♦️ بازگشت جنگ فراگیر: درک و آمادگی برای عصر جدید درگیریهای جامع
#روندهای_استراتژیک
🔸 مارا کارلین استاد دانشکده مطالعات بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز و دستیار ویژه وزیر دفاع ایالات متحده در بین سال های ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ در مقالهای که در نشریه فارن افرز، بازگشت جنگ فراگیر در آینده را محتمل میداند. هر دوره چالشهای امنیتی منحصر به فردی را دارد. دوران جنگ سرد بر بازدارندگی هستهای و درگیریهای نیابتی تأکید داشت، دوران پسا ۱۱ سپتامبر بر محور مقابله با بازیگران غیر دولتی و تروریسم استوار بود. پس از تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ تغییر قابل توجهی رقم خورد و احیای درگیریهای بزرگمقیاس و جنگ تمامعیار را در پی داشته است.
💢 ماهیت در حال تحول درگیریهای جهانی
🔹نقش آفرینی بیشتر ابزارهای هوشمند و ابزارهای تخریبی خودکار مانند پهپادها تغییرات جدید در ماهیت درگیریها محسوب میشوند. پایداری تهدیدات هستهای و پیچیدگیهایی که به واسطه بهروزرسانیهای هستهای چین به وجود آمده چالشهایی را در پی داشته است. درگیریهای کنونی شامل ترکیبی از عناصر جنگهای سنتی و مدرن هستند.
💢 تقویت ائتلافها در برابر تهدیدات جهانی و منطقهای
🔹ریسک درگیر شدن در بحرانها و جنگهای جهانی و منطقهای دولت محور بهطور قابل توجهی بیشتر از دوران پسا ۱۱ سپتامبر است. در این چارچوب، تقویت محور پشتیبان نظم حاکم به موازات تلاش رقبا برای ایجاد یک نظم جایگزین ضروری می نماید. ایالات متحده اهمیت تقویت اتحادها را دریافته و اقداماتی را در این راستا اتحاذ کرده است.
🔹دولت بایدن تلاشها برای تقویت تایوان را تسریع نمود و تأمین مالی نظامی این کشور را در سال ۲۰۲۳ پیگیری کرد. ساخت ائتلافهای منطقهای برای حمایت آمریکا از تایوان در برابر تهاجم چین بسیار حیاتی است. این امیدواری وجود دارد که متحدان اروپایی بهطور فزایندهای به اهمیت تثبیت نظم و ایجاد امنیت مطلوب در مناطق پی بردهاند، بهویژه اینکه خود با حمایت چین از اقدامات بیثباتکننده روسیه روبه رو هستند.
💢 احیای بازدارندگی در مواجهه با تهدیدات جهانی
🔹مفهوم بازدارندگی در سیاست خارجی ایالات متحده بهویژه در زمینه مدیریت درگیریها در اوکراین و خاورمیانه در دستورکار قرار گرفته است. پس از دو دهه تمرکز بر بازیگران غیردولتی، استراتژیهای سنتی بازدارندگی از طریق انکار به معنای ایجاد موانع در دستیابی دشمنان به اهدافشان (مانند اقدامات اسرائیل در برابر ایران) و بازدارندگی از طریق مجازات (همانند تهدید صریح پوتین درباره عواقب فاجعهبار تشدید تهدیدات هستهای) به کار گرفته شده است.
💢سیگنالدهی در بحرانهای جهانی
🔹بازگشت جنگ تمامعیار، اهمیت سیگنالدهی در بحرانها را در پی دارد. دولت بایدن بهمنظور نشان دادن مسئولیت پذیری هستهای، آزمایش موشکهای بالستیک بینقارهای را پس از حمله روسیه به اوکراین به تعویق انداخت. پس از حمله حماس در ۷ اکتبر، بایدن به رهبری ایران هشدار داد و نیروی دریایی آمریکا را به منطقه اعزام کرد تا از ورود ایران به درگیری جلوگیری کند. افزایش نیروی نظامی آمریکا در خاورمیانه تاکنون مؤثر بوده، اما با گذر زمان، ارزش بازدارندگی این تحرکات کاهش مییابد و دشمنان به تهدیدات عادت میکنند.
💢 چالشها و فرصتهای اتحادها در امنیت جهانی
🔹متحدان آمریکا ممکن است به پشتوانه اتحاد با آمریکا در برابر رقبای خود رفتارهای پرخطر انجام داده و تنشها را افزایش دهند. ضمنا، همکاری نزدیکتر میان متحدان میتواند توسط رقبا به عنوان یک تهدید تفسیر شود و احساس ناامنی میان آنان را افزایش دهد و رقبا را به اتخاذ پاسخهای تهاجمی وادار کند.
🔹علیرغم این چالشها، تقویت اتحادهای پشتیبان روندی گریزناپذیر است. تقویت همکاری آمریکا و شرکا، میتواند جبههای قویتر در برابر کسانی که به دنبال مختل کردن نظم حاکم هستند، ایجاد نماید. همکاریهای تقویتشده نه تنها بازدارندگی را تقویت میکند بلکه ثبات بیشتری را در دنیایی که با عدم قطعیت و تغییرات قدرت روبه رو است، در پی دارد.
💢ضرورت آمادگی ایالات متحده در مواجهه با جنگ تمام عیار
✅ برای مدیریت پیچیدگیهای جنگهای مدرن، ایالات متحده باید اقدامات عاجلی اتخاذ نماید. درگیریهای سنتی پس از ۱۱ سپتامبر تکامل یافتهاند و به یک استراتژی نظامی جدید نیاز دارد. استراتژیهای کلیدی شامل تقویت حمایت نظامی از تایوان، تحویل کمکهای بیشتر و ایجاد اصلاحات نظامی معنادار در این کشور است. تقویت اتحادها، بهویژه با هند در میان افزایش تنشها با چین، حیاتی است. بی تردید چشمانداز امنیت جهانی کنونی پیچیدهترین وضعیت از زمان جنگ سرد است و برای ایالات متحده ضروری است که برای جنگ تمامعیار در آینده آماده شود.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
#روندهای_استراتژیک
🔸 مارا کارلین استاد دانشکده مطالعات بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز و دستیار ویژه وزیر دفاع ایالات متحده در بین سال های ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ در مقالهای که در نشریه فارن افرز، بازگشت جنگ فراگیر در آینده را محتمل میداند. هر دوره چالشهای امنیتی منحصر به فردی را دارد. دوران جنگ سرد بر بازدارندگی هستهای و درگیریهای نیابتی تأکید داشت، دوران پسا ۱۱ سپتامبر بر محور مقابله با بازیگران غیر دولتی و تروریسم استوار بود. پس از تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ تغییر قابل توجهی رقم خورد و احیای درگیریهای بزرگمقیاس و جنگ تمامعیار را در پی داشته است.
💢 ماهیت در حال تحول درگیریهای جهانی
🔹نقش آفرینی بیشتر ابزارهای هوشمند و ابزارهای تخریبی خودکار مانند پهپادها تغییرات جدید در ماهیت درگیریها محسوب میشوند. پایداری تهدیدات هستهای و پیچیدگیهایی که به واسطه بهروزرسانیهای هستهای چین به وجود آمده چالشهایی را در پی داشته است. درگیریهای کنونی شامل ترکیبی از عناصر جنگهای سنتی و مدرن هستند.
💢 تقویت ائتلافها در برابر تهدیدات جهانی و منطقهای
🔹ریسک درگیر شدن در بحرانها و جنگهای جهانی و منطقهای دولت محور بهطور قابل توجهی بیشتر از دوران پسا ۱۱ سپتامبر است. در این چارچوب، تقویت محور پشتیبان نظم حاکم به موازات تلاش رقبا برای ایجاد یک نظم جایگزین ضروری می نماید. ایالات متحده اهمیت تقویت اتحادها را دریافته و اقداماتی را در این راستا اتحاذ کرده است.
🔹دولت بایدن تلاشها برای تقویت تایوان را تسریع نمود و تأمین مالی نظامی این کشور را در سال ۲۰۲۳ پیگیری کرد. ساخت ائتلافهای منطقهای برای حمایت آمریکا از تایوان در برابر تهاجم چین بسیار حیاتی است. این امیدواری وجود دارد که متحدان اروپایی بهطور فزایندهای به اهمیت تثبیت نظم و ایجاد امنیت مطلوب در مناطق پی بردهاند، بهویژه اینکه خود با حمایت چین از اقدامات بیثباتکننده روسیه روبه رو هستند.
💢 احیای بازدارندگی در مواجهه با تهدیدات جهانی
🔹مفهوم بازدارندگی در سیاست خارجی ایالات متحده بهویژه در زمینه مدیریت درگیریها در اوکراین و خاورمیانه در دستورکار قرار گرفته است. پس از دو دهه تمرکز بر بازیگران غیردولتی، استراتژیهای سنتی بازدارندگی از طریق انکار به معنای ایجاد موانع در دستیابی دشمنان به اهدافشان (مانند اقدامات اسرائیل در برابر ایران) و بازدارندگی از طریق مجازات (همانند تهدید صریح پوتین درباره عواقب فاجعهبار تشدید تهدیدات هستهای) به کار گرفته شده است.
💢سیگنالدهی در بحرانهای جهانی
🔹بازگشت جنگ تمامعیار، اهمیت سیگنالدهی در بحرانها را در پی دارد. دولت بایدن بهمنظور نشان دادن مسئولیت پذیری هستهای، آزمایش موشکهای بالستیک بینقارهای را پس از حمله روسیه به اوکراین به تعویق انداخت. پس از حمله حماس در ۷ اکتبر، بایدن به رهبری ایران هشدار داد و نیروی دریایی آمریکا را به منطقه اعزام کرد تا از ورود ایران به درگیری جلوگیری کند. افزایش نیروی نظامی آمریکا در خاورمیانه تاکنون مؤثر بوده، اما با گذر زمان، ارزش بازدارندگی این تحرکات کاهش مییابد و دشمنان به تهدیدات عادت میکنند.
💢 چالشها و فرصتهای اتحادها در امنیت جهانی
🔹متحدان آمریکا ممکن است به پشتوانه اتحاد با آمریکا در برابر رقبای خود رفتارهای پرخطر انجام داده و تنشها را افزایش دهند. ضمنا، همکاری نزدیکتر میان متحدان میتواند توسط رقبا به عنوان یک تهدید تفسیر شود و احساس ناامنی میان آنان را افزایش دهد و رقبا را به اتخاذ پاسخهای تهاجمی وادار کند.
🔹علیرغم این چالشها، تقویت اتحادهای پشتیبان روندی گریزناپذیر است. تقویت همکاری آمریکا و شرکا، میتواند جبههای قویتر در برابر کسانی که به دنبال مختل کردن نظم حاکم هستند، ایجاد نماید. همکاریهای تقویتشده نه تنها بازدارندگی را تقویت میکند بلکه ثبات بیشتری را در دنیایی که با عدم قطعیت و تغییرات قدرت روبه رو است، در پی دارد.
💢ضرورت آمادگی ایالات متحده در مواجهه با جنگ تمام عیار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️برهم خوردن نقشههای جنگی آمریکا توسط چین و کرهشمالی
📝رافائل اس.کوهن
◾️فارن پالیسی
#تهران_ریویو
🔹صحنۀ ژئوپلتیک جهانی در ماه نوامبر آبستن دو اتفاق مهم بود که میتواند معادلات را تغییر دهد. سربازان کره شمالی برای اولین بار در ماه گذشته در نبرد روسیه و اوکراین حضور پیدا کردند. مدت کوتاهی پس از آن، ارتش دانمارک یک کشتی فلهبر با پرچم چین (یی پنگ ۳) را در دریای بالتیک به اتهام اینکه دو کابل داده را قطع کرده است توقیف نمود. هر دو واقعه، نمایانگر تحولی اساسی در محیط راهبردی هستند. برای اولین بار، دشمنان آمریکا تمایل دارند حتی در آنسوی جهان نیز به یکدیگر کمک مستقیم نظامی بکنند.
🔸استقرار نیروهای کره شمالی و متهمبودن محمولههای چینی به قطع کابلها از ناکجاآباد سر بر نیاوردهاند. سالهاست که میلیونها گلوله توپخانه کرهشمالی و هزاران پهباد ایرانی در نبرد اوکراین حضور داشتهاند و این در حالی است که کمکهای اقتصادی چین، پشتیبان اقدامات جنگی روسیه بوده است. چین و روسیه در فوریه ۲۰۲۲ و تنها چند روز پیش از اشغال اوکراین، دوستی بدون محدودیت خود را اعلام کردند. برای اینکه بهتر بفهمیم چرا این اتفاقات همه چیز را برای ایالات متحده تغییر میدهد؛ لازم است در راهبرد دفاعی آمریکا و برنامهریزی این کشور برای نیروهایش کنکاش کنیم.
🔸طراحی ایالات متحده برای ورود به جنگ جهانی دوم به گونهای بود قادر باشد همزمان در دو جبهه بجنگد –یک جنگ در اقیانوسیه علیه امپراتوری ژاپن و دیگری در اروپا علیه آلمان نازی. پس از جنگ سرد، ارتش آمریکا حداقل بر روی کاغذ، ساختار نیروهای خود را برای "دو جنگ" حفظ کرد، هرچند اینکه ایالات متحده در عمل میتوانست در دو جنگ همهجانبه مبارزه کند سوالی بدون جواب باقی ماند.
🔸درگیری اولیه هیچ وقت چالش اصلی نبوده است چرا که ایالات متحده به اندازه کافی نیرو دارد تا در دو جبهه بجنگد. اما ثابت شده که حفظ نیروها برای جنگهای طولانیمدت بسیار دشوار است. با وجود این واقعیت که دو جنگ عراق و افغانستان جنگهای نسبتاٌ محدودی بودند، نه نوع شدیدتری از جنگ متعارف نظیر آنچه در اوکراین میبینیم؛ اما فشار پشتیبانی در دو جنگ مذکور نیروهای آمریکا را به درون خود کشید. از آنجا که قدرت نظامی چین به طور فزایندهای در حال افزایش است و آمریکا تلاش کرده تا کسری نوسازی ارتش را که از جنگ علیه ترویسم باقی مانده است کاهش دهد، حفظ ساختار "دو جنگ" غیرقابل دفاعتر میشود.
🔸دستورالعمل راهبردی دفاعی دولت اوباما در سال ۲۰۱۱، شکستدادن تجاوز هر دشمن احتمالی و اعمال هزینۀ غیرقابل قبول بر متجاوز دیگری شد – که لقب راهبرد یک جنگ و یک نیمجنگ را دریافت کرد. دولتهای نخست ترامپ و بایدن یک قدم فراتر رفتند و از آن نیمجنگ نیز خلاص شدند: راهبردهای دفاعی ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲ به ارتش دستور میداد که برای نبرد و پیروزی در یک جنگ برنامهریزی کند و سایر دشمنان را بدون یک نبرد بزرگ باز دارد. هدف این برنامه تفکیک و محلیکردن منازعه بود.
🔸در حال حاضر محیط کنونی تغییر راهبردی داشته است و مدیریت آن نیاز به برنامه دارد. این برنامه یک احتمال واقعی را در بر میگیرد که در آن آمریکا باید با بیش از یک دشمن به طور همزمان بجنگد. به همین دلیل کمیسیون راهبرد دفاع ملی –گروهی دو حزبی از متخصصین که وظیفۀ بازنگری در راهبردهای ملی دفاع را دارند- در گزارش اخیر خود خواستار این شد که آمریکا ساختار نیروهایش را به حالت "سه جنگ" ارتقا دهد که تأییدی است بر این واقعیت که آمریکا با چالشهایی همزمان، در هند-اقیانوسیه، اروپا و خاورمیانه روبروست.
✅ حتی با افزایش هزینهها، ایالات متحده همچنان نخواهد توانست بهتنهایی اقدام کند. هرچند ایالات متحده ممکن است بر سیاست «اول آمریکا» تأکید کند، اما اگر واشنگتن بتواند از قدرت مشترک شبکه جهانی متحدان و شرکای خود بهره بگیرد؛ تأمین امنیت و رفاه این کشور بسیار ارزانتر و مؤثرتر خواهد بود.
✅ اندیشکده تهران✅
✅ @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
📝رافائل اس.کوهن
◾️فارن پالیسی
#تهران_ریویو
🔹صحنۀ ژئوپلتیک جهانی در ماه نوامبر آبستن دو اتفاق مهم بود که میتواند معادلات را تغییر دهد. سربازان کره شمالی برای اولین بار در ماه گذشته در نبرد روسیه و اوکراین حضور پیدا کردند. مدت کوتاهی پس از آن، ارتش دانمارک یک کشتی فلهبر با پرچم چین (یی پنگ ۳) را در دریای بالتیک به اتهام اینکه دو کابل داده را قطع کرده است توقیف نمود. هر دو واقعه، نمایانگر تحولی اساسی در محیط راهبردی هستند. برای اولین بار، دشمنان آمریکا تمایل دارند حتی در آنسوی جهان نیز به یکدیگر کمک مستقیم نظامی بکنند.
🔸استقرار نیروهای کره شمالی و متهمبودن محمولههای چینی به قطع کابلها از ناکجاآباد سر بر نیاوردهاند. سالهاست که میلیونها گلوله توپخانه کرهشمالی و هزاران پهباد ایرانی در نبرد اوکراین حضور داشتهاند و این در حالی است که کمکهای اقتصادی چین، پشتیبان اقدامات جنگی روسیه بوده است. چین و روسیه در فوریه ۲۰۲۲ و تنها چند روز پیش از اشغال اوکراین، دوستی بدون محدودیت خود را اعلام کردند. برای اینکه بهتر بفهمیم چرا این اتفاقات همه چیز را برای ایالات متحده تغییر میدهد؛ لازم است در راهبرد دفاعی آمریکا و برنامهریزی این کشور برای نیروهایش کنکاش کنیم.
🔸طراحی ایالات متحده برای ورود به جنگ جهانی دوم به گونهای بود قادر باشد همزمان در دو جبهه بجنگد –یک جنگ در اقیانوسیه علیه امپراتوری ژاپن و دیگری در اروپا علیه آلمان نازی. پس از جنگ سرد، ارتش آمریکا حداقل بر روی کاغذ، ساختار نیروهای خود را برای "دو جنگ" حفظ کرد، هرچند اینکه ایالات متحده در عمل میتوانست در دو جنگ همهجانبه مبارزه کند سوالی بدون جواب باقی ماند.
🔸درگیری اولیه هیچ وقت چالش اصلی نبوده است چرا که ایالات متحده به اندازه کافی نیرو دارد تا در دو جبهه بجنگد. اما ثابت شده که حفظ نیروها برای جنگهای طولانیمدت بسیار دشوار است. با وجود این واقعیت که دو جنگ عراق و افغانستان جنگهای نسبتاٌ محدودی بودند، نه نوع شدیدتری از جنگ متعارف نظیر آنچه در اوکراین میبینیم؛ اما فشار پشتیبانی در دو جنگ مذکور نیروهای آمریکا را به درون خود کشید. از آنجا که قدرت نظامی چین به طور فزایندهای در حال افزایش است و آمریکا تلاش کرده تا کسری نوسازی ارتش را که از جنگ علیه ترویسم باقی مانده است کاهش دهد، حفظ ساختار "دو جنگ" غیرقابل دفاعتر میشود.
🔸دستورالعمل راهبردی دفاعی دولت اوباما در سال ۲۰۱۱، شکستدادن تجاوز هر دشمن احتمالی و اعمال هزینۀ غیرقابل قبول بر متجاوز دیگری شد – که لقب راهبرد یک جنگ و یک نیمجنگ را دریافت کرد. دولتهای نخست ترامپ و بایدن یک قدم فراتر رفتند و از آن نیمجنگ نیز خلاص شدند: راهبردهای دفاعی ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲ به ارتش دستور میداد که برای نبرد و پیروزی در یک جنگ برنامهریزی کند و سایر دشمنان را بدون یک نبرد بزرگ باز دارد. هدف این برنامه تفکیک و محلیکردن منازعه بود.
🔸در حال حاضر محیط کنونی تغییر راهبردی داشته است و مدیریت آن نیاز به برنامه دارد. این برنامه یک احتمال واقعی را در بر میگیرد که در آن آمریکا باید با بیش از یک دشمن به طور همزمان بجنگد. به همین دلیل کمیسیون راهبرد دفاع ملی –گروهی دو حزبی از متخصصین که وظیفۀ بازنگری در راهبردهای ملی دفاع را دارند- در گزارش اخیر خود خواستار این شد که آمریکا ساختار نیروهایش را به حالت "سه جنگ" ارتقا دهد که تأییدی است بر این واقعیت که آمریکا با چالشهایی همزمان، در هند-اقیانوسیه، اروپا و خاورمیانه روبروست.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔵 چالش مصرف در چین
◾️China Leadership Monitor
📝پائول کوی
#اکوتهران
🔸«پائول کوی» در گزارشی ۱۳ صفحهای برای «سیالام» به تحلیل روندها و چالشهای مصرف خصوصی در چین پرداخته است. به باور وی، سهم پسانداز از درآمد خانوار در چین بالاتر از معمول است و به همین دلیل سهم مصرف خصوصی در تولید ناخالص داخلی به شکل چالشبرانگیزی پایین است.
💢وضعیت مصرف
🔹مصرف خصوصی در ایالات متحده رقمی نزدیک به ۷۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد و خانوارها چیزی حدود ۱۰ سنت از هر دلار درآمد خود را پسانداز میکنند. به بیان دیگر، مخارج مصرفکنندگان یکی از نیروهای پیشران در بزرگترین اقتصاد جهان به شمار میرود. این در حالی است که در چین، سهم مصرف خصوصی حدود ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی است و خانوارها دستکم یک سوم از درآمد خود را پسانداز میکنند. نگارنده با رجوع به دادههای مرتبط نشان داده است که سهم مصرف خانوار از تولید ناخالص داخلی برای عمده اقتصادهای مهم بالاتر از ۵۰ درصد است.
🔹سهم مذکور علیرغم پایین بودن، بازتابدهنده نرخی معادل مصرف خصوصی در دوره پیش از کووید-۱۹ است و میتوان مدعی شد که با افزایش هزینهکرد در بخش روستایی و احیای بخش خدماتی، رکوردهای مصرف پیشین بازیابی شده است. با این حال، این روند بازیابی، با توجه به روند کند و کمشیب رشد مصرف حتی پیش از کووید-۱۹، ناامیدکننده به نظر میرسد.
💢وضعیت پسانداز
🔹نرخ پسانداز خانوارهای چینی در دوران کرونا به بالاترین حد خود یعنی ۴۰ درصد از درآمد رسید. با این حال، این نرخ اکنون کاسته شده و به حدود ۳۰ درصد رسیده که معادل با دوره پیش از کرونا است. نگارنده ضمن نقل این آمار، تاکید دارد که در عمده اقتصادهای مورد بررسی، سهم پسانداز کمتر از ۲۰ درصد درآمد برآورد شده است و پس انداز خانوارهای چینی یکی از دلایل پایین بودن مصرف است.
🔹کاهش در نرخ پسانداز، به طرق مختلف ممکن است منجر به تقویت مخارج مصرفی خانوار گردد. ممکن است خانوارها از مازاد پساندازهای انباشتهشده در دوره گذشته برای تقویت مصرف استفاده کنند. همچنین، ممکن است با کاهش نرخ پسانداز، بخش بیشتری از درآمد جاری برای مخارج مصرفی هزینه گردد.
🔹نگارنده تاکید دارد که افزایش سپردهگذاری خانوارها در چین نباید با افزایش پسانداز یکی پنداشته شود و مسئله تحول در ترجیحات است. یعنی خانوارهای چینی بیشتر به سمت سپردهگذاری در بانک حرکت کردهاند و تمایل به سرمایهگذاریهای پرریسکتر اعم از املاک و سهام کاهش یافته است. این تحول به سقوط فزاینده ساختوساز در بخش املاک و فشار شدیدتر بر مازاد خارجی در این کشور منجر شده است.
💢وضعیت درآمد
🔹بر خلاف نرخ پسانداز، درآمد خانوارها در چین قادر به بازیابی روندها و رویههای دوره از پیش از کووید-۱۹ نبوده است. در حالی که سرعت رشد دستمزد در چین کاهش یافته، خانوارها در این کشور کاهش محسوسی نیز از ناحیه سایر منابع درآمدی مشاهده نموده اند. از یک طرف، پرداختهای انتقالی دولت چین در یک دهه گذشته رشد کمی داشته است و پکن از جمله دولتهای معدودی بود که در جریان قرنطینه کرونا نیز از پرداخت انتقالی و مستقیم اجتناب کرد.
🔹از طرف دیگر، رشد درآمدهای ناشی از املاک نیز با توجه به کاهش تورم و تغییر الگوهای سرمایهگذاری از نرخهای دورقمی پیشین به رقم ناچیز ۲ درصد در حال حاضر رسیده است. از این رو، منابع درآمدی غیردستمزدی عامه مردم نیز در چین چشمانداز رشدی مناسبی ندارند.
💢پیشنهادهای مطرح شده
🔹یادداشت حاضر پیشنهادهایی را نیز باتکای آرا و اظهارنظرهای اقتصاددانان برای مقابله با چالش مصرف در چین ارائه نموده است. یکی از این پیشنهادها اجرای طرحهای سهامداری عمومی توسط دولت از طریق واگذاری شرکتهای دولتی است که با توزیع سهام و انتقال غیرمستقیم سود سهام به درآمدهای غیردستمزدی خانوار بیفزاید.
🔹پیشنهاد بعدی، افزایش مخارج رفاهی دولت است که به ویژه در خصوص کارگران مهاجر واجد اثر درآمدی تلقی میشود و یا در حوزههایی همچون سلامت و آموزش، باصطلاح منتهی به «مصرف توسعهای» خواهد شد. در نهایت، حل مشکل مازاد مسکن بالاخص با نگاه به تامین مسکن کارگران مهاجر میتواند عاملی را که منجر به بیثباتی بازار در اقتصاد چین گردیده، مبدل به محرکی برای مصرف نماید.
💢جمعبندی
✅ به نظر میرسد گذار از ذهنیت سرمایهگذاری محور به ذهنیت مصرف محور خلاصهای فشرده از راه حل پائول کوی برای اقتصاد چین است و به باور وی، اصلاح ساختاری نواقص درآمد و مصارف خانوارها ضرورتی حیاتی برای آینده اقتصاد چین به شمار میرود.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
◾️China Leadership Monitor
📝پائول کوی
#اکوتهران
🔸«پائول کوی» در گزارشی ۱۳ صفحهای برای «سیالام» به تحلیل روندها و چالشهای مصرف خصوصی در چین پرداخته است. به باور وی، سهم پسانداز از درآمد خانوار در چین بالاتر از معمول است و به همین دلیل سهم مصرف خصوصی در تولید ناخالص داخلی به شکل چالشبرانگیزی پایین است.
💢وضعیت مصرف
🔹مصرف خصوصی در ایالات متحده رقمی نزدیک به ۷۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد و خانوارها چیزی حدود ۱۰ سنت از هر دلار درآمد خود را پسانداز میکنند. به بیان دیگر، مخارج مصرفکنندگان یکی از نیروهای پیشران در بزرگترین اقتصاد جهان به شمار میرود. این در حالی است که در چین، سهم مصرف خصوصی حدود ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی است و خانوارها دستکم یک سوم از درآمد خود را پسانداز میکنند. نگارنده با رجوع به دادههای مرتبط نشان داده است که سهم مصرف خانوار از تولید ناخالص داخلی برای عمده اقتصادهای مهم بالاتر از ۵۰ درصد است.
🔹سهم مذکور علیرغم پایین بودن، بازتابدهنده نرخی معادل مصرف خصوصی در دوره پیش از کووید-۱۹ است و میتوان مدعی شد که با افزایش هزینهکرد در بخش روستایی و احیای بخش خدماتی، رکوردهای مصرف پیشین بازیابی شده است. با این حال، این روند بازیابی، با توجه به روند کند و کمشیب رشد مصرف حتی پیش از کووید-۱۹، ناامیدکننده به نظر میرسد.
💢وضعیت پسانداز
🔹نرخ پسانداز خانوارهای چینی در دوران کرونا به بالاترین حد خود یعنی ۴۰ درصد از درآمد رسید. با این حال، این نرخ اکنون کاسته شده و به حدود ۳۰ درصد رسیده که معادل با دوره پیش از کرونا است. نگارنده ضمن نقل این آمار، تاکید دارد که در عمده اقتصادهای مورد بررسی، سهم پسانداز کمتر از ۲۰ درصد درآمد برآورد شده است و پس انداز خانوارهای چینی یکی از دلایل پایین بودن مصرف است.
🔹کاهش در نرخ پسانداز، به طرق مختلف ممکن است منجر به تقویت مخارج مصرفی خانوار گردد. ممکن است خانوارها از مازاد پساندازهای انباشتهشده در دوره گذشته برای تقویت مصرف استفاده کنند. همچنین، ممکن است با کاهش نرخ پسانداز، بخش بیشتری از درآمد جاری برای مخارج مصرفی هزینه گردد.
🔹نگارنده تاکید دارد که افزایش سپردهگذاری خانوارها در چین نباید با افزایش پسانداز یکی پنداشته شود و مسئله تحول در ترجیحات است. یعنی خانوارهای چینی بیشتر به سمت سپردهگذاری در بانک حرکت کردهاند و تمایل به سرمایهگذاریهای پرریسکتر اعم از املاک و سهام کاهش یافته است. این تحول به سقوط فزاینده ساختوساز در بخش املاک و فشار شدیدتر بر مازاد خارجی در این کشور منجر شده است.
💢وضعیت درآمد
🔹بر خلاف نرخ پسانداز، درآمد خانوارها در چین قادر به بازیابی روندها و رویههای دوره از پیش از کووید-۱۹ نبوده است. در حالی که سرعت رشد دستمزد در چین کاهش یافته، خانوارها در این کشور کاهش محسوسی نیز از ناحیه سایر منابع درآمدی مشاهده نموده اند. از یک طرف، پرداختهای انتقالی دولت چین در یک دهه گذشته رشد کمی داشته است و پکن از جمله دولتهای معدودی بود که در جریان قرنطینه کرونا نیز از پرداخت انتقالی و مستقیم اجتناب کرد.
🔹از طرف دیگر، رشد درآمدهای ناشی از املاک نیز با توجه به کاهش تورم و تغییر الگوهای سرمایهگذاری از نرخهای دورقمی پیشین به رقم ناچیز ۲ درصد در حال حاضر رسیده است. از این رو، منابع درآمدی غیردستمزدی عامه مردم نیز در چین چشمانداز رشدی مناسبی ندارند.
💢پیشنهادهای مطرح شده
🔹یادداشت حاضر پیشنهادهایی را نیز باتکای آرا و اظهارنظرهای اقتصاددانان برای مقابله با چالش مصرف در چین ارائه نموده است. یکی از این پیشنهادها اجرای طرحهای سهامداری عمومی توسط دولت از طریق واگذاری شرکتهای دولتی است که با توزیع سهام و انتقال غیرمستقیم سود سهام به درآمدهای غیردستمزدی خانوار بیفزاید.
🔹پیشنهاد بعدی، افزایش مخارج رفاهی دولت است که به ویژه در خصوص کارگران مهاجر واجد اثر درآمدی تلقی میشود و یا در حوزههایی همچون سلامت و آموزش، باصطلاح منتهی به «مصرف توسعهای» خواهد شد. در نهایت، حل مشکل مازاد مسکن بالاخص با نگاه به تامین مسکن کارگران مهاجر میتواند عاملی را که منجر به بیثباتی بازار در اقتصاد چین گردیده، مبدل به محرکی برای مصرف نماید.
💢جمعبندی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#تحلیل_کوتاه
#سوریه
🔹پیگیری تحولات اخیر در سوریه، بهویژه در استان حمص، نشاندهنده تلاش مستمر دشمن برای تضعیف ساختارهای [لجستیکی و راهبردی ]مقاومت در این کشور است. هدف از عملیاتهای اخیر نیرویهای معارض در سوریه، که با حمایت پشتیبانان منطقهای و فرامنطقهای آنان برنامهریزی و اجرا شد، برهم زدن زنجیره ارتباطی محور مقاومت از شرق سوریه به لبنان بوده و این هدف توسط آنان دنبال خواهد شد. علیرغم پیشروی سریع معارضین و عدم مقاومت ارتش سوریه و همچنین فضای ناامیدی شکلگرفته در رسانهها هنوز فرصت برای جلوگیری از غلبه اراده حریف وجود دارد و میتوان با مدیریت صحیح و سریع، ابتکار عمل را به سود مقاومت بازگرداند.
🔸استان حمص با جمعیتی در حدود ۱.۵ میلیون نفر کانونی استراتژیک در کشور سوریه بهشمار میرود و با دارا بودن منابع زیرزمینی گاز و نیز خطوط انتقال نفت و گاز، پالایشگاه ۱۲۰ هزار بشکهای حمص، دو نیروگاه گازی با مجموع ظرفیت اسمی ۱۲۰۰ مگاوات و فعال ۱۰۰۰ مگاوات از مهمترین مراکز انرژی سوریه است. مضاف بر این موارد، شهرک صنعتی حسیاء یکی از سه شهرک صنعتی بزرگ سوریه نیز در منطقه جنوبی استان حمص واقع شده است.
🔸مهمتر از همه اینها، حمص بهعنوان دروازه دمشق، پایتخت سوریه فاصلهای نزدیک به ۲۰۰ کیلومتری با این شهر دارد و در تقاطع مهمترین مسیرهای زمینی از جمله بزرگراه M5 قرار گرفته و شهرهای دمشق، حماه، حلب و لاذقیه را بههم متصل میکند. در واقع مسیر اتصال شرق-غرب و شمال-جنوب در سوریه و نیز کانون اتصال مسیرهای انتقال تجهیزات از ایران به حزبالله لبنان از این شهر عبور میکند.
🔸استان حمص، بهویژه شهر القصیر و فرودگاه T4، به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی خاص خود، نقطه کانونی کریدورهای زمینی و هوایی انتقال تسلیحات و لجستیک به حزبالله لبنان و دیگر گروههای مقاومت به شمار میآید. این منطقه چهار مسیر اصلی برای انتقال تجهیزات را شامل میشود:
1️⃣بوکمال-میادین-دیرالزور-الطبقه-حلب-حماه-حمص-بیروت
2️⃣بوکمال-میادین-دیرالزور-پالمیرا-حمص-القصیر
3️⃣بوکمال-پالمیرا-حمص-القصیر
4️⃣بوکمال-پالمیرا-دمشق-بیروت
🔸هرچند کریدور چهارم به دلیل حضور داعش در بادیه شام و نیروهای آمریکایی در مثلث التنف کمتر مورد استفاده قرار گرفته، سه کریدور دیگر در سالهای اخیر بهعنوان مسیرهای اصلی پشتیبانی مقاومت عمل کردهاند.
🔸با آغاز عملیاتهای «ردع العدوان» و «روز رستاخیز»، دشمن تلاش کرده با استفاده از نیروهای تحت حمایت خود، از جمله تحریرالشام، مناطق کلیدی محور مقاومت را هدف قرار دهد. سقوط استانهای حلب و حماه و جاده M5 عملاً کریدور اول را مسدود کرده است. اکنون تمرکز دشمن بر تسخیر استان حمص و فرودگاه T4 قرار دارد. در صورت موفقیت آنان، کریدورهای دوم و سوم نیز بهطور کامل از کار خواهند افتاد و تنها مسیر باقیمانده برای محور مقاومت، به دلیل ناکارآمدی عملیاتی، قابل استفاده نخواهد بود.
🔸اگر دشمن بتواند کنترل حمص و فرودگاه T4 را به دست گیرد، نهتنها انتقال تسلیحات به لبنان و حزبالله بهشدت محدود خواهد شد، بلکه تأثیرات این اتفاق میتواند در سطح منطقهای نیز احساس شود. حمص بهعنوان آخرین حلقه ارتباطی میان جغرافیای مقاومت در شرق سوریه و لبنان، نقشی کلیدی در حفظ تعادل استراتژیک منطقه ایفا میکند. سقوط احتمالی این منطقه، فشار مضاعفی بر حزبالله وارد کرده و ممکن است تلاشهایی برای تضعیف مقاومت در لبنان نیز آغاز شود.
🌐 https://institutetehran.com
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️در تنشهای فعلی سوریه، داعش کجاست؟
◼️المركز المصري للفكر و الدراسات الاستراتيجيه_مصر
📝تقی نجار
#رویة_العربیة
🔹سوریه از تاریخ ۲۷ نوامبر شاهد تحولی غیر منتظره بوده است، زیرا شبهنظامیان تحت رهبری «هیئة تحریر الشام» اعلام کردند که یک عملیات نظامی گسترده علیه نیروهای ارتش سوریه و شبهنظامیان حامی آغاز کرد و بسیاری از مناطق سوریه از جمله ادلب، حلب و حماه را تحت سیطره خود درآوردند.
🔹تحلیلهای مختلفی به بررسی تشدید تنشها در سوریه پرداختهاند. برخی آن را به درگیر شدن روسیه و ایران در مسائل دیگر مانند جنگ اوکراین و لبنان نسبت میدهند. برخی دیگر آن را اقدامی پیشگیرانه علیه حملات احتمالی ارتش سوریه میدانند. همچنین، برخی این تحولات را جزئی از مناسبات یک سال اخیر خاورمیانه میبینند. در این میان، نقش داعش اهمیت ویژهای دارد که باید از دو جنبه بررسی شود: نخست ویژگیهای فعالیت داعش در سوریه و دوم ارتباط آن با هیئت تحریر الشام. این عوامل میتوانند به پیشبینی تحولات آتی کمک کنند.
💢ویژگیهای احیای فعالیت داعش در سوریه
🔹پس از شکست جغرافیایی داعش در سوریه، این گروه موفق شده است برخی سلولهای فعال خود را حفظ کرده و شبکههایش را در بیابان سوریه تقویت کند. از سال ۲۰۲۳، داعش با استفاده از اختلافات منطقهای و کاهش تلاشهای مبارزه با تروریسم حملات خود را در سوریه و عراق افزایش داد. در ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۴، فرماندهی مرکزی ایالاتمتحده اعلام کرد که داعش حملات خود را افزایش داده و در حال بازسازی توانمندیهایش است، بیشتر حملات در سوریه به هدف قرار دادن مکانهای نظامی دولت سوریه متمرکز بود.
🔹داعش استراتژی انتخاب مؤثر را دنبال میکند و به انجام حملاتی با کمترین تلفات و بیشترین تأثیر میپردازد. میدان سوریه برای این گروه اهمیت استراتژیک زیادی دارد، زیرا هم بهعنوان نماد مقر خلافت خودخوانده داعش است و هم به دلیل موقعیت جغرافیاییاش که ارتباط مرزی با عراق و امکان تأمین منابع مالی و لجستیکی داعش را فراهم میکند
💢رابطه داعش و هیئة تحریر الشام
🔹پیش از جنگ داخلی سوریه در ۲۰۱۱، گروه «دولت اسلامی عراق» تحت رهبری ابوبکر البغدادی قصد داشت شعبهای از «القاعده» در سوریه ایجاد کند و برای این منظور، «ابومحمد الجولانی» را برای تشکیل «جبهه النصره» فرستاد. این گروه از ژانویه ۲۰۱۲ فعالیت خود را آغاز کرد و بهسرعت در سوریه گسترش یافت. در آوریل ۲۰۱۳، البغدادی اعلام کرد که «دولت اسلامی عراق» و «جبهه النصره» با هم ادغام شده و «دولت اسلامی در عراق و شام» تشکیل میدهند، اما الجولانی بیعت خود را با ایمن الظواهری اعلام کرد.
🔹این موضوع منجر به درگیریهای خونین بین داعش و جبهه النصره از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ شد. پسازآن، جبهه النصره با تغییر نام به هیئت تحریر الشام و قطع ارتباط با القاعده، خود را بهعنوان یک بازیگر سیاسی مستقل معرفی کرد. این گروه از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۳، ۵۹ عملیات برای دستگیری اعضای داعش در ادلب انجام داد و خود را بهعنوان حکومت محلی با رویکرد مقابله با تروریسم معرفی کرد.
💢داعش و تشدید تنشها در سوریه
🔹در پرتو آنچه گفته شد، احتمالاً سازمان داعش از تحولات جاری در صحنه سوریه برای تقویت نفوذ خود استفاده خواهد کرد که میتوان آن را به شکل زیر بررسی کرد:
1️⃣تشدید فعالیت عملیاتی: داعش با تشدید حملات در سوریه از فشارهای وارده به ارتش این کشور بهره میبرد. طبق گزارش دیدهبان حقوق بشر سوریه، درحالیکه جامعه بینالمللی بر بحرانهایی مانند جنگ غزه و اوکراین تمرکز دارد، این گروه در نوامبر گذشته 27 عملیات در مناطق تحت کنترل «قسد» و ارتش سوریه انجام داده که منجر به کشته شدن 14 نفر، ازجمله 5 غیرنظامی، شده است.
2️⃣هدف قرار دادن زندانها و اردوگاهها: پیشبینی میشود که داعش از تشدید اوضاع در سوریه برای اجرای استراتژی ویران کردن زندانها و آزادسازی اعضای خود استفاده کند. در مناطق تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه»، 9 زندان وجود دارد که هزاران زندانی داعش در آنها نگهداری میشوند.
3️⃣افزایش توانمندیهای انسانی: پیشبینی میشود که داعش تواناییهای انسانی خود را افزایش دهد، بهویژه با توجه بهاحتمال افزایش جریان «جنگجویان خارجی» در سوریه به دلیل ارتباطاتشان با عوامل منطقهای و بینالمللی که دارای دستور کارهای سیاسی هستند و قصد دارند از طریق بهرهبرداری از آنها به اهداف خود دست یابند.
4️⃣هماهنگی عملیاتی موقت: احتمال هماهنگی موقت بین داعش و هیئة تحریر الشام یا «حافظان دین» گروهی از القاعده برای فشار بر شبهنظامیان ایرانی و رژیم سوریه وجود دارد.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐 https://institutetehran.com
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
◼️المركز المصري للفكر و الدراسات الاستراتيجيه_مصر
📝تقی نجار
#رویة_العربیة
🔹سوریه از تاریخ ۲۷ نوامبر شاهد تحولی غیر منتظره بوده است، زیرا شبهنظامیان تحت رهبری «هیئة تحریر الشام» اعلام کردند که یک عملیات نظامی گسترده علیه نیروهای ارتش سوریه و شبهنظامیان حامی آغاز کرد و بسیاری از مناطق سوریه از جمله ادلب، حلب و حماه را تحت سیطره خود درآوردند.
🔹تحلیلهای مختلفی به بررسی تشدید تنشها در سوریه پرداختهاند. برخی آن را به درگیر شدن روسیه و ایران در مسائل دیگر مانند جنگ اوکراین و لبنان نسبت میدهند. برخی دیگر آن را اقدامی پیشگیرانه علیه حملات احتمالی ارتش سوریه میدانند. همچنین، برخی این تحولات را جزئی از مناسبات یک سال اخیر خاورمیانه میبینند. در این میان، نقش داعش اهمیت ویژهای دارد که باید از دو جنبه بررسی شود: نخست ویژگیهای فعالیت داعش در سوریه و دوم ارتباط آن با هیئت تحریر الشام. این عوامل میتوانند به پیشبینی تحولات آتی کمک کنند.
💢ویژگیهای احیای فعالیت داعش در سوریه
🔹پس از شکست جغرافیایی داعش در سوریه، این گروه موفق شده است برخی سلولهای فعال خود را حفظ کرده و شبکههایش را در بیابان سوریه تقویت کند. از سال ۲۰۲۳، داعش با استفاده از اختلافات منطقهای و کاهش تلاشهای مبارزه با تروریسم حملات خود را در سوریه و عراق افزایش داد. در ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۴، فرماندهی مرکزی ایالاتمتحده اعلام کرد که داعش حملات خود را افزایش داده و در حال بازسازی توانمندیهایش است، بیشتر حملات در سوریه به هدف قرار دادن مکانهای نظامی دولت سوریه متمرکز بود.
🔹داعش استراتژی انتخاب مؤثر را دنبال میکند و به انجام حملاتی با کمترین تلفات و بیشترین تأثیر میپردازد. میدان سوریه برای این گروه اهمیت استراتژیک زیادی دارد، زیرا هم بهعنوان نماد مقر خلافت خودخوانده داعش است و هم به دلیل موقعیت جغرافیاییاش که ارتباط مرزی با عراق و امکان تأمین منابع مالی و لجستیکی داعش را فراهم میکند
💢رابطه داعش و هیئة تحریر الشام
🔹پیش از جنگ داخلی سوریه در ۲۰۱۱، گروه «دولت اسلامی عراق» تحت رهبری ابوبکر البغدادی قصد داشت شعبهای از «القاعده» در سوریه ایجاد کند و برای این منظور، «ابومحمد الجولانی» را برای تشکیل «جبهه النصره» فرستاد. این گروه از ژانویه ۲۰۱۲ فعالیت خود را آغاز کرد و بهسرعت در سوریه گسترش یافت. در آوریل ۲۰۱۳، البغدادی اعلام کرد که «دولت اسلامی عراق» و «جبهه النصره» با هم ادغام شده و «دولت اسلامی در عراق و شام» تشکیل میدهند، اما الجولانی بیعت خود را با ایمن الظواهری اعلام کرد.
🔹این موضوع منجر به درگیریهای خونین بین داعش و جبهه النصره از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ شد. پسازآن، جبهه النصره با تغییر نام به هیئت تحریر الشام و قطع ارتباط با القاعده، خود را بهعنوان یک بازیگر سیاسی مستقل معرفی کرد. این گروه از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۳، ۵۹ عملیات برای دستگیری اعضای داعش در ادلب انجام داد و خود را بهعنوان حکومت محلی با رویکرد مقابله با تروریسم معرفی کرد.
💢داعش و تشدید تنشها در سوریه
🔹در پرتو آنچه گفته شد، احتمالاً سازمان داعش از تحولات جاری در صحنه سوریه برای تقویت نفوذ خود استفاده خواهد کرد که میتوان آن را به شکل زیر بررسی کرد:
1️⃣تشدید فعالیت عملیاتی: داعش با تشدید حملات در سوریه از فشارهای وارده به ارتش این کشور بهره میبرد. طبق گزارش دیدهبان حقوق بشر سوریه، درحالیکه جامعه بینالمللی بر بحرانهایی مانند جنگ غزه و اوکراین تمرکز دارد، این گروه در نوامبر گذشته 27 عملیات در مناطق تحت کنترل «قسد» و ارتش سوریه انجام داده که منجر به کشته شدن 14 نفر، ازجمله 5 غیرنظامی، شده است.
2️⃣هدف قرار دادن زندانها و اردوگاهها: پیشبینی میشود که داعش از تشدید اوضاع در سوریه برای اجرای استراتژی ویران کردن زندانها و آزادسازی اعضای خود استفاده کند. در مناطق تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه»، 9 زندان وجود دارد که هزاران زندانی داعش در آنها نگهداری میشوند.
3️⃣افزایش توانمندیهای انسانی: پیشبینی میشود که داعش تواناییهای انسانی خود را افزایش دهد، بهویژه با توجه بهاحتمال افزایش جریان «جنگجویان خارجی» در سوریه به دلیل ارتباطاتشان با عوامل منطقهای و بینالمللی که دارای دستور کارهای سیاسی هستند و قصد دارند از طریق بهرهبرداری از آنها به اهداف خود دست یابند.
4️⃣هماهنگی عملیاتی موقت: احتمال هماهنگی موقت بین داعش و هیئة تحریر الشام یا «حافظان دین» گروهی از القاعده برای فشار بر شبهنظامیان ایرانی و رژیم سوریه وجود دارد.
🌐 https://institutetehran.com
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#تحلیل_کوتاه
🔹در تحولی سریع، نظام سیاسی سوریه به رهبری بشار اسد توسط گروههای معارض از جمله گروه تروریستی هيئت تحریر الشام سرنگون شد و ۶۱ سال حکمرانی نظام بعثی سوریه به پایان رسید. این رویداد تاثیراتی ژرف بر نظم منطقهای و منافع بازیگران مختلف خواهد داشت.
🔸در رابطه با آینده سیاسی سوریه دو سناریوی گذار مسالمتآمیز به یک نظام جدید و لیبیایی و سودانیزه شدن قابل تصور است. در صورتی که معارضین بر سیاق شعارها و رفتار ملایم کنونی خود حرکت کنند میتوان به گذار مسالمتآمیز امیدوار بود. اما معارضین متشکل از طیفهای متعدد و متکثری هستند که صرفاً در مسیر حذف دشمن متحد شده و به محض از میان رفتن دشمن مشترک و در موعد ترسیم آینده اختلافات آنها بروز خواهد کرد و مشخص نیست این اختلافات چقدر سازشپذیر باشد. حتی اگر هیچ اختلافی میان خود معارضین وجود نداشته باشد تعارضات آنها با کردها و رویکرد ترکیه در این رابطه به تنهایی مانعی بزرگ در مسیر پایهگذاری یک نظم مورد توافق است و میتواند سوریه را مانند لیبی و سودان سالهای متمادی در بحران سیاسی و امنیتی نگه دارد. عامل مهم دیگر منافع متضاد خیل کثیر بازیگرانی خارجی است که به انحا مختلف تلاش خواهند کرد بهره خود از موقعیت سوریه را افزایش دهند.
🔸 به لحاظ تاثیرات منطقهای، سرنگونی نظام حاکم در سوریه بهعنوان یک عضو مهم محور مقاومت، ضربهای بزرگ به این محور است و نفوذ ژئوپلیتیک ایران در منطقه را به شدت تضعیف میکند. از بین رفتن خط لجستیک زمینی حزبالله، تضعیف اهرمهای بازیگری ایران در مسئله فلسطین و تقویت سازش در منطقه، احتمال سریز ناامنی به عراق و سپس ایران و تضعیف پشتوانه دیپلماسی ایران از جمله مهمترین پیامدها برای ایران و مقاومت است.
🔸سوریه تنها مسیر زمینی تامین و انتقال تسلیحات به حزبالله بوده است و قطع این مسیر یک چالش راهبردی برای حزبالله ایجاد میکند و حتی در کوتاهمدت اسرائیل ممکن است قطع این مسیر را فرصتی برای تضعیف بیشتر حزبالله ببیند. سقوط دولت سوریه همچنین عراق را هم از منظر اقلیم کردی و هم از منظر چشمداشت گروههای افراطی به مناطق سنینشین این کشور و احتمال فعال شدن هستههای خفته تروریستی داعش با تهدید مواجه خواهد نمود.
🔸وضعیت سوریه میتواند طیف متعددی از کشورهای عربی دیگر را متاثر سازد. جریان اخوان المسلمین در سوریه متوقف نخواهند ماند. دو کشور اردن و مصر زمینه مستعدتری برای کنشگری این جریان دارند اما برخی دیگر از کشورهای شمال آفریقا و حاشیه خلیج فارس نیز ممکن است از عواقب این رویداد بینصیب نمانند.
🔸در مقابل علیرغم این که سرمایهگذاری چندین ساله و هنگفت ترکیه روی گروههای تروریستی و معارض در سوریه به نظر میرسید تلف شده است این کشور اکنون به یکباره در نقش مهمترین برنده بحران سوریه ظاهر شده است. ترکیه میتواند امیدوار باشد بحران پناهندگان سوری در ترکیه را حل کند؛ کنترل موثرتری روی کردها اعمال کند و بازیگری خود در مسئله فلسطین و همچنین جریانهای همسو در منطقه را تقویت کند. البته همه اینها در صورتی است که سوریه وارد فرایند لیبیایی شدن نشود.
🔸 رژیم صهیونیستی طبیعتا در کوتاهمدت باتوجه به تضعیف محور مقاومت یکی از برندگان این رویداد محسوب میشود. این رژیم اگرچه نگران فعالیتهای گروههای جهادی در مرزهای خود، به قدرت رسیدن جریانهای اسلامگرا و تاثیر آن در رویکرد آتی سوریه در مسئله فلسطین و جولان اشغالی است اما با چشمانداز تعارضات در سوریه امیدوار است با بازیگری در سمت کردی، روابط با ترکیه و بهرهگیری از نفوذ ایالات متحده پیامدهای منفی برای خود را کنترل کند.
🔸 در حالی که روشن است سقوط اسد نفوذ روسیه در منطقه را به شدت کاهش میدهد در مورد ایالات متحده از یک سو تضعیف روسیه و ایران یک منفعت راهبردی برای این کشور است اما از سوی دیگر با توجه به نگاه متفاوت این کشور با ترکیه در مسئله کردها، ابهام در نوع بازیگری آتی معارضین و چشمانداز تشدید بیثباتیها در منطقه مشخص نیست تاثیر آن بر منافع ایالات به چه سمتی حرکت میکند.
🌐 https://institutetehran.com
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝ریچارد نفیو
◾️مؤسسۀ واشنگتن
#تهران_ریویو
🔸فشار حداکثری هیچوقت بهعنوان یک مسئله حقوقی از میان نرفت. دولت بایدن تحریمهای موجود را حفظ کرد و و آنها را در برخی جهات همچون تحریمهای جدید علیه افراد و بسط دامنه دستور اجرایی ۱۳۹۰۲ رئیس جمهور ترامپ گسترش داد تا مجموعه وسیعتری از تجارت نفت را هدف قرار دهد. از این منظر، تحریمهای آمریکا علیه ایران هیچوقت به گستردگی امروز نبودهاند. در همین حال، ترکیبی از دور زدن تحریمها و ضعف اجرایی آمریکا رژیم [ایران] را قادر ساخت تا صادرات نفت و ذخایر ارزی خود را در چند سال اخیر افزایش دهد. دولت بایدن هیچوقت توضیح نداده است که چرا چنین شده است.
🔹دو عامل اصلی میتواند به توضیح رویکرد بایدن کمک کند و بر رویکرد ترامپ نیز اثر بگذارد:
1️⃣ تشدید تحریم نفت علیه ایران با خواست آمریکا برای تقویت تحریمها علیه روسیه و افزایش تحریمها علیه ونزوئلا در تضاد است. دولت بایدن این نگرانی خود را پنهان نکرده است که محدودیت بینالمللی مضاعف بر عرضه نفت بوسیله حذف نفت ایران از بازار، خطری برای اقتصاد جهانی خواهد بود.
2️⃣ افزایش تحریمها این خطر را دارد که رژیم را به سمت تشدید فعالیتهای هستهای تحریک کند. طبق گزارشات، در طول مذاکرات با عمان در یکسال گذشته مقامات ایران و آمریکا به این تفاهم رسیدهاند که گامهایی برای اجتناب از تصاعد تنش بردارند که شامل محدود کردن تحریمها نیز میشود.
💢نقشه ترامپ
🔹به استثنای تغییر رژیم، فشار حداکثری میتواند در خدمت دو هدف باشد: توافق جدید با ایران یا سیاست مهار. فشار آمریکا برای رسیدن به هر دو هدف قابلاستفاده است؛ اما کارآمدی واقعیاش وابسته به چگونگی اجرا و حمایت بینالمللی از آن است، خصوصاً اگر یک موضع اجرایی قاطعانه، باعث ایجاد بحران در بازار نفت بشود. تیم ترامپ همچنین نیاز دارند که در نظر بگیرد چگونه به اقدام تلافیجویانه ایران که احتمالا شامل حمله به اهداف آمریکایی و ظرفیتهای تولید نفت در منطقه خواهد بود، پاسخ بدهد.
🔹ترامپ احتمالاً تمایل کمتری خواهد داشت تا توافق جدیدی که دولتش برای آن مذاکره کرده است را پاره کند و این میتواند برای تهران قانع کننده باشد. افزون بر این، موقعیت راهبردی کنونی تهران میتواند برای مذاکره مطلوبتر هم باشد, چراکه برنامه هستهای رژیم از زمان خروج ترامپ از برجام در ۲۰۱۸ به یک نقطه عطف فنی بسیار مهم رسیده است. این پیشرفتها را به سختی میتوان از طریق مذاکرات وارونه کرد و این بر اعتماد به نفس تهران برای حفظ موضع خود در مذاکرات آینده میافزاید. با این حال، رسیدن به یک توافق به دلایل زیر بسیار دشوار است.
1️⃣ از اوایل ۲۰۱۳، تهران تأکید کرده است که در مورد مسائل غیرهستهای مذاکره نخواهد کرد و این موضع را حتی در زمان فشار حداکثری دولت نخست ترامپ حفظ کرد.
2️⃣ هر توافقی که باعث گسترش فعالیتهای منطقهای ایران شود مناقشهبرانگیز است و به سختی میتوان تأیید کرد.
3️⃣ بعید است کمپین فشار حداکثری پیش از آنکه تهران قادر به عبور از آستانه سلاح هستهای شود، اهرم قابل توجهی باشد.
🔹این موانع ممکن است تیم ترامپ را به سمت رویکرد مهار از طریق فشار تحریم بکشاند که شاید با تداوم حمایت آمریکا از اسرائیل برای حمله به ایران و پروکسیهایش همراه شود. این کمپین تحریمی میتواند بر کاهش قابلیتها و تمایلات تهران برای پشتیبانی و احیای حزبالله و حماس تمرکز کند. البته راهبرد مهار نیز معماهایی را برمیانگیزد: ۱. این راهبرد توانایی ایران برای رسیدن به گریز هستهای را محدود نمیکند ۲. این امر فاقد یک انگیزه کلیدی خواهد بود که از نسخه قبلی سیاست فشار حداکثری حمایت میکرد: دستیابی به یک توافق جدید با ایران.
🌐 https://institutetehran.com
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
گزارش بانک جهانی از وضعیت اقتصاد افغانستان
#اکوتهران
🔸بانک جهانی به تازگی گزارشی در خصوص وضعیت اقتصاد و متغیرهای توسعهای در افغانستان منتشر نموده است که براساس آن روند احیای اقتصاد افغانستان هنوز شکننده و همراه با عدم قطعیت است. رشد مختصری معادل ۲.۷ درصد در این اقتصاد مشاهده شده که بیشتر ناشی از افزایش مصرف خصوصی است. در صورت تداوم روند کنونی، دستکم یک دهه طول خواهد کشید تا اقتصاد افغانستان به سطح سابق خود پیش از بازگشت طالبان در اوت ۲۰۲۱ بازگردد.
🔹با وجود مشاهده تحرک در تولید ناخالص داخلی، پیشرانهای اقتصادی مهم همچون تشکیل سرمایه فیزیکی، توسعه سرمایه انسانی و بازدهی ضعیف بوده و چشم انداز رشد بلندمدت را با مشکل مواجه خواهد کرد. به باور گزارش بدون اصلاحات هدفمند و سرمایهگذاری، بالاخص در حوزه بهداشت و آموزش زنان، افغانستان در تعادلی مبتنی بر رشد کند به سر میبرد. چالشهای اقتصادی کنونی که با عدم قطعیت در سطح حاکمیتی و انزوای بینالمللی همراه شده و ظرفیتهای فراوان این کشور را حدو.د کرد.
🔹افغانستان در سال ۲۰۲۳ با فشار کاهنده قیمتها (برعکس تورم) طرف بود که متاثر از عواملی چون کاهش قیمت انرژی و مواد غذایی، نرخ تبدیل افغانی و کاهش تقاضای داخلی بود. نرخ تبدیل افغانی در سال ۲۰۲۳ به احتمال زیاد متاثر از محدودیت عرضه اسکناس و ورودی قابل توجه مالی از خارج کاهش قابلتوجهی داشت که این روند در سال ۲۰۲۴ معکوس گردیده است. انتظار میرود که تورم در ماه پایانی سال ۲۰۲۴ مثبت شود.
🔹قریب به ۶۲ درصد از خانوارهای افغان در تامین نیازهای ابتدایی زندگی خود مشکل دارند و قریب به ۲۰ میلیون نفر با فقر جدی دست و پنجه نرم میکنند. مناطق شهری از بازیابی ابتدایی اقتصاد تاثیر بسیار کمی دیده اند و نرخ بیکاری و ناقصکاری هنوز بسیار زیاد است.
🔹در سال مالی ۲۰۲۳-۲۰۲۴، دولت سرپرست طالبان موفق شد به رکورد مورد نظر خود در جمعآوری درآمدهای دولتی دست یابد و این مسئله تا اندازه زیادی بر جمعآوری مالیات و درآمدهای غیرمالیاتی اتکا داشت. با اینحال، درآمد مذکور به زحمت کفاف عملیات روزمره دولت را میداد و همین مسئله موجب شده مخارج اجتماعی و توسعهای متوقف گردد. بدون افزایش کمکهای خارجی و تحولی خاص در الگوی جمعآوری درآمدهای دولت بعید است محدودیت شدید بودجهای طالبان در چشم انداز رفع گردند.
🔹دینامیسم تجارت در افغانستان کماکان مسئلهای چالش برانگیز است. در سال ۲۰۲۳-۲۰۲۴ صادرات این کشور تا اندازه زیادی ثابت ماند؛ اما واردات افزایش قابل ملاحظهای یافت و همین مسئله موجب ظهور کسری تجاری کالا و خدمات به ارزش ۷ میلیارد دلار گردیده است. افزایش ارزش افغانی واردات را ارزانتر از قبل نمود و همچنین احیای نسبی برخی فعالیتهای صنعتی منجر به افزایش تقاضای مواد اولیه وارداتی شده است.
🔹مجموع واردات افغانستان از ژانویه تا ژوئیه ۲۰۲۴ معادل ۵.۶ میلیارد دلار بوده و ایران با سهمی ۳۰ درصدی از واردات شش ماهه ۲۰۲۴، مهمترین صادرکننده به افغانستان است. گفتنی است کسری تراز تجاری که با عواملی هچون اتکا به واردات در محصولات اساسی مانند سوخت، مواد غذایی و ماشینآلات همراه شده ریسک بزرگی برای ثبات اقتصادی افغانستان به شمار میرود.
🔹بانک مرکزی محدودیتهای برداشت وجه نقد را ملغی نموده که همین مسئله تحرک در نظام مالی را افزایش داده است. علیرغم احیای نسبی سوددهی نظام بانکی، کماکان میزان سودآوری این فعالیتها در قیاس با دوره جمهوری پایینتر است. سیستمهای پرداخت الکترونیکی مانند RTGS و ACH قطع بوده و تنها سیستم سنتی کلرینگ دستی و غیراتوماتیک فعال است.
🔹یکی از روشهای خلاقانه بکارگرفته شده در این گزارش، تحلیل روشنایی شبانه به عنوان نمودی از تحرک اقتصادی است. براساس این برآوردها روشنایی شبانه در سال ۲۰۲۳ رشدی ۱۰ درصدی نسبت به سال پایه ۲۰۲۰ داشته که این رشد و توزیع آن به صورت نامتقارن است. به عنوان مثال در مناطقی همچون کابل یا جنوب افغانستان که وابستگی بیشتری به کمکهای خارجی و مخارج امنیتی داشتند، افت روشنایی شبانه به مراتب شدیدتر بوده و بازگشت آن نیز با نرخ محدودتری اتفاق میافتد.
✅ براساس جمعبندی این گزارش، چشم انداز اقتصاد افغانستان شکننده به نظر میرسد و ریسکهای اساسی آن عدم قطعیت سیاستگذاری، تداوم انزوای بینالمللی، اتکای بسیار به پایه درآمدی محدود، کسری تراز تجاری قابل توجه، وابستگی به واردات و کوچکتر شدن بازارهای مالی ارزیابی شده اند. بدون شناسایی، خطر تداوم شرایط رکودی برای دوره طولانی در افغانستان جدی است.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐 https://institutetehran.com/art/103
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
#اکوتهران
🔸بانک جهانی به تازگی گزارشی در خصوص وضعیت اقتصاد و متغیرهای توسعهای در افغانستان منتشر نموده است که براساس آن روند احیای اقتصاد افغانستان هنوز شکننده و همراه با عدم قطعیت است. رشد مختصری معادل ۲.۷ درصد در این اقتصاد مشاهده شده که بیشتر ناشی از افزایش مصرف خصوصی است. در صورت تداوم روند کنونی، دستکم یک دهه طول خواهد کشید تا اقتصاد افغانستان به سطح سابق خود پیش از بازگشت طالبان در اوت ۲۰۲۱ بازگردد.
🔹با وجود مشاهده تحرک در تولید ناخالص داخلی، پیشرانهای اقتصادی مهم همچون تشکیل سرمایه فیزیکی، توسعه سرمایه انسانی و بازدهی ضعیف بوده و چشم انداز رشد بلندمدت را با مشکل مواجه خواهد کرد. به باور گزارش بدون اصلاحات هدفمند و سرمایهگذاری، بالاخص در حوزه بهداشت و آموزش زنان، افغانستان در تعادلی مبتنی بر رشد کند به سر میبرد. چالشهای اقتصادی کنونی که با عدم قطعیت در سطح حاکمیتی و انزوای بینالمللی همراه شده و ظرفیتهای فراوان این کشور را حدو.د کرد.
🔹افغانستان در سال ۲۰۲۳ با فشار کاهنده قیمتها (برعکس تورم) طرف بود که متاثر از عواملی چون کاهش قیمت انرژی و مواد غذایی، نرخ تبدیل افغانی و کاهش تقاضای داخلی بود. نرخ تبدیل افغانی در سال ۲۰۲۳ به احتمال زیاد متاثر از محدودیت عرضه اسکناس و ورودی قابل توجه مالی از خارج کاهش قابلتوجهی داشت که این روند در سال ۲۰۲۴ معکوس گردیده است. انتظار میرود که تورم در ماه پایانی سال ۲۰۲۴ مثبت شود.
🔹قریب به ۶۲ درصد از خانوارهای افغان در تامین نیازهای ابتدایی زندگی خود مشکل دارند و قریب به ۲۰ میلیون نفر با فقر جدی دست و پنجه نرم میکنند. مناطق شهری از بازیابی ابتدایی اقتصاد تاثیر بسیار کمی دیده اند و نرخ بیکاری و ناقصکاری هنوز بسیار زیاد است.
🔹در سال مالی ۲۰۲۳-۲۰۲۴، دولت سرپرست طالبان موفق شد به رکورد مورد نظر خود در جمعآوری درآمدهای دولتی دست یابد و این مسئله تا اندازه زیادی بر جمعآوری مالیات و درآمدهای غیرمالیاتی اتکا داشت. با اینحال، درآمد مذکور به زحمت کفاف عملیات روزمره دولت را میداد و همین مسئله موجب شده مخارج اجتماعی و توسعهای متوقف گردد. بدون افزایش کمکهای خارجی و تحولی خاص در الگوی جمعآوری درآمدهای دولت بعید است محدودیت شدید بودجهای طالبان در چشم انداز رفع گردند.
🔹دینامیسم تجارت در افغانستان کماکان مسئلهای چالش برانگیز است. در سال ۲۰۲۳-۲۰۲۴ صادرات این کشور تا اندازه زیادی ثابت ماند؛ اما واردات افزایش قابل ملاحظهای یافت و همین مسئله موجب ظهور کسری تجاری کالا و خدمات به ارزش ۷ میلیارد دلار گردیده است. افزایش ارزش افغانی واردات را ارزانتر از قبل نمود و همچنین احیای نسبی برخی فعالیتهای صنعتی منجر به افزایش تقاضای مواد اولیه وارداتی شده است.
🔹مجموع واردات افغانستان از ژانویه تا ژوئیه ۲۰۲۴ معادل ۵.۶ میلیارد دلار بوده و ایران با سهمی ۳۰ درصدی از واردات شش ماهه ۲۰۲۴، مهمترین صادرکننده به افغانستان است. گفتنی است کسری تراز تجاری که با عواملی هچون اتکا به واردات در محصولات اساسی مانند سوخت، مواد غذایی و ماشینآلات همراه شده ریسک بزرگی برای ثبات اقتصادی افغانستان به شمار میرود.
🔹بانک مرکزی محدودیتهای برداشت وجه نقد را ملغی نموده که همین مسئله تحرک در نظام مالی را افزایش داده است. علیرغم احیای نسبی سوددهی نظام بانکی، کماکان میزان سودآوری این فعالیتها در قیاس با دوره جمهوری پایینتر است. سیستمهای پرداخت الکترونیکی مانند RTGS و ACH قطع بوده و تنها سیستم سنتی کلرینگ دستی و غیراتوماتیک فعال است.
🔹یکی از روشهای خلاقانه بکارگرفته شده در این گزارش، تحلیل روشنایی شبانه به عنوان نمودی از تحرک اقتصادی است. براساس این برآوردها روشنایی شبانه در سال ۲۰۲۳ رشدی ۱۰ درصدی نسبت به سال پایه ۲۰۲۰ داشته که این رشد و توزیع آن به صورت نامتقارن است. به عنوان مثال در مناطقی همچون کابل یا جنوب افغانستان که وابستگی بیشتری به کمکهای خارجی و مخارج امنیتی داشتند، افت روشنایی شبانه به مراتب شدیدتر بوده و بازگشت آن نیز با نرخ محدودتری اتفاق میافتد.
🌐 https://institutetehran.com/art/103
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#تحلیل_کوتاه
🔹با سقوط نظام بعثی سوریه این سوال مطرح است که چه چشماندازی را میتوان برای آینده سیاسی این کشور متصور بود. برای تببین این موضوع باید مهمترین چالشهای وضع موجود و حکومت آینده، بازیگران اصلی و در نهایت سناریوهای اصلی را مدنظر داشت.
💢مهمترین چالشهای وضع موجود و حکومت آینده
🔸بیتردید تشکیل هر دولتی در آینده نزدیک در سوریه، متأثر از چالشهای مهمی است که در این مسیر وجود دارد. به همین جهت، ابتدا چالشهای فعلی دمشق و البته چالشهایی که متوجه دولت آینده است مورد توجه قرار می گیرد و بعد از آن به بازیگران و سناریوهای موجود پرداخته میشود. مهمترین چالشهای وضعیت فعلی سوریه (بعد از سقوط حکومت بشار اسد) و هر حکومتی که در آینده نزدیک تشکیل شود، عبارتند از:
1️⃣کشوری با سه اقلیم متفاوت (معارضه، قسد و مناطق علوینشین)
2️⃣تأمین هزینه کلان بازسازی
3️⃣ روشن شدن تکلیف تروریستهای خارجی
4️⃣ بروز دوباره شکاف «اکثریت – اقلیت» به عنوان مهمترین محرک در تاریخ سیاست سوریه با رسیدن اکثریت (اهل تسنن) به قدرت
5️⃣ موج فراگیر «انتقامخواهی»
💢 بازیگران داخلی و خارجی
🔸به طور کلی بازیگران اصلی در بحث تشکیل دولت آینده را به دو دسته «بازیگران داخلی» (اهل سوریه) و «دولتهای خارجی مؤثر در معادله نظامسازی» تقسیم میکنیم.
🔸در اقلیم معارضه، حداقل ۵ بازیگر اصلی وجود دارد که شامل هیئت تحریر الشام، اتاق عملیات «فجر الحریۀ» تابع «جیش الوطنی»، گروههای مسلح در درعا، مسلحین دروزیمذهب استان سویدا. گروههای مسلح در منطقه «التنف» میشود. تازه به اینها باید گروههایی از قبیل احرار الشام، جبهه شامیه، الزنکی، فیلق الشام و ... را اضافه کرد.
🔸هماکنون معارضین سوری دارای دو تشکیلات سیاسی حکمرانی مجزا از هم هستند که قطعا جامعه جهانی با حکومت مستقیم هر کدام از آنها بر دمشق مخالفت خواهد کرد. تجربه اول «حکومۀ الأنقاذ» در ادلب و تابع تحریر الشام و تجربه دوم «دولت موقت» در مناطق تحت قیمومیت ترکیه است که جامعه جهانی با حکمرانی بیواسطه اینها بر دمشق مخالفت خواهد کرد. اما نکته مهم اینجاست که اگر این دو تجربه تعین یافته را کنار بگذارند، باید سازههای جدیدی تعبیه شود که قطعا متأثر از بافت این دو تشکیلات خواهد بود.
🔸باید توجه داشت به دو علت «سابقه تطبیق شریعت پیش از زمامداری تحریر الشام» (از سال ۲۰۱۵ یعنی دو سال پیش از سیطره تحریر الشام بر ادلب) و «بافت یکدست سنی قلمرو تحریر الشام در ادلب» تجربه حکمرانی آنان قابل تعمیم به کل خاک سوریه نیست.
🔸در اقلیم کردی بازیگر اصلی قسد است. شکاف عربی-کردی در این دوره تشدید میشود و به صورت «شکاف بدنه با رأس» خود را نشان خواهد داد. در رابطه با علویها برای اولین بار در تاریخ سوریه، کسی رهبری آنها را در دست ندارد و جامعه علوی سوریه فاقد «سر» هستند. این نکته بر ابهامات نسبت به جهتگیریهای آنان میافزاید. آخرین نکتهای که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد، بقایای نظام قدیمی است که همچنان اداره سوریه را از نظر اداری و خدماتی بر عهده دارند.
🔸در مورد بازیگران خارجی باید گفت نقش اول را کشورهای «ایالات متحده»، «ترکیه» و «روسیه» ایفا خواهند کرد و در درجه بعد نیز «رژیم صهیونیستی» و «کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس» (قطر، عربستان و امارات) و «اردن» قرار دارند و البته «جمهوری اسلامی ایران» با توجه به نفوذ خود در گذشته، تلاش خواهد کرد تا در این فضا اثرگذار بماند.
💢 مهمترین سناریوها
🔸در رابطه با سناریوها، به صورت کلی چهار ایده «دولت مرکزی مقتدر»، «تجزیه»، «تأسیس نظام فدرال» و «لیبیایی شدن سوریه» مطرح است. اما در این زمینه نگارنده به صورت خاص، ایده «دویلات» را جدیتر میداند که مشخصات آن به شرح ذیل است:
1️⃣پهنه سرزمینی کشور (قلمرو حاکمیت ملی) در مناطق مختلف میان گروههای متنفذ محلی تقسیم میشود.
2️⃣این گروهها در قلمرو خود فاقد پشتوانه حقوقی و رسمی هستند؛ اما از قدرت بالای سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی برخوردارند.
3️⃣مرزهای مشخصی برای قلمرو هر جریان وجود ندارد.
4️⃣در بسیاری از نقاط، قدرت نفوذ این نیروی متنفذ محلی از ساختار دولت بیشتر است.
5️⃣در این شرایط، دولت یا به شرکت سهامی عام میان این گروهها بدل شده یا دست کم در داخل خود رقابتهایی دارد که طرفهای رقیب را به سمت دادوستد و امتیاز دادن به متنفذین محلی میکشاند.
🌐 https://institutetehran.com/art/105
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️خروج فرانسه از چاد؛ فرصتی دیگر برای روسیه
◼️قراءات الافريقية- لندن
📝أرماند موكو بودومبو
#رویة_العربیة
🔹مقامات کشور چاد اعلام کردند که در راستای کسب حاکمیت کامل بر سرزمین خود، به توافقات نظامی ۵۰ ساله خود با فرانسه پایان میدهند. این تصمیم توسط رئیسجمهور چاد، «محمد ادریس دیبی» و همزمان با سفر وزیر امور خارجه فرانسه «ژان نوئل بارو» به این کشور اعلام شد. در دیدار مقامات دو کشور، علاوه بر مسئله همکاری نظامی، وضعیت پناهجویان سودانی در خاک چاد نیز مورد بررسی قرار گرفت. شایان ذکر است که توافق نظامی بین دو کشور در سال ۲۰۱۹ بازنگری شده بود.
🔹رئیسجمهور چاد با اعلام پایان توافقنامههای همکاری نظامی با فرانسه، بر بازتعریف روابط خود و تغییر همکاریهای سنتی که غالبا پایه امنیتی داشت تأکید کرد. چاد قصد دارد حاکمیت کامل خود را تقویت کرده و همکاریهای استراتژیک را بر اساس اولویتهای ملی بازتعریف کند. وزیر امور خارجه چاد اعلام کرد پایان توافقنامههای نظامی به معنای قطع روابط دیپلماتیک نیست و چاد همچنان به رویههای قانونی خاتمه این توافقها پایبند خواهد بود.
💢آیا زمان پایان همکاری طولانی مدت نظامی فرا رسیده است؟
🔹چاد و سنگال تنها کشورهای منطقه ساحل بودند که در بحبوحه بحران دیپلماتیک نیجر، مالی و بورکینافاسو (بین اوت ۲۰۲۲ تا دسامبر ۲۰۲۳) همچنان میزبان پایگاههای نظامی فرانسه بودند. باوجود اینکه جزییات قراردادهای نظامی لغو شده فاش نشده است اما احتمال میرود که واحدهای فرانسوی مستقر در پایگاه هوایی ۱۷۲ در انجامنا (پایتخت چاد) و پایگاه «کاپیتان کروچه» در شهر آبشی در شرق و پایگاه «فایا لارجو» در شمال کشور فراخوانده شوند.
🔹این اقدام پایانی بر تاریخ طولانی حمایت نظامی فرانسه از چاد است که شامل کمکهای لجستیکی و اطلاعاتی به نیروهای مسلح چادی میشد. فرانسه در گذشته در چندین عملیات نظامی برای مقابله با شورشیان مسلح در سالهای ۲۰۰۶، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۹ در چاد دخالت کرده است. حمله اخیر شورشیان از مرزهای شمالی چاد که منجر به کشته شدن رئیسجمهور سابق «ادریس دیبی ایتنو» شد، با سخنرانی امانوئل ماکرون در مراسم تدفین او همراه بود. ماکرون در این مراسم گفته بود: فرانسه اجازه نخواهد داد که ثبات و امنیت چاد به خطر بیفتد.
💢چاد محور رقابت روسیه و آمریکا
🔹در ماههای اخیر، انجامنا روابط خود را با مسکو تقویت کرده است. «محمد ادریس دیبی» دومین رئیسجمهوری از چاد بود که بعد از ۶۴ سال در ژانویه ۲۰۲۴ به روسیه سفر کرد. این سفر با امضای توافقنامههایی در زمینههای انرژی و امنیت همراه بود. پس از انتخاب دیبی به ریاستجمهوری در مه ۲۰۲۴، ولادیمیر پوتین نخستین کسی بود که به او تبریک گفت. همچنین در ماه ژوئن، پوتین هیئتی به ریاست سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه، به انجامنا فرستاد تا روابط دیپلماتیک را تقویت کند.
🔹در آوریل ۲۰۲۴، ایالات متحده مجبور شد نیروهای خود را که از عملیات نظامی چادی با هواپیماهای بدون سرنشین پشتیبانی میکردند، خارج کند. اما مقامات آمریکایی اعلام کردند که در سپتامبر توافق جدیدی با چاد صورت گرفته و قرار است نیروهای آمریکایی با تعداد کم دوباره در این کشور مستقر شوند. با این حال، مقامات وزارت امور خارجه چاد این اظهارات را رد کردهاند و بعید است موضع طرفین تا کنون تغییری کرده باشد.
💢پیامدهای لغو قراردادهای نظامی با فرانسه
🔹هرچند خروج چاد از توافقات همکاری با فرانسه موضوع مهمی است اما این تغییرات تأثیری بر چاد نخواهد داشت چراکه چاد قدرت خود را در منطقه نشان داده و خود را به عنوان ارتشی جنگجو معرفی کرده است، بلکه مهمترین پیامد آن برای فرانسه خواهد بود که دیگر در کشورهای ساحل نیز حضور ندارد.
✅ لغو همکاری نظامی با فرانسه موقعیت کشورهای ساحل را تقویت میکند و البته هنوز مشخص نیست که آیا چاد قصد دارد به این کشورها نزدیک شود، یا خیر. از سوی دیگر، باید دید همزمانی لغو توافق همکاری نظامی چاد و فرانسه با سفر رئیسجمهور نیجریه به فرانسه میتواند نشانی از احتمال تاسیس پایگاه نظامی فرانسه در نیجریه باشد یا خیر.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐 https://institutetehran.com/art/106
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
◼️قراءات الافريقية- لندن
📝أرماند موكو بودومبو
#رویة_العربیة
🔹مقامات کشور چاد اعلام کردند که در راستای کسب حاکمیت کامل بر سرزمین خود، به توافقات نظامی ۵۰ ساله خود با فرانسه پایان میدهند. این تصمیم توسط رئیسجمهور چاد، «محمد ادریس دیبی» و همزمان با سفر وزیر امور خارجه فرانسه «ژان نوئل بارو» به این کشور اعلام شد. در دیدار مقامات دو کشور، علاوه بر مسئله همکاری نظامی، وضعیت پناهجویان سودانی در خاک چاد نیز مورد بررسی قرار گرفت. شایان ذکر است که توافق نظامی بین دو کشور در سال ۲۰۱۹ بازنگری شده بود.
🔹رئیسجمهور چاد با اعلام پایان توافقنامههای همکاری نظامی با فرانسه، بر بازتعریف روابط خود و تغییر همکاریهای سنتی که غالبا پایه امنیتی داشت تأکید کرد. چاد قصد دارد حاکمیت کامل خود را تقویت کرده و همکاریهای استراتژیک را بر اساس اولویتهای ملی بازتعریف کند. وزیر امور خارجه چاد اعلام کرد پایان توافقنامههای نظامی به معنای قطع روابط دیپلماتیک نیست و چاد همچنان به رویههای قانونی خاتمه این توافقها پایبند خواهد بود.
💢آیا زمان پایان همکاری طولانی مدت نظامی فرا رسیده است؟
🔹چاد و سنگال تنها کشورهای منطقه ساحل بودند که در بحبوحه بحران دیپلماتیک نیجر، مالی و بورکینافاسو (بین اوت ۲۰۲۲ تا دسامبر ۲۰۲۳) همچنان میزبان پایگاههای نظامی فرانسه بودند. باوجود اینکه جزییات قراردادهای نظامی لغو شده فاش نشده است اما احتمال میرود که واحدهای فرانسوی مستقر در پایگاه هوایی ۱۷۲ در انجامنا (پایتخت چاد) و پایگاه «کاپیتان کروچه» در شهر آبشی در شرق و پایگاه «فایا لارجو» در شمال کشور فراخوانده شوند.
🔹این اقدام پایانی بر تاریخ طولانی حمایت نظامی فرانسه از چاد است که شامل کمکهای لجستیکی و اطلاعاتی به نیروهای مسلح چادی میشد. فرانسه در گذشته در چندین عملیات نظامی برای مقابله با شورشیان مسلح در سالهای ۲۰۰۶، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۹ در چاد دخالت کرده است. حمله اخیر شورشیان از مرزهای شمالی چاد که منجر به کشته شدن رئیسجمهور سابق «ادریس دیبی ایتنو» شد، با سخنرانی امانوئل ماکرون در مراسم تدفین او همراه بود. ماکرون در این مراسم گفته بود: فرانسه اجازه نخواهد داد که ثبات و امنیت چاد به خطر بیفتد.
💢چاد محور رقابت روسیه و آمریکا
🔹در ماههای اخیر، انجامنا روابط خود را با مسکو تقویت کرده است. «محمد ادریس دیبی» دومین رئیسجمهوری از چاد بود که بعد از ۶۴ سال در ژانویه ۲۰۲۴ به روسیه سفر کرد. این سفر با امضای توافقنامههایی در زمینههای انرژی و امنیت همراه بود. پس از انتخاب دیبی به ریاستجمهوری در مه ۲۰۲۴، ولادیمیر پوتین نخستین کسی بود که به او تبریک گفت. همچنین در ماه ژوئن، پوتین هیئتی به ریاست سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه، به انجامنا فرستاد تا روابط دیپلماتیک را تقویت کند.
🔹در آوریل ۲۰۲۴، ایالات متحده مجبور شد نیروهای خود را که از عملیات نظامی چادی با هواپیماهای بدون سرنشین پشتیبانی میکردند، خارج کند. اما مقامات آمریکایی اعلام کردند که در سپتامبر توافق جدیدی با چاد صورت گرفته و قرار است نیروهای آمریکایی با تعداد کم دوباره در این کشور مستقر شوند. با این حال، مقامات وزارت امور خارجه چاد این اظهارات را رد کردهاند و بعید است موضع طرفین تا کنون تغییری کرده باشد.
💢پیامدهای لغو قراردادهای نظامی با فرانسه
🔹هرچند خروج چاد از توافقات همکاری با فرانسه موضوع مهمی است اما این تغییرات تأثیری بر چاد نخواهد داشت چراکه چاد قدرت خود را در منطقه نشان داده و خود را به عنوان ارتشی جنگجو معرفی کرده است، بلکه مهمترین پیامد آن برای فرانسه خواهد بود که دیگر در کشورهای ساحل نیز حضور ندارد.
🌐 https://institutetehran.com/art/106
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#تحلیل_کوتاه
🔹تفاهمنامه تشکیل شورای مشارکت راهبردی میان عربستان سعودی و فرانسه سه شنبه ۳ دسامبر در حضور ولیعهد عربستان سعودی و رئیس جمهور فرانسه در کاخ الیمامه ریاض تنظیم و از سوی وزرای خارجه دو کشور امضا شد.
🔸این تفاهمنامه در چارچوب سفر مکرون و مشارکت در اجلاس «یک آب» برای مقابله با بیابان زایی به میزبانی ریاض صورت گرفت و در چشمانداز سیاسی عربستان و پاریس برای تقویت همکاریهای چندجانبه و رساندن آن به سطح راهبردی قرار گرفت. این اجلاس که با مشارکت سازمان ملل و ابتکار مشترک فرانسه و عربستان موسوم به کاپ۱۶ برگزار شد، نشان میدهد که مسائل و دغدغههای جهانی چون تغییرات آب و هوایی، امنیت غذایی، تروریسم، تهدیدات سایبری و... زمینههای تبادل نزدیک برای غلبه بر چالشها و پدیداری راهحلها را ضروری میکند.
🔸برای فرانسه، تقویت روابط با متحدان ثروتمند و قدرتمند منطقهای، رهایی از محدودیتهای اروپای در حال زوال، مدیریت مواجهه با رویکردهای ضد حمایتگرایانه ترامپ از ساختارهای امنیتی و ائتلافی با متحدین و عدم قطعیتهای نظم در حال گذار از اولویت اساسی برای حضور در منطقه برخوردار است.
🔸متقابلاً برای ریاض تقویت شراکتهای بینالمللی عمدتاً با دو هدف اصلی و عمده در دستورکار قرار دارد:
1️⃣ فهم ریاض از کلان تغییرات نظم بینالمللی در حال گذار، تقویت همکاریهای چندجانبه و عبور از تله قطبیت و محدودیتهای نظم تکقطبی است که بازیگرانی چون فرانسه، چین، هند، روسیه، برزیل و ... نسبت به آن دیدگاه مشترکی دارند. بنابراین متنوعسازی شرکای بینالمللی در ابعاد نظامی، اقتصادی، فناورانه و... بخشی از نگاه استراتژیک عربستان به نظمیابی جدید است.
🔸امضای توافقات مشارکت استراتژیک به شکل دوجانبه مانند چین و فرانسه و چندجانبه در قالب منطقه ای و بینامنطقهگرایی همچون بریکس، شانگهای، آسیای مرکزی، اتحادیه اروپا، کارائیب و... بخشی از این چشمانداز عربستان برای عبور از تکانهها و فرسایش نظم موجود است.
2️⃣ ویژن ۲۰۳۰ عربستان سعودی برای گذار به اقتصاد پسا نفت که ابعاد مختلفی در حوزههای فرهنگی-اجتماعی، تجاری-مالی و فناوری-آینده نگرانه دارد، جایگاه بازیگران بینالمللی که دارای مزیتهای استراتژیک هستند را برای سرمایهگذاری متقابل در این طرح برجسته می کند. پیشتر این مسیر با چین و آمریکا که خیلی دست به نقدتر هستند، دنبال شد و در ادامه قرار است پای دیگر بازیگران چون ترکیه، ایتالیا و فرانسه که دارای امتیازات ویژه و انحصاری هستند را به میان بیاورد.
🔸در این چارچوب حضور مکرون در شهر تاریخی العلا که پروژه گردشگری فعالی را در افق قرار داده، بیانگر نگاه عربستان به جذب ایده از بازیگری چون فرانسه است. این مسئله بویژه در حوزه کتاب و نشر، موزه، فیلم و سینما، موسیقی، صنعت مد و پوشاک و مواد غذایی می تواند ظرفیتهای فرانسه را مورد استفاده قرار دهد.
🌐 https://institutetehran.com/art/107
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️آمریکای لاتین؛ اولویت سیاست خارجی ایالات متحده
◾️فارن افرز
📝براین وینتر
#تهران_ریویو
🔹در سالهای اخیر بسیاری در آمریکای لاتین معتقد بودند واشنگتن به این منطقه به اندازه کافی توجه نمیکند. رهبران تجاری، دانشگاهیان و سیاستمداران از جناحهای چپ و راست بر این باور بودند که ایالات متحده فاقد استراتژی روشنی برای تعامل با منطقه است و در نتیجه نفوذ و فرصتهای اقتصادی خود را بهویژه در برابر چین از دست میدهد. این صحبتها جدید نیستند؛ مقالهای در سال ۱۹۷۳ در مجله «فارین افرز» هشدار داده بود که «ایالات متحده سیاست مشخصی برای آمریکای لاتین ندارد، جز یک بیتوجهی نیکخواهانه.» اما این گلایهها در دوران ریاست جمهوری جو بایدن به اوج خود رسید، چرا که دولت او بیش از حد بر رقابت رو به رشد با چین و جنگهای اوکراین و خاورمیانه متمرکز بود و کمترین توجهی نیز به همسایگان جنوبی خود نداشت.
💢 حرکت به سمت جنوب
🔸به نظر میرسد ریاست جمهوری دوم ترامپ بیش از هر دولت دیگری در ۳۰ سال گذشته، حتی بیشتر از دوره اول خود او، بر آمریکای لاتین تمرکز خواهد داشت. دلیل این امر واضح است: اولویتهای اصلی داخلی ترامپ، شامل مقابله با مهاجرت غیرقانونی، توقف قاچاق فنتانیل و سایر مواد مخدر غیرقانونی و کاهش ورود کالاهای چینی به ایالات متحده، به شدت به سیاستگذاری در قبال آمریکای لاتین وابسته است. پیروزی قدرتمندتر از حد انتظار در انتخابات(پیروزی در رأیگیری عمومی بهعلاوه کنترل هر دو مجلس کنگره) همراه با افزایش قابل توجه مهاجرت و قاچاق مواد مخدر از زمان اولین دوره او، موجب میشود که ترامپ جسورانهتر از قبل برای تحت فشار قرار دادن دولتهای آمریکای لاتین به منظور تحقق اهداف خود عمل کند. او در صورت لزوم به اقدامات تنبیهی از جمله تعرفهها، تحریمها و حتی احتمالاً اقدامات نظامی محدود، مانند حملات پهپادی علیه کارتلهای مکزیکی، متوسل خواهد شد.
🔸تمرکز بیشتر ترامپ بر این منطقه با استقبال محافظهکاران همفکر او مانند خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین، نایب بوکله، رئیسجمهور السالوادور، و دیگران مواجه خواهد شد، بهویژه در زمانی که جناح راست ایدئولوژیک در بسیاری از نقاط آمریکای لاتین رو به پیشرفت است. انتصاب مارکو روبیو، سناتور ایالات متحده، به عنوان وزیر خارجه، در صورت تأیید سنا، نه تنها باعث ارتقای جایگاه پسر یک خانواده مهاجر کوبایی میشود، بلکه او را به یکی از متصلترین مقامات در مسائل مربوط به آمریکای لاتین در واشنگتن تبدیل میکند؛ مقامی که شاید از زمان نلسون راکفلر در دوران ریاست جمهوری جرالد فورد در دهه ۱۹۷۰ تاکنون بیسابقه باشد. رویکرد ترامپ و روبیو میتواند در طول زمان فرصتهای جدید و غیرمنتظرهای برای یکپارچگی اقتصادی و سرمایهگذاری در کشورهایی که دولت آنها را دوستانه و همکار میداند، ایجاد کند.
🔸اما در کوتاهمدت، سیاستهای ترامپ در قبال این منطقه احتمالاً بسیار مخرب خواهد بود و ممکن است کشورهای کلیدی آمریکای لاتین را بیشتر از واشنگتن دور کند، نه این که روند جدایی سالهای اخیر را معکوس کند. مکزیک با چالشهای بزرگتری مواجه خواهد شد، از جمله امکان آسیب جدی به تجارت با ایالات متحده—که مقصد بیش از ۸۰ درصد صادرات این کشور است—مگر این که درخواستهای ترامپ برای کمک به تأمین امنیت مرز مشترک ۳۲۰۰ کیلومتری بین دو کشور را برآورده کند. تهدیدهای اخیر ترامپ برای اعمال تعرفه ۲۵ درصدی بر مکزیک در زمان آغاز به کار، تنها آغاز مذاکرات طولانی و پرتنشی خواهد بود که نباید آنها را بلوف فرض کرد.
🔸مکزیک مطمئناً تنها کشوری نخواهد بود که با فشارهای فزاینده مواجه میشود. در دوران نخست ریاست جمهوری ترامپ، مهاجران عمدتاً از مکزیک و کشورهای موسوم به "مثلث شمالی"، یعنی السالوادور، گواتمالا و هندوراس، میآمدند. در سالهای اخیر، این روند بسیار متنوعتر شده و شامل جریانهای بیسابقه مهاجران از کوبا، هائیتی و ونزوئلا، و همچنین از اکوادور، پرو و سایر کشورهای منطقه شده است که با جرایم سازمانیافته و رکود اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند. دیکتاتوریهای چپگرا در کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا نیز با برخورد سختتری مواجه خواهند شد.
💢 فاکتور چین
✅ برخی از حامیان ترامپ بر این باورند که در نهایت، رقابت ایالات متحده با چین ممکن است چیزی باشد که رئیس جمهور منتخب را وادار به دنبال کردن روابط سازندهتر با آمریکای لاتین کند. اگر ترامپ واقعاً قصد کاهش واردات از چین را داشته باشد، این تئوری ممکن است کشورهای متحد در نیمکره غربی را به عنوان منابع جایگزین نیروی کار ارزان ببیند که به تقویت زنجیره تامین ایالات متحده کمک خواهد نمود.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐 https://institutetehran.com/art/108
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
◾️فارن افرز
📝براین وینتر
#تهران_ریویو
🔹در سالهای اخیر بسیاری در آمریکای لاتین معتقد بودند واشنگتن به این منطقه به اندازه کافی توجه نمیکند. رهبران تجاری، دانشگاهیان و سیاستمداران از جناحهای چپ و راست بر این باور بودند که ایالات متحده فاقد استراتژی روشنی برای تعامل با منطقه است و در نتیجه نفوذ و فرصتهای اقتصادی خود را بهویژه در برابر چین از دست میدهد. این صحبتها جدید نیستند؛ مقالهای در سال ۱۹۷۳ در مجله «فارین افرز» هشدار داده بود که «ایالات متحده سیاست مشخصی برای آمریکای لاتین ندارد، جز یک بیتوجهی نیکخواهانه.» اما این گلایهها در دوران ریاست جمهوری جو بایدن به اوج خود رسید، چرا که دولت او بیش از حد بر رقابت رو به رشد با چین و جنگهای اوکراین و خاورمیانه متمرکز بود و کمترین توجهی نیز به همسایگان جنوبی خود نداشت.
💢 حرکت به سمت جنوب
🔸به نظر میرسد ریاست جمهوری دوم ترامپ بیش از هر دولت دیگری در ۳۰ سال گذشته، حتی بیشتر از دوره اول خود او، بر آمریکای لاتین تمرکز خواهد داشت. دلیل این امر واضح است: اولویتهای اصلی داخلی ترامپ، شامل مقابله با مهاجرت غیرقانونی، توقف قاچاق فنتانیل و سایر مواد مخدر غیرقانونی و کاهش ورود کالاهای چینی به ایالات متحده، به شدت به سیاستگذاری در قبال آمریکای لاتین وابسته است. پیروزی قدرتمندتر از حد انتظار در انتخابات(پیروزی در رأیگیری عمومی بهعلاوه کنترل هر دو مجلس کنگره) همراه با افزایش قابل توجه مهاجرت و قاچاق مواد مخدر از زمان اولین دوره او، موجب میشود که ترامپ جسورانهتر از قبل برای تحت فشار قرار دادن دولتهای آمریکای لاتین به منظور تحقق اهداف خود عمل کند. او در صورت لزوم به اقدامات تنبیهی از جمله تعرفهها، تحریمها و حتی احتمالاً اقدامات نظامی محدود، مانند حملات پهپادی علیه کارتلهای مکزیکی، متوسل خواهد شد.
🔸تمرکز بیشتر ترامپ بر این منطقه با استقبال محافظهکاران همفکر او مانند خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین، نایب بوکله، رئیسجمهور السالوادور، و دیگران مواجه خواهد شد، بهویژه در زمانی که جناح راست ایدئولوژیک در بسیاری از نقاط آمریکای لاتین رو به پیشرفت است. انتصاب مارکو روبیو، سناتور ایالات متحده، به عنوان وزیر خارجه، در صورت تأیید سنا، نه تنها باعث ارتقای جایگاه پسر یک خانواده مهاجر کوبایی میشود، بلکه او را به یکی از متصلترین مقامات در مسائل مربوط به آمریکای لاتین در واشنگتن تبدیل میکند؛ مقامی که شاید از زمان نلسون راکفلر در دوران ریاست جمهوری جرالد فورد در دهه ۱۹۷۰ تاکنون بیسابقه باشد. رویکرد ترامپ و روبیو میتواند در طول زمان فرصتهای جدید و غیرمنتظرهای برای یکپارچگی اقتصادی و سرمایهگذاری در کشورهایی که دولت آنها را دوستانه و همکار میداند، ایجاد کند.
🔸اما در کوتاهمدت، سیاستهای ترامپ در قبال این منطقه احتمالاً بسیار مخرب خواهد بود و ممکن است کشورهای کلیدی آمریکای لاتین را بیشتر از واشنگتن دور کند، نه این که روند جدایی سالهای اخیر را معکوس کند. مکزیک با چالشهای بزرگتری مواجه خواهد شد، از جمله امکان آسیب جدی به تجارت با ایالات متحده—که مقصد بیش از ۸۰ درصد صادرات این کشور است—مگر این که درخواستهای ترامپ برای کمک به تأمین امنیت مرز مشترک ۳۲۰۰ کیلومتری بین دو کشور را برآورده کند. تهدیدهای اخیر ترامپ برای اعمال تعرفه ۲۵ درصدی بر مکزیک در زمان آغاز به کار، تنها آغاز مذاکرات طولانی و پرتنشی خواهد بود که نباید آنها را بلوف فرض کرد.
🔸مکزیک مطمئناً تنها کشوری نخواهد بود که با فشارهای فزاینده مواجه میشود. در دوران نخست ریاست جمهوری ترامپ، مهاجران عمدتاً از مکزیک و کشورهای موسوم به "مثلث شمالی"، یعنی السالوادور، گواتمالا و هندوراس، میآمدند. در سالهای اخیر، این روند بسیار متنوعتر شده و شامل جریانهای بیسابقه مهاجران از کوبا، هائیتی و ونزوئلا، و همچنین از اکوادور، پرو و سایر کشورهای منطقه شده است که با جرایم سازمانیافته و رکود اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند. دیکتاتوریهای چپگرا در کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا نیز با برخورد سختتری مواجه خواهند شد.
💢 فاکتور چین
🌐 https://institutetehran.com/art/108
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔵 چین و آسهآن: درهمتنیدگی و ادغام اقتصادی منطقهای
#اکوتهران
🔸در سالهای اخیر ملاحظات گستردهای در خصوص وابستگی اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آسهآن) به چین مطرح شده است. علیرغم اینکه چین بازیگری قابلتوجه از نظرگاه اقتصادی در کشورهای آسهآن به شمار میرود، به نظر میرسد صحبت از وابستگی صرف، سادهسازی ارتباط پیچیده و متقابلی باشد که میان چین و بلوک همسایگان جنوبی آن وجود دارد؛ چرا که این رابطه، در واقع مبتنی بر نوعی درهمتنیدگی اقتصادی است و با تجارت، سرمایهگذاری و زنجیرههای تامین متعدد تحکیم شده است.
🔹چین از سال 2009 بدین سو، همواره مهمترین شریک تجاری آسهآن بوده است و تجارت دوجانبه میان چین و آسهآن در سال 2023 از رقم چشمگیر 975 میلیارد دلار عبور کرده است. اگر آسهآن را یک بلوک اقتصادی در نظر بگیریم، از سال 2020 بدین سو، این بلوک در تجارت با چین از اتحادیه اروپا پیشی گرفته است و اکنون با سهمی 16 درصدی از تجارت خارجی چین، بزرگترین شریک تجاری این کشور محسوب میشود.
🔹آسهآن علاوه بر صادرات مواد خام و محصولات کشاورزی، یکی از عمده صادرکنندگان قطعات الکترونیکی به چین است و از این منظر، رشد صنایع الکترونیکی و فناورانه در هر دو طرف با یکدیگر پیوند خورده است. در میان کشورهای این بلوک ویتنام مهمترین طرف در تجارت با چین است و پس از آن مالزی، اندونزی، تایلند و سنگاپور قرار دارند. در مقابل نیز، چین یکی از تامین کنندگان مهم ماشینآلات و تجهیزات برای کشورهای آسهآن به شمار میرود.
🔹تا پایان سال 2022، مجموع سرمایهگذاری چین در کشورهای آسهآن به رقمی نزدیک به 155 میلیارد دلار رسیده است و این سرمایهگذاری بالاخص در چارچوب ابرپروژه کمربند-راه نقشی مهم و حیاتی در توسعه زیرساختهای بندری، رآه آهن و نیروگاههای جنوب شرق آسیا داشته است. با این حال، زیرساخت مهمترین حوزه سرمایهگذاری چین در آسهآن نبوده و در بازارهای عمده فروشی و خرده فروشی، تولید، معادن و بازارهای مالی این منطقه میتوان ردپای شرکتهای چینی را مشاهده نمود. در واقع، سرمایه چینی یکی از پیشرانهای توسعه صنعتی در آسهآن به شمار میرود.
🔹در میان این کشورها، سنگاپور با بیش از 73 میلیارد دلار و پس از آن اندونزی، مالزی و ویتنام مهمترین دریافتکنندگان سرمایهگذاری خارجی از چین به شمار میروند. گفتنی است که کشورهای آسهآن بالاخص سنگاپور و مالزی نیز در مقیاس کوچکتر اقدام به سرمایهگذاری در اقتصاد چین نموده اند.
🔹در حالی که آسهآن از تجارت و سرمایهگذاری چین در رشد خود بهره برده است، چین نیز اتکای قابلتوجهی به آسهآن برای توسعه و رشد اقتصادی خود دارد و زنجیرههای تامین محصولاتی مانند خودروهای الکترونیکی و قطعات مورد استفاده در صنایع فناورانه تنیدگی قابلتوجهی با کشورهای آسهآن دارند. به عنوان مثال منابع نیکل اندونزی و شرکتهای تولیدکننده قطعات مالزی و ویتنام در زنجیره تامین محصولات الکترونیکی چین نقشی محوری ایفا میکنند. در واقع، شرکتهای چینی باتکای ملاحظه هزینه دستمزد و تنوعبخشی به شکل روزافزونی در حال انتقال حلقههای مختلف زنجیره تولید خود به منطقه آسهآن هستند.
🔹در یک بیان خلاصه، پیوند اقتصادی چین و آسهآن فراتر از تجارت و سرمایهگذاری است و این همکاری را باید جزئی از یک روند بزرگتر ادغام اقتصادی منطقهای دانست. سند شراکت جامع اقتصادی منطقهای (RCEP) که در سال 2020 با مشارکت چین، آسهآن و سایر کشورهای منطقه آسیا-پاسیفیک به امضا رسید، نمودی مهم از این روند ادغام و همپیوندی است که به مرور بخش اعظم نظام تعرفهای را ملغی و رویههای تجاری و سرمایهگذاری را بیش از پیش یکپارچه خواهد ساخت.
✅ علیرغم وجود ملاحظات ژئوپولتیک و اختلافات سیاسی باید اذعان داشت که آنچه میان آسهآن و چین مشاهده میشود، بیش از آنکه وابستگی آسهآن به چین باشد نوعی پیوند دوطرفه و اتکای متقابل است و گسست در آن به همان اندازه که آسهآن را تحت تاثیر قرار میدهد، برای چین نیز آثار مخربی خواهد داشت. مازاد تجاری چین در مقابل آسهآن نشانگر اتکای رشد اقتصادی این کشور به بازارهای نوظهور این بلوک اقتصادی با جمعیت قریب به 700 میلیون نفر است. از همین روست که طرفین این مبادله اقتصادی، علیرغم توجه به ضرورت تنوعبخشی به مبادی تجارت و همکاری اقتصادی خود، کماکان به توسعه همکاریهای خود مبادرت ورزیده و تمرکز ویژهای بر مهار و کنترل تنشهای موجود در محیط منطقه دارند.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐 https://institutetehran.com/art/111
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
#اکوتهران
🔸در سالهای اخیر ملاحظات گستردهای در خصوص وابستگی اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آسهآن) به چین مطرح شده است. علیرغم اینکه چین بازیگری قابلتوجه از نظرگاه اقتصادی در کشورهای آسهآن به شمار میرود، به نظر میرسد صحبت از وابستگی صرف، سادهسازی ارتباط پیچیده و متقابلی باشد که میان چین و بلوک همسایگان جنوبی آن وجود دارد؛ چرا که این رابطه، در واقع مبتنی بر نوعی درهمتنیدگی اقتصادی است و با تجارت، سرمایهگذاری و زنجیرههای تامین متعدد تحکیم شده است.
🔹چین از سال 2009 بدین سو، همواره مهمترین شریک تجاری آسهآن بوده است و تجارت دوجانبه میان چین و آسهآن در سال 2023 از رقم چشمگیر 975 میلیارد دلار عبور کرده است. اگر آسهآن را یک بلوک اقتصادی در نظر بگیریم، از سال 2020 بدین سو، این بلوک در تجارت با چین از اتحادیه اروپا پیشی گرفته است و اکنون با سهمی 16 درصدی از تجارت خارجی چین، بزرگترین شریک تجاری این کشور محسوب میشود.
🔹آسهآن علاوه بر صادرات مواد خام و محصولات کشاورزی، یکی از عمده صادرکنندگان قطعات الکترونیکی به چین است و از این منظر، رشد صنایع الکترونیکی و فناورانه در هر دو طرف با یکدیگر پیوند خورده است. در میان کشورهای این بلوک ویتنام مهمترین طرف در تجارت با چین است و پس از آن مالزی، اندونزی، تایلند و سنگاپور قرار دارند. در مقابل نیز، چین یکی از تامین کنندگان مهم ماشینآلات و تجهیزات برای کشورهای آسهآن به شمار میرود.
🔹تا پایان سال 2022، مجموع سرمایهگذاری چین در کشورهای آسهآن به رقمی نزدیک به 155 میلیارد دلار رسیده است و این سرمایهگذاری بالاخص در چارچوب ابرپروژه کمربند-راه نقشی مهم و حیاتی در توسعه زیرساختهای بندری، رآه آهن و نیروگاههای جنوب شرق آسیا داشته است. با این حال، زیرساخت مهمترین حوزه سرمایهگذاری چین در آسهآن نبوده و در بازارهای عمده فروشی و خرده فروشی، تولید، معادن و بازارهای مالی این منطقه میتوان ردپای شرکتهای چینی را مشاهده نمود. در واقع، سرمایه چینی یکی از پیشرانهای توسعه صنعتی در آسهآن به شمار میرود.
🔹در میان این کشورها، سنگاپور با بیش از 73 میلیارد دلار و پس از آن اندونزی، مالزی و ویتنام مهمترین دریافتکنندگان سرمایهگذاری خارجی از چین به شمار میروند. گفتنی است که کشورهای آسهآن بالاخص سنگاپور و مالزی نیز در مقیاس کوچکتر اقدام به سرمایهگذاری در اقتصاد چین نموده اند.
🔹در حالی که آسهآن از تجارت و سرمایهگذاری چین در رشد خود بهره برده است، چین نیز اتکای قابلتوجهی به آسهآن برای توسعه و رشد اقتصادی خود دارد و زنجیرههای تامین محصولاتی مانند خودروهای الکترونیکی و قطعات مورد استفاده در صنایع فناورانه تنیدگی قابلتوجهی با کشورهای آسهآن دارند. به عنوان مثال منابع نیکل اندونزی و شرکتهای تولیدکننده قطعات مالزی و ویتنام در زنجیره تامین محصولات الکترونیکی چین نقشی محوری ایفا میکنند. در واقع، شرکتهای چینی باتکای ملاحظه هزینه دستمزد و تنوعبخشی به شکل روزافزونی در حال انتقال حلقههای مختلف زنجیره تولید خود به منطقه آسهآن هستند.
🔹در یک بیان خلاصه، پیوند اقتصادی چین و آسهآن فراتر از تجارت و سرمایهگذاری است و این همکاری را باید جزئی از یک روند بزرگتر ادغام اقتصادی منطقهای دانست. سند شراکت جامع اقتصادی منطقهای (RCEP) که در سال 2020 با مشارکت چین، آسهآن و سایر کشورهای منطقه آسیا-پاسیفیک به امضا رسید، نمودی مهم از این روند ادغام و همپیوندی است که به مرور بخش اعظم نظام تعرفهای را ملغی و رویههای تجاری و سرمایهگذاری را بیش از پیش یکپارچه خواهد ساخت.
🌐 https://institutetehran.com/art/111
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#تحلیل_کوتاه
🔹چهار روز پیش، در حالی دمشق در آستانه سقوط بود؛ دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا طی پیامی در شبکه اجتماعی خود (Truth social) بیان کرد که «سوریه هیچ ربطی به ایالات متحده ندارد و این جنگ ما نیست.» این سخن اگرچه بیانگر اولویت پایین جنگ یا مداخله گسترده نظامی در غرب آسیا در سیاست خارجی آمریکای پساجنگ عراق است اما نافی نقش این کشور در بحران اخیر سوریه نیست. آمریکا از معادلات کنونی بحران سوریه جدا نیست.
🔸همانطور که پیشتر نیز گفته شد تداوم جنگ در منطقه و کلید خوردن تغییرات در سوریه در چارچوب هدف آمریکا و اسرائیل برای تغییر نظم امنیتی منطقه و تضعیف محور مقاومت بوده است. بدیهی است سقوط حکومت سوریه، ضربهای بزرگ به محور مقاومت به لحاظ ژئوپلیتیک بوده است. محور تهران-بغداد-دمشق-بیروت اکنون شکسته شده و بخشی از پتانسیل عملیاتی علیه رژیم از بین رفته است و همین امر نیز به اسرائیل فرصت داده تا در جنوب خاک سوریه، پیشروی کند. با این حال، وضعیت جدید برای آمریکا، سه چالش مهم نیز دارد.
🔸سقوط اسد و قدرتگیری هیئت تحریر الشام، مجدداً جعبه پاندورای سوریه را باز کرده است. هنوز مشخص نیست چه سناریویی در مورد آینده سوریه رقم خواهد خورد اما پیروزی هیئت تحریر الشام، میدان بازیگری ترکیه در منطقه را فراختر کرده و ممکن است این کشور با جسارت بیشتری به دنبال سرکوب نیروهای کرد وابسته به آمریکا باشد و باعث یک جنگ داخلی در سوریه شود. این موضوع برای آمریکا که هنوز در سوریه حضور نظامی دارد، حائز اهمیت است. هماکنون ۹۰۰ سرباز آمریکایی در سوریه حضور دارند که وظیفۀ آنها آموزش به نیروهای کردی در مقابل داعش و همچنین حفاظت از میدان نفتی العمر در دیرالزور عنوان شده است. در صورتی که مجدداً جنگی در سوریه میان نیروهای کردی و هیئت تحریر الشام -که در لیست گروههای تروریستی آمریکاست- صورت گیرد، موضع آمریکا و نحوه واکنش به این بحران در هالهای از ابهام خواهد بود.
🔸از سوی دیگر، مواجه هیئت تحریر الشام با اسرائیل نیز بر پیچیدگی موضوع برای آمریکا میافزاید. اگرچه معارضین به قدرت رسیده تاکنون در برابر پیشروی اسرائیل در خاک سوریه سکوت کردهاند و به نظر میرسد با توجه به نقشآفرینی ترکیه به عنوان پشتیبان آنها در طرح آمریکایی-صهیونی خطری برای اسرائیل ایجاد نکنند، با این وجود احتمال وقوع درگیری میان این گروه و اسرائیل منتفی نیست. با سقوط اسد، از دیدگاه اسرائیل بخشی از حلقه آتش ایران اطراف این رژیم از بین رفته اما این به معنای پایان نگرانی امنیتی اسرائیل در سوریه نیست. هیئت تحریر الشام که پیشتر گروهی وابسته به القاعده در سوریه بود، همچنان اسرائیل را دشمن خود میپندارد. علاوه بر این احتمال ناتوانی این گروه در کنترل اقدامات از خاک سوریه علیه رژیم بالاست. بنابراین آمریکای ترامپ باید برای افزایش تنش در مرز سوریه و فلسطین اشغالی آماده باشد.
🔸 احتمال بالای جنگ داخلی علاوه بر تهدیدات مستقیم برای نیروهای آمریکایی، پیامدهای سیاسی مهمی میتواند داشته باشد. شاید روسیه و ایران میتوانستند نظام سوریه را به بهایی بسیار زیاد نجات دهند. اکنون شرایط به هر صورتی پیش بروند آمریکا و غرب از یک سو و ترکیه و برخی کشورهای عربی از سوی دیگر مسئول آن قلمداد خواهند شد. از آنها انتظار میرود هزینه بازسازی سوریه را پرداخته و شرایط را بهبود بخشند. اما اگر یک جنگ داخلی صورت بگیرد و یا شرایط این کشور به نحو ملموسی بهتر نشود ممکن است ایران و روسیه دوباره در مقایسه با دیگران وضعیت بهتری پیدا کنند.
🌐 https://institutetehran.com/art/112
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️سوریه جدید و نشانههای فروپاشی پروژه ایرانی
◼️مركز الروابط للبحوث و الدراسات الاستراتيجيه - عراق
📝وحدة الدراسات الإقليمية
#رویة_العربیة
🔹صحنه سیاسی سوریه تحت تأثیر مداخلات منطقهای و بینالمللی قرار دارد که توازن استراتژیک قدرت را میان کشورها و گروههای مسلح به چالش کشیده است. ضعف نظام پیشین سوریه در مدیریت بحرانها موجب شد پروژههای سیاسی متعددی شکل بگیرد که بسیاری از آنها به زیان مردم سوریه بود. در این میان، ایران نقش برجستهای ایفا کرد و با استفاده از عراق بهعنوان سکویی برای نفوذ در منطقه، دمشق را بهعنوان هدف اصلی خود انتخاب کرد.
💢سوریه بخشی از امنیت ملی ایران
🔹ایران، با در نظر گرفتن دمشق بهعنوان بخشی از امنیت ملی خود، نفوذ اطلاعاتی و امنیتی خود را گسترش داد. این کشور اردوگاههای آموزشی برای شبهنظامیان افغانستانی و پاکستانی ایجاد کرد و از گروههای عراقی نظیر جنبش نجباء و حزبالله عراق برای پیشبرد اهداف خود بهره گرفت. همه این فعالیتها تحت نظارت سپاه پاسداران انجام شد.
🔹سوریه به مرکزی برای تثبیت نفوذ ایران و حمایت از نظام بشار اسد تبدیل شد، زیرا این نظام محور اصلی ادامه حمایتهای نظامی و امنیتی ایران از حزبالله لبنان بود. هدف اصلی این رویکرد، حفظ منافع استراتژیک ایران در منطقه و تقویت مواضع خود در برابر بازیگران بینالمللی و منطقهای است.
💢از دست دادن مهمترین پایگاه استراتژیک با سقوط اسد
🔹سقوط نظام اسد به معنای از دست دادن مهمترین پایگاه استراتژیک ایران است که نمیتوان آن را جایگزین کرد. سوریه محور اصلی پروژه ایران بوده و مسیرهای استراتژیک نیروی قدس و سپاه پاسداران را به سواحل مدیترانه و حزبالله متصل میکرد. این سقوط باعث تضعیف ارتباطات میدانی نیروهای ایران و شبهنظامیان وابسته و فاصلهگذاری میان آنها و مناطق تحت کنترل حزبالله در جنوب لبنان شده است که به کاهش توانایی حزبالله در پیشبرد اهداف ایران خواهد انجامید.
🔹با شکلگیری یک نظام سیاسی جدید در خاورمیانه، ایران با چالشهای جدیدی مواجه شده است. مناطق مرزی عراق و سوریه، ازجمله البوکمال در دیرالزور که پیشتر شریان حیاتی ایران محسوب میشد، اکنون تحت کنترل نیروهای آمریکایی قرارگرفته است. این تحولات، بهویژه در صحنه سیاسی سوریه، تأثیرگذاری ایران را بهشدت کاهش داده و موقعیت استراتژیک آن را در منطقه تضعیف نموده است.
💢تلاش ایران برای بازپسگیری جایگاه خود
🔹ایران تلاش دارد تا جایگاه خود در سوریه را باز پس گیرد اما امکان موفقیت در این زمینه بسیار ضعیف است. ایران مدعی احترام به تمامیت ارضی و استقلال سوریه است، اما جامعه سوریه نسبت به دیدگاههای ایران در قبال این کشور بیاعتماد بود، زیرا ایران سوریه را پلی به دریای مدیترانه و راهی به حزبالله لبنان میدید. در این چشمانداز، حزبالله سدی مستحکم برای حفظ اهداف ایران در توسعه و نفوذ خود محسوب میشد.
🔹عقیده سیاسی ایران بر اساس اصولی استوار است که بقای نظام و سلطه آن در تهران را تضمین میکند. این اصول شامل حفظ برنامههای موشکی، پهپادی و هستهای برای تبدیل ایران به یک کشور هستهای مؤثر در منطقه است که برای دستیابی به این اهداف از نیروهای وابسته به خود در منطقه کمک میگیرید.
💢نتیجه گیری
✅ تغییرات سیاسی سوریه به پروژه ایرانی آسیب زده و آینده آن در خاورمیانه را با ابهام مواجه کرده است. ایران از خسارتهای خود در جنوب لبنان و سوریه آگاه است و منتظر تغییرات پس از ورود ترامپ به کاخ سفید است. نشانههای ضعف ایران در نشست اخیر دوحه ظاهر شد، جایی که ایران نتوانست از متحد استراتژیک خود، بشار اسد، دفاع کند. همچنین ایران پیش از آنکه تایید آتشبس اسرائیل با حزبالله لبنان را اعلام کند، با وجود خسارتهای سنگین به رهبری و کادرهای آن، تلاش کرد به سیاست آرامسازی و خویشتنداری باز گردد.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐 https://institutetehran.com/art/114
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
◼️مركز الروابط للبحوث و الدراسات الاستراتيجيه - عراق
📝وحدة الدراسات الإقليمية
#رویة_العربیة
🔹صحنه سیاسی سوریه تحت تأثیر مداخلات منطقهای و بینالمللی قرار دارد که توازن استراتژیک قدرت را میان کشورها و گروههای مسلح به چالش کشیده است. ضعف نظام پیشین سوریه در مدیریت بحرانها موجب شد پروژههای سیاسی متعددی شکل بگیرد که بسیاری از آنها به زیان مردم سوریه بود. در این میان، ایران نقش برجستهای ایفا کرد و با استفاده از عراق بهعنوان سکویی برای نفوذ در منطقه، دمشق را بهعنوان هدف اصلی خود انتخاب کرد.
💢سوریه بخشی از امنیت ملی ایران
🔹ایران، با در نظر گرفتن دمشق بهعنوان بخشی از امنیت ملی خود، نفوذ اطلاعاتی و امنیتی خود را گسترش داد. این کشور اردوگاههای آموزشی برای شبهنظامیان افغانستانی و پاکستانی ایجاد کرد و از گروههای عراقی نظیر جنبش نجباء و حزبالله عراق برای پیشبرد اهداف خود بهره گرفت. همه این فعالیتها تحت نظارت سپاه پاسداران انجام شد.
🔹سوریه به مرکزی برای تثبیت نفوذ ایران و حمایت از نظام بشار اسد تبدیل شد، زیرا این نظام محور اصلی ادامه حمایتهای نظامی و امنیتی ایران از حزبالله لبنان بود. هدف اصلی این رویکرد، حفظ منافع استراتژیک ایران در منطقه و تقویت مواضع خود در برابر بازیگران بینالمللی و منطقهای است.
💢از دست دادن مهمترین پایگاه استراتژیک با سقوط اسد
🔹سقوط نظام اسد به معنای از دست دادن مهمترین پایگاه استراتژیک ایران است که نمیتوان آن را جایگزین کرد. سوریه محور اصلی پروژه ایران بوده و مسیرهای استراتژیک نیروی قدس و سپاه پاسداران را به سواحل مدیترانه و حزبالله متصل میکرد. این سقوط باعث تضعیف ارتباطات میدانی نیروهای ایران و شبهنظامیان وابسته و فاصلهگذاری میان آنها و مناطق تحت کنترل حزبالله در جنوب لبنان شده است که به کاهش توانایی حزبالله در پیشبرد اهداف ایران خواهد انجامید.
🔹با شکلگیری یک نظام سیاسی جدید در خاورمیانه، ایران با چالشهای جدیدی مواجه شده است. مناطق مرزی عراق و سوریه، ازجمله البوکمال در دیرالزور که پیشتر شریان حیاتی ایران محسوب میشد، اکنون تحت کنترل نیروهای آمریکایی قرارگرفته است. این تحولات، بهویژه در صحنه سیاسی سوریه، تأثیرگذاری ایران را بهشدت کاهش داده و موقعیت استراتژیک آن را در منطقه تضعیف نموده است.
💢تلاش ایران برای بازپسگیری جایگاه خود
🔹ایران تلاش دارد تا جایگاه خود در سوریه را باز پس گیرد اما امکان موفقیت در این زمینه بسیار ضعیف است. ایران مدعی احترام به تمامیت ارضی و استقلال سوریه است، اما جامعه سوریه نسبت به دیدگاههای ایران در قبال این کشور بیاعتماد بود، زیرا ایران سوریه را پلی به دریای مدیترانه و راهی به حزبالله لبنان میدید. در این چشمانداز، حزبالله سدی مستحکم برای حفظ اهداف ایران در توسعه و نفوذ خود محسوب میشد.
🔹عقیده سیاسی ایران بر اساس اصولی استوار است که بقای نظام و سلطه آن در تهران را تضمین میکند. این اصول شامل حفظ برنامههای موشکی، پهپادی و هستهای برای تبدیل ایران به یک کشور هستهای مؤثر در منطقه است که برای دستیابی به این اهداف از نیروهای وابسته به خود در منطقه کمک میگیرید.
💢نتیجه گیری
✅ تغییرات سیاسی سوریه به پروژه ایرانی آسیب زده و آینده آن در خاورمیانه را با ابهام مواجه کرده است. ایران از خسارتهای خود در جنوب لبنان و سوریه آگاه است و منتظر تغییرات پس از ورود ترامپ به کاخ سفید است. نشانههای ضعف ایران در نشست اخیر دوحه ظاهر شد، جایی که ایران نتوانست از متحد استراتژیک خود، بشار اسد، دفاع کند. همچنین ایران پیش از آنکه تایید آتشبس اسرائیل با حزبالله لبنان را اعلام کند، با وجود خسارتهای سنگین به رهبری و کادرهای آن، تلاش کرد به سیاست آرامسازی و خویشتنداری باز گردد.
🌐 https://institutetehran.com/art/114
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#تحلیل_کوتاه
#آفریقا
🔹«بولا احمد تینوبو» رئیسجمهور نیجریه، سفری دو روزه در ۲۸ و ۲۹ نوامبر به فرانسه داشت. در این سفر، توافقاتی بین دو کشور شامل تأسیس پنجمین بانک نیجریهای در فرانسه و سرمایهگذاری در «برنامه امنیت غذایی» نیجریه به امضاء رسید. تینوبو در سفر خود بر توسعه همکاریهای اقتصادی، جذب سرمایهگذاری شرکتهای فرانسوی درزمینه انرژی، معادن کمیاب و تکنولوژیهای نوین تأکید کرد. با توجه به تحولات اخیر در منطقه غرب افریقا، توسعه تعاملات میان فرانسه و نیجریه از جهات متعدد واجد اهمیت ارزیابی میشود.
💢نگاه فرانسه به آفریقا؛ تحکیم استعمار نو
🔸فرانسه از قرن ۱۷ میلادی حضور خود را در آفریقا آغاز کرد و در چارچوب رقابت استعمارگران برای دسترسی به منابع طبیعی و نفوذ سیاسی مستعمرات خود را عمدتاً در قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ گسترش داد. مهمترین مستعمرههای فرانسه در آفریقا شامل الجزایر، سنگال، ماداگاسکار، کامرون، چاد، ساحلعاج، مالی، بورکینافاسو، نیجر، ساحل گینه، جمهوری کنگو، گابن، توگو، مراکش، تونس و موریتانی بودند.
🔸در دهه ۱۹۶۰ و در پی افزایش جنبشهای آزادیبخش و مقاومتهای مردمی در بیشتر مستعمرات فرانسه، شارل دوگل رئیس جمهور وقت فرانسه تصمیم به اعطای استقلال به مستعمرات در آفریقا گرفت، اما استعمار جدیدی از طریق پیوندهای اقتصادی با فرانسه برقرار شد به گونه ای که در حال حاضر و بر اساس پیوندهای شکل گرفته، این کشورها موظف هستند حدود ۵۰ درصد از ذخایر ارزی خود را در بانک مرکزی فرانسه نگهدارند. از دیگر اقدامات فرانسه برای حفظ استعمار خود امضای توافقنامههای همکاری نظامی با ۲۵ کشور آفریقایی بوده و تا چندی پیش ۷ پایگاه نظامی در کشورهای چاد، جمهوری آفریقای مرکزی، کامرون، جیبوتی، جزایر قمر، سنگال و گابن داشت.
🔸عملیات نظامی فرانسه در سال ۲۰۱۳ در مالی و عملیات «برخان» در سال ۲۰۱۴ در نیجر و بورکینافاسو بهمنظور مقابله با مخالفین حکومتهای مستقر در منطقه ساحل، اعتراضات مردمی علیه فرانسه به دلیل تاریخ استعمار و غارت منابع آفریقا را تشدید کرد و خروج نظامیان این کشور به مطالبه ملی آفریقاییها تبدیل شد و اعتراضات به وقوع کودتاهای نظامی در کشورهای مالی، بورکینافاسو، نیجر و گابن علیه روسای جمهور متحد فرانسه طی سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ منجر شد.
🔸در نوامبر ۲۰۲۴، کشورهای چاد و سنگال نیز همکاری امنیتی خود را با فرانسه قطع کردند و در ساحلعاج، فرانسه مجبور شد نیروهای نظامی خود را از ۶۰۰ نفر به ۱۰۰ نفر کاهش دهد. این کودتاها منافع اقتصادی فرانسه در آفریقا را خطر انداخته است بهنحویکه تجارت فرانسه و آفریقا در سال ۲۰۲۳ رو به کاهش نهاده و به ۶۸.۸ میلیارد دلار رسید که ۳۹.۶ میلیارد دلار آن مربوط به واردات فرانسه از آفریقا و عمدتاٌ منابع طبیعی است.
اهمیت نیجریه برای نقشآفرینی فرانسه در آفریقا
🔸فرانسه در تلاش است تا شکستهای اخیر خود در منطقه ساحل افریقا را جبران کرده و تصویری جدید بهعنوان شریکی راهبردی و نه یک استعمارگر متمرکز بر مسائل امنیتی و نظامی از خود ارائه دهد. این تغییر نگرش با تأکید بر همکاریهای گستردهتر و توجه به نیازهای توسعهای کشورهای منطقه استوار است. ازاینرو نقش نیجریه به دلیل دارا بودن منابع طبیعی غنی ازجمله نفت، اقتصاد قوی، مرکزیت منطقه غرب افریقا و دسترسی به خلیج گینه در پیادهسازی نگرش جدید پاریس حائز اهمیت است.
🔸نیجریه با تولید ناخالص داخلی ۵۰۴ میلیارد دلاری در سال ۲۰۲۳ بزرگترین اقتصاد غرب آفریقا و دومین اقتصاد بزرگ قاره است و بهعنوان یک اقتصاد نوظهور در جهان شناخته میشود. این کشور بزرگترین تولیدکننده نفت آفریقا و هشتمین تولیدکننده جهانی نفت است و روزانه ۱.۵ تا ۲ میلیون بشکه تولید میکند. نفت ۹۰ درصد صادرات این کشور را تشکیل میدهد.
🔸از سوی دیگر نیجریه چالشهای مشترکتی با کشورهای ساحل از جمله فعالیت گروه های تروریستی مانند بوکوحرام، خشکسالی، قاچاق انسان، و بحرانهای انسانی دارد. این کشور در پروژههای مختلف زیرساختی و توسعهای در کشورهای ساحل مشارکت دارد. در عین حال، کشورهای ساحل نیز برای تأمین انرژی، منابع معدنی و صادرات محصولات کشاورزی خود به نیجریه وابسته هستند.
🌐 https://institutetehran.com/art/115
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️منطق نظامی شراکتهای روبه تزاید چین
◾️فارن افرز
📝داوریانا اسکایلر ماسترو
#روندهای_استراتژیک
🔸در ژوئن ۲۰۲۴، وزیر امور خارجه ایالات متحده و دبیر کل ناتو نگرانیهای خود از اتحاد رو به رشد میان چین، ایران، کره شمالی و روسیه را ابراز کردند. اتحادی که در منظر مقامات آمریکایی «محور شرارت» جدیدی محسوب می شود. چین به عنوان بازیگر مرکزی این محور شناخته میشود و حمایت های قابل توجهی به کره شمالی و ایران و روسیه ارائه می نماید.
🔹با وجود این، چین ظاهرا تمایل ندارد به عنوان رهبر یا عضو رسمی این اتحاد شناخته شود. مقامات چینی محتاطانه در عین بهره گیری از این اتحاد، نمیخواهند مسئولیت اقدامات کشورها عضو را بر عهده بگیرند. از نظر تحلیلگران ایالات متحده باید این کشورها را نه به صورت انفرادی بلکه به عنوان یک بلوک خودکامه منسجم در نظر گرفته و راهبردی مشترکی را در قبال این اتحاد اتخاذ نماید و از متحدان خود بخواهد که همین کار را انجام دهند.
💢 دینامیکهای پیچیده اتحادهای بینالمللی چین
🔹 اتحاد چین با کره شمالی، ایران و روسیه با پیچیدگی هایی همراه است. تجدید پیمان دفاع متقابل با کره شمالی و خریدهای قابل توجه نفت از ایران و تمرینات نظامی مشترک با روسیه بیانگر همکاری های جدی میان چین و اعضای اتحاد می باشد. با این حال، چین به طور کامل اقدامات روسیه در اوکراین را تأیید نکرده و اقداماتی برای فاصلهگیری از برخی رفتارهای تهاجمی شرکایش انجام می دهد.
🔹چین از طریق این سیگنالهای متناقض، موفق شده روابط اقتصادی قوی با متحدان ایالات متحده مانند کره جنوبی و ژاپن برقرار نمایدکه نشاندهنده توانایی این کشور در قدرت افزایی بدون اثبات تعهد کامل به بلوک خاصی است. این ابهام استراتژیک به چین اجازه داده تا از نظر اقتصادی از نظم موجود بهرهبرداری کند و در عین حال از تبعات همکاری با کشورهای نظم گریز دوری ورزد.
💢چالشهای استراتژیک اتحادهای چین با ایران، کره شمالی و روسیه
🔹رویکردهای متناقض کنونی چین از جمله عدم ارائه کمک های نظامی مستقیم به روسیه در جنگ با اوکراین و همراهی با تلاشهای دیپلماتیک غرب برای توقف برنامه هستهای ایران، گمراهکننده و متزورانه است. چین فناوری های نظامی و اطلاعاتی به روسیه ارائه داده که تواناییهای مسکو را در جنگ با اوکراین تقویت کرده است. این همکاری ممکن است برای ایالات متحده یک نقیصه نظامی ایجاد کند، زیرا چین و روسیه به طور مشترک منابع نظامی بیشتری نسبت به ایالات متحده دارند.
🔹روسیه نیز میتواند در زمینههای اقتصادی به چین کمک کند .علاوه بر این، عدم تمایل متحدان ایالات متحده برای ورود به درگیری با کشورها متحد با چین، ممکن است ایالات متحده را در یک سناریوی جنگ چند جبههای آسیبپذیر کند. دینامیکهای این شراکتها چالشی جدید برای ایالات متحده محسوب میشود، زیرا اکنون با دو قدرت هستهای مواجه است که استراتژیهای بازدارندگی را پیچیدهتر کرده و خطر تشدید درگیری را افزایش میدهد.
💢استراتژی ایالات متحده در برابر محور چین، روسیه، ایران و کره شمالی
🔹آمریکا به جای تلاش برای تقسیم اعضای این اتحاد و مواجه فردی، باید این کشورها را به عنوان کشورهای مرتبط با یکدیگر در نظر بگیرد. مقامات آمریکایی، از جمله آنتونی بلینکن، قبلاً تلاش کردهاند بین اعضا اتحاد به ویژه بین چین و روسیه تمایزاتی قائل شود اما وضعیت فعلی جغرافیایی سیاسی نشان میدهد که این کشورها به یکدیگر حمایتهای اساسی ارائه میدهند.
🔹اتخاذ رویکرد منسجم در قبال این اتحاد به این معنا که رفتار نامناسب یکی از اعضا منجر به مجازات همه اعضا شود. این استراتژی، چین را تشویق خواهد کرد تا نفوذ بیشتری بر کنترل روسیه و ایران اعمال نماید و رفتار این کشورها را پیشبینیپذیرتر کند.
🔹همراه ساختن متحدان آمریکا به ویژه اروپاییها با این استراتژی از اهمیت برخوردار است زیرا بسیاری از کشورهای اروپایی تهدیدات امنیتی ناشی از هم افزایی قدرت پکن و مسکو را به طور کامل درک نکردهاند.
✅ توصیه میشود ایالات متحده مواجهه با این اتحاد را در چارچوب مفهومی رایج نبرد بین دموکراسیها و دولت های خودکامه دنبال نکند، زیرا این امر ممکن است متحدان بالقوه در کشورهای دموکراتیک و خودکامه رودر روی یکدیگر قرار دهد. در نهایت، اتخاذ یک استراتژی دقیق و انعطافپذیر که به منافع متنوع کشورهای مختلف را مدنظر قرار داده و در عین حال فشار بر چین و شرکای آن برای تغییر رفتارشان را افزایش دهد، از اولویت برخوردار است.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐 https://institutetehran.com/art/116
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
◾️فارن افرز
📝داوریانا اسکایلر ماسترو
#روندهای_استراتژیک
🔸در ژوئن ۲۰۲۴، وزیر امور خارجه ایالات متحده و دبیر کل ناتو نگرانیهای خود از اتحاد رو به رشد میان چین، ایران، کره شمالی و روسیه را ابراز کردند. اتحادی که در منظر مقامات آمریکایی «محور شرارت» جدیدی محسوب می شود. چین به عنوان بازیگر مرکزی این محور شناخته میشود و حمایت های قابل توجهی به کره شمالی و ایران و روسیه ارائه می نماید.
🔹با وجود این، چین ظاهرا تمایل ندارد به عنوان رهبر یا عضو رسمی این اتحاد شناخته شود. مقامات چینی محتاطانه در عین بهره گیری از این اتحاد، نمیخواهند مسئولیت اقدامات کشورها عضو را بر عهده بگیرند. از نظر تحلیلگران ایالات متحده باید این کشورها را نه به صورت انفرادی بلکه به عنوان یک بلوک خودکامه منسجم در نظر گرفته و راهبردی مشترکی را در قبال این اتحاد اتخاذ نماید و از متحدان خود بخواهد که همین کار را انجام دهند.
💢 دینامیکهای پیچیده اتحادهای بینالمللی چین
🔹 اتحاد چین با کره شمالی، ایران و روسیه با پیچیدگی هایی همراه است. تجدید پیمان دفاع متقابل با کره شمالی و خریدهای قابل توجه نفت از ایران و تمرینات نظامی مشترک با روسیه بیانگر همکاری های جدی میان چین و اعضای اتحاد می باشد. با این حال، چین به طور کامل اقدامات روسیه در اوکراین را تأیید نکرده و اقداماتی برای فاصلهگیری از برخی رفتارهای تهاجمی شرکایش انجام می دهد.
🔹چین از طریق این سیگنالهای متناقض، موفق شده روابط اقتصادی قوی با متحدان ایالات متحده مانند کره جنوبی و ژاپن برقرار نمایدکه نشاندهنده توانایی این کشور در قدرت افزایی بدون اثبات تعهد کامل به بلوک خاصی است. این ابهام استراتژیک به چین اجازه داده تا از نظر اقتصادی از نظم موجود بهرهبرداری کند و در عین حال از تبعات همکاری با کشورهای نظم گریز دوری ورزد.
💢چالشهای استراتژیک اتحادهای چین با ایران، کره شمالی و روسیه
🔹رویکردهای متناقض کنونی چین از جمله عدم ارائه کمک های نظامی مستقیم به روسیه در جنگ با اوکراین و همراهی با تلاشهای دیپلماتیک غرب برای توقف برنامه هستهای ایران، گمراهکننده و متزورانه است. چین فناوری های نظامی و اطلاعاتی به روسیه ارائه داده که تواناییهای مسکو را در جنگ با اوکراین تقویت کرده است. این همکاری ممکن است برای ایالات متحده یک نقیصه نظامی ایجاد کند، زیرا چین و روسیه به طور مشترک منابع نظامی بیشتری نسبت به ایالات متحده دارند.
🔹روسیه نیز میتواند در زمینههای اقتصادی به چین کمک کند .علاوه بر این، عدم تمایل متحدان ایالات متحده برای ورود به درگیری با کشورها متحد با چین، ممکن است ایالات متحده را در یک سناریوی جنگ چند جبههای آسیبپذیر کند. دینامیکهای این شراکتها چالشی جدید برای ایالات متحده محسوب میشود، زیرا اکنون با دو قدرت هستهای مواجه است که استراتژیهای بازدارندگی را پیچیدهتر کرده و خطر تشدید درگیری را افزایش میدهد.
💢استراتژی ایالات متحده در برابر محور چین، روسیه، ایران و کره شمالی
🔹آمریکا به جای تلاش برای تقسیم اعضای این اتحاد و مواجه فردی، باید این کشورها را به عنوان کشورهای مرتبط با یکدیگر در نظر بگیرد. مقامات آمریکایی، از جمله آنتونی بلینکن، قبلاً تلاش کردهاند بین اعضا اتحاد به ویژه بین چین و روسیه تمایزاتی قائل شود اما وضعیت فعلی جغرافیایی سیاسی نشان میدهد که این کشورها به یکدیگر حمایتهای اساسی ارائه میدهند.
🔹اتخاذ رویکرد منسجم در قبال این اتحاد به این معنا که رفتار نامناسب یکی از اعضا منجر به مجازات همه اعضا شود. این استراتژی، چین را تشویق خواهد کرد تا نفوذ بیشتری بر کنترل روسیه و ایران اعمال نماید و رفتار این کشورها را پیشبینیپذیرتر کند.
🔹همراه ساختن متحدان آمریکا به ویژه اروپاییها با این استراتژی از اهمیت برخوردار است زیرا بسیاری از کشورهای اروپایی تهدیدات امنیتی ناشی از هم افزایی قدرت پکن و مسکو را به طور کامل درک نکردهاند.
🌐 https://institutetehran.com/art/116
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔵 آیا گوادر یک پروژه گران و کمبازده است؟
◾️سایت دیپلمات
📝ایو رجیستر
#اکوتهران
🔸کریدور اقتصادی چین-پاکستان (سیپک) که در سال ۲۰۱۵ کلید خورد، گوادر را در قلب فعالیت خود قرار داده است و به این شهر بندری، به عنوان سرمنشا تحول و تغییر در بلوچستان پاکستان نگاه میکند. با اینحال، برونداد پروژه با حالت فعلی آن را باید نمونهای مثالی از سرمایهگذاری بر روی فیل سفید –استعاره انگلیسی درباره پروژههای بدون بازده و گرانقیمت- در نظر گرفت.
🔹ابتدا مقرر بود گوادر یکی از اهداف راهبردی چین را با ارائه مسیری جایگزین برای تنگه مالاکا برآورده سازد و همزمان، به موتور محرکه اقتصاد پاکستان مبدل گردد. انتظار میرفت پروژههای کلان زیرساختی، همچون بندر عمیق گوادر، به اتصال استان سینکیانگ چین به دریای عرب انجامیده و مسیرهای تجاری کوتاهتری در محیط منطقهای خلق نمایند. همزمان، پیشبینی میشد که پاکستان از موهبت زیرساخت مدرن و بیش از ۲ میلیون فرصت شغلی مرتبط با پروژه مذکور در ایالت فقیر بلوچستان بهرهمند گردد.
🔹اما پیشرفت سیپک در گوادر از انتظارات مورد اشاره بسیار کمتر بوده است. تنها قریب به ۲۵۰ هزار شغل از قبل این پروژه ایجاد شده که رکود و توقف آنها به تعدیل و اخراج نیز انجامیده است. نارضایتیها بالاخص به سبب سلطه شرکتهای چینی و وجود کارگران چینی در منطقه تشدید شده و همزمان، بسیاری از ساکنان محلی به منظور پیشبرد و توسعه پروژه بیجا شده اند. علاوه بر اینها، توجه ناچیزی به نیازهای اولیه شهروندان همچون آب قابل مصرف و برق مبذول شده است. اعتراضات گسترده سالهای ۲۰۲۳-۲۰۲۲ موید همین نارضایتی گسترده محلی بود و رنجش عمومی جامعه بومی از اسلام آباد و پکن را به طور همزمان بازتاب میداد.
🔹علاوه بر این، صنعت بومی ماهیگیری نیز به طور واضح در گوادر نادیده گرفته شده و محدودیتهای اعمالی به ماهیگیران بومی در سایه دسترسی آزادانه صیادان تراول چینی منجر به تظاهرات بسیاری شده است. الگوی نامناسب اقتصادی طرحهای توسعهای سیپک را نیز نباید از نظر دور داشت. در مدل اقتصادی سیپک قریب به ۹۰ درصد از درآمد به چین و ۱۰ درصد آن به دولت فدرال پاکستان تعلق دارد. در واقع، دولت ایالتی کمترین سهمی در درآمد طرحها ندارد و همین مسئله اقبال دولتهای ایالتی به این طرحها را محدود نموده است.
🔹در این میان، ملاحظات امنیتی به پیچیدگی بیشتر شرایط انجامیده است. جداییطلبان بلوچ که با پروژههای چینی مخالفاند و آن را استثمار میشمارند، حملات بسیاری را به منافع چینیها ترتیب داده اند که مهمترین مورد آن حمله انتحاری ماه مارس بود و در آن پنج مهندس چینی کشته شدند. حملات متعدد و تداوم ناامنی، منجر به نگرانی سرمایهگذاران شده است و باتکای همین مسئله، طرفهای چینی به طور رسمی و علنی اذعان نموده اند که بدون بهبود نسبی وضعیت امنیتی، بهبود محیط کسب و کار منطقهای دور از ذهن خواهد بود.
🔹عملکرد بندر گوادر در این سالها بسیار پایینتر از ارقام مورد انتظار بوده است. این بندر که علیرغم تکمیل در سال ۲۰۰۷ بیش از یک دهه غیرفعال بود، اکنون به طور متوسط پذیرای ۲۲ کشتی در سال است؛ این در حالی است که سایر بنادر چینی منطقه همچون بندر هومبانتوتا سریلانکا به طور متوسط پذیرای ۲۵۰ تا ۵۵۰ کشتی هستند. گوادر که با هدف رقابت با کراچی طراحی شد، محدودیت قابلتوجهی از منظر زیرساختی دارد. در گوادر تنها سه اسکله فعالیت میکنند و ظرفیت بندری آن قریب به سه درصد کراچی با سی و سه اسکله فعال است. اتصال ضعیف این بندر به شبکه حمل و نقل ملی منجر به چشمپوشی هر چه بیشتر تجار از این مسیر میگردد.
🔹افتتاح فرودگاه گوادر در ماه گذشته چالش موجود را به روشنی نمایان ساخته است؛ چرا که نخستوزیر چین و مقامات عالی دولتی پاکستان به سبب ملاحظات امنیتی از سفر به گوادر اجتناب نموده و در یک مراسم مجازی از اسلام آباد اقدام به افتتاح این فرودگاه نمودند. همین الگوی برگزاری افتتاحیه، پرسشهای بسیاری را در خصوص امکان بهرهبرداری واقعی از فرودگاه گوادر مطرح میسازد.
✅ گوادر اکنون بیش از آنکه نقطه عطف تجارت و سرمایهگذاری منطقه باشد، به شهر ارواح شبیه است. چنانچه این شهر و پروژههای کلیدی آن نتوانند دستاوردهای ملموسی همچون اشتغالزایی و ادغام محلی را بر نمایش سمبلیک پیشرفت ارجحیت بخشند، چشم انداز مبهم کنونی تداوم خواهد داشت. در واقع، گوادر تجسمی از چالش گستردهتر سیپک است و فاز جدید سیپک - با ۶۳ پروژه و ارزشی بیش از ۳۵ میلیارد دلار تا سال ۲۰۳۰ - در معرض شکستهای مشابه قرار دارد.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐https://institutetehran.com/art/117
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
◾️سایت دیپلمات
📝ایو رجیستر
#اکوتهران
🔸کریدور اقتصادی چین-پاکستان (سیپک) که در سال ۲۰۱۵ کلید خورد، گوادر را در قلب فعالیت خود قرار داده است و به این شهر بندری، به عنوان سرمنشا تحول و تغییر در بلوچستان پاکستان نگاه میکند. با اینحال، برونداد پروژه با حالت فعلی آن را باید نمونهای مثالی از سرمایهگذاری بر روی فیل سفید –استعاره انگلیسی درباره پروژههای بدون بازده و گرانقیمت- در نظر گرفت.
🔹ابتدا مقرر بود گوادر یکی از اهداف راهبردی چین را با ارائه مسیری جایگزین برای تنگه مالاکا برآورده سازد و همزمان، به موتور محرکه اقتصاد پاکستان مبدل گردد. انتظار میرفت پروژههای کلان زیرساختی، همچون بندر عمیق گوادر، به اتصال استان سینکیانگ چین به دریای عرب انجامیده و مسیرهای تجاری کوتاهتری در محیط منطقهای خلق نمایند. همزمان، پیشبینی میشد که پاکستان از موهبت زیرساخت مدرن و بیش از ۲ میلیون فرصت شغلی مرتبط با پروژه مذکور در ایالت فقیر بلوچستان بهرهمند گردد.
🔹اما پیشرفت سیپک در گوادر از انتظارات مورد اشاره بسیار کمتر بوده است. تنها قریب به ۲۵۰ هزار شغل از قبل این پروژه ایجاد شده که رکود و توقف آنها به تعدیل و اخراج نیز انجامیده است. نارضایتیها بالاخص به سبب سلطه شرکتهای چینی و وجود کارگران چینی در منطقه تشدید شده و همزمان، بسیاری از ساکنان محلی به منظور پیشبرد و توسعه پروژه بیجا شده اند. علاوه بر اینها، توجه ناچیزی به نیازهای اولیه شهروندان همچون آب قابل مصرف و برق مبذول شده است. اعتراضات گسترده سالهای ۲۰۲۳-۲۰۲۲ موید همین نارضایتی گسترده محلی بود و رنجش عمومی جامعه بومی از اسلام آباد و پکن را به طور همزمان بازتاب میداد.
🔹علاوه بر این، صنعت بومی ماهیگیری نیز به طور واضح در گوادر نادیده گرفته شده و محدودیتهای اعمالی به ماهیگیران بومی در سایه دسترسی آزادانه صیادان تراول چینی منجر به تظاهرات بسیاری شده است. الگوی نامناسب اقتصادی طرحهای توسعهای سیپک را نیز نباید از نظر دور داشت. در مدل اقتصادی سیپک قریب به ۹۰ درصد از درآمد به چین و ۱۰ درصد آن به دولت فدرال پاکستان تعلق دارد. در واقع، دولت ایالتی کمترین سهمی در درآمد طرحها ندارد و همین مسئله اقبال دولتهای ایالتی به این طرحها را محدود نموده است.
🔹در این میان، ملاحظات امنیتی به پیچیدگی بیشتر شرایط انجامیده است. جداییطلبان بلوچ که با پروژههای چینی مخالفاند و آن را استثمار میشمارند، حملات بسیاری را به منافع چینیها ترتیب داده اند که مهمترین مورد آن حمله انتحاری ماه مارس بود و در آن پنج مهندس چینی کشته شدند. حملات متعدد و تداوم ناامنی، منجر به نگرانی سرمایهگذاران شده است و باتکای همین مسئله، طرفهای چینی به طور رسمی و علنی اذعان نموده اند که بدون بهبود نسبی وضعیت امنیتی، بهبود محیط کسب و کار منطقهای دور از ذهن خواهد بود.
🔹عملکرد بندر گوادر در این سالها بسیار پایینتر از ارقام مورد انتظار بوده است. این بندر که علیرغم تکمیل در سال ۲۰۰۷ بیش از یک دهه غیرفعال بود، اکنون به طور متوسط پذیرای ۲۲ کشتی در سال است؛ این در حالی است که سایر بنادر چینی منطقه همچون بندر هومبانتوتا سریلانکا به طور متوسط پذیرای ۲۵۰ تا ۵۵۰ کشتی هستند. گوادر که با هدف رقابت با کراچی طراحی شد، محدودیت قابلتوجهی از منظر زیرساختی دارد. در گوادر تنها سه اسکله فعالیت میکنند و ظرفیت بندری آن قریب به سه درصد کراچی با سی و سه اسکله فعال است. اتصال ضعیف این بندر به شبکه حمل و نقل ملی منجر به چشمپوشی هر چه بیشتر تجار از این مسیر میگردد.
🔹افتتاح فرودگاه گوادر در ماه گذشته چالش موجود را به روشنی نمایان ساخته است؛ چرا که نخستوزیر چین و مقامات عالی دولتی پاکستان به سبب ملاحظات امنیتی از سفر به گوادر اجتناب نموده و در یک مراسم مجازی از اسلام آباد اقدام به افتتاح این فرودگاه نمودند. همین الگوی برگزاری افتتاحیه، پرسشهای بسیاری را در خصوص امکان بهرهبرداری واقعی از فرودگاه گوادر مطرح میسازد.
🌐https://institutetehran.com/art/117
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#تحلیل_کوتاه
#سوریه
🔹سقوط بشار اسد، معادلات ژئوپلیتیک خاورمیانه را وارد مرحلهای پیچیدهتر کرده است. درحالیکه از منظر امنیت ملی ایران، پیامدهای این رویداد فراتر از جغرافیای سوریه است یکی از کانونهای مهم این تحولات، منطقه شرق فرات خواهد بود که بهدلیل حضور نیروهای آمریکایی، گروههای کردی، و ذخایر غنی منابع طبیعی، به نقطهای تعیینکننده در آینده تحولات سوریه و منطقه تبدیل خواهد شد.
💢 خیز آمریکا برای تقویت حضور در شرق فرات
🔸منطقه شرق فرات، که هماکنون تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) با محوریت یگانهای مدافع خلق کرد (YPG) قرار دارد، از حیث جغرافیایی و اقتصادی اهمیت راهبردی دارد. این منطقه، که شامل بخش قابلتوجهی از منابع نفت و گاز سوریه است، بهعنوان اهرمی اقتصادی و نظامی در دست بازیگران فرامنطقهای بهویژه آمریکا و متحدانش عمل میکند. در شرایط پساسقوط، حضور گسترده نظامی آمریکا در این منطقه نهتنها ادامه خواهد یافت بلکه احتمالاً تقویت میشود.
🔸از سال ۲۰۱۹ تاکنون، آمریکا به بهانه جلوگیری از بازگشت داعش با هدف حفظ کنترل بر منابع انرژی سوریه، اقدام به ارسال تجهیزات و استقرار پایگاههای متعدد در شرق فرات کرده است. طبق گزارشها با تشدید بحران، ایالات متحده با افزایش سیل نیرو و تجهیزات نظامی به پایگاههایش در الحسکه و دیرالزور، در حال تثبیت حضور خود در این منطقه است. هدف واشنگتن، ایجاد ساختاری شبهدولتی و تقویت نقش نیروهای نیابتی است تا از این طریق مانع دسترسی مجدد ایران به مدیترانه شود.
💢آثار سقوط دولت دمشق بر تحرکات آمریکا
🔸پیش از سقوط نظام سوریه حضور آمریکا در شرق فرات بهمعنای کنترل بر منابع اقتصادی سوریه و جلوگیری از تأمین مالی نیروهای مقاومت بود. این راهبرد در قالب تحریمهای اقتصادی و ممانعت از بازسازی سوریه تعریف میشد که عملاً بار اقتصادی و امنیتی بحران سوریه را بر دوش ایران و دیگر حامیان محور مقاومت میانداخت.
🔸اکنون فرصت مناسبی برای واشنگتن فراهمشده تا بدون هزینههای سیاسی و نظامی گسترده، بر خلأ قدرت موجود سوار شود. در این سناریو، ایالات متحده میتواند از شرق فرات بهعنوان سکویی برای پیشبرد سیاستهای فشار حداکثری علیه ایران استفاده کند.
💢تعامل نیروهای کردی و آمریکا در شرق فرات
🔸نیروهای کردی در شرق فرات، بهویژه یگانهای مدافع خلق، بهعنوان شریک کلیدی آمریکا در این منطقه عمل میکنند. این نیروها که تحت حمایت اطلاعاتی، تسلیحاتی و لجستیک آمریکا قرار دارند، تلاش میکنند از طریق ایجاد ساختارهای شبهدولتی، حاکمیت خود را در منطقه تثبیت کنند. این امر میتواند پیامدهای مستقیمی را متوجه امنیت مرزهای ایران سازد.
💢تهدیدات مرزی ایران: سناریوی کردستان دوم
🔸 تجربه اقلیم کردستان عراق نشان داده است که قدرتگیری گروههای کردی در منطقه، ارتباط مستقیمی با تحرکات مشابه در مناطق مرزی ایران دارد. تقویت کردها در شرق فرات، میتواند به تحریکات قومی در داخل ایران دامن بزند. از این رو، ایران با تهدیدی چندلایه مواجه خواهد شد: از یک سو، افزایش تحرکات نظامی در مرزهای غربی و از سوی دیگر، تحریک احساسات قومی و تجزیهطلبانه در مناطق داخلی.
💢نقش ترکیه در تحولات شرق فرات
🔸سقوط دولت اسد، ترکیه را نیز بهعنوان بازیگری کلیدی در تحولات شرق فرات فعالتر خواهد کرد. آنکارا که حضور کردها در شمال سوریه را تهدیدی وجودی میداند، احتمالاً به عملیاتهای نظامی بیشتری در این منطقه دست خواهد زد. هرچند سیاستهای ترکیه ممکن است در ظاهر با منافع آمریکا همسو باشد، اما تعارضهای عمیقی میان این دو بازیگر وجود دارد که میتواند به پیچیدگی معادلات منطقه بیفزاید.
💢چاره ایران برای مدیریت بحران
🔸در این شرایط، ایران باید با طراحی راهبردی چندوجهی، از گسترش نفوذ آمریکا در شرق فرات جلوگیری کند. اولویت ایران، تقویت نیروهای نیابتی محلی و ایجاد شبکههای امنیتی در مناطق شرقی سوریه خواهد بود. استفاده از ظرفیتهای قبایل عرب و جوامع محلی، که از حضور آمریکا و نوع کنشگری قسد در این مناطق ناراضی هستند، میتواند بخشی از این راهبرد باشد. روسیه هنوز منافع مشترکی با ایران در جلوگیری از گسترش نفوذ آمریکا دارد و برخی از همکاریهای اطلاعاتی و نظامی با مسکو در سوریه میتواند در دوران پسااسد نیز تداوم یابد.
🌐https://institutetehran.com/art/118
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
♦️سیاست اول آمریکای ترامپ و جنگ اوکراین
◾️مؤسسه سیاست اول آمریکا
📝کیت کلاگ، فرد فلیتز
#تهران_ریویو
🔸جنگ روسیه علیه اوکراین بحرانی قابل اجتناب بود که به دلیل سیاستهای ناکارآمد دولت بایدن و کنار گذاشتن رویکرد «اول آمریکا» در ملاحظات امنیت ملی، ایالات متحده را درگیر یک جنگ بیپایان کرده است. الگوی ریسکگریز دولت بایدن در تسلیح اوکراین در کنار شکست او در دیپلماسی با روسیه، منجر به طولانی شدن جنگ شده است.
🔹این جنگ باعث ایجاد شکاف میان آمریکاییها و جنبش محافظهکار در مورد چگونگی نقشآفرینی آمریکا در این درگیری و تأثیر آن بر ثبات اروپا و جهان شده است. طرفداران حمایت گسترده آمریکا، از جمله برخی که خواستار دخالت نظامی مستقیم ایالات متحده هستند، این جنگ را تهدیدی جدی برای امنیت آمریکا، اروپا و نظم بینالملل میدانند. آنها معتقدند که بدون کمک نظامی قوی و نامحدود آمریکا به اوکراین، روسیه پس از تسخیر اوکراین به کشورهای دیگر، از جمله اعضای ناتو، حمله خواهد کرد و به بازسازی اتحاد جماهیر شوروی سابق خواهد پرداخت. در عین حال، برخی منتقدان آمریکایی کمک نظامی به دولت زلنسکی ممکن است انزواطلب باشند؛ اما اکثریت آنها نگران به مخاطره افتادن منافع راهبردی حیاتی آمریکا و دخالت نیروهای نظامی ایالات متحده در این جنگ هستند. آنها همچنین نگرانند که آمریکا وارد یک جنگ نیابتی با روسیه شده باشد که ممکن است به یک درگیری هستهای تبدیل شود.
💢چگونه سیاست خارجی «اول آمریکا» در دوران ترامپ خطرات روسیه را کاهش داد؟
🔹پوتین ترامپ را رئیسجمهوری قدرتمند و قاطع میدید که آماده بود از تمامی ابزارهای قدرت آمریکا—اعم از مسالمتآمیز و اجباری—برای دفاع از منافع این کشور استفاده کند. مشابه دیگر دشمنان آمریکا، پوتین نیز ترامپ را فردی غیرقابل پیشبینی و غیر عادی میدید. با توجه به تهدید ترامپ مبنی بر نابودی کره شمالی در صورت تهدید متحدان آمریکا در منطقه آسیا-اقیانوسیه، برگزاری نشستهای او با کیم جونگ اون، انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم و بمباران سوریه به دلیل استفاده از سلاح شیمیایی علیه غیر نظامیان، پوتین نمیتوانست پیشبینی کند که ترامپ چگونه به رفتارهای متجاوزانه روسیه پاسخ خواهد داد.
🔹[با این حال] این به نفع آمریکا بود که صلح با پوتین صلح را حفظ کند و او را با کمپینهای حقوق بشری و دموکراسیمحور یا اقدام برای عضویت اوکراین در ناتو تحریک نکند. حتی اشاره به حمایت از عضویت احتمالی اوکراین در ناتو نیز بیمعنا بود، زیرا این امر نیازمند رأی مثبت تمام اعضای ناتو بود که در آن زمان بسیار بعید به نظر میرسید.
💢زمان پایان دادن به کشتار فرا رسیده است
🔹کرت شلیتر، کارشناس امنیت ملی و سرهنگ بازنشسته ارتش، در توییتی در ۱۷ فوریه ۲۰۲۴ نوشت: «دلیل شکست اوکراین ناکافی بودن مهمات آمریکا نیست بلکه عدم وجود تعداد کافی از سربازان اوکراینی عامل اصلی این شکست است. و من طرفدار اوکراینیها هستم و به آموزش آنها کمک کردهام.» شلیتر به درستی به بحران جمعیتی اوکراین و کاهش تعداد سربازان آن اشاره میکند. هرچند در این جنگ حدود ۲۰۰ هزار سرباز روس کشته و ۲۴۰ هزار نفر مجروح شدهاند، اما ارتش اوکراین نیز حدود ۱۰۰ هزار کشته و تا ۱۲۰ هزار مجروح داشته است. همچنین باید در نظر گرفت که جمعیت اوکراین بسیار کمتر از روسیه است.
💢طرح پیشنهادی برای صلح
🔹برای متقاعد کردن پوتین در خصوص پیوستن به مذاکرات صلح، آمریکا و دیگر اعضاء ناتو باید پیشنهاد دهند که عضویت اوکراین در ناتو برای یک دوره طولانی به تعویق بیفتد و در مقابل، توافق صلحی جامع و قابل راستیآزمایی با تضمینهای امنیتی ارائه شود. ریچارد هاس و چارلز کوپچان در مقالهای در آوریل ۲۰۲۳ در نشریه فارن افرز پیشنهاد دادند که در ازای پایبندی به آتشبس، ایجاد منطقه غیرنظامی و مشارکت در مذاکرات صلح، برخی از تحریمها علیه روسیه به صورت محدود لغو شود. اوکراین مجبور نخواهد بود از هدف بازپسگیری تمامی اراضی خود چشمپوشی کند، اما توافق خواهد کرد که به جای قدرت نظامی از دیپلماسی استفاده کند.
✅ با توانمندسازی اوکراین برای مذاکره از موضع قدرت و همچنین متوجه کردن روسیه نسبت به پیامدهای عدم پایبندی به شرایط مذاکرات صلح آینده، ایالات متحده میتواند طرح صلح را با شرایطی مطابق با منافع آمریکا و اوکراین اجرا کند. بخشی از این طرح در مذاکرات باید شامل ایجاد ساختار امنیتی بلندمدتی برای دفاع از اوکراین باشد که بر امنیت دفاعی دوجانبه متمرکز باشد.
✅ اندیشکده تهران ✅
🌐https://institutetehran.com/art/119
🌐 @InstituteTehran
🌐 instagram.com/institutetehran1
◾️مؤسسه سیاست اول آمریکا
📝کیت کلاگ، فرد فلیتز
#تهران_ریویو
🔸جنگ روسیه علیه اوکراین بحرانی قابل اجتناب بود که به دلیل سیاستهای ناکارآمد دولت بایدن و کنار گذاشتن رویکرد «اول آمریکا» در ملاحظات امنیت ملی، ایالات متحده را درگیر یک جنگ بیپایان کرده است. الگوی ریسکگریز دولت بایدن در تسلیح اوکراین در کنار شکست او در دیپلماسی با روسیه، منجر به طولانی شدن جنگ شده است.
🔹این جنگ باعث ایجاد شکاف میان آمریکاییها و جنبش محافظهکار در مورد چگونگی نقشآفرینی آمریکا در این درگیری و تأثیر آن بر ثبات اروپا و جهان شده است. طرفداران حمایت گسترده آمریکا، از جمله برخی که خواستار دخالت نظامی مستقیم ایالات متحده هستند، این جنگ را تهدیدی جدی برای امنیت آمریکا، اروپا و نظم بینالملل میدانند. آنها معتقدند که بدون کمک نظامی قوی و نامحدود آمریکا به اوکراین، روسیه پس از تسخیر اوکراین به کشورهای دیگر، از جمله اعضای ناتو، حمله خواهد کرد و به بازسازی اتحاد جماهیر شوروی سابق خواهد پرداخت. در عین حال، برخی منتقدان آمریکایی کمک نظامی به دولت زلنسکی ممکن است انزواطلب باشند؛ اما اکثریت آنها نگران به مخاطره افتادن منافع راهبردی حیاتی آمریکا و دخالت نیروهای نظامی ایالات متحده در این جنگ هستند. آنها همچنین نگرانند که آمریکا وارد یک جنگ نیابتی با روسیه شده باشد که ممکن است به یک درگیری هستهای تبدیل شود.
💢چگونه سیاست خارجی «اول آمریکا» در دوران ترامپ خطرات روسیه را کاهش داد؟
🔹پوتین ترامپ را رئیسجمهوری قدرتمند و قاطع میدید که آماده بود از تمامی ابزارهای قدرت آمریکا—اعم از مسالمتآمیز و اجباری—برای دفاع از منافع این کشور استفاده کند. مشابه دیگر دشمنان آمریکا، پوتین نیز ترامپ را فردی غیرقابل پیشبینی و غیر عادی میدید. با توجه به تهدید ترامپ مبنی بر نابودی کره شمالی در صورت تهدید متحدان آمریکا در منطقه آسیا-اقیانوسیه، برگزاری نشستهای او با کیم جونگ اون، انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم و بمباران سوریه به دلیل استفاده از سلاح شیمیایی علیه غیر نظامیان، پوتین نمیتوانست پیشبینی کند که ترامپ چگونه به رفتارهای متجاوزانه روسیه پاسخ خواهد داد.
🔹[با این حال] این به نفع آمریکا بود که صلح با پوتین صلح را حفظ کند و او را با کمپینهای حقوق بشری و دموکراسیمحور یا اقدام برای عضویت اوکراین در ناتو تحریک نکند. حتی اشاره به حمایت از عضویت احتمالی اوکراین در ناتو نیز بیمعنا بود، زیرا این امر نیازمند رأی مثبت تمام اعضای ناتو بود که در آن زمان بسیار بعید به نظر میرسید.
💢زمان پایان دادن به کشتار فرا رسیده است
🔹کرت شلیتر، کارشناس امنیت ملی و سرهنگ بازنشسته ارتش، در توییتی در ۱۷ فوریه ۲۰۲۴ نوشت: «دلیل شکست اوکراین ناکافی بودن مهمات آمریکا نیست بلکه عدم وجود تعداد کافی از سربازان اوکراینی عامل اصلی این شکست است. و من طرفدار اوکراینیها هستم و به آموزش آنها کمک کردهام.» شلیتر به درستی به بحران جمعیتی اوکراین و کاهش تعداد سربازان آن اشاره میکند. هرچند در این جنگ حدود ۲۰۰ هزار سرباز روس کشته و ۲۴۰ هزار نفر مجروح شدهاند، اما ارتش اوکراین نیز حدود ۱۰۰ هزار کشته و تا ۱۲۰ هزار مجروح داشته است. همچنین باید در نظر گرفت که جمعیت اوکراین بسیار کمتر از روسیه است.
💢طرح پیشنهادی برای صلح
🔹برای متقاعد کردن پوتین در خصوص پیوستن به مذاکرات صلح، آمریکا و دیگر اعضاء ناتو باید پیشنهاد دهند که عضویت اوکراین در ناتو برای یک دوره طولانی به تعویق بیفتد و در مقابل، توافق صلحی جامع و قابل راستیآزمایی با تضمینهای امنیتی ارائه شود. ریچارد هاس و چارلز کوپچان در مقالهای در آوریل ۲۰۲۳ در نشریه فارن افرز پیشنهاد دادند که در ازای پایبندی به آتشبس، ایجاد منطقه غیرنظامی و مشارکت در مذاکرات صلح، برخی از تحریمها علیه روسیه به صورت محدود لغو شود. اوکراین مجبور نخواهد بود از هدف بازپسگیری تمامی اراضی خود چشمپوشی کند، اما توافق خواهد کرد که به جای قدرت نظامی از دیپلماسی استفاده کند.
🌐https://institutetehran.com/art/119
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM