Telegram Web
پلک نمے زند زمین ڪه نبضِ ماه نشڪند
دراین سڪوت ؛ناگهان بلورِ آه نشڪند

بگونسیم بے صدا گذر ڪند ازاین طرف
ڪه حُسنِ یوسفِ مرا درونِ چاه نشڪند

ببند چشمِ فتنه را ڪه لیلیِ نگاه تو
جنون جنون قبیله رامیانِ راه نشڪند

بپیچ دورِ صورتت حریر خیسِ ماه را
ڪه برقِ چشمهاے تو شبِ سیاه نشڪند

ڪنارِ سنگها منم حبابِ شیشه ایے ؛؛بیا
صواب ڪن ڪه تُنگِ دل دراین گناه نشڪند

مریز روے صبح مان  ڪبودیِ غروب را
ڪه درهبوطِ اشڪمان دلِ نگاه نشڪند


#اڪــرمـ_نورانی

🎙#رضا_ماد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببین جدایی چه به روزش آورد
چه سرنوشتی که براش رقم زد

#مرجان
#گمشده

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ما عاشقیم و خوشتر از این کار، کار نیست
یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست

دانی بهشت چیست که داریم انتظار؟
جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست

فصل بهار، فصل جنون است و این سه ماه
هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست

سنجیده ایم ما، بجز از موی و روی یار
حاصل ز رفت و آمدِ لیل و نهار نیست

دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود
اما چه سود ز آنکه به یک گل بهار نیست

خندید صبح بر من و بر انتظار من
زین بیشتر ز خوی توام انتظار نیست

فرهاد یاد باد که چون داستان او
شیرین حکایتی ز کسی یادگار نیست

ناصح مکن حدیث که:« صبر اختیار کن»
ما را به عشق یار ز خویش اختیار نیست

کار تو بوسه بر مه و بار تو مشک ناب
ای زلف یار، خوش تر از این کار و بار نیست

برخیز دلبرا که در آغوش هم شویم
کان یار یار نیست که اندر کنار نیست

امید شیخ بسته به تسبیح و خرقه است
گویا به عفو و لطف تو امیدوار نیست

بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست

بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش
صیاد من! بهار که فصل شکار نیست

#عماد_خراسانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوستم داشته‌باش
وحشیانه...
بسان تاتاران...
سوزان،..
همچون بیشه زاران
برنده،
چو باران
متوقف مشو
رها مکن
و هرگز متمدن مشو
چرا که ویران می‌شود بر لبانت،
تمام تمدن‌ها...

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
" غریبانه "

چرا دنیا قفس شد دام تنهایی ما شد؟
غمش چون شوکران در جام تنهایی ما شد

نمی دانم چرا روح اندر این جسمم نگُنجید
گمانم عشق هم بدنام تنهایی ما شد!

کبوتر وار جَلد آسمان هرکه گشتم
به هر قلبی نشستم، بام تنهایی ما شد

ز تشویش جهان رفتم بسوی ساحل خویش
جهان ، امواج ناآرام تنهایی ما شد

نه من دارم به شعرم ادعای پختگی را
که هر شعری سرودم خام ِتنهایی ما شد

جوانی مان چو پیران در ره ِ اغیار بگذشت
غریبانه، #سپهر فرجام تنهایی ما شد!

#سپهر_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


می سرایمت ،به شعر
می خوانمت ،به زیباترین نشان عشق
نظاره در ساحل آبی چشمانت، می گویم
ای خواسته ترین خواسته ام
بال پروازی باشم
به شوق ترانه احساسی
رهایم نکن
با بی قراری اشک
تا آزادانه بسرایم
در زمزمه نگاهت
با لمس طراوت عشق
در عطر دلاویز گل رز
با سکوت چشم دل
این همه نگاه
این همه پرواز
این همه عشق را


#ثریا_شجاعی_اصل


‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بر بامِ سرایِ شاه، چون ناله‌ی کوس
دانی سحری چه بود آوازِ خروس...؟

می‌کرد ز بختِ خفته: دردا... دردا...
می‌گفت ز عمرِ رفته: افسوس... افسوس...


#آصفی_هروی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسِیِ صبح


تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست

#سعدی
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه خواهد ماند:


از هدایای ابر سفید چه خواهد ماند؟
_شکوفه‌ی آقاطی سیاه

از نم موج آبی رنگ چه خواهد ماند؟
_آهنگ زمان

از چکیدن ایده‌ی سبز چه خواهد ماند؟
_آبی در رگ‌ها‌ی درخت بلوط

از اشک عشق چه خواهد ماند؟
_خالکوبی نرمی بر ارغوان

از غبار جستن معنا چه خواهد ماند؟
_راه شور و نشاط

از راه سفر بزرگ به ناشناخته‌ها
چه خواهد ماند؟
_ترانه‌ی مسافر برای اسب

از سراب رؤيا چه خواهد ماند؟
_تاثیر آسمان بر ویولون

از تلاقی چیز با ناچیز چه خواهد ماند؟
_احساس امنیت الوهیت

از سخن شاعر عرب چه خواهد ماند؟
_پرتگاه.... و نخی دود


از سخن تو چه خواهد ماند؟
_از یاد بردنی ضروری برای حافظه‌ی مکان!


#محمود_درویش
#از_آنچه_کردی_عذرخواهی_نکن
ترجمه: #محمد_حمادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بریم یه رقص پرانرژے زیبا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

ای رؤیاهای من
ای رؤیاهای شیرینِ من،
خداحافظ
ای خوش‌بختی شب‌های دراز کجایی؟
مگر نمی‌بینی که خوابِ آرامش‌بخش
از دیدگانِ من گریخته و مرا
در تاریکی عمیقِ شب
خاموش و تنها گذاشته است؟

بیدارم و نومیدم
به رؤیاهای خود می‌نگرم
که بال و پر گشوده‌اند
و از من می‌گریزند
اما روحِ من با غم و حسرت
این رؤیاهای عشق را دنبال می‌کند

ای عشق
ای عشق
پیامِ مرا بشنو
این رؤیاهای دل‌پذیر را به نزدِ من باز فرست
کاری کن که شام‌گاهان
مستِ باده‌ی خیال
در خواب روم و هرگز بیدار نشوم...

#الکساندر‌پوشکین

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قالَت:  أراكَ  مُحدِّقًا  صَوبَ  السَّما
أمَلَلتَ وجهيَ أم سَئمتَ مِنَ السَّمَرْ؟

فأجبتُها:  إنِّي   أُعالِجُ  حَيرَتي
مُتَسَائلًا: مَن فيكُما كانَ القَمَرْ؟!


گفت: می‌بینم که به آسمان خیره شده‌ای
از چهره‌ام خسته‌ای
یا که از شب زنده‌داری به ستوه آمدی؟

پاسخش دادم: من برای سردرگمی خود
چاره‌جوئی می‌کنم
در حالی که از خود می‌پرسم: کدام یک از شما ماه بودید؟

#احمد_صالح_الخنینی
ترجمه: #محمدرضا_موسوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای شـاخـه ی خشـکیـده مترس از تبر تیز
هیـزم شکـن آمـد کـه کنـد قلب تو را ریـز

هیزم شکن آگه شده از سختی این چوب
او آمـده تـا بـاز بـسـازد ز تنــت میز

ای شاخه ی خشکیده تبر نیز ز چوب ست
او نیز بسوزد ز کمی شعله ی سرریز

حسرت مخور ای شاخه که غمخوار نداری
غمخوار ندارد به خدا مثل تو آن نیز

آن سایه اگر از سر این شاخه بیفتد
این شاخه زمین افتد و از قهقه لبریز

سهمت چه تبر یا که چه باشد دل آتش
ای شاخه ی خشکیده چه غم از شب پاییز

عمری که سر آمد که دگر باز نگردد
نمرود نیاید تو شوی طعمه ی چنگیز

ای شاخه ی خشکیده زمین دامگه توست
از وسوسه ها بگذر و با حقه میامیز

تا چند ببندی دل خود بر دل این باغ
ای نی که بکندند تو را از دل نیریز

این شاخه نه امروز که صد سال نیفتد
چرخی زن و ای عاقل دیوانه به پا خیز

رفتند همه کهنه دلان با دف و سنتور
ماندی به هوای چه کس ای خسته ی بی چیز

برخیز زمین سهم عقابان زمان است
یک بره شود طعمه ی یک حقه ی ناچیز

افسوس نخور گر دل آرام نداری
آتش بزن اندوه و چو ققنوس به پا خیز

از دام جهان رسته و از غصه بری شو
عمری که سر آمد چه تبر یا که چه پاییز

چون زاهد و عابد تو مپرهیز ز احرام
دل مشکن و از رنجش این خلق بپرهیز

#بهاررستا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر نه باده غمِ دل ز یادِ ما ببرد
نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد

اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر
چگونه کشتی از این ورطۀ بلا ببرد؟

فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک
که کس نبود که دستی از این دغا ببرد

گذار بر ظلمات است خضر راهی کو
مباد کآتشِ محرومی آب ما ببرد

دل ضعیفم از آن می‌کشد به طرْف چمن
که جان ز مرگ به بیماریِ صبا ببرد

طبیب عشق منم باده خور که این معجون
فراغت آرد و اندیشۀ خطا ببرد

بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت
مگر نسیم پیامی خدای را ببرد

#حافظ

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
امشب هوای شعر ابری ست
غم غنچه کرد در سطر شعرم
انگار  غصه می تراود
در لابلاي حرف و شعرم

از قافیه پردازی شوم
از هر ردیف خفته در خون
امشب تمام شعر گیج است
در لابه لای فکر محزون

این شاعر اشعار نم ناک
شد خسته از تکرار ابیات
بر روی احساسش قلم زد
بر هرچه از اشعار و ابیات

می ترسم از افکار موهوم
اینبار می خوانم ترانه
شاید یکی پیدا شود تا
شعری بگوید بی بهانه


#محسن_شکرالهی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🦋هر چیزی که برای افزایش آگاهی و آرامش نیاز دارید در لینک زیر میتونید پیدا کنید.
تقدیمِ شما دوستان گرامی
👇👇
--------------------------------------
https://www.tgoop.com/addlist/joC6ywVt4NNmMDE0
---------------------------------------------------
جهت شرکت در لیست به ادمین زیر پیام دهید
« @AftabeKherad_admin»

⭕️برای دیدن پیشنهادات ویژه‌ امشب دکمه‌های زیر را لمس کنید👇🏻👇🏻
2024/10/01 04:26:55
Back to Top
HTML Embed Code: