Telegram Web
چرا مردسالاری در حال کشتن مردان است؟🔺

«میان میزان برابری جنسیتی در یک کشور و بهزیستی مردان رابطه‌ی مستقیمی وجود دارد؛ بهزیستی‌ای که بر مبنای شاخص‌هایی همچون رفاه، سلامت روانی، خلاقیت و خودکشی سنجیده می‌شود. احتمال طلاق، افسردگی و مرگ ناشی از خشونت در میان مردان (و زنان) ساکن کشورهای اروپایی‌ای که از نظر برابری جنسیتی وضعیت بهتری دارند، کمتر است.»

@NashrAasoo 💭
«شهرهای بمباران‌شده، کودکان جان‌باخته، زندان‌های مخوف و صف طولانی آوارگان. جهان بیش از یک دهه سوریه را با این تصاویر مشاهده کرد: تصاویری که در کنار عکس‌ها و گزارش‌های خبری، در رمان‌ها، داستان‌های کوتاه و شعرهای نویسندگان سوری هم برای مردم جهان منتشر می‌شد. سرکوب خشونت‌آمیز اعتراضات و آزار و اذیت مخالفان، بسیاری از نویسندگان سوری را مجبور به ترک کشور کرد. این نوشتار نگاهی است به ادبیات سوریه پیش از جنگ داخلی این کشور و در سال‌های پس از آن که به سقوط رژیم اسد انجامید.»

aasoo.org/fa/articles/5082
@NashrAasoo 🔻
روایت رنج و مقاومت: ادبیات سوریه چگونه جهان را مخاطب قرار داد؟🔻

به قدرت رسیدن حزب بعث در سال ۱۹۶۳ با کودتایی که حکومت آن را انقلاب ۸ آذار می‌خواند، تأثیر عمیقی بر زندگی فرهنگی سوریه گذاشت. نویسندگان، منتقدان و ناشران به شبکه‌های فرهنگی دولت وابسته شدند و از آن به بعد نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و اتحادیه‌ی نویسندگان عرب بخش عمده‌ای از محتوای تولیدات ادبی را تعیین می‌کردند. در نتیجه، نویسندگان اغلب به شکل‌های ظریف‌تری از انتقاد متوسل می‌شدند و اعتراضات خود را در داستان‌های نمادین یا استعاری بیان می‌کردند. با روی کار آمدن رژیم اسد در سال ۱۹۷۰، از شهروندان انتظار می‌رفت که روایت رسمی ۸ آذار را بپذیرند و برای دهه‌ها خودکامگیِ شکست‌ناپذیر خاندان اسد، ادبیات سوریه را شکل داد. هنرمندان سوری اما محدودیت‌ها را با خلاقیت‌های زیبایی‌شناختی شکستند و با تکیه بر استعاره و رمز، فضاهایی ایجاد کردند که در آن تا حدی تنوع و رقابت وجود داشت. آنها موفق به ایجاد فضای نسبتاً مقاومی در برابر سرکوب شدند.

با آغاز خیزش مردم سوریه، سمر یزبک، رمان‌نویس سوری، به سراسر سوریه سفر کرد. او از نزدیک شاهد آغاز قیام مردم بود و در انواع گوناگونی از فعالیت‌های عمومی و جنبش‌های اجتماعیِ نوپا مشارکتِ فعال داشت. در این دوره، او دفتر خاطراتی شامل تأملات و مشاهداتِ شخصیِ خود نوشت. شهادت‌هایی که او جمع‌آوری کرد در کتاب زنی در آتش متقابل: خاطرات انقلاب سوریه منتشر شد. نظرات صریح یزبک به‌سرعت خشم رژیم را برانگیخت. با این حال، او به لطف همدلی و مهارت روزنامه‌نگاری، شهادت‌هایی شفاهی از مردم عادی سوریه را گردآوری کرد که مملو از امید، نشاط و شرح جنایت‌های وحشتناک است و تصویری منحصربه‌فرد از قیام سوریه ارائه می‌دهد. این کتاب گواهی متواضعانه و مؤثر بر قدرت و تعهد سوری‌های گمنامِ بی‌شماری‌ است که برای آزادی خود متحد شدند. یادداشت‌های روزانه و الهام‌بخشِ او جهانیان را دعوت ‌کرد تا به مصیبت‌های سوریه نگاهی دوباره بیندازند. با این کتاب، یزبک به یک «نویسنده‌ی شاهد» تبدیل شد، نویسنده‌ای که برای نشان دادن چهره‌ی انسانی رنج‌، درباره‌ی جنایت‌ها می‌نویسد.

