عید سعید غدیر خم مبارک باد
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
چهار عید بزرگ ما ایرانیان مسلمان شیعه عبارتند از: نوروز، فطر، قربان و غدیر خم.
هجدهم ذیحجه سال دهم هجری روز بزرگی در تاریخ اسلام است.
در این روز رسول خدا محمد مصطفی (ص) سمت و سوی اسلام بعد از خود را تعیین کرد، و ولایت علی مرتضی (ع) را به مسلمانان اعلام کرد.
در غدیر خم هندسه معرفت دینی، مشاهدات و تجارب عرفانی، و نیز سرنوشت سیاسی امت از زبان پیامبر تبیین شد.
دو شأن نخست انتصابی بود و شأن سوم انتخابی.
واقعه غدیر خم یکی از مسلمات اسلامی است.
در چهار کتاب از صحاح ستة اهل سنت سخنان پیامبر (ص) در این روز تاریخی نقل شده است:
صحیح مسلم، سنن ابن ماجه، سنن ترمذی، و سنن کبرای نسایی.
علاوه بر آن دو کتاب اقدم دیگر اهل سنت، مسند احمد بن حنبل و انساب الاشراف بلاذری قابل ذکر است.
عبارت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» (هر که من مولای او هستم، علی هم مولای اوست) در زمره احادیث متواتر است که حداقل دو نفر از بزرگان اهل سنت به تواتر آن اعتراف کرده اند: ذهبی و سیوطی.
معنای مولی در حدیث پیامبر دوست و ناصر نیست، ولیّ و سرپرست است، آنچنانکه عبدالحسین امینی در موسوعة الغدیر فی الکتاب والسنة والادب (۱۴ جلد) شواهد آن را قرن به قرن در نثر و نظم عربی نشان داده است.
ویلفرد مادلونگ محقق پرآوزه تاریخ اسلام دانشگاه آکسفورد که اخیرا از دنیا رفت کتابی دارد با مشخصات زیر:
Madelung, Wilferd. The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate. (1996).
ترجمه فارسی آن: جانشینی حضرت محمد (ص): پژوهشی پیرامون خلافت نخستین (۱۳۷۷).
تحقیق مادلونگ با تلقی شیعی از جانشینی پیامبر (ص) قرابت دارد.
غدیر خم بسیار بزرگتر از جانشینی سیاسی پیامبر (ص) است.
چند جریان در دوران معاصر به نماد اصیل غدیر خم جفا کرده اند:
اول. جریان سنتی «شیعه غالی» (ولایی ها).
دوم. «اسلام انقلابی» یا جمهوری اسلامی با سوء استفاده از اسلام و تشیع و تنزل ولایت علوی به مبنای بی بنیاد «ولایت سیاسی فقیه»،
سوم. «اسلام قرآنی» که می پندارد باید در سواد اعظم اهل سنت منحل شد.
چهارم. روشنفکری دینی تجدیدنظرطلب که هویت زدایی از اسلام و تشیع را سرلوحه فعالیتهای خود کرده است.
دو جریان نخست درباره غدیر خم افراط و دو جریان اخیر (شیعیان شرمنده) درباره آن تفریط کرده اند.
با شناخت بیشتر معارف دین و مذهبمان منادیان رویکرد علوی به کلام الهی و سنت نبوی باشیم.
عید سعید غدیر خم بر محبان اهل بیت پیامبر مبارک باد.
https://kadivar.com/21407/
@Mohsen_Kadivar_Official
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
چهار عید بزرگ ما ایرانیان مسلمان شیعه عبارتند از: نوروز، فطر، قربان و غدیر خم.
هجدهم ذیحجه سال دهم هجری روز بزرگی در تاریخ اسلام است.
در این روز رسول خدا محمد مصطفی (ص) سمت و سوی اسلام بعد از خود را تعیین کرد، و ولایت علی مرتضی (ع) را به مسلمانان اعلام کرد.
در غدیر خم هندسه معرفت دینی، مشاهدات و تجارب عرفانی، و نیز سرنوشت سیاسی امت از زبان پیامبر تبیین شد.
دو شأن نخست انتصابی بود و شأن سوم انتخابی.
واقعه غدیر خم یکی از مسلمات اسلامی است.
در چهار کتاب از صحاح ستة اهل سنت سخنان پیامبر (ص) در این روز تاریخی نقل شده است:
صحیح مسلم، سنن ابن ماجه، سنن ترمذی، و سنن کبرای نسایی.
علاوه بر آن دو کتاب اقدم دیگر اهل سنت، مسند احمد بن حنبل و انساب الاشراف بلاذری قابل ذکر است.
عبارت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» (هر که من مولای او هستم، علی هم مولای اوست) در زمره احادیث متواتر است که حداقل دو نفر از بزرگان اهل سنت به تواتر آن اعتراف کرده اند: ذهبی و سیوطی.
معنای مولی در حدیث پیامبر دوست و ناصر نیست، ولیّ و سرپرست است، آنچنانکه عبدالحسین امینی در موسوعة الغدیر فی الکتاب والسنة والادب (۱۴ جلد) شواهد آن را قرن به قرن در نثر و نظم عربی نشان داده است.
ویلفرد مادلونگ محقق پرآوزه تاریخ اسلام دانشگاه آکسفورد که اخیرا از دنیا رفت کتابی دارد با مشخصات زیر:
Madelung, Wilferd. The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate. (1996).
ترجمه فارسی آن: جانشینی حضرت محمد (ص): پژوهشی پیرامون خلافت نخستین (۱۳۷۷).
تحقیق مادلونگ با تلقی شیعی از جانشینی پیامبر (ص) قرابت دارد.
غدیر خم بسیار بزرگتر از جانشینی سیاسی پیامبر (ص) است.
چند جریان در دوران معاصر به نماد اصیل غدیر خم جفا کرده اند:
اول. جریان سنتی «شیعه غالی» (ولایی ها).
دوم. «اسلام انقلابی» یا جمهوری اسلامی با سوء استفاده از اسلام و تشیع و تنزل ولایت علوی به مبنای بی بنیاد «ولایت سیاسی فقیه»،
سوم. «اسلام قرآنی» که می پندارد باید در سواد اعظم اهل سنت منحل شد.
چهارم. روشنفکری دینی تجدیدنظرطلب که هویت زدایی از اسلام و تشیع را سرلوحه فعالیتهای خود کرده است.
دو جریان نخست درباره غدیر خم افراط و دو جریان اخیر (شیعیان شرمنده) درباره آن تفریط کرده اند.
با شناخت بیشتر معارف دین و مذهبمان منادیان رویکرد علوی به کلام الهی و سنت نبوی باشیم.
عید سعید غدیر خم بر محبان اهل بیت پیامبر مبارک باد.
https://kadivar.com/21407/
@Mohsen_Kadivar_Official
آشوری، انقلابی عدالتخواه
توحید آشوری، ارتداد و اعدام - بخش اول
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
بهتصریح خامنهای، حبیبالله آشوری از ۱۳۴۶ با ایشان مرتبط شده، و در کارگاه ترجمۀ عربی به فارسی و درس تفسیر او حاضر میشده است.
به شهادت اسناد ساواک از سال ۱۳۴۹ وی از طلاب مروج آقای خمینی بوده،
سه سال به ایرانشهر تبعید شده،
با خامنهای دوست و همپرونده،
و از سال ۱۳۵۳ همراه با وی در زمرۀ روحانیون ممنوع المنبر بوده است.
مقدمۀ «علل گسترش اسلام» (۱۳۵۷) بهترین شاهد است که
آشوری مسلمانی پاکنهاد، نواندیش، خرافهستیز، آزادیخواه، عدالتطلب، مبارز و انقلابی بوده،
و از کیان اسلام دفاع کرده است.
@Mohsen_Kadivar_Official
توحید آشوری، ارتداد و اعدام - بخش اول
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
بهتصریح خامنهای، حبیبالله آشوری از ۱۳۴۶ با ایشان مرتبط شده، و در کارگاه ترجمۀ عربی به فارسی و درس تفسیر او حاضر میشده است.
به شهادت اسناد ساواک از سال ۱۳۴۹ وی از طلاب مروج آقای خمینی بوده،
سه سال به ایرانشهر تبعید شده،
با خامنهای دوست و همپرونده،
و از سال ۱۳۵۳ همراه با وی در زمرۀ روحانیون ممنوع المنبر بوده است.
مقدمۀ «علل گسترش اسلام» (۱۳۵۷) بهترین شاهد است که
آشوری مسلمانی پاکنهاد، نواندیش، خرافهستیز، آزادیخواه، عدالتطلب، مبارز و انقلابی بوده،
و از کیان اسلام دفاع کرده است.
@Mohsen_Kadivar_Official
آشوری، انقلابی عدالتخواه
توحید آشوری، ارتداد و اعدام - بخش اول
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
حبیبالله آشوری نویسندۀ کتاب توحید توسط دادگاه انقلاب اسلامی تهران در شهریور ۱۳۶۰ به اتهام ارتداد اعدام شده است.
آشوری از پدری چوپان در سال ۱۳۱۴ در یکی از روستاهای گناباد متولد شده است.
در مدرسۀ نواب در حوزۀ علمیۀ مشهد مقدمات و سطح مقدماتی را تحصیل کرده است. در هیچیک از دروس سطح عالی و خارج حوزۀ علمیۀ مشهد دیده نشده است.
به تصریح سید علی خامنهای، آشوری از حدود سال ۱۳۴۶ با ایشان مرتبط شده، در کارگاه ترجمۀ عربی به فارسی وی شرکت میکرده، گاهی نیز به درس تفسیر او حاضر میشده است.
در دانشکدۀ الهیات دانشگاه مشهد در مقطع کارشناسی تحصیل کرده، در فروردین ۱۳۴۹ از پایاننامۀ تحصیلی خود با عنوان «تصحیح و مقدمۀ رسالهای در کلی و اقسام آن و رسالهای در وحدت وجود»
با راهنمایی سید جلالالدین آشتیانی دفاع کرده
و «فلسفۀ صحیح مبتنی بر ایمان به مبدء و معاد» را «راه اصلاح بشریت» دانسته است.
آشوری در حوزۀ علمیۀ مشهد توحید، نهج البلاغه، و اقتصادنای صدر تدریس میکرده است.
بسیار سادهزیست بود، و از تلقی رایج بسیار سختگیرانهتر. فقیرانه و زاهدانه زندگی میکرد.
به شهادت اسناد ساواک، آشوری از سال ۱۳۴۹ از طلاب مروج آقای خمینی بوده است.
در اوراق بازجویی صریحاً ایشان را «اعلم في الأرض» و مرجع تقلید انقلابی خود معرفی کرده است.
در اعتراض به شهادت سید محمدرضا سعیدی، سه سال به ایرانشهر تبعید شده است.
با خامنهای دوست و همپرونده، و از سال ۱۳۵۳ همراه با وی در زمرۀ روحانیون ممنوع المنبر بوده است.
ساواک شرح منابر انقلابیاش را که در بین طلاب و دانشجویان علاقهمندان فراوانی داشته، گزارش کرده است.
عمید زنجانی امام جماعت مسجد لرزاده تهران نقل کرده که
حوالی سال ۱۳۵۲ جمعیت بسیاری ضبط صوت به دست برای استماع سخنرانیهای انقلابی آشوری به مسجد میآمدند
و نوارهای صحبت وی پخش میشد.
او در سال ۱۳۵۷ ترجمۀ عربی کتاب آرنولد را با عنوان «علل گسترش اسلام» به فارسی ترجمه و منتشر کرد.
مقدمۀ این کتاب بهترین شاهد بر این است که
آشوری مسلمانی پاکنهاد، نواندیش، خرافهستیز، آزادیخواه، عدالتطلب، مبارز و انقلابی بوده،
با ترفندهای استعمار آشنائی داشته،
و از کیان اسلام دفاع کرده است.
آشوری در مقالۀ «از دیدن درد خلق احساس رنج میکرد» در «یادنامۀ سالگرد هجرت و شهادت ابوذر زمان دکتر شریعتی» در خرداد ۵۷ تحلیلی عدالتخواهانه و تا حدود زیادی سوسیالیستی از اسلام داشته است.
او در کتاب «نگرشی به نهج البلاغه و تاریخ» در اواخر دهۀ ۵۰، متأثر از شریعتی، از همۀ تعالیم اسلامی تفسیری انقلابی و نمادین ارائه کرده است.
https://kadivar.com/21417/
@Mohsen_Kadivar_Official
توحید آشوری، ارتداد و اعدام - بخش اول
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
حبیبالله آشوری نویسندۀ کتاب توحید توسط دادگاه انقلاب اسلامی تهران در شهریور ۱۳۶۰ به اتهام ارتداد اعدام شده است.
آشوری از پدری چوپان در سال ۱۳۱۴ در یکی از روستاهای گناباد متولد شده است.
در مدرسۀ نواب در حوزۀ علمیۀ مشهد مقدمات و سطح مقدماتی را تحصیل کرده است. در هیچیک از دروس سطح عالی و خارج حوزۀ علمیۀ مشهد دیده نشده است.
به تصریح سید علی خامنهای، آشوری از حدود سال ۱۳۴۶ با ایشان مرتبط شده، در کارگاه ترجمۀ عربی به فارسی وی شرکت میکرده، گاهی نیز به درس تفسیر او حاضر میشده است.
در دانشکدۀ الهیات دانشگاه مشهد در مقطع کارشناسی تحصیل کرده، در فروردین ۱۳۴۹ از پایاننامۀ تحصیلی خود با عنوان «تصحیح و مقدمۀ رسالهای در کلی و اقسام آن و رسالهای در وحدت وجود»
با راهنمایی سید جلالالدین آشتیانی دفاع کرده
و «فلسفۀ صحیح مبتنی بر ایمان به مبدء و معاد» را «راه اصلاح بشریت» دانسته است.
آشوری در حوزۀ علمیۀ مشهد توحید، نهج البلاغه، و اقتصادنای صدر تدریس میکرده است.
بسیار سادهزیست بود، و از تلقی رایج بسیار سختگیرانهتر. فقیرانه و زاهدانه زندگی میکرد.
به شهادت اسناد ساواک، آشوری از سال ۱۳۴۹ از طلاب مروج آقای خمینی بوده است.
در اوراق بازجویی صریحاً ایشان را «اعلم في الأرض» و مرجع تقلید انقلابی خود معرفی کرده است.
در اعتراض به شهادت سید محمدرضا سعیدی، سه سال به ایرانشهر تبعید شده است.
با خامنهای دوست و همپرونده، و از سال ۱۳۵۳ همراه با وی در زمرۀ روحانیون ممنوع المنبر بوده است.
ساواک شرح منابر انقلابیاش را که در بین طلاب و دانشجویان علاقهمندان فراوانی داشته، گزارش کرده است.
عمید زنجانی امام جماعت مسجد لرزاده تهران نقل کرده که
حوالی سال ۱۳۵۲ جمعیت بسیاری ضبط صوت به دست برای استماع سخنرانیهای انقلابی آشوری به مسجد میآمدند
و نوارهای صحبت وی پخش میشد.
او در سال ۱۳۵۷ ترجمۀ عربی کتاب آرنولد را با عنوان «علل گسترش اسلام» به فارسی ترجمه و منتشر کرد.
مقدمۀ این کتاب بهترین شاهد بر این است که
آشوری مسلمانی پاکنهاد، نواندیش، خرافهستیز، آزادیخواه، عدالتطلب، مبارز و انقلابی بوده،
با ترفندهای استعمار آشنائی داشته،
و از کیان اسلام دفاع کرده است.
آشوری در مقالۀ «از دیدن درد خلق احساس رنج میکرد» در «یادنامۀ سالگرد هجرت و شهادت ابوذر زمان دکتر شریعتی» در خرداد ۵۷ تحلیلی عدالتخواهانه و تا حدود زیادی سوسیالیستی از اسلام داشته است.
او در کتاب «نگرشی به نهج البلاغه و تاریخ» در اواخر دهۀ ۵۰، متأثر از شریعتی، از همۀ تعالیم اسلامی تفسیری انقلابی و نمادین ارائه کرده است.
https://kadivar.com/21417/
@Mohsen_Kadivar_Official
آشوری، انقلابی عدالتخواه.pdf
1.5 MB
#متن_کامل
آشوری، انقلابی عدالتخواه
توحید آشوری، ارتداد و اعدام - بخش اول
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
@Mohsen_Kadivar_Official
آشوری، انقلابی عدالتخواه
توحید آشوری، ارتداد و اعدام - بخش اول
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
@Mohsen_Kadivar_Official
یادی از ایرانشناس و اسلامپژوه فقید
پروفسور روی پرویز متحده مورخ آمریکایی ایرانیالاصل، ایرانشناس، و اسلامپژوه، دلش در شرق اسلامی خصوصا ایران میتپید و برای آگاه کردن خواننده غربی مینوشت.
مهمترین کتابش «ردای پیامبر: دین و سیاست در ایران» (۱۹۸۵) به بسیاری زبانها از جمله عربی ترجمه شده، اما تا کنون به فارسی ترجمه نشده است!
آخرین اثر منتشر شده متحده کتاب «زير سايۀ پيامبر: مقالاتی در تاريخ اسلام» (۲۰۲۳) است.
ای کاش صاحب همتی این کتاب مهم را به فارسی ترجمه کند.
درگذشت پروفسور متحده از مفاخر ایران بر بازماندگان، شاگردان و دوستانش تسلیت باد.
@Mohsen_Kadivar_Official
پروفسور روی پرویز متحده مورخ آمریکایی ایرانیالاصل، ایرانشناس، و اسلامپژوه، دلش در شرق اسلامی خصوصا ایران میتپید و برای آگاه کردن خواننده غربی مینوشت.
مهمترین کتابش «ردای پیامبر: دین و سیاست در ایران» (۱۹۸۵) به بسیاری زبانها از جمله عربی ترجمه شده، اما تا کنون به فارسی ترجمه نشده است!
آخرین اثر منتشر شده متحده کتاب «زير سايۀ پيامبر: مقالاتی در تاريخ اسلام» (۲۰۲۳) است.
ای کاش صاحب همتی این کتاب مهم را به فارسی ترجمه کند.
درگذشت پروفسور متحده از مفاخر ایران بر بازماندگان، شاگردان و دوستانش تسلیت باد.
@Mohsen_Kadivar_Official
یادی از ایرانشناس و اسلامپژوه فقید
پروفسور روی پرویز متحده (۲۰۲۴-۱۹۴۰) مورخ آمریکایی ایرانیالاصل، ایرانشناس، اسلامپژوه و استاد فقید گروه تاریخ دانشگاه هاروارد دهم مرداد ۱۴۰۳ دارفانی را وداع کرد.
از جمله اساتید سرشناس او همیلتون گیب، ریچارد فرای، وآنماری شیمل بودند.
متحده در سال ۱۹۷۰ در دانشگاه هاروارد از رساله دکترای خود درباره حکمرانی آل بویه دفاع کرده است.
نخستین کتابش «وفاداری و رهبری در ادوار آغازین جامعه اسلامی» (۱۹۸۰) بود که به عربی و فارسی ترجمه شده است.
دومین و احتمالا مهمترین کتاب او «ردای پیامبر: دین و سیاست در ایران» (۱۹۸۵) است
که به بسیاری زبانها از جمله عربی ترجمه شده،
اما متاسفانه تا کنون به فارسی ترجمه نشده است!
این کتاب از جمله کتب درسی مربوط به ایران بعد از انقلاب در غرب است.
متحده در سال ۲۰۰۳ حلقه اول «دروس فی علم الاصول» سید محمدباقر صدر را همراه با مقدمهای تحلیلی به انگلیسی ترجمه کرد.
این نخستین کتاب اصول فقه شیعه به زبان انگلیسی است.
در زمره مهمترین و احتمالا آخرین اثر منتشر شده متحده کتاب «زير سايۀ پيامبر: مقالاتی در تاريخ اسلام» (۲۰۲۳) است.
ای کاش صاحب همتی این کتاب مهم را به فارسی ترجمه کند.
دلش در شرق اسلامی خصوصا ایران میتپید و برای آگاه کردن خواننده غربی مینوشت.
نخستین بار پروفسور متحده را در دفتر کارش در دانشگاه هاروارد در خرداد ۱۳۸۱ ملاقات کردم.
پروفسور متحده در مدخل «ولایت فقیه» «دائرة المعارف آکسفورد جهان اسلام» کتاب حکومت ولایی مرا بهخوبی معرفی کرده است. (۲۰۰۹)
علاقه متحده به کتاب «حکومت ولایی» باعث شد که ترجمه آنرا به انگلیسی آغاز کند.
چند فصل ابتدای کتاب را هم ترجمه کرد.
اما متاسفانه امکان ادامه آن به دلیل مشکلات حالش پیدا نکرد.
ترجمه کامل این کتاب توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر خواهد شد.
پروفسور متحده مرا به کنفرانسهای «دیدگاههای متفکران مسلمان معاصر در باره حکمرانی خوب» (۱۳۹۰) و «اسلام و مدارا» (۱۳۹۶) که به ریاست خود وی در دانشگاه هاروارد برگزار میشد، دعوت کرد.
در دانشگاه کلمبیا در نیویورک (۱۳۹۱) در جلسه بزرگداشت ایرانشناس معاصر پروفسور ریچارد بولت با عنوان «تاریخ قدرتهای فقهی شیعه در ایران» هر دو سخنرانی کردیم.
پروفسور متحده در سال ۱۴۰۰ بر کتاب «توهین به مقدسات و ارتداد» اینجانب تقریظی فاخر نوشت که بهترین یادگار مکتوب این دانشور فرزانه برای من است.
خداوند او را به پاس خدمات ارزنده اش به اسلام، تشیع و ایران رحمت کند.
درگذشت پروفسور متحده از مفاخر ایران بر بازماندگان، شاگردان و دوستانش تسلیت باد.
https://kadivar.com/21454/
@Mohsen_Kadivar_Official
پروفسور روی پرویز متحده (۲۰۲۴-۱۹۴۰) مورخ آمریکایی ایرانیالاصل، ایرانشناس، اسلامپژوه و استاد فقید گروه تاریخ دانشگاه هاروارد دهم مرداد ۱۴۰۳ دارفانی را وداع کرد.
از جمله اساتید سرشناس او همیلتون گیب، ریچارد فرای، وآنماری شیمل بودند.
متحده در سال ۱۹۷۰ در دانشگاه هاروارد از رساله دکترای خود درباره حکمرانی آل بویه دفاع کرده است.
نخستین کتابش «وفاداری و رهبری در ادوار آغازین جامعه اسلامی» (۱۹۸۰) بود که به عربی و فارسی ترجمه شده است.
دومین و احتمالا مهمترین کتاب او «ردای پیامبر: دین و سیاست در ایران» (۱۹۸۵) است
که به بسیاری زبانها از جمله عربی ترجمه شده،
اما متاسفانه تا کنون به فارسی ترجمه نشده است!
این کتاب از جمله کتب درسی مربوط به ایران بعد از انقلاب در غرب است.
متحده در سال ۲۰۰۳ حلقه اول «دروس فی علم الاصول» سید محمدباقر صدر را همراه با مقدمهای تحلیلی به انگلیسی ترجمه کرد.
این نخستین کتاب اصول فقه شیعه به زبان انگلیسی است.
در زمره مهمترین و احتمالا آخرین اثر منتشر شده متحده کتاب «زير سايۀ پيامبر: مقالاتی در تاريخ اسلام» (۲۰۲۳) است.
ای کاش صاحب همتی این کتاب مهم را به فارسی ترجمه کند.
دلش در شرق اسلامی خصوصا ایران میتپید و برای آگاه کردن خواننده غربی مینوشت.
نخستین بار پروفسور متحده را در دفتر کارش در دانشگاه هاروارد در خرداد ۱۳۸۱ ملاقات کردم.
پروفسور متحده در مدخل «ولایت فقیه» «دائرة المعارف آکسفورد جهان اسلام» کتاب حکومت ولایی مرا بهخوبی معرفی کرده است. (۲۰۰۹)
علاقه متحده به کتاب «حکومت ولایی» باعث شد که ترجمه آنرا به انگلیسی آغاز کند.
چند فصل ابتدای کتاب را هم ترجمه کرد.
اما متاسفانه امکان ادامه آن به دلیل مشکلات حالش پیدا نکرد.
ترجمه کامل این کتاب توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر خواهد شد.
پروفسور متحده مرا به کنفرانسهای «دیدگاههای متفکران مسلمان معاصر در باره حکمرانی خوب» (۱۳۹۰) و «اسلام و مدارا» (۱۳۹۶) که به ریاست خود وی در دانشگاه هاروارد برگزار میشد، دعوت کرد.
در دانشگاه کلمبیا در نیویورک (۱۳۹۱) در جلسه بزرگداشت ایرانشناس معاصر پروفسور ریچارد بولت با عنوان «تاریخ قدرتهای فقهی شیعه در ایران» هر دو سخنرانی کردیم.
پروفسور متحده در سال ۱۴۰۰ بر کتاب «توهین به مقدسات و ارتداد» اینجانب تقریظی فاخر نوشت که بهترین یادگار مکتوب این دانشور فرزانه برای من است.
خداوند او را به پاس خدمات ارزنده اش به اسلام، تشیع و ایران رحمت کند.
درگذشت پروفسور متحده از مفاخر ایران بر بازماندگان، شاگردان و دوستانش تسلیت باد.
https://kadivar.com/21454/
@Mohsen_Kadivar_Official
توحید آشوری و خامنهای
توحید آشوری، ارتداد و اعدام، بخش دوم
مراد آشوری از توحید، «یکتاسازی» یا سوسیالیسم است.
خامنهای که گفته بود «مطالب کتاب توحید از من است و آشوری بهنام خودش چاپ کرده است»،
یا توحید آشوری شرح «جزوۀ توحید» من است،
در روایت متأخر، آنرا «شرح بیرون از متن» نامید!
اگر آشوری در زمان انتشار توحید متاثر از مجاهدین خلق بوده باشد، چگونه خامنهای برای چاپ آن بهناشر خود نامه نوشت!؟
و چگونه چند ماه بعد از انتشار کتاب، آشوری را «مردی زحمتکش، فاضل و متدین» میدانسته که «اگر همینگونه ادامه دهد در آینده اسلامشناس بزرگی خواهد شد»؟!
@Mohsen_Kadivar_Official
توحید آشوری، ارتداد و اعدام، بخش دوم
مراد آشوری از توحید، «یکتاسازی» یا سوسیالیسم است.
خامنهای که گفته بود «مطالب کتاب توحید از من است و آشوری بهنام خودش چاپ کرده است»،
یا توحید آشوری شرح «جزوۀ توحید» من است،
در روایت متأخر، آنرا «شرح بیرون از متن» نامید!
اگر آشوری در زمان انتشار توحید متاثر از مجاهدین خلق بوده باشد، چگونه خامنهای برای چاپ آن بهناشر خود نامه نوشت!؟
و چگونه چند ماه بعد از انتشار کتاب، آشوری را «مردی زحمتکش، فاضل و متدین» میدانسته که «اگر همینگونه ادامه دهد در آینده اسلامشناس بزرگی خواهد شد»؟!
@Mohsen_Kadivar_Official
توحید آشوری و خامنهای
توحید آشوری، ارتداد و اعدام، بخش دوم
به شهادت تقریرات موجود، آشوری حداقل به مدت چهارده سال، از سال ۱۳۳۳ در دروس خارج فقه و اصول آقای میلانی شرکت کرده است.
یکی از آثار منتشرنشده آشوری «برداشتی از قرآن» تفسیر سورههای حمد و بقره بهشیوه انقلابی است.
توحید آشوری در سال ۱۳۵۵ با دو ویرایش، حداقل سه بار چاپ شده است.
با اینکه تعداد صفحات دو ویرایش بهظاهر یکی است، اما هفت صفحه بهکتاب افزوده شده است.
مراد آشوری از توحید، «یکتاسازی» یا سوسیالیسم است.
او از جهانبینی الهی دفاع کرده و در سراسر کتابش شخصا موحد است.
خداناباورانی که برای رهایی انسانها مبارزه نمیکنند، و انگیزه مادی و حیوانی دارند، مشرک هستند.
همچنانکه موحدانی که در عمل مستبد و استثمارگر یا مدافع استبداد و استثمار هستند هم عملا مشرک محسوب میشوند، و باید با آنان مبارزه کرد.
آشوری در پاورقی پرمناقشه افزوده بهویرایش دوم، جمعی از خداناباوران اهل مبارزه را هم عملا ملحق به قلمرو توحید نمود.
این پاورقی مهمترین مستمسک حکم ارتداد نویسندهای شد که در نظر و عمل مسلمان بود.
آشوری کتابش را قبل از انتشار برای اظهار نظر بهخامنهای داده بود.
کتاب بر اساس تأییدنامه کتبی خامنهای بهناشر منتشر شده است!
خامنهای از حوالی سال ۱۳۵۶ در زمرۀ منتقدان آشوری قرار گرفت، متدینین را از پرداخت وجوهات شرعیه بهآشوری و دعوت وی به مجالس مذهبی منع کرد.
حواشی خامنهای بر «جریانها و سازمانهای سیاسی مذهبی ایران» رسول جعفریان که در سال ۱۳۸۵ به کتاب افزوده شده، با روایت متقدم ایشان چند اختلاف جدی دارد.
خامنهای که ادعا کرده بود «مطالب کتاب توحید از من است و آشوری به نام خودش چاپ کرده است»،
یا توحید آشوری شرح «جزوۀ توحید» من است،
در روایت متأخر، آنرا «شرح بیرون از متن» نامید!
اگر آشوری در زمان انتشار توحید متاثر از مجاهدین خلق بوده باشد،
چگونه خامنهای برای چاپ کتاب چنین فرد منحرفی به ناشر خود نامه نوشت!؟
و چگونه چند ماه بعد از انتشار کتاب،
آشوری را «مردی زحمتکش، فاضل و متدین» میدانسته که «اگر همینگونه ادامه دهد در آینده اسلامشناس بزرگی خواهد شد»
و با نظر آنها که گفته بودند آشوری در کتاب توحیدش کمونیست شده است مخالفت کرده بود؟!
خامنهای در کتاب «طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن» «جامعۀ بیطبقۀ توحیدی» را بهرسمیت شناخته است.
این کتاب و مقالۀ «روح توحید، نفی عبودیت غیر خدا» با کتاب توحید آشوری همسو هستند!
به احتمال قوی «جزوۀ توحید» خامنهای تفاوت چندانی با توحید آشوری ندارد.
بهترین راه ابطال این ادعا، انتشار «جزوۀ توحید» است.
@Mohsen_Kadivar_Official
https://kadivar.com/21472/
توحید آشوری، ارتداد و اعدام، بخش دوم
به شهادت تقریرات موجود، آشوری حداقل به مدت چهارده سال، از سال ۱۳۳۳ در دروس خارج فقه و اصول آقای میلانی شرکت کرده است.
یکی از آثار منتشرنشده آشوری «برداشتی از قرآن» تفسیر سورههای حمد و بقره بهشیوه انقلابی است.
توحید آشوری در سال ۱۳۵۵ با دو ویرایش، حداقل سه بار چاپ شده است.
با اینکه تعداد صفحات دو ویرایش بهظاهر یکی است، اما هفت صفحه بهکتاب افزوده شده است.
مراد آشوری از توحید، «یکتاسازی» یا سوسیالیسم است.
او از جهانبینی الهی دفاع کرده و در سراسر کتابش شخصا موحد است.
خداناباورانی که برای رهایی انسانها مبارزه نمیکنند، و انگیزه مادی و حیوانی دارند، مشرک هستند.
همچنانکه موحدانی که در عمل مستبد و استثمارگر یا مدافع استبداد و استثمار هستند هم عملا مشرک محسوب میشوند، و باید با آنان مبارزه کرد.
آشوری در پاورقی پرمناقشه افزوده بهویرایش دوم، جمعی از خداناباوران اهل مبارزه را هم عملا ملحق به قلمرو توحید نمود.
این پاورقی مهمترین مستمسک حکم ارتداد نویسندهای شد که در نظر و عمل مسلمان بود.
آشوری کتابش را قبل از انتشار برای اظهار نظر بهخامنهای داده بود.
کتاب بر اساس تأییدنامه کتبی خامنهای بهناشر منتشر شده است!
خامنهای از حوالی سال ۱۳۵۶ در زمرۀ منتقدان آشوری قرار گرفت، متدینین را از پرداخت وجوهات شرعیه بهآشوری و دعوت وی به مجالس مذهبی منع کرد.
حواشی خامنهای بر «جریانها و سازمانهای سیاسی مذهبی ایران» رسول جعفریان که در سال ۱۳۸۵ به کتاب افزوده شده، با روایت متقدم ایشان چند اختلاف جدی دارد.
خامنهای که ادعا کرده بود «مطالب کتاب توحید از من است و آشوری به نام خودش چاپ کرده است»،
یا توحید آشوری شرح «جزوۀ توحید» من است،
در روایت متأخر، آنرا «شرح بیرون از متن» نامید!
اگر آشوری در زمان انتشار توحید متاثر از مجاهدین خلق بوده باشد،
چگونه خامنهای برای چاپ کتاب چنین فرد منحرفی به ناشر خود نامه نوشت!؟
و چگونه چند ماه بعد از انتشار کتاب،
آشوری را «مردی زحمتکش، فاضل و متدین» میدانسته که «اگر همینگونه ادامه دهد در آینده اسلامشناس بزرگی خواهد شد»
و با نظر آنها که گفته بودند آشوری در کتاب توحیدش کمونیست شده است مخالفت کرده بود؟!
خامنهای در کتاب «طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن» «جامعۀ بیطبقۀ توحیدی» را بهرسمیت شناخته است.
این کتاب و مقالۀ «روح توحید، نفی عبودیت غیر خدا» با کتاب توحید آشوری همسو هستند!
به احتمال قوی «جزوۀ توحید» خامنهای تفاوت چندانی با توحید آشوری ندارد.
بهترین راه ابطال این ادعا، انتشار «جزوۀ توحید» است.
@Mohsen_Kadivar_Official
https://kadivar.com/21472/
توحید آشوری و خامنهای.pdf
3 MB
#متن_کامل
توحید آشوری و خامنهای
توحید آشوری، ارتداد و اعدام، بخش دوم
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
@Mohsen_Kadivar_Official
توحید آشوری و خامنهای
توحید آشوری، ارتداد و اعدام، بخش دوم
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
@Mohsen_Kadivar_Official
من و آقای «خ» - روایت آشوری
توحید آشوری، ارتداد و اعدام -۳
حبیبالله آشوری از هواداران علنی مجاهدین خلق در زمان پیروزی انقلاب بوده است.
بهنظر وی «الغای مالکیت خصوصی» قدم اول در راه تحقق «جامعه بیطبقه نوین توحیدی» است.
او درباره این ادعای مهم خامنهای که او را به«سرقت علمی» از خود در کتابش متهم کرده سکوت کرده است.
شواهد موجود بهنفع خامنهای است.
خامنهای توحید آشوری را «شرح بیرون از متن» جزوه توحید خود معرفی کرده است.
این ادعا زمانی قابل تأیید است، که خامنهای «جزوه توحید» خود را منتشر کند.
خردمند برای «شرح بیرون از متن» بهناشر تأییدیه نمینویسد!
@Mohsen_Kadivar_Official
توحید آشوری، ارتداد و اعدام -۳
حبیبالله آشوری از هواداران علنی مجاهدین خلق در زمان پیروزی انقلاب بوده است.
بهنظر وی «الغای مالکیت خصوصی» قدم اول در راه تحقق «جامعه بیطبقه نوین توحیدی» است.
او درباره این ادعای مهم خامنهای که او را به«سرقت علمی» از خود در کتابش متهم کرده سکوت کرده است.
شواهد موجود بهنفع خامنهای است.
خامنهای توحید آشوری را «شرح بیرون از متن» جزوه توحید خود معرفی کرده است.
این ادعا زمانی قابل تأیید است، که خامنهای «جزوه توحید» خود را منتشر کند.
خردمند برای «شرح بیرون از متن» بهناشر تأییدیه نمینویسد!
@Mohsen_Kadivar_Official
من و آقای «خ» - روایت آشوری
توحید آشوری، ارتداد و اعدام -۳
آشوری در پنج جزوه «از کارتر تا تبریز»، «رفرم یا انقلاب»، «الفبای مبارزه»، «امپریالیسم چیست؟» و «الفبای انقلاب» (اسفند ۱۳۵۶ - دی ۱۳۵۷)
مصداق بارز «مارکسیست اسلامی»،
و از هواداران علنی مجاهدین خلق است، آنها را واجد صلاحیت رهبری انقلاب دانسته، و در ترویج آنها میکوشد.
در مکتب «اصالت مبارزه»، همکاری با فدائیان خلق را فریضه انقلابی میداند.
بهنظر آشوری «الغای مالکیت خصوصی» یعنی بازگشت به مالکیت مطلقه خداوند و انتقال مالکیت از فرد به جامعه قدم اول در راه تحقق «جامعه بیطبقه نوین توحیدی» است.
در رساله ”من و آقای «خ» - روایت آشوری” که برای نخستین بار متن کامل آن منتشر میشود، روایت آشوری با روایت خامنهای نقاط مشترک و البته نقاط اختلافی دارد.
آشوری بعد از مهر ۱۳۵۴ همچنان مارکسیسم را «علم مبارزه» میدانسته،
و قائل به«ضرورت مبارزه مسلحانه تودهای» بهعنوان «تنها راه مبارزه با امپریالیسم، استثمار، استبداد و ارتجاع» بوده،
لذا «نقد ماتریالیسم فلسفی» که از آن به«ردّ مارکسیسم» تعبیر میکرده را «کاری انحرافی» تعبیر میکرده است.
خامنهای مطمئنا پیشنویس کتاب توحید را قبل از انتشار «تورق» کرده، در کتاب و نویسنده «انحرافی اساسی» ندیده بود.
وی در آن زمان افکاری مشابه آشوری داشته است.
چرا بعد از برخاستن موج مخالفت با کتاب منتشرشده، بهتدریج عقبنشینی کرد و اعلام نکرد این – حداقل در خطوط اساسی – افکار خود اوست؟!
خامنهای تأکید دارد که «کتاب توحید آشوری شرح «جزوۀ توحید» اوست، و متن جزوۀ وی در کتاب توحید آشوری با گیومه مشخص شده است.»
این احتمال که آشوری اصل سوژۀ کتاب خود را از خامنهای گرفته باشد، قوی است.
آشوری در رساله خود درباره این ادعای مهم خامنهای - متهم کردن او به «سرقت علمی» از خود در کتاب توحید -سکوت کرده است
و تنها در یک پاراگراف کوتاه بهشدت بهاین پرسش خامنهای «آیا تو از من استفاده نکردهای؟!» تاخته است.
شواهد موجود بهنفع خامنهای است.
آشوری اخلاقا و شرعا موظف بوده در مقدمه کتابش متذکر شود که ایده اصلی کتابش را از صاحب «جزوه توحید» یا صاحب جلسات تفسیری «خطوط کلی اندیشه اسلامی در قرآن» اخذ کرده،
یا تذکر دهد علیرغم اینکه من برخی نکات را از جزوه یا تفسیر خامنهای استفاده کردهام، اما اکثر مطالب کتاب کار خودم است.
خامنهای کتاب توحید آشوری را «شرح بیرون از متن» جزوه توحید خود معرفی کرده است.
این ادعا زمانی قابل تأیید است، که خامنهای «جزوه توحید» خود را منتشر کند.
خردمند برای «شرح بیرون از متن» تأییدیه به ناشر نمینویسد!
@Mohsen_Kadivar_Official
https://kadivar.com/21497/
توحید آشوری، ارتداد و اعدام -۳
آشوری در پنج جزوه «از کارتر تا تبریز»، «رفرم یا انقلاب»، «الفبای مبارزه»، «امپریالیسم چیست؟» و «الفبای انقلاب» (اسفند ۱۳۵۶ - دی ۱۳۵۷)
مصداق بارز «مارکسیست اسلامی»،
و از هواداران علنی مجاهدین خلق است، آنها را واجد صلاحیت رهبری انقلاب دانسته، و در ترویج آنها میکوشد.
در مکتب «اصالت مبارزه»، همکاری با فدائیان خلق را فریضه انقلابی میداند.
بهنظر آشوری «الغای مالکیت خصوصی» یعنی بازگشت به مالکیت مطلقه خداوند و انتقال مالکیت از فرد به جامعه قدم اول در راه تحقق «جامعه بیطبقه نوین توحیدی» است.
در رساله ”من و آقای «خ» - روایت آشوری” که برای نخستین بار متن کامل آن منتشر میشود، روایت آشوری با روایت خامنهای نقاط مشترک و البته نقاط اختلافی دارد.
آشوری بعد از مهر ۱۳۵۴ همچنان مارکسیسم را «علم مبارزه» میدانسته،
و قائل به«ضرورت مبارزه مسلحانه تودهای» بهعنوان «تنها راه مبارزه با امپریالیسم، استثمار، استبداد و ارتجاع» بوده،
لذا «نقد ماتریالیسم فلسفی» که از آن به«ردّ مارکسیسم» تعبیر میکرده را «کاری انحرافی» تعبیر میکرده است.
خامنهای مطمئنا پیشنویس کتاب توحید را قبل از انتشار «تورق» کرده، در کتاب و نویسنده «انحرافی اساسی» ندیده بود.
وی در آن زمان افکاری مشابه آشوری داشته است.
چرا بعد از برخاستن موج مخالفت با کتاب منتشرشده، بهتدریج عقبنشینی کرد و اعلام نکرد این – حداقل در خطوط اساسی – افکار خود اوست؟!
خامنهای تأکید دارد که «کتاب توحید آشوری شرح «جزوۀ توحید» اوست، و متن جزوۀ وی در کتاب توحید آشوری با گیومه مشخص شده است.»
این احتمال که آشوری اصل سوژۀ کتاب خود را از خامنهای گرفته باشد، قوی است.
آشوری در رساله خود درباره این ادعای مهم خامنهای - متهم کردن او به «سرقت علمی» از خود در کتاب توحید -سکوت کرده است
و تنها در یک پاراگراف کوتاه بهشدت بهاین پرسش خامنهای «آیا تو از من استفاده نکردهای؟!» تاخته است.
شواهد موجود بهنفع خامنهای است.
آشوری اخلاقا و شرعا موظف بوده در مقدمه کتابش متذکر شود که ایده اصلی کتابش را از صاحب «جزوه توحید» یا صاحب جلسات تفسیری «خطوط کلی اندیشه اسلامی در قرآن» اخذ کرده،
یا تذکر دهد علیرغم اینکه من برخی نکات را از جزوه یا تفسیر خامنهای استفاده کردهام، اما اکثر مطالب کتاب کار خودم است.
خامنهای کتاب توحید آشوری را «شرح بیرون از متن» جزوه توحید خود معرفی کرده است.
این ادعا زمانی قابل تأیید است، که خامنهای «جزوه توحید» خود را منتشر کند.
خردمند برای «شرح بیرون از متن» تأییدیه به ناشر نمینویسد!
@Mohsen_Kadivar_Official
https://kadivar.com/21497/
من و آقای «خ» - روایت آشوری .pdf
1.3 MB
#متن_کامل
من و آقای «خ» - روایت آشوری
توحید آشوری، ارتداد و اعدام، بخش سوم
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
@Mohsen_Kadivar_Official
من و آقای «خ» - روایت آشوری
توحید آشوری، ارتداد و اعدام، بخش سوم
تاریخچۀ احکام ارتداد و تکفیر در جمهوری اسلامی ایران -۲
@Mohsen_Kadivar_Official
دفتر فرزانگی را گاو خورد
روایت یک آغاز و پایان پرمحنت در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
بهدلیل انتشار دو مقاله در نقد رهبری متهم به«ارتکاب اعمال خلاف مصالح نظام» شدم.
اتهامنامهها بعد از انقضای مهلت دفاع برایم ارسال شد!
خبر اخراجم از مؤسسه «دو ماه قبل از صدور!» منتشر شد.
غلامرضا اعوانی رئیس مؤسسه حاضر به امضای حکم اخراجم نشد.
کامران دانشجو وزیر وقت علوم او را در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ عزل و عبدالحسین خسروپناه را بهریاست مؤسسه منصوب کرد.
خسروپناه (دبیر فعلی شورایعالی غیرقانونی انقلاب فرهنگی!) در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۹۰ حکم «اخراجم از مؤسسه و انفصال دائم از خدمات دولتی» را امضا کرد.
@Mohsen_Kadivar_Official
روایت یک آغاز و پایان پرمحنت در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
بهدلیل انتشار دو مقاله در نقد رهبری متهم به«ارتکاب اعمال خلاف مصالح نظام» شدم.
اتهامنامهها بعد از انقضای مهلت دفاع برایم ارسال شد!
خبر اخراجم از مؤسسه «دو ماه قبل از صدور!» منتشر شد.
غلامرضا اعوانی رئیس مؤسسه حاضر به امضای حکم اخراجم نشد.
کامران دانشجو وزیر وقت علوم او را در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ عزل و عبدالحسین خسروپناه را بهریاست مؤسسه منصوب کرد.
خسروپناه (دبیر فعلی شورایعالی غیرقانونی انقلاب فرهنگی!) در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۹۰ حکم «اخراجم از مؤسسه و انفصال دائم از خدمات دولتی» را امضا کرد.
@Mohsen_Kadivar_Official
دفتر فرزانگی را گاو خورد
روایت یک آغاز و پایان پرمحنت در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
با ازدیاد فشارها و محدودیتها در ابتدای ریاستجمهوریِ احمدینژاد بهمؤسسه منتقل شدم.
دعوت گروه مطالعات دینی دانشگاه ویرجینیا برای تدریس یکساله را پذیرفتم.
در فرودگاه پاسپورتم بدون اعلام قبلی ضبط شد.
بعد از بیستساعت بازجویی دوباره مجرم شناخته شدم.
بهمن فهمانده شد که بازگرداندن گذرنامه برای این است که از شرّ این عنصر نامطلوب خلاص شوند.
کامران دانشجو بعد از انجام مأموریت محوله در انتخابات ریاستجمهوری خرداد ۱۳۸۸ در شهریور وزیر علوم شد و بلافاصله پرونده مرا مطالبه کرد.
دو نامه مورخ ۱۵ فروردین ۱۳۸۹ بهامضای سیامک رهپیک، رئیس هیأت بدوی انتظامی وزارت علوم (قائممقام فعلی دبیر شورای نگهبان) برایم ارسال شد.
نامه اول
«با عنایت بهانتشار مقالۀ توهینآمیز بهمسئولین ارشد کشور بهعنوان «تنفیذ در مسجد ضرار»
و بیانیۀ «خواستههای بهینۀ جنبش سبز» بر علیه ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی،
و داشتن سابقه محکومیت در دادسرای ویژۀ روحانیت،
بهاتهام ارتکاب اعمال خلاف مصالح نظام جمهوری اسلامی
ظرف ۱۰ روز پس از رؤیت این برگه لایحۀ دفاعیۀ خود را ارائه نمائید.»
نامۀ دوم «اتهام غیبت غیرموجه».
این دو نامه ۲۹/۱/۸۹ «چهار روز بعد از انقضای مهلت دفاع» برایم ارسال شد!
۱۱ خرداد ۱۳۹۰ جوانآنلاین، جهاننیوز و خبرآنلاین خبر اخراج مرا «دو ماه قبل از صدور!» منتشر کردند.
تاریخ آموزش عالی ایران هنوز بهاستقلال رأی زندهیاد علیاکبر سیاسی نخستین رئیس دانشگاه تهران در مقابل ارادۀ غیرقانونی مقام سلطنت - دالّ بر اخراج یازده استادی که بر ضد قرارداد کنسرسیوم اعلامیه امضا کرده بودند مفتخر است.
غلامرضا اعوانی رئیس مؤسسه حاضر به امضای حکم اخراجم نشد و نگذاشت این لکۀ ننگ بر دامانش بنشیند.
کامران دانشجو وزیر وقت علوم مأموریت ناتمام برادرش فرهاد را تکمیل کرد.
اعوانی استاد مستقل و چهرۀ ماندگار فلسفۀ کشور ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ عزل، و عبدالحسین خسروپناه از شاگردان محمدتقی مصباح یزدی و طلبۀ جبهه پایداری به ریاست مؤسسه منصوب شد.
رئیس جدید، خسروپناه ۱۱ روز بعد حکم آمادۀ «اخراج از مؤسسه و انفصال دائم از خدمات دولتی» بدون ارجاع به دادگاه صالحه را امضا و بهدانشیار رسمیقطعی ابلاغ کرد.
او اکنون «دبیر شورای عالی غیرقانونی انقلاب فرهنگی» است،
و مؤسسه هم تبدیل بهشعبۀ تهران «مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی» قم شده است.
ملاصدرای شیرازی:
دفتر فرزانگي را گاو خورد / خانۀ عقل و خرد را آب بُرد.
بر حكيمان ابلهان محنت فزا / بر سليمان ديو و دد فرمانروا.
@Mohsen_Kadivar_Official
https://kadivar.com/21509/
روایت یک آغاز و پایان پرمحنت در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
با ازدیاد فشارها و محدودیتها در ابتدای ریاستجمهوریِ احمدینژاد بهمؤسسه منتقل شدم.
دعوت گروه مطالعات دینی دانشگاه ویرجینیا برای تدریس یکساله را پذیرفتم.
در فرودگاه پاسپورتم بدون اعلام قبلی ضبط شد.
بعد از بیستساعت بازجویی دوباره مجرم شناخته شدم.
بهمن فهمانده شد که بازگرداندن گذرنامه برای این است که از شرّ این عنصر نامطلوب خلاص شوند.
کامران دانشجو بعد از انجام مأموریت محوله در انتخابات ریاستجمهوری خرداد ۱۳۸۸ در شهریور وزیر علوم شد و بلافاصله پرونده مرا مطالبه کرد.
دو نامه مورخ ۱۵ فروردین ۱۳۸۹ بهامضای سیامک رهپیک، رئیس هیأت بدوی انتظامی وزارت علوم (قائممقام فعلی دبیر شورای نگهبان) برایم ارسال شد.
نامه اول
«با عنایت بهانتشار مقالۀ توهینآمیز بهمسئولین ارشد کشور بهعنوان «تنفیذ در مسجد ضرار»
و بیانیۀ «خواستههای بهینۀ جنبش سبز» بر علیه ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی،
و داشتن سابقه محکومیت در دادسرای ویژۀ روحانیت،
بهاتهام ارتکاب اعمال خلاف مصالح نظام جمهوری اسلامی
ظرف ۱۰ روز پس از رؤیت این برگه لایحۀ دفاعیۀ خود را ارائه نمائید.»
نامۀ دوم «اتهام غیبت غیرموجه».
این دو نامه ۲۹/۱/۸۹ «چهار روز بعد از انقضای مهلت دفاع» برایم ارسال شد!
۱۱ خرداد ۱۳۹۰ جوانآنلاین، جهاننیوز و خبرآنلاین خبر اخراج مرا «دو ماه قبل از صدور!» منتشر کردند.
تاریخ آموزش عالی ایران هنوز بهاستقلال رأی زندهیاد علیاکبر سیاسی نخستین رئیس دانشگاه تهران در مقابل ارادۀ غیرقانونی مقام سلطنت - دالّ بر اخراج یازده استادی که بر ضد قرارداد کنسرسیوم اعلامیه امضا کرده بودند مفتخر است.
غلامرضا اعوانی رئیس مؤسسه حاضر به امضای حکم اخراجم نشد و نگذاشت این لکۀ ننگ بر دامانش بنشیند.
کامران دانشجو وزیر وقت علوم مأموریت ناتمام برادرش فرهاد را تکمیل کرد.
اعوانی استاد مستقل و چهرۀ ماندگار فلسفۀ کشور ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ عزل، و عبدالحسین خسروپناه از شاگردان محمدتقی مصباح یزدی و طلبۀ جبهه پایداری به ریاست مؤسسه منصوب شد.
رئیس جدید، خسروپناه ۱۱ روز بعد حکم آمادۀ «اخراج از مؤسسه و انفصال دائم از خدمات دولتی» بدون ارجاع به دادگاه صالحه را امضا و بهدانشیار رسمیقطعی ابلاغ کرد.
او اکنون «دبیر شورای عالی غیرقانونی انقلاب فرهنگی» است،
و مؤسسه هم تبدیل بهشعبۀ تهران «مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی» قم شده است.
ملاصدرای شیرازی:
دفتر فرزانگي را گاو خورد / خانۀ عقل و خرد را آب بُرد.
بر حكيمان ابلهان محنت فزا / بر سليمان ديو و دد فرمانروا.
@Mohsen_Kadivar_Official
https://kadivar.com/21509/
دفتر فرزانگی را گاو خورد.pdf
683.3 KB
#متن_کامل
دفتر فرزانگی را گاو خورد
روایت یک آغاز و پایان پرمحنت در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
@Mohsen_Kadivar_Official
دفتر فرزانگی را گاو خورد
روایت یک آغاز و پایان پرمحنت در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
@Mohsen_Kadivar_Official
تأملاتی فراتر از سیاستهای روزمره درباره مصالح ملی
حقطلبی در حد مقدور در مقابل زورمداری افسارگسیخته
اگر کمکهای بیقید و شرط آمریکا بهاسرائیل، اسرائیل را «نیروی نیابتی» نمیکند،
چرا کمکهای ایران به مبارزان فلسطینی و لبنانی، آنها را «نیروی نیابتی» بکند؟!
یک بام و دو هوا.
حمایت از مظلومیت فلسطین و مبارزه با صهیونیسم هرگز بهمعنای درستی شیوه مواجهه جمهوری اسلامی با شهروندانش نیست.
این دو امر از یکدیگر جداست.
حکومتی که بهشهروندان خود «ظلم» کرده باشد،
اخلاقا نمیتواند برای رفع ظلم در سطح بینالمللی اقدام کند.
چراغی که خانه رواست، مسجد حرام است.
از عرش آرمانهای بلندپروازانه «امتگرایی» به فرش واقعگرایی «ملتسامانی» پائین بیایید.
@Mohsen_Kadivar_Official
حقطلبی در حد مقدور در مقابل زورمداری افسارگسیخته
اگر کمکهای بیقید و شرط آمریکا بهاسرائیل، اسرائیل را «نیروی نیابتی» نمیکند،
چرا کمکهای ایران به مبارزان فلسطینی و لبنانی، آنها را «نیروی نیابتی» بکند؟!
یک بام و دو هوا.
حمایت از مظلومیت فلسطین و مبارزه با صهیونیسم هرگز بهمعنای درستی شیوه مواجهه جمهوری اسلامی با شهروندانش نیست.
این دو امر از یکدیگر جداست.
حکومتی که بهشهروندان خود «ظلم» کرده باشد،
اخلاقا نمیتواند برای رفع ظلم در سطح بینالمللی اقدام کند.
چراغی که خانه رواست، مسجد حرام است.
از عرش آرمانهای بلندپروازانه «امتگرایی» به فرش واقعگرایی «ملتسامانی» پائین بیایید.
@Mohsen_Kadivar_Official
تأملاتی فراتر از سیاستهای روزمره درباره مصالح ملی
حقطلبی در حد مقدور در مقابل زورمداری افسارگسیخته
زورمداری افسارگسیخته:
اسرائیل برای دفاع از خود به هر کاری حتی برخلاف کلیه کنوانسیونهای حقوق بینالملل و حقوق بشر میتواند دست بزند.
هرکسی به مبارزه با اسرائیل برخیزد تروریست است.
تروریست هم مشمول حقوق بشر نیست، و مهدورالدم است.
اگر کمکهای بیقید و شرط آمریکا بهاسرائیل، اسرائیل را «نیروی نیابتی» نمیکند،
چرا کمکهای ایران به مبارزان فلسطینی و لبنانی، آنها را «نیروی نیابتی» بکند؟!
یک بام و دو هوا.
برخی از حکومتهای استبدادی (اسد در سوریه، قذافی در لیبی، و صدام در عراق) مخالف اسرائیل بودهاند.
چنین مخالفتی هرگز توجیهگر دیکتاتوریشان نبودهاست.
آنچنانکه پیشرفت علمی، آزادی بیان و دموکراسی در آمریکا هرگز توجیهگر سیاستهای استعماری و خلاف حقوق بشر آن نمیتواند باشد.
بهنظر میرسد «ستیز ساختاری با اسرائیل» در ذهن سران نظام بزرگترین مؤلفه منافع ملی بوده است.
حمایت از مظلومیت فلسطین و مبارزه با صهیونیسم هرگز بهمعنای درستی سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی و شیوه مواجهه آن با شهروندانش نیست.
این دو امر از یکدیگر جداست.
میتوان مدافع مشروط سیاست نخست و منتقد ساختاری سیاست دوم بود.
حکومتی که اعتراضهای مسالمتآمیز مردمش را مکررا سرکوب کرده باشد،
منتقدان مشفقش بیش از یک دهه همچنان در حصر غیرقانونی باشند،
تعداد زیادی زندانی سیاسی داشته باشد،
مطبوعات و احزاب مستقلش آزاد نباشند،
زنانش در سبک زندگی و لباس مجبور باشند،
شیوه زمامداریش مورد ادبار اکثریت قاطع شهروندان باشد،
کمکهای خارجی آن بهتصویب نمایندگان واقعی مردم نرسیده باشد،
و در یک کلمه بهشهروندان خود «ظلم» کرده باشد،
اخلاقا نمیتواند برای رفع ظلم در سطح بینالمللی اقدام کند.
چراغی که خانه رواست، مسجد حرام است.
بحث اخلاقی و ایدئولوژیک «حق و باطل» را باید از سیاست خارجی که «مقدورات عملی» در آنها حرف اول را میزند جدا کرد.
شعارها و تبلیغات در سیاست خارجی باید «متناسب با مقدورات عملی» و «با اولویت قطعی کفاف و رفاه شهروندان ایرانی» تنظیم شود.
از عرش آرمانهای بلندپروازانه «امتگرایی» به فرش واقعگرایی «ملتسامانی» پائین بیایید.
ما در مقابل ظلمها، اشغالها، و قتلعامها - که قطعا همگی محکوم است - «در حد توان و مقدوراتمان» مسئول هستیم، نه بیشتر.
فلسطین قابل حذف نیست.
مبارزه با اشغالگران فلسطین هم با ترور رهبران مبارز تعطیل نمیشود.
حمایت ایرانیان از فلسطین و لبنان «در حد معقول و مقدور» ادامه خواهد یافت.
https://kadivar.com/21522/
@Mohsen_Kadivar_Official
حقطلبی در حد مقدور در مقابل زورمداری افسارگسیخته
زورمداری افسارگسیخته:
اسرائیل برای دفاع از خود به هر کاری حتی برخلاف کلیه کنوانسیونهای حقوق بینالملل و حقوق بشر میتواند دست بزند.
هرکسی به مبارزه با اسرائیل برخیزد تروریست است.
تروریست هم مشمول حقوق بشر نیست، و مهدورالدم است.
اگر کمکهای بیقید و شرط آمریکا بهاسرائیل، اسرائیل را «نیروی نیابتی» نمیکند،
چرا کمکهای ایران به مبارزان فلسطینی و لبنانی، آنها را «نیروی نیابتی» بکند؟!
یک بام و دو هوا.
برخی از حکومتهای استبدادی (اسد در سوریه، قذافی در لیبی، و صدام در عراق) مخالف اسرائیل بودهاند.
چنین مخالفتی هرگز توجیهگر دیکتاتوریشان نبودهاست.
آنچنانکه پیشرفت علمی، آزادی بیان و دموکراسی در آمریکا هرگز توجیهگر سیاستهای استعماری و خلاف حقوق بشر آن نمیتواند باشد.
بهنظر میرسد «ستیز ساختاری با اسرائیل» در ذهن سران نظام بزرگترین مؤلفه منافع ملی بوده است.
حمایت از مظلومیت فلسطین و مبارزه با صهیونیسم هرگز بهمعنای درستی سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی و شیوه مواجهه آن با شهروندانش نیست.
این دو امر از یکدیگر جداست.
میتوان مدافع مشروط سیاست نخست و منتقد ساختاری سیاست دوم بود.
حکومتی که اعتراضهای مسالمتآمیز مردمش را مکررا سرکوب کرده باشد،
منتقدان مشفقش بیش از یک دهه همچنان در حصر غیرقانونی باشند،
تعداد زیادی زندانی سیاسی داشته باشد،
مطبوعات و احزاب مستقلش آزاد نباشند،
زنانش در سبک زندگی و لباس مجبور باشند،
شیوه زمامداریش مورد ادبار اکثریت قاطع شهروندان باشد،
کمکهای خارجی آن بهتصویب نمایندگان واقعی مردم نرسیده باشد،
و در یک کلمه بهشهروندان خود «ظلم» کرده باشد،
اخلاقا نمیتواند برای رفع ظلم در سطح بینالمللی اقدام کند.
چراغی که خانه رواست، مسجد حرام است.
بحث اخلاقی و ایدئولوژیک «حق و باطل» را باید از سیاست خارجی که «مقدورات عملی» در آنها حرف اول را میزند جدا کرد.
شعارها و تبلیغات در سیاست خارجی باید «متناسب با مقدورات عملی» و «با اولویت قطعی کفاف و رفاه شهروندان ایرانی» تنظیم شود.
از عرش آرمانهای بلندپروازانه «امتگرایی» به فرش واقعگرایی «ملتسامانی» پائین بیایید.
ما در مقابل ظلمها، اشغالها، و قتلعامها - که قطعا همگی محکوم است - «در حد توان و مقدوراتمان» مسئول هستیم، نه بیشتر.
فلسطین قابل حذف نیست.
مبارزه با اشغالگران فلسطین هم با ترور رهبران مبارز تعطیل نمیشود.
حمایت ایرانیان از فلسطین و لبنان «در حد معقول و مقدور» ادامه خواهد یافت.
https://kadivar.com/21522/
@Mohsen_Kadivar_Official
تأملاتی_فراتر_از_سیاستهای_روزمره_درباره_مصالح_ملی_.pdf
368.7 KB
#متن_کامل
تأملاتی فراتر از سیاستهای روزمره درباره مصالح ملی
حقطلبی در حد مقدور در مقابل زورمداری افسارگسیخته
@Mohsen_Kadivar_Official
تأملاتی فراتر از سیاستهای روزمره درباره مصالح ملی
حقطلبی در حد مقدور در مقابل زورمداری افسارگسیخته
@Mohsen_Kadivar_Official
اول شهید این انقلاب خود اسلام است
روایت هفتم از عبارت تاریخی آقای طباطبایی
دکتر سید احمد کاظمی موسوی همراه با پسرعمه خود که هر دو در قید حیاتند در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ در منزل جواد مناقبی داماد آقای طباطبایی در شمال تهران به دیدار این حکیم و مفسر بزرگ قرآن میروند.
از کوچه صدای تشییع جنازه شهیدی میآید.
آقای طباطبایی از دامادش میخواهد که درِ خانه را ببندد تا صدای تشییع جنازه نیاید و میگوید:
«اول شهید این انقلاب خود اسلام است». (نقل بلاواسطه)
صاحب المیزان میخواسته همگان بدانند که بهنظر او این انقلاب ابتدا خود اسلام را بهشهادت میرساند.
@Mohsen_Kadivar_Official
روایت هفتم از عبارت تاریخی آقای طباطبایی
دکتر سید احمد کاظمی موسوی همراه با پسرعمه خود که هر دو در قید حیاتند در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ در منزل جواد مناقبی داماد آقای طباطبایی در شمال تهران به دیدار این حکیم و مفسر بزرگ قرآن میروند.
از کوچه صدای تشییع جنازه شهیدی میآید.
آقای طباطبایی از دامادش میخواهد که درِ خانه را ببندد تا صدای تشییع جنازه نیاید و میگوید:
«اول شهید این انقلاب خود اسلام است». (نقل بلاواسطه)
صاحب المیزان میخواسته همگان بدانند که بهنظر او این انقلاب ابتدا خود اسلام را بهشهادت میرساند.
@Mohsen_Kadivar_Official