گویا تو را از سالها قبل دوست داشتهام.
قبلتر از گریههای کودکیام.
قبلتر از لیلی
قبلتر از زلیخا،
شاید قبلتر از آنکه
دانهی گندمی، آدمی را به زمین بکشاند.
من تو را قبلتر از واژهی عشق،
دوست داشتهام.
گفته بودم!؟
#مهران_رمضانیان️
❄️ | @Mehran_rmzn
قبلتر از گریههای کودکیام.
قبلتر از لیلی
قبلتر از زلیخا،
شاید قبلتر از آنکه
دانهی گندمی، آدمی را به زمین بکشاند.
من تو را قبلتر از واژهی عشق،
دوست داشتهام.
گفته بودم!؟
#مهران_رمضانیان️
❄️ | @Mehran_rmzn
درست همان وقتها
که با هر تپش قلبم
مرگ را میخواستم
لبخند تو،
یک پنجرهی باز
از سمت کوچههای زندگی بود...!
#صباحالدین_علی
❄️ | @Mehran_rmzn
که با هر تپش قلبم
مرگ را میخواستم
لبخند تو،
یک پنجرهی باز
از سمت کوچههای زندگی بود...!
#صباحالدین_علی
❄️ | @Mehran_rmzn
Forwarded from بوی باران (Fereshteh Rezayi)
میروم روی سَرم نهالی بکارم
به امید اینکه روزی درختی شود
و به امید اینکه
پرندهای که روی آن آشیانه میسازد تو باشی!
شاید
دوباره ببینمت...
#فرشته_رضایی
@fereshteh_rezayi
به امید اینکه روزی درختی شود
و به امید اینکه
پرندهای که روی آن آشیانه میسازد تو باشی!
شاید
دوباره ببینمت...
#فرشته_رضایی
@fereshteh_rezayi
وقتی انسان آموخت که چگونه با رنجهایش تنها بماند، آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.
#آلبر_كامو
❄️ | @Mehran_rmzn
#آلبر_كامو
❄️ | @Mehran_rmzn
می خندد
و من متقاعد می شوم
جهان در فنجانی قهوه
کنار کسی که دوستش داری، خلاصه می شود
#نیکی_فیروزکوهی
❄️ | @Mehran_rmzn
و من متقاعد می شوم
جهان در فنجانی قهوه
کنار کسی که دوستش داری، خلاصه می شود
#نیکی_فیروزکوهی
❄️ | @Mehran_rmzn
میدانم!
صبح که برف ببارد
و ردِ پای تو در حیاط خانهام جا مانده باشد، آن روز همه خواهند فهمید.
من دیوانه نبودهام!
تو هنوز هم در این خانهای...
#مهران_رمضانیان
❄️ | @Mehran_rmzn
صبح که برف ببارد
و ردِ پای تو در حیاط خانهام جا مانده باشد، آن روز همه خواهند فهمید.
من دیوانه نبودهام!
تو هنوز هم در این خانهای...
#مهران_رمضانیان
❄️ | @Mehran_rmzn
عشق زمانیست که کسی را ملاقات میکنی
و به تو دربارهٔ تو، چیزِ تازهای میگوید...
#آندره_برتون
❄️ | @Mehran_rmzn
و به تو دربارهٔ تو، چیزِ تازهای میگوید...
#آندره_برتون
❄️ | @Mehran_rmzn
دلم برایت تنگ شده است!
قدِ تمام دوستت دارمهای یواشکی...
قدِ آن روزنامههایی که به فروش نمیرسند.
و قدِ تمام قفسههای خالی از کتاب.
من حتی قدِ لبخندِ خورشید
برای یک زمستان سرد،
دلم برایت تنگ شده است!
نمیخواهم نگرانت کنم!
اما وقتی نگاهم
به جای خالیت روی تخت میرود،
به کمدی نیمه باز،
به ظرفهای نشسته آنسوی آشپزخانه
باز هم دلم برات تنگ میشود.
به همهی اینها فکر میکنم.
به تمام دلتنگیهای این خانه.
و به مبلهایی که دیگر راحت نیستند!
که صدای زنگ خانه را میشنوم،
و باید در را برایت باز کنم.
میبینی؟
همین چند دقیقه نبودنت کافیست
تا دلتنگی
مرا به جنون برساند...
#مهران_رمضانیان️
❄️ | @Mehran_rmzn
قدِ تمام دوستت دارمهای یواشکی...
قدِ آن روزنامههایی که به فروش نمیرسند.
و قدِ تمام قفسههای خالی از کتاب.
من حتی قدِ لبخندِ خورشید
برای یک زمستان سرد،
دلم برایت تنگ شده است!
نمیخواهم نگرانت کنم!
اما وقتی نگاهم
به جای خالیت روی تخت میرود،
به کمدی نیمه باز،
به ظرفهای نشسته آنسوی آشپزخانه
باز هم دلم برات تنگ میشود.
به همهی اینها فکر میکنم.
به تمام دلتنگیهای این خانه.
و به مبلهایی که دیگر راحت نیستند!
که صدای زنگ خانه را میشنوم،
و باید در را برایت باز کنم.
میبینی؟
همین چند دقیقه نبودنت کافیست
تا دلتنگی
مرا به جنون برساند...
#مهران_رمضانیان️
❄️ | @Mehran_rmzn
در من کودکیست
که تمام روزش را به دنبال عروسک گم شدهاش میگذراند!
شب که میرسد،
ناامید به رختخواب میرود،
و خواب عروسکش را میبیند!
که موهایش را میبافد و برایش قصه میگوید...
صبح دیدنیست!
وقتی تمام رختخواب را برای پیدا کردنش زیر و رو میکند...
#مهران_رمضانیان
❄️ | @Mehran_rmzn
که تمام روزش را به دنبال عروسک گم شدهاش میگذراند!
شب که میرسد،
ناامید به رختخواب میرود،
و خواب عروسکش را میبیند!
که موهایش را میبافد و برایش قصه میگوید...
صبح دیدنیست!
وقتی تمام رختخواب را برای پیدا کردنش زیر و رو میکند...
#مهران_رمضانیان
❄️ | @Mehran_rmzn
همیشه پس ذهنت
اینو داشته باش که،
اندازه "خواستن" تو،
مهم ترین چیز برای رسیدن به خواستههاته
#آبراهام_لینکلن
❄️ | @Mehran_rmzn
اینو داشته باش که،
اندازه "خواستن" تو،
مهم ترین چیز برای رسیدن به خواستههاته
#آبراهام_لینکلن
❄️ | @Mehran_rmzn
وقتی تو را در آغوش میگیرم،
همه چیز را از یاد میبرم!
یادم میرود سبزی از درختان است و آبی از آن آسمان...!
باور کن خودم را نیز از یاد میبرم.
و حتی یادم میرود،
زمستان سرد است و تابستان را باید در خُنَکای سایهای سر کرد.
میترسم در آغوشت،
حتی نفس کشیدن را فراموش کنم،
و حیات را ببازم!
و تو را...
#مهران_رمضانیان
❄️ | @Mehran_rmzn
همه چیز را از یاد میبرم!
یادم میرود سبزی از درختان است و آبی از آن آسمان...!
باور کن خودم را نیز از یاد میبرم.
و حتی یادم میرود،
زمستان سرد است و تابستان را باید در خُنَکای سایهای سر کرد.
میترسم در آغوشت،
حتی نفس کشیدن را فراموش کنم،
و حیات را ببازم!
و تو را...
#مهران_رمضانیان
❄️ | @Mehran_rmzn
از گلوله نمیپرسند
از کجا آمدہ
معذرت هم نمیخواهد!
از من نپرس چرا دوستت دارم
نه من میدانم
نه تو ..
#نزار_قبانی
❄️ | @Mehran_rmzn
از کجا آمدہ
معذرت هم نمیخواهد!
از من نپرس چرا دوستت دارم
نه من میدانم
نه تو ..
#نزار_قبانی
❄️ | @Mehran_rmzn
عشق کودتایی در کیمیای تن است
و عصیانی شجاعانه
بر یکنواختیِ همه چیز
و اشتیاقِ برای تو
عادتی زیان بار است
که نمیدانم چگونه از آن رهایی یابم
و عشق تو یک تراژدی بزرگ است
که نمی خواهم فراموش شود.
#سعاد_الصباح
❄️ | @Mehran_rmzn
و عصیانی شجاعانه
بر یکنواختیِ همه چیز
و اشتیاقِ برای تو
عادتی زیان بار است
که نمیدانم چگونه از آن رهایی یابم
و عشق تو یک تراژدی بزرگ است
که نمی خواهم فراموش شود.
#سعاد_الصباح
❄️ | @Mehran_rmzn
آنجا درختی بود چسبیده به آسمان،
زیر سایهای خنک،
برایت شعر می خواندم.
شانه به موهایت میزدم
و نگاهی که به دنبال چشمهایت میگشت...!
عشق بود،
دو فنجان چای نیز،
و صدای پرنده ای آشنا!
چقدر خوابت را ببینم؟
چقدر دیگر؟
#مهران_رمضانیان️
❄️ | @Mehran_rmzn
زیر سایهای خنک،
برایت شعر می خواندم.
شانه به موهایت میزدم
و نگاهی که به دنبال چشمهایت میگشت...!
عشق بود،
دو فنجان چای نیز،
و صدای پرنده ای آشنا!
چقدر خوابت را ببینم؟
چقدر دیگر؟
#مهران_رمضانیان️
❄️ | @Mehran_rmzn