دیمه‌ ونوس، رمان‌نویس سوری، ترس از دیکتاتوری و ترس از ترس را به موضوع اصلی رمان هراسیدگان تبدیل کرد. کتاب او زندگیِ زن جوانی را در دمشق در طول جنگ داخلی سوریه توصیف می‌کند، زنی که دست‌نوشته‌ای از عاشق سابق خود را که به آلمان فرار کرده است دریافت می‌کند. او در مصاحبه‌ای گفته است: «انقلاب دیوار ترس را شکست، هرچند آن را کاملاً ویران نکرد. ترس از همه چیز بود ــ رژیم، قدرت، ارتش و حتی مردم. مردم از یکدیگر می‌ترسیدند و به هم بدگمان بودند. انقلابنه تنها علیه رژیم، بلکه علیه هر چیزی بود که ترس ایجاد کند. من با ترس بزرگ شدم و نسلِ من نسلی ترسو بود. نسلِ من خاطراتی از قتل عام حمص دارد که در آن حدود ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر کشته یا مفقود شدند. بعضی هنوز مفقود مانده‌اند و خانواده‌هایشان همچنان به دنبال آنها هستند.»

@NashrAasoo 💭
اگر از آزادی بیان دفاع نکنیم کارمان به زندگی در استبداد ختم می‌شود
مارگارت اتوود

«مخالفان سانسور اغلب مجبور می‌شوند از آثاری دفاع کنند که در شرایط عادی آن‌ها را به طرز کوبنده‌ای نقد می‌کردند. اما این دفاع ضروری است چرا که در غیر این صورت صدای همه‌ ما را خفه خواهند کرد.»

@NashrAasoo 💭
«انقلاب به چه معناست؟ آیا فردای بهتر در گرو انقلاب سیاسی است یا انقلاب اجتماعی؟ برای تغییر سرنوشت یک ملت به تغییرات بنیادی در ساختار ارزش‌ها نیاز است یا تغییرات ناگهانی در ساختار قدرت؟ در قسمت ششم از پادکست «با کمی تردید» به این مباحث می‌پردازیم.»

aasoo.org/fa/podcast/5079
@NashrAasoo 🔻
ناظر جرم، شریک جرم است🔻

«در دهه‌ی ۱۹۶۰، بازماندگان هولوکاست شروع به انتشار روایت‌های خود برای مخاطبی کردند که عمدتاً بی‌اعتنا بود. ژان امری با طنزی تلخ نوشت: «انتظار کمک داشتن و کمک را قطعی پنداشتن یکی از تجربه‌های بنیادین بشر است...» آرتور مورس، روزنامه‌نگار آمریکایی، در تحقیق خود وقتی شش میلیون جان باختند: گاه‌شمارِ بی‌اعتناییِ آمریکایی بر شریک جرم بودن ناظران صحه گذاشت: «باید بفهمیم که هولوکاست چطور در گذشته اتفاق افتاد ــ نه تنها با توجه به قاتلان و مقتولان بلکه با توجه به ناظران.» در پرتو خاطره‌ی هولوکاست، تماشاچیان به شریک جرم تبدیل شدند زیرا در انجام وظیفه به شکلی مهلک قصور کرده بودند.»

@NashrAasoo 💭
«چه کسی از مصرف بی‌رویّه و اتمام منابع طبیعی آسیب می‌بیند؟ شاید بگوییم که این سیاست به آدم‌هایی که ۳۰۰ سال دیگر و بعد از آن به دنیا می‌آیند صدمه می‌زند. با وجود این، سیاست‌های اقتصادی صرفاً بر سطح زندگی تأثیر نمی‌گذارد؛ این سیاست‌ها بر این مسئله هم تأثیر می‌گذارد که چه کسانی وجود خواهند داشت.»

aasoo.org/fa/articles/5012
@NashrAasoo 🔻
آیا باید انقراض بشر را به تأخیر انداخت؟

🔸 دِرِک پارفیت، فیلسوف فقید، می‌گفت ما دو گزینه داریم. می‌توانیم با دقت از مواهب و ذخائر کره‌ی زمین پاسداری کنیم، در زیرساخت‌ها و انرژی‌های تجدیدپذیر سرمایه‌گذاری کنیم و منابع این سیاره را برای نسل‌های بعدی به ارث گذاریم. یا می‌توانیم این ذخائر را خالی کنیم و مصرف منابع را در کوتاه‌مدت چنان افزایش دهیم که گویی فردایی وجود ندارد. اگر سیاستِ حفظ منابع طبیعی را اتخاذ کنیم، سطح زندگی‌مان تا مدت‌ها ارتقا خواهد یافت. اگر سیاستِ اتمام منابع طبیعی‌ را در پیش بگیریم، سطح زندگیِ نسل کنونی اندکی بیش از حالت قبلی [اتخاذ سیاست حفظ منابع طبیعی] ارتقا خواهد یافت اما بعد از حدود ۳۰۰ سال سطح زندگیِ نسل‌های بعدی به شدت تنزل خواهد کرد و سپس برای مدتی نامعلوم در سطحی شبیه به سطح زندگیِ نسل کنونی راکد خواهد ماند.

🔸 وقتی این دو گزینه را به دانشجویانم ارائه می‌دهم، ۹۰ درصد از آنها سیاستِ حفظ منابع طبیعی را انتخاب می‌کنند. بسیاری از آنها نیز ادعا می‌کنند که انتخاب سیاستِ اتمام منابع طبیعی غیراخلاقی است. پارفیت با آنها موافق است اما توضیح دادن چنین قضاوت‌هایی را دشوار می‌داند. چه کسی از مصرف بی‌رویّه و اتمام منابع طبیعی آسیب می‌بیند؟ شاید بگوییم که این سیاست به آدم‌هایی که ۳۰۰ سال دیگر و بعد از آن به دنیا می‌آیند صدمه می‌زند. با وجود این، سیاست‌های اقتصادی صرفاً بر سطح زندگی تأثیر نمی‌گذارد؛ این سیاست‌ها بر این مسئله هم تأثیر می‌گذارد که چه کسانی وجود خواهند داشت. بسته به این که در سکوی نفتی کار کنیم یا در نیروگاه بادی، با اتوبوس رفت‌وآمد کنیم یا با خودروی شخصی، از عهده‌ی تأمین هزینه‌ی مهدکودک برآییم یا نه، با آدم‌های متفاوتی معاشرت می‌کنیم، دست به انتخاب‌های متفاوتی می‌زنیم و، در نهایت، فرزندانِ متفاوتی به دنیا می‌آوریم. این فرزندان هم به نوبه‌ی خود فرزندانی را به دنیا می‌آورند که اگر سیاستِ حفظ منابع طبیعی را اتخاذ کرده بودیم وجود نمی‌داشتند. اگر بر اساس همین منطق، تسلسل نسل‌ها را دنبال کنیم، سرانجام به جایی می‌رسیم که می‌توان گفت اگر سیاستِ حفظ منابع طبیعی را انتخاب کرده بودیم هیچ‌یک از کسانی که ۳۰۰ سال پس از اتخاذ سیاستِ اتمام منابع طبیعی به دنیا می‌آیند وجود نمی‌داشتند. بنابراین، اگر سیاستِ اتمام منابع طبیعی را برگزینیم، هیچ‌کسی وجود نخواهد داشت که بتواند بگوید «این انتخاب زندگی‌ام را بدتر کرد» ــ بدون چنین انتخابی، آنها اصلاً وجود نخواهند داشت! اما معلوم است که اتمام منابع طبیعی سیاستِ بدتری است. پارفیت این را «مشکل ناهمسانی» می‌نامد.

🔸 به احتمال زیاد ما با خطر انقراض قریب‌الوقوع مواجه نیستیم. اما فرزندان نوه‌های ما، مثل آخرین نسل مورد نظر مولگن، از بعضی از منابع معنابخش (تشکیل خانواده در جزایر مالدیو یا نواحی ساحلیِ بنگلادش، حفاظت از دیواره‌ی بزرگ مرجانی در اقیانوس آرام، اشتغال به شغل‌های خودکارشده) محروم خواهند بود. ما وظیفه داریم که منابعی فکری را برای آنها به جا بگذاریم تا بتوانند منابع معنابخش جدیدی را بیابند: ما موظف‌ایم که «تخیل اخلاقیِ» مورد نظر مولگن را برانگیزیم، آنچه را که جان استوارت میل «آزمایش‌ها در زندگی» می‌خواند روا بدانیم و فضای تأمل فلسفی را فراهم کنیم. این دو کتاب کارکردهای متفاوتی دارند. کتاب الیزابت فینرون-برنز ــ که باید در فهرست مطالعاتیِ دانشجویان قرار گیرد ــ به پرسش‌های دیرین اخلاق جمعیت‌محور، پاسخ‌های جدیدی می‌دهد. کتاب تیم مولگن مسئله‌ی جدید (و نسبتاً نامتعارفی) را مطرح می‌کند. ممکن است که خوانندگانِ این کتاب استدلال‌های او را بی‌عیب‌ونقص نشمارند و پاسخ‌هایش را بحث‌انگیز بدانند. اما به نظر می‌رسد که او به یک اندازه به دنبال متقاعد کردن و به فکر واداشتن خوانندگان است: دِین ما به آیندگان این است که استعداد کاوش خلاقانه در معنای زندگی را پرورش دهیم.

@NashrAasoo 💭
نومیدی و بی‌تفاوتی به جایی راه نمی‌برد🔺
آریل دورفمن در گفتگو با مهراد واعظی‌نژاد

«من این درد و غمی را که بر زندگی‌ام رد انداخته انتخاب نکردم. انتخاب من نبود که در کشوری با حکومت دیکتاتوری زندگی کنم. آنچه می‌توانستم انتخاب کنم ــ و کردم ــ این بود که آن تجربه‌ها را در قالب واژه‌ها برجسته کنم. چرا که با همین ارتباط، با همین نفس بیان کردن است که می‌توانیم بر درد غلبه کنیم. و از آن مهم‌تر، تنهایی و نسیان ــ این برادران دوقلوی مرگ ــ را شکست دهیم.»

@NashrAasoo 💭
در ستایشِ خواندن و داستان
✍️
ماریو بارگاس یوسا

«گاه با خود می‌گفتم که در کشوری مثل سرزمینِ من که خوانندگان کمی دارد، با این همه آدم فقیر و بی‌سواد، و با این همه بی‌عدالتی که در آن، فرهنگ، امتیاز آدم‌های معدودی است، آیا داستان‌نویسی، نوعی تجمل خودمدارانه نیست؟ البته این تردیدها، ندای مرا خاموش نساخت و به ‌نوشتن ادامه دادم، حتی در مواقعی که چرخاندن زندگی بیشترِ وقتم را می‌بلعید. فکر می‌کنم که کار درستی می‌کردم چون اگر لازمه‌ی شکوفایی ادبیات این بود که ابتدا جامعه به فرهنگ عالی، آزادی، رفاه و عدالت دست یابد، ادبیات هرگز به‌ وجود نمی‌آمد. اما به‌ برکت ادبیات، و به ‌سبب آگاهی‌هایی که ارزان می‌دارد، و شوری که بر می‌انگیزد، و سرخوردگی‌مان از واقعیت ــ آن‌گاه که از سفر به جهان زیبای خیالین باز می‌آییم ــ تمدنِ ما به اندازه‌ی زمانی که داستان‌گویان با قصه‌های خود انسانی‌کردنِ زندگی را آغاز کردند، بی‌رحم نیست.»

@NashrAasoo 💭
2025/02/18 07:02:39
Back to Top
HTML Embed Code: