در پهنهی جهان
انسان برای کشتن انسان
تا جبهه میرود
انسان برای کشتن انسان
تشویق میشود!
درجبهههای جنگ
کشتار میکنند
یا کشته میشوند
تابوت صد هزار جوان را
پیران داغدار
با چشم اشکبار
بردوش میکشند
درخاک می نهند.
....آنگاه کودکان را
تعلیم میدهند:
یک شاخه از درخت نبایست بشکنند!
#فریدون_مشیری
انسان برای کشتن انسان
تا جبهه میرود
انسان برای کشتن انسان
تشویق میشود!
درجبهههای جنگ
کشتار میکنند
یا کشته میشوند
تابوت صد هزار جوان را
پیران داغدار
با چشم اشکبار
بردوش میکشند
درخاک می نهند.
....آنگاه کودکان را
تعلیم میدهند:
یک شاخه از درخت نبایست بشکنند!
#فریدون_مشیری
کجا بودی که دیشب تا سحر
در فکر گیسویت
دلم خواب پریشان
دید و من تعبیرها کردم
نجیب_کاشانی
کجا بودی که دیشب تا سحر
در فکر گیسویت
دلم خواب پریشان
دید و من تعبیرها کردم
نجیب_کاشانی
آفاق بپای آه ما فرسنگیست
وز آتش ما سپهر دود آهنگیست
در پای امید ماست هر جا خاریست
بر شیشۀ عمر ماست هرجا سنگیست
#عنصری
وز آتش ما سپهر دود آهنگیست
در پای امید ماست هر جا خاریست
بر شیشۀ عمر ماست هرجا سنگیست
#عنصری
آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی
و آن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم
ای که از چشم رهی پای کشیدی چون اشک
آن که چون آه به دنبال تو بوده است منم
#رهی_معیری
و آن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم
ای که از چشم رهی پای کشیدی چون اشک
آن که چون آه به دنبال تو بوده است منم
#رهی_معیری
اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادست
#حضرت_سعــــدی
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادست
#حضرت_سعــــدی
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه ی صدساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم،ولی دل نشکستیم
مولانای_جان
آن توبه ی صدساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم،ولی دل نشکستیم
مولانای_جان
امروز یکی گردش مستانه کنم
وز کاسهٔ سر ساغر و پیمانه کنم
امروز در این شهر همی گردم مست
میجویم عاقلی که دیوانه کنم
#مولانا
وز کاسهٔ سر ساغر و پیمانه کنم
امروز در این شهر همی گردم مست
میجویم عاقلی که دیوانه کنم
#مولانا
هر "صبح" پشت پنجرهے خيالم
نور از نڪَـاه تو می تابد در آسمان ِ
لبخندت ، ڪَنجشڪـ ها می خوانند
و من روياے حضور تو را در پيچ و تاب
رقص پرده ها جشن می ڪَيرم
چقدر شيرين است ڪـه دست در
دست خيالِ ؏شـق تو روز را آغاز ...!!
#سارا_قبادی
نور از نڪَـاه تو می تابد در آسمان ِ
لبخندت ، ڪَنجشڪـ ها می خوانند
و من روياے حضور تو را در پيچ و تاب
رقص پرده ها جشن می ڪَيرم
چقدر شيرين است ڪـه دست در
دست خيالِ ؏شـق تو روز را آغاز ...!!
#سارا_قبادی
گفتم:
ای عشق من از چیزِ دگر میترسم
گفت:
آن چیز دگر نیست
دگر هیچ مگو
من به گوش تو
سخنهایِ نهان خواهم گفت
سَر بجنبان که بلی
جُز که به سَر، هیچ مگو
#غزل_مولانا
ای عشق من از چیزِ دگر میترسم
گفت:
آن چیز دگر نیست
دگر هیچ مگو
من به گوش تو
سخنهایِ نهان خواهم گفت
سَر بجنبان که بلی
جُز که به سَر، هیچ مگو
#غزل_مولانا
نَفَست روشن باد!
اين دگر معجزِ تو بود اى عشق!
همّتت يارى كرد
كه در اين ظلمتْجاى
صبح را بر قلمم جارى كرد...
#شفیعی_کدکنی
اين دگر معجزِ تو بود اى عشق!
همّتت يارى كرد
كه در اين ظلمتْجاى
صبح را بر قلمم جارى كرد...
#شفیعی_کدکنی
ساقیان سرمست در ڪار آمدند
مستـیان در ڪوے خمـار آمدند
حلقه حلقه عاشقان و بیدلان
بــر امیــد بــوے دلــدار آمدند
بلبلانِ مست و مستان الست
بر امید ڪَل به ڪَلزار آمدند
#مولانای_جان
مستـیان در ڪوے خمـار آمدند
حلقه حلقه عاشقان و بیدلان
بــر امیــد بــوے دلــدار آمدند
بلبلانِ مست و مستان الست
بر امید ڪَل به ڪَلزار آمدند
#مولانای_جان
آینه جان شده چهره تابان تو
هر دو یکی بودهایم جان من و جان تو
ماه تمام درست خانه دل آن توست
عقل که او خواجه بود بنده و دربان تو
#مولانای_جان
هر دو یکی بودهایم جان من و جان تو
ماه تمام درست خانه دل آن توست
عقل که او خواجه بود بنده و دربان تو
#مولانای_جان
چه بوی امــروز همـــراه صبا بود
که جانم تازه گشت و روحــم آسود
صبـا گفتی کـه بـــوی یارم آورد
کـــه جـانی در تن بیمـــارم آورد
#وحشی_بافقی
که جانم تازه گشت و روحــم آسود
صبـا گفتی کـه بـــوی یارم آورد
کـــه جـانی در تن بیمـــارم آورد
#وحشی_بافقی