Telegram Web
هزاران شهید و زنده‌گانی که با خاک یکسان شدند! چگونه این پیروزی خوانده می‌شود؟

مهمترین کاری که اسلام با صحابه نمود این بود که همه‌ی محاسبات مادی را در چشمان آنها ویران کرده و کم‌رنگ نمود، از جمله در نظر گرفتن "عدد".

چنانکه وقتی از ساز و برگ جنگی سخن به میان می‌آورد، می‌گوید: "كمْ من فئةٍ قليلة غَلبتْ فئةً كثيرة بإذن الله"
چه بسیار گروه اندکی که به اذن خداوند بر گروه زیادی غلبه یافته است.

و زمانی که به انفاق می‌پردازد، می‌گوید: "أنفقْ بلالًا ولا تخشَ من ذي العرشِ إقلالآً"
ای بلال، انفاق کن و از صاحب عرش بابت فقیر شدن نترس.

و آنگاه که سخن از شهدا دارد، می‌گوید: "ولا تقولوا لمن يُقتلُ في سبيل الله أمواتٌ"
و به کسانی که در راه الله کشته می‌شوند، نگویید مردگان‌اند.

و هنگامی‌که از نجات جان مؤمنی سخن دارد، می‌گوید: "ومن أحياها فكأنما أحيا الناسَ جميعًا"
و هرکس نفس مؤمنی را زنده گرداند، گویا همه‌ی مردم را زنده نموده است.

و زمانی که از همه‌ی محاسبات دنیوی سخن دارد، می‌گوید: "متاعٌ قليل ثم مأواهمْ جهنم"
کالایی اندک است، سپس جایگاه آنان جهنم می‌باشد.

معیارها در اسلام متفاوت هستند، چون پیش از آنکه اسلام رفتار و عمل باشد، عقیده و ایمان است، بنابراین پیروزی فقط به "تعداد" نیست.

ضعیف نمودن دشمن پیروزی است .. فاصله گرفتن از دشمن پیروزی است .. خشمگین کردن او پیروزی است .. در هم شکستن هیبت او پیروزی است .. ثبات و پایداری پیروزی است .. فتوحات برای دین الله پیروزی است .. به زیر کشیدن سخن و شعار دشمن الله و بلند نمودن کلام و شعار الله پیروزی است.
هر رزق و روزی برای مومنان، یک پیروزی از جانب خداوند است، چنانکه شنقیطی می‌گوید.

بلکه یکی از موارد عجیبی که قرآن یک پیروزی نامیده است، راستی وعده‌ی خداوند برای مومنان است "ویومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله" این درحالی است که پیروزی برای مومنان نبوده است، بلکه برای دشمن‌شان بر دشمن دشمن‌شان بوده است، اما وعده‌ی الله برای مومنان راست و صادق نموده است.

از این جهت ملاحظه کنید که چگونه علما حدیث "لا تزال طائفة من امتی ظاهرین علی الحق لا یضرهم من خذلهم" را حدیث "طائفه‌ی منصوره" نامیدند.

معیارهای مؤمن متفاوت است؛ اگر عدد ارزشی داشت، صحابه در زیر درخت با پیامبر بیعت نمی‌کردند .. و پیامبر و اصحابش از مکه برای مدینه خارج نمی‌شدند .. و از مدینه برای جزیره العرب بیرون نمی‌شدند .. و از جزیره العرب برای فارس و روم خارج نمی‌گشتند.
اگر عدد ارزشی می‌داشت، این دین به شما نمی‌رسید.

محمد زین العابدین
ترجمه: امین پورصادقی
النصر مع الصبر
به [احدی الحسنیین] که ایمان داشته باشی معنای [انه لجهاد .. نصر ام استشهاد] رو خیلی خوب متوجه میشی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آتش سوزی‌های جدید در کالیفرنیا .. دستور تخلیه منطقه به دلیل احتمال انتشار مواد شیمیایی از نیروگاه آتش گرفته شامل ده‌ها هزار باطری لیتیومی صادر شده.
غزه پیروز شد
با تمام معیارهای شرعی و عقلی و عرفی
(🔻در دو کامنت)

عجیب است که رسانه‌های دشمن و سیاسی‌های آنان و دنیا اعتراف دارند که آتش‌بس چیزی جز شکست برای رژیم اشغالگر نبوده است، این درحالی‌ست که برخی از مسلمانان جاهل و برخی از بوق‌های تبلیغاتی آن را شکست بزرگی برای مسلمانان می‌دانند.

واقعیت این است که هرکس به ذلت و خواری و زبونی عادت کرده باشد و دل در گروی دنیا بسته باشد و دنیا معیار شادی و غم او باشد و بیم و امید او نسبت به دنیا باشد، دنیا در قلب او بزرگ می‌نماید و دوری از آن برایش سخت و دشوار می‌شود و به این ترتیب وضعیتی چون یهود دارد که خداوند متعال در مورد آن‌ها می‌فرماید: (وَلَتَجِدَنَّهُم أَحرَصَ النّاسِ عَلى حَياةٍ): و آنان را حریص‌ترین مردم نسبت به زندگی دنیا می‌یابی.
خداوند متعال (حیاة) را به صورت نکره ذکر می‌کند تا انواع حیات و زندگی را شامل گردد ولو حیاتی ذلیلانه و زبونانه و با خفت و خواری باشد.

اما مظاهر نصر و پیروزی در جنگ غزه در اموری نهفته است:

۱- عاجز و درمانده کردن دشمن اشغالگرِ قوی و هم‌پیمانانش که دولت‌های بزرگ بودند و همگی برای تحقیق اهداف‌شان از جنگ جمع شدند؛ همچنین بر هم زدن اهداف‌شان و خوار و زبون کردن آنان برای پذیرفتن آتش‌بس با شروط مجاهدین.

و این مساله پنهان و پوشیده نیست که اگر بر فرض، لشکری به قلعه‌ای حمله کنند و قصد فتح آن را داشته باشند و این لشکر اکثر مردان و زنان قلعه را بکشد اما با هر حیله‌ و چاره‌ای از فتح قلعه و یورش به داخل آن باز مانده و عاجز بماند و در نهایت با خواری و خفت بازگردد، هر عاقل و راست‌فطرت و عزتمند و شرافتمندی آن را پیروزی بزرگی برای صاحبان قلعه می‌داند.

و این چیزی بود که در مورد غزه روی داد؛ چنانکه دشمن اشغالگر از تحقیق همه‌ی اهدافی که در جنگ اعلان کرده بود، باز مانده و عاجز ماند؛ نه توانست اسیرانش را آزاد کند و نه به مجاهدان و قدرت‌شان پایان داد و نه توانست جای مجاهدان در اداره‌ی غزه را به دیگران دهد؛ براستی چگونه این یک پیروزی خوشحال کننده برای مومنان محسوب نمی‌شود.

صحرانشینان می‌گفتند: (پیروزی با شتر است). و منظورشان این بود که هرکس شتر را حفظ کند، همو پیروز است ولو اینکه کشته‌هایش زیاد باشد؛ فرقی نمی‌کند در حال یورش باشد یا دفاع؛ چون هدف از جنگیدن در آن زمان، غنیمت گرفتن شتر بود.

لذا معیار پیروزی و شکست، تحقیق اهداف جنگ است که هرکس آنها را محقق نماید، پیروز است و هرکس از محقق نمودن آنها عاجز و درمانده شود، شکست‌خورده است. و پیروزی و شکست فقط با تعداد کشته‌ها و حجم خسارت‌های مادی سنجیده نمی‌شود.

کشته‌های غزه به شهادت رسیدند و تردیدی نیست که نعمت‌های نزد خداوند برای آن‌ها از دنیا و هرچه در دنیاست، بهتر و ماندگارتر است.
اما خانه‌ها دنیا هستند که جایگزین می‌شوند، ولی عزت مسلمان و دین و حرمت‌ها و کرامت و شرافت او جایگزینی ندارند و هیچ چیزی جای آنها را نمی‌گیرد.

و مسلمانان بر وجوب نجات دادن اسیران مسلمان از دست دشمن اجماع دارند، ولو اینکه چند نفری باشند. حتی اگر به سبب نجات آنها بسیاری از مسلمانان شهید شوند و بیت المال خالی شود؛ چنانکه ابن العربي و دیگران به آن تصریح کرده‌اند.

و علما به مانند آن در باب جهاد دفع دشمن متجاوزی تصریح کردند که حرث و نسل را از بین می‌برد.
رویدادها از این دست در تاریخ مسلمانان قدیم و جدید بیش از آن هستند که اشاره شوند.

بنابراین نگاه به این مسائل معطوف به تعداد کشته‌ها و از بین رفتن اموال نیست بلکه متوجه تحقیق عزت اسلام و هیبت مسلمانان و صیانت از آبرو و حرمت‌های آنان است‌.
۲- اگر این جنگ دستاوردی جز آزادی اسیران مسلمان در زندان‌های دشمن و نجات زنان پاکدامن مسلمان از دست دشمن کافر نداشته باشد که از تجاوز جنسی و مادی و معنوی به آنها اطمینان حاصل شده، همین یک دستاورد پیروزی بزرگی را رقم زده است. بلکه تجاوزات جنسی به مردان اسیر ثابت شده است چه رسد به زنان. در چنین اوضاعی چگونه می‌توان در طلب زندگی و دنیایی بود که سبب شادی می‌گردد و چطور می‌توان به دنبال صلح بود و امیدوار به عادی‌سازی روابط، درحالی‌که بوزینه‌‌صفت‌ها و خوک‌صفت‌ها با آبروی زنان و مردان ما بازی می‌کنند.

۳- صبر مجاهدان و ثبات و پایداری آنان در برابر قوی‌ترین ارتش‌های دنیا، علی رغم جغرافیایی با مساحت کم و محاصره‌ی شدید و اندک بودن افراد و ساز و برگ جنگی و زیاد بودن هم‌پیمانان و توطئه‌گران در جبهه‌ی مقابل، نشانه‌ی بزرگی از آیات و نشانه‌های خداوند است و برهانی از براهین نصرت و یاری خداوند متوجه اولیایش و عذابی برای دشمنانش.
شیخ ابن عثیمین صبر مجاهدان چچن و ثبات و پایداری آنان در برابر قدرت روسیه را پیروزی بزرگی تلقی نمود، علی رغم کشته‌های زیادی که مسلمانان از ضعیفان و زنان دادند.

۴- درهم‌شکستن هیبت و شوکت دشمن اشغالگر و از بین بردن تصویر اسطوره‌ای و افسانه‌ای آن که قادر به از بین بردن همه‌ی ارتش‌های عربی است، دستاورد بزرگی از دستاوردهای جنگ است.

۵- خسارت‌های مادی و معنوی دشمن اشغالگر که با ارقام و به اعتراف موسسات دشمن و دنیا ثبت و ضبط شده است. و این مساله پوشیده نیست که تنها نگرانی کفار، دنیاست و هیچ سعی و تلاشی جز برای آن و کالای ناچیز آن ندارند. بنابراین از دست دادن دنیا و تباه نمودن دنیای‌شان از بزرگ‌ترین دردها و رنج‌های آنان است که بیش از هر چیزی آنان را می‌آزارد و غمگین می‌کند.
اما دغدغه‌ی مسلمان آخرت است و قصد او رضایت الله و مرگ در راه خدا بزرگ‌ترین خواسته‌ و آرزوی او و بالاترین مراتب اوست.

۶- به اختلاف انداختن آنان و شعله‌ور نمودن آتش نزاع در میان آنان و بر هم زدن اتحاد و وحدت‌شان و به هم ریختن صفوف‌شان دستاورد بزرگ دیگری از دستاوردهای جنگ بود.

۷- شکست رسانه‌ای دشمن و رسوایی او در برابر دنیا با کشف و پرده برداشتن از جنایت‌ها و مظلوم‌نمایی آن با ادعای یهودستیزی که همواره دستاویز او بوده و با آن زندگی نموده و به وسیله‌ی آن اهداف خود را پیش برده است.

همه‌ی این نتایج و سایر مواردی که در این مختصر نمی‌گنجند، بر این مساله تاکید دارند که آنچه در نهایت روی داده، یک پیروزی برای اسلام و مسلمانان و شکست و ذلت و خواری برای کفار و کافران است. و به اذن الله این مقدمه‌ای برای آینده خواهد بود. و الله یار و یاور اولیایش و خوار و زبون کننده‌ی دشمنانش می‌باشد و عاقبت از آن متقیان و پرهیزکاران است.

ترجمه: امین پورصادقی
سليمان بن هشام بن عبد الملک به سلمة بن دينار الأعرج گفت:
ای أَبو حَازِمٍ، مال و دارایی تو چیست؟
وی گفت: دو مال و دارایی دارم.
سلیمان گفت: آن دو چه هستند؟
گفت: اطمینان به خداوند و نا امیدی از آنچه در دست مردم است.
آیا می‌دانید ابن عثیمین می‌گوید: فرد اشعری که با تأویل و اجتهاد به مذهب خود رسیده است، ماجور است و یک یا دو اجر می‌برد؟

شیخ ابن عثیمین رحمه الله می‌گوید:
یکی از اصول اهل سنت و جماعت این است که گاهی در انسان سنت و بدعت جمع می‌شود، در صورتی که بدعت مکفره نباشد؛ و بدیهی و معلوم است که بدعت اشعریه از جمله‌ بدعت‌های خارج کننده از اسلام نیست؛ و هیچ منعی در ستایش کسی از این فرقه نیست که در راستای منفعت مسلمانان کاری کرده باشد که به سبب آن مستحق ستایش می‌باشد. بلکه برای کار مفیدی که از این جنس انجام داده، محمود و مستحق ستایش است، اما در مورد بدعتی که از او سر زده، می‌دانیم یا گمان غالب ما این است که در آن مجتهد بوده است و از این جهت یک یا دو اجر دارد؛ چون هر مجتهدی از این امت در حکمی که اجتهادپذیر است، یک یا دو اجر را از دست نمی‌دهد، چون رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: (چون حاکم بر مبنای اجتهاد حکمی صادر نماید و حکم او درست باشد، برای او دو اجر است و اگر حکمی بر مبنای اجتهاد صادر نماید و در آن به خطا برود، یک اجر برای او خواهد بود).

مجموع فتاوی ابن عثیمین (۱/ ۴۳۸)
ترجمه: امین پورصادقی
۵ رجب

نبرد یرموک، شدیدترین مواجهه‌ی بین اسلام و روم
(🔺در دو کامنت)

نبرد یرموک یکی از بزرگترین نبردهای اسلام و شدیدترین مواجهه‌ی میان دولت اسلامی و دولت رومی یا بیزانس نصرانی بود؛ نبردی که به وجود رومی‌های در سرزمین پاک شام پایان داد و موازنه‌ی قدرت را در دنیای قدیم تغییر داد. در این نبرد درس‌ها و عبرت‌ها و حقایق بسیاری نهفته است که بر مسلمانان واجب است آنها را درک نموده و مورد بررسی و تامل قرار دهند.

رویدادهای این نبرد زمانی آغاز شد که خلیفه‌ی راشد ابوبکر صدیق، تصمیم به فتح سرزمین شام نمود و به یکبار چهار لشکر به سوی آن فرستاد تا رومیان به هریک از این لشکرها به صورت جداگانه مشغول شود و با تمام توان خود برای روبرو شدن با مسلمانان تجمع نکنند؛ اما هرقل رهبر رومیان، نقشه‌ی مسلمانان را فهمید، وی فردی حکیم و خردمند بود، تا جایی که وقتی نامه‌ی پیامبر به او رسید، نزدیک بود مسلمان شود اما پادشاهی و منصب خود را ترجیح داد. بنابراین مجموعه لشکرهای بزرگی ترتیب دید، چنانکه هر لشکری به تنهایی چند برابر لشکر مسلمانی بود که با آن مقابله می‌کرد. به این ترتیب شرایط برای مسلمانان سخت و دشوار گشت، چون چهار لشکر مسلمانان روی هم، بیست و هفت هزار نفر بودند، درحالی‌که لشکر رومیان به دویست و چهل هزار نفر می‌رسید. این بود که عمرو بن عاص به فرماندهان لشکرها پیشنهاد داد که زیر یک پرچم جمع شوند، سپس از خلیفه ابوبکر صدیق کمک بخواهند.

وقتی اخبار به خلیفه‌ی راشد رسید، سخن مشهورش را گفت: "به الله سوگند نصرانی‌ها را از وسوسه‌های شیطان به خالد بن ولید مشغول می‌کنم". به این ترتیب در پی خالد فرستاد که در عراق بود و تخت کسراییان را با شمشیر برانش تهدید می‌کرد؛ و به او دستور داد که با سرعت خود را برای نجات مسلمانان در شام برساند که این فرمانده‌ی خاص، اوامر خلیفه‌اش را لبیک گفت و نیمی از لشکر را با خود همراه نمود که تعداد آنها نه هزار نفر بود؛ و به این ترتیب گامی در نهایت جرات و شجاعت برداشت و بیابان سوزان و کشنده و طولانی را طی نمود تا مسافت طولانی را کوتاه کند و زمان طی کردن مسیر را به نصف برساند، درحالی‌که فریادش این بود که: "باید در برابر لشکرهای روم خارج شوم و چیزی مرا از نصرت و یاری مسلمانان بازنمی‌دارد". و اینگونه قهرمان ما با لشکرش در پنج روز خود را به میدان نبرد رساند و در مسیر، چند شهر را فتح نمود که تابع رومیان بودند، مثل تدمر، بهراء، قراقر، بصری؛ و این سبب خوشحالی مسلمانان بود‌.

جمع مسلمانان در وادی رود یرموک با سی و شش هزار نفر کامل شد و خالد با سایر فرماندهان لشکر، نشستی برقرار نمود و متوجه مساله‌ی بسیار خطرناکی شد که حتما به شکست می‌انجامید؛ اینکه مسلمانان خود را تقسیم کرده بودند و هر لشکری فقط تحت اطاعت و فرماندهی فرمانده‌ی خود بود و به این ترتیب قصد روبرو شدن با رومیان را داشتند؛ درواقع مسلمانان پنج فرمانده در رهبری کل داشتند که این عین شکست و تفرقه بود. پس خالد بن ولید به پند و اندرز آنان روی آورد و در مورد خطر این وضعیت هشدار داد و توضیح داد که خلیفه هرگز از این شرایط راضی نیست، به این ترتیب سایر فرماندهان متقاعد شدند و نظر خالد را پذیرفتند؛ اینکه در هر روز نبرد، یکی از آنان فرمانده باشد و فرماندهی را در بین خود جابجا کنند.

خالد بن ولید فرمانده کل لشکرهای اسلامی شد و به سازماندهی آنها در قالب گردان‌هایی پرداخت تا اینگونه تعدادشان را زیاد جلوه دهد و در راس هر گردان قهرمانی از قهرمانان مشهور را قرار داد و به زنان در پایان لشکر شمشیرهایی داد تا با آنها فرار کنندگان از جنگ را بزنند؛ و ابوسفیان را واعظ لشکر و مقداد بن اسود را قاریِ سوره‌های جهاد و شهادت تعیین نمود؛ به این ترتیب دلها را تقویت نمود و اراده‌ها را مستحکم؛ در این میان فرمانده رومیان "ماهان" تلاش نمود تا اموال هنگفتی را به مسلمانان پیشنهاد کند تا از جنگیدن دست بردارند، اما خالد دست رد به سینه‌ی آنان زد و چشم خود را بر این کالای دنیوی بی‌ارزش بست، چون مسلمانان برای دنیا خارج نشده بودند، بلکه برای الله و اسلام و نشر دعوت آمده بودند.

سرانجام در ۵ رجب سال ۱۳ هجری، بزرگترین نبردهای اسلام در سرزمین شام میان حق و باطل روی داد و چنان جنگی درگرفت که رومیان مانند آن را تجربه نکرده بودند. جنگ در روز یرموک بسیار شدید بود و هریک از مسلمانان و رومیان در آن روز، ثبات و پایداری زیادی از خود نشان دادند. و اینگونه مسلمانان و رومیان با شمشیرهای‌شان به مصافحه‌ی هم رفتند و همواره خالد از طلوع خورشید تا غروب آن شمشیر می‌زد و مسلمانان با اشاره نماز می‌خواندند.
1⃣
این نبرد با رویدادها و حوادث هولناکی در میدان جنگ همراه بود، از جمله:

- بیعت عکرمه بن ابوجهل و چهارصد نفر از بزرگان مسلمانان با الله عزوجل بر جنگیدن تا شهادت.
- گردان خالد که تعداد آنها از صد جنگجو می‌گذشت و هجوم پنجاه هزار نفر از رومیان را به عقب بازگرداند.
- جنگیدن زنان مسلمان و قهرمان جسورشان اسماء بنت یزید انصاری که نه نفر از رومیان را با ستون خیمه‌اش کشت.
- ذکاوت خالد در تعامل با نامه‌ای که از مدینه با مضمون وفات ابوبکر صدیق و جانشینی عمر فاروق و عزل خالد از فرمانده‌ای کل آمد، چنانکه آن را کتمان نمود تا سستی و رخنه‌ای در میان مجاهدان ایجاد نشود.
- گفتگوی عجیبی که میان خالد بن ولید و جورج بن تئودور روی داد که منابع عربی او را "جرجة" نامیدند و در نهایت منجر به اسلام آوردن جورج و پیوستن او به لشکر مسلمانان علیه برادران رومی‌اش و در نهایت شهادت او در جنگ شد؛ و این از عجیب‌ترین صحنه‌های نبرد یرموک است.

علی رغم بزرگی لشکر روم و آمادگی آنها برای جنگ‌های طولانی، اما صحابه آتش آنان را خاموش کردند و بساط قدرت‌شان را برچیدند و فقط در یک روز آنان را در هم شکستند. و هنوز خورشید در آن روز غروب نکرده بود که نصرت و یاری خداوند بر مسلمانان نازل شد و رومیان شکست سهمگینی خوردند و کمرشان در سرزمین شام شکست و پس از آن شهرها و قلعه‌های شام سقوط کرد.

شایان ذکر است که در مورد تاریخ این نبرد قيل و قالی وجود دارد، چنانکه برخی با تکیه بر منابع بیزانسی که این نبرد را روایت کرده‌اند، به جای سال ۱۳ هجری، آن را در سال ۱۵ هجری ذکر کرده‌اند و بر این اساس روندی مخالف با فتوحات شامی در پیش گرفته‌اند که در آنها نبرد یرموک پایان نبردهای شام روایت شده است؛ اما تکیه‌ی ما بر همان چیزی بوده که مورخان مسلمان در همان سده‌های نخستین ذکر کرده‌اند، مورخانی چون خلیفه بن خياط و طبری و ابن اثیر و ابن کثیر و ... بنابراین متوجه این مساله باشید.

تاريخ الطبري (2 /334)، تاريخ خليفة بن خياط (1 /130)، الكامل في التاريخ (2 /258)، البداية والنهاية (7 /5)، أيام الإسلام ص58، شذرات الذهب (1 /27)، فتوح البلدان (1 /140)، المنتظم (4 /118).
ترجمه: امین پورصادقی
2⃣
۶ رجب

وفات علامه‌ حریری صاحب مقامات بلاغی

علامه‌ی بلاغت و متخصص در فن مقامات لغوی بدیع، ابومحمد قاسم بن علی بن محمد بن عثمان بصری حرامی حریری، صاحب مقامات مشهوری که به ۵۰ مقامه می‌رسند و شامل بخش زیادی از کلام عرب منجمله لغات و امثال و رموز و ریزه‌کاری‌های آن است؛ واقعیت این است که هرکس این مقامات را چنانکه باید، درک کند، بر فضل و وسعت اطلاع و علم ایشان بدان استدلال می‌کند. وی علاوه بر علوم عربی دستی در روایت حدیث نبوی داشت و در مذهب شافعی تفقه بسیار نمود و مؤلفات دیگری غیر از مقامات دارد مانند "درة الغواص في وهم الخواص" و "شرح الملحة".

مقامات وی حسادت و همچشمی و غیرت ناروای بسیاری را از سوی معاصران وی متوجه او نمود و او را به فخرفروشی توصیف کردند و اینکه مقامات را از کسی دیگر گرفته است. به این ترتیب بعد از اینکه اقامت در بغداد را ناخوشایند دید به شهر خود بازگشت و در ۶ رجب سال ۵۱۶ هجری در سن هفتاد سالگی دار فانی را وداع گفت.

سير أعلام النبلاء (19 /460)، وفيات الأعيان (4 /63)، البداية والنهاية (12 /206)، شذرات الذهب (4 /50)، تذكرة الحفاظ (4 /1257)، معجم الأدباء (16 /261)، العبر (4 /28)، مرآة الزمان (8 /67).
ترجمه: امین پورصادقی
۸ رجب

مجلس عقیده‌ی واسطیه

از زمانی که شیخ الاسلام ابن تیمیه در حوادث هجوم به شام و جرات او در سخن گفتن با پادشاه مغول قازان خان و قهرمانی‌ها و دلاوری‌های او در شقحب و سایر مشاهد درخشید، کینه‌توزان و حسودان به ظاهر متعالم و متعصب و صوفی و مبتدع نقشه‌ها برای شیخ کشیدند و به سبب محبت مردم با او و اطاعت از او در امر و نهی‌شان، دلهای‌شان از حسادت و کینه نسبت به او می‌جوشید. تا اینکه گمشده‌ی خود را در سوالی یافتند که شیخ به آن پاسخ داد. سوالی که از شهر واسط در عراق آمده بود و سوال‌کننده در مورد عقیده‌ی اهل سنت و جماعت در باب اسماء و صفات و حقیقت اثبات و تاویل سوال کرده بود. و به این ترتیب ابن تیمیه پاسخی جامع و مانع و کامل ارائه نمود. چنین بود که کینه‌توزان نزد نماینده سلطان در شام جمع شدند و قاضیان و علما و بزرگان و افراد شاخص را به همراه شیخ ابن تیمیه جمع نمودند و مجلس بزرگی در ۸ رجب ۷۰۵ هجری جهت مناقشه‌ی عقیده واسطیه برای او تدارک دیدند.

این عقیده در حضور آنان خوانده شد و مناقشه در مورد برخی از مطالب آن آغاز گشت و تعدادی از مشایخ برای مناظره با شیخ ابن تیمیه اعلام آمادگی کردند از جمله شیخ صفی الدین هندی شیخ مشایخ طریقه‌های صوفیه؛ اما به اندازه‌ی افسار شتری هم در برابر شیخ دوام نیاورد. چراکه با دریایی از علم و دانش مواجه شد. سپس فرد دیگری به مقابله با او برخاست: کمال الدین ابن زملکانی که از شاگردان ابن تیمیه بود و اندکی در مناظره دوام آورد. اما اندکی نگذشت که به صحت این عقیده و درستی آن تسلیم شد. به این ترتیب ابن تیمیه معظم و مکرم به خانه‌اش بازگشت و مردم از باب پیروزی، تا خانه‌اش برای او شمع حمل کردند. پس از این ماجرا، مشخص شد که این فتنه را چه کسی برپا کرده بود؛ کار شیخ مالکیه ابن مخلوف و شیخ نصر المنبجی بود که از بدترین دشمنان شیخ بودند؛ و ابن تیمیه جهل ابن مخلوف را در فتاوای متعددی آشکار کرده بود و از فساد عقیدتی منبجی پرده برداشته بود که همچون عقیده‌ی ابن عربی حلولیِ اتحادی داشته است.

البداية والنهاية (14 /40ـ 42)، المختار المصون (1 /39).
ترجمه: امین پورصادقی
یکی از علامت‌های رضایت خداوند از شما، رضایت شما از خداوند است.

و یکی از مصادیق رضایت شما از الله، رضایت از حکم شرعی و قضا و قدری اوست.
اغلب اختلافاتی که در امت روی می‌دهد، پیرامون فهم نص نیست؛ بلکه پیرامون فهم واقعِ نص است.

خوارج نصوص کفر و تکفیر را بر مومنان حمل نمودند و مرجئه‌ نصوص ایمان و اسلام را بر کافران.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔥 آتش سوزی های لس آنجلس دوباره قوت گرفتند.
۹ رجب

عزل سلطان عثمانی (عثمان الثانی)

سلطان عثمانی چهاردهم در ترتیب سلاطین دولت عثمانی که در سال ۱۰۱۳ هجری-۱۶۰۴م به دنیا آمد و حکومت را بعد از عزل عمویش سلطان (مصطفی اول) در سال ۱۰۲۶هجری-۱۶۱۷م در سن سیزده سالگی به دست گرفت که به دلیل سن پایین او، فرماندهان انکشاریه که تسلط کامل اوضاع را در دست داشتند و مصیبتی بر دولت بودند، امور را اداره و حکمرانی می‌کردند.

عثمان ثانی تلاش نمود تا بعد از وارد شدن به امور دولت، روابط خود را با فرانسه افزایش دهد و به همین دلیل سفیر فرانسه و کاتب و مترجم او را که عمویش مصطفی زندانی کرده بود، آزاد کرد و از این بابت از فرانسه عذرخواهی نمود. اما فرانسه به دخالت در امور بولونیا "بولندا" و دامن زدن به ناآرامی‌ها در امارت بغدان ادامه داد؛ پس از این بود که عثمان ثانی به دلیل دخالت بولونیا در امور امارت بغدان، علیه آن اعلان جهاد نمود، اما بعد از آغاز جنگ، مشخص شد که گردان انکشاریه تمایلی برای جنگیدن ندارند تا جایی که او را مجبور کردند وارد قرارداد صلح با بولونیا شود و این مساله در سال ۱۰۲۹ هجری روی داد؛ و دلیل‌شان را خستگی از استمرار جنگ و راحت‌طلبی عنوان کردند. به این ترتیب عثمان از آنان درس گرفت و تصمیم گرفت تا جای آنان را به نیروهای آموزش دیده و جدیدی از ولایات دولت در آسیا به ویژه از میان عرب‌ها بدهد و به آموزش و سازماندهی آنان همت گماشت و از این جهت عثمان چنین نشان داد که قصد ادای حج را دارد تا قبایل عرب را سامان دهد.

فرماندهان انکشاریه متوجه تصمیم عثمان شدند که قصد دارد نیروهایی را جایگزین آنها کند و از دست آنان خلاص شود، پس برانگیخته و هجوم آورده و کاخ سلطانی را محاصره کردند و او را مجبور به عزل خودش کردند. این واقعه در ۹ رجب ۱۰۳۱ هجری/۲۰ می ۱۶۲۱ میلادی روی داد که پس از آن او را با ظلم و تعدی کشتند.

تاريخ الدولة العلية ص276، السلاطين العثمانيون ص60، تاريخ الدولة العثمانية ص134، التاريخ الإسلامي (8 /130)، المختار المصون (2 /1047).
ترجمه: امین پورصادقی
2025/02/15 08:36:01
Back to Top
HTML Embed Code: