«غریب آشنای سرخ»
#پیشنهاد #گالری #نقاشی #هنر
👤 محمدامین:
✅ کارهای میرزاحمید، پیش از کارخانه یخچالسازی متروک فرزوان، روی در و دیوار شهر، گاهی، توجه آنها را که حواسشان راحتتر پرت دوروبری متفاوت میشد، جلب میکرد؛ نقاشیهای به رنگ سرخ از آدمی که فقط آدمیتش به چشم میآمد، به آدمیت نخستین آدمیان و البته تنهایی و غربتش، حتی اگر جمعی هم دورش را پر کرده بود. کارهای میرزاحمید، اگر با نامهربانی و کجسلیقگی و بیذوقی مدیران شهری، خودشان را از شهر و کوچه و محلاتش محروم نکرده باشند، هم در محلات مختلف تهران نفس میکشند و دیوار رهاشده و خرابه خلوتی را زندگی میدهند، و هم در شهرهای دیگری مثل خرمشهر و حتی دمشق.
🔸 حالا، میرزاحمید، این هنرمند گمنام که غربت خودخواستهاش، تا حد زیادی برای مخاطبانش، او را ناشناس باقی گذاشته، بعد از حدود پنج ماهی که در کارخانه یخچالسازی فرزوان، خلوت گزیده و در و دیوار و سقف سولههای صنعتی را، محمل زندگی همان کاراکترهای دوستداشتنی و غریب همیشگیاش کرده، درهای نمایشگاهش را به روی مردم تهران باز کرده و اسمش را هم گذاشته «پنگاهگاه میرزا».
🔸 سالنها، دیوارها، وحیاطهای تودرتوی پناهگاه او، قصهها، خیالها و رویاهایش را روایت میکنند: داستان زندگی انسانهای سرخ و لاغری که گاه به تنهایی، گاه همراه با یار خود، و گاه در جمعیتی انبوه، عشق و نور و آب و گیاه را با خود به اینور و آنور میبرند. روی این صفحات دیواری، زندگی، با همه غرایب و عجایب و کنج و پستوهایش جاریست: دوستی و پیوند آدمها، عشق زن و مرد، جشن و پایکوبی، سفر و مهاجرت، مرگ و نابودی.
🔸 کارهای میرزاحمید، هم در شکل و ظاهر رو به سنت و گذشته دارند و هم در رنگ. میرزا از خاک اخرا، رنگ سرخ نقاشیهایش را میسازد و ابزار کارش میکند؛ همان خاک سرخی که نخستین آدمیان، نقشهای روی غارهایشان را با آن زدند.
🔸 پناهگاه میرزا، روزهای چهارشنبه تا جمعه، از ساعت ۱۱ تا ۱۸، غریبهها را هم میپذیرد و تا جمعه بعدی (۲۵ خرداد) بساطش پهن خواهد بود. اگر با وسایل نقلیه عمومی تردد میکنید، متروی بیمه شما را تا ده دقیقهای آن میبرد: میدان آزادی، ابتدای بزرگراه لشگری، روبهروی پل فرودگاه، خیابان بیمه (نیکخواه عشقی)، نبش نوزدهم، پلاک 2/2، کارخانه سابق یخچالسازی فروزان.
@Pishnahadable
#پیشنهاد #گالری #نقاشی #هنر
👤 محمدامین:
✅ کارهای میرزاحمید، پیش از کارخانه یخچالسازی متروک فرزوان، روی در و دیوار شهر، گاهی، توجه آنها را که حواسشان راحتتر پرت دوروبری متفاوت میشد، جلب میکرد؛ نقاشیهای به رنگ سرخ از آدمی که فقط آدمیتش به چشم میآمد، به آدمیت نخستین آدمیان و البته تنهایی و غربتش، حتی اگر جمعی هم دورش را پر کرده بود. کارهای میرزاحمید، اگر با نامهربانی و کجسلیقگی و بیذوقی مدیران شهری، خودشان را از شهر و کوچه و محلاتش محروم نکرده باشند، هم در محلات مختلف تهران نفس میکشند و دیوار رهاشده و خرابه خلوتی را زندگی میدهند، و هم در شهرهای دیگری مثل خرمشهر و حتی دمشق.
🔸 حالا، میرزاحمید، این هنرمند گمنام که غربت خودخواستهاش، تا حد زیادی برای مخاطبانش، او را ناشناس باقی گذاشته، بعد از حدود پنج ماهی که در کارخانه یخچالسازی فرزوان، خلوت گزیده و در و دیوار و سقف سولههای صنعتی را، محمل زندگی همان کاراکترهای دوستداشتنی و غریب همیشگیاش کرده، درهای نمایشگاهش را به روی مردم تهران باز کرده و اسمش را هم گذاشته «پنگاهگاه میرزا».
🔸 سالنها، دیوارها، وحیاطهای تودرتوی پناهگاه او، قصهها، خیالها و رویاهایش را روایت میکنند: داستان زندگی انسانهای سرخ و لاغری که گاه به تنهایی، گاه همراه با یار خود، و گاه در جمعیتی انبوه، عشق و نور و آب و گیاه را با خود به اینور و آنور میبرند. روی این صفحات دیواری، زندگی، با همه غرایب و عجایب و کنج و پستوهایش جاریست: دوستی و پیوند آدمها، عشق زن و مرد، جشن و پایکوبی، سفر و مهاجرت، مرگ و نابودی.
🔸 کارهای میرزاحمید، هم در شکل و ظاهر رو به سنت و گذشته دارند و هم در رنگ. میرزا از خاک اخرا، رنگ سرخ نقاشیهایش را میسازد و ابزار کارش میکند؛ همان خاک سرخی که نخستین آدمیان، نقشهای روی غارهایشان را با آن زدند.
🔸 پناهگاه میرزا، روزهای چهارشنبه تا جمعه، از ساعت ۱۱ تا ۱۸، غریبهها را هم میپذیرد و تا جمعه بعدی (۲۵ خرداد) بساطش پهن خواهد بود. اگر با وسایل نقلیه عمومی تردد میکنید، متروی بیمه شما را تا ده دقیقهای آن میبرد: میدان آزادی، ابتدای بزرگراه لشگری، روبهروی پل فرودگاه، خیابان بیمه (نیکخواه عشقی)، نبش نوزدهم، پلاک 2/2، کارخانه سابق یخچالسازی فروزان.
@Pishnahadable
«گمشدگان برای همیشه»
#پیشنهاد #سایت #کسبوکار
👤امیر:
✅ نه اینکه صددرصد، ولی ۹۰ و چند درصد تاریخ را فاتحان و ماندگان مینویسند و بازندهها و رفتگان، گمشدگان روایتاند و اگر هم اثری ازشان بماند، یا خامه روی کیک فاتحان و برندگاناند و یا یک لکه سیاه در کارنامه آنها و مانع تکمیل عیششان، یعنی باز هم اصل فاتح و برنده است و بازنده و رفته و گمشده، فرعی که تنش و تعلیق و عطف را چاشنی روایت میکند.
🔸 بازندههای دنیای کسبوکار هم، بیشترشان همیناند. تهاش آنجایی که رقابت شانهبهشانهای با برندهای داشتهاند، اسمی ازشان آمده و درسی از شکستشان گرفته شده برای آیندگانی که قرار نیست راه آنها را بروند و به همان زمین سختی بخورند که آنها جا خوش کردهاند.
🔸 روایت کسبوکارها، حتی پیروزها و ماندگارها و باصلابتها و غولها و بازاردارهایشان هم در ایران حال و روز خوش که نه، اصلا حال و روزی ندارد و پراکندگی و معدود بودن در آن پررنگترین خصیصه است. هرچند استارتآپها و کسبوکارهای جدید حوزه تِک، مثل خیلی دیگر از جنبههای کسبوکار، در روایت هم پرچمدار تغییر و تحول بودهاند و با تکیه بر PRهای متفاوتشان و اهمیتی که به برند کارفرمایی دادهاند، تاریخ شفاهی و روایت و داستان روزگارشان را جدی گرفتهاند و دربارهشان زیاد میشود خواند و شنید و گوش کرد.
🔸 اخیرا وبسایت جالبی به نام ناکامولوژی هم شروع به کار کرده تا روایت استارتآپهای شکستخورده و تویدیواررفته ایرانی را جمعوجور کند و در دسترس عموم قرار دهد. در توضیح اسمش هم گفته که «ترکیبی از کلمات ناکام و اولوژی به معنای علم ناکامی». قرار هم هست به سبکوسیاق جمعسپاری کارش را پیش ببرد و هرکس درباره هر استارتآپ گمشدهای چیزی میداند، بنویسد و این گنجینه را پرارزشتر و پربارتر کند.
🔸 فعلا در ناکامولوژی داستان ۵۰ استارتآپ شکستخورده ایرانی ردیف شده، هرچند داستانها بیشترشان مختصر و کوتاه است و شاید الآن چنگی به دل نزند. در بین استارتآپهایی که روایت شکستشان در این وبسایت منتشر شده، نامهای آشنایی هم به چشم میخورد؛ یوز، کارپینو، بیسفون، ریحون، چیلیوری، چنگال، بامیلو و چندتای دیگر که وقتی اسمشان را در این لیست میبینید، فکر میکنید سالها از پاک شدنشان از صفحه روزگار میگذرد و خاطرهای بس قدیمیاند، اما کمی که سرنتان را میخارانید و صفحهشان در ناکامولوژی را باز میکنید، میبینید برای همین چند سال پیش هستند و به همین سرعت فراموش شدهاند.
nakamology.ir
@Pishnahadable
#پیشنهاد #سایت #کسبوکار
👤امیر:
✅ نه اینکه صددرصد، ولی ۹۰ و چند درصد تاریخ را فاتحان و ماندگان مینویسند و بازندهها و رفتگان، گمشدگان روایتاند و اگر هم اثری ازشان بماند، یا خامه روی کیک فاتحان و برندگاناند و یا یک لکه سیاه در کارنامه آنها و مانع تکمیل عیششان، یعنی باز هم اصل فاتح و برنده است و بازنده و رفته و گمشده، فرعی که تنش و تعلیق و عطف را چاشنی روایت میکند.
🔸 بازندههای دنیای کسبوکار هم، بیشترشان همیناند. تهاش آنجایی که رقابت شانهبهشانهای با برندهای داشتهاند، اسمی ازشان آمده و درسی از شکستشان گرفته شده برای آیندگانی که قرار نیست راه آنها را بروند و به همان زمین سختی بخورند که آنها جا خوش کردهاند.
🔸 روایت کسبوکارها، حتی پیروزها و ماندگارها و باصلابتها و غولها و بازاردارهایشان هم در ایران حال و روز خوش که نه، اصلا حال و روزی ندارد و پراکندگی و معدود بودن در آن پررنگترین خصیصه است. هرچند استارتآپها و کسبوکارهای جدید حوزه تِک، مثل خیلی دیگر از جنبههای کسبوکار، در روایت هم پرچمدار تغییر و تحول بودهاند و با تکیه بر PRهای متفاوتشان و اهمیتی که به برند کارفرمایی دادهاند، تاریخ شفاهی و روایت و داستان روزگارشان را جدی گرفتهاند و دربارهشان زیاد میشود خواند و شنید و گوش کرد.
🔸 اخیرا وبسایت جالبی به نام ناکامولوژی هم شروع به کار کرده تا روایت استارتآپهای شکستخورده و تویدیواررفته ایرانی را جمعوجور کند و در دسترس عموم قرار دهد. در توضیح اسمش هم گفته که «ترکیبی از کلمات ناکام و اولوژی به معنای علم ناکامی». قرار هم هست به سبکوسیاق جمعسپاری کارش را پیش ببرد و هرکس درباره هر استارتآپ گمشدهای چیزی میداند، بنویسد و این گنجینه را پرارزشتر و پربارتر کند.
🔸 فعلا در ناکامولوژی داستان ۵۰ استارتآپ شکستخورده ایرانی ردیف شده، هرچند داستانها بیشترشان مختصر و کوتاه است و شاید الآن چنگی به دل نزند. در بین استارتآپهایی که روایت شکستشان در این وبسایت منتشر شده، نامهای آشنایی هم به چشم میخورد؛ یوز، کارپینو، بیسفون، ریحون، چیلیوری، چنگال، بامیلو و چندتای دیگر که وقتی اسمشان را در این لیست میبینید، فکر میکنید سالها از پاک شدنشان از صفحه روزگار میگذرد و خاطرهای بس قدیمیاند، اما کمی که سرنتان را میخارانید و صفحهشان در ناکامولوژی را باز میکنید، میبینید برای همین چند سال پیش هستند و به همین سرعت فراموش شدهاند.
nakamology.ir
@Pishnahadable
Donya
Habib
#موسیقی
🎧 قطعه ماندگار و بهیادماندنی «دنیا» را از حبیب محبیان بشنوید.
🔸 امروز هشتمین سالگرد درگذشت حبیب است.
@Pishnahadable
🎧 قطعه ماندگار و بهیادماندنی «دنیا» را از حبیب محبیان بشنوید.
🔸 امروز هشتمین سالگرد درگذشت حبیب است.
@Pishnahadable
«دوام آوردن در آکادمی»
#پیشنهاد #وبسایت #دانشگاه
👤 ایمان:
✅ ایجاد توازن میان کار و زندگی چالشیست که بیشتر آدمها کموبیش با آن روبهرو میشوند. زندگی علمی/دانشگاهی هم چالشهای خودش را دارد؛ چه برای دانشجوها و چه برای استادان.
🔸 برای نمونه دانشجوها، بهویژه دانشجوهای تحصیلات تکمیلی، در طول دورهٔ تحصیل خود با چالشهایی از این دست روبهرو میشوند: نگرانی از بهثمر نرسیدن پروژهٔ دکتری، رد شدن در آزمون جامع، مشکلات ناشی از ضعف زبان انگلیسی، چالشهای متعدد علمی و ارتباطی با استاد راهنما، تصمیمگیری برای آینده شغلی، سازگاری با دیگران در محیط آزمایشگاه، مقایسه شدن با دیگران و ...
🔸 استادان، بهویژه استادان جوان، هم چالشها و مسائل خودشان را دارند: ایجاد توازن میان تدریس و پژوهش، امنیت شغلی، مشکلات ارتباطی با دانشجوها، مشکلات ارتباطی با همکاران و ...
🔸 به اینها مشکلات اجتماعی، نوع ارتباط دانشگاهیان با جامعه و چالشهای فکری و فلسفی را هم اضافه کنید تا بغرنجی وضعیت و فشارهای روحی و روانی تحمیلشده به افراد غوطهور در زندگی علمی و دانشگاه را بتوانید تصور کنید (اگر خودتان دچارش نیستید).
🔸 در مواجهه با هر مسئله و مشکلی قرار نیست چرخ را از اول اختراع کنیم. استفاده از تجربههای دیگران و مشورت گرفتن از کسانی که مسیر مشابهی را طی کردهاند، اغلب مفید است. مجلهٔ Science بخشی دارد تحت عنوان Working Life که در آن دانشگاهیان، چه استاد و چه دانشجو، تجربههای خود از زندگی دانشگاهی را با خوانندگان به اشتراک میگذارند؛ تجربههایی از چالشها، مشکلات، بحرانها، شکستها و پشت سر گذاشتن آنها.
🔸 اگر نگاهی به عناوین جستارهای این بخش بیندازید، به احتمال زیاد بعضی از آنها را خواندنی و مفید خواهید یافت:
www.science.org/topic/careers-overline/working-life
@Pishnahadable
#پیشنهاد #وبسایت #دانشگاه
👤 ایمان:
✅ ایجاد توازن میان کار و زندگی چالشیست که بیشتر آدمها کموبیش با آن روبهرو میشوند. زندگی علمی/دانشگاهی هم چالشهای خودش را دارد؛ چه برای دانشجوها و چه برای استادان.
🔸 برای نمونه دانشجوها، بهویژه دانشجوهای تحصیلات تکمیلی، در طول دورهٔ تحصیل خود با چالشهایی از این دست روبهرو میشوند: نگرانی از بهثمر نرسیدن پروژهٔ دکتری، رد شدن در آزمون جامع، مشکلات ناشی از ضعف زبان انگلیسی، چالشهای متعدد علمی و ارتباطی با استاد راهنما، تصمیمگیری برای آینده شغلی، سازگاری با دیگران در محیط آزمایشگاه، مقایسه شدن با دیگران و ...
🔸 استادان، بهویژه استادان جوان، هم چالشها و مسائل خودشان را دارند: ایجاد توازن میان تدریس و پژوهش، امنیت شغلی، مشکلات ارتباطی با دانشجوها، مشکلات ارتباطی با همکاران و ...
🔸 به اینها مشکلات اجتماعی، نوع ارتباط دانشگاهیان با جامعه و چالشهای فکری و فلسفی را هم اضافه کنید تا بغرنجی وضعیت و فشارهای روحی و روانی تحمیلشده به افراد غوطهور در زندگی علمی و دانشگاه را بتوانید تصور کنید (اگر خودتان دچارش نیستید).
🔸 در مواجهه با هر مسئله و مشکلی قرار نیست چرخ را از اول اختراع کنیم. استفاده از تجربههای دیگران و مشورت گرفتن از کسانی که مسیر مشابهی را طی کردهاند، اغلب مفید است. مجلهٔ Science بخشی دارد تحت عنوان Working Life که در آن دانشگاهیان، چه استاد و چه دانشجو، تجربههای خود از زندگی دانشگاهی را با خوانندگان به اشتراک میگذارند؛ تجربههایی از چالشها، مشکلات، بحرانها، شکستها و پشت سر گذاشتن آنها.
🔸 اگر نگاهی به عناوین جستارهای این بخش بیندازید، به احتمال زیاد بعضی از آنها را خواندنی و مفید خواهید یافت:
www.science.org/topic/careers-overline/working-life
@Pishnahadable
Those Were The Days
Mary Hopkin
#موسیقی #تئاتر
🎧 قطعه «Through The Valley» از Shawn James و «Those Were The Days» از Mary Hopkin بشنوید.
🎭 قطعه اول در ابتدا و قطعه دوم در میانههای نمایش «نکبت» که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر با استقبال بسیار خوبی مواجه شده، پخش میشود؛ تئاتری که براساس نمایشنامه Stephen Belber با عنوان اصلی «Tape» به کارگردانی پویا سعیدی ساخته شده و کاظم سیاحی، مجتبی پیرزاده و ستاره پسیانی، نقشآفرینان آن هستند.
🔸 این نمایش درباره سه دوست است که زمانی همدانشکدهای بودهاند و روابطی بینشان شکل گرفته و بعدها هرکدام مسیر خودشان را در پیش گرفتهاند، تا بعد از ۱۵ سال، دوباره در اتاقی دوتخته در شهری کوچک، همدیگر را ملاقات میکنند و لابهلای معاشرتهای ظاهرا دوستانهشان، حرفشان به رازها و حقایقی از گذشته میکشد و دروغهایشان برملا میشود و مجبور میشوند که با آنها مواجه شوند:
▫️خاطرات و غمها و لذتها رو نمیشه کشت، نمیشه زنده کرد، چون واقعی نیستن، ولی باید به دوش کشید تا هر از چند گاهی یه نگاهی بهشون بندازی، ولی فقط یه نگاه!
🔸 با وجود استقبال زیاد از این نمایش و زود پر شدن نوبتهای اجرایش، هنوز هم در تیوال میتوانید بلیطش را تهیه کنید و البته احتمال تمدیدش هم زیاد میرود.
@Pishnahadable
🎧 قطعه «Through The Valley» از Shawn James و «Those Were The Days» از Mary Hopkin بشنوید.
🎭 قطعه اول در ابتدا و قطعه دوم در میانههای نمایش «نکبت» که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر با استقبال بسیار خوبی مواجه شده، پخش میشود؛ تئاتری که براساس نمایشنامه Stephen Belber با عنوان اصلی «Tape» به کارگردانی پویا سعیدی ساخته شده و کاظم سیاحی، مجتبی پیرزاده و ستاره پسیانی، نقشآفرینان آن هستند.
🔸 این نمایش درباره سه دوست است که زمانی همدانشکدهای بودهاند و روابطی بینشان شکل گرفته و بعدها هرکدام مسیر خودشان را در پیش گرفتهاند، تا بعد از ۱۵ سال، دوباره در اتاقی دوتخته در شهری کوچک، همدیگر را ملاقات میکنند و لابهلای معاشرتهای ظاهرا دوستانهشان، حرفشان به رازها و حقایقی از گذشته میکشد و دروغهایشان برملا میشود و مجبور میشوند که با آنها مواجه شوند:
▫️خاطرات و غمها و لذتها رو نمیشه کشت، نمیشه زنده کرد، چون واقعی نیستن، ولی باید به دوش کشید تا هر از چند گاهی یه نگاهی بهشون بندازی، ولی فقط یه نگاه!
🔸 با وجود استقبال زیاد از این نمایش و زود پر شدن نوبتهای اجرایش، هنوز هم در تیوال میتوانید بلیطش را تهیه کنید و البته احتمال تمدیدش هم زیاد میرود.
@Pishnahadable
«شاه پشت دوربین»
#پیشنهاد #عکس #تاریخ
👤بهمن:
✅ ناصرالدینشاه قاجار را به حکومتی میشناسند که ۵۰سالگی را رد کرد و صاحبقران شد، به خوشگذرانی و عیاشی و سفر و حرمسرا، و البته به شکوفایی عکاسی و علاقه شخصی خودش به دوربین، چه روبهروی آن و چه پشتش و حتی ثبت تصاویر سلفی از خودش.
🔸 اخیرا، فردی ناشناس، مجموعه بزرگی از عکسهای آلبومهای کاخ گلستان را به رایگان در اینترنت منتشر کرده تا در دسترس همگان قرار بگیرد، چه آنها که کارشان پژوهش و تاریخکاویست و قدر و منزلت این عکسها را خیلی خوب میدانند و چه مخاطبان عامی که صرفا از روی کنجکاوی و تفریح ممکن است تورقشان کنند. بیشتر عکسهای درزکرده و منتشرشده مربوط به دوره ناصری است و پیش از این هم جایی به صورت عمومی منتشر نشده بودند و همین ارزششان را مضاعف میکند؛ ۷۴ آلبوم و حدود ۳۴۰۰ قطعه عکس.
🔸 بیشتر عکسها زیرشان توضیحی هم نوشته و تاریخ ثبتشان هم ذکر شده. جالب آنجاست که حاشیهنویسی برخی عکسها کار خود ناصرالدینشاه است؛ شاهی که عکاس مخصوص داشت و همهجا، در سفر و حضر با خودش دوربین و عکاس میبرد.
🔸 دقت در این عکسها، دریچه کمنظیریست به تاریخ ایران در دوران سلطنت ناصرالدینشاه؛ از بافت و معماری شهری و روستایی گرفته تا غذاها، لباسها، آرایش و پیرایش، فرهنگ و مناسک، وقایع روزانه دربار، اماکن و بناهایی که اثری ازشان نمانده، ژست گرفتنهای خاص مردمان آن زمان در مقابل دوربین و حتی سرک کشیدن به خلوت خصوصی شاه و درباریان که البته تصاویرشان کمی مخدوش شدهاند.
🔸 شخصی که عکسها را منتشر کرده، آنها را در گوگلدرایو بارگذاری کرده و هدفش را هم شکستن انحصار مالکیت آنها دانسته، چرا که به نظرش دسترسی به آنها یک حق عمومی برای همه مردم است.
🔸 در همین مدت کوتاه از زمان درز کردن و انتشار عکسها، آدمهای مختلفی بررسیشان کرده و محتواهای تاریخی مختلفی هم رویشان سوار کردهاند؛ مثلا حسین سبحانی در کانال یوتیوب «چنین شد» چندتایی از عکسها را سوژه خودش کرده و ضمن توضیح دربارهشان، آنها را با خاطرات روزانه ناصرالدینشاه تطبیق داده و روایتشان را مرور کرده است.
🔸 همچنین گروههایی هم به دنبال استخراج اطلاعات عکسها و دستهبندی و مرتبسازیشان افتادهاند؛ مثلا در این لینک قرار است به تدریج اطلاعات کامل عکسها (به کمک هوش مصنوعی و البته بررسیهای انسانی) قرار بگیرد.
@Pishnahadable
#پیشنهاد #عکس #تاریخ
👤بهمن:
✅ ناصرالدینشاه قاجار را به حکومتی میشناسند که ۵۰سالگی را رد کرد و صاحبقران شد، به خوشگذرانی و عیاشی و سفر و حرمسرا، و البته به شکوفایی عکاسی و علاقه شخصی خودش به دوربین، چه روبهروی آن و چه پشتش و حتی ثبت تصاویر سلفی از خودش.
🔸 اخیرا، فردی ناشناس، مجموعه بزرگی از عکسهای آلبومهای کاخ گلستان را به رایگان در اینترنت منتشر کرده تا در دسترس همگان قرار بگیرد، چه آنها که کارشان پژوهش و تاریخکاویست و قدر و منزلت این عکسها را خیلی خوب میدانند و چه مخاطبان عامی که صرفا از روی کنجکاوی و تفریح ممکن است تورقشان کنند. بیشتر عکسهای درزکرده و منتشرشده مربوط به دوره ناصری است و پیش از این هم جایی به صورت عمومی منتشر نشده بودند و همین ارزششان را مضاعف میکند؛ ۷۴ آلبوم و حدود ۳۴۰۰ قطعه عکس.
🔸 بیشتر عکسها زیرشان توضیحی هم نوشته و تاریخ ثبتشان هم ذکر شده. جالب آنجاست که حاشیهنویسی برخی عکسها کار خود ناصرالدینشاه است؛ شاهی که عکاس مخصوص داشت و همهجا، در سفر و حضر با خودش دوربین و عکاس میبرد.
🔸 دقت در این عکسها، دریچه کمنظیریست به تاریخ ایران در دوران سلطنت ناصرالدینشاه؛ از بافت و معماری شهری و روستایی گرفته تا غذاها، لباسها، آرایش و پیرایش، فرهنگ و مناسک، وقایع روزانه دربار، اماکن و بناهایی که اثری ازشان نمانده، ژست گرفتنهای خاص مردمان آن زمان در مقابل دوربین و حتی سرک کشیدن به خلوت خصوصی شاه و درباریان که البته تصاویرشان کمی مخدوش شدهاند.
🔸 شخصی که عکسها را منتشر کرده، آنها را در گوگلدرایو بارگذاری کرده و هدفش را هم شکستن انحصار مالکیت آنها دانسته، چرا که به نظرش دسترسی به آنها یک حق عمومی برای همه مردم است.
🔸 در همین مدت کوتاه از زمان درز کردن و انتشار عکسها، آدمهای مختلفی بررسیشان کرده و محتواهای تاریخی مختلفی هم رویشان سوار کردهاند؛ مثلا حسین سبحانی در کانال یوتیوب «چنین شد» چندتایی از عکسها را سوژه خودش کرده و ضمن توضیح دربارهشان، آنها را با خاطرات روزانه ناصرالدینشاه تطبیق داده و روایتشان را مرور کرده است.
🔸 همچنین گروههایی هم به دنبال استخراج اطلاعات عکسها و دستهبندی و مرتبسازیشان افتادهاند؛ مثلا در این لینک قرار است به تدریج اطلاعات کامل عکسها (به کمک هوش مصنوعی و البته بررسیهای انسانی) قرار بگیرد.
@Pishnahadable