به مناسبت اجرای آزمایشی یکی از خطرناکترین
فناوریهای بشر، رمزریال (ریال دیجیتال)، در ایران: سازی که فردا صدایش در میآید!
در مَثَلی از قدما نقل کردهاند که شبی دزدی به سراغ خانهای رفت. در همین اثنا همسایه هم بیدار شده و طرف را دیده بود که مشغول ور رفتن به قفل خانه مجاور است. از طرف پرسیده بود: چه میکنی؟ دزد هم پاسخ داده بود: کمانچه میزنم. همسایه گفته بود: پس صدایش کو؟ دزد با مرام هم جواب داده بود: صدایش را فردا صبح میشنوی! همسایه ساده دل خوابیده بود و صبح فهمیده بود که خانه را خالی کردهاند.
ماجرای رمزریال و به طور کلی ارزهای دیجیتال بانک مرکزی هم خیلی متفاوت نیست و صدایش بعدها در میآید. حتی در انتخاب نام رمزریال هم بی سلیقگی به خرج دادهاند؛ رمزریال البته رمزارز نیست و نوعی ارز دیجیتال به شمار میآید و در واقع بیشتر از آنکه به رمزارز شباهت داشته باشد، دشمن آن است! منطق عمل رمزارزها بر مبنای عدمتمرکز و دولتگریزی است ولی رمزریال به دنبال تحقق تمرکز دولتی به شدیدترین شکل است.
شاید مهلک ترین پیامد «ارزهای دیجیتال» در صورت تبدیل شدن به ارزهای ملی انحصاری اینست که یک سازوکار موثرِ مهار تورم از دست میرود. اجازه دهید توضیح دهیم: از نظریه ادوار تجاری اتریشی میدانیم که پیامد ناگزیر فرآیند اعطای اعتبار بانکها یا همان سیاست انبساط اعتباری چیزی جز رونق «ظاهری» و ایجاد حبابهای گوناگون در ابتدای کار و سپس ترکیدن آنها و رکود نیست؛ در ابتدا با تورم روبه رو هستیم و بعد تورم منفی، خود را نشان میدهد.
ترکیدن حبابها البته چیز خوبی نیست ولی در واقع باید آن را سازوکاری برای اصلاح پولی به شمار آورد که «ترمز» تورم را میکشد. در صورت رواج «ارزهای دیجیتال»، دیگر این سازوکار اصلاحی، کار نخواهد کرد و ابزار مهار از دست میرود. عادتهای قرن پول دستوری، در بسیاری از دولتها رسوب کرده است و آنها در آینده هم دست از خرج کردن برنخواهند داشت؛ حجم «ارزهای دیجیتال»، پیوسته بیشتر و بیشتر میشود ولی این بار دیگر فروپاشی اعتباری در کار نیست که ترمز را بکشد.
جان کلام آنکه صدای ساز «ارزهای دیجیتال» و از جمله رمزریال، فردا در میآید! بنا به وعده اهالی دولت، در حال حاضر رمزریال فقط یک شیوه پرداخت است که میتواند در کنار بقیه ابزارها و فناوریها در سبد انتخاب افراد قرار بگیرد ولی رمزریال آمده است که بماند! در جنگ جهانی نخست هم بنا بود استاندارد طلا (پول با پشتوانه طلا) به صورت موقت تعلیق شود ولی اکنون بیش از 100 سال میگذرد و در بر همان پاشنه میچرخد. با اطمینان بالا میتوان گفت دولتها بعید است راه دیگری جز همین «ارزهای دیجیتال» را پی بگیرند. نتیجه رواج آنها نیز اقتصادی دولتیتر و متمرکزتر خواهد بود که اهالی سیاست با در اختیار گرفتن پول (یعنی نیمی از هر معامله در اقتصاد) تمام زندگی اقتصادی و اجتماعی شهروندان را زیر کنترل خود خواهند گرفت.
دولت با «ارز دیجیتال» میتواند با کارایی بسیار بالا و «هدفگیریشده» هزینه کند و «ماشین» اقتصاد را به راه بیندازد! «ارز دیجیتال» در واقع چیزی جز تحقق تمام عیار پیشنهاد مارکس در مانیفست کمونیست نیست: «تمرکز اعتبارات مالی در دست دولت از طریق یک بانک ملی دارای سرمایه دولتی». فساد و مریدپروری سیاسی هم پیامد طبیعی چنین وضعیتی است و بعید است شهروندان هم اوضاعی بهتر از رعایای شوروی داشته باشند.
پ.ن: این نوشته پیشتر منتشر شده و متن کامل این نوشته را در اینجا بخوانید.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
فناوریهای بشر، رمزریال (ریال دیجیتال)، در ایران: سازی که فردا صدایش در میآید!
در مَثَلی از قدما نقل کردهاند که شبی دزدی به سراغ خانهای رفت. در همین اثنا همسایه هم بیدار شده و طرف را دیده بود که مشغول ور رفتن به قفل خانه مجاور است. از طرف پرسیده بود: چه میکنی؟ دزد هم پاسخ داده بود: کمانچه میزنم. همسایه گفته بود: پس صدایش کو؟ دزد با مرام هم جواب داده بود: صدایش را فردا صبح میشنوی! همسایه ساده دل خوابیده بود و صبح فهمیده بود که خانه را خالی کردهاند.
ماجرای رمزریال و به طور کلی ارزهای دیجیتال بانک مرکزی هم خیلی متفاوت نیست و صدایش بعدها در میآید. حتی در انتخاب نام رمزریال هم بی سلیقگی به خرج دادهاند؛ رمزریال البته رمزارز نیست و نوعی ارز دیجیتال به شمار میآید و در واقع بیشتر از آنکه به رمزارز شباهت داشته باشد، دشمن آن است! منطق عمل رمزارزها بر مبنای عدمتمرکز و دولتگریزی است ولی رمزریال به دنبال تحقق تمرکز دولتی به شدیدترین شکل است.
شاید مهلک ترین پیامد «ارزهای دیجیتال» در صورت تبدیل شدن به ارزهای ملی انحصاری اینست که یک سازوکار موثرِ مهار تورم از دست میرود. اجازه دهید توضیح دهیم: از نظریه ادوار تجاری اتریشی میدانیم که پیامد ناگزیر فرآیند اعطای اعتبار بانکها یا همان سیاست انبساط اعتباری چیزی جز رونق «ظاهری» و ایجاد حبابهای گوناگون در ابتدای کار و سپس ترکیدن آنها و رکود نیست؛ در ابتدا با تورم روبه رو هستیم و بعد تورم منفی، خود را نشان میدهد.
ترکیدن حبابها البته چیز خوبی نیست ولی در واقع باید آن را سازوکاری برای اصلاح پولی به شمار آورد که «ترمز» تورم را میکشد. در صورت رواج «ارزهای دیجیتال»، دیگر این سازوکار اصلاحی، کار نخواهد کرد و ابزار مهار از دست میرود. عادتهای قرن پول دستوری، در بسیاری از دولتها رسوب کرده است و آنها در آینده هم دست از خرج کردن برنخواهند داشت؛ حجم «ارزهای دیجیتال»، پیوسته بیشتر و بیشتر میشود ولی این بار دیگر فروپاشی اعتباری در کار نیست که ترمز را بکشد.
جان کلام آنکه صدای ساز «ارزهای دیجیتال» و از جمله رمزریال، فردا در میآید! بنا به وعده اهالی دولت، در حال حاضر رمزریال فقط یک شیوه پرداخت است که میتواند در کنار بقیه ابزارها و فناوریها در سبد انتخاب افراد قرار بگیرد ولی رمزریال آمده است که بماند! در جنگ جهانی نخست هم بنا بود استاندارد طلا (پول با پشتوانه طلا) به صورت موقت تعلیق شود ولی اکنون بیش از 100 سال میگذرد و در بر همان پاشنه میچرخد. با اطمینان بالا میتوان گفت دولتها بعید است راه دیگری جز همین «ارزهای دیجیتال» را پی بگیرند. نتیجه رواج آنها نیز اقتصادی دولتیتر و متمرکزتر خواهد بود که اهالی سیاست با در اختیار گرفتن پول (یعنی نیمی از هر معامله در اقتصاد) تمام زندگی اقتصادی و اجتماعی شهروندان را زیر کنترل خود خواهند گرفت.
دولت با «ارز دیجیتال» میتواند با کارایی بسیار بالا و «هدفگیریشده» هزینه کند و «ماشین» اقتصاد را به راه بیندازد! «ارز دیجیتال» در واقع چیزی جز تحقق تمام عیار پیشنهاد مارکس در مانیفست کمونیست نیست: «تمرکز اعتبارات مالی در دست دولت از طریق یک بانک ملی دارای سرمایه دولتی». فساد و مریدپروری سیاسی هم پیامد طبیعی چنین وضعیتی است و بعید است شهروندان هم اوضاعی بهتر از رعایای شوروی داشته باشند.
پ.ن: این نوشته پیشتر منتشر شده و متن کامل این نوشته را در اینجا بخوانید.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Hamibash
کانال راهبرد
یادداشت های سیاست و اقتصاد
فال قهوه در باب دولت جدید: برنامه هفتم توسعه را بریزید دور!
دولت چهاردهم در «شرایط حساس کنونی» به قدرت میرسد و وقت چندانی برای جمعوجور کردن خودش نداشته است. فارغ از آنکه چه کسی در راس آن قرار میگیرد، مسائل پرشماری نظیر تحریم، ناترازی بانکی، مشکلات صندوقهای بازنشستگی، بحران آب و مانند آنها پیش روی این دولت است؛ مشکلاتی که همه میدانند و از فرط تکرار دیگر ملالآور شدهاند. بعید است با توجه به بحرانهای سیاسی داخلی و خارجی که در راه هستند دولت مسیر همواری داشته باشد و بتواند گره کار را بگشاید و حتی انگیزه این کار را داشته باشد.
همچنین از همان دولت قبل زیاد میشنیدیم که بنا به دلایل متعدد دست دولت برای استفاده از کارشناسان کاربلد خالی است و خیلیها آن را ترک کردهاند و خیلیهای دیگر انگیزهای برای پیوستن به آن ندارند. از نظر سیاسی هم بعید است دولت چهاردهم مقبولیت اجتماعی چندانی برای اجرای بهاصطلاح جراحیهای اقتصادی سفت و سخت داشته باشد؛ میدانیم که بهترین طرحها هم بدون درجاتی از حمایت اجتماعی بختی برای موفقیت ندارند. پس چه مسیری را باید طی کند؟
دولت جدید باید بهکلی بیخیال «پیروزیهای بزرگ» و جراحی اقتصادی و امثالهم شود چراکه نه میتواند و نه حتی میخواهد. همینکه سراغ قیمتگذاری دستوری شدیدتر نرود، ماده و تبصره بیشتر تولید نکند و هر روز سنگی جلوی پا بقیه نیندازد هم صد قدم به جلوست. پرداختن به موارد مشخص با رویکرد حل مساله و بهبود تدریجی گزینه بسیار بهتری است و البته در توانمندتر شدن دولت هم موثر خواهد بود.
با توجه به اوضاع سیاست خارجی حدس کلی این است که روند کلی اقتصاد کشور به سوی بستهتر شدن و دستوریتر شدن است خیلی هم فرقی ندارد چه کسی در راس دولت قرار دارد. نمیتوان انتظار گشایش جدی داشت ولی دستکم دولت جدید میتواند آش را شورتر نکند. در مورد برنامه هفتم توسعه و امثالهم از همین الان بحثهای زیادی میشنویم، ولی اجازه دهید بگویم دولت آینده در این مورد بهتر است راهنمای چپ بزند ولی به راست بپیچد. منظور این است که با وجود مسوولیت قانونی دولت برای اجرای برنامه شاید بهتر باشد به جای هدر دادن وقت و توان خود تا حد ممکن محدود و گزینشی عمل کند؛ پیروزیهای کوچک در چند محور محدود بسیار موثرتر از دنبال کردن مجموعه آرزوها (برنامه توسعه) است.
برنامههای توسعه به دلیل مشکلات ذاتی اقتصاد و سیاسی بنا نیست اجرایی شوند، پس بد نیست در مورد آنها واقعبین باشیم. دولت دچار بحران ناکارآمدی است و بهتر است به جای پیگیری ابرپروژه جامع توسعه (که حتی تعریف آن هم دشوار است) راه بهتر را انتخاب کند و با پیروزیهای کوچک در چند محور مهم برای خود آبرو بخرد تا مسیر برای کارهای جدیتر باز شود. بگذارید از مانع اصلی هم باید یاد کنم که نبود یک پروژه سیاسی جدی است؛ تغییر قرارداد اجتماعی دولت با شهروندان برای تعریف آرمان و مسیر مشترک مهمترین عاملی است که برای پیشرفت و ماندگاری ایران به آن نیاز داریم. دولت بعدی بعید است بتواند در به انجام رساندن این پروژه سیاسی توفیقی پیدا کند ولی حداقل میتواند کار را خرابتر نکند و توصیه برای پیروزیهای کوچک هم از همینروست، اینکه چقدر در همین راه نیز میتواند موفق باشد را باید نشست و دید، الله اعلم.
پ.ن: یادداشت کانل بنده مخلص را در جریده وزین دنیای اقتصاد اینجا بخوانید.
https://bit.ly/4cz9n2o
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
دولت چهاردهم در «شرایط حساس کنونی» به قدرت میرسد و وقت چندانی برای جمعوجور کردن خودش نداشته است. فارغ از آنکه چه کسی در راس آن قرار میگیرد، مسائل پرشماری نظیر تحریم، ناترازی بانکی، مشکلات صندوقهای بازنشستگی، بحران آب و مانند آنها پیش روی این دولت است؛ مشکلاتی که همه میدانند و از فرط تکرار دیگر ملالآور شدهاند. بعید است با توجه به بحرانهای سیاسی داخلی و خارجی که در راه هستند دولت مسیر همواری داشته باشد و بتواند گره کار را بگشاید و حتی انگیزه این کار را داشته باشد.
همچنین از همان دولت قبل زیاد میشنیدیم که بنا به دلایل متعدد دست دولت برای استفاده از کارشناسان کاربلد خالی است و خیلیها آن را ترک کردهاند و خیلیهای دیگر انگیزهای برای پیوستن به آن ندارند. از نظر سیاسی هم بعید است دولت چهاردهم مقبولیت اجتماعی چندانی برای اجرای بهاصطلاح جراحیهای اقتصادی سفت و سخت داشته باشد؛ میدانیم که بهترین طرحها هم بدون درجاتی از حمایت اجتماعی بختی برای موفقیت ندارند. پس چه مسیری را باید طی کند؟
دولت جدید باید بهکلی بیخیال «پیروزیهای بزرگ» و جراحی اقتصادی و امثالهم شود چراکه نه میتواند و نه حتی میخواهد. همینکه سراغ قیمتگذاری دستوری شدیدتر نرود، ماده و تبصره بیشتر تولید نکند و هر روز سنگی جلوی پا بقیه نیندازد هم صد قدم به جلوست. پرداختن به موارد مشخص با رویکرد حل مساله و بهبود تدریجی گزینه بسیار بهتری است و البته در توانمندتر شدن دولت هم موثر خواهد بود.
با توجه به اوضاع سیاست خارجی حدس کلی این است که روند کلی اقتصاد کشور به سوی بستهتر شدن و دستوریتر شدن است خیلی هم فرقی ندارد چه کسی در راس دولت قرار دارد. نمیتوان انتظار گشایش جدی داشت ولی دستکم دولت جدید میتواند آش را شورتر نکند. در مورد برنامه هفتم توسعه و امثالهم از همین الان بحثهای زیادی میشنویم، ولی اجازه دهید بگویم دولت آینده در این مورد بهتر است راهنمای چپ بزند ولی به راست بپیچد. منظور این است که با وجود مسوولیت قانونی دولت برای اجرای برنامه شاید بهتر باشد به جای هدر دادن وقت و توان خود تا حد ممکن محدود و گزینشی عمل کند؛ پیروزیهای کوچک در چند محور محدود بسیار موثرتر از دنبال کردن مجموعه آرزوها (برنامه توسعه) است.
برنامههای توسعه به دلیل مشکلات ذاتی اقتصاد و سیاسی بنا نیست اجرایی شوند، پس بد نیست در مورد آنها واقعبین باشیم. دولت دچار بحران ناکارآمدی است و بهتر است به جای پیگیری ابرپروژه جامع توسعه (که حتی تعریف آن هم دشوار است) راه بهتر را انتخاب کند و با پیروزیهای کوچک در چند محور مهم برای خود آبرو بخرد تا مسیر برای کارهای جدیتر باز شود. بگذارید از مانع اصلی هم باید یاد کنم که نبود یک پروژه سیاسی جدی است؛ تغییر قرارداد اجتماعی دولت با شهروندان برای تعریف آرمان و مسیر مشترک مهمترین عاملی است که برای پیشرفت و ماندگاری ایران به آن نیاز داریم. دولت بعدی بعید است بتواند در به انجام رساندن این پروژه سیاسی توفیقی پیدا کند ولی حداقل میتواند کار را خرابتر نکند و توصیه برای پیروزیهای کوچک هم از همینروست، اینکه چقدر در همین راه نیز میتواند موفق باشد را باید نشست و دید، الله اعلم.
پ.ن: یادداشت کانل بنده مخلص را در جریده وزین دنیای اقتصاد اینجا بخوانید.
https://bit.ly/4cz9n2o
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در باب دولت بعد
مایک تایسون، مشتزن مشهور میگفت همه تا وقتی اولین مشت به صورتشان نخورده برای بردن برنامه دارند! فردای روز انتخابات هم تفاوتی ندارد که پیش از آن برای مواجهه با چالشهای پرشمار اقتصاد ایران چقدر کاغذ سیاه کرده باشیم؛ سیلی سخت واقعیت به هر حال فرود خواهد آمد.
خوب است که رئیس دولت آینده از اقتصاد سردربیاورد؛ ولی بیش از آن باید سیاست را عالی بلد باشد! به قول مرحوم عالیخانی اتاق عملی برای جراحی اقتصاد در کار نیست و مجبوری با کارد آشپزخانه بیمار نگونبخت را عمل کنی. در انتخابات پیشرو کسی میتواند بهتر کار را پیش ببرد که از قابلیت اجماعسازی میان نخبگان و استفاده حداکثری از همین اندک توان باقیمانده برخوردار باشد. امیدوارم این سرزمین کهن از تندباد حوادث به سلامت بیرون بیاید.
https://bit.ly/3xPgGnK
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
مایک تایسون، مشتزن مشهور میگفت همه تا وقتی اولین مشت به صورتشان نخورده برای بردن برنامه دارند! فردای روز انتخابات هم تفاوتی ندارد که پیش از آن برای مواجهه با چالشهای پرشمار اقتصاد ایران چقدر کاغذ سیاه کرده باشیم؛ سیلی سخت واقعیت به هر حال فرود خواهد آمد.
خوب است که رئیس دولت آینده از اقتصاد سردربیاورد؛ ولی بیش از آن باید سیاست را عالی بلد باشد! به قول مرحوم عالیخانی اتاق عملی برای جراحی اقتصاد در کار نیست و مجبوری با کارد آشپزخانه بیمار نگونبخت را عمل کنی. در انتخابات پیشرو کسی میتواند بهتر کار را پیش ببرد که از قابلیت اجماعسازی میان نخبگان و استفاده حداکثری از همین اندک توان باقیمانده برخوردار باشد. امیدوارم این سرزمین کهن از تندباد حوادث به سلامت بیرون بیاید.
https://bit.ly/3xPgGnK
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
روزنامه دنیای اقتصاد
اجماعسازی و مدیریت سیاسی
مایک تایسون، مشتزن مشهور میگفت همه تا وقتی اولین مشت به صورتشان نخورده برای بردن برنامه دارند! فردای روز انتخابات هم تفاوتی ندارد که پیش از آن برای مواجهه با چالشهای پرشمار اقتصاد ایران چقدر کاغذ سیاه کرده باشیم؛ سیلی سخت واقعیت به هر حال فرود خواهد…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رویای توسعه چینی
▫️در ایران صحبت از توسعه چین و تقلید از این مدل توسعه، طرفدارانی دارد.
▫️چین توانست از اواخر دهه ۱۹۷۰ با تحولی شگرف در اقتصاد، کارهای بزرگی انجام دهد. چندین میلیون نفر در این کشور از زیر خط فقر خارج شدند و قحطی و فقر چینی در دهههای قبلتر جای خود را امروز به توسعه چینی داده است.
▫️توسعه چینی ویژگیهای منحصر به فردی دارد؟ تا چه حد این توسعه برگرفته از تجارب قبلی بشری بوده است؟ توسعه چینی را باید یک مدل از بازار آزاد دید یا دولت نقش پررنگی در آن داشته است؟
با دکتر آرش رئیسی نژاد در این میزگرد اختلاط کردیم تا یار چه پسندد. الله اعلم.
@ecoiran_webtv
نسخه صوتی
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
▫️در ایران صحبت از توسعه چین و تقلید از این مدل توسعه، طرفدارانی دارد.
▫️چین توانست از اواخر دهه ۱۹۷۰ با تحولی شگرف در اقتصاد، کارهای بزرگی انجام دهد. چندین میلیون نفر در این کشور از زیر خط فقر خارج شدند و قحطی و فقر چینی در دهههای قبلتر جای خود را امروز به توسعه چینی داده است.
▫️توسعه چینی ویژگیهای منحصر به فردی دارد؟ تا چه حد این توسعه برگرفته از تجارب قبلی بشری بوده است؟ توسعه چینی را باید یک مدل از بازار آزاد دید یا دولت نقش پررنگی در آن داشته است؟
با دکتر آرش رئیسی نژاد در این میزگرد اختلاط کردیم تا یار چه پسندد. الله اعلم.
@ecoiran_webtv
نسخه صوتی
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در باب هسته ای شدن و باقی قضایا
حضرت محمد قائد زمانی فرمود: 《[مرحوم هاشمی رفسنجانی] در یک خطای عظیم دیگر، پس از آزمایش اتمی پاکستان در سال 1998 گفت ”بمب اتمی اسلامی“ میتواند به موجودیت اسرائیل پایان دهد. باقی داستان و پیامدهای این حرف را همه میدانند اما شگفتا که هیچ متوجه نبود حتی اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند به بمب اتمی دست یابد و آن را به سوی کشوری دیگر شلیک کند، چه رهگیری و منهدم شود و چه به جایی بخورد، نیمساعت بعد آخرالزمان تهران فرا خواهد رسید. با این تفاوت که تل آویو پس از یومالفاجعه بازسازی میشود اما باقیماندهٔ ساکنان تهران قرنها بر خرابههای آن مویه خواهند کرد و غزل عارفانه خواهند گفت》.
دیدم رفقا پیشنهاد میکنند که ایران هر چه زودتر هسته ای شود تا غائله بخوابد!
مومن، هستهای شدن به معنی پایان یافتن تهدیدها نیست وارد شدن به سطح جدید و بالاتری از رقابت است که چه بسا امنیت ایران را بیشتر به خطر میاندازد.
خلاصه مراقب باش چه آرزو میکنی چون شاید برآورده شود!
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
حضرت محمد قائد زمانی فرمود: 《[مرحوم هاشمی رفسنجانی] در یک خطای عظیم دیگر، پس از آزمایش اتمی پاکستان در سال 1998 گفت ”بمب اتمی اسلامی“ میتواند به موجودیت اسرائیل پایان دهد. باقی داستان و پیامدهای این حرف را همه میدانند اما شگفتا که هیچ متوجه نبود حتی اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند به بمب اتمی دست یابد و آن را به سوی کشوری دیگر شلیک کند، چه رهگیری و منهدم شود و چه به جایی بخورد، نیمساعت بعد آخرالزمان تهران فرا خواهد رسید. با این تفاوت که تل آویو پس از یومالفاجعه بازسازی میشود اما باقیماندهٔ ساکنان تهران قرنها بر خرابههای آن مویه خواهند کرد و غزل عارفانه خواهند گفت》.
دیدم رفقا پیشنهاد میکنند که ایران هر چه زودتر هسته ای شود تا غائله بخوابد!
مومن، هستهای شدن به معنی پایان یافتن تهدیدها نیست وارد شدن به سطح جدید و بالاتری از رقابت است که چه بسا امنیت ایران را بیشتر به خطر میاندازد.
خلاصه مراقب باش چه آرزو میکنی چون شاید برآورده شود!
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Hamibash
کانال راهبرد
یادداشت های سیاست و اقتصاد
شرم نیابتی!
فیلم برخورد نگهبانان اخلاق! با دو دختر نوجوان را می بینیم؛ شرم آور است! بیشتر آنهایی که می بینم شاید اخرین دغدغه شان این باشد که دخترکان نوجوان چه می پوشند! اغلب دنبال این هستند که اوضاع اقتصادی شان بهتر شود، پاسپورت کشورشان معتبر باشد، اندوخته ای در دست داشته باشند که برای روزهای پیری و کوری درنمانند، شب را با خطر جنگی فراگیر به صبح نرسانند و ...
پس مشکل کجاست؟ چرا میل گروهی اقلیت می تواند با این همه هزینه اجرا شود؟ پاسخ به قول یوسف خان مستشارالدوله یک کلمه است: قانون! از مشروطه به این سو به دنبال «حاکمیت قانون» بودیم، چیزی که منفعت عمومی را تامین کند و تحمیل اراده افراد خاص به بقیه نباشد. رتبه 119 ایران در میان 139 کشور در شاخص حاکمیت قانون نشان می دهد که اوضاع خوب نیست.
بدون حاکمیت قانون هیچ رشدی پایدار نخواهد بود. تا وقتی نتوانید هیولای دولت را با قانون مهار کنید، از فساد و عقب ماندگی گریزی نیست. راه بهبود اوضاع مملکت از حقوق و سیاست می گذارد تا اقتصاد، الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
فیلم برخورد نگهبانان اخلاق! با دو دختر نوجوان را می بینیم؛ شرم آور است! بیشتر آنهایی که می بینم شاید اخرین دغدغه شان این باشد که دخترکان نوجوان چه می پوشند! اغلب دنبال این هستند که اوضاع اقتصادی شان بهتر شود، پاسپورت کشورشان معتبر باشد، اندوخته ای در دست داشته باشند که برای روزهای پیری و کوری درنمانند، شب را با خطر جنگی فراگیر به صبح نرسانند و ...
پس مشکل کجاست؟ چرا میل گروهی اقلیت می تواند با این همه هزینه اجرا شود؟ پاسخ به قول یوسف خان مستشارالدوله یک کلمه است: قانون! از مشروطه به این سو به دنبال «حاکمیت قانون» بودیم، چیزی که منفعت عمومی را تامین کند و تحمیل اراده افراد خاص به بقیه نباشد. رتبه 119 ایران در میان 139 کشور در شاخص حاکمیت قانون نشان می دهد که اوضاع خوب نیست.
بدون حاکمیت قانون هیچ رشدی پایدار نخواهد بود. تا وقتی نتوانید هیولای دولت را با قانون مهار کنید، از فساد و عقب ماندگی گریزی نیست. راه بهبود اوضاع مملکت از حقوق و سیاست می گذارد تا اقتصاد، الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
وای به روزی که اژدها بخوابد!
ناپلئون گفته بود چین اژدهای خفته است و وای به روزی که بیدار شود که آن وقت جهان را به لرزه در می آورد! در یک نوشته جالب فارن افرز می خوانیم چین با یک بحران اقتصادی روبه روست که پس از پایان دوران کرونا و «کوید صفر» شدت گرفته است؛ چینی ها نتوانسته اند با همان فرمان قبل اقتصادشان را بزرگ کنند، اعتماد مصرف کنندگان کمتر شده است و چنانکه باید خرج و سرمایه گذاری نمی کنند. اهل فن از چند عامل اصلی برای رکود اقتصادی چین نام می برند: از بحران مستغلات و تغییرات جمعیتی گرفته تا اقتدارگرایی دولت و حزب کمونیست، اما ام المصائب اقتصاد چین چیزی نیست جز مازاد تولید.
منطق استراتژی صنعتی چینی ها در این سال ها تاکید بر تولید بیشتر و بیشتر بوده است و سرمایهگذاری بیش از اندازه در تولید در بخشهای مختلف باعث شده انقدر محصولات مختلف شوند که دیگر عرضه از تقاضای داخلی و بینالمللی هم فراتر رفته است. پمپاژ یارانههای دولتی با توجیهات سیاسی به تکثیر "شرکتهای زامبی" انجامیده است؛ شرکت هایی که از منظر منطق بازار باید تعطیل شوند چرا که سود کافی نمیسازند ولی همچنان سرپا می مانند و بر مصیبت ظرفیت مازاد میافزایند.
پیامدهای این تاکید ریشه دار بر تولید صنعتی این بوده که مصرف خانوار به شکل متناسب رشد نکرده و با توجه به نااطمینانی های موجود اعتماد مصرف کنندگان کاهش یافته است. این البته چیز غریبی نیست بنا به دلایل ایدئولوژیک از همان چند دهه پیش سیاستگذاران چینی «مصرف» را عملی فردگرایانه می دانستند و با بدبینی به آن می نگریستند؛ تامین مالی به طور عمده بر روی تولید در حوزه های خاص متمرکز است و در حوزه هایی نظیر بهداشت و آموزش که شاید برای مصرف کنندگان جذابتر باشند نیاز به سرمایه گذاری های بیشتری وجود دارد. چین شاید غول زیرساخت جهان باشد که در صورت ادامه می تواند کار را بهبود بخشد ولی با همه اینها حضور پررنگ دولت و رقابت های سیاسی آتی چالش های مهمی هستند. رقابت مخرب حکومت های محلی برای تحقق اهداف باعث شده وضعیت بدتر شود، انبوه بدهی و البته دوباره کاری هایی که عمدتا اهداف نمایشی دارند به معضلی جدی بدل شده که نمونه ای از آنها را در بحران مستغلات اخیر دیدیم. طبیعی است که فساد افسارگسیخته هم بخشی از کار باشد.
اما ماجرا ابعاد بین المللی هم دارد، چین باید برای جذب این مازاد به صادرات گسترده جهانی رو بیاورد و این باعث تاترازی تجاری گسترده آن با دیگر کشورها شده است. کالای ارزان به معنای فشار شدید بر تولیدکنندگان دیگر کشورها به ویژه در حوزه هایی نظیر فولاد و خودروهای الکتریکی است که تعطیلی کسب و کارها و افزایش بیکاری از پیامدهای آن است. رقابت های سیاسی تنش های ژئوپلیتیک هم جریان آزاد اقتصاد را مختل می کند و زنجیره تامین جهانی را آسیب پذیر می سازد پیامد طبیعی آن است که البته به زیان همه است!
نکته مهم در رقابت قدرت های بزرگ شاید این باشد که منزوی کردن چین و دور کردنش از مناسبات اقتصادی گسترده با دنیا لزوما بهترین سیاست نیست! از جنبه اقتصادی که بگذریم، وقتی چین در بازی اقتصاد جهانی باشد از منظر سیاسی هم شاید بهتر بتوان آن را مهار کرد و همچنان اهرمی برای اثرگذاری بر آن وجود دارد. خلاصه خوابیدن اژدها هم مصائب خودش را دارد، الله اعلم.
https://bit.ly/3WFJgk5
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
ناپلئون گفته بود چین اژدهای خفته است و وای به روزی که بیدار شود که آن وقت جهان را به لرزه در می آورد! در یک نوشته جالب فارن افرز می خوانیم چین با یک بحران اقتصادی روبه روست که پس از پایان دوران کرونا و «کوید صفر» شدت گرفته است؛ چینی ها نتوانسته اند با همان فرمان قبل اقتصادشان را بزرگ کنند، اعتماد مصرف کنندگان کمتر شده است و چنانکه باید خرج و سرمایه گذاری نمی کنند. اهل فن از چند عامل اصلی برای رکود اقتصادی چین نام می برند: از بحران مستغلات و تغییرات جمعیتی گرفته تا اقتدارگرایی دولت و حزب کمونیست، اما ام المصائب اقتصاد چین چیزی نیست جز مازاد تولید.
منطق استراتژی صنعتی چینی ها در این سال ها تاکید بر تولید بیشتر و بیشتر بوده است و سرمایهگذاری بیش از اندازه در تولید در بخشهای مختلف باعث شده انقدر محصولات مختلف شوند که دیگر عرضه از تقاضای داخلی و بینالمللی هم فراتر رفته است. پمپاژ یارانههای دولتی با توجیهات سیاسی به تکثیر "شرکتهای زامبی" انجامیده است؛ شرکت هایی که از منظر منطق بازار باید تعطیل شوند چرا که سود کافی نمیسازند ولی همچنان سرپا می مانند و بر مصیبت ظرفیت مازاد میافزایند.
پیامدهای این تاکید ریشه دار بر تولید صنعتی این بوده که مصرف خانوار به شکل متناسب رشد نکرده و با توجه به نااطمینانی های موجود اعتماد مصرف کنندگان کاهش یافته است. این البته چیز غریبی نیست بنا به دلایل ایدئولوژیک از همان چند دهه پیش سیاستگذاران چینی «مصرف» را عملی فردگرایانه می دانستند و با بدبینی به آن می نگریستند؛ تامین مالی به طور عمده بر روی تولید در حوزه های خاص متمرکز است و در حوزه هایی نظیر بهداشت و آموزش که شاید برای مصرف کنندگان جذابتر باشند نیاز به سرمایه گذاری های بیشتری وجود دارد. چین شاید غول زیرساخت جهان باشد که در صورت ادامه می تواند کار را بهبود بخشد ولی با همه اینها حضور پررنگ دولت و رقابت های سیاسی آتی چالش های مهمی هستند. رقابت مخرب حکومت های محلی برای تحقق اهداف باعث شده وضعیت بدتر شود، انبوه بدهی و البته دوباره کاری هایی که عمدتا اهداف نمایشی دارند به معضلی جدی بدل شده که نمونه ای از آنها را در بحران مستغلات اخیر دیدیم. طبیعی است که فساد افسارگسیخته هم بخشی از کار باشد.
اما ماجرا ابعاد بین المللی هم دارد، چین باید برای جذب این مازاد به صادرات گسترده جهانی رو بیاورد و این باعث تاترازی تجاری گسترده آن با دیگر کشورها شده است. کالای ارزان به معنای فشار شدید بر تولیدکنندگان دیگر کشورها به ویژه در حوزه هایی نظیر فولاد و خودروهای الکتریکی است که تعطیلی کسب و کارها و افزایش بیکاری از پیامدهای آن است. رقابت های سیاسی تنش های ژئوپلیتیک هم جریان آزاد اقتصاد را مختل می کند و زنجیره تامین جهانی را آسیب پذیر می سازد پیامد طبیعی آن است که البته به زیان همه است!
نکته مهم در رقابت قدرت های بزرگ شاید این باشد که منزوی کردن چین و دور کردنش از مناسبات اقتصادی گسترده با دنیا لزوما بهترین سیاست نیست! از جنبه اقتصادی که بگذریم، وقتی چین در بازی اقتصاد جهانی باشد از منظر سیاسی هم شاید بهتر بتوان آن را مهار کرد و همچنان اهرمی برای اثرگذاری بر آن وجود دارد. خلاصه خوابیدن اژدها هم مصائب خودش را دارد، الله اعلم.
https://bit.ly/3WFJgk5
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Foreign Affairs
China’s Real Economic Crisis
The Chinese economy is stuck. Following Beijing’s decision, in late 2022, to abruptly end its draconian “zero COVID” policy, many observers assumed that China’s growth engine would rapidly reignite. After years of pandemic lockdowns that brought some economic…
در باب مزایای بحران!
نگارنده این سطور می تواند نسل خود را چنین توصیف کند: نسلی که در «شرایط حساس کنونی» به دنیا آمد، در «شرایط حساس کنونی» زیست و احتمالا در «شرایط حساس کنونی» منقرض خواهد شد! آنچه که برای بقیه جوک است شاید برای ما خاطره باشد. انقدر به زندگی در بحران خو کرده ایم که آرامش را نمی توانیم تحمل کنیم! نیازی به گفتن ندارد ولی برای مثال همین امسال و ماجرای مهمترین نرخ اقتصاد (قیمت دلار) را ببینید؛ مطلقا برنامه ریزی برای آینده غیرممکن است و ما خوابزدگان هم کورمال کورمال دنبال اینکه امروز چه شده و فردا چه خواهد شد.
اما ماجرا شاید خوبی هایی هم داشته باشد؛ آدم ها تا وقتی همه چیز درست کار می کند به جزئیات توجه نمی کنند ولی وقتی به مشکل می خورند تازه به فکر بررسی جدیتر موضوع می افتند. ما چکشمان را می زنیم تا وقتی میخ در چوب گیر کند و آن وقت است که بررسی می کنیم ماجرا چیست. چند روز پیش اتفاق جالبی افتاد، بخت برگشته ای در خیابان طالقانی رنگ نمای ساختمان خود را به صورتی تغییر داد؛ رنگی نامتعارف که البته در تضاد کامل با ساختمان های تیره و رنگ و رو رفته مجاورش بود. در کشورهای دیگر احتمالا کسی خیلی توجهی به این ماجرا نمی کرد، در انجاها قوانینی هست و عرف رایجی که کل ماجرا را به یک کار اداری ساده تبدیل می کند اما در ایران ماجرا متفاوت است. بانویی معمارباشی شروع کرد به انتقاد که چه وضعی است مگر شهر صاحب ندارد که هر کس هر رنگی دلش خواست به نمای خانه بزند؟ هویت بصری و موزون بودن شهر چه می شود و ... کسانی هم از شهرداری پیگیر شدند که مالک رنگ را تغییر دهد. از این طرف صدای عده ای بلند شد که خوبیت ندارد گشت ارشاد رنگ نما تشکیل دهید، به شما چه مربوط که طرف چه رنگی به ساختمانش می زند! مگر جان و مال دیگری را به خطر می اندازد؟ چهاردیواری اختیاری و ....
تا همین لحظه این بحث با شدت و حدت ادامه دارد و طرفین با استفاده از انواع ابزارهای نظری و عملی! می خواهند همدیگر را قانع کنند که درست می گویند. حرف از «حق به شهر» لوفور هست تا «نظم خودجوش» هایک و «حق مالکیت» لاک و البته ایده های چپ و راست و توتالیتر و ... بازار فحش هم داغ است. گشت ارشاد نمونه دیگری است و اینکه دولت چقدر حق دارد در پوشش مردم فضولی کند بحث داغی میان جوانترهاست، شبکه های اجتماعی و دسترسی به محتوای جهانی هم کار را ساده تر کرده است. خیلی چیزها که در جاهای دیگر کسی سراغش نمی رود در ایران محل بحث های جدی می شود که این البته اصلا بد نیست.
اما چه نتیجه ای می شود گرفت؟ بحران یعنی ایده های قبلی کار نمی کند پس باید ایده های جدید خلق کرد و صاحبان ایده ها با هم گفتگو کنند تا راهی برای بیرون آمدن از بحران خلق شود. می بینم برخی می گویند الان تئوری بافی به درد نمی خورد و باید به سراغ مردان اهل عمل رفت اما اجازه دهید بگویم از قضا امروز وقت تئوری بافی است! مشکل اصلی کشور و به طور خاص دولت جدید بی ایده بودن و تئوری نداشتن است. در چنین اوضاعی حتی خوش نیت ترین ها هم فقط منابع را هدر می دهند. توصیه اصلی در شرایط فعلی می تواند این باشد باید اجازه داد ایران تمام پتانسیل فکری خودش را فریاد بزند و گروه های مختلف صدایشان را به گوش بقیه برسانند؛ چیزی که سیاسیون بعید است زیربارش بروند. در جامعه بشری عقل کل نداریم و نسخه جادویی وجود ندارد، باید آدم ها با هم حرف بزنند تا شاید راهی برای مسائل مشترکشان پیدا شود. این برای مملکتی که دارد با سر به پرتگاه می رود دیگر انتخاب نیست ضرورت است، الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
نگارنده این سطور می تواند نسل خود را چنین توصیف کند: نسلی که در «شرایط حساس کنونی» به دنیا آمد، در «شرایط حساس کنونی» زیست و احتمالا در «شرایط حساس کنونی» منقرض خواهد شد! آنچه که برای بقیه جوک است شاید برای ما خاطره باشد. انقدر به زندگی در بحران خو کرده ایم که آرامش را نمی توانیم تحمل کنیم! نیازی به گفتن ندارد ولی برای مثال همین امسال و ماجرای مهمترین نرخ اقتصاد (قیمت دلار) را ببینید؛ مطلقا برنامه ریزی برای آینده غیرممکن است و ما خوابزدگان هم کورمال کورمال دنبال اینکه امروز چه شده و فردا چه خواهد شد.
اما ماجرا شاید خوبی هایی هم داشته باشد؛ آدم ها تا وقتی همه چیز درست کار می کند به جزئیات توجه نمی کنند ولی وقتی به مشکل می خورند تازه به فکر بررسی جدیتر موضوع می افتند. ما چکشمان را می زنیم تا وقتی میخ در چوب گیر کند و آن وقت است که بررسی می کنیم ماجرا چیست. چند روز پیش اتفاق جالبی افتاد، بخت برگشته ای در خیابان طالقانی رنگ نمای ساختمان خود را به صورتی تغییر داد؛ رنگی نامتعارف که البته در تضاد کامل با ساختمان های تیره و رنگ و رو رفته مجاورش بود. در کشورهای دیگر احتمالا کسی خیلی توجهی به این ماجرا نمی کرد، در انجاها قوانینی هست و عرف رایجی که کل ماجرا را به یک کار اداری ساده تبدیل می کند اما در ایران ماجرا متفاوت است. بانویی معمارباشی شروع کرد به انتقاد که چه وضعی است مگر شهر صاحب ندارد که هر کس هر رنگی دلش خواست به نمای خانه بزند؟ هویت بصری و موزون بودن شهر چه می شود و ... کسانی هم از شهرداری پیگیر شدند که مالک رنگ را تغییر دهد. از این طرف صدای عده ای بلند شد که خوبیت ندارد گشت ارشاد رنگ نما تشکیل دهید، به شما چه مربوط که طرف چه رنگی به ساختمانش می زند! مگر جان و مال دیگری را به خطر می اندازد؟ چهاردیواری اختیاری و ....
تا همین لحظه این بحث با شدت و حدت ادامه دارد و طرفین با استفاده از انواع ابزارهای نظری و عملی! می خواهند همدیگر را قانع کنند که درست می گویند. حرف از «حق به شهر» لوفور هست تا «نظم خودجوش» هایک و «حق مالکیت» لاک و البته ایده های چپ و راست و توتالیتر و ... بازار فحش هم داغ است. گشت ارشاد نمونه دیگری است و اینکه دولت چقدر حق دارد در پوشش مردم فضولی کند بحث داغی میان جوانترهاست، شبکه های اجتماعی و دسترسی به محتوای جهانی هم کار را ساده تر کرده است. خیلی چیزها که در جاهای دیگر کسی سراغش نمی رود در ایران محل بحث های جدی می شود که این البته اصلا بد نیست.
اما چه نتیجه ای می شود گرفت؟ بحران یعنی ایده های قبلی کار نمی کند پس باید ایده های جدید خلق کرد و صاحبان ایده ها با هم گفتگو کنند تا راهی برای بیرون آمدن از بحران خلق شود. می بینم برخی می گویند الان تئوری بافی به درد نمی خورد و باید به سراغ مردان اهل عمل رفت اما اجازه دهید بگویم از قضا امروز وقت تئوری بافی است! مشکل اصلی کشور و به طور خاص دولت جدید بی ایده بودن و تئوری نداشتن است. در چنین اوضاعی حتی خوش نیت ترین ها هم فقط منابع را هدر می دهند. توصیه اصلی در شرایط فعلی می تواند این باشد باید اجازه داد ایران تمام پتانسیل فکری خودش را فریاد بزند و گروه های مختلف صدایشان را به گوش بقیه برسانند؛ چیزی که سیاسیون بعید است زیربارش بروند. در جامعه بشری عقل کل نداریم و نسخه جادویی وجود ندارد، باید آدم ها با هم حرف بزنند تا شاید راهی برای مسائل مشترکشان پیدا شود. این برای مملکتی که دارد با سر به پرتگاه می رود دیگر انتخاب نیست ضرورت است، الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Hamibash
کانال راهبرد
یادداشت های سیاست و اقتصاد
در باب حامی پروری
زمانی در مورد کشورهای عرب حوزه خلیج فارس میگفتند که این کشورها پترودلار خرج میکنند و اطاعت میخرند ولی صرف منابع برای جلب حمایت سیاسی در بسیاری از مناطق دنیا نظیر مصر و اردن پدیدهای رایج است. این پدیده را در اقتصاد سیاسی، حامیپروری نام نهادهاند که در واقع سازوکاری برای کنترل جامعه و سرکوب مخالفان و ایجاد ثبات به حساب میآید. ماجرای اعتراضهای اخیر بنگلادش را میتوان از این منظر هم بررسی کرد.
بنگلادش حدود 170 میلیون جمعیت دارد؛ کشور فقیری که در این سالها رشد خوبی را تجربه کرده است و حجم اقتصاد آن به 460 میلیارد دلار میرسد. عمر این کشور دراز نیست ولی در آن یک سازوکار بامزه سهمیهبندی مشاغل دولتی پیشنهاد شده است که 56 درصد یعنی بیش از نیمی از مشاغل دولتی بنگلادش مشمول سهمیهبندی میشوند: 30 درصد شغلها در دولت به خانواده کهنهسربازان جنگ استقلال سال 1971 میرسد و 10درصد آنها به زنان، 10 درصد به مناطق محروم و شش درصد هم به اقلیتهای بومی و معلولان اختصاص دارد. شغل دولتی در بنگلادش مثل خیلی از کشورهای دیگر دنیا یعنی میتوانی خیلی کار نکنی ولی در عوض مواجبت را بگیری، به شبکههای قدرت وصل شوی و بارت را ببندی. بنابراین شغل دولتی، منبع اقتصادی و منزلتی خوبی به حساب میآید که خیلیها برایش سرودست میشکنند.
اما تعداد بیکارها به 18 میلیون نفر رسیده و به ویژه نرخ بیکاری جوانان از کرونا به بعد همچنان بالاست؛ فارغالتحصیلانی که با کلی امید و آرزو میخواهند وارد بازار کار شوند فقط به 44 درصد از مشاغل دولتی دسترسی دارند. تصویب قانون سهمیهبندی در سال 2018 اعتراضهایی را برانگیخت ولی مسکوت گذاشته شد. پیشنهاد دوباره آن در سال جاری خیابانها را شلوغ کرد و معترضان به خیابانها ریختند؛ حکومت نظامی اعلام شد و دولتیها اینترنت را هم محدود کردند. با این همه تعداد زیادی کشته شدند و کار چنان از دست دولت در رفت که نخستوزیر مجبور به ترک کشور و گریختن به هند شد. ماجرای سر باز کردن کینههای دیرین و خشونتهای میان مسلمان و هندوها را هم که میدانیم. عوامل متعددی باعث شدند اعتراضهای بنگلادش پا بگیرد و گسترده شود ولی از این ماجرا چه میتوان در مورد ایران آموخت؟ حامیپروری عاقبتی جز دولت بزرگ ندارد؛ سیاسیون میخواهند شبکههای وفادار خود را بزرگ کنند و به منابع بیشتری دسترسی داشته باشند، پس سعی میکنند توجیهی برای بزرگتر شدن دولت بتراشند. معنای این هم بیرون راندن بخش خصوصی، رقابتهای سیاسی مخرب و البته فساد است؛ اگر به این معجون عامل تحریم را بیفزاییم کار حتی پیچیدهتر هم میشود. بد نیست چند نکته را به یاد داشته باشیم:
1- در رژیمهای سیاسی نظیر ایران درجاتی از حامیپروری ناگزیر است؛ خوب بود که نمیبود ولی شوربختانه هست. جایی که بازیگران میدان سیاست جای خود را سفت نکرده باشند برای یارگیری سیاسی به حامیپروری رو میآورند. در چنین اوضاعی که هنوز نهادهای قدرتمند شکل نگرفتهاند و قاعده بازی تثبیت نشده است، گروههای ذینفع اگر سهمی نگیرند به خشونت رو میآورند که میتواند جامعه را به آشوب بکشد.
2- تحریمهای اقتصادی بیش از یک دهه است ریشه اقتصاد کشور را خشکانده و ناکارآمدی و سوءمدیریت اهالی دولت را به بهانه تحریمها توجیه میکنند. به نظر به دلیل وجود تحریمها، اراده سیاسی لازم در میان اهالی قدرت برای تغییر اوضاع به چشم نمیخورد. باید این گفته را بارها تکرار کرد که بدون رفع و بیاثر کردن تحریمها هیچ امیدی به بهبود پایدار شرایط وجود ندارد. هرگونه تحول جدی در ایران پس از گذر از «شرایط حساس کنونی» معنی پیدا میکند؛ زمانی که کشور در معرض تحریمهای بیشتر و حتی جنگ نباشد.
3- مفاهیمی نظیر تبعیض مثبت و سهمیهبندی که با توجیه بهبود عدالت اجتماعی انجام میگیرند با وجود تمام ادعاها فقط کار را خرابتر میکنند. باید این قبیل تفننهای فکری را کنار گذاشت، اگر بر سیستمی که کارکرد حداقلی هم ندارد انتظارات بیشتری بار کنیم، عملکرد بهتری نشان نخواهد داد.
4- حرکت به سوی کوچک کردن دولت و استخدام نیروی انسانی بر مبنای شایستگیهای فنی (تخصص و نه تعهد) میتواند تا اندازهای اعتماد عمومی را بهبود ببخشد، شفاف کردن فرآیند گزینش و توسعه و نگهداشت کارکنان بخش دولتی گامی بزرگ در این زمینه به شمار میآید. یادمان نرود گروههای ذینفع هم مجبورند به درجاتی مردمی به نظر برسند.
5- برای مهار گروههای ذینفع سیاسی رسمی باید اجازه داد جامعه مدنی با ابزارهای خودش نظیر رسانهها، سمنها و تشکلهای صنفی آنها را تا اندازهای مهار کند؛ با ورود بازیگران مدنی جدید به میدان سیاست میبینیم که حامیپروری اندکی دشوارتر میشود.
https://bit.ly/3SWTfjF
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
زمانی در مورد کشورهای عرب حوزه خلیج فارس میگفتند که این کشورها پترودلار خرج میکنند و اطاعت میخرند ولی صرف منابع برای جلب حمایت سیاسی در بسیاری از مناطق دنیا نظیر مصر و اردن پدیدهای رایج است. این پدیده را در اقتصاد سیاسی، حامیپروری نام نهادهاند که در واقع سازوکاری برای کنترل جامعه و سرکوب مخالفان و ایجاد ثبات به حساب میآید. ماجرای اعتراضهای اخیر بنگلادش را میتوان از این منظر هم بررسی کرد.
بنگلادش حدود 170 میلیون جمعیت دارد؛ کشور فقیری که در این سالها رشد خوبی را تجربه کرده است و حجم اقتصاد آن به 460 میلیارد دلار میرسد. عمر این کشور دراز نیست ولی در آن یک سازوکار بامزه سهمیهبندی مشاغل دولتی پیشنهاد شده است که 56 درصد یعنی بیش از نیمی از مشاغل دولتی بنگلادش مشمول سهمیهبندی میشوند: 30 درصد شغلها در دولت به خانواده کهنهسربازان جنگ استقلال سال 1971 میرسد و 10درصد آنها به زنان، 10 درصد به مناطق محروم و شش درصد هم به اقلیتهای بومی و معلولان اختصاص دارد. شغل دولتی در بنگلادش مثل خیلی از کشورهای دیگر دنیا یعنی میتوانی خیلی کار نکنی ولی در عوض مواجبت را بگیری، به شبکههای قدرت وصل شوی و بارت را ببندی. بنابراین شغل دولتی، منبع اقتصادی و منزلتی خوبی به حساب میآید که خیلیها برایش سرودست میشکنند.
اما تعداد بیکارها به 18 میلیون نفر رسیده و به ویژه نرخ بیکاری جوانان از کرونا به بعد همچنان بالاست؛ فارغالتحصیلانی که با کلی امید و آرزو میخواهند وارد بازار کار شوند فقط به 44 درصد از مشاغل دولتی دسترسی دارند. تصویب قانون سهمیهبندی در سال 2018 اعتراضهایی را برانگیخت ولی مسکوت گذاشته شد. پیشنهاد دوباره آن در سال جاری خیابانها را شلوغ کرد و معترضان به خیابانها ریختند؛ حکومت نظامی اعلام شد و دولتیها اینترنت را هم محدود کردند. با این همه تعداد زیادی کشته شدند و کار چنان از دست دولت در رفت که نخستوزیر مجبور به ترک کشور و گریختن به هند شد. ماجرای سر باز کردن کینههای دیرین و خشونتهای میان مسلمان و هندوها را هم که میدانیم. عوامل متعددی باعث شدند اعتراضهای بنگلادش پا بگیرد و گسترده شود ولی از این ماجرا چه میتوان در مورد ایران آموخت؟ حامیپروری عاقبتی جز دولت بزرگ ندارد؛ سیاسیون میخواهند شبکههای وفادار خود را بزرگ کنند و به منابع بیشتری دسترسی داشته باشند، پس سعی میکنند توجیهی برای بزرگتر شدن دولت بتراشند. معنای این هم بیرون راندن بخش خصوصی، رقابتهای سیاسی مخرب و البته فساد است؛ اگر به این معجون عامل تحریم را بیفزاییم کار حتی پیچیدهتر هم میشود. بد نیست چند نکته را به یاد داشته باشیم:
1- در رژیمهای سیاسی نظیر ایران درجاتی از حامیپروری ناگزیر است؛ خوب بود که نمیبود ولی شوربختانه هست. جایی که بازیگران میدان سیاست جای خود را سفت نکرده باشند برای یارگیری سیاسی به حامیپروری رو میآورند. در چنین اوضاعی که هنوز نهادهای قدرتمند شکل نگرفتهاند و قاعده بازی تثبیت نشده است، گروههای ذینفع اگر سهمی نگیرند به خشونت رو میآورند که میتواند جامعه را به آشوب بکشد.
2- تحریمهای اقتصادی بیش از یک دهه است ریشه اقتصاد کشور را خشکانده و ناکارآمدی و سوءمدیریت اهالی دولت را به بهانه تحریمها توجیه میکنند. به نظر به دلیل وجود تحریمها، اراده سیاسی لازم در میان اهالی قدرت برای تغییر اوضاع به چشم نمیخورد. باید این گفته را بارها تکرار کرد که بدون رفع و بیاثر کردن تحریمها هیچ امیدی به بهبود پایدار شرایط وجود ندارد. هرگونه تحول جدی در ایران پس از گذر از «شرایط حساس کنونی» معنی پیدا میکند؛ زمانی که کشور در معرض تحریمهای بیشتر و حتی جنگ نباشد.
3- مفاهیمی نظیر تبعیض مثبت و سهمیهبندی که با توجیه بهبود عدالت اجتماعی انجام میگیرند با وجود تمام ادعاها فقط کار را خرابتر میکنند. باید این قبیل تفننهای فکری را کنار گذاشت، اگر بر سیستمی که کارکرد حداقلی هم ندارد انتظارات بیشتری بار کنیم، عملکرد بهتری نشان نخواهد داد.
4- حرکت به سوی کوچک کردن دولت و استخدام نیروی انسانی بر مبنای شایستگیهای فنی (تخصص و نه تعهد) میتواند تا اندازهای اعتماد عمومی را بهبود ببخشد، شفاف کردن فرآیند گزینش و توسعه و نگهداشت کارکنان بخش دولتی گامی بزرگ در این زمینه به شمار میآید. یادمان نرود گروههای ذینفع هم مجبورند به درجاتی مردمی به نظر برسند.
5- برای مهار گروههای ذینفع سیاسی رسمی باید اجازه داد جامعه مدنی با ابزارهای خودش نظیر رسانهها، سمنها و تشکلهای صنفی آنها را تا اندازهای مهار کند؛ با ورود بازیگران مدنی جدید به میدان سیاست میبینیم که حامیپروری اندکی دشوارتر میشود.
https://bit.ly/3SWTfjF
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
هفته نامه تجارت فردا
مینگذاری نظام اداری
هدا احمدی / نویسنده نشریه
در جامعه ایران همواره نسبت به برخی تبعیضها در نظام اداری، اعتراض صورت گرفته است. خیلی از مردم به این اعتراض
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوتفاهمهای رایج در مفهوم قانون و آزادی
با دکتر موسی غنی نژاد گفتگویی درباره جلد نخست کتاب "قانون، قانونگذاری و آزادی" هایک داشتیم.
قانون، کلمهای است که همانطور که مستشارالدوله در زمان مشروطه گفت، تا به امروز هم دغدغه همه ایرانیان باقی مانده است. به گونهای که امروزه مفاهیمی مانند قانون، آزادی و نسبت این دو با یکدیگر در فضای مجازی از مباحث پر مخاطب است.
از دست ندهید.
نسخه صوتی
ویدئو کامل
📺 @ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
با دکتر موسی غنی نژاد گفتگویی درباره جلد نخست کتاب "قانون، قانونگذاری و آزادی" هایک داشتیم.
قانون، کلمهای است که همانطور که مستشارالدوله در زمان مشروطه گفت، تا به امروز هم دغدغه همه ایرانیان باقی مانده است. به گونهای که امروزه مفاهیمی مانند قانون، آزادی و نسبت این دو با یکدیگر در فضای مجازی از مباحث پر مخاطب است.
از دست ندهید.
نسخه صوتی
ویدئو کامل
📺 @ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گور پدر عدالت اجتماعی!
بعضی از مفاهیم و واژهها مقدس تلقی میشوند. عدالت اجتماعی یکی از این واژههاست. با استاد ارجمند دکتر موسی غنینژاد درباره کتاب «قانون، قانون گذاری و آزادی» اثر فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف سیاسی گفتگو کردیم.
از گفتگوهای دیدنی و شنیدنی خواهد بود.
نسخه صوتی
نسخه تصویری
@ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
بعضی از مفاهیم و واژهها مقدس تلقی میشوند. عدالت اجتماعی یکی از این واژههاست. با استاد ارجمند دکتر موسی غنینژاد درباره کتاب «قانون، قانون گذاری و آزادی» اثر فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف سیاسی گفتگو کردیم.
از گفتگوهای دیدنی و شنیدنی خواهد بود.
نسخه صوتی
نسخه تصویری
@ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
مارکس در کتاب «هجدهم برومر لویی بناپارت» گفته بود سنت تمامی نسلهای مرده همچون کابوسی بر ذهن و مغز زندگان سنگینی میکند و حرفش این بود که مردگان به این راحتی زیر خاک نمیروند.
علی شریعتی بر نسل انقلاب 57 اثری جدی داشت ولی حتی اکنون هم کابوس اندیشهاش بر ذهن و مغز زندگان سنگینی میکند؛ خود او مرده است ولی پروژه فکری مخربش همچنان با شتاب پیش میرود.
شریعتی نه تنها مقدس نیست طرح دیدگاههای وی و نقادی بیرحمانه آنها از کارهایی است که اهل فکر و اندیشه ایرانی نباید حتی یک لحظه از آن غافل بمانند. اژدهایی که اکنون خفته است بعدها میتواند بیدار شود و باید همیشه اسباب مارگیری را دم دست داشت. الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
علی شریعتی بر نسل انقلاب 57 اثری جدی داشت ولی حتی اکنون هم کابوس اندیشهاش بر ذهن و مغز زندگان سنگینی میکند؛ خود او مرده است ولی پروژه فکری مخربش همچنان با شتاب پیش میرود.
شریعتی نه تنها مقدس نیست طرح دیدگاههای وی و نقادی بیرحمانه آنها از کارهایی است که اهل فکر و اندیشه ایرانی نباید حتی یک لحظه از آن غافل بمانند. اژدهایی که اکنون خفته است بعدها میتواند بیدار شود و باید همیشه اسباب مارگیری را دم دست داشت. الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
مدل نیشابوری برای کارگران طبس
سال ها پیش برای یک پروژه کاری قسمت شده بود مدتی به فولاد خراسان در نیشابور سر می زدم، یادم نمی رود که یکی از کارمندان از یکی از صاحبان کارخانه محلی خوشنام صحبت می کرد. اسمش یاد نیست ولی می گفت که خیلی حواسش به کارگرانش هست؛ از جمله وقتی یکی از کارگران دچار سانحه ای شده بود چنان به او و خانواده رسیدگی می کرد که باعث حیرت بقیه شده بود. گفته بود می خواهم چنان به این کارگرم برسم که شما هم آرزو کنید در کار برایتان سانحه پیش بیاید!
مورد کارخانه دار نیشابوری خاص بود ولی درکل روابط کارگر- کارفرما در محیط های کاری واقعی خیلی متفاوت از روایت های معمول است. همه جور آدمی بین کارگر و کارفرما داریم و پیچیدگی های زیادی که فقط باید از اهل فن بپرسی. بگذاریم؛ این روزها خبری تلخ را شنیدیم، کشته شدن 51 عزیز در معدن طبس خیلی دردناک بود و حساسیت های زیادی را برانگیخت. مثل خیلی از مسائل دیگر در ایران باید مدتی منتظر نشست تا دلایل و مقصران اصلی واقعه مشخص شوند. اما از همه زشتتر این بود که خیلی ها بدون آنکه هنوز اطلاع دقیقی از ماجرا منتشر شده باشد، فرصت را برای تسویه حساب های سیاسی مناسب تشخیص دادند و شروع کردند به کوبیدن رقبا! فحش دادن به سرمایه دار خونخوار و نئولیبرالیسم و... هم که کار تمام وقت خیلی هاست. عده ای هم ماجرا را ناشی از تحریم و قیمتگذاری دستوری دانستند که باعث شده پولی برای تامین و بهسازی امنیت معادن باقی نماند. دولتی جماعت هم که فقط دنبال آرام کردن رعیت به هر قیمتی است و کاری به این حرف ها ندارد؛ دستور رسیدگی می دهد و تمام!
کاری به منتقدان معلوم الحال ندارم که فقط دنبال گرد و خاک کردن و کوبیدن رقیبان هستند! اما در یک چیز تردید نداریم: 51 خانواده، نان آورشان را از دست داده اند و البته کمتر کسی می پرسد برای آنها چه باید کرد. شنیدم حتی برای خاکسپاری عزیزشان هم از آنها تقاضای 20 و اندی میلیون تومان پول شده که پرداختش برای آنها در چنین شرایطی دشوار است. اما چه باید کرد؟
هرکسی خطایی کرده و جان آدم ها را به خطر انداخته که مجازات مشخصی دارد ولی خطابم به بنگاه های خصوصی است که گرفتار چنین مصائبی می شوند. حتی جنبه انسانی و اخلاقی ماجرا را نبینیم یک بنگاه خصوصی برای منفعت خودش هم که شده بهتر است تصویری خوبی در اجتماع به نمایش بگذارد و جبران مافات کند! می فهمم فضای عمومی در این مواقع چگونه است ولی آقا/خانم کارخانه و معدن دار و فعال اقتصادی چرا هیچ کار مثبتی برای نمی کنید؟ چرا مدیریت بحران بلد نیستید؟ خانواده کارگر شما در این شرایط سخت باید گرفتار هزینه به خاک سپردن عزیزش باشد؟ چرا فقط به فحش خودن اکتفا می کنید؟ احتمالا بعد هم ادای مظلومیت در می آورید که به ما ظلم شد و واقعیت چیز دیگری بود؟ چرا الان که باید کار کنید و حرف بزنید چنین نمی کنید؟ دولتی جماعت که این موارد دنبال نمایش و معرکه گیری است، تو چرا برای خانواده کسی که جانش را از دست داده هیچ کاری نمی کنی؟
الان موقع بی کار ماندن نیست باید کاری کنی تا درد آدم ها کمتر شود، الان موقع سکوت نیست باید صدایت را به افکار عمومی برسانی. متاسفانه حوادث با تمام مراقبت ها رخ می دهند ولی باید با تمام تلاش برای پیشگیری باید توانست در صورت وقوع کار را سامان داد. اینها حرف و خیال نیست و ادبیات گسترده ای برای اینکه چطور بنگاه های خصوصی باید در این موارد واکنش نشان دهند وجود دارد. خلاصه همه حرف ها شاید این باشد: در این موارد مدل نیشابوری بهتر از روزه سکوت جواب می دهد، الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
سال ها پیش برای یک پروژه کاری قسمت شده بود مدتی به فولاد خراسان در نیشابور سر می زدم، یادم نمی رود که یکی از کارمندان از یکی از صاحبان کارخانه محلی خوشنام صحبت می کرد. اسمش یاد نیست ولی می گفت که خیلی حواسش به کارگرانش هست؛ از جمله وقتی یکی از کارگران دچار سانحه ای شده بود چنان به او و خانواده رسیدگی می کرد که باعث حیرت بقیه شده بود. گفته بود می خواهم چنان به این کارگرم برسم که شما هم آرزو کنید در کار برایتان سانحه پیش بیاید!
مورد کارخانه دار نیشابوری خاص بود ولی درکل روابط کارگر- کارفرما در محیط های کاری واقعی خیلی متفاوت از روایت های معمول است. همه جور آدمی بین کارگر و کارفرما داریم و پیچیدگی های زیادی که فقط باید از اهل فن بپرسی. بگذاریم؛ این روزها خبری تلخ را شنیدیم، کشته شدن 51 عزیز در معدن طبس خیلی دردناک بود و حساسیت های زیادی را برانگیخت. مثل خیلی از مسائل دیگر در ایران باید مدتی منتظر نشست تا دلایل و مقصران اصلی واقعه مشخص شوند. اما از همه زشتتر این بود که خیلی ها بدون آنکه هنوز اطلاع دقیقی از ماجرا منتشر شده باشد، فرصت را برای تسویه حساب های سیاسی مناسب تشخیص دادند و شروع کردند به کوبیدن رقبا! فحش دادن به سرمایه دار خونخوار و نئولیبرالیسم و... هم که کار تمام وقت خیلی هاست. عده ای هم ماجرا را ناشی از تحریم و قیمتگذاری دستوری دانستند که باعث شده پولی برای تامین و بهسازی امنیت معادن باقی نماند. دولتی جماعت هم که فقط دنبال آرام کردن رعیت به هر قیمتی است و کاری به این حرف ها ندارد؛ دستور رسیدگی می دهد و تمام!
کاری به منتقدان معلوم الحال ندارم که فقط دنبال گرد و خاک کردن و کوبیدن رقیبان هستند! اما در یک چیز تردید نداریم: 51 خانواده، نان آورشان را از دست داده اند و البته کمتر کسی می پرسد برای آنها چه باید کرد. شنیدم حتی برای خاکسپاری عزیزشان هم از آنها تقاضای 20 و اندی میلیون تومان پول شده که پرداختش برای آنها در چنین شرایطی دشوار است. اما چه باید کرد؟
هرکسی خطایی کرده و جان آدم ها را به خطر انداخته که مجازات مشخصی دارد ولی خطابم به بنگاه های خصوصی است که گرفتار چنین مصائبی می شوند. حتی جنبه انسانی و اخلاقی ماجرا را نبینیم یک بنگاه خصوصی برای منفعت خودش هم که شده بهتر است تصویری خوبی در اجتماع به نمایش بگذارد و جبران مافات کند! می فهمم فضای عمومی در این مواقع چگونه است ولی آقا/خانم کارخانه و معدن دار و فعال اقتصادی چرا هیچ کار مثبتی برای نمی کنید؟ چرا مدیریت بحران بلد نیستید؟ خانواده کارگر شما در این شرایط سخت باید گرفتار هزینه به خاک سپردن عزیزش باشد؟ چرا فقط به فحش خودن اکتفا می کنید؟ احتمالا بعد هم ادای مظلومیت در می آورید که به ما ظلم شد و واقعیت چیز دیگری بود؟ چرا الان که باید کار کنید و حرف بزنید چنین نمی کنید؟ دولتی جماعت که این موارد دنبال نمایش و معرکه گیری است، تو چرا برای خانواده کسی که جانش را از دست داده هیچ کاری نمی کنی؟
الان موقع بی کار ماندن نیست باید کاری کنی تا درد آدم ها کمتر شود، الان موقع سکوت نیست باید صدایت را به افکار عمومی برسانی. متاسفانه حوادث با تمام مراقبت ها رخ می دهند ولی باید با تمام تلاش برای پیشگیری باید توانست در صورت وقوع کار را سامان داد. اینها حرف و خیال نیست و ادبیات گسترده ای برای اینکه چطور بنگاه های خصوصی باید در این موارد واکنش نشان دهند وجود دارد. خلاصه همه حرف ها شاید این باشد: در این موارد مدل نیشابوری بهتر از روزه سکوت جواب می دهد، الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Hamibash
کانال راهبرد
یادداشت های سیاست و اقتصاد
در مورد جنگ هم اتریشی باشید!
کار ایران و اسرائیل بناست به کجا برسد؟ این روزها خیلی ها نگران جنگ هستند که کار بناست به کجا برسد. پیشگویی بیزینس متخصصان فال قهوه است و فقط می توان حدس زد. اما دیدم عده ای معتقدند عاقلانه نیست جنگی در بگیرد. شبیه استدلال هایی که پیش از جنگ جهانی اول حتی برایش کتاب می نوشتند که با توجه به افزایش روابط تجارت کشورها بعید است شاهد جنگی باشیم.
اما اتریشی جماعت (مکتب اقتصاد اتریشی) درباره جنگ نیز همان حرفی را که در مورد اقتصاد دارد تکرار می کند: بحران ذاتی دانش و انگیزش: دولت ها نه می توانند و نه می خواهند که بدانند! وقتی می گوییم دولتی ها همه چیز را در مورد اقتصاد نمی دانند چرا باید فکر کنیم در مورد جنگ و نظامی گری از همه جوانب باخبرند؟ وقتی می گوییم در اقتصاد سود و زیان تصمیم ها به خودشان بر نمی گردد پس انگیزه کافی برای بهترین تصمیم ندارند، چرا باید فکر کنیم در مورد جنگ بهترین تصمیم را می گیرند؟
خلاصه کنم: جنگ هم اتفاقی انسانی است، بس بسیار انسانی! اینجا هم انسان ها تصمیم می گیرند که سوگیری، خطاها و انگیزه های خودشان را دارند؛ بوروکراسی هم راه خودش را می رود و محدودیت های خودش را اعمال می کند؛ امیدوارم ایران ما بماند ولی دولت ها شاید تصمیماتی بگیرند که پایانش فاجعه باشد، چیزی که در شرایط حساس کنونی به شدت محتمل است، امیدوارم خداوند میهن ما و مردمش را در برابر مصائب آتی احتمالی حفظ کند، الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
کار ایران و اسرائیل بناست به کجا برسد؟ این روزها خیلی ها نگران جنگ هستند که کار بناست به کجا برسد. پیشگویی بیزینس متخصصان فال قهوه است و فقط می توان حدس زد. اما دیدم عده ای معتقدند عاقلانه نیست جنگی در بگیرد. شبیه استدلال هایی که پیش از جنگ جهانی اول حتی برایش کتاب می نوشتند که با توجه به افزایش روابط تجارت کشورها بعید است شاهد جنگی باشیم.
اما اتریشی جماعت (مکتب اقتصاد اتریشی) درباره جنگ نیز همان حرفی را که در مورد اقتصاد دارد تکرار می کند: بحران ذاتی دانش و انگیزش: دولت ها نه می توانند و نه می خواهند که بدانند! وقتی می گوییم دولتی ها همه چیز را در مورد اقتصاد نمی دانند چرا باید فکر کنیم در مورد جنگ و نظامی گری از همه جوانب باخبرند؟ وقتی می گوییم در اقتصاد سود و زیان تصمیم ها به خودشان بر نمی گردد پس انگیزه کافی برای بهترین تصمیم ندارند، چرا باید فکر کنیم در مورد جنگ بهترین تصمیم را می گیرند؟
خلاصه کنم: جنگ هم اتفاقی انسانی است، بس بسیار انسانی! اینجا هم انسان ها تصمیم می گیرند که سوگیری، خطاها و انگیزه های خودشان را دارند؛ بوروکراسی هم راه خودش را می رود و محدودیت های خودش را اعمال می کند؛ امیدوارم ایران ما بماند ولی دولت ها شاید تصمیماتی بگیرند که پایانش فاجعه باشد، چیزی که در شرایط حساس کنونی به شدت محتمل است، امیدوارم خداوند میهن ما و مردمش را در برابر مصائب آتی احتمالی حفظ کند، الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Hamibash
کانال راهبرد
یادداشت های سیاست و اقتصاد
ایران در بحران فعلی چه باید بکند؟
گفته می شود از هفت اکتبر به بعد همه چیز چرخی آشکار خورده است؛ پروکسی ها (متحدین) ایران زیر ضرب قرار گرفته و بخش بزرگی از توان رزمی خود را از دست داده اند؛ اسرائیل رویکرد تهاجمی غریبی را دنبال می کند و دشمنی «پنهان» ایران و اسرائیل (به قول برگمن) به درگیری مستقیم نظامی در خاک دو کشور رسیده است.
در یادداشت اکونومیست گفته شده است که استراتژی سنتی ایران و تجهیز متحدان عرب در دیگر کشورها نیاز به بازنگری دارد، به ویژه بعد از جنگ های خاورمیانه ای امریکا تا همین سال گذشته اوضاع بد نبود ولی از 7 اکتبر سرعت تغییرات چنان زیاد شده که دیگر استراتژی های قبلی کار نمی کند. حسب گفته مقاله بخش بزرگی از توان پدافندی ایران از بین رفته و احتمال بالا گرفتن درگیری ها تا حد یک جنگ تمام عیار وجود دارد، چه باید کرد؟
چند راه وجود دارد. نخست ادامه همان راهکار قبلی و صبر و خوییشتنداری برای احیاء بازدارندگی است که به نظر شدنی نیست؛ خیلی طول می کشد و البته بعید است اسرائیل و امریکا چنین اجازه ای را بدهد. دوم، تقویت توانمندی های دفاعی متعارف است ولی این هم گزینه موجهی نیست؛ ایران پول کافی ندارد، سال ها زیر تحریم بوده و روسیه هم که زیر فشار است؛ این وسط متحدی که بتواند تکانی جدی به توان هجومی و دفاعی ایران بدهد وجود ندارد. سوم، رفتن به سوی سلاح هسته ای است که این یکی بسیار پرخطر است و در صورت اقدام ایران باید ریسک حمله نظامی پیشگیرانه ائتلاف غربی را به جان بخرد که به شدت انگیزه این کار را هم دارند.اما گزینه کمتر محتمل دیگری هم هست که همانا دیپلماسی و تشنج زدایی است، پیشتر ایرانی ها نمونه های موفقی را در مورد عربستان داشته اند ولی در این مورد اما و اگر زیاد است.
خلاصه کنم ایران ما در یکی از خطیرترین برهه های تاریخ معاصر خود قرار دارد و خطر درافتادن به جنگی تمام عیار هم کم نیست، از اینجا تا جهنم جنگ و ناامنی فاصله درازی نیست، پیشنهاد رفتن به سوی سلاح هسته ای که برخی تکرار می کنند درهای جهنم را به روی این کشور باز می کند، امیدوارم کشور از این مرحله به سلامت بگذرد، الله اعلم.
http://bit.ly/4fnMSyJ
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
گفته می شود از هفت اکتبر به بعد همه چیز چرخی آشکار خورده است؛ پروکسی ها (متحدین) ایران زیر ضرب قرار گرفته و بخش بزرگی از توان رزمی خود را از دست داده اند؛ اسرائیل رویکرد تهاجمی غریبی را دنبال می کند و دشمنی «پنهان» ایران و اسرائیل (به قول برگمن) به درگیری مستقیم نظامی در خاک دو کشور رسیده است.
در یادداشت اکونومیست گفته شده است که استراتژی سنتی ایران و تجهیز متحدان عرب در دیگر کشورها نیاز به بازنگری دارد، به ویژه بعد از جنگ های خاورمیانه ای امریکا تا همین سال گذشته اوضاع بد نبود ولی از 7 اکتبر سرعت تغییرات چنان زیاد شده که دیگر استراتژی های قبلی کار نمی کند. حسب گفته مقاله بخش بزرگی از توان پدافندی ایران از بین رفته و احتمال بالا گرفتن درگیری ها تا حد یک جنگ تمام عیار وجود دارد، چه باید کرد؟
چند راه وجود دارد. نخست ادامه همان راهکار قبلی و صبر و خوییشتنداری برای احیاء بازدارندگی است که به نظر شدنی نیست؛ خیلی طول می کشد و البته بعید است اسرائیل و امریکا چنین اجازه ای را بدهد. دوم، تقویت توانمندی های دفاعی متعارف است ولی این هم گزینه موجهی نیست؛ ایران پول کافی ندارد، سال ها زیر تحریم بوده و روسیه هم که زیر فشار است؛ این وسط متحدی که بتواند تکانی جدی به توان هجومی و دفاعی ایران بدهد وجود ندارد. سوم، رفتن به سوی سلاح هسته ای است که این یکی بسیار پرخطر است و در صورت اقدام ایران باید ریسک حمله نظامی پیشگیرانه ائتلاف غربی را به جان بخرد که به شدت انگیزه این کار را هم دارند.اما گزینه کمتر محتمل دیگری هم هست که همانا دیپلماسی و تشنج زدایی است، پیشتر ایرانی ها نمونه های موفقی را در مورد عربستان داشته اند ولی در این مورد اما و اگر زیاد است.
خلاصه کنم ایران ما در یکی از خطیرترین برهه های تاریخ معاصر خود قرار دارد و خطر درافتادن به جنگی تمام عیار هم کم نیست، از اینجا تا جهنم جنگ و ناامنی فاصله درازی نیست، پیشنهاد رفتن به سوی سلاح هسته ای که برخی تکرار می کنند درهای جهنم را به روی این کشور باز می کند، امیدوارم کشور از این مرحله به سلامت بگذرد، الله اعلم.
http://bit.ly/4fnMSyJ
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
The Economist
Iran needs a new national-security strategy
Will it choose a nuclear bomb or detente with America?
ترامپ و آرزوهای بزرگ
ترامپ چه خواهد کرد؟ برای بسیاری در صحاری خاورمیانه اینکه رئیس جمهور بزرگترین قدرت دنیا چه می کند گاهی حتی مهمتر از سیاست های حکام سرزمین مادری است. در مورد شخصیت و روانشناسی ترامپ زیاد گفته اند ولی بد نیست به سندی بپردازیم که نخبگان سیاسی محافظه کار امریکا آن را نقشه راه آینده می دانند و انتظار دارند رئیس جمهور نیز آن را پی بگیرد. ترامپ به این سند نقدهایی داشته است ولی شباهت ها میان وعده های وی و مفاد زیاد است و البته به عنوان نوعی مانیفیست! رسمی برای محافظه کاری جدید باید آن را جدی گرفت.
بنیاد هریتیج با صرف بودجه حدود 22 میلیون دلار «پروژه ۲۰۲۵» را آغاز کرد که نقشه راه سیاستهای محافظهکارانه در ایالات متحده ارائه میدهد. این پروژه شامل پیشنهادهایی برای سیاستگذاری در حوزه های مختلف برای دولت محافظهکار آینده (بخوانید ترامپ) است تا برنامههای اصلی آن مشخص باشند. مضمون های مهم سند به قرار زیر است:
1. اداره قوه مجریه
شرح: تغییر ساختار سازمانهای دولتی (فدرال) برای کاهش قدرت بوروکراسی (در برابر سیاسیون) و پایبندی جدیتر به دستور قوه مجریه
پیشنهادها: بهبود پاسخگویی سازمانهای دولتی، کنترل بهتر قوه مجریه، و حذف احتمالی برخی از وزارتخانهها برای کارآمدتر کردن دولت.
2. سیاستهای اقتصادی
شرح: دنبال کردن اصلاحات مالیاتی، سیاست های مالی (بودجه ای) مسئولانه، کاهش مقررات، و کاهش بدهی ملی
پیشنهادها: کاهش مالیاتها، کاهش هزینههای دولت فدرال، لغو مقررات محدودکننده کسبوکارها، و ترویج اصول بازار آزاد برای رشد اقتصادی.
3. اصلاحات آموزشی
شرح: تاکید بر حقوق والدین در آموزش فرزندانشان، انتخاب مدارس و محدود کردن کنترل دولت فدرال بر آموزش محلی (تمرکززدایی از آموزش).
پیشنهادها: افزایش تعداد مدارس هیئت امنایی (چارتر)، اجرای سیاست های حمایتی برای انتخاب مدرسه، و حذف برنامههای دولت فدرال که کاهش کنترل ایالت ها بر آموزش را در پی دارند.
4. انرژی و محیط زیست
شرح: تاکید بر استقلال انرژی، کاهش مقررات در حوزه سوختهای فسیلی و کاهش مداخله در حوزه محیط زیست.
پیشنهادها: حذف محدودیتهای پیش روی تولید انرژی در داخل امریکا، حمایت از سوختهای فسیلی، و ارزیابی مجدد سیاستهای محیط زیستی برای همسو کردن آنها با اهداف استقلال انرژی.
5. بهداشت و درمان (سلامت)
شرح: تمرکز بر راه کارهای بازاری در حوزه تامین مالی و دسترسی به بهداشت و درمان (به جای مداخله های دولتی).
پیشنهادها: لغو قانون اوباماکر، حسابهای پسانداز افراد برای پوشش هزینه های سلامت، و تشویق راه کارهای خصوصی بهداشت برای افزایش رقابت و کاهش هزینهها.
6. امنیت ملی و دفاع
شرح: تاکید بر تقویت توانمندیهای نظامی، کنترل مرزها و مقابله با تهدیدات دشمنان جهانی.
پیشنهادها: افزایش بودجه دفاعی، تقویت امنیت مرزها و ارتقای آمادگی نظامی با مدرنسازی نیروها.
7. سیاست خارجی
شرح: تاکید بر منافع ملی و حاکمیت (درونگرایی) و توجه به اتحادهای استراتژیک.
پیشنهادها: ارزیابی مجدد توافقات بینالمللی، کاهش کمکهای خارجی، و تقویت اتحادهای سودمند.
8. اصلاحات قضایی و حقوقی
شرح: بازگشت به قانون اساسی و بستن دست دادگاهها (محدود کردن کنشگری قضایی)
پیشنهادها: انتصاب قضات مناسب و همسو با ارزش های محافظه کاری، محدود کردن قدرت دادگاهها، و حمایت از حقوق ایالت ها.
9. مسائل اجتماعی
شرح: تاکید بر دیدگاههای محافظهکارانه در حوزه ارزشهای خانواده، آزادی مذهبی و آزادی بیان.
پیشنهادها: حمایت از آزادیهای مذهبی، محدود کردن سیاستهای ضدخانواده و حمایت از ارزشهای اجتماعی سازگار با محافظهکاری.
10. تکنولوژی و نوآوری
شرح: تاکید بر ایجاد محیطی مناسب برای رشد تکنولوژی و تمرکز بر حفاظت از امنیت ملی و حریم خصوصی.
پیشنهادها: کاهش مقررات بر نوآوری تکنولوژی، بهبود قوانین حفاظت از دادهها، و حفاظت از مالکیت فکری آمریکایی ها.
از متن تا عمل فاصله بسیاری است ولی با بررسی این موارد شاید بتواند تصوری از تصویر کلی نخبگان محافظه کاری دست یافت، الله علم.
https://bit.ly/4ejuiXu
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
ترامپ چه خواهد کرد؟ برای بسیاری در صحاری خاورمیانه اینکه رئیس جمهور بزرگترین قدرت دنیا چه می کند گاهی حتی مهمتر از سیاست های حکام سرزمین مادری است. در مورد شخصیت و روانشناسی ترامپ زیاد گفته اند ولی بد نیست به سندی بپردازیم که نخبگان سیاسی محافظه کار امریکا آن را نقشه راه آینده می دانند و انتظار دارند رئیس جمهور نیز آن را پی بگیرد. ترامپ به این سند نقدهایی داشته است ولی شباهت ها میان وعده های وی و مفاد زیاد است و البته به عنوان نوعی مانیفیست! رسمی برای محافظه کاری جدید باید آن را جدی گرفت.
بنیاد هریتیج با صرف بودجه حدود 22 میلیون دلار «پروژه ۲۰۲۵» را آغاز کرد که نقشه راه سیاستهای محافظهکارانه در ایالات متحده ارائه میدهد. این پروژه شامل پیشنهادهایی برای سیاستگذاری در حوزه های مختلف برای دولت محافظهکار آینده (بخوانید ترامپ) است تا برنامههای اصلی آن مشخص باشند. مضمون های مهم سند به قرار زیر است:
1. اداره قوه مجریه
شرح: تغییر ساختار سازمانهای دولتی (فدرال) برای کاهش قدرت بوروکراسی (در برابر سیاسیون) و پایبندی جدیتر به دستور قوه مجریه
پیشنهادها: بهبود پاسخگویی سازمانهای دولتی، کنترل بهتر قوه مجریه، و حذف احتمالی برخی از وزارتخانهها برای کارآمدتر کردن دولت.
2. سیاستهای اقتصادی
شرح: دنبال کردن اصلاحات مالیاتی، سیاست های مالی (بودجه ای) مسئولانه، کاهش مقررات، و کاهش بدهی ملی
پیشنهادها: کاهش مالیاتها، کاهش هزینههای دولت فدرال، لغو مقررات محدودکننده کسبوکارها، و ترویج اصول بازار آزاد برای رشد اقتصادی.
3. اصلاحات آموزشی
شرح: تاکید بر حقوق والدین در آموزش فرزندانشان، انتخاب مدارس و محدود کردن کنترل دولت فدرال بر آموزش محلی (تمرکززدایی از آموزش).
پیشنهادها: افزایش تعداد مدارس هیئت امنایی (چارتر)، اجرای سیاست های حمایتی برای انتخاب مدرسه، و حذف برنامههای دولت فدرال که کاهش کنترل ایالت ها بر آموزش را در پی دارند.
4. انرژی و محیط زیست
شرح: تاکید بر استقلال انرژی، کاهش مقررات در حوزه سوختهای فسیلی و کاهش مداخله در حوزه محیط زیست.
پیشنهادها: حذف محدودیتهای پیش روی تولید انرژی در داخل امریکا، حمایت از سوختهای فسیلی، و ارزیابی مجدد سیاستهای محیط زیستی برای همسو کردن آنها با اهداف استقلال انرژی.
5. بهداشت و درمان (سلامت)
شرح: تمرکز بر راه کارهای بازاری در حوزه تامین مالی و دسترسی به بهداشت و درمان (به جای مداخله های دولتی).
پیشنهادها: لغو قانون اوباماکر، حسابهای پسانداز افراد برای پوشش هزینه های سلامت، و تشویق راه کارهای خصوصی بهداشت برای افزایش رقابت و کاهش هزینهها.
6. امنیت ملی و دفاع
شرح: تاکید بر تقویت توانمندیهای نظامی، کنترل مرزها و مقابله با تهدیدات دشمنان جهانی.
پیشنهادها: افزایش بودجه دفاعی، تقویت امنیت مرزها و ارتقای آمادگی نظامی با مدرنسازی نیروها.
7. سیاست خارجی
شرح: تاکید بر منافع ملی و حاکمیت (درونگرایی) و توجه به اتحادهای استراتژیک.
پیشنهادها: ارزیابی مجدد توافقات بینالمللی، کاهش کمکهای خارجی، و تقویت اتحادهای سودمند.
8. اصلاحات قضایی و حقوقی
شرح: بازگشت به قانون اساسی و بستن دست دادگاهها (محدود کردن کنشگری قضایی)
پیشنهادها: انتصاب قضات مناسب و همسو با ارزش های محافظه کاری، محدود کردن قدرت دادگاهها، و حمایت از حقوق ایالت ها.
9. مسائل اجتماعی
شرح: تاکید بر دیدگاههای محافظهکارانه در حوزه ارزشهای خانواده، آزادی مذهبی و آزادی بیان.
پیشنهادها: حمایت از آزادیهای مذهبی، محدود کردن سیاستهای ضدخانواده و حمایت از ارزشهای اجتماعی سازگار با محافظهکاری.
10. تکنولوژی و نوآوری
شرح: تاکید بر ایجاد محیطی مناسب برای رشد تکنولوژی و تمرکز بر حفاظت از امنیت ملی و حریم خصوصی.
پیشنهادها: کاهش مقررات بر نوآوری تکنولوژی، بهبود قوانین حفاظت از دادهها، و حفاظت از مالکیت فکری آمریکایی ها.
از متن تا عمل فاصله بسیاری است ولی با بررسی این موارد شاید بتواند تصوری از تصویر کلی نخبگان محافظه کاری دست یافت، الله علم.
https://bit.ly/4ejuiXu
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Project 2025 | Presidential Transition Project
Presidential Transition Project The 2025 Presidential Transition Project paves the way for an effective conservative Administration based on four pillars.
از لیبرالیسم آبی برای تجزیه طلب وطنی گرم نمی شود!
میزس معتقد بود برای مهار دولت باید به شهروندان اختیار داد که قلمرو سیاسی که به آن تعلق دارند را خود برگزینند و طبیعی است که زندگی فرد نباید گروگان کسان دیگر باشد و از حق تعیین سرنوشت سخن گفته بود که اگر ممکن باشد تا حد فرد هم تسری یابد ولی طبیعتا به عنوان ادمی عاقل هر اعلام استقلالی! را جدی نمی گرفت و از بقیه می خواست حواسشان به «کدوی» شروط و اقتضائات هم باشد:
1. در «عمل» مردم یک منطقه جغرافیایی معین (بزرگ یا کوچک) می توانند به سراغ استقلال بروند و آن هم زمانی که «همه» مردم آن قلمرو موافق جدایی باشند و رندان سراغ اخراج و کوچ دادن عناصر نامطلوب نروند.
2. جدایی «واقعا» منافع مردم و نه گروه های اقلیت بلندگودار را تعیین کند (ر.ک به کتاب لیبرالیسم)، سود کلی اش بیشتر از زیانش باشد و از فردای جدایی شاهد یکدست سازی و کشتار و نفرت پراکنی و بی ثباتی سیاسی بیشتر نباشیم.
3. جریان جهانی تجارت و سرمایه و دانش را مختل نکند و امنیت و تجارت را به باد ندهد. خرده ناسیونالیسم خام مصیبت کمی نیست.
4. حقوق اقلیت ها در قلمرو جدید لحاظ شود و «همه مردم» آن قلمرو آزادتر باشند. بیشتر محتمل است که جباریت در قلمرویی کوچکتر به بهانه های مختلف بازتولید شود.
5. قلمرو جدید به سراغ سیاست های حمایت از تولید ملی! نرود و بر مصائب موجود نیفزاید و از رفاه بشر بیشتر نکاهد.
تمرکززدایی و آزادهای اجتماعی و به رسمیت شناختن تنوع البته حق همه ساکنان گربه بزرگ (ایران) است ولی اگر بناست از فاشیسم مرکزگرا فارس! جدا شویم و خرده فاشیسم فلان قومیت را درست کنیم مشکل مصدری داریم!
گرایش به تجزیه طلبی اکنون شاید جدی نباشد ولی شوربختانه با این همه ناکارآمدی می تواند به مصیبت بزرگی بدل شود؛ دلیل اصلی اش ناکارآمدی در پهنه سیاست است و چاره اش را قبلا گفتم و باز تکرار می کنم: اقتصاد پویا و رو به رشد، پاسپورت معتبر و آزادی های اجتماعی بیشتر. خلاصه حیف این کشور است که با بی خردی شما سیاسیون میدان تاخت و تاز اوباش قبیله گرا شود، الله اعلم.
https://bit.ly/4hHbtRf
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
میزس معتقد بود برای مهار دولت باید به شهروندان اختیار داد که قلمرو سیاسی که به آن تعلق دارند را خود برگزینند و طبیعی است که زندگی فرد نباید گروگان کسان دیگر باشد و از حق تعیین سرنوشت سخن گفته بود که اگر ممکن باشد تا حد فرد هم تسری یابد ولی طبیعتا به عنوان ادمی عاقل هر اعلام استقلالی! را جدی نمی گرفت و از بقیه می خواست حواسشان به «کدوی» شروط و اقتضائات هم باشد:
1. در «عمل» مردم یک منطقه جغرافیایی معین (بزرگ یا کوچک) می توانند به سراغ استقلال بروند و آن هم زمانی که «همه» مردم آن قلمرو موافق جدایی باشند و رندان سراغ اخراج و کوچ دادن عناصر نامطلوب نروند.
2. جدایی «واقعا» منافع مردم و نه گروه های اقلیت بلندگودار را تعیین کند (ر.ک به کتاب لیبرالیسم)، سود کلی اش بیشتر از زیانش باشد و از فردای جدایی شاهد یکدست سازی و کشتار و نفرت پراکنی و بی ثباتی سیاسی بیشتر نباشیم.
3. جریان جهانی تجارت و سرمایه و دانش را مختل نکند و امنیت و تجارت را به باد ندهد. خرده ناسیونالیسم خام مصیبت کمی نیست.
4. حقوق اقلیت ها در قلمرو جدید لحاظ شود و «همه مردم» آن قلمرو آزادتر باشند. بیشتر محتمل است که جباریت در قلمرویی کوچکتر به بهانه های مختلف بازتولید شود.
5. قلمرو جدید به سراغ سیاست های حمایت از تولید ملی! نرود و بر مصائب موجود نیفزاید و از رفاه بشر بیشتر نکاهد.
تمرکززدایی و آزادهای اجتماعی و به رسمیت شناختن تنوع البته حق همه ساکنان گربه بزرگ (ایران) است ولی اگر بناست از فاشیسم مرکزگرا فارس! جدا شویم و خرده فاشیسم فلان قومیت را درست کنیم مشکل مصدری داریم!
گرایش به تجزیه طلبی اکنون شاید جدی نباشد ولی شوربختانه با این همه ناکارآمدی می تواند به مصیبت بزرگی بدل شود؛ دلیل اصلی اش ناکارآمدی در پهنه سیاست است و چاره اش را قبلا گفتم و باز تکرار می کنم: اقتصاد پویا و رو به رشد، پاسپورت معتبر و آزادی های اجتماعی بیشتر. خلاصه حیف این کشور است که با بی خردی شما سیاسیون میدان تاخت و تاز اوباش قبیله گرا شود، الله اعلم.
https://bit.ly/4hHbtRf
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Hamibash
کانال راهبرد
یادداشت های سیاست و اقتصاد
شلیک به چشم اقتصاد
کمی بدیهی است ولی انگار مشکل ما حتی در سطوح کلان هم همین بدیهیات است! چرا اینقدر بر «کشف» قیمت در بازار تاکید می شود؟ دقیقا چه چیزی بناست «کشف» شود؟اجازه دهید بیشتر توضیح بدهم: در یک مبادله بین خریدار و فروشنده کالا (و پول) رد و بدل می شود. خریدار می خرد چون تصور می کند که کالا ارزشی بیشتر از پولش دارد و در مورد فروشنده ماجرا برعکس است؛ پس اگر در بازار و با میل دو طرف مبادله ای رخ داد وضع هر دو طرف بهتر از قبل بهتر شده است؛ دو طرفی چیزی به دست آورده اند که از آنچه قبلا داشته اند (پول یا کالا) ارزش بیشتری دارد.
این بهتر شدن اوضاع دو طرف هم ربطی به رقابتی بودن یا نبودن بازار هم ندارد و همیشه صادق است. قیمت نسبت مبادله دو کالاست که در اقتصادهای پولی مترادف با مقداری است که یک کالا با «مرغوبترین» کالای آن اقتصاد (یعنی پول) مبادله می شود. مهمتر اینکه قیمت با «ارزش» (مطلوبیت ذهنی) کالا یکی نیست! وقتی کسی کالای 10 دلاری را در بازار می خرد معنی اش فقط می تواند این باشد که «ارزش» آن کالا بیشتر از 10 دلار است ولی دقیقا «چقدر» است را کسی حتی خود فرد هم نمی داند، ارزش ذهنی است!
حالا اگر تعداد فروشندگان و خریداران زیاد باشد قیمت های پیشنهادی تقریب بهتری از ارزش های ذهنی آنها به دست می دهد؛ تصور کنید من می خواهم فلان دستگاه را بخرم و فقط یک فروشنده داریم که قیمت 5000 دلاری پیشنهاد می دهد اگر خرید انجام شود یعنی ارزش دستگاه برای من بیشتر از 5000 دلار است (شاید حتی برای آن 50000 چوق هم خرج کنم) و برای فروشنده هم ارزش دستگاهش کمتر از 5000 دلار است (حتی شاید بار بخورد بخواهد آن را 4000 دلار هم رد کند). اما وقتی تعداد فروشندگان بیشتر شد و مثلا 4500 و 5000 و 55000 و ... پیشنهاد دادند یک اتفاق خوب می افتد: افراد در اقتصاد حدود مطلوبیت های یکدیگر را بهتر کشف می کنند و این یعنی سازوکار دقیقتر انتقال اطلاعات و دانش! اقتصاد خوب هم یعنی اقتصادی که با توجه به کمیابی منابع بتوان تولید و مصرف کالاها را به نظر آدم ها نزدیکتر کرد. وقتی دانش و اطلاعات بهتری داری اقتصاد بهتری هم داری، خیلی چیزها شاید کمتر تولید شوند یا نشوند و به جای آنها چیزهای دیگری عرضه شوند و ....
بازار بیش از فضایی برای داد و ستد در واقع یک سازوکار فراهم آوردن اطلاعات و دانش است که بدون آن اقتصاد چیزی کم دارد! وقتی دولت این رویه را به هم زند و فکر کند بهتر از خود افراد می داند کار به مشکل می خورد! چنین دولتی اجازه نمی دهد آدم ها حدس بزنند و آزمون و خطا کنند و طبیعی است که اوضاع آدم ها را بدتر کند! حرفش اینست که لازم نیست شما خیلی چیزی بدانید من بهتر از شماها می فهمم و بهتر است زندگی ات را با الویت های من تطبیق بدهی. شما آزادید هرچه من می گویم را گوش دهید! از نظر اقتصادی قیمتگذاری دستوری در واقع شلیک به چشم اقتصاد است. الله اعلم.
پ.ن: برای ورودی جدی به این موضوع بد نیست این مقاله کلاسیک از هایک را ببینید:
https://bit.ly/4hY31gw
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H
کمی بدیهی است ولی انگار مشکل ما حتی در سطوح کلان هم همین بدیهیات است! چرا اینقدر بر «کشف» قیمت در بازار تاکید می شود؟ دقیقا چه چیزی بناست «کشف» شود؟اجازه دهید بیشتر توضیح بدهم: در یک مبادله بین خریدار و فروشنده کالا (و پول) رد و بدل می شود. خریدار می خرد چون تصور می کند که کالا ارزشی بیشتر از پولش دارد و در مورد فروشنده ماجرا برعکس است؛ پس اگر در بازار و با میل دو طرف مبادله ای رخ داد وضع هر دو طرف بهتر از قبل بهتر شده است؛ دو طرفی چیزی به دست آورده اند که از آنچه قبلا داشته اند (پول یا کالا) ارزش بیشتری دارد.
این بهتر شدن اوضاع دو طرف هم ربطی به رقابتی بودن یا نبودن بازار هم ندارد و همیشه صادق است. قیمت نسبت مبادله دو کالاست که در اقتصادهای پولی مترادف با مقداری است که یک کالا با «مرغوبترین» کالای آن اقتصاد (یعنی پول) مبادله می شود. مهمتر اینکه قیمت با «ارزش» (مطلوبیت ذهنی) کالا یکی نیست! وقتی کسی کالای 10 دلاری را در بازار می خرد معنی اش فقط می تواند این باشد که «ارزش» آن کالا بیشتر از 10 دلار است ولی دقیقا «چقدر» است را کسی حتی خود فرد هم نمی داند، ارزش ذهنی است!
حالا اگر تعداد فروشندگان و خریداران زیاد باشد قیمت های پیشنهادی تقریب بهتری از ارزش های ذهنی آنها به دست می دهد؛ تصور کنید من می خواهم فلان دستگاه را بخرم و فقط یک فروشنده داریم که قیمت 5000 دلاری پیشنهاد می دهد اگر خرید انجام شود یعنی ارزش دستگاه برای من بیشتر از 5000 دلار است (شاید حتی برای آن 50000 چوق هم خرج کنم) و برای فروشنده هم ارزش دستگاهش کمتر از 5000 دلار است (حتی شاید بار بخورد بخواهد آن را 4000 دلار هم رد کند). اما وقتی تعداد فروشندگان بیشتر شد و مثلا 4500 و 5000 و 55000 و ... پیشنهاد دادند یک اتفاق خوب می افتد: افراد در اقتصاد حدود مطلوبیت های یکدیگر را بهتر کشف می کنند و این یعنی سازوکار دقیقتر انتقال اطلاعات و دانش! اقتصاد خوب هم یعنی اقتصادی که با توجه به کمیابی منابع بتوان تولید و مصرف کالاها را به نظر آدم ها نزدیکتر کرد. وقتی دانش و اطلاعات بهتری داری اقتصاد بهتری هم داری، خیلی چیزها شاید کمتر تولید شوند یا نشوند و به جای آنها چیزهای دیگری عرضه شوند و ....
بازار بیش از فضایی برای داد و ستد در واقع یک سازوکار فراهم آوردن اطلاعات و دانش است که بدون آن اقتصاد چیزی کم دارد! وقتی دولت این رویه را به هم زند و فکر کند بهتر از خود افراد می داند کار به مشکل می خورد! چنین دولتی اجازه نمی دهد آدم ها حدس بزنند و آزمون و خطا کنند و طبیعی است که اوضاع آدم ها را بدتر کند! حرفش اینست که لازم نیست شما خیلی چیزی بدانید من بهتر از شماها می فهمم و بهتر است زندگی ات را با الویت های من تطبیق بدهی. شما آزادید هرچه من می گویم را گوش دهید! از نظر اقتصادی قیمتگذاری دستوری در واقع شلیک به چشم اقتصاد است. الله اعلم.
پ.ن: برای ورودی جدی به این موضوع بد نیست این مقاله کلاسیک از هایک را ببینید:
https://bit.ly/4hY31gw
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H
Econlib
"The Use of Knowledge in Society" - Econlib
What is the problem we wish to solve when we try to construct a rational economic order? On certain familiar assumptions the answer is simple enough. If we possess all the relevant information, if we can start out from a given system of preferences, and if…
در باب قانون حجاب
فون هایک بزرگ می گفت که هرچقدر دست پارلمان بازتر باشد آزادی ادم ها محدودتر است؛ حرفش این بود که بنا نیست وکیل مردم در مجلس هر چیزی را به عنوان قانون برای خلق الله تصویب کند و هر مصوبه ای به صرف تصویب پارلمان «قانون» به حساب نمی آید. حرف مرد متفکر بیشتر برای شرایطی است که نمایندگان در سازوکاری دموکراتیک انتخاب شده باشند و بشود آنها را نماینده گروه های مختلف مردم دانست.
در شرایط فعلی ما ماجرا چنان تراژیک است که تنه به کمدی می زند! کسانی که از انتخاباتی با مشارکت حداقلی بیرون آمده اند چنان قانونی را تصویب می کنند که برای زمامدارانی با اوج محوبیت هم قفل است! گفته می شود برای حفظ فرهنگ و سنت و عفاف جامعه است ولی راستش نگارنده این سطور جز لبخند واکنشی ندارد! جامعه ای که اخلاقش را بناست آدم های سیاسی و دولت حفظ کنند یعنی باید اساسا با اخلاق خداحافظی کند. به قول روتبارد اینکه نگهبانی از اخلاق را به دولت بسپاریم مثل اینست که روباه را به نگهبانی مرغ ها گماشته باشیم!
این قانون اعلان جنگ به آدم های متمدن قرن بیست و یکمی است، پیامدهای مشخصی هم دارد که هر ادم عاقلی می فهمد ولی ظاهرا کسانی با لج و لج بازی های سیاسی بنا نیست دست از سر این مردم بردارند. جامعه خودش حواسش به حفظ اخلاقش هست و دستکاری آدم های سیاسی فقط کار را بدتر می کند. می فهمم که در حال اصلاحات! اقتصادی هستید و نمی شود سیاست و اجتماع را آزاد بگذارید ولی کسی که باد می کارد طوفان درو می کند. نمی دانم أساسا بختی برای اجرا می یابد یا خیر ولی حتی طرح آن توهین آمیز است. آدم های هیچ کاره مثل من باید دائم از ضرورت میهن دوستی علیرغم بدخواهی ها بگوییم ولی کسانی در قدرت بهانه لازم برای تنفر را در اختیار همه قرار می دهند!
حتی اگر بنا به برخی مصالح سیاسی! پلیسی کردن جامعه هدف باشد راهش این مسیر پرخطر و پرهزینه نیست؛ در مورد نود میلیون آدم صحبت می کنیم و اقتصادی ورشکسته و اوضاعی که هر دم وخیمتر می شود. پیش نیاز هر إصلاحات اقتصادی درجاتی از مقبولیت است وقتی با چنین قوانین مضحکی به مردم اعلان جنگ می دهی کار پیش نمی رود؛ چیزی هم حاصل شود باید خرج ساکت کردن رعیت کنی. بعید بدانم این بدیهیات را کسی نداند ولی ظاهرا رقابت های پیشا-جانشینی مرز نمی شناسد، الله اعلم.
https://bit.ly/41qbKSZ
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H
فون هایک بزرگ می گفت که هرچقدر دست پارلمان بازتر باشد آزادی ادم ها محدودتر است؛ حرفش این بود که بنا نیست وکیل مردم در مجلس هر چیزی را به عنوان قانون برای خلق الله تصویب کند و هر مصوبه ای به صرف تصویب پارلمان «قانون» به حساب نمی آید. حرف مرد متفکر بیشتر برای شرایطی است که نمایندگان در سازوکاری دموکراتیک انتخاب شده باشند و بشود آنها را نماینده گروه های مختلف مردم دانست.
در شرایط فعلی ما ماجرا چنان تراژیک است که تنه به کمدی می زند! کسانی که از انتخاباتی با مشارکت حداقلی بیرون آمده اند چنان قانونی را تصویب می کنند که برای زمامدارانی با اوج محوبیت هم قفل است! گفته می شود برای حفظ فرهنگ و سنت و عفاف جامعه است ولی راستش نگارنده این سطور جز لبخند واکنشی ندارد! جامعه ای که اخلاقش را بناست آدم های سیاسی و دولت حفظ کنند یعنی باید اساسا با اخلاق خداحافظی کند. به قول روتبارد اینکه نگهبانی از اخلاق را به دولت بسپاریم مثل اینست که روباه را به نگهبانی مرغ ها گماشته باشیم!
این قانون اعلان جنگ به آدم های متمدن قرن بیست و یکمی است، پیامدهای مشخصی هم دارد که هر ادم عاقلی می فهمد ولی ظاهرا کسانی با لج و لج بازی های سیاسی بنا نیست دست از سر این مردم بردارند. جامعه خودش حواسش به حفظ اخلاقش هست و دستکاری آدم های سیاسی فقط کار را بدتر می کند. می فهمم که در حال اصلاحات! اقتصادی هستید و نمی شود سیاست و اجتماع را آزاد بگذارید ولی کسی که باد می کارد طوفان درو می کند. نمی دانم أساسا بختی برای اجرا می یابد یا خیر ولی حتی طرح آن توهین آمیز است. آدم های هیچ کاره مثل من باید دائم از ضرورت میهن دوستی علیرغم بدخواهی ها بگوییم ولی کسانی در قدرت بهانه لازم برای تنفر را در اختیار همه قرار می دهند!
حتی اگر بنا به برخی مصالح سیاسی! پلیسی کردن جامعه هدف باشد راهش این مسیر پرخطر و پرهزینه نیست؛ در مورد نود میلیون آدم صحبت می کنیم و اقتصادی ورشکسته و اوضاعی که هر دم وخیمتر می شود. پیش نیاز هر إصلاحات اقتصادی درجاتی از مقبولیت است وقتی با چنین قوانین مضحکی به مردم اعلان جنگ می دهی کار پیش نمی رود؛ چیزی هم حاصل شود باید خرج ساکت کردن رعیت کنی. بعید بدانم این بدیهیات را کسی نداند ولی ظاهرا رقابت های پیشا-جانشینی مرز نمی شناسد، الله اعلم.
https://bit.ly/41qbKSZ
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H
انتخاب
متن کامل قانون جنجالی عفاف و حجاب
لایحه «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» معروف به لایحه حجاب پس از رفت و برگشتهای متعدد میان مجلس و شورای نگهبان در ۷۴ ماده و مجموعا در ۵ فصل تنظیم و به قانون تبدیل شد.
افسانه دولت
فیلم دستگیری سامر سلوم یکی از فرماندهان شبیحه (نیروهای شبه نظامی هوادار اسد) را تصادفی دیدم که هفت هشت نفر از انقلابیون مسلح (تحریرالشام یا ارتش آزاد یا ... را نمی دانم) او را در محاصره حاضران از مخیگاه بیرون می کشند و بعد سوار ماشین می کنند. کنارش فیلمی از چند سال قبل وی و دوران جنگ داخلی سوریه بود که قدرتی داشت و خانه ها را آتش می زد و ...
واقعا چه چیز باعث می شد یک نفر در این دو فیلم اینقدر متفاوت باشد؟ فارغ از تعداد، چه بسا ماه قبل بود جای دستگیرکننده و دستگیرشونده عوض می شد! تلاش برای پاسخ به این سوال می تواند مضمون بحث نظری جالب درباره دولت باشد. چیزی که باید متوجه باشیم اینست که لزوما تعداد افراد و مسلح بودنشان مهم نیست چیزی مهمتر در میان است. دولت پدیده غریبی است، وقتی حمایت دولت را داری انگار می دانی یک خدای زمینی (دولت) پشت توست؛ قدرت «مشروع» داری و و می توانی کارت را پیش ببری. در اقتصاد هم ماجرا متفاوت نیست وقتی حمایت دولت در کار است می توانی نگران دشمن (بازار) نباشی. حمایت گرایی و سیاست صنعتی و ... همه بر اساس این منطق جلو می روند.
چیزی که باید از این ماجرا آموخت اینست که دولت، هر دولتی، دقیقا همین «ایده خدای زمینی» است؛ توپ و تانک و آژان و داغ و درفش البته مهم هستند ولی قدرت واقعی دولت در تصرف فضای میان دو گوش شماست! دولتی موفق است که اطاعت را تبدیل به تکلیف و وظیفه کند. دولت وقتی می تواند دولت بماند که اول ذهن شما را تسخیر کند، دولت بدون افسانه و اسطوره باقی نمی ماند؛ شاید بد نباشد کتاب دولت در جامعه را یک بار بخوانیم، الله اعلم.
https://bit.ly/3OUxO0s
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H
فیلم دستگیری سامر سلوم یکی از فرماندهان شبیحه (نیروهای شبه نظامی هوادار اسد) را تصادفی دیدم که هفت هشت نفر از انقلابیون مسلح (تحریرالشام یا ارتش آزاد یا ... را نمی دانم) او را در محاصره حاضران از مخیگاه بیرون می کشند و بعد سوار ماشین می کنند. کنارش فیلمی از چند سال قبل وی و دوران جنگ داخلی سوریه بود که قدرتی داشت و خانه ها را آتش می زد و ...
واقعا چه چیز باعث می شد یک نفر در این دو فیلم اینقدر متفاوت باشد؟ فارغ از تعداد، چه بسا ماه قبل بود جای دستگیرکننده و دستگیرشونده عوض می شد! تلاش برای پاسخ به این سوال می تواند مضمون بحث نظری جالب درباره دولت باشد. چیزی که باید متوجه باشیم اینست که لزوما تعداد افراد و مسلح بودنشان مهم نیست چیزی مهمتر در میان است. دولت پدیده غریبی است، وقتی حمایت دولت را داری انگار می دانی یک خدای زمینی (دولت) پشت توست؛ قدرت «مشروع» داری و و می توانی کارت را پیش ببری. در اقتصاد هم ماجرا متفاوت نیست وقتی حمایت دولت در کار است می توانی نگران دشمن (بازار) نباشی. حمایت گرایی و سیاست صنعتی و ... همه بر اساس این منطق جلو می روند.
چیزی که باید از این ماجرا آموخت اینست که دولت، هر دولتی، دقیقا همین «ایده خدای زمینی» است؛ توپ و تانک و آژان و داغ و درفش البته مهم هستند ولی قدرت واقعی دولت در تصرف فضای میان دو گوش شماست! دولتی موفق است که اطاعت را تبدیل به تکلیف و وظیفه کند. دولت وقتی می تواند دولت بماند که اول ذهن شما را تسخیر کند، دولت بدون افسانه و اسطوره باقی نمی ماند؛ شاید بد نباشد کتاب دولت در جامعه را یک بار بخوانیم، الله اعلم.
https://bit.ly/3OUxO0s
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H
فروشگاه اینترنتی ایران کتاب
کتاب دولت در جامعه اثر جوئل میگدال | ایران کتاب
خرید کتاب دولت در جامعه نویسنده جوئل میگدال مترجم محمدتقی دلفروز انتشارات کویر