یکی از علامتهای رضایت خداوند از شما، رضایت شما از خداوند است.
و یکی از مصادیق رضایت شما از الله، رضایت از حکم شرعی و قضا و قدری اوست.
و یکی از مصادیق رضایت شما از الله، رضایت از حکم شرعی و قضا و قدری اوست.
اغلب اختلافاتی که در امت روی میدهد، پیرامون فهم نص نیست؛ بلکه پیرامون فهم واقعِ نص است.
خوارج نصوص کفر و تکفیر را بر مومنان حمل نمودند و مرجئه نصوص ایمان و اسلام را بر کافران.
خوارج نصوص کفر و تکفیر را بر مومنان حمل نمودند و مرجئه نصوص ایمان و اسلام را بر کافران.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔥 آتش سوزی های لس آنجلس دوباره قوت گرفتند.
۹ رجب
عزل سلطان عثمانی (عثمان الثانی)
سلطان عثمانی چهاردهم در ترتیب سلاطین دولت عثمانی که در سال ۱۰۱۳ هجری-۱۶۰۴م به دنیا آمد و حکومت را بعد از عزل عمویش سلطان (مصطفی اول) در سال ۱۰۲۶هجری-۱۶۱۷م در سن سیزده سالگی به دست گرفت که به دلیل سن پایین او، فرماندهان انکشاریه که تسلط کامل اوضاع را در دست داشتند و مصیبتی بر دولت بودند، امور را اداره و حکمرانی میکردند.
عثمان ثانی تلاش نمود تا بعد از وارد شدن به امور دولت، روابط خود را با فرانسه افزایش دهد و به همین دلیل سفیر فرانسه و کاتب و مترجم او را که عمویش مصطفی زندانی کرده بود، آزاد کرد و از این بابت از فرانسه عذرخواهی نمود. اما فرانسه به دخالت در امور بولونیا "بولندا" و دامن زدن به ناآرامیها در امارت بغدان ادامه داد؛ پس از این بود که عثمان ثانی به دلیل دخالت بولونیا در امور امارت بغدان، علیه آن اعلان جهاد نمود، اما بعد از آغاز جنگ، مشخص شد که گردان انکشاریه تمایلی برای جنگیدن ندارند تا جایی که او را مجبور کردند وارد قرارداد صلح با بولونیا شود و این مساله در سال ۱۰۲۹ هجری روی داد؛ و دلیلشان را خستگی از استمرار جنگ و راحتطلبی عنوان کردند. به این ترتیب عثمان از آنان درس گرفت و تصمیم گرفت تا جای آنان را به نیروهای آموزش دیده و جدیدی از ولایات دولت در آسیا به ویژه از میان عربها بدهد و به آموزش و سازماندهی آنان همت گماشت و از این جهت عثمان چنین نشان داد که قصد ادای حج را دارد تا قبایل عرب را سامان دهد.
فرماندهان انکشاریه متوجه تصمیم عثمان شدند که قصد دارد نیروهایی را جایگزین آنها کند و از دست آنان خلاص شود، پس برانگیخته و هجوم آورده و کاخ سلطانی را محاصره کردند و او را مجبور به عزل خودش کردند. این واقعه در ۹ رجب ۱۰۳۱ هجری/۲۰ می ۱۶۲۱ میلادی روی داد که پس از آن او را با ظلم و تعدی کشتند.
تاريخ الدولة العلية ص276، السلاطين العثمانيون ص60، تاريخ الدولة العثمانية ص134، التاريخ الإسلامي (8 /130)، المختار المصون (2 /1047).
ترجمه: امین پورصادقی
عزل سلطان عثمانی (عثمان الثانی)
سلطان عثمانی چهاردهم در ترتیب سلاطین دولت عثمانی که در سال ۱۰۱۳ هجری-۱۶۰۴م به دنیا آمد و حکومت را بعد از عزل عمویش سلطان (مصطفی اول) در سال ۱۰۲۶هجری-۱۶۱۷م در سن سیزده سالگی به دست گرفت که به دلیل سن پایین او، فرماندهان انکشاریه که تسلط کامل اوضاع را در دست داشتند و مصیبتی بر دولت بودند، امور را اداره و حکمرانی میکردند.
عثمان ثانی تلاش نمود تا بعد از وارد شدن به امور دولت، روابط خود را با فرانسه افزایش دهد و به همین دلیل سفیر فرانسه و کاتب و مترجم او را که عمویش مصطفی زندانی کرده بود، آزاد کرد و از این بابت از فرانسه عذرخواهی نمود. اما فرانسه به دخالت در امور بولونیا "بولندا" و دامن زدن به ناآرامیها در امارت بغدان ادامه داد؛ پس از این بود که عثمان ثانی به دلیل دخالت بولونیا در امور امارت بغدان، علیه آن اعلان جهاد نمود، اما بعد از آغاز جنگ، مشخص شد که گردان انکشاریه تمایلی برای جنگیدن ندارند تا جایی که او را مجبور کردند وارد قرارداد صلح با بولونیا شود و این مساله در سال ۱۰۲۹ هجری روی داد؛ و دلیلشان را خستگی از استمرار جنگ و راحتطلبی عنوان کردند. به این ترتیب عثمان از آنان درس گرفت و تصمیم گرفت تا جای آنان را به نیروهای آموزش دیده و جدیدی از ولایات دولت در آسیا به ویژه از میان عربها بدهد و به آموزش و سازماندهی آنان همت گماشت و از این جهت عثمان چنین نشان داد که قصد ادای حج را دارد تا قبایل عرب را سامان دهد.
فرماندهان انکشاریه متوجه تصمیم عثمان شدند که قصد دارد نیروهایی را جایگزین آنها کند و از دست آنان خلاص شود، پس برانگیخته و هجوم آورده و کاخ سلطانی را محاصره کردند و او را مجبور به عزل خودش کردند. این واقعه در ۹ رجب ۱۰۳۱ هجری/۲۰ می ۱۶۲۱ میلادی روی داد که پس از آن او را با ظلم و تعدی کشتند.
تاريخ الدولة العلية ص276، السلاطين العثمانيون ص60، تاريخ الدولة العثمانية ص134، التاريخ الإسلامي (8 /130)، المختار المصون (2 /1047).
ترجمه: امین پورصادقی
امروز ۲۷ رجب مصادف بود با آزادی قدس به دست سردار و شیرمرد مسلمانان صلاح الدین ایوبی .. یادش گرامی و راهش در این دوران تاریک پر رهرو باد. 🌹
۲۷ رجب سال ۵۸۳ هجری شاهد یکی از بزرگترین درگیریهای دنیای اسلام و نصرانیت بود که مسلمانان با رهبری و فرماندهی صلاح الدین ایوبی وارد بیت المقدس شدند .. بعد از اینکه از سال ۴۹۲ هجری بیش از ۹۰ سال پیوسته در دست صلیبیان بود. و صلیبیان با ورود صلاح الدین به بیت المقدس، تسامح و بخشش بسیاری از صلاح الدین نسبت به اسیران صلیبی دیدند که حتی مورخان غربی هم اعتراف کردهاند.
خداوند بیامرزد هرکسی از این امت مبارک را که پا در جای پای صلاح الدین بگذارد.
خداوند بیامرزد هرکسی از این امت مبارک را که پا در جای پای صلاح الدین بگذارد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شوقشان برای بازگشت به ویرانهها نیست، برای به خشم آوردن یهود عنود است.
عبادت به خشم آوردن کفار را انجام میدهند که دیریست امت فراموش کرده است.
وَلَا يَطَـُٔونَ مَوۡطِئٗا يَغِيظُ ٱلۡكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّيۡلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ (۱۲۰) توبه
و در هیچ مكانى كه كافران را به خشم مىآورد قدم نمىگذارند و به دشمن هیچ [گزند و] دستبردی نمیرسانند، مگر اینكه به [پاداشِ] آن، کاری شایسته برای آنان [در نامههای اعمالشان] ثبت مىشود. به راستی که الله پاداش نیكوكاران را ضایع نمىگردانَد.
#غزة_العزة
عبادت به خشم آوردن کفار را انجام میدهند که دیریست امت فراموش کرده است.
وَلَا يَطَـُٔونَ مَوۡطِئٗا يَغِيظُ ٱلۡكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّيۡلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ (۱۲۰) توبه
و در هیچ مكانى كه كافران را به خشم مىآورد قدم نمىگذارند و به دشمن هیچ [گزند و] دستبردی نمیرسانند، مگر اینكه به [پاداشِ] آن، کاری شایسته برای آنان [در نامههای اعمالشان] ثبت مىشود. به راستی که الله پاداش نیكوكاران را ضایع نمىگردانَد.
#غزة_العزة
۱۰ رجب
فتح غرناطه توسط مرابطون
ملوک الطوائف در اندلس، با هر معیاری که سنجیده شوند، مصیبتی بر مسلمانان در آنجا بودند؛ غرق در لذتها و شهوتها بودند و اهمیتی به شرع و احکامش نمیدادند، رفاهطلبانی گنهپیشه و بیتوجه بودند و همین خصلتهای مذموم سبب مهادنهی آنان در برابر پادشاهان نصرانی اسپانیا و ذلت و خواری در برابر آنان و نیز پرداخت جزیه به آنها شده بود؛ و این ذلت و خواری و زبونی باعث شده بود تا پادشاه اسپانیا آلفونسو ششم جنگ صلیبی بزرگی را در اسپانیا ذیل عنوان "حرب الاسترداد"(جنگ بازگرداننده) تدارک ببیند و طی آن بتواند در سال ۴۷۶ هجری بر طلیطلة پایتخت قوط قدیم تسلط یابد.
چنین بود که ملوک الطوائف از خواب غفلت و مستی بیدار شده و به هوش آمدند و از امیر دولت مرابطین "یوسف بن تاشفین" کمک خواستند که ندایشان را لبیک گفت و با لشکرهای بسیارش به یاری شتافت و کارزار مشهور زلاقه در سال ۴۷۸ هجری را رقم زد. وقتی یوسف بن تاشفین کار خود را انجام داد به مغرب بازگشت، اما دیری نپایید که بار دیگر ملوک الطوائف در سال ۴۸۱ هجری برای کمک در پی او فرستادند تا مانع تعدی و تجاوز آلفونسو ششم شود و این بار هم یوسف ندای آنان را لبیک گفت و به یاری مسلمانان شتافت اما این بار اختلافات و نزاعهای داخلی امیران ملوک الطوائف را مشاهده نمود و اینکه چقدر نسبت به شرع بیتوجه هستند؛ و به این ترتیب مطمئن شد که این امیران و حاکمان و فرماندهان سبب مصیبتهای اندلس و تسلط نصاری بر آنها هستند.
یکسال نگذشت که یوسف بن تاشفین تصمیم گرفت که بار دیگر به اندلس برود اما این بار برای هدفی بزرگ که از بین بردن دولت ملوک الطوائف و راحت کردن مسلمانان از ظلم و فساد آنان بود. به ویژه بعد از اینکه فتواهایی از علمای مشرق مانند غزالی و طرطوشی و علمای مغرب و اندلس مبنی بر وجوب پایان دادن به این حکومت ظالمِ ستمگر صادر شده بود. و امنیتیهای وی در اندلس به او خبر رسانده بودند که امیر غرناطه "عبدالله بن بلقین" و امیر اشبیلیه "المعتمد بن عباد" با پادشاه صلیبیان آلفونسو ششم تماس گرفته و به او اعلام کرده بود که در طاعتش درآمده و به او جزیه میپردازد و با او علیه مرابطین مسلمان همکاری میکند که با هر معیار و ملاکی، خیانت بزرگی به اسلام و مسلمانان بود.
به این ترتیب یوسف بن تاشفین در سال ۴۸۳ هجری به اندلس رفت و ابتدا تصمیم به فتح غرناطه در جنوب اندلس گرفت، چون امیر آن عبدالله بن بلقین نخستین کسی بود که مخالفت با مرابطین را اعلام نمود و با صلیبیان تماس گرفت و هزینههای گروههای مرابطین موجود در اندلس را از زمان فتح زلاقه قطع نمود و به محکمسازی غرناطه پرداخت و برای آلفونسو نامه نوشت و ذلت و خواری خود در برابر او را اعلام نمود که حاضر است علیه مسلمانان با او همکاری کند. به این دلایل یوسف بن تاشفین تصمیم گرفت تا ابتدا از غرناطه آغاز کند. و از طرفی فقهای غرناطه به یوسف نامه نوشته و از او خواسته بودند که شهر را فتح کند و به حکمرانی طاغوت حاکم بر آنان ابن بلقین پایان دهد. بنابراین یوسف با لشکرهای بزرگش بر آنان فرود آمد و شهر را به شدت محاصره نمود تا کمکی از سوی نصرانیها به آنان نرسد. ابن بلقین تلاش میکرد تا اوضاع را کش دهد به این امید که یاری و مددی از سوی نصرانیها برسد، اما همچون انسانی بود که شیطان او را فریفته و به او گفته است: کافر شو؛ و چون کافر شده، شیطان به او میگوید: من از تو بیزارم و دنیا بر او تنگ و تاریک شده است. به این ترتیب در نهایت شهر را در ۱۰ رجب ۴۸۳ هجری به مرابطین تسلیم نمود و این فتح، آغاز سقوط حکومت ملوک الطوائف در اندلس بود که چه حکمرانی بدی داشتند.
التبيان ص150، دولة الإسلام في الأندلس (3 /339ـ 342)، تاريخ ابن خلدون (6 /187)، أعمال الأعلام ص235، روض القرطاس ص100.
ترجمه: امین پورصادقی
فتح غرناطه توسط مرابطون
ملوک الطوائف در اندلس، با هر معیاری که سنجیده شوند، مصیبتی بر مسلمانان در آنجا بودند؛ غرق در لذتها و شهوتها بودند و اهمیتی به شرع و احکامش نمیدادند، رفاهطلبانی گنهپیشه و بیتوجه بودند و همین خصلتهای مذموم سبب مهادنهی آنان در برابر پادشاهان نصرانی اسپانیا و ذلت و خواری در برابر آنان و نیز پرداخت جزیه به آنها شده بود؛ و این ذلت و خواری و زبونی باعث شده بود تا پادشاه اسپانیا آلفونسو ششم جنگ صلیبی بزرگی را در اسپانیا ذیل عنوان "حرب الاسترداد"(جنگ بازگرداننده) تدارک ببیند و طی آن بتواند در سال ۴۷۶ هجری بر طلیطلة پایتخت قوط قدیم تسلط یابد.
چنین بود که ملوک الطوائف از خواب غفلت و مستی بیدار شده و به هوش آمدند و از امیر دولت مرابطین "یوسف بن تاشفین" کمک خواستند که ندایشان را لبیک گفت و با لشکرهای بسیارش به یاری شتافت و کارزار مشهور زلاقه در سال ۴۷۸ هجری را رقم زد. وقتی یوسف بن تاشفین کار خود را انجام داد به مغرب بازگشت، اما دیری نپایید که بار دیگر ملوک الطوائف در سال ۴۸۱ هجری برای کمک در پی او فرستادند تا مانع تعدی و تجاوز آلفونسو ششم شود و این بار هم یوسف ندای آنان را لبیک گفت و به یاری مسلمانان شتافت اما این بار اختلافات و نزاعهای داخلی امیران ملوک الطوائف را مشاهده نمود و اینکه چقدر نسبت به شرع بیتوجه هستند؛ و به این ترتیب مطمئن شد که این امیران و حاکمان و فرماندهان سبب مصیبتهای اندلس و تسلط نصاری بر آنها هستند.
یکسال نگذشت که یوسف بن تاشفین تصمیم گرفت که بار دیگر به اندلس برود اما این بار برای هدفی بزرگ که از بین بردن دولت ملوک الطوائف و راحت کردن مسلمانان از ظلم و فساد آنان بود. به ویژه بعد از اینکه فتواهایی از علمای مشرق مانند غزالی و طرطوشی و علمای مغرب و اندلس مبنی بر وجوب پایان دادن به این حکومت ظالمِ ستمگر صادر شده بود. و امنیتیهای وی در اندلس به او خبر رسانده بودند که امیر غرناطه "عبدالله بن بلقین" و امیر اشبیلیه "المعتمد بن عباد" با پادشاه صلیبیان آلفونسو ششم تماس گرفته و به او اعلام کرده بود که در طاعتش درآمده و به او جزیه میپردازد و با او علیه مرابطین مسلمان همکاری میکند که با هر معیار و ملاکی، خیانت بزرگی به اسلام و مسلمانان بود.
به این ترتیب یوسف بن تاشفین در سال ۴۸۳ هجری به اندلس رفت و ابتدا تصمیم به فتح غرناطه در جنوب اندلس گرفت، چون امیر آن عبدالله بن بلقین نخستین کسی بود که مخالفت با مرابطین را اعلام نمود و با صلیبیان تماس گرفت و هزینههای گروههای مرابطین موجود در اندلس را از زمان فتح زلاقه قطع نمود و به محکمسازی غرناطه پرداخت و برای آلفونسو نامه نوشت و ذلت و خواری خود در برابر او را اعلام نمود که حاضر است علیه مسلمانان با او همکاری کند. به این دلایل یوسف بن تاشفین تصمیم گرفت تا ابتدا از غرناطه آغاز کند. و از طرفی فقهای غرناطه به یوسف نامه نوشته و از او خواسته بودند که شهر را فتح کند و به حکمرانی طاغوت حاکم بر آنان ابن بلقین پایان دهد. بنابراین یوسف با لشکرهای بزرگش بر آنان فرود آمد و شهر را به شدت محاصره نمود تا کمکی از سوی نصرانیها به آنان نرسد. ابن بلقین تلاش میکرد تا اوضاع را کش دهد به این امید که یاری و مددی از سوی نصرانیها برسد، اما همچون انسانی بود که شیطان او را فریفته و به او گفته است: کافر شو؛ و چون کافر شده، شیطان به او میگوید: من از تو بیزارم و دنیا بر او تنگ و تاریک شده است. به این ترتیب در نهایت شهر را در ۱۰ رجب ۴۸۳ هجری به مرابطین تسلیم نمود و این فتح، آغاز سقوط حکومت ملوک الطوائف در اندلس بود که چه حکمرانی بدی داشتند.
التبيان ص150، دولة الإسلام في الأندلس (3 /339ـ 342)، تاريخ ابن خلدون (6 /187)، أعمال الأعلام ص235، روض القرطاس ص100.
ترجمه: امین پورصادقی
پیروی از لغزشهای علما جایز نیست اما حفظ قدر و منزلت و جایگاه آنان و همچنین دعا برای آنان و رحمت فرستادن بر آنان لازم و واجب است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه در مجموع الفتاوی (۳۲/ ۲۳۹) میگوید:
برای هیچکس جایز نیست که از لغزشهای علما پیروی کند چنانکه جایز نیست در مورد اهل علم و ایمان چیزی جز آنچه شایستهی آن هستند، بگوید. چراکه الله متعال از خطاهای مومنان درگذشته است چنانکه میفرماید: [ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا]: پروردگارا اگر فراموش کردیم یا دچار خطا و اشتباه شدیم، ما را مواخذه نکن. و الله متعال فرموده است: و چنین کردم.
و امر شدیم تا از آنچه از جانب پروردگارمان به سوی ما نازل شده، پیروی کنیم و به جای او دوستانی نگیریم که از او پیروی کنیم.
و امر شدیم که از مخلوقی در معصیت و نافرمانی الله اطاعت نکنیم.
و برای برادرانمان که در ایمان از ما پیشی گرفتند، طلب مغفرت کنیم. پس میگوییم: [ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذين سبقونا بالایمان]: پروردگارا، ما را بیامرز و برادرانمان را که در ایمان از ما پیشی گرفتند.
و این امری واجب بر مسلمانان در همهی امور مشابه است. و امر و فرمان الله متعال را در اطاعت از الله و رسولش بزرگ میشماریم و حقوق مسلمانان را رعایت میکنیم، به ویژه در مورد اهل علم، چنانکه الله و رسولش امر نموده است.
و هرکس از این نحوهی تعامل عدول کند، درواقع از پیرویِ حجت به پیرویِ هوی در تقلید و اذیت و آزار مردان و زنان مؤمن عدول نموده است بیآنکه مرتکب خطایی شده باشند. و در این صورت از ظالمان خواهد بود. و هرکس حرمتهای الهی را بزرگ بشمارد و به بندگان الله نیکی کند، از اولیای متقی الله متعال خواهد بود. والله سبحانه أعلم.
ترجمه: امین پورصادقی
شیخ الاسلام ابن تیمیه در مجموع الفتاوی (۳۲/ ۲۳۹) میگوید:
برای هیچکس جایز نیست که از لغزشهای علما پیروی کند چنانکه جایز نیست در مورد اهل علم و ایمان چیزی جز آنچه شایستهی آن هستند، بگوید. چراکه الله متعال از خطاهای مومنان درگذشته است چنانکه میفرماید: [ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا]: پروردگارا اگر فراموش کردیم یا دچار خطا و اشتباه شدیم، ما را مواخذه نکن. و الله متعال فرموده است: و چنین کردم.
و امر شدیم تا از آنچه از جانب پروردگارمان به سوی ما نازل شده، پیروی کنیم و به جای او دوستانی نگیریم که از او پیروی کنیم.
و امر شدیم که از مخلوقی در معصیت و نافرمانی الله اطاعت نکنیم.
و برای برادرانمان که در ایمان از ما پیشی گرفتند، طلب مغفرت کنیم. پس میگوییم: [ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذين سبقونا بالایمان]: پروردگارا، ما را بیامرز و برادرانمان را که در ایمان از ما پیشی گرفتند.
و این امری واجب بر مسلمانان در همهی امور مشابه است. و امر و فرمان الله متعال را در اطاعت از الله و رسولش بزرگ میشماریم و حقوق مسلمانان را رعایت میکنیم، به ویژه در مورد اهل علم، چنانکه الله و رسولش امر نموده است.
و هرکس از این نحوهی تعامل عدول کند، درواقع از پیرویِ حجت به پیرویِ هوی در تقلید و اذیت و آزار مردان و زنان مؤمن عدول نموده است بیآنکه مرتکب خطایی شده باشند. و در این صورت از ظالمان خواهد بود. و هرکس حرمتهای الهی را بزرگ بشمارد و به بندگان الله نیکی کند، از اولیای متقی الله متعال خواهد بود. والله سبحانه أعلم.
ترجمه: امین پورصادقی
امام احمد بن حنبل رحمه الله میگوید:
خداوند شما را مورد رحمت خود قرار دهد، بدانید که چون خداوند به فردی از اهل علم چیزی از علم ببخشد و افراد همانند و همنشین او را از آن محروم کند، نسبت به او حسادت نموده و به او تهمتها میزنند. و این بدترین خصلت در میان اهل علم است.
مناقب الشافعی، البیهقی: ۲/ ۲۵۹
ترجمه: امین پورصادقی
خداوند شما را مورد رحمت خود قرار دهد، بدانید که چون خداوند به فردی از اهل علم چیزی از علم ببخشد و افراد همانند و همنشین او را از آن محروم کند، نسبت به او حسادت نموده و به او تهمتها میزنند. و این بدترین خصلت در میان اهل علم است.
مناقب الشافعی، البیهقی: ۲/ ۲۵۹
ترجمه: امین پورصادقی
در اسلام چون کودکی به سن بلوغ برسد، وارد مرحلهی تکلیف شرعی شده است و در این صورت مسئول همهی رفتارها و کارهای خود و فرجامش در آخرت میباشد.
و این یعنی شریعت به صورت ضمنی بر دو عنصر بسیار تاثیرگذار در تربیت کودک مواردی را فرض نموده است که نباید در آنها کوتاهی کنند:
۱- پدر و مادر که بر آنان تربیت خوب این کودک از بدو تولد واجب است؛ تربیت عقیدتی و ایمانی و پرورش فکری و شخصیتی؛ تا اینکه با رسیدن به بلوغ و سن مسئولیت شرعی، برای تحمل امانت تکلیف آماده شود.
۲- همچنین بر حکومت واجب است که اسباب این تربیت و پرورش منتهی به رشد و بالندگی را از همان کودکی کودک در باب آموزش و رسانه فراهم آورد، تا اینکه آگاهی و رشد لازم برای تحمل مسئولیت شرعی را به مجرد رسیدن به بلوغ و سن تکلیف داشته و از این توان برخوردار باشد.
اما متاسفانه در این عصر جاهلی، بسیاری از پدران و مادران نسبت به این واجب شرعی در قبال فرزندانشان کوتاهی نموده و به آن توجهی ندارند، بلکه میبینید که فرزندشان را با تکیه بر جنبههای مادی و نه شرافت بارمیآورند؛ روش و مبانی تربیتیشان کودک را باری به هر جهت بار میآورد نه تربیتی که او را مسئولیتپذیر کند؛ تربیتی سست و بیپایه دارند، نه تربیتی که پشتوانه کودک در پیمودن مسیر مستقیم باشد.
همچنین حکومتها از این واجب شرعی بزرگ دست کشیدهاند، بلکه میبینید فرزندان سرزمینشان را به نحوی تربیت میکنند که بیشتر به فساد کشیده میشوند تا صلاح؛ با معانی و مفاهیم درآمیخته با فطرت سالم مقابله میکنند و حقایق دیانت در میان آنها مسخ میشود و در بین آنان محبت دنیا و تقلید از غرب و شرق رسوخ میکند.
وقتی وضعیت چنین است، هر جوانی باید متوجه این مساله باشد که شرایط اینچنینی حجت و بهانهای برای او نیست، بلکه به سن ۱۶ سالگی و بیشتر رسیده است و باید برخیزد و به تربیت خود بپردازد.
بله، این مسالهای است که در تاریخ بیسابقه است اما امروزه پدیدههای بسیاری را شاهد هستیم که پیشینهی تاریخی ندارند و تاریخ با آنها بیگانه است. بنابراین جوانان بین دو انتخاب هستند یا اینکه به تربیت خود مشغول شوند، یا نسخهی جدیدی از سردرگمی و باری به هر جهت بودن خواهند بود.
نورالدین قوطیط
ترجمه: امین پورصادقی
و این یعنی شریعت به صورت ضمنی بر دو عنصر بسیار تاثیرگذار در تربیت کودک مواردی را فرض نموده است که نباید در آنها کوتاهی کنند:
۱- پدر و مادر که بر آنان تربیت خوب این کودک از بدو تولد واجب است؛ تربیت عقیدتی و ایمانی و پرورش فکری و شخصیتی؛ تا اینکه با رسیدن به بلوغ و سن مسئولیت شرعی، برای تحمل امانت تکلیف آماده شود.
۲- همچنین بر حکومت واجب است که اسباب این تربیت و پرورش منتهی به رشد و بالندگی را از همان کودکی کودک در باب آموزش و رسانه فراهم آورد، تا اینکه آگاهی و رشد لازم برای تحمل مسئولیت شرعی را به مجرد رسیدن به بلوغ و سن تکلیف داشته و از این توان برخوردار باشد.
اما متاسفانه در این عصر جاهلی، بسیاری از پدران و مادران نسبت به این واجب شرعی در قبال فرزندانشان کوتاهی نموده و به آن توجهی ندارند، بلکه میبینید که فرزندشان را با تکیه بر جنبههای مادی و نه شرافت بارمیآورند؛ روش و مبانی تربیتیشان کودک را باری به هر جهت بار میآورد نه تربیتی که او را مسئولیتپذیر کند؛ تربیتی سست و بیپایه دارند، نه تربیتی که پشتوانه کودک در پیمودن مسیر مستقیم باشد.
همچنین حکومتها از این واجب شرعی بزرگ دست کشیدهاند، بلکه میبینید فرزندان سرزمینشان را به نحوی تربیت میکنند که بیشتر به فساد کشیده میشوند تا صلاح؛ با معانی و مفاهیم درآمیخته با فطرت سالم مقابله میکنند و حقایق دیانت در میان آنها مسخ میشود و در بین آنان محبت دنیا و تقلید از غرب و شرق رسوخ میکند.
وقتی وضعیت چنین است، هر جوانی باید متوجه این مساله باشد که شرایط اینچنینی حجت و بهانهای برای او نیست، بلکه به سن ۱۶ سالگی و بیشتر رسیده است و باید برخیزد و به تربیت خود بپردازد.
بله، این مسالهای است که در تاریخ بیسابقه است اما امروزه پدیدههای بسیاری را شاهد هستیم که پیشینهی تاریخی ندارند و تاریخ با آنها بیگانه است. بنابراین جوانان بین دو انتخاب هستند یا اینکه به تربیت خود مشغول شوند، یا نسخهی جدیدی از سردرگمی و باری به هر جهت بودن خواهند بود.
نورالدین قوطیط
ترجمه: امین پورصادقی
شهادت محمد الضيف (رحمه الله وتقبله) و استمرار مجاهدین بعد از او با همان همت و ثبات و عزیمت، به خودی خود یک پیروزی است که دشمن از درک آن عاجز است و توان فهم و هضم آن را ندارد.
این مردانِ مرد، این دلاوران میدان، این سرداران سربلند، این افتخارآفرینان سرفراز حاملان حقیقی پرچم پیروزی بودند .. اگر یکی از آنان به شهادت میرسید دیگری پرچم را برمیداشت و اگر او هم به شهادت میرسید برادر دیگرش پرچم را به دست میگرفت .. و هرگز زمین از این قهرمانان و دلاوران مصداق واقعی "مجاهد" خالی و عاری نمیشود و مادران این امت از تربیت رهبران و فاتحان خسته نمیشوند و توقف نمیشناسند.
با فرزندانتان از این قهرمانان و دلاوران سخن بگویید که در زمان ما زیستند .. آنان را قهرمانان خیالات و آرزوها و الگوهایشان معرفی کنید.
خداوند متعال صاحب عصا را رحمت کند و ضیف را بیامرزد و همهی قهرمانان میدان و سلحشوران جهاد را در آغوش رحمتش بگیرد و بر دشمنان و دوستان و یاران دشمنانشان خواری و زبونی و شکست در دنیا و آخرت بیفزاید و ما را بر نصرت و یاری امتمان در حد توانمان و تربیت کسانی امثال آنها یاری و توفیق عنایت کند.
ترجمه: امین پورصادقی
این مردانِ مرد، این دلاوران میدان، این سرداران سربلند، این افتخارآفرینان سرفراز حاملان حقیقی پرچم پیروزی بودند .. اگر یکی از آنان به شهادت میرسید دیگری پرچم را برمیداشت و اگر او هم به شهادت میرسید برادر دیگرش پرچم را به دست میگرفت .. و هرگز زمین از این قهرمانان و دلاوران مصداق واقعی "مجاهد" خالی و عاری نمیشود و مادران این امت از تربیت رهبران و فاتحان خسته نمیشوند و توقف نمیشناسند.
با فرزندانتان از این قهرمانان و دلاوران سخن بگویید که در زمان ما زیستند .. آنان را قهرمانان خیالات و آرزوها و الگوهایشان معرفی کنید.
خداوند متعال صاحب عصا را رحمت کند و ضیف را بیامرزد و همهی قهرمانان میدان و سلحشوران جهاد را در آغوش رحمتش بگیرد و بر دشمنان و دوستان و یاران دشمنانشان خواری و زبونی و شکست در دنیا و آخرت بیفزاید و ما را بر نصرت و یاری امتمان در حد توانمان و تربیت کسانی امثال آنها یاری و توفیق عنایت کند.
ترجمه: امین پورصادقی
خلاصهی سخن در مورد احادیث شب نیمهی شعبان
بعد از بررسی همهی طرق وارده شده در این زمینه، به این نتیجه میرسیم که هیچ روایت صحیحی از رسول الله در مورد آن وارد نشده است و چون طرق اسناد آن هم جمع شوند، به دلیل ضعف شدید و علت راویانش و نکارت برخی متون آن و انفراد ناقلانش یکدیگر را تقویت نمیکنند.
اما روایات موقوف و مرسل در این زمینه، باعث اقامه حجت نیستند و با چنین روایاتی نمیتوان با اصول صحیحی مخالفت نمود که اقتضای آنها عدم ثبوت فضلی برای این شب است.
اما مواردی که در باب این شب از اهل کتاب پیش از ما وارد شده است، عمل به آنها جایز نیست تا اینکه مشروعیت آن در کتابالله یا بر زبان پیامبرش تایید شده باشد.
بنابراین شب نیمهی شعبان، شبی همچون سایر شبهاست و امتیاز و ویژگی و فضیلت خاصی در شرع ما ندارد؛ لذا نباید آن را به قیام شب و روزهی روز و ادای عمره یا به دعا یا ذکر یا تلاوت و پرداخت صدقه اختصاص داد و در آن چراغانی نمود و حلوا و شیرینی پخش کرد که همهی این کارها بدعت است و از منکرات انتشاریافته.
عبدالله السعد
ترجمه: امین پورصادقی
بعد از بررسی همهی طرق وارده شده در این زمینه، به این نتیجه میرسیم که هیچ روایت صحیحی از رسول الله در مورد آن وارد نشده است و چون طرق اسناد آن هم جمع شوند، به دلیل ضعف شدید و علت راویانش و نکارت برخی متون آن و انفراد ناقلانش یکدیگر را تقویت نمیکنند.
اما روایات موقوف و مرسل در این زمینه، باعث اقامه حجت نیستند و با چنین روایاتی نمیتوان با اصول صحیحی مخالفت نمود که اقتضای آنها عدم ثبوت فضلی برای این شب است.
اما مواردی که در باب این شب از اهل کتاب پیش از ما وارد شده است، عمل به آنها جایز نیست تا اینکه مشروعیت آن در کتابالله یا بر زبان پیامبرش تایید شده باشد.
بنابراین شب نیمهی شعبان، شبی همچون سایر شبهاست و امتیاز و ویژگی و فضیلت خاصی در شرع ما ندارد؛ لذا نباید آن را به قیام شب و روزهی روز و ادای عمره یا به دعا یا ذکر یا تلاوت و پرداخت صدقه اختصاص داد و در آن چراغانی نمود و حلوا و شیرینی پخش کرد که همهی این کارها بدعت است و از منکرات انتشاریافته.
عبدالله السعد
ترجمه: امین پورصادقی