Telegram Web
از ساحره‌کشی دیروز، تا زن‌کشی امروز. قسمت دوم

- پژوهش‌های متفاوتی نیز این فرضیه را اثبات می‌کنند که شکار ساحره‌ها اساسا یک پدیده سیاسی بوده تا مذهبی و بیشتر به روند تثبیت ارکان قدرت سیاسی مرتبط بوده است. سیلویا فدریچی در کتاب «کالیبان و ساحره»، ظهور ساحره‌سوزی را به قیام‌های دهقانی در اواخر قرون وسطی نسبت می‌دهد که زنان آن‌ها را رهبری می‌کردند.

آمارهای متفاوت
- پروفسور ولفگانگ بهرینگر از دانشگاه زارلند آلمان، بر اساس پژوهش‌های خود تخمین می‌زند که حدود ۶۰هزار نفر در اروپا قربانی ساحره‌کشی شده‌اند که ۲۵هزار نفر آن را زنان در کشور آلمان تشکیل می‌دادند. تاریخ‌دانان استرالیایی (G.R. Quaife) رقمی بین ۲۰۰هزار تا یک میلیون اعدام ساحره‌ را تخمین زده‌اند. در سال ۱۸۹۳ ماتیلد جوسلین گاژ (Matild Joslyn Gage) رقم ۹میلیون نفر را تخمین‌زده است که ماری دالی، پژوهشگر آمریکایی، آن را به واقعیت نزدیک دانسته است. از نظر جغرافیایی، شکار ساحره‌ها از کوه‌های ایتالیا و آلمان آغاز شد و به‌سرعت به فرانسه، بریتانیا، شمال اروپا و اسپانیا کشیده شد.

در آلمان، فرانسه و بلژیک، آزار و اذیت زنان به‌مراتب خشن‌تر و شدیدتر از کشورهای دیگر بود. شکنجه در اسپانیا به یک ساعت محدود بود، درحالی که در آلمان از یک روز تا ۴ شبانه‌روز می‌توانست طول بکشد.

شروع و پایان کابوس ساحره‌کشی
- ساحره‌کشی از قرن ۱۴ تا قرن ۱۷ طول کشید. نقطه اوج آن در قرن ۱۶ میلادی بود. شروع «تفتیش عقاید» جادوگران و ساحره‌کشی، با نوشتن کتاب «چکش علیه جادوگری» در سال ۱۴۸۶ به قلم دو آلمانی به نام‌های هاینریش کرمر (کشیش) و یاکوب اشپرینگر کلید خورد.
-
در ابتدای قرن ۱۷، تنها یک «شک» می‌توانست به مرگ متهم بینجامد . به‌ویژه، از دختران کوچک می‌خواستند که علیه مادران خود شهادت بدهند. این وضعیت در اوایل قرن ۱۷، از کنترل خارج شده بود. هر کسی می‌توانست مورد ظن قرار گیرد؛ ازجمله زنان مقام‌های رسمی و همسران خود تفتیشگران. بنابراین، چاره‌ای جز توقف کل روند زن‌کشی وجود نداشت.

ترس از کلمه ساحره برای دور نگه داشتن زنان از قدرت آنها ایجاد شد
- شکار ساحرهان سیستمی از وحشت ایجاد کرد که همه زنان آن را احساس می کردند و هنوز هم در خطوط اجدادی و کارمایی خود احساس می کنند. و این تمام هدف محاکمه های ساحرهان بود: اینکه ما را به عنوان یک زن از قدرت خودمان بترسانند. برای اینکه ما خود را کوچک پنداریم و خودمان را با الگوی زنانگی قابل قبول پدرسالاران مطابقت دهیم.

- الگویی که در آن زنان مطیع و پست تر از مردان هستند. جایی که بدن زن و خون حیض گناه و شرم آور است. و در جایی که زنان چیزی بیش از ماشین های تولید مثل نیستند و در نقش نیروی کار ارزان برای برآورده کردن خواسته های جامعه سرمایه داری تسلیم شده اند. این جایی است که ما امروز به عنوان زن در آن هستیم. و راه طولانی در پیش داریم. اما آهسته آهسته، همه چیزهای فراموش شده را به یاد می آوریم. همه چیزهایی که در طول زمان از ما گم شده و به سرقت رفته است. ما خرد و قدرت خود را به یاد می آوریم و باز پس می گیریم. به قول لیزا لیستر، من تصمیم نگرفتم که ساحره شوم. تازه یادم اومد من یکی از آنها بودم . یادت باشه زن باهوش.

- اکنون که در دومین دهه قرن بیست و یکم به‌سر می‌بریم، نوشتن درباره ساحره‌کشی و کشتار زنان تنها بیانِ تاریخچه آن نیست. در بررسی‌های مقالات دانشگاهی و پایان نامه‌ها خبر از آن می‌دهد؛ «سالانه بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد» قتل‌ هایی با انگیزه‌های ناموسی یا اختلافات خانوادگی در ایران رخ می‌دهد. این نوع قتل‌ها در استان‌هایی با بافت سنتی آمار بالاتری دارد , صندوق جمعیت سازمان ملل می‌گوید سالانه ۵۰۰۰ زن در دنیا در قتل‌های ناموسی کشته می‌شوند. این آمار موارد ثبت شده است، وگرنه گروه‌های حقوق بشری و فعالان حقوق زنان رقم واقعی را دست‌کم چهار برابر می‌دانند. اکثر جنایات ناموسی مکتوم می‌مانند و مرگ طبیعی، تصادف یا خودکشی جلوه داده می‌شوند. کشور پاکستان بیشترین آمار قتل‌های ناموسی در خاورمیانه را دارد؛ دستکم سالی ۱۰۰۰ زن.



- پرسش کلیدی آن است که با این پیشینه تاریخی و در دورانی که هنوز زنان به‌خاطر متفاوت‌بودن و سرخم‌نکردن در مقابل قدرت، با ترور، اسیدپاشی، شکنجه و اعدام رودررو می‌شوند، چگونه می‌توان امروز نقطه پایانی بر این زن‌کشی گذاشت؟



🍀ساحره کشی 🍀 کشتار زنان در قرون وسطی 🍀 کلیسا و ساحره کشی 🍀 قتل های ناموسی 🍀 مرد سالاری 🍀 زن ستیزی 🍀 اقتدار کلیسا 🍀 قیام های دهقانی زنان
🍀

https://www.tgoop.com/Liberty_lib✍️✍️✍️
✍️✍️✍️جوردانو برونو( شهید راه علم) . قسمت 1


جوردانو برونو هنوز هم قهرمان تمام کسانی‌ست که شجاعتِ بیانِ ایده‌های خطرناک و به‌جان خریدن حبس یا تبعید را دارند.



- در هفدهم فوریه، کامپو دِ فیوری، میدانی‌ در رم و در نزدیکی مکانی که ژولیوس سزار در آن به قتل رسید، مملو از هیاهوست. در این روز که به آنجا بروید خود را در میان جماعتی خداناباور و وحدت‌وجودی و آنارشیست و ماسون و صوفی و اصلاحات‌چی‌های مسیحیّت و اعضای انجمن متفکران آزاد ایتالیا خواهید یافت که همه شانه‌به‌شانه‌ی هم ایستاده‌اند. این گردهماییِ عجیب و غریب و ناهمگون هر سال شکل می‌گیرد تا در پای مجسمه‌ای قرن نوزدهمی که نگاه خشمگینش را به میدان دوخته حلقه‌های گل و شعر و شمع بنشاند.
در ستون مجسمه نقش بسته است: «تقدیم به برونو _ از طرف نسلی که آمدنش را پیش‌بینی می‌کرد _ چوبه‌ی دار اینجا در آتش سوخت.»


- در طول چهار قرنی که از سوزانده ‌شدنِ جوردانو برونو به‌ دستِ دستگاه تفتیش عقاید رومی به جرم ارتداد می‌گذرد، این بت‌شکن به نماد گروه‌ها و آرمان‌های گوناگونی بدل شده است که این خود بیانگر پیچیدگی‌ها و تناقض‌های درونیِ ایده‌ها و آثار و مَنِشِ اوست.



✍️✍️جوردانو برونو در سال 1548 در نولا (Nola) به دنیا آمد، پای کوه اساطیریِ وِزوویوس. پدرِ برونو سرباز بود و خودش در 17 سالگی به صومعه‌ی بلندآوازه‌ی دومینیکنِ سَن دومینیکو مَگیوره در نزدیکی ناپل پیوست و نامش را از فیلیپو برونو به جوردانو برونو تغییر داد. برونو در فلسفه و الهیات سرآمد بود و به یکی از بی‌پرواترین متفکران رنسانس بدل شد، اما این هوش که زود شکوفیده بود انگار بیشتر نقمت بود تا نعمت و همواره به خاطر بحث با مافوقانش بر سر سنت و عقاید و گشتن در پیِ کتاب‌های ممنوعه به دردسر می‌افتاد .

- برونو ارسطوگرایان روزگارش را به سخره می‌گرفت و نظریه‌ی خورشیدمرکزیِ کوپرنیک را مبنای بسطِ فلسفه‌ای قرار داد که آن را «فلسفه‌ی نو» نام نهاد. این فلسفه‌ی برونو اصول طبیعیات ارسطو، خاصه مدعای او در باب اجرام تحت‌القمر و حرکتشان در جهت بازگشت به مکان طبیعیِ خود و استقرار یافتن در مرکز عالم را رد می‌کرد که این خود منجر به رد شدن برهان اصلیِ ارسطو برای اثبات کران‌مندیِ کائنات می‌شد. کائنات بی‌کران بود، در جنبش، مملو از منظومه‌های شمسی و نیز ابدی. بدین طریق، کائنات در هر لحظه عرصه‌ی ظهور تمام احتمالات بود و این احتمالات، در طول زمان در تمام اجزایِ آن نیز حضور داشتند. کائنات تجلیِ ادراک‌پذیرِ اصلی بی‌پایان و مطلق، موجودیتی راستین، یعنی خدا، بود.


—-برونو، همساز با همین ایده‌ها، مدل‌هایی از تناسخ نفس (metempsychosis)، چند تبار باوری (polygenism) و همه‌جان‌انگاری (pansychism) ارائه کرد، تأکید مسیحیّت بر عدمِ کمالِ انسان را تکذیب کرد و مبلغ و مدافع اخلاقیاتی شد که انسان‌ها را به کمال‌بخشیدن به عقلشان تشویق می‌کرد. برونو در سال 1576 مجبور شد در سیاهیِ شب از صومعه بگریزد، چرا که فهمیده بودند در خفا مشغول خواندن کتابی‌ست از اِراسموس و حالا مُفتشِ مذهبیِ محلی برای بازجویی در راه بود. برونو کتاب را درون گودالی انداخته بود تا مدرک را از بین ببرد، امّا انگار کسی به‌راستی قصد جانش را کرده بود،



🍀جوردانو برونو 🍀تفتیش عقاید 🍀سرکوب ازادی بیان 🍀 کلیسای کاتولیک رومی🍀 باورهای کوپرنیکی 🍀 شهید علم 🍀 ✍️✍️✍️https://www.tgoop.com/Liberty_lib
✍️✍️جوردانو برونو( مردی که حقیقت را به زیستن ترجیح داد ) . قسمت2



جوردانو برونو هنوز هم قهرمان تمام کسانی‌ست که شجاعتِ بیانِ ایده‌های خطرناک و به‌جان خریدن حبس یا تبعید را دارند.



— چرا که کتاب را از گودال بیرون کشیده بودند. چنین بود که دوره‌گردی‌های جوردانو برونو آغاز شد و او را از شمال ایتالیا به فرانسه کشانید، مسیری که در آن برونو خود را، در حدود پنج سال، از راهبی خلع لباس شده (به سبب گریختن غیابی تکفیر شده بود) به مدرس دانشگاه و معلم خصوصی آنریِ سومِ فرانسه بدل ساخت. چنین پیشرفتی بی‌شک بیانگر تهور و جاذبه‌ی اوست، اما برونو با اینکه به سببِ داشتنِ حافظه‌ا‌ی درخشان و ابداع نظام حافظه‌ای مصنوعی شهرت و اعتباری کسب کرد و وارد حلقه‌های پرنفوذ شد، همواره موقعیتی پرمخاطره داشت. با همان سرعتی که بر شمار تحسین‌گرانش می‌افزود، به خیل دشمنانش هم اضافه می‌کرد و در بیشتر از یک شهر به خاطر اهانت در طول سخنرانیِ عمومی به زندان افتاد. کتاب‌هایی نیز منتشر کرد که بر شهرتش در مقام متفکری خطرناک افزودند.



— برونو در سال 1583 از پاریس به انگلیس رفت، همراه با معرفی‌نامه‌ای از آنری سوم خطاب به سفیر وقت فرانسه و تا اواخر تابستان سال 1585 در آنجا ماند. در انگلیس در ساختمان سفارت در لندن زندگی می‌کرد و در این مدت برخی از مهم‌ترین آثارش، «دیالوگ‌های ایتالیایی»، را منتشر کرد. گویا انتشار برخی از آثار، از جمله شامِ چهارشنبه‌ی توبه، عده‌ای را رنجاند و زبان تند و دیدگاه‌های مناقشه‌برانگیز برونو یک بار دیگر دوستانش را از او دور کرد.




—تلاشش برای تدریس در آکسفورد هم نتیجه‌ی خوبی نداشت و بحثش با محققی به نام جان آندرهیل، سرکشیش کالجِ لینکلن و نماینده‌ی ملکه، به مشاجره‌ ختم شد. گویا این بحث بر سر اصول ارسطو و نظریه‌ی خورشیدمرکزیِ کوپرنیک بوده است. نکته‌ی جالبی که جان بوسی، تاریخ‌نگار بریتانیایی، در کتابش «امور سفارت» مطرح کرده این است که برونو در این مدت جاسوس فرانسیس والزیگهام، وزیرکشور و رئیس سازمان امنیتی-اطلاعاتی ملکه الیزابت و معروف به «جاسوس بزرگ»، بوده است و اطلاعات توطئه‌گران کاتولیک را به او، که یک پروتستانِ سرسپرده بود، می‌داده است.



—- به هر رو، برونو دوباره به پاریس بازگشت و آنجا هم نظریاتش در باب طبیعیات ارسطو به مذاق عده‌ای خوش نیامد و فرانسه را به مقصد آلمان ترک کرد. سپس به ویتنبورگ، پراگ، زوریخ، فرانکفورت، پادووا و ونیز رفت و با افسونگری راهش را به پیشگاه سفیران و پادشاهان و امپراتوران و دوک‌های اعظم باز کرد و همواره در جست‌وجوی آن حامیِ همدلی بود که اجازه بدهد فلسفه‌اش را به دور از ترسِ انتقام‌جوییِ مقامات بسط بدهد. اما بالاخره بدبیاری گریبانش را گرفت. در سال 1591به ایتالیا بازگشت و در ونیز دستگیر شد. دستگاه تفتیش عقاید عاقبت جوردانو برونو را به چنگ آورد.


🍀جوردانو برونو🍀 تفتیش عقاید 🍀 سرکوب ازادی بیان 🍀 کلیسای کاتولیک رومی 🍀 باورهای کوپرنیکی 🍀 شهید راه علم 🍀 جهل مقدس 🍀 https://www.tgoop.com/Liberty_lib✍️✍️✍️
جوردانو برونو در دستان دستگاه تفتیش عقاید 1



طولانی‌ بودن زمان حبس و محاکمه‌های برونو حاکی از این است که گویا هولی آفیس، یا همان اداره‌ی بررسی عقاید کفرآمیز، در پرونده‌ی او به جمع‌بندیِ صریح و روشنی نرسیده است. برونو هشت سال حبس کشید و دو محاکمه‌ی طولانی داشت. سرکشی و پایداری او در امتناع از استغفار و توبه، مرگ او را به نوعی شهادت بدل ساخته است، چیزی که شاید خودِ او نیز در آن زمان احساس کرده باشد. لیک، خاصه در میان تاریخ‌نگاران علم، همواره مناقشه‌ای وجود داشته است بر سر این که ماهیتِ این شهادت چیست.


نکته‌ی کلیدی در بررسیِ زندگیِ جوردانو برونو این است که مشخص نیست بر چه مبنایی مرتد شناخته شده و سپس به مرگ محکوم شده است. دلیل ساده‌اش این است که سوابق و مدارک مرتبط گم شده‌اند، برعکسِ محاکمه‌ی گالیله که مدراکی مبسوط، از جمله مدارکی جعلی که در پرونده‌ی او نقش مهمی داشتند، به جای مانده‌اند. هنگامی که ناپلئون بناپارت مرکز اسناد واتیکان را غارت کرد و بخشی از آن را به پاریس انتقال داد، جزئیات مبسوط محاکمه‌های او از بین رفت، پس جزئیات را باید از آنچه به جای مانده است استنباط کرد و به نظر می‌رسد که کیهان‌شناسیِ برونو تنها یک بخش از فهرستِ اهانت‌های او به کلیسای کاتولیک بوده است. از همین روست که برای رسیدن به درکی بهتر در باب پرونده‌ی برونو، باید به بررسی آثار او، تدقیق در شرح‌های معاصر و نیز موقعیت کلیسای کاتولیک در آن زمان پرداخت.



محققان بر مبنای آنچه از حکم صادر شده علیه او به‌جای مانده است، چنین استنباط کرده‌اند که او با هشت اتهام مجزای ارتداد روبرو بوده که بابت هیچ‌یک استغفار نکرده است. اگرچه این‌ها هنوز هم محل بحث‌اند. برخی محققان می‌گویند که برونو از برخی مدعاهایش پا پس کشیده اما بر سر مسئله‌ی نَفْس (soul) کوتاه نیامده است. برونو بر این نظر بود که نَفْس بی جسم از بین می‌رود و پس از مرگ «هر دو به اقیانوسِ بی‌کرانِ هستیِ عالمگیر بازمی‌گردند». این نقطه‌نظرِ برونو نشان‌دهنده‌ی فاصله‌ی میان فلسفه‌ی او با الهیات مسیحی هست .



دِیم فرانسیس یِیتس، یکی از برجسته‌ترین برونو شناسان قرن بیستم، در کتابِ جوردانو برونو و سنتِ هرمسی (1964) می‌نویسد:

«برونو در تاریخ اندیشه و علم به طور عمده تحسین می‌شود، نه تنها به سببِ این که نظریه‌ی کوپرنیک را پذیرفت، بلکه به خاطر این جهشِ فوق‌العاده‌ی خیالش که به یاریِ آن ایده‌ی بی‌کرانیِ جهان را به مدلی از نظامِ کوپرنیکیِ خودش پیوند داد، یعنی بخشی از این نظریه که توسط خود کوپرنیک مطرح نشده بود.»



تصورِ غالب این است که حکم ارتداد برونو اساساً به خاطر امتناع از توبه و دست‌کشیدن از باورش به بی‌کرانیِ جهان، احتمال وجود جهان‌های متعددِ قابل سکونت و مدلِ کوپرنیکیِ خورشیدمرکزیِ کائنات بوده است. بر طبق مدل کوپرنیک که در سال 1543 مطرح شده بود، خورشید بی‌حرکت در مرکز جهان قرار داشت و زمین و دیگر سیاره‌ها در مسیری دایره‌وار به دور آن در گردش بودند، این در تضاد با نظریه‌ی زمین‌مرکزیِ بطلیموس و کتب مقدس مسیحیان بود که زمین را در مرکز جهان قرار می‌دادند. کلیسا در سال 1600 که برونو سوزانده شد هنوز درباره‌ی نظام کوپرنیکی موضعی رسمی اتخاذ نکرده بود.



شانزده سال پس از آن بود که دستگاه تفتیش عقاید، پس از بررسیِ نوشته‌های گالیله در این باره، طی صدور حکمی آن را «به‌ طور رسمی کفرآمیز» خواند. به گالیله دستور دادند که نظریه‌های خورشیدمرکزی‌اش را کنار بگذارد و از تدریس، گفت‌وگو و نوشتن درباره‌ی آنها پرهیز کند. دستوردهنده‌ کسی نبود جز کاردینال رابرت بلارمین، همان کسی که برونو را بازجویی و به مرگ محکوم کرده بود، یکی از مهمترین چهره‌های جنبش ضد اصلاحات در قرن شانزدهم که در سال 1930 توسط کلیسا به‌طور رسمی به مقام قدیس نایل شد. روشن است که بلارمین هنوز از عواقب و پیامدهای این کیهان‌شناسی نوین، که برونو تحسین و تبلیغ می‌کرد، هراسان بوده است.

🍀جوردانو برونو🍀 تفتیش عقاید سرکوب ازادی بیان 🍀 کلیسای کاتولیک رومی 🍀 باورهای کوپرنیکی 🍀 شهید راه علم 🍀 جهل مقدس 🍀 هولی آفیس (اداره بررسی عقاید کفر امیز ) 🍀 ارتداد 🍀 کاردینال رابرت بلارمین، 🍀 کالوینیسم 🍀 مارتین لوتر 🍀 پاپِ کلمنت هشتم https://www.tgoop.com/Liberty_lib✍️✍️✍️
✍️✍️جوردانو برونو در دستان دستگاه تفتیش عقاید 2



به‌‌هرحال، هستند کسانی که بر مبنای تاریخ اعدام برونو و زمان موضع‌گیریِ رسمی کلیسا چنین نتیجه‌گیری کنند که کلیسا مخالفتی با پیشرفت علم نداشته است و برونو به سبب انحراف از دین و عقاید کفرآمیز مرتبط با مسیحیّت اعدام شده است، نه به خاطر باورهای کوپرنیکی و کیهان‌شناختی؛ برخی نیز استدلال می‌کنند که برونو دستاوردی در حوزه‌ی علوم نداشته و هرچه نوشته است نظریات و فرضیاتی شهودی‌اند فاقد مبنای ریاضیاتی. لیکن هیچ‌یک از این استدلال‌ها توجیهی برای سرکوب آزادی بیان و اندیشه و اعدام فراهم نمی‌آورد.


با این‌ حال، اینجا ذکر نکته‌ای لازم است. اروپایی که جوردانو برونو در آن زاده شده بود رو به دگرگونی و تحول گذاشته بود. در سال 1517، یعنی سی و یک سال پیش از تولد برونو، مارتین لوتر اعلامیه‌ی نود و پنج ماده‌ایِ خود را به سردرِ کلیسای آل سِینتس در ویتنبورگ میخکوب کرده بود و آموزه‌های کلیسای کاتولیک را مورد انتقاد قرار داده بود. اعلامیه‌ی لوتر، و خبر حکم خلع لباس‌شدن او در سال 1521 توسط پاپ، در سراسر آلمان و سپس اروپا پیچید. جنبش اصلاحات پروتستانی به راه افتاده بود و کلیسای کاتولیک احساس خطر می‌کرد، اقتدار پاپ به چالش کشیده شده بود، مکاتب فکریِ حامیِ اصلاحات راه را برای ظهور کالوینیسم در ژنو و آنگلیکانیسم در انگلیس و برخی اشتقاقات دیگر باز کردند. ایدئولوژی کاتولیک حالا با پروتستانتیسم سرشاخ شده بود و ایده‌هایی نو در باب رابطه‌ی بین انسان و خدا شکل گرفته بود.


کالوینیسم بر این نکته پافشاری می‌کرد که انسان قادر به فهم خدا نیست و از این‌ رو نمی‌تواند برای مداخله در باب مسائل زمینی دست به دامان او شود. کلیسای کاتولیک در واکنش به این تحولات جنبش ضد اصلاحات را به راه انداخت که دستورکاری آکادمیک و سیاسی داشت. بیست سال پیش از تولد برونو، اصلاحات دینی به ایتالیا هم رسیده بود، اما پیش از اینکه بتواند ریشه بدواند، واکنش سریع و قاطع کلیسای کاتولیک آن را متوقف ساخته بود. مقامات کلیسا در ایتالیا با دقت و حساسیتِ بسیار اوضاع را تحت نظر داشتند و مرتدان و دگراندیشان را فوراً تحت پیگرد قرار می‌دادند. بنابراین، پیش از طرح این مدعا که برونو به سبب نظریات کیهان‌شناختی و کوپرنیکی اعدام نشده است چرا که کلیسای کاتولیک در این باره موضع‌گیریِ رسمی نداشته است، لازم است که فضای حاکم بر اروپا، و خاصه ایتالیا، را وارد معادلات کرد.


به‌هر رو، جدا ساختن برونو، در مقام شخصیتی تاریخی، از سرنوشتی که بعدها زندگی و افکارش بدان دچار شد دشوار و پیچیده است، اگرچه نه پیچیده‌تر از یافتنِ پاسخی برای این پرسش که برونو به راستی چه باور و عقیده‌ای داشت. برونو نویسنده‌ای پُرکار بود و به زبان ایتالیایی نمایشنامه‌های فکاهی و دیالوگ‌های فلسفی می‌نوشت و به زبان لاتین اشعاری حماسی و رساله‌هایی در باب ریاضیات. تنوع آثار برونو نشان می‌دهد که او بیان ایده‌هایش در باب جهان را امری دشوار یافته است. برونو در صفحات نخستین شمع‌ساز (1582)، یکی از نمایشنامه‌هایش، خودش را «برونوی نولانی (اشاره به محل تولدش نولا)، اهلِ آکادمیِ بی آکادمی، ملقب به خشمگین» خطاب می‌کند و در طول سال‌های دور از وطن نیز آن حس وفاداری به زادگاهش را حفظ می‌کند و خودش را در کتاب‌هایش «نولانی» می‌خواند و دیدگاهی را که در آثارش بسط داده و سامان می‌بخشد «فلسفه‌ی نولانی» می‌خواند.

🍀جوردانو برونو🍀 تفتیش عقاید سرکوب ازادی بیان 🍀 کلیسای کاتولیک رومی 🍀 باورهای کوپرنیکی 🍀 شهید راه علم 🍀 جهل مقدس 🍀 هولی آفیس (اداره بررسی عقاید کفر امیز ) 🍀 ارتداد 🍀 کاردینال رابرت بلارمین، 🍀 کالوینیسم 🍀 مارتین لوتر 🍀 پاپِ کلمنت هشتم https://www.tgoop.com/Liberty_lib✍️✍️
✍️✍️ جوردانو برونو در دستان دستگاه تفتیش عقاید 3


به راحتی نمی‌توان خلاصه‌ای از این فلسفه، حال هرچه که باشد، ارائه داد. لیک این فلسفه از انسجامی درونی برخوردار است که برآمده از تفسیرِ او از یادگیریِ معرفت باستانی‌ست. برونو به واسطه‌ی مارسیلیو فیچینو، افلاطون‌گرای مسیحیِ قرن پانزدهمی، با سنت حکمت، یا همان «فلسفه‌ی باستان» آشنا شد که گویا خاستگاهش فرزانگانی چون زرتشت در ایران و هرمس در مصر بودند. بنا به باور فیچینو، اورفئوس، فیثاغورث و دیگر متفکران نخستینِ یونان از این چشمه‌ی حکمت نوشیده بودند و آن را به افلاطون و برخی دیگر انتقال داده بودند. بر مبنای آثار برونو، از جمله شامِ چهارشنبه‌ی توبه (1854)و در باب بی‌نهایت و شمارناپدیر (1591)، می‌دانیم که نظریه‌ی بی‌کرانیِ جهانش الهام‌گرفته از کوپرنیک و نیکولاسِ کوساست. برونو در کمینه‌ی سه‌ گانه (1591) این فرضیه را مطرح می‌کند که جهان از ذرات ریزی تشکیل شده است که آنها را «اتم» می‌خواند.



برونو الوهیت را نیروی نیکِ حرکت‌دهنده‌ای می‌داند که نه در فراسوی مدارِ متغیرِ ستارگانِ ثابت، بلکه در تک‌تکِ اجزای جهانِ بی‌کران یافت می‌شود. اتخاذ چنین دیدگاهی در باب الوهیت طبعاً بر درک او از ماهیتِ تثلیث و مسیح اثر می‌گذاشت و همین یکی از موضع‌گیری‌های کفرآمیزی بود که در نخستین محاکمه‌اش باید از آن دفاع می‌کرد: «من اساساً در باب واژه‌های پسر و روح‌القدس تردید داشته‌ام، چرا که هرگز آنها را از پدر جدا ندانسته‌ام.»


لیک با اینکه گنجانیدن نوشته‌های ناهمگون برونو درون کلیتی منسجم دشوار است، می‌توان بذرِ ایده‌هایی را درونشان یافت که به دستِ متفکرانی که پس از او آمده‌اند بسط یافته‌اند. فلسفه‌ی نولانی اساساً جهان‌بینی‌ای وحدت‌بخش و روادار بود و برونو برای آن رویایی عظیم در سر می پروراند: او باور داشت که نظریه‌هایش در باب وحدت الوهیت و جهان، که از مرز‌بندیِ من‌درآوردیِ کاتولیک و پروتستان فراتر می‌رفت، این پتانسیل را دارند که به مناقشات مذهبی‌ پایان بدهند، فقط باید حاکم و حامی‌ای می‌یافت که مایل به درک و حمایت از دیدگاه‌هایش باشد. با تقدیم‌نامه‌های کتاب‌هایش و تحسین و تمجید در نوشته‌هایش تلاش کرد حمایت آنریِ سومِ فرانسه، الیزابتِ یکمِ انگلیس و رودولف دوم را کسب کند. اگرچه حمایت‌های محدودی هم دریافت کرد، هیچ‌یک از این‌ها انتظاراتش را برآورده نکردند.


در نهایت با آن اعتماد به نفس، یا شاید جنون، که خاص خودش بود تصمیم گرفت ایده‌هایش را به دستِ بالاترین مقام برساند و در سال 1591، و بی‌توجه به هشدارها و توصیه‌های دوستانش، به ایتالیا بازگشت. با راهبی دومینیکن در ونیز ارتباط برقرار کرد و گفت که مشغول نگارش کتابی‌ست که می‌خواهد به دست پاپِ جدید، کلمنت هشتم، برساند. حالا اینکه یک تکفیریِ خلع‌ لباس‌شده که سال‌ها هم از چنگ دستگاه تفتیش عقاید گریخته چطور می‌خواسته بالاترین مقام کلیسا را به بازبینی در الهیات کلیسا ترغیب کند محل سؤال است. برونو همواره اعتماد به نفسی عظیم به خودش و ایده‌هایش داشت، رفتاری که گاهی اطرافیانش آن را تکبر و گستاخی تفسیر می‌کردند. اما برونو برای این اقدامش مبنایی هم داشت. پاپ جدید را لیبرال‌تر از اسلافش می‌دانستند و اخیراً به یکی از هرمسی‌های ایتالیایی، فرانچسکو پاتریزی، که کتابی در باب فلسفه‌ی دینیِ هرمسی نوشته بود کُرسی‌ای در دانشگاه رم اعطا کرده بود. به هرحال، برونو هرگز فرصتی برای نوشتنِ این کتاب پیدا نکرد و همان اشراف‌زاده‌ای که به ونیز دعوتش کرده بود به سبب اختلاف عیده او را تحویل دستگاه تفتیش عقاید داد. او حتی در آخرین سلول زندانش هم تلاش می‌کرد نوشته‌هایش را به دست پاپ برساند.


شاید این که سهم برونو در تایخ اندیشه‌ی غرب چه بوده است محل بحث باشد، اما در اروپا هم عمدتاً او را نه به خاطر فلسفه‌اش بلکه به عنوان کسی می‌شناسند که در برابر اقتدار کلیسا ایستاد و عاقبت به خاطر همین ایستادگی کشته شد. برونو همچنان عنصری بیگانه است، آزاداندیشی ستیزجو؛ و شاید همین باشد که روایتِ او را چنین ماندگار ساخته است. به‌راحتی می‌توان برونو را نماد آینده‌نگری و ترقی و معرفتِ روشنگر دانست که با محافظه‌کاریِ دینیِ سرکوبگر در ستیز بود، کسی که از زمان خود بسی پیش‌تر بود .



🍀جوردانو برونو🍀 تفتیش عقاید سرکوب ازادی بیان 🍀 کلیسای کاتولیک رومی 🍀 باورهای کوپرنیکی 🍀 شهید راه علم 🍀 جهل مقدس 🍀 هولی آفیس (اداره بررسی عقاید کفر امیز ) 🍀 ارتداد 🍀 کاردینال رابرت بلارمین، 🍀 کالوینیسم 🍀 مارتین لوتر 🍀 پاپِ کلمنت هشتم🍀 https://www.tgoop.com/Liberty_lib✍️✍️✍️
👫 فوربس خاورمیانه لیست 27 نفر از قوی‌ ترین مدیران اجرایی منطقه را منتشر کرد. اماراتی ها با 27 مدیر در صدر هستند و «حسن الناصر »، رئيس آرامکو، در صدر لیست قرار دارد.

#نقشه_و_نمودار #امارات #عربستان #آرامکو

🙂 @Liberty_lib
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 دموکراسی و جمهوری چه تفاوتی دارند؟

🎙️ گفت‌وگوی رضا عامری، امیر استاد و اویس ارشادیان

دموکراسی چیه؟ جمهوری چیه؟ دموکراسی و جمهوری چه تفاوتی دارند؟ چرا دموکراسی‌ها شکست می‌خورند؟ آمریکا، دموکراسی است یا جمهوری؟ اندیشمندان مختلف از افلاطون و سیسرو تا جیمز مدیسون و الکسی دوتوکویل و ادموند برک در مورد دموکراسی و جمهوری چه نگرشی دارند؟

💾 منبع: Podcast 1776

#دموکراسی #جمهوری #آمریکا #توکویل #الکسی_دوتوکویل #ادموند_برک #گفتگو

💡@Liberty_lib
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
1️⃣. افزایش قیمت شیر: به دلایل مختلفی مانند افزایش هزینه تولید یا تقاضای بالا، قیمت شیر افزایش می‌یابد.

2️⃣. ناتوانی مردم در خرید: با افزایش قیمت، بسیاری از مردم دیگر توانایی خرید شیر را ندارند.

3️⃣. مداخله دولت و یارانه شیر: دولت با هدف کمک به مردم، به تولید شیر یارانه می‌دهد تا قیمت آن کاهش یابد و در دسترس همگان قرار گیرد.

4️⃣. افزایش تقاضا و کاهش عرضه: یارانه باعث می‌شود تقاضا برای شیر افزایش یابد، در حالی که عرضه به دلیل قیمت پایین‌تر کاهش می‌یابد، زیرا تولیدکنندگان انگیزه کمتری برای تولید دارند.

5️⃣. افزایش قیمت‌ها: با افزایش تقاضا و کاهش عرضه، قیمت شیر دوباره افزایش می‌یابد، حتی بالاتر از قبل از یارانه.

6️⃣. یارانه تولید شیر: دولت برای کنترل قیمت، به تولید شیر یارانه بیشتری می‌دهد، اما این باعث کاهش بیشتر عرضه می‌شود.

7️⃣. تأثیر بر بازار گوشت: با کمبود شیر، دامداران گاوهای کمتری را برای تولید گوشت پرورش می‌دهند که منجر به افزایش قیمت گوشت می‌شود.

8️⃣. یارانه گوشت: دولت برای کنترل قیمت گوشت، به آن هم یارانه می‌دهد.

9️⃣. تکرار چرخه: این چرخه در مورد محصولات دیگر نیز تکرار می‌شود. هر بار که دولت سعی می‌کند با یارانه دادن به یک کالا، قیمت آن را کنترل کند، این مداخله باعث ایجاد مشکلاتی در بازارهای دیگر می‌شود و دولت را مجبور به مداخله بیشتر می‌کند.

🔚نتیجه: در نهایت، دولت کنترل بیشتر و بیشتری بر اقتصاد پیدا می‌کند تا جایی که تقریباً همه کالاها و خدمات یارانه‌ای می‌شوند. این منجر به یک اقتصاد متمرکز و برنامه‌ریزی شده می‌شود که مشخصه اصلی سوسیالیسم است. در این سیستم، دولت تصمیم می‌گیرد چه چیزی، چگونه و چقدر تولید شود و چگونه توزیع شود، به جای اینکه بازار آزاد این تصمیمات را بگیرد.

-

😝"در حقیقت، دولت رفاه صرفاً روشی برای تبدیل گام به گام اقتصاد بازار به سوسیالیسم است. (...)

💻این سیاست‌ها هرگز به آن اهداف - که ادعا می‌شود سودمند هستند - که دولت و به اصطلاح مترقیانی که آن‌ها را ترویج می‌کردند، نمی‌رسند، بلکه - برعکس - وضعیتی را به وجود می‌آورند که - از همان دیدگاه دولت و حامیانش - حتی از وضعیت قبلی که آن‌ها می‌خواستند «بهبود» بخشند، نارضایتی بیشتری ایجاد می‌کند.

🤵اگر دولت اولین مداخله خود را لغو نکند، مجبور می‌شود آن را با اقدامات مداخله‌جویانه بیشتری تکمیل کند. از آنجایی که این‌ها دوباره شکست می‌خورند، دخالت بیشتری در کسب‌وکار صورت می‌گیرد تا زمانی که عملاً تمام آزادی اقتصادی از بین برود. آنچه پدیدار می‌شود، سیستم برنامه‌ریزی فراگیر، یعنی سوسیالیسم است."

👤 لودویگ فون میزس

#لودویگ_فون_میزس #میزس #دولت_رفاه #سوسیالیسم

⚜️Libertarian Heritage
💡@Liberty_lib
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✍️✍️سرمایه‌داری در میانه اخلاق پروتستان و اقتصاد یهودیان. قسمت 1



وبر و سومبارت: ماکس وبر و کتاب تحسین شده‌اش «اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری» را اغلب می‌شناسند. کتابی که به نقش پیوریتن‌ها و فرقه کالونیسم در ایجاد سرمایه‌داری می‌پردازد. اما پیش از انتشار ترجمه کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» کمتر کسی با اندیشه ورنر سومبارت در ایران آشنایی داشت. سومبارت همکار و دوست ماکس وبر بود که با همکاری یکدیگر نشریه «آرشیو» را بنیانگذاری کردند. نزدیکی و صمیمیت این دو جامعه‌شناس آلمانی به‌حدی بود که اگر یکی از آن دو کتابی می‌نوشت، پیش از انتشار، دیگری اولین خواننده آن بود. سومبارت در کتاب جنجالی خود نقش و حضور موثر یهودیان را در ایجاد سرمایه‌داری نوین مقدم می‌دانست و معتقد بود پروتستانتیسم، فرقه‌ای یهودی شده از مسیحیت است. بازخوانی تطبیقی این دو اندیشمند آلمانی و دو اثر گرانقدرشان درباره ظهور سرمایه‌داری، می‌تواند پرده از ماهیت واقعی آن بردارد.



وبر و اخلاق پروتستان:
ماکس وبر در بخش اول کتاب «اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری» مساله خود را شرح می‌دهد. ابتدا او به تعلق قشر فوق‌کارگری آلمان به فرقه پروتستان و سهم بیشتر پروتستان‌ها در مالکیت سرمایه اشاره می‌کند. سپس به علاقه پروتستان‌ها به ارتقا تا پست مدیریت می‌‌پردازد و دلیل آن را تربیت خاص آنان و ریشه در عقاید مذهبی این کیش می‌داند. پیروان پیتیسم برخلاف کاتولیک‌هایی که به تارکان دنیا و دنیاگریزان معروف بودند، از دل محافل تجاری برخاستند و مردم نیز آنان را به مال‌اندوزی می‌شناختند. ماکس وبر برای نشان دادن تحولی که در آموزه‌های اخلاقی پروتستان‌ها ایجاد شده بود، به بنجامین فرانکلین آمریکایی نیز ارجاع می‌دهد که غایت انسان را افزایش سرمایه خویش معرفی کرده بود. وبر در کتاب خویش به تحول معنایی Beruf نیز می‌پردازد که در نزد کاتولیک‌ها، به معنای «رسالت انسان در زندگی» بود اما با ظهور مارتین لوتر، به «تکلیفی از سوی خدا» بدل شد که به انسان محول می‌شود و این تکلیف در قالب شغل شخص، خود را متعین می‌ساخت. پروتستان‌ها برخلاف کاتولیک‌ها نقش مشیت الهی را در کسب رزق و روزی نپذیرفتند. این در شرایطی بود که کلیسای کاتولیک ارزشی برای تکاپوی انسانی در زندگی قائل نمی‌شد. بخش دوم کتاب «اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری» به اخلاق شغلی در پروتستانتیسم ریاضت‌کشانه اختصاص دارد.


وبر توضیح می‌دهد که چگونه آموزه تقدیر، معلول عمل یک نیروی عینی تعریف شد و فرقه کالوینیسم توانست فعالیت اجتماعی را فعالیتی برای افزایش عظمت خدا معرفی کند و این فعالیت درنهایت در «کار» تجلی یافت. ماکس وبر به این آموزه لوتر اشاره می‌کند که می‌گوید: «شغل‌داشتن، فرمان خداست.» حکمی که بر فعالیت تاکید می‌کند و اتلاف وقت را مردود می‌شمارد. حتی وبر با یاد کردن از آدام اسمیت و نظریه تقسیم کار او، تکامل مهارت‌ها و افزایش مشاغل را با آموزه خیر همگانی و منفعت حداکثری می‌سنجد. ماکس وبر این‌گونه توضیح می‌دهد که چگونه انباشت سرمایه، مساله‌ای عقلانی پنداشته شد و امروزه انسان‌هایی که در جامعه مدرن زندگی می‌کنند، مجبورند به این تفسیر الهیاتی تن بدهند و برای آن زندگی کنند؛ در صورتی که فرد پیوریتن مجبور به کاربست آن نبود. اینجاست که وبر به مفهوم تخصصی «قفس آهنین» اشاره می‌کند.



ظهور سرمایه داری - اقتصاد یهودیان - ماکس وبر - مسیحیت پروتستان - اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری - ورنر سومبارت - یهودیان حیات اقتصادی مدرن - دین و سرمایه داری https://www.tgoop.com/Liberty_lib✍️✍️
✍️✍️سرمایه‌داری در میانه اخلاق پروتستان و اقتصاد یهودیان. قسمت 2


سومبارت و اقتصاد یهودیان;

ورنر سومبارت در بخش اول کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن»، به سهم یهودیان در تکوین سرمایه‌داری در مراحل آغازینش می‌‌پردازد. او می‌‌گوید با تغییر کانون حیات اقتصادی از اروپای مرکزی به اروپای غربی و سپس به آمریکا، یهودیان نیز همراه و هم‌گام با این تغییر مهاجرت می‌کردند. همچنین او به رونق گرفتن شهرهایی مثل هامبورگ و فرانکفورت به‌عنوان نمونه‌هایی از اماکنی می‌پردازد که هر زمانی پذیرای یهودیان تبعیدی می‌شدند، سرمایه نیز به آنجا سرازیر می‌شد. سومبارت برای توضیح منش و روانشناسی شخصیت یک فرد یهودی سرمایه‌دار، به نمایش‌نامه تاجر ونیزی اثر شکسپیر اشاره می‌کند که در آن شخصی یهودی به نام شایلاک ترسیم شده است. این کلیشه یهودی، فردی است طماع، حریص، کینه‌ای و سرمایه‌دوست. از طرفی مولف کتاب با ارائه آمار و ارقام، حضور پررنگ یهودیان در بازارهای کالاهای لوکس و تازه ‌وارد شده به بازار را تبیین می‌کند. همچنین سومبارت رد پای یهودیان را در پروژه استعمار پیگیری و آنان را در کمپانی هند شرقی و «کشف قاره آمریکا» پیدا می‌کند. او با بررسی تصاویر کشیده شده از کریستف کلمب و تحلیل دفترچه خاطرات منتشر شده از وی، ثابت می‌کند او یهودی بوده و هزینه سفر به آمریکا را نه از پادشاه اسپانیا بلکه از مشاور مالی او، خزانه‌دارش و یک نفر دیگر (هر سه یهودی)، دریافت کرده است. با کشف قاره آمریکا و افزایش مهاجرت اروپاییان، سومبارت از حضور جدی یهودیان در قاره جدید سخن می‌گوید، مانند اینکه اولین بانک‌ها در آمریکا توسط یهودیان تاسیس و اداره می‌شده یا هزینه و وام جنگ و خریداری تسلیحات نظامی آمریکا توسط یهودیان فراهم می‌شده است. این جامعه‌شناس آلمانی درباره اوراق بهادار نیز می‌گوید که این امور اساسا توسط یهودیان رواج پیدا کرد.

او فرآیند شکل‌گیری سهام را چنین مرحله‌بندی می‌کند:
1.تبدیل اعتبار مالی به یک رابطه غیرشخصی
2.‌متحرک شدن اوراق بهادار
3.‌ضامن.

سومبارت کمپانی هند شرقی را اولین شرکتی اعلام می‌کند که سهامش یکسان شد، موسسه‌ای که تماما یهودی اداره می‌شد. او در توضیح نقش یهودیان در فرآیند شکل‌گیری سهام می‌افزاید که آنان با اوراق بهادار و سفته، روابط مالی را اعتباری و غیرشخصی کردند تا شناخته نشوند و بتوانند به راحتی تجارت کنند. ظهور چنین بدعت اقتصادی حتی صدای دیوید هیوم، فیلسوف انگلیسی و آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد نوین را نیز در آورده بود و هر دو متفکر از پیوستن مردم و حکومت‌ها به نظام وام و سهام هشدار می‌دادند. او پس از سهام به سراغ بیمه می‌رود و این بار نیز یهودیان را بازیگر اصلی در شکل‌گیری آن می‌داند. به‌زعم وی صنعتی شدن راه‌آهن و گسترش آن در اروپا با مساعدت‌های مالی یهودیان امکان‌پذیر شد تا بتوانند تجارت خود را چندبعدی کنند. نویسنده کتاب به سراغ دفترچه‌های راهنمای بازرگانی در قرون میانه اروپا نیز می‌رود و بازنمایی تصویر یهودیان را در آن کتاب‌ها شرح می‌دهد، ویژگی‌هایی همچون فریب، غش در معامله، سودجویی، طمع و علاقه یهودیان به رنگ زرد (رنگ طلا )

ظهور سرمایه داری - اقتصاد یهودیان -- ماکس وبر - مسیحیت پروتستان - اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری و رنر سومبارت - یهودیان حیات اقتصادی مدرن - دین و سرمایه داری https://www.tgoop.com/Liberty_lib✍️✍️
سرمایه‌داری در میانه اخلاق پروتستان و اقتصاد یهودیان. قسمت3


او در فصل دوم کتاب، به مساله‌ای می‌پردازد که از قضا مساله مارکس یهودی‌زاده نیز بود. سومبارت در اینجا و مارکس در «مساله یهود» به شهروند درجه دوم بودن یهودیان در طول تاریخ می‌پردازند. یهودیان کسانی بودند که به عضویت رسمی هیچ ملتی در نمی‌آمدند و خود را جدا از مردم عادی می‌انگاشتند و از طرفی توقع داشتند قوانین و ملاحظاتی نسبت به آنان لحاظ شود. سومبارت به ظرفیت و زمینه‌ای که یهودیان برای پذیرش و ایجاد سرمایه‌داری داشتند، یعنی الهیات و احکام فقهی آنان در تلمود می‌پردازد. از نظر او، کل نظام دینی یهود، قراردادی است بین یهوه و قوم منتخب. همچنین وفور احکام، ابواب و مسائل مالی و اقتصادی در تلمود، شرایط ذهنی آنان را برای سرمایه‌داری مهیا می‌کرد. مخصوصا که آنان براساس کتاب مقدس‌شان گرفتن ربا را از غیر‌یهودی روا می‌دانستند و ربا مصداقی از ارزش افزوده‌ای است که مارکس آن را بنیان سرمایه‌داری می‌داند. از سویی، الگوهایی تاریخی برای دین یهود وجود دارد که یهودیان خود را با آن مقایسه می‌کردند. پادشاهانی قدرتمند مانند داوود(ع) و سلیمان(ع) و ثروتمندانی مثل قورح در قوم یهود. سومبارت اولین مرحله این الگوسازی، القا و آموزش الهیات و احکام یهودی را خانواده آنان می‌داند.

بخش پایانی کتاب سومبارت، درباره ویژگی‌های یهودیان است. او چهار ویژگی مهم را برای آنان برمی‌شمارد: روشنفکری، غایت‌باوری، انرژی و تحرک. سومبارت کنایه‌ای نیز به مارکس می‌زند که اگر مارکس یهودی نبود، نه روشنفکر می‌شد و نه انرژی و تحرک لازم را برای انقلابی‌گری داشت و نهایتا به یک محافظه‌کار بدل می‌گشت.


وبر علیه سومبارت :
پس از انتشار کتاب سومبارت، وبر مجبور شد «اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری» را ویرایش کند و پاسخی به ادعاهای همکارش بدهد. وبر می‌گوید تمایزی که سومبارت میان اصل ارضای نیاز و اصل تکاپوی ثروت گذاشته، مبتنی ‌بر سنت اقتصادی است و اقتصاد رفع نیاز ، منجر به ظهور عینی سرمایه‌داری نمی‌شود. همچنین او در پاسخ به موسسه‌های سرمایه‌داری می‌گوید که اینها در تطابق با روح سرمایه‌داری هستند و نه در یک رابطه وابستگی ضروری. علاوه‌بر وبر، یهودیان نیز از انتشار کتاب سومبارت برآشفتند. آنان بخش اعظمی از کتاب‌‌های منتشر شده را خریداری کرده و سوزاندند. منتقدان نیز پس از او، وی را به یهودی‌ستیزی متهم کرده یا انگاره تئوری توطئه را به او نسبت دادند.


سومبارت علیه وبر:
سومبارت در کتاب خود ذکر می‌کند که اولین‌انگیزه‌های نگارش این کتاب و پرداختن به نقش یهودیان در سرمایه‌داری، توسط وبر و کتابش در او ایجاد شد. اما در خطاب به مخاطبان دو کتاب می‌نویسد هر خواننده‌ای که کتاب او و کتاب وبر را بخواند به این پرسش می‌رسد که تمام آن چه وبر به پیوریتانیسم نسبت می‌دهد، چرا نتوان به یهودیت نسبت داد؟! او در کتاب خود تاکید می‌کند پروتستانتیسم همان یهودیت یا مسیحیت یهودی‌شده است. او حتی به پرچم‌های پیروزی پیوریتن‌ها اشاره می‌کند که روی آنها می‌نوشتند: «لشکر شیران یهود» اما شاید علاوه‌بر ارجاع به اثر سومبارت، از خود متن وبر، بتوان وبر را به نفع سومبارت نقد کرد. وبر می‌پذیرد که روح سرمایه‌داری فقط حاصل یک نهضت انشعابی از کلیسا نیست و سرمایه‌داری در مقام «سازمان شغلی» بسیار کهن‌تر است. دقیقا بازه‌ای که ورنر سومبارت مورد مداقه قرار داده و به واکاوی تاریخ اجتماعی یهودیان می‌پردازد، از ابتدای قرون وسطی است و از این جهت او تقدم تاریخی روح و سازمان سرمایه‌داری را رعایت کرده است. هر چند این دو کتاب ارزشمند از نظر زمانی در طول یکدیگر قرار می‌گیرند، اما ملاحظات نظری، روش‌شناختی و مطالعات تطبیقی ایجاب می‌کند این دو اثر در عرض یکدیگر فهمیده و با هم خوانده شوند، درصورتی که در محیط دانشگاهی علوم اجتماعی، اقتدار وبر بیشتر بوده و اثر سومبارت درحاشیه قرار گرفته است. موضعی که در برابر این دو متفکر و آثارشان می‌توان گرفت این است که از یک سو نباید از نقش و حضور یهودیان در تکوین سرمایه‌داری چشم‌پوشی کرد و از سوی دیگر نباید پروتستانتیسم را نیز به شیوه‌ای ساده‌انگارانه و به چوب یهودیت راند و از آموزه‌های لوتر و کالون غافل شد.



ظهور سرمایه داری - اقتصاد یهودیان - ماکس وبر - مسیحیت پروتستان - اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری - ورنر سومبارت - یهودیان و حیات اقتصادی مدرن - دین و سرمایه داری . https://www.tgoop.com/Liberty_lib✍️✍️
✍️✍️✍️مسیحیت چگونه سرمایه داری را پذیرفت؟!

این سؤال ذهن پژوهشگرانی را به خود مشغول کرد که: چگونه متدینان مسیحی به ستایندگان سرمایه داری تبدیل شدند؟ چطور ممکن است لذت گراترین فرهنگ مصرفی در این کره خاکی، همزمان محل زندگی مذهبی ترین افراد جهان باشد؟!
در پاسخ ماکس وبر معتقد بود: دین پیرایی قرن۱۶ چیزی پدید آورد که خصلت راهبر جهان مدرن شد: “اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری”!


اخلاق پروتستانی، کامیابی دنیوی و منفعت جویی را ارج می نهد. فردیت موجود در آن با میل غریزی انسان به انباشت ثروت ؛پروتستانتیسم را بدانجا رساند که: “کار زمینی را بمثابه شکلی از رستگاری مسیحی بپذیرد”! چیزی که البته پس از قرن۱۶ بار دینی اش زدوده شد.

در این دوره استدلالهای جدید دینی رخ نمود. کسی مثل کاسپاربارلایوس در دهه۱۶۳۰م به مردم آموزاند که قدر چیزهای نو و تازه وارد را بدانند و استدلال کرد: “اگر خدا نمی خواست مردم مواد معدنی و گیاهان سرزمین های غریب را کشف و استفاده کنند، آیا سیاره ای سرشار از آنها می آفرید؟!” اکنون گفته می شد دنبال اشیاء و اموال جدید رفتن نه تنها مردم را از مسیر مسیحیت حقیقی دور نمی کند بلکه اجرای اراده خداست “!

سیمون پتن در۱۹۱۳ در مراسم کلیسای فیلادلفیا این اخلاق جدید مصرف را ستود و خرج کردن بیشتر حتی با مقروض شدن را رشد اخلاقی خواند! دراین سالها کریس لیمن در پاسخ به سؤال اصلی این یادداشت کتابی بنام: “کیش پول؛ سرمایه داری و مسیحیت” نوشته و نشان داده چگونه تاریخ مذهبی، بخش اصلی تاریخ آمریکاست و در عین حال مذهب در این کشور باسرمایه داری سازگار شده است.

نکته کلیدی را آنجا می داند که: “بنیان گذاران مذهبی آمریکا(پیوریتن ها)، برای فعالیت اقتصادی دنیایی فرد بر روی زمین در همین زندگی ارزش قائل شدند نه کارهایی که در زندگی بعدی و در جهان دیگر پاداشش داده شود”! جیمزلیوینگ تون نویسنده نیویورک تایمز در مقاله ای با معرفی کتاب کیش پول، از واعظان مسیحی مثل جوئل آوستین پیام آور بشارت رفاه در هزاره جدید نیز یاد میکند که به این فرآیند کمک می کند.

جوئل اوستین کشیش و واعظ پرطرفدار آمریکایی بابیش از ۷میلیون بیننده در هفته و بیشتر از ۲۰میلیون درماه در بیش از ۱۰۰کشور و در۲۰۰۶ درلیست ۱۰چهره تأثیرگذار جهان بود. کلیسای او یک سالن بزرگ بستکتبال است که سال۲۰۰۵ باهزینه ۱۰۵میلیون دلار ترمیم و برای ۵۶۰۰۰شرکت کننده ی مسیحی مهیا شد!

سخنرانی های جذابش در حوزه روانشناسی و موفقیت فردی است وبه هیچ عنوان صرفا در راستای مسیحیت سخن نمی گوید! باخانواده در یک مجتمع با مساحت ۱۷۰۰۰مترمربع و به ارزش۱۰/۵میلیون دلار درکنار رودخانه اواکس زندگی مرفه ای دارد. در همایش هایش درباره افزایش سطح رفاه در زندگی شامل سلامت، موفقیت، شادابی و روابط خوب می گوید و از ذکر گناهان، مسائل سیاسی و …پرهیز می کند.


( البته داخل پرانتز این را هم جهت اطلاع و یاد اوری باید عرض کنم که جوئل استین از مبلغین انجیل کامیابی هست . که تضادهای زیادی تعالیم ایشان و سایر مبلغین انجیل کامیابی با کتاب مقدس دارد . )



مسیحیت - سرمایه داری - انجیل کامیابی - ماکس وبر پروتستانیسم و سرمایه داری - کاسپاربارلایوس - کریس لیمن - جوئل استین https://www.tgoop.com/Liberty_lib✍️✍️✍️
#معرفی_کتاب 🍀

🅱️زندگی فکری و علمی و سیاسی لودویگ فون میزس، اقتصاددان لیبرال اتریشی، به‌قلم خود او.

📖کتاب «تاریخ‌نگار زوال» همچنین شرح پُردردِ زیستن در عصری تاریک است؛ عصرِ قدرت‌گرفتن هرچه‌بیشترِ فاشیسم و نازیسم و کمونیسم و برآمدن و قدرت‌گرفتن نظام‌های توتالیترِ راست و چپ؛ عصری که آلمان هیتلری سلطۀ خود را تا خارج از آلمان هم گستراند و ترسِ جان را برای متفکرانی چون فون میزس رقم زد و آن‌ها را وادار به ترک وطن کرد.

👤فون میزس در چنین شرایطی و درحالی‌که تازه اروپا را، به‌اجبار و از ترس جان، ترک کرده بود دست‌به‌کارِ نوشتن خاطراتش شد که حاصل آن همین کتاب «تاریخ‌نگار زوال» است.

«تاریخ‌نگار زوال»، نوشته‌ی لودویگ فون میزس، ترجمه‌ی مهدی تدینی، نشر کتاب پارسه

😎شما عزیزان می‌توانید برای تهیه‌ی کتاب با تخفیف به سایت بنوبوک مراجعه کنید
👇👇👇
Www.bennubook.com

#کتاب
#کتاب_خوب
#لیبرالیسم
#لودویگ_فون_میزس
#مهدی_تدینی
#کتاب_پارسه

💡@Liberty_lib
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سواد اقتصادی/ «ابرتورم» چیست؟
👈🏻قسمت اول

📈ابرتورم یعنی چه؟ چطور یک اقتصاد درگیر طوفانی به نام ابرتورم می‌شود؟ آیا هر گرانی فراگیری می‌تواند معنی ابرتورم بدهد؟

🎥تماشای این ویدئو، قدرت تجزیه و تحلیل مباحث اقتصادی و پیش‌بینی تحولاتی همانند تورم، شوک‌های اقتصادی، فراز و فرود قیمت‌ها و حباب بازارها را برای همه افراد افزایش می‌دهد.

#سواد_اقتصادی #انیمیشن_کاپیتالیستی #ابرتورم #تورم

⚜️Libertarian Heritage
💡@Liberty_lib
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2024/09/29 19:24:53
Back to Top
HTML Embed Code: