Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
170 - Telegram Web
Telegram Web


🔔 مدرسهٔ تابستانی | زبان‌شناسی و زبان‌های ایرانی

The first online summer school on Iranian linguistics (SSOIL) is happening this August, and registration is now open. All the information can be found on the flyer and the schedule. If you have any questions, don't hesitate to reach out to us at iranianlinguistics@gmail.com.

Registration link:

https://forms.gle/fuwnCMpQVmtUaCEW7

@MorphoSyntax


🔍 مسئله (۱۳):

◄ یکی از حاکمان محلی ایران به دربار فرمانروای وقت نامه‌ای نوشت و به دلیل وقوع خشک‌سالی، خواستار کاهش خراج سالانه شد. او در بخشی از عریضهٔ خود تصریح کرد:

« . . . باران از آسمان هیچ نبارید و گندم و جو از زمین نرویید و نیمی از گله از دست بشد.»

◄ دربار کدام‌یک از فرمانروایان زیر مخاطب این نامه بوده است؟

۱. امیرنصر سامانی
۲. ابومنصور سَبُک‌تَگین
۳. یعقوب لیث صفاری
۴. محمد خوارزمشاه

@MorphoSyntax


📝 ویرایش | واج میانجی غیرمجاز


▪️ریشهٔ «ده» (از مصدر «دادن») چهار واژگونه (allomorph) دارد که هریک در بافت ساختواژی ویژهٔ خود آشکار می‌شود:

(۱). واژگونهٔ «dah» در:
بدهید، دهش، سازمان‌دهنده

(۲). واژگونهٔ «de» در:
بده، بده‌بستان، پول‌بده

(۳). واژگونهٔ «dā» در:
دادند، دادن، دل‌داده

(۴). واژگونهٔ «deh» در:
بدهکار، سازمان‌دهی، باردهی


▪️صورت چهارم که به همخوان /h/ ختم می‌شود، همان گونه‌ای است که در «فرمانده، شیرده» و واژه‌های مشابه به‌کار می‌رود. بنابراین، هنگامی که چنین واژه‌هایی وابستهٔ پسین می‌پذیرند، درج همخوان میانجی /y/ میان هسته و وابسته (یا میان صفت‌های متوالی) نادرست است:

نادرست:
فرمانده‌ی جنگ، مادران شیرده‌ی جوان

درست:
فرماندهِ جنگ، مادران شیردهِ جوان


▪️در تأیید نکتهٔ بالا می‌توان به ساخت حاصل مصدر این واژه‌ها اشاره کرد. «فرمانده، شیرده» و نمونه‌های همسان، بدون نیاز به حضور همزهٔ میانجی، به یای حاصل مصدر می‌پیوندند:

نادرست:
فرمانده‌ای میدان، مدت شیرده‌ای

درست:
فرماندهی میدان، مدت شیردهی

@MorphoSyntax


📝 ویرایش | فاعل و فعل در بند وصفی

«عاقبت مرافعه به این ختم شد که یهودی به جای شریکش یک‌صد دینار به نمایندهٔ تاجر داده از کلیهٔ حقوق خود بگذرد.»

(الف). فعل «داده» کدام مشخصه‌های صرفی‌نحوی زیر را دارد؟
۱. زمان
۲. نمود
۳. وجه
۴. مطابقه

(ب). فاعل ساختاری فعل «بگذرد» کدام گروه اسمی حاضر در جمله است؟
۱. یهودی
۲. شریک
۳. نماینده
۴. تاجر

🔻بند وصفی که در سنت دستورنویسی فارسی وجه وصفی نیز خوانده می‌شود، ساختار ادات‌گونه‌ای است که به بند اصلی متصل می‌شود و فاعل مشترک با آن دارد. فعل این بند ناخودایستا (بدون زمان و شخص‌وشمار) فقط دارای مشخصهٔ نمود کامل است تا نشان دهد یک رخداد پیش از رخدادی دیگر یا در آستانهٔ وقوع آن، کامل شده است.


🔻پیامد بلافصل این سخن آنکه:

(۱). بند وصفی و بند اصلی همپایه نیستند و لاجرم نمی‌توان میان آنها حرف عطف همپایه آورد. جملهٔ زیر نادستوری است:

*عاقبت مرافعه به این ختم شد که یهودی به جای شریکش یک‌صد دینار به نمایندهٔ تاجر داده و از کلیهٔ حقوق خود بگذرد.

(۲). بند وصفی و بند اصلی نمی‌توانند فاعل‌های ساختاری ناهمسان داشته باشند. جملهٔ زیر نادستوری است:

*عاقبت مرافعه به این ختم شد که یهودی به جای شریکش یک‌صد دینار به نمایندهٔ تاجر داده، مرد تاجر از کلیهٔ حقوق خود بگذرد.

(۳). در جملهٔ مورد بحث، فعل «داده» فقط مشخصهٔ دستوری نمود دارد و تعبیر زمان و وجه و مطابقهٔ آن وابسته به فعل «بگذرد» است. فاعل بند وصفی و بند اصلی، گروه اسمی مشترک «یهودی» است و اگر نویسنده جز این اراده کرده باشد، ره به خطا برده است.

. . . که [یهودی [به جای شریکش یک‌صد دینار به نمایندهٔ تاجر داده]، از کلیهٔ حقوق خود بگذرد].

@MorphoSyntax
در گروه معرف (DP) درون قلاب، نقش سازه‌های «بیست دستگاه خودرو» و «بانک بهمان» به ترتیب چیست:

[هدیهٔ بیست دستگاه خودروی بانک بهمان به دارندگان حساب‌های قرض‌الحسنه] منتفی شد.
Anonymous Poll
19%
مضاف‌الیه ــ مضاف‌الیه
19%
مضاف‌الیه ــ موضوع بیرونی
44%
موضوع درونی ــ مضاف‌الیه
19%
موضوع درونی ــ موضوع بیرونی


🪩 دستور خط | همزهٔ میانی در وام‌واژه‌های فرنگی

▫️براساس شیوه‌نامهٔ خط فرهنگستان، واژهٔ فرنگی «realist» باید به‌صورت «رئالیست» ضبط شود. اما در خط فارسی، همزهٔ آغازین و میانی پیش از واکهٔ «ā» از دیرباز با نشانهٔ مد نمایش داده می‌شود، تفاوتی هم نمی‌کند که واژهٔ مورد نظر دخیل باشد، یا نیای فارسی داشته باشد: «قرآن، رآکتور، نوآیین، راه‌آهن» و مانند آنها.

▫️اگر «رآلیست» را «رئالیست» بنویسیم، «قرآن» را هم باید «قرئان» نوشت و «رآکتور» را به‌صورت «رئاکتور» ضبط کرد. همچنین، اگر «نئو» به «آته‌ئیست» افزوده شود، طبق قاعدهٔ بالا، به‌جای «نئوآته‌ئیست» باید صورت عجیب «نئوئاته‌ئیست» را بپذیریم، و نمونه‌های فراوان دیگر.

▫️این‌که در کنار تاریخ، جغرافیا هم بر دستور خط اثر بگذارد، احتمالاً به تشتت بیشتر می‌انجامد؛ از جمله کاربران فرهنگ‌های فارسی ممکن است سرگردان شوند که آیا واژهٔ «رئالیست» را باید پس از مدخل «ریالی» بجویند یا برای «رآلیست» به ذیل مدخل «رآکتور» بنگرند. اما به‌هرروی، به‌نظر می‌رسد که برای حفظ یک‌دستی در رسم‌الخط، پیروی از شیوه‌نامهٔ خط فرهنگستان بر هر استدلال و منطقی ترجیح داشته باشد.

@MorphoSyntax


▫️هرگز با زبان‌شناس‌جماعت گفتگو نمی‌کنید، مگر آن‌که آنچه را می‌گویید، ثبت می‌کنند و در لحظه‌ای مناسب برضد خودتان به کار می‌بندند.

✍🏻 دیوید کریستال

@MorphoSyntax


🍓 ساختواژه | تکواژ مستمند!


🔻تکواژ تک‌نمود (cranberry morpheme) تکواژ یا واژگونه‌ای از یک تکواژ است که منحصراً در یک واژه آشکار می‌شود. در زبان انگلیسی، «--cran» چنین تکواژی است و فقط در «cranberry» به‌کار می‌رود، در حالی که «berry» را می‌توانیم به‌تنهایی یا در مجموعه‌ای از واژه‌های مرکب مشابه بیابیم.

🔻در زبان بی‌مانند فارسی نیز چنین تکواژها و واژگونه‌های تک‌نمودی یافت می‌شود. واژهٔ مهجور «مُست» (به‌معنای شکوه و شکایت) امروزه تنها در «مستمند» آشکار می‌شود و به‌تنهایی یا در واژه‌های غیربسیط به‌کار نمی‌رود. عدد «نُه» در فارسی دارای واژگونهٔ «نوزــ» است که مگر در «نوزده»، در جایگاه دیگری حاضر نمی‌شود.

من این مُست گران را با که گویم
من این بیداد را داد از که جویم
(فخرالدین گرگانی)

@MorphoSyntax
2015 The Morpheme.pdf
982.7 KB


📘 کتاب | تکواژ

▫️The Morpheme (2015)
▫️By: David Embick

▫️دیوید امبیک از زبان‌شناسان بنامی است که آثاری در حوزهٔ صرف و نحو ناواژه‌گرا دارد.

@MorphoSyntax
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM


سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه
شاهد بازی فراخ و زاهدان تنگ‌خوی

@MorphoSyntax

🔝اطلاعیهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی

@MorphoSyntax


💎 نحو | ساخت نوپای مستمر

▫️ضعیف شدن نقش نمودی فعل‌های حال اخباری و گذشتۀ استمراری در فارسی، به سر برآوردن ساخت‌هایی انجامیده که حال و گذشتۀ مستمر (یا ماضی و مضارع ملموس) خوانده می‌شوند و با استفاده از فعل دستوری «داشتن»، بر نمود ناقص یک رخداد دلالت می‌کنند.

▫️ساخت مستمر گذشته از آن‌که می‌تواند تکرار یا استمرار رخدادی را بازتاب دهد (نمونهٔ الف)، گاهی رویدادی را بیان می‌کند که در آستانۀ وقوع است (نمونهٔ ب):

الف. از اول زمستان، روزها دارند بلندتر می‌شوند.

ب. داشتیم از خانه بیرون می‌رفتیم که مهمان آمد.

▫️پیشینهٔ این ساخت در فارسی گویا کمتر از ۱۵۰ سال است. یکی از قدیم‌ترین نمونه‌های یافت‌شده از کاربرد فعل «داشتن» در ساخت مستمر، بیت زیر است که در شمارۀ ۲۴ روزنامۀ صور اسرافیل (۱۲۸۶ خورشیدی) منتشر شده است:

ــ از گشنگی ننه دارم جون می‌دم/ گریه نکن فردا بهت نون می‌دم

@MorphoSyntax
Gloss.pdf
116 KB

🔣 چم‌نویسی داده‌های زبانی

@MorphoSyntax


🔲 صرف | مقوله‌گردانی اسم به فعل

○ تو را طرزیا صدهزاران آفرین
○ که طرزِ غـــریبی جدیدیده‌ای

● طرزی افشار از سخن‌سرایان نوپرداز و خوش‌طبع نیمۀ سدۀ یازدهم هجری بود که در روستای طرزلو در اطراف ارومیه دیده به جهان گشود. او را هم‌روزگار شاه صفی و شاه عباس دوم دانسته‌اند و چنان‌که خود گفته، از دربار شاه صفی نه تومان مقرری می‌گرفت. از ویژگی‌های برجستۀ زبان وی، اشتقاق فعل از اسم (و گاه صفت) یا اصطلاحاً ساختن مصدر جعلی بوده است؛ چنان‌که خود در این‌باره می‌سراید:

○ گر چه طرزِ نو اختراعیدم/ جانبِ نظم را مُراعیدم

● مقوله‌گردانی اسم به فعل گرچه همواره در زبان فارسی جاری بوده است، اما پدیدۀ پربسامدی نیست. در سال‌های اخیر، «زنگیدن» و «شوتیدن» و پیش از آن نیز مصدرهای «طلبیدن» و «رقصیدن» به واژگان فارسی راه یافته‌اند. «جنگیدن» نیز با همین شگرد ساختواژی و برپایۀ اسم «جنگ» تولید شده است؛ مانند فعل «جنگد» در شعر زیر از جناب مولانا:

○ کی چنین گوید کسی کو مکر هست/ چون چنین جنگد کسی کو بی‌رهست

● در غزلی که در تصویر پیوست از طرزی آمده، نمونه‌های فراوانی از مقوله‌گردانی اسم به فعل یافت می‌شود.

@MorphoSyntax


📖 داستان کوتاه | خوشحالی

آنتون پاولاویچ چِخوف (۱۸۶۰ ــ ۱۹۰۴) پزشک، داستان‌نویس، طنزپرداز و نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ اهل روسیه بود. هرچند چخوف زندگی کوتاهی داشت و در ۴۴ سالگی درپی بیماری سل درگذشت، اما بیش از شصت اثر ادبی آفرید. منتقدان ادبی چخوف را یکی از برترین داستان کوتاه‌نویسان تاریخ ادبیات جهان برمی‌شمارند. داستان کوتاه زیر از اوست.
ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ

🔳 نیمه‌های شب بود. دمیتری کولدارف، هیجان‌زده و آشفته‌مو، دیوانه‌وار به آپارتمان والدینش دوید و تمام اتاق‌ها را با عجله زیر پا گذاشت. در این ساعت، والدین او قصد داشتند بخوابند. خواهرش در رختخواب خود دراز کشیده و گرم خواندن آخرین صفحه‌ یک رمان بود. برادران دبیرستانی‌اش خواب بودند. پدر و مادرش حیرت‌زده پرسیدند:

ــ تا این وقت شب کجا بودی؟ چه‌ات شده؟

ــ وای که نپرسید! اصلاً فکرش را نمی‌کردم! انتظارش را نداشتم! حتی . . . باورکردنی نیست!

بلند خندید و از آن‌جایی که رمق نداشت سرپا بایستد، روی مبل نشست:

ــ باورنکردنی! تصورش را هم نمی‌توانید بکنید! اینهاش؛ نگاش کنید!

خواهرش از تخت به زیر جست. پتویی روی شانه‌هایش افکند و به سویش رفت. برادران محصلش هم بیدار شدند.

ــ آخر چه‌ات شده؟ رنگت چرا پریده؟

ــ از بس که خوشحالم مادر جان! حالا دیگر در سراسر روسیه مرا می‌شناسند! سراسر روسیه! تا امروز فقط شما خبر داشتید که در این دار دنیا، کارمند دون‌پایه‌ای به اسم دمیتری کولدارف وجود خارجی دارد! اما حالا سراسر روسیه از وجود من خبردار شده است! مادر جانم! وای خدای من!

با عجله از روی مبل بلند شد، بار دیگر همه اتاق‌های آپارتمان را به زیر پا کشید و دوباره نشست.

ــ بالأخره نگفتی چه اتفاقی افتاده! درست حرف بزن.

ــ زندگی شماها به زندگی حیوانات وحشی می‌ماند، نه روزنامه می‌خوانید، نه از اخبار خبر دارید، حال آن‌که روزنامه‌ها پر از خبرهای جالب است! تا اتفاقی می‌افتد، فوری چاپش می‌کنند. هیچ چیزی مخفی نمی‌ماند! وای که چقدر خوشبختم! خدای من! مگر غیر از این است که روزنامه‌ها فقط از آدم‌های سرشناس می‌نویسند؟ ولی حالا راجع به من هم نوشته‌اند!

ــ نه بابا! ببینمش!

رنگ از صورت پدر پرید. مادر نگاه خود را به شمایل مقدسین دوخت و صلیب بر سینه رسم کرد. برادران دبیرستانی‌اش از جای خود جهیدند و با پیراهن‌های خواب کوتاه به برادر بزرگ‌شان نزدیک شدند.

ــ آره، راجع به من نوشته‌اند! حالا دیگر همه مردم روسیه مرا می‌شناسند! مادر جان، این روزنامه را مثل یک یادگاری در گوشه‌ای مخفی کنید! گاهی اوقات باید بخوانیمش. بفرمایید، نگاه‌ش کنید!

روزنامه‌ای را از جیب درآورد و آن را به دست پدر داد. آن‌گاه انگشت خود را به قسمتی از روزنامه که با مداد آبی رنگ، خطی به دور خبری کشیده بود، فشرد و گفت:

ــ بخوانیدش!

پدر عینک بر چشم نهاد.

ــ معطل چی هستید؟ بخوانیدش!

مادر باز نگاه خود را به شمایل مقدسین دوخت و صلیب بر سینه رسم کرد. پدر سرفه‌ای کرد و مشغول خواندن شد: «در تاریخ ۲۹ دسامبر، مقارن ساعت ۲۳، دمیتری کولدارف . . .»

ــ می‌بینید؟ دیدید؟ ادامه بدهید!

ــ «. . . دمیتری کولدارف، کارمند دون‌پایه دولت، هنگام خروج از کافه‌ای در مالایا برونا، ساختمان متعلق به آقای کوزیخین، به علت گیجی . . .»

ــ می‌دانید، با سیمون پترویچ رفته بودیم چیزی بنوشیم . . . می‌بینید؟ جزء به جزء نوشته‌اند! ادامه‌اش بدهید! ادامه!

ــ «. . . به علت گیجی، تعادل خود را از دست داد، سکندری رفت و به زیر پاهای اسب سورتمه ایوان دروتف که در همان محل متوقف بود، افتاد. سورچی مذکور اهل روستای دوریکین از توابع بخش یوخوسکی است. اسب وحشت‌زده از روی کارمند مذکور جهید و سورتمه را که یکی از تجار مسکو، به اسم استپان لوکف، سرنشین آن بود، از روی بدن شخص مزبور عبور داد. اسبِ رمیده بعد از طی مسافتی توسط سرایدارهای ساختمان‌های همان خیابان مهار شد. کولدارف که به حالت اغما افتاده بود، به کلانتری منتقل گردید و تحت معاینه پزشکی قرار گرفت. ضربه وارده به پشت گردن او . . .»

ــ پسِ گردنم، پدر، به مال‌بند اسب خورده بود. بخوانیدش؛ ادامه‌اش بدهید!

ــ « . . . به پشت گردن او، سطحی تشخیص داده شد. کمک‌های ضروری پزشکی، بعد از تنظیم صورت جلسه و تشکیل پرونده، در اختیار مصدوم قرار گرفت.»

ــ دکتر برای پس گردنم کمپرس آب سرد تجویز کرد. خواندید که؟‌ ها؟ محشر است! حالا دیگر این خبر در سراسر روسیه پیچید!

آن‌گاه روزنامه را با عجله از دست پدرش قاپید، آن را چهار تا کرد و در جیب کت خود چپاند و گفت:

ــ مادر جان، من یک تک پا می‌روم تا منزل ماکارف، باید نشان‌شان داد. بعدش هم سری به ناتالیا ایوانونا و آنیسیم واسیلیچ می‌زنم و می‌دهم آنها هم بخوانند. من رفتم! خداحافظ!

این را گفت و کلاه نشاندار اداری را بر سر نهاد و شاد و پیروزمند، به کوچه دوید. 🔳

@MorphoSyntax
2017_The_morphosyntax_phonology_connection_locality_and_directionality.pdf
2.8 MB


📔 کتاب | پیوند صرف‌نحو ــ واج‌شناسی

▫️The morphosyntax-phonology connection: locality and directionality at the interface

▫️Edited by: Vera Gribanova and Stephanie S. Shih (2017)

@MorphoSyntax


🔅(۱). به هرآنچه درخور اندیشیدن است، پیش از این اندیشیده‌اند. بر ماست که در آنچه اندیشیده شده، بازاندیشی کنیم.

✍🏻 یوهان گوته (۱۷۴۹ ــ ۱۸۳۲)


🔅(۲). هر سامانه‌ای که با سلب اختیار از گروه‌های آموزشی، از ثبت موضوع پایان‌نامه/ رساله، به بهانهٔ تکراری بودن جلوگیری کند، راه را بر موهبت بازاندیشی می‌بندد.

@MorphoSyntax
2024_Everyday_Linguistics_An_Introduction_to_the_Study_of_Language.pdf
9.5 MB


📓 کتاب | زبان‌شناسی عمومی

▫️Everyday Linguistics
An Introduction to the Study of Language

▫️By: Joanne Cavallaro (2024)

@MorphoSyntax


🔍 مسئله (۱۴):

🍴نیام، در حال بازبینی فهرست دوستانی که به شام دعوت کرده بود، گفت:

«امین برای کمک به من مجبوره بیاد؛ مینا بعد از پایان کلاس زبانش می‌تونه بیاد؛ مانی بدون دعوت هم احتمال داره بیاد؛ نیما به‌رغم اون مشاجرۀ تندمون تصمیم داره بیاد.»

🍴اگر از فهرست مهمانان بالا، فقط آن کسی که در جایگاه فاعل ساختاری قرار ندارد، به مهمانی شام بیاید، او کیست؟

۱. امین
۲. مینا
۳. مانی
۴. نیما

@MorphoSyntax


☑️ بازنمود | واژ تهی و صفر

💢 پرسش زیر، یکی از سؤالات کنکور دکتری زبان‌شناسی (۱۳۹۹) است که با حوزۀ صرف پیوند دارد:

ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
۳۸ ــ در کدام فعل‌های زیر، به‌ترتیب، نمونه‌ای از نمود تهی (empty exponence) و نمود صفر (zero exponence) دیده می‌شود؟

«سرمربی مشتش را با خشم بر نیمکت کوباند، اما کمک‌هایش عصبانیتش را فرونشاندند.»

۱ ـ کوباند ـ کوباند
۲ ـ فرونشاندند ـ کوباند
۳ ـ کوباند ـ فرونشاندند
۴ ـ فرونشاندند ـ فرونشاندند
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ

💢 تفاوت واژ تهی و صفر در این است:
▫️واژ تهی: حضور آوایی دارد، اما نقش معنایی یا دستوری ندارد.
▫️واژ صفر: حضور آوایی ندارد، اما نقش معنایی و/ یا دستوری دارد.

💢 در فعل «کوباند» وند سببی «ان» ظرفیت فعل «کوبید» را افزایش نداده است. در واقع، هر دو فعل «کوباند/ کوبید»، در معنای مد نظر، سه‌ظرفیتی‌اند و بنابراین، «ان» بازنمود تهی دارد.

💢 در فعل «کوباند» شناسهٔ آشکار حضور ندارد و عنصر صفر (یا ناملفوظ) در تقابل با دیگر شناسه‌های فارسی در «کوباندم/ کوباندی/ کوباندند/ . . . » قرار گرفته است. بنابراین، عنصر صفر معنای دستوری سوم شخص مفرد دارد.

💢 در مجموع این‌که در «کوباند» هر دو بازنمود تهی و صفر یافت می‌شود و گزینهٔ یک پاسخ صحیح است. در «فرونشاندند» عنصر سببی «ان» که با واژگونهٔ خاصی از «نشین» همراه شده (نشـ)، ظرفیت فعل را افزایش داده است.
▫️خشم مربی فرونشست.
▫️آنها خشم مربی را فرونشاندند.

@MorphoSyntax
2024/09/11 15:17:47
Back to Top
HTML Embed Code: