولی در کار
نیست و تنها یک نقاشی ست
بلافاصله با عصبانیت دنبال
کمال الملک دوید یقه او را گرفت
و شروع به داد و فریاد کرد
صاحب رستوران جلو آمد و جریان
را پرسید
گارسون بشقاب را به او نشان داد
و گفت این مرد یک دزد و شیادست
بجای پول عکس اش را داخل بشقاب کشیده
صاحب رستوران که مردی هنر شناس بود
دست در جیب برد و مبلغی پول به کمال الملک داد
بعد به گارسون گفت رهایش کن
برود این بشقاب خیلی بیشتر از
یک پرس غذا ارزش دارد

امروز این بشقاب در موزه ی لوور پاریس بعنوان بخشی از تاریخ هنری این شهر نگهداری میشود.

بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته می‌شوند ...
2👍2🔥1🎉1
حسنك روزگار ما...

گاو ما ما می کرد، گوسفند بع بع می کرد، سگ واق واق می کرد؛
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد. کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است. کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس دوست شده بود. پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد. پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد!
برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود. ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت. ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله دردسر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد. کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند. او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد. او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد. او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت.
اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد؛
به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد...
2🤯2🤣2👍1🔥1🕊1
Forwarded from ژایدان | ŽĀYĒDĀN (ہوٹن)
👑از این پس این کانال با نام «ژایِدان» کوشش می‌کند👑

👑برابر "ژایدان":
واژه "ژایدان" به چِم "گارد جاودان ساسانی" است که از زبان پارسیگ (زبان پهلوی) گرفته شده است. این واژه بیانگر استواری، پایداری و ماندگاری است، ویژگی‌هایی که در فرهنگ و پیشینه ایرانیان جایگاه ویژه‌ای دارند. این نام نمادی از پایداری و همیشگی بودن است، که در آن هویت و ارزش‌های میهنی با گذر زمان همچنان زنده و پایدار می‌مانند.

👑کلاهخود گارد جاویدان ساسانی:
کلاهخود گارد جاویدان ساسانی همچون نمادی از شکوه و بزرگی این نیروی بی‌همتا، از نشانه‌های فرهنگی و پیشینه‌ای ایران زمین بهره برده است. این کلاهخود با پارچه بنفش مزین شده است، رنگی که از دیرباز نماد ایران و کیان ایرانی بوده است. این رنگ، نمایانگر دارایی، والاگوهری، و نیرومندی است و همچون نمادی از هنجار و والایی سربازان ژایدان (گارد جاویدان) که از جان خود برای پاسداری ایران و فرهنگ آن مایه می‌گذارند، برگزیده شده است.

👑کلاهخود ساسانی:
کلاهخود ساسانی با نگارگری بی‌همتا و کاربری ارجمند‌ش، برای پاسداری از سربازان در میدان نبرد ساخته شده بود. این کلاهخود با یک گردی ماه زیبا و چشم‌نواز آراسته شده که نماد مهر و ماه است، نشانه‌ای از جاودانگی و چرخش بی‌پایان زمان که با نیرو و جاودانگی ژایدان (گارد جاویدان ساسانی) همراه است.

👑جوشَن:
برای افزایش پایداری در برابر زنش‌ها دشمن، این کلاهخود دارای جوشن است. این جوشن نه تنها همچون سپری در برابر زنش‌ها کار می‌کند، بلکه نشانه‌ای از توانمندی و کاردانی پیشه‌وران ایرانی است که در ساخت ابزارهای ارتشی خود بی‌همتا بوده‌اند.

👑دو آکیناکه هخامنشی:
در کنار این کلاهخود، دو آکیناک هخامنشی نیز نگهداری می‌شود. این شمشیرهای کوتاه، که در دیرینکده‌‌ها به نمایش گذاشته شده‌اند، نمایانگر دلاوری و توانمندی ارتشیان هخامنشی هستند. بکار گیری از این جنگ افزار‌ها در کنار کلاهخود ژایدان (گارد جاویدان ساسانی)، پیوندی میان دو دوره باشکوه از پیشینه ایران، هخامنشیان و ساسانیان، برپا می‌کند و نشان‌دهنده پابرجایی و همیشگی بودن فر ایرانی در همه دوره‌های باستانی است.

👑نشان کاویان:
در دو سوی این کلاهخود، نشان کاویانی گذاشتت شده است. این نشان که نشانگر پرچم و درفش کاویان، پرچم افسانه‌ای ایران است، به سربازان یادآوری می‌کند که از بازمانده بزرگ و سپند خود پاسداری کنند. درفش کاویانی نشانی از آزادی‌خواهی، ایستادگی در برابر ستم و ایستادگی در برابر دشمنان ایران است.

👑سال بنیادگذاری:
سال بنیادگذاری ژایدان (گارد جاویدان ساسانی)، همچون یادبودی از روزهای اولیه برپایی این نیروی شگرف، بر روی کلاهخود گذاشته شده است. این نشانه، یادآور آغاز راه پر افتخار ژایدان (گارد جاویدان) است که از همان روز نخست تا به امروز، با وفاداری به میهن و پایداری در پشتیبانی از سرزمین سپند ایران، همواره در کنار مردمان ایستاده‌اند.

Channel 👑 Group🔵Boost🔵
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🤣21
مسافری خسته که از راهی دور می‌آمد به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایه آن قدری استراحت کند غافل از این که آن درخت جادویی بود؛ درختی که می‌توانست آن چه که بر دلش می‌گذرد برآورده سازد!

وقتی مسافر روی زمین سخت نشست با خودش فکر کرد که چه خوب می‌شد اگـر تختخواب نرمی در آن جا بود و او می‌توانست قدری روی آن بیارامد. فـوراً تختی که آرزویش را کرده بود در کنارش پدیدار شـد!

مسافر با خود گفت: «چقدر گرسنه هستم. کاش غذای لذیذی داشتم.»ناگهان میزی مملو از غذاهای رنگارنگ و دلپذیر در برابرش آشکار شد. مرد با خوشحالی غذاها را خورد و نوشید.

بعد از سیر شدن، کمی سرش گیج رفت و پلک‌هایش به خاطـر خستگی و غذایی که خورده بود سنگین شدند. خودش را روی آن تخت رها کرد و در حالی که به اتفـاق‌های شگفت‌انگیز آن روز عجیب فکر می‌کرد با خودش گفت: «قدری می‌خوابم. ولی اگر یک ببر گرسنه از این جا بگذرد چه؟» ناگهان ببـری ظاهـر شـد و او را درید.


#پی_نوشت هر یک از ما در درون خود درختی جادویی داریم که منتظر سفارش‌هایی از جانب ماست.ولی باید حواسمان باشد. چون این درخت افکار منفی، ترس‌ها و نگرانی‌ها را نیز تحقق می‌بخشد. بنابر این مراقب آن چه که به آن می‌اندیشید باشید.

🔥2🤣2
Forwarded from کاویان | Kavian
بخش ۱:

👑سلسله ساسانیان که با نام شاهنشاهی ساسانی نیز شناخته می‌شود، از سال 224 میلادی تا 651 میلادی بر ایران فرمانروایی کرد. این سلسله پس از سرنگونی پارتیان به دست اردشیر پاپکان (بابکان)، که بنیانگذار این سلسله بود، به فرمانروایی رسید. ساسانیان یکی از برجسته‌ترین دوران‌های باستانی ایران را پیش آوردن و هنایش‌های ژرفی بر فرهنگ، هنر، دین و رامیاری (سیاست) بخش (منطقه) داشتند.

🗺اردشیر پاپکان، بنیانگذار سلسله ساسانی، پس از پیروزی بر آخرین شاهنشاه پارتی، اردوان پنجم، در نبرد هرمزگان، خود را شاهنشاه ایران خواند و سلسله‌ای نو را بنیاد نمود. او کوشش کرد تا همبستگی میهنی را نیرو ببخشد و دین زرتشتی را همچون دین آسایی کشور خواند. این کار او به نیرو بخشیدن همبستگی میهنی ایرانیان یاری رساند و زمینه‌ساز پیدایش فرهنگ ساسانی شد.

👑ساسانیان در دوران فرمانروایی خود، به دستاوردهای بسیاری در زمینه‌های گوناگون رسیدند. از دسته این دستاوردها می‌توان از گسترش هنر و مهرازی (معماری)، پیشرفت‌های دانشی و پزشکی، و نیرو بخشیدن به زیرساخت‌های ارتشی و اواری (اداری) گفت. این شاهنشاهی همچنین در کردارهای میان کشوری (بین‌المللی) نخش برجسته‌ای داشت و با امپراتوری روم و سپس بیزانس پیکار‌های رامیاری و ارتشی داشت.

🔸نوشته هموند انجمن‌های کاویان، گارد جاویدان و ژایدان🔸

KAVIAN 👑 ZHAYEDAN 👑 G.JAVIDAN
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
8
💢هر از چندگاهی، دختری به پدرش اعتراض می‌کرد که زندگی سختی دارد و نمی‌داند چه راهی رفته که باعث این مشکلات شده است.
این دختر همیشه در زندگی در حال جنگ بود. به نظر می‌رسید هر مشکلی که حل می‌شود، یک مشکل دیگر به دنبالش می‌آید.
پدرش که سرآشپز بود او را به آشپزخانه برد. او سه کتری را پر از آب کرد و هر کدام را روی دمای بالا قرار داد. زمانی که آب هر سه دیگ به جوش رسید، او سیب زمینی ها را در یک کتری ، تخم مرغ‌ها را در کتری دیگر و دانه های قهوه را در کتری سوم گذاشت. سپس ایستاد تا آن ها نیز آب پز شوند؛ بدون این که به دخترش چیزی بگوید.
دختر غر می‌زد و بی صبرانه منتظر بود تا ببیند پدرش چه می‌کند. پس از بیست دقیقه، او گازها را خاموش کرد.
پدر سیب زمینی ها را از قابلمه خارج کرد و داخل یک ظرف گذاشت. تخم مرغ ها را نیز خارج کرد و داخل یک ظرف گذاشت. او قهوه ها را نیز با ملاقه خارج کرد و آن را داخل یک فنجان ریخت
سپس به سمت دخترش برگشت و از او پرسید: دخترم چی می‌بینی؟
دختر گفت: سیب زمینی، تخم مرغ و قهوه
پدر گفت: بیشتر دقت کن و به سیب زمینی ها دست بزن.
دختر این کار را کرد و فهمید که آن ها نرم شده اند
سپس از دخترش خواست تا تخم مرغ ها را بشکند. زمانی که تخم مرغ ها را برداشت فهمید که تخم مرغ ها سفت شده اند.
در نهایت، پدر از دخترش خواست که قهوه را بچشد. عطر خوش قهوه لبخند را به روی لب های دختر آورد.
سپس از پدرش پرسید: پدر این کارها یعنی چه؟
پدرش گفت: سیب زمینی، تخم مرغ و قهوه، هر سه با یک ماده یعنی آب جوش مواجه شدند اما واکنش آن ها متفاوت بود. سیب زمینی سفت و سخت بود اما در آب جوش نرم و ضعیف شد.
تخم مرغ شکننده بود و یک لایه نازک داشت که از مایع داخل محافظت می‌کرد، اما زمانی که با آب جوش مواجه شد، مایع داخل سفت گردید.
با این حال، دانه قهوه خاص بود. وقتی با آب جوش مواجه شد، آب را تغییر داد و یک ماده جدید ایجاد کرد.
تو کدام یک از این سه ماده ای؟!🌺
2👍1👎1
بخش ۲:

در بخش نخست با بنیان‌گذاری سلسله ساسانیان بدست اردشیر پاپکان آشنا شدیم. اکنون در بخش دوم، به بررسی سرشت و دستاوردهای اردشیر پاپکان، نخستین شاهنشاه ساسانی، می‌پردازیم.

🔴اردشیر پاپکان (224-241 ترسایی - میلادی)

اردشیر پاپکان فرزند پاپک و نواده ساسان بود. او در پخش (منطقه) پارس زاده شد و از همان جوانی با خرد و دلیری خود توانست نگر راست (مثبت) بزرگان و مردم را به سوی خود بکشاند. پس از مرگ پدرش، اردشیر به فرمانروایی بخش پارس رسید و به رفته رفته نیرو خود را افزایش داد. او پس از سرنگونی اردوان پنجم، شاهنشاه آخر پارتی، سلسله ساسانی را بنیاد نمود و خود را شاهنشاه ایران نامید.

🔴دستاوردهای اردشیر پاپکان

1. همبستکی میهنی و نیرو بخشیدن فرمانروایی کانونی:
اردشیر توانست با شکست دادن دشمنان درونی و بیرونی، کشور را همبسته کند و فرمانروایی کانونی را نیرو ببخشد. او با هوش گماردن بر برپایی یک کابینه نیرومند و کانونی، توانست بنیان یک شاهنشاهی بزرگ را بنا نهد.

2. رواج و نیرو بخشیدن به دین زرتشتی:
یکی از کارهای برجسته اردشیر، رواج دادن دین زرتشتی همچون دین آسایی کشور بود. او با پشتیبانی از موبدان و ساخت آتشکده‌های پرشمار، کوشش کرد تا دین زرتشتی را نیرو ببخشد و آن را همچون انگیزه همبستکی میهنی شناسایی نماید.

3. بازسازی و گسترش زیرساخت‌ها:
اردشیر پاپکان در درازای فرمانروایی خود به بازسازی و گسترش زیرساخت‌های کشور پرداخت. او راه‌ها، پل‌ها و کاروانسراهای نویی ساخت تا پیوندهای درونی و بازرگانی بهبود یابد. این کارها به نیرو بخشیدن تراز داری (اقتصاد) و بازرگانی درونی و بیرونی یاری دهد.

4. بازسازی اواری (اداری) و ارتشی:
اردشیر با بازسازی اواری و ارتشی، ساختار فرمانروایی را بهبود بخشید و نیروهای ارتشی را نیرو بخشید. او با برپایی یک سمانه اواری سازمند و کارآمد، توانست وارسی بهتری بر بخش‌های گوناگون کشور داشته باشد و زنهار (امنیت) درونی را افزایش دهد.

🔴نبردهای برجسته در دوران اردشیر

یکی از برجسته‌ترین نبردهای دوران اردشیر، نبرد هرمزگان بود که به سرنگونی اردوان پنجم و آغاز فرمانروایی ساسانیان کشیده شد. اردشیر همچنین در درازای فرمانروایی خود با هراساندن‌های (تهدیدات) بیرونی از دسته یورش روم روبرو بود و توانست با چاره اندیشی‌های ارتشی و جهان‌آرایی (دیپلماتیک) خود این هراساندن‌ها را دور کند.

🔴پایان فرمانروایی اردشیر

اردشیر پاپکان پس از 17 سال فرمانروایی در سال 241 ترسایی (میلادی) درگذشت. پس از او، پسرش شاپور یکم به فرمانروایی رسید و ادامه‌دهنده راه پدر شد. شاپور یکم یکی از بزرگ‌ترین شاهنشاهان ساسانی بود که دستاوردهای بزرگی در زمینه‌های ارتشی، فرهنگی و تراز داری داشت.

🔸نوشته هموند انجمن‌های کاویان، گارد جاویدان و ژایدان🔸

KAVIAN 👑 ZHAYEDAN 👑 G.JAVIDAN
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
4
💢داستان  زال
 سام از ھمسر زیبایش صاحب کودکی بسیار زیبا می‌شود ولی تمام موی سر و مژگان و بدن او چون برف سفید بود. سام از ترس سرزنش مردم کودک خود را به کوه البرز برد. جائی که سیمرغ لانه داشت گذاشت، شاید سیمرغ کودک را بخورد. ولی به فرمان خدا، سیمرغ آن طفل را حفاظت و بزرگ کرد. سال‌ھا گذشت، کودک بزرگ شد با نشانی فراوان از پدر.
سام در خواب دید مردی بر اسبی تازی نشسته، از سوی سرزمین ھندوستان بسوی او می‌آید و مژده داد که فرزند تو زنده است.
سام پس از نیایش با گروھی به سوی کوه البرز رفت. سیمرغ از فراز کوه سام و گروه او را دید و دانست که در پی کودک آمده‌اند. سیمرغ نزد جوان بازگشت و داستان کودکی او را برایش تعریف کرد و گفت اکنون سام پھلوان، سرافرازترین مرد جھان به جستجوی تو آمده.
جوان چون سخنان سیمرغ را شنید غمگین شد. اشک از دیدگان فرو ریخت و به زبان سیمرغ پاسخ داد، زیرا با انسانی ھمکلام نشده بود. سیمرغ گفت: امروز نام تو را دستان نھادم. این را بدان که ھرگز تو را تنھا نخواھم گذارد و تو را به پادشاھی می‌رسانم. من دل به تو بسته‌ام برای آنکه ھمیشه با تو باشم تعدادی از پر خود را به تو می‌دھم تا اگر زمانی سختی پیش آمد از پرھای من یکی را به آتش افکنی، در ھمان زمان نزد تو خواھم آمد.
سیمرغ دل دستان را رام کرد و او را بر پشت گرفت و نزدیک سام بر زمین نشست. قبای پھلوانی آوردند و جوان پوشید و از کوه به زیر آمدند و ھمه با ھم راھی ایرانشھر شده و به دیدن منوچھر رفتند.
منوچھر فرمانی نوشت که تمامی کابل و سرزمین ھند تا دریای سند از زابلستان تا کنار رود ھمه از آن جھان پھلوان سام باشد.سام ھمراه فرزندش دستان (زال) بعد از نیایش روانه سرزمین خود شدند.
در زابلستان، سام تاج و تخت و کلید گنج را به زال سپرد و بعد از نصیحت فرزند، خود به فرمان منوچھر شاھنشاه ایران برای جنگ با دیوان و دشمنان به گرگساران و مازندران رفت.
روزگاری گذشت تا روزی زال جوان آھنگ سیر و سفر و شکار کرد. مھراب شاه کابل، مردی خردمند و دلیر، از نژاد ضحاک و باجگزار سام شاه زابلستان بود و دختری بسیار زیبا به نام رودابه داشت. زال و رودابه ندیده عاشق ھمدیگر شدند ولی نژاد رودابه مشکل وصلتشان بود. بعد از مدت‌ھا نامه‌نگاری بین زال و سام و حتی آماده شدن سام برای جنگ با مھراب، بالاخره زال به دیدار منوچھر رفته، بعد از آزمایش او توسط موبدان، منوچھر با این وصلت موافقت می‌کند.
سام نیز که فرزند را بکام دل خویش می‌بیند پادشاھی و تخت و تاج زابلستان را به زال می‌سپارد🌺
🔥3
بخش ۳:

در بخش پیشین، با منش و دستاوردهای اردشیر پاپکان آشنا شدیم. اکنون در بخش سوم، به بررسی فرمانروایی شاپور یکم، دومین شاهنشاه ساسانی، می‌پردازیم. برای ارزش و گستردگی دوران فرمانروایی شاپور یکم، این بخش را به چندین نوشتار بخش‌بخش خواهیم کرد.

شاپور یکم (241-272 ترسایی-میلادی)

آغاز فرمانروایی و جنگ‌های نخستین

شاپور یکم، فرزند اردشیر پاپکان، پس از مرگ پدرش در سال 241 ترسایی به تخت شاهنشاهی نشست. او نه تنها ادامه‌دهنده راه پدر بود، بلکه با دستاوردهای بزرگ خود توانست شاهنشاهی ساسانی را به اوج قدرت و شکوه برساند.

آغاز فرمانروایی شاپور و استوار کردن

شاپور یکم با برخورداری از کارآزمایی و دانش دوران فرمانروایی پدرش، زود توانست نیروی خود را در سراسر شاهنشاهی استوار کند. او با انجام آراستن اواری (اداری) و ارتشی، پایه‌های فرمانروایی خود را پایدار ساخت. یکی از نخستین کارهای او، نیرو بخشیدن به نیروهای ارتشی و افزایش آمادگی آن‌ها برای رویارویی با هراساندن‌های بیرونی بود.

جنگ‌های شاپور با روم

یکی از برجسته‌ترین و برگزیننده‌ترین رخدادهای دوران فرمانروایی شاپور یکم، جنگ‌های او با امپراتوری روم بود. شاپور در درازای فرمانروایی خود چندین بار با روم وارد جنگ شد و توانست پیروزی‌های بزرگی به دست آورد.

نبردهای نخستین:
در سرآغاز فرمانروایی شاپور، امپراتوری روم به رهبری امپراتور گوردیان سوم کوشش کرد تا ساسانیان را سست کند. اما شاپور با راهبرد‌های (استراتژی) ارتشی هوشمندانه، نیروهای رومی را شکست داد و گوردیان سوم در این جنگ کشته شد. پس از این پیروزی، شاپور پیمان آشتی با فیلیپ عرب، امپراتور پسین روم، بست که مایه نیرو بخشیدن جایگاه ساسانیان شد.

گرفتن
انطاکیه:
یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای ارتشی شاپور، گرفتن شهر انطاکیه در سال 252 ترسایی بود. این شهر یکی از برجسته‌ترین و بزرگ‌ترین هسته‌های رومیان در خاور بود و سرنگونی آن کوبشی بزرگ به نیرو روم زد. شاپور پس از گرفتن انطاکیه، با بالندگی خود را "شاهنشاه ایران و انیران" (پادشاه ایران و سرزمین‌های غیرایرانی) نامید.

🔸نوشته هموند انجمن‌های کاویان، گارد جاویدان و ژایدان🔸

KAVIAN 👑 ZHAYEDAN 👑 G.JAVIDAN
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔥6
Forwarded from Atom Waffen
عظمت یک ملت وابسته به اجرای این برنامه است جمع کردن مغز های متفکر و با استعداد برای فعالیت های انسانی و آن ها را در خدمت اجتماع قرار دادن وظیفه اصلی و مهم کارکنان دولت است

#آدولف_هیتلر
😁7🔥21👍1
بخش ۴:

🟣 در بخش پیشین، به آغاز فرمانروایی شاپور یکم و جنگ‌های نخستین او با امپراتوری روم پرداختیم. اکنون در این بخش، به ادامه جنگ‌های شاپور یکم، فرجام آن‌ها، و دستاوردهای فرهنگی و دینی او خواهیم پرداخت.

🟣 شاپور یکم (241-272 ترسایی-میلادی) - بخش دوم: جنگ‌های پایانی و فرجام آن‌ها

🟣 نبرد با والرین و پیروزی‌های بزرگ:
یکی از برجسته‌ترین رویدادهای دوران فرمانروایی شاپور یکم، جنگ او با امپراتور والرین (Valerian) بود. در سال 260 ترسایی، والرین با یک ارتش بزرگ به سمت ایران پیشامد تا شکست‌های پیشین روم را شیان (جبران) کند. ولی شاپور با هوشمندی و شگرد‌های ارتشی ماهرانه، توانست والرین و ارتشش را در نزدیکی ادسا (Edesa) دورگیری (محاصره) کند. والرین در این نبرد دربند (اسیر) شد و به همراه هزاران سرباز رومی به ایران برده شد. این نخستین باری بود که یک امپراتور روم در میدان نبرد دربند می‌شد، و این رویداد جایگاه شاپور را همچون یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان ارتشی زمان ساسانیان پایدار کرد.

🟣 فرجام جنگ‌ها و استوار کردن مرزهای شاهنشاهی:
پس از دربند شدن والرین، شاپور یکم به پیروزی‌های بزرگتری دست یافت و گستره شاهنشاهی ساسانی دوام بیشتری یافت.

🔸نوشته هموند انجمن‌های کاویان، گارد جاویدان و ژایدان🔸

KAVIAN 👑 ZHAYEDAN 👑 G.JAVIDAN
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍84🤯2
Forwarded from Atom Waffen
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیبایی ببینیم🔥

#ادیت
4
کلن ما در بازی پسر خوانده ایجاد شد !
بلاخره وقت این بود که به سراغ بازی های ایرانی هم بیاییم .
امروز نیز در بازی پسر خوانده که یک بازی استراتژیک دو بعدی هست کلنی تشکیل دادیم تا در کنار هم بتوانیم ساعت های خوشی رو با بازی کردن سپری کنیم ، خوشحال میشویم در کنار شما به لذت بردن از این بازی بپردازیم .
لطفا لطفا درون کلن گفتار نیک رو رعایت کنید
و همچنان لطفا درون جنگ کلن ها شرکت کنید

سپاس از همکاری شما دوستان گرامی

لینک کلن ما : Eternalguard
Forwarded from کاویان | Kavian
بخش ۵:

🟣 در بخش پیشین، از جنگ‌های شاپور یکم با امپراتور والرین و پیروزی‌های بزرگ او گفتیم. اکنون در این بخش، به ادامه پیروزی‌های شاپور، استوار سازی مرزهای شاهنشاهی، و دستاوردهای فرهنگی و دینی او خواهیم پرداخت.

🟣 شاپور یکم (241-272 ترسایی-میلادی) - بخش سوم: استوار سازی مرزها و دستاوردهای فرهنگی

🟣 استوار سازی مرزهای شاهنشاهی و پیوند‌های میان کشوری (بین‌المللی)
پس از پیروزی‌های ارتشی و دربندی والرین، شاپور یکم به استوار کردن مرزهای شاهنشاهی پرداخت. او با بکارگیری از توان ارتشی و رامیاری (دیپلماتیک) خود، مرزهای شاهنشاهی ساسانی را در برابر هراساندن‌های بیرونی، به‌ویژه از سوی رومیان، استوار کرد. همچنین شاپور با تیر و تبارهای گوناگون بخش (منطقه)، از دسته هون‌ها و ترک‌ها، پیوندهای رامیاری برپا کرد تا زنهار (امنیت) مرزهای خاوری و اپاختر خاوری (شمال شرقی) شاهنشاهی را پشتیبانی کند.

🟣 دستاوردهای فرهنگی شاپور یکم
شاپور یکم نه تنها یک فرمانده ارتشی برجسته بود، بلکه به فرهنگ و هنر نیز ارزش زیادی می‌داد. او با پشتیبانی از هنرمندان، مهرازان (معماران) و دانشمندان، زمینه‌های پیشرفت فرهنگی و دانش در دوره ساسانی را فراهم کرد.

1️⃣شهرسازی و معماری:
شاپور یکم فرمان ساخت چندین شهر و بناهای باشکوه را داد. یکی از سرشناس‌ترین این شهرها، بیشاپور است که در نزدیکی کازرون امروزی است. بیشاپور با نمودارسازی هنداسگری (مهندسی) ریزبین و مهرازان چشمگیر، نشان از نگاه ویژه شاپور به گسترش شهری و زیرساخت‌های شاهنشاهی دارد.

2️⃣پشتیبانی از دین زرتشتی:
شاپور یکم همچون پدرش، اردشیر پاپکان، به نیرو بخشیدن و ترویج دین زرتشتی پرداخت. او با پشتیبانی از موبدان و ایجاد آتشکده‌های پی در پی در سراسر کشور، دین زرتشتی را همچون دین آسایی و بنیادی شاهنشاهی نیرو بخشید. همچنین، شاپور با زنده کردن جشن‌ها و آیین‌های دینی، نخش برجسته‌ای در پاسداری و ماندگاری فرهنگ و شناسه دینی ایرانیان داشت.

3️⃣نوآوری‌های دانش و ادبی:
در دوران شاپور یکم، برگردان (ترجمه) متون دانش و ادبی از زبان‌های گوناگون به زبان پهلوی روایی گرفت. این کار مایه ترابرد دانش و کارآزمایی‌های دانش و فرهنگی دیگر کشورها به ایران شد. همچنین، شاپور با پشتیبانی از دانشمندان و اندیشمندان، زمینه رویش دانش در ایران را فراهم کرد.

🟣 پایان فرمانروایی شاپور یکم و یادگار او
شاپور یکم پس از یک فرمانروایی دراز و پر فراز و نشیب، در سال 272 ترسایی درگذشت. او شاهنشاهی را به پسرش، هرمز یکم، به یادگار گذاشت که از نگر ارتشی، تراز داری (اقتصادی) و فرهنگی در اوج بود. شاپور یکم با پیروزی‌های بزرگ و پشتیبانی‌‌های فرهنگی خود، یکی از برجسته‌ترین شاهنشاهان هنگامه ایران شد و هنایش‌های او تا گاه‌ها پس از مرگش در شاهنشاهی ساسانی سهش می‌شد.

🔸نوشته هموند انجمن‌های کاویان، گارد جاویدان و ژایدان🔸

KAVIAN 👑 ZHAYEDAN 👑 G.JAVIDAN
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔥72👍2
2025/07/14 02:09:12
Back to Top
HTML Embed Code: