Telegram Web
⤵️
#یک_جرعه_شعر

زیباترین حرفت را بگو
شکنجه‌ی پنهانِ سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه‌یی بیهوده می‌خوانید. ــ
چرا که ترانه‌ی ما
ترانه‌ی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.
حتا بگذار آفتاب نیز بر نیاید
به خاطرِ فردای ما اگر
بر ماش منتی‌ست؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است...

#آیدا_درخت_خنجر_و_خاطره
#احمد_شاملو

🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#کتابفروشی

📒 دفترهای ۲۰۲۰
📌 جلد سخت
📎 باکیفیت بالا

داخل همه‌ی دفترها مشابه فیلم ارسالی هست

سفارش به
📖 @kadmiin

🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#بخشی_از_کتاب

عشق‌های دوران جوانی همین ستاره‌ها هستند و تو هر وقت به ستاره‌ها نگاه کنی، میفهمی که یک جایی، یک جایی از دنیا یک کسی هست که وقتی به تو فکر می‌کند ته قلبش گرم می‌شود...

#چهل_سالگی
#ناهید_طباطبایی

🆔 @ketaaabkhaniii
Ketabkhani
⤵️ #پیشنهاد_ویژه اگر یک روز متوجه بشی که ناخواسته باعث کشته شدن یک انسان شدی، چه‌کار می‌کنی؟ «بازی دهلیز» داستان زندگی رازآلود زنی‌ست که در کودکی قتلی ناخواسته رو انجام میده و عذاب وجدان این اتفاق، در تمام مراحل زندگی اش تاثیر می‌گذاره. مدام اون اتفاق رو…
⤵️
#بخشی_از_کتاب

مثل این بود که شاه‌کلیدی پیدا کرده باشم. وقتی سنگ را از جعبه درآوردم و در دستانم گرفتم، باریکه‌ی نوری جلوی پایم افتاد. نور را دنبال کردم، زیرا تنها راهنمای من، همان نور بود. چیز دیگری نمی‌دیدم، حتی فراموش کرده بودم کجا قدم می‌گذارم. حس‌های دوران کودکی‌ام در تمام آن باریکه‌ی نور جمع شده بود و مرا به سوی خود می‌کشید. نمی‌دانم، شاید حس‌هایم آن‌قدر زیاد شده بودند که تمام ذهنم را پُر کرده بودند. ذهنی که تصوراتم را واقعی جلوه می‌داد. دقیقاً مثل خواب‌هایی که می‌بینیم، اما یادمان نمی‌آید یا هر قدر بیش‌تر در موردشان می‌اندیشیم، بیش‌تر فراموش می‌شوند. یا مثل خاطراتی که لحظه‌ای برای‌مان مانند یک خواب تداعی می‌شوند، ولی چیز زیادی از آن‌ها را به غیر از تصاویری مبهم به یاد نمی‌آوریم. اما من تنها در این تصاویر مبهم، لحظه‌هایی از زندگی‌ام را به یاد می‌آوردم که در آن‌ها به نیازهایم از سوی الهام پاسخی داده نشده بود. این در حالی است که من سال‌ها این کمبودها را طوری در ذهنم بازسازی می‌کردم که بتوانم آرامشی هر چند نسبی را برای ادامه‌ی حیات خود به دست آورم.

#بازی_دهلیز
#سوگل_اباذری
قیمت: ۱۸۰۰۰ تومان

سفارش هر کتابی که می‌خوای به
📖 @kadmiin

🆔 @ketaaabkhaniii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معلم بهداشت دبیرستانم می‌گفت اگر ده ثانیه به چشمانِ کسی نگاه کنید، یا او را می‌ترسانید یا دلش را می‌برید. من می‌شمارم و فکر می‌کنم تو می‌فهمی...


از کتاب #تو
#کرولاین_کپنس

🆔 @ketaaabkhaniii
⤵️
#اندکی_تامل

یک ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﻴﺎﻳﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ۵ ﺳﺎﻝ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﺶ در خانه‌هاى سالمندان، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺣﺴﺮﺗﻬﺎﻱ ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ۵ ﺣﺴﺮﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻴﻦ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﻮﺩﻩ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ:

ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺣﺴﺮﺕ: ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﻡ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﻰﮐﺮﺩﻡ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ.

ﺣﺴﺮﺕ ﺩﻭم: ﮐﺎﺵ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﻲﮐﺮﺩﻡ.

ﺣﺴﺮﺕ ﺳﻮﻡ: ﮐﺎﺵ ﺷﺠﺎﻋﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﮕﻢ.

ﺣﺴﺮﺕ ﭼﻬﺎﺭم: ﮐﺎﺵ ﺭﺍﺑﻄﻪام ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎن خوبم ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﻲﮐﺮﺩﻡ.

ﺣﺴﺮﺕ ﭘﻨﺠﻢ: ﮐﺎﺵ ﺷﺎﺩﺗﺮ ﻣﻲﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﻣﻰﺧﻨﺪﻳﺪﻡ.

🆔 @ketaaabkhaniii
Forwarded from Deleted Account
⤵️
#معرفی_کتاب
#زن_در_ریگ_روان

با مطالعه اولین صفحات داستان با خبری تلخ و ناامید کننده روبه‌رو می‍شوید، مردی که 7 سال از او خبری نیست و طبق قوانین مرده به حساب می‌آید. در فصل‌ دوم زمان به عقب برمی‌گردد و نشانه‌های از امید را نشان می‌دهد و در ادامه مشخص می‌شود که مرد نمرده است.

در داستان زن در ریگ روان سرگذشت یک مرد حشره شناس به نام نیکی جومپی روایت می‌شود که به دنبال ثبت نام خود در دانشنامه‌ی حشرات است و در پی سوسکی منحصر به فرد است اما از آنچه سرنوشت پیش پای او قرار می‌دهد بی اطلاع است.

داستان از زبان دانای کل روایت می‌گردد و در هر فصل زمان داستان و اتفاقات آن متفاوت است اما این پرش‌های زمانی مخاطب را سردرگم نمی‌کند. آنچه که در این کتاب آشکار است استفاده هنرمندانه کوبو آبه از نماد هاست. در کتاب زن در ریگ روان می‌توان رد پایی از افسانه سیزیف را دید که به تلاش‌های بی‌فرجام انسان در زندگی اشاره می‌کند.

نویسنده‌ی این کتاب یکی از بهترین نویسنده‌های ژاپنه و برنده‌ی جوایز متعددی شده🎖

🆔 @ketabkhani_group
Ketabkhani
⤵️ #معرفی_کتاب #زن_در_ریگ_روان با مطالعه اولین صفحات داستان با خبری تلخ و ناامید کننده روبه‌رو می‍شوید، مردی که 7 سال از او خبری نیست و طبق قوانین مرده به حساب می‌آید. در فصل‌ دوم زمان به عقب برمی‌گردد و نشانه‌های از امید را نشان می‌دهد و در ادامه مشخص می‌شود…
⤵️
#مطالعه_گروهی
#بخشی_از_کتاب

نفهمیدم. اما گمانم زندگی چیزی نیست که آدم بتواند بفهمد. همه‌جور زندگی هست، و گاه طرف دیگر تپه سبزتر به نظر می‌رسد. چیزی که برایم مشکل‌تر از همه است، این است که نمی‌دانم این‌جور زندگی به کجا می‌کشد اما ظاهرا آدم هرگز نمی‌فهمد، صرف نظر از این‌که چه جور زندگی کند.
به هر حال چاره‌ای جز این احساس ندارم که بهتر است چیزهای بیشتری برای سرگرمی داشته باشم...

#زن_در_ریگ_روان
#کوبو_آبه

👥 @ketabkhani_group
⤵️
#بخشی_از_کتاب

هر زنی که تواناییِ دوست داشتنِ تو را داشته‌باشد، می‌تواند مادرِ خوبی برایت باشد. مسئله‌ی هم‌خون بودن اصلاً وجود ندارد و ساخته‌ی بشر است. مادر کسی نیست که تو را در شکمش دارد؛ مادر، کسی است که تو را بزرگ می‌کند، یا مردی است که تو را بزرگ می‌کند!

#نامه_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی

🆔 @Ketaaabkhaniii
Ketabkhani
⤵️ #معرفی_کتاب #زن_در_ریگ_روان با مطالعه اولین صفحات داستان با خبری تلخ و ناامید کننده روبه‌رو می‍شوید، مردی که 7 سال از او خبری نیست و طبق قوانین مرده به حساب می‌آید. در فصل‌ دوم زمان به عقب برمی‌گردد و نشانه‌های از امید را نشان می‌دهد و در ادامه مشخص می‌شود…
رﻣﺎن #زن_در_ریگ_روان ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ اﺳﻄﻮره‌ﻫﺎی ﺑﺰرگ را دارد ﮐﻪ ﺑﺎ دﻗﺖ داﺳﺘﺎن‌ﻫﺎی واﻗﻌﯽ رواﯾﺖ ﻣﯽ‌ﺷﻮد...

#مطالعه_گروهی این کتاب از ۱ آبان شروع می‌شه و اعضا می‌تونن با ۱۰ درصد تخفیف، کتاب رو خریداری کنند...

پیام بدین به
💬 @kadmiin

👥 @ketabkhani_group
2025/02/22 08:55:27
Back to Top
HTML Embed Code: