خدای پروانهها
از تو میخواهم
پیل های غم تنیده
بر دلهای مردمانم را
باز کنی
#لیلا_ظفری
۱۴۰۴/۰۴/۱۲
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۱
از تو میخواهم
پیل های غم تنیده
بر دلهای مردمانم را
باز کنی
#لیلا_ظفری
۱۴۰۴/۰۴/۱۲
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۱
خاطره ای از #محرم
حدود سی سال پیش، در شبهایی چون این شبها، که دلها آرام نمیگیرند و آسمان نیز به رنگ اندوه درآمده است، برای مداوایی ناگهانی رهسپار اورژانس #بیمارستان_آیتالله_علیمردان شدم. در سکوت سنگین آن شب، جوانی وارد اورژانس شد؛ خوشسیما، با پیراهنی سیاه، قامت خمیده از درد و چهرهای تابناک از شعلهور بودن باوری که در دل داشت.
پشت سرش چند جوان دیگر بودند، همنسلانش، شانههایشان گِلآلود و عبورشان، خبر از بازگشت از مجلسی عزادارانه میداد. بوی خاک، اشک و علم، در هوای بیمارستان پیچیده بود. این جوان، حامل "علامت"ی عظیم بوده ـ آنچنان بزرگ و سنگین که گویی عرض #خیابان_ابوذر را پوشش میداد.
پزشک اورژانس، با مشاهده درد شدید و بیتابیاش، بیدرنگ پذیرش کرد. من، که نظارهگر گفتوگوی میان پزشک و بیمار بودم، شنیدم که دکتر، با معاینهای سریع و بیهیچ عکس یا سونوگرافی، گفت:
«احتمالاً کلیهاش پاره شده است.»
جوان، در میان فریادهایی از درد، از دکتر طلب شفاعت و نجات داشت. اما در میان نالههایش، چیزی در دل من شکست. نه از درد او، که از عمق نادانی و ناآگاهی که او را به اینجا رسانده بود. با خود گفتم:
ای خدا... این علمهای غولپیکر، این نمادهای سنگین که حتی ماشین هم از حمل آن عاجز است، چگونه بر دوش انسانی نهاده میشود؟ و آن هم به نام تو، و به نام #حسین تو؟
غمگین بودم؛ نه فقط برای بدن زخمی آن جوان، که برای زخمی عمیقتر: زخمی بر عقل و درک، بر شعور دینی و معرفت عاشورایی.
آیا این است راه حسین؟
آیا این است سوگواری برای آزادگی و روشنایی؟
چه فاصلهای افتاده است میان روح #عاشورا و این پوستههای پر زرق و برقِ تهی از معرفت...
خدایا، این خرافههای چسبیده بر چهره آیین حسینی را، به نور آگاهی و شعور بزدای.
و ما را از پیروان حقیقی آن آزاداندیشِ مظلوم قرار ده.
#محمد_اصلانی
۱۴۰۴/۰۴/۱۲
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۲
حدود سی سال پیش، در شبهایی چون این شبها، که دلها آرام نمیگیرند و آسمان نیز به رنگ اندوه درآمده است، برای مداوایی ناگهانی رهسپار اورژانس #بیمارستان_آیتالله_علیمردان شدم. در سکوت سنگین آن شب، جوانی وارد اورژانس شد؛ خوشسیما، با پیراهنی سیاه، قامت خمیده از درد و چهرهای تابناک از شعلهور بودن باوری که در دل داشت.
پشت سرش چند جوان دیگر بودند، همنسلانش، شانههایشان گِلآلود و عبورشان، خبر از بازگشت از مجلسی عزادارانه میداد. بوی خاک، اشک و علم، در هوای بیمارستان پیچیده بود. این جوان، حامل "علامت"ی عظیم بوده ـ آنچنان بزرگ و سنگین که گویی عرض #خیابان_ابوذر را پوشش میداد.
پزشک اورژانس، با مشاهده درد شدید و بیتابیاش، بیدرنگ پذیرش کرد. من، که نظارهگر گفتوگوی میان پزشک و بیمار بودم، شنیدم که دکتر، با معاینهای سریع و بیهیچ عکس یا سونوگرافی، گفت:
«احتمالاً کلیهاش پاره شده است.»
جوان، در میان فریادهایی از درد، از دکتر طلب شفاعت و نجات داشت. اما در میان نالههایش، چیزی در دل من شکست. نه از درد او، که از عمق نادانی و ناآگاهی که او را به اینجا رسانده بود. با خود گفتم:
ای خدا... این علمهای غولپیکر، این نمادهای سنگین که حتی ماشین هم از حمل آن عاجز است، چگونه بر دوش انسانی نهاده میشود؟ و آن هم به نام تو، و به نام #حسین تو؟
غمگین بودم؛ نه فقط برای بدن زخمی آن جوان، که برای زخمی عمیقتر: زخمی بر عقل و درک، بر شعور دینی و معرفت عاشورایی.
آیا این است راه حسین؟
آیا این است سوگواری برای آزادگی و روشنایی؟
چه فاصلهای افتاده است میان روح #عاشورا و این پوستههای پر زرق و برقِ تهی از معرفت...
خدایا، این خرافههای چسبیده بر چهره آیین حسینی را، به نور آگاهی و شعور بزدای.
و ما را از پیروان حقیقی آن آزاداندیشِ مظلوم قرار ده.
#محمد_اصلانی
۱۴۰۴/۰۴/۱۲
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۲
هر شب، در ساحتِ سکوتِ آسمان
ترانهی دریا را، با ضرباهنگِ عاشقانهی
ماه و موج
بر تارِ دل مینوازم، چنگ چنگ،
عاشقانه، بیکران،
دستانت را در خیالم میفشارم، نرم و گرم
قدمقدم، چشمانِ شعرم را سرمه میکشم
تا در پرتوِ مهتاب، نگاهت را به جانِ واژهها بدوزم.
زیرِ نورِ نقرهفامِ ماه، تمنایت را
غزلغزل، در گوشِ خدا زمزمه میکنم
و از غمِ دلتنگی، قصهای شبانه میبافم
تا او، با عشقی آبی، نوازش بر گیسویم نگارَد
شعری که در رگهایم جاریست، پر از سوز و تمنا.
امشب ببین، من و رویایت
آتشی در جان افروختهایم، غوغا به پا کردهایم
تو هرچه خواهی، دوری گزین،
یا راهِ وصل پیشه کن
من با همین خیالِ عاشقانه،
عاشقی را، تا ابد، از برم،
و در سینهام، عشقت را،
چون گوهری، در برم.
#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۲
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۳
ترانهی دریا را، با ضرباهنگِ عاشقانهی
ماه و موج
بر تارِ دل مینوازم، چنگ چنگ،
عاشقانه، بیکران،
دستانت را در خیالم میفشارم، نرم و گرم
قدمقدم، چشمانِ شعرم را سرمه میکشم
تا در پرتوِ مهتاب، نگاهت را به جانِ واژهها بدوزم.
زیرِ نورِ نقرهفامِ ماه، تمنایت را
غزلغزل، در گوشِ خدا زمزمه میکنم
و از غمِ دلتنگی، قصهای شبانه میبافم
تا او، با عشقی آبی، نوازش بر گیسویم نگارَد
شعری که در رگهایم جاریست، پر از سوز و تمنا.
امشب ببین، من و رویایت
آتشی در جان افروختهایم، غوغا به پا کردهایم
تو هرچه خواهی، دوری گزین،
یا راهِ وصل پیشه کن
من با همین خیالِ عاشقانه،
عاشقی را، تا ابد، از برم،
و در سینهام، عشقت را،
چون گوهری، در برم.
#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۲
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیایش_صبحگاهی
محبوبم!
چه حسِ خوبیست
بینِ ما و تو
بین عاشق و معشوق !
این عشق به ما
قدرتِ پشتکار و ایستادگی میدهد
و امیدی آهنین برای زیبا زیستن
و یک دنیا عشق میدهد
با بالهای قوی برای پرواز
پرواز در آسمانِ بی انتهای محبتت…
در کنار تو هر لحظه چه زیبا میگذرد
ای خدای جاودانهی ما...
درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید
❤
@Nahavand_farhangohonar
محبوبم!
چه حسِ خوبیست
بینِ ما و تو
بین عاشق و معشوق !
این عشق به ما
قدرتِ پشتکار و ایستادگی میدهد
و امیدی آهنین برای زیبا زیستن
و یک دنیا عشق میدهد
با بالهای قوی برای پرواز
پرواز در آسمانِ بی انتهای محبتت…
در کنار تو هر لحظه چه زیبا میگذرد
ای خدای جاودانهی ما...
درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید
❤
@Nahavand_farhangohonar
رخپوشان – فصل هفتم:
"وقتی کوه، برای نخستینبار گریست"
(روایت پیرمردی که علم به دوش کشید بیآنکه دستهای پشتش باشد)
آن شب، پس از آنکه دود جنگ از دامنهها بالا رفت
و نان هنوز بوی صبوری میداد،
کوچهها یکبهیک روشن شدند…
نه با برق،
بلکه با شمعهایی که سالها بود زیر خاک مانده بودند.
مردم رخپوشان، خسته از فریاد و بیصدا،
بار دیگر به رسم قدیم برگشتند.
نه برای جشن، نه برای فریاد،
بلکه برای یاد.
اولین صدای طبل، از دل کوچهی خاکی بالا آمد.
پیرمردی، که همه او را فقط به اسم "سکوت" میشناختند،
با چشمانی مهآلود، علم سیاه را بلند کرد.
کسی نپرسید از کجا آوردی.
کسی نگفت چه کسی پشتت ایستاده.
چون آن علم، خودش پُشت داشت…
پُشتی به عمق قرنها ایستادگی.
روزها گذشت.
کوچهها پر شدند از صدای سنج،
و نوجوانانی که تازه از زیر آوار ترس بیرون آمده بودند،
با پیراهنهای مشکی و چفیههای خاکخورده،
برای اولینبار چیزی جز درد را فریاد زدند.
پیرمرد نانوا، هنوز نان میپخت…
اما اینبار با شعری زیر لب:
«نان اگر از دل خاک بیاید، شبیه کربلاست.
و اگر با غیرت پخته شود،
طعمی دارد که دشمن را عقب مینشاند.»
در حسینیهی کوچک کنار سنگ دوم،
زنانی که در فصل پنجم نگران نان شب بودند،
حالا مشغول بستن سربندهایی با خطی که دیگر پاک نمیشد بودند.
و ناگهان کوه صدا داد.
نه فریاد.
نه زلزله.
که نالهای شبیه به حنجرهای که قرنهاست بریده شده اما هنوز زمزمه میکند.
یکی از کودکان رخپوشان گفت:
«بابا، چرا کوه صدا میکنه؟»
و مردی که همیشه ساکت بود، پاسخ داد:
«کوه گاهی وقتی گریه میکنه، صداش از آدمیزاد هم سنگینتره.
شاید یادش افتاده، یه روزی…
یه کاروانی از حقیقت، از همین نزدیکی رد شد.»
هیچکس در رخپوشان نگفت #کربلا.
هیچکس نگفت #عاشورا.
اما علمها بالا رفت.
آبقندها تقسیم شد.
و در میان جمع، پسرکی پلاکاردی دست گرفته بود:
«ما زندهایم… چون نباختیم.»
در سینهزنیها، صدای دشمن نمیآمد،
اما هربار که کوبهها به سینه میخوردند،
آینهی سنگتراش در دل کوه، برق میزد.
انگار هر ضربه، یک راز قدیمی را از دل خاک آزاد میکرد.
پیرزن خیاط، با پارچههای باقیمانده از تابوتها، پرچم دوخت.
نه برای سوگواری،
بلکه برای بالا رفتن…
پرچمی با دو رنگ:
سیاه از یاد، سرخ از ایستادگی.
و شب عاشورا، اتفاقی افتاد که هرگز در رخپوشان سابقه نداشت.
کوه، از بالاترین نقطهاش، قطرهای فرو فرستاد.
نه باران، نه شبنم.
بلکه اشکی سنگی،
که مردم گفتند شاید صدای حنجرهی بریده را شنیده.
پیرمرد علمدار، بیآنکه پشت سرش دستهای باشد،
تا طلوع راه رفت.
و وقتی از پایین کوه برگشت، گفت:
«تنهایی، گاهی معجزه میآره.
اون بالا کسی منتظر ماست که بفهمیم،
شهادت یعنی
تو گرگزار هم که باشی، به نی نگاه کنی.»
در پایان دسته، روی یکی از دیوارهای سفید که از آتش در امان مانده بود،
با دستخطی بینام نوشته شد:
«گریه نکن رخپوشان…
کربلا همینجاست، اگر دل داشته باشی.
و شب عاشورا،
همیشه شب بیدار شدن آدمهاست.»
#امیر_امامی
تیر ۱۴۰۴
۱۴۰۴/۰۴/۱۳
@Nahavan_farhangohonar
۱۶۷۸۴
ادامه دارد…
"وقتی کوه، برای نخستینبار گریست"
(روایت پیرمردی که علم به دوش کشید بیآنکه دستهای پشتش باشد)
آن شب، پس از آنکه دود جنگ از دامنهها بالا رفت
و نان هنوز بوی صبوری میداد،
کوچهها یکبهیک روشن شدند…
نه با برق،
بلکه با شمعهایی که سالها بود زیر خاک مانده بودند.
مردم رخپوشان، خسته از فریاد و بیصدا،
بار دیگر به رسم قدیم برگشتند.
نه برای جشن، نه برای فریاد،
بلکه برای یاد.
اولین صدای طبل، از دل کوچهی خاکی بالا آمد.
پیرمردی، که همه او را فقط به اسم "سکوت" میشناختند،
با چشمانی مهآلود، علم سیاه را بلند کرد.
کسی نپرسید از کجا آوردی.
کسی نگفت چه کسی پشتت ایستاده.
چون آن علم، خودش پُشت داشت…
پُشتی به عمق قرنها ایستادگی.
روزها گذشت.
کوچهها پر شدند از صدای سنج،
و نوجوانانی که تازه از زیر آوار ترس بیرون آمده بودند،
با پیراهنهای مشکی و چفیههای خاکخورده،
برای اولینبار چیزی جز درد را فریاد زدند.
پیرمرد نانوا، هنوز نان میپخت…
اما اینبار با شعری زیر لب:
«نان اگر از دل خاک بیاید، شبیه کربلاست.
و اگر با غیرت پخته شود،
طعمی دارد که دشمن را عقب مینشاند.»
در حسینیهی کوچک کنار سنگ دوم،
زنانی که در فصل پنجم نگران نان شب بودند،
حالا مشغول بستن سربندهایی با خطی که دیگر پاک نمیشد بودند.
و ناگهان کوه صدا داد.
نه فریاد.
نه زلزله.
که نالهای شبیه به حنجرهای که قرنهاست بریده شده اما هنوز زمزمه میکند.
یکی از کودکان رخپوشان گفت:
«بابا، چرا کوه صدا میکنه؟»
و مردی که همیشه ساکت بود، پاسخ داد:
«کوه گاهی وقتی گریه میکنه، صداش از آدمیزاد هم سنگینتره.
شاید یادش افتاده، یه روزی…
یه کاروانی از حقیقت، از همین نزدیکی رد شد.»
هیچکس در رخپوشان نگفت #کربلا.
هیچکس نگفت #عاشورا.
اما علمها بالا رفت.
آبقندها تقسیم شد.
و در میان جمع، پسرکی پلاکاردی دست گرفته بود:
«ما زندهایم… چون نباختیم.»
در سینهزنیها، صدای دشمن نمیآمد،
اما هربار که کوبهها به سینه میخوردند،
آینهی سنگتراش در دل کوه، برق میزد.
انگار هر ضربه، یک راز قدیمی را از دل خاک آزاد میکرد.
پیرزن خیاط، با پارچههای باقیمانده از تابوتها، پرچم دوخت.
نه برای سوگواری،
بلکه برای بالا رفتن…
پرچمی با دو رنگ:
سیاه از یاد، سرخ از ایستادگی.
و شب عاشورا، اتفاقی افتاد که هرگز در رخپوشان سابقه نداشت.
کوه، از بالاترین نقطهاش، قطرهای فرو فرستاد.
نه باران، نه شبنم.
بلکه اشکی سنگی،
که مردم گفتند شاید صدای حنجرهی بریده را شنیده.
پیرمرد علمدار، بیآنکه پشت سرش دستهای باشد،
تا طلوع راه رفت.
و وقتی از پایین کوه برگشت، گفت:
«تنهایی، گاهی معجزه میآره.
اون بالا کسی منتظر ماست که بفهمیم،
شهادت یعنی
تو گرگزار هم که باشی، به نی نگاه کنی.»
در پایان دسته، روی یکی از دیوارهای سفید که از آتش در امان مانده بود،
با دستخطی بینام نوشته شد:
«گریه نکن رخپوشان…
کربلا همینجاست، اگر دل داشته باشی.
و شب عاشورا،
همیشه شب بیدار شدن آدمهاست.»
#امیر_امامی
تیر ۱۴۰۴
۱۴۰۴/۰۴/۱۳
@Nahavan_farhangohonar
۱۶۷۸۴
ادامه دارد…
جمعهها
طلوع خاطرههای جاویدان
در کوی دل
در حریم خیال تو
شیدا و شناورم
نام تو را چون سرود عاشقان
با سوز سینه نجوا میکنم.
همنفس با نسیم صبح بهار
عطر تو
در جانم میپیچد،
شمیم نامت چون گلبهار
روحم را
نوازش میدهد.
هر سپیده که یادت در دلم
جوانه میزند
عطر نارنج بهار است که مشام
جانم را پر میکند.
نسیم دلتنگیات،
ای یار
در واژههایم میوزد
چون شعری نغز، در سینهام
میجوشد و میرقصد.
کافیست دل به هوای عشق تو
پر کشد تا آسمان احساسم
شود و شعر ببارد.
در دفتر قلبم
با جوهر اشتیاق
هر واژهات نقشیست که جاودانه
میماند.
ای عشق
تو خود بهاری
که در هر خزان دل را به رقص
گلها میخوانی
و شعر
در هوای تو
چون پرندهای آزاد
بال میگشاید و پرواز میکند.
#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۳
@Nahavan_farhangohonar
۱۶۷۸۵
طلوع خاطرههای جاویدان
در کوی دل
در حریم خیال تو
شیدا و شناورم
نام تو را چون سرود عاشقان
با سوز سینه نجوا میکنم.
همنفس با نسیم صبح بهار
عطر تو
در جانم میپیچد،
شمیم نامت چون گلبهار
روحم را
نوازش میدهد.
هر سپیده که یادت در دلم
جوانه میزند
عطر نارنج بهار است که مشام
جانم را پر میکند.
نسیم دلتنگیات،
ای یار
در واژههایم میوزد
چون شعری نغز، در سینهام
میجوشد و میرقصد.
کافیست دل به هوای عشق تو
پر کشد تا آسمان احساسم
شود و شعر ببارد.
در دفتر قلبم
با جوهر اشتیاق
هر واژهات نقشیست که جاودانه
میماند.
ای عشق
تو خود بهاری
که در هر خزان دل را به رقص
گلها میخوانی
و شعر
در هوای تو
چون پرندهای آزاد
بال میگشاید و پرواز میکند.
#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۳
@Nahavan_farhangohonar
۱۶۷۸۵
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیایش_صبحگاهی
ای خدایی که سراغت را
از شمعها میتوان گرفت
و ستارهها به شوق تو میدرخشند!
ای خدایی که همه آلالهها
تو را میخوانند
و همه جادهها دوست دارند
به تو ختم شوند!
روح مرا مثل پر پروانهها زیبا کن
و مرا در میان گرگهای نفس
و گناه تنها مگذار!
ای خدایی که از تمام باغها زیباتری
و زیبایی آفرینها را دوست داری!
ای خدایی که گلها را
همسایه دائمی من قرار دادی
تا روزهای خوشبوی ازل را فراموش نکنم!
دل همه دوستان و عزیزان را
مالامال از عشق خودت کن
و در این روز و صبح زیبا
کمکشان کن که در کنار عزیزانشان روز خوب و قشنگ، شاد و آرامی را سپری کنند
درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید
@Nahavand_farhangohonar
❤️
ای خدایی که سراغت را
از شمعها میتوان گرفت
و ستارهها به شوق تو میدرخشند!
ای خدایی که همه آلالهها
تو را میخوانند
و همه جادهها دوست دارند
به تو ختم شوند!
روح مرا مثل پر پروانهها زیبا کن
و مرا در میان گرگهای نفس
و گناه تنها مگذار!
ای خدایی که از تمام باغها زیباتری
و زیبایی آفرینها را دوست داری!
ای خدایی که گلها را
همسایه دائمی من قرار دادی
تا روزهای خوشبوی ازل را فراموش نکنم!
دل همه دوستان و عزیزان را
مالامال از عشق خودت کن
و در این روز و صبح زیبا
کمکشان کن که در کنار عزیزانشان روز خوب و قشنگ، شاد و آرامی را سپری کنند
درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید
@Nahavand_farhangohonar
❤️
فرا رسیدن تاسوعای حسینی را به همه همشهریان و همراهان گرامی، تسلیت و تعزیت عرض می نماییم.
۱۴۰۴/۰۴/۱۴
@Nahavand_farhangohonar
۱۴۰۴/۰۴/۱۴
@Nahavand_farhangohonar
📌 عاشورا، فقط یک صحنه خونین تاریخی نیست؛ فریادی است که عدالتخواهی را در برابر خودکامگی قرار داد.(تحلیل فقهی،حقوقی این واقعه)
🔹 در کربلا، امام حسین(ع) و یارانش نهتنها بهدلیل اعتقادشان، بلکه بهخاطر دفاع از حرمت انسان و امتناع از بیعت با حکومت ظلم، به فجیعترین شکل کشته شدند.
🟥 ۱. قتل فراقضایی (Extra-Judicial Killing)؛ جنایتی در شرع و قانون
در فقه اسلامی، قتل مؤمن بیگناه بدون محاکمه از بزرگترین گناهان کبیره است. قرآن کریم میفرماید:
«مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ أو فَسادٍ فِی الأرض فَكَأَنّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً...» (مائده، ۳۲)
قتل امام حسین(ع) بدون محاکمه، دفاع، یا حکم شرعی، مصداق روشن اعدام بدون دادرسی است.
در حقوق بینالملل معاصر نیز، این نوع قتلها تحت عنوان قتل فراقانونی ممنوع و مصداق جنایت علیه بشریت هستند؛ جرمهایی که در دادگاههای بینالمللی مانند دادگاه نورنبرگ و دیوان کیفری بینالمللی (ICC) رسیدگی میشوند.
🟥 ۲. محاصره آب؛ جنایتی جنگی و حرامی فقهی
لشکر عمر بن سعد از روز هفتم محرم، دستور داد که آب فرات بر حسین بن علی(ع) و اهل بیتش بسته شود. این عمل:
✅ از منظر فقه اسلامی، تحریم آب بر کودکان و زنان در حال غیر جنگ، نه تنها بیرحمانه، بلکه «حرام» است.
✅ و از منظر حقوق بشر و حقوق بشردوستانه (کنوانسیون چهارم ژنو، ۱۹۴۹)، محرومسازی غیرنظامیان از منابع حیاتی مانند آب و غذا، جنایت جنگی تلقی میشود.
🟥 ۳. حمله به غیرنظامیان و کودکان؛ جنایتی جهانی
در کربلا، علیاصغر (نوزاد شیرخواره) و بسیاری از نوجوانان و کودکان مظلومانه به شهادت رسیدند. در فقه اسلامی، حتی در میدان جنگ نیز:
«قتل کودک، زن و پیر، اگر در جنگ مستقیماً مشارکت نکنند، مطلقاً جایز نیست.»
و در حقوق جنگ، براساس پروتکلهای الحاقی به کنوانسیون ژنو، حمله به غیرنظامیان، کودککشی، و هدف گرفتن افرادی که قدرت دفاع ندارند، جرم بینالمللی است.
🟥 ۴. نفی محاکمه عادلانه؛ انکار حق دفاع
یزید، عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد، هیچ دادرسی برای حسین(ع) ترتیب ندادند. خواستند او را وادار به بیعت کنند و چون نپذیرفت، دستور قتل صادر شد.
در فقه اسلامی، «هیچ مجازاتی بدون اثبات جرم در محکمه صالحه جایز نیست».
و در حقوق امروز، محاکمه عادلانه، اصل اساسی دادرسی کیفری منصفانه است.
کربلا، محاکمهای بود که نه متهم حق دفاع داشت، نه دادگاهی بود، نه حکمی قانونی.
🟥 ۵. سلب کرامت و هتک حرمت اجساد؛ نقض اخلاق و قانون
پیکر امام و شهدا، ساعتها در آفتاب داغ و بیکفن روی زمین ماند. خیمهها غارت و سوزانده شد، و اهل بیت به اسارت برده شدند.
در فقه اسلامی
:
«احترام به جسد مسلمان واجب است. مثله کردن و بیحرمتی به میت حرام قطعی است.
»
در حقوق بشر و حقوق جنگ، توهین به اجساد، آتش زدن اموال غیرنظامیان، و تعرض به زنان اسیر، همگی مصادیق نقض کرامت انسانی و جرایم جنگی هستند.
✅ جمعبندی: کربلا، دادگاه وجدان بشری
واقعه عاشورا، از دیدگاه حقوقی و فقهی، یک پرونده باز در وجدان بشریت است؛
📌 قتل فراقضایی
📌 جنایت جنگی و محرومسازی از آب
📌 قتل کودکان و غیرنظامیان
📌 نقض دادرسی عادلانه
📌 توهین به اجساد و کرامت انسانی
همه این موارد، اگر امروز رخ میداد، در دیوان کیفری بینالمللی با عنوان "جنایت علیه بشریت" و "جنایت جنگی" تحت پیگرد قرار میگرفت.
🔸 امام حسین(ع) کشته نشد، بلکه شهادت داد که در برابر ظلم، باید ایستاد، ولو تنها باشی.
🖋 دکتر #رامین_کیانی
تحلیلگر حقوقی و مشاور پژوهشهای عدالتمحور
۱۴۰۴/۰۴/۱۴
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۶
🔹 در کربلا، امام حسین(ع) و یارانش نهتنها بهدلیل اعتقادشان، بلکه بهخاطر دفاع از حرمت انسان و امتناع از بیعت با حکومت ظلم، به فجیعترین شکل کشته شدند.
🟥 ۱. قتل فراقضایی (Extra-Judicial Killing)؛ جنایتی در شرع و قانون
در فقه اسلامی، قتل مؤمن بیگناه بدون محاکمه از بزرگترین گناهان کبیره است. قرآن کریم میفرماید:
«مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ أو فَسادٍ فِی الأرض فَكَأَنّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً...» (مائده، ۳۲)
قتل امام حسین(ع) بدون محاکمه، دفاع، یا حکم شرعی، مصداق روشن اعدام بدون دادرسی است.
در حقوق بینالملل معاصر نیز، این نوع قتلها تحت عنوان قتل فراقانونی ممنوع و مصداق جنایت علیه بشریت هستند؛ جرمهایی که در دادگاههای بینالمللی مانند دادگاه نورنبرگ و دیوان کیفری بینالمللی (ICC) رسیدگی میشوند.
🟥 ۲. محاصره آب؛ جنایتی جنگی و حرامی فقهی
لشکر عمر بن سعد از روز هفتم محرم، دستور داد که آب فرات بر حسین بن علی(ع) و اهل بیتش بسته شود. این عمل:
✅ از منظر فقه اسلامی، تحریم آب بر کودکان و زنان در حال غیر جنگ، نه تنها بیرحمانه، بلکه «حرام» است.
✅ و از منظر حقوق بشر و حقوق بشردوستانه (کنوانسیون چهارم ژنو، ۱۹۴۹)، محرومسازی غیرنظامیان از منابع حیاتی مانند آب و غذا، جنایت جنگی تلقی میشود.
🟥 ۳. حمله به غیرنظامیان و کودکان؛ جنایتی جهانی
در کربلا، علیاصغر (نوزاد شیرخواره) و بسیاری از نوجوانان و کودکان مظلومانه به شهادت رسیدند. در فقه اسلامی، حتی در میدان جنگ نیز:
«قتل کودک، زن و پیر، اگر در جنگ مستقیماً مشارکت نکنند، مطلقاً جایز نیست.»
و در حقوق جنگ، براساس پروتکلهای الحاقی به کنوانسیون ژنو، حمله به غیرنظامیان، کودککشی، و هدف گرفتن افرادی که قدرت دفاع ندارند، جرم بینالمللی است.
🟥 ۴. نفی محاکمه عادلانه؛ انکار حق دفاع
یزید، عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد، هیچ دادرسی برای حسین(ع) ترتیب ندادند. خواستند او را وادار به بیعت کنند و چون نپذیرفت، دستور قتل صادر شد.
در فقه اسلامی، «هیچ مجازاتی بدون اثبات جرم در محکمه صالحه جایز نیست».
و در حقوق امروز، محاکمه عادلانه، اصل اساسی دادرسی کیفری منصفانه است.
کربلا، محاکمهای بود که نه متهم حق دفاع داشت، نه دادگاهی بود، نه حکمی قانونی.
🟥 ۵. سلب کرامت و هتک حرمت اجساد؛ نقض اخلاق و قانون
پیکر امام و شهدا، ساعتها در آفتاب داغ و بیکفن روی زمین ماند. خیمهها غارت و سوزانده شد، و اهل بیت به اسارت برده شدند.
در فقه اسلامی
:
«احترام به جسد مسلمان واجب است. مثله کردن و بیحرمتی به میت حرام قطعی است.
»
در حقوق بشر و حقوق جنگ، توهین به اجساد، آتش زدن اموال غیرنظامیان، و تعرض به زنان اسیر، همگی مصادیق نقض کرامت انسانی و جرایم جنگی هستند.
✅ جمعبندی: کربلا، دادگاه وجدان بشری
واقعه عاشورا، از دیدگاه حقوقی و فقهی، یک پرونده باز در وجدان بشریت است؛
📌 قتل فراقضایی
📌 جنایت جنگی و محرومسازی از آب
📌 قتل کودکان و غیرنظامیان
📌 نقض دادرسی عادلانه
📌 توهین به اجساد و کرامت انسانی
همه این موارد، اگر امروز رخ میداد، در دیوان کیفری بینالمللی با عنوان "جنایت علیه بشریت" و "جنایت جنگی" تحت پیگرد قرار میگرفت.
🔸 امام حسین(ع) کشته نشد، بلکه شهادت داد که در برابر ظلم، باید ایستاد، ولو تنها باشی.
🖋 دکتر #رامین_کیانی
تحلیلگر حقوقی و مشاور پژوهشهای عدالتمحور
۱۴۰۴/۰۴/۱۴
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۶
به مناسبت #چهاردهم_تیر_ماه ،روز تجلیل از اهالی #قلم و #نویسندگان
روز اهل #قلم، مناسبتی است فرخنده و ارزشمند برای گرامیداشت و تجلیل از نویسندگان، شاعران، و همهی آنانی که با قلم جادویی خود، جهانی از معنا، زیبایی، و اندیشه خلق میکنند.
این روز، نه تنها ادای احترامی است به تلاشهای بیوقفهی این خالقان فرهنگ و ادب، بلکه فرصتی برای بازاندیشی در نقش بیبدیل قلم در شکلدهی به تاریخ، هویت، و آیندهی بشریت است.
نویسندگان، این نگهبانان واژهها، با هر خطی که بر کاغذ مینگارند، پلی میسازند میان قلبها و ذهنها. آنها با داستانها، اشعار، و آثارشان، ما را به سفرهایی میبرند که گاه در اعماق تاریخ گم میشویم، گاه در خیالانگیزی آینده پرواز میکنیم، و گاه در آینهی کلماتشان، خود و جامعهمان را بهتر میشناسیم. قلم آنها، شمشیری است که جهل را میشکافد، چراغی است که تاریکی را روشن میکند، و آوازی است که سکوت را به موسیقی تبدیل میکند.
روز اهل قلم، دعوتی است به بازخوانی ارزشهای والای ادبیات و پاسداشت کسانی که با صبر و عشق، شبها را به روز و کلمات را به زندگی بدل میکنند. این روز، زمانی است برای ارج نهادن به نویسندگانی که در برابر سختیها و موانع، از نوشتن دست نکشیدهاند و با آثارشان، فرهنگ، دانش، و انسانیت را غنا بخشیدهاند.
بیایید در این روز، با خواندن یک کتاب، نوشتن یک یادداشت، یا حتی گفتوگویی دربارهی ادبیات، به این قافلهی نور و معرفت بپیوندیم و به پاس قلمهایی که جهان را زیباتر کردهاند، سپاسگزار باشیم.
چهاردهم تیرماه #روز_قلم
بر صاحبان قلم و اندیشه مبارک باد
#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۴
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۷
روز اهل #قلم، مناسبتی است فرخنده و ارزشمند برای گرامیداشت و تجلیل از نویسندگان، شاعران، و همهی آنانی که با قلم جادویی خود، جهانی از معنا، زیبایی، و اندیشه خلق میکنند.
این روز، نه تنها ادای احترامی است به تلاشهای بیوقفهی این خالقان فرهنگ و ادب، بلکه فرصتی برای بازاندیشی در نقش بیبدیل قلم در شکلدهی به تاریخ، هویت، و آیندهی بشریت است.
نویسندگان، این نگهبانان واژهها، با هر خطی که بر کاغذ مینگارند، پلی میسازند میان قلبها و ذهنها. آنها با داستانها، اشعار، و آثارشان، ما را به سفرهایی میبرند که گاه در اعماق تاریخ گم میشویم، گاه در خیالانگیزی آینده پرواز میکنیم، و گاه در آینهی کلماتشان، خود و جامعهمان را بهتر میشناسیم. قلم آنها، شمشیری است که جهل را میشکافد، چراغی است که تاریکی را روشن میکند، و آوازی است که سکوت را به موسیقی تبدیل میکند.
روز اهل قلم، دعوتی است به بازخوانی ارزشهای والای ادبیات و پاسداشت کسانی که با صبر و عشق، شبها را به روز و کلمات را به زندگی بدل میکنند. این روز، زمانی است برای ارج نهادن به نویسندگانی که در برابر سختیها و موانع، از نوشتن دست نکشیدهاند و با آثارشان، فرهنگ، دانش، و انسانیت را غنا بخشیدهاند.
بیایید در این روز، با خواندن یک کتاب، نوشتن یک یادداشت، یا حتی گفتوگویی دربارهی ادبیات، به این قافلهی نور و معرفت بپیوندیم و به پاس قلمهایی که جهان را زیباتر کردهاند، سپاسگزار باشیم.
چهاردهم تیرماه #روز_قلم
بر صاحبان قلم و اندیشه مبارک باد
#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۴
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۷
بچه که بودیم کل سال منتظر #محرم می شدیم، همونقدر که منتظر #عید!
این دهه برای ما بچهها یه دنیای دیگه بود. از تماشای تعزیه زندهیاد اکبر شمر و گروهش توی #دوخواهران تا هیئتهای عزاداری و کلکل اهل محلهها که هیئت کی شلوغتره؟
تا جمع کردن شعرهای نوحههاشون.
بچه که بودیم روز #تاسوعا و #عاشورا توی خونه بند نمیشدیم. جلوی خونه مامان ملوک یه جای خوب پیدا میکردیم که همه دستههای عزاداری رو بتونیم ببینیم. همونجا مینشستیم به تماشا.
بطریهای گلاب پلاستیکی رو سوراخ میکردیم و دنبال دستهها میرفتیم و بهشون گلاب میپاشیدیم. و چقدر ذوق میکردیم که یه کاری توی هیئت انجام دادیم.
#چهل_منبر و #کوچه_سادات و ظهر عاشورا جلوی #مسجد_دوخواهران، اوج شور و عشق بود. وقتی همه جوون و پیر سینه میزدند و عزاداری میکردند با دلهاشون.
خوردن حلیم دوخواهران این ضیافت رو تکمیل میکرد که توی عمرم نظیرش رو نخوردم.
و بعدم حلوای نذری که مامان میپخت و ما تقسیمش میکردیم...
همه اون روزها فقط یک چیز در میانه بود:
دلهای مردم
از مامان ملوک که روز عاشورا هرکسی رو میدید بعد از سلام و علیک بهش میگفت:
"بر قاتلین سید الشهدا لعنت"
تا خانوم همسایه که چشماش خیس میشد از اشک وقتی چای نذری پخش میکرد تا پدرها و برادرها که میرفتند توی دستهها و ما ذوق میکردیم به سینه زدن و پیرهن مشکیشون.
حتی تو عالم بچگی کلکل علم و کتل کدوم هیئت بزرگتره یه غروری میداد بهمون.
همه چیز تو بچگی یه رنگ دیگه داشت چون دلی بود.
چون هنوز دین و سیاست قاطی نشده بودند که عزای امام حسین دستاویز خودنمایی و منفعت طلبی بشه.
که مردم اونقدر از سیاسیونشون بدی ببینن که زده بشن از دین و مذهب.
همه چیز از سویدای جان بود
کاش همه چیز تو همون بچگی مونده بود
کاش هیچوقت هیچ آیینی رنگ کثیف سیاست نمیگرفت.
دلم هوای محرمای بچگی و خونه مامان ملوک رو کرده
دلم برای صداقت و یکرنگی مردم تنگ شده...
#سمیرا_قیاسی
۱۴۰۴/۰۴/۱۴
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۸
این دهه برای ما بچهها یه دنیای دیگه بود. از تماشای تعزیه زندهیاد اکبر شمر و گروهش توی #دوخواهران تا هیئتهای عزاداری و کلکل اهل محلهها که هیئت کی شلوغتره؟
تا جمع کردن شعرهای نوحههاشون.
بچه که بودیم روز #تاسوعا و #عاشورا توی خونه بند نمیشدیم. جلوی خونه مامان ملوک یه جای خوب پیدا میکردیم که همه دستههای عزاداری رو بتونیم ببینیم. همونجا مینشستیم به تماشا.
بطریهای گلاب پلاستیکی رو سوراخ میکردیم و دنبال دستهها میرفتیم و بهشون گلاب میپاشیدیم. و چقدر ذوق میکردیم که یه کاری توی هیئت انجام دادیم.
#چهل_منبر و #کوچه_سادات و ظهر عاشورا جلوی #مسجد_دوخواهران، اوج شور و عشق بود. وقتی همه جوون و پیر سینه میزدند و عزاداری میکردند با دلهاشون.
خوردن حلیم دوخواهران این ضیافت رو تکمیل میکرد که توی عمرم نظیرش رو نخوردم.
و بعدم حلوای نذری که مامان میپخت و ما تقسیمش میکردیم...
همه اون روزها فقط یک چیز در میانه بود:
دلهای مردم
از مامان ملوک که روز عاشورا هرکسی رو میدید بعد از سلام و علیک بهش میگفت:
"بر قاتلین سید الشهدا لعنت"
تا خانوم همسایه که چشماش خیس میشد از اشک وقتی چای نذری پخش میکرد تا پدرها و برادرها که میرفتند توی دستهها و ما ذوق میکردیم به سینه زدن و پیرهن مشکیشون.
حتی تو عالم بچگی کلکل علم و کتل کدوم هیئت بزرگتره یه غروری میداد بهمون.
همه چیز تو بچگی یه رنگ دیگه داشت چون دلی بود.
چون هنوز دین و سیاست قاطی نشده بودند که عزای امام حسین دستاویز خودنمایی و منفعت طلبی بشه.
که مردم اونقدر از سیاسیونشون بدی ببینن که زده بشن از دین و مذهب.
همه چیز از سویدای جان بود
کاش همه چیز تو همون بچگی مونده بود
کاش هیچوقت هیچ آیینی رنگ کثیف سیاست نمیگرفت.
دلم هوای محرمای بچگی و خونه مامان ملوک رو کرده
دلم برای صداقت و یکرنگی مردم تنگ شده...
#سمیرا_قیاسی
۱۴۰۴/۰۴/۱۴
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیایش_صبحگاهی
پروردگارا
دستهایمان خالی ست
توشههایمان سبک
و دلهایمان ناآرام
در این روزها
ره توشههایمان را افزون،
دردهایمان را درمان
و دلهایمان را آرام فرما
درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید
❤
@Nahavand_farhangohonar
پروردگارا
دستهایمان خالی ست
توشههایمان سبک
و دلهایمان ناآرام
در این روزها
ره توشههایمان را افزون،
دردهایمان را درمان
و دلهایمان را آرام فرما
درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید
❤
@Nahavand_farhangohonar
فرا رسیدن عاشورای حسینی را به همه همشهریان و همراهان گرامی، تسلیت و تعزیت عرض می نماییم.
۱۴۰۴/۰۴/۱۵
@Nahavand_farhangohonar
۱۴۰۴/۰۴/۱۵
@Nahavand_farhangohonar
Forwarded from عکس نگار
،
فلسفه #عاشورا: ظلمستیزی، نفی استکبار، رد ذلت
قیام #عاشورا، واقعهای عظیم در تاریخ اسلام، نهتنها یک رویداد تاریخی، بلکه مکتبی فلسفی و انسانی است که ارزشهایی چون ظلمستیزی، نفی استکبار و رد ذلت را به بشریت آموخته است. این قیام، که در سال 61 هجری به رهبری امام حسین (ع) در کربلا رخ داد، تأثیراتی جهانی داشته و حتی شخصیتی چون مهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند، را تحت تأثیر قرار داده است.
1. ظلمستیزی: جوهره قیام عاشورا
ظلمستیزی، روح حاکم بر قیام عاشوراست. امام حسین (ع) در برابر حکومتی که به نام اسلام، ارزشهای انسانی و الهی را پایمال میکرد، ایستادگی کرد و نشان داد که مبارزه با ستم، وظیفهای انسانی و دینی است. از منظر فلسفی، ظلمستیزی در عاشورا به معنای نفی هرگونه سلطهای است که کرامت انسانی را تهدید کند. امام حسین (ع) با تأکید بر امر به معروف و نهی از منکر، بیداری وجدان جمعی را ترویج داد و نشان داد که مقاومت در برابر ظلم، حتی به قیمت جان، ارزشی والاست.
2. نفی استکبار
ایستادگی در برابر سلطهگریاستکبار، به معنای خودبرتربینی و سلطهجویی، یکی از ریشههای اصلی ظلم است. قیام عاشورا در برابر حکومتی شکل گرفت که با سوءاستفاده از قدرت، ارزشهای اسلامی را تحریف کرده و به ابزاری برای سرکوب تبدیل کرده بود. یزید، بهعنوان نماد استکبار، با ایجاد فضای ترس و تحمیل اراده خود، در پی خاموش کردن صدای حقطلبی بود. امام حسین (ع) با رد بیعت با یزید، نشان داد که پذیرش سلطه استکباری، مغایر با عزت انسانی است. از منظر فلسفی، نفی استکبار در عاشورا به معنای رد هرگونه قدرتطلبی است که به جای خدمت به مردم، آنها را سرکوب میکند.
3. رد ذلت: عزتمندی بهعنوان اصل بنیادین
شعار جاودانه «هیهات منا الذله» (دور باد از ما ذلت)، چکیده فلسفه عاشورا در حفظ عزت انسانی است. امام حسین (ع) با انتخاب شهادت به جای تسلیم، نشان داد که کرامت انسانی ارزشی غیرقابل مصالحه است. از منظر فلسفی، رد ذلت به معنای حفظ خودباوری و هویت انسانی در برابر هرگونه تحقیر و سلطه است. این اصل، عاشورا را به منبعی الهامبخش برای تمام کسانی تبدیل کرده که در برابر فشارهای سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی ایستادگی میکنند.
4. تأثیر عاشورا بر گاندی و آزادی هندوستان
مهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند، از قیام عاشورا بهعنوان منبعی برای الهامگیری در مبارزه غیرخشونتآمیز خود علیه استعمار بریتانیا بهره برد. گاندی معتقد بود که ایستادگی امام حسین (ع) در برابر ظلم و استکبار، الگویی بینظیر برای مبارزه با سلطه بیگانه است. او در یکی از سخنان خود اظهار داشت: «من برای مردم هند چیزی تازه نیاوردم، جز اینکه از امام حسین (ع) آموختم چگونه در برابر ظلم پایداری کنم و برای آزادی مبارزه کنم.» گاندی، فلسفه عاشورا را بهعنوان نمادی از شجاعت، عزت و مقاومت تفسیر کرد و آن را در جنبش مقاومت مدنی خود به کار گرفت. او آزادی هندوستان را مرهون درسهای عاشورا میدانست، زیرا این قیام به او آموخت که حتی در برابر قدرتی عظیم، میتوان با تکیه بر اصول اخلاقی و انسانی، به پیروزی رسید. این تأثیر، نشاندهنده جهانی بودن پیام عاشوراست که فراتر از مرزهای دینی و فرهنگی، الهامبخش جنبشهای آزادیخواهانه شده است.دلالتهای فلسفی عاشورا در جهان معاصرفلسفه عاشورا، با تأکید بر ظلمستیزی، نفی استکبار و رد ذلت، همچنان در جهان معاصر راهگشاست. تأثیر این فلسفه بر گاندی نشان میدهد که عاشورا تنها به یک جامعه یا دین محدود نیست، بلکه پیامی جهانی برای مبارزه با بیعدالتی و سلطه دارد. در جهانی که نظامهای استکباری همچنان به دنبال تحمیل اراده خود هستند، عاشورا بهعنوان مشعلی فروزان، الهامبخش جنبشهای عدالتطلبانه و آزادیخواهانه است.
نتیجهگیری
فلسفه عاشورا، با محوریت ظلمستیزی، نفی استکبار و رد ذلت، مکتبی انسانی و جاودانه است که ارزشهای عدالت، عزت و آزادگی را ترویج میدهد. تأثیر این فلسفه بر مهاتما گاندی، که آزادی هندوستان را مرهون درسهای امام حسین (ع) میدانست، گواهی بر عمق و گستردگی پیام عاشوراست. عاشورا به ما میآموزد که در برابر ظلم و ستم، سکوت جایز نیست و عزت انسانی باید در هر شرایطی حفظ شود. این پیام، همچنان الهامبخش انسانهایی است که برای عدالت و آزادی مبارزه میکنند.
#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۵
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۹
فلسفه #عاشورا: ظلمستیزی، نفی استکبار، رد ذلت
قیام #عاشورا، واقعهای عظیم در تاریخ اسلام، نهتنها یک رویداد تاریخی، بلکه مکتبی فلسفی و انسانی است که ارزشهایی چون ظلمستیزی، نفی استکبار و رد ذلت را به بشریت آموخته است. این قیام، که در سال 61 هجری به رهبری امام حسین (ع) در کربلا رخ داد، تأثیراتی جهانی داشته و حتی شخصیتی چون مهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند، را تحت تأثیر قرار داده است.
1. ظلمستیزی: جوهره قیام عاشورا
ظلمستیزی، روح حاکم بر قیام عاشوراست. امام حسین (ع) در برابر حکومتی که به نام اسلام، ارزشهای انسانی و الهی را پایمال میکرد، ایستادگی کرد و نشان داد که مبارزه با ستم، وظیفهای انسانی و دینی است. از منظر فلسفی، ظلمستیزی در عاشورا به معنای نفی هرگونه سلطهای است که کرامت انسانی را تهدید کند. امام حسین (ع) با تأکید بر امر به معروف و نهی از منکر، بیداری وجدان جمعی را ترویج داد و نشان داد که مقاومت در برابر ظلم، حتی به قیمت جان، ارزشی والاست.
2. نفی استکبار
ایستادگی در برابر سلطهگریاستکبار، به معنای خودبرتربینی و سلطهجویی، یکی از ریشههای اصلی ظلم است. قیام عاشورا در برابر حکومتی شکل گرفت که با سوءاستفاده از قدرت، ارزشهای اسلامی را تحریف کرده و به ابزاری برای سرکوب تبدیل کرده بود. یزید، بهعنوان نماد استکبار، با ایجاد فضای ترس و تحمیل اراده خود، در پی خاموش کردن صدای حقطلبی بود. امام حسین (ع) با رد بیعت با یزید، نشان داد که پذیرش سلطه استکباری، مغایر با عزت انسانی است. از منظر فلسفی، نفی استکبار در عاشورا به معنای رد هرگونه قدرتطلبی است که به جای خدمت به مردم، آنها را سرکوب میکند.
3. رد ذلت: عزتمندی بهعنوان اصل بنیادین
شعار جاودانه «هیهات منا الذله» (دور باد از ما ذلت)، چکیده فلسفه عاشورا در حفظ عزت انسانی است. امام حسین (ع) با انتخاب شهادت به جای تسلیم، نشان داد که کرامت انسانی ارزشی غیرقابل مصالحه است. از منظر فلسفی، رد ذلت به معنای حفظ خودباوری و هویت انسانی در برابر هرگونه تحقیر و سلطه است. این اصل، عاشورا را به منبعی الهامبخش برای تمام کسانی تبدیل کرده که در برابر فشارهای سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی ایستادگی میکنند.
4. تأثیر عاشورا بر گاندی و آزادی هندوستان
مهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند، از قیام عاشورا بهعنوان منبعی برای الهامگیری در مبارزه غیرخشونتآمیز خود علیه استعمار بریتانیا بهره برد. گاندی معتقد بود که ایستادگی امام حسین (ع) در برابر ظلم و استکبار، الگویی بینظیر برای مبارزه با سلطه بیگانه است. او در یکی از سخنان خود اظهار داشت: «من برای مردم هند چیزی تازه نیاوردم، جز اینکه از امام حسین (ع) آموختم چگونه در برابر ظلم پایداری کنم و برای آزادی مبارزه کنم.» گاندی، فلسفه عاشورا را بهعنوان نمادی از شجاعت، عزت و مقاومت تفسیر کرد و آن را در جنبش مقاومت مدنی خود به کار گرفت. او آزادی هندوستان را مرهون درسهای عاشورا میدانست، زیرا این قیام به او آموخت که حتی در برابر قدرتی عظیم، میتوان با تکیه بر اصول اخلاقی و انسانی، به پیروزی رسید. این تأثیر، نشاندهنده جهانی بودن پیام عاشوراست که فراتر از مرزهای دینی و فرهنگی، الهامبخش جنبشهای آزادیخواهانه شده است.دلالتهای فلسفی عاشورا در جهان معاصرفلسفه عاشورا، با تأکید بر ظلمستیزی، نفی استکبار و رد ذلت، همچنان در جهان معاصر راهگشاست. تأثیر این فلسفه بر گاندی نشان میدهد که عاشورا تنها به یک جامعه یا دین محدود نیست، بلکه پیامی جهانی برای مبارزه با بیعدالتی و سلطه دارد. در جهانی که نظامهای استکباری همچنان به دنبال تحمیل اراده خود هستند، عاشورا بهعنوان مشعلی فروزان، الهامبخش جنبشهای عدالتطلبانه و آزادیخواهانه است.
نتیجهگیری
فلسفه عاشورا، با محوریت ظلمستیزی، نفی استکبار و رد ذلت، مکتبی انسانی و جاودانه است که ارزشهای عدالت، عزت و آزادگی را ترویج میدهد. تأثیر این فلسفه بر مهاتما گاندی، که آزادی هندوستان را مرهون درسهای امام حسین (ع) میدانست، گواهی بر عمق و گستردگی پیام عاشوراست. عاشورا به ما میآموزد که در برابر ظلم و ستم، سکوت جایز نیست و عزت انسانی باید در هر شرایطی حفظ شود. این پیام، همچنان الهامبخش انسانهایی است که برای عدالت و آزادی مبارزه میکنند.
#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۵
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۸۹
چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم
(حافظ)
اثری زیبا از استاد #یوسف_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۵
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۹۰
روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم
(حافظ)
اثری زیبا از استاد #یوسف_گودرزی
۱۴۰۴/۰۴/۱۵
@Nahavand_farhangohonar
۱۶۷۹۰
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیایش_صبحگاهی
مهربانا
دلم خوش است به بودنت
به سفرهای که پهن کردهای
و بدون منت به همه میبخشی
الهی ...
دلم خوش است به بخشنده بودنت
و اینکه مرا میبخشی و در آغوشت میگیری
الهی ...
دلم خوش است به قدرتت
که از عدم، زندگی میآفرینی
الهی ...
دلم خوش است به معجزهات
که اتفاق میافتد
و من شاد شاد فقط سر بر سجده میگـــذارم
و میان اشـــکهای شوقم
فقط میگویم:
بودنت را شــــکرت...
درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید
@Nahavand_farhangohonar
❤️
مهربانا
دلم خوش است به بودنت
به سفرهای که پهن کردهای
و بدون منت به همه میبخشی
الهی ...
دلم خوش است به بخشنده بودنت
و اینکه مرا میبخشی و در آغوشت میگیری
الهی ...
دلم خوش است به قدرتت
که از عدم، زندگی میآفرینی
الهی ...
دلم خوش است به معجزهات
که اتفاق میافتد
و من شاد شاد فقط سر بر سجده میگـــذارم
و میان اشـــکهای شوقم
فقط میگویم:
بودنت را شــــکرت...
درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید
@Nahavand_farhangohonar
❤️