خودنمایی غافلان را در بلا می افکند





پای خواب آلود تا ساکن بود بی آفت است

#صائب_تبریزی

🍂🎭🍂

ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را





گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را

#مهدی_اخوان_ثالث

 #ظهرتان‌عاشقانه❤️

🍂🎭🍂

هفت شهر عشق را عطّار گشت
            




ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

#مولانا

🍂🎭🍂

ای‌عشق بیا قرار لازم دارم
آرامشِ بی‌شمار لازم دارم





در ظلمتِ زمهریرِ بهمنگاهی
یک منظرهٔ بهار لازم دارم

#نیلوفربهراد

#عصرتون‌روشن‌به‌نورعشق

🍂🎭🍂

این عالم چون قیرست پای همه بگرفته





چون آتش عشق آید این قیر همی‌درد

#مولانا

🍂🎭🍂

نخست روز که دیدم رخِ تو دل می‌گفت





اگر رسَد خلَلی، خونِ من به گردنِ چَشم

#حافظ

🍂🎭🍂

#‌شعری‌برای‌تو

در عشق اگر بی‌جان شوی





  جان و جهانت من بسم

#مولانا

🍂🎭🍂

من و قلم و غزل عاجز ز وصف حُسن جمالت





حال تو بگو ز شوق بخندیم یا گریه کنیم

#سید_جواد_عباسی

🍂🎭🍂

#به‌وقت‌دلتنگی

شبا شب نیس دیگه





یخدونِ غمه

#شاملو

🍂🎭🍂

از خیالم نفسی آنکه نرفتست تویی





وانکه هرگز بخیال تو نرسید است منم

#حیدر_کلوچ

🍂🎭🍂

تبی این کاه را چون کوه سنگین می‌کند آنگاه
چه آتش‌ها که در این کوه برپا می‌کنم هر شب





تماشایی است پیچ و تاب آتش‌ها خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می‌کنم هر شب

#محمدعلی‌بهمنی

#شب‌خوب‌وآرومی‌بادلی‌پر‌امیدآرزومندم‌یاران‌خزان

🍂🎭🍂

یڪ شنبه ها
یڪ
گره میخواهم
از جنس بازوانت
بر حریر تنم
ڪہ مرا
محصور آغوشت ڪند....♥️🔒🖇🌙

چون چراغ صبحگاهی از فروغ آفتاب
پرتو خورشید تابان محو شد در نور عشق





ناامیدی و امید اینجا هم آغوش همند
صبح را در آستین دارد شب دیجور عشق

#صائب_تبريزی

#سلام‌عزیزان‌
#صبحتون‌پرنشاط

🍂🎭🍂

از صبح‌ های دور از تو نگویم





که مانند است به اوجِ
چله ی زمستان ...

#علی_سید_صالحی

🍂🎭🍂

وفاداری کن و نعمت شناسی





که بد فرجامی آرد ناسپاسی

#سعدى

🍂🎭🍂

تو نشستہ در مقابل من و صد خیال باطل





ڪہ بہ عالم تخیل،بہ ڪہ اتصال داری

#وحشی‌بافقی

🍂🎭🍂

ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را





گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را

#مهدی_اخوان_ثالث

#ظهرتون_عاشقانه ❤️


🍂🎭🍂