Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻فرارسیدن عید سعید غدیر بر امام زمان عجل الله فرجه و همه محبین امیرالمؤمنین علیه السلام مبارک باد...
🔺@nasery_ir
‌ ‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
* #کلیپ_تصویری #غدیر

🎥 موضوع: سخنان حجت الاسلام حاج شیخ جعفر ناصری به مناسبت عید غدیر

🔺 @nasery_ir
‌ ‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻ولادت امام موسی کاظم علیه السلام بر امام زمان عجل الله فرجه و همه محبین ایشان مبارک باد.
🔺 @nasery_ir
#امیرالمومنین

🔻 یک مرد سیاهی که اسمش افلح بود؛ خدمت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد که آقا من دزدی کردم و برای بار دوم و سوم اقرار کرد، حضرت فرمودند: بر من لازم شد که دست تو را قطع کنم، شرایط هم جمع بوده پس لوازم را بیاورید؛ آوردند و چهار انگشت دستش را هم قطع کردند.
🔸 بعد خود آقا با همان سبکی که مرسوم بود، پانسمان می‌کردند. این بنده خدا انگشت‌هایش را برداشت و بیرون آمد. انگشت‌هایش را در دستش گرفته بود و در بازار کوفه می‌گشت و مدح امیرالمؤمنین را می‌خواند، یک نفر رسید و گفت که چه کسی دستت را قطع کرده است؟
🔹 شروع کرد به خواندن یک مدح مفصلی از آقا امیرالمؤمنین علیه السلام. شخصی خدمت آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و عرض کرد: من امروز چیز عجیبی دیدم، آن کسی که امروز دستش را قطع کردید امروز در بازار کوفه داشت شما را مدح می‌کرد و وقتی که بعضی از منافقین سر به سرش گذاشتند، او بیشتر شروع به خواندن مدح کرد، آقا به امام مجتبی علیه السلام فرمودند که «یا حسن علیک بعمّک الاسود” یعنی برو بیاورش، رفتند و آن مرد سیاه را با انگشت‌های بریده آوردند،
🔸 آقا فرمودند که ما دوستانی داریم که اگر قطعه‌قطعه‌شان هم بکنیم، دست از محبت ما برنمی‌دارند و دشمنانی داریم که اگر تمام دنیا را در کامشان بریزیم محبت ما را پیدا نمی‌کنند.
🔹 بعد حضرت دست آن مرد را روی زانوی خودشان گذاشتند، انگشت‌ها را هم کنار هم گذاشتند و عبای خودشان را روی دست او انداختند و شروع به خواندن یک چیزی کردند که وقتی عبا را برداشتند، دیدند دست چسبیده است. او دیگر در رکاب آقا ماند و در نهروان شهید شد. هم پاک شده، هم [شهید شده است]، ولی منشأ پاکی‌اش محبت امیرالمؤمنین علیه السلام است، همه چیز را پاک می‌کند. (بحار الأنوار، ج۴۱، ص۲۱۰)
کد ۴۵۷
‌ ‌
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir
‌ ‌
‌ ‌
#ولایت #شیطان

🔻 ابوالاسود دوئلی که علم نحو را بانی است، در کوفه خدمت آقا امیرالمؤمنین رسید و عرض کرد: آقا بد روزگاری شده، مردم وابستگی‌شان به شیخین زیاد شده و این مسئله فراگیر شده است و چقدر اینها نماز می‌خوانند! چقدر عبادت می‌کنند! و این فرهنگ، در جامعه جا افتاده، عبادات این‌ها زبانزد شده!
🔸 حضرت دست ابوالاسود را گرفته بودند و داشتند از کوفه بیرون می‌آمدند، فرمودند که ابوالاسود! همینطوری که من الان دست تو را گرفته بودم، پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله) دست من را گرفته بودند، داشتیم از مدینه بیرون می‌رفتیم، فرمودند: یا علی! شیطان وقتی اصل را از کسی گرفت در فروع با او کاری ندارد.
🔹 شیطان آن قدر نادان نیست که هم ولایت را بگیرد، هم نماز را بگیرد. وقتی اثر نماز را گرفت، اصل قضایا را گرفت، می‌گوید: بگذار برود عبادت کند، هر چه می‌خواهد عبادت کند، ولی فایده ندارد، [در تحت] ولایت شیطان دارند می‌روند، امام جور اینها را به بهشت هدایت نمی‌کند. هر کاری می‌خواهند بکنند، بکنند، ولی تو هم حق را بشناس «تعرف اهله“ نگاه به اهل عبادات و کارهایشان نکن.
این یک حقیقتی است.
کد ۴۵۷
‌ ‌
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir
‌ ‌
‌ ‌
#زمان

🔻 گاهی آنقدر انسان از زمان عقب می‌افتد و خودش خبر ندارد! چرا انسان بعضی وقت‌ها می‌بیند که روز عاشورا منقلب نیست ‏و یا روز عید غدیر خوشحال نیست و روی قواعد پیش نمی‌رود؟
🔸 شاید یکی از دلیل‌هایش این باشد که ما همپای زمان نمی‌توانیم پیش برویم تا از نعمتی که [زمان و فرصتها] خداوند در اختیار ما قرار داده است استفاده کنیم؛ در ابعاد مختلف [با این مشکل مواجهیم] که یک بخش از آن، ولایت است و همین بخش هم شاخه‌های زیادی دارد.
🔹 باید ما آن قدر رشد داشته باشیم تا عاشورایمان عاشورا باشد و عید غدیرمان عید غدیر باشد. ما همیشه عقبیم؛ لذا گاهی یک کسی دو سال یک ‏بار عاشورا را درک می کند، گاهی پنج سال یک بار، گاهی شاخه های پایین‌ترش را درک می‌کند.
🔸 در خوبی‌هایش [مانند اعیاد] هم همینطور. لیلة القدر هم ‏همینطور است که شخص، مطلب را متوجه نمی‌شود و اصلا در این زمانی که الان دارد اتفاق میفتد، نیستند و از قافله عقب‌تر هستند؛ یعنی همه‌مان همینطوریم. همپای زمان [و آنگونه] که خدای متعال از ما خواسته پیش نمی‌رویم.
کد ۱۵۶
‌ ‌
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir
‌ ‌
‌ ‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#امیرالمومنین

🔻 در یک شب در جنگ صفین (لیلة الهِرّیر) شب سردِ سختی بود، در همه جنگ‌ها به سختی ماندگار شد، حضرت امیر علیه السلام شمشیر را برداشتند و به لشکر دشمن حمله کردند، یک شب تا صبح، برای هر گردنی که می‌زدند، یک تکبیر می‌گفتند و اصحاب می‌شمردند، از پایان شب تا نزدیک طلوع آفتاب، آقا ۶۰۰ تکبیر گفتند، رفتند و برگشتند.
🔸 هوا که روشن شد، اصحاب آمدند در بین کشته‌های دشمن دیدند ۶۰۰ نفر را حضرت گردن زده‌اند و جریان جنگ صفین از اینجا سفره‌اش جمع شد.
🔹 یک تنه حضرت اینکار را کردند، مؤمنی با آن رقّت قلب اینچنین [موقع جنگ بجنگد واقعا عجیب است]، اصلا چاقو به حضرت داده باشند و همه ۶۰۰ نفر هم خوابیده باشند [و حضرت اینکار را کرده باشند باز عجیب است تا چه رسد به کشتن موقع جنگ و درگیری]- اینها همه‌شان سپر داشتند، در بین آنها آدم‌هایی بود که در باطل خودشان قوی‌ بودند.
کد ۴۵۷
‌ ‌
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir
‌ ‌
‌ ‌
#صاحب_بن_عباد #امیرالمومنین

🔻 صاحب ابن عباد وزیر بود ولی ادیب قوی هم بوده است. او می‌گوید که:
انا جمیع من فوق التراب
فداء تراب نعل ابی تراب.
[یعنی من و همه کسانی که بر خاک قدم می زنند فدای خاک کفش‌های امیرالمومنین علیه السلام]
🔸 صاحب یک شعر دیگری هم دارد مثل اینکه صاحب با یک زنی بدکاره راجع به معاویه درگیر می‌شود و آن زن صاحب را به معاویه ترغیب می‌کند؛ این را هم به شعر درآورده:
قالت تحب معاویه قلت اسکتی یا زانیه
قالت أسَأتَ جوابنا أعدَدتُ قولی ثانیه
[آن زن گفت معاویه را دوست داری؟ گفتم ساکت باش ای زانیه گفت بدجور جوابم دادی من هم جواب دیگری به او داد]
یا زانیه یا زانیه یا بنت الفی زانیه
أأُحِبَّ مَن شَتمَ الوصّی علانیه؟
فعلی یزیدَ لعنةٌ و علی أبیه ثمانیه
[گفتم ای زانیه ای زاینه ای دختر هزاران زانیه آیا من دوست داشته باشم کسی را که وصی پیامبر را علنا ناسزا می گفت؟ پس لعنت بر یزید و بر پدرش معاویه هشت بار لعنت]
🔹 صاحب، اشعار زیبایی دارد، خیلی ولایی بوده است.
کد ۴۵۷

‌ ‌
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir
‌ ‌
‌ ‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهادی pinned a 🔹 sticker
🔻شهادت مظلومانه حضرت میثم تمار علیه السلام را خدمت امام زمان علیه السلام و دوستدارانشان تسلیت عرض می‌نماییم.

🔺 @nasery_ir
* #علم #میثم_تمار

💠 علم حضرت میثم تمار علیه السلام

🔻در هر حركت ريز و درشتى که در اطراف ما اتفاق می افتد، حتى در حرکت يک مارى كه دارد مى‏ پيچد و به سمت خانه ‏اش می‏رود؛ كلى اطلاعات است.
🔸همه اين ها روى حساب و كتاب است. در قیامت حساب و كتاب هايش برای انسان مشخص می شود. تمامش هم قواعد علمى براى زندگى است منتهى ما جاهل هستيم.
اگر كسى بداند؛ پر از زواياى علمی است. حتی هوايى كه می وزد.
🔹در کتب روایی نقل شده که ميثم تمّار با برخی از دوستان و اصحاب اميرالمؤمنين‌‌ عليه ‏السلام در كشتى نشسته بودند و در رودخانه داشتند مى ‏رفتند. يک دفعه باد گرفت و طوفان شد. میثم سرش را بيرون كرد و گفت كه معاويه الان مرد. بعضى از افرادی که آنجا بودند روز و ساعت این حرف را نوشتند بعد از یک هفته خبر مرگ معاویه آمد و معلوم شد همان ساعت معاويه مرده است.
(رجال الكشی، ص80)
این بزرگوارن علم منايا و بلايا داشتند.
‌ ‌
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir
‌ ‌
* #حضرت_میثم_تمار

💠 میثم تمار و تاوان عشق

🔻یکی از کساني که قبل از جريان عاشورا شهید شد ميثم تمار بود. شايد چند روز به عاشورا مانده بود که او را گرفتند و مصلوب کردند. وقتي ميثم به صلیب کشیده شده بود هنوز اسراري را مي‌گفت. از جمله به جريان شهادت آقا سيدالشهداء در روز دهم محرم اشاره کرد. مي‌گفت: مردم بياييد تا براي شما بگويم، اين‌ها را آقاي من اميرالمؤمنين براي من گفته است و آن‌قدر در تشيّع قوي بود و ابوترابي بود که اصلا عبيدالله به همین خاطر گفت: خيلي دوست داشتم بر تو مسلط شوم.
🔸 مشهور بود که ميثم تمار عجم است، از ايران رفته بود. لذا عبيدالله وقتي با ميثم روبه‌رو شد به او گفتند: اين ميثم نزديکترين فرد به ابوتراب بود. عبيدالله گفت: اين عجمي است؟ به او گفتند: بله. عبيدالله گفت: «أين ربّک؟» چون تصور مي‌کرد که اين‌ها مجوس هستند. ميثم گفت: «لَبِالْمِرْصادِ» نه اينکه بگويد «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» عبيدالله خيلي تعجب کرد، گفت: اين عجمي عجب فصاحت و بلاغتي دارد!
ادامه دارد...
‌ ‌
ادامه مطلب قبل...

🔻عبيدالله پرسيد: مولاي تو نگفته است که تو را چگونه خواهم کشت؟ ميثم گفت: بله مولای من فرموده اند که ما ده نفر هستيم و ما را مصلوب خواهي کرد و چوبه دار من کوتاه‌تر از بقيه است تا سه روز من مصلوب هستم و بعد آهني بر من فرود مي‌آورند و من کشته مي‌شوم و اولين فردي هستم که لجام بر دهان من مي‌ زنند.
🔸 حُصين رئيس شُرطه کوفه بود، عبيدالله به او گفت: اين را ببر مصلوب کن. اما به خاطر اينکه با مولاي او مخالفت کرده باشيم مراقب باش از اين کارهايي که گفت، انجام ندهی.
🔹 مي‌خواست باپيشگويي‌هاي اميرالمؤمنين (عليه السلام) مخالفت کرده باشد. ميثم گفت: چگونه تو مي‌تواني مخالفت کني در حالي که مولاي من از رسول خدا و او از جبرائيل و جبرائيل از خداوند نقل کرده است.
ادامه دارد...
‌ ‌
ادامه مطلب قبل...

🔻آن وقت مرسوم نبود که برای دار زدن افراد طناب را به گردن افراد بیندازند. بلکه دست و پاي او را بالای دار به چوبه دار مي‌بستند و او را رها مي‌کردند، گاهي سه روز چهار روز طول مي‌کشيد تا يک نفر فوت کند. ميثم را هم همين‌طور مصلوب کردند.
🔸 روز دوم به عبيدالله گفتند: میثم شما بني اميه را مفتضح کرد! عبيدالله بي‌اختيار شد و گفت: برويد او را لجام بزنید، براي اولين بار اين دستور را داد با هيچ متهمي اين کار را نمي‌کردند. روز سوم وقتي عبيدالله شنيد با آهنی ضربه‌اي بر ميثم زده‌اند و او شهيد شده است. رئيس شُرطه را خواست، گفت: چرا اين کار را کرديد؟ مگر من نگفتم فقط مصلوبش کنيد؟ گفت: امير خود تو دستور دادی. بعد عبيدالله به ياد آورد که خود او گفته است و اين‌ها را آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) براي ميثم و ميثم براي مردم گفته بود.
‌ ‌
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉 @nasery_ir
‌ ‌
2024/06/29 02:53:14
Back to Top
HTML Embed Code: