Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
9725 - Telegram Web
Telegram Web
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️مدرسه: میعادگاه ایدئولوژی یا آزادی؟ ... ده اصل برای آموزش و پرورش کارآمد


@NazariyehAdabi
👍13👎41
زندگی جرقه‌ای میانِ دو گودالِ تاریکِ همسان  هست، تاریکیِ پیش از تولد و تاریکیِ پس از مرگ. و چقدر عجیبه که ما برای دومی این قدر نگرانیم و به اولی این قدر بی‌توجه!

«درمان شوپنهاور»

-اروین د. یالوم
30👍13👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️درباره‌ی عظمت خوشی‌های كوچک

▫️ترجمه و گوینده:
#ایمان_فانی


@NazariyehAdabi
20👎4👍2
هیچ کس نمی‌تواند برای شما پلی بسازد که دقیقا بر روی آن از جریان زندگی عبور کنید، هیچ کس جز خود شما!

-آرتور شوپنهاور
44👍15👎2
هر چند برای ملت ایرانی به اقتضای طبیعت روزگار متأسفانه دوره‌های تنزل و انحطاط نیز پیش آمده که در آن دوره‌ها از ابراز استعداد و مایۀ خداداد ممنوع و محروم گردیده است ولیکن ظلمت آن ایّام همه وقت عارضی و قهری و موقتی بوده و با این همه هیچگاه تندبادِ حوادث که بر ایران و مردم آن هجوم آورده چراغِ معرفت را در آن مملکت و آتشِ ذوق و شور را در دل ایرانیان به کلّی خاموش ننموده و به قول خواجه حافظ شیرازی:
از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

«ایران را چرا باید دوست داشت؟»

-محمد‌علی فروغی
57👎13
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ماریانا الساندری معتقد است: زندگی خیلی دشوار است، اما می‌توانیم در گرفتاری‌ها به داد هم برسیم. کتاب «دیدن در تاریکی» به ما می‌گوید چطور به خودمان و دیگران دروغ می‌گوییم که خوبیم، درحالی‌که اصلاً خوب نیستیم. ماریا الساندری، فیلسوف اگزیستانسیالیست معاصرمان، با مثال‌هایی از زندگی خودش، آدم‌های عادی، و الهام از متفکران بزرگ به ما راهی تازه نشان می‌دهد و می‌گوید چرا ممکن نیست انسان باشیم بدون اینکه احساساتی همون رنج، خشم، سوگ، اضطراب و افسردگی را تجربه کنیم.

▪️دیدن در تاریکی، ماریانا الساندری، ترجمهٔ احسان سنایی اردکانی


@NazariyehAdabi
👍1910
افراد همیشه در راه کمالِ مطلوبِ خود عمل نخواهند کرد (هرچند غالباً چنین خواهند کرد)، به طوری که تصمیمات اجتماعی ممکن است جایگزین انتخاب‌ها و آرزوهای شخصی شوند اگر و فقط اگر آن تصمیمات نیز علاقه و توجهی حقیقی و اصیل را برای منافع غیرقابل کاهش فردی به وجود می‌آورد. هیچ دلیل ذاتی و طبیعی وجود ندارد که چرا اشخاص همیشه باید در پی خیر و صلاح خودشان باشند یا چرا همیشه این کار را بهتر از آنچه از عهده‌ی دیگران برآید، بتوانند برای خودشان انجام دهند. اما آن گزینه‌ی قطعی و مهم باید در اختیارشان قرار گیرد، زیرا اغلب در پیگیری خیر و صلاح خودشان موفق، یا دست کم از آن تلاش منتفع خواهند شد. در اختیار بودنِ آن بستگی به مجموعه‌ای از اعتقادات اجتماعی دارد که تضادی اجتناب‌ناپذیر میان ارزش‌های گروهی و فردی قائل نیست و پیگیری سازگار آن ارزش‌ها را مجاز می‌داند.

▪️حقوق فردی و مبانی حقوق بشر
#مایکل_فریدن


@NazariyehAdabi
13👍1
کاسپین آبِ حیاتِ دلِ ماست
آری این گوهرِ جان ایران است

هیچگاه از خفقان باکی نیست
چون که مرگ خفقان ایران است

دشمن ملک کیان می‌داند
که بر او پُتک گران ایران است

دشمن ار نامهربانی بکند
خصم هر نامهربان ایران است

قلب من هر دم و آن می‌گوید:
بهتر از جان و روان ایران است

ملت ما همه دم جان به لَبَست
آنکه باشد نگران ایران است

ای جوانان غیور میهن
دلبر این دِل و جان ایران است

#خشایار_امیری


@NazariyehAdabi
💔2116👎13👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️نفع شخصی و تراژدی دارایی‌های مشترک


@NazariyehAdabi
👍112
‍‍ ما دچار شر هستیم، پس محتاج اندیشیدنیم تا زندگی را در عینِ شرآمیزی و ناسازی، معنا ببخشیم و نگذاریم فاصله میان مرگ و زندگی به هم آید. شر، آزمون و عیاری برای توانایی فهم انسان به طور مطلق است.

-هانا آرنت
36👍19👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با من بیا
در کشورِ من کوهی‌ست
در سرزمین من رودخانه ایست
با من بیا
و تو ای تنها محبوب من
ای دانه ی سرخ و کوچکِ گندم،
پیکار ما دشوار است،
زندگی دشوار،
اما تو با من خواهی آمد...

#پابلو_نرودا
ترجمه و اجرا: احمد پوری


@NazariyehAdabi
29💔1
آیا تراژدی بزرگتر از این قابل تصور است که در تلاش آگاهانه خود برای شکل دادن به آینده خود بر اساس آرمان‌های والا، درواقع نتیجه‌ای کاملا متضاد با آنچه در پی آن بوده‌ایم تولید کنیم؟

-فردریش فون هایک
👍3912👎4
اصطلاح توده‌ها، تنها به مردمی اطلاق می‌شود که ماهیتاً چیزی بیشتر از مجموعه‌ای از انسان‌هایی بی‌هویت و بی‌تفاوت نیستند، در نتیجه نمی‌توان آن‌ها را در سازمانی مبتنی بر مصلحت مشترک، یا در احزاب سیاسی و حکومت‌های محلی یا در سازمان‌های حرفه‌ای و اتحادیه‌های کارگری، متشکل کرد.
این مردم، به گونه‌ای بالقوه، در هر کشوری وجود دارند و اکثریت عظیم افراد خنثی و از نظر سیاسی بی‌تفاوت کشور را تشکیل می‌دهند که نه به حزبی می‌پیوندند و نه حتی به پای صندوقهای رای می‌روند.
در هر کجا که توده‌هایی وجود داشته باشند که به دلایلی به سازمان سیاسی گرایش پیدا کرده باشند، شکل‌گیری جنبش‌های توتالیتر، امکان پذیر است.
این توده‌ها، بر اثر آگاهی از یک مصلحت مشترک، گردهم نمی‌آیند. آن‌ها فاقد آن احساس تمایز طبقاتی ویژه‌ای‌اند، که در هدف‌های معین و محدود و دسترس‌پذیر بیان می‌شود.

«توتالیتاریسم»

-هانا آرنت
👍3211👎3
چند غمِ جهان خوری، چیست جهان؟ خرابه‌ای ...

-عطار
👍31💔97
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آزادی؟
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می‌زنند

سرزمین؟
کدامین سرزمین؟
آن سرزمینی که هر روز به غارتش می‌برند؟
آن دشتی که برهوتش کرده‌اند
یا آن کوهستانی
که صخره‌اش، سنگِ مُرده شورخانه شد؟

کدامین است؟
آن سنگ و آن خاک و آن چشمه و ریگی
که بند و زندان زاییده است؟

نمی‌دانم میهن کدام است!
آزادی کدام است،
نمی‌دانم!

آن جویباری که در روز روشن
سرچشمه‌اش را غارت کردید؟
آن معشوقه‌ای که در خواب
چشم‌هایش را دزدیدید؟
آن ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج بردید؟
یا آن ماهی
که شبِ چهارده‌اش را ربودید؟

آزادی، اسبی‌ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می‌زنند

#شیرکو_بیکس
ترجمه:
#بابک_زمانی

@NazariyehAdabi
💔6224👍15👎6
وطن کجاست
که آوازِ آشنای تو
چنین دور می‌نماید؟

-احمد شاملو
💔345👎3
ایرانْ ایرانِ هزاره هاست و در ایرانِ امروز نه گُم می شود نه فراموش!
ایرانْ تنها آنی نیست که امروز با آن روباروایم. ایرانْ سرزمینی است که هزاران استوره آفریده، آیین ها به پا داشته و بر آیین های پس از خود در سراسر جهان هنایش(تأثیر) نهاده است. ایرانْ بنیادگذارِ فرمانروایی ای ست که ژرف ترین و زیباترین گونهٔ فرمانروایی را به جهان و جهانیان پیشکش کرده است. ایرانْ تنها یک سرزمین نیست، بینشی است که می باید آن را زیست. ایرانْ آن نگاهی است به هستی و هستومندان که در «مهریشت» می خوانیم. ایرانْ آن بینشی است که در «استوانهٔ کورش» با آن روبارو می گردیم که به دروغ، مُهرِ نگرشِ فریبناکِ «حقوق بشر» بر آن نهاده اند. ایرانْ آن همیاری و مِهری است که بر «دیوارهای تخت جمشید» نمایان است. ایرانْ «نبردِ دلیرانه ای»ست در بازپس گیریِ سرزمین و آیین و استوره ها از سوی اشکانیانِ سرفراز. ایرانْ «شاهنامه» است و هزاران سرفرازی. ایرانْ تاریخِ بلندی ست از اندوه و شادی، از پیروزی ها و شکست ها. ایرانْ خیام است، حافظ است، سعدی است. ایرانْ عطار است و مولانا، فارابی است و پورسینا، حلاج است و سهروردی. ایرانْ سورناست، بابک است و هزاران جانباز و میلیون ها دلدادهٔ گمنام…
ایرانِ امروز بر لبهٔ تیغ می زید و یاریِ ایرانیان را نیاز دارد. ایرانْ فریب نمی دهد ولی ایرانیانِ بسیاری شوربختانه به آسانی فریبِ بیگانگان را می خورند. ایرانْ ما را هرگز وانمی نهد ولی بسیاری از ایرانیان به آسانی این کُهنخاک را خوار می دارند و آن را وامی نهند. ایرانیانِ بی مِهر می آیند، می روند و فراموش می شوند. ایران می مانَد با مِهرورزانش و می بالَد. ایرانی بی ایران تنها سایه ای ست سرگردان. ایرانْ ایرانِ هزاره هاست و در ایرانِ امروز نه گُم می شود نه فراموش!

-خسرو یزدانی
37👍10👎5
باشد روزی که آب و نان به‌شرط ندهند و بیداد از دهان دادگری سخن نگوید و دانش مرد و زن نشناسد.

«پرده نئی»

-بهرام بیضایی
66
پسرم که رفته جبهه... اون یکی پسرم را که از کار بیکار کردن یعنی کارخانه‌شان تعطیل شد... خودمم که علافم. نه کاری هست و نه کاسبی... پول و پله‌ای ندارم که دست زن و بچه‌هام را بگیرم و از ئی خراب‌شده برم بیرون... پس باید بمونم و با ترکش خمپاره مثل گوشت قربانی آش و لاش شم... می‌گی غر می‌زنی!... غر نزنم چه کنم؟... خیال نکنی که می‌ترسم... نه.... ئی حرف‌ها نیس... اوس یعقوب از ئی چیزا نمی‌ترسه... اصلا چیزی ندارم که بترسم... حتی یه وجب زمین ندارم که روش دراز بکشم و بمیرم... اما دلم می‌سوزه... دلم می‌سوزه که روزای خوشی کله‌گنده‌ها می‌خورن و می‌چاپن و سنگ وطن به سینه می‌زنن اما حالا که وقتشه سگ و گربه‌شونو هم ورداشتن و رفتن... انوقت می‌گی چرا غر می‌زنی...

«زمین سوخته»

-احمد محمود
59💔32👍2
در دفتر کار میلوشویچ تنها یک عکس وجود داشت؛ عکس همسرش، میرا. واقعیت این است که نمی‌توان درباره‌ی میرا و دستاوردهایش نوشت و از ازدواجش با اسلوبودان میلوشویچ چیزی نگفت. آنها تنها در قالب یک زوج یا دو بخش از یک کل، قادر به نقش‌آفرینی‌اند. از همدیگر قدرت می‌گیرند و رابطه‌ای ایجاد می‌کنند که کسی جز آن دو در آن نیست. درنهایت همین رفتار میلوشویچ را به جایی رساند که اکنون هست؛ دادگاه لاهه. او در مقام عضو بلندپایه‌ی حزب حاضر بود برای باقی ماندن در جایگاه قدرت هر بهایی را بپردازد. میرا نیز بدون هیچ قیدوشرطی از او حمایت کرد. هنگامی که اسلوبودانِ او دریافت که به مدد ناسیونالیسم می‌تواند در جایگاه قدرت باقی بماند، کنارش ایستاد. زمانی که اسلوبودان به حکمرانی پوپولیست بدل شد، بازهم کنار او ایستاد. حمایت میرا تنها چیزی بود که اسلوبودان به آن نیاز داشت.

▪️آزارشان به مورچه هم نمی‌رسید: محاکمه‌ی جنایت‌کاران جنگی در دادگاه لاهه، اسلاونکا دراکولیچ، ترجمه سوما زمانی، نشر خوب

#اسلاونکا_دراکولیچ


@NazariyehAdabi
22👍7💔3
2025/07/14 11:41:01
Back to Top
HTML Embed Code: