💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش دوم | ایده کانت
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
🔻بخش دوم | ایده کانت
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش دوم | ایده کانت ✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید. ✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید. #ایده_دانشگاه…
🔻بخش دوم | دانشگاه برای کانت، پایگاه روشنگری است
گزیدههایی از سخنرانی مرتضی روحانی، مدیرگروه غربشناسی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی پیرامون ایده امانوئل کانت
🔸ما کانت را مهمترین فیلسوف روشنگری میدانیم و او را ذیل پروژه روشنگری میتوانیم بفهمیم.
🔹اگر بخواهم پروژه روشنگری را سریع توضیح دهم، واضح است پروژه عقلگرایی است. منظور عقل متافیزیکی در سنت ارسطویی نیست؛ یعنی عقلی نیست که با امور انتزاعی سر و کله بزند، بلکه عقلی است که با مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه درگیر است و یک عقل انتزاعی کنارهجو نیست. الگوی آن هم سعادت این دنیایی است و به جای سعادت بهتر است بگوییم بهزیستی و خوشبختی این دنیایی.
🔸در توضیح پروژه روشنگری می توانیم به سراغ پرسشی برویم که کانت در مقاله ی «نقد اول» از آن صحبت میکند و در باب این است که یک آدم تا کجا میتواند بداند، یعنی حد و حدود «دانستن» آدم چیست؟ و چه چیزی را میتوانی بگویی «من میدانم». کانت شرایطی برای آن بیان میکند و میگوید که پروژهاش تعیین حدود و صغور عقلانیت است. کانت در آن مقاله میگوید روشنگری، خروج آدمی از نابالغی به تقصیر خویشتن است و دوره نابالغی را دورهای در نظر میگیرد که «انسان نیازمند راهنمایی است و نابالغی، ناتوانی در بهکارگرفتن فهم خویش بدون هدایت دیگری است. این نابالغی به تقصیر خویشتن است، وقتی که علت آن نه کمبود فهم که کمبود اراده و دلیری در بهکارگرفتن آن باشد. بدون هدایت دیگری دلیر باش در بهکارگرفتن فهم خویش. این است شعار روشنگری.» کانت ادامه میدهد و میگوید «تا کتابی هست که برایم اسباب فهم است و تا کشیش غمگساری هست که در حکم وجدان من است و تا پزشکی هست که میگوید چه باید خورد و چه نباید خورد و... دیگر چرا خودم را به زحمت اندازم!» درواقع کانت دارد به مردم میگوید شما عقلانیت را برونسپاری کردهاید، یعنی به یک عده گفتهاید شما فکر کنید و ما هم عمل میکنیم. میگوید این برونسپاریکردن عقلانیت، آن نابالغی به تقصیر خویشتن است. فوکو میگوید که در متن آلمانی، کانت نابالغی را تعریف میکند و آن را با ناتوانی معینی که بشریت در آن نگه داشته میشود، مشخص میکند؛ ناتوانی از بهخدمتگرفتن فهم خود بدون آنچه دقیقا هدایت دیگری است. بعد توضیح میدهد که برای کلمه هدایت، lighten به کار رفته که در واقع دلالت بر ارشادکردن و هدایتکردن دارد و کاملا دارای معنای دینی است. پس کانت دارد پروژه روشنگری را بهکارگرفتن عقلانیت در قبال دیگری تعریف میکند؛ دیگری که میخواهد مرا هدایت کند. روشنگری یعنی ما بدون آخوندها فکر کنیم. این پروژه کانت است.
🔹میگوید برای دستیابی به این روشنگری به هیچ چیزی نیاز نیست، مگر آزادی، تازه آن هم به کمزیانترین نوع آن، یعنی آزادی کاربرد عقل خویش در امور همگانی به تمام و کمال. کانت میگوید لازمه روشنگری آزادی است و اگر بخواهم بگویم اینها چه ربطی به ایده دانشگاه دارد، باید بگویم دانشگاه برای کانت، پایگاه روشنگری است، چون روشنگری باید از آنجا سرریز کند و به بقیه جامعه سرایت کند، به همین دلیل است که در ایده دانشگاه، کانت بیش از هر چیزی بر آزادی و استقلال آن تاکید میکند.
🔸ایده برای کانت به مثابه مفهومی کامل و متکامل است که در واقعیت یافت نمیشود. ایده برای کانت ایده رو به آینده است و باید به آن سمت حرکت کنیم و دانشگاه متولی آن است. دانشگاه ایده رو به آینده است؛ فلذا اگر ما تصویری از آینده نداشته باشیم، اصولا نمیتوانیم دانشگاه کانتی را هم داشته باشیم. شما باید یک نظام مطلوبی را تعریف کرده باشید. کانت آن را در عقلانیت و آزادی برای رسیدن به آن عقلانیت ترسیم کرده است. من باید به مقاله روشنگری فلشبک بزنم. آنجا میگوید «چه کسی بود که نمیخواست من فکر کنم؟ یکی کلیسا و دیگری حکومت است»؛ فلذا مانع من در تحقق ایده دانشگاه، کلیسا و حکومت است که با هم وحدتی هم دارند.
🔹ایده دانشگاه کانتی که من با یک دخل و تصرف جزئی به آن ایده دانشگاه روشنگری میگویم، برای ما در کشوری که هنوز با مسئله تجدد که همان مسئله روشنگری است، در کش و قوس هستیم، یک مسئله زنده است، چون ما با مسائل اصلی عصر روشنگری هنوز تعیین تکلیف نکردهایم و هنوز تکلیف عقل برای ما در نظام معرفتشناسی گویی معلوم نیست. به نظر من دلیلش هم این است که ما کشورهای حاشیه تجدد هستیم، یعنی نه هنوز متجدد شدهایم و نه سنتی یکدست هستیم. فلذا پروژه روشنگری کانت برای ما زنده است و مسئله دانشگاه کانتی هم برای ما زنده است.
🔸در خیلی از عرصهها دیگران یا دارند با کانت موافقت می کنند و یا مخالفت. بنابراین مهم نیست که ما با حرف کانت موافق یا مخالف باشیم. مسئله کانت مسئله زندهای است و فیلسوف به مسئلهاش فیلسوف میشود، نه به جوابی که مسئله میدهد.
ℹ️ @Paad_ir
گزیدههایی از سخنرانی مرتضی روحانی، مدیرگروه غربشناسی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی پیرامون ایده امانوئل کانت
🔸ما کانت را مهمترین فیلسوف روشنگری میدانیم و او را ذیل پروژه روشنگری میتوانیم بفهمیم.
🔹اگر بخواهم پروژه روشنگری را سریع توضیح دهم، واضح است پروژه عقلگرایی است. منظور عقل متافیزیکی در سنت ارسطویی نیست؛ یعنی عقلی نیست که با امور انتزاعی سر و کله بزند، بلکه عقلی است که با مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه درگیر است و یک عقل انتزاعی کنارهجو نیست. الگوی آن هم سعادت این دنیایی است و به جای سعادت بهتر است بگوییم بهزیستی و خوشبختی این دنیایی.
🔸در توضیح پروژه روشنگری می توانیم به سراغ پرسشی برویم که کانت در مقاله ی «نقد اول» از آن صحبت میکند و در باب این است که یک آدم تا کجا میتواند بداند، یعنی حد و حدود «دانستن» آدم چیست؟ و چه چیزی را میتوانی بگویی «من میدانم». کانت شرایطی برای آن بیان میکند و میگوید که پروژهاش تعیین حدود و صغور عقلانیت است. کانت در آن مقاله میگوید روشنگری، خروج آدمی از نابالغی به تقصیر خویشتن است و دوره نابالغی را دورهای در نظر میگیرد که «انسان نیازمند راهنمایی است و نابالغی، ناتوانی در بهکارگرفتن فهم خویش بدون هدایت دیگری است. این نابالغی به تقصیر خویشتن است، وقتی که علت آن نه کمبود فهم که کمبود اراده و دلیری در بهکارگرفتن آن باشد. بدون هدایت دیگری دلیر باش در بهکارگرفتن فهم خویش. این است شعار روشنگری.» کانت ادامه میدهد و میگوید «تا کتابی هست که برایم اسباب فهم است و تا کشیش غمگساری هست که در حکم وجدان من است و تا پزشکی هست که میگوید چه باید خورد و چه نباید خورد و... دیگر چرا خودم را به زحمت اندازم!» درواقع کانت دارد به مردم میگوید شما عقلانیت را برونسپاری کردهاید، یعنی به یک عده گفتهاید شما فکر کنید و ما هم عمل میکنیم. میگوید این برونسپاریکردن عقلانیت، آن نابالغی به تقصیر خویشتن است. فوکو میگوید که در متن آلمانی، کانت نابالغی را تعریف میکند و آن را با ناتوانی معینی که بشریت در آن نگه داشته میشود، مشخص میکند؛ ناتوانی از بهخدمتگرفتن فهم خود بدون آنچه دقیقا هدایت دیگری است. بعد توضیح میدهد که برای کلمه هدایت، lighten به کار رفته که در واقع دلالت بر ارشادکردن و هدایتکردن دارد و کاملا دارای معنای دینی است. پس کانت دارد پروژه روشنگری را بهکارگرفتن عقلانیت در قبال دیگری تعریف میکند؛ دیگری که میخواهد مرا هدایت کند. روشنگری یعنی ما بدون آخوندها فکر کنیم. این پروژه کانت است.
🔹میگوید برای دستیابی به این روشنگری به هیچ چیزی نیاز نیست، مگر آزادی، تازه آن هم به کمزیانترین نوع آن، یعنی آزادی کاربرد عقل خویش در امور همگانی به تمام و کمال. کانت میگوید لازمه روشنگری آزادی است و اگر بخواهم بگویم اینها چه ربطی به ایده دانشگاه دارد، باید بگویم دانشگاه برای کانت، پایگاه روشنگری است، چون روشنگری باید از آنجا سرریز کند و به بقیه جامعه سرایت کند، به همین دلیل است که در ایده دانشگاه، کانت بیش از هر چیزی بر آزادی و استقلال آن تاکید میکند.
🔸ایده برای کانت به مثابه مفهومی کامل و متکامل است که در واقعیت یافت نمیشود. ایده برای کانت ایده رو به آینده است و باید به آن سمت حرکت کنیم و دانشگاه متولی آن است. دانشگاه ایده رو به آینده است؛ فلذا اگر ما تصویری از آینده نداشته باشیم، اصولا نمیتوانیم دانشگاه کانتی را هم داشته باشیم. شما باید یک نظام مطلوبی را تعریف کرده باشید. کانت آن را در عقلانیت و آزادی برای رسیدن به آن عقلانیت ترسیم کرده است. من باید به مقاله روشنگری فلشبک بزنم. آنجا میگوید «چه کسی بود که نمیخواست من فکر کنم؟ یکی کلیسا و دیگری حکومت است»؛ فلذا مانع من در تحقق ایده دانشگاه، کلیسا و حکومت است که با هم وحدتی هم دارند.
🔹ایده دانشگاه کانتی که من با یک دخل و تصرف جزئی به آن ایده دانشگاه روشنگری میگویم، برای ما در کشوری که هنوز با مسئله تجدد که همان مسئله روشنگری است، در کش و قوس هستیم، یک مسئله زنده است، چون ما با مسائل اصلی عصر روشنگری هنوز تعیین تکلیف نکردهایم و هنوز تکلیف عقل برای ما در نظام معرفتشناسی گویی معلوم نیست. به نظر من دلیلش هم این است که ما کشورهای حاشیه تجدد هستیم، یعنی نه هنوز متجدد شدهایم و نه سنتی یکدست هستیم. فلذا پروژه روشنگری کانت برای ما زنده است و مسئله دانشگاه کانتی هم برای ما زنده است.
🔸در خیلی از عرصهها دیگران یا دارند با کانت موافقت می کنند و یا مخالفت. بنابراین مهم نیست که ما با حرف کانت موافق یا مخالف باشیم. مسئله کانت مسئله زندهای است و فیلسوف به مسئلهاش فیلسوف میشود، نه به جوابی که مسئله میدهد.
ℹ️ @Paad_ir
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش سوم | ایده هومبلت
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
🔻بخش سوم | ایده هومبلت
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش سوم | ایده هومبلت ✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید. ✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید. #ایده_دانشگاه…
🔻بخش سوم | دانشگاه در خدمت تحقق دانش مطلق
گزیدههایی از سخنرانی رضا ماحوزی دانشیار فلسفه موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم پیرامون ایده الکساندر فون هومبلت
🔸بعد از اینکه ناپلئون به پروس میرسد و بیش از نیمی از دانشگاههای پروس تعطیل میشود، این مسئله مطرح میشود که چه باید کرد؟ وزیر فرهنگ وقت فراخوان میدهد که اندیشمندان بگویند ما چه کار کنیم و اگر قرار باشد یک سیستم آموزشی متفاوت داشته باشیم، سیستمی که به ما برای جبران این اتفاقات بد کمک کند، چه ویژگیهایی باید داشته باشد. هومبلت جایگزین وزیر میشود و سال 1810 جوابها را جمعبندی میکند و دانشگاهی را براساس نظریاتی که داده شده، میسازد.
🔹این نظریات نقاط مشترک و اختلافی دارند. اولین نقطه اشتراک آنها این است که حتما در سیستم آموزشی باید ناسیونالیسم ترویج شود. اشتراک دوم این بود که حتما فلسفه باید بالا بیاید و روی طرح کانتی مبنی بر اینکه فلسفه نقشآفرینی تاریخی کند، اشتراک نظر داشتند. سوم اینکه تحقیق باید جایگاه پیدا کند، چون ما قبل از این، مراکز پژوهشی محدودی به نام آکادمی داشتیم که زیر نظر دولت بودند و قرار شد که اینها منضم به دانشگاه شوند.
🔸ضمنا یک برنامه ملی میخواستند که بتواند تمامیت سرزمین پروس را مورد تعلیم اخلاقی قرار دهد، یعنی مسئله تربیت اخلاقی به مسئله ناسیونالیسم گره بخورد و سیستم آموزشی جدید باید بتواند روحهای جدیدی را تربیت کند که تجسم اینها پرچم میشود. منتها این چندگانهای که ذکر کردم به یک روح احتیاج داشت که آن هم «دانش مطلق» است و قرار است دانشکده فلسفه و فیلسوفان بزرگ، نقش آن را ایفا کنند. «دانش مطلق» یک معادلی تحتعنوان science دارد.
🔹فلسفه به لحاظ تاریخی باید جای دانشها را تعیین کند، چون مثل پازل شما نمیتوانید هر تکه را هر جایی قرار دهید و اندازه را باید با شکل هماهنگ کرد. تصویری کلی که به دست میآید «دانش مطلق» یا science است. فرض بر این بود که یک دانش اولیه یا نخستین یا علم الهی وجود دارد که در آفرینش تجلی پیدا کرده و کار دانشمند این است که این دانش پراکنده و منتشرشده را یکبار دیگر جمع کرده و دانش را در دانشگاه یا گاهِ دانش مطلق محقق کند. این طرح کلی را بهعنوان نقطهی مشترک در نظر داشته باشید.
🔸کانت میگوید دانشگاه باید توسط دانشگاهیان اداره شود و امور دانشگاه ربطی به دولت ندارد. فقط دولت باید پول بدهد و استقلال دانشگاهیان را تضمین کند و مطلقا به سمت آنها نیاید. اینجا دارد یک مفهوم شکل میگیرد که بعدا در دانشگاه برلین رعایت میشود؛ مفهوم «منطق دانشگاه».
🔹دانشگاه نسبت به منطق کلیسا، ارتش، سیاست، اقتصاد و حتی منطقهایی که در عرصه اجتماعی با قرارداد اجتماعی سروکار دارند، منطق رفتاری متفاوتی دارد. دانشگاهیان طبق ایدهای که هومبلت اجرایی کرد، به دو دسته تقسیم میشوند؛ استادهایی که در دانشکدهها فعال هستند و استادانی که در آکادمی فعالیت دارند. اگر استادان دانشکدهها توسط دولت استخدام میشوند، استادانی که در آکادمی فعالیت دارند، مطلقا توسط دولت استخدام نمیشوند. بزرگان و روسا و مدیران آکادمی یعنی مرکز پژوهش تصمیم میگیرند که فلان کس صلاحیت عضویت آکادمی را دارد یا خیر. براساس قابلیتهایی که در افراد شناسایی میکنند باید استخدام صورت گیرد، یعنی قلمرو پژوهش مطلقا قلمرو دولت نیست؛ اما مگر میشود ما جزیرهای درست کنیم که این جزیره هیچ ربطی به نیازهای دولت، کلیسا و جامعه نداشته باشد؟
🔸وجه دوم نقش دانشکده فلسفه است. این دانشکده باید رئیس دانشگاه را مشخص کند. از این به بعد در دانشگاه برلین ریاست دانشگاه دست برجستهترین فیلسوفان است؛ چنانچه فیشته یا هگل یا این اواخر هایدگر رئیس دانشگاه میشوند. کار رئیس دانشگاه و دانشکده فلسفه این است که تمام این دیگ جوشان را مدیریت کند. ارتباط بین آموزش و پژوهش، ارتباط رشتهها با هم، برگزاری جلسات، سمینارها، کنفرانسها، همایشها و میزگردها و ارتباط آموزشگر و پژوهشگر و رفتوآمد و نشستهای مکرر اینها با هم را طوری مدیریت کند که ایده اصلی یعنی ایده دانش مطلق محقق شود. سیستم دانشگاه باید در خدمت ایده دانشگاه باشد.
🔹همه اینها مقدمات هستند تا دانشگاه شکل گیرد و دانشگاه زمانی شکل میگیرد که محقق شود. اگر ما نیاییم روایت متاخر را با روایت اولیه یکی بگیریم، درک بنیانگذاران دانشگاه برلین راحت تر میشود.
ℹ️ @Paad_ir
گزیدههایی از سخنرانی رضا ماحوزی دانشیار فلسفه موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم پیرامون ایده الکساندر فون هومبلت
🔸بعد از اینکه ناپلئون به پروس میرسد و بیش از نیمی از دانشگاههای پروس تعطیل میشود، این مسئله مطرح میشود که چه باید کرد؟ وزیر فرهنگ وقت فراخوان میدهد که اندیشمندان بگویند ما چه کار کنیم و اگر قرار باشد یک سیستم آموزشی متفاوت داشته باشیم، سیستمی که به ما برای جبران این اتفاقات بد کمک کند، چه ویژگیهایی باید داشته باشد. هومبلت جایگزین وزیر میشود و سال 1810 جوابها را جمعبندی میکند و دانشگاهی را براساس نظریاتی که داده شده، میسازد.
🔹این نظریات نقاط مشترک و اختلافی دارند. اولین نقطه اشتراک آنها این است که حتما در سیستم آموزشی باید ناسیونالیسم ترویج شود. اشتراک دوم این بود که حتما فلسفه باید بالا بیاید و روی طرح کانتی مبنی بر اینکه فلسفه نقشآفرینی تاریخی کند، اشتراک نظر داشتند. سوم اینکه تحقیق باید جایگاه پیدا کند، چون ما قبل از این، مراکز پژوهشی محدودی به نام آکادمی داشتیم که زیر نظر دولت بودند و قرار شد که اینها منضم به دانشگاه شوند.
🔸ضمنا یک برنامه ملی میخواستند که بتواند تمامیت سرزمین پروس را مورد تعلیم اخلاقی قرار دهد، یعنی مسئله تربیت اخلاقی به مسئله ناسیونالیسم گره بخورد و سیستم آموزشی جدید باید بتواند روحهای جدیدی را تربیت کند که تجسم اینها پرچم میشود. منتها این چندگانهای که ذکر کردم به یک روح احتیاج داشت که آن هم «دانش مطلق» است و قرار است دانشکده فلسفه و فیلسوفان بزرگ، نقش آن را ایفا کنند. «دانش مطلق» یک معادلی تحتعنوان science دارد.
🔹فلسفه به لحاظ تاریخی باید جای دانشها را تعیین کند، چون مثل پازل شما نمیتوانید هر تکه را هر جایی قرار دهید و اندازه را باید با شکل هماهنگ کرد. تصویری کلی که به دست میآید «دانش مطلق» یا science است. فرض بر این بود که یک دانش اولیه یا نخستین یا علم الهی وجود دارد که در آفرینش تجلی پیدا کرده و کار دانشمند این است که این دانش پراکنده و منتشرشده را یکبار دیگر جمع کرده و دانش را در دانشگاه یا گاهِ دانش مطلق محقق کند. این طرح کلی را بهعنوان نقطهی مشترک در نظر داشته باشید.
🔸کانت میگوید دانشگاه باید توسط دانشگاهیان اداره شود و امور دانشگاه ربطی به دولت ندارد. فقط دولت باید پول بدهد و استقلال دانشگاهیان را تضمین کند و مطلقا به سمت آنها نیاید. اینجا دارد یک مفهوم شکل میگیرد که بعدا در دانشگاه برلین رعایت میشود؛ مفهوم «منطق دانشگاه».
🔹دانشگاه نسبت به منطق کلیسا، ارتش، سیاست، اقتصاد و حتی منطقهایی که در عرصه اجتماعی با قرارداد اجتماعی سروکار دارند، منطق رفتاری متفاوتی دارد. دانشگاهیان طبق ایدهای که هومبلت اجرایی کرد، به دو دسته تقسیم میشوند؛ استادهایی که در دانشکدهها فعال هستند و استادانی که در آکادمی فعالیت دارند. اگر استادان دانشکدهها توسط دولت استخدام میشوند، استادانی که در آکادمی فعالیت دارند، مطلقا توسط دولت استخدام نمیشوند. بزرگان و روسا و مدیران آکادمی یعنی مرکز پژوهش تصمیم میگیرند که فلان کس صلاحیت عضویت آکادمی را دارد یا خیر. براساس قابلیتهایی که در افراد شناسایی میکنند باید استخدام صورت گیرد، یعنی قلمرو پژوهش مطلقا قلمرو دولت نیست؛ اما مگر میشود ما جزیرهای درست کنیم که این جزیره هیچ ربطی به نیازهای دولت، کلیسا و جامعه نداشته باشد؟
🔸وجه دوم نقش دانشکده فلسفه است. این دانشکده باید رئیس دانشگاه را مشخص کند. از این به بعد در دانشگاه برلین ریاست دانشگاه دست برجستهترین فیلسوفان است؛ چنانچه فیشته یا هگل یا این اواخر هایدگر رئیس دانشگاه میشوند. کار رئیس دانشگاه و دانشکده فلسفه این است که تمام این دیگ جوشان را مدیریت کند. ارتباط بین آموزش و پژوهش، ارتباط رشتهها با هم، برگزاری جلسات، سمینارها، کنفرانسها، همایشها و میزگردها و ارتباط آموزشگر و پژوهشگر و رفتوآمد و نشستهای مکرر اینها با هم را طوری مدیریت کند که ایده اصلی یعنی ایده دانش مطلق محقق شود. سیستم دانشگاه باید در خدمت ایده دانشگاه باشد.
🔹همه اینها مقدمات هستند تا دانشگاه شکل گیرد و دانشگاه زمانی شکل میگیرد که محقق شود. اگر ما نیاییم روایت متاخر را با روایت اولیه یکی بگیریم، درک بنیانگذاران دانشگاه برلین راحت تر میشود.
ℹ️ @Paad_ir
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش چهارم | ایده وبر
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
🔻بخش چهارم | ایده وبر
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش چهارم | ایده وبر ✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید. ✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید. #ایده_دانشگاه…
🔻بخش چهارم | علم در مقام حرفه، یعنی دانشگاه
گزیدههایی از سخنرانی حسین شهرستانی، معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی درباره ایده دانشگاه در اندیشه ماکس وبر
🔹ماکس وبر نماد انسان دانشگاهی در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در اروپاست و یک منزلت معلمی یا الهامبخش برای دانشگاه اروپایی و بهطور خاص دانشگاه آلمانی دارد. ماکس وبر مرز دانشگاهی است که در چارچوب حصارهای تخصصی گرفتار شده و نشده است. مرز انسان علمیای است که تا قرن نوزدهم تلاش میشده همچنان از یک حکمتی یا معنای اصیلی فراتر از تخصصها حرف بزند و از این پس قرار است در دپارتمانهای تخصصی بنشیند و بهمثابه یک متخصص صرف کار خودش را انجام دهد. ماکس وبر کسی است که تخصصیشدن علم یا ورود به علوم تخصصی را اعلام میکند.
🔸وبر مقالهای دارد با نام «علم در مقام حرفه» که البته یک سخنرانی و گفتار است. این اثر تقریبا سال پایانی عمر وبر ایراد شده و یکجور وصیتنامه فکری یا حاصل عمر فکری وبر در دانشگاه آلمانی است. محور بحث من همین مقاله مشهور، کلاسیک و اثرگذار است. علم در مقام حرفه یعنی دانشگاه، چون کسی که شغلش را علم قرار داده و در مقام حرفه علم را دنبال میکند، در دانشگاه حضور دارد.
🔹برای افلاطون علم راهی برای رسیدن به حقیقت نهایی یا غایی عالم است. در عصر رنسانس علم افلاطونی نیست و راهی به سوی حقیقت عالم نیست، بلکه راهی برای فهم راز طبیعت است. ایده دیگر این است که علم سبب شناخت خدا و قدرتش میشود. آیا واقعا مردم که به دانشگاه میآیند، به خدا نزدیکتر میشوند؟ به طور کلی این علم خدا را از جهان بیرون میکند. یکی دیگر از ایدههای عصر روشنگری این بود که علم میتواند بشر را نجات دهد و راه درست زندگیکردن را نشان دهد. آنها میگفتند بشر تا امروز در تاریکی بوده و با عقل راه سعادت را پیدا میکند و وبر هم توضیح میدهد که این ایده بعد از نیچه به طور کلی نفسهای آخرش را کشید و پشت سر گذاشته شد.
🔸در این مقاله، وبر به دانشگاه و دانشجویان آلمانی خبر میدهد که در آمریکا دارد یک اتفاقی میافتد و یک دانشگاه جدیدی ظهور میکند که منطق آن دانشگاه، منطق کشف حقیقت نیست و بلکه منطق بازار و اقتصاد است. این دانشگاه تقریبا شبیه یک کمپانی میشود و آن هاله تقدس علم و معرفت از روی چهره اساتید دانشگاهی برداشته میشود و استاد دیگر احترامی ندارد. به تعبیر وبر، دانشجو احساس میکند که استاد در برابر پولی که ما به او میدهیم، علمش را به من میدهد.
🔹وبر در این مقاله بحث می کند ما در این وضعیت علم باید چه کنیم و آیا باید برگردیم و معنای اصیل، قدسی، روشنگرانه و پیامبرانه از علم را احیا کنیم یا این تقدیر را بپذیریم و بعد این سوال پیش می آید که به چه نحو بپذیریم.
🔸طرح وبر از علم، پذیرش تراتژیک وضع بیمعنایی در عصر حاضر است. این پذیرش تراتژیک غیر از آن وضع علم آمریکایی است که خوشامدگویانه این وضع را میپذیرد و بحرانش را درک نمیکند. دانشمند آمریکایی مسئلهای ندارد اما وبر میفهمد چیزی از دست رفته و علم تهی شده است اما در برابر این تهیشدن به ما امید نمیدهد به چیزی که این جای خالی را پر کند. تقدیر ما پذیرش این وضع است و از اینجا کار ما شروع می شود و پذیرش این وضع، مسئولیت بزرگی است.
🔹وبر نمیگوید چه کار میخواهید بکنید یا نمیگوید زندگی بیمعناست، چون این یک قضاوت ارزشی است؛ او میگوید شما هر کسی که هستید، این وضعیت علم است، پس تکلیف خود را با آن معین کنید.
ℹ️ @Paad_ir
گزیدههایی از سخنرانی حسین شهرستانی، معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی درباره ایده دانشگاه در اندیشه ماکس وبر
🔹ماکس وبر نماد انسان دانشگاهی در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در اروپاست و یک منزلت معلمی یا الهامبخش برای دانشگاه اروپایی و بهطور خاص دانشگاه آلمانی دارد. ماکس وبر مرز دانشگاهی است که در چارچوب حصارهای تخصصی گرفتار شده و نشده است. مرز انسان علمیای است که تا قرن نوزدهم تلاش میشده همچنان از یک حکمتی یا معنای اصیلی فراتر از تخصصها حرف بزند و از این پس قرار است در دپارتمانهای تخصصی بنشیند و بهمثابه یک متخصص صرف کار خودش را انجام دهد. ماکس وبر کسی است که تخصصیشدن علم یا ورود به علوم تخصصی را اعلام میکند.
🔸وبر مقالهای دارد با نام «علم در مقام حرفه» که البته یک سخنرانی و گفتار است. این اثر تقریبا سال پایانی عمر وبر ایراد شده و یکجور وصیتنامه فکری یا حاصل عمر فکری وبر در دانشگاه آلمانی است. محور بحث من همین مقاله مشهور، کلاسیک و اثرگذار است. علم در مقام حرفه یعنی دانشگاه، چون کسی که شغلش را علم قرار داده و در مقام حرفه علم را دنبال میکند، در دانشگاه حضور دارد.
🔹برای افلاطون علم راهی برای رسیدن به حقیقت نهایی یا غایی عالم است. در عصر رنسانس علم افلاطونی نیست و راهی به سوی حقیقت عالم نیست، بلکه راهی برای فهم راز طبیعت است. ایده دیگر این است که علم سبب شناخت خدا و قدرتش میشود. آیا واقعا مردم که به دانشگاه میآیند، به خدا نزدیکتر میشوند؟ به طور کلی این علم خدا را از جهان بیرون میکند. یکی دیگر از ایدههای عصر روشنگری این بود که علم میتواند بشر را نجات دهد و راه درست زندگیکردن را نشان دهد. آنها میگفتند بشر تا امروز در تاریکی بوده و با عقل راه سعادت را پیدا میکند و وبر هم توضیح میدهد که این ایده بعد از نیچه به طور کلی نفسهای آخرش را کشید و پشت سر گذاشته شد.
🔸در این مقاله، وبر به دانشگاه و دانشجویان آلمانی خبر میدهد که در آمریکا دارد یک اتفاقی میافتد و یک دانشگاه جدیدی ظهور میکند که منطق آن دانشگاه، منطق کشف حقیقت نیست و بلکه منطق بازار و اقتصاد است. این دانشگاه تقریبا شبیه یک کمپانی میشود و آن هاله تقدس علم و معرفت از روی چهره اساتید دانشگاهی برداشته میشود و استاد دیگر احترامی ندارد. به تعبیر وبر، دانشجو احساس میکند که استاد در برابر پولی که ما به او میدهیم، علمش را به من میدهد.
🔹وبر در این مقاله بحث می کند ما در این وضعیت علم باید چه کنیم و آیا باید برگردیم و معنای اصیل، قدسی، روشنگرانه و پیامبرانه از علم را احیا کنیم یا این تقدیر را بپذیریم و بعد این سوال پیش می آید که به چه نحو بپذیریم.
🔸طرح وبر از علم، پذیرش تراتژیک وضع بیمعنایی در عصر حاضر است. این پذیرش تراتژیک غیر از آن وضع علم آمریکایی است که خوشامدگویانه این وضع را میپذیرد و بحرانش را درک نمیکند. دانشمند آمریکایی مسئلهای ندارد اما وبر میفهمد چیزی از دست رفته و علم تهی شده است اما در برابر این تهیشدن به ما امید نمیدهد به چیزی که این جای خالی را پر کند. تقدیر ما پذیرش این وضع است و از اینجا کار ما شروع می شود و پذیرش این وضع، مسئولیت بزرگی است.
🔹وبر نمیگوید چه کار میخواهید بکنید یا نمیگوید زندگی بیمعناست، چون این یک قضاوت ارزشی است؛ او میگوید شما هر کسی که هستید، این وضعیت علم است، پس تکلیف خود را با آن معین کنید.
ℹ️ @Paad_ir
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش پنجم | ایده هایدگر
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
🔻بخش پنجم | ایده هایدگر
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش پنجم | ایده هایدگر ✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید. ✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید. #ایده_دانشگاه…
🔻بخش پنجم | دانشگاه تهی از حقیقت
گزیدههایی از سخنرانی محمدهادی محمودی، مدیرگروه انقلاب اسلامی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی درباره مارتین هایدگر
🔹هایدگر یک فیلسوف آلمانی و به تاریخ خودش بهشدت وابسته است. هایدگر متفکری است که در دوره بین دو جنگ کارش را شروع میکند. جنگ جهانی اول تاثیر عمیقی در اندیشه آلمانیها گذاشت. مهمترین تاثیر که مربوط به بحث ماست این است که مقصر جنگ جهانی اول، علم دانسته شد. اینکه ما توانستیم در عرض چهار سال نزدیک به 20 میلیون نفر را در اروپا بکشیم، اتفاقی است که علم ممکن کرد. اینکه علم سازنده زندگی نیست، بلکه مخرب آن است، به یک انگاره عمومی تبدیل شد.
🔸وقتی علم متهم به ایجاد یک فاجعه عمومی است، اینکه علم چطور چنین کاری کرده، نادیده گرفته شده. ما فکر میکنیم که با تعهدهای اخلاقی و مراقبت میتوانیم جلوی وقوع فاجعه را بگیریم اما هایدگر احساس میکند که اینها نادیدهگرفتن اصل مسئله است و درباره اینکه علم چیست و فلسفه چطور علم بوده و هنوز هست، در آثار خودش بحث میکند. یک رگه پرتکرار در آثار هایدگر، بحث درباره علم است.
🔹اما هایدگر درباره دانشگاه چه میگوید؟ او میگوید من که رئیس دانشگاه شدم به این دلیل بود که اولا فکر میکردم در این جنبش استعدادی هست و یک نیروی ملی یا خیزش خودجوش ملی اینجا هست که ما باید از آن استفاده کنیم. خیال باطل! و دوم اینکه فکر میکردم چیزهایی احتمالا در این جنبش و سیل خروشان از بین خواهد رفت. گفتم من بایستم و بعضی از این چیزها را نگه دارم. به همین دلیل ریاست دانشگاه را قبول کردم. من فکر میکردم مهمترین مسئله دانشگاه آلمانی این است که دانشگاه صرفنظر از صورتبندی تکنیکی که در آن زمان وجود داشت، وحدت داشته باشد.
🔸دانشگاه یک سازمان بوروکراتیک برای به هم رسیدن علوم مختلف نیست، بلکه دانشگاه یک نهاد است که معطوف به علم و با توجه به علم بهعنوان یک مفهوم واحد تاسیس شده و این علوم از آن مفهوم آب میخورند. من میخواستم علم را دوباره پیش بکشم و میدانستم که دو گروه در برابر ایده من مقاومت میکنند؛ یک گروه کسانی که قائل به علم تخصصی هستند وگروه دوم کسانی هستند که به قدرت رسیدهاند و ایدهشان ایده علم سیاسی است. کلمه سیاسی را برای اینکه خوب فهم و هضم کنیم، با آنچه که امروز به آن سیاسی میگوییم، یکی ندانید. آنجا کلمه سیاسی چیزی است که امروز به آن «کاربردی» میگوییم، یعنی علوم باید کاربرد داشته باشند. طبق آنچه هایدگر میگوید علوم باید برای مردم مفید باشد و دردی از مردم دوا کند. هایدگر میگوید این دو گروه حدس میزدم که در برابر من بایستند؛ گروه اول با اتهام التقاط و گروه دوم با اتهام حرفهای انتزاعی، یعنی کلیگویانه که درباره هیچچیزی که در زندگی ما وجود دارد، نیست.
🔹هایدگر میگوید من میخواستم دانشگاه اظهار نظر یا ابراز عقیده کند. در سخنرانی ریاست دانشگاه میگوید ما اهل علم، یعنی اساتید و دانشجویان یک ویژگی یا میل عمومی داریم و آن این است که میخواهیم مستقل باشیم، یعنی میخواهیم دانشگاه خودگردان باشد. میگوید بیایید تامل کنیم بیینیم اگر دانشگاه میخواهد که مستقل و نهاد معیار و تعیینکننده باشد، باید چه درکی از خود داشته باشد؟ باید یک درک قرص و محکم از خودش، کارش و کسانی که در آن هستند، داشته باشد تا بتواند تعیینکننده باشد. استقلال، خوداظهاری و خودادعایی فقط و فقط از طریق توجه به مهمترین مسئله علم ممکن است و آن هم حقیقت است. در روزگار ما حقیقت چیست؟ میگویید حقیقت، ارزشها و منافع و سیاست ماست. حقیقت برای هرکسی یک چیزی است و هر کسی حق دارد حقیقت را تعیین کند.
🔸هایدگر در همین دوره فرایبورگ درباره حقیقت صحبت میکند و میگوید ما میراثبر یک انگاره از حقیقت در یک دوره تاریخی هستیم. آن همان است که ما را دانشگاه آلمانی کرده است. انگاره آلمانی از حقیقت که از نظر هایدگر، همان انگاره مغربزمینی است. میتوانید به آن اروپایی هم بگویید. به همین دلیل در جواب دانشگاه چیست، روی فلسفه یونان کار میکند، چون انگاره حقیقت در تاریخ اروپا از آنجا بیرون زده است.
🔹هایدگر در همان یادداشت ریاست دانشگاه میگوید من خیال واهی، پندارها و تصوراتی داشتم و این اتفاق نخواهد افتاد و علم مسیری را طی میکند که دیگر نمیتواند انگاره حقیقت را یادآوری کند. وقتی که ریاست دانشگاه را پذیرفتم، نمیدانستم شاید این یک تقدیر است و نمیتوان با آن ستیزه کرد. این را نیچه به ما خبر داده بود، وقتی که گفت خدا مرده است! این حرف او یک خبر است که در جهان ما خدا، یعنی نماد همه مسائل معنوی و روحی و خدا بهعنوان نماد حقیقت دیگر نمیتواند وجود داشته باشد.
ℹ️ @Paad_ir
گزیدههایی از سخنرانی محمدهادی محمودی، مدیرگروه انقلاب اسلامی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی درباره مارتین هایدگر
🔹هایدگر یک فیلسوف آلمانی و به تاریخ خودش بهشدت وابسته است. هایدگر متفکری است که در دوره بین دو جنگ کارش را شروع میکند. جنگ جهانی اول تاثیر عمیقی در اندیشه آلمانیها گذاشت. مهمترین تاثیر که مربوط به بحث ماست این است که مقصر جنگ جهانی اول، علم دانسته شد. اینکه ما توانستیم در عرض چهار سال نزدیک به 20 میلیون نفر را در اروپا بکشیم، اتفاقی است که علم ممکن کرد. اینکه علم سازنده زندگی نیست، بلکه مخرب آن است، به یک انگاره عمومی تبدیل شد.
🔸وقتی علم متهم به ایجاد یک فاجعه عمومی است، اینکه علم چطور چنین کاری کرده، نادیده گرفته شده. ما فکر میکنیم که با تعهدهای اخلاقی و مراقبت میتوانیم جلوی وقوع فاجعه را بگیریم اما هایدگر احساس میکند که اینها نادیدهگرفتن اصل مسئله است و درباره اینکه علم چیست و فلسفه چطور علم بوده و هنوز هست، در آثار خودش بحث میکند. یک رگه پرتکرار در آثار هایدگر، بحث درباره علم است.
🔹اما هایدگر درباره دانشگاه چه میگوید؟ او میگوید من که رئیس دانشگاه شدم به این دلیل بود که اولا فکر میکردم در این جنبش استعدادی هست و یک نیروی ملی یا خیزش خودجوش ملی اینجا هست که ما باید از آن استفاده کنیم. خیال باطل! و دوم اینکه فکر میکردم چیزهایی احتمالا در این جنبش و سیل خروشان از بین خواهد رفت. گفتم من بایستم و بعضی از این چیزها را نگه دارم. به همین دلیل ریاست دانشگاه را قبول کردم. من فکر میکردم مهمترین مسئله دانشگاه آلمانی این است که دانشگاه صرفنظر از صورتبندی تکنیکی که در آن زمان وجود داشت، وحدت داشته باشد.
🔸دانشگاه یک سازمان بوروکراتیک برای به هم رسیدن علوم مختلف نیست، بلکه دانشگاه یک نهاد است که معطوف به علم و با توجه به علم بهعنوان یک مفهوم واحد تاسیس شده و این علوم از آن مفهوم آب میخورند. من میخواستم علم را دوباره پیش بکشم و میدانستم که دو گروه در برابر ایده من مقاومت میکنند؛ یک گروه کسانی که قائل به علم تخصصی هستند وگروه دوم کسانی هستند که به قدرت رسیدهاند و ایدهشان ایده علم سیاسی است. کلمه سیاسی را برای اینکه خوب فهم و هضم کنیم، با آنچه که امروز به آن سیاسی میگوییم، یکی ندانید. آنجا کلمه سیاسی چیزی است که امروز به آن «کاربردی» میگوییم، یعنی علوم باید کاربرد داشته باشند. طبق آنچه هایدگر میگوید علوم باید برای مردم مفید باشد و دردی از مردم دوا کند. هایدگر میگوید این دو گروه حدس میزدم که در برابر من بایستند؛ گروه اول با اتهام التقاط و گروه دوم با اتهام حرفهای انتزاعی، یعنی کلیگویانه که درباره هیچچیزی که در زندگی ما وجود دارد، نیست.
🔹هایدگر میگوید من میخواستم دانشگاه اظهار نظر یا ابراز عقیده کند. در سخنرانی ریاست دانشگاه میگوید ما اهل علم، یعنی اساتید و دانشجویان یک ویژگی یا میل عمومی داریم و آن این است که میخواهیم مستقل باشیم، یعنی میخواهیم دانشگاه خودگردان باشد. میگوید بیایید تامل کنیم بیینیم اگر دانشگاه میخواهد که مستقل و نهاد معیار و تعیینکننده باشد، باید چه درکی از خود داشته باشد؟ باید یک درک قرص و محکم از خودش، کارش و کسانی که در آن هستند، داشته باشد تا بتواند تعیینکننده باشد. استقلال، خوداظهاری و خودادعایی فقط و فقط از طریق توجه به مهمترین مسئله علم ممکن است و آن هم حقیقت است. در روزگار ما حقیقت چیست؟ میگویید حقیقت، ارزشها و منافع و سیاست ماست. حقیقت برای هرکسی یک چیزی است و هر کسی حق دارد حقیقت را تعیین کند.
🔸هایدگر در همین دوره فرایبورگ درباره حقیقت صحبت میکند و میگوید ما میراثبر یک انگاره از حقیقت در یک دوره تاریخی هستیم. آن همان است که ما را دانشگاه آلمانی کرده است. انگاره آلمانی از حقیقت که از نظر هایدگر، همان انگاره مغربزمینی است. میتوانید به آن اروپایی هم بگویید. به همین دلیل در جواب دانشگاه چیست، روی فلسفه یونان کار میکند، چون انگاره حقیقت در تاریخ اروپا از آنجا بیرون زده است.
🔹هایدگر در همان یادداشت ریاست دانشگاه میگوید من خیال واهی، پندارها و تصوراتی داشتم و این اتفاق نخواهد افتاد و علم مسیری را طی میکند که دیگر نمیتواند انگاره حقیقت را یادآوری کند. وقتی که ریاست دانشگاه را پذیرفتم، نمیدانستم شاید این یک تقدیر است و نمیتوان با آن ستیزه کرد. این را نیچه به ما خبر داده بود، وقتی که گفت خدا مرده است! این حرف او یک خبر است که در جهان ما خدا، یعنی نماد همه مسائل معنوی و روحی و خدا بهعنوان نماد حقیقت دیگر نمیتواند وجود داشته باشد.
ℹ️ @Paad_ir
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش ششم | ایده گادامر
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
🔻بخش ششم | ایده گادامر
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش ششم | ایده گادامر ✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید. ✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید. #ایده_دانشگاه…
🔻بخش ششم | دانشگاه از جامعه مستقل اما منضم به آن است
گزیدههایی از سخنرانی محمدحسن نیلی، همموسس اندیشکده راهبردی مهاجر درباره هانس گئورگ گادامر
🔹در کتاب «ایده دانشگاه» مقالهای از گادامر با عنوان «ایده دانشگاه؛ دیروز، امروز، فردا» هست. گادامر در آنجا از ایده هومبلتی دانشگاه صحبت میکند. مسئله ایده هومبلتی دانشگاه گذار از آموزش به پژوهش است. حرف کلی این ایده به صورت اجمالی این است که دانشگاه باید محل پژوهش و محلی برای درک و توسعه علم باشد. نگاه هومبلتی از دانشگاه دو محور دارد؛ تنهایی و آزادی.
🔸هومبلت برای این چارچوب توجه خاصی به مفهوم بیلدونگ دارد. او میگوید باید در دانشگاه، بیلدونگ محقق شود که مفهومی اساسی در فلسفه است. تعبیری که گادامر از بیلدونگ دارد، به صورتی است که معمولا همه به صحبتهای او ارجاع میدهند. بیلدونگ، انسانشدن انسان است. شاید همان چیزی است که به نحوی ما در ارسطو سراغ داریم که شکلی از فضیلت و سعادت است؛ البته اینها یکی نیستند.
🔹بیلدونگ در این چارچوب یک امر اصیل است و چند ویژگی دارد:
بیلدونگ بلوغ نیست. بلوغ اتفاقی است که برای انسانها میافتد و پس از آن بالغ هستند اما بیلدونگ نحوهای از شدن است؛ فلذا طبیعی نیست و تاریخی است، چون تحول و صیرورت دارد. بیلدونگ والا و خودبسنده است، یعنی هدفی بیرون از خودش ندارد. بیلدونگ برای چیزی نیست و خودش هدف است. بیلدونگ بازگشت به خویشتن است و در تاریخ فلسفه در برابر ازخودبیگانگی طرح شدهاست. بیلدونگ نتیجه عمل است. بیلدونگ در نتیجه عمل حاصل میشود و یک امر آموختنی و تقلیدپذیر نیست اما و با وجود این الگوپذیر و آموزشپذیر است. من میتوانم چیزی را آموزش دهم اما متعلم آن را به صورت مستقیم نمیآموزد، بلکه آن را درک میکند و در نقطه عمل خودش به نحو تازهای به کار میگیرد. آموزشیبودن یک چیز، متناسب با آموختنیبودن آن نیست؛ شما با تکرار کارهای عیسی یک قدیس نمیشوید اما با دیدن کارهای او درکی از قدیسبودن پیدا کنید و در نقطه خودتان قدیس باشید. بیلدونگ این ویژگی را هم دارد.
🔸اما ویژگی آخر بیلدونگ این است که جهانشمول است و عمومیت دارد، علائق و منافع شخصی نیست. دانشی که در بیلدونگ به دست میآید، یقینی است اما لزوما خودآگاهانه نیست. کسی به وضعی میرسد که میداند دارد چه کار میکند و میداند چه درست است اما آیا می تواند به شکلی روشی و برهانی آن را باز توضیح دهد؟
بنابراین وقتی ما داریم از ایده دانشگاه هومبلتی صحبت میکنیم و به محوریت بیلدونگ توجه میکنیم، معنیاش این است که باید تنهایی و آزادی اهل دانشگاه را به رسمیت بشناسیم. مهمترین ویژگی دانشگاه هومبولتی، استقلال نهاد علم است.
🔹گادامر رمانتیک نیست که بگوید انسانها در تنهایی خودشان با امور مواجه میشوند، نه، اصولا شما در بستر رودخانه علم و تاریخ آن رشته علمی قرار گرفتهاید و چون در آن بستر هستید، اتفاقا میتوانید حرف تازه بزنید. اگر در بستر قرار نگرفته باشید یا یک دانشجوی تازهکار باشید نمیتوانید حرف تازهای بزنید، چون برداشتهایی سطحی از امور دارید. وقتی یک کسی درست در بستر رودخانه علم قرار گرفت، میتواند حرفی برای خودش و حرف تازهای برای علم بزند. او میتواند به نحو آزادانهای پژوهش را تعریف کند.
🔸دانشگاه به این جهت و به این معنا محل پژوهش است. به این معنا که انسان را هر لحظه با یک چیز جدید آشنا و مواجه میکند. دانشگاه بر این اساس یک موقعیت انضمامی دارد، با وجود موقعیت مستقلش. دانشگاه از جامعه مستقل اما منضم به آن است. مستقل از جامعه است به واسطه اینکه قرار نیست دانشگاه موقعیت تئوریک به معنایی که گادامر میگوید داشته باشد. تئوریک یعنی امر فراتر از علایق و منافع، چون گادامر علاوه بر فیلسوف، زبانشناس هم هست. او میگوید در یونان باستان اینطور که ما امر نظری در برابر امر عملی تعریف میکنیم، نیست و امر تئوریک امری است که فراتر از علائق شخصی بوده و امری بینالاذهانی و معقول است. در این چارچوب حرف از انضمامیت در عین استقلال میزند. او می گوید دانشگاه باید به جامعه منضم باشد با وجود اینکه مستقل باشد. دانشگاه باید محل پژوهش باشد. دانشگاه در نقطه پژوهش میتواند جامعه را توسعه دهد؛ توسعه به معنای دقیق کلمه، یعنی پروراندن، نه آنچه مصطلح است. دانشگاه میتواند جامعه را بپروراند و بر این اساس اصولا دانشگاه یک نهاد ملی است.
ℹ️ @Paad_ir
گزیدههایی از سخنرانی محمدحسن نیلی، همموسس اندیشکده راهبردی مهاجر درباره هانس گئورگ گادامر
🔹در کتاب «ایده دانشگاه» مقالهای از گادامر با عنوان «ایده دانشگاه؛ دیروز، امروز، فردا» هست. گادامر در آنجا از ایده هومبلتی دانشگاه صحبت میکند. مسئله ایده هومبلتی دانشگاه گذار از آموزش به پژوهش است. حرف کلی این ایده به صورت اجمالی این است که دانشگاه باید محل پژوهش و محلی برای درک و توسعه علم باشد. نگاه هومبلتی از دانشگاه دو محور دارد؛ تنهایی و آزادی.
🔸هومبلت برای این چارچوب توجه خاصی به مفهوم بیلدونگ دارد. او میگوید باید در دانشگاه، بیلدونگ محقق شود که مفهومی اساسی در فلسفه است. تعبیری که گادامر از بیلدونگ دارد، به صورتی است که معمولا همه به صحبتهای او ارجاع میدهند. بیلدونگ، انسانشدن انسان است. شاید همان چیزی است که به نحوی ما در ارسطو سراغ داریم که شکلی از فضیلت و سعادت است؛ البته اینها یکی نیستند.
🔹بیلدونگ در این چارچوب یک امر اصیل است و چند ویژگی دارد:
بیلدونگ بلوغ نیست. بلوغ اتفاقی است که برای انسانها میافتد و پس از آن بالغ هستند اما بیلدونگ نحوهای از شدن است؛ فلذا طبیعی نیست و تاریخی است، چون تحول و صیرورت دارد. بیلدونگ والا و خودبسنده است، یعنی هدفی بیرون از خودش ندارد. بیلدونگ برای چیزی نیست و خودش هدف است. بیلدونگ بازگشت به خویشتن است و در تاریخ فلسفه در برابر ازخودبیگانگی طرح شدهاست. بیلدونگ نتیجه عمل است. بیلدونگ در نتیجه عمل حاصل میشود و یک امر آموختنی و تقلیدپذیر نیست اما و با وجود این الگوپذیر و آموزشپذیر است. من میتوانم چیزی را آموزش دهم اما متعلم آن را به صورت مستقیم نمیآموزد، بلکه آن را درک میکند و در نقطه عمل خودش به نحو تازهای به کار میگیرد. آموزشیبودن یک چیز، متناسب با آموختنیبودن آن نیست؛ شما با تکرار کارهای عیسی یک قدیس نمیشوید اما با دیدن کارهای او درکی از قدیسبودن پیدا کنید و در نقطه خودتان قدیس باشید. بیلدونگ این ویژگی را هم دارد.
🔸اما ویژگی آخر بیلدونگ این است که جهانشمول است و عمومیت دارد، علائق و منافع شخصی نیست. دانشی که در بیلدونگ به دست میآید، یقینی است اما لزوما خودآگاهانه نیست. کسی به وضعی میرسد که میداند دارد چه کار میکند و میداند چه درست است اما آیا می تواند به شکلی روشی و برهانی آن را باز توضیح دهد؟
بنابراین وقتی ما داریم از ایده دانشگاه هومبلتی صحبت میکنیم و به محوریت بیلدونگ توجه میکنیم، معنیاش این است که باید تنهایی و آزادی اهل دانشگاه را به رسمیت بشناسیم. مهمترین ویژگی دانشگاه هومبولتی، استقلال نهاد علم است.
🔹گادامر رمانتیک نیست که بگوید انسانها در تنهایی خودشان با امور مواجه میشوند، نه، اصولا شما در بستر رودخانه علم و تاریخ آن رشته علمی قرار گرفتهاید و چون در آن بستر هستید، اتفاقا میتوانید حرف تازه بزنید. اگر در بستر قرار نگرفته باشید یا یک دانشجوی تازهکار باشید نمیتوانید حرف تازهای بزنید، چون برداشتهایی سطحی از امور دارید. وقتی یک کسی درست در بستر رودخانه علم قرار گرفت، میتواند حرفی برای خودش و حرف تازهای برای علم بزند. او میتواند به نحو آزادانهای پژوهش را تعریف کند.
🔸دانشگاه به این جهت و به این معنا محل پژوهش است. به این معنا که انسان را هر لحظه با یک چیز جدید آشنا و مواجه میکند. دانشگاه بر این اساس یک موقعیت انضمامی دارد، با وجود موقعیت مستقلش. دانشگاه از جامعه مستقل اما منضم به آن است. مستقل از جامعه است به واسطه اینکه قرار نیست دانشگاه موقعیت تئوریک به معنایی که گادامر میگوید داشته باشد. تئوریک یعنی امر فراتر از علایق و منافع، چون گادامر علاوه بر فیلسوف، زبانشناس هم هست. او میگوید در یونان باستان اینطور که ما امر نظری در برابر امر عملی تعریف میکنیم، نیست و امر تئوریک امری است که فراتر از علائق شخصی بوده و امری بینالاذهانی و معقول است. در این چارچوب حرف از انضمامیت در عین استقلال میزند. او می گوید دانشگاه باید به جامعه منضم باشد با وجود اینکه مستقل باشد. دانشگاه باید محل پژوهش باشد. دانشگاه در نقطه پژوهش میتواند جامعه را توسعه دهد؛ توسعه به معنای دقیق کلمه، یعنی پروراندن، نه آنچه مصطلح است. دانشگاه میتواند جامعه را بپروراند و بر این اساس اصولا دانشگاه یک نهاد ملی است.
ℹ️ @Paad_ir
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش پایانی | دانشگاه در ایران
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
🔻بخش پایانی | دانشگاه در ایران
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش پایانی | دانشگاه در ایران ✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید. ✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید. …
🔻بخش پایانی | نگاه ما به دانشگاه مکانی است
گزیدههایی از سخنرانی احمد پاکتچی، نماینده دائم ایران در سازمان یونسکو در اختتامیه نشست پیرامون ایده دانشگاه
🔹نکته اول من مربوط به مقام ترجمه است؛ یعنی زمانی که در ایران تصمیم گرفتند دانشگاه تأسیس کنند، هنگام اتخاذ اولین تصمیمها برای ساخت دانشگاه در ایران، دانشگاه یا «اونیورسیته» یا «یونیورسیتی» را چه فهمیدند؟ دوستان عزیز، مسئله فقط یک اسم و کلمه نیست. در پشت اینکه کلمه «اونیورسیته» یا «یونیورستی» را در فارسی چه ترجمه کنیم و چه معادلی برای آن قرار دهیم، یک دریا تحلیل نهفته است. اساسا نشان میدهد ما از دانشگاه چه فهمیدهایم که حالا میخواهیم برایش واژه مناسبی را در زبان خودمان با استفاده از واژگان فارسی یا عربی بسازیم.
🔸شاید اولین معادلی که برای دانشگاه در ایران انتخاب شد، ترکیب «دارالفنون» بود. دارالفنون نتوانست اونیورسیته باشد و ایده دانشگاه را تحقق ببخشد، بنابراین لازم بود یک اونیورسیته به سبک دانشگاههای کشورهای پیشرفته در ایران ساخته شود. نتیجه این مسئله، چند ماه بعد رقم خورد و دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ شمسی تأسیس شد. با چه نامی؟ با نام «دانشگاه».
🔹دوستان به نام «دانشگاه» و به نماد «دانشگاه تهران» دقت کنید. «دانشگاه» را از «دانش» به معنی علم به علاوه پسوند «گاه» ساختند. «گاه» را برای ساختن ظرف مکان یا زمان به کار میبریم. طبیعتا در اینجا منظور ظرف مکان است، بنابراین «دانشگاه» یعنی «مکانِ دانش»، یعنی همان «دارالفنون».
🔸دارالفنون هم خانه دانش و مکان دانش بود، یعنی همچنان فهم ایرانی از دانشگاه، این است؛ مکانی برای دانش. در واقع همان چیزی بوده که از قبل در مدرسه داشتیم. «درس» را به وزن «مفعله» بردیم که در زبان عربی اسم مکان و وزن ظرف است. گفتیم «مدرسه»، یعنی «محل درس» و «مکان درس». اینجا شده «دانشگاه»، یعنی «مکان علم». نگاه ما «مکانی» است. ولی در «اونیورسیته» محوریتی در کار نیست. ببینید «اونیورسیته» چطور ساخته شده؟ «Universitas» یعنی مجموعهای از چیزهایی که متحد شده و به یک چیز برگردانده شدهاند، بنابراین وقتی «دانشگاه» را «Universitas» یا در انگلیسی «University» مینامیم، یعنی امور متفرقی که متحد شدهاند. در اینجا اصلا «مکان» مطرح نیست بلکه مسئله «متحد شدن» و «یکپارچه شدن» مطرح است.
🔹توضیحی در آثار امثال «هومبلت» برای دانشگاه آلمانی درباره مفهوم «Universitas» گفته میشود؛ یعنی «گردهمایی متضمنِ استادان و فراگیرندگان»؛ جایی که استاد و دانشجو با هم یکی و متحد میشوند، بنابراین متحد شدن و یکی شدن استاد و دانشجو، یکی از معانی محوری در مفهوم «Universitas» است؛ چیزی که ما نه تنها اصلا نمیفهمیم بلکه همواره بر کوس جدایی استاد و دانشجو میکوبیم و همواره سعی میکنیم یک رابطه کلاسیک برقرار کنیم.
🔸به نظر من، محوریت آموزش و حاشیه بودن پژوهش در دانشگاههای ما محصول همین نگاه وارونه به دانشگاه است. سردرگمی ما در فهم نسبت آموزش و پژوهش نیز محصول همین نگاه بوده؛ اساسا نتوانستهایم با جایی که کار پژوهشی انجام میدهد و آموزش نمیدهد، کنار بیاییم.
ℹ️ @Paad_ir
گزیدههایی از سخنرانی احمد پاکتچی، نماینده دائم ایران در سازمان یونسکو در اختتامیه نشست پیرامون ایده دانشگاه
🔹نکته اول من مربوط به مقام ترجمه است؛ یعنی زمانی که در ایران تصمیم گرفتند دانشگاه تأسیس کنند، هنگام اتخاذ اولین تصمیمها برای ساخت دانشگاه در ایران، دانشگاه یا «اونیورسیته» یا «یونیورسیتی» را چه فهمیدند؟ دوستان عزیز، مسئله فقط یک اسم و کلمه نیست. در پشت اینکه کلمه «اونیورسیته» یا «یونیورستی» را در فارسی چه ترجمه کنیم و چه معادلی برای آن قرار دهیم، یک دریا تحلیل نهفته است. اساسا نشان میدهد ما از دانشگاه چه فهمیدهایم که حالا میخواهیم برایش واژه مناسبی را در زبان خودمان با استفاده از واژگان فارسی یا عربی بسازیم.
🔸شاید اولین معادلی که برای دانشگاه در ایران انتخاب شد، ترکیب «دارالفنون» بود. دارالفنون نتوانست اونیورسیته باشد و ایده دانشگاه را تحقق ببخشد، بنابراین لازم بود یک اونیورسیته به سبک دانشگاههای کشورهای پیشرفته در ایران ساخته شود. نتیجه این مسئله، چند ماه بعد رقم خورد و دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ شمسی تأسیس شد. با چه نامی؟ با نام «دانشگاه».
🔹دوستان به نام «دانشگاه» و به نماد «دانشگاه تهران» دقت کنید. «دانشگاه» را از «دانش» به معنی علم به علاوه پسوند «گاه» ساختند. «گاه» را برای ساختن ظرف مکان یا زمان به کار میبریم. طبیعتا در اینجا منظور ظرف مکان است، بنابراین «دانشگاه» یعنی «مکانِ دانش»، یعنی همان «دارالفنون».
🔸دارالفنون هم خانه دانش و مکان دانش بود، یعنی همچنان فهم ایرانی از دانشگاه، این است؛ مکانی برای دانش. در واقع همان چیزی بوده که از قبل در مدرسه داشتیم. «درس» را به وزن «مفعله» بردیم که در زبان عربی اسم مکان و وزن ظرف است. گفتیم «مدرسه»، یعنی «محل درس» و «مکان درس». اینجا شده «دانشگاه»، یعنی «مکان علم». نگاه ما «مکانی» است. ولی در «اونیورسیته» محوریتی در کار نیست. ببینید «اونیورسیته» چطور ساخته شده؟ «Universitas» یعنی مجموعهای از چیزهایی که متحد شده و به یک چیز برگردانده شدهاند، بنابراین وقتی «دانشگاه» را «Universitas» یا در انگلیسی «University» مینامیم، یعنی امور متفرقی که متحد شدهاند. در اینجا اصلا «مکان» مطرح نیست بلکه مسئله «متحد شدن» و «یکپارچه شدن» مطرح است.
🔹توضیحی در آثار امثال «هومبلت» برای دانشگاه آلمانی درباره مفهوم «Universitas» گفته میشود؛ یعنی «گردهمایی متضمنِ استادان و فراگیرندگان»؛ جایی که استاد و دانشجو با هم یکی و متحد میشوند، بنابراین متحد شدن و یکی شدن استاد و دانشجو، یکی از معانی محوری در مفهوم «Universitas» است؛ چیزی که ما نه تنها اصلا نمیفهمیم بلکه همواره بر کوس جدایی استاد و دانشجو میکوبیم و همواره سعی میکنیم یک رابطه کلاسیک برقرار کنیم.
🔸به نظر من، محوریت آموزش و حاشیه بودن پژوهش در دانشگاههای ما محصول همین نگاه وارونه به دانشگاه است. سردرگمی ما در فهم نسبت آموزش و پژوهش نیز محصول همین نگاه بوده؛ اساسا نتوانستهایم با جایی که کار پژوهشی انجام میدهد و آموزش نمیدهد، کنار بیاییم.
ℹ️ @Paad_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞️ ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
به روایت:
دکتر احمد پاکتچی، دکتر حسین شهرستانی، دکتر مرتضی روحانی، دکتر رضا ماحوزی، دکتر محمدهادی محمودی و...
❓فیلسوفان مدرنیته چگونه به دانشگاه میاندیشیدند؟
❓فیلسوفان منتقد مدرنیته چه دیدگاهی نسبت به دانشگاه دارند؟
❓الگوی آلمانی و آمریکایی از دانشگاه هر کدام چه مسیری را دنبال نمودند؟
❓ما ایرانیها با چه ادراکی با پدیدهی دانشگاه مواجه شدیم؟
✅ برای پاسخ به سوالاتی از این دست از شما دعوت میکنیم ارائههای این رویداد را دنبال کنید.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
به روایت:
دکتر احمد پاکتچی، دکتر حسین شهرستانی، دکتر مرتضی روحانی، دکتر رضا ماحوزی، دکتر محمدهادی محمودی و...
❓فیلسوفان مدرنیته چگونه به دانشگاه میاندیشیدند؟
❓فیلسوفان منتقد مدرنیته چه دیدگاهی نسبت به دانشگاه دارند؟
❓الگوی آلمانی و آمریکایی از دانشگاه هر کدام چه مسیری را دنبال نمودند؟
❓ما ایرانیها با چه ادراکی با پدیدهی دانشگاه مواجه شدیم؟
✅ برای پاسخ به سوالاتی از این دست از شما دعوت میکنیم ارائههای این رویداد را دنبال کنید.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞️ ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔺 بخش اول | وبر
به روایت: دکتر سیدحسین شهرستانی
✔️ علم بی معناست چون به تنها پرسش و مهمترین پرسش ما پاسخ نمیدهد؛ اینکه چه باید کرد؟ و چگونه باید زندگی کرد؟
✔️ وبر توضیح میدهد که تخصصی شدن علوم در واقع بی معنا شدن علوم است؛ از دست رفتن وحدت علوم است.
✔️ علم دارد بی محابا میرود جلو و این آن وضع بحرانی ماست.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
🔺 بخش اول | وبر
به روایت: دکتر سیدحسین شهرستانی
✔️ علم بی معناست چون به تنها پرسش و مهمترین پرسش ما پاسخ نمیدهد؛ اینکه چه باید کرد؟ و چگونه باید زندگی کرد؟
✔️ وبر توضیح میدهد که تخصصی شدن علوم در واقع بی معنا شدن علوم است؛ از دست رفتن وحدت علوم است.
✔️ علم دارد بی محابا میرود جلو و این آن وضع بحرانی ماست.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞️ ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔺 بخش دوم | یاسپرس
به روایت: دکتر سیدعلی متولی امامی
✔️ تنها جوامعی میتوانند در مقام تاسیس علمی قرار بگیرند، که مواجه بشوند با خطر.
✔️ سر تجربهی آن وضع انسانی است که حالا من با زبان عدد میخواهم جهان را توضیح بدهم.
✔️ اینکه دانشگاه چه باشد دقیقا مرتبط با این است که طرح شما از زندگی چیست.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
🔺 بخش دوم | یاسپرس
به روایت: دکتر سیدعلی متولی امامی
✔️ تنها جوامعی میتوانند در مقام تاسیس علمی قرار بگیرند، که مواجه بشوند با خطر.
✔️ سر تجربهی آن وضع انسانی است که حالا من با زبان عدد میخواهم جهان را توضیح بدهم.
✔️ اینکه دانشگاه چه باشد دقیقا مرتبط با این است که طرح شما از زندگی چیست.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞️ ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔺 بخش سوم | کانت
به روایت: دکتر مرتضی روحانی
✔️ حوزهی عمومی دانش است که بر نهاد علم اثر میگذارد
✔️ کانت میگوید برونسپاری کردن عقلانیت، نابالغی به تقصیر خویشتن است
✔️ پروژهی روشنگری کانت برای ما زنده است، مسئلهی دانشگاه کانتی هم برای ما زنده است
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
🔺 بخش سوم | کانت
به روایت: دکتر مرتضی روحانی
✔️ حوزهی عمومی دانش است که بر نهاد علم اثر میگذارد
✔️ کانت میگوید برونسپاری کردن عقلانیت، نابالغی به تقصیر خویشتن است
✔️ پروژهی روشنگری کانت برای ما زنده است، مسئلهی دانشگاه کانتی هم برای ما زنده است
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞️ ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔺 بخش چهارم | هایدگر
به روایت: دکتر محمدهادی محمودی
✔️ فلسفه که روزی، خود، علم بوده حالا با این سوال روبروست که آیا علم است؟
✔️ هایدگر میخواهد یک تلاش رادیکال برای بازیابی معنای علم انجام دهد.
✔️ ما به عنوان یک دستاورد تاریخی توانستهایم دیگر نیاندیشیم.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
🔺 بخش چهارم | هایدگر
به روایت: دکتر محمدهادی محمودی
✔️ فلسفه که روزی، خود، علم بوده حالا با این سوال روبروست که آیا علم است؟
✔️ هایدگر میخواهد یک تلاش رادیکال برای بازیابی معنای علم انجام دهد.
✔️ ما به عنوان یک دستاورد تاریخی توانستهایم دیگر نیاندیشیم.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞️ ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔺 بخش پنجم | هومبلت
به روایت: دکتر رضا ماحوزی
✔ ️منطق دانشگاه یک منطق متفاوت است.
✔ ️کار رئیس دانشگاه و دانشکده فلسفه این است که تمام این دیگ جوشان را مدیریت کند.
✔️ سیستم دانشگاه باید در خدمت ایدهی دانشگاه باشد.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
🔺 بخش پنجم | هومبلت
به روایت: دکتر رضا ماحوزی
✔ ️منطق دانشگاه یک منطق متفاوت است.
✔ ️کار رئیس دانشگاه و دانشکده فلسفه این است که تمام این دیگ جوشان را مدیریت کند.
✔️ سیستم دانشگاه باید در خدمت ایدهی دانشگاه باشد.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞️ ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔺 بخش ششم | گادامر
به روایت: دکتر محمدحسن نیلی
✔️ دانشگاه یک موقعیت انضمامی دارد علیرغم موقعیت مستقلش.
✔ ️دانشگاه در نقطهی پژوهش است که میتواند جامعهاش را توسعه دهد.
✔️ دانشگاه میتواند جامعه را بپروراند و بر این اساس اصولا دانشگاه یک نهاد ملیست.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
🔺 بخش ششم | گادامر
به روایت: دکتر محمدحسن نیلی
✔️ دانشگاه یک موقعیت انضمامی دارد علیرغم موقعیت مستقلش.
✔ ️دانشگاه در نقطهی پژوهش است که میتواند جامعهاش را توسعه دهد.
✔️ دانشگاه میتواند جامعه را بپروراند و بر این اساس اصولا دانشگاه یک نهاد ملیست.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞️ ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔺 بخش پایانی | جمعبندی
به روایت: دکتر احمد پاکتچی
✔️ به صراحت عرض میکنم که دانشگاه یک پدیدهی قرون وسطاییست.
✔ ️در دورهی رفرماسیون و با ظهور پروتستانتیسم، در معنی دانشگاه یک بازنگری صورت گرفته.
✔️ در این دانشگاهها مسئلهی اصلی خواندن نیست، مسئلهی اصلی یافتن است.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir
🔺 بخش پایانی | جمعبندی
به روایت: دکتر احمد پاکتچی
✔️ به صراحت عرض میکنم که دانشگاه یک پدیدهی قرون وسطاییست.
✔ ️در دورهی رفرماسیون و با ظهور پروتستانتیسم، در معنی دانشگاه یک بازنگری صورت گرفته.
✔️ در این دانشگاهها مسئلهی اصلی خواندن نیست، مسئلهی اصلی یافتن است.
🔰 خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا از طریق این لینک.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
💡مرکز اندیشهورزی و سیاستپژوهی پاد
ℹ️ @Paad_ir