فکر کنم منظور پزشکیان من بودم:
وقتی دانشجو بودم کتک خوردم، وقتی استاد دانشگاه شدم تعلیقم کردند، وقتی در اعتراض استعفا دادم حقوقم رو قطع کردند و وقتی بصورت علنی اعتراض کردم تهدید به دادگاه و زندان شدم...
اما هنوز کشورم رو ترک نکردم 😊
ــــــــــــــــــــــــــــ
البته یه بار هم یه شمارهی ناشناس بهم زنگ زد و گفت: «ممنوعالخروجی»
مرتضی نعمتی
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
وقتی دانشجو بودم کتک خوردم، وقتی استاد دانشگاه شدم تعلیقم کردند، وقتی در اعتراض استعفا دادم حقوقم رو قطع کردند و وقتی بصورت علنی اعتراض کردم تهدید به دادگاه و زندان شدم...
اما هنوز کشورم رو ترک نکردم 😊
ــــــــــــــــــــــــــــ
البته یه بار هم یه شمارهی ناشناس بهم زنگ زد و گفت: «ممنوعالخروجی»
مرتضی نعمتی
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
فکر کنم شتر نظام مقدس در خونهی من هم خوابید... 😅
این ماجرای بگیر و ببند و دادگاه و زندان دیگر برای من صورتی کمیک و طنز پیدا کرده است.
به عنوان یک استاد دانشگاه، در کمال احترام و در شان شما؛ پیشاپیش عرض میکنم:
«گور پدر همتون»
#گورپدرهمهتون
این ماجرای بگیر و ببند و دادگاه و زندان دیگر برای من صورتی کمیک و طنز پیدا کرده است.
به عنوان یک استاد دانشگاه، در کمال احترام و در شان شما؛ پیشاپیش عرض میکنم:
«گور پدر همتون»
#گورپدرهمهتون
فعلا جای آنهاست...!
مرتضی نعمتی
وعدهی نافرجام پزشکیان در بازگشت اساتید اخراجی تنها به درانداختن آنها به یک روند فرسایشی و بینتیجه محدود نبود، بلکه در عمل تلاشی بود برای بیاعتبار کردن کنش اخلاقی و انسانی کسانی که حکم وجدان بیدار فضای آکادمیک کشور را دارند.
گروهی از اساتید اخراجی با طناب پوسیدهی پزشکیان و روزنهگشایان تلاشی نافرجام را برای بازگشت به دانشگاه تجربه کردند. بنا به توصیهی اینان سکوت کردند، با «چراغ خاموش» پیش رفتند، لابی زدند، پنهانی صحبت کردند، درخواست بازگشت و اعترض ثبت کردند و در راهروهای وزارتخانه سرگردان شدند اما کارشان به سنگ سنگین واقعیت در یک ساختار فاسد حکمرانی دانشگاهی برخورد کرد و ناتمام ماند. آنها وقت و انرژی و اعتبار خود را صرف افراد درجهی چندم و بیاختیاری کردند که گوششان در دست ارباب دیگریست.
میتوانم شرایط این دوستان را و درد مشترکمان را بخوبی درک کنم. زندگی این روزها به قدر کافی و بیآنکه شغل و درآمدت را از دست داده باشی هم سخت و دشوار است!
اما واقعیت آن بود که کسی فرش قرمز برای ما پهن نکرده بود! آنها که این وضع را رقم زدهاند هرگز مجال دوباره برای حضور موثر ما در دانشگاه را نخواهند داد! دولت پزشکیان نه تنها توان بازگرداندن اساتید اخراجی را ندارد بلکه با وعدههای سر خرمن کنش اخلاقی و انسانی آنها را هم به حاشیه میراند و خنثی میکند.
پرسش و مسئله اما جای دیگر است! بیایید فرض کنیم با چراغ خاموش و یا حتی با «نادمسازی و مدیون سازی» بازگشت به دانشگاه ممکن شود!
چگونه میشود در یک ساختار تفتیش و سرکوب که یکبار شما را پس زده و محروم کرده است فعالیت کرد؟ چگونه میشود با انبوه همکاران دانشگاهی رانتیک و سهمیهایی، با مخبرهای مزدبگیر، با قوانین برساختهی نهادهای امنیتی، انتصابی و رویکرد غیرعلمی شورای عالی انقلاب فرهنگی کنار آمد؟!
برای بازگشتن و ماندن درین سیستم غیرعلمی و فاسد تنها یک راه وجود دارد و آن هم اینست که خواسته یا ناخواسته، آشکارا یا نهان، تبدیل به بخشی از آن شویم و در خدمت آن باشیم. جز این اگر ممکن بود کار به اخراج و تعلیق نمیکشید. آنها که با تن دادن به این مناسبات سودای تغییر از درون داشتند، به مرور خود تغییر کردند و عملا تبدیل به پیچ و مهرهی همین ساختار تفتیش شدند. آنچه باید تغییر کند ما نیستیم، بلکه همین سازوکار فاسد و قوانین قرون وسطایی است!
بیایید بپذیریم که دانشگاه یا جای آنهاست یا جای ما! با این قوانین و مقررات فعلا جای آنهاست!
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
مرتضی نعمتی
وعدهی نافرجام پزشکیان در بازگشت اساتید اخراجی تنها به درانداختن آنها به یک روند فرسایشی و بینتیجه محدود نبود، بلکه در عمل تلاشی بود برای بیاعتبار کردن کنش اخلاقی و انسانی کسانی که حکم وجدان بیدار فضای آکادمیک کشور را دارند.
گروهی از اساتید اخراجی با طناب پوسیدهی پزشکیان و روزنهگشایان تلاشی نافرجام را برای بازگشت به دانشگاه تجربه کردند. بنا به توصیهی اینان سکوت کردند، با «چراغ خاموش» پیش رفتند، لابی زدند، پنهانی صحبت کردند، درخواست بازگشت و اعترض ثبت کردند و در راهروهای وزارتخانه سرگردان شدند اما کارشان به سنگ سنگین واقعیت در یک ساختار فاسد حکمرانی دانشگاهی برخورد کرد و ناتمام ماند. آنها وقت و انرژی و اعتبار خود را صرف افراد درجهی چندم و بیاختیاری کردند که گوششان در دست ارباب دیگریست.
میتوانم شرایط این دوستان را و درد مشترکمان را بخوبی درک کنم. زندگی این روزها به قدر کافی و بیآنکه شغل و درآمدت را از دست داده باشی هم سخت و دشوار است!
اما واقعیت آن بود که کسی فرش قرمز برای ما پهن نکرده بود! آنها که این وضع را رقم زدهاند هرگز مجال دوباره برای حضور موثر ما در دانشگاه را نخواهند داد! دولت پزشکیان نه تنها توان بازگرداندن اساتید اخراجی را ندارد بلکه با وعدههای سر خرمن کنش اخلاقی و انسانی آنها را هم به حاشیه میراند و خنثی میکند.
پرسش و مسئله اما جای دیگر است! بیایید فرض کنیم با چراغ خاموش و یا حتی با «نادمسازی و مدیون سازی» بازگشت به دانشگاه ممکن شود!
چگونه میشود در یک ساختار تفتیش و سرکوب که یکبار شما را پس زده و محروم کرده است فعالیت کرد؟ چگونه میشود با انبوه همکاران دانشگاهی رانتیک و سهمیهایی، با مخبرهای مزدبگیر، با قوانین برساختهی نهادهای امنیتی، انتصابی و رویکرد غیرعلمی شورای عالی انقلاب فرهنگی کنار آمد؟!
برای بازگشتن و ماندن درین سیستم غیرعلمی و فاسد تنها یک راه وجود دارد و آن هم اینست که خواسته یا ناخواسته، آشکارا یا نهان، تبدیل به بخشی از آن شویم و در خدمت آن باشیم. جز این اگر ممکن بود کار به اخراج و تعلیق نمیکشید. آنها که با تن دادن به این مناسبات سودای تغییر از درون داشتند، به مرور خود تغییر کردند و عملا تبدیل به پیچ و مهرهی همین ساختار تفتیش شدند. آنچه باید تغییر کند ما نیستیم، بلکه همین سازوکار فاسد و قوانین قرون وسطایی است!
بیایید بپذیریم که دانشگاه یا جای آنهاست یا جای ما! با این قوانین و مقررات فعلا جای آنهاست!
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
Forwarded from دادبان؛ مرکز مشاوره و آموزش حقوقی ویژه کنشگران
احضار مرتضی نعمتی، استاد برکنارشده دانشگاه چمران اهواز، به دادگاه انقلاب
دادبان دریافته مرتضی نعمتی، عضو هیات علمی و استاد برکنار شده دانشگاه چمراه اهواز، با دریافت احضاریهای به دادگاه انقلاب آبدانان احضار شده است.
بنا بر اطلاعات رسیده به دادبان، دلیل احضار این استاد دانشگاه «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» اعلام شده است.
دکتر مرتضی نعمتی، جغرافیدان و عضو هیات علمی دانشگاه چمران اهواز پاییز سال گذشته به دلیل حمایت از دانشجویان در جریان اعتراضات سراسری زن، زندگی، آزادی مجبور به برکناری و استعفا از دانشگاه شد.
تماس مستقیم با وکیل در واتساپ
+905510332575
support@dadban.info
وبسایت | اینستاگرام | توئیتر | یوتیوب |فیسبوک
@Daadbaan2021
#دادبان #مرتضی_نعمتی #دانشگاه_چمران
احضار مرتضی نعمتی، استاد برکنارشده دانشگاه چمران اهواز، به دادگاه انقلاب
دادبان دریافته مرتضی نعمتی، عضو هیات علمی و استاد برکنار شده دانشگاه چمراه اهواز، با دریافت احضاریهای به دادگاه انقلاب آبدانان احضار شده است.
بنا بر اطلاعات رسیده به دادبان، دلیل احضار این استاد دانشگاه «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» اعلام شده است.
دکتر مرتضی نعمتی، جغرافیدان و عضو هیات علمی دانشگاه چمران اهواز پاییز سال گذشته به دلیل حمایت از دانشجویان در جریان اعتراضات سراسری زن، زندگی، آزادی مجبور به برکناری و استعفا از دانشگاه شد.
تماس مستقیم با وکیل در واتساپ
+905510332575
support@dadban.info
وبسایت | اینستاگرام | توئیتر | یوتیوب |فیسبوک
@Daadbaan2021
#دادبان #مرتضی_نعمتی #دانشگاه_چمران
Forwarded from خبرگزاری هرانا
علیه مرتضی نعمتی پرونده قضایی تشکیل شد
❗️ ❗️ ❗️ ❗️ ❗️ – علیه #مرتضی_نعمتی، دکتری جغرافیا از دانشگاه تهران در شعبه یک دادیاری آبدانان پرونده قضایی تشکیل شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علیه مرتضی نعمتی پرونده قضایی تشکیل شد.
یک منبع مطلع از وضعیت پرونده این شهروند ضمن تایید این خبر به هرانا گفت: “این پرونده در شعبه اول دادیاری آبدانان از بابت اتهامات نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام علیه آقای نعمتی گشوده شده است.”
ادامه مطلب
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علیه مرتضی نعمتی پرونده قضایی تشکیل شد.
یک منبع مطلع از وضعیت پرونده این شهروند ضمن تایید این خبر به هرانا گفت: “این پرونده در شعبه اول دادیاری آبدانان از بابت اتهامات نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام علیه آقای نعمتی گشوده شده است.”
ادامه مطلب
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
باز هم همان اتهامات تکراری:
نشر اکاذیب، تبلیغ علیه نظام...
برای من که چیزی برای از دست دادن ندارم، دادگاه و زندان شما بیشتر شبیه به یک شوخی و ریشخند است. من به ریش همهی شما میخندم اگر که گمان کردهاید برای بیدادگاه شما پشیزی ارزش قائلم یا اگر به خیال خود با این بگیر و ببندها صدای من را خاموش میکنید. خشم من از نکبتی که شما باشید به سان آتشی است که هر چه در آن بدمید شعلهورتر میشود. من ترسی از زندان شما ندارم ــــــــــــــــــــــــ
گاهی مخاطب در سرزمین ادب و احترام غریبه است. اینجاست که باید از ادبیاتی متفاوت استمداد جست و کلماتی متناسب را به خدمت گرفت. به عنوان یک استاد دانشگاه که همواره در مرزهای ادب سخن گفتهام چیزی ندارم بگویم جز آنکه:
«گور پدر همشون»
مرتضی نعمتی
نشر اکاذیب، تبلیغ علیه نظام...
برای من که چیزی برای از دست دادن ندارم، دادگاه و زندان شما بیشتر شبیه به یک شوخی و ریشخند است. من به ریش همهی شما میخندم اگر که گمان کردهاید برای بیدادگاه شما پشیزی ارزش قائلم یا اگر به خیال خود با این بگیر و ببندها صدای من را خاموش میکنید. خشم من از نکبتی که شما باشید به سان آتشی است که هر چه در آن بدمید شعلهورتر میشود. من ترسی از زندان شما ندارم ــــــــــــــــــــــــ
گاهی مخاطب در سرزمین ادب و احترام غریبه است. اینجاست که باید از ادبیاتی متفاوت استمداد جست و کلماتی متناسب را به خدمت گرفت. به عنوان یک استاد دانشگاه که همواره در مرزهای ادب سخن گفتهام چیزی ندارم بگویم جز آنکه:
«گور پدر همشون»
مرتضی نعمتی
من یک استاد دانشگاه وظیفهشناسم!
مرتضی نعمتی
آنها که شغل و موقعیت دانشگاهی مرا گرفتند، به من اتهام «نشر اکاذیب» زدهاند و «تبلیغ علیه نظام»!
ارتباطی منطقی میان این دو اتهام وجود دارد. «نشر اکاذیب» چیزی نیست جز گفتن حقایقی که طرح و نشر آنها برای این نظام تهدید و خطر تلقی میشود!
بنابراین معنای این دو اتهام این است: «چرا حقایقی را به زبان آوردهای که برای ما خطر و تهدید تلقی میشود»؟ از قضا آنچه ناخواسته مرا به وادی سیاست کشاند، تعهد حرفهایام به بیان حقیقت است. وظایف ذاتی دانشگاه در تعارض با ساختاری است که از دروغ بنا شده و به این اعتبار راستگویی خطرناکترین و رادیکالترین کنش سیاسی در روزگار ماست.
به عنوان یک فرد دانشگاهی همواره خود را متعهد به راستگویی و بیان حقیقت میدانم حتی اگر هزینهی آن زندان و اسارت باشد.
آنکه باید از نشر اکاذیب دست بردارد شما هستید! من یک استاد وظیفهشناسم!
«در روزگار استبداد و اختناق، سخنِ راست در حکم کشیدن شمشیر اعتراض است. شجاع، عریان و بیپروا چشم دوختن است در چشم استبداد! و دروغ شاهواژهی بقا و سازگاری با تباهی محیط؛ کالایی با تولید انبوه است!»
(از کتاب جغرافیای شخصی)
مرتضی نعمتی
آنها که شغل و موقعیت دانشگاهی مرا گرفتند، به من اتهام «نشر اکاذیب» زدهاند و «تبلیغ علیه نظام»!
ارتباطی منطقی میان این دو اتهام وجود دارد. «نشر اکاذیب» چیزی نیست جز گفتن حقایقی که طرح و نشر آنها برای این نظام تهدید و خطر تلقی میشود!
بنابراین معنای این دو اتهام این است: «چرا حقایقی را به زبان آوردهای که برای ما خطر و تهدید تلقی میشود»؟ از قضا آنچه ناخواسته مرا به وادی سیاست کشاند، تعهد حرفهایام به بیان حقیقت است. وظایف ذاتی دانشگاه در تعارض با ساختاری است که از دروغ بنا شده و به این اعتبار راستگویی خطرناکترین و رادیکالترین کنش سیاسی در روزگار ماست.
به عنوان یک فرد دانشگاهی همواره خود را متعهد به راستگویی و بیان حقیقت میدانم حتی اگر هزینهی آن زندان و اسارت باشد.
آنکه باید از نشر اکاذیب دست بردارد شما هستید! من یک استاد وظیفهشناسم!
«در روزگار استبداد و اختناق، سخنِ راست در حکم کشیدن شمشیر اعتراض است. شجاع، عریان و بیپروا چشم دوختن است در چشم استبداد! و دروغ شاهواژهی بقا و سازگاری با تباهی محیط؛ کالایی با تولید انبوه است!»
(از کتاب جغرافیای شخصی)
جغرافیای شخصی 1 (2).pdf
2.8 MB
«جغرافیای شخصی» روایت من از دوازده سال تدریس در دانشگاه و توضیحی است برای این پرسش که «چرا در نهایت مجبور به استعفا از شغلی شدم که عاشقانه آنرا دوست دارم»؟!
امیدوارم نسخهای از این کتاب بدست قاضی پروندهام در دادگاه انقلاب برسد. اتهام من «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» است.
این کتاب پر از «اکاذیبی» است که نشرشان «تبلیغ علیه نظام» است!
مرتضی نعمتی
۷ آذر ۱۴٠۳
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
امیدوارم نسخهای از این کتاب بدست قاضی پروندهام در دادگاه انقلاب برسد. اتهام من «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» است.
این کتاب پر از «اکاذیبی» است که نشرشان «تبلیغ علیه نظام» است!
مرتضی نعمتی
۷ آذر ۱۴٠۳
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
سفیدشویی به سبک معصومه!
مرتضی نعمتی
«معصومه ابتکار» در گفتگو با برنامه HardTalk بیبیسی و در ارتباط به دستاوردهای دولت پزشکیان از بازگشت «بسیاری» از استادان اخراجی به دانشگاه خبر داد!
شخصا بیشتر این اساتید اخراجی را میشناسم و میدانم که حتی به تعداد انگشتان یک دست هم به دانشگاه باز نگشتهاند و همین معدود افراد که بازگشتی مشروط را آزمودهاند، با موانع اداری و حقوقی بسیار مواجه و همچنان از حقوق و مزایای معمول برخوردار نیستند.
چندی پیش بنده هم با بیبیسی فارسی گفتگویی کوتاه داشتم و برخلاف نظرات کذب خانم ابتکار از فقدان ارادهی واقعی برای بازگشت اساتید و موانع بالادست و سد نهادهای انتصابی و اطلاعاتی سخن گفتم. سخنان بنده چیزی نبود جز تبیین و بازگویی واقعیتی آشکار و آنچه خانم ابتکار فرمودهاند مصداق بارز «نشر اکاذیب» است.
ــــــــــــــــــــــــــ
به تازگی بنده را به اتهام «نشر اکاذیب» و «تبلیغ علیه نظام» به دادگاه فرا خواندهاند.
پرسش این است: سخن گفتن و اعتراض مدنی به اخراج ناروای اساتید دانشگاه «نشر اکاذیب» است یا دروغگویی آشکار و بیمبالات خانم ابتکار؟!
پاسخ روشن است! در سخنان کذب خانم ابتکار تبلیغی علیه نظام وجود ندارد و این خاصیت «سفیدشویی» است!
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
مرتضی نعمتی
«معصومه ابتکار» در گفتگو با برنامه HardTalk بیبیسی و در ارتباط به دستاوردهای دولت پزشکیان از بازگشت «بسیاری» از استادان اخراجی به دانشگاه خبر داد!
شخصا بیشتر این اساتید اخراجی را میشناسم و میدانم که حتی به تعداد انگشتان یک دست هم به دانشگاه باز نگشتهاند و همین معدود افراد که بازگشتی مشروط را آزمودهاند، با موانع اداری و حقوقی بسیار مواجه و همچنان از حقوق و مزایای معمول برخوردار نیستند.
چندی پیش بنده هم با بیبیسی فارسی گفتگویی کوتاه داشتم و برخلاف نظرات کذب خانم ابتکار از فقدان ارادهی واقعی برای بازگشت اساتید و موانع بالادست و سد نهادهای انتصابی و اطلاعاتی سخن گفتم. سخنان بنده چیزی نبود جز تبیین و بازگویی واقعیتی آشکار و آنچه خانم ابتکار فرمودهاند مصداق بارز «نشر اکاذیب» است.
ــــــــــــــــــــــــــ
به تازگی بنده را به اتهام «نشر اکاذیب» و «تبلیغ علیه نظام» به دادگاه فرا خواندهاند.
پرسش این است: سخن گفتن و اعتراض مدنی به اخراج ناروای اساتید دانشگاه «نشر اکاذیب» است یا دروغگویی آشکار و بیمبالات خانم ابتکار؟!
پاسخ روشن است! در سخنان کذب خانم ابتکار تبلیغی علیه نظام وجود ندارد و این خاصیت «سفیدشویی» است!
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
Forwarded from جغرافیایشخصی
«ما همواره آزادیم»
برای آنکه عصایت را بر زمین بکوبی و اولین قدم را در مسیر قله برداری نیاز به یک کتابخانه بزرگ نداری! یک دفترچه راهنما و گاه حتی یک نشانهیِ کوچک کافیست. اصلا گاهی برای رفتن به قله باید روی «ناآگاهیِ ارادی»ات حساب باز کنی چرا که «دانشِ مُزاحم» ترس و تردید را چنان در وجودت میکارد که برای همیشه قدم از قدم برنخواهی داشت!
آری! «ناآگاهی اِرادی»... آسمانی بلندتر از آگاهیِ معمول!
شناوربودن مداوم در اندیشه و دنیای ذهنی دیگران، قوهی تفکرت را فلج میکند و تو را از خلق موقعیتهای جدید باز میدارد. «هنر» خلق کردن است و خلق کردن چیزی نیست جز خطر کردن! نوشتن وقتی تنها برای نوشتن باشد، فریب است و جعل! «زیستن، پسآنگاه نوشتن!»
آن هنری که باید به آن ببالیم و قابش کنیم، هنرِ زیستن در زمانهی تباهی و بلاست. در بِزنگاه نزاع میان غریزهی بقا و تکاپو برای انسان بودن و آزادی!
کدام آزادی؟!
من میگویم «فقدانِ آزادی» دروغ بزرگیست!
ما همواره آزادیم، همیشه و همه جا!
تنها هزینهای که برای آن می پردازیم متفاوت است. گاه به قدر پول توجیبیِ یک کودک و گاهی به قیمت جان! آزادی را هیچکس نه داده و نه ستانده است.
قیمت آزادی همواره در جیب ماست. ما انتخاب میکنیم که آزاد باشیم یا برده! تنها بهانههایمان برای بردگی تفاوت دارد!
حتی «جان» که بالاترین هزینه برای آزادیست، در دستانِ خود ماست.
به این اعتبار «ما همواره آزادیم!»
مرتضی نعمتی
#آزادی
#بردگی
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
https://www.instagram.com/reel/CxUVSj7oZ8d/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
برای آنکه عصایت را بر زمین بکوبی و اولین قدم را در مسیر قله برداری نیاز به یک کتابخانه بزرگ نداری! یک دفترچه راهنما و گاه حتی یک نشانهیِ کوچک کافیست. اصلا گاهی برای رفتن به قله باید روی «ناآگاهیِ ارادی»ات حساب باز کنی چرا که «دانشِ مُزاحم» ترس و تردید را چنان در وجودت میکارد که برای همیشه قدم از قدم برنخواهی داشت!
آری! «ناآگاهی اِرادی»... آسمانی بلندتر از آگاهیِ معمول!
شناوربودن مداوم در اندیشه و دنیای ذهنی دیگران، قوهی تفکرت را فلج میکند و تو را از خلق موقعیتهای جدید باز میدارد. «هنر» خلق کردن است و خلق کردن چیزی نیست جز خطر کردن! نوشتن وقتی تنها برای نوشتن باشد، فریب است و جعل! «زیستن، پسآنگاه نوشتن!»
آن هنری که باید به آن ببالیم و قابش کنیم، هنرِ زیستن در زمانهی تباهی و بلاست. در بِزنگاه نزاع میان غریزهی بقا و تکاپو برای انسان بودن و آزادی!
کدام آزادی؟!
من میگویم «فقدانِ آزادی» دروغ بزرگیست!
ما همواره آزادیم، همیشه و همه جا!
تنها هزینهای که برای آن می پردازیم متفاوت است. گاه به قدر پول توجیبیِ یک کودک و گاهی به قیمت جان! آزادی را هیچکس نه داده و نه ستانده است.
قیمت آزادی همواره در جیب ماست. ما انتخاب میکنیم که آزاد باشیم یا برده! تنها بهانههایمان برای بردگی تفاوت دارد!
حتی «جان» که بالاترین هزینه برای آزادیست، در دستانِ خود ماست.
به این اعتبار «ما همواره آزادیم!»
مرتضی نعمتی
#آزادی
#بردگی
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
https://www.instagram.com/reel/CxUVSj7oZ8d/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
0- ناتراز با محیط.pdf
429.3 KB
«هیچ چیز دیگری مهم نیست»!
Nothing Else Matters
مرتضی نعمتی
این عنوان کتابی است که از دو سال پیش مشغول نوشتن آن هستم و نیز نام آهنگی معروف از «جیمز هتفیلد» و گروه راک «متالیکا».
انتخاب این نام از سر تصادف و یا برای جلوههای ویژه نیست. این آهنگ و محتوای آن در روایت اصلی کتاب نقشی محوری دارد.
وسواس بیمارگونهام در گزینش و استخدام روایتها و کلمات مجال نداده که پایانی بر این نوشته رقم بزنم و به این زودیها نیز کار به سامان نمیرسد.
هنوز بخشهایی از این کتاب را «نزیستهام». آری من نوشتههایم را زندگی میکنم. برای همین است که «از خود نمینویسم» بلکه «خود را مینویسم». میان این دو گزاره تفاوتی باریکتر از مو هست.
من ایدهای مخاطرهآمیز را دنبال میکنم:
«آنچه هستم را مینویسم و آنچه را که مینویسم همان خواهم بود».
✓ بخش کوتاهی از مقدمه کتاب در فایل پیوست موجود است.
از متن آهنگ:
... Never opened myself this way
هرگز اینگونه درون خود را شرح ندادهام
Life is ours, we live it our way
زندگی از آن ماست، به سبک خود آنرا خواهیم زیست
And nothing else matters...
و هیچ چیز دیگری مهم نیست
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
Nothing Else Matters
مرتضی نعمتی
این عنوان کتابی است که از دو سال پیش مشغول نوشتن آن هستم و نیز نام آهنگی معروف از «جیمز هتفیلد» و گروه راک «متالیکا».
انتخاب این نام از سر تصادف و یا برای جلوههای ویژه نیست. این آهنگ و محتوای آن در روایت اصلی کتاب نقشی محوری دارد.
وسواس بیمارگونهام در گزینش و استخدام روایتها و کلمات مجال نداده که پایانی بر این نوشته رقم بزنم و به این زودیها نیز کار به سامان نمیرسد.
هنوز بخشهایی از این کتاب را «نزیستهام». آری من نوشتههایم را زندگی میکنم. برای همین است که «از خود نمینویسم» بلکه «خود را مینویسم». میان این دو گزاره تفاوتی باریکتر از مو هست.
من ایدهای مخاطرهآمیز را دنبال میکنم:
«آنچه هستم را مینویسم و آنچه را که مینویسم همان خواهم بود».
✓ بخش کوتاهی از مقدمه کتاب در فایل پیوست موجود است.
از متن آهنگ:
... Never opened myself this way
هرگز اینگونه درون خود را شرح ندادهام
Life is ours, we live it our way
زندگی از آن ماست، به سبک خود آنرا خواهیم زیست
And nothing else matters...
و هیچ چیز دیگری مهم نیست
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر پزشکیان در یک گفتگوی تلوزیونی از بازگشت بسیاری از اساتید اخراجی و تعلیقی به دانشگاه خبر داد!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
به عنوان یکی از این اساتید اخراجی و تعلیقی درین ویدئوی کوتاه پرسشهایی را خطاب به آقای پزشکیان مطرح کردهام:
_ مشخصا چه تعداد از اساتید اخراجی به دانشگاه بازگشتهاند؟ انتشار لیست این افراد راهگشا خواهد بود.
_ اگر اخراج این اساتید امری ناروا و مصداق نقض حقوق شهروندی و نقض آزادی آکادمیک است، چرا برای برخی از این افراد بدلیل نقد، اعتراض و اطلاعرسانی در خصوص آنچه بر آنها گذشته، پروندهی قضایی با اتهاماتی نظیر «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» تشکیل شده است؟
_ آیا دولت شما واقعا توان و ارادهی بازگشت اساتید و تغییر بنیانهای تمامیتخواهانه در دانشگاه را دارد؟
مرتضی نعمتی
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
به عنوان یکی از این اساتید اخراجی و تعلیقی درین ویدئوی کوتاه پرسشهایی را خطاب به آقای پزشکیان مطرح کردهام:
_ مشخصا چه تعداد از اساتید اخراجی به دانشگاه بازگشتهاند؟ انتشار لیست این افراد راهگشا خواهد بود.
_ اگر اخراج این اساتید امری ناروا و مصداق نقض حقوق شهروندی و نقض آزادی آکادمیک است، چرا برای برخی از این افراد بدلیل نقد، اعتراض و اطلاعرسانی در خصوص آنچه بر آنها گذشته، پروندهی قضایی با اتهاماتی نظیر «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» تشکیل شده است؟
_ آیا دولت شما واقعا توان و ارادهی بازگشت اساتید و تغییر بنیانهای تمامیتخواهانه در دانشگاه را دارد؟
مرتضی نعمتی
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«آن هنری که باید به آن ببالیم و قابش کنیم، هنرِ زیستن در زمانهی تباهی و بلاست. در بِزنگاه نزاع میان غریزهی بقا و تکاپو برای انسان بودن و آزادی!»
شعر و آهنگ: مرتضی نعمتی
این ترانه را که بسیار دوست میدارم، ساده و بیروتوش، تقدیم به شما🌹
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
شعر و آهنگ: مرتضی نعمتی
این ترانه را که بسیار دوست میدارم، ساده و بیروتوش، تقدیم به شما🌹
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
آنچه در پی میآید متنی از دکتر «محسن رنانی» در مورد من و کتابم «جغرافیای شخصی» است. کُنش و روش دکتر رنانی را بارها در فضای مجازی نقد کردهام، اما باید اذعان کنم که نقدپذیری و مَنش نیکاندیشانهی او مرا متاثر کرد.
او قلم و نقد من را «گزنده، بیپرده و بیپروا» میداند که گمان میکنم تعابیر درست و مناسبی باشند. برایش نوشتم:
«کسی که زخمی عمیق را حمل میکند، ای بسا زبانش گزنده، بیپرده و عریان باشد».
این متن را از کانال تلگرامی دکتر رنانی به اشتراک میگذارم و رویکرد اخلاقی ایشان را ارج مینهم: 👇
او قلم و نقد من را «گزنده، بیپرده و بیپروا» میداند که گمان میکنم تعابیر درست و مناسبی باشند. برایش نوشتم:
«کسی که زخمی عمیق را حمل میکند، ای بسا زبانش گزنده، بیپرده و عریان باشد».
این متن را از کانال تلگرامی دکتر رنانی به اشتراک میگذارم و رویکرد اخلاقی ایشان را ارج مینهم: 👇
Forwarded from Renani Mohsen / محسن رنانی
.
👈 جغرافیای شخصی
(معرفی کتاب)
دکتر مرتضی نعمتی، استاد مستعفی دانشگاه شهید چمران اهواز، یکی از منتقدان سرسخت من در فضای مجازی است. او معتقد است روشهای امثال من که مبتنی بر گفتوگو و تفاهم، به قصد تحول آرام و کمهزینه در وضع موجود است، در شرایط امروز ایران نه تنها بیثمر است بلکه موجب تحکیم ساختارهای ظالمانه میشود. یکی از نقدهای او را اینجا ببینید:
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1/233
او در آذر ۱۴۰۲ مدرک دکتری خودش را که سال ۱۳۸۹ از دانشگاه تهران گرفته بود، در اعتراض به اعطای دکترای افتخاری دانشگاه تهران به بشار اسد، در جلوی دوربین پاره کرد. فیلم این اقدام نمادین او را در پیوند زیر ببینید:
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1/115
یک سال پیش از آن نیز پس از دوازده سال تدریس در دانشگاه شهید چمران اهواز، در اعتراض به روندهای غیرعلمی و غیرشفاف و تبعیض آمیز در فرایند گزینش و ارتقاء اعضای هیات علمی، از عضویت هیات علمی آن دانشگاه استعفا داده بود. طی این سالها، برای گذران زندگی شرافتمندانه خود، رستوران راه انداخت، نقاشی کرد، نانوایی کرد و خیلی کارهای دیگر؛ و حالا هم دارد در شهر زادگاه خود (آبدانان) یک آموزشگاه کوچک سنگنوردی برای نوجوانان راه اندازی میکند.
اکنون او تجربه خود را در این سالهای فشار و تبعیض و تنهایی و عسرت، در دانشگاه و در جامعه، در کتابی با عنوان «جغرافیای شخصی» نوشته است. کتابش اجازه چاپ نگرفته است و اکنون آن را به صورت دیجیتال با ما به اشتراک گذاشته است. قلمش گزنده است، زبانش بیپرده است، نقدش پیپروا است و گاهی به اهانت پهلو میزند. اما من به این گفته جان مینارد کینز باور دارم که «مگر نهآنکه واژگان مظهر تهاجم عقل علیه جهلند؟ پس بگذار اندکی خشن باشند».
کتاب «جغرافیای شخصی» را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/728
------------------------
https://www.renani.net/
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
👈 جغرافیای شخصی
(معرفی کتاب)
دکتر مرتضی نعمتی، استاد مستعفی دانشگاه شهید چمران اهواز، یکی از منتقدان سرسخت من در فضای مجازی است. او معتقد است روشهای امثال من که مبتنی بر گفتوگو و تفاهم، به قصد تحول آرام و کمهزینه در وضع موجود است، در شرایط امروز ایران نه تنها بیثمر است بلکه موجب تحکیم ساختارهای ظالمانه میشود. یکی از نقدهای او را اینجا ببینید:
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1/233
او در آذر ۱۴۰۲ مدرک دکتری خودش را که سال ۱۳۸۹ از دانشگاه تهران گرفته بود، در اعتراض به اعطای دکترای افتخاری دانشگاه تهران به بشار اسد، در جلوی دوربین پاره کرد. فیلم این اقدام نمادین او را در پیوند زیر ببینید:
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1/115
یک سال پیش از آن نیز پس از دوازده سال تدریس در دانشگاه شهید چمران اهواز، در اعتراض به روندهای غیرعلمی و غیرشفاف و تبعیض آمیز در فرایند گزینش و ارتقاء اعضای هیات علمی، از عضویت هیات علمی آن دانشگاه استعفا داده بود. طی این سالها، برای گذران زندگی شرافتمندانه خود، رستوران راه انداخت، نقاشی کرد، نانوایی کرد و خیلی کارهای دیگر؛ و حالا هم دارد در شهر زادگاه خود (آبدانان) یک آموزشگاه کوچک سنگنوردی برای نوجوانان راه اندازی میکند.
اکنون او تجربه خود را در این سالهای فشار و تبعیض و تنهایی و عسرت، در دانشگاه و در جامعه، در کتابی با عنوان «جغرافیای شخصی» نوشته است. کتابش اجازه چاپ نگرفته است و اکنون آن را به صورت دیجیتال با ما به اشتراک گذاشته است. قلمش گزنده است، زبانش بیپرده است، نقدش پیپروا است و گاهی به اهانت پهلو میزند. اما من به این گفته جان مینارد کینز باور دارم که «مگر نهآنکه واژگان مظهر تهاجم عقل علیه جهلند؟ پس بگذار اندکی خشن باشند».
کتاب «جغرافیای شخصی» را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/728
------------------------
https://www.renani.net/
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
Telegram
Renani Mohsen / محسن رنانی
.
فایل کتاب 👆👆👆
👈 جغرافیای شخصی
دکتر مرتضی نعمتی، استاد مستعفی دانشگاه شهید چمران اهواز، یکی از منتقدان سرسخت من در فضای مجازی است. او معتقد است روشهای امثال من که مبتنی بر گفتوگو و تفاهم، به قصد تحول آرام و کمهزینه در وضع موجود است،…
فایل کتاب 👆👆👆
👈 جغرافیای شخصی
دکتر مرتضی نعمتی، استاد مستعفی دانشگاه شهید چمران اهواز، یکی از منتقدان سرسخت من در فضای مجازی است. او معتقد است روشهای امثال من که مبتنی بر گفتوگو و تفاهم، به قصد تحول آرام و کمهزینه در وضع موجود است،…
چشم خانم آموزگار!
مرتضی نعمتی
عضو پیشین هیات علمی دانشگاه
آنگاه که بُخلِ محیطی در دَهِش منابع و احساسِ تنگنای فضایی به «درماندگیِ وجودی» ختم شود و تمامی استدلالهای اگزیستانسیال مبنی بر آزادی به سادگی رنگ ببازند و انسان به سمت پوچی و بیخاصیتی میل کند، «مهاجرت» نه یک انتخاب که محصول «جبر جغرافیا»ست.
اینها که گفتم آروغ روشنفکریست «خانم آموزگار»! مسئله برای همه اینقدرها شیک و مجلسی نیست. آنها که وطن را وا مینهند و میروند بیشتر سودایشان نان است نه آزادی!
هنگامی که محیط در رابطهاش با انسان، حد نهایی شرارتِ را به نمایش بگذارد، مهاجرت پاسخی طبیعی است.
با این همه «چشم خانم آموزگار» فرض میگیریم توصیهی مشفقانه شما از سر سیری و پیری نیست. بیش و پیش از آنکه شما امثال من را به ماندن دعوت کنید خود پای رفتن نداریم. نه اینکه پایمان بسته باشد که دلمان هرگز به رفتن قرص نیست. پرسشم اما این است شما برای آنها که هزینهی ماندن در وطن را از جیب و جان دادند چه کردهاید؟! کی و کجا صدایی از شما که عضو پیوستهی فرهنگستان زبان و ادب فارسی هستید و نشان «لوژیون دونوور» از دولت فرانسه دارید بلند شد که ما نشنیدیم؟! کجا دستی تکان دادید برای حمایت یا دستکم برای دلجویی؟!
اینکه جوانان پای وطن بمانند یا نه همیشه یک انتخاب نیست. بر آنها که رفتهاند هم هیچ حرجی نیست. شما اما صلاحیت این توصیهی مشفقانه را ندارید!
مرتضی نعمتی
عضو پیشین هیات علمی دانشگاه
آنگاه که بُخلِ محیطی در دَهِش منابع و احساسِ تنگنای فضایی به «درماندگیِ وجودی» ختم شود و تمامی استدلالهای اگزیستانسیال مبنی بر آزادی به سادگی رنگ ببازند و انسان به سمت پوچی و بیخاصیتی میل کند، «مهاجرت» نه یک انتخاب که محصول «جبر جغرافیا»ست.
اینها که گفتم آروغ روشنفکریست «خانم آموزگار»! مسئله برای همه اینقدرها شیک و مجلسی نیست. آنها که وطن را وا مینهند و میروند بیشتر سودایشان نان است نه آزادی!
هنگامی که محیط در رابطهاش با انسان، حد نهایی شرارتِ را به نمایش بگذارد، مهاجرت پاسخی طبیعی است.
با این همه «چشم خانم آموزگار» فرض میگیریم توصیهی مشفقانه شما از سر سیری و پیری نیست. بیش و پیش از آنکه شما امثال من را به ماندن دعوت کنید خود پای رفتن نداریم. نه اینکه پایمان بسته باشد که دلمان هرگز به رفتن قرص نیست. پرسشم اما این است شما برای آنها که هزینهی ماندن در وطن را از جیب و جان دادند چه کردهاید؟! کی و کجا صدایی از شما که عضو پیوستهی فرهنگستان زبان و ادب فارسی هستید و نشان «لوژیون دونوور» از دولت فرانسه دارید بلند شد که ما نشنیدیم؟! کجا دستی تکان دادید برای حمایت یا دستکم برای دلجویی؟!
اینکه جوانان پای وطن بمانند یا نه همیشه یک انتخاب نیست. بر آنها که رفتهاند هم هیچ حرجی نیست. شما اما صلاحیت این توصیهی مشفقانه را ندارید!
ممنونم جناب ایوب لطفی!
اما چند نکته:
_ در سالگرد سرنگونی هواپیمای اکراینی و یکی از بزرگترین دروغهای قرن پرسشام اینست که دستگاه قضایی که شما قاضیاش هستید چند نفر را بخاطر نشر این دروغ بزرگ به پای میز محاکمه کشاند؟
_ دقیقا بفرمایید کجای سخنان من کذب و دروغ بوده است؟ اگر نیست این کیفرخواست فاقد ارزش حقوقی است.
_ بند سوم متن شما نامش «اقرار» نیست! بله این مطالب را من نوشتهام اما کی و کجا برای شما مسجل شد که اینها دروغ و کذب است که کیفر خواست صادر کردهاید؟!
_ تمامی اتهامات شما بیپایه است و چنانکه در متن دفاعیه نوشتم همه را رد میکنم.
_ این اتهامات حتی در کانتکست همین نظام قضایی هم بیاساس و صرفا ابزاری است برای ارعاب و خاموش کردن نظرات مخالف.
_ در پیشگاه وجدان عمومی پاسخگو باشید که این کیفر خواست شما نتیجهی استقلال رایتان به عنوان قاضی است یا سفارش برادران؟!
_ شمشیر داموکلسی که بر بالای سر من گرفتهاید چوبین است.
مرتضی نعمتی
اما چند نکته:
_ در سالگرد سرنگونی هواپیمای اکراینی و یکی از بزرگترین دروغهای قرن پرسشام اینست که دستگاه قضایی که شما قاضیاش هستید چند نفر را بخاطر نشر این دروغ بزرگ به پای میز محاکمه کشاند؟
_ دقیقا بفرمایید کجای سخنان من کذب و دروغ بوده است؟ اگر نیست این کیفرخواست فاقد ارزش حقوقی است.
_ بند سوم متن شما نامش «اقرار» نیست! بله این مطالب را من نوشتهام اما کی و کجا برای شما مسجل شد که اینها دروغ و کذب است که کیفر خواست صادر کردهاید؟!
_ تمامی اتهامات شما بیپایه است و چنانکه در متن دفاعیه نوشتم همه را رد میکنم.
_ این اتهامات حتی در کانتکست همین نظام قضایی هم بیاساس و صرفا ابزاری است برای ارعاب و خاموش کردن نظرات مخالف.
_ در پیشگاه وجدان عمومی پاسخگو باشید که این کیفر خواست شما نتیجهی استقلال رایتان به عنوان قاضی است یا سفارش برادران؟!
_ شمشیر داموکلسی که بر بالای سر من گرفتهاید چوبین است.
مرتضی نعمتی
مدتهاست که هیچ فیلم یا سریالی آنقدر سر ذوقم نمیآورد که بنشینم و تا آخر تماشا کنم. یا نیمهکاره رهایش میکنم یا آنقدر برایم ملالآور است که آن وسط خوابم میبرد.
بخشی از این ملال میتواند ناشی از خستگی کار سنگین ساختن باشگاه سنگنوردی باشد اما این همهی ماجرا نیست.
زندگی روزمرهی من واجد چنان وجه دراماتیکِ واقعگرایانهای شده که روایتهای ساختگی سینما برایم کسالتبار شدهاند.
نه! دچار توهم نشدهام! به واقع خودم را در میانهی یک فیلم سینمایی باورناپذیر میبینم.
روایت اصلی این است:
«استاد دانشگاهی که بعد از دوازده سال تدریس مجبور به استعفا شده، درست چند هفته مانده به جلسهی دادگاهش، به جرم نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام، مشغول ساختن یک باشگاه سنگنوردی است»!
گرفتار شدن در شرایط ناخواسته و متضاد با موقعیت و عدم تناسب فرم و محتوا «کمدی موقعیت» است که همزمان میتواند فاجعهبار و تراژیک به نظر برسد. یک «تراژدیکمدی» کامل! این روایت اما یک مشکل اساسی دارد: «هیچکدام از عناصر اصلی داستان ارتباطی منطقی با هم ندارند و باورپذیر نیست».
حالا فکر کنید نویسنده قضیه را تخیلیتر ببیند و قهرمان داستانش بعد از مصائب بسیار نه دچار افسردگی و احساس درماندگی که از آنچه بر او گذشته شادکام و راضی هم باشد و هر اتفاق و رنجی را نه یک پیشامد بد و نامطلوب که بخشی از بودن و زندگی بداند و آنرا مشتاقانه در آغوش کشد، آنقدر که کار در سطح فیلمهای انگیزشی زرد تنزل پیدا کند و باورپذیری داستان مخدوشتر شود.
به من چه؟! همین است که هست! اصلا تقصیر من نیست اگر کسی شانه بالا بیاندازد و انکار کند! وقتی چنین روایت سینمایی حرص بیننده را دربیاورد، به آدمهای واقعی این داستان هم باید حق داد انواع زخم زبانها را پیشکش کنند!
من نویسنده و کارگردان و بازیگر داستان خودم هستم و هنوز در مورد پایان آن تصمیم نگرفتهام. اما تا همینجا از تماشا یا بهتر بگویم از «زیستن» آن نهایت لذت را بردهام، چنانکه هر جا فیلم تمام شود پایانی دلخواه است و جایی برای شکوه نیست. نظر تماشاچیان هم برایم اهمیتی ندارد.
من به آدمهای خوب داستانم بهترین کلمات را هدیه و به هر کس که لیاقتش را داشته بدترین دشنامها را نثار کردهام. میبینید! چیزی برای حسرت خوردن ندارم چه باور کنید و چه نه!
مرتضی نعمتی
۲۸ دیماه ۱۴۰۳
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1
بخشی از این ملال میتواند ناشی از خستگی کار سنگین ساختن باشگاه سنگنوردی باشد اما این همهی ماجرا نیست.
زندگی روزمرهی من واجد چنان وجه دراماتیکِ واقعگرایانهای شده که روایتهای ساختگی سینما برایم کسالتبار شدهاند.
نه! دچار توهم نشدهام! به واقع خودم را در میانهی یک فیلم سینمایی باورناپذیر میبینم.
روایت اصلی این است:
«استاد دانشگاهی که بعد از دوازده سال تدریس مجبور به استعفا شده، درست چند هفته مانده به جلسهی دادگاهش، به جرم نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام، مشغول ساختن یک باشگاه سنگنوردی است»!
گرفتار شدن در شرایط ناخواسته و متضاد با موقعیت و عدم تناسب فرم و محتوا «کمدی موقعیت» است که همزمان میتواند فاجعهبار و تراژیک به نظر برسد. یک «تراژدیکمدی» کامل! این روایت اما یک مشکل اساسی دارد: «هیچکدام از عناصر اصلی داستان ارتباطی منطقی با هم ندارند و باورپذیر نیست».
حالا فکر کنید نویسنده قضیه را تخیلیتر ببیند و قهرمان داستانش بعد از مصائب بسیار نه دچار افسردگی و احساس درماندگی که از آنچه بر او گذشته شادکام و راضی هم باشد و هر اتفاق و رنجی را نه یک پیشامد بد و نامطلوب که بخشی از بودن و زندگی بداند و آنرا مشتاقانه در آغوش کشد، آنقدر که کار در سطح فیلمهای انگیزشی زرد تنزل پیدا کند و باورپذیری داستان مخدوشتر شود.
به من چه؟! همین است که هست! اصلا تقصیر من نیست اگر کسی شانه بالا بیاندازد و انکار کند! وقتی چنین روایت سینمایی حرص بیننده را دربیاورد، به آدمهای واقعی این داستان هم باید حق داد انواع زخم زبانها را پیشکش کنند!
من نویسنده و کارگردان و بازیگر داستان خودم هستم و هنوز در مورد پایان آن تصمیم نگرفتهام. اما تا همینجا از تماشا یا بهتر بگویم از «زیستن» آن نهایت لذت را بردهام، چنانکه هر جا فیلم تمام شود پایانی دلخواه است و جایی برای شکوه نیست. نظر تماشاچیان هم برایم اهمیتی ندارد.
من به آدمهای خوب داستانم بهترین کلمات را هدیه و به هر کس که لیاقتش را داشته بدترین دشنامها را نثار کردهام. میبینید! چیزی برای حسرت خوردن ندارم چه باور کنید و چه نه!
مرتضی نعمتی
۲۸ دیماه ۱۴۰۳
https://www.tgoop.com/MortezaNemati1