Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتاب «پول ولی تا ابد نیست» اولین کتاب از مجموعه‌ی سواد مالی کودکان در نشر فبک است. این کتاب را آکادمی هوش مالی تایید کرده است. در آن به زبان شعر به مفاهیمی چون خرج، پس‌انداز، هدف پس‌اندازی، تصمیم‌گیری و انتخاب پرداخته شده است.
شاعر این شعر جناب آقای علیرضا میرمحمدی با تسلط بر مفاهیم سواد مالی به درستی توانسته‌اند این مفاهیم را در شعر به زبان کودکانه استفاده کنند.
به نظر می‌رسد این شعر، اولین شعر با مفاهیم سواد مالی کودکان است.

با صدای کاوه قهرمان شعر😍

#نشر‌فبک
#سواد_مالی_کودکان
#سواد_مالی
#اتل‌متل‌
#علیرضا‌میرمحمدی
👍9
📖 @kheradenab

همه کس دیدِ محدود خود را حمل بر محدودیت جهان می‌کند.

#شوپنهاور

پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان جهت عالم کبودت می‌نمود

#مولانا

کانال فلسفی خرد ناب
📖 @kheradenab
👍9
📖 @KheradeNab
#ادبیات_فلسفی
نارتسیس: "بگو که #هنر برای تو چه چیز به ارمغان آورده است و ارزش آن برایت چیست؟"

گلدموند: "پیروزی بر گذرایی و ناپایداری زندگی. دریافته‌ام که از این بازیِ دیوانگان و رقصِ #مرگ که زندگیِ انسان‌هاست چیزی باقی می‌ماند و دیر می‌پاید و آن آثار هنری است. البته آن‌ها نیز سرانجام زمانی از میان می‌روند. می‌سوزند، تباه می‌شوند. یا شکسته و نابود می‌گردند، اما هرچه هست به قدر چند نسلی از آدمیان دیرتر می‌پایند و در فراسوی لحظه‌ی حال، سرزمینِ آرامی پدید می‌آورند که جهانِ تصاویر و مقدسات است. اشتغال به این کار در نظرم نیکو و تسلی بخش آمد، زیرا به راستی آن را چیزی در ردیف جاویدان ساختن فانی می‌یافتم."

#نارتسیس_و_گلدموند
هرمان_هسه
📖 کانال فلسفی خرد ناب
📖 @KheradeNab
👍6
سینا بطحایی - هفت حوض
@eyelahenazz
#موسیقی

هفت حوض / بی‌کلام
سینا بطحایی


کانال خرد ناب
🎼@KheradeNab
👍10
خرد ناب - فلسفه و روانشناسی
@eyelahenazz – سینا بطحایی - هفت حوض
ببینم شما چند صدبار گوش می‌کنید و چقدر مست میشید؟!
👍1
یه نورِ جدید ولی ناشناخته می‌تونه به ترسناکیِ همون تاریکی باشه...

#دیالوگ
#سریال WestWorld

📖 کانال خرد ناب
📖 @KheradeNab
👍4
▪️ #خاطرات_غارنشینی 5

یکی از دیوارهای انتهای غار پُر شده بود از شعرهای من. من که نمی‌دانستم شعر چیست، تو هم نمی‌دانستی. من از برق نگاهِ تو و لبخندِ کِش‎دارَت فهمیدم آن شکل‌ها با شکل‌های حک شده روی دیوارهای دیگر فرق دارد. من شب‌های بی‌خوابی می‌رفتم سراغ دیوار، و تو روزها با اشتیاق و لبخندِ کِش‌دارَت شعرها را به تماشا می‌نشستی. غارهای دیگر را نمی‌دانم، ولی در غارِ ما دیوارِ شعر خیلی زودتر از دیوارِ فلسفه پُر شد. خاطرت هست با شوق و ذوق از من خواستی کمتر به شکار بروم و بیشتر شعر بگویم؟ گفتم شعر را نمی‌شود روی آتش کباب کرد. با دلخوری سر تکان دادی که برو. راست می‌گفتی، شعر با شکار جور در نمی‌آمد. شب‌هایی که تا صبح شعر می‌گفتم، شکارِ فردایش سخت و بی‌ثمر بود. و روزهایی که شکار چالاک بود، شب‌هایش رمقی برای شعر نبود. هنوز هم این دوگانگی دست از سر من برنداشته. این روزها شکار سخت شده؛ خیلی خیلی سخت. برای همین دفتر شعری که هر روز با اشتیاق باز می‌کنی، همچنان سپید باقی مانده. همین‌طور پیش برود شاید نوع جدیدی از شعرِ سپید را به نامم ثبت کنند! از عصر غارنشینی تا حالا خیلی چیزها تغییر کرده، ولی هنوز هم در فروشگاه‌های زنجیره‌ای با شعر چیزی نمی‌شود خرید. حالا باز شعر خوب است. خوش‌اقبال باشی شاید لبخندی در سبدت بگذارند. یکبار فلسفه بردم، نگهبان‌ها دنبالم کردند.

#خاطرات_غارنشینی

📝 @Alireza_Mirmohamadi
👍9
Forwarded from گروه امین (Salar)
ارزاق زمستان ۱۴۰۳

سعی کردیم‌ به هر گوشه از ایران عزیز بریم تا مبادا نگاه نگرانی رو در چشمانی زیبا و معصوم ببینیم. این دختر یکی از بچه های ماست... یکی از اونا که باید دست به دست هم بدیم تا کمی از بار مشکلات، از رو شونه های کوچیکش کم بشه. نگاهش آروم بشه و خنده بیاد رو لب هاش.

و قدم اول همیشه، همین کمک ارزاقی بوده که شما بی‌منت پرداخت کردید و فصل به فصل توزیع شده. به امید خدا و با همراهی شما، این زمستون هم کنار مادران سرپرست خانوار و بچه هامون هستیم.

گروه امین
5892107045848655

(اگر به محدودیت واریز برخوردید، لطفا از «بله» استفاده کنید. در ضمن بانکهای ملی و صادرات و اپلیکیشن "بام" هم مشکلی در پرداخت ندارند🙏)


@yaatim
👍4
والری لگاسف: وقتی حقیقت آزار دهنده می‌شه دروغ می‌گیم و دروغ می‌گیم تا جایی که دیگه یادمون نمیاد حقیقتی هم وجود داشته اما حقیقت هنوز اونجاست. هر دروغی که می‌گیم یه بدهی به حقیقته که دیر یا زود باید اون بدهی پرداخت بشه.

#دیالوگ #چرنوبیل
📖 کانال خرد ناب

📖 @KheradeNab
اینستاگرام:
instagram.com/kheradenab
👍7
نباید به یک فرد، حتی اگر عزیزترین کس ما باشد، وابسته بمانیم. زیرا هر انسانی زندانی و زاویه‌ای است. نباید به وطن وابسته شد، حتی اگر رنجورترین و نیازمندترین پاره از جهان باشد، زیرا دل کندن از موطنی پیروز چندان دشوار نیست. نباید وابسته به ترحم شد، زیرا انسان‌های به نهایت والایی هستند که رنج و درماندگی آنان را از سر تصادف شاهد خواهیم بود. نباید به علم وابسته شد، حتی اگر با ارزشمندترین یافته‌های خاصِ خود، قصد فریفتن ما را داشته باشد. نباید به وارستگی خویش وابسته شد، منظورم آن دوری و بیگانگی شهوت‌برانگیز پرنده‌ای است که پیوسته به بلنداها پر می‌کشد تا هرچه بیشتر امور را زیر پای خود ببیند.

نباید به فضیلت‌های خویش وابسته شویم و خویشتن را قربانی جزیی از کل، برای مثال "مهمان‌نوازی" خود کنیم، یعنی درست به همان‌سان که بزرگترین خطر در خصوص روح‌های والا و غنی است، همان روح‌هایی که بی‌هیچ حساب و کتابی برای خویش ارزشی قائل نیستند و فضیلت آزادی را به پلیدی می‌کشانند. باید بدانیم که بزرگترین آزمون استقلال، همان حفظ خویشتن است.


#فراسوی_نیک_و_بد
#نیچه
📖 کانال خرد ناب

📖 @KheradeNab
اینستاگرام:
instagram.com/kheradenab
👍6
خرد ناب - فلسفه و روانشناسی
https://shop.fintelligence.ir/%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86/%D9%BE%D9%88%D9%84-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%D8%A7%D8%A8%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA/prod_154.html
لینک خرید اینترنتی کتاب «پول ولی تا ابد نیست»

در فروشگاه اینترنتی آکادمی هوش مالی

آموزش مفاهیم سواد مالی به کودکان با زبان شعر
👍3
من خیلی دیر فهمیدم در جنگ جهانی دوم متفقین و متحدین چه کشورهایی هستند و با هم چه مناسباتی دارند!
دلیلش هم این بود از زمان کودکی و نوجوانی وقتی فیلم‌های جبهه‌ی غربی رو می‌دیدم، آلمان‌ها جبهه‌ی شر بودند، ولی وقتی فیلم‌های جبهه شرقی رو می‌دیدم، حق با ژاپنی‌ها بود؛ ژاپنی‌ها قهرمان‌هایی بودند که دمار از نیروهای آمریکایی درآورده بودند.

#یادداشت‌ها

📝 @Alireza_Mirmohamadi
👍10
#هایک مخالفِ سرسخت هرگونه تفکر جمع‌گرایانه است و موضوع اغلب نوشته‌های وی به خصوص آثار متاخرش در جهت نشان دادن اشتباه معرفتی متفکران جمع‌گرا و بطلان نتیجه‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی‌شان است. او معتقد است که نقطه ضعف ذاتی اندیشمندان جمع‌گرا در این است که آنها به رغم آن که می‌گویند جامعه به یک معنا بیش از حاصل جمع ساده‌ی افراد است این نظر را مطرح می‌سازند که برای حفظ یکپارچگیِ این موجودِ بزرگتر (جامعه) باید آن را تابع کنترل آگاهانه کرد. یعنی کنترلی که در نهایت توسط یک روحِ فردی اعمال خواهد شد؛ نتیجه‌ی چنین برخوردی این است که همواره آن کسی که در نظر جمع‌گراست، در عمل از عقلِ فردی ستایش می‌کند و می‌خواهد که همه نیروهای جامعه تابع مدیریت یک روح واحد حاکم بشوند؛ در مقابل کسی که فردگراست و به حدود عقل فردی آگاهی دارد از آزادی به عنوان وسیله‌ی تضمینِ هرچه کاملترِ توسعه‌ی روابط متقابل میان افراد دفاع می‌کند. برای هایِک جمع‌گرایی فکری مقدمه‌ی جمع‌گرایی سیاسی یا توتالیتاریسم است. محکوم کردن توتالیتاریسم از نظر هایک صرفاً جنبه اخلاقی و انسانی (ارزش داوری) ندارد بلکه بیشتر از جهت تحلیل نظری و نشان دادن اشتباه معرفتیِ تفکر جمع‌گرایانه صورت می‌گیرد.


#اقتصاد_به_روایت_دیگر
#زندگی‌_و_اندیشه‌های_هایک

📖 کانال خرد ناب

📖 @KheradeNab
اینستاگرام:
instagram.com/kheradenab
👍7
همدلی و تمدن

وقتی از مارگارت مید، انسان‌شناس مشهور در مورد اولین نشانه تمدن در یک فرهنگ سوال شد، بینش شگفت‌انگیز و عمیقی ارائه کرد. او به جای اشاره به ابزار یا مصنوعات، تأکید کرد که نشانه واقعی تمدن، کشف استخوان ران بهبودیافته در اسکلت انسان از یک جامعه باستانی است.

توضیح مید آن است که در طبیعت، یک موجود زخمی در برابر شکارچیان آسیب پذیر می شود، نمی تواند از خطر فرار کند یا شکار کند. زنده ماندن با استخوان ران شکسته برای اکثر حیوانات غیرممکن است.
از این رو، وجود استخوان ران التیام‌یافته در بقایای انسان باستانی چیزی قابل توجه است زیرا نشان می دهد که در این جوامع اولیه، افرادی بودند که در طول بهبودی از مجروحان حمایت و مراقبت می‌کردند.

مید می‌گوید شفقت و کمک در مواقع دشواری، پایه و اساس تمدن است. تمدن نه تنها از دستاوردهای تکنولوژیکی یا مادی بلکه از تمایل افراد برای کمک به یکدیگر پدید می‌آید. در اصل از مراقبت و همکاری است که ریشه های تمدن شکل می‌گیرد و جوامع، با حمایت و همبستگی، شکوفا می شوند.



منبع: فبسبوک ایران اهل کتاب

📖 کانال خرد ناب

📖 @KheradeNab
اینستاگرام:
instagram.com/kheradenab
👍17
📖 @KheradeNab
#ادبیات_فلسفی


همین که بدن زندگی را شروع کرد، خودش دیگر زندگی می‌کند. ولی فکر را، منم که ادامه می‌دهم و بازش می‌کنم.


#سارتر
#تهوع
📖 کانال فلسفی خرد ناب
📖 @KheradeNab
👍10
Shabzadeh
@KheradeNab
#موسیقی
شب‌زده / ابی

کنار ما باش که محزون، به انتظار بهاریم...

کانال خرد ناب
🎼@KheradeNab
👍5👎1
📖 @KheradeNab


از پلیدی‌های استبداد یکی هم این است که "شریف زیستن" را مدام دشوارتر می‌کند.
استبداد کارش این است که هر روز آدم‌های بیشتری را مجبور به انتخاب بین شرافت و آسایش کند. استبداد کارش این است که هر روز شرافتمندانه زیستن را دشوارتر کند.
استبداد کارش این است که هر روز بنشیند به تماشای آد‌‌م‌هایی که در ترجیح شرافت بر آسایش یک جا می‌لغزند و از چشم دیگران می‌افتند.
استبداد کارش این است که هر روز هزینه شرافت را بالا ببرد تا تعداد کمتری قادر به پرداخت آن باشند. استبداد کارش همین است، تُهی‌سازی جامعه از شرافت...




#قدرت_بی‌قدرتان
#واتسلاو_هاول

📖 کانال فلسفی خرد ناب
📖 @KheradeNab
👍12
Forwarded from Cafe sz
در ستایش محدودیت
📝سهیل سرگلزایی

۱.
در یک کارگاه داستان‌نویسی دوستی مشغول خواندن فصلی از رمانش است و می‌رسد به جایی که زن و مردی در یک آپارتمان تنهایند؛ زن آرایش ملایمی کرده و موسیقی مطبوعی از ضبط صوت خانه‌اش پخش می‌شود. جایی نزدیک به پایان فصل زن و مرد در آشپزخانه رو به روی هم ایستاده‌اند، نفس‌هایشان در هم تلاقی می‌کند، قلبشان به تپش افتاده و شعله‌ای دارد آرام‌آرام گر می‌گیرد که ناگهان مرد پیشانی یا شاید هم لپ زن را می‌بوسد و از خانه بیرون می‌زند.
من به شوخی می‌گویم؛«چقدر کاراکتر‌هاتون نجیب و مأخوذ به حیا بودن! ماچ پیشونی آخه؟!»
و آن دوست ضرب‌المثلی آلمانی را در جواب من می‌گوید که ترجمه‌اش می‌شود: «گاهی کمتر، بیشتر است!»
“گاهی کمتر بیشتر است” در من می‌نشیند. به آن فکر می‌کنم و یاد اولین باری می‌افتم که دست دخترکی را در دستم گرفتم؛ بلوار هاشمیه مشهد، صندلی عقب یک تاکسی؛ پراید نقره‌ای ۱۴۱! قلبم با سرعت بال‌های یک سنجاقک می‌تپید و همینکه دخترک نیز دستم را فشرد تندی یک بطری وایتکس یا تیرک از پشت سینه‌ام به بیرون ریخت و آرام شدم. کم بود؛ اما بیشتر!
۲.
سه‌تار بیست و هشت پرده دارد؛ بعضی‌ها یکی دو پرده بیشتر یا کمتر می‌بندند؛ بیست و هشت نت روی هر سیم برای اجرا شدن! آزادی به وسعت بیست و هشت پرده در هر سیم. زیاد بنظر نمی‌آید؛ حداقل در برابر سازی مثل پیانو. با اینهمه آن هم زیاد است!
ما در هر نشست تمام آن بیست و هشت پرده را نمی‌نوازیم! نه! از چنین‌کاری جز یک جنون پرخاشگرانه و بی‌نظم چیزی باقی نخواهد ماند. ما در هر نشست تعیین می‌کنیم که خودمان را به کدام پرده‌ها محدود کنیم؛ بله! آزادانه و آگاهانه خودمان را به هفت، هشت یا دوازده پرده‌ی بخصوص محدود می‌کنیم. برای مثال اگر بخواهیم مرغ سحر بنوازیم که تصنیفی در ماهور است خودمان را به پرده‌های سوم، ششم، هفتم، دهم و دوازدهم محدود می‌کنیم. دیگر مهم نیست که پرده‌ی اول همانجا بیکار نشسته است. آن پرده باید بایستد تا روزی که بخواهیم شور یا چهارگاه بنوازیم. آنوقت خودمان را به آن پرده و چند پرده‌ی دیگر محدود خواهیم کرد؛ چرا که مرز بین خلاقیت و جنون در همین نکته پنهان شده؛ جنون خلاقیت خودش را در هیچ ساختاری محدود نمی‌کند و‌ شبیه به هذیان می‌شود اما هنرمند خلاقیتش را در دوازده پرده، در کادر بسته و محدود دوربین، در یک داستان کوتاه یا در چند رنگ بخصوص محدود می‌کند تا چیزی معنادار بیافریند.
۳.
حالا دیگر داریم ذره‌ذره آزاد می‌شویم؛ نه کاملاً و نه فوراً اما بویی از آزاد شدن به مشام می‌رسد. آزاد از سنت‌ها، مذهب‌ها، سبک زندگی‌ها، لباس پوشیدن‌ها، سلیقه‌های دیکته شده و کلیشه‌های جنسیتی. به ظاهر بازار آزاد است؛ می‌خواهی هنرمند شوی؟ بسم‌الله! می‌خواهی ماجراجو شوی؟ زندگی همین است! می‌خواهی در لحظه زندگی کنی؟ لعنت به آن‌ها جلویت را بگیرند!
حالا بیست و هشت پرده را می‌توانیم همزمان بنوازیم و کسی نیست که ما را به دستگاه شور محدود کند. حالا موسیقی‌مان چه خواهد شد؟ طرب‌انگیز و طناز یا شلوغ و سردرگم؟
حالا که می‌توانیم پارتنر‌هایمان را عوض کنیم، سمی‌ها را دور بیندازیم، با قوانین خودمان بازی کنیم و کریسمس و هالووین و نوروز و دیوالی هندی را همزمان جشن بگیریم چیزی دارد ذره‌ذره از زندگی‌هایمان رخت می‌بندد؛ انسجام!
شما را نمی‌دانم اما من در رستوران‌هایی که منویشان آپشن‌های زیادی دارند کلافه می‌شوم! دوست دارم هر هفته به یک کافه‌ی بخصوص بروم و بی‌نگاه کردن به منو آن یک املت سفارش بدهم! من کافه‌هایی را دوست دارم که تنها یک مدل قهوه می‌دهند و آن را درجه یک دم می‌کنند. آنجا که باید بایستم و تا نام فامیلی زارع قهوه در ویتنام را انتخاب کنم هراس وجودم را می‌گیرد؛ آیا بهترین انتخاب را کرده‌ام؟!
۴.
شاملو را که می‌شناسید و می‌دانید که جایی گفته است؛«انسان دشواری وظیفه‌ است.»
اما وظیفه به گمان من چیزی سیال است که در هر زمان و در هر مکانی با زمان و مکان دیگری تفاوت دارد.
به “کمتر بیشتر است” فکر می‌کنم و به دستگاه‌های موسیقی؛ تماشا می‌کنم شهرها را که در نبود یک محدودیت سازنده بی‌هویت می‌شوند و آدم‌ها را که در نبود یک چهارچوب برای زیستن سردرگم‌اند. موسیقی را می‌بینم که گیج و گنگ شده و عشق را می‌بینم که دیگر شوری نمی‌انگیزد!
انسان دشواری وظیفه‌ است؛ گمان می‌کنم وظیفه‌ی عصر ما توانایی حذف کردن است! توانایی محدود کردن خودخواسته‌ی خودمان‌ به چند پرده‌ی خاص؛ به یک انسان برای عشق ورزیدن؛ به یک خانه برای زندگی؛ به یک شهر برای مردن و به تعداد محدودی دوست برای رفاقت کردن!
👍11
Forwarded from Cafe sz
زمانه‌ی ما زمانه‌ایست که ما را می‌هراساند؛ مبادا با انتخاب یک چیزی، چیز دیگری را از دست بدهیم! با گرفتن یک دست، از دست دیگری محروم شویم! با انتخاب یک غذا، طعم غذای بهتری را نچشیم! زمانه‌ی ما، ما را از نبود آزادی می‌هراساند و من گمان می‌کنم آزادی تنها وقتی ارزشمند است که انسان آزاد باشد تا خودش را محدود کند؛ و از آن نهراسد!
چرا که گاهی کمتر، بیشتر است!

@szcafe
👍11
2025/07/14 21:06:42
Back to Top
HTML Embed Code: