مقدمهی ابنخلدون دربارهٔ اینکه بیشتر دانشوران اسلام ازنژادی غیرازعرب هستند
کانال تاریخ ایران زمین را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
(مقدمهی ابنخلدون – ترجمهی محمدپروین گنابادی – بنگاه ترجمه و نشر کتاب – ج 2 – رویههای 1156-1153)
در اینکه بیشتر دانشوران اسلام از نژاد غیرعربند.
از شگفتیهایی که واقعیت دارد، این است که بیشتر دانشوران ملت [پیروان دین] اسلام خواه در علوم شرعی و چه در دانشهای عقلی بهجز در موارد نادری، غیر عرباند و اگر کسانی از آنان هم یافت شوند که از حیث نژاد عرباند، از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ و استادان عجمی[ایرانی] هستند، با اینکه ملت[پیروان دین] و صاحب شریعت عربی است...
و ما در گذشته یادآور شدیم که در صنایع شهرنشینان ممارست میکنند و عرب از همهی مردم دورتر از صنایع میباشد. پس علوم هم از آیینهای شهریان بهشمار میرفت و عرب از آنها و بازار رایج آنها دور بود و در آن عهد مردم شهری عبارت از عجمان [ایرانیان] یا کسانی مشابه و نظایر آنان بودند از قبیل موالی و اهالی شهرهای بزرگی که در آن روزگار در تمدن و کیفیات آن مانند: صنایع و پیشهها از ایرانیان تبعیت میکردند، چه ایرانیان به علت تمدن راسخی که از آغاز تشکیل دولت فارس داشتهاند برین امور استوارتر و تواناتر بودند. چنانکه صاحب صناعت نحو سیبویه و پس از او فارسی و به دنبال آنان زجاج بود و همهی آنان از لحاظ نژاد، ایرانی به شمار میرفتند. لیکن تربیت آنان در محیط زبان عربی بود و آن زبان را در مهد تربیت آمیزش با عرب آموختند و آن را به صورت قوانین وقتی درآوردند که آیندگان از آن بهرهمند شوند.
همچنین بیشتر دانندگان حدیث که آنها را برای اهل اسلام حفظ کرده بودند ایرانی بودند یا از لحاظ زبان و مهد تربیت ایرانی به شمار میرفتند [زیرا فنون در عراق و نواحی نزدیک آن توسعه یافته بود] و هم کلیهی علمای علم کلام و نیز مفسران ایرانی بودند و بهجز ایرانیان کسی به حفظ و تدوین علم قیام نکرد و ازینرو مصداق گفتار پیامبر(ص) پدید آمد که فرمود: «اگر دانش بر گردن آسمان درآویزد، قومی از مردم فارس بدان نائل میآیند و آن را به دست میآورند».
و اما تازیانی که این تمدن و بازار رایج آن را درک کرده و از بادیهنشینی بیرون آمده و به سوی تمدن مزبور شتافته بودند ریاست در دستگاه دولت عباسی، آنان را به خود مشغول کرده و قیام به امور کشورداری، آنان را از توجه به دانش و اندیشیدن در آن بازداشته بود، چه ایشان اهل دولت و نگهبان و ادارهکنندهی سیاست آن بهشمار میرفتند. گذشته از اینکه... غرور آنان در آنهنگام، مانع بود که به ممارست در دانش گرایند. زیرا دانش در شمار صنایع بود و رؤسا، همواره از نزدیک شدن به صنایع و پیشهها سرپیچی میکردند و به هیچرو بدان نمیگراییدند و این امور را به کسانی واگذار میکردند که از نژادهای غیرعرب و مولدان [ایرانی که در عرب پرورش یافته باشد] بودند و همواره مانند پیشینیان خود عقیده داشتند که آنها برای انجام دادن کارهای صناعی شایستگی دارند. چه صنعت «علوم» را آیین و دانشهای خویش میدانستند و صاحبان صنایع را کمتر تحقیر میکردند تا روزگاری که فرمانروایی به کلی از دست عرب خارج شد و به نژادهای غیرعربی انتقال یافت...
پس از آنچه بیان کردیم، معلوم شد چرا عالمان علوم شرعی یا اکثر ایشان، ایرانی بودند. و اما علوم عقلی نیز در اسلام پدید نیامد مگر پس از عصری که دانشمندان و مؤلفان آنها باز شناخته شدند و کلیهی این دانشها به منزلهی صناعتی مستقر گردید و بالنتیجه اینکه به ایرانیان اختصاص یافت و تازیان آنها را فروگذاشتند و از ممارست در آنها متصرف شدند و به جز اقوامی که به ایرانیان نزدیکی داشتند، آنها را فرا نمیگرفتند مانند همهی صنایع. چنانکه در آغاز کتاب یاد کردیم، این دانشها همچنان در شهرهای اسلامی متداول بود تا روزگاری که تمدن و عمران در ایران و بلاد آن کشور مانند عراق [دل ایران شهر/ میانرودان] و خراسان و ماوراءالنهر مستقر بود...
کانال تاریخ ایران زمین را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
کانال تاریخ ایران زمین را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
(مقدمهی ابنخلدون – ترجمهی محمدپروین گنابادی – بنگاه ترجمه و نشر کتاب – ج 2 – رویههای 1156-1153)
در اینکه بیشتر دانشوران اسلام از نژاد غیرعربند.
از شگفتیهایی که واقعیت دارد، این است که بیشتر دانشوران ملت [پیروان دین] اسلام خواه در علوم شرعی و چه در دانشهای عقلی بهجز در موارد نادری، غیر عرباند و اگر کسانی از آنان هم یافت شوند که از حیث نژاد عرباند، از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ و استادان عجمی[ایرانی] هستند، با اینکه ملت[پیروان دین] و صاحب شریعت عربی است...
و ما در گذشته یادآور شدیم که در صنایع شهرنشینان ممارست میکنند و عرب از همهی مردم دورتر از صنایع میباشد. پس علوم هم از آیینهای شهریان بهشمار میرفت و عرب از آنها و بازار رایج آنها دور بود و در آن عهد مردم شهری عبارت از عجمان [ایرانیان] یا کسانی مشابه و نظایر آنان بودند از قبیل موالی و اهالی شهرهای بزرگی که در آن روزگار در تمدن و کیفیات آن مانند: صنایع و پیشهها از ایرانیان تبعیت میکردند، چه ایرانیان به علت تمدن راسخی که از آغاز تشکیل دولت فارس داشتهاند برین امور استوارتر و تواناتر بودند. چنانکه صاحب صناعت نحو سیبویه و پس از او فارسی و به دنبال آنان زجاج بود و همهی آنان از لحاظ نژاد، ایرانی به شمار میرفتند. لیکن تربیت آنان در محیط زبان عربی بود و آن زبان را در مهد تربیت آمیزش با عرب آموختند و آن را به صورت قوانین وقتی درآوردند که آیندگان از آن بهرهمند شوند.
همچنین بیشتر دانندگان حدیث که آنها را برای اهل اسلام حفظ کرده بودند ایرانی بودند یا از لحاظ زبان و مهد تربیت ایرانی به شمار میرفتند [زیرا فنون در عراق و نواحی نزدیک آن توسعه یافته بود] و هم کلیهی علمای علم کلام و نیز مفسران ایرانی بودند و بهجز ایرانیان کسی به حفظ و تدوین علم قیام نکرد و ازینرو مصداق گفتار پیامبر(ص) پدید آمد که فرمود: «اگر دانش بر گردن آسمان درآویزد، قومی از مردم فارس بدان نائل میآیند و آن را به دست میآورند».
و اما تازیانی که این تمدن و بازار رایج آن را درک کرده و از بادیهنشینی بیرون آمده و به سوی تمدن مزبور شتافته بودند ریاست در دستگاه دولت عباسی، آنان را به خود مشغول کرده و قیام به امور کشورداری، آنان را از توجه به دانش و اندیشیدن در آن بازداشته بود، چه ایشان اهل دولت و نگهبان و ادارهکنندهی سیاست آن بهشمار میرفتند. گذشته از اینکه... غرور آنان در آنهنگام، مانع بود که به ممارست در دانش گرایند. زیرا دانش در شمار صنایع بود و رؤسا، همواره از نزدیک شدن به صنایع و پیشهها سرپیچی میکردند و به هیچرو بدان نمیگراییدند و این امور را به کسانی واگذار میکردند که از نژادهای غیرعرب و مولدان [ایرانی که در عرب پرورش یافته باشد] بودند و همواره مانند پیشینیان خود عقیده داشتند که آنها برای انجام دادن کارهای صناعی شایستگی دارند. چه صنعت «علوم» را آیین و دانشهای خویش میدانستند و صاحبان صنایع را کمتر تحقیر میکردند تا روزگاری که فرمانروایی به کلی از دست عرب خارج شد و به نژادهای غیرعربی انتقال یافت...
پس از آنچه بیان کردیم، معلوم شد چرا عالمان علوم شرعی یا اکثر ایشان، ایرانی بودند. و اما علوم عقلی نیز در اسلام پدید نیامد مگر پس از عصری که دانشمندان و مؤلفان آنها باز شناخته شدند و کلیهی این دانشها به منزلهی صناعتی مستقر گردید و بالنتیجه اینکه به ایرانیان اختصاص یافت و تازیان آنها را فروگذاشتند و از ممارست در آنها متصرف شدند و به جز اقوامی که به ایرانیان نزدیکی داشتند، آنها را فرا نمیگرفتند مانند همهی صنایع. چنانکه در آغاز کتاب یاد کردیم، این دانشها همچنان در شهرهای اسلامی متداول بود تا روزگاری که تمدن و عمران در ایران و بلاد آن کشور مانند عراق [دل ایران شهر/ میانرودان] و خراسان و ماوراءالنهر مستقر بود...
کانال تاریخ ایران زمین را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
ایران؛
مادرم، مادر بزرگم.
ایران؛
خواهرم، دخترم، همسرم
چه کشیده ای از پس هزاره ها...!
چه به روزگارت رفته است؟
اکنون،
چه خوش دریافتی که بیداد نیز پایانی دارد.
آتشی بودی زیر خاکستر!
خاکستر نادانی، غبار بی خردی.
پشتِ پردهِ کژپنداری بیگانگان پنهان شده بودی!
ایران؛
خواهرم،
اکنون که از ریشه ها جان می گیری،
هنگام پایداری است.
شکوفایی.
بالندگی.
پُرتوان بمان تا گلپونه های شادی بر دستان خوشبوی تو افشان گردد.
ایرانم؛
فَرّه ایزدی پیوسته باتو خواهد بود.
نماد زندگی بمان.
سمبل آزادی،
جلوه ورجاوند و زیبای زن در جهان،
رهایی بخش و پیروزی آفرین.
ایرانم، جاودانه بمان.
#کورش_نیکنام
کانال تاریخ ایران زمین را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
مادرم، مادر بزرگم.
ایران؛
خواهرم، دخترم، همسرم
چه کشیده ای از پس هزاره ها...!
چه به روزگارت رفته است؟
اکنون،
چه خوش دریافتی که بیداد نیز پایانی دارد.
آتشی بودی زیر خاکستر!
خاکستر نادانی، غبار بی خردی.
پشتِ پردهِ کژپنداری بیگانگان پنهان شده بودی!
ایران؛
خواهرم،
اکنون که از ریشه ها جان می گیری،
هنگام پایداری است.
شکوفایی.
بالندگی.
پُرتوان بمان تا گلپونه های شادی بر دستان خوشبوی تو افشان گردد.
ایرانم؛
فَرّه ایزدی پیوسته باتو خواهد بود.
نماد زندگی بمان.
سمبل آزادی،
جلوه ورجاوند و زیبای زن در جهان،
رهایی بخش و پیروزی آفرین.
ایرانم، جاودانه بمان.
#کورش_نیکنام
کانال تاریخ ایران زمین را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
بیا سرباز،
در گوشت بگویم؛
من همانم!
خواهرت، همخاک تو، همزیستت،
من مردمی از مردمان کشورت، از هیچ شخصی، جایگاهی، دشمنی، بیگانهای هم خط نمیگیرم!!!
دلم خون است از بیداد، از کمبود، از تبعیض،
از تاوان سخت اعتراضاتِ به حقم!
گیر کردم من، میان چنگهای سردِ استبداد!
بیا سرباز،
در گوشت بگویم؛ من همانم، بغض محرومان و مظلومان و محکومانِ حقجو، حقطلب! با من مدارا کن!
من آنم، سیستانم، زاهدانم،
من همان دریاچهی غمگین و بیفردای ایرانم. منم!
من ناامیدی در نگاه یک پسر از شغل و از فردا!
منم!
من شرم باباهای غمگین، بغض مادرهای بیجانم. منم،
من دختران بیدفاع و بیسلاحِ ایستاده در خیابانم!
مرا سرکوب؟
من؟ من اهل این خاکم!
من و تو مردمیم و هرکه ما را دور کرد از هم، هرآنکس جور میدارد روا بر من، تو، او، آنها... هر آنکس آب را، این خاک را تسلیم دشمن کرد، او دلسوز مردم نیست!
او را دور کن از خاک و جان مردمان کشورت، سرباز!
بیداری؟ پناهم باش!
جانم بر لبانم آمدهست از اینهمه بیداد!
پر از بغضم، پر از خشمم، پر از فریاد...
صدایم میرسد سرباز؟
بیداری؟
#نرگس_صرافیان_طوفان
کانال تاریخ ایران زمین را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
در گوشت بگویم؛
من همانم!
خواهرت، همخاک تو، همزیستت،
من مردمی از مردمان کشورت، از هیچ شخصی، جایگاهی، دشمنی، بیگانهای هم خط نمیگیرم!!!
دلم خون است از بیداد، از کمبود، از تبعیض،
از تاوان سخت اعتراضاتِ به حقم!
گیر کردم من، میان چنگهای سردِ استبداد!
بیا سرباز،
در گوشت بگویم؛ من همانم، بغض محرومان و مظلومان و محکومانِ حقجو، حقطلب! با من مدارا کن!
من آنم، سیستانم، زاهدانم،
من همان دریاچهی غمگین و بیفردای ایرانم. منم!
من ناامیدی در نگاه یک پسر از شغل و از فردا!
منم!
من شرم باباهای غمگین، بغض مادرهای بیجانم. منم،
من دختران بیدفاع و بیسلاحِ ایستاده در خیابانم!
مرا سرکوب؟
من؟ من اهل این خاکم!
من و تو مردمیم و هرکه ما را دور کرد از هم، هرآنکس جور میدارد روا بر من، تو، او، آنها... هر آنکس آب را، این خاک را تسلیم دشمن کرد، او دلسوز مردم نیست!
او را دور کن از خاک و جان مردمان کشورت، سرباز!
بیداری؟ پناهم باش!
جانم بر لبانم آمدهست از اینهمه بیداد!
پر از بغضم، پر از خشمم، پر از فریاد...
صدایم میرسد سرباز؟
بیداری؟
#نرگس_صرافیان_طوفان
کانال تاریخ ایران زمین را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
بنای رازآلود «شیخ بهایی»
@Iranianhiistoryy
حمام شیخ بهایی، بنایی 400 ساله در قلب شهر کهن اصفهان است که همچنان معماهایی حلنشده دارد. گفته میشود این حمام فقط با یک شمع گرم میشد و این شمع همواره روشن بوده است.
به گزارش ایسنا،حمام شیخ بهایی در محلهی قدیمی دردشت و در نزدیکی میدان عتیق اصفهان قرار دارد. سال ساخت این بنا با توجه به ترجمهی شعر فارسی که بر سردر آن نوشته شده، به ابجد به سال 1025 هجری قمری است؛ اما برخی ساخت آن را سال 1030 هجری قمری و پس از مرگ شیخ بهایی میدانند. با وجود اینکه حمام شیخ بهایی در سال 1377 در فهرست آثار ملی قرار گرفت، اما تا کنون اقدامی جدی برای مرمت آن توسط مسوولان ادارهی میراث فرهنگی اصفهان انجام نشده است و بهنظر میرسد کمکم میرود تا رازهایش را در خود دفن کند.
محمد ریاحی - دربارهی این حمام به خبرنگار ایسنا در اصفهان، گفت: این بنا منسوب به شیخ بهایی، از عالمان بزرگ است و آنچه این اثر را رمزآلود کرده، نحوهی گرم کردن آن است؛ شمع اتمی، استفاده از مخزن آب طلا و استفاده از روغن دکان عصاری مجاور این بنا، نظریههایی است که دربارهی نحوهی گرم کردن آن مطرح میشود که هیچیک بهنظر قابل قبول نیست.
او ادامه داد: در میان این شایعهها، تنها نظریهی قابل قبول دربارهی این حمام، وجود یک سیستم سفالینهی لولهکشی زیرزمینی بین آبریزگاه مسجدجامع و این حمام است که با روش مکش طبیعی، گازهایی را مانند متان و اکسیدهای گوگرد به مشعل خزینهی حمام هدایت میکرد و این گازها بهعنوان منبع گرما در مشعل خزینه میسوختند.
ریاحی با بیان اینکه در زمان صفویه و قاجار برای پی بردن به راز شمع، بخشی از سازهی اصلی تخریب و پس از آن، شمع این حمام خاموش شد، اظهار کرد: حمام شیخ بهایی، یکی از آثار ارزشمندی تاریخی اصفهان است که هنوز مرمت نشده است.
اما مجتبی کنعانی - کارشناس میراث فرهنگی - نظر متفاوتی دربارهی این حمام دارد.
وی به خبرنگار ایسنا گفت: اگرچه باورهایی که دربارهی گرم شدن این حمام با یک شمع وجود دارد، به واقعیت نزدیک است، اما هیچیک از آنها تا کنون بهصورت علمی به اثبات نرسیده است. نظرهایی دربارهی وجود لولههای سفالی که به محل پسابهای مسجدجامع میرفتند تا از گاز متان متصاعدشده از آن برای روشن شدن مشعل استفاده شود، وجود دارد، اما تا کنون چنین شبکهای پیدا نشده است.
وی با اشاره به نظرهایی مبنی بر وجود شمع همیشه روشن در این حمام، بیان کرد: بهنظر میرسد این حمام با یک شمع گرم میشد، اما چگونگی این گرمایش تا کنون مشخص نشده است.
@Iranianhiistoryy
کنعانی ادامه داد: حمام شیخ بهایی در دورهی صفویه و حدود سال 1000 هجری قمری ساخته شده و تا سال 1360 همچنان فعال بوده است؛ اما به دلایلی مانند قرار گرفتن حمام در فهرست آثار ملی، مرمت، فرسوده شدن تدریجی آن و کم شدن نیاز مردم به حمامهای عمومی، تعطیل شد.
وی با بیان اینکه حمام را به شیخ بهایی نسبت دادهاند، اما کتیبهای در اینباره وجود ندارد، اضافه میکند: مواردی که دربارهی خاموش شدن شمع پس از تخریب بخشی از حمام توسط انگلیسیها برای پی بردن به راز آن مطرح میشود، بهنظر صحیح نیست، زیرا سیستم گرمایشی حمام پیش از اکتشاف، از کار افتاده بود.
این کارشناس میراث فرهنگی دربارهی وضعیت کنونی حمام، گفت: حمام شیخ بهایی اکنون در کما است و وضعیت مشخصی ندارد،. در سالهای گذشته، برنامهای برای معرفی این حمام به گردشگران مطرح نشد و سیاحان خارجی از وجود حمام اطلاعی ندارند؛ اما اگر مسوولان برای مرمت آن همت کنند و تیمی از کارشناسان به مرمت و بررسی آن بپردازند، شاید بتوان به راز حمام پی برد.
برای گفتوگو دربارهی مرمت و نحوهی معرفی حمام شیخ بهایی به گردشگران، با سرپرست اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری اصفهان تماس گرفتیم و محسن مصلحی پاسخگویی به خبرنگار ایسنا را به ناصر طاهری - معاون میراث فرهنگی اصفهان - محول کرد؛ اما دسترسی به او در مدت تهیهی این گزارش امکانپذیر نشد. به همین دلیل، حسن روانفر - قائممقام در امور میراث فرهنگی در اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان - به پرسشها دربارهی برنامهها برای مرمت و احیای این حمام پاسخ گفت.
به گفتهی او، اکنون مرمت حمام شیخ بهایی در مرحلهی استحکامبخشی است و اگر امسال اعتباری به حمام اختصاص یابد، مرمت آن حداقل به دو سال زمان نیاز دارد، در غیر این صورت، باید برای مرمت منتظر اعتبار سالهای آینده باشیم.
@Iranianhiistoryy
@Iranianhiistoryy
حمام شیخ بهایی، بنایی 400 ساله در قلب شهر کهن اصفهان است که همچنان معماهایی حلنشده دارد. گفته میشود این حمام فقط با یک شمع گرم میشد و این شمع همواره روشن بوده است.
به گزارش ایسنا،حمام شیخ بهایی در محلهی قدیمی دردشت و در نزدیکی میدان عتیق اصفهان قرار دارد. سال ساخت این بنا با توجه به ترجمهی شعر فارسی که بر سردر آن نوشته شده، به ابجد به سال 1025 هجری قمری است؛ اما برخی ساخت آن را سال 1030 هجری قمری و پس از مرگ شیخ بهایی میدانند. با وجود اینکه حمام شیخ بهایی در سال 1377 در فهرست آثار ملی قرار گرفت، اما تا کنون اقدامی جدی برای مرمت آن توسط مسوولان ادارهی میراث فرهنگی اصفهان انجام نشده است و بهنظر میرسد کمکم میرود تا رازهایش را در خود دفن کند.
محمد ریاحی - دربارهی این حمام به خبرنگار ایسنا در اصفهان، گفت: این بنا منسوب به شیخ بهایی، از عالمان بزرگ است و آنچه این اثر را رمزآلود کرده، نحوهی گرم کردن آن است؛ شمع اتمی، استفاده از مخزن آب طلا و استفاده از روغن دکان عصاری مجاور این بنا، نظریههایی است که دربارهی نحوهی گرم کردن آن مطرح میشود که هیچیک بهنظر قابل قبول نیست.
او ادامه داد: در میان این شایعهها، تنها نظریهی قابل قبول دربارهی این حمام، وجود یک سیستم سفالینهی لولهکشی زیرزمینی بین آبریزگاه مسجدجامع و این حمام است که با روش مکش طبیعی، گازهایی را مانند متان و اکسیدهای گوگرد به مشعل خزینهی حمام هدایت میکرد و این گازها بهعنوان منبع گرما در مشعل خزینه میسوختند.
ریاحی با بیان اینکه در زمان صفویه و قاجار برای پی بردن به راز شمع، بخشی از سازهی اصلی تخریب و پس از آن، شمع این حمام خاموش شد، اظهار کرد: حمام شیخ بهایی، یکی از آثار ارزشمندی تاریخی اصفهان است که هنوز مرمت نشده است.
اما مجتبی کنعانی - کارشناس میراث فرهنگی - نظر متفاوتی دربارهی این حمام دارد.
وی به خبرنگار ایسنا گفت: اگرچه باورهایی که دربارهی گرم شدن این حمام با یک شمع وجود دارد، به واقعیت نزدیک است، اما هیچیک از آنها تا کنون بهصورت علمی به اثبات نرسیده است. نظرهایی دربارهی وجود لولههای سفالی که به محل پسابهای مسجدجامع میرفتند تا از گاز متان متصاعدشده از آن برای روشن شدن مشعل استفاده شود، وجود دارد، اما تا کنون چنین شبکهای پیدا نشده است.
وی با اشاره به نظرهایی مبنی بر وجود شمع همیشه روشن در این حمام، بیان کرد: بهنظر میرسد این حمام با یک شمع گرم میشد، اما چگونگی این گرمایش تا کنون مشخص نشده است.
@Iranianhiistoryy
کنعانی ادامه داد: حمام شیخ بهایی در دورهی صفویه و حدود سال 1000 هجری قمری ساخته شده و تا سال 1360 همچنان فعال بوده است؛ اما به دلایلی مانند قرار گرفتن حمام در فهرست آثار ملی، مرمت، فرسوده شدن تدریجی آن و کم شدن نیاز مردم به حمامهای عمومی، تعطیل شد.
وی با بیان اینکه حمام را به شیخ بهایی نسبت دادهاند، اما کتیبهای در اینباره وجود ندارد، اضافه میکند: مواردی که دربارهی خاموش شدن شمع پس از تخریب بخشی از حمام توسط انگلیسیها برای پی بردن به راز آن مطرح میشود، بهنظر صحیح نیست، زیرا سیستم گرمایشی حمام پیش از اکتشاف، از کار افتاده بود.
این کارشناس میراث فرهنگی دربارهی وضعیت کنونی حمام، گفت: حمام شیخ بهایی اکنون در کما است و وضعیت مشخصی ندارد،. در سالهای گذشته، برنامهای برای معرفی این حمام به گردشگران مطرح نشد و سیاحان خارجی از وجود حمام اطلاعی ندارند؛ اما اگر مسوولان برای مرمت آن همت کنند و تیمی از کارشناسان به مرمت و بررسی آن بپردازند، شاید بتوان به راز حمام پی برد.
برای گفتوگو دربارهی مرمت و نحوهی معرفی حمام شیخ بهایی به گردشگران، با سرپرست اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری اصفهان تماس گرفتیم و محسن مصلحی پاسخگویی به خبرنگار ایسنا را به ناصر طاهری - معاون میراث فرهنگی اصفهان - محول کرد؛ اما دسترسی به او در مدت تهیهی این گزارش امکانپذیر نشد. به همین دلیل، حسن روانفر - قائممقام در امور میراث فرهنگی در اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان - به پرسشها دربارهی برنامهها برای مرمت و احیای این حمام پاسخ گفت.
به گفتهی او، اکنون مرمت حمام شیخ بهایی در مرحلهی استحکامبخشی است و اگر امسال اعتباری به حمام اختصاص یابد، مرمت آن حداقل به دو سال زمان نیاز دارد، در غیر این صورت، باید برای مرمت منتظر اعتبار سالهای آینده باشیم.
@Iranianhiistoryy
▫️ نام و حدود ایران
چرا در تاریخ اسلامی (و نه پیش از آن) «ایران» تازه در زمان ایلخانان (۶۵۴-۷۳۶ق) نام رسمی کشور ما میگردد، ولی پیش از ایلخانان با آنکه در متون نظم و نثر فارسی (و حتّی عربی) بارها و بارها نام «ایران» آمده، در نامهها و فرمانهای اداری آن دوران (از طاهریان تا سلجوقیان) این نام به کار نرفته است؟
به گمان نگارنده علت آن این بوده که گذشته از این که هر یک از سلسلههای نامبرده تنها بر بخشی، و گاه بخشی بسیار کوچک، از ایرانشهر زمان ساسانیان فرمانروایی داشتند، اگر یکی از آن سلسلهها قلمرو خود را ایران/ ایرانشهر مینامید، آن قلمرو رسماً ادعای تسلط بر بغداد پایتخت خلافت اسلامی را هم داشت، یعنی عملاً گزینش نام ایران/ ایرانشهر در حکمِ انکارِ مشروعیّتِ خلافتِ بغداد و سرپیچی از فرمان خلیفه امیرالمؤمنین بود که حکام طاهری و سامانی و غزنوی و سلجوقی از او لوا و خلعت و لقب میگرفتند. چنین اقدامی بیتردید به معنی کوشش در زنده کردن مجد ساسانی تعبیر میشد و اتهاماتی چون زندیق و مجوس و مرتد و ملحد و منافق و رافضی با خود داشت. تنها فرمانروایانی که از آنها چنین اقدامی انتظار میرفت، یکی یعقوب لیث (۲۴۷-۲۶۵ق) بود که دولتش مستعجِل بود، و دیگر آل بویه (۳۲۰-۴۴۷ق) که هر چند عملاً خلافت بغداد را مطیع خود کردند، ولی برای حفظ ظاهر و پیشگیری از شورش اهل تسنن، مشروعیّتِ خلافتِ بغداد را دست کم اسماً پذیرفتند.
با یورش مغول و برچیده شدن بساطِ خلافتِ بغداد، دیگر مانع اصلی گزینش نام «ایران» برداشته شد. پنجاه و اندی سال که زمان فرمانروایی خانان بزرگ بود (۶۰۳-۶۵۸ق) پروسۀ «ایرانی کردن مغولان» زمان برد و سپس با حکومت ایلخانان «ایران» دوباره نام رسمی کشور ما گردید.
دکتر جلال خالقی مطلق
@Iranianhiistoryy
چرا در تاریخ اسلامی (و نه پیش از آن) «ایران» تازه در زمان ایلخانان (۶۵۴-۷۳۶ق) نام رسمی کشور ما میگردد، ولی پیش از ایلخانان با آنکه در متون نظم و نثر فارسی (و حتّی عربی) بارها و بارها نام «ایران» آمده، در نامهها و فرمانهای اداری آن دوران (از طاهریان تا سلجوقیان) این نام به کار نرفته است؟
به گمان نگارنده علت آن این بوده که گذشته از این که هر یک از سلسلههای نامبرده تنها بر بخشی، و گاه بخشی بسیار کوچک، از ایرانشهر زمان ساسانیان فرمانروایی داشتند، اگر یکی از آن سلسلهها قلمرو خود را ایران/ ایرانشهر مینامید، آن قلمرو رسماً ادعای تسلط بر بغداد پایتخت خلافت اسلامی را هم داشت، یعنی عملاً گزینش نام ایران/ ایرانشهر در حکمِ انکارِ مشروعیّتِ خلافتِ بغداد و سرپیچی از فرمان خلیفه امیرالمؤمنین بود که حکام طاهری و سامانی و غزنوی و سلجوقی از او لوا و خلعت و لقب میگرفتند. چنین اقدامی بیتردید به معنی کوشش در زنده کردن مجد ساسانی تعبیر میشد و اتهاماتی چون زندیق و مجوس و مرتد و ملحد و منافق و رافضی با خود داشت. تنها فرمانروایانی که از آنها چنین اقدامی انتظار میرفت، یکی یعقوب لیث (۲۴۷-۲۶۵ق) بود که دولتش مستعجِل بود، و دیگر آل بویه (۳۲۰-۴۴۷ق) که هر چند عملاً خلافت بغداد را مطیع خود کردند، ولی برای حفظ ظاهر و پیشگیری از شورش اهل تسنن، مشروعیّتِ خلافتِ بغداد را دست کم اسماً پذیرفتند.
با یورش مغول و برچیده شدن بساطِ خلافتِ بغداد، دیگر مانع اصلی گزینش نام «ایران» برداشته شد. پنجاه و اندی سال که زمان فرمانروایی خانان بزرگ بود (۶۰۳-۶۵۸ق) پروسۀ «ایرانی کردن مغولان» زمان برد و سپس با حکومت ایلخانان «ایران» دوباره نام رسمی کشور ما گردید.
دکتر جلال خالقی مطلق
@Iranianhiistoryy
کوروش بزرگ در بابل
دکتر روزبه زرینکوب@Iranianhiistoryy
ورود کورش به بابل تنها یک پیروزی سیاسی و نظامی نبود. حضور پیروزمندانه کوروش در بابل یک سر فصل مهم تاریخ مشرق زمین و تاریخ جهان بود. فتح بابل به دست کوروش فقط پایان عمر یک دولت و سربر آوردن دولتی دیگر نبود. با این پیروزی بین النهرین به عنوان مرکز اصلی و کانون اتصال تمدنهای کهن جهان یکپارچه شد و در مجموعه جدیدی قرار گرفت. به دنبال تصرف بابل به دست هخامنشیان، بین النهرین دیگر هرگز استقلال سیاسی خود را باز نیافت، اما اهمیت فرهنگی و اقتصادی آن بهویژه بابل همچنان پابرجاماند.
@Iranianhiistoryy
در همین ایام، با وقوع تولد ملتی جدید در میان ایرانیان، حرکتی نو در جهان آغاز گردید. به این ترتیب، ایرانیان و کوروش آغازگر راهی نو در عرصه سیاست شدند: جهانی شدن این جهان شدن در عرصههای سیاست، امور نظامی، اقتصاد و فرهنگ نمودی روشن یافت و جهان وارد مرحله تازهای شد. جلوه این حرکت جدید جهانی بیانیه بابلی کوروش بود. در واقع، بیانیه کوروش در بابل اعلام پایان (عهد عتیق) تاریخ باستان و آغاز عهدی دیگر در عرصه تاریخ جهانی بود: عصر کوروش.
@Iranianhiistoryy
دکتر روزبه زرینکوب@Iranianhiistoryy
ورود کورش به بابل تنها یک پیروزی سیاسی و نظامی نبود. حضور پیروزمندانه کوروش در بابل یک سر فصل مهم تاریخ مشرق زمین و تاریخ جهان بود. فتح بابل به دست کوروش فقط پایان عمر یک دولت و سربر آوردن دولتی دیگر نبود. با این پیروزی بین النهرین به عنوان مرکز اصلی و کانون اتصال تمدنهای کهن جهان یکپارچه شد و در مجموعه جدیدی قرار گرفت. به دنبال تصرف بابل به دست هخامنشیان، بین النهرین دیگر هرگز استقلال سیاسی خود را باز نیافت، اما اهمیت فرهنگی و اقتصادی آن بهویژه بابل همچنان پابرجاماند.
@Iranianhiistoryy
در همین ایام، با وقوع تولد ملتی جدید در میان ایرانیان، حرکتی نو در جهان آغاز گردید. به این ترتیب، ایرانیان و کوروش آغازگر راهی نو در عرصه سیاست شدند: جهانی شدن این جهان شدن در عرصههای سیاست، امور نظامی، اقتصاد و فرهنگ نمودی روشن یافت و جهان وارد مرحله تازهای شد. جلوه این حرکت جدید جهانی بیانیه بابلی کوروش بود. در واقع، بیانیه کوروش در بابل اعلام پایان (عهد عتیق) تاریخ باستان و آغاز عهدی دیگر در عرصه تاریخ جهانی بود: عصر کوروش.
@Iranianhiistoryy
آشنایی با منشور کوروش بزرگ
@Iranianhiistoryy
منشور کوروش هخامنشی، کهنترین بیانیه حقوق بشرِ شناخته شده جهان و سند سربلندی ایرانیان از همزیستی آشتیجویانه و گرامیداشتِ باورها و اندیشههای همه مردمان تابعه در هنگامه بنیادگذاری نخستین امپراطوری جهان است
کوروش ملقب به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر همچنین معروف به کوروش دوم نخستین پادشاه و بنیانگذار سلسله هخامنشی بود. کوروش به مدت 30 سال، از سال 559 تا سال 529 قبل از میلاد بر ایران سلطنت کرده بود.
در سال ۱۲۵۸ ، به دنبال کاوشهای گروهی انگلیسی در معبد بزرگ اِسَـگیلَـه (نیایشگاه مَـردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهر باستانی بـابِـل در میاندورود (بینالنهرین) استوانهای از گل پخته بدست باستانشناسی کـلدانی به نام «هرمز رسـام» پیدا شد که امروزه در موزه ملی بریتانیا نگهداری میشود.
منشور کوروش استوانه ای سفالین از جنس رس بوده، 23 سانتیمتر طول و 11 سانتیمتر عرض دارد و حدود 40 سطر به زبان اکدی و به خط میخی بابلی روی آن حک شده است.
بررسیهای نخستین نشان داد که گرداگرد این استوانه گِـلین را نوشتههایی به خط و زبان بابلی نو (اَکَـدی) در برگرفته که گمان میرفت نبشتهای از فرمانروایان آشور و بابِـل باشد.
@Iranianhiistoryy
اما بررسیهای بیشتری که پس از گرتهبرداری و آوانویسی و ترجمه آن انجام شد، نشان داد که این نبشته در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمان کوروش بزرگ هخامنشی (۵۵۰-۵۳۰ پم.) و به هنگام ورود به شهر بابل نوشته شده است.
شکل ظاهری این فرمان، به مانند استوانهای دیده میشود که میانه آن قطورتر از دوسوی آن است. انتشار و ثبت فرمانها و یادمانهای رسمی روی استوانه گِلین و نیز روی لوحههای مسطح، از سابقهای دیرین در ایران و میاندورود برخوردار بوده، که گونه استوانهای آن نسبت به بقیه، پایداری و دوام بیشتری داشته است.
بیتردید این فرمان در نسخههای متعددی برای ارسال به نواحی گوناگون نوشته شده بوده که امروزه تنها یکی از آنها باقی مانده است.
استوانه کوروش آسیبهایی جدی به خود دیده، به طوری که بسیاری از سطرهای آن از بین رفته و یا بر اثر فرسودگی بیش از اندازه قابل خواندن نیست. نبشتههای بخشهای آسیبدیده را تنها با توجه به اندازه فضای خالی و برخی حروف باقی مانده در آن میتوان تا حدودی بازسازی کرد که در این بازسازی نیز، بیگمان احتمال اشتباه وجود دارد.
در دانشگاه ییل کتیبه کوچک و آسیبدیدهای نگهداری میشود که ریشارد بِرگِر در سال ۱۹۷۵ آنرا بخشی گمشده از استوانه کورش دانست. این بخش توسط وی به کتیبه اصلی اضافه شد
@Iranianhiistoryy
@Iranianhiistoryy
منشور کوروش هخامنشی، کهنترین بیانیه حقوق بشرِ شناخته شده جهان و سند سربلندی ایرانیان از همزیستی آشتیجویانه و گرامیداشتِ باورها و اندیشههای همه مردمان تابعه در هنگامه بنیادگذاری نخستین امپراطوری جهان است
کوروش ملقب به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر همچنین معروف به کوروش دوم نخستین پادشاه و بنیانگذار سلسله هخامنشی بود. کوروش به مدت 30 سال، از سال 559 تا سال 529 قبل از میلاد بر ایران سلطنت کرده بود.
در سال ۱۲۵۸ ، به دنبال کاوشهای گروهی انگلیسی در معبد بزرگ اِسَـگیلَـه (نیایشگاه مَـردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهر باستانی بـابِـل در میاندورود (بینالنهرین) استوانهای از گل پخته بدست باستانشناسی کـلدانی به نام «هرمز رسـام» پیدا شد که امروزه در موزه ملی بریتانیا نگهداری میشود.
منشور کوروش استوانه ای سفالین از جنس رس بوده، 23 سانتیمتر طول و 11 سانتیمتر عرض دارد و حدود 40 سطر به زبان اکدی و به خط میخی بابلی روی آن حک شده است.
بررسیهای نخستین نشان داد که گرداگرد این استوانه گِـلین را نوشتههایی به خط و زبان بابلی نو (اَکَـدی) در برگرفته که گمان میرفت نبشتهای از فرمانروایان آشور و بابِـل باشد.
@Iranianhiistoryy
اما بررسیهای بیشتری که پس از گرتهبرداری و آوانویسی و ترجمه آن انجام شد، نشان داد که این نبشته در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمان کوروش بزرگ هخامنشی (۵۵۰-۵۳۰ پم.) و به هنگام ورود به شهر بابل نوشته شده است.
شکل ظاهری این فرمان، به مانند استوانهای دیده میشود که میانه آن قطورتر از دوسوی آن است. انتشار و ثبت فرمانها و یادمانهای رسمی روی استوانه گِلین و نیز روی لوحههای مسطح، از سابقهای دیرین در ایران و میاندورود برخوردار بوده، که گونه استوانهای آن نسبت به بقیه، پایداری و دوام بیشتری داشته است.
بیتردید این فرمان در نسخههای متعددی برای ارسال به نواحی گوناگون نوشته شده بوده که امروزه تنها یکی از آنها باقی مانده است.
استوانه کوروش آسیبهایی جدی به خود دیده، به طوری که بسیاری از سطرهای آن از بین رفته و یا بر اثر فرسودگی بیش از اندازه قابل خواندن نیست. نبشتههای بخشهای آسیبدیده را تنها با توجه به اندازه فضای خالی و برخی حروف باقی مانده در آن میتوان تا حدودی بازسازی کرد که در این بازسازی نیز، بیگمان احتمال اشتباه وجود دارد.
در دانشگاه ییل کتیبه کوچک و آسیبدیدهای نگهداری میشود که ریشارد بِرگِر در سال ۱۹۷۵ آنرا بخشی گمشده از استوانه کورش دانست. این بخش توسط وی به کتیبه اصلی اضافه شد
@Iranianhiistoryy
در جهان کم کتابی را می توان یافت که تمامی ماجرای یک کشور با آن گره خورده باشد، آنگونه که ایران با شاهنامه گره خورده است.
می توان گفت در این هزار سال، فردوسی حاضرترین فرد در ساخت تاریخ ایران بوده است.
مجموعه قهرمانان شاهنامه را از زن و مرد؛چون در کنار هم بگذارند، می بینیم که هیچ وجهی از وجوه هستی نیست که در زندگی و مرگ آنان منعکس نباشد.در زبان فارسی چند کتاب هست که طی قرنها قوت روان قوم ایرانی بوده است، یکی از آن ها و برتر از همه آن ها، شاهنامه فردوسی است.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
می توان گفت در این هزار سال، فردوسی حاضرترین فرد در ساخت تاریخ ایران بوده است.
مجموعه قهرمانان شاهنامه را از زن و مرد؛چون در کنار هم بگذارند، می بینیم که هیچ وجهی از وجوه هستی نیست که در زندگی و مرگ آنان منعکس نباشد.در زبان فارسی چند کتاب هست که طی قرنها قوت روان قوم ایرانی بوده است، یکی از آن ها و برتر از همه آن ها، شاهنامه فردوسی است.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
کوروش بزرگ از نگاه ماکیاولی
دکتر علی علیبابایی درمنی
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
افلاطون، فیلسوف بزرگ یونانی بر این باور بود که برای حل مشکلات یک جامعه، آن جامعه باید به زیر بیرق حکومت حکیمانهی یک «شاه - فیلسوف» قرار گیرد. بنا به اعتقاد افلاطون، جهان مُثُل (جهان مینوی) در آنسوی جهان مادی (گیتی) واقع است و آنچه در این جهان روی میدهد، بازتاب ناقص آن جهان است. اما اگر انسان نمونههای کامل و غایت نهایی تمامی امور را که در جهان مُثُل میباشند؛ بشناسد و خود را با آن تطبیق دهد، قادر خواهد بود، جامعهای بهتر از جامعه موجود، در گیتی بسازد. این وظیفه را افلاطون بر دوش کسانی مینهد که آنها را شاه- فیلسوف مینامد، یعنی مردانی که توان ذهنی ممتاز و دانش فراوان دارند. «اگر در جامعه فیلسوفان پادشاه نشوند، یا کسانی که امروز عنوان شاه و زمامدار به خود بستهاند به راستی دل به فلسفه نسپارند، و اگر فلسفه و قدرت سیاسی با یکدیگر توأم نشوند، و همه طبایع یک جانبه امروزی، که یا تنها به این میگرایند یا به آن، از میان برنخیزند، بدبختی جامعهها و به طور کلی بدبختی نوع بشر، به پایان نخواهد رسید.» (1)
چنانچه در کتاب «آلکیبیادس» نوشته افلاطون نیز نکتهای از نگاه تحسینآمیز افلاطون به کورش بزرگ حکایت دارد، و به نظر میرسد که افلاطون شاه- فیلسوف آرمانی خود را در وجود کورش بزرگ جستجو میکرده است. در مناظره بین سقراط و آلکیبیادس (2)، سقراط آلکیبیادس را از چنان مقامی برخوردار میداند که حتی با پریکلس (3) قابل مقایسه نیست و به او میگوید: «بر آنم که جز کوروش و خشایارشا هیچ مردی را در نظر تو قدر و اعتبار نیست.» (4) از این سخنان، نگاه ستایش آمیز یونانیها و در رأس آنها افلاطون به نوع حکومت سیاسی ایران آشکار میشود.
ولی با تمام این اوصاف اگر در مورد بهرهگیری یونانیها از منش جهانداری کورش بزرگ تردیدی باشد، گزنفون شاگرد سقراط این تردید را برطرف میکند. نامبرده با صراحت بیشتری از استاد خود، حق مطلب را ادا کرده و در کتاب «کوروش نامه»، در لفافه، آرزوی یک یونانی را برای داشتن حاکم حکیمی چون «کوروش بزرگ» بیان میکند و حکومت کورش را که بر مبنای تدبیر و کیاست میداند، ستایش میکند: «در واقع در قلمرو شاهی کوروش ملل و اقوام متعددی همه طوق اطاعتش را به گردن نهادند و با وجود اینکه از یکدیگر، روزها بلکه ماهها فاصله داشتند و عدهای هرگز او را به چشم خود ندیده بودند و برخی اطمینان داشتند که هرگز در عمر خود او را نخواهند دید، همگی یک دل و یک جهت میکوشیدند در زیر بیرق پادشاهیاش درآیند و اوامرش را تمکین کنند.» (5)
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
پس از گزنفون نیز ستایش از شیوهی حکومت کورش بزرگ، نویسندگان یونانی، رومی و به طور کلی در اروپا ادامه یافت. حتی در میان نوشتههای برخی از نویسندگان رومی، نشانههایی دال بر این میبینیم که این نویسندگان کورش را پادشاهی فرهمند و چگونگی به شاهی رسیدن او را با نمادهای این فره چون خورشید به تصویر کشیدهاند.
«سیسرون» (6) خطیب رومی به نقل از دینون حکیم یونانی نقل میکند که: «کورش بزرگ روزی خورشید را در زیر پایش دید و سه مرتبه کوشش کرد تا آن را بگیرد. ولی هر 3 بار ناکام ماند و ناامید شد. هنگامی که از خواب برخاست از یک مغ که در میان ایرانیها به دانایی شهره بود، پرسید که تعبیر این خواب چیست؟ مغ پاسخ داد که چون 3 بار برای گرفتن خورشید تلاش کردهای برای 30 سال به پادشاهی میرسی.» (7)
استاد ابراهیم پورداود به ارتباط میان خورشید و خوره یا فره ایزدی باور دارد و کلمۀ خوره را در اصل برگرفته از خور یا خورشید میداند: «هرچند که در سانسکریت کلمهای مترادف فر موجود نیست، اما شکی نیست که ریشه این کلمه در سانسکریت سور (Svar ) میباشد، که به معنای خورشید است. این کلمه در اوستا هور(Hvar )، در گاتاها خوان (Khvan ) و در فارسی خورشید گوییم.» (8) که در این صورت در می یابیم که سخن سیسرون در مورد کورش حاکی از فرهمندی کورش از نظر این خطیب رومی است.
ستایش از منش سیاسی کوروش بزرگ تا قرون وسطی در میان اندیشمندان اروپایی ادامه یافت. ماکیاولی اندیشمند بزرگ حوزۀ اندیشۀ سیاسی، از او به عنوان بنیانگذار اندیشۀ سیاسی نوین در غرب یاد میشود نیز یکی از ستایشگران کورش بزرگ است.
نیکولو برناردو ماکیاولی (1527-1469م) فیلسوف سیاسی، شاعر، آهنگساز و نمایشنامهنویس مشهور ایتالیایی در ۳ مه ۱۴۶۹ م در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. ماکیاولی زندگی خود را صرف سیاست و وطنپرستی کرد. با اینحال برخی او را به اتهام حمایت از حکومت اقتدارگرا و ستمگر همواره مورد حمله قرار دادهاند. علت این امر جزوه کوچکی به نام شهریار است که وی برای خانواده مدیچی حاکمان فلورانس نوشته است
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
دکتر علی علیبابایی درمنی
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
افلاطون، فیلسوف بزرگ یونانی بر این باور بود که برای حل مشکلات یک جامعه، آن جامعه باید به زیر بیرق حکومت حکیمانهی یک «شاه - فیلسوف» قرار گیرد. بنا به اعتقاد افلاطون، جهان مُثُل (جهان مینوی) در آنسوی جهان مادی (گیتی) واقع است و آنچه در این جهان روی میدهد، بازتاب ناقص آن جهان است. اما اگر انسان نمونههای کامل و غایت نهایی تمامی امور را که در جهان مُثُل میباشند؛ بشناسد و خود را با آن تطبیق دهد، قادر خواهد بود، جامعهای بهتر از جامعه موجود، در گیتی بسازد. این وظیفه را افلاطون بر دوش کسانی مینهد که آنها را شاه- فیلسوف مینامد، یعنی مردانی که توان ذهنی ممتاز و دانش فراوان دارند. «اگر در جامعه فیلسوفان پادشاه نشوند، یا کسانی که امروز عنوان شاه و زمامدار به خود بستهاند به راستی دل به فلسفه نسپارند، و اگر فلسفه و قدرت سیاسی با یکدیگر توأم نشوند، و همه طبایع یک جانبه امروزی، که یا تنها به این میگرایند یا به آن، از میان برنخیزند، بدبختی جامعهها و به طور کلی بدبختی نوع بشر، به پایان نخواهد رسید.» (1)
چنانچه در کتاب «آلکیبیادس» نوشته افلاطون نیز نکتهای از نگاه تحسینآمیز افلاطون به کورش بزرگ حکایت دارد، و به نظر میرسد که افلاطون شاه- فیلسوف آرمانی خود را در وجود کورش بزرگ جستجو میکرده است. در مناظره بین سقراط و آلکیبیادس (2)، سقراط آلکیبیادس را از چنان مقامی برخوردار میداند که حتی با پریکلس (3) قابل مقایسه نیست و به او میگوید: «بر آنم که جز کوروش و خشایارشا هیچ مردی را در نظر تو قدر و اعتبار نیست.» (4) از این سخنان، نگاه ستایش آمیز یونانیها و در رأس آنها افلاطون به نوع حکومت سیاسی ایران آشکار میشود.
ولی با تمام این اوصاف اگر در مورد بهرهگیری یونانیها از منش جهانداری کورش بزرگ تردیدی باشد، گزنفون شاگرد سقراط این تردید را برطرف میکند. نامبرده با صراحت بیشتری از استاد خود، حق مطلب را ادا کرده و در کتاب «کوروش نامه»، در لفافه، آرزوی یک یونانی را برای داشتن حاکم حکیمی چون «کوروش بزرگ» بیان میکند و حکومت کورش را که بر مبنای تدبیر و کیاست میداند، ستایش میکند: «در واقع در قلمرو شاهی کوروش ملل و اقوام متعددی همه طوق اطاعتش را به گردن نهادند و با وجود اینکه از یکدیگر، روزها بلکه ماهها فاصله داشتند و عدهای هرگز او را به چشم خود ندیده بودند و برخی اطمینان داشتند که هرگز در عمر خود او را نخواهند دید، همگی یک دل و یک جهت میکوشیدند در زیر بیرق پادشاهیاش درآیند و اوامرش را تمکین کنند.» (5)
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
پس از گزنفون نیز ستایش از شیوهی حکومت کورش بزرگ، نویسندگان یونانی، رومی و به طور کلی در اروپا ادامه یافت. حتی در میان نوشتههای برخی از نویسندگان رومی، نشانههایی دال بر این میبینیم که این نویسندگان کورش را پادشاهی فرهمند و چگونگی به شاهی رسیدن او را با نمادهای این فره چون خورشید به تصویر کشیدهاند.
«سیسرون» (6) خطیب رومی به نقل از دینون حکیم یونانی نقل میکند که: «کورش بزرگ روزی خورشید را در زیر پایش دید و سه مرتبه کوشش کرد تا آن را بگیرد. ولی هر 3 بار ناکام ماند و ناامید شد. هنگامی که از خواب برخاست از یک مغ که در میان ایرانیها به دانایی شهره بود، پرسید که تعبیر این خواب چیست؟ مغ پاسخ داد که چون 3 بار برای گرفتن خورشید تلاش کردهای برای 30 سال به پادشاهی میرسی.» (7)
استاد ابراهیم پورداود به ارتباط میان خورشید و خوره یا فره ایزدی باور دارد و کلمۀ خوره را در اصل برگرفته از خور یا خورشید میداند: «هرچند که در سانسکریت کلمهای مترادف فر موجود نیست، اما شکی نیست که ریشه این کلمه در سانسکریت سور (Svar ) میباشد، که به معنای خورشید است. این کلمه در اوستا هور(Hvar )، در گاتاها خوان (Khvan ) و در فارسی خورشید گوییم.» (8) که در این صورت در می یابیم که سخن سیسرون در مورد کورش حاکی از فرهمندی کورش از نظر این خطیب رومی است.
ستایش از منش سیاسی کوروش بزرگ تا قرون وسطی در میان اندیشمندان اروپایی ادامه یافت. ماکیاولی اندیشمند بزرگ حوزۀ اندیشۀ سیاسی، از او به عنوان بنیانگذار اندیشۀ سیاسی نوین در غرب یاد میشود نیز یکی از ستایشگران کورش بزرگ است.
نیکولو برناردو ماکیاولی (1527-1469م) فیلسوف سیاسی، شاعر، آهنگساز و نمایشنامهنویس مشهور ایتالیایی در ۳ مه ۱۴۶۹ م در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. ماکیاولی زندگی خود را صرف سیاست و وطنپرستی کرد. با اینحال برخی او را به اتهام حمایت از حکومت اقتدارگرا و ستمگر همواره مورد حمله قرار دادهاند. علت این امر جزوه کوچکی به نام شهریار است که وی برای خانواده مدیچی حاکمان فلورانس نوشته است
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
سعدی؛ شاعر مردمی
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
قرن هفتم از آن رو که هنگامه هجوم مغول به ایران است، قرنی فاجعه بار و تیره محسوب میشود، ولی پیدایی بزرگ نابغه شعر و ادب فارسی در همان قرن، یک واقعه میمون و مبارک بود که برای ما نظاره گران اعصار گذشته، تیرگی سده هفتم را به روشنایی بدل ساخته و ذائقه تلخ ما را از مطالعه تاریخ آن عصر وحشتبار، شیرین میکند. این چیزی نیست جز قدرت سحر بیان سعدی و عظمت شاعر بزرگی که تمام اندوخته علمی و توشه جهانگردی و ره آورد سیر آفاق خود را برای تربیت اجتماع و رشد و بالندگی جامعه و رفاه و سعادت مردمان در طبق اخلاص نهاده و با زبانی شیرینتر از قند و سلیستر از آب اما پر معنا و ژرف به رمز گشایی از اطوار و احوال انسان و جامعه میپردازد.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
قرن هفتم از آن رو که هنگامه هجوم مغول به ایران است، قرنی فاجعه بار و تیره محسوب میشود، ولی پیدایی بزرگ نابغه شعر و ادب فارسی در همان قرن، یک واقعه میمون و مبارک بود که برای ما نظاره گران اعصار گذشته، تیرگی سده هفتم را به روشنایی بدل ساخته و ذائقه تلخ ما را از مطالعه تاریخ آن عصر وحشتبار، شیرین میکند. این چیزی نیست جز قدرت سحر بیان سعدی و عظمت شاعر بزرگی که تمام اندوخته علمی و توشه جهانگردی و ره آورد سیر آفاق خود را برای تربیت اجتماع و رشد و بالندگی جامعه و رفاه و سعادت مردمان در طبق اخلاص نهاده و با زبانی شیرینتر از قند و سلیستر از آب اما پر معنا و ژرف به رمز گشایی از اطوار و احوال انسان و جامعه میپردازد.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
اهمیت زبان فارسی در عصر دهکده جهانی
محمد عجم
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
در سالهای اخیر برخي نویسندگان و وبلاگنویسان گمان میکنند که دهکده جهانی منجر به نابودی زبان فارسی خواهد شد.
آنها نمیخواهند بپذیرند که فارسی تنها یک زبان نیست بلکه یک فرهنگ و یک تمدن و یک بخش اصلی هویت ایرانی است.
آنها همچنين با کم انصافی به زبان فارسی و به کوشندگان و زنده نگهداران این زبان میتازند و این زبان را نازا، بی اثر و مرده می پندارند.
زبانهای دنیا را 6 هزار دانسته اند بعضی از این زبانها بسیار به هم شبیه هستند بنابراین همه زبانها را می توان در 20 گروه عمده جای داد یکی از مهمترین گروههای زبانی هندو ایرانی است که تمامی زبانهای شبه قاره هند – ایران و اروپایی را دربرمی گیرد.
زبان فارسی را تمام مردم ایران، افغانستان و اکثریت تاجیکستان و ازبکسان می دانند. اقلیتی نیز در هند، پاکستان، سین کیانک، قرقیزستان و منطقه اوراسیا و کشورهای عربی خلیج فارس این زبان را می فهمند.هندی ها و پاکستانی ها و کردها با کمترین ممارستی می توانند فارسی را بفهمند.اكنون یک میلیارد انسان شبه قاره و آسیای میانه شمارش اعداد فارسی را براحتی می توانند بفهمند.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
در روزگار ابن بطوطه وی در تمام مناطق غیر عربی که سفر کرده با زبان فارسی مشکل گفتاری خود را حل می کرده است. حتی در چین و بلغارستان و ترکستان در تمام زبانهای دنیا کلماتی از فارسی وجود دارد و از این نظر با زبان یونانی قابل مقایسه است.
فارسی برترکی، عربی و مغولی تاثیر فراوانی گذاشته و بسیاری از کلمات در این زبانها ریشه فارسی دارند. فارسی باستان( اوستایی) ابتدا به خط زند نگاشته می شده است کردی و لری باقی مانده واژگان ماد و فارسی باستان است از ميان زبانها و گويش هاي موجود فلات ايران "پشتو"نیز نزديكترين خويشاوندي را با زبان اوستايي دارد.
زبان اوستايي به موازات و همزمان با سانسكريت جريان داشته است این دو زبان ، مادر زبانهای هندو اروپایی محسوب می شوند. از به هم آمیخته شدن فارسی دری با فارسی اوستایی با واژگان عربی ، فارسی نوین شکل گرفته است.
زبان فارسی از قدیم ترین زبانها و از گروه زبانهای هندو ایرانی ( آرین) است که زبانی پیوندی است این گروه زبانی مجموعه ای از چندین زبان را شامل می شود که بزرگترین جمعیت جهان به این گروه سخن می گویند و صدها واژه مشترک میان فارسی و آنها وجود دارد.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
ریشه بسیاری از کلمات اساسی زبانهای اروپایی مانند: است - پدر- برادر – خواهر- مردن ، ایست و ..... یکی است از زبان فارسی امروزه دهها کلمات بین المللی مانند بازار-کاروان – کیمیا- شیمی- الکل – دیتا – بانک – درویش - آبکری – بلبل – شال – شکر – جوان – یاسمین – اسفناج- شاه – زیراکس – زنا – لیمون - تایگر – کلید- کماندان – ارد (امر، فرمان) استار – سیروس- داریوش- جاسمین ، گاو ( گو= کو) – ناو- ناوی- توفان – مادر- پدر- خوب – بد- گاد- نام – کام گام – لنگ لگ –لب- ابرو – تو – من - – بدن- دختر( داتر) - و... و... به همه و یا بیشتر زبانهای مهم دنیا راه پیدا کرده است .
البته زبان فارسی همانطور که واژگانی از زبانهای همسایه اش گرفته واژگان زیادی نیز به آنها واگذار کرده ، تاثیر شگرف زبان فارسی بر زبانهای شبه قاره هند نیاز به توضیح ندارد در مورد تاثیر فارسی بر زبان ترکی نیز مطلب زیادی گفته شده این تاثیر کم و بیش در تمام زبانهای دنیا وجود دارد که در مقالات بعدی گسترده تر به آنها خواهیم پرداخت.
زبان فارسی زبان بین المللی عرفان است چه بسیار عارفانی که از ترک و عرب و هندی کتابهای عرفانی خود را به فارسی نوشته اند. مكتب تصوف هندوايراني که از طريق ايران به آسياي غربي و حتي شمال آفريقا نشر يافت بيشتر كتابها و متون خود را به نثر يا شعر فارسي نوشته شده و زبان تصوف در شبه قارهي هند و حتی در میان ترکان همواره فارسي بوده است
و اینها را میتوان تا بیش از 700 کلمه ادامه داد و دلیل این اتفاق زبان باستانی سنسکریت هست که زبان مادری تمام زبانهای نوین هندو اروپایی می باشد.
در کتب مقدس واژگانی از فارسی وجود دارد مانند پردیس( فردوس) در انجیل – تورات و قران .
بسیاری از نامهای جغرافیایی و نام مکانها در خاورمیانه و شمال آفریقا از زبان فارسی است مانند بغداد- الانبار- عمان ( هومان) – رستاق – جیهان - بصره ( پس راه) – رافدین – هندو کش – حیدر آباد – شبرقان ( شاپورگان) - تنگه و ....
روند اثرگذاری زبان فارسی و عدۀ سخن سرایان فارسی دردوران سلجوقیها وعهد عثمانی درکشور ترکیه مبسوط است.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
محمد عجم
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
در سالهای اخیر برخي نویسندگان و وبلاگنویسان گمان میکنند که دهکده جهانی منجر به نابودی زبان فارسی خواهد شد.
آنها نمیخواهند بپذیرند که فارسی تنها یک زبان نیست بلکه یک فرهنگ و یک تمدن و یک بخش اصلی هویت ایرانی است.
آنها همچنين با کم انصافی به زبان فارسی و به کوشندگان و زنده نگهداران این زبان میتازند و این زبان را نازا، بی اثر و مرده می پندارند.
زبانهای دنیا را 6 هزار دانسته اند بعضی از این زبانها بسیار به هم شبیه هستند بنابراین همه زبانها را می توان در 20 گروه عمده جای داد یکی از مهمترین گروههای زبانی هندو ایرانی است که تمامی زبانهای شبه قاره هند – ایران و اروپایی را دربرمی گیرد.
زبان فارسی را تمام مردم ایران، افغانستان و اکثریت تاجیکستان و ازبکسان می دانند. اقلیتی نیز در هند، پاکستان، سین کیانک، قرقیزستان و منطقه اوراسیا و کشورهای عربی خلیج فارس این زبان را می فهمند.هندی ها و پاکستانی ها و کردها با کمترین ممارستی می توانند فارسی را بفهمند.اكنون یک میلیارد انسان شبه قاره و آسیای میانه شمارش اعداد فارسی را براحتی می توانند بفهمند.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
در روزگار ابن بطوطه وی در تمام مناطق غیر عربی که سفر کرده با زبان فارسی مشکل گفتاری خود را حل می کرده است. حتی در چین و بلغارستان و ترکستان در تمام زبانهای دنیا کلماتی از فارسی وجود دارد و از این نظر با زبان یونانی قابل مقایسه است.
فارسی برترکی، عربی و مغولی تاثیر فراوانی گذاشته و بسیاری از کلمات در این زبانها ریشه فارسی دارند. فارسی باستان( اوستایی) ابتدا به خط زند نگاشته می شده است کردی و لری باقی مانده واژگان ماد و فارسی باستان است از ميان زبانها و گويش هاي موجود فلات ايران "پشتو"نیز نزديكترين خويشاوندي را با زبان اوستايي دارد.
زبان اوستايي به موازات و همزمان با سانسكريت جريان داشته است این دو زبان ، مادر زبانهای هندو اروپایی محسوب می شوند. از به هم آمیخته شدن فارسی دری با فارسی اوستایی با واژگان عربی ، فارسی نوین شکل گرفته است.
زبان فارسی از قدیم ترین زبانها و از گروه زبانهای هندو ایرانی ( آرین) است که زبانی پیوندی است این گروه زبانی مجموعه ای از چندین زبان را شامل می شود که بزرگترین جمعیت جهان به این گروه سخن می گویند و صدها واژه مشترک میان فارسی و آنها وجود دارد.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
ریشه بسیاری از کلمات اساسی زبانهای اروپایی مانند: است - پدر- برادر – خواهر- مردن ، ایست و ..... یکی است از زبان فارسی امروزه دهها کلمات بین المللی مانند بازار-کاروان – کیمیا- شیمی- الکل – دیتا – بانک – درویش - آبکری – بلبل – شال – شکر – جوان – یاسمین – اسفناج- شاه – زیراکس – زنا – لیمون - تایگر – کلید- کماندان – ارد (امر، فرمان) استار – سیروس- داریوش- جاسمین ، گاو ( گو= کو) – ناو- ناوی- توفان – مادر- پدر- خوب – بد- گاد- نام – کام گام – لنگ لگ –لب- ابرو – تو – من - – بدن- دختر( داتر) - و... و... به همه و یا بیشتر زبانهای مهم دنیا راه پیدا کرده است .
البته زبان فارسی همانطور که واژگانی از زبانهای همسایه اش گرفته واژگان زیادی نیز به آنها واگذار کرده ، تاثیر شگرف زبان فارسی بر زبانهای شبه قاره هند نیاز به توضیح ندارد در مورد تاثیر فارسی بر زبان ترکی نیز مطلب زیادی گفته شده این تاثیر کم و بیش در تمام زبانهای دنیا وجود دارد که در مقالات بعدی گسترده تر به آنها خواهیم پرداخت.
زبان فارسی زبان بین المللی عرفان است چه بسیار عارفانی که از ترک و عرب و هندی کتابهای عرفانی خود را به فارسی نوشته اند. مكتب تصوف هندوايراني که از طريق ايران به آسياي غربي و حتي شمال آفريقا نشر يافت بيشتر كتابها و متون خود را به نثر يا شعر فارسي نوشته شده و زبان تصوف در شبه قارهي هند و حتی در میان ترکان همواره فارسي بوده است
و اینها را میتوان تا بیش از 700 کلمه ادامه داد و دلیل این اتفاق زبان باستانی سنسکریت هست که زبان مادری تمام زبانهای نوین هندو اروپایی می باشد.
در کتب مقدس واژگانی از فارسی وجود دارد مانند پردیس( فردوس) در انجیل – تورات و قران .
بسیاری از نامهای جغرافیایی و نام مکانها در خاورمیانه و شمال آفریقا از زبان فارسی است مانند بغداد- الانبار- عمان ( هومان) – رستاق – جیهان - بصره ( پس راه) – رافدین – هندو کش – حیدر آباد – شبرقان ( شاپورگان) - تنگه و ....
روند اثرگذاری زبان فارسی و عدۀ سخن سرایان فارسی دردوران سلجوقیها وعهد عثمانی درکشور ترکیه مبسوط است.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
چکیدهی نتیجهی « ویل دورانت » از مطالعه و نگارش تاریخ تمدن بشری
بهروز پویا
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
ویل دورانت در سال 1885 در ماساچوست آمریکا به دنيا آمد، در سال 1907 از دانشگاه سنت پیتر با مدرک کارشناسی فارغ التحصيل شد ؛ پس از آن مدتی به خبرنگاری و تدریس زبان پرداخت و سرانجام از دانشگاه کلمبیا موفق به دریافت دکترای فلسفه شد .
ویل دورانت پژوهش و نگارش مجموعه 10 جلدی(در واقع 13 جلدی) تاریخ تمدن را از سال 1929 آغاز کرده و در سال 1967 آن را به پایان رسانید .
وی می گوید در این مدت گاه تا چهارده ساعت در روز زمان صرف مطالعه و نگارش میکرد و برای هر جلد از این مجموعه حدود 500 جلد کتاب مطالعه کرده است . این اثر اگرچه یک تاریخ پژوهشی و آکادمیک نیست و نقدهایی در روش، بینش و حتی داده ها ممکن است بر آن وارد باشد ؛ اما به هر حال دستآوردی بی همتا است . به این معنا که کسی نتوانسته یک چنین تاریخ منسجم و مفصل با موضوع تاریخ بشریت در حوزه ی تاریخ عمومی(public history) تالیف کند.
وی در پایان کار وصیت میکند عبارتی را پشت مجموعه بنویسند که گویا چکیدهی پند وی از مطالعه تاریخ تمدن بشری است و این عبارت چیزی نیست جز توصیه و تاکید بر ناسیونالیسم در تمامی ابعاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و گویا به مثابهی یک موضع گیری آشکار است علیه ایدئولوژیهای جهان وطن عصر جنگ سرد که مصائب ناگفتنی برای بشر به بار آوردند :
« تمدن هم اشتراک مساعی است و هم رقابت، بنابراین چه بهتر که هر ملتی دارای فرهنگ، دولت، اقتصاد، لباس و آوازهای مخصوص خود باشد ... »
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
بهروز پویا
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
ویل دورانت در سال 1885 در ماساچوست آمریکا به دنيا آمد، در سال 1907 از دانشگاه سنت پیتر با مدرک کارشناسی فارغ التحصيل شد ؛ پس از آن مدتی به خبرنگاری و تدریس زبان پرداخت و سرانجام از دانشگاه کلمبیا موفق به دریافت دکترای فلسفه شد .
ویل دورانت پژوهش و نگارش مجموعه 10 جلدی(در واقع 13 جلدی) تاریخ تمدن را از سال 1929 آغاز کرده و در سال 1967 آن را به پایان رسانید .
وی می گوید در این مدت گاه تا چهارده ساعت در روز زمان صرف مطالعه و نگارش میکرد و برای هر جلد از این مجموعه حدود 500 جلد کتاب مطالعه کرده است . این اثر اگرچه یک تاریخ پژوهشی و آکادمیک نیست و نقدهایی در روش، بینش و حتی داده ها ممکن است بر آن وارد باشد ؛ اما به هر حال دستآوردی بی همتا است . به این معنا که کسی نتوانسته یک چنین تاریخ منسجم و مفصل با موضوع تاریخ بشریت در حوزه ی تاریخ عمومی(public history) تالیف کند.
وی در پایان کار وصیت میکند عبارتی را پشت مجموعه بنویسند که گویا چکیدهی پند وی از مطالعه تاریخ تمدن بشری است و این عبارت چیزی نیست جز توصیه و تاکید بر ناسیونالیسم در تمامی ابعاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و گویا به مثابهی یک موضع گیری آشکار است علیه ایدئولوژیهای جهان وطن عصر جنگ سرد که مصائب ناگفتنی برای بشر به بار آوردند :
« تمدن هم اشتراک مساعی است و هم رقابت، بنابراین چه بهتر که هر ملتی دارای فرهنگ، دولت، اقتصاد، لباس و آوازهای مخصوص خود باشد ... »
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
ارزش جهانی گاتها و عرفان ایرانی
دکتر حسین وحیدی
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
گاتها، دفتر گرانبار و جاودانه اشوزرتشت، [کمابیش] 3700 سال پیش سروده شده است، دارای چنان درونمایهای ژرف و ارزشمند است که امروزه پس از زمانی دراز و در آغاز سده بیست و یکم، همچنان میتواند پاسخگوی پرسشهای بنیادین انسان درباره هستی و زندگی و راهنمای مردمان به سوی بهزیوی و رستگاری و بهروزی در سراسر جهان باشد. دربارهی گاتها به ویژه از دیدگاه ارزش جهانی و همچنین وابستگی گاتها و عرفان ایرانی، سخن بسیار میتوان گفت که من در اینجا، تنها درباره سرآغاز گاتها سخن میگویم. گاتها چنین آغاز میشود:
اندیشه و گفتار و کردار زرتشت پاک
یان [دلآگاهی] اهوراست
فراپذیرید، ای جاودانهای پاک، گاتها را
درود به شما، ای سرودههای پاک
یا نیم منو یا نیم وچو یا نیم شیاوثنم ...
گاتها با واژه «یان» [دلآگاهی]، آغاز میشود و من گفتار را از همین واژه میآغازم. برای درونمایه واژه «یان» واژههای گوناگون آورده شده است: آرمان، لطف، لطف خدا ... اما درونمایه درخور و درست برای واژه اوستایی «یان»، واژهای که در سرآغاز گاتها آمده، همان واژهایست که بر دفتر گرانبار و ارزشمند فرزانه بزرگ ایران «شهابالدین سهروردی» نهاده شده است: «حکمه الاشراق» که فارسی آن میشود «فرزان یان» فرزان برخاسته از یان که خود سهروردی درباره آن در دفتر «حکمه الاشراق» چنین مینویسد:
«... لم یحصل لی اولا با الفکر بل کان حصوله بامر آخر ثم طلبت علیه الحجه حتی لو قطعت النظر عن الحجه مثلا ما کان یشککنی فیه مشکک ...».
«... و اینها از راه اندیشه برای من به دست نیامده است و بلکه به دست آمدن آنها از راه دیگری بوده است. «ذوق و اشراق ـ دلآگاهی ـ یان» و پس از به دست آمدن (از راه «اشراق ـ دل آگاهی ـ یان) است که من بر استوار کردن آنها دست بر برهانآوری زدهام و اگر از برهانآوری هم چشمپوشی کنم، هیچکسی نمیتواند در درستی آن فراپرسها (مسایل) و نهندها (موضوعات) در من دودلی اندازد...»
یان، اشراق و دل آگاهی همان است که سهروردی گفته است: نیروی بیکرانی در روان و مغز و اندیشه انسان فراتر از اندیشه و خرد و وهانآوری که میتواند فراپرسها [مسایل] و پوشیدهها را برای جوینده روشن سازد. درباره توانایی روان انسان مولوی میگوید:
موجهای تند توفانهـــــــــای روح
هست سد چنان که بد توفان نوح
×××
تو یکی نیستی ای خوش یمن رفـیق
بلکه گردونــــی و دریای عمـــــیق
موســــی و فرعون، در هستی توست
باید این دو خصم را در خویش جست
×××
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
خود تو اسرافیل عصری، راست خیــز
راست خیزی کن، تو پیش از رستخیز
توانایی و گستردگی نیروی روانی و مغزی هر انسان چنین است. اما این توانایی و گستردگی میبایست به گامهی (مرحلهی) آفرینندگی رسیده باشد. مولوی درباره آفرینندگی روان انسان گوید:
آسمان شو، ابر شو، باران ببــار
نــاودان بارد، ولی ناید به کـار
آب باران، باغ سد رنـــگ آورد
ناودان، همسایه در جنگ آورد
اشو زرتشت ابراندیشهور تاریخ، کسی است که [کمابیش] در 3700 سال پیش، نیروی بیکران روانیاش به گامهی آفرینندگی و یان [دلآگاهی] رسیده و ابر بارانزای او، باغ هزاران رنگ جاودانهی گاتها را پدید آورده است، دفتر گرانباری که هر واژهاش خود دفتری است، در بردارندهی درونمایهای بس ژرف و اندیشه انگیزه.
جاودانهای پاک ـ در سرآغازی که یاد کردیم پس از «اندیشه و گفتار و کردار زرتشت پاک، یان اهوراست.»
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
میخوانیم «فرا پذیرید ای جاودانهای پاک، گاتها را». جاودانهای پاک همان امشاسپندان است. امشاسپندان، بربست (قانون) فرمانروا بر جهان هستی و روان و زندگی انسان است که چون و چند هر یک، از دید گاتها و عرفان برخاسته از گاتها چنین است:
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
بهمن یا وهومن ـ اندیشه نیک: خرد فرمانروا بر هستی و خرد و اندیشه و اندیشه نیک در روان و زندگی انسان است. به گفته مولوی:
غیر از این عقل تو، حق را عقلهاست
که بـــــــدان تدبیر اسباب شماست
جنبشی بینـــــی، بگویی زنده است
وین نگویـــــی کز خرد آکنده است
درباره نیروی اندیشه و خلند (تاثیر) آن در زندگی و روان انسان، باز در مثنوی مولوی میخوانیم:
از یکی اندیشه، کایــــــــــد از درون
سد جهان، گـــــردد به یکدم واژگون
هســـــــت آن اندیشه، نزد خلق خرد
لیک چون سیلی، جهان را خورد و برد
باش تا روزی که آن فـــــکر و خیال
برگشایـــــد، بیحجابــــی پر و بال
کوهها بینی از آن، چون پــــشم نرم
نیست گشته، مشکلات سخت و نرم
دیده مـــــیباید، سبب سوراخ کن
تـــــا که، حجت بر کند از بیخ بن
دکتر حسین وحیدی
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
گاتها، دفتر گرانبار و جاودانه اشوزرتشت، [کمابیش] 3700 سال پیش سروده شده است، دارای چنان درونمایهای ژرف و ارزشمند است که امروزه پس از زمانی دراز و در آغاز سده بیست و یکم، همچنان میتواند پاسخگوی پرسشهای بنیادین انسان درباره هستی و زندگی و راهنمای مردمان به سوی بهزیوی و رستگاری و بهروزی در سراسر جهان باشد. دربارهی گاتها به ویژه از دیدگاه ارزش جهانی و همچنین وابستگی گاتها و عرفان ایرانی، سخن بسیار میتوان گفت که من در اینجا، تنها درباره سرآغاز گاتها سخن میگویم. گاتها چنین آغاز میشود:
اندیشه و گفتار و کردار زرتشت پاک
یان [دلآگاهی] اهوراست
فراپذیرید، ای جاودانهای پاک، گاتها را
درود به شما، ای سرودههای پاک
یا نیم منو یا نیم وچو یا نیم شیاوثنم ...
گاتها با واژه «یان» [دلآگاهی]، آغاز میشود و من گفتار را از همین واژه میآغازم. برای درونمایه واژه «یان» واژههای گوناگون آورده شده است: آرمان، لطف، لطف خدا ... اما درونمایه درخور و درست برای واژه اوستایی «یان»، واژهای که در سرآغاز گاتها آمده، همان واژهایست که بر دفتر گرانبار و ارزشمند فرزانه بزرگ ایران «شهابالدین سهروردی» نهاده شده است: «حکمه الاشراق» که فارسی آن میشود «فرزان یان» فرزان برخاسته از یان که خود سهروردی درباره آن در دفتر «حکمه الاشراق» چنین مینویسد:
«... لم یحصل لی اولا با الفکر بل کان حصوله بامر آخر ثم طلبت علیه الحجه حتی لو قطعت النظر عن الحجه مثلا ما کان یشککنی فیه مشکک ...».
«... و اینها از راه اندیشه برای من به دست نیامده است و بلکه به دست آمدن آنها از راه دیگری بوده است. «ذوق و اشراق ـ دلآگاهی ـ یان» و پس از به دست آمدن (از راه «اشراق ـ دل آگاهی ـ یان) است که من بر استوار کردن آنها دست بر برهانآوری زدهام و اگر از برهانآوری هم چشمپوشی کنم، هیچکسی نمیتواند در درستی آن فراپرسها (مسایل) و نهندها (موضوعات) در من دودلی اندازد...»
یان، اشراق و دل آگاهی همان است که سهروردی گفته است: نیروی بیکرانی در روان و مغز و اندیشه انسان فراتر از اندیشه و خرد و وهانآوری که میتواند فراپرسها [مسایل] و پوشیدهها را برای جوینده روشن سازد. درباره توانایی روان انسان مولوی میگوید:
موجهای تند توفانهـــــــــای روح
هست سد چنان که بد توفان نوح
×××
تو یکی نیستی ای خوش یمن رفـیق
بلکه گردونــــی و دریای عمـــــیق
موســــی و فرعون، در هستی توست
باید این دو خصم را در خویش جست
×××
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
خود تو اسرافیل عصری، راست خیــز
راست خیزی کن، تو پیش از رستخیز
توانایی و گستردگی نیروی روانی و مغزی هر انسان چنین است. اما این توانایی و گستردگی میبایست به گامهی (مرحلهی) آفرینندگی رسیده باشد. مولوی درباره آفرینندگی روان انسان گوید:
آسمان شو، ابر شو، باران ببــار
نــاودان بارد، ولی ناید به کـار
آب باران، باغ سد رنـــگ آورد
ناودان، همسایه در جنگ آورد
اشو زرتشت ابراندیشهور تاریخ، کسی است که [کمابیش] در 3700 سال پیش، نیروی بیکران روانیاش به گامهی آفرینندگی و یان [دلآگاهی] رسیده و ابر بارانزای او، باغ هزاران رنگ جاودانهی گاتها را پدید آورده است، دفتر گرانباری که هر واژهاش خود دفتری است، در بردارندهی درونمایهای بس ژرف و اندیشه انگیزه.
جاودانهای پاک ـ در سرآغازی که یاد کردیم پس از «اندیشه و گفتار و کردار زرتشت پاک، یان اهوراست.»
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
میخوانیم «فرا پذیرید ای جاودانهای پاک، گاتها را». جاودانهای پاک همان امشاسپندان است. امشاسپندان، بربست (قانون) فرمانروا بر جهان هستی و روان و زندگی انسان است که چون و چند هر یک، از دید گاتها و عرفان برخاسته از گاتها چنین است:
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
بهمن یا وهومن ـ اندیشه نیک: خرد فرمانروا بر هستی و خرد و اندیشه و اندیشه نیک در روان و زندگی انسان است. به گفته مولوی:
غیر از این عقل تو، حق را عقلهاست
که بـــــــدان تدبیر اسباب شماست
جنبشی بینـــــی، بگویی زنده است
وین نگویـــــی کز خرد آکنده است
درباره نیروی اندیشه و خلند (تاثیر) آن در زندگی و روان انسان، باز در مثنوی مولوی میخوانیم:
از یکی اندیشه، کایــــــــــد از درون
سد جهان، گـــــردد به یکدم واژگون
هســـــــت آن اندیشه، نزد خلق خرد
لیک چون سیلی، جهان را خورد و برد
باش تا روزی که آن فـــــکر و خیال
برگشایـــــد، بیحجابــــی پر و بال
کوهها بینی از آن، چون پــــشم نرم
نیست گشته، مشکلات سخت و نرم
دیده مـــــیباید، سبب سوراخ کن
تـــــا که، حجت بر کند از بیخ بن
پس دو چشم روشن، ای صاحبنظر
بـهتر از صد مکتب است و، صد پدر
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
بـهتر از صد مکتب است و، صد پدر
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
نوروز و مفاهیم از یاد رفتهی سفرهی هفتسین
دكتر هوشنگ طالع
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
ایرانیان به سنت دیرین كهن، در آغاز نو شدن سال، سفرهی نوروزی میگسترانند. سفرهی نوروزی، همهی نمادهای آفرینش مادی را در بر دارند. البته امروز، مفاهیم اصلی آن با گذشت هزارهها از دست رفتهاند اما نمادها همچنان پا بر جا ماندهاند.
بر اثر نا آگاهی پارهای از به اصطلاح پژوهندگان و روشنفكرنمایان، چندی است كه بحث بر سر هفتسین یا هفتشین، در گرفته كه به گفتهی حافظ :
چو ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
به باور كهن ایرانیان، اهورامزدا، پس از بیهوش شدن اهریمن، دست به آفرینش مادی میزند. بدینسان، از زمان بیكران، زمان كرانمند میآفریند تا هنگام مناسب آن را به جنبش درآورد. او در شش بار، نخستین نمونههای شش پدیدهی اصلی آفرینش، یعنی آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان را میآفریند. البته میان این گاهان آفرینش، میلیونها یا میلیاردها سال فاصله بوده است.
همچنین، به باور كهن ایرانیان، اهورامزدا، امشاسپندان را كه جلوههایی از ذات او هستند، میآفریند. امشاسپند، به معنای ورجاوند جاودانه است. تعداد امشاسپندان، شش تاست كه عبارتند از: بهمن (منش خوب یا نهاد نیك)، اردیبهشت (بهترین اشه یا ارته «راستی») شهریور (شهریاری آرمانی یا توانایی مینوی آرمانی یا آرمان شهر) سپندارمذ یا اسفند (خردكامل)، خرداد (رسایی و كمال) امرداد (جاودانگی و نامیرایی).
از میان امشاسپندان یا جلوههای ذات اهورامزدا، سه امشاسپند نرینه و سه امشاسپند، مادینهاند. سپندارمذ، همراه با خرداد و امرداد، سه امشاسپند مادینهاند.
بدین سان، در آیین ایرانیان كهن، عدد شش كه نشان دهندهی ششگاه آفرینش و نیز شمار امشاسپندان بود، عدد مقدس دانسته میشد. اما با برپایی دین ـ دولت ساسانی و قرار دادن اهورا مزدا یا ایزدسروش بر سرفهرست امشاسپندان، تعداد آن را به هفت رسانیدند و رفتهرفته عدد هفت، جای عدد شش را گرفت و ...
بدینسان، سفرهای كه ایرانیان در سال نو میگستراند و نمادهای آفرینش 6 گانهی استومند (مادی) را بر آن مینهادند، رفتهرفته با جایگزین شدن عدد 7 به جای عدد 6، نام هفت به خود گرفت.
بعدها كه مفاهیم اصلی از دست رفت و به جای « مغز» در درازای هزارهها، «پوست» بر جای ماند، سفرهی نوروزی كه دارای مفهوم ویژه و ژرفی بود، دچار دگرگونی شد و سرانجام با نام « هفتسین» به ما رسیده است.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
بر سر این سفره، آسمان (در نماد آینه)، آب ( نماد رویش زندگی نباتی و جانوری )، خاك (به گونهی بستر رویش گیاه)، گیاه(در قالب سبزه)، جانور (به گونهی ماهی)، و انسانهای گردآمده بر كنار آن كه نشان دهندهی 6 گاه آفرینشاند، حضور دارند.
بدون دو دلی، دیگر اجزای این سفره كه امروزه از اصل خود، دور افتاده و بدین گونه پس از گذر هزارهها به ما رسیده، دارای مفاهیم ویژه اند.
سیب، به عنوان نخستین میوهای است كه مردم این فلات بدان دست یافتند و این میوه از سوی یهودانی كه پس از آزادی از سوی كوروش بزرگ در ایران میزیستند، به یهودا برده شد، در آن جا میوهی خدایی شد، به تورات ( عهد عتیق ) راه یافت و از آنجا، به عهد جدید ( انجیل ) نیز راه یافت.
سركه، نخستین فرآوردهی صنعتی ایرانیان در قالب تولید انبوه بود. البته میدانیم كه سركه، از فراگشت تولید انگور به شراب و سپس دگرگشت شراب به سركه، به دست میآید.
گندم كه به گونهی سنتی، به عنوان نماد آفرینش گیاهی به كار میرود ( سبزه )، بدون تردید، نخستین دانهای بود كه ایرانیان توانستند آن را به گونهی سازمان یافته، بكارند و بدروند و ...
سپند یا اسپند را میتوان به گونهی نخستین « گندزدا» دانست كه ایرانیان آن را شناختند و برای گندزدایی و برطرف كردن بوهای ناخوش به كار گرفتند. ارزش آن برای زمانهایی كه انسان و دام در كنار هم زندگی میكردند، بسیار زیاد و حتا در مواردی حیاتی بود.
تخم مرغ كه آن را رنگ میكنیم و بر سر سفرهی هفتسین مینشانیم، نماد « حامل هستی » است به گفتهی دیگر، هستی پنهان است كه در یك مدت معین و در دمای معین، به زندگی بدل میشود.
این نماد كه از راه آیین مهر به آیین مسیحیت راه یافته، بدون این كه به رمز و راز آن آشنا باشند، در جشن عروج مسیح (عید پاك )، آن را همراه خرگوش، نماد این جشن ساختهاند …
سكه نیز ، بعدها كه بازرگانی رونق گرفت و شهرنشینی افزونتر شد و رفتهرفته، پول در زندگی مردمان، جایگاه ویژهای یافت، راه بر سر این سفره پیدا كرد و...
از این رو، شایسته است در تزیین و چیدمان سفرهی هفتسین، به رمز و رازهای آن، بیشتر توجه كنیم و عوامل اصلی آن را در نظر گیریم.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
دكتر هوشنگ طالع
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
ایرانیان به سنت دیرین كهن، در آغاز نو شدن سال، سفرهی نوروزی میگسترانند. سفرهی نوروزی، همهی نمادهای آفرینش مادی را در بر دارند. البته امروز، مفاهیم اصلی آن با گذشت هزارهها از دست رفتهاند اما نمادها همچنان پا بر جا ماندهاند.
بر اثر نا آگاهی پارهای از به اصطلاح پژوهندگان و روشنفكرنمایان، چندی است كه بحث بر سر هفتسین یا هفتشین، در گرفته كه به گفتهی حافظ :
چو ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
به باور كهن ایرانیان، اهورامزدا، پس از بیهوش شدن اهریمن، دست به آفرینش مادی میزند. بدینسان، از زمان بیكران، زمان كرانمند میآفریند تا هنگام مناسب آن را به جنبش درآورد. او در شش بار، نخستین نمونههای شش پدیدهی اصلی آفرینش، یعنی آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان را میآفریند. البته میان این گاهان آفرینش، میلیونها یا میلیاردها سال فاصله بوده است.
همچنین، به باور كهن ایرانیان، اهورامزدا، امشاسپندان را كه جلوههایی از ذات او هستند، میآفریند. امشاسپند، به معنای ورجاوند جاودانه است. تعداد امشاسپندان، شش تاست كه عبارتند از: بهمن (منش خوب یا نهاد نیك)، اردیبهشت (بهترین اشه یا ارته «راستی») شهریور (شهریاری آرمانی یا توانایی مینوی آرمانی یا آرمان شهر) سپندارمذ یا اسفند (خردكامل)، خرداد (رسایی و كمال) امرداد (جاودانگی و نامیرایی).
از میان امشاسپندان یا جلوههای ذات اهورامزدا، سه امشاسپند نرینه و سه امشاسپند، مادینهاند. سپندارمذ، همراه با خرداد و امرداد، سه امشاسپند مادینهاند.
بدین سان، در آیین ایرانیان كهن، عدد شش كه نشان دهندهی ششگاه آفرینش و نیز شمار امشاسپندان بود، عدد مقدس دانسته میشد. اما با برپایی دین ـ دولت ساسانی و قرار دادن اهورا مزدا یا ایزدسروش بر سرفهرست امشاسپندان، تعداد آن را به هفت رسانیدند و رفتهرفته عدد هفت، جای عدد شش را گرفت و ...
بدینسان، سفرهای كه ایرانیان در سال نو میگستراند و نمادهای آفرینش 6 گانهی استومند (مادی) را بر آن مینهادند، رفتهرفته با جایگزین شدن عدد 7 به جای عدد 6، نام هفت به خود گرفت.
بعدها كه مفاهیم اصلی از دست رفت و به جای « مغز» در درازای هزارهها، «پوست» بر جای ماند، سفرهی نوروزی كه دارای مفهوم ویژه و ژرفی بود، دچار دگرگونی شد و سرانجام با نام « هفتسین» به ما رسیده است.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
بر سر این سفره، آسمان (در نماد آینه)، آب ( نماد رویش زندگی نباتی و جانوری )، خاك (به گونهی بستر رویش گیاه)، گیاه(در قالب سبزه)، جانور (به گونهی ماهی)، و انسانهای گردآمده بر كنار آن كه نشان دهندهی 6 گاه آفرینشاند، حضور دارند.
بدون دو دلی، دیگر اجزای این سفره كه امروزه از اصل خود، دور افتاده و بدین گونه پس از گذر هزارهها به ما رسیده، دارای مفاهیم ویژه اند.
سیب، به عنوان نخستین میوهای است كه مردم این فلات بدان دست یافتند و این میوه از سوی یهودانی كه پس از آزادی از سوی كوروش بزرگ در ایران میزیستند، به یهودا برده شد، در آن جا میوهی خدایی شد، به تورات ( عهد عتیق ) راه یافت و از آنجا، به عهد جدید ( انجیل ) نیز راه یافت.
سركه، نخستین فرآوردهی صنعتی ایرانیان در قالب تولید انبوه بود. البته میدانیم كه سركه، از فراگشت تولید انگور به شراب و سپس دگرگشت شراب به سركه، به دست میآید.
گندم كه به گونهی سنتی، به عنوان نماد آفرینش گیاهی به كار میرود ( سبزه )، بدون تردید، نخستین دانهای بود كه ایرانیان توانستند آن را به گونهی سازمان یافته، بكارند و بدروند و ...
سپند یا اسپند را میتوان به گونهی نخستین « گندزدا» دانست كه ایرانیان آن را شناختند و برای گندزدایی و برطرف كردن بوهای ناخوش به كار گرفتند. ارزش آن برای زمانهایی كه انسان و دام در كنار هم زندگی میكردند، بسیار زیاد و حتا در مواردی حیاتی بود.
تخم مرغ كه آن را رنگ میكنیم و بر سر سفرهی هفتسین مینشانیم، نماد « حامل هستی » است به گفتهی دیگر، هستی پنهان است كه در یك مدت معین و در دمای معین، به زندگی بدل میشود.
این نماد كه از راه آیین مهر به آیین مسیحیت راه یافته، بدون این كه به رمز و راز آن آشنا باشند، در جشن عروج مسیح (عید پاك )، آن را همراه خرگوش، نماد این جشن ساختهاند …
سكه نیز ، بعدها كه بازرگانی رونق گرفت و شهرنشینی افزونتر شد و رفتهرفته، پول در زندگی مردمان، جایگاه ویژهای یافت، راه بر سر این سفره پیدا كرد و...
از این رو، شایسته است در تزیین و چیدمان سفرهی هفتسین، به رمز و رازهای آن، بیشتر توجه كنیم و عوامل اصلی آن را در نظر گیریم.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
مـا کـه اطفـال ایـن دبستانیم
#ایرج_میرزا
مـا کـه اطفـال ایـن دبستانیم
همــه از خـاک پــاک ایرانیـــم
همــه بـا هــم برادر وطنـیـم
مهربان همچو جسم با جانیـم
اشرف و انجــب تمــام ملـــل
یـادگـــار قـدیـــــم دورانــیــــم
وطن ما بــه جای مادر ماست
مـــا گروه وطـــن پرستــانیـــم
شکــر داریــم کـــز طفولیــت
درس حب الوطن همی خوانیم
چون که حب وطن ز ایمانست
مـا یقیـنــا ز اهـــل ایمـــانیــم
گر رسد دشمنی برای وطـن
جان و دل رایگــان بیفشانیم
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
#ایرج_میرزا
مـا کـه اطفـال ایـن دبستانیم
همــه از خـاک پــاک ایرانیـــم
همــه بـا هــم برادر وطنـیـم
مهربان همچو جسم با جانیـم
اشرف و انجــب تمــام ملـــل
یـادگـــار قـدیـــــم دورانــیــــم
وطن ما بــه جای مادر ماست
مـــا گروه وطـــن پرستــانیـــم
شکــر داریــم کـــز طفولیــت
درس حب الوطن همی خوانیم
چون که حب وطن ز ایمانست
مـا یقیـنــا ز اهـــل ایمـــانیــم
گر رسد دشمنی برای وطـن
جان و دل رایگــان بیفشانیم
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی استاد جنیدی درباره ی ملیت نظامی
ترکی صفت بهای ما نیست
ترکانه سخن سزای ما نیست
آن کز نسبِ بلند زاید
او را سخنِ بلند، باید
نظامی گنجوی
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
ترکی صفت بهای ما نیست
ترکانه سخن سزای ما نیست
آن کز نسبِ بلند زاید
او را سخنِ بلند، باید
نظامی گنجوی
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
جنگهای عثمانی علیه ایران در قفقاز و آذربایجان
استاد فیروز منصوری
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
حمله عثمانیان به آذربایجان، در زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
در قرن دهم هجری، نخستین حمله عثمانیان به آذربایجان، جنگ معروف چالدران بوده است بعد از پیكار و پیروزی، سلطان سلیم به تبریز آمد و با توقف كوتاه، به تحقیق و تحبیب هنرمندان پرداخت و با انتخاب مشاورانش، عدهیی از نقاشان و خطاطان و صنعتگران و سایر هنرمندان تبریز را همراه خود به استانبول برد. ایلغار او حاصل و عایدی فرهنگی داشت. در این سفر، شاعری به نام درونی ازنیقی همراه سلیم بود و لشكركشیهای سلطان را به نظم میآورد.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
دومین حمله عثمانیان به آذربایجان، زمانی صورت گرفت كه شاه طماسب در خراسان مشغول دفع عبید خان از شهرهای هرات و مشهد بود. چگونگی این لشكركشی و نتایج حاصله از آن را، از تاریخ «تاریخ پچوی» ترجمه و نقل مینماید:
«شهر بغداد از سال 914 تا 939 ه.ق [877 تا 911 خ/ 1508 تا 1533] در دست صفویه بود. در این سال ذوالفقار خان حاكم بغداد از صفویه روگردان شد و با ارسال كلید شهر به استانبول، از سلطان سلیمان درخواست یاری كرد. در دوم ربیعالثانی 940 ق [9 مهر 912 خ/ 21 سپتامبر 1533 م]، ابراهیم پاشا سرعسكر حلب، با سه هزار ینی چری و سایر قوای عثمانی، به قصد امداد به ذوالفقارخان، عازم بغداد شد ولی قبل از رسیدن ایشان به مقصد، قزلباشان به محاصره بغداد و ذوالفقارخان پرداختند و در حین محاصره شهر، چند نفر از همراهان حاكم روگردان، وی را كشتند. بغداد دوباره به دست قوای صفویه افتاد و ابراهیم پاشا بدون اخذ نتیجه، به حلب برگشت و زمستان را در آنجا گذرانید.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
در اوایل بهار 940 هجری [فروردین 913 خ/ آوریل 1534]، شاه طهماسب برای بیرون راندن ازبكها از هرات و مشهد، به خراسان رفته بود. این خبر چون مسموع ابراهیم پاشا شد، تصمیم گرفت كه از طریق حلب ـ دیار بكر ـ موصل، به بغداد لشكركشی كند ولی اسكندر چلبی كتخدای عسكر و دفتردار انتصابی سلطان سلیمان ترجیح داده و توصیه كرد كه قوای عثمانی به تبریز حمله نمایند. رای ایشان پذیرفته شد و ابراهیم پاشا رو به شرق نهاد و قلعه های عادلجواز، ارجیش، اخلاط، وان را كه در آن زمان جزو سرزمین قزلباش بود، تصرف كرد. 11 ذیقعده 940 ه [14 خرداد 913 خ/ 25 م 1534 م].1
لشكریان بیشمار عثمانی، بعد از تصرف قلعههای مذكور، از خانه سور (منطقه حكاری ـ غرب سلماس) وارد آذربایجان شدند و تا تبریز تاختند ولی در این موقع در بین سربازان مهاجم زمزمه هایی به گوش میرسید. «پچوی»، مساله و مطلب را با گفت و شنود سربازان، اینگونه رقم زده است:
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
«عساكر اسلام [سربازان عثمانی] عادت داشتند كه هر زمان در ركاب پادشاه نیكنام عزم سفر نمایند ولی در این لشكركشی، به فرماندهی سر عسكر ابراهیم پاشا اكتفا شده بود. از اینرو آنان خالی از تشویق و نگرانی نبودند. گرچه وزیر جلیل این احوال را به آستانهی همایونی معروض داشته و حركت سلطان هم مقرر شده بود. اما این مطلب معلوم نظامیان نبوده و در حین ورود به خاك دشمن، چنین شایع و نجوا میكردند كه: برای مقابله با شاه، میباید كه سلطان به وقت ضرورت پناه و پیشوای ما باشد. اگر شاه ایران اقدام به حمله نماید، حال ما چسان خواهد شد. بدین لحاظ خوف وحشت در جانشان طاری شده بود. ابراهیم پاشا بلادرنگ با پیكهای سریعالسیر، تفیر و قطمیر احوال و اوضاع را به باب عالی نوشت. ضمن اینكه از آمدن خود بدین حوالی پشیمان شده بود، از حضور سلطان سلیمان رجا و التماس كرد كه هرچه سریعتر، حتی یك روز زودتر، با قدوم سعادت لزوم خود، عساكر اسلام را مشعوف ومشعور بفرماید
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
استاد فیروز منصوری
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
حمله عثمانیان به آذربایجان، در زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
در قرن دهم هجری، نخستین حمله عثمانیان به آذربایجان، جنگ معروف چالدران بوده است بعد از پیكار و پیروزی، سلطان سلیم به تبریز آمد و با توقف كوتاه، به تحقیق و تحبیب هنرمندان پرداخت و با انتخاب مشاورانش، عدهیی از نقاشان و خطاطان و صنعتگران و سایر هنرمندان تبریز را همراه خود به استانبول برد. ایلغار او حاصل و عایدی فرهنگی داشت. در این سفر، شاعری به نام درونی ازنیقی همراه سلیم بود و لشكركشیهای سلطان را به نظم میآورد.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
دومین حمله عثمانیان به آذربایجان، زمانی صورت گرفت كه شاه طماسب در خراسان مشغول دفع عبید خان از شهرهای هرات و مشهد بود. چگونگی این لشكركشی و نتایج حاصله از آن را، از تاریخ «تاریخ پچوی» ترجمه و نقل مینماید:
«شهر بغداد از سال 914 تا 939 ه.ق [877 تا 911 خ/ 1508 تا 1533] در دست صفویه بود. در این سال ذوالفقار خان حاكم بغداد از صفویه روگردان شد و با ارسال كلید شهر به استانبول، از سلطان سلیمان درخواست یاری كرد. در دوم ربیعالثانی 940 ق [9 مهر 912 خ/ 21 سپتامبر 1533 م]، ابراهیم پاشا سرعسكر حلب، با سه هزار ینی چری و سایر قوای عثمانی، به قصد امداد به ذوالفقارخان، عازم بغداد شد ولی قبل از رسیدن ایشان به مقصد، قزلباشان به محاصره بغداد و ذوالفقارخان پرداختند و در حین محاصره شهر، چند نفر از همراهان حاكم روگردان، وی را كشتند. بغداد دوباره به دست قوای صفویه افتاد و ابراهیم پاشا بدون اخذ نتیجه، به حلب برگشت و زمستان را در آنجا گذرانید.
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
در اوایل بهار 940 هجری [فروردین 913 خ/ آوریل 1534]، شاه طهماسب برای بیرون راندن ازبكها از هرات و مشهد، به خراسان رفته بود. این خبر چون مسموع ابراهیم پاشا شد، تصمیم گرفت كه از طریق حلب ـ دیار بكر ـ موصل، به بغداد لشكركشی كند ولی اسكندر چلبی كتخدای عسكر و دفتردار انتصابی سلطان سلیمان ترجیح داده و توصیه كرد كه قوای عثمانی به تبریز حمله نمایند. رای ایشان پذیرفته شد و ابراهیم پاشا رو به شرق نهاد و قلعه های عادلجواز، ارجیش، اخلاط، وان را كه در آن زمان جزو سرزمین قزلباش بود، تصرف كرد. 11 ذیقعده 940 ه [14 خرداد 913 خ/ 25 م 1534 م].1
لشكریان بیشمار عثمانی، بعد از تصرف قلعههای مذكور، از خانه سور (منطقه حكاری ـ غرب سلماس) وارد آذربایجان شدند و تا تبریز تاختند ولی در این موقع در بین سربازان مهاجم زمزمه هایی به گوش میرسید. «پچوی»، مساله و مطلب را با گفت و شنود سربازان، اینگونه رقم زده است:
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
«عساكر اسلام [سربازان عثمانی] عادت داشتند كه هر زمان در ركاب پادشاه نیكنام عزم سفر نمایند ولی در این لشكركشی، به فرماندهی سر عسكر ابراهیم پاشا اكتفا شده بود. از اینرو آنان خالی از تشویق و نگرانی نبودند. گرچه وزیر جلیل این احوال را به آستانهی همایونی معروض داشته و حركت سلطان هم مقرر شده بود. اما این مطلب معلوم نظامیان نبوده و در حین ورود به خاك دشمن، چنین شایع و نجوا میكردند كه: برای مقابله با شاه، میباید كه سلطان به وقت ضرورت پناه و پیشوای ما باشد. اگر شاه ایران اقدام به حمله نماید، حال ما چسان خواهد شد. بدین لحاظ خوف وحشت در جانشان طاری شده بود. ابراهیم پاشا بلادرنگ با پیكهای سریعالسیر، تفیر و قطمیر احوال و اوضاع را به باب عالی نوشت. ضمن اینكه از آمدن خود بدین حوالی پشیمان شده بود، از حضور سلطان سلیمان رجا و التماس كرد كه هرچه سریعتر، حتی یك روز زودتر، با قدوم سعادت لزوم خود، عساكر اسلام را مشعوف ومشعور بفرماید
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
🔴 آیا خطی که امروز در تمام جهان اسلام مرسومه ایرانیه و یا عربی؟
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
💥اینکه در ایران قبل از حمله اعراب چه خطی مرسوم لوده مشخص نیست و تنها چیزی رو که میشه با قطعیت گفت اینه که خطی به نام پهلوی در بین درباریان و فرماندهان و سران و اشراف مرسوم بوده اما الفبای مردم عادی ایران احتمالا همین خطی بوده که امروز به خط اسلامی
مرسومه
✨این خط توسط مردم میانرودان به اعراب منتقل شده و بدون شک می توان گفت که یک خط مرسوم در بین کل مردم ایران بوده چون اعراب تقریبا از تمام چیز هایی که در ایران مرسوم بود استفاده می نمودند
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
💥با این حال به دلیل کتاب سوزی ها و انتقال بسیاری از کتابهای کتابخانه جندی شاپور توسط مزدکیان به بغداد منتقل شد پس از ترجمه این کتابها به عربی، تمامشان از بین رفت
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
💥اینکه در ایران قبل از حمله اعراب چه خطی مرسوم لوده مشخص نیست و تنها چیزی رو که میشه با قطعیت گفت اینه که خطی به نام پهلوی در بین درباریان و فرماندهان و سران و اشراف مرسوم بوده اما الفبای مردم عادی ایران احتمالا همین خطی بوده که امروز به خط اسلامی
مرسومه
✨این خط توسط مردم میانرودان به اعراب منتقل شده و بدون شک می توان گفت که یک خط مرسوم در بین کل مردم ایران بوده چون اعراب تقریبا از تمام چیز هایی که در ایران مرسوم بود استفاده می نمودند
کانال تاریخ ایران زمبن را دنبال کنید👇
@Iranianhiistoryy
💥با این حال به دلیل کتاب سوزی ها و انتقال بسیاری از کتابهای کتابخانه جندی شاپور توسط مزدکیان به بغداد منتقل شد پس از ترجمه این کتابها به عربی، تمامشان از بین رفت