Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شماره ۲۲۴ نشریه پیام جبهه ملّی ایران، بیست اردیبهشت ۱۴۰۴ منتشر شد.
https://jebhemeliiran.org/?p=3910
224.pdf
627.2 KB
شماره ۲۲۴ نشریه پیام جبهه ملّی ایران، بیست اردیبهشت ۱۴۰۴ منتشر شد.
https://jebhemeliiran.org/?p=3910
جبهه ملّی ایران سخنان رئیس‌جمهور آمریکا درباره خلیج فارس را محکوم کرد

وطن یعنی خلیج تا ابد فارس
در قرن بیستم، با ظهور سازمان‌هایی چون سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته مثل گروه کارشناسان سازمان ملل برای نام‌های جغرافیای و نقشه‌نگاران رسمی کشورهای غربی، تلاش‌هایی برای حفظ استانداردهای بین‌المللی در نام‌گذاری مکان‌ها شکل گرفت. در همین راستا در قطعنامه‌های متعدد سازمان ملل، بر نام خلیج فارس به‌عنوان تنها نام رسمی و تاریخی این پهنه آبی تأکید شده است. خلیج فارس از دوران باستان و از زمان کورش کبیر به این نام شناخته می‌شود و در متون تاریخی و نقشه‌های قدیمی روم و یونان باستان با عنوان سینوس پرسیکوس یعنی خلیج فارس نامیده شده است. نام‌گذاری در فرهنگ بشری جنبه‌ای نمادین است، که طبیعت حیات آدمی را وارد حیطه فرهنگ و اجتماع می‌سازد و به آن هویتی تاریخی می‌بخشد، که هیچ قدرتی را یارای تغییر آن نیست و این نام حامل بخشی از تاریخ فرهنگ بشری می‌گردد، که چون بناهای باستانی و میراث‌های فرهنگی، خویشکاری هر انسان فرهنگی است. نام‌گذاری‌های جغرافیایی تنها یک امر جغرافیایی نیستند، بلکه بازتابی از قدرت، هویت ملی و سیاست‌های منطقه‌ای می‌باشند. تغییر نام‌ها می‌تواند نشان‌دهنده‌ی تلاش برای تحریف و جعل تاریخ و تخریب فرهنگ باشد.
دریغا و دردا که کاربدستان ناکارآمد حکومت جمهوری اسلامی با نادانی و سوءِسیاست خود، شرایط کشوری با این پیشینه و سرمایه‌ی ملی و تاریخ فرهنگی را به جایی رسانده‌اند، که خودکامگان بر قدرت نشسته‌ای چون ترامپ، نتانیاهو، پوتین و شی جین پینگ، از هر سو منافع ملی و حقوق ملت ایران را مورد تهاجم و تهدید قرار می‌دهند. و با ادعاهایی ایران‌ستیزانه، تمام مستندات تاریخی و حقوق بین‌الملل را زیرپا نهاده، به حریم فرهنگی و سیاسی و تمامیت ارضی کشور ایران تجاوز کرده، در برابر حاکمیتی بی‌بهره از شعور سیاسی و پایگاه مردمی، زبان به یاوه‌گویی گشاده‌اند. متأسفانه دستگاه استبدادی و نامشروع حاکم بر ایران نیز عاجز از برخوردی حقوقی و قانونی، از ترس سقوط، زبان به کام کشیده است. این حاکمیت سالیان سال با رجزخوانی‌های غیر دیپلماتیک علیه آمریکا به ایران و ایرانیان و اعتبار کشور و شهروندانش در جهان و وضعیت اقتصادی اجتماعی مردمان این کشور لطمه‌های جبران‌ناپذیر وارد ساخته، امروز نیز شأن کشور را به جایی رسانده، که نابخردان متجاوزی چون ترامپ، نتانیاهو، پوتین وشی جین پینگ به خود اجازه می‌دهند، تا این‌گونه سخن بگویند. یا اغلب آنان، حاکمیت مسلم و تردیدناپذیر ایران بر جزایر سه‌گانه خلیج فارس را زیر سئوال ببرند.
جبهه ملّی ایران قویاً اعلام می‌دارد، که نام خلیج فارس، پاره‌ای از تاریخ فرهنگی ایران زمین و از بعد حقوق بین‌الملل نامی قانونی است، که تمام نهادهای قانونی ملزم به پایبندی و احترام به این نامند و ملت بزرگ ایران به هیچ جبار متجاوزی اجازه نخواهد داد، که به این پاره‌ی جدا ناشدنی پیکره‌ی ایران‌زمین دست تعدی دراز کند. به یقین هر اقدام خصمانه‌ای نسبت به این نام با واکنش شدید ایرانیان سراسر جهان مواجه خواهد شد و با تمام توان ایرانیان میهن‌دوست با هر اندیشه‌ای به اعتراض دست خواهند یازید و بر طمع‌ورزانِ نژادپرستِ فرهنگ‌ستیز خواهند شورید.
این مواضع ضد ایرانی، بار دیگر نشان داد، ارزیابی گروه‌های وابسته، مزدور و تمامیت‌خواهی که برای کسب قدرت دست به دامان این خودکامگان شده و می شوند، تا چه میزان با تفکر ملی، آزادی‌خواهانه، استقلال‌طلبانه و مردم‌سالارانه بیگانه است.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – بیست ودوم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴



https://jebhemeliiran.org/?p=3915
@NFIfans
Audio
آوای طوس / فردوسی.
اثر مرتضی حنانه .
صدای سودابه صفائیه.

@NFIfans
«به‌پیشگاهِ فردوسی»

شبـــی داستــان‌گستـــر و دیـــرپـای
بــه زیبـنـــده آییـــن فــراگیــــرجـــای

فـــروگستــرانیـــده بــــر کــوه و دشت
یکی پهـــن دامــن بـــه جایِ نشسـت

از آن زایــــشِ فـــــرخِ دیــــــربــــــاز
بــه دیگــر شبـان سـرفـرازان به ناز

زِ زایــیـــدنِ مهــــرِ گیـــتـــی فــروز
شــده نـــاز پیــونــد و فرخنــده روز

فـزون‌تـــر زِ شب‌هــــای دیــگــر بلنــد
بـــه پـــایـــــانِ آذرمــــهِ ســـردخنــــد

مـن انـــدر یـــکــی روستـــای کهــــن
بــه شش‌ســالــگی شـاهـدِ انجمـن

پـــدر بـــــود و مــــادر فــراخــاستـــه
یکـــــی خــانگـــــی بـــزم آراستــــه

بـــه آیـیـــنِ یلــدا زِ بهـــرِ شگــــون
بــه خوان چیده از میوه‌ها گونه‌گون

مــن و دیـگـــران از کـســانِ حــــرم
زِ خـوان بهـره‌ور هریکـی بیش و کم

هـم از شــام کـردن شـده بهــره یــاب
بـرفتیـــم در بستــــر از بهـــــرِ خـــواب

چو در خوابِ خوش پـاسی از شب گذشت
مــرا حـــال یکــســـر دگــرگــونــه گــشـت

بــــه نـــاگـــــه زِ آوای مـــردانــــه‌ای
زِ گلبـــــانگِ دانــــــای فــرزانـــــه‌ای

دو چشمــم زِ خـــوابِ گــران بـــاز شـد
دلــــم محــــوِ آن طـُــرفـــــه آواز شـــد

اگـرچنـــد چشمــانِ مـن بستـــه بـــود
دو گوشم بــر آن نغمـــه پیوستــه بــود

چــو آن نغمـه‌هــا در دلم جـا گـرفـت
وجــــودم نـــوازش ســـراپـــا گــرفت

چنــانـــم زِ لـذت دگـــر گشــت حــال
کـــه گفتــــی بـــرآورده‌ام پــر و بـــال

کــه بـــود آن بــرآورده آوایِ خـوش؟
بــــرآورده آوایِ زیــبــــــایِ خــــوش

پـــدر بـــود کـــز پهلــوانـــی ســـرود
بــه شهنـامه خواندن دلِ مـن ربــود

همـانــا کــه گـــــاهِ جـوانیــش بـــــود
گــرایــش بــه شهنــامـه‌خـوانیش بود

بــه فـردوسی‌اش بــود بسیـار مهــر
زِ صهبــــای شعـــرش فروزنـده چهـر

بـــه گـُردانــه آهنــگ و بــانـگِ بلنـــد
همــی‌خـــوانــد آن ســـرورِ ارجمنــد

«دلیری کــه بــُــد نـــامِ او اشکبــوس
همی‌برخـروشیـــد بـر ســانِ کــوس»

«بیــامـد کــه جویـــد زِ ایـــران نبـــرد
ســرِ هم‌نبـــــرد انــدر آرد بــه گــرد»
*
از آن شب کـه بشنیــدم ایـن داستــان
شـــدم جـذبِ آن نـــامـــه‌ی بـاستـــان

بـــه‌جـــان دوستــــار سـراینــــده‌اش
بـــه‌دل حـق‌گـــزار و ستـــاینـــده‌اش

چکـــد یـــادِ فردوســــی از خـــامـــه‌ام
دل‌آکنـــــــده از مهــــــرِ شهنـــامـــه‌ام
*
الا ای گــرانمـــایـــه دانــای تـــــوس
کـــه خورشیـد پـای تــو را داد بـوس

بـــه هفــت آسمـــان رفـــت آوازه‌ات
فلـک نیست ظـرفــی بـــه انـدازه‌ات

فـروزنــده چهــری بـــه فــرزانـــگــــی
فــرازنـــده قــدی بـــه مـردانـــگـــــی

تــو بـــر نــــام‌دارانِ ایـــران ســری
بــــه رادان و رازآگهـــــان سـروری

در ایــران نــدیــدم یکــــی شیــرمــــرد
که کــاری بـــه مقـــدارِ کـــارِ تــو کـــرد

وزآن شیــرمــردان همــه هــم کنــار
نکــردنـــد کـــاری چنـیــــن پـــایــدار

در ایــران به فــرّت یکــی مــرد نیست
درایـن پهنـــه‌ات کس همــآورد نیست

کــــه درآسمـــــانِ سخـــن‌گسـتــری
تـــویـــی مهـــرِ تــابنـــده‌ی خــــاوری

سـراینــدگــــان را تـــویـــی رهنمـــون
ســـویِ هفتمیـــــن طــارمِ نیلگـــــون

در ایـران بسـی گرچــــه دانشورانــد
تـو چــون مـاهـی و دیگــران اخترانـد

زبـــانِ دری از تـــو نیــــرو گــرفت
وزین رو جهان را زِ هـر سو گرفت

تـو دادی بــه هــر واژه‌اش آب و رنـگ
بهـایش فزودی بــه مقــدار و سنــگ

بســی واژه کــز یــادهــا رفتـــه بــود
دل از تــاب مهجــوریش تـَفتـــه بـــود

کشیــدیــش بیـــرون زِ هــر گــوشـه‌ای
زِ اندیشـــــه بخشیــدیـَـش توشــــه‌ای

بــه سلکِ سخن خـوش درآوردیـَش
بـــه خــرگــاهِ کیــــوان بـــرآوردیـَـش

زِ آمیـــــــــزه‌ی واژه‌هــــــــــای دری
قریـن سـاختـی زهـره با مشتـری

عروسِ سخــن از تــو بـــا فـــرّ و زیب
بــه هـــر هفت آرایــه شــد دلفــریب

نگــاریــن هنـــر از تــو زیبنــده گـشت
زِ جــــادوی کلکـت فــریبنــده گــشت

زِ هـرکس کـه سـازِ سخـن بـرگرفت
ســرودِ تــو آهنــگِ بـــرتــــر گــرفت

زِ هــر گفتـــه کـــان بـس دلاویــزتــــر
سخن‌هـــــای تـــو رامـش انگیـــزتــر

خــرد مسنــدآرای ایـــوانِ تــوست
هنر بنده‌ی سر بـه فرمـان تـوست

تــو چـون ســر دهـی پهلـوانـی سـرود
بــه شـور انــدر آری زِ تــن تــار و پـــود

تـــویــی آن جهــــان پهلـــوانِ سخــن
کـــه نـــازد بــه نــامت جهـــانِ سخن

بشـــر را تـــو در بنــــدِ آســــایشــــی
رهـــــاننـــــده از چنـــــگِ آلایشــــــی
...

@NFIfans
@AdibBoroumand
بیست و هفتم اردیبهشت‌ماه زادروز اللّهیار صالح، عضو پیشین شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

آقای اللهیار صالح کیست؟


در سال ۱۲۷۵ در یکی از قریه‌های کاشان متولد شده، در ۱۵‌سالگی به طهران آمده و کالج امریکا را تمام کرده‌اند. پدر ایشان مرحوم حسن مبصرالممالک از صلحا و نیاکان کاشان بوده است. پس از فراغ از تحصیل مدت ده سال در سفارت امریکا بوده و پس از انحلال عدلیه به‌وسیلۀ مرحوم داور داخل خدمت دادگستری گردید و سمت‌های مختلف داشته‌اند. پس از انتصاب مرحوم داور به وزارت دارایی به آنجا منتقل و به سمت‌های زیر منصوب بوده:
ریاست کل انحصار دخانیات، مدیریت کل و معاونت وزارت دارایی.
در زمان معاونت وزارت دارایی به عضویت هیئت نمایندگی ایران برای عقد قرارداد تجارتی مسکو رفته و چندی بعد از کار کنار گرفته و به علی‌آباد کلۀ کاشان رفته که در این مسافرت نگارنده نیز چند روز اول را با ایشان بودم، ولی مجدداً به ریاست هیئت بازرگانی ایران در امریکا منصوب و به آنجا رفته‌اند. در کابینۀ آقای قوام‌السلطنه به وزارت دارایی منصوب و به ایران آمده و در کابینۀ بعد به ریاست آقای سهیلی همین سمت را داشته، پس از سه ماه در اثر اختلاف نظر با دکتر میلسپو، رئیس کل دارایی، مستعفی و به خیال وکالت دادگستری افتاده، ولی از طرف دولت به ریاست بانک رهنی منصوب و پس از آن برای خرید کالاهای انحصاری به هندوستان مأمور می‌شوند. سپس در کابینۀ آقای ساعد به وزارت دادگستری معیّن می‌گردند.
پس از سقوط کابینۀ آقای ساعد، مجدداً فراغت از کار حاصل کرده و در این فرصت که مجلۀ آینده نیز مجدداً منتشر شده با کمال علاقه و صمیمیت با این مجله شرکت قلمی فرموده‌اند. اخیراً هم به عضویت کنفرانس سان‌فرانسیسکو به امریکا رفته‌اند. فعلاً نیز در کابینۀ آقای حکیم‌الملک به سمت وزارت دادگستری منصوب شده‌اند. نگارنده متجاوز از بیست سال است که با ایشان دوستی دارم و همیشه از ایشان مهربانی، صفا، وفا، وطن‌پرستی و فعالیت مشاهده کرده‌ام.
شرح حال ایشان را با این شعر حافظ ختم می‌کنم:

صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید

این دو شعر دیگر را هم به‌جهت مناسبتی که با اسم ایشان دارد و از سنایی غزنوی می‌باشد درج می‌کنم:

فرّخ آن کاختیار او همه سال
عمل صالح است و اکل حلال

هست بهْ نزد من درین ایّام
بی‌نوا زیستن ز کسب حرام

[گنجینۀ مقالات، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ‌۲، ص ۹۲۶ - ۹۲۷]

@NFIfans
@AfsharFoundation
کلیپی کوتاه در مورد دکتر محمد مصدق به مناسب زادروز او
کاری از گروه رسانه #جبهه_ملی_ایران

@NFIfans
https://www.youtube.com/watch?v=igEhejtEns4
پیراحمدآبادی تولدت مبارک
منیر طه، شاعر نامی ایرانی از اولین زنانی می‌باشد که به ترانه‌سرایی پرداخته است. از او به عنوان پوینده راه دکتر مصدق نیز یاد می‌شود. با آغاز مبارزۀ ملی و میهنی علیه سلطه‌گران و متجاوزان به حقوق ملت ایران، خانم طه هم گام در این راه نهاد و پا به پا همراه آن پیر احمدآبادی رفت. سرش را به توفان و دلش را به دریا سپرد:

وقتی بهارستان، سرود افشان
به شوق و شور می جوشید،
وقتی که تابستان شراب خانگی را
از لب خورشید می نوشید،
وقتی که پیر احمدآبادی
عصای آهنین بر داشت
کفش آهنین پوشید،
من هم به همراهش به راه افتادم و رفتم
سر را به توفان، دل به دریا دادم و رفتم.

از میان سروده های بی نظیر خانم طه، شعر"عزيزِ سرزمينم، تولّدت مبارك" را که براي زاد روزِ دکتر محمد مصدق (بیست و نهم اردیبهشت ماه) سروده است در اینجا می‌آوریم.

تو باغ احمد آباد، مهموني دادم امشب
شكوهِ سربلندي به سر نهادم امشب
هزار ماهِ غلتان از آسمان ستاندم
به سر درِ كوچه‌هاش، خيابوناش نشاندم
گُلِ ستاره ها را دونه به دونه چيدم
چيدم و دونه دونه باز به نخ كشيدم
اينهمه آسمان را، به ايووناش بردم
به نرده‌هاش بستم، به خادمش سپردم
به آسمونا گفتم، باغچه‌ها رُو آب بدن
درختا رُو بشوین، گلارُو آفتاب بدن
به كاكل قمريا، گل وگياه بستم
قفلِ هر آن قفس را بريدم و شكستم
«درِ شكسته»‌ را هم ميان باغ بردم
گرد و غبارِ آن را با مژه هام ستردم
آن تنِ آهنين را به سينه‌ام فشردم
بوسه به زخمش زدم، خروشمو نخوردم
كه زخمِ روزگاران به روزِ آن ستوران
هزار لعن و نفرين، از رگ و ريشة جان
گلخونه ها رو بردم توي اتاقا كاشتم
يكي يه سروِ آزاد رو پله‌ها گذاشتم
به شاخة درختا، بادكنك ها رُو بستم
به شوق و شورِ روزت كنارشون نشستم
سبز و سفيد و قرمز، بيرق ايران شده
انگاري‌كه اين سه رنگ رنگِ دل و جان شده
نقل و نبات بردم به پيشگاهِ مهمان
نون و پنير و سبزي، چاييِ خوبِ گيلان
كنارِ حوضِ کاشي، مهموناتوُ نشوندم
سازمُو كوك كردم، ترانه هامُو خوندم
ترانه هاي اون وقت، زمونه‌اي كه بودي
سرود زندگي را اومدي و سرودي
همان سرود، امروز، سرودِ هستيِ ماست
از آن سرود، امشب، سرور و غوغا بپاست
بزرگِ احمد آباد، خيالت آسوده باد
به سال و ماه و روزت، هيچي نرفته از ياد
به بچه ها هم امشب كه مانده بود يادم
يه بادكنك يه بيرق يه نونِ قندي دادم
يه كيكِ خونگي هم برات آوُرده بودند
تا برسم به دادَش گنجشكا خورده بودند
خوب شد پرنده ها هم به مهمونيت اومدن
قناريا، قمريا، خوندن و چهچه زدن
يكي دو روز جلوتر، طلاهامُو فروختم
براي سالروزت عباي ترمه دوختم
عباتو جاي دادم به روي خوابگاهت
پهلويِ چوبدستت كنارِ شب كلاهت
عزيزِ سرزمينم،
تولدت مبارك
منیر طه، ونكوور ـ ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۶ـ ۱۹مي۲۰۰۷
@NFIfans
متن سخنرانی جمال صفری به‌دعوت جبهه ملی ایران به مناسبت پنجاه‌‌و هشتمین سالگرد جاودانگی رهبر نهضت ملی ایران در کلاب‌هاوس

از باستان تاکنون، اخلاق یکی ازمهم‌ترین مفاهیم بنیاد اجتماعی و مدنی شاید حتی مهم‌ترین آن‌ها می باشد. می توان در سه عبارت خلاصه کرد: پندار نیک، گفتار نیک و کردارنیک که برانگیخته از عشق، شناخت با مفهوم بعد اجتماعی آن است.
«مصدق در تمام عمر منزه از فساد و فساد ستیز باقی ماند. او می‌دانست که «قدرت فساد می‌آورد وقدرت مطلق فساد مطلق ببار می‌آورد». بنابراین، می‌دانست که ریشه سرطان فساد «کانون تمرکز قدرت» است. هر اندازه تمرکز قدرت در یک شخص بیشتر، فساد بزرگ‌‌تر.»

اوشبکه‌بندی و مکانیزم روابط شخصی قدرت را نیز می‌شناخت، بنابراین نه خریدن او امکان داشت و نه بدنام کردن وبه لجن کشیدنش میسربود، از اینرو غرب و رسانه‌هایش و اعوان و انصارش و مزدوران داخلی به استهزای او پرداختند. همچنان که نشریات حزب توده در تضعیف دکتر مصدق و جنبش ملی صنعت نفت ایران با غرب هم‌آواز و همساز شدند.
دکتر مصدق درطول سالهای عمرپربارش با خرد انتقادی خود در نقد و تصحیح اشتباهاتش می‌کوشید، اخلاق را نه تنها در محدوده مجرد و انتزاعی آن بلکه دراشکال اساسی درک ما از جهان هستی به نمایش گذاشت. زیرا آنچه همراه با زمان و مکان دروادیهای مختلف با دیدن، شنیدن، بوییدن، چشیدن و لمس کردن از جهان ممکنات و دنیای واقعی درک کرده بود، درعشق به وطن و مادر بزرگوارش بیان یکی بودن کامل با خود در دیگری را فعلیت بخشید. بدیگر سخن، دکتر مصدق ازنظرپدیدارشناسی خرد، روح، فلسفه وجودی خود را به سیر و سفری طولانی می‌فرستد که درساده ترین اشکال آگاهی- یقین حسی- آغاز می شود و دربینش یک زندگی معنوی به اوج خودمی رسد. اما در وادی های مربوط به اخلاق سیرتحول تا ورای تعین ها به سوی «هستی هوشمند» تمام امکانات مادی و معنوی خود را درخدمت مردم می گذارد. و امیدش «به کسانیکه وقتی پای مصالح عموم بمیان آید از مصالح خصوصی و نظریات شخصی صرفنظر میکنند. بکسانیکه در سیاست مملکت اهل سازش نیستند و تا آنجا که موفق شوند مرد و مردانه میایستند و یک دندگی بخرج میدهند و به آن کسانی که در راه آزادی و استقلال ایران عزیز از همه چیز خود میگذرند.» می‌باشد!
دیگر اینکه، دکترفریدون آدمیت مورخ برجسته تاریخ معاصر ایران در رساله‌ «آشفتگی در فکر تاریخی» برای‌ نخستین‌بار، داوری‌ تاریخی‌ خود را نسبت‌ به‌ دکتر مصدق‌ چنین‌ بیان‌ می‌کند: “اعتبار شخصیت‌ سیاسی‌ دکتر مصدق‌ در دفاع‌ از حقوق‌ اساسی‌ و نظام‌ مشروطیت‌ است‌، در تقابل‌ با حکومت‌ فردی‌ و قدرت‌ نامحدود سلطنت‌، درپیکار برای‌ استقلال‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ مملکت‌ و مبارزه‌ علیه‌ سلطه‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ بیگانگان‌. او فساد ناپذیر بود، شیاد و افسونگر و بی‌همه‌ چیز نبود. موضع‌گیری‌ سیاسی‌اش‌ آنگاه‌ که‌ در اپوزیسیون‌ بود و آنگاه‌ که‌ در قدرت‌ سیاسی‌ مسئول‌ بود، تغییر نیافت‌. این‌ نیست‌ که‌ بر او یا کارنامه‌ جبهه‌ ملی‌ انتقاد وارد نباشد، این‌ خلاف‌ نقد و سنجش‌ تاریخی‌ است‌. اما این‌ هست‌ که‌ او نسبت‌ به‌ اصولی‌ که‌ یک‌ عمراعلام‌ می‌کرد: دفاع‌ از آزادی‌، دفاع‌ از حقوق‌ اساسی‌، دفاع‌ از استقلال‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌، یک‌ عمر وفادار ماند. به‌ همین‌ سبب‌، او در معنی‌، از لغزشگاه‌ قدرت‌ سقوط‌ نکرد، اعتبارش‌ را در اراده‌ عام‌ از دست‌ نداد.»
آنچه در حکومت ملی دکتر مصدق شایان ذکراست «ایجاد سازمان تامین اجتماعی درایران در دوم بهمن ۱۳۳۱ (۲۲ ژانویه ۱۹۵۳) که دکترمحمد مصدق در یک اعلامیه تاریخی، دستور تاسیس فوری سازمان بیمه‌های اجتماعی را در ایران که از ابتکارهای وی به منظور تامین رفاه عمومی و رفع نگرانی دردوران پیری- با برخورداری از مزایای بازنشستگی- به شمار می‌رود صادر کرد. که یک عمل اخلاقی عادلانه اجتماعی بود.
اما دکتر مصدق، بر خلاف برخی دیگر از سران جنبش‌ها استقلال‌طلبانه و آزادی‌خواهانه، با تمدن مدرن وهنجارها و ارزشهای آن سر ستیز نداشت و برای ایران همان جایگاه، فرصتها و بهروزیهایی را می‌خواست که کشورهای آزاد و سرافراز از آنها برخورداربودند. ازدیدگاه او دلبستگی به تمدن مدرن با آنچه از فرهنگ دیرین ایران ماندگاربود، به ویژه با فضیلتهای مدنی کهن، آمیزه‌ای فراهم میکرد که می‌توانست دستمایه‌ای برای پیش رفت به سوی دموکراسی مدرن در کشور باشد، پایه‌های فرهنگ ملی را استوارکند و کشورداری که بر بینش و منش آمیزه‌ای از دلبستگی‌های وطن‌دوستانه و آزادیخواهانه و مسؤلیتهای مدنی بود. هدف آن دامن زدن به اعتماد به خود و برکشیدن روح تلاش برای پیشبرد مشروطیت، وسربلندی ایران بود. آمیزه ای از ارزشهای مدرن روزگار روشنگری گزیده ای از سنتها و ذخیره‌های فرهنگی- اخلاق تاریخ گذشتۀ ایران بود.»
@NFIfans
دکتر مصدق «همچنان نماد و مظهر آرزوها، خواسته‌ها و آرمانهای ضبط شده در وجدان بیدار و آگاه ایرانیان است. بنیادِ راه و روشِ او بر اصولِ آزادی، استقلال، قانون، عدالت، رشد، و توسعه گذاشته شده است. رمز ماندگاری مصدّق به خاطر اعتقاد او به فرهنگ دیرپای ایرانی در جهت تحقّق حاکمیت ملی و نقش یافتن بنیادهای مدنی و واقعیت جستن حقوق ملی بود. ملی کردن صنعت نفت ایران به رهبری او اقدامی برای بازیافت حقّ حاکمیت ملی و احیاء غرور ملی ایرانیان بود. ماندگاری مصدّق به خاطر اثرگذاری نهضت ملی به رهبری او بر جنبشهای استقلال‌طلبانه و آزادی‌خواهانه و حق‌طلبانه‌ی ملت‌های دیگراست که می‌خواستند از زیرسلطۀ کشورهای مسلّط خارج شوند. این جنبش‌ها سرانجام به تأسیس جنبش غیرمتعهّدها انجامید. بدون شک خرد و اندیشۀ سیاسی دکتر مصدّق، الهام‌‌بخش این جنبش‌ها بود.
الگوی مصدّق فراتر از الگوی رهبران و خواسته‌های مردم در زمان انقلاب مشروطیّت بود. از مهمترین میراث او «کارنامۀ دموکراتیک» حکومت دکتر مصدّق، اصلاح قوانین سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و قضایی، و استقرار حاكميت ملي به معنای حاكميت مردم كشور بر سرنوشت خويش و احياي ميراث مشروطيّت، بازسازي مردم ‌سالاري و دفاع از حقوق ملّت در برابر هر عامل حق‌‌ستیز است. همچنین، به اجرا گذاشتن مؤلّفۀ داخلی و خارجی که بیانگر حقوق انسانی و ملی و بود برای استقرار دموکراسی و در جهتِ ایجادِ جامعۀ برخوردار از حقّ مشارکت در ادارۀ کشورخویش و حقوق شهروندی بود.
«امروز جنبش به نمادی چون مصدق بسیار نیازمند است، بلکه به طور مشخص و خاص، در جنبش زنان و جنبش دانشجویان و جوانان نیز می تواند به پاس دیدگاه‌هایش مورد احترام قراربگیرد.» ناگفته نماند «یکی از علل شکست جنبش‌های اخیر، بها ندادن به تجربه و رویدادهای تاریخ معاصر و حذف اصل راهنمای «استقلال» است. بنابراین لازم است تا از تجربه آموخت و از هم‌اکنون، اصل راهنمای «استقلال» را در کنار اصل راهنمای آزادی قرار داده و اینگونه، هدف استقرار جمهوری شهروندان ایران را به هدفی واقعی و قابل دسترس تبدیل کرد. جنبش‌های بیش از ۱۳۰ ساله ایرانیان اینگونه است که به نتیجه خواهد رسید.»
در روز ۱۴ آسفند ۱۳۴۵ در هنگام خاکسپاری پیکر دکتر مصدق می‌خوانیم:
«درميان انبوه جمعيتی که دسته دسته می آمدند، ناگهان مرد جوانی از راه رسيد، تنها، افسرده، خسته و کوفته، کفش‌هايی پر از خاک به پا داشت و شاخه گل ميخکی در دست، ماتم‌زده می‌نمود و تنها، يا اندوهی که قادر به پنهانش نبود. حالتی داشت که همه نگاهش می کردند چون شباهتی به ديگران نداشت. غم زده‌ای بی‌اختيار، همه را به خود می‌کشيد. جملگی محو او شده بوديم و جز او نمی‌ديديم چرا که تنها در آن مراسم حضور داشت و می درخشيد. نه کسی او را می‌شناخت و نه او با کسی آشنا بود. من در آ ن روز در آن ساعت، يک تن از فرزندان راستين دکتر مصدق را بچشم می‌ديديم که راه مزارش را می‌جويد و با خود می انديشيدم مصدق را با يک چنين فرزند وارسته‌ای هيچ‌گونه نياز به نوادگانی که فرسنگ‌ها از او واز آرمان او بدورند،نيست. مرگ مصدق همانند „مرگ تمامی سربداران اين کهن بوم است پر از سوگ و ماتم و اميد است „ اميد به „ هزاران ستاره“تا“ خاطره اندوهمان را زلال شادی بخشد و آسمان ابر آلودمان را رنگين كمان پيروزی بپوشاند...“ »
جمال صفری
۱۴ اسفند ۱۴۰۳
@NFIfans
توئیت دکتر موسویان در سال‌روز تولد دکتر محمد مصدق.
@NFIfans
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
https://www.youtube.com/watch?v=2m8HCb0Bmpo

دکتر مصدق طلوع امید در تاریخ ایران‌زمین
کاری از گروه رسانه #جبهه_ملی_ایران
پیش‌بینی سرنوشت شاه توسط مصدق در جلسه ۴ خرداد ۱۳۲۹ مجلس شورای ملی ایران

زنده‌یاد دکتر مصدق در نطق تاریخی خود؛ پس از اشاره به نصایح مشفقانه‌اش  به شاه برای اینکه از پشتیبانی ملت برخوردار باشد -  در ملاقاتی که به درخواست شاه انجام گرفته بود؛ می‌افزايد:

" بنده میخواهم این را عرض کنم که ما که خیرخواه شاه هستیم؛ باید برای شاه ایجاد محبوبیت بکنیم. بقدری از شاه تقویت بکنیم که با یک واقعه؛ شاه فرار نکند * ؛ همین والسلام. دیگر باقیش را نمی‌خواهم عرض کنم.
و پیشگاه شاهنشاه هم عرض میکنم:
اگر مورد پشتیبانی مردم شدند ؛ سلطنت دوام میکند؛ اگر شاه پشتیبانی نداشت؛ آنوقت برای این سلطنت روز خوشی نمی‌بینم"**

-------------------
*- اشاره است به فرار رضاخان از ایران پس از واقعه سوم شهریور ۱۳۲۰.
**-نطقهای دکتر مصدق در دوره شانزدهم م ش م/ج اول/ دفتر اول/...ص۱۶.
منبع کانون فرهنگی شید
@NFIfans
▪️در نقد اَبَر روایت دکتر موسی غنی نژاد از تاریخ نهضت ملی نفت و دکتر محمد مصدق (قسمت سوم، منتشر شده در خبرآنلاین، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴)


دکتر کریم سلیمانی دهکردی : ...پیش‌تر، دکتر غنی‌نژاد بر این نظر بود "در ۲۵ مرداد امریکایی‌ها قصد برکناری مصدق را داشتند ولی آن عملیات شکست خورد" :

«حتی در ۲۴ مرداد یعنی اون زمانیکه اون فرمان را (شاه) داد و مصدق نپذیرفت، تمرد کرد. اونجا اون عملیات شکست خورد یعنی مصدق را نتوانستند برکنار کنند. شاه را تحت فشار گذاشته بودند که اون فرمان را بده، اون (شاه) داد ولی مصدق نپذیرفت.» ولی «کنار رفتن مصدق از قدرت که در ۲۸ مرداد اتفاق می‌افته هیچ ربطی به عملیات TP Ajax و MI6 و اینا نداشت. این حرکت خود جوش مردم بود.» ("آیا واقعه ۲۸ مرداد یک کودتا بود"، موسسه هزار آوای تاریخ، ۱۴۰۱/۵/۲۷، از دقیقه ۳۲ و ۱ ثانیه تا دقیقه ۳۳ و ۴۳ ثانیه)

بنابراین در روایت بالا دکتر غنی‌نژاد می‌پذیرد که در واقعه ۲۵ مرداد امریکایی ها و انگلیسی‌ها دخالت داشتند ولی در ۲۸ مرداد آنها مداخله‌ای نداشته‌اند. در گفتگوی ایشان با آقای عاطفی، کمی دیرتر، روایت دکتر غنی‌نژاد درباره دخالت امریکایها در عزل مصدق (کودتای ۲۵ مرداد) به طور چشمگیری وضوح بیشتری می‌یابد:

«در برکناری مصدق که با فرمان شاه صورت گرفت، امریکایی‌ها، بخصوص، نقش داشتند. امریکایی ها شاه را تحت فشار گذاشته بودند که باید این کارو بکنید. امریکایی ها حق نداشتند این کار را بکنند... این کارشون غیرقانونی بود.... از نظر روابط بین‌الملل مداخله در امور یک کشور خارجی بود. به امریکایی‌ها چه ربطی داره که شاه چه فرمانی بخواد بده» دکتر غنی‌نژاد با وجود اینکه اعتراف صریح بر دخالت امریکایی ها در برکناری مصدق دارد، می‌گوید: «ولی اسم این کار (عزل مصدق) کودتا نبود، چرا؟» چون شاه تمام ظواهر قانونی برکناری مصدق را رعایت کرده بود. ("آیا واقعه ۲۸ مرداد یک کودتا بود"، موسسه هزار آوای تاریخ، ۱۴۰۱/۵/۲۷، از دقیقه ۴۰ و ۲۹ ثانیه تا دقیقه ۴۲ و ۳۰ ثانیه)

...در ادامه به خوانش دو سند از اسناد وزارت خارجه امریکا می‌پردازم، که هم به فهم ما از چگونگی و ماهیت رخداد ۲۵ مرداد کمک اساسی می‌کند، و نیز ما را نسبت به کیفیت تاریخ نگاری آقای دکتر غنی‌نژاد آگاه می‌نماید. در روز ۲۶ مرداد ۱۳۳۲ «بری سفیر آمریکا در عراق» به ملاقات شاه که در «میهمانسرای رسمی دولت عراق» اقامت داشت، رفت و به وزارت خارجه کشور خود گزارش داد:

«شاه اظهار کرد ... که دو هفته قبل به وی پیشنهاد شد که هدایت یک کودتای نظامی را به عهده بگیرد. او این فکر را پذیرفت با این وصف با مطالعه بیشتر تصمیم گرفت که اقدامی که وی بدان دست می‌زند بایستی در چارچوب اختیارات قانون اساسی وی باشد.» [اسناد سخن می‌گویند، ترجمه احمد علی رجایی و مهین سُروری: مجموعه کامل اسناد سری مربوط به رویدادها در روابط خارجی ایران با امریکا و انگلستان در دوران نهضت ملی ایران (۱۹۵۴-۱۹۵۱)، جلد دوم، سند شماره ۳۴۵-۱۷ اوت ۱۹۵۳ (۲۶ مرداد ۱۳۳۲)، ص ۱۱۸۰]

از این سند معلوم می‌شود ابتکار «کودتا» با شاه نبوده بلکه به توسط امریکا و انگلیس به وی پیشنهاد شده است اما چگونه ممکن است شاه از یک سو فکر کودتا را از جانب آمریکایی‌ها می‌پذیرد ولی از سوی دیگر، برکناری نخست‌وزیر را در چارچوب قانون اساسی به شمار می‌آورد؟

این همان ترکیبی است که دکتر غنی‌نژاد بدان اشاره می‌کند: درست است که امریکایی‌ها شاه را تحت فشار قرار دادند ولی او در چارچوب قانون عمل کرده است!

⬅️ متن کامل را در مشاهده فوری بخوانید.
@hamidrezaabedian
@NFIfans
https://www.khabaronline.ir/news/2066368
Forwarded from ندای آزادی
🔹همراه خشونت، ناکام سیاست

🔸به مناسبت ۲۵ اردیبهشت سالروز تأسیس حزب زحمت‌کشان به رهبری مظفر بقایی

✏️امیرحسین عباسی

◀️بدون شک یکی از عرصه‌هایی که الفاظ و واژگان را فارغ از بار معنایی و مفهومی که دارند مورد کاربست و سوءاستفاده قرار می‌دهند و از مفهوم اصلی و ماهوی خود تهی می‌کنند عرصه سیاست است. در این عرصه واژگان حسب مصالح سیاسی و کارکرد اجتماعی و فرهنگی که دارند به‌ویژه از منظر متأثر کردن و برانگیختن افکار عمومی بالأخص اقشار فرودست و کم‌اطلاع جامعه، مورد استفاده و بلکه سوءاستفاده قرار می‌گیرند که در این میان احزاب سیاسی جهت تأثیرگذاری و جذب مخاطب و هوادار بیشتر، بیشترین استفاده را برای نامگذاری تشکیلات خود و تدوین مانیفست سیاسی خود انجام می‌دهند.

◀️حزب دموکرات ایران به رهبری قوام‌السلطنه، مردم به رهبری اسدالله علم، ملیون به رهبری منوچهر اقبال، زحمتکشان ملت ایران به رهبری مظفر بقایی و حزب توده نمونه‌هایی هستند که با اهداف پوپولیستی، بیشترین جفا را در حق این واژگان کرده‌اند. حزب زحمتکشان که به فاصله بسیار اندکی پس از آغاز نخست‌وزیری مصدق و در تاریخ 25 اردیبهشت 1330 به رهبری مظفر بقایی تأسیس شد، ورای نام خود که هیچ نسبت و سنخیتی با قشر کارگر و زحمتکشان جامعه نداشت، حتی استعمال عنوان حزب هم برای آن تشکیلات که در واقع یک گروه فشار بود، لااقل توسط تاریخ‌پژوهان، واژه دقیقی نیست.

◀️حزب زحمتکشان از بدو تأسیس متشکل از دو طیف متضاد و ناهمگون بود، یک طیف به رهبری خلیل ملکی که خود مارکسیست مبارز و انقلابی و البته ضدشوروی و حزب توده بود، به همراه مارکسیست‌های تحصیلکرده دیگر که در واقع طیف تحصیلکرده و روشنفکر و جریان‌ساز حزب زحمتکشان بودند و طیف دیگر به رهبری مظفر بقایی همراه با پیروان شخصی‌اش اعم از اهالی شهر زادگاهش کرمان و خرده‌بورژوازی و لایه‌های پایین بازار تهران و از همه مهمتر، لومپن‌های تحت امر او از قبیل شعبان جعفری، احمد عشقی، حبیب سیاه، امیر موبور و....

◀️مظفر بقایی با اینکه یک پارلمانتر بود و سابقه سه دوره نمایندگی مجلس را در کارنامه داشت و در عین حال ارگان مطبوعاتی هم در اختیار خود و حزبش داشت، غالباً از روش‌های پارلمانتاریستی و مطبوعاتی برای اعمال فشار در عرصه سیاست بهره نمی‌گرفت و شیوه و روش اعمال فشار او و حزبش چیزی جز تهدید و ارعاب و شبنامه‌نویسی و جنایت و خشونت عریان نبود و در این راه کمیته‌ای تحت عنوان (کمیته مجازات) نیز در ذیل حزب تشکیل داده بود که ابزار تأثیرگذاری و اعمال فشار او نیز لومپن‌های تحت امرش بودند.

◀️بقایی به واقع منادی و مروج لومپنیسم به معنای مدرن آن بود و شاید نخستین کسی بود که به معنای مدرن کلمه به استفاده از لومپن‌ها در عرصه سیاست پرداخت و به عضوگیری آنان و متشکل و منسجم کردن آنان با برچسب و شناسنامه حزب زحمتکشان پرداخت که مسبوق به سابقه نبود.

🔗لینک متن کامل

🌍ندای آزادی در شبکه های اجتماعی:
🌐 nedayeazadi.net
🌐🌐🌐🌐🌐@nedayeazadinet|ندای آزادی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
                                        
                                       
                                         👁‍🗨    
                               #چاغداش  
                                   ۱۴۰۴/۲/۳۱
           #صولت_الدوله_قشقایی
        #بیست_و_هفت_اردیبهشت       
                                                  

#همایش_بزرگ_مجازی_سردار_ملی_ایران_صولت‌_الدوله_قشقایی
#قشقاییران

#همایش_شعر
□پیام ایل را صولت به بیگانه چنین دادا
نه ایران خوردنی باشد، نه بردن، مانده در یادم
#بهرام_وکیلی                             
                                       
      @chaghdash_q                              
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به مناسب چهارمین سالگرد دستگیری دکتر سعید مدنی.

ایرانی! به سر کن خواب مستی

تصنیف "ایرانی"
خواننده : استاد محمدرضا شجریان
آهنگساز : پرویز مشکاتیان
شعر : جواد آذر
تدوین: یونس رستمی
@NFIfans
موضع دکتر مصدق در برابر حکومت‌ها و دولت‌های مستبده مطلقه و اولویت اصلاح قانون: انتخابات؛ مطبوعات و حکومت نظامی بر انجام هر کار دیگر و دلائل مخالفت دکتر مصدق با نخست وزیری سپهبد رزم آرا

از آنجا که زنده‌یاد دکتر مصدق به تجربه دریافته بود بدون انتخابات آزاد و آزادی مطبوعات و برچیدن بساط حکومت نظامی به عنوان ابزاری برای ایجاد خفقان و سرکوب ندای ملت و نه بعنوان یک ابزار لازم در مواقع ضروری برای حفظ استقلال کشور و آزادی ملت؛ امکان اصلاح امور وجود ندارد؛ همه گاه از ورود در حواشی پرهیز و به این مبانی می‌پرداخت. او حتی در شروع کار  مجلس شانزدهم  معتقد بود پیش از طرح "لایحه نفت در مجلس"؛ باید تکلیف موضوعات فوق روشن شود؛ چون با فقدان آزادی انتخابات و مطبوعات و حاکمیت نظامی‌گری بر میهن؛ اژدهای هفت سر استعمار و استبداد بار دیگر  سر بر می‌آورد.
دکتر مصدق مواضع خود را در روزهای پیش از نخست‌وزیری سپهبد حاجعلی رزم آرا و قبل از اینکه رزم‌آرا با او ملاقات کند و دلائل مخالفت خود را با رئیس‌الوزرائی رزم‌آرا که برخلاف سنن پارلمانی و بدون کسب رای تمایل نمایندگان می‌خواست دولت تشکیل دهد؛  در جلسه ۶ تیرماه ۱۳۲۹ از جمله به‌شرح ذیل بیان نمود:
" قبل از ملاقات این‌جانب با سپهبد رزم‌آرا که بر حسب خواهش خودشان روز جمعه سوم تیر ماه صورت گرفت؛ با یکی از نمایندگان راجع به برقراری دولت دیکتاتوری که در تمام جوامع زمزمه میشد؛ صحبت در میان بود .
من گفتم:
اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم؛ از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمی‌توانیم کاری انجام دهیم. ما باید قانون انتخابات و مطبوعات و حکومت نظامی را که مخل آزادی و ترقی مملکت است ؛ اصلاح کنیم؛ پس از آن قدم‌های دیگری در ادارات و امور اقتصادی و تعدیل بودجه برداریم.
او می‌گفت:
این حرف‌هایی که شما می‌زنید برای امشب مردم؛ شام نمی‌شود.
من گفتم:
حکومت زور و قلدری ممکن است یک شب و یا اینکه چند سال به مردم نانی بدهد؛ ولی تا خود مردم نتوانند در امور اجتماعی دخالت کنند؛ هیچ‌وقت صاحب نان نمی‌شوند و باید همیشه سر بی شام زمین بگذارند.
اصلاح قانون انتخابات سبب می‌شود که نمایندگان بدانند در  انتخاب ایشان در  دوره بعد؛ منوط به رضایت ملت است.
اصلاح قانون مطبوعات؛ سبب می‌شود که جرائد ؛ وزرای خائن و دزد را معرفی کنند و قبل از محاکمه؛ روزنامه را توقیف و مدیر آن را زندانی نکنند.
اصلاح قانون حکومت نظامی؛ سبب خواهد شد که دولت نتواند همین‌که مردم زبان به انتقاد گشودند؛ حکومت نظامی را اعلان کند و بر مخالفین خود غلبه کند  تا در جامعه انتقاد نشود و بد و خوب گفته نشود؛ کجا مردم در صدد اصلاح خود بر می‌آیند و به چه طریق دیگر؛ جامعه از اصلاحات برخوردار می‌شود؟
ما می‌خواهیم مملکت صاحب رجال بشود  و اشخاصی در رأس امور قرار بگیرند که شاهنشاه ما بتواند در این مملکت مشروطه‌خواهان؛ سلطنت کند. من یقین دارم که اعلی‌حضرت همایونی می‌دانند که خطر حکومت دیکتاتوری در درجه اول؛ متوجه مقام سلطنت است.
اکنون عرض می‌کنم : ما با حکومت دیکتاتوری و هر حکومتی که برخلاف افکار عمومی و آزادی تشکیل شود؛ مخالفیم و هرگز راضی نمی‌شویم که در راس این دولت؛ کسی واقع شود که قسمت بزرگی از بدبختی‌های مملکت نتیجه دخالت او در سیاست است."
کانون فرهنگی شید
@NFIfans
تبریک به جناب آقای #جعفر_پناهی
در روزهای اخیر ،درکنار ده ها خبر تلخ و ناگوار مانند انفجار ها وکشته شدن ها، سرکوب شدن بازنشستگان، معلمان، کامیون داران وسایر معترضان به حکومت جمهوری اسلامی، گرانی روز افزون مواد غذائی اولیه و مورد نیاز مردم و کوچک تر شدن سفره آنان، قطع شدن برق و جیره بندی کردن آن که نتیجه ای جز فلج شدن زندگی بسیاری از افراد جامعه ندارد، تهاجم به هویت ملی ایرانیان و هدف گیری شدن نام گرامی « #خلیج_فارس » به علت سوء سیاست های حاکمان این سرزمین، تهدیدات مکرر بر ضد امنیت ملی ، بالاخره یک خبر مسرت بخش نیز وجود داشت که دل مردم ایران را شاد و نام ایران را در پهنه ی جهانی زنده و سرافراز گردانید و آن خبر گرفتن جایزه «نخل طلایی» در فستیوال سینمائی کن در فرانسه، توسط هنرمند مردمی و آزادیخواه و مستقل ایرانی، جناب آقای #جعفرپناهی به مناسبت کارگردانی فیلم «یک تصادف ساده» بود.
اثرگذاری هنر و فعالیت هنری هنرمندان شایسته ایران، در روزگاری که فضای سیاسی جامعه گرفتار انسداد و اختناقی کم نظیر است، بر هیچکس پوشیده نیست.
#جبهه_ملی_ایران دریافت این جایزه هنری ارزشمند را به جناب آقای #جعفر_پناهی ،کارگردان سینمائی برجسته ایران و همه ملت ایران به ویژه به جامعه هنری کشور صمیمانه تبریک می‌گوید.
هیات رهبری اجرائی #جبهه_ملی_ایران
تهران – ششم خرداد ماه ۱۴۰۴
https://jebhemeliiran.org/?p=3937
2025/05/29 16:14:56
Back to Top
HTML Embed Code: