This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♣️بیشتر مردم فکر می کنند که من غمگین هستم چون ساکتم.اما من غمگین نیستم! فقط سکوت را در دنیایی که هرگز از حرف زدن باز نمیایستد، تحسین میکنم.
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یا رب! دل پاک و جان آگاهم ده!
آه شب و گریه سحرگاه ده!
در راه خود اول ز خودم بی خود کن! بی خود چو شدم ز خود به خود راهم ده!
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
آه شب و گریه سحرگاه ده!
در راه خود اول ز خودم بی خود کن! بی خود چو شدم ز خود به خود راهم ده!
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
🟥 همراهان بسیار عزیز سعی می کنم به مرور شما را در جریان گزارش های انجمن مرگ پژوهان آلمان قرار بدهم.
🔰گزارش ماه یونی ۲۰۲۵
در مورد؛ یوهان کریستف هامپه (Johann Christoph Hampe) (۱۹۱۳–۱۹۹۰) یک الهیدان، پژوهشگر دین و نویسنده آلمانی بود. او بیشتر به خاطر تلاشهایش در بررسی مسائل دینی و فلسفی در دنیای مدرن و سکولار شناخته میشود. هامپه همچنین به عنوان روزنامهنگار در تلویزیون آلمان (ZDF) فعالیت داشت و کتابهایی نوشت که به چالشهای ایمان در عصر عقلانیت و تفکر مدرن میپرداختند.
یکی از مشهورترین آثار او کتابی است با عنوان:
«آخرین چیزها: امید – ترس – تسلی. علم آخرتشناسی برای انسانهای اندیشمند» (۱۹۶۳)
در این کتاب، هامپه سعی میکند آموزههای مسیحی درباره “امور نهایی” (مانند مرگ، قیامت، داوری و زندگی جاودان) را برای انسان مدرن توضیح دهد؛ انسانی که با عقل و تفکر نقادانه به دین نگاه میکند. او تلاش میکند این مفاهیم را به زبان قابل فهم و انسانی بازگو کند، بدون اینکه معنای اصلی آنها از بین برود.
هامپه پلی بود میان الهیات، فلسفه و رسانه؛ کسی که سؤالات بزرگ زندگی را با عمق فکری و زبانی قابل لمس بررسی میکرد.
🔰گزارش ماه یونی ۲۰۲۵
در مورد؛ یوهان کریستف هامپه (Johann Christoph Hampe) (۱۹۱۳–۱۹۹۰) یک الهیدان، پژوهشگر دین و نویسنده آلمانی بود. او بیشتر به خاطر تلاشهایش در بررسی مسائل دینی و فلسفی در دنیای مدرن و سکولار شناخته میشود. هامپه همچنین به عنوان روزنامهنگار در تلویزیون آلمان (ZDF) فعالیت داشت و کتابهایی نوشت که به چالشهای ایمان در عصر عقلانیت و تفکر مدرن میپرداختند.
یکی از مشهورترین آثار او کتابی است با عنوان:
«آخرین چیزها: امید – ترس – تسلی. علم آخرتشناسی برای انسانهای اندیشمند» (۱۹۶۳)
در این کتاب، هامپه سعی میکند آموزههای مسیحی درباره “امور نهایی” (مانند مرگ، قیامت، داوری و زندگی جاودان) را برای انسان مدرن توضیح دهد؛ انسانی که با عقل و تفکر نقادانه به دین نگاه میکند. او تلاش میکند این مفاهیم را به زبان قابل فهم و انسانی بازگو کند، بدون اینکه معنای اصلی آنها از بین برود.
هامپه پلی بود میان الهیات، فلسفه و رسانه؛ کسی که سؤالات بزرگ زندگی را با عمق فکری و زبانی قابل لمس بررسی میکرد.
✳️تفاوت میان یوهان کریستوف هامپه و ریموند مودی در نگاه به تجربههای نزدیک به مرگ
🔰با وجود شباهتهایی که میان کارهای یوهان کریستوف هامپه و ریموند مودی وجود دارد، تفاوتهایی نیز در شیوهٔ نگاه و تمرکز آنها دیده میشود. هامپه که کشیش پروتستان بود، تجربههای نزدیک به مرگ را بیشتر از دیدگاه الهیاتی و وجودی بررسی میکرد. برای او مهم نبود فقط چه چیزی اتفاق میافتد، بلکه اینکه این تجربهها چه معنایی دربارهٔ زندگی و مرگ دارند و چگونه به امید مسیحی به زندگی پس از مرگ ارتباط دارند، مسئلهٔ اصلی بود.
🔰در مقابل، ریموند مودی در کتاب معروفش زندگی پس از زندگی (Life After Life) که تقریباً همزمان با کتاب هامپه در سال ۱۹۷۵ منتشر شد، رویکردی پدیدارشناسانه داشت. او بهصورت منظم عناصر رایج تجربههای نزدیک به مرگ را فهرست کرده است، مثل: ترک بدن، عبور از تونل، دیدار با موجودات نورانی، یا مرور زندگی. تمرکز او بر طبقهبندی ویژگیهای مشترک این تجربههاست.
🔰اما هامپه از میان گزارشهایی که جمعآوری کرده بود (از آلمان، سوئیس، دانمارک، سوئد و روسیه) سه عنصر اصلی را برجسته میکند:
1. ترک بدن
2. دیدار با نوری یا جهانی دیگر
3. تغییری بنیادین در احساس نسبت به زندگی پس از بازگشت
🔰او این عناصر را نه بهعنوان اثباتی بر وجود زندگی پس از مرگ، بلکه بهعنوان نشانههایی از یک واقعیت متعالی که در تجربهٔ مرگ آشکار میشود، تفسیر میکند.
هامپه همچنین با نگاه نقادانه به محدودیتهای پژوهش خود اشاره میکند: تعداد گزارشها محدود بود و عمدتاً از طریق مکاتبهها و برنامههای رادیویی و تلویزیونی بهدست آمده بود. با اینحال، کتاب او نقش بسیار مهمی در فضای آلمانیزبان ایفا کرد، زیرا نشان داد اینگونه تجربهها لزوماً بیماریزا یا صرفاً فرهنگی نیستند، بلکه میتوانند از نظر وجودی بسیار معنادار باشند.
🔰کتاب او با عنوان «مرگ کاملاً متفاوت است» (Sterben ist doch ganz anders) در سال ۱۹۷۵ منتشر شد و همراه با اثر اکهارت ویزنهیتر (نگاهی به آنسوی مرگ – تجربهٔ خود در مرگ)، یکی از آثار پیشگام در زمینهٔ پژوهشهای آلمانی در تجربههای نزدیک به مرگ بهشمار میرود.
🔰با وجود شباهتهایی که میان کارهای یوهان کریستوف هامپه و ریموند مودی وجود دارد، تفاوتهایی نیز در شیوهٔ نگاه و تمرکز آنها دیده میشود. هامپه که کشیش پروتستان بود، تجربههای نزدیک به مرگ را بیشتر از دیدگاه الهیاتی و وجودی بررسی میکرد. برای او مهم نبود فقط چه چیزی اتفاق میافتد، بلکه اینکه این تجربهها چه معنایی دربارهٔ زندگی و مرگ دارند و چگونه به امید مسیحی به زندگی پس از مرگ ارتباط دارند، مسئلهٔ اصلی بود.
🔰در مقابل، ریموند مودی در کتاب معروفش زندگی پس از زندگی (Life After Life) که تقریباً همزمان با کتاب هامپه در سال ۱۹۷۵ منتشر شد، رویکردی پدیدارشناسانه داشت. او بهصورت منظم عناصر رایج تجربههای نزدیک به مرگ را فهرست کرده است، مثل: ترک بدن، عبور از تونل، دیدار با موجودات نورانی، یا مرور زندگی. تمرکز او بر طبقهبندی ویژگیهای مشترک این تجربههاست.
🔰اما هامپه از میان گزارشهایی که جمعآوری کرده بود (از آلمان، سوئیس، دانمارک، سوئد و روسیه) سه عنصر اصلی را برجسته میکند:
1. ترک بدن
2. دیدار با نوری یا جهانی دیگر
3. تغییری بنیادین در احساس نسبت به زندگی پس از بازگشت
🔰او این عناصر را نه بهعنوان اثباتی بر وجود زندگی پس از مرگ، بلکه بهعنوان نشانههایی از یک واقعیت متعالی که در تجربهٔ مرگ آشکار میشود، تفسیر میکند.
هامپه همچنین با نگاه نقادانه به محدودیتهای پژوهش خود اشاره میکند: تعداد گزارشها محدود بود و عمدتاً از طریق مکاتبهها و برنامههای رادیویی و تلویزیونی بهدست آمده بود. با اینحال، کتاب او نقش بسیار مهمی در فضای آلمانیزبان ایفا کرد، زیرا نشان داد اینگونه تجربهها لزوماً بیماریزا یا صرفاً فرهنگی نیستند، بلکه میتوانند از نظر وجودی بسیار معنادار باشند.
🔰کتاب او با عنوان «مرگ کاملاً متفاوت است» (Sterben ist doch ganz anders) در سال ۱۹۷۵ منتشر شد و همراه با اثر اکهارت ویزنهیتر (نگاهی به آنسوی مرگ – تجربهٔ خود در مرگ)، یکی از آثار پیشگام در زمینهٔ پژوهشهای آلمانی در تجربههای نزدیک به مرگ بهشمار میرود.
🔰⚜️1-با تمرکز بر نخستین عنصر اصلی تجربههای نزدیک به مرگ (NDE) یعنی «خروج از بدن» و تفاوت دیدگاههای هانس هامپه و ریموند مودی:
۱. واژهپردازی و تفسیر
• هامپه: از اصطلاح «خروج من» (Ich-Austritt) استفاده میکند و بر جنبههای احساسی و عرفانی این تجربه تأکید دارد. این خروج فقط جسمی نیست، بلکه نوعی جدایی احساسی از دنیای فیزیکی هم هست.
• مودی: اصطلاح «ترک بدن» را به کار میبرد و بیشتر به شرح پدیدهها بهصورت توصیفی میپردازد، بدون ورود عمیق به ابعاد معنوی یا باطنی.
۲. منشأ و محرک تجربه
• هامپه: به دنبال یافتن دلایل احتمالی برای این تجربه است، مانند بیهوشی، مصرف مواد مخدر یا شوک. اما تأکید دارد که این تجربهها حتی در حالت هوشیاری کامل یا در کودکان نیز رخ میدهد.
• مودی: بیشتر بر شرح تجربیات افراد تمرکز دارد و به جزئیات محرکهای فیزیکی یا روانی ورود نمیکند.
۳. کیفیت تجربه
• هر دو توصیف میکنند که فرد بدن خودش را از بالا یا از فاصلهای مشاهده میکند، اما:
• هامپه: علاوه بر این، تأکید دارد که این تجربه با احساس آزادی و رهایی همراه است.
• فرد میتواند ببیند و فکر کند، اما نمیتواند تأثیر بگذارد یا با دیگران ارتباط برقرار کند.
• گاهی نوعی بدن نورانی و بدون وزن گزارش میشود.
۴. امکان بررسی واقعی بودن تجربه
• هامپه و مودی هر دو اشاره میکنند که برخی افراد تلاش میکنند صحت مشاهداتشان را اثبات کنند؛ مثلاً با بررسی حضور شخصی که در تجربه دیدهاند یا جزئیاتی که بعداً تأیید شدهاند.
۵. بُعد عرفانی
• هامپه: به عنوان کاشف بُعد عرفانی تجربههای نزدیک به مرگ شناخته میشود و نگاهش فراتر از صرفاً توصیف پدیده است. او به معنای عمیقتر این تجربهها میپردازد.
• مودی: تمرکزش بیشتر بر گردآوری و دستهبندی تجربههاست، بدون ورود زیاد به معناهای باطنی یا فلسفی.
۱. واژهپردازی و تفسیر
• هامپه: از اصطلاح «خروج من» (Ich-Austritt) استفاده میکند و بر جنبههای احساسی و عرفانی این تجربه تأکید دارد. این خروج فقط جسمی نیست، بلکه نوعی جدایی احساسی از دنیای فیزیکی هم هست.
• مودی: اصطلاح «ترک بدن» را به کار میبرد و بیشتر به شرح پدیدهها بهصورت توصیفی میپردازد، بدون ورود عمیق به ابعاد معنوی یا باطنی.
۲. منشأ و محرک تجربه
• هامپه: به دنبال یافتن دلایل احتمالی برای این تجربه است، مانند بیهوشی، مصرف مواد مخدر یا شوک. اما تأکید دارد که این تجربهها حتی در حالت هوشیاری کامل یا در کودکان نیز رخ میدهد.
• مودی: بیشتر بر شرح تجربیات افراد تمرکز دارد و به جزئیات محرکهای فیزیکی یا روانی ورود نمیکند.
۳. کیفیت تجربه
• هر دو توصیف میکنند که فرد بدن خودش را از بالا یا از فاصلهای مشاهده میکند، اما:
• هامپه: علاوه بر این، تأکید دارد که این تجربه با احساس آزادی و رهایی همراه است.
• فرد میتواند ببیند و فکر کند، اما نمیتواند تأثیر بگذارد یا با دیگران ارتباط برقرار کند.
• گاهی نوعی بدن نورانی و بدون وزن گزارش میشود.
۴. امکان بررسی واقعی بودن تجربه
• هامپه و مودی هر دو اشاره میکنند که برخی افراد تلاش میکنند صحت مشاهداتشان را اثبات کنند؛ مثلاً با بررسی حضور شخصی که در تجربه دیدهاند یا جزئیاتی که بعداً تأیید شدهاند.
۵. بُعد عرفانی
• هامپه: به عنوان کاشف بُعد عرفانی تجربههای نزدیک به مرگ شناخته میشود و نگاهش فراتر از صرفاً توصیف پدیده است. او به معنای عمیقتر این تجربهها میپردازد.
• مودی: تمرکزش بیشتر بر گردآوری و دستهبندی تجربههاست، بدون ورود زیاد به معناهای باطنی یا فلسفی.
🔰⚜️2- عنصر دوم: پانورامای زندگی (مرور زندگی)
شرح تجربه:
• افراد گزارش میدهند که در لحظاتی که به مرگ نزدیک شدهاند، تمام زندگیشان جلوی چشمشان مرور میشود.
• هامپه به جای واژه «فیلم زندگی»، ترجیح میدهد از «پانورامای زندگی» یا «نمای کلی از زندگی» استفاده کند که نوعی دید عمیق و معنایی به مهمترین لحظات عمر است.
نمونهای از روایت:
• استفان فون یانکوویچ (معمار سوئیسی) زندگی خود را به شکل نمایشنامهای چهاربُعدی دیده که از پایان (مرگ) به آغاز (تولد) برگشته است.
• او در تجربهاش هم بازیگر صحنه بوده و هم تماشاگر و داور.
