Telegram Web
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 پیام‌های زیبای معنوی از تجربه‌گران مرگ و دیگران

زیرنویس فارسی

شما ارزشمند هستید. همینکه هستید ارزشمندید. خداوند شما را دوست دارد. ارواح نورانی شما را دوست دارند.
برای اینکه دوست داشته شوید، نیاز به هیچ کاری ندارید. شما هم اکنون نیز محبوب خداوند و کائنات هستید.

بین ترس و عشق، عشق را انتخاب کنید.

شما هرگز نمی‌میرید.


💜 تک تک شما ارزشمند هستید.

با حضور:

آنیتا مورجانی (تجربه‌گر مرگ)
جِین مو (تجربه‌گر مرگ)
شارون استون (بازیگر معروف و تجربه‌گر مرگ)
جیم کری (بازیگر مشهور)
الن واتس (نویسنده و فیلسوف)
کارل یونگ (روان‌شناس)



🆔 @near_death
✏️✏️✏️

✔️ قسمتی از تجربه‌ی مرگ تقریبی دختری به نام «والری» در سال ۱۹۹۶

📌 درباره‌ی زمانی که با آن موجودات بودم، چیزها در ذهنم واضح نیستند. احساس می‌کنم ما درباره حضور من در آنجا و اینکه باید برگردم، صحبت کردیم. به طور واضح این را به یاد نمی‌آورم، اما به خاطر دارم که از من پرسیدند آیا به چیزی نیاز دارم؟

📌 من به آن‌ها گفتم که مادرم سرطان سینه دارد و می‌خواهم به او کمک کنم. یکی از آن موجودات به طرز شگفت‌انگیزی مشتاق کمک بود، او گفت: «اینجا منتظر باش.» او به سمت درخشان‌ترین و زیباترین نوری که تاکنون دیده‌ام، حرکت کرد. اگر خدا چیزی باشد، آن نور بود؛ خالص، خالص، خالص، عشق بی‌قید و شرط. چیزی فراتر از آنچه که بتوانم توصیف کنم یا با کلمات بیان کنم یا در اینجا بر روی زمین احساس کنم.

📌 نمی‌توانستم مستقیم به آن نور نگاه کنم و قادر به ورود به آن هم نبودم، اما آن‌ها(دو موجود معنوی که تجربه‌گر را در تجربه‌اش همراهی می‌کردند) می‌توانستند و به سویش رفتند. زمانی که حرکت آن‌ها را دنبال می‌کردم مجبور شدم صورتم را بپوشانم چون آن نور برای من بیش از حد بود.

📌 یکی از انها از سمت نور به سمت من بازگشت و یک توپ از این نور غیرقابل توصیف را برایم آورد. اندازه آن تقریباً به اندازه یک طالبی بود. اما چون از جنس نور بود، وزنی یا جرمی نداشت، اما به هر حال یک توپ بود. آن‌ها این توپ را به من دادند؛ این توپ برای مادرم بود. وقتی این را احساس کردم، چیزی که فقط می‌توانم آن را یک «دانلود الهی» توصیف کنم - مثل صحنه‌ای از فیلم ماتریکس یا چیزی شبیه آن - همه اطلاعات به سوی من جاری شد، اما این اطلاعات بسیار ساده بود.

📌 در لحظه‌ای که با این توپ نور تماس پیدا کردم، همه چیز در مورد بدن انسان و سلامتی ۱۰۰٪ شفاف و واضح شد. همه چیز بسیار ساده، زیبا و شفاف بود. به من شفا و سلامتی نشان داده شد، در حالی که (از ساده بودن راز سلامتی) کاملاً مبهوت شده بودم. اگر می‌توانستم این را به مردم بگویم و به آن‌ها نشان دهم که شفا بافتن چقدر آسان است. احساس تواضع و اشتیاق عمیقی از به اشتراک گذاشتن این اطلاعات داشتم. قلب و روحم برای به اشتراک گذاشتن این تجربه و اطلاعات می‌تپید و تنها چیزی که احساس کردم این بود که «اگر فقط می‌توانستم این را توضیح دهم!»

📌به یاد ندارم که چگونه از نور خارج شدم. برای بازگشت به بدنم داستان خاصی ندارم. یادم نمی‌آید که چطور با موجودات نورانی وداع کردم یا چگونه به بدنم برگشتم. حتی نمی‌دانم چه زمانی این تجربه را به یاد آوردم، انگار که حافظه‌ام در هفته‌های پس از حادثه‌ به کار افتاده است.

📌 مادرم به سرطان مرحله ۳ مبتلا بود، او تمام دوره‌های درمانی را گذراند و از آن زمان تاکنون هیچ نشانه‌ای از سرطان نداشته است. او اکنون ۷۷ سال دارد و در واقع هیچ دارویی مصرف نمی‌کند. چه کسی می‌داند، شاید در نهایت آن توپ نور به او کمک کرد؟

✍️ برگرفته از وبسایت معتبر NDERF.ORG

@NDEchanel
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🕯 ملاقات با دیگری در رویا
📜 بریده‌ای از کتاب «علم و زندگی پس از مرگ» (شارون رالت)


همانطور که برخی از افراد زنده به یاد می‌آوردند که هنگام تجربه‌ی خروج از بدن خود، در مقابل دیگران ظاهر شده‌اند؛ افراد زنده‌ای وجود دارند که به یاد می‌آورند در رویای افراد دیگر ظاهر شده‌اند و آن افراد هم تایید می‌کنند که آنها را در رویای خود دیده‌اند. به عنوان مثال، «فریبا بُگذران» ، محقق در زمینه‌ی رویاها، گزارش می‌دهد که یک بار، خودِ او آگاهانه قصد می‌کند که خوابِ ملاقات با یکی از دوستان قدیمی‌اش را که در یک کشور دیگر بوده و 20 سال همدیگر را ندیده بودند ببیند. او موفق می‌شود محله‌ای را که آنها با هم در آن بزرگ شده بودند رویاپردازی کند و سپس تصمیم می‌گیرد که مسیر خانه‌ی جدید دوستش را که هرگز هنگام بیداری نمی‌دانسته، پیدا کند. خانم بگذران می‌گوید: «خیابان محل زندگی‌اش را پیدا کردم و به طراف خانه‌اش رفتم. رنگ در، آبی کمرنگ بود. زنگ خانه‌اش را زدم و او در را باز کرد. از دیدنش بسیار خوشحال شدم. ما گریه می‌کردیم و با احساسات شدید همدیگر را در آغوش گرفته بودیم. در آغوش گرفتن او کاملا واقعی به نظر می‌رسید. شدت این تجربه باعث شد که بیدار شوم». صبح روز بعد، خانم بگذران نامه‌ای به دوستش نوشت و ماجرای خوابش را مفصل برای او تعریف کرد. در همان روز، دوستش بدون اطلاع از نامه‌ی خانم بگذران، نامه‌ای برای او نوشت و در آن نامه، رویای خود را که شامل دیدار با او در جلوی دربِ خانه‌اش می‌شد تعریف کرد.


📕 کتاب «علم و زندگی پس از مرگ»؛ دکتر شارون رالت؛ ترجمه‌ی احمد بهزادی
📥 دانلود رایگان کتاب از لینک زیر:

https://www.tgoop.com/Near_Death/653


🆔@near_death
قسمتهایی از تجربه نزدیک به مرگ برد:


🔷 در طول تجربه تونل، چندین بار احساس کردم که اطلاعاتی را دریافت می‌کنم… یکی از پیام‌ها یا احساساتی که به یاد دارم این بود که زندگی‌ای که تازه از آن خارج شده بودم، شبیه یک بازی بود. روش‌های مختلفی برای بازی کردن وجود داشت، ولی برخی از آن‌ها بسیار بهتر از بقیه بودند. یادم می‌آید که با خودم فکر می‌کردم: «خدای من، ای کاش می‌توانستم آن زندگی را دوباره انجام دهم! چطور می‌توانستم این موضوع را فراموش کنم! اگر می‌توانستم یادم بماند که زندگی را به آن شکل انجام دهم، چقدر پیشرفت می‌کردم؟» در این لحظات یادآوری از سفر تونل، کمی دلسرد بودم که چرا در زندگی کوتاه ۸ ساله‌ام بهتر عمل نکردم. اما این دلسردی همراه با حالتی شاد و بی‌خیالانه بود.

🔷 من [در مرور زندگی] عمدتاً تصاویر مادرم و خواهرم را دیدم، اما بسیار گیج بودم. می‌دانستم چه اتفاقی را مشاهده می‌کردم، ولی انگار از زاویه‌ای متفاوت آن را تجربه می‌کردم. مثل حس دژاوو بود، اما از یک نقطه نظر دیگر و این بار به شکلی متفاوت آن را تماشا می‌کردم. باید بگویم که این تجربه برای من یک بازبینی عمیق احساسی و دردناک از زندگی بود. درد فیزیکی نبود، بلکه احساسی بود. من احساساتی را که مادرم و خواهرم در آن لحظات داشتند حس کردم و اینکه چطور کلمات نوجوانانه‌ام آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده بود. احساساتی از شرم، پشیمانی، افسوس، حسادت و غم، اما هزار برابر بیشتر. این احساسات در من افزایش پیدا کردند و به اوج رسیدند. آن احساسات و عواطف به من هجوم آوردند و دیگر نمی‌توانستم آنها را تحمل کنم و شدیداً می‌خواستم که تمام شوند. ناگهان، آن احساسات وحشتناک انسانی به سرعت از بین رفتند. درد در یک لحظه پایان یافت. انگار که پاک شده بودم، و به سرعت به داخل آن تونل تاریک بازگردانده شدم. اما این بار، من در یک سقوط آزاد سرشار از سرخوشی بودم. چنین احساسی از رهایی را هرگز روی زمین تجربه نکرده‌ام...
📝📝📝

📌 در حال راه رفتن در خیابان هستید، ناگهان کسی از کنارتان می‌گذرد و بی‌توجه محکم به شما تنه می‌‌زند، شما با خشم بر می‌گردید تا چیزی نثارش کنید، اما می‌بینید که او نابیناست. به شکل آنی خشم شما تبدیل به دلسوزی و حتی شرم می‌شود، از او عذرخواهی می‌کنید. حتی ممکن است کمی درنگ کنید، شاید نیاز به کمک داشته باشد!

📌 بسیاری از بدی‌هایی که در حق ما می‌شود (یا ما در حق دیگران می‌کنیم) از روی ناآگاهی است، یعنی شخصی که ما را آزرده می‌کند، در آن لحظه نمی‌داند که چه آسیبی به ما می‌رساند، روح او قادر به دیدن و تشخیص خوبی از بدی نیست، یا اگر هست احساساتی مثل خشم، حسادت، طمع و... جلوی درک و آگاهی‌اش را گرفته. پس او با جهل کامل آن رفتار را بروز داده، و «جهل» همان «نابیناییِ چشم‌ِ دل» است. حالا برگردید و پاراگراف اول را دوباره بخوانید!

📌 حمل کردن رنجش و کینۀ دیگران، حتی اگر هزاران سال طول بکشد، حال ما را بهتر نمی‌کند، بلکه عمیق‌تر ما را در خود فرو می‌برد و می‌بلعد. کینه یعنی که انتقام بدی دیگران را از خود گرفتن، یعنی زهری که قرار است روزی، شخص دیگری را با آن مسموم کنیم، ماه‌ها و سال‌ها در قلبمان حمل کنیم، این پیش از دیگری خودمان را مسموم و به آرامی نابود می‌کند.

📌 در چنین شرایطی هیچ راه گریزی به غیر از بخشش نیست. ما باید بگذاریم و بگذریم، اگر چه برای من هم که دارم این سطور را می‌نویسم بخشیدن همیشه کار آسانی نیست اما راه دیگری نمی‌شناسم، باید بگذاریم و بگذریم، تنها راه آزادی کامل همین است. به قول یکی از تجربه‌کنندگان مرگ تقریبی که جمله ساده اما عمیقی را همیشه به من گوشزد می‌کند:
نه برَنج و نه برنجان!

💫@NDEchanel
📝📝📝

📌 اما شاید کسی بپرسد: «مردگان چگونه بر‌می‌خیزند و با چه بدنی می‌آیند؟»
چه سؤال ابلهانه‌ای! آنچه می‌کاری، تا نمیرد زنده نمی‌شود. هنگامی که چیزی می‌کاری، کالبدی که بعد ظاهر خواهد شد نمی‌کاری، بلکه تنها دانه را می‌کاری، خواه گندم خواه دانه های دیگر. اما خدا کالبدی را که خود تعیین کرده است، بدان می‌بخشد و هر نوع دانه را کالبدی مخصوص به خود عطا می‌کند. همه جسم‌ها یکی نیستند. آدمیان را یک نوع جسم است، حیوانات را نوعی دیگر، و پرندگان را نوعی دیگر؛ ماهی‌ها نیز دارای نوعی دیگر از جسم.اند. به همین سان، کالبدهای آسمانی وجود دارد و کالبدهای زمینی. اما جلال کالبدهای آسمانی از یک نوع است و جلال کالبدهای زمینی از نوعی دیگر. خورشید جلال خاص خود را دارد، ماه جلالی دیگر، و ستارگان نیز جلالی دیگر؛ جلال هر ستاره نیز با جلال ستاره دیگر متفاوت است.

📌 در مورد رستاخیز مردگان نیز چنین است. آنچه کاشته می‌شود، فسادپذیر است؛ آنچه برمی‌خیزد، فسادناپذیر. در ذلت کاشته می‌شود، در جلال برمی‌خیزد. در ضعف کاشته می‌شود، در قوت برمی‌خیزد. بدن طبیعی کاشته می‌شود، بدن روحانی برمی‌خیزد. اگر بدن طبیعی وجود دارد، بدن روحانی نیز وجود دارد. چنانکه نوشته شده است: «انسان اول، یعنی ادم، موجود زنده گشت»؛ آدم آخر، روح حیات بخش شد...

🔰 انجیل عیسی مسیح / نامه اول پولس رسول به قرنتیان

💫 @NDEchanel
🌌 یک تجربه‌گر نزدیک به مرگ:

تنهایی اغلب انگیزه‌ای برای رشد روحی است. از حدود 30 سال پیش که دچار تجربه‌ی نزدیک به مرگ شدم، تنهایی، داستان زندگی من بوده است. من هنگام تجربه‌ام، سرشار از سعادت و خوشی الهی بودم؛ احساسی که بعد از تجربه‌ام، هیچ چیز دیگری نمی‌توانست به آن شبیه باشد.
چند سال پیش، وقتی در مدیتیشن عمیقی بودم، گریه‌کنان به خدا التماس می‌کردم که اجازه دهد به خانه‌ی حقیقی‌ام (جهان پس از مرگ) برگردم و دوباره عشق او را تجربه کنم. او به من جواب داد: «عشق من را با مردم اطرافت تجربه کن.»
من گفتم: «اما این با چیزی که من می‌خواهم متفاوت است.»
او گفت: «من درون آنها هستم. من را درون آنها خواهی یافت.»



🆔 @near_death
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺📺📺

🔰 سخنرانی دکتر جیم تاکر در موزه علم بوستون در 17 سپتامبر 2016، درباره کودکانی که به صورت خود به خود و بدون هیپنوتیزم زندگی قبل خود را به یاد آوردند.

📌 دکتر جیم تاکر در آغاز اشاره ای به تاریخچه بخش مطالعات ادراکی دانشگاه ویرجینیا می کند و درباره تحقیقاتش در این دانشگاه صحبت می کند و سپس با توضیح کلیات موضوع مورد تحقیق خود، ماجرای یک کیس معروف را برای نمونه بازگو می کند.
منبع: @near_death

💫 @NDEchanel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 نظر دکتر مایکل نیوتن فقید درباره‌ی تجارب نزدیک به مرگ منفی و جهنمی


🔹 جهان پس از مرگ، جهانی سرشار از عشق، بخشش و مهربانی است. در آنجا، هیچ جای ترس و وحشتی وجود ندارد.

▪️ سوژه‌های من هیچ گزارشی مبنی بر وجود موجودات شیطانی و منفی در جهان پس از مرگ نداشته‌اند.

🔹 تجربه‌های نزدیک به مرگ منفی، ناشی از دخالت خودآگاه افراد تجربه‌گر و ترس آنها نسبت به اتفاقات پس از مرگ است. بسیاری از این تجربه‌گران تحت شرایط دردناک و سختی مثل خون‌ریزی شدید و دردهای جسمانی قرار دارند و چنین وضعیتی بر روی محتوای آنچه تجربه می‌کنند تاثیر می‌گذارد.

▪️ آنچه تجربه‌گران نزدیک به مرگ درباره‌ی موجودات منفی و شکنجه شدن می‌گویند، واقعیت ندارد.



🆔 @near_death
💠 یک نمونه از ظهور روح تجربه‌گر نزدیک به مرگ
📔 از کتاب «علم و زندگی پس از مرگ» دکتر شارون رالت


🔹 «اولگا گیرهارت» از سن‌دیگوی کالیفرنیا، عمل پیوند قلب داشت. در زمان عمل او، کل خانواده‌اش در بیمارستان جمع شده بودند، به غیر از داماد خانواده که فوبیای بیمارستان داشت. در ساعت 2:15 بامداد، قلب جدید به درستی نمی‌تپد و نهایتا متوقف می‌شود. روند احیاء ساعت‌ها طول می‌کشد، اما در آخر قلب جدید او به کار می‌افتد.

🔹 در همین حال، داماد خانواده ساعت 2:15 بامداد از خواب بیدار می‌شود و اولگا را می‌بیند که پایین تخت ایستاده است. او آنقدر زنده به نظر می‌رسیده که داماد فکر می‌کند حتما برنامه‌ها تغییر کرده و اولگا به جای بیمارستان به خانه‌ی او آمده است. او از اولگا می‌پرسد که حالش چطور است و اولگا جواب می‌دهد: «من خوبم و حالم خوب می‌شود. چیزی وجود ندارد که هیچ‌یک از شما نگرانش باشید». وقتی اولگا ناپدید می‌شود، داماد از جایش بلند می‌شود و ساعت این واقعه و حرف‌هایی که اولگا زده بود را یادداشت می‌کند.

🔹 صبح روز بعد، اولگا وقتی از اتاق عمل خارج می‌شود، به «رویای عجیبی» که به نظر می‌رسد یک تجربه‌ی نزدیک به مرگ بوده است، اشاره می‌کند. او نه تنها در حالت خارج از بدن، پزشکانی را که درحال عملش بودند مشاهده کرده بود، بلکه به اتاق انتظار رفته بود و تلاش داشت تا با خانواده‌اش ارتباط برقرار کند. سپس، از آنجایی که در برقراری ارتباط با خانواده‌اش موفق نبود، تصمیم می‌گیرد به خانه‌ی دامادشان برود؛ جایی که به گفته‌ی خودش مطمئن بود پایین تخت دامادشان ایستاده بوده و به او گفته است که «همه چیز درست می‌شود»



📕 منبع: کتاب «علم و زندگی پس از مرگ»؛ دکتر شارون رالت؛ ترجمه‌ی احمد بهزادی
📥 دانلود رایگان این کتاب از لینک زیر:

https://www.tgoop.com/Near_Death/653


🆔@near_death
✍️ احمد بهزادی:

▪️به نظرم روز به روز تحقیقات روحی دارند بیشتر شناخته می‌شوند و «شواهد علمی» زندگی پس از مرگ، بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد و این در مورد جامعه‌ی علمی-آکادمیک هم صادق است.

▪️ حداقل بنا بر تجربه‌ی من، تا همین چند سال پیش، افراد خیلی زیادی بخش مطالعات ادراکی در دانشگاه ویرجینیا را نمی‌شناختند و فکر می‌کردند موضوعاتی مثل مدیومشیپ یا تناسخ، صرفا عقایدی مورد پذیرش بخشی از مردم هستند؛ اما حالا شخصیت‌های آکادمیک یکی پس از دیگری توجهشان به این سمت جلب می‌شود.

▪️ مورد اخیری که با آن مواجه شدم، خانم دکتر لاله کوئین (Laleh K. Quinn) نوروساینتیست و محقق علوم شناختی در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا است.

🔻 او در مقاله‌ای با عنوان «علم هوشیاری پس از مرگ»، که در اوایل سال 2024 منتشر شده، با اشاره به تحقیقات پاراسایکولوژی بخش مطالعات ادراکی در دانشگاه ویرجینیا، تحقیقات مدیومی موسسه‌ی ویندبریج، تحقیقات تجارب نزدیک به مرگ در IANDS و NDERF و دیگر موسسات تحقیقاتی پاراسایکولوژی، داده‌ها و شواهد موید حیات پس از مرگ را عظیم و گسترده می‌داند و می‌نویسد:


«شواهد تداوم هوشیاری بعد از مرگ، بسیار چشمگیر هستند؛ آنها به قدرتمندی یا حتی قدرتمندتر از هر ادعای علمی‌ای هستند که من به عنوان یک نوروساینتیست با آن روبه‌رو شده‌ام»


▪️ مشابه این نتیجه‌گیری را می‌توان بارها از طرف دانشمندان و شخصیت‌های آکادمیک دیگری که شواهد زندگی پس از مرگ را مورد مطالعه قرار داده‌اند، مشاهده کرد.

▪️ خانم دکتر کوئین می‌گوید که خودش در محیط ماتریالیستی (مادی‌گرایانه) جامعه‌ی آکادمیک پرورش پیدا کرده، تا اینکه یک روز تصمیم می‌گیرد مسئله‌ی زندگی پس از مرگ را مورد مطالعه قرار بدهد که نتیجه‌اش همانطور که گفته شد، مواجهه با شواهد فراوان موید حیات پس از مرگ است.

▪️ او همچنین می‌گوید مادی‌گرایانی که تداوم هوشیاری پس از مرگ را نمی‌پذیرند، اغلب بخاطر این است که اصلا با دقت به شواهد و مطالعات موجود نگاه نمی‌اندازند. و ریشه‌ی این مسئله باور فلسفی آنها به ماتریالیسم است.


🔻 لینک این مقاله‌ی خانم دکتر کوئین:


https://www.essentiafoundation.org/the-science-of-consciousness-after-death/reading/




🆔@near_death
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺📺📺

📌 اگر به زبانهای آدمیان و فرشتگان سخن گویم، ولی محبت نداشته باشم، زنگی پرصدا و سنجی پرهیاهو بیش نیستم. اگر قدرت نبوّت داشته باشم و بتوانم جملۀ اَسرار و معارف را درک کنم، و اگر چنان ایمانی داشته باشم که بتوانم کوهها را جا‌به‌جا کنم، امّا محبت نداشته باشم، هیچم. اگر همۀ دارایی خود را صدقه دهم و تن خویش به شعله‌های آتش بسپارم، امّا محبت نداشته باشم، هیچ سود نمی‌برم.
#ویدیو

@NDEchanel
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دوستمون مسیح عزیز، به همراه تیم مدیریت کانال «Science and Religion» زحمت کشیدن و پی‌دی‌افی رو آماده کردن که مختصرا 24 مورد از توجیهات مادی‌گرایانه‌ی تجارب نزدیک به مرگ رو مورد بررسی قرار داده.

در این پی‌دی‌اف، رفرنس‌ها و لینک‌های مرتبط هم ذکر شدن که می‌تونه برای اهل تحقیق مفید باشه.

لینک دانلود این پی‌دی‌اف از کانال science and religion :

https://www.tgoop.com/ReligionandScience2021/1853


پ.ن: به امید خدا اگر در آینده فرصتی پیش بیاد، اینجا هم مختصرا درباره‌ی برخی از این توجیهات صحبت میکنیم و بررسیشیون خواهیم کرد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایت محمد شیری، بازیگر، از تجربه خود در رویارویی با مرگ:
در کما بودم و مرگ برادرم را جلوتر قبل از این که اتقاق بیفتد آنجا دیدم.

پی نوشت: یکی از مولفه‌های شگفت انگیز تجربه نزدیک به‌مرگ رویت رویدادهایی است که امکان آگاهی از آنان در شرایط مرگ بالینی یا شبه مرگ بالینی امکان ناپذیر است. از جمله این رویدادها آگاهی از مرگ کسانی است که حین‌ تجربه نزدیک به مرگ فرد تجربه کننده روی می‌دهند. به این تجارب ، تجارب مطابق با واقع نیز می‌گویند که امکان صحت سنجی یا واقیعت سنجی آن وجود دارد و چالش هایی درباره منشا هشیاری پیش روی محققان می‌گذارد.

گروه وابسته به انجمن بین المللی تحقیقات تجارب نزدیک به مرگ (IANDS) در ایران

DNDSI.ir
Join → @IranNDE
💠 پائول اوراند (هیپنوتراپیست و شاگرد دکتر مایکل نیوتن):

مراجعین زیادی داشته‌ام که زندگی گذشته‌ی مشترکی با عیسی مسیح داشتند. آنها بعضا یا در جنبش او مشارکت داشتند یا به نحوی با زندگی مسیح یا نزدیکان او مرتبط بودند. این افراد احساس عمیقی از عشق و مورد محبت قرار گرفتن را در همراهی با مسیح تجربه کرده بودند و بعد از کشته شدن او، با اندوه و پریشانی به زندگی خود ادامه دادند. آنها حتی در زندگی‌های متعدد بعدی خود این احساس را داشتند که «چه طور ممکن است چنین چیزی اتفاق افتاده باشد؟» برخی از آنها می‌گویند که «این یک فقدان بزرگ برای بشریت بوده» و یا اینکه «چه طور می‌توانیم بدون چنین عشقی وجود داشته باشیم؟» آنها بعد از مسیح، دیگر نتوانسته بودند که این عشق را در جای دیگری از این دنیا پیدا کنند.

وقتی آنها وارد جهان ارواح می‌شوند، من به آنها یادآوری می‌کنم که آن انرژی از بین نرفته و دنیا را ترک نکرده است؛ آن عشق هنوز در دسترس است و درون خود آنها حضور دارد. این انرژی فقط در وجود یک شخص دیگر مثل پیامبر یا هرکس دیگر نیست؛ بلکه در درون هر یک از ما وجود دارد.


📘 کتاب درحال ترجمه‌ی:
«جهان ارواح» نوشته‌ی ریچارد مارتینی، ترجمه: احمد بهزادی



🆔 @near_death
🟥🟥ارتباط و صحبت تله پاتییک روح دختر هجرت کرده با مادرش خانم خانم سیلویا فینک
مصاحبه کانال معنویت آلمان

🔴🔴مادر این بیقراری تو نمی گذارد که من اینجا به ارامش برسم.
به او می گویم؛ نمی توانم بیقراری نکنم.
من پر از خشم هستم از تو و از همه چیز. چرا تو در 18 سالگی باید بمیری؟
و او می گوید؛ 🔴🔴باید دنبال راه هایی بگردی که به آرامش برسی. این راه تکامل تو هست.
از او پرسیدم تو هیچ آیند ه ای دیگر نداری؟
جواب داد؛ مادر گوش کن! آینده اکنون است و اکنون گذشته هست همه چیز درهر لحظه و یک لحظه اتفاق می افتند. اینجا زمان وجود ندارد و زمان ساخته ی تخیل بشر است.
از او می پرسم. یعی زمان فقط برای ما وجود دارد و مرگ نوعی تولد در بعد دیگر و به فرمی دیگر زندگی کردن است؟ من هرگز قبل از مرگ تو به این مسائل فکر نکرده بودم. او به من می گوید؛ مادر همه چیز اصلا آنچه که شما روی زمین می بینید نیست.
باید یاد بگیرید که چگونه بدون ریا کاری و نفرت و خشم و دروغ زندگی کنید تا بتوانید دیگران را ببخشید. بخشش انسان ها را بر روی تعادل می آورد. باید خودمان و دیگران را ببخشیم برای آنچه که انجام داده ایم و آنچه که انجام نداده ایم.
🔴🔴انسان بر روی زمین است تا عشق حقیقی را بیاموزد و از نفرت پراکنی به شیوه های گوناگون دست بردارد.
🔴🔴 هر آنچه که پیرامونت اتفاق می افتد دلیلی دارد تا شنوایی و بینایی تو را تقویت کند.

@Nahtoderfahrung
"آیندز ایران و آیندز واشنگتون دی سی برگزار می‌کنند"

جلسه عمومی آنلاین با موضوع:

«زخم‌های زیبا: گزارش تجربه نزدیک به مرگ یک پزشک ایرانی»

تاریخ: ٢٩ دی‌ماه ١۴٠٣ (۱۸ ژانویه)
ساعت: ٢١:٣٠ الی ٢٣ به وقت ایران ( ساعت ۱ عصر به وقت واشنگتن)

"جلسه در بستر نرم‌افزار و اپلیکیشن زوم برگزار می‌گردد."

IANDS WASHINGTON DC & IANDS IRAN Quarterly Global Meeting:
Date: 18 January 2025
( 29 Day,1403 )
Time: 9:30 PM IRST (IRan Standard Time/UTC+3.30)
Duration: 1:30 hours
Topic: Beautiful Scars: An Iranian’s Physician NDE Account


معرفی میهمان:

دکتر کیانوش کسایی پزشک فارغ‌التحصیل از دانشگاه شهید بهشتی می‌باشد. وی تحصیلات پزشکی خود را با اخذ تخصص از دانشکده پزشکی و بیمارستان جانز هاپکینز در ایالات متحده آمریکا ادامه داد.
دکتر کیانوش، موسس و مدیر بنیاد(خیریه) بین‌المللی «آگاهی من» که یک سازمان غیرانتفاعی مشاوره و مربی‌گری هست می‌باشد. او دارای گواهینامه ایکیو و اس‌کیوآی (هوش احساسی و معنوی) و پزشکی ذهن/بدن است.
دکتر کسایی در حال حاضر یکی از مربیان موسسه علمی مربی‌گری آی‌او‌سی در دانشکده پزشکی هاروارد/مکلین و
بنیان‌گذار و مدیرگروه معنویت و‌ مشاوره در این مرکز می‌باشد.
او همچنین بنیان‌گذار گروه بین‌المللی آیندز برای متخصصان کادر درمانی و بهداشتی و مدیر گروه آیندز در منطقه واشنگتن دی سی می‌باشد

برای ثبت‌نام در این جلسه عدد 3 را به شماره زیر پیامک کنید:

09139092102

لینک ثبت‌نام برای فارسی زبانان و علاقمندانی که خارج از ایران هستند:

https://myconscious.org/cart/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 یک نمونه‌ی محکم در تایید مشاهدات خارج از بدن در تجارب نزدیک به مرگ

تماشا کنید (ویدئو زیرنویس فارسی دارد)


این ویدئو، شرح تجربه‌ی نزدیک به مرگ یکی از بیماران دکتر نورما بو (Norma Bowe) است که وسواس «به خاطر سپردن اعداد» را دارد. هنگامی که این بیمار دچار ایست قلبی می‌شود از بالا همه‌ی اتفاقات پیرامون بدنش را می‌دیده است و یکی از مواردی که به خاطر وسواس مورد توجهش قرار می‌گیرد «شماره سریال 12 رقمی» بالای دستگاه تنفس مصنوعی است. (برای دیدن این شماره لازم بود یک نفر بالای نردبان برود، چون در زمان این تجربه، دستگاه‌های تنفس مصنوعی دو متر از زمین ارتفاع داشتند.) شماره‌ای که او هنگام تجربه‌اش دیده بود توسط دکتر نورما بو تایید می‌شود.

این نکته حائز توجه است که خانم دکتر بو، اصلا در حیطه‌ی تجارب نزدیک به مرگ و موارد مرتبط دیگر فعالیت ندارند و خیلی اتفاقی با این تجربه مواجه می‌شوند و آن را گزارش می‌دهند.

این کیس اولین بار در کتاب «The Death Class» نوشته‌ی «Erika Hayasaki» ذکر شده؛ همچنین در مقاله‌ی رابرت مِیز و سوزان مِیز در ژورنال «مطالعات نزدیک به مرگ» (لینک) آمده است.



🆔 @near_death
"آیندز ایران و ایماگوایران برگزار می‌کنند"

جلسه عمومی آنلاین با موضوع: 

«درک مرگ از دیدگاه کودکان»

سخنران: دکتر هما انصاری

تاریخ: ۲۷ بهمن ماه ١۴٠٣ (۱۵ فوریه)
ساعت: ٢١:۰۰ الی ۲۲:۳۰ به وقت ایران ( ساعت ۱۲:۳۰ ظهر به وقت تورنتو)


برای ثبت‌نام در این جلسه عدد ۳ را به شماره زیر پیامک کنید:

09139092102
سکه‌ای بالای مانیتور قلبی
✍️ تهیه و ترجمه: احمد بهزادی


در پست قبلی، مشاهده‌ی خارج از بدن «کیس دکتر نوما بو» را دیدیم که به درستی شماره سریال 12 رقمی دستگاه تنفس مصنوعی که دو متر از زمین فاصله داشت را دیده بود. در این مطلب، با تجربه‌ی نزدیک به مرگ فرد دیگری به اسم «ریکاردو» که توسط دکتر جان لرما گزارش شده است آشنا خواهیم شد. متن پیش رو، ترجمه‌ای از مطلبی است که دکتر تایتوس ریواس در کتاب «The Self Does Not Die» تحت عنوان «کیس شماره‌ی 2.6» ذکر کرده است:



دکتر جان لِرما، این تجربه‌ی نزدیک به مرگ را در کتاب خود با عنوان «Into the Light» گزارش داده است؛

در زمان وقوع این ماجرا، دکتر لِرما به‌عنوان کارآموز در بیمارستانی در سن آنتونیو در ایالت تگزاس مشغول به کار بود. یک شب، چندین بیمار برای درمان اورژانسی به بیمارستان منتقل شدند که یکی از آن‌ها ریکاردو، مرد ۸۲ ساله‌ای بود که هنگام صرف شام ناگهان از حال رفته بود. لرما سریعا تلاش کرد تا او را احیا کند. پس از اولین شوک الکتریکی، به نظر رسید که ریتم قلب بیمار به حالت طبیعی بازمی‌گردد. ریکاردو به‌آرامی به هوش آمد و زمزمه‌هایی درباره‌ی «نور» و تجربه‌ی خروج از بدن خود کرد. او همچنین این تجربه را به ترن هوایی تشبیه کرد. ازآنجاکه همچنان دچار درد قفسه سینه بود، لرما برای منحرف کردن توجه او از درد، از وی خواست بیشتر درباره‌ی ترن هوایی توضیح دهد. ریکاردو سپس تجربه‌ای کلاسیک و زیبا از یک تجربه نزدیک به مرگ را توصیف کرد؛ از جمله ملاقات با فرشتگانی که به او گفته بودند زنده خواهد ماند. اما بعد از این مکالمه‌ی کوتاه، بیمار دچار ایست قلبی دیگری شد. تیم پزشکی دوباره تلاش کرد او را با شوک احیا کند، اما این بار موفق نشدند. تنها زمانی که لِرما مستقیما به قلب بیمار تزریق اپی‌نفرین انجام داد، ریتم قلبش بازگشت. در بخش قلب، متخصصان تلاش کردند ضربان قلب او را تثبیت کنند و در نهایت مشخص شد که ریکاردو دچار یک حمله‌ی قلبی شدید شده، اما بدنش به درمان‌های پزشکی مختلف به‌خوبی پاسخ داده است.

روز بعد، هنگامی که لرما برای بررسی بیماران جدید به بخش رفت، دید که ریکاردو برای او دست تکان می‌دهد و اشاره می‌کند که ابتدا نزد او برود. او از دکتر لرما بابت تلاش‌هایش تشکر کرد و دوباره به مکالمه درباره‌ی تجربه‌ی نزدیک به مرگش اشاره کرد. ریکاردو به او گفت که از آن تجربه چه درس‌هایی درباره‌ی زندگی گرفته است. در نهایت، او از دکتر لرما خواست که به او کمک کند تا بتواند ثابت کند که تجربه‌اش چیزی بیش از یک رویا بوده است. بیمار گفت:

«وقتی از بدنم خارج شده بودم و بالای اتاق احیاء شناور بودم، یک سکه‌ی ۲۵ سنتی متعلق به سال ۱۹۸۵ را در گوشه‌ی سمت راست مانیتور قلبی ۸ فوتی (دو متر و نیمی) دیدم. آن سکه وسط گرد و غبار بود، انگار کسی عمدا آن را آنجا گذاشته بود. دکتر لرما! لطفا می‌توانید برایم این موضوع را بررسی کنید؟ این موضوع برایم خیلی مهم است.»


پس از آن، دکتر لرما یک نردبان برداشت و به همراه پرستاران به اورژانس رفت. او در کتاب خود می‌نویسد: «ما کاملا بهت‌زده شده بودیم، زیرا همان‌طور که ریکاردو توصیف کرده بود، سکه دقیقا در همان محل بود؛ حتی سال روی آن نیز درست بود: ۱۹۸۵.»

او نتیجه گرفت که تنها دو توضیح برای این ماجرا وجود دارد: یا ریکاردو خودش آن سکه را در آنجا قرار داده بود، یا او واقعا در حالت خروج از بدن توانسته بود آن را ببیند. از نظر پزشکی، ریکاردو سال‌ها بود که در وضعیتی نبود که بتواند از نردبان بالا برود، و لرما نیز نتوانست ارتباطی بین این سکه و کارکنان اورژانس پیدا کند.



🔺 گزارشی از این کیس در مقاله‌ی رابرت مِیز و سوزان مِیز در ژورنال «مطالعات نزدیک به مرگ» (لینک) نیز آمده است.



🆔 @near_death
2025/02/11 04:25:45
Back to Top
HTML Embed Code: