حکایت همچنان باقی است
موتور پروپاگاندای رسانه ای غرب در باره مساله هسته ای جمهوری اسلامی دوباره روشن شده است. مکرر تاکید میشود عملیات آمریکا در فردو ناکام مانده و یا کمتر موفقیت آمیز بوده است. به نتیجه کامل نرسیده و زمینه برای بازسازی و بلکه نوسازی فراهم است. هم چنین پافشاری می شود بیش از ۴۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده در دسترس جمهوری اسلامی باقی مانده است. ضمن این که مجلس همکاری با آژانس را به حالت تعلیق در آورده است. نتیجه این برآوردها چه باید باشد: حملات مجدد. چرا؟!
۱- آسمان ایران باز بوده و کریدور ایمن هوایی برای حمله برقرار است؛
۲- محتمل است در صورت طولانی شدن مدت آتش بس، جمهوری اسلامی به توانمند سازی پدافند هوایی و نوسازی آن روی آورد؛
۳- اراده جمهوری اسلامی در باره اسرائیل (اشغالگر) و غنی سازی و...همچنان باقی است و تغییر چندانی در آن دیده نمی شود.
با این محاسبات، خیلی هم کم احتمال نیست نبردها دوباره آغاز شود. نیروهای مسلح چندان به آتش بس جاری دل نبندند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
موتور پروپاگاندای رسانه ای غرب در باره مساله هسته ای جمهوری اسلامی دوباره روشن شده است. مکرر تاکید میشود عملیات آمریکا در فردو ناکام مانده و یا کمتر موفقیت آمیز بوده است. به نتیجه کامل نرسیده و زمینه برای بازسازی و بلکه نوسازی فراهم است. هم چنین پافشاری می شود بیش از ۴۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده در دسترس جمهوری اسلامی باقی مانده است. ضمن این که مجلس همکاری با آژانس را به حالت تعلیق در آورده است. نتیجه این برآوردها چه باید باشد: حملات مجدد. چرا؟!
۱- آسمان ایران باز بوده و کریدور ایمن هوایی برای حمله برقرار است؛
۲- محتمل است در صورت طولانی شدن مدت آتش بس، جمهوری اسلامی به توانمند سازی پدافند هوایی و نوسازی آن روی آورد؛
۳- اراده جمهوری اسلامی در باره اسرائیل (اشغالگر) و غنی سازی و...همچنان باقی است و تغییر چندانی در آن دیده نمی شود.
با این محاسبات، خیلی هم کم احتمال نیست نبردها دوباره آغاز شود. نیروهای مسلح چندان به آتش بس جاری دل نبندند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
وطنم
همه می دانستند که اتحادیه توانمند نظامی امپراتوری آلمان زیر رهبری ویلهلم و امپراتوری اتریش-مجار، به زودی فرانسه را مورد حمله قرار خواهد داد. در این میان دولت ملیگرای مستقر در پاریس، بیش از آنکه از حمله آلمان-اتریش واهمه داشته باشد، از رویکرد سوسیالیست ها، مارکسیست ها و کمونیست ها و احزابشان نگران بود. چرا؟!
در ادبیات مارکسیسم به طور کلی نبرد طبقاتی و همبستگی بین المللی پرولتاریا از میهن دوستی و از جان گذشتی در راه وطن بس ارجمندتر و گرانمایه تر بود؛ سهل است که وطن دوستی به عنوان یک ایدئولوژی بورژوایی-ارتجاعی فرض شده بود که طبقه حاکم برای تقسیم طبقه کارگر و حفظ سلطه خود از آن استفاده می کرد. از دیدگاه مارکسیسم کلاسیک و حتی سوسیالیست های طراز مارکس، کارگران وطنی ندارند و پرولتاریا در سراسر جهان تحت ستم سرمایه داری و طبقه بورژوازی قرار دارند.
هم چنین رویکرد مارکسیست ها بر همبستگی ببن المللی پرولتاریا و مهمتر از آن اولویت نبرد طبقاتی بنیان نهاده شده و بیشینه بر انترناسیونالیسم متکی است.
از این منظر مهمترین نبرد، نبرد بین طبقه کارگر و سرمایه دار است و عشق به میهن در این چارچوب معنایی ندارد. سهل است که عشق به طبقه خود(پرولتاریا) و همبستگی با آندر سطح جهانی برتر است.
با این همه در همان آغازهای حملات کوبنده و همه جانبه امپراتوری آلمان به خاک فرانسه، تمام این ترهات از سوی مارکسیست ها به دور انداخته شد. در آن فضا، ادبیات طبقاتی و امتگرایی کمونیستی به باد رفت. سهل است که سوسیالیست ها نخستین کسانی بودند که تفنگ در دست به دفاع از میهن پرداختند. باور کردنی نیست که بیشترین کشته را در راه وطن، همین سوسیالیست ها داده و سخت و جانانه، در برابر هم مسلکان سوسیالیست و کمونیست آلمانی ایستادند. شکست انترناسیونال دوم در حمایت احزاب سوسیالیست از دولت های ملی خود، رویدادی شوکه کننده برای مارکسیست های ارتدکس بود. سوسیالیست ها و کمونیست های فرانسوی، همانند همتایان آلمانی اشان، تحت تاثیر عواملی چون تهاجم مستقیم، فشار ناسیونالیستی و دیدگاه دفاع از میهن، اصول انترناسیونالیسم را در عمل کنار نهاده و به اتحاد مقدس میهنی پیوستند. یکی از رهبران سوسیالیست فریاد می زد: حتی سگان هم غریزی از لانه و کاشانه خود دفاع می کنند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
همه می دانستند که اتحادیه توانمند نظامی امپراتوری آلمان زیر رهبری ویلهلم و امپراتوری اتریش-مجار، به زودی فرانسه را مورد حمله قرار خواهد داد. در این میان دولت ملیگرای مستقر در پاریس، بیش از آنکه از حمله آلمان-اتریش واهمه داشته باشد، از رویکرد سوسیالیست ها، مارکسیست ها و کمونیست ها و احزابشان نگران بود. چرا؟!
در ادبیات مارکسیسم به طور کلی نبرد طبقاتی و همبستگی بین المللی پرولتاریا از میهن دوستی و از جان گذشتی در راه وطن بس ارجمندتر و گرانمایه تر بود؛ سهل است که وطن دوستی به عنوان یک ایدئولوژی بورژوایی-ارتجاعی فرض شده بود که طبقه حاکم برای تقسیم طبقه کارگر و حفظ سلطه خود از آن استفاده می کرد. از دیدگاه مارکسیسم کلاسیک و حتی سوسیالیست های طراز مارکس، کارگران وطنی ندارند و پرولتاریا در سراسر جهان تحت ستم سرمایه داری و طبقه بورژوازی قرار دارند.
هم چنین رویکرد مارکسیست ها بر همبستگی ببن المللی پرولتاریا و مهمتر از آن اولویت نبرد طبقاتی بنیان نهاده شده و بیشینه بر انترناسیونالیسم متکی است.
از این منظر مهمترین نبرد، نبرد بین طبقه کارگر و سرمایه دار است و عشق به میهن در این چارچوب معنایی ندارد. سهل است که عشق به طبقه خود(پرولتاریا) و همبستگی با آندر سطح جهانی برتر است.
با این همه در همان آغازهای حملات کوبنده و همه جانبه امپراتوری آلمان به خاک فرانسه، تمام این ترهات از سوی مارکسیست ها به دور انداخته شد. در آن فضا، ادبیات طبقاتی و امتگرایی کمونیستی به باد رفت. سهل است که سوسیالیست ها نخستین کسانی بودند که تفنگ در دست به دفاع از میهن پرداختند. باور کردنی نیست که بیشترین کشته را در راه وطن، همین سوسیالیست ها داده و سخت و جانانه، در برابر هم مسلکان سوسیالیست و کمونیست آلمانی ایستادند. شکست انترناسیونال دوم در حمایت احزاب سوسیالیست از دولت های ملی خود، رویدادی شوکه کننده برای مارکسیست های ارتدکس بود. سوسیالیست ها و کمونیست های فرانسوی، همانند همتایان آلمانی اشان، تحت تاثیر عواملی چون تهاجم مستقیم، فشار ناسیونالیستی و دیدگاه دفاع از میهن، اصول انترناسیونالیسم را در عمل کنار نهاده و به اتحاد مقدس میهنی پیوستند. یکی از رهبران سوسیالیست فریاد می زد: حتی سگان هم غریزی از لانه و کاشانه خود دفاع می کنند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
پایان نبرد؟!
گویا در خلال نبرد ۱۲ روزه، روزشمار نابودی اسرائیل (اشغالگر) ازبین رفت؛ ولی روزنامه ایران از نصب تصاویر دیوارنگاره جدیدی در میدان فلسطین خبر داده، با طرحی از روزشمار نابودی رژیم اسرائیل.
رهبری هم در آخرین پیامش، کماکان بر اهداف پیشین صحه نهاد و بلکه پافشاری کرد. با این فرض که هدف و اراده بر نابودی اسرائیل و مبارزه آنتاگونیستی با ایالات متحده مدنظر باشد؛ با این وجود، چرا باید نبرد ایران-اسراییل به پایان رسد؟! به دلایل زیر نبرد دوباره آغاز خواهد شد:
۱- از ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۵، اسرائیل ۱۲ بار آتش بس را بنا بر ضرورت های تاکتیک ی در جنگ ها و نبردهای متعدد پذیرفته است؛ ولی بی استثنا همه آنها را نقض کرده است. برای نیروی تزاخال(نیروی دفاعی اسراییل) شکستن پیمان آتش بس، ترفندی مقبول، پسندیده و ستودنی است؛
۲- بهانه ی جهان پسند، برای از سرگیری نبرد از سوی اسرائیل (اشغالگر) هم کم نیست: مصوبه قطع همکاری با آژانس مجلس جمهوری شورای اسلامی، تاکید وزارت خارجه بر ادامه غنی سازی، گفتگو و ظن در باره ناکام ماندن بمباران های B.2 های آمریکایی در نطنز و فردو و احتمال بقای مقادیر هنگفت اورانیوم غنی شده.
خب با این همه، اسرائیل نگران نخواهد شد و پوتین ها دوباره پوشیده نخواهند شد؟!
۳- باوجود چنین فضایی، از کجا معلوم مکانیسم ماشه به جریان نیفتد و تحریم ها بیش از پیش، باز نگردد؟!
۴- از دیدگاه منطق نظامی، چرا اسرائیل(اشغالگر) و آمریکا، از فرصت آسمان باز کنونی برای وادار کردن ایران به دست کشیدن از برنامه هسته ای سود نبرند؟ چرا فرصت بازسازی و نوسازی به پدافند جمهوری اسلامی داده شود؟!
۵- تجربیات موفق در لبنان، سوریه و پیشتر لیبی، اسرائیل(اشغالگر) ممکن است دولت اسراییل را با تجهیز و آمادگی بیشتر، وادار به تجدید تخاصم، از طریق حملات هوایی کند.
۶- با وجود اطمینان از پشتیبانی گسترده، بی قید و شرط و لاجرم آمریکا از اسرائیل در همه بازی ها، احتمال نیمه کاره رها شدن نبرد، چندان زیاد نیست.
راهکار: تغییر کلی استراتژی و اهداف دیرینه جمهوری اسلامی و یا توافق جامع و همه جانبه با ایالات متحده و احیای کامل مناسبات. البته در این میان، خواست، تصمیم و اراده ترامپ، نقش، محوری در چگونگی نبرد دارد.
مسلم است که اسرائیل(اشغالگر) بود و نبود خود را در خارج کردن جمهوری اسلامی از میدان نبرد و جنگ می پندارد. بنابراین همان گونه که بارها اعلام کرده، هدف استراتژیک ش وادار کردن تهران به اعلام پایان همیشگی تخاصم است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
گویا در خلال نبرد ۱۲ روزه، روزشمار نابودی اسرائیل (اشغالگر) ازبین رفت؛ ولی روزنامه ایران از نصب تصاویر دیوارنگاره جدیدی در میدان فلسطین خبر داده، با طرحی از روزشمار نابودی رژیم اسرائیل.
رهبری هم در آخرین پیامش، کماکان بر اهداف پیشین صحه نهاد و بلکه پافشاری کرد. با این فرض که هدف و اراده بر نابودی اسرائیل و مبارزه آنتاگونیستی با ایالات متحده مدنظر باشد؛ با این وجود، چرا باید نبرد ایران-اسراییل به پایان رسد؟! به دلایل زیر نبرد دوباره آغاز خواهد شد:
۱- از ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۵، اسرائیل ۱۲ بار آتش بس را بنا بر ضرورت های تاکتیک ی در جنگ ها و نبردهای متعدد پذیرفته است؛ ولی بی استثنا همه آنها را نقض کرده است. برای نیروی تزاخال(نیروی دفاعی اسراییل) شکستن پیمان آتش بس، ترفندی مقبول، پسندیده و ستودنی است؛
۲- بهانه ی جهان پسند، برای از سرگیری نبرد از سوی اسرائیل (اشغالگر) هم کم نیست: مصوبه قطع همکاری با آژانس مجلس جمهوری شورای اسلامی، تاکید وزارت خارجه بر ادامه غنی سازی، گفتگو و ظن در باره ناکام ماندن بمباران های B.2 های آمریکایی در نطنز و فردو و احتمال بقای مقادیر هنگفت اورانیوم غنی شده.
خب با این همه، اسرائیل نگران نخواهد شد و پوتین ها دوباره پوشیده نخواهند شد؟!
۳- باوجود چنین فضایی، از کجا معلوم مکانیسم ماشه به جریان نیفتد و تحریم ها بیش از پیش، باز نگردد؟!
۴- از دیدگاه منطق نظامی، چرا اسرائیل(اشغالگر) و آمریکا، از فرصت آسمان باز کنونی برای وادار کردن ایران به دست کشیدن از برنامه هسته ای سود نبرند؟ چرا فرصت بازسازی و نوسازی به پدافند جمهوری اسلامی داده شود؟!
۵- تجربیات موفق در لبنان، سوریه و پیشتر لیبی، اسرائیل(اشغالگر) ممکن است دولت اسراییل را با تجهیز و آمادگی بیشتر، وادار به تجدید تخاصم، از طریق حملات هوایی کند.
۶- با وجود اطمینان از پشتیبانی گسترده، بی قید و شرط و لاجرم آمریکا از اسرائیل در همه بازی ها، احتمال نیمه کاره رها شدن نبرد، چندان زیاد نیست.
راهکار: تغییر کلی استراتژی و اهداف دیرینه جمهوری اسلامی و یا توافق جامع و همه جانبه با ایالات متحده و احیای کامل مناسبات. البته در این میان، خواست، تصمیم و اراده ترامپ، نقش، محوری در چگونگی نبرد دارد.
مسلم است که اسرائیل(اشغالگر) بود و نبود خود را در خارج کردن جمهوری اسلامی از میدان نبرد و جنگ می پندارد. بنابراین همان گونه که بارها اعلام کرده، هدف استراتژیک ش وادار کردن تهران به اعلام پایان همیشگی تخاصم است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
نتانیاهو یا ترامپ
رویکرد ۱۲ روزه نبرد نشان داد که اسرائیل در پی تغییر رژیم است؛ حتی مدتی کوتاه نیز ترامپ عملگرا بدین طرح پیوست. ولی امروزه روز، کاخ سفید در کل، در پی استمرار مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی است. بهگمانم ترامپ بر این باور است که منافع ترغیب رهبر حکومت به توافق جامع، چشمگیر به نظر می رسد:
۱- نخست آن که توافق با رهبر، همراهی بی چون و چرای وفاداران، هواداران و نهادهای حکومت را با خود همراه خواهد داشت. وظیفه توجیه مشروعیت توافق نیز بر عهده رهبری و نظام خواهد بود؛
۲- از شکل گیری مخالفت سازمان یافته وفاداران پس از توافق، جلوگیری خواهد کرد،
۳- رهبری و ایالات متحده. به خوبی پی برده اند که چین و روسیه هیچ اراده ای برای پشتیبانی استراتژیک از جمهوری اسلامی برای استمرار مقاومت ندارند. بنابراین مسیر مذاکره-توافق هموارتر شده است.
با این همه اسرائیل(اشغالگر) هنوز از طرح براندازی و تغییر رژیم نا امید نشده است.
در مجموع سوگیری امروز کاخ سفید، بی شباهت به مذاکره منجر به توافق نیکسون- مائو نمی نماید. توافقی که حمایت حزب کمونیست چین را نیز در پی داشت.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
رویکرد ۱۲ روزه نبرد نشان داد که اسرائیل در پی تغییر رژیم است؛ حتی مدتی کوتاه نیز ترامپ عملگرا بدین طرح پیوست. ولی امروزه روز، کاخ سفید در کل، در پی استمرار مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی است. بهگمانم ترامپ بر این باور است که منافع ترغیب رهبر حکومت به توافق جامع، چشمگیر به نظر می رسد:
۱- نخست آن که توافق با رهبر، همراهی بی چون و چرای وفاداران، هواداران و نهادهای حکومت را با خود همراه خواهد داشت. وظیفه توجیه مشروعیت توافق نیز بر عهده رهبری و نظام خواهد بود؛
۲- از شکل گیری مخالفت سازمان یافته وفاداران پس از توافق، جلوگیری خواهد کرد،
۳- رهبری و ایالات متحده. به خوبی پی برده اند که چین و روسیه هیچ اراده ای برای پشتیبانی استراتژیک از جمهوری اسلامی برای استمرار مقاومت ندارند. بنابراین مسیر مذاکره-توافق هموارتر شده است.
با این همه اسرائیل(اشغالگر) هنوز از طرح براندازی و تغییر رژیم نا امید نشده است.
در مجموع سوگیری امروز کاخ سفید، بی شباهت به مذاکره منجر به توافق نیکسون- مائو نمی نماید. توافقی که حمایت حزب کمونیست چین را نیز در پی داشت.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
جایگاه ایران در مذاکره آتی
هیچ بعید نیست جمهوری اسلامی با مذاکره کنار آید. ولی برخلاف بسیاری گمان ها نه در جایگاه یک تسلیم شده بی قید وشرط، آن گونه که ترامپ می خواست و اعلام کرد؛ بلکه دستکم طی دور نخست در جایگاه دولتی که به دلیل ایستادگی اش در برابر جبهه مشترک آمریکا -اسراییل و خنثی کردن برنامه سرنگونی اسرائیل، از طریق سلول های داخلی آموزش دیده، نه تنها جان بدر برده که هنوز گلوله ای برای رویارویی با اسراییل در تپانچه اش مانده است.
به هر روی، ۱۲ روزه نبرد هوا-پایه ایران -اسراییل، تنها دور نخست درگیری بود و بس. این دور به معنای پایان جنگ نیست و به اغلب احتمال دوره های متوالی متعدد دیگر منازعه و نبرد در راه خواهد بود.
نتیجه نهایی این مذاکره-نبردها، ترسیم نقشه خاورمیانه جدید است . هیچ بعید نیست که در چشم انداز دور، ایران و اسراییل، بنیادها و ستون های این خاورمیانه را بسازند.
مفر دیگر و متفاوت برای جمهوریاسلامی، توافق جامع با ایالات متحده آمریکا است. البته گذر از این سد استوار، که حاصل حدود نیم قرن مبارزه آشتی ناپذیر است، نیازمند دولتمردانی جسور، استراتژی فهم، دوراندیش در دو سوی میز است. آرزویی که امروزه روز، در کرسیهای مدیریت استراتژیک ایران و آمریکا، کمرنگ و بلکه بیرنگ می نماید.
توجه: بخشی از این تحلیل را مدیون خبرگزاری الجزیره هستم.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
هیچ بعید نیست جمهوری اسلامی با مذاکره کنار آید. ولی برخلاف بسیاری گمان ها نه در جایگاه یک تسلیم شده بی قید وشرط، آن گونه که ترامپ می خواست و اعلام کرد؛ بلکه دستکم طی دور نخست در جایگاه دولتی که به دلیل ایستادگی اش در برابر جبهه مشترک آمریکا -اسراییل و خنثی کردن برنامه سرنگونی اسرائیل، از طریق سلول های داخلی آموزش دیده، نه تنها جان بدر برده که هنوز گلوله ای برای رویارویی با اسراییل در تپانچه اش مانده است.
به هر روی، ۱۲ روزه نبرد هوا-پایه ایران -اسراییل، تنها دور نخست درگیری بود و بس. این دور به معنای پایان جنگ نیست و به اغلب احتمال دوره های متوالی متعدد دیگر منازعه و نبرد در راه خواهد بود.
نتیجه نهایی این مذاکره-نبردها، ترسیم نقشه خاورمیانه جدید است . هیچ بعید نیست که در چشم انداز دور، ایران و اسراییل، بنیادها و ستون های این خاورمیانه را بسازند.
مفر دیگر و متفاوت برای جمهوریاسلامی، توافق جامع با ایالات متحده آمریکا است. البته گذر از این سد استوار، که حاصل حدود نیم قرن مبارزه آشتی ناپذیر است، نیازمند دولتمردانی جسور، استراتژی فهم، دوراندیش در دو سوی میز است. آرزویی که امروزه روز، در کرسیهای مدیریت استراتژیک ایران و آمریکا، کمرنگ و بلکه بیرنگ می نماید.
توجه: بخشی از این تحلیل را مدیون خبرگزاری الجزیره هستم.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ژاژخوایی پیرامون آینده آیران
محمد حسین کریمی پور تیزاندیش و نکته سنج است؛ ولی تا جایی که به سیاست خارجی بر می گردد، خام و نپخته است، چون نه ژئوپولیتیک می داند و نه هنر جنگ و استراتژی. در آخرین پست تلگرامی اش یادداشتی با عنوان: اسرائیل؛ دشمن فرهنگ و تمدن ایران، نوشته محمد علی عزت خواه، فوروارد کرده که طابقالنعل به النعل همسو با واپسگرایی راستگرا است. آن هم دریغ از یک برهان و استدلال.
ایشان در این وجیزه بر آن است که اسرائیل (اشغالگر) دشمن یکپارچگی سرزمینی ایران بوده و در نتیجه دشمن فرهنگ، تمدن و هویت ایرانی است؛ و نیز افزوده است: این پندار که اسرائیل تنها با حاکمان کنونی سر ستیز دارد. ساخته و پرداخته دستگاه های تبلیغاتی وابسته به خود اسرائیل است.
البته مفصل این یادداشت کوتاه تلگرامی را "موسسه شاهنشاهی خدمات متحد برای مطالعات دفاعی و امنیتی-RUSI) بریتانیا، که کهن ترین مرکز تحقیقاتی انگلستان است و از ۱۹۵ سال پیش پیوندی نزدیک به دربار و سرویس جاسوسی بریتانیا داشته است منتشر کرد، که چکیده اش که توسط آنتونیو جوستازی در ۱۴۰۴/۴/۷(۲۸ جون-دیروز) نوشته شده، چنین است:
"کردها، شاه خواهان و گرگ ها"، چرا رژیم در تهران رو به فروپاشی است نه انقلاب؟
آنتونیو با چنین تیتری، می گوید، با بررسی جریان های هوادار مختلف اپوزیسیون، از هواداران خاندان پهلوی تا جریان های سیاسی قدیمی، مانند جبهه ملی، حزب توده، فدائیان خاق و سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، تا گروه های آذری، کرد و بلوچ، مانند حزب دمکرات کردستان ایران(چکا) و پکا و پژاک و کومله و جیش العدل و نیز داعش، تصویری از اپوزيسيون آشفته و متعارض ارائه می دهد. آنتونیو چنین نتیجه می گیرد که پیامد سرنگونی جمهوری اسلامی فروپاشی ایران است و نه انتقال نسبتا آرام به یک نظام سیاسی جدید.(با سپاس از عبدالله شهبازی).
محمد حسین کریمی پور تیزاندیش و نکته سنج است؛ ولی تا جایی که به سیاست خارجی بر می گردد، خام و نپخته است، چون نه ژئوپولیتیک می داند و نه هنر جنگ و استراتژی. در آخرین پست تلگرامی اش یادداشتی با عنوان: اسرائیل؛ دشمن فرهنگ و تمدن ایران، نوشته محمد علی عزت خواه، فوروارد کرده که طابقالنعل به النعل همسو با واپسگرایی راستگرا است. آن هم دریغ از یک برهان و استدلال.
ایشان در این وجیزه بر آن است که اسرائیل (اشغالگر) دشمن یکپارچگی سرزمینی ایران بوده و در نتیجه دشمن فرهنگ، تمدن و هویت ایرانی است؛ و نیز افزوده است: این پندار که اسرائیل تنها با حاکمان کنونی سر ستیز دارد. ساخته و پرداخته دستگاه های تبلیغاتی وابسته به خود اسرائیل است.
البته مفصل این یادداشت کوتاه تلگرامی را "موسسه شاهنشاهی خدمات متحد برای مطالعات دفاعی و امنیتی-RUSI) بریتانیا، که کهن ترین مرکز تحقیقاتی انگلستان است و از ۱۹۵ سال پیش پیوندی نزدیک به دربار و سرویس جاسوسی بریتانیا داشته است منتشر کرد، که چکیده اش که توسط آنتونیو جوستازی در ۱۴۰۴/۴/۷(۲۸ جون-دیروز) نوشته شده، چنین است:
"کردها، شاه خواهان و گرگ ها"، چرا رژیم در تهران رو به فروپاشی است نه انقلاب؟
آنتونیو با چنین تیتری، می گوید، با بررسی جریان های هوادار مختلف اپوزیسیون، از هواداران خاندان پهلوی تا جریان های سیاسی قدیمی، مانند جبهه ملی، حزب توده، فدائیان خاق و سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، تا گروه های آذری، کرد و بلوچ، مانند حزب دمکرات کردستان ایران(چکا) و پکا و پژاک و کومله و جیش العدل و نیز داعش، تصویری از اپوزيسيون آشفته و متعارض ارائه می دهد. آنتونیو چنین نتیجه می گیرد که پیامد سرنگونی جمهوری اسلامی فروپاشی ایران است و نه انتقال نسبتا آرام به یک نظام سیاسی جدید.(با سپاس از عبدالله شهبازی).
فروپاشی ایران؟!!
دیروز(۱۴۰۴/۷/۴=۲۸ ژوئن) آنتونیو جوستازی پژوهشگر ارشد قدیمی ترین مرکز مطالعات دفاعی بریتانیا( با دیرینگی ۱۹۵ سال)، یعنی "مؤسسه شاهنشاهی خدمات متحد=RUSI) مقاله بسیار مهمی در باره آینده ایران منتشر کرد که از سوی چندین نویسنده داخلی و نیز کانال های تلگرامی بازپخش شد. آنتونیو در این مقاله با عنوان: کردها، شاهنشاهی خواهان و گرگ ها: چرا رژیم ایران در تهران با فروپاشی مواجه است؟، توضیح داده که جریان های مختلف اپوزیسیون، از هوادران خاندان پهلوی تا جریان های سیاسی قدیمی، مانند جبهه ملی، حزب توده، فدائیان خلق و سازمان مجاهدین(منافقین)، تا گروه های قومگرای آذری، کرد و بلوچ، مانند حزب دمکرات کردستان ایران(حکا) و پکا و پژاک و کومله و جیش العدل و نیز داعش، تصویری از اپوزیسیون آشفته و متعارض ارائه می دهد و نتیجه می گیرد که پیامد سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، فروپاشی ایران است و نه انتقال نسبتا آرام به نظام سیاسی جدید.
محمد حسین کریمی پور نیز در کانال تلگرامی وزین خود، یادداشتی کوتاه با عنوان: اسرائیل؛ دشمن فرهنگ و تمدن ایران از نویسنده ای به نام محمد علی عزت زاده فوروارد کرده و هدف اسرائیل را تجزیه ایران بر شمرده است. کوتاه آن که دهها یادداشت در این باره در فضای مجازی پخش و بازپخش شده است.
در اینجا برآنم تا چکیده وار، سستی این ژاژخواری را که بیشتر منبعث از نداشتن استراتژی نگری است، به نوبه خویش برملا کنم:
۱- نخست آن که چنان چه اسرائیل(اشغالگر) در پی فروپاشی و تجزیه ایران بود، چرا با وجود آسمان باز، سازههای زیربنایی ایران را هدف قرار نداد؟ و چرا با بسیج و فعال سازی گروه های مسلح تجزیه خواه، با اعلام پرواز ممنوع، در پی یورش این تشکل های وابسته به شهرهای مرزی بر نیامد؟! چرا؟ در غیر این صورت هدف اسرائیل چیست؟!
کاش شورای عالی امنیت ملی تنها برای این پرسش پاسخی در خور فراهم می کرد؛
۲- برای اسرائیل(اشغالگر) با یک هفتاد و پنجم وسعت، و یک دهم جمعیت ایران، که توسط اقیانوس ۲۲ کشوری عرب زبان، تحت محاصره جغرافیایی است، با احتمال تجزیه ایران چگونه خواهد توانست این فشار استراتژیک را در آینده تحمل کند؟!
هدف درازمدت اسرائیل، یافتن حامیان یا حامیان بزرگ منطقه ای است که با تغییر موازنه قدرت، در صورت دگرگونی سیاست بین الملل به زیانش، با اتکای به او(آنها) ادامه بقایش را پشتیبان باشد ؛
۳- عرب، ناتو، آمریکا و اسراییل، کمترین گمانی ندارند که پیامد بی ثباتی ایران، ناپایداری، نا امنی و هرج و مرج در کل خاورمیانه و به ویژه آسیای جنوب باختری است.
تصور وجود ایرانی آشوب زده ی دائمی، حماقت محض استراتژیک و نیز تفسیراتی از این دست است؛
۴- ایران از دیرباز، حائلی قدرتمند و سنگین در برابر اتصال دو بخش تکفیری آسیای جنوبی، افعانستان، آسیای مرکزی و خاورمیانه بوده است. نقشی که ۵۰۰ سال است به خوبی ایفا کرده است، یعنی به تنهایی مانع و سدی در برابر پیوستن باختر و خاور مسلمانان سنی شده است، چگونه ممکن است غرب از استراتژیک بودن این سد غافل شده باشد؟ حتی آنتونی و رابرت شرلی نیز صدها سال پیش به فرخندگی این سد سترگ برای اروپای مسیحی پی برده بودند؛
۵- خطر جدایی گزینی کرد و بلوچ و ....عبث است. در کجای جهان سیاست خودگردانی خواهی و مخالفت با تمرکز، نامش تجزیه طلبی است؟! تنها محور ضعف ایران که آن هم با دیپلماسی توانمند حل وفصل شدنی است، گرایشات امپریالیستی ترکیه در فضای پیرامونی است.
کاش فرصتی مهیا می شد که ۲۴ ساعت متوالی، باورمندان تجزیه ایران توانمند، با دهها استدلال استراتژیک به جدل در این باره فرا خوانده می شدند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
دیروز(۱۴۰۴/۷/۴=۲۸ ژوئن) آنتونیو جوستازی پژوهشگر ارشد قدیمی ترین مرکز مطالعات دفاعی بریتانیا( با دیرینگی ۱۹۵ سال)، یعنی "مؤسسه شاهنشاهی خدمات متحد=RUSI) مقاله بسیار مهمی در باره آینده ایران منتشر کرد که از سوی چندین نویسنده داخلی و نیز کانال های تلگرامی بازپخش شد. آنتونیو در این مقاله با عنوان: کردها، شاهنشاهی خواهان و گرگ ها: چرا رژیم ایران در تهران با فروپاشی مواجه است؟، توضیح داده که جریان های مختلف اپوزیسیون، از هوادران خاندان پهلوی تا جریان های سیاسی قدیمی، مانند جبهه ملی، حزب توده، فدائیان خلق و سازمان مجاهدین(منافقین)، تا گروه های قومگرای آذری، کرد و بلوچ، مانند حزب دمکرات کردستان ایران(حکا) و پکا و پژاک و کومله و جیش العدل و نیز داعش، تصویری از اپوزیسیون آشفته و متعارض ارائه می دهد و نتیجه می گیرد که پیامد سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، فروپاشی ایران است و نه انتقال نسبتا آرام به نظام سیاسی جدید.
محمد حسین کریمی پور نیز در کانال تلگرامی وزین خود، یادداشتی کوتاه با عنوان: اسرائیل؛ دشمن فرهنگ و تمدن ایران از نویسنده ای به نام محمد علی عزت زاده فوروارد کرده و هدف اسرائیل را تجزیه ایران بر شمرده است. کوتاه آن که دهها یادداشت در این باره در فضای مجازی پخش و بازپخش شده است.
در اینجا برآنم تا چکیده وار، سستی این ژاژخواری را که بیشتر منبعث از نداشتن استراتژی نگری است، به نوبه خویش برملا کنم:
۱- نخست آن که چنان چه اسرائیل(اشغالگر) در پی فروپاشی و تجزیه ایران بود، چرا با وجود آسمان باز، سازههای زیربنایی ایران را هدف قرار نداد؟ و چرا با بسیج و فعال سازی گروه های مسلح تجزیه خواه، با اعلام پرواز ممنوع، در پی یورش این تشکل های وابسته به شهرهای مرزی بر نیامد؟! چرا؟ در غیر این صورت هدف اسرائیل چیست؟!
کاش شورای عالی امنیت ملی تنها برای این پرسش پاسخی در خور فراهم می کرد؛
۲- برای اسرائیل(اشغالگر) با یک هفتاد و پنجم وسعت، و یک دهم جمعیت ایران، که توسط اقیانوس ۲۲ کشوری عرب زبان، تحت محاصره جغرافیایی است، با احتمال تجزیه ایران چگونه خواهد توانست این فشار استراتژیک را در آینده تحمل کند؟!
هدف درازمدت اسرائیل، یافتن حامیان یا حامیان بزرگ منطقه ای است که با تغییر موازنه قدرت، در صورت دگرگونی سیاست بین الملل به زیانش، با اتکای به او(آنها) ادامه بقایش را پشتیبان باشد ؛
۳- عرب، ناتو، آمریکا و اسراییل، کمترین گمانی ندارند که پیامد بی ثباتی ایران، ناپایداری، نا امنی و هرج و مرج در کل خاورمیانه و به ویژه آسیای جنوب باختری است.
تصور وجود ایرانی آشوب زده ی دائمی، حماقت محض استراتژیک و نیز تفسیراتی از این دست است؛
۴- ایران از دیرباز، حائلی قدرتمند و سنگین در برابر اتصال دو بخش تکفیری آسیای جنوبی، افعانستان، آسیای مرکزی و خاورمیانه بوده است. نقشی که ۵۰۰ سال است به خوبی ایفا کرده است، یعنی به تنهایی مانع و سدی در برابر پیوستن باختر و خاور مسلمانان سنی شده است، چگونه ممکن است غرب از استراتژیک بودن این سد غافل شده باشد؟ حتی آنتونی و رابرت شرلی نیز صدها سال پیش به فرخندگی این سد سترگ برای اروپای مسیحی پی برده بودند؛
۵- خطر جدایی گزینی کرد و بلوچ و ....عبث است. در کجای جهان سیاست خودگردانی خواهی و مخالفت با تمرکز، نامش تجزیه طلبی است؟! تنها محور ضعف ایران که آن هم با دیپلماسی توانمند حل وفصل شدنی است، گرایشات امپریالیستی ترکیه در فضای پیرامونی است.
کاش فرصتی مهیا می شد که ۲۴ ساعت متوالی، باورمندان تجزیه ایران توانمند، با دهها استدلال استراتژیک به جدل در این باره فرا خوانده می شدند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
دو کلمه
هفته ای می شود آتش بس برقرار شده است؛ ولی شبح آغاز دوباره نبرد، بمباران و موشکباران، شهروندان ابران و اسراییل را در هراسی ژرف فرو برده است. تا جایی که به جمهوری اسلامی بر می گردد، چنین فضای خوفناک و نابودگری تنها با دو تصمیم استراتژیک پُرخرد، روشن و آسان به کلی برطرف می شود:
۱- رفع دشمنی با اسرائیل(اشغالگر)؛
۲- زنده سازی مناسبات جامع با ایالات متحده.
واقع امر آن است که پشت بایستگی این دو دگرگونی، سه برهان سنگین حقوقی خفته است:
۱- نخست آن که از ۱۹۳ عضو ملل متحد، ۱۹۲ عضو، استراتژی دوستی یا رفع دشمنی قهرآمیز را با اسرائیل (اشغالگر) پیگیرند. تنها استثنا جمهوری اسلامی است؛
۲- از این ۱۹۳ ملت- دولت، ۱۶۴ واحد اسرائیل (اشغالگر) را به رسمیت می شناسند، ولی آن ۲۹ کشور دیگر، غیر از ایران، بعلاوه ۱۱۲ کشور دیگر، موافق تشکیل کشور مستقل فلسطینی هستند. ولی این سیاست را از راههای صلح آمیز و حقوقی پیگیری می کنند؛
۳- افزون بر ۱۶۴ کشوری که اسرائیل را به رسمیت می شناسند، ۵ عضو دائم شورای امنیت نیز دارای بهترین مناسبات با این دولتند و ۲۷ کشور از جمله ایالات متحده، چک، بریتانیا و...حامی همه جانبه دفاعی اسرائیل بوده اند.
به گمانم این دو کلمه، یعنی رفع دشمنی قهر آمیز با اسراییل و احیای مناسبات جامع با ایالات متحده. رویکردی است که خواه و ناخواه دیر یا زود(به گمانم بیشینه تا پایان سال جاری خورشیدی) رخ خواهد داد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
هفته ای می شود آتش بس برقرار شده است؛ ولی شبح آغاز دوباره نبرد، بمباران و موشکباران، شهروندان ابران و اسراییل را در هراسی ژرف فرو برده است. تا جایی که به جمهوری اسلامی بر می گردد، چنین فضای خوفناک و نابودگری تنها با دو تصمیم استراتژیک پُرخرد، روشن و آسان به کلی برطرف می شود:
۱- رفع دشمنی با اسرائیل(اشغالگر)؛
۲- زنده سازی مناسبات جامع با ایالات متحده.
واقع امر آن است که پشت بایستگی این دو دگرگونی، سه برهان سنگین حقوقی خفته است:
۱- نخست آن که از ۱۹۳ عضو ملل متحد، ۱۹۲ عضو، استراتژی دوستی یا رفع دشمنی قهرآمیز را با اسرائیل (اشغالگر) پیگیرند. تنها استثنا جمهوری اسلامی است؛
۲- از این ۱۹۳ ملت- دولت، ۱۶۴ واحد اسرائیل (اشغالگر) را به رسمیت می شناسند، ولی آن ۲۹ کشور دیگر، غیر از ایران، بعلاوه ۱۱۲ کشور دیگر، موافق تشکیل کشور مستقل فلسطینی هستند. ولی این سیاست را از راههای صلح آمیز و حقوقی پیگیری می کنند؛
۳- افزون بر ۱۶۴ کشوری که اسرائیل را به رسمیت می شناسند، ۵ عضو دائم شورای امنیت نیز دارای بهترین مناسبات با این دولتند و ۲۷ کشور از جمله ایالات متحده، چک، بریتانیا و...حامی همه جانبه دفاعی اسرائیل بوده اند.
به گمانم این دو کلمه، یعنی رفع دشمنی قهر آمیز با اسراییل و احیای مناسبات جامع با ایالات متحده. رویکردی است که خواه و ناخواه دیر یا زود(به گمانم بیشینه تا پایان سال جاری خورشیدی) رخ خواهد داد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
جنگ و هنر جنگ
از دیدگاه استراتژی نظامی، جنگیدن چندان مهم نیست، بلکه هنر جنگیدن حرف اول را می زند؛ یعنی مدیریت جنگ و بهره برداری متعاقب از آن.
مثلا مشخص بود که حمله آمریکا به فردو نمایشی بود و واکنش جمهوری اسلامی به العدید نیز. طرفین در این کنش و واکنش، کوشیدند که به صورت کنترل شده با هم بجنگند. ولی شوم بختی برای ملت های درگیر، جایی است که بازی از کنترل خارج شود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
از دیدگاه استراتژی نظامی، جنگیدن چندان مهم نیست، بلکه هنر جنگیدن حرف اول را می زند؛ یعنی مدیریت جنگ و بهره برداری متعاقب از آن.
مثلا مشخص بود که حمله آمریکا به فردو نمایشی بود و واکنش جمهوری اسلامی به العدید نیز. طرفین در این کنش و واکنش، کوشیدند که به صورت کنترل شده با هم بجنگند. ولی شوم بختی برای ملت های درگیر، جایی است که بازی از کنترل خارج شود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
مقایسه جغرافیاهای ایران و اسرائیل
نگاهی کوتاه به جغرافیاهای ایران و اسرائیل(اشغالگر) و سنجش میان این دو چشمگیر است:
۱- ایران ۷۵ برابر اسرائیل است. چونان نسبت همدان به کل ایران؛
۲-در برابر هر اسرائیلی، ۹ ایرانی وجود دارد؛
۳- در هر کیلومتر مربع اسرائیل ۴۳۰ و در ابران۵۳ تن میزیند(تراکم نسبی)؛
۴- میزان تولید ناخالص داخلی ایران ۴۵۴ میلیارد و اسراییل ۳۷۰ میلیارد دلار برآورد شده است. برخی منابع نیز این نسبت را ۵۵۰ به ۴۸۵ به نفع اسرائیل تخمین زده اند؛
۵- به گونه میانگین، سرانه صادرات برای هر ایرانی تا ۲۰۲۴، حدود ۹۰۰ دلار و برای هر اسرائیلی ۷۸۰۰ دلار بود؛
۶- سرانه تولید ناخالص داخلی اسمی( GDP) ایران حدود ۵۶۰۰ دلار و PPP اش ۲۰۰۰۰ دلار است. در حالی که این میزان ها در اسرائیل به ترتیب ۴۲۰۰۰ دلار و ۳۸۰۰۰ دلار می باشد؛
۸- میزان رسمی تورم در ایران ۳۱-۳۲ درصد و میزانتورم برای اسرائیل زبر ۱٪ تخمین زده شده است؛
۹- نرخ های بیکاری در ایران و اسرائیل به ترتیب ۱۲٪ و ۴٪ برآورد شده است؛
۱۰- میزان صادرات اسرائیل حدود ۶۹/۳ میلیارد(۲۰۲۳) و میزان صادرات ایران به دلیل تحریم ها اندک شده و به کمتر از ۱۴ میلیارد دلار رسید؛
۱۱- اسرائیل در میزان پیچیدگی اقتصادی (index) که به معنای تولید محصولات متنوع تر و پیچیده تر است، در رتبه ۱۹ و ایران در رتبه ۵۸ جهان قرار دارد؛
۱۲- در میزان انتشار دی اکسید کربن ایران با ۶۹۷ میلیون تن و اسرائیل با ۸۶ میلیون تن در جایگاه های متفاوت منطقه ای و جهانی قرار دارند
در مجموع پیش بینی می شود با زدایش کامل تحریم ها و پیوند اقتصاد ایران با بازار جهانی، ایران ره ۲۰ ساله را تنها طی ۵ سال طی کرده و رتبه هایش تغییر کند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
نگاهی کوتاه به جغرافیاهای ایران و اسرائیل(اشغالگر) و سنجش میان این دو چشمگیر است:
۱- ایران ۷۵ برابر اسرائیل است. چونان نسبت همدان به کل ایران؛
۲-در برابر هر اسرائیلی، ۹ ایرانی وجود دارد؛
۳- در هر کیلومتر مربع اسرائیل ۴۳۰ و در ابران۵۳ تن میزیند(تراکم نسبی)؛
۴- میزان تولید ناخالص داخلی ایران ۴۵۴ میلیارد و اسراییل ۳۷۰ میلیارد دلار برآورد شده است. برخی منابع نیز این نسبت را ۵۵۰ به ۴۸۵ به نفع اسرائیل تخمین زده اند؛
۵- به گونه میانگین، سرانه صادرات برای هر ایرانی تا ۲۰۲۴، حدود ۹۰۰ دلار و برای هر اسرائیلی ۷۸۰۰ دلار بود؛
۶- سرانه تولید ناخالص داخلی اسمی( GDP) ایران حدود ۵۶۰۰ دلار و PPP اش ۲۰۰۰۰ دلار است. در حالی که این میزان ها در اسرائیل به ترتیب ۴۲۰۰۰ دلار و ۳۸۰۰۰ دلار می باشد؛
۸- میزان رسمی تورم در ایران ۳۱-۳۲ درصد و میزانتورم برای اسرائیل زبر ۱٪ تخمین زده شده است؛
۹- نرخ های بیکاری در ایران و اسرائیل به ترتیب ۱۲٪ و ۴٪ برآورد شده است؛
۱۰- میزان صادرات اسرائیل حدود ۶۹/۳ میلیارد(۲۰۲۳) و میزان صادرات ایران به دلیل تحریم ها اندک شده و به کمتر از ۱۴ میلیارد دلار رسید؛
۱۱- اسرائیل در میزان پیچیدگی اقتصادی (index) که به معنای تولید محصولات متنوع تر و پیچیده تر است، در رتبه ۱۹ و ایران در رتبه ۵۸ جهان قرار دارد؛
۱۲- در میزان انتشار دی اکسید کربن ایران با ۶۹۷ میلیون تن و اسرائیل با ۸۶ میلیون تن در جایگاه های متفاوت منطقه ای و جهانی قرار دارند
در مجموع پیش بینی می شود با زدایش کامل تحریم ها و پیوند اقتصاد ایران با بازار جهانی، ایران ره ۲۰ ساله را تنها طی ۵ سال طی کرده و رتبه هایش تغییر کند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چه جنگی؟!!
همه جا سخن از برپایی دوباره جنگ طی هفته آتی و پس از عاشورا است. این فضای فراگیر ملی و بلکه منطقه ای، با وجود چند فاکتور، کمرنگ می نماید:
۱- نخست آن که از دید جغرافیایی، امکان شکل گیری جنگ تمام عیار بین ایران- اسرائیل، تقریبا ناممکن است. چون همسایه نیستند. بنابراین فقط احتمال نبردهای هوا-پایه و بیشینه دریا-پایه وجود دارد؛
۲- کاخ سفید پس از بمباران مراکز هسته ای، تمرکزی جدی بر شعله ور ساختن نبرد بین این دو دشمن ندارد؛
۳- جمهوری اسلامی در شرایطی نیست که تن به جنگ دهد؛ به گمانم تهران تن به مذاکره داده و شاید به گونه ای دوفاکتو(در عمل) دست از مبارزه مستقیم با اسرائیل(اشغالگر) بردارد؛
۴- فشار اروپا را برای برپانشدن جنگ همه جانبه در خاورمیانه و پیامدهای سهمگینش برای این قاره، نباید دستکم گرفته شود. در نشست های استراتژیک گروه هفت و اجلاس ناتو، خبری مبنی بر آمادگی برای جنگ درز نکرد؛
۵- تکوین چنین جنگی، اوکراین و جبهه خاوری اروپا را به محاق خواهد برد.
به هر روی امکان تکوین جنگ ایران-اسراییل، تنها با یک سناریو ممکن الوقوع است: تصمیمات پشت پرده قدرت های بزرگ برای تغییر قهری رژیم جمهوری اسلامی.
نشانه های در خور و چشمگیر در مورد چنین هدفی، چندان بارز نیست.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
همه جا سخن از برپایی دوباره جنگ طی هفته آتی و پس از عاشورا است. این فضای فراگیر ملی و بلکه منطقه ای، با وجود چند فاکتور، کمرنگ می نماید:
۱- نخست آن که از دید جغرافیایی، امکان شکل گیری جنگ تمام عیار بین ایران- اسرائیل، تقریبا ناممکن است. چون همسایه نیستند. بنابراین فقط احتمال نبردهای هوا-پایه و بیشینه دریا-پایه وجود دارد؛
۲- کاخ سفید پس از بمباران مراکز هسته ای، تمرکزی جدی بر شعله ور ساختن نبرد بین این دو دشمن ندارد؛
۳- جمهوری اسلامی در شرایطی نیست که تن به جنگ دهد؛ به گمانم تهران تن به مذاکره داده و شاید به گونه ای دوفاکتو(در عمل) دست از مبارزه مستقیم با اسرائیل(اشغالگر) بردارد؛
۴- فشار اروپا را برای برپانشدن جنگ همه جانبه در خاورمیانه و پیامدهای سهمگینش برای این قاره، نباید دستکم گرفته شود. در نشست های استراتژیک گروه هفت و اجلاس ناتو، خبری مبنی بر آمادگی برای جنگ درز نکرد؛
۵- تکوین چنین جنگی، اوکراین و جبهه خاوری اروپا را به محاق خواهد برد.
به هر روی امکان تکوین جنگ ایران-اسراییل، تنها با یک سناریو ممکن الوقوع است: تصمیمات پشت پرده قدرت های بزرگ برای تغییر قهری رژیم جمهوری اسلامی.
نشانه های در خور و چشمگیر در مورد چنین هدفی، چندان بارز نیست.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
نقض روشن تمامیت سرزمینی ایران
بر پایه کنوانسیون پاریس(۱۹۱۹)، به ویژه کنوانسیون شیکاگو(۱۹۴۴) و بالاخص دو ماده 1 و 9 این کنوانسیون، دولت ها بر فضای هوایی بالای سرزمین و آب های سرزمینی خود دارای حاکمیت کامل و انحصاری هستند. این یک اصل بنیادین در حقوق بین الملل هوایی است. این حاکمیت به دولت ها اجازه می دهد تا ورود و خروج هواپیماها را کنترل کرده و حاکمیت و قوانین خود در این فضا را اعمال کنند.
در حملات هوایی 12 روزه اسرائیل و ایالات متحده به ایران، پیاپی و دستکم برای 1600 بار حاکمیت سرزمینی ایران شکسته شد. آیا جمهوری اسلامی خواهد توانست نقض حاکمیت سرزمینی اش را جبران کند؟! یا همچنان چنین نقضی ادامه خواهد داشت؟! کی و چگونه از عهده اعمال حاکمیت بر خواهد آمد؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بر پایه کنوانسیون پاریس(۱۹۱۹)، به ویژه کنوانسیون شیکاگو(۱۹۴۴) و بالاخص دو ماده 1 و 9 این کنوانسیون، دولت ها بر فضای هوایی بالای سرزمین و آب های سرزمینی خود دارای حاکمیت کامل و انحصاری هستند. این یک اصل بنیادین در حقوق بین الملل هوایی است. این حاکمیت به دولت ها اجازه می دهد تا ورود و خروج هواپیماها را کنترل کرده و حاکمیت و قوانین خود در این فضا را اعمال کنند.
در حملات هوایی 12 روزه اسرائیل و ایالات متحده به ایران، پیاپی و دستکم برای 1600 بار حاکمیت سرزمینی ایران شکسته شد. آیا جمهوری اسلامی خواهد توانست نقض حاکمیت سرزمینی اش را جبران کند؟! یا همچنان چنین نقضی ادامه خواهد داشت؟! کی و چگونه از عهده اعمال حاکمیت بر خواهد آمد؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
وقت پرواز هواپیماها رسید
ژئوپلیتیک این خبر را سرسری نمی گیرد:
سازمان هواپیمایی اعلام کرد که فرودگاه های کشور از شنبه ۱۴ تیر(تاسوعا) پروازهای خود را از سر خواهند گرفت. در ضمن پروازهای بین المللی هم برقرار خواهد بود. همین امروز آکسیوس تیتر زد: ویتکاف قصد دارد هفته آینده در نروژ با عراقچی دیدار داشته باشد. ترامپ هم در آیووا گفته است: ایران دیگر در باره آمریکا بد صحبت نمی کند و به شدت خواستار دیدار است.
به گمانم دستکم برای مدتی مدید، نبرد هوا-پایه ایران- اسرائیل(اشغالگر) تعطیل شد. چرا؟!
۱- جمهوری اسلامی در پی سرد کردن آتش بر آمده است. تا جایی که آبرویش به کل زدوده نشود؛
۲- ارزیابی پنتاگون آن است که بمباران B-2 ها، برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را دو سال عقب انداخته است؛
۳- دوباره تهدید ها و تحریم ها، جای نبرد ۱۲ روزه را گرفته است. تمرکز بر فعال سازی مکانیسم ماشه، برقراری تحریم های جدید و...
۴- حزب الله و حماس با شتابی تند و شگفت به خلع سلاح(حزب الله) و توافق نزدیک و نزدیکتر می شوند؛
۵- تکوین جنگی همه جانبه با لشگر کشی تفنگداران نه تنها در دستور کار نیست، که تصورش نزدیک به محال است؛
۶- اروپای تازه به ترامپ پیوسته(نشست ناتو)، به هیچ روی خواهان تکوین جنگ بزرگ دیگری در خاورمیانه نیست؛
۷- تصور غرب برآن است که سیستم جمهوری اسلامی در فرایند خودنابودی تند فرو رفته است،
۸- اروپا با خواسته های ترامپ در ناتو همه جوره کنار امد، تنها بدین خاطر که جبهه اوکراین در کانون توچه باشد؛
۹- دولت های عرب، به ویژه کشورهای جنوب خلیج فارس و بالاخص عربستان، در جهت بقا و پایدار ماندن جمهوری اسلامی جلو افتاده و با ترامپ رایزنی گسترده ای در جهت پایان نبرد داشته اند.
با این اوصاف، شما چه نتیجه منطقی و غیر احساسی می توانید بگیرید؟
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ژئوپلیتیک این خبر را سرسری نمی گیرد:
سازمان هواپیمایی اعلام کرد که فرودگاه های کشور از شنبه ۱۴ تیر(تاسوعا) پروازهای خود را از سر خواهند گرفت. در ضمن پروازهای بین المللی هم برقرار خواهد بود. همین امروز آکسیوس تیتر زد: ویتکاف قصد دارد هفته آینده در نروژ با عراقچی دیدار داشته باشد. ترامپ هم در آیووا گفته است: ایران دیگر در باره آمریکا بد صحبت نمی کند و به شدت خواستار دیدار است.
به گمانم دستکم برای مدتی مدید، نبرد هوا-پایه ایران- اسرائیل(اشغالگر) تعطیل شد. چرا؟!
۱- جمهوری اسلامی در پی سرد کردن آتش بر آمده است. تا جایی که آبرویش به کل زدوده نشود؛
۲- ارزیابی پنتاگون آن است که بمباران B-2 ها، برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را دو سال عقب انداخته است؛
۳- دوباره تهدید ها و تحریم ها، جای نبرد ۱۲ روزه را گرفته است. تمرکز بر فعال سازی مکانیسم ماشه، برقراری تحریم های جدید و...
۴- حزب الله و حماس با شتابی تند و شگفت به خلع سلاح(حزب الله) و توافق نزدیک و نزدیکتر می شوند؛
۵- تکوین جنگی همه جانبه با لشگر کشی تفنگداران نه تنها در دستور کار نیست، که تصورش نزدیک به محال است؛
۶- اروپای تازه به ترامپ پیوسته(نشست ناتو)، به هیچ روی خواهان تکوین جنگ بزرگ دیگری در خاورمیانه نیست؛
۷- تصور غرب برآن است که سیستم جمهوری اسلامی در فرایند خودنابودی تند فرو رفته است،
۸- اروپا با خواسته های ترامپ در ناتو همه جوره کنار امد، تنها بدین خاطر که جبهه اوکراین در کانون توچه باشد؛
۹- دولت های عرب، به ویژه کشورهای جنوب خلیج فارس و بالاخص عربستان، در جهت بقا و پایدار ماندن جمهوری اسلامی جلو افتاده و با ترامپ رایزنی گسترده ای در جهت پایان نبرد داشته اند.
با این اوصاف، شما چه نتیجه منطقی و غیر احساسی می توانید بگیرید؟
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ژئواستراتژی چیست؟
بین نظامیان جمهوری اسلامی در تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دو سردار بودند که به مفهوم و اهمیت و کارایی های ژئواستراتژی در استراتژی، اندک اندک آگاه شده بودند، ولی به هر روی، دستشان از تاثیر گذاری در نظم و نسق دادن بر استراتژی ملی ایران، بر خلاف جایگاه های والایشان در قرارگاه خاتم و ستادکل نیروهای مسلح، کوتاه بود؛ و یا به هر روی که مرا بدان ها راه نیست، توانایی ایجاد تغییرات کلان در اهداف و شیوه جمهوری اسلامی بر بنیادهای ژئواستراتژی نداشتند: سرداران غلامعلی رشید و محمد حسین افشردی(باقری).
طی این یادداشت کوتاه بر آنم که وجیزه گونه، ژئواستراتژی و اهمیتش را در تصمیم سازی معرفی کنم.
ژئواستراتژی به معنای کشف روابطی است که بین استراتژی(نظامی، ملی و بزرگ) و جغرافیا وجود دارد. در واقع بر آن است که اعتبار فضا را(فضاهای اقتصادی، سیاسی، و نظامی) را برای عملکرد روابط بین المللی در ارتباط با رعایتامنیت و منافع ملی نشان داده و برایش طرح و برنامه ارائه دهد. بنیادهای رویکرد ژئواستراتژی، همان عناصر پایدارتر جغرافیایی هستند(مانند کشور جمعیت، جامعه، ظرفیت های اقتصاد، سیاست). در واقع ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی، به منزله کتابی دو جلدی هستند که به ترتیب باید فهمیده شوند.
درک کردن درست، غیر احساسی و به موقع جایگاه ژئواستراتژیک کشور، این امکان را به تصمیم سازان می دهد تا سیاست خارجی و در کل استراتژی ملی را در جهت منافع ملی تنظیم کنند. کوتاه آن که ژئواستراتژی ابزاری حساس(برخی آن را حیاتی دانسته اند) برای درک پیچیدگی های سیاست بین الملل و طراحی آینده بسیاری از ملت ها است ؛ زیرا نشان می دهد که جغرافیا چگونه می تواند در سرنوشت ملت - کشورها نقش آفرینی کند.
طی چند گزاره کوتاه برآنم که کاربردها و اهمیت ژئواستراتژی را از نگاه خویش معرفی کنم:
۱- ژئواستراتژی به دولت ها کمک می کند تا سیاست خارجی خود را به سود بقا و توسعه تنظیم کنند؛
۲- هم چنین در برنامه ریزی های دفاعی، متحدین، دوستان و دشمنان را در استراتژی بزرگ نشان می دهد؛
۳- ژئواستراتژی همچنین به کشورها کمک می کند تا در رقابت های بین المللی، با درک مزیت های نسبی و تنگناهای ملی، برای افزایش نفوذ و قدرت خود برنامه ریزی کنند؛
۴- تحلیل و تفسیر مبتنی بر ژئواستراتژی، برای درک تحولات احتمالی رد خور ندارد، مگر آن که مفسر در جمعبندی و یا به دست آوردن مواد لازم تفسیری، دچار اشتباه شود. در واقع پیش بینی بر این بنیاد، برای رویارویی با چالش ها و فرصت های آتی، برای ستادهای بزرگ حیاتی است؛
۵- اهمیت ژئواستراتژی به دلیل تاثیرگذاری جغرافیا در روابط بین الملل بالاست. از آنجا که رقابت برای بقا، گسترش حوزه نفوذ و امنیت،بین کشورهای بزرگ، بی وقفه در جریان است، درک درست از ژئواستراتژی برای تصمیم سازان گریزناپذیر است؛
۶- با ترسیم دقیق جغرافیای ملی، نهادهای طراح و عملیاتی، به رهبر، نهاد و یا شخض اول مملکت در توجیه اندازه قدرت ملی، اندازه قدرت نظامی، قابلیت ها و تنگناهای امنیت ملی، یاری می رسانتد. ناممکن است رهبر و تصمیم سازان با درک درست مبتنی بر ژئواستراتژی، تصمیمات نادرستی اتخاد کنند. مگر این که تابع رهنمودهای ایدئولوژیک بوده و یا از ژئواستراتژی جهانی و ترتیبات آن بی خبر باشند؛
۷- اندیشه و چشم اندازهای ژئواستراتژی، در شکل دهی به نظم جهانی نقش کلیدی دارد. به سخن دیگر، در مقیاس جهانی، تنها یک دولت (امروزه روز) است که دارای برنامه ریزی آفندی ژئواستراتژیک است. بقیه کشورها در موقعیت پدافندی نسبت به آن قرار می گیرند. این موقعیت یا مبتنی بر. همراهی، همکاری و اتحاد است و یا مبتنی بر منازعه و مناقشه و یا کنار آمدن؛
۸- شگفت آن که اغلب در چشم انداز ژئواستراتژی، تنها یک منطقه محوری وجود دارد و بقیه مناطق شاخه ای و فرعی هستند. مثلا امروز دریای چین جنوبی، صحنه اصلی رویارویی است و اروپای خاوری(مانند اوکراین)، خاورمیانه، خلیج فارس، آسیای مرکزی، مدیترانه و...مناطق فرعی محسوب می شوند.
با پوزش از همکاران و خوانندگان به این دلیل که نتوانستم در این کوتاه نوشت حق مطلب را بیان کنم، می خواهم نتیجه گیری کنم که، شوربختانه جمهوری اسلامی از آغاز تاسیس تا کنون، از درک ژئواستراتژی ایران و طراحی و برنامه ریزی بر بنیادهای آن بر نیامده است. سهل است که حتی بدیهیات و مسلمات این شیوه نگرش استراتژیک کشورداری را به طاق نسیان سپرده است. تا بعد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بین نظامیان جمهوری اسلامی در تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دو سردار بودند که به مفهوم و اهمیت و کارایی های ژئواستراتژی در استراتژی، اندک اندک آگاه شده بودند، ولی به هر روی، دستشان از تاثیر گذاری در نظم و نسق دادن بر استراتژی ملی ایران، بر خلاف جایگاه های والایشان در قرارگاه خاتم و ستادکل نیروهای مسلح، کوتاه بود؛ و یا به هر روی که مرا بدان ها راه نیست، توانایی ایجاد تغییرات کلان در اهداف و شیوه جمهوری اسلامی بر بنیادهای ژئواستراتژی نداشتند: سرداران غلامعلی رشید و محمد حسین افشردی(باقری).
طی این یادداشت کوتاه بر آنم که وجیزه گونه، ژئواستراتژی و اهمیتش را در تصمیم سازی معرفی کنم.
ژئواستراتژی به معنای کشف روابطی است که بین استراتژی(نظامی، ملی و بزرگ) و جغرافیا وجود دارد. در واقع بر آن است که اعتبار فضا را(فضاهای اقتصادی، سیاسی، و نظامی) را برای عملکرد روابط بین المللی در ارتباط با رعایتامنیت و منافع ملی نشان داده و برایش طرح و برنامه ارائه دهد. بنیادهای رویکرد ژئواستراتژی، همان عناصر پایدارتر جغرافیایی هستند(مانند کشور جمعیت، جامعه، ظرفیت های اقتصاد، سیاست). در واقع ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی، به منزله کتابی دو جلدی هستند که به ترتیب باید فهمیده شوند.
درک کردن درست، غیر احساسی و به موقع جایگاه ژئواستراتژیک کشور، این امکان را به تصمیم سازان می دهد تا سیاست خارجی و در کل استراتژی ملی را در جهت منافع ملی تنظیم کنند. کوتاه آن که ژئواستراتژی ابزاری حساس(برخی آن را حیاتی دانسته اند) برای درک پیچیدگی های سیاست بین الملل و طراحی آینده بسیاری از ملت ها است ؛ زیرا نشان می دهد که جغرافیا چگونه می تواند در سرنوشت ملت - کشورها نقش آفرینی کند.
طی چند گزاره کوتاه برآنم که کاربردها و اهمیت ژئواستراتژی را از نگاه خویش معرفی کنم:
۱- ژئواستراتژی به دولت ها کمک می کند تا سیاست خارجی خود را به سود بقا و توسعه تنظیم کنند؛
۲- هم چنین در برنامه ریزی های دفاعی، متحدین، دوستان و دشمنان را در استراتژی بزرگ نشان می دهد؛
۳- ژئواستراتژی همچنین به کشورها کمک می کند تا در رقابت های بین المللی، با درک مزیت های نسبی و تنگناهای ملی، برای افزایش نفوذ و قدرت خود برنامه ریزی کنند؛
۴- تحلیل و تفسیر مبتنی بر ژئواستراتژی، برای درک تحولات احتمالی رد خور ندارد، مگر آن که مفسر در جمعبندی و یا به دست آوردن مواد لازم تفسیری، دچار اشتباه شود. در واقع پیش بینی بر این بنیاد، برای رویارویی با چالش ها و فرصت های آتی، برای ستادهای بزرگ حیاتی است؛
۵- اهمیت ژئواستراتژی به دلیل تاثیرگذاری جغرافیا در روابط بین الملل بالاست. از آنجا که رقابت برای بقا، گسترش حوزه نفوذ و امنیت،بین کشورهای بزرگ، بی وقفه در جریان است، درک درست از ژئواستراتژی برای تصمیم سازان گریزناپذیر است؛
۶- با ترسیم دقیق جغرافیای ملی، نهادهای طراح و عملیاتی، به رهبر، نهاد و یا شخض اول مملکت در توجیه اندازه قدرت ملی، اندازه قدرت نظامی، قابلیت ها و تنگناهای امنیت ملی، یاری می رسانتد. ناممکن است رهبر و تصمیم سازان با درک درست مبتنی بر ژئواستراتژی، تصمیمات نادرستی اتخاد کنند. مگر این که تابع رهنمودهای ایدئولوژیک بوده و یا از ژئواستراتژی جهانی و ترتیبات آن بی خبر باشند؛
۷- اندیشه و چشم اندازهای ژئواستراتژی، در شکل دهی به نظم جهانی نقش کلیدی دارد. به سخن دیگر، در مقیاس جهانی، تنها یک دولت (امروزه روز) است که دارای برنامه ریزی آفندی ژئواستراتژیک است. بقیه کشورها در موقعیت پدافندی نسبت به آن قرار می گیرند. این موقعیت یا مبتنی بر. همراهی، همکاری و اتحاد است و یا مبتنی بر منازعه و مناقشه و یا کنار آمدن؛
۸- شگفت آن که اغلب در چشم انداز ژئواستراتژی، تنها یک منطقه محوری وجود دارد و بقیه مناطق شاخه ای و فرعی هستند. مثلا امروز دریای چین جنوبی، صحنه اصلی رویارویی است و اروپای خاوری(مانند اوکراین)، خاورمیانه، خلیج فارس، آسیای مرکزی، مدیترانه و...مناطق فرعی محسوب می شوند.
با پوزش از همکاران و خوانندگان به این دلیل که نتوانستم در این کوتاه نوشت حق مطلب را بیان کنم، می خواهم نتیجه گیری کنم که، شوربختانه جمهوری اسلامی از آغاز تاسیس تا کنون، از درک ژئواستراتژی ایران و طراحی و برنامه ریزی بر بنیادهای آن بر نیامده است. سهل است که حتی بدیهیات و مسلمات این شیوه نگرش استراتژیک کشورداری را به طاق نسیان سپرده است. تا بعد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ترامپ در تهران
فقط فرض شود در اقدامی به کلی سری و با خواست رهبری، داانلد ترامپ به تهران دعوت شده و با استقبال گرمی هم مواجه شده و با ایشان دیدار داشته باشد. چه پیامدهایی در بر خواهد داشت؟!
۱- جهان در شوک فرو خواهد رفت؛ زیرا چنین کاری، به ویژه از سوی جمهوری اسلامی، به کلی نامحتمل پنداشته می شود؛
۲- با چنین اقدامی ابتکار عمل استراتژیک در دست ایران قرار خواهد گرفت؛
۳- انزوای بین المللی ایران به کلی در هم خواهد شکست؛
۴- بعید نیست سبب تفرقه بین آمریکا و برخی متحدانش شود؛
۵- بازگشایی سفارتین، حذف تحریم ها را در پی خواهد داشت؛
۶- پیام چنین دعوت و سفری آن است که حکومت توانایی تعامل در سطح عالی با قدرت های جهانی را دارد؛
۷- چین و روسیه در موقعیت آچمز قرار خواهند گرفت؛
۸- اروپا ابتدا سر در گم و غافلگیر خواهد شد، ولی خیلی زود از این سفر استقبال خواهد کرد؛
۹-،شبح جنگ و بلکه جنگها از ایران دور خواهد شد؛
ببخشید همیشه خواب های پس از ناهارم مشوش و هپروتی است. ولی نمی دانم چه شده که می پندارم احتمال تحقق آین خواب خیلی هم کم نیست.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
فقط فرض شود در اقدامی به کلی سری و با خواست رهبری، داانلد ترامپ به تهران دعوت شده و با استقبال گرمی هم مواجه شده و با ایشان دیدار داشته باشد. چه پیامدهایی در بر خواهد داشت؟!
۱- جهان در شوک فرو خواهد رفت؛ زیرا چنین کاری، به ویژه از سوی جمهوری اسلامی، به کلی نامحتمل پنداشته می شود؛
۲- با چنین اقدامی ابتکار عمل استراتژیک در دست ایران قرار خواهد گرفت؛
۳- انزوای بین المللی ایران به کلی در هم خواهد شکست؛
۴- بعید نیست سبب تفرقه بین آمریکا و برخی متحدانش شود؛
۵- بازگشایی سفارتین، حذف تحریم ها را در پی خواهد داشت؛
۶- پیام چنین دعوت و سفری آن است که حکومت توانایی تعامل در سطح عالی با قدرت های جهانی را دارد؛
۷- چین و روسیه در موقعیت آچمز قرار خواهند گرفت؛
۸- اروپا ابتدا سر در گم و غافلگیر خواهد شد، ولی خیلی زود از این سفر استقبال خواهد کرد؛
۹-،شبح جنگ و بلکه جنگها از ایران دور خواهد شد؛
ببخشید همیشه خواب های پس از ناهارم مشوش و هپروتی است. ولی نمی دانم چه شده که می پندارم احتمال تحقق آین خواب خیلی هم کم نیست.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
فقط یزید و شمر؟!
پندارناپذیر است بدون همکاری، طراحی و روان سازی فرماندهانی مانند هاینریش هیملر، راینهارد هایدریش و آدولف آیشمن، فجایعی مانند هولوکاست اجرایی شود.
گشتاپو، اس اس و ورماخت، تنها نام چند نهاد نبودند، بلکه در برگیرنده هزاران افسر و سرباز بودند که فعالانه در دستگیری، شکنجه، اعدام، کشتار و... مشارکت داشتند.
از این فراتر، هیتلر چگونه ممکن بود، بدون همکاری پزشکان و دانشمندان و... به ایدئولوزی نازی مشروعیت علمی ببخشد؟!
رژیم استالین کار پاکسازی بزرگ در شوروی را مدیون همکاری گسترده NKVD(پلیس مخفی) و دهها هزار تن کمیسرش، حزبی ها و هوادران و میلیشیای حزبی تبلیغات چی ها و معلمان فریفته شده بود.
در کشتار میلیونی معاصر قوم توتسی، این میلیشیای اینترهاموه و ایمپوزاموگمبه بودند که در قالبی سازمان یافته و بیشتر با داس و چاقو، همسایگان و حتی آشنایان خود را کشتند(۱۹۹۴).
ایا کشتار جمعی در کامبوج، تنها در دست پل پوت بود؟ مگر نه این که خمرهای سرخ که خود فریفته شده بودند، با شست و شوی مغزی جوانان روستایی و با یاری همه جانبه آنان، دست به کشتار میلیونی زدند؟
بله یزید و ابنزیاد و شمر و عمر سعد رهبر و فرماندهان اصلی بودند، ولی چه کسانی فرامین آنان را در کوفه و کربلا اجرایی کردند؟
به گمانم بایسته است، نه تنها نقش رهبران، بلکه مسئولیت پیروان در دستور کار قرار گیرد. مداقه و پذیرش این مسئولیت جمعی، درس بزرگ، تلخ، ولی تاریخی است. کوتاه آن که چه بسا مأموم ها که امام را به دوزخ می کشانند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
پندارناپذیر است بدون همکاری، طراحی و روان سازی فرماندهانی مانند هاینریش هیملر، راینهارد هایدریش و آدولف آیشمن، فجایعی مانند هولوکاست اجرایی شود.
گشتاپو، اس اس و ورماخت، تنها نام چند نهاد نبودند، بلکه در برگیرنده هزاران افسر و سرباز بودند که فعالانه در دستگیری، شکنجه، اعدام، کشتار و... مشارکت داشتند.
از این فراتر، هیتلر چگونه ممکن بود، بدون همکاری پزشکان و دانشمندان و... به ایدئولوزی نازی مشروعیت علمی ببخشد؟!
رژیم استالین کار پاکسازی بزرگ در شوروی را مدیون همکاری گسترده NKVD(پلیس مخفی) و دهها هزار تن کمیسرش، حزبی ها و هوادران و میلیشیای حزبی تبلیغات چی ها و معلمان فریفته شده بود.
در کشتار میلیونی معاصر قوم توتسی، این میلیشیای اینترهاموه و ایمپوزاموگمبه بودند که در قالبی سازمان یافته و بیشتر با داس و چاقو، همسایگان و حتی آشنایان خود را کشتند(۱۹۹۴).
ایا کشتار جمعی در کامبوج، تنها در دست پل پوت بود؟ مگر نه این که خمرهای سرخ که خود فریفته شده بودند، با شست و شوی مغزی جوانان روستایی و با یاری همه جانبه آنان، دست به کشتار میلیونی زدند؟
بله یزید و ابنزیاد و شمر و عمر سعد رهبر و فرماندهان اصلی بودند، ولی چه کسانی فرامین آنان را در کوفه و کربلا اجرایی کردند؟
به گمانم بایسته است، نه تنها نقش رهبران، بلکه مسئولیت پیروان در دستور کار قرار گیرد. مداقه و پذیرش این مسئولیت جمعی، درس بزرگ، تلخ، ولی تاریخی است. کوتاه آن که چه بسا مأموم ها که امام را به دوزخ می کشانند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بزرگترین مشکل ایران
هفته ای در پی تیتر نویسی و ردیف پردازی مشکلات کنونی ایران از دیدگاه کارگزاران رسمی حکومت بودم. تا امروز ۱۳۴ مساله و مشکل را توانسته ام از قول آنان یادداشت کنم: برباد رفتن محیط زیست، فرونشست ها، تورم افسارگسیخته، بی ارزش شدن پول ملی، نابسامانی مدیریت اتباع، انواع ناترازی ها و قس علیهذا.
این در حالی است که از منظر ژرف اندیش ژئوپلیتیک انسانگرا، همه مشکلات زنده کنونی ایران، پَرکاه های مشکل دیگری است که به پندارم میتوان آن را لب الباب خواند:
کمتر پاسخگو بودن حکومت و دولت های جمهوری اسلامی در برابر مردمانش
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
هفته ای در پی تیتر نویسی و ردیف پردازی مشکلات کنونی ایران از دیدگاه کارگزاران رسمی حکومت بودم. تا امروز ۱۳۴ مساله و مشکل را توانسته ام از قول آنان یادداشت کنم: برباد رفتن محیط زیست، فرونشست ها، تورم افسارگسیخته، بی ارزش شدن پول ملی، نابسامانی مدیریت اتباع، انواع ناترازی ها و قس علیهذا.
این در حالی است که از منظر ژرف اندیش ژئوپلیتیک انسانگرا، همه مشکلات زنده کنونی ایران، پَرکاه های مشکل دیگری است که به پندارم میتوان آن را لب الباب خواند:
کمتر پاسخگو بودن حکومت و دولت های جمهوری اسلامی در برابر مردمانش
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چه سپاه غول پیکری می سازند
دیری به درازا نخواهد کشید که دود اخراج بی رویه، درهم و برهم، کمتر سازمان یافته، فوری و بی در و پیکر مهاجران افغانستانی برای جمهوری اسلامی کور کننده شود. چرا؟!
آیا ناممکن است دشمنان این مرز و بوم، با بکارگیری و سازمان دهی تنها درصدی از آنان، لشگر و بلکه سپاهی بزرگ تشکیل دهند. سپاهی که تکتک نیروهایش با ایران، جغرافیا و فرهنگ مردمانش و ضعف ها و قوت مردمان و فرهنگشان آشنا هستند. از کجا معلوم، روزی روزگاری طالب ها هوس خراسان بزرگ نکنند؟!
طی دهها اخیر سال می شد به مرور و با ساماندهی و سازمان دهی، این مشکل را از تهدید به فرصت تبدیل کرد؛ همانگونه که قطر و امارات و عمان کردند؛ که روشن است نمی توانستید و نمی توانید و نخواهید توانست؛ پس دستکم کاروان را درست کارواندار باشید و زخم ها را مزمن و اتباع را کینه توز نکنید. آنان هزاران سال است برادر و قوم و خویش ما بوده اند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
دیری به درازا نخواهد کشید که دود اخراج بی رویه، درهم و برهم، کمتر سازمان یافته، فوری و بی در و پیکر مهاجران افغانستانی برای جمهوری اسلامی کور کننده شود. چرا؟!
آیا ناممکن است دشمنان این مرز و بوم، با بکارگیری و سازمان دهی تنها درصدی از آنان، لشگر و بلکه سپاهی بزرگ تشکیل دهند. سپاهی که تکتک نیروهایش با ایران، جغرافیا و فرهنگ مردمانش و ضعف ها و قوت مردمان و فرهنگشان آشنا هستند. از کجا معلوم، روزی روزگاری طالب ها هوس خراسان بزرگ نکنند؟!
طی دهها اخیر سال می شد به مرور و با ساماندهی و سازمان دهی، این مشکل را از تهدید به فرصت تبدیل کرد؛ همانگونه که قطر و امارات و عمان کردند؛ که روشن است نمی توانستید و نمی توانید و نخواهید توانست؛ پس دستکم کاروان را درست کارواندار باشید و زخم ها را مزمن و اتباع را کینه توز نکنید. آنان هزاران سال است برادر و قوم و خویش ما بوده اند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
پیامدهای تکوین حزب ایلان ماسک
دیشب گام نخست تکوین حزب "آمریکا پارتی" (America Party) توسط ایلان ماسک زده شد. چنین حرکتی پیامدهای کلانی بر چشمانداز سیاسی آمریکا خواهد داشت:
۱- ۱۶۳ سال است که ایالات متحده دارای نظام دوحزبی قدرتمندی است. تاسیس حزب توانمند دیگر این تعادل را به چالش خواهد کشید؛
۲- حزب ماسک میتواند بخشهایی از آرای شهروندان ناخشنود هر دوحزب را جذب کند. ماسک ممکن است در پی جذب "۸۰ درصد میانی" مردم باشد که احساس میکنند هیچ
یک از احزاب موجود صدایشان نیست؛
۳- یکی از نگرانی های اصلی دو حزب، تمرکز ماسک بر اثر "اسپویلر" (Spoiler Effect) است. یعنی به جای تلاش برای برنده شدن در انتخابات، تنها آرای یکی از دو حزب اصلی را کاهش دهد و به طور غیرمستقیم به پیروزی حزب رقیب کمک کند. رخدادی که در ۱۹۹۲ نیز افتاد؛
۴- با توجه به شکاف میان ماسک و ترامپ، حزب آمریکا ممکن است باعث ریزش پایگاه رأیدهندگان جمهوریخواه شود؛ به ویژه آنهایی که دارای گرایشات لیبرتارین یا "تککرونولوژی" (tech-bro) هستند. چنین رخدادی میتواند منجر به تضعیف حزب جمهوریخواه پس از پایان دوره ریاست ترامپ شود؛
۵- ماسک با دارایی هنگفتش و حزب جدید، میتواند چالشهای جدی برای نامزدهای جمهوریخواه در انتخابات مقدماتی ایجاد کند، به ویژه برای کسانی که از سیاستهای مالی مورد انتقاد او پشتیبانی کردهاند.
۶- گرچه گرایش حزب ماسک بیشتر به سمت راست طیف سیاسی است، ولی میتواند رأیدهندگان مستقل و حتی برخی از دموکراتهای ناخشنود میانهرو را جذب کند؛
۷- ظهور حزبی جدید، محاسبات و پیش بینی ها را برای هر دو حزب اصلی پیچیدهتر میکند و ممکن است نیاز به تشکیل ائتلافهای جدید یا تغییر استراتژیهای انتخاباتی داشته باشند؛
۸- ماسک با ابزار توانمند پلتفرم X و نیز هوش مصنوعی، می تواند با میلیونها نفر ارتباط برقرار کرده و در شکل دهی به افکار عمومی نقش آفرینی کند؛
۹- البته ایجاد حزبی نو در ایالات متحده با چالشهای زیادی روبرو است. قوانین دسترسی به برگههای رأی در ایالتها، بسیار پیچیده و متفاوت است و مستلزم جمعآوری امضاهای زیاد و پیگیریهای قانونی گسترده می باشد. هم چنین با این که ماسک میتواند مقادیر زیادی پول به یک سوپر پک (Super PAC) کمک کند، ولی کمکهای مستقیم به یک حزب سیاسی ملی یا نامزدها، تحت سقفهای FEC (کمیسیون انتخابات فدرال) قرار دارند؛
۱۰- البته پیدایش حزب توانمند دیگر افزون بر این، به افزایش مشارکت رأیدهندگان منجر خواهد شد. چنین رخدادی گونه ای زلزله در ساحت سیاسی آمریکا خواهد بود؛
۱۱- تاسیس حزب توسط یکی از ثروتمندترین افراد جهان بار دیگر پرسش هایی را در مورد نقش پول و نفوذ میلیاردرها در سیاست آمریکا باز خواهد کرد.
به اغلب احتمال، استراتژی آغازین حزب آمریکای ایلان ماسک، تمرکز برای دستیابی به چند کرسی در مجالس سنا و نمایندگان خواهد بود تا با حواشی کمتری روبرو شود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
دیشب گام نخست تکوین حزب "آمریکا پارتی" (America Party) توسط ایلان ماسک زده شد. چنین حرکتی پیامدهای کلانی بر چشمانداز سیاسی آمریکا خواهد داشت:
۱- ۱۶۳ سال است که ایالات متحده دارای نظام دوحزبی قدرتمندی است. تاسیس حزب توانمند دیگر این تعادل را به چالش خواهد کشید؛
۲- حزب ماسک میتواند بخشهایی از آرای شهروندان ناخشنود هر دوحزب را جذب کند. ماسک ممکن است در پی جذب "۸۰ درصد میانی" مردم باشد که احساس میکنند هیچ
یک از احزاب موجود صدایشان نیست؛
۳- یکی از نگرانی های اصلی دو حزب، تمرکز ماسک بر اثر "اسپویلر" (Spoiler Effect) است. یعنی به جای تلاش برای برنده شدن در انتخابات، تنها آرای یکی از دو حزب اصلی را کاهش دهد و به طور غیرمستقیم به پیروزی حزب رقیب کمک کند. رخدادی که در ۱۹۹۲ نیز افتاد؛
۴- با توجه به شکاف میان ماسک و ترامپ، حزب آمریکا ممکن است باعث ریزش پایگاه رأیدهندگان جمهوریخواه شود؛ به ویژه آنهایی که دارای گرایشات لیبرتارین یا "تککرونولوژی" (tech-bro) هستند. چنین رخدادی میتواند منجر به تضعیف حزب جمهوریخواه پس از پایان دوره ریاست ترامپ شود؛
۵- ماسک با دارایی هنگفتش و حزب جدید، میتواند چالشهای جدی برای نامزدهای جمهوریخواه در انتخابات مقدماتی ایجاد کند، به ویژه برای کسانی که از سیاستهای مالی مورد انتقاد او پشتیبانی کردهاند.
۶- گرچه گرایش حزب ماسک بیشتر به سمت راست طیف سیاسی است، ولی میتواند رأیدهندگان مستقل و حتی برخی از دموکراتهای ناخشنود میانهرو را جذب کند؛
۷- ظهور حزبی جدید، محاسبات و پیش بینی ها را برای هر دو حزب اصلی پیچیدهتر میکند و ممکن است نیاز به تشکیل ائتلافهای جدید یا تغییر استراتژیهای انتخاباتی داشته باشند؛
۸- ماسک با ابزار توانمند پلتفرم X و نیز هوش مصنوعی، می تواند با میلیونها نفر ارتباط برقرار کرده و در شکل دهی به افکار عمومی نقش آفرینی کند؛
۹- البته ایجاد حزبی نو در ایالات متحده با چالشهای زیادی روبرو است. قوانین دسترسی به برگههای رأی در ایالتها، بسیار پیچیده و متفاوت است و مستلزم جمعآوری امضاهای زیاد و پیگیریهای قانونی گسترده می باشد. هم چنین با این که ماسک میتواند مقادیر زیادی پول به یک سوپر پک (Super PAC) کمک کند، ولی کمکهای مستقیم به یک حزب سیاسی ملی یا نامزدها، تحت سقفهای FEC (کمیسیون انتخابات فدرال) قرار دارند؛
۱۰- البته پیدایش حزب توانمند دیگر افزون بر این، به افزایش مشارکت رأیدهندگان منجر خواهد شد. چنین رخدادی گونه ای زلزله در ساحت سیاسی آمریکا خواهد بود؛
۱۱- تاسیس حزب توسط یکی از ثروتمندترین افراد جهان بار دیگر پرسش هایی را در مورد نقش پول و نفوذ میلیاردرها در سیاست آمریکا باز خواهد کرد.
به اغلب احتمال، استراتژی آغازین حزب آمریکای ایلان ماسک، تمرکز برای دستیابی به چند کرسی در مجالس سنا و نمایندگان خواهد بود تا با حواشی کمتری روبرو شود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
استالین و میهن گرایی؟!!!
با آغاز عملیات بارباروسای رایش سوم، ارتش سرخ به سختی آسیب دید و تقریبا چیز دندانگیری از آن نماند. به ویژه این که تصفیه های گسترده، اعدام ها، اخراج ها و به زندان انداختن فرماندهان با تجربه ارتش روسیه تزاری باعث کاهش بنیه ارتش شده بود. تکیه بر ایدئولوزی مارکسیسم - لننیسم و انترناسیونالیسم و برادری پرولتاریای جهانی، کمترین اثری در بسیج حداکثری مردم نداشت. شهروندان شوروی، مانند گوشت لخم در برابر آلمان ها تسلیم شده و یا عقب نشینی می کردند. شوروی این قبله گاه سوسیالیست های طراز مارکس و استالین رو به نابودی و تسلیم بود. تا این که استالین به رغم میل باطنی اش و با وجود دشمنی ماهوی، در پناهگاه جنگی، ناچار تن به پیشنهاد مشاوران نظامی داد. دیکتاتور بدین نتیجه رسید که به دلایل استراتژیک حیاتی، باید از شعار امتگرایی ایدئولوژیک دست برداشته و برای ایجاد همبستگی مردمی در برابر آلمان و جلب آنان با دستیازی به احساساتشان، ایستادگی در برابر آلمان ها ، جنگ کبیر میهنی اعلام نماید. استالین ادنی باور قلبی به میهن، وطن، موطن، زاد و بوم نداشت؛ سهل است که از دیدگاه مارکسیسم، وطن و میهن گرایی، برترین ابزار بورژوازی برای سرکوب پرولتاریا به شمار می رفت. پس چرا شعار اصلی شوروی از امتگرایی، به جنگ کبیر میهنی تغییر یافت؟!
۱- نیاز به بسیج همگانی در برابر آلمان هیتلری در زمانی که دیگر امتگرایی استالینی پاسخگو نبود؛
۲- زنده کردن دوباره روحیه میهن پرستی و استفاده ابزاری از آن. بدین ترتیب کمونیست های دو آتشه امتگرا با کنار گذاشتن و یا کمرنگسازی امتگرایی و پروپاگاندا و تمرکز بر جنگ کبیر میهنی به زنده کردن اسطوره ها و قهرمانانی مانند الکساندر نوسکی، دیمتری دونسکوی و حتی ایوان مخوف و پتر کبیر دادند. کوتاه آن که جنگ برای مادر میهن، موقتا جای جنگ در راه عقیده را گرفت؛
۳- ماشین تبلیغاتی استالین به تندی و یک شبه تغییر رویکرد داد و به جای شعارهای انترناسیونالیستی فرا میهنی، بر مضامین وطن پرستانه و حتی قهرمانان افسانه ای میهنی تکیه داد.رادیو، پوسترها، ترانه ها، نمایشنامه ها و...همه و همه در جهت تهییج احساسات ملی به کار گرفته شدند. حتی مسیح و کلیسا هم میهنگرا جلوه داده شدند.
کوتاه آن که نبرد استالینگراد، نمونه روشن جنگ بقای سیستم سوسیالیستی بود. برای طرف شوروی شکست در آن به منزله نابودی حتمی محسوب می شد. در چنین فضایی، تنها تکیه بر جنگ میهنی می توانست و توانست، نیروی محرکه توانمند برای رژیم باشد و شد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
با آغاز عملیات بارباروسای رایش سوم، ارتش سرخ به سختی آسیب دید و تقریبا چیز دندانگیری از آن نماند. به ویژه این که تصفیه های گسترده، اعدام ها، اخراج ها و به زندان انداختن فرماندهان با تجربه ارتش روسیه تزاری باعث کاهش بنیه ارتش شده بود. تکیه بر ایدئولوزی مارکسیسم - لننیسم و انترناسیونالیسم و برادری پرولتاریای جهانی، کمترین اثری در بسیج حداکثری مردم نداشت. شهروندان شوروی، مانند گوشت لخم در برابر آلمان ها تسلیم شده و یا عقب نشینی می کردند. شوروی این قبله گاه سوسیالیست های طراز مارکس و استالین رو به نابودی و تسلیم بود. تا این که استالین به رغم میل باطنی اش و با وجود دشمنی ماهوی، در پناهگاه جنگی، ناچار تن به پیشنهاد مشاوران نظامی داد. دیکتاتور بدین نتیجه رسید که به دلایل استراتژیک حیاتی، باید از شعار امتگرایی ایدئولوژیک دست برداشته و برای ایجاد همبستگی مردمی در برابر آلمان و جلب آنان با دستیازی به احساساتشان، ایستادگی در برابر آلمان ها ، جنگ کبیر میهنی اعلام نماید. استالین ادنی باور قلبی به میهن، وطن، موطن، زاد و بوم نداشت؛ سهل است که از دیدگاه مارکسیسم، وطن و میهن گرایی، برترین ابزار بورژوازی برای سرکوب پرولتاریا به شمار می رفت. پس چرا شعار اصلی شوروی از امتگرایی، به جنگ کبیر میهنی تغییر یافت؟!
۱- نیاز به بسیج همگانی در برابر آلمان هیتلری در زمانی که دیگر امتگرایی استالینی پاسخگو نبود؛
۲- زنده کردن دوباره روحیه میهن پرستی و استفاده ابزاری از آن. بدین ترتیب کمونیست های دو آتشه امتگرا با کنار گذاشتن و یا کمرنگسازی امتگرایی و پروپاگاندا و تمرکز بر جنگ کبیر میهنی به زنده کردن اسطوره ها و قهرمانانی مانند الکساندر نوسکی، دیمتری دونسکوی و حتی ایوان مخوف و پتر کبیر دادند. کوتاه آن که جنگ برای مادر میهن، موقتا جای جنگ در راه عقیده را گرفت؛
۳- ماشین تبلیغاتی استالین به تندی و یک شبه تغییر رویکرد داد و به جای شعارهای انترناسیونالیستی فرا میهنی، بر مضامین وطن پرستانه و حتی قهرمانان افسانه ای میهنی تکیه داد.رادیو، پوسترها، ترانه ها، نمایشنامه ها و...همه و همه در جهت تهییج احساسات ملی به کار گرفته شدند. حتی مسیح و کلیسا هم میهنگرا جلوه داده شدند.
کوتاه آن که نبرد استالینگراد، نمونه روشن جنگ بقای سیستم سوسیالیستی بود. برای طرف شوروی شکست در آن به منزله نابودی حتمی محسوب می شد. در چنین فضایی، تنها تکیه بر جنگ میهنی می توانست و توانست، نیروی محرکه توانمند برای رژیم باشد و شد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k