Telegram Web
بی ‌اشک
چشمانِ تو ناتمام است
و نمناکیِ جنگل نارساست...






#سهراب_سپهری🍃

@MasomehAbedini
عشق آن است که آن باشد تو نباشی

مشاهده آن است که آن نباشد و تو باشی.


#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
جیمز هالیس





«انکار کردن یعنی آفریدنِ محدودیت، انکار کردن یعنی پیکار کردنِ با واقعیت‌های موجود ، انکار کردن یعنی نیاموختن از هر آن‌چه که در جلوی دیدگانِ ما است. و فرصتی برای آموختن و آموزاندن می‌باشد.»




#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مشاهده‌گریِ خاموش در مسیر معرفتِ سالکانه، به سالک دو بالی برایِ پرواز هوشیارانه در آگاهی می‌بخشاید و این به او کمک می‌کند که توانایی‌اش را بیابد با هر طبقه‌ای از اجتماع و آدم‌ها نشست و برخاست داشته باشد با هر انسانی درست و انسانی رفتار نماید ، حال آنکه چه آن‌ها شاه باشند و چه گدا، چه از معرفت بهره و بویی بُرده باشند و چه آن‌که روحشان به ناهشیاری و تزویر و ریا خو گرفته باشد، اما او بی آنکه خویِ آن‌ها را به خود گیرد پیوسته عطرِ حضورش را به هر دو جان و جهان می بخشاید، سالکِ خاموش در همه چیز و همه کس، یک چیز و یکی را می‌بیند دویی بر آن راهی ندارد آن‌جا که او مسکنت دارد، و این هنرِ سالکانه و‌ نگریستنی در ابعادِ فراآگاهی می‌باشد.



#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
«پروانه در آتش»


پروانه‌ای که به سویِ آتش می رود،

آیا این آتش است که پروانه را می خورَد؟!
یا این پروانه است که آتش را می خورَد؟!

آن‌چه به ظاهر خوردنِ آتش است بال‌های پروانه را،
و یا آن‌چه به باطن خوردنِ پروانه است آتشِ فروزان را.

«بخشنده» ، همان «گیرنده» است،
و «گیرنده» ، «دهنده» است.

و این یعنی؛
نه خورنده‌ای هست
و نه خورده شده‌ای

آنچه که هست تنها فقط فعلِ
«خوردن» است.
یک «وحدت» است.
یک رقصِ هماهنگ است
بی‌آنکه هیچ رقصنده‌ای
در آن‌جا باشد!



🔥🦋🔥



@MasomehAbedini
چون عارفی را مشاهده کردی
که خود را عارف می‌داند،
و بر اهلِ دنیا ، فخر و عزت و بزرگی می فروشد
یعنی خویش را در میانشان صاحب عزت و جبروت می‌بیند
بدان که او نه عارف است و نه صاحبِ ذوق و کشف...

_ابن عربی _فتوحات مکیه


@MasomehAbedini🦋
من از قفسِ تنهاییِ خویش
بیرون نیامده بودم
من برای یافتنِ عشق به راه‌هایِ
دور و دراز سفر نکرده بودم
و از عشق هیچ ناخواسته بودم
من دردِ پیله ی خویشتنِ وجودم
را با نوایِ جان شنیدم
که می‌گفت بی‌سفر راه میسر نیست
اما هیچ سفری جز بیراهه‌ها نیست
و در این تنهایی به وضوح دیده شد
آه چه بزرگ است جهانِ کوچکِ من
جهان هر دم همراهِ من است
جهان پیوسته در من است
و من ماورایِ دو بی‌کرانه
ماورایِ جهان گام برمی‌دارم !



#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
همان طور درباره دیگران داوری کن که درباره‌ی خودت داوری می کنی، آن وقت به ندرت اشتباه می کنی...!

#گرجیف

@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیدار که شوی بینا هم‌ خواهی شد بیدار که شوی هوشیار هم خواهی شد بیدار که شوی، دیگر به دنبالِ حال خوب نیستی و درگیرِ حالِ بد هم نیستی بیدار که شوی حالِ تو خودِ همان نیرویِ حال خواهد بود و تو هر لحظه در رقص لحظه‌های خویش با شکوه خواهی رقصید.


#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
عاشق شدن یعنی چه؟ این بار از زبان دلوز بشنویم (بخوانیم)

"برای آنکه از زنی رنج بکشیم، باید به او ایمانِ کامل داشته باشیم"

عاشق شدن عبارت است از تکین ساختنِ کسی به واسطه‌ی نشانه‌هایی که دارد؛ عاشق این نشانه‌ها را یاد می‌گیرد.

عاشق شدن حساس شدن به این نشانه‌هاست.

ارتباط‌های عاطفیِ دیگر از گفتگو و تعامل و تاريخ حاصل می‌شود، اما عشق از تاویل و تفسیرِ نشانه‌های خاموشِ معشوق تغذیه می‌کند.

معشوق به صورت یک جان پدیدار می‌شود. به صورت جهانی ممکن که خارج از شناخت ما قرار دارد و باید تأویل و رمزگشایی شود.

👤 #دلوز

@MasomehAbedini🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هیچ تفاوتی بینِ اجزا نیست، در ذات وجود همه ما یکی هستیم، اما آن‌چه تفاوت قائل است جهانِ ذهنیت‌ها و نیرویِ حاصل از تفکیک کننده‌گی آن‌ها است.



#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نور، از خود هیچ نمی‌گوید
بل خود نمودِ آن است و پرتوِ روشنابخشِ آن خودبخود ، حقیقتِ خویشتنِ را در هر ذره‌ای و نشانه‌ای متجلی می‌سازد و ماهیتِ وجودش را به صورتِ بازتابش نشان می‌دهد حتی بی‌هیچ نامی و نشانه‌ای...! نور از این رو که از خود هیچ نمی‌گوید نور خوانده می‌شود.


#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
دنیا از پنجره‌ی اتاق
به درون می ریزد
و از روزنِ چشم‌هایم
به دنیایِ دیگری می‌پیوندد
من چون جویی هستم
که بینِ دو مزرعه
جریان دارد !


#بیژن_جلالی🍃

@MasomehAbedini🦋
رویای پروانه شدن
Photo
.

یگانگیِ هیچ هماره آن‌جاست؛ بی‌آنکه شخصی در جستجویِ آن باشد و هماره اینجاست در بطنِ لحظه‌های پدیدار و متجلیِ شورِ این زندگی، زندگی به خودی خود رقصِ هیچ است، اجزا و تجلیات و نقوش رقصنده‌های آن، که در اتصالی دائمی با آن قرار دارند، حال چه بدان آگاه باشند چه بدان آگاه نباشند.‌ ما از ابتدا هم هیچ‌گاه جدا نبوده‌ایم که بخواهیم با همدیگر و با پیکره این هستی آن‌چه که هست و نیست متصل و یگانه شویم، اما این خودییتِ ما و خودبرتربینی ما که ماحصلِ نیروی خودییت ماست مبتلایِ فراموشیِ عمیق شده‌است و غافل از این اتصالِ ساکن، بی‌محابا در تقلای رسیدن به آن است، چسبندگی و هویت گیری با چنین تجربه‌های ذهنی نه تنها فرد را از سکونِ آرام و پذیرنده دور می‌سازند، بلکه به فربگی منِ ذهنی یا همان منِ معنوی که چه بسا، گاها بسیار هم مخرب می‌تواند باشد دامن می‌زند. شاهد یا خالیایِ وجود ذهنیت و ایده‌ای ذهنی نیست ، اگرچه آن دربرگیرنده‌ی ذهنیت‌ها و نیروی ذهن، و همه مواهبِ این هستی موهوم است. چراکه هیچ تصویر و تصوری از ساحتِ آن نمی‌توان یافت و شمایلی از آن ساخته نیست. هستی ما ورایِ این زمان، مکان و افکار است. بواقع آن نیستیِ ما است.




#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
2025/02/16 05:40:24
Back to Top
HTML Embed Code: