▪️مرگ مستند فیلمبردار
▪️برگرفته از مستند نبرد-شیلی
▪️بررسی تطبیقی-زیباییشناختی میان دو فیلم مستند
● «لئونارد هندریکسن»، فیلمبردار مستند «نبرد شیلی-۱۹۷۵»، در حال فیلمبرداری از صحنه حضور خیابانی نیروهای «ژنرال پینوشه» در هنگامه کودتای شیلی است. صدای گلوله از دور و نزدیک میآید. سربازان به هر طرف شلیک میکنند. هندریکسن اما همچنان در حال ثبت تصاویر این واقعه است تا اینکه که در این میان، گلولهای هم نصیب او میشود و دوربین او بر زمین میافتد. این فیلم، نخستین فیلمی است که یک انسان از لحظه مرگ خود به ثبت رسانده است. نظیر چنین فیلمبرداری های مستندی را میتوان گوشهگوشه اثار مستند جهانی پیدا کرد. همانند تصاویر مستندی نزدیک به فضاسازیهای آثار گلوبر روشا و جلو پونته-کوروو؛ یا تصاویر مستندی از تصاویر ضبطی از غزاله چلابی در تهران جان بداد. هرچند که این دو فیلم تفاوتی مهم از منظر زیباییشناسی در بافت مستند با یکدیگر دارند. و آن، امتداد فیلم غزاله به پسامرگ اوست. فیلم هندریکسن با گلوله خوردن او از ضبط باز میایستد و فیلم متوقف میشود. گویی از منظر زیباییشناسی، حیات و حرکت فیلم مستند، همسان و همزمان با حیات و حرکت یک انسان - فیلمبردار- ، بسته به قابی که از چشم دوربین، فیلمبردار جهان را مینگرد نیز با شلیک گلوله پایان مییابد. انگار که دوربین نیز مانند انسان چشم از جهان فروبسته است؛ اما در مورد دوم (مرگ غزاله چلابی) حتی مرگ فیلمبردار نیز نمیتواند خدشهای به فیلم مستند غزاله - برخلاف هندریکسن - وارد کند. غزالهای که میمیرد اما دوربینش همچنان روایت میکند. همچنان زنده است و زنده میماند و این ناخواسته هویت مستقل به دوربینی داده میشود که همچشم اوست، با او تیر میخورد اما با او نمیمیرد ولی با او نقش بر زمین میشود. اگر آن نمای تراولینگ معروف خیابان ستارخان را نمایشی سینمایی-مستند از وقایع سال ۹۸ بدانیم، و همچنین اگر بخواهیم با نگاه و نگرهای زیباییشناسانه و قطعا سینمایی بدان نگاه کنیم، روایت دوربین مستند مرحوم "غزاله چلابی" همپای روایت دوربین "لئونارد هندریکسن" دو شکل متفاوت از نحوه ثبت و ضبط مرگ فیلمبرداران پشت دوربین فیلمبرداری هستند که در تاریخ سینمای مستند همپا، شناسا و مشهور هستند.
• 𝑻𝒉𝒆 𝑩𝒂𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒐𝒇 𝑪𝒉𝒊𝒍𝒆 (𝟏𝟗𝟕𝟓-𝟕𝟗)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑷𝒂𝒕𝒓𝒊𝒄𝒊𝒐 𝑮𝒖𝒛𝒎á𝒏
🎥 | #History_of_Cinema
📚 | #Cinematicterms
🌀 | @Perspective_7
▪️برگرفته از مستند نبرد-شیلی
▪️بررسی تطبیقی-زیباییشناختی میان دو فیلم مستند
● «لئونارد هندریکسن»، فیلمبردار مستند «نبرد شیلی-۱۹۷۵»، در حال فیلمبرداری از صحنه حضور خیابانی نیروهای «ژنرال پینوشه» در هنگامه کودتای شیلی است. صدای گلوله از دور و نزدیک میآید. سربازان به هر طرف شلیک میکنند. هندریکسن اما همچنان در حال ثبت تصاویر این واقعه است تا اینکه که در این میان، گلولهای هم نصیب او میشود و دوربین او بر زمین میافتد. این فیلم، نخستین فیلمی است که یک انسان از لحظه مرگ خود به ثبت رسانده است. نظیر چنین فیلمبرداری های مستندی را میتوان گوشهگوشه اثار مستند جهانی پیدا کرد. همانند تصاویر مستندی نزدیک به فضاسازیهای آثار گلوبر روشا و جلو پونته-کوروو؛ یا تصاویر مستندی از تصاویر ضبطی از غزاله چلابی در تهران جان بداد. هرچند که این دو فیلم تفاوتی مهم از منظر زیباییشناسی در بافت مستند با یکدیگر دارند. و آن، امتداد فیلم غزاله به پسامرگ اوست. فیلم هندریکسن با گلوله خوردن او از ضبط باز میایستد و فیلم متوقف میشود. گویی از منظر زیباییشناسی، حیات و حرکت فیلم مستند، همسان و همزمان با حیات و حرکت یک انسان - فیلمبردار- ، بسته به قابی که از چشم دوربین، فیلمبردار جهان را مینگرد نیز با شلیک گلوله پایان مییابد. انگار که دوربین نیز مانند انسان چشم از جهان فروبسته است؛ اما در مورد دوم (مرگ غزاله چلابی) حتی مرگ فیلمبردار نیز نمیتواند خدشهای به فیلم مستند غزاله - برخلاف هندریکسن - وارد کند. غزالهای که میمیرد اما دوربینش همچنان روایت میکند. همچنان زنده است و زنده میماند و این ناخواسته هویت مستقل به دوربینی داده میشود که همچشم اوست، با او تیر میخورد اما با او نمیمیرد ولی با او نقش بر زمین میشود. اگر آن نمای تراولینگ معروف خیابان ستارخان را نمایشی سینمایی-مستند از وقایع سال ۹۸ بدانیم، و همچنین اگر بخواهیم با نگاه و نگرهای زیباییشناسانه و قطعا سینمایی بدان نگاه کنیم، روایت دوربین مستند مرحوم "غزاله چلابی" همپای روایت دوربین "لئونارد هندریکسن" دو شکل متفاوت از نحوه ثبت و ضبط مرگ فیلمبرداران پشت دوربین فیلمبرداری هستند که در تاریخ سینمای مستند همپا، شناسا و مشهور هستند.
• 𝑻𝒉𝒆 𝑩𝒂𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒐𝒇 𝑪𝒉𝒊𝒍𝒆 (𝟏𝟗𝟕𝟓-𝟕𝟗)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑷𝒂𝒕𝒓𝒊𝒄𝒊𝒐 𝑮𝒖𝒛𝒎á𝒏
🎥 | #History_of_Cinema
📚 | #Cinematicterms
🌀 | @Perspective_7
Telegram
attach 📎
👍5
Perspective | پرسپکتیو
🖼 - «برتیل گوو» و «پرنیلا آلوین» در کنار «اینگمار برگمان» در پشت صحنه فیلم «فانی و الکساندر» (۱) • لحظهای که «اینگمار برگمان» در کنار دوربین «سون نیکویست» نشسته و با بازیگران کودکسالش صحنه را از آن خود کرده و دیالوگها را با شوخطبعی و طنازی از دهانِ بازیگرانِ…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🖼 - «برتیل گوو» و «پرنیلا آلوین» در کنار «اینگمار برگمان» در پشت صحنه فیلم «فانی و الکساندر» (۲)
• لحظهای که «اینگمار برگمان» «سون نیکویست»، فیلمبردارش را رها کرده و برای شکستن یخ بازیگران خردسالش با آنان جیغ میکشد و بازی میکند تا صحنه را از آن خود کنند. برگمان جدا از اعتمادسازی کودکان به آنان میزانسن را گوشزد میکند که وقتی جلوی دوربین نیستند، بدانند در کدام نقطه قرار دارند.
"Bertil Guve" & "Pernilla Allwin" By "Ingmar Bergman" in Behind The Scene Of "Fanny & Alexander" (1982) (2)
👤| #Ingmar_Bergman
🎬| #Behind_The_Scene
🌀| @Perspective_7
• لحظهای که «اینگمار برگمان» «سون نیکویست»، فیلمبردارش را رها کرده و برای شکستن یخ بازیگران خردسالش با آنان جیغ میکشد و بازی میکند تا صحنه را از آن خود کنند. برگمان جدا از اعتمادسازی کودکان به آنان میزانسن را گوشزد میکند که وقتی جلوی دوربین نیستند، بدانند در کدام نقطه قرار دارند.
"Bertil Guve" & "Pernilla Allwin" By "Ingmar Bergman" in Behind The Scene Of "Fanny & Alexander" (1982) (2)
👤| #Ingmar_Bergman
🎬| #Behind_The_Scene
🌀| @Perspective_7
👍7
سهراب شهید ثالث:
• به بهانه زادروز او
« مساله ساختن فیلم بخصوص در ایران برای همکاران جوان ایرانی، مثل "افسانه سیزیف" کامو میماند. باید همیشه فکر کنند یک سنگ بزرگی بر روی دوششان است و خدایان اینها را نفرین کردهاند و این سنگ را باید ببرند بر روی قله کوه. این سنگ در لحظه آخر از پشتشان فرو میافتد و به پایین میغلطد. باید دو مرتبه آن را بالا ببرند و باز این ماجرا تکرار میشود. اگر میخواهند واقعا سینمای جدید و خوبی بسازند. باید به ین قضیه تن بدهند. »
👤| #Sohrab_Shahid_Saless
🌀¦ @Perspective_7
• به بهانه زادروز او
« مساله ساختن فیلم بخصوص در ایران برای همکاران جوان ایرانی، مثل "افسانه سیزیف" کامو میماند. باید همیشه فکر کنند یک سنگ بزرگی بر روی دوششان است و خدایان اینها را نفرین کردهاند و این سنگ را باید ببرند بر روی قله کوه. این سنگ در لحظه آخر از پشتشان فرو میافتد و به پایین میغلطد. باید دو مرتبه آن را بالا ببرند و باز این ماجرا تکرار میشود. اگر میخواهند واقعا سینمای جدید و خوبی بسازند. باید به ین قضیه تن بدهند. »
👤| #Sohrab_Shahid_Saless
🌀¦ @Perspective_7
👍7
■ "پیش از حمله در پلونا"
■ هنر و نقاشی
• «پیش از حمله. در پلونا» اثر «واسیلی ورشچاگین» با رنگ روغن و قلمو روی بوم کشیده شده است. تنش محسوسی بین سبک نقاشی و واقعیت بیرحمانه جنگی که به تصویر میکشد، وجود دارد. صحنهای از سربازان در کمین نشستهاند که لباسها و تفنگهایشان با جزئیات دقیق ترسیم شدهاند. میزان کار صرفشده در تولید چنین اثر منقوشی در مقیاس بزرگ و با دقت، قابل توجه است. تعهد ورشچاگین به واقعگرایی فراتر از مهارت فنی صرف است و با نگرانی اجتماعی گستردهتری در مورد درگیری نظامی طنینانداز میشود. خود بوم به میدان نبرد تبدیل میشود، زیرا هنرمند با چالش نمایش رویدادی که ذاتاً آشفته و مخرب است، دست و پنجه نرم میکند. با انجام این کار، او جایگاه سرباز معمولی را ارتقا میدهد، که انتظار تلخش بر روی سطح نقاشی حک شده است. قدرت این اثر نه تنها در موضوع آن، بلکه در تصمیم ورشچاگین برای پرداختن به آن از طریق رنگ نهفته است، که منجر به خلق اثری هنری میشود که تمایز بین هنرهای زیبا و تفسیر اجتماعی را به چالش میکشد.
🎨 𝑩𝒆𝒇𝒐𝒓𝒆 𝒕𝒉𝒆 𝒂𝒕𝒕𝒂𝒄𝒌. 𝑨𝒕 𝑷𝒍𝒆𝒗𝒏𝒂
🎨 𝑷𝒂𝒊𝒏𝒕𝒆𝒓:𝑽𝒂𝒔𝒊𝒍𝒚 𝑽𝒆𝒓𝒆𝒔𝒉𝒄𝒉𝒂𝒈𝒊𝒏
📚| #Art_History
🌀| @Perspective_7
■ هنر و نقاشی
• «پیش از حمله. در پلونا» اثر «واسیلی ورشچاگین» با رنگ روغن و قلمو روی بوم کشیده شده است. تنش محسوسی بین سبک نقاشی و واقعیت بیرحمانه جنگی که به تصویر میکشد، وجود دارد. صحنهای از سربازان در کمین نشستهاند که لباسها و تفنگهایشان با جزئیات دقیق ترسیم شدهاند. میزان کار صرفشده در تولید چنین اثر منقوشی در مقیاس بزرگ و با دقت، قابل توجه است. تعهد ورشچاگین به واقعگرایی فراتر از مهارت فنی صرف است و با نگرانی اجتماعی گستردهتری در مورد درگیری نظامی طنینانداز میشود. خود بوم به میدان نبرد تبدیل میشود، زیرا هنرمند با چالش نمایش رویدادی که ذاتاً آشفته و مخرب است، دست و پنجه نرم میکند. با انجام این کار، او جایگاه سرباز معمولی را ارتقا میدهد، که انتظار تلخش بر روی سطح نقاشی حک شده است. قدرت این اثر نه تنها در موضوع آن، بلکه در تصمیم ورشچاگین برای پرداختن به آن از طریق رنگ نهفته است، که منجر به خلق اثری هنری میشود که تمایز بین هنرهای زیبا و تفسیر اجتماعی را به چالش میکشد.
🎨 𝑩𝒆𝒇𝒐𝒓𝒆 𝒕𝒉𝒆 𝒂𝒕𝒕𝒂𝒄𝒌. 𝑨𝒕 𝑷𝒍𝒆𝒗𝒏𝒂
🎨 𝑷𝒂𝒊𝒏𝒕𝒆𝒓:𝑽𝒂𝒔𝒊𝒍𝒚 𝑽𝒆𝒓𝒆𝒔𝒉𝒄𝒉𝒂𝒈𝒊𝒏
📚| #Art_History
🌀| @Perspective_7
👍5
■ منشأ هنرمند از نگاه مرلوپونتی
هنرمند به منشأ تجربه ناملفوظ و یگانهای که فرهنگ و تبادل اندیشهها بر آن استوار گشته اند، باز میگردد تا آن منشا را بشناسد، بدین سبب است که او آنگاه که کارش را آغاز میکند به انسانی میماند که نخستین بار نخستین واژه را ادا میکند. بیآنکه مطمئن باشد آیا چیزی بیش از فریاد از آن بیرون خواهد آمد... یا نه آیا [این واژه-اثر] خواهد توانست خود را از جریان زندگی فردی او که خاستگاه آن نیز هست، جدا کند و به معنایی قابل تشخیص وجودی مستقل ببخشد یا نه؟ (مرلوپونتی۱۹: b۱۹۶۴)
▪️ | #Aesthetic
🌀| @Perspective_7
هنرمند به منشأ تجربه ناملفوظ و یگانهای که فرهنگ و تبادل اندیشهها بر آن استوار گشته اند، باز میگردد تا آن منشا را بشناسد، بدین سبب است که او آنگاه که کارش را آغاز میکند به انسانی میماند که نخستین بار نخستین واژه را ادا میکند. بیآنکه مطمئن باشد آیا چیزی بیش از فریاد از آن بیرون خواهد آمد... یا نه آیا [این واژه-اثر] خواهد توانست خود را از جریان زندگی فردی او که خاستگاه آن نیز هست، جدا کند و به معنایی قابل تشخیص وجودی مستقل ببخشد یا نه؟ (مرلوپونتی۱۹: b۱۹۶۴)
▪️ | #Aesthetic
🌀| @Perspective_7
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاترین هپبورن:
• به بهانه سالمرگ او
« کاترین هپبورن کیست؟ مدت زیادی طول کشید تا آن موجود را خلق کنم... من همیشه میخواستم بازیگر سینما شوم. فکر میکردم خیلی رمانتیک است و همینطور هم شد. میدانید زندگی را باید زیست. اگر قرار است از خودت حمایت کنی، باید راهی پیدا کنی که جالب باشد و یقینا این کار را با نشستن و فکر کردن به خودت انجام نمیدهی. »
👤| #Katharine_Hepburn
🌀| @Perspective_7
• به بهانه سالمرگ او
« کاترین هپبورن کیست؟ مدت زیادی طول کشید تا آن موجود را خلق کنم... من همیشه میخواستم بازیگر سینما شوم. فکر میکردم خیلی رمانتیک است و همینطور هم شد. میدانید زندگی را باید زیست. اگر قرار است از خودت حمایت کنی، باید راهی پیدا کنی که جالب باشد و یقینا این کار را با نشستن و فکر کردن به خودت انجام نمیدهی. »
👤| #Katharine_Hepburn
🌀| @Perspective_7
👍7
Perspective | پرسپکتیو
▪️ایدۀ خوب چیست؟ ➖قسمت دوم اگر با نگارش فیلمنامههایی براساس ایدههای نو و تازه شخصی، هر چند مشکل، شروع کنید؛ دورخیز موفقی به کارتان خواهید داد. به «نابخشوده» نوشتۀ «دیوید وب پیپلز» بیندیشید تا متوجه شوید که فیلمنامهنویس متعهد با رویکردی نو به ژانر ظاهراً…
▪️ایدۀ خوب چیست؟
➖قسمت سوم (آخر)
به طور کلی ایده شایسته به عنوان توهم در خیال شما آغاز میشود که جنینی و ناپخته است. اما هر چه بیشتر آن را بررسی کنید و ورز دهید، رشد میکند و به این صورت دقیقاً متوجه خواهید شد که رو به کجا دارد و شخصیتها چه کسانی هستند که شما را به این سفر خواهند برد. پرداخت ایدهای شایسته، یکی از لذتبخش ترین لذایذ نویسندگی است.
من دو بار در معرض ایدههای شایسته برای فیلمنامه قرار گرفتم و هر دو را در همان هفته اول فروختم، اگرچه در قفسههای کمپانی یونایتد آرتیست خاک میخورند، درآمدش سال مفید و خوبی به ارمغان آورد. ایده شایسته هِبهای ارزشمند است که به ندرت به ذهن نویسنده میزند. اگر زد، هر چه سریعتر آن را روی کاغذ بنویسید، در صورت لزوم تمام شب بیدار بمانید. اما خط و محور اصلی آن را بنویسید. حتی اگر شده چند کارت بیشتر نشود. درجه خوبی ایده مهم نیست، هر ایده بالطبع ناپایدار است؛ علیرغم شگفتی غمانگیز شما ممکن است روز دوم کاملاً ناپدید شود.
ایدۀ نو، خیلی از فیلمنامهنویسان را به شهرت و ثروت رسانده است. به عنوان مثال دانشجوی رشته فیلمنامه نویسی در دانشگاه یو.سی.ال.ای؛ «گرگ وایدن»، در سمینار فارغ التحصیلی ریچارد والتر با ایدهای نو به سراغ من آمد. ایدهاش درباره یک اسکاتلندی قرن چهاردهم بود که آشکارا در جنگ کشته میشد. صرفاً به این دلیل باید کشف میشد که فاقد اخلاق است و کماکان در منهتن قرن بیستم دشمنش را با شمشیری میکشت.
بدون شک، زیر بار بسیاری از مفاهیم این ایده غیرعادی نمیروید، اما گِرِگ دلبسته آن بود و سخت کار کرد تا به آن جان ببخشد و آن را صخرهنورد (Highlander 1986) نامید. «صخرهنورد» که احتمالاً مطلع هستید فیلم جالبی از آب درآمد که دو دنباله برایش ساخته شد: صخره نورد ۲ و صخره نورد ۳. و بعد به سریالی انیمیشن تبدیل شد. گّرِگ نگارش هیچ کدام از دنبالهها را نپذیرفت. اما به عنوان خالق شخصیتها و ایده، چکهای پرملاتی دریافت کرد.
آن ایدۀ خام مسخره ناپذیرفتنی - صخره نورد - نه تنها موقعیت او را به عنوان فیلمنامهنویس تثبیت کرد؛ بلکه پول قابل توجهی نصیبش کرد. برای جوانکی حدوداً هیجده تا بیستویک سالۀ آتشنشان (که زمینه را برای دومین فیلمش فراهم کرد) قبل از ورود به دانشکده بد نبود. در سینما، مثل زندگی واقعی ایده طنینانداز میشود و اگر خوب پرداخت شود، برای خودش جان میگیرد. هیچ کس از اول نمیدانست که ایده بیپایۀ گِرِگ وایدن توفیق تجاری عظیمی حاصل میکند. وقتی به کلاسم آمد و صخره نورد را به من داد بخوانم، راستش خیلی پریشان و یاسآور بود. بدیهی بود که بازار آن را نپسندد. ایدهای نو و اصیل بود که زمانش سرآمده بود و این نویسنده جوان عاشقش بود و همهٔ وقتش را صرف آن کرد.
«صخرهنورد» نمونه بارزی برای شماست که در پاسخ به آنچه تمام متخصصها میگویند «تجاری» است میتوانید انجام دهید. گِرِگ اکثر حقایق بنیادی را که هر فیلمنامهنویس مشتاقی باید بیاموزد میفهمید: به دیدگاه خود پایبند باش؛ به چیزی که اعتقاد داری مقید باش؛ غرایز خلاقه شما خیلی بیشتر میتواند باعث توفیق شما شود تا تلاش برای درک اینکه مخاطب و بازار چه چیزی لازم دارد. هیچ کس نمیتواند این کار را بکند. مدیران استودیو مدام کارشان را به دلیل عدم توانایی در پیشگویی فروش فیلمها از دست میدهند.
البته گاهی ممکن است ایده بسیار هیجان انگیزی پیدا کنید که روز بعد پشیزی ارزش نداشته باشد. مهم نیست، چون تخم ایدههای دیگر را که ملخ نخورده است و باز تکرار میکنم، همیشه ایدهای که شما را به هیجان میآورد، بنویسید. در غیر این صورت خصلت کودکانه قوی و خاصی باعث میشود که آن را فراموش کنید. چند دقیقه وقت ممکن است منجر به یک عمر توفیق شود.
ببینید «والتر نیومن» چه کرد. او یک دسته کارت آبی ۱۵×۱۰ خط دار خرید و به سرعت خرده ایدهها را روی این کارتها ریخت؛ نام شخصیتها، تکههایی از گفتگو، ایدۀ صحنهها و هر چه به ذهنش میرسید که با خط اصلی مرتبط بود. به طور کلی این ایدهها تکهپارهها را (روی حدود ۳۰۰ کارت) تدوین کرد و همان طور که پیش میرفت خط داستانی را از آب در آورد. والتر به من میگفت که داستان او خیلی ساده بعد از تکمیل روند تدوین ایدهها شکل گرفته است.
روش والتر در عین اصالت نامقدس است اما او را به فیلمنامههایی کلاسیک از جمله «هفت دلاور» و «فرار بزرگ» رسانده است. افسوس که آن روزها والـتـر «چاشنی» کوتاهی داشت. اگر در تماشای نخست اولین نسخه تدوین شدۀ فیلم آن را دوست نمیداشت و فکر میکرد که یکی آمده و همه چیز را به هم ریخته، از اتاق تدوین میزد بیرون و میخواست که نامش را از عنوان بندی فیلم حذف کنند.
📚| «ذن و هنر نگارش فیلمنامه»
✍️| نویسنده: ویلیام فروگ
📇¦ #ScreenWriting .
🌀¦ @Perspective_7
➖قسمت سوم (آخر)
به طور کلی ایده شایسته به عنوان توهم در خیال شما آغاز میشود که جنینی و ناپخته است. اما هر چه بیشتر آن را بررسی کنید و ورز دهید، رشد میکند و به این صورت دقیقاً متوجه خواهید شد که رو به کجا دارد و شخصیتها چه کسانی هستند که شما را به این سفر خواهند برد. پرداخت ایدهای شایسته، یکی از لذتبخش ترین لذایذ نویسندگی است.
من دو بار در معرض ایدههای شایسته برای فیلمنامه قرار گرفتم و هر دو را در همان هفته اول فروختم، اگرچه در قفسههای کمپانی یونایتد آرتیست خاک میخورند، درآمدش سال مفید و خوبی به ارمغان آورد. ایده شایسته هِبهای ارزشمند است که به ندرت به ذهن نویسنده میزند. اگر زد، هر چه سریعتر آن را روی کاغذ بنویسید، در صورت لزوم تمام شب بیدار بمانید. اما خط و محور اصلی آن را بنویسید. حتی اگر شده چند کارت بیشتر نشود. درجه خوبی ایده مهم نیست، هر ایده بالطبع ناپایدار است؛ علیرغم شگفتی غمانگیز شما ممکن است روز دوم کاملاً ناپدید شود.
ایدۀ نو، خیلی از فیلمنامهنویسان را به شهرت و ثروت رسانده است. به عنوان مثال دانشجوی رشته فیلمنامه نویسی در دانشگاه یو.سی.ال.ای؛ «گرگ وایدن»، در سمینار فارغ التحصیلی ریچارد والتر با ایدهای نو به سراغ من آمد. ایدهاش درباره یک اسکاتلندی قرن چهاردهم بود که آشکارا در جنگ کشته میشد. صرفاً به این دلیل باید کشف میشد که فاقد اخلاق است و کماکان در منهتن قرن بیستم دشمنش را با شمشیری میکشت.
بدون شک، زیر بار بسیاری از مفاهیم این ایده غیرعادی نمیروید، اما گِرِگ دلبسته آن بود و سخت کار کرد تا به آن جان ببخشد و آن را صخرهنورد (Highlander 1986) نامید. «صخرهنورد» که احتمالاً مطلع هستید فیلم جالبی از آب درآمد که دو دنباله برایش ساخته شد: صخره نورد ۲ و صخره نورد ۳. و بعد به سریالی انیمیشن تبدیل شد. گّرِگ نگارش هیچ کدام از دنبالهها را نپذیرفت. اما به عنوان خالق شخصیتها و ایده، چکهای پرملاتی دریافت کرد.
آن ایدۀ خام مسخره ناپذیرفتنی - صخره نورد - نه تنها موقعیت او را به عنوان فیلمنامهنویس تثبیت کرد؛ بلکه پول قابل توجهی نصیبش کرد. برای جوانکی حدوداً هیجده تا بیستویک سالۀ آتشنشان (که زمینه را برای دومین فیلمش فراهم کرد) قبل از ورود به دانشکده بد نبود. در سینما، مثل زندگی واقعی ایده طنینانداز میشود و اگر خوب پرداخت شود، برای خودش جان میگیرد. هیچ کس از اول نمیدانست که ایده بیپایۀ گِرِگ وایدن توفیق تجاری عظیمی حاصل میکند. وقتی به کلاسم آمد و صخره نورد را به من داد بخوانم، راستش خیلی پریشان و یاسآور بود. بدیهی بود که بازار آن را نپسندد. ایدهای نو و اصیل بود که زمانش سرآمده بود و این نویسنده جوان عاشقش بود و همهٔ وقتش را صرف آن کرد.
«صخرهنورد» نمونه بارزی برای شماست که در پاسخ به آنچه تمام متخصصها میگویند «تجاری» است میتوانید انجام دهید. گِرِگ اکثر حقایق بنیادی را که هر فیلمنامهنویس مشتاقی باید بیاموزد میفهمید: به دیدگاه خود پایبند باش؛ به چیزی که اعتقاد داری مقید باش؛ غرایز خلاقه شما خیلی بیشتر میتواند باعث توفیق شما شود تا تلاش برای درک اینکه مخاطب و بازار چه چیزی لازم دارد. هیچ کس نمیتواند این کار را بکند. مدیران استودیو مدام کارشان را به دلیل عدم توانایی در پیشگویی فروش فیلمها از دست میدهند.
البته گاهی ممکن است ایده بسیار هیجان انگیزی پیدا کنید که روز بعد پشیزی ارزش نداشته باشد. مهم نیست، چون تخم ایدههای دیگر را که ملخ نخورده است و باز تکرار میکنم، همیشه ایدهای که شما را به هیجان میآورد، بنویسید. در غیر این صورت خصلت کودکانه قوی و خاصی باعث میشود که آن را فراموش کنید. چند دقیقه وقت ممکن است منجر به یک عمر توفیق شود.
ببینید «والتر نیومن» چه کرد. او یک دسته کارت آبی ۱۵×۱۰ خط دار خرید و به سرعت خرده ایدهها را روی این کارتها ریخت؛ نام شخصیتها، تکههایی از گفتگو، ایدۀ صحنهها و هر چه به ذهنش میرسید که با خط اصلی مرتبط بود. به طور کلی این ایدهها تکهپارهها را (روی حدود ۳۰۰ کارت) تدوین کرد و همان طور که پیش میرفت خط داستانی را از آب در آورد. والتر به من میگفت که داستان او خیلی ساده بعد از تکمیل روند تدوین ایدهها شکل گرفته است.
روش والتر در عین اصالت نامقدس است اما او را به فیلمنامههایی کلاسیک از جمله «هفت دلاور» و «فرار بزرگ» رسانده است. افسوس که آن روزها والـتـر «چاشنی» کوتاهی داشت. اگر در تماشای نخست اولین نسخه تدوین شدۀ فیلم آن را دوست نمیداشت و فکر میکرد که یکی آمده و همه چیز را به هم ریخته، از اتاق تدوین میزد بیرون و میخواست که نامش را از عنوان بندی فیلم حذف کنند.
📚| «ذن و هنر نگارش فیلمنامه»
✍️| نویسنده: ویلیام فروگ
📇¦ #ScreenWriting .
🌀¦ @Perspective_7
👍4
ویلیام وایلر:
• درباره هدایت بازیگران
« همیشه کار کردن با بازیگری که اینقدر حرفهای است، لذتبخش است. او مشتاق است که کارش را خوب انجام دهد؛ هیچوقت لازم نیست به او بگویی صحنه چه بوده - چون چگونگی را خودش سامان میدهد - فقط باید هر از گاهی او را آرام کنی و نگذاری بیش از حد مشتاق شود. »
• ویلیام وایلر، یکی از مؤلفین سینمای کلاسیک است که آثارش سکوی پرتاب و سبب شهرت بسیاری از بازیگران مطرح بوده است. آثار ویلیام وایلر بیش از هر کارگردان دیگری در تاریخ هالیوود، جوایز بیشتری برای هنرمندان و بازیگران شرکتکننده به ارمغان آورد. او ۱۲ نامزدی اسکار برای بهترین کارگردانی دریافت کرد، در حالی که دهها نفر از همکاران و بازیگرانش برنده یا نامزد جایزه اسکار شدند. در سال ۱۹۶۵، ویلیام وایلر جایزه یادبود ایروینگ جی. تالبرگ را برای دستاورد حرفهای خود دریافت کرد. یازده سال بعد، او جایزه یک عمر دستاورد موسسه فیلم آمریکا را دریافت کرد. علاوه بر جوایز اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، ۱۳ فیلم وایلر نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم شدند.
• زادروز کمالگرای سینما؛ استاد ویلیام وایلر
👤| #William_Wyler
🌀| @Perspective_7
• درباره هدایت بازیگران
« همیشه کار کردن با بازیگری که اینقدر حرفهای است، لذتبخش است. او مشتاق است که کارش را خوب انجام دهد؛ هیچوقت لازم نیست به او بگویی صحنه چه بوده - چون چگونگی را خودش سامان میدهد - فقط باید هر از گاهی او را آرام کنی و نگذاری بیش از حد مشتاق شود. »
• ویلیام وایلر، یکی از مؤلفین سینمای کلاسیک است که آثارش سکوی پرتاب و سبب شهرت بسیاری از بازیگران مطرح بوده است. آثار ویلیام وایلر بیش از هر کارگردان دیگری در تاریخ هالیوود، جوایز بیشتری برای هنرمندان و بازیگران شرکتکننده به ارمغان آورد. او ۱۲ نامزدی اسکار برای بهترین کارگردانی دریافت کرد، در حالی که دهها نفر از همکاران و بازیگرانش برنده یا نامزد جایزه اسکار شدند. در سال ۱۹۶۵، ویلیام وایلر جایزه یادبود ایروینگ جی. تالبرگ را برای دستاورد حرفهای خود دریافت کرد. یازده سال بعد، او جایزه یک عمر دستاورد موسسه فیلم آمریکا را دریافت کرد. علاوه بر جوایز اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، ۱۳ فیلم وایلر نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم شدند.
• زادروز کمالگرای سینما؛ استاد ویلیام وایلر
👤| #William_Wyler
🌀| @Perspective_7
👍6
● « نامهای به یک نومید »
● نامه کامو درباره تبعات جنگ
● نویسنده: آلبر کامـو
• مینویسی که جنگ لهت کرده که دلت میخواهد بمیری اما آنچه نمیتوانی تحمل کنی این حماقت عمومی، این عطش جوونانه به خونریزی و این سادهلوهی جنایتکارانه است که هنوز باور دارد مشکلات بشری را میتوان با خون حل کرد. نامهات را میخوانم و درکت میکنم و آنچه واضحتر از همه درک میکنم، این تضاد میان پذیرش سهل مرگ خودت و بیزاریت از مرگ دیگران است. این نکته ارزش شخص را نشان میدهد و او را در ردیف کسانی قرار میدهد که میتوان با آنان سخن گفت. راستی چگونه ما میتوانیم از گرفتار شدن در چنگ یاس بگریزیم؟ آنانی که دوستشان داریم پیش از این در خطر بیماری مرگ یا دیوانگی بودند اما ما به زندگی ادامه دادهایم و اعتقاداتمان هم پابرجا ماندهاند. اکثر ارزشهایی که زندگیمان بر آنها استوارند فرو ریختهاند. اما هرگز همه آنهایی که دوستشان داریم به یکباره و همزمان با هم در معرض تهدید نبودند...
➖ برای خواندن متنِ کامل نامه [ کلیک کنید ]
▫️| #Basics
🌀| @Perspective_7
🌀| https://Perspective.ir
● نامه کامو درباره تبعات جنگ
● نویسنده: آلبر کامـو
• مینویسی که جنگ لهت کرده که دلت میخواهد بمیری اما آنچه نمیتوانی تحمل کنی این حماقت عمومی، این عطش جوونانه به خونریزی و این سادهلوهی جنایتکارانه است که هنوز باور دارد مشکلات بشری را میتوان با خون حل کرد. نامهات را میخوانم و درکت میکنم و آنچه واضحتر از همه درک میکنم، این تضاد میان پذیرش سهل مرگ خودت و بیزاریت از مرگ دیگران است. این نکته ارزش شخص را نشان میدهد و او را در ردیف کسانی قرار میدهد که میتوان با آنان سخن گفت. راستی چگونه ما میتوانیم از گرفتار شدن در چنگ یاس بگریزیم؟ آنانی که دوستشان داریم پیش از این در خطر بیماری مرگ یا دیوانگی بودند اما ما به زندگی ادامه دادهایم و اعتقاداتمان هم پابرجا ماندهاند. اکثر ارزشهایی که زندگیمان بر آنها استوارند فرو ریختهاند. اما هرگز همه آنهایی که دوستشان داریم به یکباره و همزمان با هم در معرض تهدید نبودند...
➖ برای خواندن متنِ کامل نامه [ کلیک کنید ]
▫️| #Basics
🌀| @Perspective_7
🌀| https://Perspective.ir
👍7
| تعزیه؛ معماری کمدوام در هندوستان (۱)
| نویسنده شکیل حسین
| مترجم: اختر اعتمادی
تعزیه مراسم یادبود شهادت امام حسین، نوۀ پیغمبر (ص) است که به دست لشکر یزید خصم سیاسی او - شهید شد. تعزیه به معنای عزاداری است و در سرتاسر جهان اسلامی به شیوههای گوناگون اجرا میشود. تعزیه در عراق به شیوه مرثیه خوانی بر شهدای شیعه اجرا میشود. در ایران، تعزیه، نمایش حزنانگیزی است که تراژدی کربلا را تجسم میبخشد. یعنی جایی که حسین و یارانش شهید شدند.
در هندوستان، «تعزیه» با مجموعهای از دکورها و ماکتهایی که واقعه عاشورا را مینمایاند برگزار میشود. «تعزیه» ها به عنوان شيء قابل حمل چون عَلَم و نخل حاصل کار دسته جمعی کسانی است که در مراسم عزاداری سالانه در ماه محرم (اولین ماه اسلامی) شرکت میکنند و در مکانی که نمادی از کربلاست در روز دهم ماه، یعنی روزی که حسین (ع) کشته شد، دفن میکنند. تراژدی کربلا موجب جدایی دو فرقه شیعه و سنی، دو فرقه مهم، در اسلام شد.
بعد از مرگ محمد (ص)، که پیغمبر و مرد سیاسی بود، مسلمانان باید رهبر سیاسی و مذهبی دیگری میداشتند. سنیها که نامشان از کلمه عربی «سنت» گرفته شده است، میخواستند که طبق آداب و رسوم عربی، رهبر انتخابی باشد؛ در حالی که شیعیان معتقد بودند که چون محمد (ص) رسول و برگزیده خداست جانشین او بایستی یکی از بستگان خونیاش باشد. به همین دلیل شیعیان علی (ع) را که پسر عمو و داماد محمد (ص) بود، به عنوان خلیفه قانونی جانشین (محمد) پذیرفتند.
شیعیان در ادامه خلافت از سنیها جدا شدند و وقتی کار به نفاق کشید، اعتقادات مذهبی آنها نیز در مسیر مبارزه افتاد و رنگ دیگری گرفت. هرچه ظلم و جور بر آنها و امامان آنها افزوده میشد، مقاومت و مبارزه بیشتری از خود نشان میدادند خاصه - شهادت امام حسین در کربلا، احساسات شیعیان را سمت و سو داد و به اوج رسانید.
تراژدیِ کربلا سرنوشت شیعیان را رقم زد و محور راز و رمزها و هنرهای شیعی شد. انگیزههای شورانگیز شیعیان در مراسم سالانه عزاداری حسین، تجلی میکند و در قالب تعزیهای حزنانگیز نمایانده میشود؛ خاصه در هندوستان که مرکز فرهنگهای متنوع است محرم، اشکال بینظیر هنر و معماری را به وجود میآورد. در واقع، غنای هنر تعزیه در هندوستان بدون اتکاء به چنین پایه اعتقادی امکانپذیر نبود.
در آغاز، شاهدان واقعه کربلا هر سال سفری زیارتی به کربلا میرفتند اما بعدها این مراسم تبدیل به مراسم عزاداری شد که در ایران نیز رایج است. شیعیان تابوتهایی از نخل خرما را تا قبرستان حمل میکردند که نمادی از شهادت حسین (ع) بود. در ایران معاصر تابوت تبدیل به نخل شد. شبکهای عمودی که شبیه قطره اشک است و اغلب آنقدر بزرگ است که چند نفر باید در حمل آن شرکت کنند. در هندوستان نماد شهادت حسین برای مراسم عزاداری به شکل ماکت یک ضریح ساخته و پرداخته میشود و در مراسم عاشورا آن را حمل میکنند.
دیوید پری (David Parry) اشاره میکند که شهادت مقدسین سرانجام شکل مراسمی دسته جمعی را پدید میآورد که همواره نشانهای از شهید مقدس را دارد - مثلاً قبر حسین در کربلا، صلیب در مسیحیت و غیره. اما باید گفت که تعمق بیشتر دربارۀ مفاهیم و شکلهای تعزیه و آداب آن نشان میدهد که تعزیه صرفاً نماد ضریح امام حسین نیست، بلکه بیشتر نشان از مصائب شیعه دارد و احترامی است که شیعیان برای امام حسین(ع) و نحوه شهادت او قائل هستند.
سنت ضریحسازی در میان مسلمانان هندوستان موجب شد که عناصر خاک سپاری و ضریحسازی، نوعی از شکل معماری را پدید آورد. سنت ضریح و مناره از اوائل قرن یازدهم در هندوستان پدید آمد که در واقع آغاز ورود اسلام به هندوستان است. از آن زمان حکومت اسلامی در هندوستان خود را به صورت ضریحهای تاریخی نشان داد که به واقع نماد قدرتمندی از فرهنگ اسلامی-هندی شد. ضریحهای عظیمی از مغول هند (Mughals) و حکام دیگر اسلامی منبع الهام تخیل شیعیان هندی شد که جلوۀ آن بسیار قویتر از واقعۀ اصلی بود.
به گفته آلگ گرابار (Oleg Grabar): «آئین زندیقانۀ پرستش قبر فرزندان علی (ع) در طول تاریخ چندان تکرار گشت که به تدریج بارگاه و مقابر صوفیان نیز مورد عزت و احترام واقع شد. مفهوم تجلی الهی علی و فرزندانش در تشیع، دستمایهای جذاب برای اهداف عرفانی (mystical) صوفیه شد تا به صورت «وحدت» با خدا در آید و سر آخر به مرحلهای از سیر و سلوک صوفیانه و عارفانه رسید. »
🔗 (ادامه دارد...)
📚 « درباره تعزیه و تئاتر در ایران »
✍️ به کوشش لاله تقیان
🎭| #About_Theatre
🌀 ¦ @Perspective_7
| نویسنده شکیل حسین
| مترجم: اختر اعتمادی
تعزیه مراسم یادبود شهادت امام حسین، نوۀ پیغمبر (ص) است که به دست لشکر یزید خصم سیاسی او - شهید شد. تعزیه به معنای عزاداری است و در سرتاسر جهان اسلامی به شیوههای گوناگون اجرا میشود. تعزیه در عراق به شیوه مرثیه خوانی بر شهدای شیعه اجرا میشود. در ایران، تعزیه، نمایش حزنانگیزی است که تراژدی کربلا را تجسم میبخشد. یعنی جایی که حسین و یارانش شهید شدند.
در هندوستان، «تعزیه» با مجموعهای از دکورها و ماکتهایی که واقعه عاشورا را مینمایاند برگزار میشود. «تعزیه» ها به عنوان شيء قابل حمل چون عَلَم و نخل حاصل کار دسته جمعی کسانی است که در مراسم عزاداری سالانه در ماه محرم (اولین ماه اسلامی) شرکت میکنند و در مکانی که نمادی از کربلاست در روز دهم ماه، یعنی روزی که حسین (ع) کشته شد، دفن میکنند. تراژدی کربلا موجب جدایی دو فرقه شیعه و سنی، دو فرقه مهم، در اسلام شد.
بعد از مرگ محمد (ص)، که پیغمبر و مرد سیاسی بود، مسلمانان باید رهبر سیاسی و مذهبی دیگری میداشتند. سنیها که نامشان از کلمه عربی «سنت» گرفته شده است، میخواستند که طبق آداب و رسوم عربی، رهبر انتخابی باشد؛ در حالی که شیعیان معتقد بودند که چون محمد (ص) رسول و برگزیده خداست جانشین او بایستی یکی از بستگان خونیاش باشد. به همین دلیل شیعیان علی (ع) را که پسر عمو و داماد محمد (ص) بود، به عنوان خلیفه قانونی جانشین (محمد) پذیرفتند.
شیعیان در ادامه خلافت از سنیها جدا شدند و وقتی کار به نفاق کشید، اعتقادات مذهبی آنها نیز در مسیر مبارزه افتاد و رنگ دیگری گرفت. هرچه ظلم و جور بر آنها و امامان آنها افزوده میشد، مقاومت و مبارزه بیشتری از خود نشان میدادند خاصه - شهادت امام حسین در کربلا، احساسات شیعیان را سمت و سو داد و به اوج رسانید.
تراژدیِ کربلا سرنوشت شیعیان را رقم زد و محور راز و رمزها و هنرهای شیعی شد. انگیزههای شورانگیز شیعیان در مراسم سالانه عزاداری حسین، تجلی میکند و در قالب تعزیهای حزنانگیز نمایانده میشود؛ خاصه در هندوستان که مرکز فرهنگهای متنوع است محرم، اشکال بینظیر هنر و معماری را به وجود میآورد. در واقع، غنای هنر تعزیه در هندوستان بدون اتکاء به چنین پایه اعتقادی امکانپذیر نبود.
در آغاز، شاهدان واقعه کربلا هر سال سفری زیارتی به کربلا میرفتند اما بعدها این مراسم تبدیل به مراسم عزاداری شد که در ایران نیز رایج است. شیعیان تابوتهایی از نخل خرما را تا قبرستان حمل میکردند که نمادی از شهادت حسین (ع) بود. در ایران معاصر تابوت تبدیل به نخل شد. شبکهای عمودی که شبیه قطره اشک است و اغلب آنقدر بزرگ است که چند نفر باید در حمل آن شرکت کنند. در هندوستان نماد شهادت حسین برای مراسم عزاداری به شکل ماکت یک ضریح ساخته و پرداخته میشود و در مراسم عاشورا آن را حمل میکنند.
دیوید پری (David Parry) اشاره میکند که شهادت مقدسین سرانجام شکل مراسمی دسته جمعی را پدید میآورد که همواره نشانهای از شهید مقدس را دارد - مثلاً قبر حسین در کربلا، صلیب در مسیحیت و غیره. اما باید گفت که تعمق بیشتر دربارۀ مفاهیم و شکلهای تعزیه و آداب آن نشان میدهد که تعزیه صرفاً نماد ضریح امام حسین نیست، بلکه بیشتر نشان از مصائب شیعه دارد و احترامی است که شیعیان برای امام حسین(ع) و نحوه شهادت او قائل هستند.
سنت ضریحسازی در میان مسلمانان هندوستان موجب شد که عناصر خاک سپاری و ضریحسازی، نوعی از شکل معماری را پدید آورد. سنت ضریح و مناره از اوائل قرن یازدهم در هندوستان پدید آمد که در واقع آغاز ورود اسلام به هندوستان است. از آن زمان حکومت اسلامی در هندوستان خود را به صورت ضریحهای تاریخی نشان داد که به واقع نماد قدرتمندی از فرهنگ اسلامی-هندی شد. ضریحهای عظیمی از مغول هند (Mughals) و حکام دیگر اسلامی منبع الهام تخیل شیعیان هندی شد که جلوۀ آن بسیار قویتر از واقعۀ اصلی بود.
به گفته آلگ گرابار (Oleg Grabar): «آئین زندیقانۀ پرستش قبر فرزندان علی (ع) در طول تاریخ چندان تکرار گشت که به تدریج بارگاه و مقابر صوفیان نیز مورد عزت و احترام واقع شد. مفهوم تجلی الهی علی و فرزندانش در تشیع، دستمایهای جذاب برای اهداف عرفانی (mystical) صوفیه شد تا به صورت «وحدت» با خدا در آید و سر آخر به مرحلهای از سیر و سلوک صوفیانه و عارفانه رسید. »
🔗 (ادامه دارد...)
📚 « درباره تعزیه و تئاتر در ایران »
✍️ به کوشش لاله تقیان
🎭| #About_Theatre
🌀 ¦ @Perspective_7
👍5
| تعزیه؛ معماری کمدوام در هندوستان (۲)
| نویسنده شکیل حسین
| مترجم: اختر اعتمادی
به گفته آلگ گرابار (Oleg Grabar): «آئین زندیقانۀ پرستش قبر فرزندان علی (ع) در طول تاریخ چندان تکرار گشت که به تدریج بارگاه و مقابر صوفیان نیز مورد عزت و احترام واقع شد. مفهوم تجلی الهی علی و فرزندانش در تشیع، دستمایهای جذاب برای اهداف عرفانی (mystical) صوفیه شد تا به صورت «وحدت» با خدا در آید و سر آخر به مرحلهای از سیر و سلوک صوفیانه و عارفانه رسید. »
تحت تأثیر چنین احساساتی شیعیانِ هندوستان، بارگاههای مقدس بسیاری ساختند و از خاندان علی مدد میجستند تا بر سرنوشت تلخ و ناگوار خود فائق بیایند و نیز موجب میشد که آنها عشق خود را به خاندان علی (ع) آشکار کنند. از آن پس شیعیان برای هر عزیزی که از دست میدادند ضریح - یا حجله - میساختند تا یاد او را گرامی و جاودانه کنند. این ضریح و بارگاه علاوه بر نمادی از هویت آن شهید، نماد عشق و دلبستگی نیز بود.
شاه جهان، «تاج محل» را با آن عظمت و شکوه برای «ممتاز محل» ساخت. اکبرشاه برای نشان دادن دلبستگی خود به صوفیه «فاتح پور سیکری» (Fatehpur-Sikiri) را برپا کرد. به همین ترتیب سنت برپایی تعزیه از دلبستگی عمیق شیعیان به خاندان علی نشأت گرفته است. همین انگیزه بعدها در مسیر خلاقیت قرار گرفت و این نشانه دلبستگی و ارادت مذهبی در آئینهای نمایشی تعزیه تبلور یافت.
پیتر چلکوسکی (Peter Chelkowski) میگوید: « «تعزیه» در ایران، نمایشی سنتی است که شکل و محتوایش را از سنتهای دیرینه مذهبی گرفته است. تعزیه هر چند ظاهری اسلامی دارد، اما قویاً ایرانی است و نیروی الهام خود را از میراث فرهنگی و سیاسی آن دیار میگیرد.»
بنیاد اصلی تعزیه هندی در ویژگیهای فرهنگی اسلام-هندی است که در سنت (ساختن) مقبره و مناره نمایانده میشود، و آئین تعزیه، ریشهاش در جشنوارههای هندویی حمل ضریح و مجسمههای باشکوه است. به عبارت دیگر حتی ماهیت تعزیه در میان معتقدات شیعه، برحسب سنتهای فرهنگی و احساسات خاص زمان و ایدئولوژی دوران آنها، تنوع یافته است.
شکل معمارانه تعزیهای که اکنون برگزار میشود، بر مبنای سندیت واقعه کربلا نیست و تصور و تجسم ضریح امام حسین بعدها به این مراسم افزوده شده است. نمیتوان توقع داشت تعزیه که وسیله نمایش و بروز خواستی اجتماعی است، بتواند واقعیتهای تاریخی را دوبارهسازی کند. تعزیه بیانی خلاق و فراتر از واقعیت است - مسئله مهم در تعزیه اعتقاد و دلبستگی است که در اجراکنندگان آن وجود دارد.
🔗 (ادامه دارد...)
📚 « درباره تعزیه و تئاتر در ایران »
✍️ به کوشش لاله تقیان
🎭| #About_Theatre
🌀 ¦ @Perspective_7
| نویسنده شکیل حسین
| مترجم: اختر اعتمادی
به گفته آلگ گرابار (Oleg Grabar): «آئین زندیقانۀ پرستش قبر فرزندان علی (ع) در طول تاریخ چندان تکرار گشت که به تدریج بارگاه و مقابر صوفیان نیز مورد عزت و احترام واقع شد. مفهوم تجلی الهی علی و فرزندانش در تشیع، دستمایهای جذاب برای اهداف عرفانی (mystical) صوفیه شد تا به صورت «وحدت» با خدا در آید و سر آخر به مرحلهای از سیر و سلوک صوفیانه و عارفانه رسید. »
تحت تأثیر چنین احساساتی شیعیانِ هندوستان، بارگاههای مقدس بسیاری ساختند و از خاندان علی مدد میجستند تا بر سرنوشت تلخ و ناگوار خود فائق بیایند و نیز موجب میشد که آنها عشق خود را به خاندان علی (ع) آشکار کنند. از آن پس شیعیان برای هر عزیزی که از دست میدادند ضریح - یا حجله - میساختند تا یاد او را گرامی و جاودانه کنند. این ضریح و بارگاه علاوه بر نمادی از هویت آن شهید، نماد عشق و دلبستگی نیز بود.
شاه جهان، «تاج محل» را با آن عظمت و شکوه برای «ممتاز محل» ساخت. اکبرشاه برای نشان دادن دلبستگی خود به صوفیه «فاتح پور سیکری» (Fatehpur-Sikiri) را برپا کرد. به همین ترتیب سنت برپایی تعزیه از دلبستگی عمیق شیعیان به خاندان علی نشأت گرفته است. همین انگیزه بعدها در مسیر خلاقیت قرار گرفت و این نشانه دلبستگی و ارادت مذهبی در آئینهای نمایشی تعزیه تبلور یافت.
پیتر چلکوسکی (Peter Chelkowski) میگوید: « «تعزیه» در ایران، نمایشی سنتی است که شکل و محتوایش را از سنتهای دیرینه مذهبی گرفته است. تعزیه هر چند ظاهری اسلامی دارد، اما قویاً ایرانی است و نیروی الهام خود را از میراث فرهنگی و سیاسی آن دیار میگیرد.»
بنیاد اصلی تعزیه هندی در ویژگیهای فرهنگی اسلام-هندی است که در سنت (ساختن) مقبره و مناره نمایانده میشود، و آئین تعزیه، ریشهاش در جشنوارههای هندویی حمل ضریح و مجسمههای باشکوه است. به عبارت دیگر حتی ماهیت تعزیه در میان معتقدات شیعه، برحسب سنتهای فرهنگی و احساسات خاص زمان و ایدئولوژی دوران آنها، تنوع یافته است.
شکل معمارانه تعزیهای که اکنون برگزار میشود، بر مبنای سندیت واقعه کربلا نیست و تصور و تجسم ضریح امام حسین بعدها به این مراسم افزوده شده است. نمیتوان توقع داشت تعزیه که وسیله نمایش و بروز خواستی اجتماعی است، بتواند واقعیتهای تاریخی را دوبارهسازی کند. تعزیه بیانی خلاق و فراتر از واقعیت است - مسئله مهم در تعزیه اعتقاد و دلبستگی است که در اجراکنندگان آن وجود دارد.
🔗 (ادامه دارد...)
📚 « درباره تعزیه و تئاتر در ایران »
✍️ به کوشش لاله تقیان
🎭| #About_Theatre
🌀 ¦ @Perspective_7
👍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جیمز استوارت:
• به بهانۀ سالمرگ او
« از استادان بیاموزید، از معاصران خود بیاموزید و همیشه سعی کنید خودتان را بروز کنید. مهم تر از اینها؛ از نظر من داشتن دوستانی برای یک عصر دلپذیر نیز یکی از ارزشمندترین لذتهای زندگی است. و مهم تر از آن، کسانی هستند که با من همایمان هستند. این شادی چقدر بزرگتر است، زیرا میدانیم که یک روز در ابدیت [دوستی ما] دوباره شعلهور میشود. »
▪️مؤسسهٔ فیلم آمریکا در سال ۱۹۹۹ او را در ردهٔ سوم برترین هنرپیشگان مرد تاریخ سینما قرار داد.
👤| #James_Stewart
🌀| @Perspective_7
• به بهانۀ سالمرگ او
« از استادان بیاموزید، از معاصران خود بیاموزید و همیشه سعی کنید خودتان را بروز کنید. مهم تر از اینها؛ از نظر من داشتن دوستانی برای یک عصر دلپذیر نیز یکی از ارزشمندترین لذتهای زندگی است. و مهم تر از آن، کسانی هستند که با من همایمان هستند. این شادی چقدر بزرگتر است، زیرا میدانیم که یک روز در ابدیت [دوستی ما] دوباره شعلهور میشود. »
▪️مؤسسهٔ فیلم آمریکا در سال ۱۹۹۹ او را در ردهٔ سوم برترین هنرپیشگان مرد تاریخ سینما قرار داد.
👤| #James_Stewart
🌀| @Perspective_7
👍8
▫️) سوم جولای؛ زادروز «کن راسل» است. کارگردان آوانگاردی که بخاطر نگاه و کارهای پیشگامانهاش در تلویزیون و سینما و سبک بحثبرانگیزش شناخته میشد. آثار او عمدتاً اقتباسهای آزاد از متون موجود یا بیوگرافی، بویژه از آهنگسازان دوره رمانتیک بودند. راسل کارگردانی را برای BBC آغاز کرد و اقتباسهای غیرمعمول از زندگی آهنگسازان ساخت. او همچنین آثار بلند مستقل و استودیویی بسیاری را کارگردانی کرد. راسل در دهه ۵۰ به کاتولیک رومی گروید. او فیلم «شیاطین» اش را «آخرین میخ بر تابوت ایمان کاتولیکاش» توصیف کرد.
▪️) سوم جولای؛ زادروز «فرانسوا رایشنباخ»، کارگردان، فیلمبردار، تهیهکننده و فیلمنامهنویس فرانسوی است. او میان سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۹۳، ۴۰ فیلم را کارگردانی کرد. این پیشگام موج نو، بواسطه اهمیت سینماییاش، خود را با نگاهی آزاد و محترمانه به دیگران، به شاهد ممتاز زمانه خود تبدیل کرد. همیشه یک دوربین صندلی عقب ماشینش داشت تا در صورت لزوم فوراً فیلمبرداری کند، زیرا دوست داشت «از هر چیزی که حرکت میکند فیلمبرداری کند». کایه دو سینما نوشت: « رایشنباخ با یک دوربین در چشمش متولد شد. »
🎥 | #History_of_Cinema
🌀 | @Perspective_7
▪️) سوم جولای؛ زادروز «فرانسوا رایشنباخ»، کارگردان، فیلمبردار، تهیهکننده و فیلمنامهنویس فرانسوی است. او میان سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۹۳، ۴۰ فیلم را کارگردانی کرد. این پیشگام موج نو، بواسطه اهمیت سینماییاش، خود را با نگاهی آزاد و محترمانه به دیگران، به شاهد ممتاز زمانه خود تبدیل کرد. همیشه یک دوربین صندلی عقب ماشینش داشت تا در صورت لزوم فوراً فیلمبرداری کند، زیرا دوست داشت «از هر چیزی که حرکت میکند فیلمبرداری کند». کایه دو سینما نوشت: « رایشنباخ با یک دوربین در چشمش متولد شد. »
🎥 | #History_of_Cinema
🌀 | @Perspective_7
👍5
با قلم میگويم:
ای همزاد، ای همراه
ای همسرنوشت....
هر دومان حيرانِ بازیهایِ دورانهایِ زشت
شعرهايم را نوشتی....
دست خوش !
اشکهايم را كجا خواهی نوشت؟
■ فریدون مشیری
■ به مناسبت روز قلم؛ ۱۴ تیرماه
▫️| #Basics
🌀| @Perspective_7
ای همزاد، ای همراه
ای همسرنوشت....
هر دومان حيرانِ بازیهایِ دورانهایِ زشت
شعرهايم را نوشتی....
دست خوش !
اشکهايم را كجا خواهی نوشت؟
■ فریدون مشیری
■ به مناسبت روز قلم؛ ۱۴ تیرماه
▫️| #Basics
🌀| @Perspective_7
👍7
🔻 Malèna (2000)
📽 Dir : Giuseppe Tornatore
🔺 Good and Naughty (1926)
📽 Dir: Malcolm St. Clair
◽️ | #Reference
🌀 | @Perspective_7
📽 Dir : Giuseppe Tornatore
🔺 Good and Naughty (1926)
📽 Dir: Malcolm St. Clair
◽️ | #Reference
🌀 | @Perspective_7
👍7
● مفاهیم زیباییشناختی در تعزیه
• حماسهسرایی
تعزیه، حماسه کربلا را به تصویر میکشد و با بیان رشادتها و فداکاریهای امام حسین(ع) و یارانش، حس حماسه و ایثار را در مخاطب برمیانگیزد. حماسهای که از دل تاریخ، جنبه قهرمانی حسین(ع) را بازتاب میدهد.
• عزاداری
تعزیه، یک آیین عزاداری برای امام حسین(ع) و یارانش است و با بیان مظلومیت آنها، حس غم و اندوه و عزاداری را در مخاطب با توسل به حماسه، ایجاد میکند.
• شهادت
تعزیه، به شهادت امام حسین(ع) و یارانش میپردازد و با نشان دادن این واقعه، مخاطب را به تأمل، تهییج و ترویج روحیه شهادت طلبی در باب مفاهیم مقاومت و ایثار دعوت میکند.
• معنویت
تعزیه؛ یک هنر نمايشی است با انتقال مفاهیم دینی و معنوی تا مخاطب را به تفکر در مورد خداوند و آخرت و آزادگی وادار کند.
▪️ | #Aesthetic
🌀 | @Perspective_7
• حماسهسرایی
تعزیه، حماسه کربلا را به تصویر میکشد و با بیان رشادتها و فداکاریهای امام حسین(ع) و یارانش، حس حماسه و ایثار را در مخاطب برمیانگیزد. حماسهای که از دل تاریخ، جنبه قهرمانی حسین(ع) را بازتاب میدهد.
• عزاداری
تعزیه، یک آیین عزاداری برای امام حسین(ع) و یارانش است و با بیان مظلومیت آنها، حس غم و اندوه و عزاداری را در مخاطب با توسل به حماسه، ایجاد میکند.
• شهادت
تعزیه، به شهادت امام حسین(ع) و یارانش میپردازد و با نشان دادن این واقعه، مخاطب را به تأمل، تهییج و ترویج روحیه شهادت طلبی در باب مفاهیم مقاومت و ایثار دعوت میکند.
• معنویت
تعزیه؛ یک هنر نمايشی است با انتقال مفاهیم دینی و معنوی تا مخاطب را به تفکر در مورد خداوند و آخرت و آزادگی وادار کند.
▪️ | #Aesthetic
🌀 | @Perspective_7
👍9👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جنت لی
• به بهانۀ زادروز او
« من فکر میکنم به خاطر نبوغ هیچکاک و توانایی او در روایت داستانش با چنین دقتی است. او مخاطب را دقیقاً در این مسیر هدایت میکند، درست تا جایی که [خشونت را] میتوانیم نشان دهیم و سپس مخاطب را تحریک میکند تا خودشان جهش [ذهنی] را انجام دهند. آنها این جهش را انجام میدهند؛ آنها فرایند خلاقیت را تکمیل میکنند. شما میتوانید یک عکس را فراموش کنید، اما نمیتوانید آنچه را که [ذهن شما] در اینجا خلق کرده است، فراموش کنید. هیچکاک مخاطبان را آنقدر وارد فیلم میکند که آنچه دیدند، در ذهن خودشان خیلی بدتر از آنچه میتوانستیم نشان دهیم، قابل تصور است. این "جادوگری هیچکاک" بود که میتوانست مخاطب را تا مرز هیجان ببرد و سپس اجازه دهد آنها با تخیل خود ادامه دهند. »
● به مناسبت زادروز جنتلی، وی در مصاحبهای با BBC دربارۀ علل ماندگاری کارگردانی هیچکاک و فیلم روانی میگوید.
👤| #Alfred_Hitchcock
🌀| @Perspective_7
• به بهانۀ زادروز او
« من فکر میکنم به خاطر نبوغ هیچکاک و توانایی او در روایت داستانش با چنین دقتی است. او مخاطب را دقیقاً در این مسیر هدایت میکند، درست تا جایی که [خشونت را] میتوانیم نشان دهیم و سپس مخاطب را تحریک میکند تا خودشان جهش [ذهنی] را انجام دهند. آنها این جهش را انجام میدهند؛ آنها فرایند خلاقیت را تکمیل میکنند. شما میتوانید یک عکس را فراموش کنید، اما نمیتوانید آنچه را که [ذهن شما] در اینجا خلق کرده است، فراموش کنید. هیچکاک مخاطبان را آنقدر وارد فیلم میکند که آنچه دیدند، در ذهن خودشان خیلی بدتر از آنچه میتوانستیم نشان دهیم، قابل تصور است. این "جادوگری هیچکاک" بود که میتوانست مخاطب را تا مرز هیجان ببرد و سپس اجازه دهد آنها با تخیل خود ادامه دهند. »
● به مناسبت زادروز جنتلی، وی در مصاحبهای با BBC دربارۀ علل ماندگاری کارگردانی هیچکاک و فیلم روانی میگوید.
👤| #Alfred_Hitchcock
🌀| @Perspective_7
👍10
▪︎ ۱۰ نکته فیلمنامه نویسی آثار ورزشی
▪︎ استانداردهای یک فیلمنامه ورزشی خوب
🔻در اینگونه آثار سینمایی که فیلمنامه باید روایت ورزشی کند، اولویت با شخصیت است نه ورزش !
یکی از بزرگترین اشتباههای نویسندگان هنگام نوشتن فیلمنامهورزشی این است که به جای تمرکز بر شخصیتها، بر ورزش تمرکز میکنند. یادتان باشد، مخاطبان به گل پایانی یا ضربه نهایی اهمیت نمیدهند، مگر وقتی که زننده آن گل یا ضربه برایشان مهم باشد.
باید رویکردتان به فیلمنامه ورزشی اینگونه باشد که آن را اثری شخصیت محور با عناصر ورزشی در نظر بگیرید؛ و نه برعکس. ابتدا شخصیت بحثبرانگیز باورپذیر به یادماندنی خلق کنید، بعد عناصر ورزشی را در آن بگنجانید. این را در مجموعه آثار «راکی(۱۹۷۶)» میبینید. یا در فیلم «استعداد ذاتی (۱۹۸۴)»، «هوزیرها (۱۹۸۶)»، «بول دورهام (۱۹۸۸)» و بهترین فیلمهای ورزشی تاریخ سینما میبینید. پس اول شخصیت اصلی فوقالعاده خلق کنید !
هر مسابقه، خود فیلمی کوچک است. برای هر مسابقهای که درون فیلمنامه میآید، باید فیلمی کوچک با مشکلات خاصش را بنویسید. چیزی که همه بازیکنان از آن درس میگیرند و چه متوجه شوند چه نشوند، بر آنها تأثیر مثبت میگذارد. مثلا اولین بازی در هوزیرها، درباره بازیکنانی است که به مربی گوش نمیدهند. مشکل اینجاست: مربی چه میکند؟
برجستهترین بازیکن آن گروه لجوج را بر روی نیمکت مینشاند، آن هم موقعی که تیم در زمین بازی یک نفر کم دارد. در پایان مسابقه مشکل حل میشود. بازیکنان حالا متوجه میشوند حرف، حرف مربی است.
و یا درباره مسائل پیرامون یک ورزش بنویسید. اگر از طرفداران پروپاقرص ورزشید اما نمیخواهید فیلم ورزشی کلیشهای دیگری درباره تیم یا بازیکنی بنویسید که بر شرایط چیره میشود و به قهرمانی دست مییابد، به این بیندیشید که درباره آدمهای دور و بر آن ورزش بنویسید.
دلیل موفق بودن این شگرد آن است که ما را با دنیای هیجان انگیز تازهای آشنا میکند که با آن آشنا نیستیم. کامرونکرو این کار را با کارگزار ورزشی فیلم «جری مگوایر» انجام داده...
● نوشته: کارسون ریوز
● مترجم: احمد فاضلی شوشی
● شماره ۲۶۷ مجلهٔ فیلمنگار
📇¦ #ScreenWriting
🌀¦ @Perspective_7
▪︎ استانداردهای یک فیلمنامه ورزشی خوب
🔻در اینگونه آثار سینمایی که فیلمنامه باید روایت ورزشی کند، اولویت با شخصیت است نه ورزش !
یکی از بزرگترین اشتباههای نویسندگان هنگام نوشتن فیلمنامهورزشی این است که به جای تمرکز بر شخصیتها، بر ورزش تمرکز میکنند. یادتان باشد، مخاطبان به گل پایانی یا ضربه نهایی اهمیت نمیدهند، مگر وقتی که زننده آن گل یا ضربه برایشان مهم باشد.
باید رویکردتان به فیلمنامه ورزشی اینگونه باشد که آن را اثری شخصیت محور با عناصر ورزشی در نظر بگیرید؛ و نه برعکس. ابتدا شخصیت بحثبرانگیز باورپذیر به یادماندنی خلق کنید، بعد عناصر ورزشی را در آن بگنجانید. این را در مجموعه آثار «راکی(۱۹۷۶)» میبینید. یا در فیلم «استعداد ذاتی (۱۹۸۴)»، «هوزیرها (۱۹۸۶)»، «بول دورهام (۱۹۸۸)» و بهترین فیلمهای ورزشی تاریخ سینما میبینید. پس اول شخصیت اصلی فوقالعاده خلق کنید !
هر مسابقه، خود فیلمی کوچک است. برای هر مسابقهای که درون فیلمنامه میآید، باید فیلمی کوچک با مشکلات خاصش را بنویسید. چیزی که همه بازیکنان از آن درس میگیرند و چه متوجه شوند چه نشوند، بر آنها تأثیر مثبت میگذارد. مثلا اولین بازی در هوزیرها، درباره بازیکنانی است که به مربی گوش نمیدهند. مشکل اینجاست: مربی چه میکند؟
برجستهترین بازیکن آن گروه لجوج را بر روی نیمکت مینشاند، آن هم موقعی که تیم در زمین بازی یک نفر کم دارد. در پایان مسابقه مشکل حل میشود. بازیکنان حالا متوجه میشوند حرف، حرف مربی است.
و یا درباره مسائل پیرامون یک ورزش بنویسید. اگر از طرفداران پروپاقرص ورزشید اما نمیخواهید فیلم ورزشی کلیشهای دیگری درباره تیم یا بازیکنی بنویسید که بر شرایط چیره میشود و به قهرمانی دست مییابد، به این بیندیشید که درباره آدمهای دور و بر آن ورزش بنویسید.
دلیل موفق بودن این شگرد آن است که ما را با دنیای هیجان انگیز تازهای آشنا میکند که با آن آشنا نیستیم. کامرونکرو این کار را با کارگزار ورزشی فیلم «جری مگوایر» انجام داده...
● نوشته: کارسون ریوز
● مترجم: احمد فاضلی شوشی
● شماره ۲۶۷ مجلهٔ فیلمنگار
📇¦ #ScreenWriting
🌀¦ @Perspective_7
👍5
● جنگ؛ جستاری درباره پدیده کهن
➖ اصول نظریه جنگ مشروع
۱. پس از ناکامی تمامی راههای دیگر برای حل اختلاف آخرین راه چاره باشد.
۲. حکمرانی مشروع آن را آغاز کند و هدایت آن را بر عهده داشته باشد.
۳. دلیلی عادلانه و مشروع داشته باشد.
۴. احتمال موفقیت در جنگ معقول باشد.
۵. نیت جنگ باید صحیح باشد؛ یعنی برقراری و برپایی صلح و عدالت.
۶. استفاده از زور و قدرت باید به اندازه باشد؛ یعنی فقط تا حدی که اهداف اولیه حاصل شود.
۷. غیر نظامیان نباید هدف قرار گرفته شوند؛ خسارات جانبی تنها زمانی پذیرفتنی است که هیچ راهی برای جلوگیری از آن وجود نداشته باشد.
📚 « جنگ؛ جستاری درباره پدیدهای کهن »
✍️ نویسنده: آنتونی کلیفورد گریلینگ
• 𝑩𝒓𝒂𝒗𝒆𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 (𝟏𝟗𝟗𝟓)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑴𝒆𝒍 𝑮𝒊𝒃𝒔𝒐𝒏
▫️| #Basics
🌀| @Perspective_7
➖ اصول نظریه جنگ مشروع
۱. پس از ناکامی تمامی راههای دیگر برای حل اختلاف آخرین راه چاره باشد.
۲. حکمرانی مشروع آن را آغاز کند و هدایت آن را بر عهده داشته باشد.
۳. دلیلی عادلانه و مشروع داشته باشد.
۴. احتمال موفقیت در جنگ معقول باشد.
۵. نیت جنگ باید صحیح باشد؛ یعنی برقراری و برپایی صلح و عدالت.
۶. استفاده از زور و قدرت باید به اندازه باشد؛ یعنی فقط تا حدی که اهداف اولیه حاصل شود.
۷. غیر نظامیان نباید هدف قرار گرفته شوند؛ خسارات جانبی تنها زمانی پذیرفتنی است که هیچ راهی برای جلوگیری از آن وجود نداشته باشد.
📚 « جنگ؛ جستاری درباره پدیدهای کهن »
✍️ نویسنده: آنتونی کلیفورد گریلینگ
• 𝑩𝒓𝒂𝒗𝒆𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 (𝟏𝟗𝟗𝟓)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑴𝒆𝒍 𝑮𝒊𝒃𝒔𝒐𝒏
▫️| #Basics
🌀| @Perspective_7
👍4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویوین لی:
• به بهانه سالمرگ او
• درباره اسکارلت اوهارا
« من او را فوقالعاده تحسین میکردم، اما از اینکه خیلی سختگیر و خودخواه بود، از او عصبی بودم، و وقتی رت باتلر او را ترک کرد، احساس کردم که او دقیقاً به آنچه لیاقتش را داشت، رسیده است. اگر مادرش زنده میماند یا اگر اجازه میداد تحت تأثیر رت باتلر قرار بگیرد، شاید دختر متفاوتی میشد. ولی از آنجا که باتلر خیلی شبیه او بود - هرچند به شکلی بسیار مهربانتر - او متوجه نمیشد که چقدر برای او مناسب است. او به اشلی علاقه داشت، که کاملاً برای او اشتباه بود. من شخصیتپردازیام [از اسکارلت] را تغییر ندادم. فقط مجبور بودم به کار با کارگردانهای مختلف عادت کنم. شخصیتپردازی من، شخصیتپردازی خودم است و آنرا برای هیچکس تغییر نمیدهم. ساخت فیلم «بر باد رفته» فشار فوقالعادهای بود و پایان فیلم، اعصابمان بهم ریخته بود. ما زیر نظر سه کارگردان مختلف کار کردیم؛ اول کیوکر، بعد فلمینگ و در آخر، سم وود. به محض اینکه به ایدههای یک کارگردان عادت میکردیم، یک کارگردان جدید میآمد و ما مجبور میشدیم یاد بگیریم که به نوبت با هر کدام کار کنیم. »
👤| #Vivien_Leigh
🌀| @Perspective_7
• به بهانه سالمرگ او
• درباره اسکارلت اوهارا
« من او را فوقالعاده تحسین میکردم، اما از اینکه خیلی سختگیر و خودخواه بود، از او عصبی بودم، و وقتی رت باتلر او را ترک کرد، احساس کردم که او دقیقاً به آنچه لیاقتش را داشت، رسیده است. اگر مادرش زنده میماند یا اگر اجازه میداد تحت تأثیر رت باتلر قرار بگیرد، شاید دختر متفاوتی میشد. ولی از آنجا که باتلر خیلی شبیه او بود - هرچند به شکلی بسیار مهربانتر - او متوجه نمیشد که چقدر برای او مناسب است. او به اشلی علاقه داشت، که کاملاً برای او اشتباه بود. من شخصیتپردازیام [از اسکارلت] را تغییر ندادم. فقط مجبور بودم به کار با کارگردانهای مختلف عادت کنم. شخصیتپردازی من، شخصیتپردازی خودم است و آنرا برای هیچکس تغییر نمیدهم. ساخت فیلم «بر باد رفته» فشار فوقالعادهای بود و پایان فیلم، اعصابمان بهم ریخته بود. ما زیر نظر سه کارگردان مختلف کار کردیم؛ اول کیوکر، بعد فلمینگ و در آخر، سم وود. به محض اینکه به ایدههای یک کارگردان عادت میکردیم، یک کارگردان جدید میآمد و ما مجبور میشدیم یاد بگیریم که به نوبت با هر کدام کار کنیم. »
👤| #Vivien_Leigh
🌀| @Perspective_7
👍3