Telegram Web
🍀پالایش زبان پارسی

«از قبیل» و «از این قبیل» واژه‌هایی بیگانه‌اند که به‌کار بردن آنها زبان ما را کم‌مایه کرده است.

از قبیل = همچون، مانند، بمانند، همانند

از این قبیل = از این دست، از این گونه، بدینسان

نمونه:
دلیل انتشار شایعاتی از این قبیل چیست؟ =
انگیزه‌ی پراکنِشِ دهانزدهایی از این دست چیست؟

مضرات چیپس از این قبیل است =
زیان‌های چیپس بدینسان است

از این قبیل انسان‌ها کم نیستند =
از این گونه آدم‌ها کم نیستند

در این برنامه به موضوعاتی از قبیل فارسی‌گویی، شعر، موزیک و دلنوشته پرداخته می‌شود =
در این برنامه به جستارهایی همچون پارسی‌گویی، چکامه، آهنگ و دلنوشته پرداخته می‌شود
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

«مرحله» یک واژه‌ی بیگانه است که به‌جای آن می‌توان گفت:
ایستگاه، پله، گام، گامه، رده، خوان، پل، پرده، گاه

مرحله اول = گام نخست، گامه نخست

مرحله به مرحله = گام به گام، پله به پله

مراحل = گامه‌ها، رده‌ها، پله‌ها، گام‌ها

به مرحله اجرا در آوردن = انجام دادن، سامان دادن، به سامان رسانیدن، به انجام رساندن

نمونه:
تیم کشتی ایران به مرحله نهایی صعود کرد =
دسته‌ی کشتی ایران به رده‌ی پایانی راه یافت

در مرحله‌ی اول انتخابات، انتخاب شد =
در گام نخست همه‌پرسی، برگزیده شد

این بازی هفت مرحله دارد=
این بازی هفت خوان دارد

هیچ‌یک از وعده‌هایی را که داده بود به مرحله‌ی اجرا درنیاورد =
هیچ‌یک از نویدهایی را که داده بود به انجام نرسانید

قرارداد را مرحله به مرحله به اجرا درآوردند =
پیمان‌نامه را گام به گام به انجام رساندند

انشاالله در تمام مراحل زندگی موفق باشید =
به یاری خدا در همه‌ی رده‌های زندگی پیروز باشید
امیدوارم در همه‌ی گامه‌های زندگی کامروا باشید
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی


«تاهل» و «تجرد» واژه‌هایی بیگانه هستند که می‌توان جایگزین پارسی آنها را به‌کار برد:

تاهل = همسرگزینی، زناشویی، همسرگرفتن، سربه‌راهی

تجرد = بی‌همسری، بی‌زنی، بی‌شوهری، گوشه‌گیری، تنهایی

متاهل = همسردار، پورمند، یالمند، زن‌دار، شوهردار

مجرد = تنها، تک، بی‌همسر، بی‌زن، اَماتَک(=بی‌ماده)، بی‌شوهر، یالغوز(پارسی است و یالقوز نادرست است)، سیامَک، جهان‌رها

نمونه:
شما متاهل هستید؟=
شما همسر دارید؟

آیا ازدواج با مرد متاهل صحیح است؟=
آیا پیوند با مرد یالمند درست است؟

از مجرد بودن خسته شدم=
از بی‌زنی/بی‌شوهری خسته شدم


آمار تجرد دختران بيش از پسران بود=
آمار بی‌همسری دختران بیش از پسران بود
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی


به‌جای واژه‌ی بیگانه‌ی «سَبک» می‌توانیم بگوییم:
سایاگ(سیاق)، شیوه، روند، روش، رَوال، ریخت

سیاق = سایاگ (سیاق تازی‌شده‌ی سایاگ است که از پارسی به تازی رفته)

نمونه:
«امپرسیونیسم» یکی از سبک‌های نقاشی است =
«برداشت‌گرایی» یکی از سایاگ‌های نگارگری است

رانندگی ایرانیان سبک و سیاق مخصوص به خودشان را دارد =
رانندگی ایرانیان ریخت و روال ویژه‌ی خودشان را دارد

شما به کدام‌یک از سیاق‌های اشتغال علاقمندید؟ =
شما کدام‌یک از شیوه‌های به‌کارگماری را دوست دارید؟

سریال «شهرزاد» به سبک دهه‌ی ۴۰ ساخته شده است =
دنباله‌دار «شهرزاد» به روال دهه‌ی ۴۰ ساخته شده است
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی


«علی‌رغم» واژه‌ای بیگانه است که به‌جای آن می‌توان گفت:
به‌ناخواست، به‌ناخواه
با آن که، با این که
ناچار، به‌ناچار
با این همه
باژگونه

نمونه:
علی‌رغم ضرردهی، باز هم تولید می‌کنند =
با این که زیان‌ده است، باز هم می‌سازند
با همه‌ی زیان‌دهی، باز هم می‌سازند

علی‌رغم وعده‌های وزیر، قیمت كلیه‌ی خودروها گران شد =
با همه‌ی نویدهای وزیر، بهای همه‌ی خودروها گران شد

علی‌رغم میل باطنی، با استعفایش موافقت كردند =
به‌ناچار با کناره‌گیری‌اش همآوایی کردند
به‌ناخواست کناره‌گیری‌اش را پذیرفتند
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

«نقاش» و «نقاشی» واژه‌هایی بیگانه هستند که جایگزین پارسی زیباتر و شیواتری دارند:

نقاش = نگارگر، نخشگر(نقشگر)، رنگ‌کار

نقاش‌باشی = سر نگارگر

نقاش‌خانه = نگارخانه

نقاشی= نگاره، نگارین، نگارگری، رنگ‌کاری

نقاشی آبرنگ = نگارگری آبرنگ، آبنگاری

نقاشی دیواری = نگارگری دیواری، دیوارنگاری

نقاشی رنگ روغن = نگارگری روغنی

نقاشی کشیدن = نگاشتن

طرح نقاشی = پیشنگاره

نمونه:
پدرام نقاش ماهری است =
پدرام نگارگر چیره‌دستی است

این خانه احتیاج به نقاشی دارد=
این خانه نیاز به رنگ‌کاری دارد

یک نقاشی از صورت من کشید=
یک نگاره از چهره‌ی من کشید
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

سبک‌های مختلف نقاشی = شیوه‌های گوناگون نگارگری:

آبستره(انتزاعی) = پنداشتی

آوانگارد = پیشگام

امپرسیونیسم = پندارگرایی، برداشت‌گرایی، دریافتگری

پست‌مدرنیسم = فرا نوینی، پسانوینی، پسانوگرایی

رآلیسم(واقع‌گرایی) = فربودگرایی، راستینگی

کوبیسم = کنج‌نگاری، کنج‌گرایی

مدرنیسم = نوگرایی، نوجویی، کنونگری

پوینتیلیسم = تیل تیل(نقطه نقطه)، تیل چینی(نقطه چینی)

مینیاتور = نازک‌نگاری، ریزه‌کاری
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

«وَِ اِلّا» واژه‌ای تازی است که به سادکی می‌توان آن را با واژه‌ی پارسی «وگرنه» جایگزین نمود.

وَِ اِلّا = وگرنه

نمونه:
بدون گواهینامه رانندگی نکنید، وَِ اِلّا جریمه می‌شوید =
بی گواهینامه رانندگی نکنید، وگرنه کیفر می‌شوید
بی گواهینامه رانندگی نکنید، وگرنه تاوان می‌دهید

آب مهریه‌ی گل بود، وَِ اِلّا خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را (حمیدرضا برقعی)=
آب کابین گل بود، وگرنه خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
واژه های بیگانه: واژه های پارسی🎋

آکواریوم: آبزی دان- آبزی نما- ماهی خانه
آکوتیله دو: بی لَپه
آکورد: سازش- سازگاری- هم آهنگی
آکوردئون: شِلاله
آکوستیک: آوایی
آکوستیکس: آواشناسی
آکولاد: ابرو
آکوموداسیون: آسودگی- هم دیسی
آکومولاتور: انباره
آکومولاسیون: انبازش- کپهکردَن
آکی فر: آبخیز
آگارآگار: سریشم چینی
آگالماتولیت: سنگ تندیس
آگراندیسمان: بزرگ گری- گستردن
آگرمان: پذیرش
آگنوستیسیزم: نمی دانم گرایی- نمی دانم گیشی
آل: دوده- خاندان- تبار
آل بویه: خاندان بویه
آل تمغا: سُرچه مُهر
آل کساء: پنج تن
آل مردی: نره- نری
آلاء: روزی ها
آلات: ابزارها
آلات تغذبه: گُوارنده ها
آلات تناسلی: زَهار
آلات تنفسی: دَ مگَرها
آلات جارحه: زینه ها- شکنجک
آلات دفاعی: پدافنداَبزار
آلات صوتی: اندام های آوایی
آلات صید: شکارابزار
آلات فعل: بی دست وپاها- توسری خورها
آلات قمار: مَنگ اَبزار- منگیاابزار
آلات لهو: خوشی ابزار
آلات موسیقی: خنیایگان- سازها
آلاچق: تارُم- تاژ- سراپرده
آلاچیق: آلاچوب
آلاخون والاخون: دربه در
آلارتور: دوسره- رفت وبرگشت
آلارم: آژیر- آماده باش- هراس
آلاف: هزارها
آلاگارسن: پسرانه
آلام: دردها- رنج ها- رنج ها
آلام جسمانی: تن دردها
آلام نفسانی: روان دردها
آلبوم: جُنگ
آلبوم عکس: جُنگ- نگارنامه
آلبومن: سپیده- سپیده یِ تُخمِ مرغ- سپید هی مُرغانه
آلبومینوئید: سپیده سان
آلبومینوری: پیش سپیدگی
آلبومینه: سپیده ای- سپیده دار
آلبی نیسیم: زال تنی
آلپاکا: اُشتُرک
آلت: ابزار- افزار
آلت تناسلی: زهار- شرم گاه
آلت رجولیت: نره- نری
آلت قتاله: کشت افزار- کُش تافزار
آلت نقاله: گوشه سنج
آلترناتیف: پیش نهاد- جای گزین- چاره
آلتروپیزم: چندریختی- چندوارگی- دگروارگی
آلتن: ابزاری- ریش خندی- ناخواسته
آلتو: آوایِ اوج- بَم ساز
آلتون: زَر- زَرِ سُرخ- کنیزک
آلتیمتر: اوج نما- فرازسنج- فرازیاب
آلچی: ستاننده- گیرنده
آلدر گیلانی: توسه- رزدار
آلدهید: گُریزآب
آلرژی: سُهَندگی
آلس ویریش: خرید و فروش
آلش: دادوستد
آلطون سفلی: زرینه پایین
آلطون علیا: زرینه بالا
آلکالوئید: زاک گونگان
آلگا: جُلبک
آلگرو: سَبک تند- شادی انگیز
آلماناک: زیج- سا لنامه
آلوئس: شبرِ زرد
آلودا: چُولی
آلور: روش
آلوژن: بُرون زاد
آلوسن: سگ پیرا
آلومین: سیمک زَنگ
آلومینیوم: سیمک
آلونیت: زاگ سنگ
آلوویون: آب رُفت
آلهه: ایزدان- پرستیدگان
آلهه پرست: ایزدان پرست
آلی: ابزاری- نهادی
آلیاژ: هم بستک- هم جوش
آلیداد: سویاب- گوشه یاب
آلیگاتور: نهنگ
آماتور: تازه کار- دوست کار- ناپیشه کار
آماد: سررسیدها- فرجام ها
آمارانتوس: چَواش
آماریلیس: رنگین جام
آمال: آرزوها- امیدها- آرمان ها
آمالن: آرزومندی
آمبریولوژی: رویان شناسی
آمبریون: رویان
آمبولانس: بیماربر
آمپر: شتابه
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

«شباهت» واژه‌ای بیگانه است که به‌جای آن می‌توان گفت:
مانندی، همانندی، همسانی، مانندگی، همانندگی، همگونی، همتایی

بی‌شباهت = ناجور، ناهمانند، ناهمسان، ناهمانی، ناسان

نمونه:
بی شباهت به تو نیست، ساحل خسته‌ی این رود=
ناهمانند به تو نیست، کنار خسته‌ی این رود

شباهت بین این دو تصویر را پیدا کنید=
همانندی میان این دو نگاره را پیدا کنید

شباهت عجیب «حسام نواب‌صفوی» و «الویس پریسلی»=
همسانی شگرف «حسام نواب‌صفوی» و «الویس پریسلی»
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

پارسی، این زبان زیبا و رسا، یکی از بزرگ‌ترین پایه‌های فرهنگی سرزمین ماست و به وارون (بر خلاف) آن‌چه تازی‌دوستان می‌گویند كه "این زبان بی واژگان تازی، لخت و بیچاره است" چنان توانا بوده كه هزار سال آزگار، ایران با این زبان، یكی از دو اَبَركشور جهان بوده، پیش از این‌كه یک واژه‌ی عربی هم در آن باشد!
بزرگ‌ترین و گران‌سنگ‌ترین آُفریده‌ی زبان پارسی، "شاهنامه" هم كه كمابیش تهی از واژگان تازی‌ست، گواه زیبایی و توانایی این زبان نیایی‌ست.
در همین راستا، بسیاری از پیام‌هایی که روزانه می‌بینیم و به‌کار می‌بریم، پارسی‌شده‌ی زیباتر، رساتر و چکیده‌تری دارند.

مانند:
استعمال دخانیات ممنوع ← سیگار نکشید

نظافت را رعایت فرمایید ←پاکیزگی را پاس بدارید

لطفا به اشتراک بگذارید ← خواهشمند است هم‌رسانی کنید

اطلاعات ← راهنما

توقف ممنوع ← اینجا نایستید

مخصوص وسائط نقلیه امدادی← ویژه خودروهای کمک‌رسان

و ـ...!

همیشه بدرخشید!
👍👍👍

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

در پارسی پاک،  به‌جای سن، سنین و .. که واژه‌هایی عربی هستند، می‌توانیم واژه‌ی پارسی "سال/سالگی" را به‌كار ببریم:

كم سنّ (طفل)= كم ‌سال، خردسال
سن متوسط = میانسال
مسن = بزرگسال
خیلی مسن = کهنسال

سن‌تون چنده؟ = چند ساله‌اید؟
در سنین جوانی = درسال‌های جوانی
در سن سی سالگی = در سی سالگی
سنّ و سال = سال و روز
اسم و سن‌تونو بنویسید= نام و سالمندی‌تان را بنویسید، نام و سالگی‌تان را بنویسید، نام و سالتان را بنویسید
سنّ و سالی از ما گذشته = سال‌ها بر ما (یا از ما) گذشته.
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی


«تشابه» واژه‌ای بیگانه است و برابرهای پارسی آن چنین‌اند:
همگونی، همسانی، همانندی، همانندسازی، همسازی، مانندگی، مانستگی، همانگی

تشبه = مانندگی

تشبیه = مانندگی، مانندسازی، مانند کردن، همانگری

تشبیه کردن = مانانیدن

نمونه:
تشابه تو، به آفتاب مهربانی‌ای‌ست که هر روز طلوع می‌کند=
همسانی تو، به آفتاب مهربانی‌ای‌ست که هر روز سر می‌زند

تشابه عجیبی بین‌شان هست =
همگونی شگرفی میان‌شان هست

چیزهای شیرین را به عسل تشبيه می‌کنند=
چیزهای شیرین را به انگبین مانند می‌کنند

سکوتت را احمقانه، به زیباترین حرف‌ها تشبيه کردم=
خاموشی‌ات را نابخردانه، به زیباترین واژه‌ها همانند کردم
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی


"فرار" یک واژه‌ی بیگانه و عربی‌ست که به جای آن می‌توان از واژه‌های زیبا و آهنگین پارسی بهره برد:

فرار= گـُریز

فرار كردن = گـُریختن

فراری = گریزان، گریزنده، گریزپا، گریخته

مـَفـَرّ = گریزگاه

فرّار = گریزگر، زودگریز

فراریان را دستگیر گردیم = گریختگان را دستگیر كردیم

او از كاركردن فراری است= او از كاركردن گریزان است

كلروفورم ماده‌ای فرّار است = كلروفورم ماده‌ای زودگـُریز است
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

شبه = فام، وَش، مانا، همسان، همانند، مانند، سان

شبه جزیره = آبخوست‌واره، آبخوستی، آبخوست‌مانند، گزیره‌دیس

شبه جمله = واچَکدیس

شبه فلز = توپالدیس (توپال=فلز)

شبه قاره = خشکسارواره

نمونه:
این حرف علمی نیست، شبه‌علمی است=
این سخن دانشیک نیست، دانشیک‌نما است

انگلستان جزیره است یا شبه‌جزیره؟ =
انگلستان آبخوست است یا آبخوست‌واره؟
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

"عجز" و واژه‌های هم‌ریشه‌ی آن، تازی و بیگانه هستند و بهتر است که جایگزین پارسی آنان را به‌کار گیریم.

عجز= درماندگی، ناتوانی، سستی
عاجز = ناتوان، سست
عجوزه = پیرزن، فرتوت
معجزه = فرجود

نمونه‌ها:

توهین كردن علامت عجز است =
دشنام نشانه‌ی ناتوانی‌ست
دشنام نماینده‌ی سستی‌ست
خوارداشت، نشانگر سست‌منشی‌ست

من از این عمل عاجزم =
من ناتوان از این كارم
من در این كار ناتوانم
من نمی‌توانم این كار را بكنم

به داوی باورمندان:
شق‌القمر معجزه‌ی محمدی‌ست و احیاء اموات معجزه‌ی عیسوی=
شكافت ماه، فرجود محمدی‌ست و زنده كردن مردگان فرجود ایسایی.
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

«حین» واژه‌ای بیگانه است که جایگزین‌های زیباتر و شیواتری در زبان پارسی دارد:
حین = هنگام، میان، زمان، گاه، دم

نمونه:
در حین مکالمه، دوستم هم رسید=
در هنگام گفتگو، دوستم هم رسید

در همین حین، صاحب ماشین هم پیدا شد
در همین میان، دارنده‌ی خودرو هم پیدا شد

در حین رانندگی با موبایل صحبت نکنید=
در زمان رانندگی با همراه سخن نگویید
در هنگام رانندگی با همراه گپ نزنید

سارق حین سرقت دستگیر شد=
دزد هنگام دزدی دستگیر شد
دزد در میانه‌ی دزدی دستگیر شد

در این حین بود که صدای گوشخراشی شنیده شد=
در این دم بود که سِدای گوشخراشی شنیده شد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

به‌جای واژه‌ی بیگانه‌ی «شخص» بگوییم:
آدم، کس، خود، تن

نمونه:
شخص محترمی است =
آدم ارجمندی است

این عکس متعلق به چه شخصی است؟=
این فرتور از آنِ چه کسی است؟

اگر به شخصِ من هم فحاشی کردند، چیزی نگویید=
اگر به خودِ من هم ناسزا گفتند، چیزی نگویید



🍀به‌جای واژه‌ی بیگانه‌ی «شخصی» بگوییم:
مردمی، خودی، خودویژه، خویشیک، تَنیک

نمونه:
گوشی موبایل یک وسیله‌ی شخصی است=
گوشی همراه یک افزار خودی است

یادداشت‌های شخصی پدرم را پیدا کردم =
یادداشت‌های خویشیک پدرم را پیدا کردم

حریم شخصی‌ام را حفظ کن=
مرز تَنیک‌ام را نگه دار

تجربه‌های شخصی‌اش را با ما به اشتراک گذاشت =
آروین‌های خودویژه‌اش را با ما درمیان گذاشت

حقوق شخصی، حقوقى است که معمولن متعلق به یک فرد یا یک اجتماع است=
هوده‌های مردمی، هوده‌هایی است که بیشتر از آن یک‌تن یا یک همبود است
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

به‌جای واژه‌ی بیگانه‌ی «شخصا»(به‌شخصه) بگوییم:
خویشتن، به‌خودی‌خود، به‌تنهایی، خودم

نمونه:
من شخصا این کار را انجام خواهم داد =
من به تنهایی این کار را انجام خواهم داد
من خودم این کار را انجام خواهم داد

من به‌شخصه امید زیادی به موفقیت دارم =
من به‌خودی‌خود امید بسیاری به پیروزی دارم

مسی بعد از ال‌کلاسیکو شخصا به رونالدو تبریک گفت =
مسی پس از ال‌کلاسیکو خودش به رونالدو شادباش گفت
مسی پس از ال‌کلاسیکو به رونالدو شادباش گفت

نامه را شخصا مفتوح فرمایید =
نامه را خودتان باز کنید

عملیات بانکی را شخصا انجام دهید =
کارهای بانکی را به‌تنهایی انجام دهید
کارهای بانکی را خودتان انجام دهید
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
🍀پالایش زبان پارسی

"شست" به مانی (معنی) انگشت بزرگ و "شست" به مانی ۶۰، هر دو واژگانی پارسی هستند،
بنابراین نوشتن یكی با "ص" که بندواژه‌ای (حرفی) تازی و بیگانه است درست نیست!

سد (۱۰۰) هم از شمارگان پارسی‌ست و نباید با "ص" نوشته شود.

پس:
ـ  👍 = شست
ـ   ۶۰ = شست
ـ  ۱۰۰ = سد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
2024/07/01 02:57:49
Back to Top
HTML Embed Code: