آینده اقتدارگرایی؛ امنیت یا نوآوری؟
در کشورهای اقتدارگرا همیشه این دغدغه وجود دارد که چطور میان نوآوری های رشدافزا (که نیازمند یک جامعه باز و آزادی هستند) با پارانویای همیشگی دولتی ها توازن برقرار کنیم. به زبان دیگر، این دولت ها باید اجازه دهند جامعه آزمون و خطا کند تا نوآوری در اقتصاد را شاهد باشیم ولی در این صورت هم به نظرشان دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و خرابکارها! قدرت می گیرند.
چین در مواجهه با تکنولوژی های جدید با چالشی مشابه روبه روست، اوایل در مورد اینترنت تصور می شد که نمی توانند از پس کنترل آن بربیایند ولی امروز می بینیم که ظاهرا توانستند؛ فیلترینگ شدید پلتفرم های خارجی و سانسور شدید داخلی ها موفق بوده است. از شرکت های بزرگ مثل علی بابا و تنسنت (همان مالک وی چت) زهرچشم گرفته اند تا خلاف منویات حزب عمل نکنند. حالا اما هوش مصنوعی مُد شده است و چینی ها به دنبال کنترل آن هستند تا مبادا محتوای خرابکارانه! به گوش ملت برسد. چت جی پی تی که فیلتر شده است و پلتفرم های داخلی مشابه را هم مجبور به ثبت دقیق الگوریتم ها و داده های مرتبط کرده اند.
ظاهرا دستورالعمل ها و راهنمایی برای حفظ «ارزش های سوسیالیستی» و به چالش نکشیدن قدرت دولت فخیمه چین هم صادر شده است تا محتوای نامناسب پیشنهاد ندهند. مثلا اگر در نرم افزارهای هوش مصنوعی در مورد شخص شی جی پینگ بپرسید جوابی نمی گیرید! کسی هم خلاف کرد که حسابش با کرام الکاتبین است. دنبال این هستند که یک هوش مصنوعی کمونیست تحویل بدهند که دشمنان خلق را خوشحال نکند!
به این ترتیب هوش مصنوعی وقتی با مصرف کننده عادی و شهروندان سروکار دارد به شدت محدود و مهار شده است. اما در استفاده های تجاری و شرکتی از هوش مصنوعی راه را باز گذاشته و سرمایه گذاری های سنگینی انجام داده اند (یک نمونه صندوق سرمایه گذاری در هوش مصنوعی شنزن با ارزش 14 میلیارد دلار که به طور در سرمایه گذاری در حوزه امنیت داده های شرکتی فعال می کند). اما این نرم افزارها باید از داده های مناسب (شرکتی) یاد بگیرند تا به کارایی مناسب برسند! این داده ها هم داخل شرکت هاست، برای دسترس پذیرتر کردن آنها «بورس داده» راه انداخته اند. در این بورس ها، داده های شرکت ها در حوزه های مختلف (مثلا میزان مصرف برق و انرژی و دیگر جزئیات فنی برای ارزیابی واقعی تر اقتصاد) را به محصولات اطلاعاتی استاندارد تبدیل می کنند و به فروش می گذارند؛ این طور ببینید که حتی شرکت های کوچک هم می توانند از داده های غول های تکنولوژی استفاده کنند و دیگر آنها برتری اطلاعاتی قبلی را ندارند.
امروز حدود 50 تا از این بورس ها در چین داریم! بامزه اینجاست که حتی اطلاعات پرستاران و پزشکان و تخت های بیمارستانی هم به فروش می رسد که به شرکت های خدمات پزشکی و دارویی در تصمیم گیری کمک می کنند، حتی می توانید «داده ها» را وثیقه بگذارید و وام بگیرید. بحث ارزشگذاری داده های شرکت ها هم داغ است و اینکه در ترازنامه شرکت ها هم بیاید! اما این هم چالش های خودش را دارد وقتی داده ها را به بازار می سپاری شاید به دست امریکایی ها بیفتد که این برای چینی ها به معنای خطرات جدی امنیت ملی است، بماند که با تمام مراقبت ها خطر نشت داده های حساس! همیشه وجود دارد؛ وقتی در جعبه پاندورا را باز می کنی خیلی نمی توانی عاقبت کار را پیش بینی کنی. همین تعارض میان نوآوری و امنیت پیشرفت هوش مصنوعی در حوزه تجاری را هم کند می کند و باید نشست و دید چه می شود، والله اعلم.
https://bit.ly/3TSkZr0
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در کشورهای اقتدارگرا همیشه این دغدغه وجود دارد که چطور میان نوآوری های رشدافزا (که نیازمند یک جامعه باز و آزادی هستند) با پارانویای همیشگی دولتی ها توازن برقرار کنیم. به زبان دیگر، این دولت ها باید اجازه دهند جامعه آزمون و خطا کند تا نوآوری در اقتصاد را شاهد باشیم ولی در این صورت هم به نظرشان دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و خرابکارها! قدرت می گیرند.
چین در مواجهه با تکنولوژی های جدید با چالشی مشابه روبه روست، اوایل در مورد اینترنت تصور می شد که نمی توانند از پس کنترل آن بربیایند ولی امروز می بینیم که ظاهرا توانستند؛ فیلترینگ شدید پلتفرم های خارجی و سانسور شدید داخلی ها موفق بوده است. از شرکت های بزرگ مثل علی بابا و تنسنت (همان مالک وی چت) زهرچشم گرفته اند تا خلاف منویات حزب عمل نکنند. حالا اما هوش مصنوعی مُد شده است و چینی ها به دنبال کنترل آن هستند تا مبادا محتوای خرابکارانه! به گوش ملت برسد. چت جی پی تی که فیلتر شده است و پلتفرم های داخلی مشابه را هم مجبور به ثبت دقیق الگوریتم ها و داده های مرتبط کرده اند.
ظاهرا دستورالعمل ها و راهنمایی برای حفظ «ارزش های سوسیالیستی» و به چالش نکشیدن قدرت دولت فخیمه چین هم صادر شده است تا محتوای نامناسب پیشنهاد ندهند. مثلا اگر در نرم افزارهای هوش مصنوعی در مورد شخص شی جی پینگ بپرسید جوابی نمی گیرید! کسی هم خلاف کرد که حسابش با کرام الکاتبین است. دنبال این هستند که یک هوش مصنوعی کمونیست تحویل بدهند که دشمنان خلق را خوشحال نکند!
به این ترتیب هوش مصنوعی وقتی با مصرف کننده عادی و شهروندان سروکار دارد به شدت محدود و مهار شده است. اما در استفاده های تجاری و شرکتی از هوش مصنوعی راه را باز گذاشته و سرمایه گذاری های سنگینی انجام داده اند (یک نمونه صندوق سرمایه گذاری در هوش مصنوعی شنزن با ارزش 14 میلیارد دلار که به طور در سرمایه گذاری در حوزه امنیت داده های شرکتی فعال می کند). اما این نرم افزارها باید از داده های مناسب (شرکتی) یاد بگیرند تا به کارایی مناسب برسند! این داده ها هم داخل شرکت هاست، برای دسترس پذیرتر کردن آنها «بورس داده» راه انداخته اند. در این بورس ها، داده های شرکت ها در حوزه های مختلف (مثلا میزان مصرف برق و انرژی و دیگر جزئیات فنی برای ارزیابی واقعی تر اقتصاد) را به محصولات اطلاعاتی استاندارد تبدیل می کنند و به فروش می گذارند؛ این طور ببینید که حتی شرکت های کوچک هم می توانند از داده های غول های تکنولوژی استفاده کنند و دیگر آنها برتری اطلاعاتی قبلی را ندارند.
امروز حدود 50 تا از این بورس ها در چین داریم! بامزه اینجاست که حتی اطلاعات پرستاران و پزشکان و تخت های بیمارستانی هم به فروش می رسد که به شرکت های خدمات پزشکی و دارویی در تصمیم گیری کمک می کنند، حتی می توانید «داده ها» را وثیقه بگذارید و وام بگیرید. بحث ارزشگذاری داده های شرکت ها هم داغ است و اینکه در ترازنامه شرکت ها هم بیاید! اما این هم چالش های خودش را دارد وقتی داده ها را به بازار می سپاری شاید به دست امریکایی ها بیفتد که این برای چینی ها به معنای خطرات جدی امنیت ملی است، بماند که با تمام مراقبت ها خطر نشت داده های حساس! همیشه وجود دارد؛ وقتی در جعبه پاندورا را باز می کنی خیلی نمی توانی عاقبت کار را پیش بینی کنی. همین تعارض میان نوآوری و امنیت پیشرفت هوش مصنوعی در حوزه تجاری را هم کند می کند و باید نشست و دید چه می شود، والله اعلم.
https://bit.ly/3TSkZr0
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
The Economist
China is shoring up the great firewall for the AI age
The Communist Party has created a thriving but sanitised digital economy. Can it do the same with artificial intelligence?
داستان دو محمد!
امارات متحده عربی (محمد بن زاید) و عربستان سعودی (محمد بن سلمان) از نگاه بسیاری افراد متحدین همدیگر به شمار می آیند. در تحریم قطر و عملیات نظامی علیه یمنی ها همکاری های جدی داشتند و به تازگی هم هر دو به درجاتی از یانکی ها فاصله گرفته اند و به مسکو و پکن نزدیک شده اند. اما سر بزرگ قضیه زیر لحاف است و رقابت شدید زیرپوستی بین آنها حاکم است.
اولی بر سر جذب سرمایه های خارجی است؛ آغاز ماجرا به 2009 و بانک مرکزی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برمی گردد که بنا بود یک اتحادیه پولی ایجاد کنند. امارات از این گله داشت که چرا دفتر اصلی باید در ریاض باشد و البته کل پروژه اتحادیه به جایی نرسید. امارات در جذب سرمایه خارجی خیلی بهتر عمل کرده و بیش از 70 درصد شرکت های معظم فراملیتی در دوبی دفتر دارند ولی ریاض هم به یمن افزایش قیمت نفت بر سر بحران اوکراین اوضاع خوبی دارد و البته خیلی از شرکت ها را ترغیب (و چه بسا تهدید!) می کند که دفاتر خود را به سرزمین حجاز انتقال دهند. در حوزه انرژی هم هردو کشور از بازیگران اصلی هستند ولی اختلاف آنها گاه و بیگاه گل می کند؛ از جمله پیشنهاد عربستان برای کاهش تولید نفت تا آخر سال 2022 که امارات با آن مخالفت کرد.
رقابت غریبی هم بر سر پرستیژ و تصویر جهانی بر هر دو حاکم است و هر دو سعی می کنند خود را به رخ جهانیان بکشند، حکام حجاز کنفرانس فیوچر اینوستمت اینیشیتو(متولی آن صندوقی به همین نام است که توسط صندوق ثروت ملی عربستان بنیان نهاده شده) برگزار می کند و اماراتی ها میزبان رویدادهای مجمع جهانی اقتصاد (دابلیو. ای. اف.) هستند؛ هر دو هم برای حضور بیشتر چهره های مشهور و سرمایه گذاران بزرگ برای حل مشکلات جهانی. اکسپو 2020 دوبی را هم که شنیده ایم و عربستان برای 2030 برنامه دارد. موارد مشابهی هم برای سازمان تجارت جهانی و البته تغییر اقلیم نیز در امارات در جریان است. عربستان حتی نخواسته از قطر عقب بماند و برای جام جهانی و فوتبال هم سرمایه گذاری زیادی (همان حدود طلب همیشگی ایران از کره یعنی حدود 6 میلیارد دلار) کرده و البته برای عقب نماندن از اماراتی ها حتی بزرگترین فستیوال موسیقی خاورمیانه را برگزار کرده است؛ چیزی که شاید یک دهه قبل هم ناممکن به نظر می رسید.
هر دو کشور به دنبال تبدیل شدن به هاب حمل و نقل و کسب و کار منطقه هستند، از قرار اماراتی ها روی بندر خلیفه و جبل علی کار می کنند و عربستان روی جده متمرکز است. یکی هواپیمایی امارات را تقویت می کند و دیگری هواپیمای ریاض را راه انداخته و البته بناست 100 میلیارد دلار! خرج ساخت زیرساخت های لجستیکی کند. پروژه نئوم هم که دیگری نیازی به اشاره ندارد. یک سیاست جالبی حاکم حجاز این بود که در راستای حمایت از تولید در داخل، تعرفه ترجیحی کالاهایی که در تولیدشان از نهاده های اسرائیلی استفاده شده یا در مناطق آزاد (یعنی همان امارات!) ساخته می شوند را حذف کردند.
طرفین برای مهار یکدیگر شاید بیشتر به سمت پکن و مسکو و حتی ایران هم بروند که این شاید امریکا را وادار به بازنگری در رویکردش نسبت به خاورمیانه کند؛ می دانیم که شلوغی در خاورمیانه فقط به آن منطقه محدود نمی ماند!
متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید:
https://bit.ly/3vTRZFC
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
امارات متحده عربی (محمد بن زاید) و عربستان سعودی (محمد بن سلمان) از نگاه بسیاری افراد متحدین همدیگر به شمار می آیند. در تحریم قطر و عملیات نظامی علیه یمنی ها همکاری های جدی داشتند و به تازگی هم هر دو به درجاتی از یانکی ها فاصله گرفته اند و به مسکو و پکن نزدیک شده اند. اما سر بزرگ قضیه زیر لحاف است و رقابت شدید زیرپوستی بین آنها حاکم است.
اولی بر سر جذب سرمایه های خارجی است؛ آغاز ماجرا به 2009 و بانک مرکزی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برمی گردد که بنا بود یک اتحادیه پولی ایجاد کنند. امارات از این گله داشت که چرا دفتر اصلی باید در ریاض باشد و البته کل پروژه اتحادیه به جایی نرسید. امارات در جذب سرمایه خارجی خیلی بهتر عمل کرده و بیش از 70 درصد شرکت های معظم فراملیتی در دوبی دفتر دارند ولی ریاض هم به یمن افزایش قیمت نفت بر سر بحران اوکراین اوضاع خوبی دارد و البته خیلی از شرکت ها را ترغیب (و چه بسا تهدید!) می کند که دفاتر خود را به سرزمین حجاز انتقال دهند. در حوزه انرژی هم هردو کشور از بازیگران اصلی هستند ولی اختلاف آنها گاه و بیگاه گل می کند؛ از جمله پیشنهاد عربستان برای کاهش تولید نفت تا آخر سال 2022 که امارات با آن مخالفت کرد.
رقابت غریبی هم بر سر پرستیژ و تصویر جهانی بر هر دو حاکم است و هر دو سعی می کنند خود را به رخ جهانیان بکشند، حکام حجاز کنفرانس فیوچر اینوستمت اینیشیتو(متولی آن صندوقی به همین نام است که توسط صندوق ثروت ملی عربستان بنیان نهاده شده) برگزار می کند و اماراتی ها میزبان رویدادهای مجمع جهانی اقتصاد (دابلیو. ای. اف.) هستند؛ هر دو هم برای حضور بیشتر چهره های مشهور و سرمایه گذاران بزرگ برای حل مشکلات جهانی. اکسپو 2020 دوبی را هم که شنیده ایم و عربستان برای 2030 برنامه دارد. موارد مشابهی هم برای سازمان تجارت جهانی و البته تغییر اقلیم نیز در امارات در جریان است. عربستان حتی نخواسته از قطر عقب بماند و برای جام جهانی و فوتبال هم سرمایه گذاری زیادی (همان حدود طلب همیشگی ایران از کره یعنی حدود 6 میلیارد دلار) کرده و البته برای عقب نماندن از اماراتی ها حتی بزرگترین فستیوال موسیقی خاورمیانه را برگزار کرده است؛ چیزی که شاید یک دهه قبل هم ناممکن به نظر می رسید.
هر دو کشور به دنبال تبدیل شدن به هاب حمل و نقل و کسب و کار منطقه هستند، از قرار اماراتی ها روی بندر خلیفه و جبل علی کار می کنند و عربستان روی جده متمرکز است. یکی هواپیمایی امارات را تقویت می کند و دیگری هواپیمای ریاض را راه انداخته و البته بناست 100 میلیارد دلار! خرج ساخت زیرساخت های لجستیکی کند. پروژه نئوم هم که دیگری نیازی به اشاره ندارد. یک سیاست جالبی حاکم حجاز این بود که در راستای حمایت از تولید در داخل، تعرفه ترجیحی کالاهایی که در تولیدشان از نهاده های اسرائیلی استفاده شده یا در مناطق آزاد (یعنی همان امارات!) ساخته می شوند را حذف کردند.
طرفین برای مهار یکدیگر شاید بیشتر به سمت پکن و مسکو و حتی ایران هم بروند که این شاید امریکا را وادار به بازنگری در رویکردش نسبت به خاورمیانه کند؛ می دانیم که شلوغی در خاورمیانه فقط به آن منطقه محدود نمی ماند!
متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید:
https://bit.ly/3vTRZFC
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Foreign Policy
The Hidden Rivalry of Saudi Arabia and the UAE
The two countries look like allies—but are increasingly regional competitors.
اوضاع ما در آن حوزه قبیحه!
در شاخص آزادی انسانی رتبه درخشانی نداریم، 161 در میان 165 کشور؛ لزوما ربطی به اوضاع اقتصادی ندارد، می بینیم که رتبه عربستان سعودی هم 157 است، والله اعلم.
گزارش کامل را اینجا ببینید.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در شاخص آزادی انسانی رتبه درخشانی نداریم، 161 در میان 165 کشور؛ لزوما ربطی به اوضاع اقتصادی ندارد، می بینیم که رتبه عربستان سعودی هم 157 است، والله اعلم.
گزارش کامل را اینجا ببینید.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خصوصیسازی، یک ژست شیک دولتی
در اولین روز از همایش چشمانداز اقتصاد ایران ۱۴۰۳، یکی از پنلهای تخصصی با نام «پرونده باز خصوصیسازی و مولدسازی اموال مازاد» به واکاوی این سیاست در ایران پرداخت.
این پنل که با حضور موسی غنینژاد، حسین قربانزاده، اسماعیل شجاعی، عبدالعلی میرکوهی و امیر حسین خالقی برگزار شد به فاصله زیاد حرف تا عمل دولت در زمینه خصوصیسازی پرداخت.
ویدئو کامل در اکوایران
https://www.tgoop.com/ecoiran_webtv/27696
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در اولین روز از همایش چشمانداز اقتصاد ایران ۱۴۰۳، یکی از پنلهای تخصصی با نام «پرونده باز خصوصیسازی و مولدسازی اموال مازاد» به واکاوی این سیاست در ایران پرداخت.
این پنل که با حضور موسی غنینژاد، حسین قربانزاده، اسماعیل شجاعی، عبدالعلی میرکوهی و امیر حسین خالقی برگزار شد به فاصله زیاد حرف تا عمل دولت در زمینه خصوصیسازی پرداخت.
ویدئو کامل در اکوایران
https://www.tgoop.com/ecoiran_webtv/27696
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دولتهراسی یا دولتستیزی
با مهدی خان الیاسی در دیدار نیوز گفتگو کردیم و به نظرم چیز بدی هم از آب در نیامد.
فیلم کامل گفتگو را اینجا ببینید.
@didarnews1| @didarnewsir
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
با مهدی خان الیاسی در دیدار نیوز گفتگو کردیم و به نظرم چیز بدی هم از آب در نیامد.
فیلم کامل گفتگو را اینجا ببینید.
@didarnews1| @didarnewsir
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در مصائب نمودارکشی!
در شرایط حاضر کشور صحبت از حداقل حقوق/دستمزد خیلی جالب نیست؛ کارگر و کارمند دارد زیر بار فشار زندگی له می شود و چانه زدن سر این یا آن درصد افزایش حداقل حقوق معلوم نیست چقدر به آدم ها کمک می کند. کاررزاری راه افتاده است که حداقل حقوق ماهانه به 15 میلیون برسد؛ البته که دریافتی نیروی کار با توجه به عیدی و سنوات و ... بیشتر از این خواهد بود ولی حتی در این حالت هم بعید است جایی از زندگی یک خانواده را بگیرد.
اما از نمودارکش های وطنی زیاد می شنویم که اینکه حقوق نیروی کار به حد کافی بالا نیست ناشی از سودجویی کارفرماهاست؛ متوسط هزینه حقوق/دستمزد از بهای تمام شده محصولات در خدمات مختلف 5 درصد است که در مقایسه با سهم مواد اولیه بسیار کمتر در می آید. پس چرا اینقدر حساسیت روی 5 درصد؟ واقعیت اینست که این «استدلال» ضعف های جدی دارد و نشان از این است که به تفاوت هزینه نیروی کار و دیگر هزینه های «سرمایه در گردشی» بنگاه توجه نداریم:
1. اعداد متوسط چیز زیادی به ما نمی گویند؛ سهم هزینه ها برای مثال در بنگاه های خدماتی و کاربر احتمالا بسیار بیشتر از 5 درصد است و اثر افزایش هزینه های نیروی کار روی صنایع مختلف یکسان نیست.
2. زمان پرداخت حقوق/دستمزد دوره ای به صورت منظم (روزانه،هفتگی،ماهانه یا حتی فصلی) است این یعنی نیاز به پول نقدی کافی برای پرداخت در دوره یاد شده؛ یادمان باشد در آزادترین اقتصادها هم تاخیر در پرداخت به کارگر/کارمند پذیرفتنی نیست. در مورد مواد اولیه اغلب پرداخت ها یکباره است و فضای چانه زنی بیشتری وجود دارد.
3. مقدار کل حقوق و دستمزد در کوتاه مدت کم وبیش«ثابت» است ولی در مورد مواد اولیه با توجه به شرایط بازار می تواند به شدت متغیر باشد.
4. حقوق/دستمزد جریان نقدی را به طور مستقیم متاثر می کند و معنایش خروج آنی پول نقد از شرکت است ولی در مورد مواد اولیه تاثیر با تاخیر و غیرمستقیم است چرا که امکان چانه زنی با تامین کنندگان وجود دارد.
5. مواد اولیه به مقدار معین (با توجه به تکنولوژی مورداستفاده) وجود نداشته باشند کل عملیات شرکت باید تعطیل یا به طور جدی اصطلاح شود ولی در مورد بخش هایی از نیروی کار علیرغم اهمیت آن انعطاف بیشتری برقرار است.
6. به ویژه برای واحدهای صنعتی بزرگ تعداد زیاد نیروی انسانی حساسیت زیادی را روی شرکت ایجاد می کند، به دلیل پیامدهای اجتماعی به ویژه در مناطق دور از تهران دستتان در تعدیل باز نیست و با توصیه و سفارش زیادی روبه رو می شوید که از زیر آنها در رفتن همیشه ممکن نیست. وقتی هزینه های را بالا بردید در مورد نیروی کار دیگر نمی توانید به راحتی آنها را کاهش دهید.
و ...
یکی چیز را یادمان باشد آدم ها برای سود کار می کنند و کارفرما و نیروی کار از این منظر تفاوتی ندارند؛ طبیعی است که کارفرما می خواهد با حداقل پرداختی کارش را پیش ببرد و نیروی کار هم بیشترین میزان را بگیرد.اما هرگونه فضولی دولتی ها هم کار را بدتر می کند؛ دولت فخیمه اگر خیلی به فکر مردم است فکری به حال تحریم، مالیات، فضای کسب و کار و هزار درد بی درمان دیگر بکند؛ ژست حمایت از حقوق کارگر و کارمند شاید رای بخرد ولی در این شرایط بد اقتصادی حتی در صورت اجرای قوانین احتمالا شاهد تعدیل های گسترده و تعطیلی و بدتر شدن اوضاع بسیاری از افراد خواهیم بود. در واقع بهترین عامل موثر در رفاه کارگر و کارمند رشد اقتصادی مستمر است تا امکان انتخاب و چانه زنی داشته باشند والا از چند تا دولتی میان مایه و کاسب اعتراض که کاری برنمی آید. والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در شرایط حاضر کشور صحبت از حداقل حقوق/دستمزد خیلی جالب نیست؛ کارگر و کارمند دارد زیر بار فشار زندگی له می شود و چانه زدن سر این یا آن درصد افزایش حداقل حقوق معلوم نیست چقدر به آدم ها کمک می کند. کاررزاری راه افتاده است که حداقل حقوق ماهانه به 15 میلیون برسد؛ البته که دریافتی نیروی کار با توجه به عیدی و سنوات و ... بیشتر از این خواهد بود ولی حتی در این حالت هم بعید است جایی از زندگی یک خانواده را بگیرد.
اما از نمودارکش های وطنی زیاد می شنویم که اینکه حقوق نیروی کار به حد کافی بالا نیست ناشی از سودجویی کارفرماهاست؛ متوسط هزینه حقوق/دستمزد از بهای تمام شده محصولات در خدمات مختلف 5 درصد است که در مقایسه با سهم مواد اولیه بسیار کمتر در می آید. پس چرا اینقدر حساسیت روی 5 درصد؟ واقعیت اینست که این «استدلال» ضعف های جدی دارد و نشان از این است که به تفاوت هزینه نیروی کار و دیگر هزینه های «سرمایه در گردشی» بنگاه توجه نداریم:
1. اعداد متوسط چیز زیادی به ما نمی گویند؛ سهم هزینه ها برای مثال در بنگاه های خدماتی و کاربر احتمالا بسیار بیشتر از 5 درصد است و اثر افزایش هزینه های نیروی کار روی صنایع مختلف یکسان نیست.
2. زمان پرداخت حقوق/دستمزد دوره ای به صورت منظم (روزانه،هفتگی،ماهانه یا حتی فصلی) است این یعنی نیاز به پول نقدی کافی برای پرداخت در دوره یاد شده؛ یادمان باشد در آزادترین اقتصادها هم تاخیر در پرداخت به کارگر/کارمند پذیرفتنی نیست. در مورد مواد اولیه اغلب پرداخت ها یکباره است و فضای چانه زنی بیشتری وجود دارد.
3. مقدار کل حقوق و دستمزد در کوتاه مدت کم وبیش«ثابت» است ولی در مورد مواد اولیه با توجه به شرایط بازار می تواند به شدت متغیر باشد.
4. حقوق/دستمزد جریان نقدی را به طور مستقیم متاثر می کند و معنایش خروج آنی پول نقد از شرکت است ولی در مورد مواد اولیه تاثیر با تاخیر و غیرمستقیم است چرا که امکان چانه زنی با تامین کنندگان وجود دارد.
5. مواد اولیه به مقدار معین (با توجه به تکنولوژی مورداستفاده) وجود نداشته باشند کل عملیات شرکت باید تعطیل یا به طور جدی اصطلاح شود ولی در مورد بخش هایی از نیروی کار علیرغم اهمیت آن انعطاف بیشتری برقرار است.
6. به ویژه برای واحدهای صنعتی بزرگ تعداد زیاد نیروی انسانی حساسیت زیادی را روی شرکت ایجاد می کند، به دلیل پیامدهای اجتماعی به ویژه در مناطق دور از تهران دستتان در تعدیل باز نیست و با توصیه و سفارش زیادی روبه رو می شوید که از زیر آنها در رفتن همیشه ممکن نیست. وقتی هزینه های را بالا بردید در مورد نیروی کار دیگر نمی توانید به راحتی آنها را کاهش دهید.
و ...
یکی چیز را یادمان باشد آدم ها برای سود کار می کنند و کارفرما و نیروی کار از این منظر تفاوتی ندارند؛ طبیعی است که کارفرما می خواهد با حداقل پرداختی کارش را پیش ببرد و نیروی کار هم بیشترین میزان را بگیرد.اما هرگونه فضولی دولتی ها هم کار را بدتر می کند؛ دولت فخیمه اگر خیلی به فکر مردم است فکری به حال تحریم، مالیات، فضای کسب و کار و هزار درد بی درمان دیگر بکند؛ ژست حمایت از حقوق کارگر و کارمند شاید رای بخرد ولی در این شرایط بد اقتصادی حتی در صورت اجرای قوانین احتمالا شاهد تعدیل های گسترده و تعطیلی و بدتر شدن اوضاع بسیاری از افراد خواهیم بود. در واقع بهترین عامل موثر در رفاه کارگر و کارمند رشد اقتصادی مستمر است تا امکان انتخاب و چانه زنی داشته باشند والا از چند تا دولتی میان مایه و کاسب اعتراض که کاری برنمی آید. والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Hamibash
کانال راهبرد
یادداشت های سیاست و اقتصاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوروز مبارک بر تمام اهالی ایران بزرگ فرهنگی
در کنار این عزیزان اقتصاددان، بنده مخلص که اقتصاددان نیستم ولی اقتصاددانان را دوست دارم سال نو را خدمتتان تبریک عرض میکنم. سپاس از اکوایران که این فرصت را فراهم کرد. امیدوارم امسال اوضاع بهتری از پارسال برای همه ساکنان این گربه بزرگ در فاصله خزر تا خلیج فارس باشد، و الله اعلم.
@ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در کنار این عزیزان اقتصاددان، بنده مخلص که اقتصاددان نیستم ولی اقتصاددانان را دوست دارم سال نو را خدمتتان تبریک عرض میکنم. سپاس از اکوایران که این فرصت را فراهم کرد. امیدوارم امسال اوضاع بهتری از پارسال برای همه ساکنان این گربه بزرگ در فاصله خزر تا خلیج فارس باشد، و الله اعلم.
@ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
عیدی اکادمی دنیای اقتصاد
دوره رایگان تصویری «آشنایی با مکاتب اقتصادی»
مدرس: دکتر موسی غنینژاد
مدت دوره: ۶ فصل
زمان دوره: ۴ ساعت و ۳۰ دقیقه
اینجا ببینید
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
دوره رایگان تصویری «آشنایی با مکاتب اقتصادی»
مدرس: دکتر موسی غنینژاد
مدت دوره: ۶ فصل
زمان دوره: ۴ ساعت و ۳۰ دقیقه
اینجا ببینید
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در باب روش شناسی علم اقتصاد
با دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان و مؤلف کتاب «گفتارهایی در روش شناسی علم اقتصاد» درباره این کتاب گفتوگو کردم.
استاد در قسمت اول از این گفتوگو، درباره روش شناسی پوزیتیویستی و تأثیر آن بر فلسفه معاصر توضیح میدهد و به تفاوت علوم انسانی و علوم تجربی و همچنین فرایند جذب شدن اقتصاددانان به پوزیتیویسم اشاره میکند.
پوزیتیویسم در نیمه قرن بیستم پا به عرصه علم اقتصاد گذاشت. شاید بتوان علت اصلی استقبال اقتصاددانان از برخی مواضع گیریهای پوزیتیویستی را ناشی از توسعه روزافزون روشهای آماری در خصوص دادههای تجربی و تاریخی دانست.
این ویدئو را در اینجا هم می توانید ببینید.
نسخه صوتی
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
با دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان و مؤلف کتاب «گفتارهایی در روش شناسی علم اقتصاد» درباره این کتاب گفتوگو کردم.
استاد در قسمت اول از این گفتوگو، درباره روش شناسی پوزیتیویستی و تأثیر آن بر فلسفه معاصر توضیح میدهد و به تفاوت علوم انسانی و علوم تجربی و همچنین فرایند جذب شدن اقتصاددانان به پوزیتیویسم اشاره میکند.
پوزیتیویسم در نیمه قرن بیستم پا به عرصه علم اقتصاد گذاشت. شاید بتوان علت اصلی استقبال اقتصاددانان از برخی مواضع گیریهای پوزیتیویستی را ناشی از توسعه روزافزون روشهای آماری در خصوص دادههای تجربی و تاریخی دانست.
این ویدئو را در اینجا هم می توانید ببینید.
نسخه صوتی
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نقطه عطف 1402!
در این برنامه جالب با 9 نفر دیگر اختلاط های بامزه ای کردیم، ببینید که جالب است؛
خلاصه: آیا نشانهها و قرائن ایران را در نقطه عطف نشان میدهند؟ برای پاسخ به این سوال اکوایران ترندهای پربحث فضای آنلاین و مجازی در سال گذشته را احصا کرد و در اختیار ۱۰ صاحب نظر از ۱۰ حوزه مختلف فنی گذاشت.
ویدئو کامل را اینجا ببینید.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در این برنامه جالب با 9 نفر دیگر اختلاط های بامزه ای کردیم، ببینید که جالب است؛
خلاصه: آیا نشانهها و قرائن ایران را در نقطه عطف نشان میدهند؟ برای پاسخ به این سوال اکوایران ترندهای پربحث فضای آنلاین و مجازی در سال گذشته را احصا کرد و در اختیار ۱۰ صاحب نظر از ۱۰ حوزه مختلف فنی گذاشت.
ویدئو کامل را اینجا ببینید.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در باب ریاضی جات در اقتصاد
در قسمت دوم گفتوگو با دکتر موسی غنینژاد درباره کاربرد ریاضیات در علم اقتصاد و غلبه نگاه ریاضیاتی در جریان اصلی علم اقتصاد صحبت کردیم. استاد غنینژاد به این سوال پاسخ میدهد که آیا اقتصاد برای علمی بودن باید حتماً از زبان ریاضی استفاده کند؟
نسخه صوتی
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در قسمت دوم گفتوگو با دکتر موسی غنینژاد درباره کاربرد ریاضیات در علم اقتصاد و غلبه نگاه ریاضیاتی در جریان اصلی علم اقتصاد صحبت کردیم. استاد غنینژاد به این سوال پاسخ میدهد که آیا اقتصاد برای علمی بودن باید حتماً از زبان ریاضی استفاده کند؟
نسخه صوتی
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در باب اقتصادسنجی در علم اقتصاد
در قسمت سوم گفتگو با دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان و مؤلف کتاب «گفتارهایی در روش شناسی علم اقتصاد»، در باب تفاوت روش شناسی اقتصاد اتریشی با اقتصاد جریان اصلی صحبت کردیم.
نسخه صوتی
@ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در قسمت سوم گفتگو با دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان و مؤلف کتاب «گفتارهایی در روش شناسی علم اقتصاد»، در باب تفاوت روش شناسی اقتصاد اتریشی با اقتصاد جریان اصلی صحبت کردیم.
نسخه صوتی
@ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
علم مشاوره سلطان
در قسمت چهارم از گفتوگو با دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان و مؤلف کتاب «گفتارهایی در روش شناسی علم اقتصاد»، درباره نسبت روش شناسی مکتب اقتصاد اتریشی با اقتصاد کلان صحبت کردیم و ایشان به این سوالات پاسخ میدهد که آیا کل اندیشی به مداخله منجر میشود؟ و آیا اقتصاد کلان علم مشاوره به دولت است؟
نسخه صوتی
@ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در قسمت چهارم از گفتوگو با دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان و مؤلف کتاب «گفتارهایی در روش شناسی علم اقتصاد»، درباره نسبت روش شناسی مکتب اقتصاد اتریشی با اقتصاد کلان صحبت کردیم و ایشان به این سوالات پاسخ میدهد که آیا کل اندیشی به مداخله منجر میشود؟ و آیا اقتصاد کلان علم مشاوره به دولت است؟
نسخه صوتی
@ecoiran_webtv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تئوریهای جهانشمول اقتصاد وجود دارد!
در اینجا با دکتر موسی غنی نژاد به مسئله جالب بومی یا جهانی نظریه ها پرداختیم، بحثی که قدیمی تر از چیزی است که اغلب فکر می کنند.
نسخه صوتی
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در اینجا با دکتر موسی غنی نژاد به مسئله جالب بومی یا جهانی نظریه ها پرداختیم، بحثی که قدیمی تر از چیزی است که اغلب فکر می کنند.
نسخه صوتی
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آیا علت ظهور سرمایه داری غارت و استعمار غربیها بود؟
در قسمت ششم از گفتوگوی با دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان، درباره روش شناسی علم اقتصاد، درباره علل ظهور سرمایه داری صحبت کردیم.
ایشان توضیح میدهد که تبیین مارکسیستی از رشد اقتصادی و ظهور سرمایه داری ذیل مفهوم «انباشت اولیه» غلط است. غنینژاد میگوید که تخت جمشید و کلیساهای جامع نیز انباشت اولیه بودهاند اما موجب رشد اقتصادی نشدهاند.
نویسنده کتاب «روش شناسی علم اقتصاد» میگوید ادام اسمیت کتاب ثروت ملل را در نقد مرکانتلیسم و سیاست استعماری نوشته است.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در قسمت ششم از گفتوگوی با دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان، درباره روش شناسی علم اقتصاد، درباره علل ظهور سرمایه داری صحبت کردیم.
ایشان توضیح میدهد که تبیین مارکسیستی از رشد اقتصادی و ظهور سرمایه داری ذیل مفهوم «انباشت اولیه» غلط است. غنینژاد میگوید که تخت جمشید و کلیساهای جامع نیز انباشت اولیه بودهاند اما موجب رشد اقتصادی نشدهاند.
نویسنده کتاب «روش شناسی علم اقتصاد» میگوید ادام اسمیت کتاب ثروت ملل را در نقد مرکانتلیسم و سیاست استعماری نوشته است.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
از سایه در آمدن ژنرال ها؛ در باب حمله ایران به اسرائیل
نویسنده یادداشت اکونومیست می گوید حمله دیشب ایران به اسرائیل را باید یک درام آرام (در مقابل یک حمله برق آسا) نامید و اینکه ایرانی نیت غافلگیری و آسیب جدی نداشته اند. اما معتقد است ایرانی ها با حمله 3 اشتباه مرتکب شدند: 1. با وجود اطلاع رسانی قبلی، حمله با حدود 300 پهپاد و موشک به خاک کشوری دیگر هیچ رقمه نمادین به حساب نمی آید و با توجه به نتایج نظامی آن تصویر خوبی از توان بازدارندگی ایران به نمایش نگذاشت.
2. اسرائیل دوباره توانست حمایت حامیان و همسایگان خود (امریکا، بریتانیا، فرانسه و حتی اردن و عربستان) را برای دفاع از خود جلب کند؛ چندین کشور در مهار حمله دیشب مشارکت جدی داشتند که دستاوردی برای نتانیاهوی منفور به حساب می آید.
3. ماجرای غزه و پیروزی های ایران و پروکسی هایش در شش ماه گذشته به درجاتی به حاشیه رفت و دیگر حرفی از منع فروش سلاح به اسرائیل که قبلا مطرح بود شنیده نمی شود. اسرائیل ظاهرا می تواند به درجاتی تصویر بسیار منفی این روزهای خود نزد همپیمانان را ترمیم کند.
واکنش اسرائیل چه خواهد بود؟
پاسخ ساده نیست؛ اسرائیلی ها از یک حمله تمام عیار تا صبر کردن برای فرصت حمله مناسب سخن گفته اند و البته هیچ یک از حامیان او هم نمی خواهند شاهد جنگی باشند و تنش در خاورمیانه بالا بگیرد. اما راستش را بخواهید حدس می زنیم آتشی که 7 اکتبر روشن شد به این زودی ها خاموش نمی شود و یحتمل باید منتظر موجی از حملات آشکار و پنهان در سطوح مختلف در آینده نه چندان دور باشیم که البته اصلا خبر خوبی نیست، شباهت های اوضاع ما با عراق بین جنگ اول و دوم خلیج فارس هر آدمی را می ترساند؛ امیدوارم که ایران بماند، والله اعلم.
https://bit.ly/4cXD7XF
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
نویسنده یادداشت اکونومیست می گوید حمله دیشب ایران به اسرائیل را باید یک درام آرام (در مقابل یک حمله برق آسا) نامید و اینکه ایرانی نیت غافلگیری و آسیب جدی نداشته اند. اما معتقد است ایرانی ها با حمله 3 اشتباه مرتکب شدند: 1. با وجود اطلاع رسانی قبلی، حمله با حدود 300 پهپاد و موشک به خاک کشوری دیگر هیچ رقمه نمادین به حساب نمی آید و با توجه به نتایج نظامی آن تصویر خوبی از توان بازدارندگی ایران به نمایش نگذاشت.
2. اسرائیل دوباره توانست حمایت حامیان و همسایگان خود (امریکا، بریتانیا، فرانسه و حتی اردن و عربستان) را برای دفاع از خود جلب کند؛ چندین کشور در مهار حمله دیشب مشارکت جدی داشتند که دستاوردی برای نتانیاهوی منفور به حساب می آید.
3. ماجرای غزه و پیروزی های ایران و پروکسی هایش در شش ماه گذشته به درجاتی به حاشیه رفت و دیگر حرفی از منع فروش سلاح به اسرائیل که قبلا مطرح بود شنیده نمی شود. اسرائیل ظاهرا می تواند به درجاتی تصویر بسیار منفی این روزهای خود نزد همپیمانان را ترمیم کند.
واکنش اسرائیل چه خواهد بود؟
پاسخ ساده نیست؛ اسرائیلی ها از یک حمله تمام عیار تا صبر کردن برای فرصت حمله مناسب سخن گفته اند و البته هیچ یک از حامیان او هم نمی خواهند شاهد جنگی باشند و تنش در خاورمیانه بالا بگیرد. اما راستش را بخواهید حدس می زنیم آتشی که 7 اکتبر روشن شد به این زودی ها خاموش نمی شود و یحتمل باید منتظر موجی از حملات آشکار و پنهان در سطوح مختلف در آینده نه چندان دور باشیم که البته اصلا خبر خوبی نیست، شباهت های اوضاع ما با عراق بین جنگ اول و دوم خلیج فارس هر آدمی را می ترساند؛ امیدوارم که ایران بماند، والله اعلم.
https://bit.ly/4cXD7XF
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
The Economist
Iran and Israel’s shadow war explodes into the open
But the Islamic Republic may have miscalculated
مالیات بر عایدی سرمایه (حتی با تعدیل تورم) چه می کند؟
بگذارید چند حدس بزنیم. هدف از نگهداری ارز و طلا در جاهایی مثل ما را باید به طور عمده پس انداز و حفظ ارزش پول دانست، انتظار داریم مثل هر کالای دیگری وضع مالیات بر یک کالا محاسبات هزینه و فایده اهالی اقتصاد را تغییر دهد. طرف می بیند قبلا کالایی را می خرید (طلا و ارز و امثالهم) که می توانست در صورت نیاز فوری نقدش کند و در جایی دیگر به کار اندازد ولی اکنون ماجرا تغییر کرده است.
طبیعی است که انتظار داشته باشیم تقاضای کلی برای این اقلام مشمول مالیات کاهش یابد. اینجا فرد عاقل برای حفظ ارزش پول خود از همان ابتدا با احتمال بیشتری به سراغ دارایی ها/کالاهای بادوامی می رود که این مالیات برای آنها اعمال نمی شود که همین امر تقاضا و البته قیمت را برای آن دارایی ها/کالاهای جانشین افزایش خواهد داد. از سویی به نظر می رسد انگیزه افراد برای دیرتر فروختن دارایی های مشمول مالیات بیشتر شود که البته نام دیگرش ناکارایی در تخصیص منابع است؛ منبعی که می توانست در جایی دیگر با کارایی بالاتر استفاده شود اکنون «حبس» می شود. طرح های سرمایه گذاری جدیدی که می توانستند اجرا شوند اساسا متولد نخواهند شد!
از تلاش برای دور زدن مالیات و هزینه بوروکراتیک اعمال آن که بگذریم که همه نوعی هزینه اضافه بر اقتصاد تحمیل می کنند، راستش بعید است افراد با اجرای این نوع مالیات به این فکر بیفتند پس حالا که نمی شود ارز و طلا نگهداری کرد برویم سراغ سرمایه گذاری مولد! و ریسک های جدی را برخود هموار کنیم. پس انداز (حفظ قدرت خرید) برای بشر مطلوبیت دارد و همواره در تلاش است راهی برای پس انداز بهتر بیاید. وقتی پول رسمی دائم بی ارزش می شود نمی شود انتظار داشت افراد سرقت پول خود توسط دولت را به نظاره بنشینند!
منطق کلی این مالیات ها اینست که در هنگام فروش کالا (همان «سرمایه») بر تفاوت قیمت خرید و فروش کالا (عایدی سرمایه) مالیاتی می بندند. در اقتصادهای تورمی اما مسئله مناقشه برانگیز است؛ اخیرا بناست تورم را هم از این اختلاف قیمت خارج کنند تا به اصطلاح مالیات روی عایدی «واقعی» اعمال شود. هرچند روشن نیست «تورم» (در واقع شاخصی کلی و بی معنا که نرخ تغییر قیمت سبدی از کالاهای مصرفی با ضرایب معین را نشان می دهد) دقیقا چه ربطی به تغییر قیمت دارایی هایی نظیر ارز و طلا پیدا می کند که بخواهیم از آن عایدی «واقعی» استخراج کنیم. دولتی ها همواره انگیزه دارند «تورم» را طوری تعریف کنند که اعداد «مطلوبتری» تولید شود (این کاری است که کم و بیش همه جا صورت گرفته و می گیرد).
گفته می شود به این ترتیب می توان جلوی سفته بازی و تشکیل حباب در بازار دارایی ها را گرفت؛ سفته بازی (خرید و فروش دارایی ها با نیت کسب سود در کوتاه مدت) لزوما چیز بدی نیست و یک سازوکار طبیعی در اقتصاد برای مدیریت نااطمینانی به حساب می آید که نقدشوندگی دارایی ها را بهبود می بخشد؛ افراد در هر اقتصادی به ویژه وقتی نااطمینانی زیاد است به دنبال حداقل کردن پیامدهای منفی نااطمینانی می روند و سفته بازی یکی از این روش هاست. با فرض توفیق در جلوگیری از سفته بازی در یک بازار مثلا مسکن شاهد کاهش جذابیت آن خواهیم بود و طبیعی است که انتظار داشته باشیم عرضه هم در آن به تدریج کاهش یابد.
شاید بد نباشد به همان خرد رایج برگردیم که می پرسد: «انتظار داریم اگر روی سیگار مالیات ببندیم مصرف آن کم شود، پس روی سرمایه مالیات ببندیم شاهد کاهش آن نخواهیم بود؟»، والله اعلم.
https://bit.ly/4aPDrX0
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
بگذارید چند حدس بزنیم. هدف از نگهداری ارز و طلا در جاهایی مثل ما را باید به طور عمده پس انداز و حفظ ارزش پول دانست، انتظار داریم مثل هر کالای دیگری وضع مالیات بر یک کالا محاسبات هزینه و فایده اهالی اقتصاد را تغییر دهد. طرف می بیند قبلا کالایی را می خرید (طلا و ارز و امثالهم) که می توانست در صورت نیاز فوری نقدش کند و در جایی دیگر به کار اندازد ولی اکنون ماجرا تغییر کرده است.
طبیعی است که انتظار داشته باشیم تقاضای کلی برای این اقلام مشمول مالیات کاهش یابد. اینجا فرد عاقل برای حفظ ارزش پول خود از همان ابتدا با احتمال بیشتری به سراغ دارایی ها/کالاهای بادوامی می رود که این مالیات برای آنها اعمال نمی شود که همین امر تقاضا و البته قیمت را برای آن دارایی ها/کالاهای جانشین افزایش خواهد داد. از سویی به نظر می رسد انگیزه افراد برای دیرتر فروختن دارایی های مشمول مالیات بیشتر شود که البته نام دیگرش ناکارایی در تخصیص منابع است؛ منبعی که می توانست در جایی دیگر با کارایی بالاتر استفاده شود اکنون «حبس» می شود. طرح های سرمایه گذاری جدیدی که می توانستند اجرا شوند اساسا متولد نخواهند شد!
از تلاش برای دور زدن مالیات و هزینه بوروکراتیک اعمال آن که بگذریم که همه نوعی هزینه اضافه بر اقتصاد تحمیل می کنند، راستش بعید است افراد با اجرای این نوع مالیات به این فکر بیفتند پس حالا که نمی شود ارز و طلا نگهداری کرد برویم سراغ سرمایه گذاری مولد! و ریسک های جدی را برخود هموار کنیم. پس انداز (حفظ قدرت خرید) برای بشر مطلوبیت دارد و همواره در تلاش است راهی برای پس انداز بهتر بیاید. وقتی پول رسمی دائم بی ارزش می شود نمی شود انتظار داشت افراد سرقت پول خود توسط دولت را به نظاره بنشینند!
منطق کلی این مالیات ها اینست که در هنگام فروش کالا (همان «سرمایه») بر تفاوت قیمت خرید و فروش کالا (عایدی سرمایه) مالیاتی می بندند. در اقتصادهای تورمی اما مسئله مناقشه برانگیز است؛ اخیرا بناست تورم را هم از این اختلاف قیمت خارج کنند تا به اصطلاح مالیات روی عایدی «واقعی» اعمال شود. هرچند روشن نیست «تورم» (در واقع شاخصی کلی و بی معنا که نرخ تغییر قیمت سبدی از کالاهای مصرفی با ضرایب معین را نشان می دهد) دقیقا چه ربطی به تغییر قیمت دارایی هایی نظیر ارز و طلا پیدا می کند که بخواهیم از آن عایدی «واقعی» استخراج کنیم. دولتی ها همواره انگیزه دارند «تورم» را طوری تعریف کنند که اعداد «مطلوبتری» تولید شود (این کاری است که کم و بیش همه جا صورت گرفته و می گیرد).
گفته می شود به این ترتیب می توان جلوی سفته بازی و تشکیل حباب در بازار دارایی ها را گرفت؛ سفته بازی (خرید و فروش دارایی ها با نیت کسب سود در کوتاه مدت) لزوما چیز بدی نیست و یک سازوکار طبیعی در اقتصاد برای مدیریت نااطمینانی به حساب می آید که نقدشوندگی دارایی ها را بهبود می بخشد؛ افراد در هر اقتصادی به ویژه وقتی نااطمینانی زیاد است به دنبال حداقل کردن پیامدهای منفی نااطمینانی می روند و سفته بازی یکی از این روش هاست. با فرض توفیق در جلوگیری از سفته بازی در یک بازار مثلا مسکن شاهد کاهش جذابیت آن خواهیم بود و طبیعی است که انتظار داشته باشیم عرضه هم در آن به تدریج کاهش یابد.
شاید بد نباشد به همان خرد رایج برگردیم که می پرسد: «انتظار داریم اگر روی سیگار مالیات ببندیم مصرف آن کم شود، پس روی سرمایه مالیات ببندیم شاهد کاهش آن نخواهیم بود؟»، والله اعلم.
https://bit.ly/4aPDrX0
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Mises Institute
It’s Time to Abolish the Capital Gains Tax
The capital gains tax cuts off start-ups and smaller entrepreneurs from access to flows of capital. The tax makes society more wasteful, less innovative, and less dynamic.
ایران، جامعه بی دفاع!
رعیت ایرانی مجبور است برای خرید مایحتاج روزمره خود 10 درصد اضافه تر مالیات ارزش افزوده بپردازد؛ قبل از پرداخت حقوقش هم که پول زور دولت (همان مالیات و تامین اجتماعی!) را کسر کرده اند؛ اگر هم برای فرار از تورم بخواهد باقیمانده درآمدش را به چیزی باارزش تبدیل کند باز مالیات چی به سراغش می آید تا جلوی سفته بازی! او را بگیرد. خودرو و ماشین و ملک هم در امان نیست. اینها را بگذاریم کنار عوارض مختلف که اگر از خدمات مشخصی استفاده کرد باید بپردازد. مالیات های بیشتر هم در راهند که حسب مورد دولتی ها رعایا را تیغ بزنند. معمولا پروپاگاندا خالی کردن جیب مردم با گیر دادن به پزشک و طلا فروش و ... شروع می شود و دولت فخیمه نقش منجی فقرا را بازی می کند!
در مورد مالیات توجیهات زیاد تراشیده اند ولی گفته می شود عمده کاربرد آن تامین هزینه های عمومی است، اما سوال اصلی بی پاسخ می ماند، حد معقول این هزینه ها چقدر است؟ علی الاصول وقتی مردم پولی می دهند باید بتواند بر هزینه کرد آن نظارت کنند، چیزی که با این اوضاع صلح مسلح میان مردم و دولت شوخی است! طبیعی است که آدم عاقل بگوید پولم در جیب خودم باشد بهتر است تا آن را در جیب های گشاد دولتی ها بریزم تا برای خوشایند بالادستی هایشان آن را حرام کنند. چرا باید خرج دولتی را بدهیم که هر سال حداقل 40 50 درصد از جیب رعایا با تورم بر می دارد و البته عایدات نفت را هم به فنا می دهد؟ امیدی هم که به آینده نیست و فقط دنبال پول زور است.
سرقت سرقت است و فرقی نمی کند سارقان مردان نقاب پوش باشند یا کت و شلوارپوش های یقه بسته دولت، حاصل کاری یکی است! سوال اینجاست مگر دولت باید بتواند از همه چیز با هر نرخی مالیات بگیرد؟ شاید بشود برای مالیات حداقلی برای انجام وظایف «ذاتی» دولت نظیر امنیت و قضا توجیهی داشت ولی مثلا چرا باید مردم را برای حفظ ارزش مالشان تنبیه کرد؟ وقتی دولتی با سیاست خارجی فشل و مداخله گری حداکثری فضای نااطمینانی را دامن زده چرا باید بتواند مردم را برای این ناکارآمدی تنبیه کند؟
متاسفانه جامعه ایرانی در مقابل موج غارت دولت بی دفاع مانده است؛ دوست گرامی آقای الیاسی در نوشته زیر پیشنهاد کرده اند که جامعه باید بتواند به غارتگری دولت واکنش نشان دهد و از تجربه تی پارتی در امریکا یاد کرده اند؛ نگارنده هر چند به اصلاح امور امیدی ندارد ولی اطلاع از تجارب جهانی می تواند به ارتقای معلومات ایرانی جماعت کمک کند. اگر بناست اصلاحی در قانون اساسی رخ دهد شاید مهمترینش این باشد که دولت نتواند از همه چیز و به هرشکلی مالیات بگیرد؛ الله اعلم.
متن ایشان را اینجا بخوانید
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
رعیت ایرانی مجبور است برای خرید مایحتاج روزمره خود 10 درصد اضافه تر مالیات ارزش افزوده بپردازد؛ قبل از پرداخت حقوقش هم که پول زور دولت (همان مالیات و تامین اجتماعی!) را کسر کرده اند؛ اگر هم برای فرار از تورم بخواهد باقیمانده درآمدش را به چیزی باارزش تبدیل کند باز مالیات چی به سراغش می آید تا جلوی سفته بازی! او را بگیرد. خودرو و ماشین و ملک هم در امان نیست. اینها را بگذاریم کنار عوارض مختلف که اگر از خدمات مشخصی استفاده کرد باید بپردازد. مالیات های بیشتر هم در راهند که حسب مورد دولتی ها رعایا را تیغ بزنند. معمولا پروپاگاندا خالی کردن جیب مردم با گیر دادن به پزشک و طلا فروش و ... شروع می شود و دولت فخیمه نقش منجی فقرا را بازی می کند!
در مورد مالیات توجیهات زیاد تراشیده اند ولی گفته می شود عمده کاربرد آن تامین هزینه های عمومی است، اما سوال اصلی بی پاسخ می ماند، حد معقول این هزینه ها چقدر است؟ علی الاصول وقتی مردم پولی می دهند باید بتواند بر هزینه کرد آن نظارت کنند، چیزی که با این اوضاع صلح مسلح میان مردم و دولت شوخی است! طبیعی است که آدم عاقل بگوید پولم در جیب خودم باشد بهتر است تا آن را در جیب های گشاد دولتی ها بریزم تا برای خوشایند بالادستی هایشان آن را حرام کنند. چرا باید خرج دولتی را بدهیم که هر سال حداقل 40 50 درصد از جیب رعایا با تورم بر می دارد و البته عایدات نفت را هم به فنا می دهد؟ امیدی هم که به آینده نیست و فقط دنبال پول زور است.
سرقت سرقت است و فرقی نمی کند سارقان مردان نقاب پوش باشند یا کت و شلوارپوش های یقه بسته دولت، حاصل کاری یکی است! سوال اینجاست مگر دولت باید بتواند از همه چیز با هر نرخی مالیات بگیرد؟ شاید بشود برای مالیات حداقلی برای انجام وظایف «ذاتی» دولت نظیر امنیت و قضا توجیهی داشت ولی مثلا چرا باید مردم را برای حفظ ارزش مالشان تنبیه کرد؟ وقتی دولتی با سیاست خارجی فشل و مداخله گری حداکثری فضای نااطمینانی را دامن زده چرا باید بتواند مردم را برای این ناکارآمدی تنبیه کند؟
متاسفانه جامعه ایرانی در مقابل موج غارت دولت بی دفاع مانده است؛ دوست گرامی آقای الیاسی در نوشته زیر پیشنهاد کرده اند که جامعه باید بتواند به غارتگری دولت واکنش نشان دهد و از تجربه تی پارتی در امریکا یاد کرده اند؛ نگارنده هر چند به اصلاح امور امیدی ندارد ولی اطلاع از تجارب جهانی می تواند به ارتقای معلومات ایرانی جماعت کمک کند. اگر بناست اصلاحی در قانون اساسی رخ دهد شاید مهمترینش این باشد که دولت نتواند از همه چیز و به هرشکلی مالیات بگیرد؛ الله اعلم.
متن ایشان را اینجا بخوانید
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Hamibash
کانال راهبرد
یادداشت های سیاست و اقتصاد
دولت شکست می خورد ولی بازار خیر!
در هر کتاب مقدماتی اقتصاد که بگردید بلافاصله با واژه شکست بازار روبه رو می شوید؛ حرف هم اینست که در بسیاری موارد بازار نمی تواند از پس توزیع «بهینه» منابع بربیاید و بهبود اوضاع برخی به بهای بدتر شدن اوضاع برخی دیگر تمام می شود. مواردی مثل کالاهای عمومی، برونریزها، کژمنشی و کژگزینی را مصداق آن ذکر می کنند و البته یک ایده کلی دیگر اینست که اگر شروط رقابت کامل (همگنی کالا، تعداد زیاد مصرف کننده و تولیدکننده و ...) برقرار نباشد پس کار عیب می کند.
اهل دل برای بهبود شکست بازار تجویزهای مختلفی کرده و می کنند ولی حرف کلی اینست که اگر چنین شد دستی از غیب (دولت!) باید کاری کند؛ در واقع چشم ها به دست مرئی دولت است. اما کمتر از «شکست دولت» می شنویم؛ تصور می شود آدم ها وقتی به دولت می روند تمام کاستی ها و ضعف هایشان یکشبه دود می شود و فقط به منافع عمومی فکر می کنند. اما از قضا «شکست دولت» مضمونی جدی در اقتصاد سیاسی است که چنانکه باید قدر ندیده و به آن پرداخته نشده است. دولت ها به طور ذاتی دچار بحران دانش و انگیزش هستند یعنی نه خیلی می دانند و نه خیلی می خواهند! بحث های هواداران آنارشیسم (بی دولتی) البته خواندنی است ولی به نظرم دولت می تواند جاهایی نقش مثبت ایفا کند و البته باید محدودیت های آن را در ذهن داشت. چند علت اصلی شکست دولت را اینجا می آورم تا هر از چندی نگاهی به آن بینداریم و تصویری واقعیتر از ماجرا داشته باشیم:
1. اطلاعات ناقص: اهالی دولت نمی توانند همه چیز را بدانند و در موارد خاص اطلاعات کافی ندارند؛ چه مقدار با چه کیفیتی و به چه قیمتی باید فلان کالا را تولید کرد چیزی است که باید در بازار با آزمون و خطا و طی زمان فهم شود نه در پستوهای ظلمانی ادارات دولتی!
2. سیاست زدگی: هیچ دولتی بی طرف نیست؛ گروه های ذینفع عرصه سیاسی منافع خودشان را پی می گیرند و هرکدام به فراخور قدرت چانه زنی خود روی سیاست های دولت اعمال نفوذ می کنند.
3. بوروکرات های اهل دل: حزبی، گروهی یا باندی به قدرت می رسد و آدم های خودش را می آورد؛ این آدم ها هم یونیفرم دولتی تن می کنند ولی زیر آن دنبال منافع شخصی خودشان هستند تا سهم خودشان و گروهشان از قدرت و ثروت را بیشتر کنند. نظریه انتخاب عمومی بیوکان را ببینید.
4. نزدیک بینی: حتی در دموکراسی ها، اهالی دولت نزدیک بین می شوند، برای آنها مهم نیست کاری ریشه ای حل شود بلکه زمان و فوریت «اصلاحات» مهمتر است. اهالی دولت می خواهند توفیقات خود را به افکار عمومی بفروشند و دنبال راه حل های اساسی و البته بلندبرد نمی روند.
5. هزینه های بالا: تجربه بسیاری از ما می گوید که دولت ها کارها را با هزینه بیشتر، کیفیت کمتر و پاسخگویی پایینتر انجام می دهند؛ عجیب هم نیست؛ وقتی رقابتی نباشد نمی شود انتظاری داشت. دولت گران کار می کنند و این ربطی به حوالی ما ندارد کم و بیش همه جا شاهدش هستیم. هر قانون اضافی به معنای اضافه شدن به هزینه های دولت است!
6. تصاحب تنظیم گری: استیگلر نظریه مشهوری دارد که بسیاری از نهادهای تنظیمگر که برای نظارت بر فلان صنعت یا گروه به وجود می آیند به مرور زمان توسط افراد ذینفع در آن صنعت یا گروه تصاحب می شوند؛ تنظیم گری آن به مرور به جای به اصطلاح منافع عمومی به سمت تامین منافع آن صنعت یا گروه می رود حتی اگر به زیان دیگران باشد. این هم فقط به دلیل ذات خراب دولتی ها نیست درواقع پیامد طبیعی این تنظیم گری هاست.
7. پیامدهای ناخواسته: آدم ها در مقابل اجبار واکنش نشان می دهند و هر اجبار دولتی (اگر به نفع افراد تلقی نشود) یعنی آنها به سراغ راه هایی برای دور زدن محدودیت می روند و البته که دراین راه بسیار خلاق هستند! یک نمونه خوب آن کنترل قیمت هاست که به قولی چهل قرن است حاکمان در اجرای آن شکست خورده اند.
به همه اینها شرایط خاص وطنی را هم اضافه کنید؛ هر وقت به نظرتان دولت باید کاری کند بد نیست این فهرست را مرور کنید، الله اعلم.
https://bit.ly/3ViJG0f
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در هر کتاب مقدماتی اقتصاد که بگردید بلافاصله با واژه شکست بازار روبه رو می شوید؛ حرف هم اینست که در بسیاری موارد بازار نمی تواند از پس توزیع «بهینه» منابع بربیاید و بهبود اوضاع برخی به بهای بدتر شدن اوضاع برخی دیگر تمام می شود. مواردی مثل کالاهای عمومی، برونریزها، کژمنشی و کژگزینی را مصداق آن ذکر می کنند و البته یک ایده کلی دیگر اینست که اگر شروط رقابت کامل (همگنی کالا، تعداد زیاد مصرف کننده و تولیدکننده و ...) برقرار نباشد پس کار عیب می کند.
اهل دل برای بهبود شکست بازار تجویزهای مختلفی کرده و می کنند ولی حرف کلی اینست که اگر چنین شد دستی از غیب (دولت!) باید کاری کند؛ در واقع چشم ها به دست مرئی دولت است. اما کمتر از «شکست دولت» می شنویم؛ تصور می شود آدم ها وقتی به دولت می روند تمام کاستی ها و ضعف هایشان یکشبه دود می شود و فقط به منافع عمومی فکر می کنند. اما از قضا «شکست دولت» مضمونی جدی در اقتصاد سیاسی است که چنانکه باید قدر ندیده و به آن پرداخته نشده است. دولت ها به طور ذاتی دچار بحران دانش و انگیزش هستند یعنی نه خیلی می دانند و نه خیلی می خواهند! بحث های هواداران آنارشیسم (بی دولتی) البته خواندنی است ولی به نظرم دولت می تواند جاهایی نقش مثبت ایفا کند و البته باید محدودیت های آن را در ذهن داشت. چند علت اصلی شکست دولت را اینجا می آورم تا هر از چندی نگاهی به آن بینداریم و تصویری واقعیتر از ماجرا داشته باشیم:
1. اطلاعات ناقص: اهالی دولت نمی توانند همه چیز را بدانند و در موارد خاص اطلاعات کافی ندارند؛ چه مقدار با چه کیفیتی و به چه قیمتی باید فلان کالا را تولید کرد چیزی است که باید در بازار با آزمون و خطا و طی زمان فهم شود نه در پستوهای ظلمانی ادارات دولتی!
2. سیاست زدگی: هیچ دولتی بی طرف نیست؛ گروه های ذینفع عرصه سیاسی منافع خودشان را پی می گیرند و هرکدام به فراخور قدرت چانه زنی خود روی سیاست های دولت اعمال نفوذ می کنند.
3. بوروکرات های اهل دل: حزبی، گروهی یا باندی به قدرت می رسد و آدم های خودش را می آورد؛ این آدم ها هم یونیفرم دولتی تن می کنند ولی زیر آن دنبال منافع شخصی خودشان هستند تا سهم خودشان و گروهشان از قدرت و ثروت را بیشتر کنند. نظریه انتخاب عمومی بیوکان را ببینید.
4. نزدیک بینی: حتی در دموکراسی ها، اهالی دولت نزدیک بین می شوند، برای آنها مهم نیست کاری ریشه ای حل شود بلکه زمان و فوریت «اصلاحات» مهمتر است. اهالی دولت می خواهند توفیقات خود را به افکار عمومی بفروشند و دنبال راه حل های اساسی و البته بلندبرد نمی روند.
5. هزینه های بالا: تجربه بسیاری از ما می گوید که دولت ها کارها را با هزینه بیشتر، کیفیت کمتر و پاسخگویی پایینتر انجام می دهند؛ عجیب هم نیست؛ وقتی رقابتی نباشد نمی شود انتظاری داشت. دولت گران کار می کنند و این ربطی به حوالی ما ندارد کم و بیش همه جا شاهدش هستیم. هر قانون اضافی به معنای اضافه شدن به هزینه های دولت است!
6. تصاحب تنظیم گری: استیگلر نظریه مشهوری دارد که بسیاری از نهادهای تنظیمگر که برای نظارت بر فلان صنعت یا گروه به وجود می آیند به مرور زمان توسط افراد ذینفع در آن صنعت یا گروه تصاحب می شوند؛ تنظیم گری آن به مرور به جای به اصطلاح منافع عمومی به سمت تامین منافع آن صنعت یا گروه می رود حتی اگر به زیان دیگران باشد. این هم فقط به دلیل ذات خراب دولتی ها نیست درواقع پیامد طبیعی این تنظیم گری هاست.
7. پیامدهای ناخواسته: آدم ها در مقابل اجبار واکنش نشان می دهند و هر اجبار دولتی (اگر به نفع افراد تلقی نشود) یعنی آنها به سراغ راه هایی برای دور زدن محدودیت می روند و البته که دراین راه بسیار خلاق هستند! یک نمونه خوب آن کنترل قیمت هاست که به قولی چهل قرن است حاکمان در اجرای آن شکست خورده اند.
به همه اینها شرایط خاص وطنی را هم اضافه کنید؛ هر وقت به نظرتان دولت باید کاری کند بد نیست این فهرست را مرور کنید، الله اعلم.
https://bit.ly/3ViJG0f
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Wikipedia
Government failure
economic inefficiency caused by a government intervention, if the inefficiency would not exist in a true free market
کار اقتصاد با نمایش و شو حل نمی شود!
زمانی کار اصلی من سر زدن به شرکت ها و ارزیابی آنها بود پس از حال وهوای سیاسیونی که به بازدید شرکت های مشکلدار می روند بی خبر نیستم؛ این جاها «پلیتیک نمایش» جدی است و معمولا در این شرکت ها هرکسی با توجه به انگیزه اش سعی دارد کار خودش را پیش ببرد؛ بالایی ها حرف از حمایت بیشتر می زنند و اینکه اگر دولت هوای ما را داشته باشد و مثلا اعتبار کافی در اختیارمان قرار گیرد می توانیم در جهان هم حرف برای گفتن داشته باشیم!
در پایین هرم سازمان هم می توانید بشنوید که اگر این دزدهای بالایی بروند و هوای ما را بیشتر داشته باشند چنین می کنیم و چنان می کنیم؛ کمی که دقیقتر می شوی می بینی خیلی وقت ها همان مدیران بالایی هم با هزار رانت و زدوبند کار را دست گرفته اند و پایینی ها هم که بعضی هایشان کلا اضافه اند.از قضا رانتی ها و اضافی ها صدایشان چه بسا بلندتر از بقیه باشد. خلاصه کنم نه مدیران آن در قواره ایلان ماسک هستند و نه پایینتری ها دائم در فکر زحمت کشی و بهبود. بعید است بشنوید بگویند این شرکت درست شدنی است نیست و علی الاصول باید تعطیلش کرد!
فهم اینها زمان می خواهد. یک آدم سیاسی به شدت متوسط بعید است در چند بازدید به جزئیات پی ببرد، در دنیای واقعی مدیر عملیاتی کاربلد هم در شرکت ها هزاران گیر دارد از ثبت سفارش و تامین مواد اولیه گرفته تا سروکله زدن با فرماندار و هزار مسئله در داخل شرکت خودش؛ منطق کلی هم که امنیتی است و ادم دولتی فقط می خواهد از فلان شرکت کسی توی خیابان نیاید تا مبادا بی بی سی و ایران اینترنشنال چیزی منتشر کنند.
خلاصه علت اینکه لیبرال جماعت می گوید دولت واقعا لازم نیست خیلی در کار بنگاه خصوصی فضولی کند همین است. آدم سیاسی نه می فهمد چه خبر است و نه اساسا انگیزه ای برای فهمیدن دارد؛ او به دنبال به دست آوردن دل رعیت است و در جاهایی مثل ایران اولویتش شلوغ نکردن اوست؛ حالا این وسط کارایی اقتصادی هم فدا شد مهم نیست. اداره یک شرکت بزرگ کار ساده ای نیست که با یک روز حضور و چند تا دستور بشود کارستان کرد، اگر هر روز بی ثباتی جدیدی به اقتصاد تحمیل نشود اهالی اقتصاد هم راه خودشان را به تدریج پیدا می کنند. طبیعی است که در این مسیر خیلی شرکت ها ورشکست شوند و خیلی های دیگر تغییرات جدی تجربه کنند. اما این فرایند بیشتر حاصل آزمون و خطاست تا برنامه ریزی دقیق دولت! نمی شود فلان شرکت را از جیب بقیه مردم سرپا نگه داشت. بتوان به آدم سیاسی حالی کرد ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان نیمی از مسائل حل می شود! الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
زمانی کار اصلی من سر زدن به شرکت ها و ارزیابی آنها بود پس از حال وهوای سیاسیونی که به بازدید شرکت های مشکلدار می روند بی خبر نیستم؛ این جاها «پلیتیک نمایش» جدی است و معمولا در این شرکت ها هرکسی با توجه به انگیزه اش سعی دارد کار خودش را پیش ببرد؛ بالایی ها حرف از حمایت بیشتر می زنند و اینکه اگر دولت هوای ما را داشته باشد و مثلا اعتبار کافی در اختیارمان قرار گیرد می توانیم در جهان هم حرف برای گفتن داشته باشیم!
در پایین هرم سازمان هم می توانید بشنوید که اگر این دزدهای بالایی بروند و هوای ما را بیشتر داشته باشند چنین می کنیم و چنان می کنیم؛ کمی که دقیقتر می شوی می بینی خیلی وقت ها همان مدیران بالایی هم با هزار رانت و زدوبند کار را دست گرفته اند و پایینی ها هم که بعضی هایشان کلا اضافه اند.از قضا رانتی ها و اضافی ها صدایشان چه بسا بلندتر از بقیه باشد. خلاصه کنم نه مدیران آن در قواره ایلان ماسک هستند و نه پایینتری ها دائم در فکر زحمت کشی و بهبود. بعید است بشنوید بگویند این شرکت درست شدنی است نیست و علی الاصول باید تعطیلش کرد!
فهم اینها زمان می خواهد. یک آدم سیاسی به شدت متوسط بعید است در چند بازدید به جزئیات پی ببرد، در دنیای واقعی مدیر عملیاتی کاربلد هم در شرکت ها هزاران گیر دارد از ثبت سفارش و تامین مواد اولیه گرفته تا سروکله زدن با فرماندار و هزار مسئله در داخل شرکت خودش؛ منطق کلی هم که امنیتی است و ادم دولتی فقط می خواهد از فلان شرکت کسی توی خیابان نیاید تا مبادا بی بی سی و ایران اینترنشنال چیزی منتشر کنند.
خلاصه علت اینکه لیبرال جماعت می گوید دولت واقعا لازم نیست خیلی در کار بنگاه خصوصی فضولی کند همین است. آدم سیاسی نه می فهمد چه خبر است و نه اساسا انگیزه ای برای فهمیدن دارد؛ او به دنبال به دست آوردن دل رعیت است و در جاهایی مثل ایران اولویتش شلوغ نکردن اوست؛ حالا این وسط کارایی اقتصادی هم فدا شد مهم نیست. اداره یک شرکت بزرگ کار ساده ای نیست که با یک روز حضور و چند تا دستور بشود کارستان کرد، اگر هر روز بی ثباتی جدیدی به اقتصاد تحمیل نشود اهالی اقتصاد هم راه خودشان را به تدریج پیدا می کنند. طبیعی است که در این مسیر خیلی شرکت ها ورشکست شوند و خیلی های دیگر تغییرات جدی تجربه کنند. اما این فرایند بیشتر حاصل آزمون و خطاست تا برنامه ریزی دقیق دولت! نمی شود فلان شرکت را از جیب بقیه مردم سرپا نگه داشت. بتوان به آدم سیاسی حالی کرد ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان نیمی از مسائل حل می شود! الله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
Hamibash
کانال راهبرد
یادداشت های سیاست و اقتصاد