This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راست و دروغ بنزینِ گران، بنزینِ ارزان
راغفر، عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا استدلالها درباره ارزانی بنزین را نادرست، غلط و نخنما دانست. او میگوید تا وقتی گران کردن نرخ ارز از دستور کار حاکمیت خارج نشده، هر گونه افزایش قیمتی به زیان مردم و بهویژه طبقات کمتر برخوردار است
#فرهیختگان راهی به رهایی
راغفر، عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا استدلالها درباره ارزانی بنزین را نادرست، غلط و نخنما دانست. او میگوید تا وقتی گران کردن نرخ ارز از دستور کار حاکمیت خارج نشده، هر گونه افزایش قیمتی به زیان مردم و بهویژه طبقات کمتر برخوردار است
#فرهیختگان راهی به رهایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمایشگاه چشم در چشم را از دست ندهید/ این نمایشگاه تا پایان آذر تمدید شد
تابلوهای پیکاسو، ونگوگ و سالوادور دالی منتظر بازدیدکنندگان هستند.
تاکنون بیش از ۴۰ هزار نفر از نمایشگاه«چشم در چشم» بازدید داشتند.
این روزها اگر از خیابان کارگر عبور کنید، حتما صف طولانی بازدیدکنندگان موزه هنرهای معاصر تهران را می بینید./ آزاده مختاری
#فرهیختگان راهی به رهایی
تابلوهای پیکاسو، ونگوگ و سالوادور دالی منتظر بازدیدکنندگان هستند.
تاکنون بیش از ۴۰ هزار نفر از نمایشگاه«چشم در چشم» بازدید داشتند.
این روزها اگر از خیابان کارگر عبور کنید، حتما صف طولانی بازدیدکنندگان موزه هنرهای معاصر تهران را می بینید./ آزاده مختاری
#فرهیختگان راهی به رهایی
نامهی سعید مدنی از زندان دماوند
این نامه از سعید مدنی پاسخ به یادداشتیست که آصف بیات در اردیبهشتماه امسال در نقد نظرات او نوشته بود و در آسو منتشر شده است.
آقای دکتر آصف بیات عزیز
با سلام و احترام بسیار،
نقد و ارزیابی شما دربارهی نکات مطرحشده در گفتوگو با دوست و همبند، آقای حسین رزاق را دریافت کردم و از اینکه بهرغم انبوه گرفتاری و مشغلههای علمی وقت خود را مصروف نگارش آن کردید، سپاسگزارم.
نخست مایلم تأکید کنم که از این نقد نیز مانند دیگر آثار شما بسیار آموختم و با بسیاری از نکات آن همدلی دارم. لذا اگرچه من نیز مانند شما آرزو دارم روزی روی نیمکت پارکی یا در محیط امنی بنشینیم و از نزدیک و چهرهبهچهره دربارهی مسائل ایران و جنبش دموکراتیک گفتوگو کنیم، اما از آنجا که بحث دربارهی مسائل درون جنبش دموکراتیک مردم ایران را نمیتوان به آینده موکول کرد و تلاش برای پاسخ به مسائل کنونی را وظیفهای ملی و اخلاقی در برابر همهی علاقهمندان به ایران فردا میدانم، فرصت را مغتنم شمرده و بهرغم محدودیتهای زندان در تبعید و همینطور به قصد بهرهمندی بیشتر از نظرات شما نکاتی را به عرض میرسانم...
حاملان هر دو استراتژیِ انقلاب و گذار وضعیت نامطلوبِ موجود را محصول ساختار اقتدارگرا و غیردموکراتیک میدانند و دربارهی ساختاری بودن بحرانها و نابسامانیهای موجود توافق دارند و در تحلیل نهایی فقر، نابرابری، تبعیض و آپارتاید، فساد، توسعهنیافتگی و امثال آن را ساختاری میدانند و راهی جز تحول و تغییرات ساختاری برای آن سراغ ندارند؛ اما دربارهی مسیر تغییر، مشی تغییر، اصول حاکم بر تغییر، شتاب تغییر، هدف و چگونگی و سازوکار تغییر اختلافات جدی دارند.
در واکنش به انتخاباتْ گذارطلبان در حد فاصل انتخاباتگراییِ رفرمیستها و ضد انتخاباتگرایی انقلابیها قرار دارند. رفورمیستها طرفداران پروپاقرص انتخابات با هر استانداردی هستند که البته مبتنی بر نوعی مغالطه است: مغالطهی انتخاباتگرایی رفرمیستها در پی راستنمایی استدلال و استنتاج غلط آنها است. مقدمهی صحیح رفرمیستها برای انتخاباتگرایی عبارت است از اینکه «انتخابات شیوهی پیشبرد مسالمتآمیز روند دموکراسیسازی است»، و نتیجهگیری غلطشان این است که: «هر مناسک انتخاباتی به دموکراسی میانجامد». به عبارت دیگر آنها فراموش میکنند که فقط انتخابات آزاد، عادلانه و منصفانه (اگرچه نسبی) میتواند نویددهندهی دموکراسی باشد و لذا فقط انتخاباتی به دموکراسی ختم میشود که متضمن سه مشخصهی اصلی یعنی ۱) برابری در مشارکت سیاسی، ۲) رقابت آزاد و عادلانهی سیاسی و ۳) مشروعیت ایدهی حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی خود باشد.
#فرهیختگان راهی به رهایی
این نامه از سعید مدنی پاسخ به یادداشتیست که آصف بیات در اردیبهشتماه امسال در نقد نظرات او نوشته بود و در آسو منتشر شده است.
آقای دکتر آصف بیات عزیز
با سلام و احترام بسیار،
نقد و ارزیابی شما دربارهی نکات مطرحشده در گفتوگو با دوست و همبند، آقای حسین رزاق را دریافت کردم و از اینکه بهرغم انبوه گرفتاری و مشغلههای علمی وقت خود را مصروف نگارش آن کردید، سپاسگزارم.
نخست مایلم تأکید کنم که از این نقد نیز مانند دیگر آثار شما بسیار آموختم و با بسیاری از نکات آن همدلی دارم. لذا اگرچه من نیز مانند شما آرزو دارم روزی روی نیمکت پارکی یا در محیط امنی بنشینیم و از نزدیک و چهرهبهچهره دربارهی مسائل ایران و جنبش دموکراتیک گفتوگو کنیم، اما از آنجا که بحث دربارهی مسائل درون جنبش دموکراتیک مردم ایران را نمیتوان به آینده موکول کرد و تلاش برای پاسخ به مسائل کنونی را وظیفهای ملی و اخلاقی در برابر همهی علاقهمندان به ایران فردا میدانم، فرصت را مغتنم شمرده و بهرغم محدودیتهای زندان در تبعید و همینطور به قصد بهرهمندی بیشتر از نظرات شما نکاتی را به عرض میرسانم...
حاملان هر دو استراتژیِ انقلاب و گذار وضعیت نامطلوبِ موجود را محصول ساختار اقتدارگرا و غیردموکراتیک میدانند و دربارهی ساختاری بودن بحرانها و نابسامانیهای موجود توافق دارند و در تحلیل نهایی فقر، نابرابری، تبعیض و آپارتاید، فساد، توسعهنیافتگی و امثال آن را ساختاری میدانند و راهی جز تحول و تغییرات ساختاری برای آن سراغ ندارند؛ اما دربارهی مسیر تغییر، مشی تغییر، اصول حاکم بر تغییر، شتاب تغییر، هدف و چگونگی و سازوکار تغییر اختلافات جدی دارند.
در واکنش به انتخاباتْ گذارطلبان در حد فاصل انتخاباتگراییِ رفرمیستها و ضد انتخاباتگرایی انقلابیها قرار دارند. رفورمیستها طرفداران پروپاقرص انتخابات با هر استانداردی هستند که البته مبتنی بر نوعی مغالطه است: مغالطهی انتخاباتگرایی رفرمیستها در پی راستنمایی استدلال و استنتاج غلط آنها است. مقدمهی صحیح رفرمیستها برای انتخاباتگرایی عبارت است از اینکه «انتخابات شیوهی پیشبرد مسالمتآمیز روند دموکراسیسازی است»، و نتیجهگیری غلطشان این است که: «هر مناسک انتخاباتی به دموکراسی میانجامد». به عبارت دیگر آنها فراموش میکنند که فقط انتخابات آزاد، عادلانه و منصفانه (اگرچه نسبی) میتواند نویددهندهی دموکراسی باشد و لذا فقط انتخاباتی به دموکراسی ختم میشود که متضمن سه مشخصهی اصلی یعنی ۱) برابری در مشارکت سیاسی، ۲) رقابت آزاد و عادلانهی سیاسی و ۳) مشروعیت ایدهی حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی خود باشد.
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
Aasoo - آسو
«اخیراً گفتوگوی خواندنی و پربار شما با آقای حسین رزاق را که در زندان صورت گرفته با اشتیاق فراوان خواندم. این گفتوگو مباحث مهمی را دربارهی وضعیت اجتماعی و سیاسیِ ایران پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» مطرح میکند. من با بسیاری از دیدگاههای شما در این گفتوگو…
اگر از بی حجابی رنج میبرید، با ما تماس بگیرید!
با گذشت بیش از دو سال از نا آرامی های پائیز ۱۴۰۱ و آن چه بر مهسا امینی – و متعاقب آن بر وقایع پر فراز و نشیب و سیر مقوله حجاب گذشت و کماکان نیز می گذرد – مسأله حجاب در جامعه ایران هم چنان با چالشهای جدی مواجه است و راه حل روشنی برای این موضوع متصور نیست.