• نه تنها وقایع را دیده، بلکه آنها را از زوایای مختلف، همراه با تحلیل وجدانی و اخلاقی تجزیه و ارزیابی کرده.
⚖️ داوری شخصی و وجدانی:
• افراد گزارش میدهند که در این مرحله، خودشان داور زندگیشان هستند.
• بدون هیچ پیشداوری یا احساس مبهم، به اعمال خوب و بد خود نگاه میکنند.
• یکی از زنان تجربهگر میگوید:
«با عقل روشن، بدون تعصب، خودم قاضی زندگیام بودم.»
🔍 ویژگی کلیدی این عنصر:
• مرور زندگی در اینجا فقط یادآوری خاطرات نیست؛ بلکه پویشی وجدانی، اخلاقی و معنوی برای درک معنا و پیامد اعمال است.
۳. عنصر سوم: گسترش “من” در تجربههای نوری (Ich-Ausweitung)
🌟 شرح تجربه:
• هامپه تجربههای مربوط به نور را بُعدی عرفانی از NDE میداند.
• افراد احساس میکنند که در نوری عظیم، گرم و پذیرنده غوطهور میشوند، نوری که نماد عشق و پذیرش بیقید و شرط است.
🔰ویژگیهای تجربه نوری:
• احساس آرامش، عشق بیکران و یکی شدن با هستی یا خداوند.
• فرد با تمام وجود خود را در آغوش نوری لطیف و فراگیر میبیند.
• یکی از زنان تجربهگر میگوید:
«گویی در دستان بزرگ نور قرار گرفته بودم. هنوز هم نمیتوانم واژهای برای لطافت آن پیدا کنم.»
🔰احساس یکی بودن:
• در برخی گزارشها، مرز بین “من” و “جهان” از بین میرود.
• فرد با “ذات الهی”، یا همانطور که برخی میگویند، با “آگاهی کیهانی” یکی میشود.
🔰تغییر در خودآگاهی:
• فرد درمییابد که هویت واقعیاش دیگر آن “منِ دنیوی” نیست.
• هویت جدید: روح خالص، جاودان، یگانه اما بخشی از کلیتی منظم و بینهایت.
• گفته میشود:
«من قبلاً هم آنجا بودهام.»
🔰تفسیر عرفانی هامپه:
• هامپه این تجربهها را بخشی از سنتهای عرفانی کهن بشر میداند.
• او مشابهاتی در کتاب تبتی مردگان، عرفای غرب و مراقبههای شرق یافته است.
• به گفته او:
«تجربه نور در لحظه مرگ، نوعی آگاهی عرفانی فراموششده بشری است.»
شرح تجربه:
• افراد گزارش میدهند که در لحظاتی که به مرگ نزدیک شدهاند، تمام زندگیشان جلوی چشمشان مرور میشود.
• هامپه به جای واژه «فیلم زندگی»، ترجیح میدهد از «پانورامای زندگی» یا «نمای کلی از زندگی» استفاده کند که نوعی دید عمیق و معنایی به مهمترین لحظات عمر است.
نمونهای از روایت:
• استفان فون یانکوویچ (معمار سوئیسی) زندگی خود را به شکل نمایشنامهای چهاربُعدی دیده که از پایان (مرگ) به آغاز (تولد) برگشته است.
• او در تجربهاش هم بازیگر صحنه بوده و هم تماشاگر و داور.
• نه تنها وقایع را دیده، بلکه آنها را از زوایای مختلف، همراه با تحلیل وجدانی و اخلاقی تجزیه و ارزیابی کرده.
⚖️ داوری شخصی و وجدانی:
• افراد گزارش میدهند که در این مرحله، خودشان داور زندگیشان هستند.
• بدون هیچ پیشداوری یا احساس مبهم، به اعمال خوب و بد خود نگاه میکنند.
• یکی از زنان تجربهگر میگوید:
«با عقل روشن، بدون تعصب، خودم قاضی زندگیام بودم.»
🔍 ویژگی کلیدی این عنصر:
• مرور زندگی در اینجا فقط یادآوری خاطرات نیست؛ بلکه پویشی وجدانی، اخلاقی و معنوی برای درک معنا و پیامد اعمال است.
۳. عنصر سوم: گسترش “من” در تجربههای نوری (Ich-Ausweitung)
🌟 شرح تجربه:
• هامپه تجربههای مربوط به نور را بُعدی عرفانی از NDE میداند.
• افراد احساس میکنند که در نوری عظیم، گرم و پذیرنده غوطهور میشوند، نوری که نماد عشق و پذیرش بیقید و شرط است.
🔰ویژگیهای تجربه نوری:
• احساس آرامش، عشق بیکران و یکی شدن با هستی یا خداوند.
• فرد با تمام وجود خود را در آغوش نوری لطیف و فراگیر میبیند.
• یکی از زنان تجربهگر میگوید:
«گویی در دستان بزرگ نور قرار گرفته بودم. هنوز هم نمیتوانم واژهای برای لطافت آن پیدا کنم.»
🔰احساس یکی بودن:
• در برخی گزارشها، مرز بین “من” و “جهان” از بین میرود.
• فرد با “ذات الهی”، یا همانطور که برخی میگویند، با “آگاهی کیهانی” یکی میشود.
🔰تغییر در خودآگاهی:
• فرد درمییابد که هویت واقعیاش دیگر آن “منِ دنیوی” نیست.
• هویت جدید: روح خالص، جاودان، یگانه اما بخشی از کلیتی منظم و بینهایت.
• گفته میشود:
«من قبلاً هم آنجا بودهام.»
🔰تفسیر عرفانی هامپه:
• هامپه این تجربهها را بخشی از سنتهای عرفانی کهن بشر میداند.
• او مشابهاتی در کتاب تبتی مردگان، عرفای غرب و مراقبههای شرق یافته است.
• به گفته او:
«تجربه نور در لحظه مرگ، نوعی آگاهی عرفانی فراموششده بشری است.»
🔰⚜️ ۴. مقایسه با مودی (Raymond Moody)
✅ نقاط اشتراک:
• در مورد دو عنصر اول (خروج از بدن و مرور زندگی)، هامپه و مودی دیدگاههای نسبتاً مشابهی دارند.
• هر دو تجربهی ترک بدن و بازنگری زندگی را با جزئیات توصیف کردهاند.
⚠️ نقطهی تفاوت اصلی: عنصر سوم – تجربه نوری (Ich-Ausweitung)
🔍 دیدگاه هامپه:
• نخستین کسی بود که بهطور صریح به عرفانی بودن تجربهی نور اشاره کرد.
• تجربه نور را بیش از دیدار با یک “موجود” میداند؛ بلکه نوعی یکی شدن با “خدا” یا “آگاهی مطلق” است.
• به گفته او، این تجربه شبیه آن چیزی است که در تجربههای عرفانی شرق و غرب دیده میشود.
💡 دیدگاه مودی:
• تمرکز مودی روی “موجود نورانی” (Lichtwesen) است.
• این موجود را شخصی و قابل تفسیر میداند:
• برای یک مسیحی = عیسی مسیح
• برای یک یهودی = فرشته
• اما به تجربههای یکی شدن با نور یا با خداوند اشارهای ندارد.
• بعد عرفانی تجربه نزد مودی مغفول مانده است.
نخستین اشاره در آمریکا به بُعد عرفانی: Kenneth Ring
• کنت رینگ در کتابش “تجربه مرگ، دستیابی به زندگی” (۱۹۸۴) به این بُعد عرفانی پرداخته است.
• او هم نمونههایی آورده که افراد در آنها احساس کردند مقابل خالق خود ایستادهاند.
• رینگ هم میپذیرد که این تجربهها معنوی یا الهی هستند و از دید افراد، دیدار با خداوند یا آگاهی مطلق به شمار میآیند.
✅ نقاط اشتراک:
• در مورد دو عنصر اول (خروج از بدن و مرور زندگی)، هامپه و مودی دیدگاههای نسبتاً مشابهی دارند.
• هر دو تجربهی ترک بدن و بازنگری زندگی را با جزئیات توصیف کردهاند.
⚠️ نقطهی تفاوت اصلی: عنصر سوم – تجربه نوری (Ich-Ausweitung)
🔍 دیدگاه هامپه:
• نخستین کسی بود که بهطور صریح به عرفانی بودن تجربهی نور اشاره کرد.
• تجربه نور را بیش از دیدار با یک “موجود” میداند؛ بلکه نوعی یکی شدن با “خدا” یا “آگاهی مطلق” است.
• به گفته او، این تجربه شبیه آن چیزی است که در تجربههای عرفانی شرق و غرب دیده میشود.
💡 دیدگاه مودی:
• تمرکز مودی روی “موجود نورانی” (Lichtwesen) است.
• این موجود را شخصی و قابل تفسیر میداند:
• برای یک مسیحی = عیسی مسیح
• برای یک یهودی = فرشته
• اما به تجربههای یکی شدن با نور یا با خداوند اشارهای ندارد.
• بعد عرفانی تجربه نزد مودی مغفول مانده است.
نخستین اشاره در آمریکا به بُعد عرفانی: Kenneth Ring
• کنت رینگ در کتابش “تجربه مرگ، دستیابی به زندگی” (۱۹۸۴) به این بُعد عرفانی پرداخته است.
• او هم نمونههایی آورده که افراد در آنها احساس کردند مقابل خالق خود ایستادهاند.
• رینگ هم میپذیرد که این تجربهها معنوی یا الهی هستند و از دید افراد، دیدار با خداوند یا آگاهی مطلق به شمار میآیند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💎کیمیاگری در زندگی واقعی یعنی مهارت تبدیل درد به رشد، شکست به تجربه، ناامیدی به امید.
یعنی سرانجام؛ سیاهی را به سفیدی رساندن و در برگرفتن ذرات نور.
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
یعنی سرانجام؛ سیاهی را به سفیدی رساندن و در برگرفتن ذرات نور.
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
🌱«دل که زخم میخورد، در عمق آن حکمت میروید و کیمیاگری آغاز میشود.»
🌱«هر شکست پلی است به سوی خودِ برتر، جایی که ناامیدی به نور امید تبدیل میگردد.»
🌱«کیمیاگر واقعی، دل را در آتش درد میگذارد تا طلایی شود که به هیچ وقت نمیسوزد.»
🌱 «هر قطره اشک تو می تواند بارانی شود که دشت دلت را به گلستان حکمت مبدل سازد.»
🟥سوخته و جزغاله نمان! نور شو!
بگذار سختی ها و دردهایی که کشیدی از تو «من جدید پر از نور، درایت، صلح جو، پر بخشش، پر آرامش، نوعدوست، حقیقت جو، و فرد صاحب حکمت بسازند! آن کسی که باید ببیند و بفهمد نهایتا فقط تو و او✨هستید👌
خودت را درگیر جزییات نکن!
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
🌱«هر شکست پلی است به سوی خودِ برتر، جایی که ناامیدی به نور امید تبدیل میگردد.»
🌱«کیمیاگر واقعی، دل را در آتش درد میگذارد تا طلایی شود که به هیچ وقت نمیسوزد.»
🌱 «هر قطره اشک تو می تواند بارانی شود که دشت دلت را به گلستان حکمت مبدل سازد.»
🟥سوخته و جزغاله نمان! نور شو!
بگذار سختی ها و دردهایی که کشیدی از تو «من جدید پر از نور، درایت، صلح جو، پر بخشش، پر آرامش، نوعدوست، حقیقت جو، و فرد صاحب حکمت بسازند! آن کسی که باید ببیند و بفهمد نهایتا فقط تو و او✨هستید👌
خودت را درگیر جزییات نکن!
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نترس! نترس! نترس! تو فناناپذیری. تو قابلیت نور شدن داری. عزیزانت نیست نشدن. تو مشغول انجام تجربه انسان بودن روی زمین هستی. ترس مقابل عشق هست. عشق بی پایان هستی را در مقابل تمام ترسهای از دست دادن های مختلفت نگه دار! عشق جاری هستی از تو محافظت می کند! آنچه می بینی سناریوی انسان بودن روح تو بر روی زمین است. بدون این تجارب تو قدمی به جلو نخواهی رفت. نترس!
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤍در ژرفای وجود، جاییست که کلمات خاموش میشوند و تنها نغمهها سخن میگویند. آنجا که عقل بازمیماند، دل آغاز میشود؛ و آن آغاز، نوریست که از سرچشمهی بیپایان خداوندی میتابد.
🤍موسیقی، زبان بیواژهی روح است؛ نغمهای که از ساحت ملکوت فرود آمده تا پرده از رازهای ناپیدا بردارد. هر نت، جرقهای از نور الهیست که بر تاریکی ذهن میتابد؛ هر آوای لطیف، نسیمیست از عالم معنا که خاک را به آسمان میبرد.
۹ ژوئن، فیلارمونیک برلین
آهنگساز و نوازنده قطعه/ Gibran Alcocer/Idea 10
🤍موسیقی، زبان بیواژهی روح است؛ نغمهای که از ساحت ملکوت فرود آمده تا پرده از رازهای ناپیدا بردارد. هر نت، جرقهای از نور الهیست که بر تاریکی ذهن میتابد؛ هر آوای لطیف، نسیمیست از عالم معنا که خاک را به آسمان میبرد.
۹ ژوئن، فیلارمونیک برلین
آهنگساز و نوازنده قطعه/ Gibran Alcocer/Idea 10
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱و چون جان، به آوای دل گوش فرا دهد، درمییابد که این موسیقی، تنها آوای ساز و صوت نیست،
بلکه تجلّی حضرت وجود است در صورتِ نغمه
و آنگاه که دل تو قابلیّت یابد، در یک نغمهی ساده، جمال بیچون را خواهی دید.
ای سالک!
🌱اگر موسیقی تو را به سکوت کشاند،
بدان که به آستانهی وحدت رسیدهای.
و اگر در سکوت، نغمهای شنیدی،
بدان که حق، خویش را در تو به تماشا نشسته است…
بلکه تجلّی حضرت وجود است در صورتِ نغمه
و آنگاه که دل تو قابلیّت یابد، در یک نغمهی ساده، جمال بیچون را خواهی دید.
ای سالک!
🌱اگر موسیقی تو را به سکوت کشاند،
بدان که به آستانهی وحدت رسیدهای.
و اگر در سکوت، نغمهای شنیدی،
بدان که حق، خویش را در تو به تماشا نشسته است…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موسیقی، صورتگری حق است،
در لباسی از لرزش هوا و جریان ذوق،
و چون نَفَس رحمانی در جان نغمه دَمَد،
جهانِ خلق و امر در هم میپیچد و تو درمییابی که آنچه میشنوی، تو نیستی،
بلکه اوست که خویشتن را در آینهی تو مینوازد.
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
در لباسی از لرزش هوا و جریان ذوق،
و چون نَفَس رحمانی در جان نغمه دَمَد،
جهانِ خلق و امر در هم میپیچد و تو درمییابی که آنچه میشنوی، تو نیستی،
بلکه اوست که خویشتن را در آینهی تو مینوازد.
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱در ژرفای هستی، جاییکه واژهها خاموش میمانند، تنها عشق خداوند سخن میگوید. عشقی بیپایان، بیقید و بیتلاش. عشقی که نه نیازمند دلیل است و نه محدود به زمان. در این عشق، انسان نه تنها نجات مییابد، بلکه معنا مییابد.
🌱نور خداوند همان حقیقتیست که در پسِ هر تاریکی حضور دارد. نوری که دیده نمیشود، اما جان را روشن میکند. نوری که نه خورشید است، نه ماه، بلکه حضوری است درونی، که هرگاه چشم دل بگشایی، آن را خواهی یافت. نور خدا، دانایی نیست، بیداری است. سکوتیست پر از معنا، حضوری بیکلام که قلب را به سوی خویشتنِ برتر میکشاند.
🌱نور خداوند همان حقیقتیست که در پسِ هر تاریکی حضور دارد. نوری که دیده نمیشود، اما جان را روشن میکند. نوری که نه خورشید است، نه ماه، بلکه حضوری است درونی، که هرگاه چشم دل بگشایی، آن را خواهی یافت. نور خدا، دانایی نیست، بیداری است. سکوتیست پر از معنا، حضوری بیکلام که قلب را به سوی خویشتنِ برتر میکشاند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اي انسان!
تو با تلاش و رنج بهسوي پروردگارت ميروي و او را ملاقات خواهي كرد.
(انشقاق -۶)
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
تو با تلاش و رنج بهسوي پروردگارت ميروي و او را ملاقات خواهي كرد.
(انشقاق -۶)
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
🌱ذهنآگاهی یعنی چی؟🌱
ذهنآگاهی یعنی آگاه بودن از لحظهی حال، بدون قضاوت.
یعنی حضور داشتن توی چیزی که الان داره اتفاق میافته، نه درگیر گذشته یا آینده بودن، نه درگیر تفسیرهای ذهنی.
چطور ذهنآگاهی ما رو به «منِ حقیقی» نزدیک میکنه؟
۱-حضور
وقتی کاملاً در لحظهای، دیگه به گذشته فکر نمیکنی، آینده رو پیشبینی نمیکنی، فقط و فقط هستی.
در این لحظهی ناب، چیزی درونت بیدار خواهد شد که همیشه آنجا بوده ولی پشتِ افکار و هویتهایت پنهان شده.
۲- سکوت
نه فقط سکوت بیرونی، بلکه سکوت ذهنی.
وقتی افکار آرام میگیرند، یک فضا بهوجود می آید…آن فضا، همانی هست که «منِ حقیقی» در آن حس میشود.
نه یک فکره، نه یک تصویر ذهنی از خودت بلکه خودِ حضوره.
۳- مشاهده
تو یاد میگیری به جای همهویت شدن با افکار و احساساتت، شاهدشان باشی.
یعنی بگی: «من این فکر نیستم، من دارم این فکر رو میبینم.»
این فاصله، تو رو به آگاهیای میبره که در همه حال حاضر و مشاهدهگره – این همون «منِ حقیقی»ه.
۴- رهایی از هویت های ذهنی
ذهن دائم بهت می گوید کی هستی: «من یه آدم شکستخوردهم»، «من یه هنرمند موفقام»، «من مهربونم»، «من عصبانیم» و…
همهی اینها برچسبهای ذهنی هستند اما تو هیچکدوم از اینها نیستی.
تو اون آگاهیای هستی که این برچسبها رو میبینه و ازشون آزاد میتونه باشه.
🌱پس «منِ حقیقی» چیست؟
یک حس عمیق از هستی
نه مطلبی جدید که بهدستش بیاوری، بلکه چیزی که همیشه با تو بوده. فقط باید لایههای ذهنی را از رویش برداری.
اون لحظهای که در سکوت و حضور فرو میروی و یک حس ناب از آرامش و بیزمانی و مکانی سراغت می آید… چشمه را می بینی…همان است.
منِ حقیقی، چیزی نیست که بشود توصیفش کرد. باید تجربهش کنید.
تمرینهای ذهنآگاهی دروازههایی هستند به سمت این تجربه:
حضور، سکوت، مشاهده، و رهایی از هویتهای ذهنی.
ذهنآگاهی یعنی آگاه بودن از لحظهی حال، بدون قضاوت.
یعنی حضور داشتن توی چیزی که الان داره اتفاق میافته، نه درگیر گذشته یا آینده بودن، نه درگیر تفسیرهای ذهنی.
چطور ذهنآگاهی ما رو به «منِ حقیقی» نزدیک میکنه؟
۱-حضور
وقتی کاملاً در لحظهای، دیگه به گذشته فکر نمیکنی، آینده رو پیشبینی نمیکنی، فقط و فقط هستی.
در این لحظهی ناب، چیزی درونت بیدار خواهد شد که همیشه آنجا بوده ولی پشتِ افکار و هویتهایت پنهان شده.
۲- سکوت
نه فقط سکوت بیرونی، بلکه سکوت ذهنی.
وقتی افکار آرام میگیرند، یک فضا بهوجود می آید…آن فضا، همانی هست که «منِ حقیقی» در آن حس میشود.
نه یک فکره، نه یک تصویر ذهنی از خودت بلکه خودِ حضوره.
۳- مشاهده
تو یاد میگیری به جای همهویت شدن با افکار و احساساتت، شاهدشان باشی.
یعنی بگی: «من این فکر نیستم، من دارم این فکر رو میبینم.»
این فاصله، تو رو به آگاهیای میبره که در همه حال حاضر و مشاهدهگره – این همون «منِ حقیقی»ه.
۴- رهایی از هویت های ذهنی
ذهن دائم بهت می گوید کی هستی: «من یه آدم شکستخوردهم»، «من یه هنرمند موفقام»، «من مهربونم»، «من عصبانیم» و…
همهی اینها برچسبهای ذهنی هستند اما تو هیچکدوم از اینها نیستی.
تو اون آگاهیای هستی که این برچسبها رو میبینه و ازشون آزاد میتونه باشه.
🌱پس «منِ حقیقی» چیست؟
یک حس عمیق از هستی
نه مطلبی جدید که بهدستش بیاوری، بلکه چیزی که همیشه با تو بوده. فقط باید لایههای ذهنی را از رویش برداری.
اون لحظهای که در سکوت و حضور فرو میروی و یک حس ناب از آرامش و بیزمانی و مکانی سراغت می آید… چشمه را می بینی…همان است.
منِ حقیقی، چیزی نیست که بشود توصیفش کرد. باید تجربهش کنید.
تمرینهای ذهنآگاهی دروازههایی هستند به سمت این تجربه:
حضور، سکوت، مشاهده، و رهایی از هویتهای ذهنی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤍✨«تا زمانی که نور با شماست، در نور راه بروید تا فرزندان نور شوید.»
(یوحنا ۱۲:۳۶)
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
(یوحنا ۱۲:۳۶)
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
Forwarded from شفای معنوی✨
🟪🟧کتاب بسیار عالی خوشبختی
از فردی ( ماتئو ریکارد) که توسط نوار مغزی و بررسی های پرشکی که از او انجام شده، به عنوان فردی با احساس بالای شادی درون معرفی شده است.
🟩🟪خوشبختی از نظر علمی قابل اندازه گیری هست و از تعادل درونی بدن و روح ناشی می شود.
این نتیجه یک فرآیند بلوغ است که کاملاً به هر فردی بستگی دارد. بنابراین شادی تصادفی نیست، بلکه همه می توانند آن را بیاموزند.
او با تمرینهای کوچک و دستورالعملهای مراقبه ساده، مسیر روشنی برای زندگی متعادل و شادتر را در کتابش نشان میدهد.
@gottesheilung
از فردی ( ماتئو ریکارد) که توسط نوار مغزی و بررسی های پرشکی که از او انجام شده، به عنوان فردی با احساس بالای شادی درون معرفی شده است.
🟩🟪خوشبختی از نظر علمی قابل اندازه گیری هست و از تعادل درونی بدن و روح ناشی می شود.
این نتیجه یک فرآیند بلوغ است که کاملاً به هر فردی بستگی دارد. بنابراین شادی تصادفی نیست، بلکه همه می توانند آن را بیاموزند.
او با تمرینهای کوچک و دستورالعملهای مراقبه ساده، مسیر روشنی برای زندگی متعادل و شادتر را در کتابش نشان میدهد.
@gottesheilung
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احساسات نگرانی و دلتنگی
حوصله سر رفتن و خشم و نفرت…
مختصات این جهان است.
در جهان پس از مرگ
قوانین و معانی دیگری جاری ست.
این مفاهیم آنجا چنین معنایی ندارند.
@gottesheilung
حوصله سر رفتن و خشم و نفرت…
مختصات این جهان است.
در جهان پس از مرگ
قوانین و معانی دیگری جاری ست.
این مفاهیم آنجا چنین معنایی ندارند.
@gottesheilung
🔴من از او پرسیدم تو که هستی؟
او گفت من را اکنون صدا کردی. مهم نیست چه اسمی به من بدهی.
🔴🔴من همه اسمهایی که تو دوست داری مرا صدا کنی را دارم. (مسیح، کریشنا، الله، پدر..)✨✨
من کنارت هستم.
#تجربه مرگ تقریبی آسترید دوستا
# عضو هیات مدیره تجارب مرگ آلمان
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
او گفت من را اکنون صدا کردی. مهم نیست چه اسمی به من بدهی.
🔴🔴من همه اسمهایی که تو دوست داری مرا صدا کنی را دارم. (مسیح، کریشنا، الله، پدر..)✨✨
من کنارت هستم.
#تجربه مرگ تقریبی آسترید دوستا
# عضو هیات مدیره تجارب مرگ آلمان
https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz