لباس فرم مدارس تبدیل به دردسری تکراری شده است. مدیرکل انجمن اولیا و مربیان مدارس اعلام کرده مدارس حق ندارند سالانه رنگ و مدل لباس فرم را عوض کنند. همین طور اگر لباس سال قبل دانشآموزی قابل استفاده باشد حق ندارند او را مجبور به خرید دوباره لباس کنند. کمترین قیمت لباس فرم دانش آموزان ۵۴۸ هزار تومان و بیشترین قیمت هم ۸۳۷ هزار تومان تعیین شده است و گفته شده هیچ مدرسهای حق ندارد والدین را مجبور به خرید از یک تولیدی خاص بکند.
با این دستورالعملها ظاهرا نباید مشکلی باقی بماند. اما متاسفانه این طور نیست. بسیاری از مدارس بارها مدل و رنگ لباس فرمشان را عوض کرده و دانشآموزان را برای خرید روانه تولیدیهای خاصی میکنند که با آنها قرارداد دارند (از مزایای دیدن مدرسه به عنوان جایی که باید درآمدزایی کند). قیمت لباسها هم عموما چیزی نیست که با نرخ اعلام شده بخواند.
به این ترتیب دردسر تکراری لباس فرم مدارس هر سال تکرار میشود. لباسهای سالم زیادی دور انداخته شده و به محیط زیست آسیب میزنند، خانوادهها و کودکان طبقات فرودست برای تهیه لباس با مشکلات زیادی مواجه شده و حتی ممکن است با توجه به گرانی بقیه اقلام لازم برای تحصیل در کنار لباس، از ادامه تحصیل بازبمانند. و نهایتا هر بار با دیدن این لباسهای فرم از خودمان میپرسیم چه کسی آنها را طراحی کرده است؟ اصلا کسی به راحتی، تحرک، سلامت و علاقه خود کودکان در طراحی این لباسهای فرم فکر کرده است؟
@ISPVC_NGO
با این دستورالعملها ظاهرا نباید مشکلی باقی بماند. اما متاسفانه این طور نیست. بسیاری از مدارس بارها مدل و رنگ لباس فرمشان را عوض کرده و دانشآموزان را برای خرید روانه تولیدیهای خاصی میکنند که با آنها قرارداد دارند (از مزایای دیدن مدرسه به عنوان جایی که باید درآمدزایی کند). قیمت لباسها هم عموما چیزی نیست که با نرخ اعلام شده بخواند.
به این ترتیب دردسر تکراری لباس فرم مدارس هر سال تکرار میشود. لباسهای سالم زیادی دور انداخته شده و به محیط زیست آسیب میزنند، خانوادهها و کودکان طبقات فرودست برای تهیه لباس با مشکلات زیادی مواجه شده و حتی ممکن است با توجه به گرانی بقیه اقلام لازم برای تحصیل در کنار لباس، از ادامه تحصیل بازبمانند. و نهایتا هر بار با دیدن این لباسهای فرم از خودمان میپرسیم چه کسی آنها را طراحی کرده است؟ اصلا کسی به راحتی، تحرک، سلامت و علاقه خود کودکان در طراحی این لباسهای فرم فکر کرده است؟
@ISPVC_NGO
خلاصه یادداشتی از سمیرا دماوندی، کنشگر حقوق کودکان
در سال 1399 از آنجایی که دوستانم از طریق صفحه اینستاگرامم میدانند که بیشتر در حوزه کودکان بدونشناسنامه فعالیت میکنم، درباره یک کودک در روستای طبل شهرستان قشم که با وجود پدر و مادر ایرانی بیشناسنامه است، اطلاعرسانی میکنند...
نهایتا شماره مادر را برایم ارسال میکنند، با او صحبت میکنم. میگوید پدر کودک افغانی است. بدون اشاره به صحبتهایی که دیگران داشتند، تلاش میکنم اعتمادش را جلب کنم. تا باور کند که قصد پیچیده کردن موضوع را ندارم و حرفهایش را میپذیرم. به او میگویم قانون اعطای تابعیت از سوی مادر به تازگی تصویب شده اما هنوز اجرایی نشده، باید کمی صبر کنیم اجرایی شود، تلاش میکنم با بهزیستی آن منطقه صحبت کنم. مطابق با بند چ ماده3 قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب1399 «عدم ثبت واقعه ولادت کودک آزاری محسوب میشود» و مطابق با قانون مذکور و آیین نامه اجرایی آن(ماده 3)، سازمان بهزیستی متولی رسیدگی به شرایط مخاطرهآمیز کودکان است. مددکاران آنجا میگویند ما قبلا بررسی کردیم و پدر افغانی است. از آنها در مورد مدارک و مستندات سوال میکنم و میگویند هیچ مدرکی ندارند و صرف ادعای مادر و قراین و نشانهها از جمله سبک زندگی مادر معتقدند این اطلاعات موثق است. حائز اهمیت است که این ادعا بدون هیچ مدرکی از سند ازدواج غیررسمی و یا عکس و هویتی از پدر مورد قبول بهزیستی قرار گرفته بود. به دنبال شاهد و مدرکی میگردم تا ایرانی بودن پدر را اثبات کند. مطلعان در آن روستا نام پدر را میگویند اما از ارائه اطلاعات بیشتر ترس دارند. مجددا با مادر صحبت میکنم. نگران است که اگر در مورد ایرانی بودن پدر صحبت کند، بهزیستی کودک را از او بگیرد و با خود ببرد و در این صورت تامین هزینههای زندگی او و فرزندانش از همسری دیگر سخت شود. گفت الف روزی صدهزار تومان برایش پول میآورد...
چندینبار از تهران به قشم میروم تا بتوانم مشکل بیهویتی کودک را حل کنم. متاسفانه نه از طریق کانون وکلا وکیلی که حاضر باشد رایگان در آن منطقه کار کند، توانستم بیابم و نه سازمان بهزیستی حاضر به پیگیری جدی موضوع بود. حتی کارشناس آن تماس میگرفت و سوال میکرد شناسنامه الف چه شد؟
دادخواستی با عنوان الزام اداره ثبت احوال به صدور شناسنامه به نام مادر (مطابق با تبصره ماده 16 قانون ثبت احوال مصوب 1355) ارائه دادم... بیرون از دادگاه مادر اینبار صراحتا گفت پدر الف ایرانی است و چون کسی به فکرش نیست و از او حمایت نمیکند و از طرف پدر و خانوادهاش مورد تهدید قرار گرفته چنین کاری کرده و اسناد جعلی ساخته تا برای الف که در آن زمان 14 ساله بود، با قانون تابعیت از طریق مادر شناسنامه دریافت کند. برایم تعریف کرد که 12ساله بوده نامزد کرده و باردار شده و در 13سالگی الف را بدنیا آورده، ادعا کرد پدر 20 ساله بوده و بعد از شنیدن خبر بارداری او را رها کرده. کودک در خانه توسط مادربزرگ به دنیا آمده...
تلاشهایم برای مکالمه با پدر بیفایده است. موضوع را از طریق انجمن یاری کودکان در معرض خطر، به صورت حقوقی پیگیری میکنم. دستوری مبنیبر تهیه گزارش از سوی سازمان بهزیستی از دادستان دریافت میکنم... چهلروز زمان صرف میشود تا چند خط ساده گزارش نوشتهشود. دادخواست را با ضمیمه مدارک و اینبار با خوانده قرار دادن پدر، ثبت میکنم. تاریخ دادگاه مشخص میشود برخلاف تصورم پدر حضور یافته و در دادگاه تقاضای انجام آزمایش دیانای میدهد. 4 ماه زمان صرف میشود تا پاسخ آزمایش اعلام شود. پاسخ مثبت است و نمونهها بیانگر رابطه پدر و فرزندی است. رای دادگاه صادرمیشود و با قطعی شدن آن، الف، نه تنها پس از 17 سال دارای هویت رسمی میشود بلکه از هویت جعل شده نیز رها میشود. بسیار خوشحالم. پیچیدهترین پرونده بیشناسنامگی را بعد از 4سال تلاش حل کردم. با خودم میگویم 17سال زندگی یک کودک از او گرفته شد و مدرسه نرفت، تنها به این دلیل که یکنفر نمیخواست مسئولیت کار انجام داده را بپذیرد و دیگری بدنبال بهرهکشی اقتصادی بود. اما بدتر اینکه در کشور ما نهادی مکلف و موظف به حفظ حقوق کودکان وجود نداشته و ندارد. اگر گروهی به قشم سفر نمیکردند و با مشکل الف مواجه نمیشدند و پیگیری آن را تقاضا نمیکردند، آن نهاد مسئول حتی با تصویب قانون حمایت از اطفال نیز، دغدغهای برای یافتن هویتواقعی الف نداشت. کودکان کشور ایران بهیک نهاد مسئول نیاز دارند.
@ISPVC_NGO
در سال 1399 از آنجایی که دوستانم از طریق صفحه اینستاگرامم میدانند که بیشتر در حوزه کودکان بدونشناسنامه فعالیت میکنم، درباره یک کودک در روستای طبل شهرستان قشم که با وجود پدر و مادر ایرانی بیشناسنامه است، اطلاعرسانی میکنند...
نهایتا شماره مادر را برایم ارسال میکنند، با او صحبت میکنم. میگوید پدر کودک افغانی است. بدون اشاره به صحبتهایی که دیگران داشتند، تلاش میکنم اعتمادش را جلب کنم. تا باور کند که قصد پیچیده کردن موضوع را ندارم و حرفهایش را میپذیرم. به او میگویم قانون اعطای تابعیت از سوی مادر به تازگی تصویب شده اما هنوز اجرایی نشده، باید کمی صبر کنیم اجرایی شود، تلاش میکنم با بهزیستی آن منطقه صحبت کنم. مطابق با بند چ ماده3 قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب1399 «عدم ثبت واقعه ولادت کودک آزاری محسوب میشود» و مطابق با قانون مذکور و آیین نامه اجرایی آن(ماده 3)، سازمان بهزیستی متولی رسیدگی به شرایط مخاطرهآمیز کودکان است. مددکاران آنجا میگویند ما قبلا بررسی کردیم و پدر افغانی است. از آنها در مورد مدارک و مستندات سوال میکنم و میگویند هیچ مدرکی ندارند و صرف ادعای مادر و قراین و نشانهها از جمله سبک زندگی مادر معتقدند این اطلاعات موثق است. حائز اهمیت است که این ادعا بدون هیچ مدرکی از سند ازدواج غیررسمی و یا عکس و هویتی از پدر مورد قبول بهزیستی قرار گرفته بود. به دنبال شاهد و مدرکی میگردم تا ایرانی بودن پدر را اثبات کند. مطلعان در آن روستا نام پدر را میگویند اما از ارائه اطلاعات بیشتر ترس دارند. مجددا با مادر صحبت میکنم. نگران است که اگر در مورد ایرانی بودن پدر صحبت کند، بهزیستی کودک را از او بگیرد و با خود ببرد و در این صورت تامین هزینههای زندگی او و فرزندانش از همسری دیگر سخت شود. گفت الف روزی صدهزار تومان برایش پول میآورد...
چندینبار از تهران به قشم میروم تا بتوانم مشکل بیهویتی کودک را حل کنم. متاسفانه نه از طریق کانون وکلا وکیلی که حاضر باشد رایگان در آن منطقه کار کند، توانستم بیابم و نه سازمان بهزیستی حاضر به پیگیری جدی موضوع بود. حتی کارشناس آن تماس میگرفت و سوال میکرد شناسنامه الف چه شد؟
دادخواستی با عنوان الزام اداره ثبت احوال به صدور شناسنامه به نام مادر (مطابق با تبصره ماده 16 قانون ثبت احوال مصوب 1355) ارائه دادم... بیرون از دادگاه مادر اینبار صراحتا گفت پدر الف ایرانی است و چون کسی به فکرش نیست و از او حمایت نمیکند و از طرف پدر و خانوادهاش مورد تهدید قرار گرفته چنین کاری کرده و اسناد جعلی ساخته تا برای الف که در آن زمان 14 ساله بود، با قانون تابعیت از طریق مادر شناسنامه دریافت کند. برایم تعریف کرد که 12ساله بوده نامزد کرده و باردار شده و در 13سالگی الف را بدنیا آورده، ادعا کرد پدر 20 ساله بوده و بعد از شنیدن خبر بارداری او را رها کرده. کودک در خانه توسط مادربزرگ به دنیا آمده...
تلاشهایم برای مکالمه با پدر بیفایده است. موضوع را از طریق انجمن یاری کودکان در معرض خطر، به صورت حقوقی پیگیری میکنم. دستوری مبنیبر تهیه گزارش از سوی سازمان بهزیستی از دادستان دریافت میکنم... چهلروز زمان صرف میشود تا چند خط ساده گزارش نوشتهشود. دادخواست را با ضمیمه مدارک و اینبار با خوانده قرار دادن پدر، ثبت میکنم. تاریخ دادگاه مشخص میشود برخلاف تصورم پدر حضور یافته و در دادگاه تقاضای انجام آزمایش دیانای میدهد. 4 ماه زمان صرف میشود تا پاسخ آزمایش اعلام شود. پاسخ مثبت است و نمونهها بیانگر رابطه پدر و فرزندی است. رای دادگاه صادرمیشود و با قطعی شدن آن، الف، نه تنها پس از 17 سال دارای هویت رسمی میشود بلکه از هویت جعل شده نیز رها میشود. بسیار خوشحالم. پیچیدهترین پرونده بیشناسنامگی را بعد از 4سال تلاش حل کردم. با خودم میگویم 17سال زندگی یک کودک از او گرفته شد و مدرسه نرفت، تنها به این دلیل که یکنفر نمیخواست مسئولیت کار انجام داده را بپذیرد و دیگری بدنبال بهرهکشی اقتصادی بود. اما بدتر اینکه در کشور ما نهادی مکلف و موظف به حفظ حقوق کودکان وجود نداشته و ندارد. اگر گروهی به قشم سفر نمیکردند و با مشکل الف مواجه نمیشدند و پیگیری آن را تقاضا نمیکردند، آن نهاد مسئول حتی با تصویب قانون حمایت از اطفال نیز، دغدغهای برای یافتن هویتواقعی الف نداشت. کودکان کشور ایران بهیک نهاد مسئول نیاز دارند.
@ISPVC_NGO
اورژانس اجتماعی برای مواقعی که در بحران هستید و نیاز به کمک فوری دارید: ۱۲۳
اورژانس شهری: ۱۱۵
صدای مشاور بهزیستی برای مشاوره تخصصی رایگان در زمینههای مختلف: ۱۴۸۰
اورژانس دانشآموزی برای مشاوره رایگان مشکلات فردی و... : ۱۵۷۰
(ساعت ۸ صبح تا ۲۰)
خط ملی مشاوره اعتیاد برای خانوادهها: ۰۹۶۲۸
(ساعت ۸ صبح تا ۱۸)
اورژانس روانپزشکی تهران: ۰۲۱۴۴۵۰۸۲۰۰
(همه روزه از ساعت ۱۴ تا ۱۹ و در روزهای تعطیل از ساعت ۸ تا ۱۹)
خط تلفن مداخله در بحران خودکشی رهآوا به همت بیمارستان روزبه: ۰۲۱۵۴۴۶۷۰۰۰
(همه روزه و بدون تعطیلی از ساعت ۱۴ تا ۲۴)
سامانه نوشتاری بحران برای مشاوره متنی رایگان در مواقع بحرانهای عاطفی: https://irancrisisline.org
واحد مددکاری صدای یارای انجمن حمایت از حقوق کودکان که پاسخگوی سوالات درباره چالشها و مسائل کودکان، سرپرستان، معلمان و... است: ۴۲۱۵۲ و ۰۲۱۸۸۵۳۱۱۰۹
(شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۹ تا ۱۷ و پنجشنبهها از ۹ تا ۱۲)
واحد مشاوره و تست داوطلبانه ایدز از انجمن احیاء: ۰۲۱۵۳۸۶۵ و ۰۲۱۶۶۹۰۱۰۱۰
(شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۸ صبح تا ۱۷:۳۰)
سامانه مشاوره حقوقی قوه قضاییه: ۱۲۹ و ۰۹۱۲۱۹۰۰۵۰۰
(ساعت ۸ صبح تا ۱۴)
@ISPVC_NGO
اورژانس شهری: ۱۱۵
صدای مشاور بهزیستی برای مشاوره تخصصی رایگان در زمینههای مختلف: ۱۴۸۰
اورژانس دانشآموزی برای مشاوره رایگان مشکلات فردی و... : ۱۵۷۰
(ساعت ۸ صبح تا ۲۰)
خط ملی مشاوره اعتیاد برای خانوادهها: ۰۹۶۲۸
(ساعت ۸ صبح تا ۱۸)
اورژانس روانپزشکی تهران: ۰۲۱۴۴۵۰۸۲۰۰
(همه روزه از ساعت ۱۴ تا ۱۹ و در روزهای تعطیل از ساعت ۸ تا ۱۹)
خط تلفن مداخله در بحران خودکشی رهآوا به همت بیمارستان روزبه: ۰۲۱۵۴۴۶۷۰۰۰
(همه روزه و بدون تعطیلی از ساعت ۱۴ تا ۲۴)
سامانه نوشتاری بحران برای مشاوره متنی رایگان در مواقع بحرانهای عاطفی: https://irancrisisline.org
واحد مددکاری صدای یارای انجمن حمایت از حقوق کودکان که پاسخگوی سوالات درباره چالشها و مسائل کودکان، سرپرستان، معلمان و... است: ۴۲۱۵۲ و ۰۲۱۸۸۵۳۱۱۰۹
(شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۹ تا ۱۷ و پنجشنبهها از ۹ تا ۱۲)
واحد مشاوره و تست داوطلبانه ایدز از انجمن احیاء: ۰۲۱۵۳۸۶۵ و ۰۲۱۶۶۹۰۱۰۱۰
(شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۸ صبح تا ۱۷:۳۰)
سامانه مشاوره حقوقی قوه قضاییه: ۱۲۹ و ۰۹۱۲۱۹۰۰۵۰۰
(ساعت ۸ صبح تا ۱۴)
@ISPVC_NGO
آدرس اینستاگرام میوهیاری برای دنبال کردن جزئیات پروژه:
http://Instagram.com/mive_yari
#میوه_یاری
@ISPVC_NGO
http://Instagram.com/mive_yari
#میوه_یاری
@ISPVC_NGO
فقر و هزینه بالای تحصیل حتی در مدارس دولتی، نبود عدالت آموزشی، نبود مدرسه در بعضی مناطق و نبود یا گرانی سرویس برای این کودکان و... در حال رقم زدن فاجعهای هستند که در آیندهای نه چندان دور با بازگشت شدید بیسوادی مواجه خواهیم شد.
@ISPVC_NGO
@ISPVC_NGO
در آستانه سال تحصیلی جدید بر حق تمام کودکان ساکن این سرزمین برای تحصیل اصرار میکنیم. کودکان نباید به خاطر فقر، وضعیت سلامت، محل زندگی، ملیت، جنسیت و... از تحصیل باز بمانند.
@ISPVC_NGO
@ISPVC_NGO
روستای بادکی در استان آذربایجان غربی با ۱۶۵۰۰ نفر جمعیت بزرگترین روستای ایران است. ناصر عرب زاده رئیس شورای اسلامی روستای بادکی ارومیه در این باره می گوید: مرکز آموزشی بادکی ارومیه تنها مرکز آموزش ۳ شیفته استان است که بیش از ۴۵۰۰ دانش آموز در این مرکز مشغول تحصیل هستند ولی اکنون با عدم نوسازی، این دانش آموزان در بلاتکلیفی به سر میبرند، به طوری که طی سال گذشته ۵۰ درصد از دانش آموزان این منطقه به دلیل نبود مدرسه ترک تحصیل کردهاند.
وی با بیان این که نزدیک به یک سال از کلنگ زنی و وعده ساخت مدرسه ۲۴ کلاسه بادکی ارومیه میگذرد، میافزاید: در این مدت برای ساخت این مدرسه هیچ اقدامی نشده است و در پیگیری از مسئولان آموزش پرورش و معاونت عمرانی استانداری آذربایجان غربی، هیچ پاسخ مناسبی دریافت نکردهایم.
عرب زاده با اشاره به این که اکثر والدین این منطقه از قشر محروم جامعه هستند، میگوید: این خانواده ها به دلیل داشتن فرزندان زیاد و مشکلات مالی نمیتوانند هزینه تحصیل فرزندان خود در خارج از منطقه را تامین کنند و به همین دلیل از ادامه تحصیل آنها جلوگیری می کنند. اکنون در محل ساخت این مدرسه ۳ کانکس کلاس درس وجود دارد که هر کدام از این کانکسها ظرفیت ۲۵ دانش آموز را دارد و در سال تحصیلی جدید فقط کلاس درس اول ابتدایی در این کانکسها برپا خواهد شد.
@ISPVC_NGO
وی با بیان این که نزدیک به یک سال از کلنگ زنی و وعده ساخت مدرسه ۲۴ کلاسه بادکی ارومیه میگذرد، میافزاید: در این مدت برای ساخت این مدرسه هیچ اقدامی نشده است و در پیگیری از مسئولان آموزش پرورش و معاونت عمرانی استانداری آذربایجان غربی، هیچ پاسخ مناسبی دریافت نکردهایم.
عرب زاده با اشاره به این که اکثر والدین این منطقه از قشر محروم جامعه هستند، میگوید: این خانواده ها به دلیل داشتن فرزندان زیاد و مشکلات مالی نمیتوانند هزینه تحصیل فرزندان خود در خارج از منطقه را تامین کنند و به همین دلیل از ادامه تحصیل آنها جلوگیری می کنند. اکنون در محل ساخت این مدرسه ۳ کانکس کلاس درس وجود دارد که هر کدام از این کانکسها ظرفیت ۲۵ دانش آموز را دارد و در سال تحصیلی جدید فقط کلاس درس اول ابتدایی در این کانکسها برپا خواهد شد.
@ISPVC_NGO