طی این مدت شاهد اقدامات گوناگونی از سوی حاکمیت و جامعه بوده ایم که هر کدام تنشهایی را به همراه داشته است. از تهیه لایحه عفاف و حجاب گرفته تا ایده ترک بی حجابی از سوی حاکمیت و ادامه و پا فشاری برخی از زنان و دختران در کشف حجاب در مکان های عمومی همراه با زد و خوردهای خیابانی و صدور احکامی به عنوان مجازات برای بی حجابی.
ایده کلینیک "ترک بی حجابی" از کجا آمده است؟
طبق گزارش پایگاه خبری و رسانهای حوزههای علمیه خواهران، برای نخستین بار در کشور به همت اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف کلینیک ترک بی حجابی در تهران با هدف درمان علمی و روان شناختی بی حجابی ویژه نسل نوجوان، جوان و بانوان جویای هویت اجتماعی و اسلامی افتتاح میشود.
چند روزی است که از خود می پرسم در این تشکیلات (برای شیک شدن قضیه و علمی بازتاب دادن آن، شما بخوانید کلینیک؟!)، قرار است چه اتفاقی بیفتد. در کلینیکی که به گفته رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران، ابتدا کلینیک "ترک بی حجابی" مطرح و سپس با نام کلینیک "زیبایی اجتماعی" معرفی شد، چه کسانی مراجعه خواهند کرد یا مهم تر، چه کسانی به آن جا فرستاده خواهند شد؟
آیا زنان و دختران برای ترک بی حجابی داوطلبانه و با پای خود به آن جا میروند یا پاهای دیگری آن ها را روانه خواهد کرد؟!
چه کسانی قرار است با این کلینیک همکاری کنند؟
کلینیک "ترک بی حجابی" برای چه کسانی نان دارد و برای چه کسانی نان بری؟
چگونه این کلینیک هنوز افتتاح نشده رقم ۱۵۵ میلیارد تومان بودجه از ردیف بودجه عمومی و ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی این مملکت بحران زده را از آن خود کرده است؟!
چه کسانی به این کلینیک معرفی می شوند؟ امکانات کلینیک چیست؟ آیا کلینیک نوع جدیدی از بازداشتگاه است؟
تکلیف مردانی که از حجاب کافی و متعارف در جامعه برخوردار نیستند، چه میشود؟ آیا این کلینیک به مردان هم خدمات ارائه میدهد؟
این مجموعه سؤالات و سؤالات دیگر حتماً در این چند روز اذهان بی شماری را درگیر کرده است.
ادامه یادداشت عذرا فراهانی را در Instant View بخوانید.
#فرهیختگان راهی به رهایی
با گذشت بیش از دو سال از نا آرامی های پائیز ۱۴۰۱ و آن چه بر مهسا امینی – و متعاقب آن بر وقایع پر فراز و نشیب و سیر مقوله حجاب گذشت و کماکان نیز می گذرد – مسأله حجاب در جامعه ایران هم چنان با چالشهای جدی مواجه است و راه حل روشنی برای این موضوع متصور نیست.
طی این مدت شاهد اقدامات گوناگونی از سوی حاکمیت و جامعه بوده ایم که هر کدام تنشهایی را به همراه داشته است. از تهیه لایحه عفاف و حجاب گرفته تا ایده ترک بی حجابی از سوی حاکمیت و ادامه و پا فشاری برخی از زنان و دختران در کشف حجاب در مکان های عمومی همراه با زد و خوردهای خیابانی و صدور احکامی به عنوان مجازات برای بی حجابی.
ایده کلینیک "ترک بی حجابی" از کجا آمده است؟
طبق گزارش پایگاه خبری و رسانهای حوزههای علمیه خواهران، برای نخستین بار در کشور به همت اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف کلینیک ترک بی حجابی در تهران با هدف درمان علمی و روان شناختی بی حجابی ویژه نسل نوجوان، جوان و بانوان جویای هویت اجتماعی و اسلامی افتتاح میشود.
چند روزی است که از خود می پرسم در این تشکیلات (برای شیک شدن قضیه و علمی بازتاب دادن آن، شما بخوانید کلینیک؟!)، قرار است چه اتفاقی بیفتد. در کلینیکی که به گفته رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران، ابتدا کلینیک "ترک بی حجابی" مطرح و سپس با نام کلینیک "زیبایی اجتماعی" معرفی شد، چه کسانی مراجعه خواهند کرد یا مهم تر، چه کسانی به آن جا فرستاده خواهند شد؟
آیا زنان و دختران برای ترک بی حجابی داوطلبانه و با پای خود به آن جا میروند یا پاهای دیگری آن ها را روانه خواهد کرد؟!
چه کسانی قرار است با این کلینیک همکاری کنند؟
کلینیک "ترک بی حجابی" برای چه کسانی نان دارد و برای چه کسانی نان بری؟
چگونه این کلینیک هنوز افتتاح نشده رقم ۱۵۵ میلیارد تومان بودجه از ردیف بودجه عمومی و ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی این مملکت بحران زده را از آن خود کرده است؟!
چه کسانی به این کلینیک معرفی می شوند؟ امکانات کلینیک چیست؟ آیا کلینیک نوع جدیدی از بازداشتگاه است؟
تکلیف مردانی که از حجاب کافی و متعارف در جامعه برخوردار نیستند، چه میشود؟ آیا این کلینیک به مردان هم خدمات ارائه میدهد؟
این مجموعه سؤالات و سؤالات دیگر حتماً در این چند روز اذهان بی شماری را درگیر کرده است.
ادامه یادداشت عذرا فراهانی را در Instant View بخوانید.
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegraph
اگر از بی حجابی رنج میبرید، با ما تماس بگیرید!
با گذشت بیش از دو سال از نا آرامی های پائیز ۱۴۰۱ و آن چه بر مهسا امینی – و متعاقب آن بر وقایع پر فراز و نشیب و سیر مقوله حجاب گذشت و کماکان نیز می گذرد – مسأله حجاب در جامعه ایران هم چنان با چالشهای جدی مواجه است و راه حل روشنی برای این موضوع متصور نیست.…
روند را باید دید!
پس از قطعنامه جدید شورای حکام علیه ایران، برخی ضمن عادی جلوه دادن و فاقد اهمیت دانستن آن چنان تقلیلگرایانه برخورد میکنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اگر چنین است پس واقعا چرا چند روز قبل از صدور قطعنامه این همه تهدید تند مطرح شد؟
معمولا نگاه برخی درباره این دست اقدامات طرف مقابل، موردی است؛ این که شورای حکام نشستی فصلی داشته و پس از بررسی پرونده هستهای، قطعنامهای صادر کرده و ایران هم واکنشی نشان داده است و تمام!
اما این نوع نگاه و مواجهه موردی و سطحی با این رخدادها که محصول محاسباتی بریده از واقعیت است، موجب اشتباه محاسباتی نیز میشود.
عقلانیت و دوراندیشی سیاسی و امنیتی اقتضا میکند که این اتفاقات موردی را در چارچوب یک روند پیچیده با توالی مراحل مختلف آن دید. این روند هم حکایت از سیر صعودی تنش میان ایران و غرب دارد که در آن گامهای موردی در پروندههای متعدد مورد مناقشه در یک راستا قرار دارد و بر اساس راهبرد جدیدی به شکل تصاعدی برداشته میشود.
از این رو مواجهه منطقی و عقلانی با این وضعیت، بدون دوراندیشی و درک تصویر تقریبی آخر بازی در هر کدام از این پروندهها و فرجام اجمالی احتمالی همه آنها امکانپذیر نیست. یک بازیگرِ عاقبتنگر در چنین موقعیتی نهایت تلاش خود را میکند که ابتکار عمل داشته باشد و از انفعال پرهیز کند.
وجود ابتکار عمل جدا از این که منعکسکننده مدیریت منطقی یک تنش است، بلکه از طریق آن بازیگر سیاسی میتواند رفتار طرف مقابل خود را نیز مدیریت کند؛ اما در غیر این صورت مدیریت شده و وارد پروسه کنشورزی انفعالی مستمر خواهد شد و رفته رفته دانسته یا نادانسته وارد مسیری میشود که به اصطلاح عربی "گذرگاه اجباری" (الممر الإجباري) نامیده میشود. هر بازیگری هم وارد چنین گذرگاهی شود، دیگر انتخابی ندارد و تصمیمات و کنشگریاش نه از سر اختیار بلکه اجبار و همان چیزی خواهد بود که رقیب یا دشمنش میخواهد.
در واقع، گامهای موردی طرف غربی در قبال ایران در سالهای اخیر به ویژه یک سال اخر تکههای پازلی است که در یک روند و فرایند تدریجی قرار داشته و مجموعا با هدف خلق تصویر نهایی برآمده از تحقق غایت راهبرد طراحی شده است. در این میان، قرار گرفتن هر طرفی در دام «گذرگاه اجباری» به معنای بازی عملی در زمین طرف مقابل تا تحقق غایت او است.
صابر گلعنبری
#فرهیختگان راهی به رهایی
پس از قطعنامه جدید شورای حکام علیه ایران، برخی ضمن عادی جلوه دادن و فاقد اهمیت دانستن آن چنان تقلیلگرایانه برخورد میکنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اگر چنین است پس واقعا چرا چند روز قبل از صدور قطعنامه این همه تهدید تند مطرح شد؟
معمولا نگاه برخی درباره این دست اقدامات طرف مقابل، موردی است؛ این که شورای حکام نشستی فصلی داشته و پس از بررسی پرونده هستهای، قطعنامهای صادر کرده و ایران هم واکنشی نشان داده است و تمام!
اما این نوع نگاه و مواجهه موردی و سطحی با این رخدادها که محصول محاسباتی بریده از واقعیت است، موجب اشتباه محاسباتی نیز میشود.
عقلانیت و دوراندیشی سیاسی و امنیتی اقتضا میکند که این اتفاقات موردی را در چارچوب یک روند پیچیده با توالی مراحل مختلف آن دید. این روند هم حکایت از سیر صعودی تنش میان ایران و غرب دارد که در آن گامهای موردی در پروندههای متعدد مورد مناقشه در یک راستا قرار دارد و بر اساس راهبرد جدیدی به شکل تصاعدی برداشته میشود.
از این رو مواجهه منطقی و عقلانی با این وضعیت، بدون دوراندیشی و درک تصویر تقریبی آخر بازی در هر کدام از این پروندهها و فرجام اجمالی احتمالی همه آنها امکانپذیر نیست. یک بازیگرِ عاقبتنگر در چنین موقعیتی نهایت تلاش خود را میکند که ابتکار عمل داشته باشد و از انفعال پرهیز کند.
وجود ابتکار عمل جدا از این که منعکسکننده مدیریت منطقی یک تنش است، بلکه از طریق آن بازیگر سیاسی میتواند رفتار طرف مقابل خود را نیز مدیریت کند؛ اما در غیر این صورت مدیریت شده و وارد پروسه کنشورزی انفعالی مستمر خواهد شد و رفته رفته دانسته یا نادانسته وارد مسیری میشود که به اصطلاح عربی "گذرگاه اجباری" (الممر الإجباري) نامیده میشود. هر بازیگری هم وارد چنین گذرگاهی شود، دیگر انتخابی ندارد و تصمیمات و کنشگریاش نه از سر اختیار بلکه اجبار و همان چیزی خواهد بود که رقیب یا دشمنش میخواهد.
در واقع، گامهای موردی طرف غربی در قبال ایران در سالهای اخیر به ویژه یک سال اخر تکههای پازلی است که در یک روند و فرایند تدریجی قرار داشته و مجموعا با هدف خلق تصویر نهایی برآمده از تحقق غایت راهبرد طراحی شده است. در این میان، قرار گرفتن هر طرفی در دام «گذرگاه اجباری» به معنای بازی عملی در زمین طرف مقابل تا تحقق غایت او است.
صابر گلعنبری
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
خفقان: مجازاتی برای تمام فصول
شايد تصور كنيد"حرف نزن"/تعبیر محترمانهی خفه شو!" يك دستور آمرانه یا ناسزاست و مخاطب مطیع این دستور چقدر صغیر وفاقد عزت نفس است! اما اين دستوری است که هر روز در جامعهی ما در فضایی ارباب-رعیتی (و فارغ از بدیهیترین حقوق شهروندی) مکررا به مردم و از جمله دانشگاهیان القا میشود: آقای دکتر، خانم دکتر، متخصص تاریخ و جامعهشناسی و فلسفه و ...که دهههاست زندگیات وقف دانش و فضیلت است و پیش خودت خیال میکنی صدایت شنیده میشود، خیر! تو هم در زمرهی بیصدایان هستی! لطفا سکوت کن! هیس! رعایا فریاد نمیزنند! حتی حرف هم نمیزنند چه رسد به فریاد! حالا عريضهای، "تظلمی"، التماس و توبهنامهای بود بلامانع است!
اگر خیلی راه دور نرویم همین چند وقت پیش برخی از همکاران، خیرخواهانه پیام دادند که فلانی برای اینکه کار بازگشتات به دانشگاه درست شود و بهانهجویان باز سنگی در میان نیاندازند مدتی حرفی نزن و چیزی ننویس! استادم (از استادان قدیمام که از دوره لیسانس شاگردش بودم و انسان خیرخواهی است و اکنون در وزارت علوم مقامی دارد و از روز انتصابش همه به من هم تبریک میگفتند که دیگر غمیت نباشد که با وجود آقای دکتر، کار بازگشت استادان با اشارهی قلمی حل میشود)، در نخستین توصیهها گفت: لطفا چیزی ننویسید تا کار سخت نشود، انشاءالله مشکل رفع میشود و برمیگردی سر خانه و زندگی و شغلات! ... خانهای که در پی تعلیق، از تهران به تبعیدگاهی در حاشیه پرتاب شده و زندگیای که به سبب دوری از فرزند، هر روزش برای هردومان شرحی از ابسوردیته و عصیان کامویی و رنجی سیزیفوار است و شغلی که بعد از بیست سال باید برای به دست آوردنش ساکت و بیصدا باشم!
دو ماه پیش، از اطلاعات سپاه "بازجوی محترم" دوبار با شماره پرایوت زنگ زد (همان بازجویی که در بدو تعلیق در پاییز ۱۴۰۱ با نهایت "احترام و لبخند" چندین ساعت درباره محتوای کلاسهایم با ذکر رفرنس و با جزییات، پرسشهایی مطرح و تفهیم اتهام کرد که چرا به چنین مجازاتی مفتخر گشتهام! اینکه مثلا چرا به آقای خمینی گفتهام آقای خمینی و در پاسخ دانشجو به آدرس و متن دقیق یکی از سخنان شگفت او ارجاع دادهام! در واقع میگویند چرا گفتهای فلانی چنین گفته، در حالی که واقعا هم گفته و انتشارات مخصوص بارگاه خودش هم بیهیچ سانسوری چاپ کرده!) ....در این تماسهای اخیر وقتی گفتم تهران نیستم و درخواست گفتگوی حضوری را رد کردم، یکراست رفت سر اصل مطلب و گفت شما در برخی از نوشتههایتان از واژهایی تند و تیز استفاده میکنید، برادرانه توصیه میکنم خطوط قرمز را رعایت کنید تا کار پیش برود! پرسید خطوط قرمز ما مشخص است اما راستی خطوط قرمز شما چیست؟ اگر به دانشگاه بازگردید چه چیزی برای شما اصلی غیر قابل چشمپوشی است؟ پاسخ دادم دانشجویانم و حرمت دانشگاه! من مشغول کار تخصصیام خواهم بود؛ مادام که دانشجویم در کلاس درس مقابلم در آرامش و امنیت نشسته باشد و درگیر حراست و بازجویی و بازداشت و توبیخ و تعلیق و ترس و لرز نباشد! آیا توقع گزافی است؟ گفتم اگر دانشجو در امان باشد نیازی به فریاد نخواهد بود، شما رعایت کنید تا ما هم به کار علمیمان برسیم.
و این پاسخ که بویی از پشیمانی در آن نبود، به این معنا بود که دعوت حضوری برای نوشتن یا بیان رسمی ندامت بیفایده است و این آدم معنی خطوط قرمز را کلا برعکس میفهمد! "حیف میخواستیم برادرانه کمکش کنیم، خودش نخواست".
اکنون بعد از اینکه در دادگاه بدوی و تجدید نظر دیوان عدالت به نفع من رای صادر شده و حتی به پرداخت معوقات دوساله هم تصریح و تاکید شده، ریاست دانشگاه بهشتی از اجرای حکم استنکاف ورزیده و طی فرایندی نامشخص پرونده به دفتر ریاست کل دیوان، فراخوانده شده و عملا توقیف شده است! در حالی که طبق قانون در مرحله اجرای احکام، استنکاف رئیس دانشگاه میتوانست به انفصال او منجر شود. احتمالا به رغم تلاش همكاران همدل در وزارتخانه، بنا بر استعلام از اطلاعات سپاه و گزارش زیردستانش یعنی رئیس دانشگاه و دانشکده، به اندازه کافی خفه نبودهام!
وضع شمار انبوهی از استادان تعلیقی و اخراجی همین است و هر یک به بهانهای همچنان در وضعی بغرنج به سر میبرند و گرفتار تبعات سنگین بلاتکلیفی و قطع حقوقاند؛ در این صد و چند روز از وعدهی دولت، تعداد انگشتشماری پس از دوندگیهای فراوان بر سر کار بازگشتهاند (از جمع ۴۰ استادی که میشناسم فقط پنج تن بازگشتهاند، شمار بلاتکلیفها البته بیش از این عدد است).
راستی تفاوت خفقان سابق با خفقان کنونی در چیست؟ چرا هم نزد آنها باید خفه باشیم و هم نزد ایشان؟ راز این خفقان چهارفصل چیست؟ نسبت سپاه و دانشگاه و شورای عالی انقلاب فرهنگی چیست؟ کل این ماجراها و گرههای کور به عبا و قبای چه کسی سنجاق شده است که کسی جرأت گرهگشایی ندارد؟
نگار ذیلابی
تاریخ و تمدن
#فرهیختگان راهی به رهایی
شايد تصور كنيد"حرف نزن"/تعبیر محترمانهی خفه شو!" يك دستور آمرانه یا ناسزاست و مخاطب مطیع این دستور چقدر صغیر وفاقد عزت نفس است! اما اين دستوری است که هر روز در جامعهی ما در فضایی ارباب-رعیتی (و فارغ از بدیهیترین حقوق شهروندی) مکررا به مردم و از جمله دانشگاهیان القا میشود: آقای دکتر، خانم دکتر، متخصص تاریخ و جامعهشناسی و فلسفه و ...که دهههاست زندگیات وقف دانش و فضیلت است و پیش خودت خیال میکنی صدایت شنیده میشود، خیر! تو هم در زمرهی بیصدایان هستی! لطفا سکوت کن! هیس! رعایا فریاد نمیزنند! حتی حرف هم نمیزنند چه رسد به فریاد! حالا عريضهای، "تظلمی"، التماس و توبهنامهای بود بلامانع است!
اگر خیلی راه دور نرویم همین چند وقت پیش برخی از همکاران، خیرخواهانه پیام دادند که فلانی برای اینکه کار بازگشتات به دانشگاه درست شود و بهانهجویان باز سنگی در میان نیاندازند مدتی حرفی نزن و چیزی ننویس! استادم (از استادان قدیمام که از دوره لیسانس شاگردش بودم و انسان خیرخواهی است و اکنون در وزارت علوم مقامی دارد و از روز انتصابش همه به من هم تبریک میگفتند که دیگر غمیت نباشد که با وجود آقای دکتر، کار بازگشت استادان با اشارهی قلمی حل میشود)، در نخستین توصیهها گفت: لطفا چیزی ننویسید تا کار سخت نشود، انشاءالله مشکل رفع میشود و برمیگردی سر خانه و زندگی و شغلات! ... خانهای که در پی تعلیق، از تهران به تبعیدگاهی در حاشیه پرتاب شده و زندگیای که به سبب دوری از فرزند، هر روزش برای هردومان شرحی از ابسوردیته و عصیان کامویی و رنجی سیزیفوار است و شغلی که بعد از بیست سال باید برای به دست آوردنش ساکت و بیصدا باشم!
دو ماه پیش، از اطلاعات سپاه "بازجوی محترم" دوبار با شماره پرایوت زنگ زد (همان بازجویی که در بدو تعلیق در پاییز ۱۴۰۱ با نهایت "احترام و لبخند" چندین ساعت درباره محتوای کلاسهایم با ذکر رفرنس و با جزییات، پرسشهایی مطرح و تفهیم اتهام کرد که چرا به چنین مجازاتی مفتخر گشتهام! اینکه مثلا چرا به آقای خمینی گفتهام آقای خمینی و در پاسخ دانشجو به آدرس و متن دقیق یکی از سخنان شگفت او ارجاع دادهام! در واقع میگویند چرا گفتهای فلانی چنین گفته، در حالی که واقعا هم گفته و انتشارات مخصوص بارگاه خودش هم بیهیچ سانسوری چاپ کرده!) ....در این تماسهای اخیر وقتی گفتم تهران نیستم و درخواست گفتگوی حضوری را رد کردم، یکراست رفت سر اصل مطلب و گفت شما در برخی از نوشتههایتان از واژهایی تند و تیز استفاده میکنید، برادرانه توصیه میکنم خطوط قرمز را رعایت کنید تا کار پیش برود! پرسید خطوط قرمز ما مشخص است اما راستی خطوط قرمز شما چیست؟ اگر به دانشگاه بازگردید چه چیزی برای شما اصلی غیر قابل چشمپوشی است؟ پاسخ دادم دانشجویانم و حرمت دانشگاه! من مشغول کار تخصصیام خواهم بود؛ مادام که دانشجویم در کلاس درس مقابلم در آرامش و امنیت نشسته باشد و درگیر حراست و بازجویی و بازداشت و توبیخ و تعلیق و ترس و لرز نباشد! آیا توقع گزافی است؟ گفتم اگر دانشجو در امان باشد نیازی به فریاد نخواهد بود، شما رعایت کنید تا ما هم به کار علمیمان برسیم.
و این پاسخ که بویی از پشیمانی در آن نبود، به این معنا بود که دعوت حضوری برای نوشتن یا بیان رسمی ندامت بیفایده است و این آدم معنی خطوط قرمز را کلا برعکس میفهمد! "حیف میخواستیم برادرانه کمکش کنیم، خودش نخواست".
اکنون بعد از اینکه در دادگاه بدوی و تجدید نظر دیوان عدالت به نفع من رای صادر شده و حتی به پرداخت معوقات دوساله هم تصریح و تاکید شده، ریاست دانشگاه بهشتی از اجرای حکم استنکاف ورزیده و طی فرایندی نامشخص پرونده به دفتر ریاست کل دیوان، فراخوانده شده و عملا توقیف شده است! در حالی که طبق قانون در مرحله اجرای احکام، استنکاف رئیس دانشگاه میتوانست به انفصال او منجر شود. احتمالا به رغم تلاش همكاران همدل در وزارتخانه، بنا بر استعلام از اطلاعات سپاه و گزارش زیردستانش یعنی رئیس دانشگاه و دانشکده، به اندازه کافی خفه نبودهام!
وضع شمار انبوهی از استادان تعلیقی و اخراجی همین است و هر یک به بهانهای همچنان در وضعی بغرنج به سر میبرند و گرفتار تبعات سنگین بلاتکلیفی و قطع حقوقاند؛ در این صد و چند روز از وعدهی دولت، تعداد انگشتشماری پس از دوندگیهای فراوان بر سر کار بازگشتهاند (از جمع ۴۰ استادی که میشناسم فقط پنج تن بازگشتهاند، شمار بلاتکلیفها البته بیش از این عدد است).
راستی تفاوت خفقان سابق با خفقان کنونی در چیست؟ چرا هم نزد آنها باید خفه باشیم و هم نزد ایشان؟ راز این خفقان چهارفصل چیست؟ نسبت سپاه و دانشگاه و شورای عالی انقلاب فرهنگی چیست؟ کل این ماجراها و گرههای کور به عبا و قبای چه کسی سنجاق شده است که کسی جرأت گرهگشایی ندارد؟
نگار ذیلابی
تاریخ و تمدن
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
دعوای میان قلدرها؛ فرق یک دیکتاتور با یک مدافع آزادی؟!
حسین جعفری
میان یک رهبر دیکتاتور، مستبد و قلدر با یک رهبر مدافع آزادی و دمکراسی فرقی مهمی وجود دارد که اگر توجه نشود چه بسا دچار خطای بزرگی شویم زیرا گرچه هر دو قدرت های زیر دست و قلدرهای ذیل خود را از خودرایی و زورگویی منع می کنند اما تفاوت شان در این است که رهبر مستبد چون چشم دیدن قدرتی جز خود را ندارد، خرده قلدرهای ذیل خود را منع و سرکوب می کند تا جز او فصل الخطابی نباشد و کسی در برابرش عرض اندام نکند و در نهایت نیز کسی جرات انتقاد از او را نداشته باشد. لذا حتی خودیها نیز در درگاه او فاقد قدرت و اراده و اختیارند و اگر روزی دیده شوند؛ خواهند مرد.( یا مرگ فیزیکی و یا بی آبرویی!) در واقع دعوا میان آنها دعوای خرده دیکتاتورها با دیکتاتور بزرگ و جوجه قلدرها با قلدر اعظم است! ولی رهبر آزاده در عین حال که خرده مستبدان را از خودرایی منع می کند اما خود را در جایگاه برتر از نقد و اعتراض دیگران نمی نشاند و برای خود مقام قدسی قائل نیست و کسی را بدلیل نقد رهبر مجازات نکرده و به حصر و زندان نمی افکند و چون امام علی( ع) علنی و شفاف می گوید و عمل می کند:" فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی... پس، از گفتن حق، یا از مشورت در عدالت خوددارى نکنید، زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمىدانم." و رسماً از مردم می خواهد که تقاضا می کند که در برخورد با او بعنوان ولی امر و جانشین رسول خدا همانند دیکتاتورها برخورد نکنند و با مصانعه و سازشکاری و مجامله و ترس! سخن نگویند،"فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ ...لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ"
همین معنا در سخنان مقام رهبری بدین شکل خلاصه شده که" مستبد سه صفت مهم دارد:
الف: خود رایی و عدم عمل به خواست و رای مردم.
ب: مشورت ناپذیر بودن و اینکه فقط خواست و میل خود را حجت می داند و" اگر هم كسى جرأت كرد و خطر كرد و نظرى برخلاف رأى آنها داد آن نظر را نمى پذيرند"
ج: زیر پا گذاشتن قانون.(نمازجمعه، ۱۳۶۲/۱۰/۱۶)
و چه خوب است همگان بمصداق حاسبوا قبل از تحاسبوا خود را با آن بسنجند زیرا بسیاری از ما به هنگام توصیف حق و حقیقت، خوب و بی نقص توصیفگریم و در سخن خود را در برابر قانون با مردم یکسان می دانیم و بر حقوق مردم تاکید می کنیم و بر حق انتقاد بلکه مخالفت شان با والی و حاکم صحه می گذاریم و به هنگام عمل بسیار بی عمل بلکه با توجیهات محیرالعقول مثل مصلحت نظام و ... ضد حق عمل می کنیم! (...وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی عَلَیْکُمْ، فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الاَْشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ، وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ)
خلاصه آنکه: آقایان گرچه سخندان و مصالح گویند اما؛ به عمل کار بر آید به سخنرانی نیست!
#فرهیختگان راهی به رهایی
حسین جعفری
میان یک رهبر دیکتاتور، مستبد و قلدر با یک رهبر مدافع آزادی و دمکراسی فرقی مهمی وجود دارد که اگر توجه نشود چه بسا دچار خطای بزرگی شویم زیرا گرچه هر دو قدرت های زیر دست و قلدرهای ذیل خود را از خودرایی و زورگویی منع می کنند اما تفاوت شان در این است که رهبر مستبد چون چشم دیدن قدرتی جز خود را ندارد، خرده قلدرهای ذیل خود را منع و سرکوب می کند تا جز او فصل الخطابی نباشد و کسی در برابرش عرض اندام نکند و در نهایت نیز کسی جرات انتقاد از او را نداشته باشد. لذا حتی خودیها نیز در درگاه او فاقد قدرت و اراده و اختیارند و اگر روزی دیده شوند؛ خواهند مرد.( یا مرگ فیزیکی و یا بی آبرویی!) در واقع دعوا میان آنها دعوای خرده دیکتاتورها با دیکتاتور بزرگ و جوجه قلدرها با قلدر اعظم است! ولی رهبر آزاده در عین حال که خرده مستبدان را از خودرایی منع می کند اما خود را در جایگاه برتر از نقد و اعتراض دیگران نمی نشاند و برای خود مقام قدسی قائل نیست و کسی را بدلیل نقد رهبر مجازات نکرده و به حصر و زندان نمی افکند و چون امام علی( ع) علنی و شفاف می گوید و عمل می کند:" فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی... پس، از گفتن حق، یا از مشورت در عدالت خوددارى نکنید، زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمىدانم." و رسماً از مردم می خواهد که تقاضا می کند که در برخورد با او بعنوان ولی امر و جانشین رسول خدا همانند دیکتاتورها برخورد نکنند و با مصانعه و سازشکاری و مجامله و ترس! سخن نگویند،"فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ ...لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ"
همین معنا در سخنان مقام رهبری بدین شکل خلاصه شده که" مستبد سه صفت مهم دارد:
الف: خود رایی و عدم عمل به خواست و رای مردم.
ب: مشورت ناپذیر بودن و اینکه فقط خواست و میل خود را حجت می داند و" اگر هم كسى جرأت كرد و خطر كرد و نظرى برخلاف رأى آنها داد آن نظر را نمى پذيرند"
ج: زیر پا گذاشتن قانون.(نمازجمعه، ۱۳۶۲/۱۰/۱۶)
و چه خوب است همگان بمصداق حاسبوا قبل از تحاسبوا خود را با آن بسنجند زیرا بسیاری از ما به هنگام توصیف حق و حقیقت، خوب و بی نقص توصیفگریم و در سخن خود را در برابر قانون با مردم یکسان می دانیم و بر حقوق مردم تاکید می کنیم و بر حق انتقاد بلکه مخالفت شان با والی و حاکم صحه می گذاریم و به هنگام عمل بسیار بی عمل بلکه با توجیهات محیرالعقول مثل مصلحت نظام و ... ضد حق عمل می کنیم! (...وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی عَلَیْکُمْ، فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الاَْشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ، وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ)
خلاصه آنکه: آقایان گرچه سخندان و مصالح گویند اما؛ به عمل کار بر آید به سخنرانی نیست!
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
attach 📎
حاکمانی که فریب پروپاگاندای خودشان را خوردند!
بیژن اشتری
پروپاگاندا، یا تبلیغات سیاسی، برای دیکتاتورها در حکم شمشیر دو لبه است. فایدۀ پروپاگاندا برای دیکتاتور، ذهنشویی عمومی و بسیج مردم حول آرمانهای واهی و تحریف واقعیتهاست؛ مقولهای که برای بنده و شما کاملا آشناست و نیاز به توضیح اضافه ندارد.
اما پروپاگاندا زمانی برای دیکتاتور خطرآفرین و مهلک میشود که او دروغهایی را که دستگاه تبلیغاتی خودش ساخته و پرداخته، راست میانگارد و بر همین اساس، سیاستگذاری میکند و ماشین حکومتیاش را به جلو میراند.
استالین در زمانی که میلیونها نفر از مردم شوروی به دلیل سیاست های غلطش بر اثر گرسنگی در حال مرگ بودند، تحت تاثیر فیلمهای تبلیغاتی سینمای شوروی، گمان میکرد که دهقانان شوروی در اوج رفاه و تنعم به سر میبرند و میزهای غذای آن ها از فرط سنگینی، تاب ورداشته و آنها از صبح تا شب کار دیگری ندارند جز خوردن و نوشیدن و بالالایکا زدن و رقصیدن در دور میزهای پر از کباب و شراب. او عاشق تماشای فیلم «ولگا، ولگا» بود که در آن تصویری شاد و سرخوش از زندگی در شوروی دهۀ سی ارائه شدهاست. میگویند حداقل بیست بار این فیلم موزیکال را تماشا کرد.
استالین که در طول حکومتش ندرتا از کاخ کرملین بیرون میآمد، با اتکا به همین فیلمها و تصاویری که در سینمای خصوصیاش میدید، سیاست مرگبار کشاورزیاش را طراحی کرد و موجب مرگ صدها هزار دهقان کشورش شد و گناه هر اعتراض و مخالفت و قصوری را هم به گردن دشمن خارجی و عوامل داخلیاش انداخت.
چائوشسکو، حاکم دیکتاتور رومانی، سه ماه مانده به سرنگونی و اعدامش، با آرای ۹۷ درصد به اصطلاح نمایندگان مردم، برای یک دوره دیگر رییسجمهور کشورش شد. او با اتکا به دروغهای رسانههای خودش، واقعا خیال میکرد که ۹۷ درصد مردم طرفدارش هستند و عامه مردم او را میپرستند. آنقدر از محبوبیت و جایگاه محکم خود در رأس قدرت مطمئن بود که شورش عمومی مردم کشورش را باور نکرد و آن را «اغتشاش مشتی فریبخوردۀ خارجی» تصور کرد.
چائوشسکو در حساسترین دوران حکومتش، که مردم خود را برای سرنگونیاش آماده میکردند، برای یک سفر رسمی عازم ایران شد. او فقط زمانی پی به واقعیت برد که صدای مخالفان را در یکی از همان تظاهراتهای به اصطلاح میلیونی پروپاگانداییاش شنید؛ که البته دیگر خیلی دیر بود. بهت و حیرت او در آن تظاهرات باید برای هر دیکتاتوری عبرت انگیز باشد هر چند که دیکتاتورها هرگز هیچ درسی از تاریخ نمیگیرند و محکوم به گام برداشتن در مسیرهای تکراریاند.
#فرهیختگان راهی به رهایی
بیژن اشتری
پروپاگاندا، یا تبلیغات سیاسی، برای دیکتاتورها در حکم شمشیر دو لبه است. فایدۀ پروپاگاندا برای دیکتاتور، ذهنشویی عمومی و بسیج مردم حول آرمانهای واهی و تحریف واقعیتهاست؛ مقولهای که برای بنده و شما کاملا آشناست و نیاز به توضیح اضافه ندارد.
اما پروپاگاندا زمانی برای دیکتاتور خطرآفرین و مهلک میشود که او دروغهایی را که دستگاه تبلیغاتی خودش ساخته و پرداخته، راست میانگارد و بر همین اساس، سیاستگذاری میکند و ماشین حکومتیاش را به جلو میراند.
استالین در زمانی که میلیونها نفر از مردم شوروی به دلیل سیاست های غلطش بر اثر گرسنگی در حال مرگ بودند، تحت تاثیر فیلمهای تبلیغاتی سینمای شوروی، گمان میکرد که دهقانان شوروی در اوج رفاه و تنعم به سر میبرند و میزهای غذای آن ها از فرط سنگینی، تاب ورداشته و آنها از صبح تا شب کار دیگری ندارند جز خوردن و نوشیدن و بالالایکا زدن و رقصیدن در دور میزهای پر از کباب و شراب. او عاشق تماشای فیلم «ولگا، ولگا» بود که در آن تصویری شاد و سرخوش از زندگی در شوروی دهۀ سی ارائه شدهاست. میگویند حداقل بیست بار این فیلم موزیکال را تماشا کرد.
استالین که در طول حکومتش ندرتا از کاخ کرملین بیرون میآمد، با اتکا به همین فیلمها و تصاویری که در سینمای خصوصیاش میدید، سیاست مرگبار کشاورزیاش را طراحی کرد و موجب مرگ صدها هزار دهقان کشورش شد و گناه هر اعتراض و مخالفت و قصوری را هم به گردن دشمن خارجی و عوامل داخلیاش انداخت.
چائوشسکو، حاکم دیکتاتور رومانی، سه ماه مانده به سرنگونی و اعدامش، با آرای ۹۷ درصد به اصطلاح نمایندگان مردم، برای یک دوره دیگر رییسجمهور کشورش شد. او با اتکا به دروغهای رسانههای خودش، واقعا خیال میکرد که ۹۷ درصد مردم طرفدارش هستند و عامه مردم او را میپرستند. آنقدر از محبوبیت و جایگاه محکم خود در رأس قدرت مطمئن بود که شورش عمومی مردم کشورش را باور نکرد و آن را «اغتشاش مشتی فریبخوردۀ خارجی» تصور کرد.
چائوشسکو در حساسترین دوران حکومتش، که مردم خود را برای سرنگونیاش آماده میکردند، برای یک سفر رسمی عازم ایران شد. او فقط زمانی پی به واقعیت برد که صدای مخالفان را در یکی از همان تظاهراتهای به اصطلاح میلیونی پروپاگانداییاش شنید؛ که البته دیگر خیلی دیر بود. بهت و حیرت او در آن تظاهرات باید برای هر دیکتاتوری عبرت انگیز باشد هر چند که دیکتاتورها هرگز هیچ درسی از تاریخ نمیگیرند و محکوم به گام برداشتن در مسیرهای تکراریاند.
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
ناراضیانی که بر کدخدایی پرهزینه شوریدهاند
مرضیه حاجی هاشمی
دولت آینده «ایالات متحده» تحت رهبری «ترامپ» با انتصابهای پیاپی کم کم در حال رخ نمودن است و حضور برخی از چهرهها مانند «کندی جونیور» به عنوان «وزیر بهداشت و خدمات انسانی» در کابینه، نشان از یک طغیان علیه نظامهای تثبیت شده موجود است. همچنان که «گوری» تحلیلگر سابق CIA پیشتر گفته بود، «سطح درست تحلیل درباره ترامپ، اصلاً به خود او مربوط نمیشود»، «او ابزار برگزیده یک عموم طغیانگر است»، «چماقی دم دست که میتوان با آن نظم مستقر را در هم شکست».
به واقع انتخاب دوباره ترامپ به چه معناست؟ آیا انتخاب دوباره او که پس از انتخابات منجر به پیروزی وی در سال ۲۰۱۶ هزاران نفر در قالب اعتراضاتی با عنوان «او رئیس جمهور نیست» به خیابانها ریختند و «فردای تحلیفش میلیونها نفر در آمریکا تظاهراتی علیه زن ستیزی وی برگزار کردند» و در دوره بعد او را حذف کردند، بدین معناست، مردمی که گوری از آنها به عنوان «عموم طغیانگر» نام میبرد و جمعیتشان افزایش یافته و فضای اطلاعاتی، آنها را فربه ساخته، اکنون علیه نظم کنونی آمریکا شوریده اند؟ و خواهان پایان این رهبری هزینه بر آمریکا بر نظم نوین کنونی در سطح بین المللی نیز هستند؟
برای پاسخ به این سوال باید کاوید، از یک سو وعدههای انتخاباتی ترامپ چه بوده، مثلاً «نجات آمریکاییها از مجموعههای صنعتی غذایی و شرکتهای دارویی»، از سوی دیگر کنشگری سیاسی ترامپ در صحنه بین المللی در دوره پیشین ریاست جمهوریش چگونه بوده است؟ آنچه که طبق نظرسنجیهای مرکز تحقیقات «پیو» وجهه آمریکا در میان کشورهای دیگر را بیش از هر زمانی تنزل داد، به طور مثال سال ۲۰۲۰ تنها ۲۶ درصد آلمانیها نگرش مطلوبی به ایالات متحده به عنوان ابرقدرت جهانی داشتند و در فرانسه ۱۶ درصد.
ترامپ در آن دوره، «متحدان اروپایی کشورش را در کنار «چین»، دشمنان تجارت نامید» و بیش از همه «آلمان» هدف انتقادات وی بود. در مقابل «با ستایشهای وقت و بیوقتش از روسیه، اسباب ترس و نگرانی مردم را هم در ایالات متحده و هم اروپا فراهم کرد».
برخی از سیاستهای ترامپ در صحنه بینالمللی بدین قرار بود: ۱- از توافقنامه آب و هوایی پاریس خارج شد؛ ۲- از توافقنامه هستهای ایران و قدرتهای بزرگ جهان خارج شد؛ ۳- تعرفههای جدیدی را بر فولاد و آلومینیوم اروپا وضع کرد؛ ۴- بر اروپاییها به دلیل سهم پایین آنها در پرداخت هزینههای ناتو تاخت؛ ۵- سازمان تجارت جهانی را تضعیف کرد؛ ۶- از «برگزیت» (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) حمایت کرد و رویکرد «چند جانبهگرایی» اروپایی برای مقابله با چالشهای جهانی را به چالش کشید.
در نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا، این کشور، سهم بالایی در پرداخت هزینههای سازمانها و اتحادیههای بینالمللی دارد و این سروریش را بر جهان تضمین میکند؛ اما اکنون ترامپ هم وعده بازگرداندن عظمت آمریکا را داده است و هم وعده کاهش این هزینهها را، به طور مثال در «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی» «ناتو»، آیا به واقع هر دوی اینها با هم مقدور است؟ آیا با کاهش مشارکت و وفاداری در توافقنامهها پیمانها و سازمانهای بین المللی و ... و همچنین کاهش تامین هزینههای آنها باز هم نگرش بینالمللی مطلوب نسبت به ابرقدرت و رهبر نظم کنونی جهانی بیش از پیش افت نمیکند؟
به نظر میرسد، اگر تحلیل گوری درست باشد، اینکه «انتخاب نامزدی، فاقد صلاحیت لازم و جهت سیاسی تنها یک ژست نفی جدی طبقه حاکم از طرف رای دهندگان است»، بنابراین باید بپذیریم، این «بروز سیاسی یک عموم ناراضی و بسیار تحرک یافته است» که علیه نظامهای موجود طغیان کردهاند، ناراضیانی که بر کدخدایی پرهزینه شوریدند و آن را دیگر در جهت منافع ملی خود نمیبینند. با این وجود آینده جهان چگونه خواهد بود؟
#فرهیختگان راهی به رهایی
مرضیه حاجی هاشمی
دولت آینده «ایالات متحده» تحت رهبری «ترامپ» با انتصابهای پیاپی کم کم در حال رخ نمودن است و حضور برخی از چهرهها مانند «کندی جونیور» به عنوان «وزیر بهداشت و خدمات انسانی» در کابینه، نشان از یک طغیان علیه نظامهای تثبیت شده موجود است. همچنان که «گوری» تحلیلگر سابق CIA پیشتر گفته بود، «سطح درست تحلیل درباره ترامپ، اصلاً به خود او مربوط نمیشود»، «او ابزار برگزیده یک عموم طغیانگر است»، «چماقی دم دست که میتوان با آن نظم مستقر را در هم شکست».
به واقع انتخاب دوباره ترامپ به چه معناست؟ آیا انتخاب دوباره او که پس از انتخابات منجر به پیروزی وی در سال ۲۰۱۶ هزاران نفر در قالب اعتراضاتی با عنوان «او رئیس جمهور نیست» به خیابانها ریختند و «فردای تحلیفش میلیونها نفر در آمریکا تظاهراتی علیه زن ستیزی وی برگزار کردند» و در دوره بعد او را حذف کردند، بدین معناست، مردمی که گوری از آنها به عنوان «عموم طغیانگر» نام میبرد و جمعیتشان افزایش یافته و فضای اطلاعاتی، آنها را فربه ساخته، اکنون علیه نظم کنونی آمریکا شوریده اند؟ و خواهان پایان این رهبری هزینه بر آمریکا بر نظم نوین کنونی در سطح بین المللی نیز هستند؟
برای پاسخ به این سوال باید کاوید، از یک سو وعدههای انتخاباتی ترامپ چه بوده، مثلاً «نجات آمریکاییها از مجموعههای صنعتی غذایی و شرکتهای دارویی»، از سوی دیگر کنشگری سیاسی ترامپ در صحنه بین المللی در دوره پیشین ریاست جمهوریش چگونه بوده است؟ آنچه که طبق نظرسنجیهای مرکز تحقیقات «پیو» وجهه آمریکا در میان کشورهای دیگر را بیش از هر زمانی تنزل داد، به طور مثال سال ۲۰۲۰ تنها ۲۶ درصد آلمانیها نگرش مطلوبی به ایالات متحده به عنوان ابرقدرت جهانی داشتند و در فرانسه ۱۶ درصد.
ترامپ در آن دوره، «متحدان اروپایی کشورش را در کنار «چین»، دشمنان تجارت نامید» و بیش از همه «آلمان» هدف انتقادات وی بود. در مقابل «با ستایشهای وقت و بیوقتش از روسیه، اسباب ترس و نگرانی مردم را هم در ایالات متحده و هم اروپا فراهم کرد».
برخی از سیاستهای ترامپ در صحنه بینالمللی بدین قرار بود: ۱- از توافقنامه آب و هوایی پاریس خارج شد؛ ۲- از توافقنامه هستهای ایران و قدرتهای بزرگ جهان خارج شد؛ ۳- تعرفههای جدیدی را بر فولاد و آلومینیوم اروپا وضع کرد؛ ۴- بر اروپاییها به دلیل سهم پایین آنها در پرداخت هزینههای ناتو تاخت؛ ۵- سازمان تجارت جهانی را تضعیف کرد؛ ۶- از «برگزیت» (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) حمایت کرد و رویکرد «چند جانبهگرایی» اروپایی برای مقابله با چالشهای جهانی را به چالش کشید.
در نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا، این کشور، سهم بالایی در پرداخت هزینههای سازمانها و اتحادیههای بینالمللی دارد و این سروریش را بر جهان تضمین میکند؛ اما اکنون ترامپ هم وعده بازگرداندن عظمت آمریکا را داده است و هم وعده کاهش این هزینهها را، به طور مثال در «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی» «ناتو»، آیا به واقع هر دوی اینها با هم مقدور است؟ آیا با کاهش مشارکت و وفاداری در توافقنامهها پیمانها و سازمانهای بین المللی و ... و همچنین کاهش تامین هزینههای آنها باز هم نگرش بینالمللی مطلوب نسبت به ابرقدرت و رهبر نظم کنونی جهانی بیش از پیش افت نمیکند؟
به نظر میرسد، اگر تحلیل گوری درست باشد، اینکه «انتخاب نامزدی، فاقد صلاحیت لازم و جهت سیاسی تنها یک ژست نفی جدی طبقه حاکم از طرف رای دهندگان است»، بنابراین باید بپذیریم، این «بروز سیاسی یک عموم ناراضی و بسیار تحرک یافته است» که علیه نظامهای موجود طغیان کردهاند، ناراضیانی که بر کدخدایی پرهزینه شوریدند و آن را دیگر در جهت منافع ملی خود نمیبینند. با این وجود آینده جهان چگونه خواهد بود؟
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
مؤسس حوزه قم و کشف حجاب!
در سالهایی که استفاده از چادر برای خانمها ممنوع بود، یک بار خانمی که پالتویی بلند پوشیده و کلاهی بر سر نهاده و به این ترتیب خود را پوشانیده بود، خدمت مرحوم حائری رسید و از ایشان پرسید: آیا این لباس من به عنوان حجاب شرعی پذیرفته است؟ ایشان گفتند: بلی. یکی از آقایانِ حاضر از سر مصلحت اندیشی به آقا گفت این جوابِ شما برایتان مشکل درست میکند؛ و متدینینی که حجاب را منحصر به چادر میدانند، خواهند گفت که شما فتوایی بر خلاف حجاب دادهاید. ایشان در پاسخ گفتند: آنچه من گفتم حکم الهی بود و به خاطر حرف این و آن هم حق ندارم که آنچه حکم خداست، به صورتی غیرحقیقی و نادرست عرضه کنم.
نقل ذکر شده از عبدالکریم حائری یزدی توسط علی اکبر ثبوت مؤید ادعای موسی شبیری زنجانی است که در ج۳ جرعهای از دریا دستورِ کشف حجاب پهلوی اول را صرفاً ممنوعیت چادر عنوان میکنند!
دختران حوا
#فرهیختگان راهی به رهایی
در سالهایی که استفاده از چادر برای خانمها ممنوع بود، یک بار خانمی که پالتویی بلند پوشیده و کلاهی بر سر نهاده و به این ترتیب خود را پوشانیده بود، خدمت مرحوم حائری رسید و از ایشان پرسید: آیا این لباس من به عنوان حجاب شرعی پذیرفته است؟ ایشان گفتند: بلی. یکی از آقایانِ حاضر از سر مصلحت اندیشی به آقا گفت این جوابِ شما برایتان مشکل درست میکند؛ و متدینینی که حجاب را منحصر به چادر میدانند، خواهند گفت که شما فتوایی بر خلاف حجاب دادهاید. ایشان در پاسخ گفتند: آنچه من گفتم حکم الهی بود و به خاطر حرف این و آن هم حق ندارم که آنچه حکم خداست، به صورتی غیرحقیقی و نادرست عرضه کنم.
نقل ذکر شده از عبدالکریم حائری یزدی توسط علی اکبر ثبوت مؤید ادعای موسی شبیری زنجانی است که در ج۳ جرعهای از دریا دستورِ کشف حجاب پهلوی اول را صرفاً ممنوعیت چادر عنوان میکنند!
دختران حوا
#فرهیختگان راهی به رهایی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شناسایی علم و غیرعلم در اقتصاد
▫️آیین رونمایی از کتابهای گفتارهایی در روششناسی و معرفت شناسی علم اقتصاد به نویسندگی موسی غنی نژاد، اقتصاددان با حضور محمد طبیبیان، اقتصاددان و برخی از کارشناسان اقتصادی برگزار شد.
▫️در این مراسم محمد طبیبیان با اشاره به چگونگی شکل گیری علم اظهار کرد: دکتر غنی نژاد با کتابهای خود حیطه بین علم و غیرعلم را شکافت.
▫️ابراهیم صحافی، پژوهشگر اندیشه سیاسی نیز در این نشست درباره کتاب معرفت شناسی علم اقتصاد گفت: این کتاب تنها دو دفعه در کلاسهای دانشگاهی تدریس شد.
▫️صحافی با انتقاد از موثر نبودن فارغالتحصیلان اقتصادی بیان کرد: در فرهنگ غربی پیش فرضهایی در حوزههای مختلف تعریف شده که در ایران این پیشفرضها تعریف نشده است.
▫️در ادامه این برنامه امیرحسین خالقی، پژوهشگر اندیشه سیاسی گفت: دغدغههای این کتابها به روز است که بر اساس آن از نهاد دولت نمیتوان انتظار داشت که اقتصاد را به سامان کند.
▫️موسی غنی نژاد، اقتصاددان و نویسنده این دو کتاب اظهار کرد: در ایران ۹۵ درصد اقتصاد دولتی و نرخ بازارها دستوری است.
اکوایران
#فرهیختگان راهی به رهایی
▫️آیین رونمایی از کتابهای گفتارهایی در روششناسی و معرفت شناسی علم اقتصاد به نویسندگی موسی غنی نژاد، اقتصاددان با حضور محمد طبیبیان، اقتصاددان و برخی از کارشناسان اقتصادی برگزار شد.
▫️در این مراسم محمد طبیبیان با اشاره به چگونگی شکل گیری علم اظهار کرد: دکتر غنی نژاد با کتابهای خود حیطه بین علم و غیرعلم را شکافت.
▫️ابراهیم صحافی، پژوهشگر اندیشه سیاسی نیز در این نشست درباره کتاب معرفت شناسی علم اقتصاد گفت: این کتاب تنها دو دفعه در کلاسهای دانشگاهی تدریس شد.
▫️صحافی با انتقاد از موثر نبودن فارغالتحصیلان اقتصادی بیان کرد: در فرهنگ غربی پیش فرضهایی در حوزههای مختلف تعریف شده که در ایران این پیشفرضها تعریف نشده است.
▫️در ادامه این برنامه امیرحسین خالقی، پژوهشگر اندیشه سیاسی گفت: دغدغههای این کتابها به روز است که بر اساس آن از نهاد دولت نمیتوان انتظار داشت که اقتصاد را به سامان کند.
▫️موسی غنی نژاد، اقتصاددان و نویسنده این دو کتاب اظهار کرد: در ایران ۹۵ درصد اقتصاد دولتی و نرخ بازارها دستوری است.
اکوایران
#فرهیختگان راهی به رهایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در دوزجهٔ ترکیه،دانش آموزان آهنگ "از تو زیباتر" را در کلاس قبل از "۲۴ نوامبر روز معلم" خواندند و لحظاتی پر از احساس و عشق را به معلم خود هدیه کردند.
ناصر دانشفر
چقدر دلم برای کلاس درس و بچهها تنگ شده،دو سال است که بیهیچ دلیل موجهی مرا از خانهٔ خود رانده و جانم را لبریز از غم و اندوه نمودهاند.
جناب خامنهای،به یاد دارید که شهید باهنر پس از چندین بار محکومیت در دادگاههای ستمشاهی و علیرغم مخالفت شدید ساواک،نه فقط به استخدام آموزش و پرورش درمیآید که با ورود به بخش برنامهریزی درسی،یکی از مؤلفین اصلی کتابهای دینی نظام طاغوتی گردید؟
این تنها یک نمونه از رواداری نظامی است که بندهٔ حقیر بدلیل رویکرد انتقادی همیشگیام نسبت به این رژیم مورد عتاب برخی از هموطنان قرار گرفته و خواهم گرفت.اما حضرتآقا نظام تحت امر شما دهها چون مرا حتی پیش از محکومیت در بیدادگاههای مثلاً جمهوری و به ظاهر اسلامی از مدرسه اخراج و از خدمت به گلهای این مرز و بوم محروم نمودهاند.
حضرتآقا به کلیپ بالا خوب نگاه کنید، این یک کشور مسلمان است که در آن آموزگاران به دختران و پسران هموطن در کنار هم مشق عشق میآموزند و شما...
#فرهیختگان
ناصر دانشفر
چقدر دلم برای کلاس درس و بچهها تنگ شده،دو سال است که بیهیچ دلیل موجهی مرا از خانهٔ خود رانده و جانم را لبریز از غم و اندوه نمودهاند.
جناب خامنهای،به یاد دارید که شهید باهنر پس از چندین بار محکومیت در دادگاههای ستمشاهی و علیرغم مخالفت شدید ساواک،نه فقط به استخدام آموزش و پرورش درمیآید که با ورود به بخش برنامهریزی درسی،یکی از مؤلفین اصلی کتابهای دینی نظام طاغوتی گردید؟
این تنها یک نمونه از رواداری نظامی است که بندهٔ حقیر بدلیل رویکرد انتقادی همیشگیام نسبت به این رژیم مورد عتاب برخی از هموطنان قرار گرفته و خواهم گرفت.اما حضرتآقا نظام تحت امر شما دهها چون مرا حتی پیش از محکومیت در بیدادگاههای مثلاً جمهوری و به ظاهر اسلامی از مدرسه اخراج و از خدمت به گلهای این مرز و بوم محروم نمودهاند.
حضرتآقا به کلیپ بالا خوب نگاه کنید، این یک کشور مسلمان است که در آن آموزگاران به دختران و پسران هموطن در کنار هم مشق عشق میآموزند و شما...
#فرهیختگان
معادله پیچیده آتش بس برای لبنان و حزب الله
حزب الله لبنان که در ۱۴ ماه اخیرِ ( پس از ۷ اکتبر) به صورت مستقیم با اسرائیل وارد مناقشه نظامی شده است، اکنون با پیچیده ترین شرایط خود از ابتدای تأسیس مواجه است که این پیچیدگی صرفا مربوط به حزب الله نیست و متغیرهای زیادی در آن دخیل هستند.
حملات بی سابقه پیجری، شهادت سید حسن نصرالله و سایر رهبران مقاومت لبنان به همراه ترور گسترده کادر فرماندهی حزب الله، همگی رویدادهایی بودهاند که میتوانست حتی یک کشور را نیز با فروپاشی کامل مواجه کند؛ اما حزب الله با انعطاف پذیری بالا در سطوح رهبری، فرماندهی و عملیاتی، توانست از ضربات بیسابقه و شوکهای متعدد عبور کند و تا حدودی توان عملیاتی خود برای جلوگیری از تکرار سناریوی غزه حفظ کند.
آنطور که عدهای تصور می کنند، آنچه اکنون حزب الله با آن مواجه است، نه به معنای ناتوانی حزب الله بلکه به معنای ایجاد معادلات جدیدی است که مقامات لبنان را در مسیر انتخابهای سخت قرار میدهد.
در این رابطه، چند نکته مهم وجود دارد:
۱. برخلاف جنگ در غزه، اسرائیل به آتش بس در لبنان نیاز دارد. همانطور که حزب الله به چنین آتش بسی نیازمند است. بنابراین، معادله آتش بس، برخلاف غزه، دو طرفه است. اسرائیل برای بازگرداندن آوارگان در امتداد مرز و حزب الله برای بازیابی خود، آتش بس را به جنگ در یک بازه زمانی طولانی مدت ترجیح میدهند. مگر اینکه تغییری در ترجیحات طرفین ایجاد شود و بخواهند جنگ را ادامه دهند.
۲. آتش بس در لبنان، احتمالا منجر به آتش بس در غزه نخواهد شد. البته باید درنظر داشت در غزه دیگر چیزی به نام آتش بس، چندان موضوعیت ندارد!
۳. آنچه برای حزب الله و دولت لبنان باید در توافق آتش بس به عنوان یک خط قرمز لحاظ شود، عدم پذیرش معادله «آتش بس در زمین، تداوم آتش در آسمان» است. این به معنای باز گذاشتن دست اسرائیل برای جلوگیری از بازیابی حزب الله پس از پایان جنگ با تداوم حمله از آسمان است که معادله خطرناکی است. همان معادلهای که در سوریه شکل گرفت و همچنان ادامه دارد. لذا، آتش بس همه جانبه باید مبنای هرگونه توافق باشد.
۴. تا جای ممکن، نباید نظارت نظامی آمریکا بر اجرای آتش بس را پذیرفت. نظارت نظامی آمریکا به معنای اشراف اطلاعاتی اسرائیل بر جنوب لبنان و منطقه حائلِ ایجاد شده است که شرایط را برای حزب الله دشوار خواهد کرد.
۵. توافق آتش بس که میانجی گر اصلی آن آمریکا است، باید مورد موافقت و همراهی ترامپ و تیم او نیز قرار گیرد. در غیر اینصورت، ممکن است آن را به توافقی ناپایدار و آسیب پذیر پس از روی کار آمدن ترامپ تبدیل کند.
۶. حزب الله تنها تصمیم گیر پذیرش یا عدم پذیرش آتش بس با اسرائیل نیست. بلکه باید فشارهای سیاسی از سوی سایر احزاب و شخصیتهای لبنانی و برخی تحریکات اجتماعی را نیز به معادلات آتش بس از سوی حزب الله در نظر گرفت.
۶. در نهایت اینکه، آنچه در رابطه با آتش بس در لبنان باید مبنای ارزیابی و تحلیل و حتی قضاوت قرار گیرد، اهداف اعلامی یا مطلوب نیست، بلکه واقعیتها و نگاه به آینده است. در واقع، حزب الله باید حفظ و احیا شود؛ چه با تداوم قدرتمندتر جنگ چه با توافق مصلحت آمیز آتش بس. به خاطر بیاوریم، اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه در برابر حزب الله به اهدافش دست نیافت و آتش بس را پذیرفت.
به طور کلی، نه جنگ دایمی است و نه صلح! آنچه دائمی است، حفظ بقا و بیشینه سازی قدرت در میانه نبردهای مختلف است.
مصطفی نجفی
#فرهیختگان راهی به رهایی
حزب الله لبنان که در ۱۴ ماه اخیرِ ( پس از ۷ اکتبر) به صورت مستقیم با اسرائیل وارد مناقشه نظامی شده است، اکنون با پیچیده ترین شرایط خود از ابتدای تأسیس مواجه است که این پیچیدگی صرفا مربوط به حزب الله نیست و متغیرهای زیادی در آن دخیل هستند.
حملات بی سابقه پیجری، شهادت سید حسن نصرالله و سایر رهبران مقاومت لبنان به همراه ترور گسترده کادر فرماندهی حزب الله، همگی رویدادهایی بودهاند که میتوانست حتی یک کشور را نیز با فروپاشی کامل مواجه کند؛ اما حزب الله با انعطاف پذیری بالا در سطوح رهبری، فرماندهی و عملیاتی، توانست از ضربات بیسابقه و شوکهای متعدد عبور کند و تا حدودی توان عملیاتی خود برای جلوگیری از تکرار سناریوی غزه حفظ کند.
آنطور که عدهای تصور می کنند، آنچه اکنون حزب الله با آن مواجه است، نه به معنای ناتوانی حزب الله بلکه به معنای ایجاد معادلات جدیدی است که مقامات لبنان را در مسیر انتخابهای سخت قرار میدهد.
در این رابطه، چند نکته مهم وجود دارد:
۱. برخلاف جنگ در غزه، اسرائیل به آتش بس در لبنان نیاز دارد. همانطور که حزب الله به چنین آتش بسی نیازمند است. بنابراین، معادله آتش بس، برخلاف غزه، دو طرفه است. اسرائیل برای بازگرداندن آوارگان در امتداد مرز و حزب الله برای بازیابی خود، آتش بس را به جنگ در یک بازه زمانی طولانی مدت ترجیح میدهند. مگر اینکه تغییری در ترجیحات طرفین ایجاد شود و بخواهند جنگ را ادامه دهند.
۲. آتش بس در لبنان، احتمالا منجر به آتش بس در غزه نخواهد شد. البته باید درنظر داشت در غزه دیگر چیزی به نام آتش بس، چندان موضوعیت ندارد!
۳. آنچه برای حزب الله و دولت لبنان باید در توافق آتش بس به عنوان یک خط قرمز لحاظ شود، عدم پذیرش معادله «آتش بس در زمین، تداوم آتش در آسمان» است. این به معنای باز گذاشتن دست اسرائیل برای جلوگیری از بازیابی حزب الله پس از پایان جنگ با تداوم حمله از آسمان است که معادله خطرناکی است. همان معادلهای که در سوریه شکل گرفت و همچنان ادامه دارد. لذا، آتش بس همه جانبه باید مبنای هرگونه توافق باشد.
۴. تا جای ممکن، نباید نظارت نظامی آمریکا بر اجرای آتش بس را پذیرفت. نظارت نظامی آمریکا به معنای اشراف اطلاعاتی اسرائیل بر جنوب لبنان و منطقه حائلِ ایجاد شده است که شرایط را برای حزب الله دشوار خواهد کرد.
۵. توافق آتش بس که میانجی گر اصلی آن آمریکا است، باید مورد موافقت و همراهی ترامپ و تیم او نیز قرار گیرد. در غیر اینصورت، ممکن است آن را به توافقی ناپایدار و آسیب پذیر پس از روی کار آمدن ترامپ تبدیل کند.
۶. حزب الله تنها تصمیم گیر پذیرش یا عدم پذیرش آتش بس با اسرائیل نیست. بلکه باید فشارهای سیاسی از سوی سایر احزاب و شخصیتهای لبنانی و برخی تحریکات اجتماعی را نیز به معادلات آتش بس از سوی حزب الله در نظر گرفت.
۶. در نهایت اینکه، آنچه در رابطه با آتش بس در لبنان باید مبنای ارزیابی و تحلیل و حتی قضاوت قرار گیرد، اهداف اعلامی یا مطلوب نیست، بلکه واقعیتها و نگاه به آینده است. در واقع، حزب الله باید حفظ و احیا شود؛ چه با تداوم قدرتمندتر جنگ چه با توافق مصلحت آمیز آتش بس. به خاطر بیاوریم، اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه در برابر حزب الله به اهدافش دست نیافت و آتش بس را پذیرفت.
به طور کلی، نه جنگ دایمی است و نه صلح! آنچه دائمی است، حفظ بقا و بیشینه سازی قدرت در میانه نبردهای مختلف است.
مصطفی نجفی
#فرهیختگان راهی به رهایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"۴۳ سال در تاریخ یک رقم کوچیکه ولی ما یک عمر گذاشتیم! یک عمر گذاشتیم!"
مرتضی عقیلی، بازیگر پیشکسوت سینمای ایران، در بیست و سومین دوره برگزاری تندیس حافظ به پاس یک عمر فعالیت هنری مورد تقدیر قرار گرفت.
آقای عقیلی در بخشی از صحبتهای خود در این مراسم از حذف برخی از بازیگران سینمای قبل از انقلاب ۱۳۵۷ انتقاد کرد.
بهمن بابازاده
#فرهیختگان راهی به رهایی
مرتضی عقیلی، بازیگر پیشکسوت سینمای ایران، در بیست و سومین دوره برگزاری تندیس حافظ به پاس یک عمر فعالیت هنری مورد تقدیر قرار گرفت.
آقای عقیلی در بخشی از صحبتهای خود در این مراسم از حذف برخی از بازیگران سینمای قبل از انقلاب ۱۳۵۷ انتقاد کرد.
بهمن بابازاده
#فرهیختگان راهی به رهایی
با حکم وزیر علوم، تحقیقات و فناوری؛ سرپرست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منصوب شد
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری با صدور حکمی دکتر «حسین واله» را به عنوان «سرپرست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» منصوب کرد.
به گزارش روابط عمومی وزارت علوم، دکتر سیمایی در این حکم انتصاب خطاب به حسین واله آورده است:
نظر به مراتب تعهد خصص و تجارب ارزشمند جنابعالی به موجب این حکم به عنوان سرپرست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منصوب میشوید.
از جنابعالی انتظار دارد با توکل به خداوند سبحان، سرپرستی آن موسسه را بر پایه قوانین، سیاستها و برنامههای مصوب و سند دانشگاه اسلامی به انجام رسانید. امیدوار است با پیروی از آموزههای اسلامی، مبانی علمی و راهبرد دولت وفاق ملی و با جلب همکاری دانشگاهیان و صاحبنظران وظایف محوله را به نحو شایسته انجام دهید.
حسین واله (متولد ۱۳۴۳ _مشهد) عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی با مرتبه دانشیار است که از مهمترین سوابق اجرایی وی میتوان به معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور (سید محمد خاتمی ) و سفیر ایران در الجزایر اشاره کرد. واله دوره دکتری فلسفه و کلام اسلامی را در دانشگاه تربیت مدرس گذرانده است.
نطقیات
#فرهیختگان راهی به رهایی
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری با صدور حکمی دکتر «حسین واله» را به عنوان «سرپرست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» منصوب کرد.
به گزارش روابط عمومی وزارت علوم، دکتر سیمایی در این حکم انتصاب خطاب به حسین واله آورده است:
نظر به مراتب تعهد خصص و تجارب ارزشمند جنابعالی به موجب این حکم به عنوان سرپرست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منصوب میشوید.
از جنابعالی انتظار دارد با توکل به خداوند سبحان، سرپرستی آن موسسه را بر پایه قوانین، سیاستها و برنامههای مصوب و سند دانشگاه اسلامی به انجام رسانید. امیدوار است با پیروی از آموزههای اسلامی، مبانی علمی و راهبرد دولت وفاق ملی و با جلب همکاری دانشگاهیان و صاحبنظران وظایف محوله را به نحو شایسته انجام دهید.
حسین واله (متولد ۱۳۴۳ _مشهد) عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی با مرتبه دانشیار است که از مهمترین سوابق اجرایی وی میتوان به معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور (سید محمد خاتمی ) و سفیر ایران در الجزایر اشاره کرد. واله دوره دکتری فلسفه و کلام اسلامی را در دانشگاه تربیت مدرس گذرانده است.
نطقیات
#فرهیختگان راهی به رهایی