Telegram Web
مادربزرگم حرف قشنگی می‌زد؛ می‌گفت:
"هوا که خنک بشه درخت‌هایی که سایه میندازن فراموش می‌شن...
درست مثل آدم‌هایی که کارشون باهات تموم می‌شه."
الان حرفش رو درک می‌کنم :)
«ازت ممنونم که بهم گفتی:همه‌چیز درست میشه.
فکر نکنم هیچ یک از ما در حال حاضر از این مورد مطمئن‌ باشه ولی شنیدنش از زبون کسی دیگه حس خیلی خوبه داره.»

- نامه از کَری به دیوید
مواظب خودت باش،
خیابان های زیادی مانده،
که با هم قدم نزدیم.
کافه های زیادی هست،
که قرارگاهمان نشده.
و جاهای زیادی هست،
که نرفته ایم.
مواظب خودت باش جانم،
جهان بی تو، جای خوبی برای ماندن نیست.

👤یگانه حق‌پرست
روحم ،
جانم،
تمامیّتِ اَرضیِ قلبم،
حتّی سویِ چشمهایَم،
وطن و آشیانه توست.

#فرگل_مشتاقی
همه ی ما
فقط حسرت بی پایان یک
اتفاق ساده ایم
که جهان را بی جهت،
یک جور عجیبی جدی گرفته ایم

#سیدعلی_صالحی
بیا باز فریب بخوریم؛
تو فریب حرف‌های مرا و
من فریب نگاه تو را...
مگر زندگی چه می‌خواهد به ما بدهد،
که تو از من چشم برداری و
من نگویم
که دوستت دارم...

👤شهاب مقربین
به جای دوستت دارم و همیشه باهات میمونم
بهش بگین:

مطمئن باش که مهرت نرود از دل من
مگر آن روز که در خاك شود منزل من
پس زده شدن خیلی حس تلخیه. آدم هیچوقت فراموش نمی‌کنه، شاید بعد از اون آدمای زیادی بیان تو زندگیت، شاید خودش بعدن پشیمون بشه و سراغت بیاد اما هیچ‌وقت نمیتونی فراموش کنی که یه زمانی یه نفرو خواستی و اون تو رو پس زد.
بعضی وقتا شما حق دارید دلتون واسه آدمی تنگ بشه که یک مسیری رو باهم طی کردین، خندیدین، گریه کردین، راه رفتین و باهم گذروندین.
این کاملا یک حس عادیه چون شما به بودن اون شخص تو مسیر و زمانی که کنارتون بود عادت کردین.
خوشحال باشید که دیگه تو زندگیِ هم‌دیگه نیستید ،
مسیر اشتباهی رو نمیرید.
خاطرات اشتباهی رو رقم نمیزنید.
ارزوها و هدف‌های اشتباهی ندارید.
وقت اشتباهی رو باهم نمیگذرونید.
یه وقتایی باید بپذیرید یه مسیری رو‌ با یه ادم اشتباهی گذروندین و اون ادم هم‌مسیر شما نبود ولی شما تموم طولِ راه سعی کردین ادمی رو که هم‌مسیرتون نبود رو با خودتون همراه کنید.
پس گاهی دلتنگی نه برای اون شخص، بلکه برای اون مسیری که باهم داشتید کاملا طبیعیه.

#فرگل_مشتاقی
یه‌ دیالوگی بود تو فیلمِ "گناه‌اصلی" که میگفت:
"من کنارِ تو، یه آدمِ دیگه‌ام؛ آدمی شبیه‌تر به خودم"
و آدما، چقدر عمرشوتو تلف می‌کنن تا بالاخره بفهمن همین کافیه که یکیو پیدا کنی تا کنارش بتونی نزدیک ترین نسخه به خود واقعیت باشی.
روزهایی که دلتنگم، حواسم از دلخوشی‌هایم پرت می‌شود! یادم می‌رود که آسمان هنوز هم آبی‌ست یا سبزترین دلخوشی‌ها روی طاقچه‌ خانه‌ام در حال خاک خوردن است! روزهایی که دلتنگم، عجیب از خودم و دنیای آرامش دورم!

#نازیلا_زارع
عباس معروفی یه جایی تو سمفونی مردگان گفت:
حضورش برایم هیچ اهمیتی نداشت اما غیبتش خیلی آزار دهنده بود...
تو روانشناسی یه اصطلاحی هست به اسم «ambivalence»؛دوسوگرایی

‏این دقیقا برای زمانیه که در حد تنفر از کسی ناراحتی یا حال نمیکنی با فکر و رفتار فعلیش ولی چون دوسش داری تحملش می‌کنی و می‌پذیری.

‏مثل همونجا که حسین صفا نوشت:
«‌غمت غمگینم کرده اما دوستت دارم»
یکی از دوستامون بعد از چندین سال به کسی که دوستش داشت رسید!
چند وقت پیش وقتی دیدمش ،
یه البوم برام اورد و بازش کرد،
یک عالمه عکس که فقط از یک جفت«چشم» داخلش بود.
بهش گفتم اینا عکسِ چشمای کیه؟!
گفت برای «یار»،
تو همه سالهایی که دوستش داشتم یواشکی از چشماش عکس میگرفتم
وقتی خوشحاله ،
وقتی غم‌داره،
وقتی دلش‌تنگه،
وقتی خسته‌اس،
وقتی کلافه اس،
حتی وقتی که عصبانی و عرش و فرش و داره بهم میدوزه!
همه رو نگه داشتم،
فکر میکنم ادمها جدا از زبون مادری که حرف میزنن و صدا دارن و همیشه میتونی بشنویشون،
چشماشون، نگاهشون، طرز دیدنشون، هم صدا داره!
اما ادمای خیلی کمی هستن که به زبان نگاه ادما گوش میکنن،
همونا که تمامت رو بی برو برگرد دوست دارن،
عشق رو با تو شروع و در همه دنیا تمومش میکنن!
تو همه ساعتی که پیشش بودم با لذت و عشق برای هزاران بار آلبوم رو ورق میزد و با شور و هیجان و جزئیات تعریف میکرد!
من فکر‌ میکنم ادما قبل از رسیدن به معشوق یه شکلی ان اما بعد از رسیدن و وصالش یه شکله دیگه!
مثل یه پروانه که پیله داره و پروانه میشه!
قصه عشق زیاده اما عشق های اساطیری همون‌هایی میشن که زبون نگاهِ معشوقشون رو خوب بلدن!

#فرگل_مشتاقی
حس میکنم از یه سنی به بعد دیگه حوصله گرفتن وایب منفی از آدمای دورتو نداری، دیگه به این فک نمیکنی رفیقمه کلی خاطره داریم، یا حتی بهش احتیاج دارم فلان جا، انگاری ظرفیت ملاحظه کردنت پر شده، بدون توضیح کنار میذاری و عموما میشی آدم بده، ولی اکی عه.
شما ببین کافکا چقدر باشعوره که میگه:

من ناراحت نمی‌شوم، تو هم لازم نیست ناراحت شوی...
داشتن اعتقاد متفاوت نباید موجب جدایی آدم‌های باشعور بشود.
آدم باید هراز گاهی اسم هم‌خانه هایش را، رفقایش را، بغل‌ دستی هایش را فراموش کند؛
بعد زور بزند توی سه جمله توصیف‌شان کند.
مثلاً بگوید: آنی که خنده‌اش قشنگ است، آنی که حرف زدنش مثل قهوه‌ی تازه دم است، آنی که سینه اش حال عاشقی دارد.

👤حسین وحدانی
هوشنگ ابتهاج چقد قشنگ سنگدلیِ دلبرشو توصیف کرده اونجا که میگه :

شنیده‌ام که درخت از درخت باخبر است
و من گمان دارم که سنگ هم از سنگ
و ذره ذره عالم که عاشقان هم‌اند
مگر دل تو که بیگانه است ، با دلِ من ...

- هوشنگ ابتهاج
از من نپرس، چگونه ام؟!
من هميشه دلتنگ توام ...
وقتى راه مى روم
وقتى مى نشينم
حتى زمانى كه در چشمانت نگاه مى كنم
از عمق جان دلتنگت مى شوم
تابه حال، نفست براى كسى تنگ شده؟
من عجيب مبتلاى توام ...
« وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ... »
خدا میگه من طرف تو هستم!
حالا دیگه هر کی خواست بزار بره، هر کی خواست بزار بهت پشت کنه!
هر کی خواست تنهات بزاره؛ هرکی خواست باورت نکنه
ولی تو بدون خدا رو داری و همین برای همه‌ی دنیات کافیه...
2025/07/05 02:15:42
Back to Top
HTML Embed Code: