🍓عصر آدینه تون شیرین و دلچسب
🎂وپراز مهربانی
🍓وجودتون سلامت
🎂دلتون گرم از محبت
🍓زندگیتون
🎂مملو از خوشبختی
🍓لحظه تون زیبا
🎂در کنار خانواده و عزیزانتون
@Mohebaneahlebeyyt
🎂وپراز مهربانی
🍓وجودتون سلامت
🎂دلتون گرم از محبت
🍓زندگیتون
🎂مملو از خوشبختی
🍓لحظه تون زیبا
🎂در کنار خانواده و عزیزانتون
@Mohebaneahlebeyyt
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
روزی دو راهب بودایی از روستایی میگذشتند
آنها به نهری رسیدند که در اثر بارندگی
اکنون پر آب شده بود و دختر جوانی را دیدند
که سعی میکرد به آن سوی نهر برود
اما میترسید که لباسهایش خیس شود
یکی از راهبان بدون اینکه حرفی بزند
دختر جوان را بغل کرد و با خود به آن سوی
رودخانه برد و سپس او را زمین گذاشت
و دو راهب به راه خود ادامه دادند
یکی دو ساعت در سکوت گذشت
و راهب دوم همچنان در فکر بود
تا اینکه لب به سخن باز کرد و به دوستش
گفت تو چطور توانستی این کار را بکنی
ما راهب هستیم و تماس با زنان برای ما
بسیار بد است!!!
راهب اول لبخندی زد و گفت
من آن دختر را همانجا کنار رودخانه
هم از بغلم و هم از ذهنم پائین گذاشتم
اما تو او را تا الان در ذهن خود نگه داشتهای
حال بگو کار کداممان بدتر است!؟
===================
وقتی مشکل یا ناراحتی پیش میآید
ما اغلب تا مدتها فکر و ذهن خود را
مشغول آن میکنیم تا حدی که حتی شب
خوابمان نمیبرد
معمولاً فکر مشکل بیشتر از خود مشکل
باعث رنجش ما میشود
اگر بتوانیم همچون راهب اول
تصاویر اتفاقات را از ذهنمان خارج کنیم
به آسودگی بیشتری میرسیم
عواطف انسان مستقیماً تحت تأثیر
تصاویر است چه تصویر یک اتفاق باشد
که در حال رخ دادن است
چه تصاویر تلویزیون
و چه تصاویر اتفاقات گذشته
که در ذهن خود مرور میکنیم
برای ذهن فرقی نمیکند که تصاویری که
به آن میدهیم واقعی باشند یا غیر واقعی
مربوط به گذشته باشند یا حال یا آینده
ذهن کار خود را انجام میدهد
و فرمول خود را دارد
تصاویر خوب و زیبا حال ما را خوب میکند
و تصاویر بد و زشت حال ما را بد
پس اگر در حال مرور تصاویر وقایع
نامطلوب گذشته هستید یادتان باشد که
در حال خراب کردن خانه درون خود هستید
درست مثل کسی که در خانه خود
آتش روشن کند و خانه را با دود سیاه کند
✧✾════✾✰✾════✾✧
@Mohebaneahlebeyyt
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
روزی دو راهب بودایی از روستایی میگذشتند
آنها به نهری رسیدند که در اثر بارندگی
اکنون پر آب شده بود و دختر جوانی را دیدند
که سعی میکرد به آن سوی نهر برود
اما میترسید که لباسهایش خیس شود
یکی از راهبان بدون اینکه حرفی بزند
دختر جوان را بغل کرد و با خود به آن سوی
رودخانه برد و سپس او را زمین گذاشت
و دو راهب به راه خود ادامه دادند
یکی دو ساعت در سکوت گذشت
و راهب دوم همچنان در فکر بود
تا اینکه لب به سخن باز کرد و به دوستش
گفت تو چطور توانستی این کار را بکنی
ما راهب هستیم و تماس با زنان برای ما
بسیار بد است!!!
راهب اول لبخندی زد و گفت
من آن دختر را همانجا کنار رودخانه
هم از بغلم و هم از ذهنم پائین گذاشتم
اما تو او را تا الان در ذهن خود نگه داشتهای
حال بگو کار کداممان بدتر است!؟
===================
وقتی مشکل یا ناراحتی پیش میآید
ما اغلب تا مدتها فکر و ذهن خود را
مشغول آن میکنیم تا حدی که حتی شب
خوابمان نمیبرد
معمولاً فکر مشکل بیشتر از خود مشکل
باعث رنجش ما میشود
اگر بتوانیم همچون راهب اول
تصاویر اتفاقات را از ذهنمان خارج کنیم
به آسودگی بیشتری میرسیم
عواطف انسان مستقیماً تحت تأثیر
تصاویر است چه تصویر یک اتفاق باشد
که در حال رخ دادن است
چه تصاویر تلویزیون
و چه تصاویر اتفاقات گذشته
که در ذهن خود مرور میکنیم
برای ذهن فرقی نمیکند که تصاویری که
به آن میدهیم واقعی باشند یا غیر واقعی
مربوط به گذشته باشند یا حال یا آینده
ذهن کار خود را انجام میدهد
و فرمول خود را دارد
تصاویر خوب و زیبا حال ما را خوب میکند
و تصاویر بد و زشت حال ما را بد
پس اگر در حال مرور تصاویر وقایع
نامطلوب گذشته هستید یادتان باشد که
در حال خراب کردن خانه درون خود هستید
درست مثل کسی که در خانه خود
آتش روشن کند و خانه را با دود سیاه کند
✧✾════✾✰✾════✾✧
@Mohebaneahlebeyyt
نام کتاب : آن سوی آينه
نویسنده : تکین حمزه لو
صفحه دهم
مادرش خندید -: طبق معمول دنبال گوشی می گشتی؟
مریم از صداي مادرش همه چیز را فهمید . مادرش با خوش خلقی به او رشوه می داد پس در عوض از او چیزی میخواست.فوري به این تنیجه رسید که علی از مادرش خواسته با او تماس بگیرد، پس همه چیز را به او گفته بود. از حرص دندان هایش را روي هم فشار داد، به زور جواب داد :-سلام مامان، چطورین؟ بابا چطوره؟ مادرش نمی خواست زود دستش را رو کند . مریم بازي مادرش را حفظ بود، اما حوصله بازي کردن نداشت. دلش می خواست بگوید - : استپ! من نیستم، خودت بازي کن اما حرفی نزد
-.همه خوبن، تو چطوري؟ پرهام جون چطوره؟ مریم در دل جواب داد -: حال علی رو نمی پرسه، چون باهاش حرف زده؛داماد مارمولک! سر سري گفت - : همه خوبن،خیلی ممنون. اتفاقا داشتم پرهام رو می خوابوندم. الان منتظره برم براش قصه بگم .منتظر ماند مادرش بگوید -: خوب برو به بچه برس، من کار خاصی نداشتم فقط می خواستم احوال پرسی کنم. اما بر خلاف انتظارش مادرش گفت -: حالا یه بار هم منتظر بمونه، آسمون به زمین نمی رسه. مریم مطمئن شد حدسش درست است . مادرش ادامه داد - : خودت چطوري؟خوبی؟ وقتی دید دخترش سکوت کرده، شروع کرد - : گفتم هی زنگ بزنم ببینم چطوري، تلفنت اشغال بود، زنگ زدم به شوهرت. میخواستم بگم عصر ییایید اینجا ، دلمون براتون تنگ شده، اما علی گفت تو حال نداري. این بود که دلم شور زد ،گفتم یه زنگی بزنم ببینم چطوري، چرا حال نداري؟ مریم بی حوصله خودش را روي مبل راحتی انداخت.می دانست مادرش از (الف)تا(ي)قصه را می داند، اما نمی داند چطور بگوید .احتمالا علی همه چیز را تعریف کرده بود، اما از مادرش خواسته بود جوري نگوید که مریم بفهمد داستان از کجا درز کرده هر دو حدس زده بودند با حال خرابی که او دارد همان اول کاري که صداي مادرش را بشنود همه چیز را بیرون میریزد.
@Mohebaneahlebeyyt
نویسنده : تکین حمزه لو
صفحه دهم
مادرش خندید -: طبق معمول دنبال گوشی می گشتی؟
مریم از صداي مادرش همه چیز را فهمید . مادرش با خوش خلقی به او رشوه می داد پس در عوض از او چیزی میخواست.فوري به این تنیجه رسید که علی از مادرش خواسته با او تماس بگیرد، پس همه چیز را به او گفته بود. از حرص دندان هایش را روي هم فشار داد، به زور جواب داد :-سلام مامان، چطورین؟ بابا چطوره؟ مادرش نمی خواست زود دستش را رو کند . مریم بازي مادرش را حفظ بود، اما حوصله بازي کردن نداشت. دلش می خواست بگوید - : استپ! من نیستم، خودت بازي کن اما حرفی نزد
-.همه خوبن، تو چطوري؟ پرهام جون چطوره؟ مریم در دل جواب داد -: حال علی رو نمی پرسه، چون باهاش حرف زده؛داماد مارمولک! سر سري گفت - : همه خوبن،خیلی ممنون. اتفاقا داشتم پرهام رو می خوابوندم. الان منتظره برم براش قصه بگم .منتظر ماند مادرش بگوید -: خوب برو به بچه برس، من کار خاصی نداشتم فقط می خواستم احوال پرسی کنم. اما بر خلاف انتظارش مادرش گفت -: حالا یه بار هم منتظر بمونه، آسمون به زمین نمی رسه. مریم مطمئن شد حدسش درست است . مادرش ادامه داد - : خودت چطوري؟خوبی؟ وقتی دید دخترش سکوت کرده، شروع کرد - : گفتم هی زنگ بزنم ببینم چطوري، تلفنت اشغال بود، زنگ زدم به شوهرت. میخواستم بگم عصر ییایید اینجا ، دلمون براتون تنگ شده، اما علی گفت تو حال نداري. این بود که دلم شور زد ،گفتم یه زنگی بزنم ببینم چطوري، چرا حال نداري؟ مریم بی حوصله خودش را روي مبل راحتی انداخت.می دانست مادرش از (الف)تا(ي)قصه را می داند، اما نمی داند چطور بگوید .احتمالا علی همه چیز را تعریف کرده بود، اما از مادرش خواسته بود جوري نگوید که مریم بفهمد داستان از کجا درز کرده هر دو حدس زده بودند با حال خرابی که او دارد همان اول کاري که صداي مادرش را بشنود همه چیز را بیرون میریزد.
@Mohebaneahlebeyyt
نام کتاب : آن سوی آينه
نویسنده : تکین حمزه لو
صفحه یازدهم
مریم دندان قروچه اي کرد و به سختی گفت -: من که میدونم علی همه چیزو گفته! پس لطفا فیلم بازي نکنید .خودتون هم می دونید که چرا حوصله ندارم. اما بهتون بگم، اصلا گوش شنوا براي نصیحت و پند و اندرز ندارم ها !
مادرش طبق عادت توپید -: درد بابام! می خواستی حواست رو جمع کنی. از قدیم گفتن هر که خربزه می خوره پاي لرزش هم مشینه .
مریم با حاضر جوابی گفت - : قدیم دکترا بلد نبودن لرز رو درمون کنن، الان بلدن. نباید پای لرز نشست .
-ببینن مریم ! تو دیگه بچه نیستی که من بترسونمت یا وادارت کنم، اما بهت بگم این کارا عاقبت نداره. یکهو دیدي خدا قهرش گرفت هر چی دار ي از دستت گرفت ها !مریم پوزخندي زد -: چی رو مثلا؟ ویلای شمال و ماشین بنزم رو میگید، یا خونه هزار متري و استخر و سونا که دارم رو؟ می توانست مادرش را مجسم کند که چطور بین انگشت هایش را گاز میگیرد. صدایش را پس از مکثی شنید -: ناشکري نکن بچه، خیلی ها آرزوي زندگی تو رو دارن . مریم به ذهنش فشار آورد. این جمله را کی شنیده بود؟ مطمئن بود این جمله را آن روز شنیده. یادش افتاد علی گفته بود همه دوستانش آرزو ي زندگی او را دارند . مادرش داشت می گفت - : خونه خوب و خوشگل، شوهر آقا و با اخلاق بچه سالم و باهوش، دیگه چی می خواي که نداري؟ مریم به پاهاي کوچک و ناخن هاي مرتبش نگاه کرد. این دیالوگ را حفظ بود. الان مادرش می خواست هزار و یک مثال از دور و بري ها بیاورد و ثابت کند خانه بزرگ و ویلا و ماشین آنچنانی خوشبختی نمی آورد و مردم آرزوي خوشبختی دارند، همان
چیزي که او داشت و قدرش را نمی دانست. با خودش قرار گذاشت علی که در را باز کرد سرش خراب شود و یک دعواي
درست و حسابی راه بیندازد.چه معنی داشت هر چه می شد پاي مادر او را وسط می کشید . بعد نوبت مادر شوهر که میرسید، هیس و هوس می کرد که مادرش اعصاب درست و حسابی ندارد و گناه است او را نگران و عصبی کنند. شوهر هم بود شوهرهاي قدیم ! دلش میخواست که قاپ آنها را بدزدد و آنها را بر علیه او بشورانند؟ ناسلامتی پدر و مادر او بودند اما چطور هوای علی را داشتند و به خاطر علی او را سرزنش می کردند .
.صدا ي مادرش در گوشش پیچید - . همین دختر اعظم خانم، چرا راه دور بریم؟یادته چه عروسی براش گرفتن و چه خونه و زندگی براش درست کردن؟ یادته سر عقد پدر داماد بهشون ویلای شمال کادو داد و مادر داماد سوئیچ پژو به دختره داد بعدش چی شد؟! هان؟
@Mohebaneahlebeyyt
نویسنده : تکین حمزه لو
صفحه یازدهم
مریم دندان قروچه اي کرد و به سختی گفت -: من که میدونم علی همه چیزو گفته! پس لطفا فیلم بازي نکنید .خودتون هم می دونید که چرا حوصله ندارم. اما بهتون بگم، اصلا گوش شنوا براي نصیحت و پند و اندرز ندارم ها !
مادرش طبق عادت توپید -: درد بابام! می خواستی حواست رو جمع کنی. از قدیم گفتن هر که خربزه می خوره پاي لرزش هم مشینه .
مریم با حاضر جوابی گفت - : قدیم دکترا بلد نبودن لرز رو درمون کنن، الان بلدن. نباید پای لرز نشست .
-ببینن مریم ! تو دیگه بچه نیستی که من بترسونمت یا وادارت کنم، اما بهت بگم این کارا عاقبت نداره. یکهو دیدي خدا قهرش گرفت هر چی دار ي از دستت گرفت ها !مریم پوزخندي زد -: چی رو مثلا؟ ویلای شمال و ماشین بنزم رو میگید، یا خونه هزار متري و استخر و سونا که دارم رو؟ می توانست مادرش را مجسم کند که چطور بین انگشت هایش را گاز میگیرد. صدایش را پس از مکثی شنید -: ناشکري نکن بچه، خیلی ها آرزوي زندگی تو رو دارن . مریم به ذهنش فشار آورد. این جمله را کی شنیده بود؟ مطمئن بود این جمله را آن روز شنیده. یادش افتاد علی گفته بود همه دوستانش آرزو ي زندگی او را دارند . مادرش داشت می گفت - : خونه خوب و خوشگل، شوهر آقا و با اخلاق بچه سالم و باهوش، دیگه چی می خواي که نداري؟ مریم به پاهاي کوچک و ناخن هاي مرتبش نگاه کرد. این دیالوگ را حفظ بود. الان مادرش می خواست هزار و یک مثال از دور و بري ها بیاورد و ثابت کند خانه بزرگ و ویلا و ماشین آنچنانی خوشبختی نمی آورد و مردم آرزوي خوشبختی دارند، همان
چیزي که او داشت و قدرش را نمی دانست. با خودش قرار گذاشت علی که در را باز کرد سرش خراب شود و یک دعواي
درست و حسابی راه بیندازد.چه معنی داشت هر چه می شد پاي مادر او را وسط می کشید . بعد نوبت مادر شوهر که میرسید، هیس و هوس می کرد که مادرش اعصاب درست و حسابی ندارد و گناه است او را نگران و عصبی کنند. شوهر هم بود شوهرهاي قدیم ! دلش میخواست که قاپ آنها را بدزدد و آنها را بر علیه او بشورانند؟ ناسلامتی پدر و مادر او بودند اما چطور هوای علی را داشتند و به خاطر علی او را سرزنش می کردند .
.صدا ي مادرش در گوشش پیچید - . همین دختر اعظم خانم، چرا راه دور بریم؟یادته چه عروسی براش گرفتن و چه خونه و زندگی براش درست کردن؟ یادته سر عقد پدر داماد بهشون ویلای شمال کادو داد و مادر داماد سوئیچ پژو به دختره داد بعدش چی شد؟! هان؟
@Mohebaneahlebeyyt
نام کتاب : آن سوی آينه
نویسنده : تکین حمزه لو
صفحه دوازدهم
مریم خسته و عصبی به ساعت نگاه کرد. تقریبا چهل دقیقه بود که مادرش با حرارت حرف می زد. سعی کرد دهانش را محکم ببندد تا حرف ی نزند که ماهها مجبور به منت کشی شود؛ چیزی تا پایان دیالوگ نمانده بود. مادرش بی توجه به سکوت مریم خودش جواب خودش را داد :
- هیچی ! فهمیدن داماد یه دیوونه زنجیري خطرناکه! می خواستن زنش بدن بلکه حالش خوب بشه، یادته چه بلایی سر دختر بدبخت اعظم خانم آورد؟ چون می دانست مریم باز هم جواب نمیدهد دیگر منتظر نماند . -تا طلاقش رو بگیرن و بیان بفهمن چی شده، دو سه تا دنده و چهار پنج تا دندون دختر بیچاره رو خرد و خاکشیر کرد .
مریم آه کشید -: حالا این حرفها چه ربطی به من داره مامان؟ _ربط نداره؟! این همه ناشکری میکنی ؟....الان هم به جای اینکه شیرینی پخش کنی و سور بدي زانوي غم بغل زدي و توي فکر کشتن اون طفل معصومی ؟ا ؟ این کار آخر و عاقبت نداره. تازه تو که یه بچه دیگه میخواستی ،سنت هم که کمه پیر که نیستی بگم برات خطر داره، پس چرا ناشکری مي کنی؟ مریم با بد خلقی جواب داد - : من الان احتیاج به کمک دارم نه یک نفر که نصیحتم کنه. همین پرهام رو نمی تونم جمع و جور کنم، یکی دیگه هم اضافه کنم . مادرش خندید -: شاید این یکی دختر باشه ها ! - این چه ربطی به موضوع داره؟ _ا درد بابام! قبلا سر هشتمی تازه به این فکر می افتادن که زیاده یا کمه حالا مگه تو چند تا بچه داري؟! تازه شوهرتم اونقدر خوب و کمک حالته. مردهاي قدیمی نه کمک می کردن نه ناز و نوازش بلد بودن، باز زنها بچه می آوردن و پدرشون در می اومد تا از آب و گل درش بیارن. تو که ماشاءالله درآمد شوهرتم بالاست.لازم نیست نگران باشی، سر کار هم که نمیری، دیگه چی میگی؟ مریم عصبانی شد- بس کن مامان! من طاقت حاملگی و زایمان و بچه داري رو ندارم چه شوهرم خوب باشه چه بد، من باید نه ماه به دل بکشم و برم زیر تیغ جراحی، طاقت شیر دادن نصفه شب و ونگ ونگ ندارم، می فهمی؟
مادرش وقتی عصبانیت دخترش را دید خواست آرامش کند -: عزیزم چشم بهم بزنی تموم شده، عوضش یه بچه خوشگل و ناز گیر میاری که به دنیا می ارزه. انقدر سخت نگیر، من هم که نمردم بهت کمک میکنم. مادر شوهر و خواهر شوهرت هم هستن.
@Mohebaneahlebeyyt
نویسنده : تکین حمزه لو
صفحه دوازدهم
مریم خسته و عصبی به ساعت نگاه کرد. تقریبا چهل دقیقه بود که مادرش با حرارت حرف می زد. سعی کرد دهانش را محکم ببندد تا حرف ی نزند که ماهها مجبور به منت کشی شود؛ چیزی تا پایان دیالوگ نمانده بود. مادرش بی توجه به سکوت مریم خودش جواب خودش را داد :
- هیچی ! فهمیدن داماد یه دیوونه زنجیري خطرناکه! می خواستن زنش بدن بلکه حالش خوب بشه، یادته چه بلایی سر دختر بدبخت اعظم خانم آورد؟ چون می دانست مریم باز هم جواب نمیدهد دیگر منتظر نماند . -تا طلاقش رو بگیرن و بیان بفهمن چی شده، دو سه تا دنده و چهار پنج تا دندون دختر بیچاره رو خرد و خاکشیر کرد .
مریم آه کشید -: حالا این حرفها چه ربطی به من داره مامان؟ _ربط نداره؟! این همه ناشکری میکنی ؟....الان هم به جای اینکه شیرینی پخش کنی و سور بدي زانوي غم بغل زدي و توي فکر کشتن اون طفل معصومی ؟ا ؟ این کار آخر و عاقبت نداره. تازه تو که یه بچه دیگه میخواستی ،سنت هم که کمه پیر که نیستی بگم برات خطر داره، پس چرا ناشکری مي کنی؟ مریم با بد خلقی جواب داد - : من الان احتیاج به کمک دارم نه یک نفر که نصیحتم کنه. همین پرهام رو نمی تونم جمع و جور کنم، یکی دیگه هم اضافه کنم . مادرش خندید -: شاید این یکی دختر باشه ها ! - این چه ربطی به موضوع داره؟ _ا درد بابام! قبلا سر هشتمی تازه به این فکر می افتادن که زیاده یا کمه حالا مگه تو چند تا بچه داري؟! تازه شوهرتم اونقدر خوب و کمک حالته. مردهاي قدیمی نه کمک می کردن نه ناز و نوازش بلد بودن، باز زنها بچه می آوردن و پدرشون در می اومد تا از آب و گل درش بیارن. تو که ماشاءالله درآمد شوهرتم بالاست.لازم نیست نگران باشی، سر کار هم که نمیری، دیگه چی میگی؟ مریم عصبانی شد- بس کن مامان! من طاقت حاملگی و زایمان و بچه داري رو ندارم چه شوهرم خوب باشه چه بد، من باید نه ماه به دل بکشم و برم زیر تیغ جراحی، طاقت شیر دادن نصفه شب و ونگ ونگ ندارم، می فهمی؟
مادرش وقتی عصبانیت دخترش را دید خواست آرامش کند -: عزیزم چشم بهم بزنی تموم شده، عوضش یه بچه خوشگل و ناز گیر میاری که به دنیا می ارزه. انقدر سخت نگیر، من هم که نمردم بهت کمک میکنم. مادر شوهر و خواهر شوهرت هم هستن.
@Mohebaneahlebeyyt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
خـدای مهربانم❤️🙏
امشب برای دوستانم✨
همراهی آرزو میکنم✨
از جنسِ خـودت❣
نزدیـک✨
بخشنـده✨
بـی منـت✨
در همه ی لحظات✨
یار و یاورشان باش...🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
@Mohebaneahlebeyyt
🌹در این شب دل انگیز خدا
🍃براتون،یک حس قشنگ
🌹یک شادی بی دلیل
🍃یک نفس عطر خدا
🌹و دنیا دنیا،آرزوی خوب دارم🙏🌹🙏
@Mohebaneahlebeyyt
خـدای مهربانم❤️🙏
امشب برای دوستانم✨
همراهی آرزو میکنم✨
از جنسِ خـودت❣
نزدیـک✨
بخشنـده✨
بـی منـت✨
در همه ی لحظات✨
یار و یاورشان باش...🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
@Mohebaneahlebeyyt
🌹در این شب دل انگیز خدا
🍃براتون،یک حس قشنگ
🌹یک شادی بی دلیل
🍃یک نفس عطر خدا
🌹و دنیا دنیا،آرزوی خوب دارم🙏🌹🙏
@Mohebaneahlebeyyt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌸
یک روزدیگر
یک برکت دیگر
وفرصت دیگربراے زندگی
خدایا🙏
تو را سپاس بخاطر روزی دیگر و آغازی نو🌸
با نام توآغازمی کنیم🌸
خدایا به امیدخودت🙏
@Mohebaneahlebeyyt
یک روزدیگر
یک برکت دیگر
وفرصت دیگربراے زندگی
خدایا🙏
تو را سپاس بخاطر روزی دیگر و آغازی نو🌸
با نام توآغازمی کنیم🌸
خدایا به امیدخودت🙏
@Mohebaneahlebeyyt
💠 هر روز با یک آیه از قرآن کریم
🔹يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ
🔷 ای مؤمنان، هر گاه فاسقی خبری برای شما آورد تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت از کار خود پشیمان گردید.
@Mohebaneahlebeyyt
🔹يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ
🔷 ای مؤمنان، هر گاه فاسقی خبری برای شما آورد تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت از کار خود پشیمان گردید.
@Mohebaneahlebeyyt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚪️💫بـــر جـــمــــال و رخ
❄️💫زیبای محمد صـلوات
⚪️💫بـــر کــمــال و مــه
❄️💫بی تای محمد صلوات
⚪️💫تـا کـه فـیـض ازلـی
❄️💫شــامل حالـت بشود
⚪️💫بــرخــصــال وقــد
❄️💫رعنـــای محمد صلوات
⚪️💫اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
❄️💫وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@Mohebaneahlebeyyt
❄️💫زیبای محمد صـلوات
⚪️💫بـــر کــمــال و مــه
❄️💫بی تای محمد صلوات
⚪️💫تـا کـه فـیـض ازلـی
❄️💫شــامل حالـت بشود
⚪️💫بــرخــصــال وقــد
❄️💫رعنـــای محمد صلوات
⚪️💫اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
❄️💫وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@Mohebaneahlebeyyt
سلام امام زمانم✋🌸
محبوبِ من! در زمستان استخوانسوز، در روزهای بیخورشید، در شبهای بیماه، در زندگانی پر آه بگوئید مرا محبوبم، که دلخوشیمن چه بوده است؟ جز حس گرمای مهربان دستهای شما.
محبوبم! شما که غریبه نیستید من با این بُغض کهنهی مانده در گلویم چه کنم؟
محبوبم! سر بر شانهی کدام محبوب بگذارم؟
رو به کدام سرزمین بگریزم؟ وقتی معنای محبت را تمام عُمر در حرفبهحرف نام زیبای شما جُستهام. وقتی همهی ساعات عمر، از خود به سوی شما گریختهام.
محبوبم! شما که غریبه نیستید دلم تنگ شده است برایتان و تا به یاد دارم حال دلِ من همین بوده است.
درد فراق، مصیبت هجران، داستان دوری، قصهی خورشید پشت ابر در آسمان، دلم تنگ است.
محبوبم! شما بگوئید من با این دل شکسته هزار هزار تِکه چه کنم؟
محبوب من! شما بگوئید چیست تکلیف آن که در صف عاشقانتان آخر از همه ایستاده است به انتظار؟
آنکه کاسهی خالیش را به امید سهم کوچکی از نگاهتان، لبخندتان و نوازشتان سر دست گرفته است سالها.
🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷
@Mohebaneahlebeyyt
محبوبِ من! در زمستان استخوانسوز، در روزهای بیخورشید، در شبهای بیماه، در زندگانی پر آه بگوئید مرا محبوبم، که دلخوشیمن چه بوده است؟ جز حس گرمای مهربان دستهای شما.
محبوبم! شما که غریبه نیستید من با این بُغض کهنهی مانده در گلویم چه کنم؟
محبوبم! سر بر شانهی کدام محبوب بگذارم؟
رو به کدام سرزمین بگریزم؟ وقتی معنای محبت را تمام عُمر در حرفبهحرف نام زیبای شما جُستهام. وقتی همهی ساعات عمر، از خود به سوی شما گریختهام.
محبوبم! شما که غریبه نیستید دلم تنگ شده است برایتان و تا به یاد دارم حال دلِ من همین بوده است.
درد فراق، مصیبت هجران، داستان دوری، قصهی خورشید پشت ابر در آسمان، دلم تنگ است.
محبوبم! شما بگوئید من با این دل شکسته هزار هزار تِکه چه کنم؟
محبوب من! شما بگوئید چیست تکلیف آن که در صف عاشقانتان آخر از همه ایستاده است به انتظار؟
آنکه کاسهی خالیش را به امید سهم کوچکی از نگاهتان، لبخندتان و نوازشتان سر دست گرفته است سالها.
🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷
@Mohebaneahlebeyyt
روستایی زادهام از راه دوری آمدم
با هزار امید از بهر حضوری آمدم
دست خالی آمدم گفتم تو آقای کریم
پر کنی دستم اگرچه روسیاهم یارضا
گفتهام من با همه حکم برائت میدهی
وعده بر زوار با خط شفاعت میدهی
مادر بیمار من گفته سلامش را دهم
بر تو ای آقا سلامِ از روی بامش را دهم
خادم مسجدکهخرجاینسفر را هم نداشت
کاسهٔ نذری به من داده که نامش را دهم
هرچه خیر از سوی حق جاریشده پایان تویی
بیسروسامانعشقم یارضا سامان تویی
@Mohebaneahlebeyyt
با هزار امید از بهر حضوری آمدم
دست خالی آمدم گفتم تو آقای کریم
پر کنی دستم اگرچه روسیاهم یارضا
گفتهام من با همه حکم برائت میدهی
وعده بر زوار با خط شفاعت میدهی
مادر بیمار من گفته سلامش را دهم
بر تو ای آقا سلامِ از روی بامش را دهم
خادم مسجدکهخرجاینسفر را هم نداشت
کاسهٔ نذری به من داده که نامش را دهم
هرچه خیر از سوی حق جاریشده پایان تویی
بیسروسامانعشقم یارضا سامان تویی
@Mohebaneahlebeyyt
🌻 زیارت مختصر حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) در روز شنبه :
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَجَزَاکَ اللهُ یَا رَسُولَ اللهِ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِیّا عَنْ أُمَّتِهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای محمّد بن عبد اللّه، سلام بر توی ای اختیارشده خدا، سلام بر تو ای محبوب خدا، سلام بر تو ای برگزیده خدا، سلام بر تو ای امین وحی خدا، شهادت می دهم که تو فرستاده خدایی و گواهی می دهم که تو محمّد بن عبد اللّه هستی و گواهی می دهم که تو امّت خویش را خیرخواهانه پند گفتی، و در راه پرودگارت جهاد کردی،و او را تا زمان مرگ پرستیدی، پس خدا پاداشت دهد ای فرستاده خدا، بهترین پاداشی که به پیامبری از سوی امّتش می دهد. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست. برترین درودی که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی، همانا تو ستوده و بزرگواری
التماس دعا✋🌸
@Mohebaneahlebeyyt
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَجَزَاکَ اللهُ یَا رَسُولَ اللهِ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِیّا عَنْ أُمَّتِهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای محمّد بن عبد اللّه، سلام بر توی ای اختیارشده خدا، سلام بر تو ای محبوب خدا، سلام بر تو ای برگزیده خدا، سلام بر تو ای امین وحی خدا، شهادت می دهم که تو فرستاده خدایی و گواهی می دهم که تو محمّد بن عبد اللّه هستی و گواهی می دهم که تو امّت خویش را خیرخواهانه پند گفتی، و در راه پرودگارت جهاد کردی،و او را تا زمان مرگ پرستیدی، پس خدا پاداشت دهد ای فرستاده خدا، بهترین پاداشی که به پیامبری از سوی امّتش می دهد. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست. برترین درودی که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی، همانا تو ستوده و بزرگواری
التماس دعا✋🌸
@Mohebaneahlebeyyt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام صبح زیباتون بخیر ☕️🌸😊
سوم اسفندماه از راه رسید🌸
هفته نو🌸
روز نو🌸
پر ازخیر وبرکت و موفقیتهای
پی درپی باشه
وشادی وخوشبختی همراه
همیشگی تون
شروع هفته تون پُر برکت 🌸 ☕😊
@Mohebaneahlebeyyt
سوم اسفندماه از راه رسید🌸
هفته نو🌸
روز نو🌸
پر ازخیر وبرکت و موفقیتهای
پی درپی باشه
وشادی وخوشبختی همراه
همیشگی تون
شروع هفته تون پُر برکت 🌸 ☕😊
@Mohebaneahlebeyyt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸سلام به شنبه
💕سلام به این روز شـاد
🌸سلام به این شروع قشنگ
💕سلام به قلبهای پاک
🌸سلام به گلهای باغ زندگی
💕سلام به دوستان مهربان
🌸شنبه تون به عافیت و تندرستی
@Mohebaneahlebeyyt
💕سلام به این روز شـاد
🌸سلام به این شروع قشنگ
💕سلام به قلبهای پاک
🌸سلام به گلهای باغ زندگی
💕سلام به دوستان مهربان
🌸شنبه تون به عافیت و تندرستی
@Mohebaneahlebeyyt
نیایش صبحگاهی 🌺 🍃 🌺
خدایا 🙏
🌸در شروع هفته
✨رزق حلال
🌸روزی فراوان
✨برکت بسیار
🌸سلامتی و دلخوشی
✨آرامش درونی و
🌸آسایش و خوشبختی
✨را در زندگی
🌸دوستانم جاری بفرما🙏
آمیـــن یا رَبَّ الْعالَمین🙏
ای پروردگار جهانیان 🙏
@Mohebaneahlebeyyt
خدایا 🙏
🌸در شروع هفته
✨رزق حلال
🌸روزی فراوان
✨برکت بسیار
🌸سلامتی و دلخوشی
✨آرامش درونی و
🌸آسایش و خوشبختی
✨را در زندگی
🌸دوستانم جاری بفرما🙏
آمیـــن یا رَبَّ الْعالَمین🙏
ای پروردگار جهانیان 🙏
@Mohebaneahlebeyyt
(تقویم همسران)
✴️ شنبه 👈4 اسفند / حوت 1403
👈23 شعبان 1446👈22 فوریه 2025
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅امور ازدواجی خواستگاری عقد و عروسی.
✅انواع تجارت ها.
✅مسافرت.
✅خرید و فروش.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅و دیدار بزرگان و ملوک خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب و خیر فراوان در پی دارد. ان شاءالله.
👶زایمان خوب و نوزاد زیبا و خوشرو و محبوب است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج قوس است و برای امور زیر نیک و پسندیده است.
✳️امور ازدواجی خواستگاری عقد و عروسی.
✳️آموزش و تعلیم.
✳️شروع به کار و کسب.
✳️جابه جایی و نقل و انتقال.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️بردن جهاز عروس.
✳️و شراکت و امور بازرگانی نیک است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث روبراه شدن امور می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث شادی دل می شود.
💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: سندی بر جواز یا منع مباشرت وارد نشده است.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در آیه ی 24 سوره مبارکه "نور" است.
یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را با شخصی دعوا یا خصومتی پیش آید دلیل و شاهد بیاورد و بر وی غلبه کند. از این قبیل امور قیاس شود.
کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
📚 منبع مطالب:
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
انتشارات حسنین قم تلفن.
09032516300
02537747297
09123532816
@Mohebaneahlebeyyt
✴️ شنبه 👈4 اسفند / حوت 1403
👈23 شعبان 1446👈22 فوریه 2025
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅امور ازدواجی خواستگاری عقد و عروسی.
✅انواع تجارت ها.
✅مسافرت.
✅خرید و فروش.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅و دیدار بزرگان و ملوک خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب و خیر فراوان در پی دارد. ان شاءالله.
👶زایمان خوب و نوزاد زیبا و خوشرو و محبوب است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج قوس است و برای امور زیر نیک و پسندیده است.
✳️امور ازدواجی خواستگاری عقد و عروسی.
✳️آموزش و تعلیم.
✳️شروع به کار و کسب.
✳️جابه جایی و نقل و انتقال.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️بردن جهاز عروس.
✳️و شراکت و امور بازرگانی نیک است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث روبراه شدن امور می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث شادی دل می شود.
💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: سندی بر جواز یا منع مباشرت وارد نشده است.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در آیه ی 24 سوره مبارکه "نور" است.
یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را با شخصی دعوا یا خصومتی پیش آید دلیل و شاهد بیاورد و بر وی غلبه کند. از این قبیل امور قیاس شود.
کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
📚 منبع مطالب:
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
انتشارات حسنین قم تلفن.
09032516300
02537747297
09123532816
@Mohebaneahlebeyyt
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃
✿↶ #حـــسآرامـــشنـــــابــــــ ↷✿
❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀
🌸 ﺧـﺪﺍیا
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﻏﺮﻭﺭ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ میگیرد
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﻫﻮﺱ
ﭼﻮﻥ ﺯﯾﺒﺎﺭﻭئی ﺯﺷﺖ ﻃﯿﻨﺖ
به ﻣﻦ ﺍﺷﺎﺭﻩ میکند
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﻫﺮ ﺻﺪﺍئی
ﺟﺰ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ به ﮔﻮﺷﻢ ﺯﯾﺒﺎ میشود
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که
ﻣﺮﺍ ﺑﺮ دستها میبرند
بی ﻫﯿﭻ ﺯﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺷﻪﺍﯼ
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﺩﺭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼﺍﻡ
ﻓﻘﻂ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ میزنم
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﺩﻝ ﮐﻨﺪﻥ ﺍﺯ
ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ به ﻇﺎﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﻓﺘﻨﯽ
ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺨﺖ میشود
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
رهایم مکن ای مهربانترین
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
✧✾════✾✰✾════✾✧
@Mohebaneahlebeyyt
✿↶ #حـــسآرامـــشنـــــابــــــ ↷✿
❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀
🌸 ﺧـﺪﺍیا
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﻏﺮﻭﺭ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ میگیرد
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﻫﻮﺱ
ﭼﻮﻥ ﺯﯾﺒﺎﺭﻭئی ﺯﺷﺖ ﻃﯿﻨﺖ
به ﻣﻦ ﺍﺷﺎﺭﻩ میکند
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﻫﺮ ﺻﺪﺍئی
ﺟﺰ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ به ﮔﻮﺷﻢ ﺯﯾﺒﺎ میشود
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که
ﻣﺮﺍ ﺑﺮ دستها میبرند
بی ﻫﯿﭻ ﺯﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺷﻪﺍﯼ
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﺩﺭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼﺍﻡ
ﻓﻘﻂ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ میزنم
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
🌸 ﺧـﺪﺍﯾﺎ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ که ﺩﻝ ﮐﻨﺪﻥ ﺍﺯ
ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ به ﻇﺎﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﻓﺘﻨﯽ
ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺨﺖ میشود
به ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم
رهایم مکن ای مهربانترین
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
✧✾════✾✰✾════✾✧
@Mohebaneahlebeyyt
#اتمام_غم_و_تبدیلش_به_شادی
🌸✨ هر که آیه ۳۴ و ۳۵
سوره فاطر را مداومت نماید و
بخواند هموم و غموم وی به
شادی و سرور مبدل شود✨
📚 گلهای ارغوان ۵۹/۳
@Mohebaneahlebeyyt
🌸✨ هر که آیه ۳۴ و ۳۵
سوره فاطر را مداومت نماید و
بخواند هموم و غموم وی به
شادی و سرور مبدل شود✨
📚 گلهای ارغوان ۵۹/۳
@Mohebaneahlebeyyt
#افزایش_ثروت
✍ آیتالله کوهستانی ره ؛
سوره حمد و آیةالکرسی و آیات
۱۸ و ۱۹ و ۲۶ و ۲۷ سوره مبارکه
آل عمران در افزایش روزی
نافع است🔺🔺
📚 بر قله پارسایی ۲۸۱
@Mohebaneahlebeyyt
✍ آیتالله کوهستانی ره ؛
سوره حمد و آیةالکرسی و آیات
۱۸ و ۱۹ و ۲۶ و ۲۷ سوره مبارکه
آل عمران در افزایش روزی
نافع است🔺🔺
📚 بر قله پارسایی ۲۸۱
@Mohebaneahlebeyyt
💠پاداش تهلیل در ماه شعبان
🔹 هرکس در ماه شعبان، هزار بار بگوید:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ، مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»،
🔹 خداوند عبادتِ هزار سال برای او می نویسد، و گناهِ هزار سال را از وی محو می کند، و این فرد روز قیامت از قبرش بیرون می آید در حالی که صورتش همچون ماه شب چهارده می درخشد، و نزد خداوند در زمره راستگویان منظور می شود.
📗اقبال الاعمال، ص196
@Mohebaneahlebeyyt
🔹 هرکس در ماه شعبان، هزار بار بگوید:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ، مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»،
🔹 خداوند عبادتِ هزار سال برای او می نویسد، و گناهِ هزار سال را از وی محو می کند، و این فرد روز قیامت از قبرش بیرون می آید در حالی که صورتش همچون ماه شب چهارده می درخشد، و نزد خداوند در زمره راستگویان منظور می شود.
📗اقبال الاعمال، ص196
@Mohebaneahlebeyyt