من آبگیر صافیام، اینک!
به سحر عشق؛
از برکههای آینه راهی به من بجو...
به سحر عشق؛
از برکههای آینه راهی به من بجو...
به تو می رسم ، تنها میشوم.
با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم.
از تو به راه افتادم ،
به جلوه ی رنج رسیدم.
و با این همه ای شفاف!
مرا راهی از تو به در نیست...
_سهراب سپهری
@JOftmiiim 🤍
با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم.
از تو به راه افتادم ،
به جلوه ی رنج رسیدم.
و با این همه ای شفاف!
مرا راهی از تو به در نیست...
_سهراب سپهری
@JOftmiiim 🤍
آری! قطعا دوستت دارم!
وگرنه در وطنی غمین و غارت شده
چه میتوانستم بکنم؟
وگرنه در وطنی غمین و غارت شده
چه میتوانستم بکنم؟
درداي شبو نخورید،نجویید،قورت ندید.
دردای نصف شب دفع نمیشن روی دل میمونن قلمبه میشن.پیادهروی تنهایی اونو هضم نمیکنه، جذب بدن میکنه.
زیر بارون رفتن نمیشورتش، بارون بهش آب میده و ریشه میزنه تو وجودت.
از انگشتای پات شروع به بالا اومدن میکنه و باز شب که میشه شبنمش از چشمات سرازیر میشه.
دردای شبو قورت ندید این دردا دفن نمیشن...
@JOftmiiim 🌖
دردای نصف شب دفع نمیشن روی دل میمونن قلمبه میشن.پیادهروی تنهایی اونو هضم نمیکنه، جذب بدن میکنه.
زیر بارون رفتن نمیشورتش، بارون بهش آب میده و ریشه میزنه تو وجودت.
از انگشتای پات شروع به بالا اومدن میکنه و باز شب که میشه شبنمش از چشمات سرازیر میشه.
دردای شبو قورت ندید این دردا دفن نمیشن...
@JOftmiiim 🌖
يکی میخواد نیگات کنه. نه، میخواد بشنفتت. میخواد بپره تو صدات. یکی میخواد ورت داره ببردت اون بالا و بذارتت رو کوه و بعد بدوهه تا ته دره و از اونجا نیگات کنه. یکی میترسه از نزدیک تماشات کنه. یکی میخواد تو چشات شنا کنه. یکی اینجا سردشه یکی همه ش شده زمستون. یکی بغض گیر کرده تو گلوش و داره خفه میشه. وقتی حرف میزدی، یکی نه به چیزایی که میگفتی که به صدات، به محض صدات گوش میداد. یکی محو شده بود تو صدات. یکی دل تنگه. توی یکی از همین خونهها، همین نزدیکیها، دل یکی آتیش گرفته. کسی یک چیکه آب بریزه رو دلش شاید خنک شه.
_مصطفى مستور
@JOftmiiim 🤍
_مصطفى مستور
@JOftmiiim 🤍
قطعا یه روزی به همه کارای گذشته مون میخندیم، منتها برای بعضی خندهها، بهای زیادی دادیم!
بوی عشق میداد، بوی خنکی و نم بارون.گفتم: ببین چه هوای دلیه، واقعا پاهات میاد تو این هوا بری؟ روشو برگردوند، قهر نبود. خرمالو بهش تعارف کردم، روشو برگردوند.قهر نبود! دلش رو برداشت راهی شد، گفتم: خودت میری اونو دیگه نبر .بذار باشه هوا رو ببینه عشق کنه.محل نداد راهی شده بود، صدای کوبیدن در که اومد دلم ریخت.نشستم به جمع کردنش که از پنجره نسیم زدش زیر بغل و با خودش برد، دنبالش رفتنی شدم ولی خب ارتفاع زیاد بود.بی دلی به سقوط ختم شد و بخار چای کنار پنجره هم با باد رفت پی دلم که شاید نگذره از این آدم، دل دادن و دل گرفتن....!
_علی سیدصالحی
@JOftmiiim 🌱
_علی سیدصالحی
@JOftmiiim 🌱
بگذار هر چه نمی خواهیم
بگویند
بگذار هر چه نمی خواهند
بگوییم
باران که ببارد
کاری از چترها ساخته نیست
ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم
_نصرت رحمانی🍃
بگویند
بگذار هر چه نمی خواهند
بگوییم
باران که ببارد
کاری از چترها ساخته نیست
ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم
_نصرت رحمانی🍃
کیستی که من
این گونه به جد
در دیار رؤیاهای خویش
با تو درنگ میکنم...؟💙
_احمد شاملو
این گونه به جد
در دیار رؤیاهای خویش
با تو درنگ میکنم...؟💙
_احمد شاملو
نبینمت که غریبی !
بیا در آغوشم
کدام خانه سزاوار
توست جز وطنت ؟
_فاطمه معصومی
بیا در آغوشم
کدام خانه سزاوار
توست جز وطنت ؟
_فاطمه معصومی
باورش این بود که عشق باید یکباره، با درخششهای بسیار و تکانههای شدید از راه برسد، توفانی آسمانی که به زندگی هجوم بیاورد، زیر و رویش کند، اراده آدمها را مثل شاخ و برگ بکند و دل را یکپارچه ببرد و به ورطه بیندازد. نمیدانست که وقتی ناودانها گرفته باشد باران روی بام خانهها دریاچهها به وجود میآورد.
@JOftmiiim 💖
@JOftmiiim 💖