● ویژگی ایدههای باورپذیر
• زمانی که لاگلاین یا سیناپس را میخوانید، تمام شنوندگان متوجه آن میشوند و هیچ مشکلی در برقراری ارتباط با آن ندارند.
• ایده شما بر کاراکترهای بشریای متمرکز است که در مواجهه با وضعیتهایی که در آن گرفتار میشوند؛ ویژگیها، تصمیمات و اعمالی که کاملا واقعی بنظر میرسند از آنها سر میزند.
• داستانهای پشتیبان، قوانین جهان داستان، کاملا ساده و روشن هستند؛ فهم و درک آن ساده و در همان ابتدای کار به روشنی توضیح داده شده باشند.
• انگیزه کاراکترها از هر عملی که انجام میدهند و هر حرفی که میزنند، کاملا روشن و واضح باشد و از طرف دیگر با غرایز و تمایلات بشری در ارتباط کامل باشند و با عقل جور در بیاید.
• قلاب اصلی پیشفرض داستان شما - همان چیزی که قرار است مخاطب شما را گیر بیندازد - علاوه بر جذابیت و برانگیزاننده بودن - احساسی را در مخاطب ایجاد کند که بتواند آنرا باور کند. چنین اتفاقهایی در واقعیت هم امکان رخ دادن دارند.
• 𝑻𝒉𝒆 𝑨𝒑𝒂𝒓𝒕𝒎𝒆𝒏𝒕 (𝟏𝟗𝟔𝟎)
• 𝑫𝒊𝒓𝒆𝒄𝒕𝒐𝒓: 𝑩𝒊𝒍𝒍𝒚 𝑾𝒊𝒍𝒅𝒆𝒓
📇¦ #ScreenWriting
🌀¦ @Perspective_7
• زمانی که لاگلاین یا سیناپس را میخوانید، تمام شنوندگان متوجه آن میشوند و هیچ مشکلی در برقراری ارتباط با آن ندارند.
• ایده شما بر کاراکترهای بشریای متمرکز است که در مواجهه با وضعیتهایی که در آن گرفتار میشوند؛ ویژگیها، تصمیمات و اعمالی که کاملا واقعی بنظر میرسند از آنها سر میزند.
• داستانهای پشتیبان، قوانین جهان داستان، کاملا ساده و روشن هستند؛ فهم و درک آن ساده و در همان ابتدای کار به روشنی توضیح داده شده باشند.
• انگیزه کاراکترها از هر عملی که انجام میدهند و هر حرفی که میزنند، کاملا روشن و واضح باشد و از طرف دیگر با غرایز و تمایلات بشری در ارتباط کامل باشند و با عقل جور در بیاید.
• قلاب اصلی پیشفرض داستان شما - همان چیزی که قرار است مخاطب شما را گیر بیندازد - علاوه بر جذابیت و برانگیزاننده بودن - احساسی را در مخاطب ایجاد کند که بتواند آنرا باور کند. چنین اتفاقهایی در واقعیت هم امکان رخ دادن دارند.
• 𝑻𝒉𝒆 𝑨𝒑𝒂𝒓𝒕𝒎𝒆𝒏𝒕 (𝟏𝟗𝟔𝟎)
• 𝑫𝒊𝒓𝒆𝒄𝒕𝒐𝒓: 𝑩𝒊𝒍𝒍𝒚 𝑾𝒊𝒍𝒅𝒆𝒓
📇¦ #ScreenWriting
🌀¦ @Perspective_7
👍10
جملاتی از جان وین بزرگ:
➖به بهانه زادروز وسترنر سینما
• شجاعت یعنی تا سر حد مرگ ترسیدن...
و با این حال اسب را زین کردن .
• من همان چیزی هستم که مردها از آن ساخته شدهاند !
• تمام نبردها توسط مردان ترسیدهای انجام میشود که ترجیح میدهند جای دیگری باشند.
• من مردانگی را به سادگی تعریف میکنم: مردان باید سرسخت، منصف و شجاع باشند؛ هرگز حقیر نباشند، هرگز به دنبال دعوا نباشند، اما هرگز از دعوا هم عقبنشینی نکنند.
• یک مرد باید کاری را که یک مرد باید انجام دهد، انجام بدهد. و من میخواهم در تمام فیلمهایم نقش یک مرد واقعی را بازی کنم، و مردانگی را در سادگیِ آن تعریف میکنم.
• "فردا" امیدوار است که از "دیروز" چیزی آموخته باشیم.
• من هرگز نمیخواهم در فیلمی بازی کنم که باعث شرمساری بیننده شود. یک مرد میتواند همسر، مادر و دخترش را به یکی از فیلمهای من ببرد و هرگز از رفتن به آنجا شرمنده یا خجالتزده نشود.
▪️در سینما؛ وین تجسم و نماد مرد غرب وحشی است.
▪️امروز زادروز کهنهسرباز ملیگرای وسترن است.
💬| #Quote
👤| #John_Wayne
🌀| @Perspective_7
➖به بهانه زادروز وسترنر سینما
• شجاعت یعنی تا سر حد مرگ ترسیدن...
و با این حال اسب را زین کردن .
• من همان چیزی هستم که مردها از آن ساخته شدهاند !
• تمام نبردها توسط مردان ترسیدهای انجام میشود که ترجیح میدهند جای دیگری باشند.
• من مردانگی را به سادگی تعریف میکنم: مردان باید سرسخت، منصف و شجاع باشند؛ هرگز حقیر نباشند، هرگز به دنبال دعوا نباشند، اما هرگز از دعوا هم عقبنشینی نکنند.
• یک مرد باید کاری را که یک مرد باید انجام دهد، انجام بدهد. و من میخواهم در تمام فیلمهایم نقش یک مرد واقعی را بازی کنم، و مردانگی را در سادگیِ آن تعریف میکنم.
• "فردا" امیدوار است که از "دیروز" چیزی آموخته باشیم.
• من هرگز نمیخواهم در فیلمی بازی کنم که باعث شرمساری بیننده شود. یک مرد میتواند همسر، مادر و دخترش را به یکی از فیلمهای من ببرد و هرگز از رفتن به آنجا شرمنده یا خجالتزده نشود.
▪️در سینما؛ وین تجسم و نماد مرد غرب وحشی است.
▪️امروز زادروز کهنهسرباز ملیگرای وسترن است.
💬| #Quote
👤| #John_Wayne
🌀| @Perspective_7
👍12
▪️دیکسیون چیست؟ (١)
▪️درسهای بازیگری
«دیکسیون» یا «DICTION» عبارت است انتخاب و استفاده صحیح از کلمات و زبان در یک اثر اجرایی - چه در تئاتر چه در سینما -. این شامل نحوه صحبت کردن شخصیتها، لهجه آنها، حجم صدا، سرعت و تُن صدا و همچنین بیان و تفسیر معانی کلمات در یک موقعیت خاص میشود. دیکسیون بخشی مهم از کار بازیگر است و باید با توجه به شخصیتی که بازیگر ایفای نقش میکند و با توجه به موقعیت و هدف نمایش، انتخاب شود.
براى يك كمدين دانستن علم بيان مهمترین فصل کار هنری است. يك استاد سالخورده تئآتر میگوید: «برای خوب حرف زدن دهانتان را باز کنید و دندانهایتان را به هم فشار نیاورید». غالباً اتفاق میافتد که گوینده وقتی که گرم صحبت است و خود را فراموش كرده يك فصاحت و بلاغت مخصوصی در بیان خود دارد. تمام کلمات را درست و روشن ادا میکند، و خود بخود کلماتی که ارزش دارند بر جستگی خاصی پیدا میکنند. خلاصه دکلاماسیون صورت صحیح پیدا میکند.
چطور میشود که وقتی رُلی را به يك نفر میدهند، دیکسیون او خراب میشود و وقتی نمیتواند حرف بزند، فریاد میزند، حتی گاهی زوزه میکشد. علت آن عدم مطالعه رل و بدست نیاوردن طریق بیان است. اساتید بزرگ فن سخنرانی برای ایجاد سبك بيان و كلام زحمت کشیدهاند و موقع و مقام آن را شناساندهاند. کلمات را نباید بیمعنی و پوچ انگاشت. باید خود را عادت بدهیم که ارزش و مفاد کلام را تشخیص بدهیم. کلمات را نباید بدون تشخیص رنگ آمیزی و مفهوم حقیقی آن بیان کرد. ارزش و اهمیت کلمات بوسیله آهنگی که با آن بیان میشوند، تعیین میگردد.
یکی از مهمترین وسائل تجلی هنرپیشه بیان او و کلمات روحدار و زندهای است که ادا میکند. هنرپیشه باید دارای تلفظ صحیح باشد و تلفظ صحیح آنست که گوینده کلمات را واضح و بدون عیب ادا كند و هر کلمه حتى حروف آخر آن بخوبی شنیده شود؛ کلمات را تو در تو ادا نکند و حرف آخر یا بعضی حرفها را نخورد و جویده جویده نگوید؛ این نوع تلفظ را تلفظ صحیح مینامند.
تلفظ صحيح نباید با تلفظ عامیانه مخلوط شود. کلمات نباید غلط و نادرست اداء بشود. تلفظ صحیح و در عین حال کامل آن، تلفظی نیست که آنرا لفظ قلم میگویند و یا با آن کتابت میکنند بلکه آن تلفظ معمولی و متداولی است که در هر کشوری قبول عامه یافته است و مردم آن کشور بدان ترتیب صحبت میکنند. برای تکمیل و تشریح فن دیکسیون این مختصر کافی نیست باید متذکر شد که اولین شرط دانستن عمیق مطلبی است که میخواهیم بگوئیم و بعد در موضوعی که میخواهیم شرح بدهیم، باید کاملا وارد باشیم. باید هر کلمه را تجزیه، و هر حرفی را بخوبی تلفظ کنیم.
در این صورت هیچ کلمهای نمیافتد و صدا به تمام زوایای سالن میرسد و از داخل سالن نخواهند گفت «بلندتر ». جوانانی که تازه وارد تئآتر میشوند اینست که تند حرف میزنند. باید مواظب لحن صدا بود. دريك عبارت که چند جمله دارد در آخر هر جمله باید صدا را بتناسب بالا برد. در آخرین جمله که آخر عبارت است باید صدا را پائین آورد.
در واقع، دیکسیون به معنای سبک، شیوهی بیان و نحوه صحبت کردن شخصیتها در تئاتر است. این شامل مواردی مثل انتخاب کلمات، آهنگ صدا، سرعت و حجم صدا، و همچنین نحوهی ابراز احساسات و موقعیتهای مختلف در نمایش میشود.
🔗| (ادامه دارد...)
📚 | کتاب « تکنیک تئاتر »
✍️| گردآورده: سهراب امین
• 𝑱𝒖𝒍𝒊𝒖𝒔 𝑪𝒂𝒆𝒔𝒂𝒓 (𝟏𝟗𝟓𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑱𝒐𝒔𝒆𝒑𝒉 𝑳. 𝑴𝒂𝒏𝒌𝒊𝒆𝒘𝒊𝒄𝒛
🎭| #About_Theatre
🌀| @Perspective_7
▪️درسهای بازیگری
«دیکسیون» یا «DICTION» عبارت است انتخاب و استفاده صحیح از کلمات و زبان در یک اثر اجرایی - چه در تئاتر چه در سینما -. این شامل نحوه صحبت کردن شخصیتها، لهجه آنها، حجم صدا، سرعت و تُن صدا و همچنین بیان و تفسیر معانی کلمات در یک موقعیت خاص میشود. دیکسیون بخشی مهم از کار بازیگر است و باید با توجه به شخصیتی که بازیگر ایفای نقش میکند و با توجه به موقعیت و هدف نمایش، انتخاب شود.
براى يك كمدين دانستن علم بيان مهمترین فصل کار هنری است. يك استاد سالخورده تئآتر میگوید: «برای خوب حرف زدن دهانتان را باز کنید و دندانهایتان را به هم فشار نیاورید». غالباً اتفاق میافتد که گوینده وقتی که گرم صحبت است و خود را فراموش كرده يك فصاحت و بلاغت مخصوصی در بیان خود دارد. تمام کلمات را درست و روشن ادا میکند، و خود بخود کلماتی که ارزش دارند بر جستگی خاصی پیدا میکنند. خلاصه دکلاماسیون صورت صحیح پیدا میکند.
چطور میشود که وقتی رُلی را به يك نفر میدهند، دیکسیون او خراب میشود و وقتی نمیتواند حرف بزند، فریاد میزند، حتی گاهی زوزه میکشد. علت آن عدم مطالعه رل و بدست نیاوردن طریق بیان است. اساتید بزرگ فن سخنرانی برای ایجاد سبك بيان و كلام زحمت کشیدهاند و موقع و مقام آن را شناساندهاند. کلمات را نباید بیمعنی و پوچ انگاشت. باید خود را عادت بدهیم که ارزش و مفاد کلام را تشخیص بدهیم. کلمات را نباید بدون تشخیص رنگ آمیزی و مفهوم حقیقی آن بیان کرد. ارزش و اهمیت کلمات بوسیله آهنگی که با آن بیان میشوند، تعیین میگردد.
یکی از مهمترین وسائل تجلی هنرپیشه بیان او و کلمات روحدار و زندهای است که ادا میکند. هنرپیشه باید دارای تلفظ صحیح باشد و تلفظ صحیح آنست که گوینده کلمات را واضح و بدون عیب ادا كند و هر کلمه حتى حروف آخر آن بخوبی شنیده شود؛ کلمات را تو در تو ادا نکند و حرف آخر یا بعضی حرفها را نخورد و جویده جویده نگوید؛ این نوع تلفظ را تلفظ صحیح مینامند.
تلفظ صحيح نباید با تلفظ عامیانه مخلوط شود. کلمات نباید غلط و نادرست اداء بشود. تلفظ صحیح و در عین حال کامل آن، تلفظی نیست که آنرا لفظ قلم میگویند و یا با آن کتابت میکنند بلکه آن تلفظ معمولی و متداولی است که در هر کشوری قبول عامه یافته است و مردم آن کشور بدان ترتیب صحبت میکنند. برای تکمیل و تشریح فن دیکسیون این مختصر کافی نیست باید متذکر شد که اولین شرط دانستن عمیق مطلبی است که میخواهیم بگوئیم و بعد در موضوعی که میخواهیم شرح بدهیم، باید کاملا وارد باشیم. باید هر کلمه را تجزیه، و هر حرفی را بخوبی تلفظ کنیم.
در این صورت هیچ کلمهای نمیافتد و صدا به تمام زوایای سالن میرسد و از داخل سالن نخواهند گفت «بلندتر ». جوانانی که تازه وارد تئآتر میشوند اینست که تند حرف میزنند. باید مواظب لحن صدا بود. دريك عبارت که چند جمله دارد در آخر هر جمله باید صدا را بتناسب بالا برد. در آخرین جمله که آخر عبارت است باید صدا را پائین آورد.
در واقع، دیکسیون به معنای سبک، شیوهی بیان و نحوه صحبت کردن شخصیتها در تئاتر است. این شامل مواردی مثل انتخاب کلمات، آهنگ صدا، سرعت و حجم صدا، و همچنین نحوهی ابراز احساسات و موقعیتهای مختلف در نمایش میشود.
🔗| (ادامه دارد...)
📚 | کتاب « تکنیک تئاتر »
✍️| گردآورده: سهراب امین
• 𝑱𝒖𝒍𝒊𝒖𝒔 𝑪𝒂𝒆𝒔𝒂𝒓 (𝟏𝟗𝟓𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑱𝒐𝒔𝒆𝒑𝒉 𝑳. 𝑴𝒂𝒏𝒌𝒊𝒆𝒘𝒊𝒄𝒛
🎭| #About_Theatre
🌀| @Perspective_7
👍7
▪️چشماندازهای صنعتی، نقاشی و سینما
➖بالا؛ چپ : استاکر (۱۹۷۹) اثر «آندری تارکوفسکی»
➖بالا؛ راست: کارخانهها در شارلروآ (۱۸۹۶) اثر «ماکسیملیان لوس»
➖پایین؛ چپ: صحرای سرخ (۱۹۶۴) اثر «میکل آنجو آنتونیونی»
➖پایین؛ راست: شهر اثر «فرانز مازریل» (۱۹۲۵)
◽️ | #Reference
🌀 | @Perspective_7
➖بالا؛ چپ : استاکر (۱۹۷۹) اثر «آندری تارکوفسکی»
➖بالا؛ راست: کارخانهها در شارلروآ (۱۸۹۶) اثر «ماکسیملیان لوس»
➖پایین؛ چپ: صحرای سرخ (۱۹۶۴) اثر «میکل آنجو آنتونیونی»
➖پایین؛ راست: شهر اثر «فرانز مازریل» (۱۹۲۵)
◽️ | #Reference
🌀 | @Perspective_7
👍5
▪️پرسپکتیویسم
▪️گرایشهای هنری
🔻پرسپکتیویسم؛ تکنیکهای متنوعی را در بر میگیرد که برای نمایش فضا، از طریق ایجاد توهم اجسام سه بعدی بر سطحی دو بعدی نظیر کاغذ یا بوم، به کار گرفته میشوند.
پرسپکتیو در دوران رنسانس اولیه، یعنی اواسط قرن پانزدهم میلادی، به عنوان بدنه منسجم و منطقی قوانین و نظریهها گسترش یافت اما در دوران اوج رنسانس، یعنی اواخر قرن پانزدهم میلادی، هنرمندان مترقی به ویژه «لئوناردو داوینچی»، پیش از این محدودیتها و ابهامات آن را کشف کرده بودند.
این گرایش که درون حوزه هنرهای تجسمی است، هنرمندان بسیاری را مجذوب خود کرده است. هنرمندانی نظیر: لنون باتیستا آلبرتی (۱۴۷۲-۱۴۰۴)؛ جوتو دی بوندونه (۱۳۳۷-۱۲۷۰)؛ فیلیپو برونلسکی (۱۳۷۷-۱۴۴۶)؛ وینچنزودی با جوچاتنا (۱۵۳۱ ۱۴۷۰)؛ لورنزو دی چردی (۱۵۳۷-۱۴۵۹)؛ پییرو دلا فرانچسکا (۱۵۳۷-۱۴۵۹)؛ فرانچسکو گراناچی (۱۴۷۷-۱۵۴۳)؛ آندرنا مانتنیا (۱۵۰۶-۱۴۳۱)؛ تو ماسو گوئیدی مشهور به «مازاتچو» (۱۴۲۸-۱۴۰۱)؛ پییترو و انوچی مشهور به «پروجینو» (۱۵۲۳-۱۴۴۵)؛ پانولو او چلو (۱۳۹۷-۱۴۷۵)؛ و لئوناردو داوینچی (۱۴۲۵-۱۵۱۹) را میتوان نام برد.
از مفاهیم کلیدی این گرایش فرهنگی میتوان به «سه بعدیگرای»؛ عمق؛ پرسپکتیو خطی؛ پرسپکتیو جوّی؛ یکپارچگی؛ بهم پیوستگی؛ کاهش یافتن (در اندازه با عقب رفتن و دور شدن از بیننده) اشاره کرد.
بایستی گفت که "جوتو" یکی از نخستین هنرمندانی بود که توهم فضا را در نقاشیهایش خلق کرد، او این توهم فضا را از طریق نمایش بناها از یک جهت پدید آورد. به طوری که دیوارها با حالتی مایل در حال دور شدن از بیننده به داخل فضایی خیالی «درون» نقاشی به نظر میرسیدند. او از تکنیکهای مختلفی برای خلق جلوههای مشابه در نمایش عمق استفاده میکرد. سایر هنرمندان، به ویژه در شمال اروپا، عمق را با کوچکتر کشیدن موضوعات دور به وجود میآوردند.
نوآوری بزرگ در عرصه پرسپکتیو، با تجربیات برونلسکی در زمینه پرسپکتیو، مبتنی بر ریاضی و نیز رسالۀ آلبرتی با نام در «باب نقاشی» (۱۴۳۵-۱۴۳۶) صورت گرفت. این دو هنرمند آنچه را که به نام «پرسپکتیو خطی» میشناسیم شکل دادهاند. اصطلاحات دیگری شامل پرسپکتیو ریاضیگونه، علمی، هندسی، بصری و رنسانسی نیز برای اشاره به آن به کار میروند، اما پرسپکتیو خطی متداول ترین اصطلاح مورد استفاده است.
در این تکنیک یک نقطه گریز مرکزی روی خط افق انتخاب میشود؛ این کار دو اثر مهم در نقاشی به جا
میگذارد. اول آنکه تمام خطوط خیالی یا واقعی در نقاشی به سمت افق عقب میروند و کوچک میشوند، و در نقطه گریز مرکزی به هم میرسند. دوم آنکه مقیاس اندازه همه چیز را میتوان دقیقاً در تناسب با نقطه گریز مرکزی تعیین کرد.
لئوناردو داوینچی اولین کسی بود که به پرسپکتیو جوّی دست یافت. در تعریف این مفهوم که خود او ابداع کرد، میگوید: در ادراک ما از دنیا، اشیایی که دورتر هستند به دلیل تاثیر جوّ، بنظر کمرنگتر، مهآلود و آبیتر میرسند. پرسپکتیو جوّی از این قاعده در هنر برای ایجاد حس فضا از طریق کنترل دقیق رنگ و سایه روشن استفاده میکند.
در تابلوی بشارت (۱۴۷۴) اثر استاد لئوناردو داوینچی استفادهای شگرف و قاطع از پرسپکتیو خطی موجود است. همه چیز در این نقاشی بسمت نقطه گریز مرکزی روی افق دور عقب میرود و کوجک میشود. این مسأله این حس و توهم را به بیننده میدهد که فرشته و باکره مقدس در فضای یکسان و متحدی باهم سهیم هستند که پیوسته در اطراف ایشان گسترش مییابد.
میتوان تکنیک «پرسپکتیویسم» از منظر قرابت تمهیدی، بسیار همسو با وهمگرایی، ناتورالیسم، کلاسیسیم و رئالیسم دانست و رد و نشان آن را درون این جریانات پیگیری کرد. همچنین از آنسو سبکها و جریاناتی نظیر منریسم؛ مدرنیسم؛ پستمدرنیسم و گوتیک بینالمللی نیز کمترین وجهشبه و قرابت را با تکنیک متنوع پرسپکتیویسم دارا هستند.
از دیگر آثاری که در آن نشانی از پرسپکتیویسم موجود است میتوان به «پیهتا» اثر پروجینو؛ «بشارت» اثر داوینچی - دارای پرسپکتیو خطی و جوی -؛ ورود چارلز هشتم به فلورانس اثر فرانچسکو گراناچی؛ «شام درامائوس» اثر وینچنزو دیباجو چانتا؛ «پرتره یک مرد ناشناس» اثر رافائل - دارای پرسپکتیو جوی - اشاره کرد.
📚- کتاب: "گرایشهای هنری"
✍️- نویـسنده: استـفان لیـتِل
📚| #Art_History
🌀| @Perspective_7
▪️گرایشهای هنری
🔻پرسپکتیویسم؛ تکنیکهای متنوعی را در بر میگیرد که برای نمایش فضا، از طریق ایجاد توهم اجسام سه بعدی بر سطحی دو بعدی نظیر کاغذ یا بوم، به کار گرفته میشوند.
پرسپکتیو در دوران رنسانس اولیه، یعنی اواسط قرن پانزدهم میلادی، به عنوان بدنه منسجم و منطقی قوانین و نظریهها گسترش یافت اما در دوران اوج رنسانس، یعنی اواخر قرن پانزدهم میلادی، هنرمندان مترقی به ویژه «لئوناردو داوینچی»، پیش از این محدودیتها و ابهامات آن را کشف کرده بودند.
این گرایش که درون حوزه هنرهای تجسمی است، هنرمندان بسیاری را مجذوب خود کرده است. هنرمندانی نظیر: لنون باتیستا آلبرتی (۱۴۷۲-۱۴۰۴)؛ جوتو دی بوندونه (۱۳۳۷-۱۲۷۰)؛ فیلیپو برونلسکی (۱۳۷۷-۱۴۴۶)؛ وینچنزودی با جوچاتنا (۱۵۳۱ ۱۴۷۰)؛ لورنزو دی چردی (۱۵۳۷-۱۴۵۹)؛ پییرو دلا فرانچسکا (۱۵۳۷-۱۴۵۹)؛ فرانچسکو گراناچی (۱۴۷۷-۱۵۴۳)؛ آندرنا مانتنیا (۱۵۰۶-۱۴۳۱)؛ تو ماسو گوئیدی مشهور به «مازاتچو» (۱۴۲۸-۱۴۰۱)؛ پییترو و انوچی مشهور به «پروجینو» (۱۵۲۳-۱۴۴۵)؛ پانولو او چلو (۱۳۹۷-۱۴۷۵)؛ و لئوناردو داوینچی (۱۴۲۵-۱۵۱۹) را میتوان نام برد.
از مفاهیم کلیدی این گرایش فرهنگی میتوان به «سه بعدیگرای»؛ عمق؛ پرسپکتیو خطی؛ پرسپکتیو جوّی؛ یکپارچگی؛ بهم پیوستگی؛ کاهش یافتن (در اندازه با عقب رفتن و دور شدن از بیننده) اشاره کرد.
بایستی گفت که "جوتو" یکی از نخستین هنرمندانی بود که توهم فضا را در نقاشیهایش خلق کرد، او این توهم فضا را از طریق نمایش بناها از یک جهت پدید آورد. به طوری که دیوارها با حالتی مایل در حال دور شدن از بیننده به داخل فضایی خیالی «درون» نقاشی به نظر میرسیدند. او از تکنیکهای مختلفی برای خلق جلوههای مشابه در نمایش عمق استفاده میکرد. سایر هنرمندان، به ویژه در شمال اروپا، عمق را با کوچکتر کشیدن موضوعات دور به وجود میآوردند.
نوآوری بزرگ در عرصه پرسپکتیو، با تجربیات برونلسکی در زمینه پرسپکتیو، مبتنی بر ریاضی و نیز رسالۀ آلبرتی با نام در «باب نقاشی» (۱۴۳۵-۱۴۳۶) صورت گرفت. این دو هنرمند آنچه را که به نام «پرسپکتیو خطی» میشناسیم شکل دادهاند. اصطلاحات دیگری شامل پرسپکتیو ریاضیگونه، علمی، هندسی، بصری و رنسانسی نیز برای اشاره به آن به کار میروند، اما پرسپکتیو خطی متداول ترین اصطلاح مورد استفاده است.
در این تکنیک یک نقطه گریز مرکزی روی خط افق انتخاب میشود؛ این کار دو اثر مهم در نقاشی به جا
میگذارد. اول آنکه تمام خطوط خیالی یا واقعی در نقاشی به سمت افق عقب میروند و کوچک میشوند، و در نقطه گریز مرکزی به هم میرسند. دوم آنکه مقیاس اندازه همه چیز را میتوان دقیقاً در تناسب با نقطه گریز مرکزی تعیین کرد.
لئوناردو داوینچی اولین کسی بود که به پرسپکتیو جوّی دست یافت. در تعریف این مفهوم که خود او ابداع کرد، میگوید: در ادراک ما از دنیا، اشیایی که دورتر هستند به دلیل تاثیر جوّ، بنظر کمرنگتر، مهآلود و آبیتر میرسند. پرسپکتیو جوّی از این قاعده در هنر برای ایجاد حس فضا از طریق کنترل دقیق رنگ و سایه روشن استفاده میکند.
در تابلوی بشارت (۱۴۷۴) اثر استاد لئوناردو داوینچی استفادهای شگرف و قاطع از پرسپکتیو خطی موجود است. همه چیز در این نقاشی بسمت نقطه گریز مرکزی روی افق دور عقب میرود و کوجک میشود. این مسأله این حس و توهم را به بیننده میدهد که فرشته و باکره مقدس در فضای یکسان و متحدی باهم سهیم هستند که پیوسته در اطراف ایشان گسترش مییابد.
میتوان تکنیک «پرسپکتیویسم» از منظر قرابت تمهیدی، بسیار همسو با وهمگرایی، ناتورالیسم، کلاسیسیم و رئالیسم دانست و رد و نشان آن را درون این جریانات پیگیری کرد. همچنین از آنسو سبکها و جریاناتی نظیر منریسم؛ مدرنیسم؛ پستمدرنیسم و گوتیک بینالمللی نیز کمترین وجهشبه و قرابت را با تکنیک متنوع پرسپکتیویسم دارا هستند.
از دیگر آثاری که در آن نشانی از پرسپکتیویسم موجود است میتوان به «پیهتا» اثر پروجینو؛ «بشارت» اثر داوینچی - دارای پرسپکتیو خطی و جوی -؛ ورود چارلز هشتم به فلورانس اثر فرانچسکو گراناچی؛ «شام درامائوس» اثر وینچنزو دیباجو چانتا؛ «پرتره یک مرد ناشناس» اثر رافائل - دارای پرسپکتیو جوی - اشاره کرد.
📚- کتاب: "گرایشهای هنری"
✍️- نویـسنده: استـفان لیـتِل
📚| #Art_History
🌀| @Perspective_7
👍7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلینت ایستوود:
• درباره رودخانه مرموز
« در این برهه بخصوص از زندگیام، هیچ کاری را به عنوان یک فیلم پولساز انجام نمیدهم. انگار دارم مرزها را جابهجا میکنم تا ببینم چقدر میتوانیم به سمت غیرتجاری بودن برویم. اما قطعاً به دنبال مخاطب ۱۳ تا ۱۵ ساله نیستم. نمیدانستم که آیا « رودخانه مرموز» (۲۰۰۳) اصلاً از این محدوده سنی فراتر میرود یا نه. راستش را بخواهید، برای تأمین مالی آن به سختی کار کردم. اما همان کاری را که با «دختر میلیون دلاری» کردم، به برادران وارنر هم گفتم : «نمیدانم که آیا این فیلم پولی درمیآورد یا نه. اما فکر میکنم میتوانم فیلمی بسازم که به داشتنش در کتابخانهتان افتخار کنید. »
● زادروز ۹۵ سالگی کلینت ایستوود
• 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒊𝒄 𝑹𝒊𝒗𝒆𝒓 (𝟐𝟎𝟎𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑪𝒍𝒊𝒏𝒕 𝑬𝒂𝒔𝒕𝒘𝒐𝒐𝒅
👤| #Clint_Eastwood
🌀| @Perspective_7
• درباره رودخانه مرموز
« در این برهه بخصوص از زندگیام، هیچ کاری را به عنوان یک فیلم پولساز انجام نمیدهم. انگار دارم مرزها را جابهجا میکنم تا ببینم چقدر میتوانیم به سمت غیرتجاری بودن برویم. اما قطعاً به دنبال مخاطب ۱۳ تا ۱۵ ساله نیستم. نمیدانستم که آیا « رودخانه مرموز» (۲۰۰۳) اصلاً از این محدوده سنی فراتر میرود یا نه. راستش را بخواهید، برای تأمین مالی آن به سختی کار کردم. اما همان کاری را که با «دختر میلیون دلاری» کردم، به برادران وارنر هم گفتم : «نمیدانم که آیا این فیلم پولی درمیآورد یا نه. اما فکر میکنم میتوانم فیلمی بسازم که به داشتنش در کتابخانهتان افتخار کنید. »
● زادروز ۹۵ سالگی کلینت ایستوود
• 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒊𝒄 𝑹𝒊𝒗𝒆𝒓 (𝟐𝟎𝟎𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑪𝒍𝒊𝒏𝒕 𝑬𝒂𝒔𝒕𝒘𝒐𝒐𝒅
👤| #Clint_Eastwood
🌀| @Perspective_7
👍8
کلینت ایستوود:
• درباره مرگ
« فکر نمیکنم افراد مسن زیاد به این موضوع فکر کنند، مادرم ۹۷ ساله بود. او چند سال پیش فوت کرد. تنها چیزی که او در آخرین لحظه به من گفت، این بود که گفت: «میخواهم از اینجا بروم، خستهام.» و من گفتم: «نه، نه، سه سال دیگر. ما به صد سال میرسیم.» فکر کردم میتوانم بعد از آن او را به ادامهی زندگی ترغیب کنم، اما وقتی بالاخره فوت کرد، نمیتوانست صحبت کند چون سکته کرده بود. از او پرسیدند: «میخواهی مدتی به هوش بیایی؟» و او گفت: «نه.» بنابراین، مجبور شدم این آرزویش را برآورده کنم. او هیچ ترسی نداشت و فکر میکنم با بالا رفتن سن، احتمالاً ترس بیشتری به عنوان یک فرد جوانتر نسبت به یک فرد مسنتر دارید. چون به عنوان یک فرد مسنتر، سابقه و تجربه زیادی کسب کردهاید، لذا احتمالاً به این فکر میکنید که «چه دوران خوبی را گذراندهام» .
👤| #Clint_Eastwood
🌀| @Perspective_7
• درباره مرگ
« فکر نمیکنم افراد مسن زیاد به این موضوع فکر کنند، مادرم ۹۷ ساله بود. او چند سال پیش فوت کرد. تنها چیزی که او در آخرین لحظه به من گفت، این بود که گفت: «میخواهم از اینجا بروم، خستهام.» و من گفتم: «نه، نه، سه سال دیگر. ما به صد سال میرسیم.» فکر کردم میتوانم بعد از آن او را به ادامهی زندگی ترغیب کنم، اما وقتی بالاخره فوت کرد، نمیتوانست صحبت کند چون سکته کرده بود. از او پرسیدند: «میخواهی مدتی به هوش بیایی؟» و او گفت: «نه.» بنابراین، مجبور شدم این آرزویش را برآورده کنم. او هیچ ترسی نداشت و فکر میکنم با بالا رفتن سن، احتمالاً ترس بیشتری به عنوان یک فرد جوانتر نسبت به یک فرد مسنتر دارید. چون به عنوان یک فرد مسنتر، سابقه و تجربه زیادی کسب کردهاید، لذا احتمالاً به این فکر میکنید که «چه دوران خوبی را گذراندهام» .
👤| #Clint_Eastwood
🌀| @Perspective_7
👍8
مرلین مونرو:
➖به بهانه زادروز او
« مردم عادت داشتند طوری به من نگاه کنند که انگار من نوعی آینه هستم نه یک شخص. آنها مرا نمیدیدند بلکه افکار شهوانی خودشان را میدیدند، سپس با هرزه خواندنم، نقاب از چهره برمیداشتند. میدانید یک نماد جنسی تبدیل به یک شیء میشود و من از اینکه یک شیء باشم متنفرم. حقیقت این است که من هرگز کسی را فریب ندادهام. گذاشتم مردم خودشان را فریب دهند. آنها زحمت نمیدادند بفهمند من که و چه هستم. در عوض، برای من یک شخصیت میساختند. من با آنها بحث نمیکردم. آنها آشکارا عاشق کسی بودند که من نبودم. و وقتی این را میفهمیدند، مرا به خاطر ناامید کردن و فریب دادنشان سرزنش میکردند. رک و پوستکنده بگویم به نظر میرسد که من یک روبنای کامل بدون هیچ پایه و اساسی دارم. اما دارم روی پایه و اساس آن کار میکنم. میدانستم چقدر بازیگر درجه سهای هستم. واقعاً میتوانستم بیاستعدادیام را حس کنم، انگار لباسهای بیارزشی پوشیده بودم. اما خدای من، چقدر دلم میخواست یاد بگیرم، تغییر کنم، پیشرفت کنم ! »
💬| #Quote
👤| #Marilyn_Monroe
🌀| @Perspective_7
➖به بهانه زادروز او
« مردم عادت داشتند طوری به من نگاه کنند که انگار من نوعی آینه هستم نه یک شخص. آنها مرا نمیدیدند بلکه افکار شهوانی خودشان را میدیدند، سپس با هرزه خواندنم، نقاب از چهره برمیداشتند. میدانید یک نماد جنسی تبدیل به یک شیء میشود و من از اینکه یک شیء باشم متنفرم. حقیقت این است که من هرگز کسی را فریب ندادهام. گذاشتم مردم خودشان را فریب دهند. آنها زحمت نمیدادند بفهمند من که و چه هستم. در عوض، برای من یک شخصیت میساختند. من با آنها بحث نمیکردم. آنها آشکارا عاشق کسی بودند که من نبودم. و وقتی این را میفهمیدند، مرا به خاطر ناامید کردن و فریب دادنشان سرزنش میکردند. رک و پوستکنده بگویم به نظر میرسد که من یک روبنای کامل بدون هیچ پایه و اساسی دارم. اما دارم روی پایه و اساس آن کار میکنم. میدانستم چقدر بازیگر درجه سهای هستم. واقعاً میتوانستم بیاستعدادیام را حس کنم، انگار لباسهای بیارزشی پوشیده بودم. اما خدای من، چقدر دلم میخواست یاد بگیرم، تغییر کنم، پیشرفت کنم ! »
💬| #Quote
👤| #Marilyn_Monroe
🌀| @Perspective_7
👍9👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مرلین مونرو:
• درباره پشت صحنه هالیوود
« یادم است وقتی نقش «آقایان موطلاییها را ترجیح میدهند» را گرفتم. جین راسل، نقش موقهوهای را بازی میکرد و من نقش موطلایی را. او برای این نقش دویست هزار دلار گرفت و من فقط پونصد دلار در هفته میگرفتم. اما خب، این برای من قابل توجه بود. اتفاقاً او برای من خیلی فوقالعاده بود. تنها مشکل این بود که نمیتوانستم یک اتاق لباس داشته باشم. بالاخره صبرم تمام شد و گفتم: «ببینید، بالاخره من موطلایی هستم، و این «آقایان موطلاییها را ترجیح میدهند» است. چون همیشه به من میگفتند: «یادت باشد، تو ستاره نیستی.» گفتم: «خب، هر چه که هستم، موطلایی هستم ! میدانید در هالیوود، عفت یک دختر خیلی کماهمیتتر از مدل موی اوست. شما را با ظاهرتان قضاوت میکنند؛ نه با شخصیتتان. هالیوود جایی است که برای بوسه هزاران دلار و برای روحتان پنجاه سنت میدهند. چون خودم بارها پیشنهاد اول را رد کردم و پنجاه سنت را قبول کردم. »
• 𝑮𝒆𝒏𝒕𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏 𝑷𝒓𝒆𝒇𝒆𝒓 𝑩𝒍𝒐𝒏𝒅𝒆𝒔 (𝟏𝟗𝟓𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑯𝒐𝒘𝒂𝒓𝒅 𝑯𝒂𝒘𝒌𝒔
👤| #Marilyn_Monroe
🌀| @Perspective_7
• درباره پشت صحنه هالیوود
« یادم است وقتی نقش «آقایان موطلاییها را ترجیح میدهند» را گرفتم. جین راسل، نقش موقهوهای را بازی میکرد و من نقش موطلایی را. او برای این نقش دویست هزار دلار گرفت و من فقط پونصد دلار در هفته میگرفتم. اما خب، این برای من قابل توجه بود. اتفاقاً او برای من خیلی فوقالعاده بود. تنها مشکل این بود که نمیتوانستم یک اتاق لباس داشته باشم. بالاخره صبرم تمام شد و گفتم: «ببینید، بالاخره من موطلایی هستم، و این «آقایان موطلاییها را ترجیح میدهند» است. چون همیشه به من میگفتند: «یادت باشد، تو ستاره نیستی.» گفتم: «خب، هر چه که هستم، موطلایی هستم ! میدانید در هالیوود، عفت یک دختر خیلی کماهمیتتر از مدل موی اوست. شما را با ظاهرتان قضاوت میکنند؛ نه با شخصیتتان. هالیوود جایی است که برای بوسه هزاران دلار و برای روحتان پنجاه سنت میدهند. چون خودم بارها پیشنهاد اول را رد کردم و پنجاه سنت را قبول کردم. »
• 𝑮𝒆𝒏𝒕𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏 𝑷𝒓𝒆𝒇𝒆𝒓 𝑩𝒍𝒐𝒏𝒅𝒆𝒔 (𝟏𝟗𝟓𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑯𝒐𝒘𝒂𝒓𝒅 𝑯𝒂𝒘𝒌𝒔
👤| #Marilyn_Monroe
🌀| @Perspective_7
👍8
● تفاوت دو شخصیتپردازی
● سینمای هنری با سینمای هالیوود
• یکی از تفاوتها در ساختار سینمای هنری که به سستی روابط علیّ کمک میکند، شخصیت است. شخصیتهای سینمای هنری اغلب فاقد ویژگیها، انگیزهها و اهداف مشخصاند. شخصیتها گاه رفتاری ناپایدار و بیثبات از خود بروز میدهند. دو پهلو بودن روابط علی شخصیتها به پدید آمدن ساختاری کمک میکند که به مجموعههای کم و بیش چند داستانی متکی شود. در حالی که قهرمان فیلم هالیوودی به سرعت به طرف هدف حرکت میکند، شخصیت اول فیلم هنری به صورتی انفعالی از این موقعیت به موقعیت دیگر میلغزد. اگر قهرمان سینمای کلاسیک برای هدف خاصی به مبارزه میپردازد، در سینمای هنری شخصیت اول، حتی اگر هدفمند باشد در مسیری که قلمرو اجتماعی فیلم نشان داده میشود سرگردان است. موقعیت سرحدی در روایت سینمای هنری متداول است. یعنی انگیزه علیّ فیلمها اغلب ناشی از آن است که شخصیت اول در مییابد با بحرانی وجودی رو به رو شده است. چنانکه میتوان برای تشریح موقعیت سرحدی، فیلم هشت و نیم (۱۹۶۳) فلینی را مثال زد.
📚 « ترمینولوژی تحلیلی فیلمنامه »
✍️ نوشته شاهپور شهبازی
📇¦ #ScreenWriting
🌀¦ @Perspective_7
● سینمای هنری با سینمای هالیوود
• یکی از تفاوتها در ساختار سینمای هنری که به سستی روابط علیّ کمک میکند، شخصیت است. شخصیتهای سینمای هنری اغلب فاقد ویژگیها، انگیزهها و اهداف مشخصاند. شخصیتها گاه رفتاری ناپایدار و بیثبات از خود بروز میدهند. دو پهلو بودن روابط علی شخصیتها به پدید آمدن ساختاری کمک میکند که به مجموعههای کم و بیش چند داستانی متکی شود. در حالی که قهرمان فیلم هالیوودی به سرعت به طرف هدف حرکت میکند، شخصیت اول فیلم هنری به صورتی انفعالی از این موقعیت به موقعیت دیگر میلغزد. اگر قهرمان سینمای کلاسیک برای هدف خاصی به مبارزه میپردازد، در سینمای هنری شخصیت اول، حتی اگر هدفمند باشد در مسیری که قلمرو اجتماعی فیلم نشان داده میشود سرگردان است. موقعیت سرحدی در روایت سینمای هنری متداول است. یعنی انگیزه علیّ فیلمها اغلب ناشی از آن است که شخصیت اول در مییابد با بحرانی وجودی رو به رو شده است. چنانکه میتوان برای تشریح موقعیت سرحدی، فیلم هشت و نیم (۱۹۶۳) فلینی را مثال زد.
📚 « ترمینولوژی تحلیلی فیلمنامه »
✍️ نوشته شاهپور شهبازی
📇¦ #ScreenWriting
🌀¦ @Perspective_7
👍11
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آنجلینا جولی:
• درباره برد پیت
« او، مرا به آدم بهتری تبدیل کرد. من چیزهای زیادی از او یاد گرفتهام. همانطور که شما وقتی با شخص دیگری همراه میشوید، یاد میگیرید هر دوی شما باعث بهتر شدن یکدیگر شوید. هر دو در مورد بهترینهای یکدیگر یاد میگیرید و متوجه میشوید که در چه مواردی شکست میخورید یا در چه مواردی باید پیشرفت کنید. وقتی یک رابطه خوب باشد، واقعاً با یکدیگر صبور میشوید. »
• 𝑴𝒓. & 𝑴𝒓𝒔. 𝑺𝒎𝒊𝒕𝒉 (𝟐𝟎𝟎𝟓)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑫𝒐𝒖𝒈 𝑳𝒊𝒎𝒂𝒏
● به بهانه ۵۰ سالگی آنجلینا جولی
👤| #Angelina_Jolie
🌀| @Perspective_7
• درباره برد پیت
« او، مرا به آدم بهتری تبدیل کرد. من چیزهای زیادی از او یاد گرفتهام. همانطور که شما وقتی با شخص دیگری همراه میشوید، یاد میگیرید هر دوی شما باعث بهتر شدن یکدیگر شوید. هر دو در مورد بهترینهای یکدیگر یاد میگیرید و متوجه میشوید که در چه مواردی شکست میخورید یا در چه مواردی باید پیشرفت کنید. وقتی یک رابطه خوب باشد، واقعاً با یکدیگر صبور میشوید. »
• 𝑴𝒓. & 𝑴𝒓𝒔. 𝑺𝒎𝒊𝒕𝒉 (𝟐𝟎𝟎𝟓)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑫𝒐𝒖𝒈 𝑳𝒊𝒎𝒂𝒏
● به بهانه ۵۰ سالگی آنجلینا جولی
👤| #Angelina_Jolie
🌀| @Perspective_7
👍8
Perspective | پرسپکتیو
▪️دیکسیون چیست؟ (١) ▪️درسهای بازیگری «دیکسیون» یا «DICTION» عبارت است انتخاب و استفاده صحیح از کلمات و زبان در یک اثر اجرایی - چه در تئاتر چه در سینما -. این شامل نحوه صحبت کردن شخصیتها، لهجه آنها، حجم صدا، سرعت و تُن صدا و همچنین بیان و تفسیر معانی کلمات…
▪️دیکسیون چیست؟ (۲)
▪️درسهای بازیگری
لطف دیکسیون در صحت تلفظ و مشخص کردن جملههایی است که عبارتی را تشکیل میدهند، يك ديكسيون سنگین و یکنواخت زیبائیهای مؤثر را محو میکند و اثرات آنرا از بین میبرد. كسى كه رُلی منجمد و سردی را بعهده دارد باید سریعتر و تندتر صحبت کند تا کسی که رُل يك مرد سیاسی را عهدهدار است. در پیِسهائی که به شعر نوشته شده برای اجتناب از يكنواختي وزنها نباید بعد از هر مصرعی متوقف شد؛ آکتورهای ناشی این کار را میکنند. برای دیکسیون خوب عمل تنفس دارای اهمیت فوق العاده است باید دانست چه موقع باید نفس را نگاه داشت و چه موقع نفس را پس داد.
دو جور میتوان تنفس کرد؛ یکی تنفسی که تمام هوائی که فرو میرود در مخزن سینه جمع میشود و به قسمت شکم کاری ندارد، و دیگری طریقی است که موقع نفس کشیدن شکم به جلو و عقب حرکت میکند. هیچ وقت نباید روی صحنه تئآتر بطريق دوم تنفس كرد. يك آكتور خوب - چه در تئاتر چه در سینما - باید دارای نفس خوبی باشد تا بتواند از آن نهایت استفاده را ببرد، مثلا بتواند با يك نفس، دو یا سه و بلکه چهار بیت شعر را با رعایت سکون و مکثهایی که در آن موجود است بخواند.
این کار فقط در نتیجه تمرین زیاد ممکن میگردد. ضمناً باید به حرفهای خود ایمان داشته باشید. اگر اظهار عشق میکنید تمام حرارتی را که یک نفر عاشق بخرج میدهد باید بخرج بدهید، همچنین اگر کلماتی ادا میکنید که دال بر کینهتوزی و حسادت است طوری آنرا ادا کنید که هر کلمه چون تیغه برندهای، در پرسوناژی که مخاطب شماست، نفوذ کند. اینگونه تا وقتی که روی سن هستید و طرف شما موجودی است مورد تنفر شدید شما بایستی بر او فائق آئيد و مانع از این شوید به شما صدمه بزند و نقشههای شما را بهم بریزد.
آنوقت است که خوشحالی مخصوصی به شما دست میدهد و رُل خود را با موفقیت انجام دادهاید. بعضی پیِسها سِنهائی دارد که لازم است با دیکسیون و لحنهای متضادی بیان شود. این نکته را نیز باید کاملا رعایت نمود. همچنین باید متوجه بود که تماشاچیان در سالن دنبال وقایعی که با شما اتفاق میافتد، همراهند مثلا اگر در سِنی پرسوناژ سبوعانه دختر زیبا و معصومی را تحت شکنجه و عذاب قراردهد، تماشاچی متاثر میگردد و چنانکه در آن موقع جوانی بیاید و آن دختر را از چنگال آن ظالم نجات بدهد، او را تحسین میکند. این قاعده در سینما نیز چنین است و استثنا ندارد.
صحبت تند که مفهوم نداشته باشد بدتر از صحبت ملایمی است که مفهوم داشته باشد و بدون قاعده ادا شود. به يك نويسنده دراماتیک میگفتند كه « يك سِن از يك پيِس او، طولانی بنظر میآید». او جوابی عجیب، حرفهای و هوشمندانه داد که میتوان از پاسخش نکتههای ظریف تئاتری بسیاری دانست. او گفت: « اگر آکتور ملایم حرف بزند و عجله نکند، آن وقت آن سِن کوتاهتر میشود و محققاً کسلکننده نخواهد بود.» خوشی و کسالت علل فیزیکی دارد. در هنرهائیکه وسیله سرگرمی ماست بهترین طریق برای بدست آوردن اولی و دوری جستن از دومی این است که علل را جستجو کنیم و پس از آنکه پیدا شد با آن علل مقابله نمائیم.
کسانی که صحیح و خوب صحبت میکنند نادرند، آنها که خوب دکلامه میکنند از آنها هم نادرترند. عده کسانی که قرائت صحیح را هم میدانند، کم هستند و حتی بین شعرا و نویسندگانی که خودشان مطلبی را به نظم و نثر درآوردهاند نیز این نقص مشاهده میشود. از موقعی که رادیو اختراع شده و نطق و خطابه در محاضر و مجامع عام مرسوم گردیده است، بهتر میتوان به نقص قرائت ناطقین و گویندگان پی برد. وقتی که گفته میشود لازم است قرائت را به خوبی آموخت، مقصود پرهیز از تلفظ عامیانه نیست، بلکه منظور اینست که باید از بیان لفظ قلم و مُغلقگویی خاصی که اساتید ادبیات برای تعلیم شنوندگان لازم میدانند خودداری نمود.
بنابراین بیان در هر مورد باید صريح و روشن باشد. هیچ چیز نمیتواند به پای لطف غیرقابل وصفی كه يك صدای مطبوع به قرائت میدهد، برسد. این قریحه معجزهآسایی است اما باید آن را تعلیم داد. بعضیها با زیادهروی و مبالغه آنرا خراب میکنند. این يك امر طبیعی است چیزی را که آدم سعی کند خوب جلوه دهد خراب میشود.
موضوعات مختلفی را که میخوانیم باید با تنهای مناسب ادا کنیم. بعضی اوقات باید صدا را بلند کرد گاهی پائین آورد زمانی با نرمی بیان کرد و گاهی اوقات آنرا خفه کرد.
بطور کلی، دیکسیون در تئاتر نقش مهمی در انتقال پیام نمایش و در ایجاد یک تجربه بصری و شنیداری جذاب برای مخاطبان دارد. خلاصه برای آنکه بتوان فن بیان (دیکسیون) صحیحی داشت؛ باید سه نکته را رعایت نمود:
۱- تلفظ روشن كلمات وحروف.
۲ - بالا و پائین آوردن طبیعی صدا.
۳- مراعات جمله بنديها.
📚 | کتاب « تکنیک تئاتر »
✍️| گردآورده: سهراب امین
• 𝑫𝒂𝒏𝒕𝒐𝒏 (𝟏𝟗𝟖𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑨𝒏𝒅𝒓𝒛𝒆𝒋 𝑾𝒂𝒋𝒅𝒂
🎭| #About_Theatre
🌀| @Perspective_7
▪️درسهای بازیگری
لطف دیکسیون در صحت تلفظ و مشخص کردن جملههایی است که عبارتی را تشکیل میدهند، يك ديكسيون سنگین و یکنواخت زیبائیهای مؤثر را محو میکند و اثرات آنرا از بین میبرد. كسى كه رُلی منجمد و سردی را بعهده دارد باید سریعتر و تندتر صحبت کند تا کسی که رُل يك مرد سیاسی را عهدهدار است. در پیِسهائی که به شعر نوشته شده برای اجتناب از يكنواختي وزنها نباید بعد از هر مصرعی متوقف شد؛ آکتورهای ناشی این کار را میکنند. برای دیکسیون خوب عمل تنفس دارای اهمیت فوق العاده است باید دانست چه موقع باید نفس را نگاه داشت و چه موقع نفس را پس داد.
دو جور میتوان تنفس کرد؛ یکی تنفسی که تمام هوائی که فرو میرود در مخزن سینه جمع میشود و به قسمت شکم کاری ندارد، و دیگری طریقی است که موقع نفس کشیدن شکم به جلو و عقب حرکت میکند. هیچ وقت نباید روی صحنه تئآتر بطريق دوم تنفس كرد. يك آكتور خوب - چه در تئاتر چه در سینما - باید دارای نفس خوبی باشد تا بتواند از آن نهایت استفاده را ببرد، مثلا بتواند با يك نفس، دو یا سه و بلکه چهار بیت شعر را با رعایت سکون و مکثهایی که در آن موجود است بخواند.
این کار فقط در نتیجه تمرین زیاد ممکن میگردد. ضمناً باید به حرفهای خود ایمان داشته باشید. اگر اظهار عشق میکنید تمام حرارتی را که یک نفر عاشق بخرج میدهد باید بخرج بدهید، همچنین اگر کلماتی ادا میکنید که دال بر کینهتوزی و حسادت است طوری آنرا ادا کنید که هر کلمه چون تیغه برندهای، در پرسوناژی که مخاطب شماست، نفوذ کند. اینگونه تا وقتی که روی سن هستید و طرف شما موجودی است مورد تنفر شدید شما بایستی بر او فائق آئيد و مانع از این شوید به شما صدمه بزند و نقشههای شما را بهم بریزد.
آنوقت است که خوشحالی مخصوصی به شما دست میدهد و رُل خود را با موفقیت انجام دادهاید. بعضی پیِسها سِنهائی دارد که لازم است با دیکسیون و لحنهای متضادی بیان شود. این نکته را نیز باید کاملا رعایت نمود. همچنین باید متوجه بود که تماشاچیان در سالن دنبال وقایعی که با شما اتفاق میافتد، همراهند مثلا اگر در سِنی پرسوناژ سبوعانه دختر زیبا و معصومی را تحت شکنجه و عذاب قراردهد، تماشاچی متاثر میگردد و چنانکه در آن موقع جوانی بیاید و آن دختر را از چنگال آن ظالم نجات بدهد، او را تحسین میکند. این قاعده در سینما نیز چنین است و استثنا ندارد.
صحبت تند که مفهوم نداشته باشد بدتر از صحبت ملایمی است که مفهوم داشته باشد و بدون قاعده ادا شود. به يك نويسنده دراماتیک میگفتند كه « يك سِن از يك پيِس او، طولانی بنظر میآید». او جوابی عجیب، حرفهای و هوشمندانه داد که میتوان از پاسخش نکتههای ظریف تئاتری بسیاری دانست. او گفت: « اگر آکتور ملایم حرف بزند و عجله نکند، آن وقت آن سِن کوتاهتر میشود و محققاً کسلکننده نخواهد بود.» خوشی و کسالت علل فیزیکی دارد. در هنرهائیکه وسیله سرگرمی ماست بهترین طریق برای بدست آوردن اولی و دوری جستن از دومی این است که علل را جستجو کنیم و پس از آنکه پیدا شد با آن علل مقابله نمائیم.
کسانی که صحیح و خوب صحبت میکنند نادرند، آنها که خوب دکلامه میکنند از آنها هم نادرترند. عده کسانی که قرائت صحیح را هم میدانند، کم هستند و حتی بین شعرا و نویسندگانی که خودشان مطلبی را به نظم و نثر درآوردهاند نیز این نقص مشاهده میشود. از موقعی که رادیو اختراع شده و نطق و خطابه در محاضر و مجامع عام مرسوم گردیده است، بهتر میتوان به نقص قرائت ناطقین و گویندگان پی برد. وقتی که گفته میشود لازم است قرائت را به خوبی آموخت، مقصود پرهیز از تلفظ عامیانه نیست، بلکه منظور اینست که باید از بیان لفظ قلم و مُغلقگویی خاصی که اساتید ادبیات برای تعلیم شنوندگان لازم میدانند خودداری نمود.
بنابراین بیان در هر مورد باید صريح و روشن باشد. هیچ چیز نمیتواند به پای لطف غیرقابل وصفی كه يك صدای مطبوع به قرائت میدهد، برسد. این قریحه معجزهآسایی است اما باید آن را تعلیم داد. بعضیها با زیادهروی و مبالغه آنرا خراب میکنند. این يك امر طبیعی است چیزی را که آدم سعی کند خوب جلوه دهد خراب میشود.
موضوعات مختلفی را که میخوانیم باید با تنهای مناسب ادا کنیم. بعضی اوقات باید صدا را بلند کرد گاهی پائین آورد زمانی با نرمی بیان کرد و گاهی اوقات آنرا خفه کرد.
بطور کلی، دیکسیون در تئاتر نقش مهمی در انتقال پیام نمایش و در ایجاد یک تجربه بصری و شنیداری جذاب برای مخاطبان دارد. خلاصه برای آنکه بتوان فن بیان (دیکسیون) صحیحی داشت؛ باید سه نکته را رعایت نمود:
۱- تلفظ روشن كلمات وحروف.
۲ - بالا و پائین آوردن طبیعی صدا.
۳- مراعات جمله بنديها.
📚 | کتاب « تکنیک تئاتر »
✍️| گردآورده: سهراب امین
• 𝑫𝒂𝒏𝒕𝒐𝒏 (𝟏𝟗𝟖𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑨𝒏𝒅𝒓𝒛𝒆𝒋 𝑾𝒂𝒋𝒅𝒂
🎭| #About_Theatre
🌀| @Perspective_7
👍7
جیمز استوارت:
« دوست دارم مردم مرا به عنوان کسی که در کارش خوب بود و به نظر میرسید حرفش را جدی میزند، به خاطر بیاورند. بدین ترتیب وقتی ایده فیلم "چه زندگی شگفتانگیزی" مطرح شد به فرانک گفتم که اگر میخواهی فیلمی در مورد خودکشی من بسازی، با یک فرشته بیبال، من مرد تو هستم. »
فرانک کاپرا:
« جذابیت جیمز استوارت در این بود که به طرز غیرمعمولیای، معمولی بود. من فکر میکنم فیلم "چه زندگی شگفتانگیزی" بهترین فیلمی است که تا به حال ساختهام. بهتر از آن، فکر میکنم بهترین فیلمی است که کسی تا به حال ساخته شده است. این فیلم برای منتقدانِ بیحوصله یا اهل قلمِ بیحوصله ساخته نشده است. این فیلم، فیلمی از نوعِ من بود، برای آدمهایِ از نوعِ من. از نوع جیمی، از نوع شما. »
• 𝑰𝒕'𝒔 𝑾𝒐𝒏𝒅𝒆𝒓𝒇𝒖𝒍 𝑳𝒊𝒇𝒆 (𝟏𝟗𝟒𝟔)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑭𝒓𝒂𝒏𝒌 𝑪𝒂𝒑𝒓𝒂
👤| #Frank_Capra
👤| #James_Stewart
🌀| @Perspective_7
« دوست دارم مردم مرا به عنوان کسی که در کارش خوب بود و به نظر میرسید حرفش را جدی میزند، به خاطر بیاورند. بدین ترتیب وقتی ایده فیلم "چه زندگی شگفتانگیزی" مطرح شد به فرانک گفتم که اگر میخواهی فیلمی در مورد خودکشی من بسازی، با یک فرشته بیبال، من مرد تو هستم. »
فرانک کاپرا:
« جذابیت جیمز استوارت در این بود که به طرز غیرمعمولیای، معمولی بود. من فکر میکنم فیلم "چه زندگی شگفتانگیزی" بهترین فیلمی است که تا به حال ساختهام. بهتر از آن، فکر میکنم بهترین فیلمی است که کسی تا به حال ساخته شده است. این فیلم برای منتقدانِ بیحوصله یا اهل قلمِ بیحوصله ساخته نشده است. این فیلم، فیلمی از نوعِ من بود، برای آدمهایِ از نوعِ من. از نوع جیمی، از نوع شما. »
• 𝑰𝒕'𝒔 𝑾𝒐𝒏𝒅𝒆𝒓𝒇𝒖𝒍 𝑳𝒊𝒇𝒆 (𝟏𝟗𝟒𝟔)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑭𝒓𝒂𝒏𝒌 𝑪𝒂𝒑𝒓𝒂
👤| #Frank_Capra
👤| #James_Stewart
🌀| @Perspective_7
👍9👎1
• نظر سورن کییرکگور، بعنوان یک اگزیستانسیالیست کلاسیک، رویکردی گرم به ماجرای حضرت ابراهيم است، و آنرا با نگاهی نقاد به انسان روز، از رجحان ایمان بر یقین، با نگاهی خود-ارجاع الگویی راستین تفسیر میکند، اما ابن عربی رؤیای ابراهيم را بگونهای دیگر تفسیر میکند:
• « ابراهیم خلیل به پسرش گفت من در خواب دیدم که تورا سر میبُرم. و خواب حضرتِ (عالم) خیال است. ابراهیم آن خواب را تعبیر نکرد. گوسفند در صورت فرزندِ ابراهیم در خواب ظاهر شده بود و ابراهيم خواب خود را راست داشت. پس خداوند از وهمِ ابراهيم [فرزندش اسماعیل را] به سربَهای ذبح گوسفند عظیم بازخرید کرد. و آن، تعبیرِ آن خواب بود نزدِ خدا، ولی ابراهیم نمیدانست... خداوند ابراهیم را ندا کرد و فرمود: "ای ابراهیم! رؤیا را به راست داشتی » (تصدیق کردی) ولی نفرمود راست گفتی درباره رؤیا که [قربانی] پسرت بود؛ چرا که ابراهیم آن خواب را تعبیر نکرد، بلکه ظاهر آن خواب را گرفت؛ و حال آنکه خواب تعبیر میخواهد. »
• 𝑻𝒉𝒆 𝑩𝒊𝒃𝒍𝒆: 𝑰𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝑩𝒆𝒈𝒊𝒏𝒏𝒊𝒏𝒈... (𝟏𝟗𝟔𝟔)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑱𝒐𝒉𝒏 𝑯𝒖𝒔𝒕𝒐𝒏
● به مناسبت عید قربان
● فصوصالحکم، ص۳۶۴-۳۶۵
▫️| #Basics
👤| #John_Huston
🌀| @Perspective_7
• « ابراهیم خلیل به پسرش گفت من در خواب دیدم که تورا سر میبُرم. و خواب حضرتِ (عالم) خیال است. ابراهیم آن خواب را تعبیر نکرد. گوسفند در صورت فرزندِ ابراهیم در خواب ظاهر شده بود و ابراهيم خواب خود را راست داشت. پس خداوند از وهمِ ابراهيم [فرزندش اسماعیل را] به سربَهای ذبح گوسفند عظیم بازخرید کرد. و آن، تعبیرِ آن خواب بود نزدِ خدا، ولی ابراهیم نمیدانست... خداوند ابراهیم را ندا کرد و فرمود: "ای ابراهیم! رؤیا را به راست داشتی » (تصدیق کردی) ولی نفرمود راست گفتی درباره رؤیا که [قربانی] پسرت بود؛ چرا که ابراهیم آن خواب را تعبیر نکرد، بلکه ظاهر آن خواب را گرفت؛ و حال آنکه خواب تعبیر میخواهد. »
• 𝑻𝒉𝒆 𝑩𝒊𝒃𝒍𝒆: 𝑰𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝑩𝒆𝒈𝒊𝒏𝒏𝒊𝒏𝒈... (𝟏𝟗𝟔𝟔)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑱𝒐𝒉𝒏 𝑯𝒖𝒔𝒕𝒐𝒏
● به مناسبت عید قربان
● فصوصالحکم، ص۳۶۴-۳۶۵
▫️| #Basics
👤| #John_Huston
🌀| @Perspective_7
👍8👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هیروکازو کورئیدا:
« من واقعاً میخواستم رماننویس شوم، اما برنامهی دانشگاه واسدا از نظر الزامات زبانی بسیار فشرده بود - دو ساعت انگلیسی و چهار ساعت چینی. با خودم فکر کردم، این را برای چه کاری لازم دارم؟ بنابراین رفتن به کلاس را متوقف کردم. »
• امروز زادروز «هیروکازو کورئیدا» کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و تدوینگر مهم و تاثیرگذار ژاپنی است. او کار خود را در تلویزیون آغاز و از آن زمان تاکنون بیش از دوازده فیلم بلند را کارگردانی کرده است. طبق بایگانی فیلم هاروارد، آثار کورئیدا منعکسکننده سبک و ریتم متفکرانه بزرگانی چون "هو شیائو شیان" و "تسای مینگ لیانگ" است. کورئیدا را اغلب با استاد «یاسوجیرو اوزو» مقایسه میکنند؛ با این حال، او اظهار داشته است که بیشتر تحت تأثیر کن لوچ، کارگردان بریتانیایی، و میکیو ناروسه، کارگردان ژاپنی هموطنش، قرار دارد.
• 𝑴𝒐𝒏𝒔𝒕𝒆𝒓 (𝟐𝟎𝟐𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑯𝒊𝒓𝒐𝒌𝒂𝒛𝒖 𝑲𝒐𝒓𝒆𝒆𝒅𝒂
👤| #Hirokazu_Koreeda
🌀| @Perspective_7
« من واقعاً میخواستم رماننویس شوم، اما برنامهی دانشگاه واسدا از نظر الزامات زبانی بسیار فشرده بود - دو ساعت انگلیسی و چهار ساعت چینی. با خودم فکر کردم، این را برای چه کاری لازم دارم؟ بنابراین رفتن به کلاس را متوقف کردم. »
• امروز زادروز «هیروکازو کورئیدا» کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و تدوینگر مهم و تاثیرگذار ژاپنی است. او کار خود را در تلویزیون آغاز و از آن زمان تاکنون بیش از دوازده فیلم بلند را کارگردانی کرده است. طبق بایگانی فیلم هاروارد، آثار کورئیدا منعکسکننده سبک و ریتم متفکرانه بزرگانی چون "هو شیائو شیان" و "تسای مینگ لیانگ" است. کورئیدا را اغلب با استاد «یاسوجیرو اوزو» مقایسه میکنند؛ با این حال، او اظهار داشته است که بیشتر تحت تأثیر کن لوچ، کارگردان بریتانیایی، و میکیو ناروسه، کارگردان ژاپنی هموطنش، قرار دارد.
• 𝑴𝒐𝒏𝒔𝒕𝒆𝒓 (𝟐𝟎𝟐𝟑)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑯𝒊𝒓𝒐𝒌𝒂𝒛𝒖 𝑲𝒐𝒓𝒆𝒆𝒅𝒂
👤| #Hirokazu_Koreeda
🌀| @Perspective_7
👍10
▪️ درباره پل گوگن (۱)
▪️ نقاش پستامپرسیونیسم
🔻 به مناسبت زادروز پل گوگن (June 7, 1848)
«پل گوگن»؛ نقاش، مجسمهساز، چاپگر و نویسنده فرانسوی بود که آثارش عمدتاً با جنبشهای پستامپرسیونیسم و نمادگرایی مرتبط دانسته شده است. او همچنین از هنرمندان تأثیرگذار در زمینه حکاکی روی چوب و برش چوب به عنوان اشکال هنری بود. گوگن در حالی که در طول زندگی خود تنها تا حدودی به موفقیت رسید، اما از آن زمان به خاطر استفاده تجربی از رنگ و سبک ترکیبی که متمایز از امپرسیونیسم بود، شناخته شده است.
راهنماییهای هنری اولیۀ گوگن از «پیسارو» بود، اما این رابطه بیشتر از نظر شخصی تأثیر گذاشت تا از نظر سبکی. استادان گوگن؛ جوتو، رافائل، انگر، دلاکروا، مانه، دگا و سزان بودند. باورهای خود او، و در برخی موارد روانشناسی پشت آثارش، تحت تأثیر فیلسوف «آرتور شوپنهاور» و شاعر «استفان مالارمه» نیز قرار داشت.
گوگن برخی از نقاشیهای موجود خود را با کمک شیشه، با کپی کردن تصویر زیرین روی سطح شیشه با آبرنگ یا گواش برای چاپ، اثبات میکرد. حکاکیهای چوبی گوگن، حتی برای هنرمندان آوانگارد که مسئول احیای حکاکی روی چوب در آن زمان بودند، نیز کمتر نوآورانه نبودند.
گوگن به جای برش بلوکهای خود با هدف ایجاد یک تصویر دقیق، در ابتدا بلوکهای خود را به روش مشابه مجسمهسازی چوبی تراش میداد و سپس از ابزارهای ظریفتری برای ایجاد جزئیات و تونالیته در خطوط پررنگ خود استفاده کرد. بسیاری از ابزارها و تکنیکهای او تجربی تلقی میشدند. این روششناسی و استفاده از فضا به موازات نقاشی او از نقشبرجستههای تخت و تزئینی پیش میرفت.
گوگن که کار خود را در مارتینیک آغاز کرد، برای رسیدن به جلوهای ملایم، شروع به استفاده از رنگهای مشابه در مجاورت یکدیگر کرد. اندکی پس از این، او همچنین به موفقیتهای خود در رنگهای غیربازنمایی دست یافت و بومهایی خلق کرد که وجود و سرزندگی مستقلی داشتند. این شکاف میان واقعیت سطحی و خود، پیسارو را ناراضی کرد و به سرعت منجر به پایان رابطهشان شد.
فیگورهای انسانی او در این زمان همچنین یادآور رابطه عاشقانهاش با چاپهای ژاپنی است، به ویژه گرایش به سادگی فیگورها و ریاضت ترکیبی آنها به عنوان تأثیری بر مانیفست بدویاش. به همین دلیل، گوگن از هنر عامیانه نیز الهام گرفته بود. او به دنبال خلوص عاطفی محض سوژههایش بود که به شیوهای سرراست منتقل شود و بر فرمهای اصلی و خطوط عمودی تأکید میکرد تا شکل و خطوط را به وضوح تعریف کند.
گوگن همچنین از تزئینات و رنگآمیزیهای رسمی استادانه در الگوهای انتزاعی استفاده میکرد و تلاش میکرد انسان و طبیعت را هماهنگ کند. تصاویر او از بومیان در محیط طبیعیشان اغلب نشاندهنده آرامش و پایداری خودکفایی است. این موضوع یکی از مضامین مورد علاقه گوگن را تکمیل میکرد، که همانا نفوذ ماوراءالطبیعه در زندگی روزمره بود. در یک مورد تا آنجا پیش رفت که با «نام او وایرائوماتی و تا ماتته» نقش برجستههای مقبرههای مصر باستان را به یاد میآورد .
گوگن در مصاحبهای با مجله "L'Écho de Paris" که در ۱۵ مارس (۱۸۹۵) منتشر شد، توضیح میدهد که رویکرد تاکتیکی در حال توسعه او، رسیدن به حسآمیزی است. او میگوید:
« هر ویژگی در نقاشیهای من از قبل با دقت بررسی و محاسبه میشود. درست مانند یک قطعه موسیقی، اگر دوست دارید. شیء ساده من، که از زندگی روزمره یا از طبیعت میگیرم، صرفاً بهانهای است که به من کمک میکند تا با چیدمان مشخصی از خطوط و رنگها، سمفونیها و هارمونیها را خلق کنم. آنها هیچ معادلی در واقعیت، به معنای عامیانه کلمه ندارند. آنها هیچ ایدهای را به طور مستقیم بیان نمیکنند. تنها هدف آنها تحریک تخیل است - همانطور که موسیقی بدون کمک ایدهها یا تصاویر این کار را انجام میدهد - صرفاً با آن قرابت مرموزی که بین چیدمانهای خاصی از رنگها و خطوط و ذهن ما وجود دارد. »
گوگن در نامهای به سال (۱۸۸۸) به شوفنکر، که گام بزرگی را از امپرسیونیسم برداشته بود، توضیح میدهد و میگوید که اکنون مصمم است روح طبیعت، حقایق باستانی و شخصیت مناظر و ساکنان آن را به تصویر بکشد. گوگن نوشت:
« طبیعت را بیش از حد به معنای واقعی کلمه کپی نکنید. هنر یک انتزاع است. آن را از طبیعت استخراج کنید، همانطور که در حضور طبیعت رویاپردازی میکنید، و بیشتر به عمل خلق کردن فکر کنید تا نتیجه. »
ساده کردن طراحی، و کاربست رنگ ناب که نقشهای وسیع چسبیده به صفحه تصویر را شکل میدهد، جملگی در راستای این هدف گوگن بودند. او رؤیاها و عواطف درونیاش را به مدد این نقشهای دو بعدی، خطهای گویا، و رنگبندی نمادین، عینیت میبخشید. ارزش واقعی او در دنیای هنر پس از مرگش شناخته شد.
🔗| (ادامه دارد...)
📚 | کتاب « گوگن: در جستجوی بهشت »
✍️| نویسنده و گردآورنده: فرانسواز کاشین
📚| #Art_History
🌀| @Perspective_7
▪️ نقاش پستامپرسیونیسم
🔻 به مناسبت زادروز پل گوگن (June 7, 1848)
«پل گوگن»؛ نقاش، مجسمهساز، چاپگر و نویسنده فرانسوی بود که آثارش عمدتاً با جنبشهای پستامپرسیونیسم و نمادگرایی مرتبط دانسته شده است. او همچنین از هنرمندان تأثیرگذار در زمینه حکاکی روی چوب و برش چوب به عنوان اشکال هنری بود. گوگن در حالی که در طول زندگی خود تنها تا حدودی به موفقیت رسید، اما از آن زمان به خاطر استفاده تجربی از رنگ و سبک ترکیبی که متمایز از امپرسیونیسم بود، شناخته شده است.
راهنماییهای هنری اولیۀ گوگن از «پیسارو» بود، اما این رابطه بیشتر از نظر شخصی تأثیر گذاشت تا از نظر سبکی. استادان گوگن؛ جوتو، رافائل، انگر، دلاکروا، مانه، دگا و سزان بودند. باورهای خود او، و در برخی موارد روانشناسی پشت آثارش، تحت تأثیر فیلسوف «آرتور شوپنهاور» و شاعر «استفان مالارمه» نیز قرار داشت.
گوگن برخی از نقاشیهای موجود خود را با کمک شیشه، با کپی کردن تصویر زیرین روی سطح شیشه با آبرنگ یا گواش برای چاپ، اثبات میکرد. حکاکیهای چوبی گوگن، حتی برای هنرمندان آوانگارد که مسئول احیای حکاکی روی چوب در آن زمان بودند، نیز کمتر نوآورانه نبودند.
گوگن به جای برش بلوکهای خود با هدف ایجاد یک تصویر دقیق، در ابتدا بلوکهای خود را به روش مشابه مجسمهسازی چوبی تراش میداد و سپس از ابزارهای ظریفتری برای ایجاد جزئیات و تونالیته در خطوط پررنگ خود استفاده کرد. بسیاری از ابزارها و تکنیکهای او تجربی تلقی میشدند. این روششناسی و استفاده از فضا به موازات نقاشی او از نقشبرجستههای تخت و تزئینی پیش میرفت.
گوگن که کار خود را در مارتینیک آغاز کرد، برای رسیدن به جلوهای ملایم، شروع به استفاده از رنگهای مشابه در مجاورت یکدیگر کرد. اندکی پس از این، او همچنین به موفقیتهای خود در رنگهای غیربازنمایی دست یافت و بومهایی خلق کرد که وجود و سرزندگی مستقلی داشتند. این شکاف میان واقعیت سطحی و خود، پیسارو را ناراضی کرد و به سرعت منجر به پایان رابطهشان شد.
فیگورهای انسانی او در این زمان همچنین یادآور رابطه عاشقانهاش با چاپهای ژاپنی است، به ویژه گرایش به سادگی فیگورها و ریاضت ترکیبی آنها به عنوان تأثیری بر مانیفست بدویاش. به همین دلیل، گوگن از هنر عامیانه نیز الهام گرفته بود. او به دنبال خلوص عاطفی محض سوژههایش بود که به شیوهای سرراست منتقل شود و بر فرمهای اصلی و خطوط عمودی تأکید میکرد تا شکل و خطوط را به وضوح تعریف کند.
گوگن همچنین از تزئینات و رنگآمیزیهای رسمی استادانه در الگوهای انتزاعی استفاده میکرد و تلاش میکرد انسان و طبیعت را هماهنگ کند. تصاویر او از بومیان در محیط طبیعیشان اغلب نشاندهنده آرامش و پایداری خودکفایی است. این موضوع یکی از مضامین مورد علاقه گوگن را تکمیل میکرد، که همانا نفوذ ماوراءالطبیعه در زندگی روزمره بود. در یک مورد تا آنجا پیش رفت که با «نام او وایرائوماتی و تا ماتته» نقش برجستههای مقبرههای مصر باستان را به یاد میآورد .
گوگن در مصاحبهای با مجله "L'Écho de Paris" که در ۱۵ مارس (۱۸۹۵) منتشر شد، توضیح میدهد که رویکرد تاکتیکی در حال توسعه او، رسیدن به حسآمیزی است. او میگوید:
« هر ویژگی در نقاشیهای من از قبل با دقت بررسی و محاسبه میشود. درست مانند یک قطعه موسیقی، اگر دوست دارید. شیء ساده من، که از زندگی روزمره یا از طبیعت میگیرم، صرفاً بهانهای است که به من کمک میکند تا با چیدمان مشخصی از خطوط و رنگها، سمفونیها و هارمونیها را خلق کنم. آنها هیچ معادلی در واقعیت، به معنای عامیانه کلمه ندارند. آنها هیچ ایدهای را به طور مستقیم بیان نمیکنند. تنها هدف آنها تحریک تخیل است - همانطور که موسیقی بدون کمک ایدهها یا تصاویر این کار را انجام میدهد - صرفاً با آن قرابت مرموزی که بین چیدمانهای خاصی از رنگها و خطوط و ذهن ما وجود دارد. »
گوگن در نامهای به سال (۱۸۸۸) به شوفنکر، که گام بزرگی را از امپرسیونیسم برداشته بود، توضیح میدهد و میگوید که اکنون مصمم است روح طبیعت، حقایق باستانی و شخصیت مناظر و ساکنان آن را به تصویر بکشد. گوگن نوشت:
« طبیعت را بیش از حد به معنای واقعی کلمه کپی نکنید. هنر یک انتزاع است. آن را از طبیعت استخراج کنید، همانطور که در حضور طبیعت رویاپردازی میکنید، و بیشتر به عمل خلق کردن فکر کنید تا نتیجه. »
ساده کردن طراحی، و کاربست رنگ ناب که نقشهای وسیع چسبیده به صفحه تصویر را شکل میدهد، جملگی در راستای این هدف گوگن بودند. او رؤیاها و عواطف درونیاش را به مدد این نقشهای دو بعدی، خطهای گویا، و رنگبندی نمادین، عینیت میبخشید. ارزش واقعی او در دنیای هنر پس از مرگش شناخته شد.
🔗| (ادامه دارد...)
📚 | کتاب « گوگن: در جستجوی بهشت »
✍️| نویسنده و گردآورنده: فرانسواز کاشین
📚| #Art_History
🌀| @Perspective_7
👍7
Perspective | پرسپکتیو
▪️ درباره پل گوگن (۱) ▪️ نقاش پستامپرسیونیسم 🔻 به مناسبت زادروز پل گوگن (June 7, 1848) «پل گوگن»؛ نقاش، مجسمهساز، چاپگر و نویسنده فرانسوی بود که آثارش عمدتاً با جنبشهای پستامپرسیونیسم و نمادگرایی مرتبط دانسته شده است. او همچنین از هنرمندان تأثیرگذار…
▪️ درباره پل گوگن (۲) [آخر]
▪️ هنر و نقاشی: نقاش پستامپرسیونیسم
🔻 به مناسبت زادروز پل گوگن (June 7, 1848)
گوگن یک نقاش پست امپرسیونیست محسوب میشود. نقاشیهای جسورانه، رنگارنگ و طراحیمحور او تأثیر قابل توجهی بر هنر مدرن گذاشت. هنرمندان و جنبشهایی که در اوایل قرن بیستم از او الهام گرفتهاند «ونسان ونگوگ»، «هنری ماتیس»، «پابلو پیکاسو»، «ژرژ براک»، «آندره دورن»، فوویسم، کوبیسم و اورفیسم بودند. بعدها، او بر «آرتور فرانک متیوز» و جنبش هنر و صنایع دستی آمریکا تأثیر گذاشت.
یادواره گوگن در سالن پاییز، آغازی برای معرفی دستاورد هنری او بود. دیری نگذشت که جنبشهای فوویسم و اکسپرسیونیسم اصول کارش را دنبال کردند. از سوی دیگر، داستان زندگی تلخ و پرماجرایش - همچون زندگینامه ونسان ونگوگ - بارها در قالب فیلم و رمان بازسازی شد. از جمله دیگر آثارش میتوان به: چهره هالهدار نقاش؛ زنان اهل تاهیتی؛ ماه و زمین؛ از کجا آمدهایم؟ کیستیم؟ به کجا میرویم؟؛ اسب سپید؛ سواران در ساحل؛ مجسمه زن اهل کاراییب؛ باسمه نوآ اشاره کرد.
پل سزان، پل گوگن، ونگوگ کوشیدند در ورای صفحههای ناپایدار و گذرای رنگی که جاذب چشم و فریبنده است بهوسیلهٔ رنگ، ایجاد عمق و ژرفا کنند و در پی یافتن کشش تصویر فرمها روی بوم بهوسیلهٔ رنگهای خالص و لکههای یکدستِ رنگ بودند. گوگن از طریق پیسارو با امپرسیونیسم آشنا شد. رنگ را با ترکیبات تازه و غیرمنتظره به کار برد.
توجه گوگن به معانی روانشناختی رنگ بود. (رنگ به خودی خود چیزای را بیان میکند) نقاشی گوگن سرشار از عناصر نایاب، با دامنه کاربرد تزیینی است. با پژوهش در آثار قرون وسطی به نقاشیهای خاور دور و خاور نزدیک علاقهمند شد و شیوهٔ شخصی خود را که مبتنی بر نمایش رنگها، بدون توجه به رنگ طبیعی اشیاء و اغراق در طرح برای تأثیرگذاری بیشتر موضوع بود، پایهگذاری کرد.
آثار او از ورای رنگهای درخشان و طرحهای آزاد و سیال، نمایانگر دنیایی سمبلیک بر زمینهای تزیینی بودند. همچنین آثارش الهام بخش نبیها، سمبولیستها و فوویستها شد. سمبولیستها و نبیها، جنبهٔ رمزآمیز طرح و رنگ آثارش را مهم شمردند، و فوویستها شیوهٔ رنگ آمیزی او را راهنمای خود قرار دادند. پیکرههای آثار او مانند آثار لوترک اغراق شده است.
گوگن، مانند برخی از معاصرانش مانند دگا و لوترک، از تکنیکی برای نقاشی روی بوم استفاده میکرد که بعنوان نقاشی جوهره شناخته میشود . برای این کار، روغن (چسب) از رنگ تخلیه میشود و لجن باقی مانده رنگدانه با تربانتین مخلوط میشود. او ممکن است از تکنیک مشابهی در تهیه مونوتایپهای خود استفاده کرده باشد، و به جای فلز از کاغذ استفاده میکرده است، زیرا روغن را جذب میکرد و به تصاویر نهایی ظاهری مات میداد که او میخواست.
در آثار پل گوگن نیز مانند ونسان ونگوگ، شاهد نفی شبیهسازیِ عینی در برابر بیان ذهنی هستیم. آثار گوگن کار مایههای مشترکی میان استادان بزرگ رنسانس داشت. گوگن نه تنها در برابر سنت هنری بلکه در برابر کل تمدن اروپایی طغیان کرد. او گفت «تمدن چیزی است که آدم را بیمار میکند». یکی آثار مهم او «تجلی پس از موعظه دینی» نام دارد.
گوگن، سزان و ونگوگ هنرمندان شاخص سبک پست امپرسیونیسم بهشمار میروند. گوگن رنگ را با ترکیبات تازه و غیرمنتظره به کار برد و توجهاش به معنای روان شناختی رنگ بود. یعنی رنگ به خودی خود چیزی را بیان میکند.
وی اروپا را ترک گفت و به دنبال یک زندگی ساده و ابتدایی به تاهیتی رفت؛ زیرا معتقد بود که نقاشی در آستانه سقوط به ورطهٔ عوامفریبی و سطحی نگری قرار گرفته و همهٔ آن هوشیاری و دانایی که در تمدن اروپا بارور شده بود، نوابغ هنر را عقیم میساخت و اجازه نمیداد که قدرت و شدت احساسات خویش را صریح و مستقیم ابراز کند. ولی البته گوگن نخستین کسی نبود که چنین نگرانیهایی دربارهٔ تمدن داشت.
📚 | کتاب « پل گوگن: هنرمند اسطوره و رؤیا »
✍️| نویسنده و گردآورنده: استیون اف. آیزنمن
📚| #Art_History
🌀| @Perspective_7
▪️ هنر و نقاشی: نقاش پستامپرسیونیسم
🔻 به مناسبت زادروز پل گوگن (June 7, 1848)
گوگن یک نقاش پست امپرسیونیست محسوب میشود. نقاشیهای جسورانه، رنگارنگ و طراحیمحور او تأثیر قابل توجهی بر هنر مدرن گذاشت. هنرمندان و جنبشهایی که در اوایل قرن بیستم از او الهام گرفتهاند «ونسان ونگوگ»، «هنری ماتیس»، «پابلو پیکاسو»، «ژرژ براک»، «آندره دورن»، فوویسم، کوبیسم و اورفیسم بودند. بعدها، او بر «آرتور فرانک متیوز» و جنبش هنر و صنایع دستی آمریکا تأثیر گذاشت.
یادواره گوگن در سالن پاییز، آغازی برای معرفی دستاورد هنری او بود. دیری نگذشت که جنبشهای فوویسم و اکسپرسیونیسم اصول کارش را دنبال کردند. از سوی دیگر، داستان زندگی تلخ و پرماجرایش - همچون زندگینامه ونسان ونگوگ - بارها در قالب فیلم و رمان بازسازی شد. از جمله دیگر آثارش میتوان به: چهره هالهدار نقاش؛ زنان اهل تاهیتی؛ ماه و زمین؛ از کجا آمدهایم؟ کیستیم؟ به کجا میرویم؟؛ اسب سپید؛ سواران در ساحل؛ مجسمه زن اهل کاراییب؛ باسمه نوآ اشاره کرد.
پل سزان، پل گوگن، ونگوگ کوشیدند در ورای صفحههای ناپایدار و گذرای رنگی که جاذب چشم و فریبنده است بهوسیلهٔ رنگ، ایجاد عمق و ژرفا کنند و در پی یافتن کشش تصویر فرمها روی بوم بهوسیلهٔ رنگهای خالص و لکههای یکدستِ رنگ بودند. گوگن از طریق پیسارو با امپرسیونیسم آشنا شد. رنگ را با ترکیبات تازه و غیرمنتظره به کار برد.
توجه گوگن به معانی روانشناختی رنگ بود. (رنگ به خودی خود چیزای را بیان میکند) نقاشی گوگن سرشار از عناصر نایاب، با دامنه کاربرد تزیینی است. با پژوهش در آثار قرون وسطی به نقاشیهای خاور دور و خاور نزدیک علاقهمند شد و شیوهٔ شخصی خود را که مبتنی بر نمایش رنگها، بدون توجه به رنگ طبیعی اشیاء و اغراق در طرح برای تأثیرگذاری بیشتر موضوع بود، پایهگذاری کرد.
آثار او از ورای رنگهای درخشان و طرحهای آزاد و سیال، نمایانگر دنیایی سمبلیک بر زمینهای تزیینی بودند. همچنین آثارش الهام بخش نبیها، سمبولیستها و فوویستها شد. سمبولیستها و نبیها، جنبهٔ رمزآمیز طرح و رنگ آثارش را مهم شمردند، و فوویستها شیوهٔ رنگ آمیزی او را راهنمای خود قرار دادند. پیکرههای آثار او مانند آثار لوترک اغراق شده است.
گوگن، مانند برخی از معاصرانش مانند دگا و لوترک، از تکنیکی برای نقاشی روی بوم استفاده میکرد که بعنوان نقاشی جوهره شناخته میشود . برای این کار، روغن (چسب) از رنگ تخلیه میشود و لجن باقی مانده رنگدانه با تربانتین مخلوط میشود. او ممکن است از تکنیک مشابهی در تهیه مونوتایپهای خود استفاده کرده باشد، و به جای فلز از کاغذ استفاده میکرده است، زیرا روغن را جذب میکرد و به تصاویر نهایی ظاهری مات میداد که او میخواست.
در آثار پل گوگن نیز مانند ونسان ونگوگ، شاهد نفی شبیهسازیِ عینی در برابر بیان ذهنی هستیم. آثار گوگن کار مایههای مشترکی میان استادان بزرگ رنسانس داشت. گوگن نه تنها در برابر سنت هنری بلکه در برابر کل تمدن اروپایی طغیان کرد. او گفت «تمدن چیزی است که آدم را بیمار میکند». یکی آثار مهم او «تجلی پس از موعظه دینی» نام دارد.
گوگن، سزان و ونگوگ هنرمندان شاخص سبک پست امپرسیونیسم بهشمار میروند. گوگن رنگ را با ترکیبات تازه و غیرمنتظره به کار برد و توجهاش به معنای روان شناختی رنگ بود. یعنی رنگ به خودی خود چیزی را بیان میکند.
وی اروپا را ترک گفت و به دنبال یک زندگی ساده و ابتدایی به تاهیتی رفت؛ زیرا معتقد بود که نقاشی در آستانه سقوط به ورطهٔ عوامفریبی و سطحی نگری قرار گرفته و همهٔ آن هوشیاری و دانایی که در تمدن اروپا بارور شده بود، نوابغ هنر را عقیم میساخت و اجازه نمیداد که قدرت و شدت احساسات خویش را صریح و مستقیم ابراز کند. ولی البته گوگن نخستین کسی نبود که چنین نگرانیهایی دربارهٔ تمدن داشت.
📚 | کتاب « پل گوگن: هنرمند اسطوره و رؤیا »
✍️| نویسنده و گردآورنده: استیون اف. آیزنمن
📚| #Art_History
🌀| @Perspective_7
👍7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️انزو استایولا بازیگر ایتالیایی تبار که بیشتر به خاطر بازی در نقش «برونو ریچی» هشت ساله در فیلم نئورئالیستی «دزد دوچرخه» اثر «ویتوریو دسیکا» که در سال ۱۹۴۸ ساخته شد، شناخته میشود در چهارم ژوئن، در سن هشتاد و پنج سالگی درگذشت. او در چندین فیلم دیگر از جمله در سال ۱۹۵۴، در فیلم «کنتس پا برهنه» با بازی «همفری بوگارت» که محصول آمریکا بود، ایفای نقش کرد اما بازیگری را ادامه نداد و در بزرگسالی معلم ریاضی شد و بعدها به عنوان کارمند اداره ثبت زمین نیز کار کرد. در نهایت او در بیمارستان فاتبنفراتلی در رم درگذشت؛ مراسم تشییع جنازه او دو روز بعد در کلیسای سنفرانچسکو ساوریو آلا گارباتلا، در میدان دامیانو ساولی، رم برگزار شد. مطبوعات ایتالیایی در یادبود او چنین نوشتند که «آخرین نماد نئورئالیسم درگذشت. »
■ RIP
■ Enzo Staiola (1939-2025)
🎥| #History_of_Cinema
🌀| @Perspective_7
■ RIP
■ Enzo Staiola (1939-2025)
🎥| #History_of_Cinema
🌀| @Perspective_7
👍6
Perspective | پرسپکتیو
▪️ پدیدارشناسی و نقد (۱) ▪️ نقد به مثابه امکان دیدن ▪️ نویسـنده: عرفان گرگین ➖ برای [ مطالعه مقاله ] کلیک کنید ▪️| #Aesthetic 🌀| @Perspective_7 🌀| https://Perspective.ir
▪️ پدیدارشناسی و نقد (۲)
▪️ نسبت میان دیدن و بودن؛ روایت در پدیدارشناسی
▪️ نویسـنده: عرفان گرگین
➖ برای [ مطالعه مقاله ] کلیک کنید
▪️| #Aesthetic
🌀| @Perspective_7
🌀| https://Perspective.ir
▪️ نسبت میان دیدن و بودن؛ روایت در پدیدارشناسی
▪️ نویسـنده: عرفان گرگین
➖ برای [ مطالعه مقاله ] کلیک کنید
▪️| #Aesthetic
🌀| @Perspective_7
🌀| https://Perspective.ir
👍6