و آن کسی را که دوست داری،
نیم دیگر تو نیست!
او تویی،
اما در جایی دیگر.
#جبران_خلیل_جبران
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
نیم دیگر تو نیست!
او تویی،
اما در جایی دیگر.
#جبران_خلیل_جبران
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
Begozarid In Vatan
Ahmad Shamlou | @Schahrouzk
▨ شعر: بگذارید این وطن دوباره وطن شود
▨ شاعر: لنگستون هیوز (شاعر معاصر آمریکایی)
▨ با ترجمه و صدای: #احمد_شاملو
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
دیدن متن کامل شعر
─────♬ ─────
شعر با صدای شاعر | @schahrouzk
▨ شاعر: لنگستون هیوز (شاعر معاصر آمریکایی)
▨ با ترجمه و صدای: #احمد_شاملو
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
دیدن متن کامل شعر
─────♬ ─────
شعر با صدای شاعر | @schahrouzk
شعرخوانی
■ شعرخوانی ● @Reading_poem
«ایران»! صدای خستهام را بشنو ای ایران
شِکوای نای خستهام را بشنو ای ایران
من از «دماوند» و «سهندت» قصّه میگویم
از کوههای سربلندت قصّه میگویم
از رودهایت، اشکهای غرقه در خونت
از رود، رود «کرخه»، زاریهای «کارونت»
از «بیستون»کن عاشقانِ تیشهدارانت
وآن نقشهای بیگزند از باد و بارانت
از دفتر فال و تماشایی که در «شیراز»
«حافظ» رقم زد، جاودان در رنگ و در پرداز
از «اصفهان» باغِ خزاننشناسی از کاشی
از «میر» و از «بهزاد» یعنی خط و نقاشی
از نبض بی مرگ «امیر» و، خونِ جوشانش
که میزند بیرون هنوز از «فین کاشانش»
ایران من! آه ای کتابِ شور و شیدایی
هر برگی از تاریخ تو فصلی معمایی
فصلی همه تقدیرِ سرخ مرزدارانت
فصلی همه تصویرِ سبزِ سربهدارانت
فصل ستونهای بلندِ «تخت جمشیدت»
در سر بلندی برده بالاتر ز خورشیدت
از سرخجامه چون کفنپوشندگانِ تو
وز خونِ دامنگیرِ «بابک» در رگانِ تو
آوازِ من هر چند ایرانم! غمانگیز است
با این همه از عشق، از عشقِ تو لبریز است
دیگر چه جای باغهای چون بهشتِ تو
ای در خزان هم سبز بودن سرنوشت تو
در ذهنِ من ریگِ روانت نیز سرسبز است
حتا کویرت نیز در پاییز سرسبز است
میدانمت جای به مرداب اوفتادن نیست
میدانمت ایثار هست و ایستادن نیست
گاهیت اگر غمگین اگر نومید میبینیم
ناچار ما هم با تو نومیدیم و غمگینیم
با این همه خونی که از آیینهات جاری است
رودی که از زخمِ عمیقِ سینهات جاری است
میشوید از دلهای ما زنگارِ غمها را
همراهِ تو با خود به دریا میبرد ما را.
حسین منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
شِکوای نای خستهام را بشنو ای ایران
من از «دماوند» و «سهندت» قصّه میگویم
از کوههای سربلندت قصّه میگویم
از رودهایت، اشکهای غرقه در خونت
از رود، رود «کرخه»، زاریهای «کارونت»
از «بیستون»کن عاشقانِ تیشهدارانت
وآن نقشهای بیگزند از باد و بارانت
از دفتر فال و تماشایی که در «شیراز»
«حافظ» رقم زد، جاودان در رنگ و در پرداز
از «اصفهان» باغِ خزاننشناسی از کاشی
از «میر» و از «بهزاد» یعنی خط و نقاشی
از نبض بی مرگ «امیر» و، خونِ جوشانش
که میزند بیرون هنوز از «فین کاشانش»
ایران من! آه ای کتابِ شور و شیدایی
هر برگی از تاریخ تو فصلی معمایی
فصلی همه تقدیرِ سرخ مرزدارانت
فصلی همه تصویرِ سبزِ سربهدارانت
فصل ستونهای بلندِ «تخت جمشیدت»
در سر بلندی برده بالاتر ز خورشیدت
از سرخجامه چون کفنپوشندگانِ تو
وز خونِ دامنگیرِ «بابک» در رگانِ تو
آوازِ من هر چند ایرانم! غمانگیز است
با این همه از عشق، از عشقِ تو لبریز است
دیگر چه جای باغهای چون بهشتِ تو
ای در خزان هم سبز بودن سرنوشت تو
در ذهنِ من ریگِ روانت نیز سرسبز است
حتا کویرت نیز در پاییز سرسبز است
میدانمت جای به مرداب اوفتادن نیست
میدانمت ایثار هست و ایستادن نیست
گاهیت اگر غمگین اگر نومید میبینیم
ناچار ما هم با تو نومیدیم و غمگینیم
با این همه خونی که از آیینهات جاری است
رودی که از زخمِ عمیقِ سینهات جاری است
میشوید از دلهای ما زنگارِ غمها را
همراهِ تو با خود به دریا میبرد ما را.
حسین منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
در برابر چشمهای آسمان
ابر را
در برابر چشمهای ابر
باد را
در برابر چشمهای باد
باران را
در برابر چشمهای باران
خاک را
دزدیدند،
و سرانجام در برابر همه چشمها
دو چشم زنده را زنده به گور کردند
چشمهایی که دزدها را دیده بود.
#شیرکو_بیکس
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
ابر را
در برابر چشمهای ابر
باد را
در برابر چشمهای باد
باران را
در برابر چشمهای باران
خاک را
دزدیدند،
و سرانجام در برابر همه چشمها
دو چشم زنده را زنده به گور کردند
چشمهایی که دزدها را دیده بود.
#شیرکو_بیکس
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
دیری است
احساس فرمان نمیبرد
و اندیشه، فرمان نمیدهد
این چیست
یعنی تمام شد؟
یعنی که تیغ ما، دیگر نمیبُرد؟
#نصرت_رحمانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
احساس فرمان نمیبرد
و اندیشه، فرمان نمیدهد
این چیست
یعنی تمام شد؟
یعنی که تیغ ما، دیگر نمیبُرد؟
#نصرت_رحمانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
شعرخوانی
Photo
سلام صبحِ صلح!
جنگهای درون را کِی بدرودیست؟!
.
آخرین هواپیما
آسمان را بلعید
عدم بالای سرِ آدمیست
پرنده در عدم بالبال میزند، میافتد
تو نه پرواز را در خاطر داری نه پرنده را
تو تنها "فروغ" را میبینی
که شعرش چون موجی
به دیوارِ زمانهی تو میخورد
دریغ از تَرَکی اما
.
کیست ما را،
کیست من و این شعر را بنویسد؟
.
خورشید از پشت درختها بالا میآید
من در ملافهها فرو میروم
.
لحظه شکسته است
میپرسی:
لحظه چگونه میشکند؟
اینطور:
به درختهای پشت پنجره نگاه میکنم
و میانِ من و نگاه کردن و درختها و پنجره
فاصلهایست
نباید به تو بگویم
به تو که اینهمه زیبایی:
مرگ در این فاصله انتظار میکشد
.
نمیتوانی از تخت بلندم کنی مادر!
من بسترم را زخم زدهام!
من از زخمهای این پیشانی
راهیِ زخمهای روان شدهام
من در راه زخم برداشتهام
و تقلایِ تو برای تسکینم
همچون پاک کردن کلمهی زخم
از تمام این سطرهاست
همهچیز دست نخورده میماند
.
در را آرام ببند!
صدای انفجاری در آن پنهان است
آرام باش دریا!
نمیتوانم صدای موجهایت را
از هواپیماهای جنگی تشخیص دهم
اینها ماهیاند یا موشک؟
صدف یا بمب؟
صلح شده است!
بلند شو!
برقص عزیزم!
دیگر بیخوابیات تنها از سکوتِ مردِ خانه است
نه صدای انفجارها
به چمدان و فرار احتیاجی نیست
میتوانی آرام کنج خانهات تلف شوی
تمام شد در به دری!
آغاز شد دوباره
زندانِ هال، زندانِ آشپزخانه، زندانِ حمام
.
به دوش پناه میبرم
تردید بر من میبارد
تَر میشوم از شک
جنگ اگر هنوز آغاز نشده باشد چه؟
ما اگر مرده به دنیا آمده باشیم،
مرده به جنگ آورده شده باشیم،
مرده، مرده باشیم چه؟
پرندهای که در ابتدای شعر افتاد
شاید نیفتاده است
نیفتاده و همین حالا
از دل شاخهای
به من پوزخند میزند
ما بارها دیدهایم
مردهای ناگهان بلند میشود
تعظیم میکند، میگوید:
امید که از نمایش لذت برده باشید!
#علیرضا_قاسمیان_خمسه
@alirezaqasemiankhamseh
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
جنگهای درون را کِی بدرودیست؟!
.
آخرین هواپیما
آسمان را بلعید
عدم بالای سرِ آدمیست
پرنده در عدم بالبال میزند، میافتد
تو نه پرواز را در خاطر داری نه پرنده را
تو تنها "فروغ" را میبینی
که شعرش چون موجی
به دیوارِ زمانهی تو میخورد
دریغ از تَرَکی اما
.
کیست ما را،
کیست من و این شعر را بنویسد؟
.
خورشید از پشت درختها بالا میآید
من در ملافهها فرو میروم
.
لحظه شکسته است
میپرسی:
لحظه چگونه میشکند؟
اینطور:
به درختهای پشت پنجره نگاه میکنم
و میانِ من و نگاه کردن و درختها و پنجره
فاصلهایست
نباید به تو بگویم
به تو که اینهمه زیبایی:
مرگ در این فاصله انتظار میکشد
.
نمیتوانی از تخت بلندم کنی مادر!
من بسترم را زخم زدهام!
من از زخمهای این پیشانی
راهیِ زخمهای روان شدهام
من در راه زخم برداشتهام
و تقلایِ تو برای تسکینم
همچون پاک کردن کلمهی زخم
از تمام این سطرهاست
همهچیز دست نخورده میماند
.
در را آرام ببند!
صدای انفجاری در آن پنهان است
آرام باش دریا!
نمیتوانم صدای موجهایت را
از هواپیماهای جنگی تشخیص دهم
اینها ماهیاند یا موشک؟
صدف یا بمب؟
صلح شده است!
بلند شو!
برقص عزیزم!
دیگر بیخوابیات تنها از سکوتِ مردِ خانه است
نه صدای انفجارها
به چمدان و فرار احتیاجی نیست
میتوانی آرام کنج خانهات تلف شوی
تمام شد در به دری!
آغاز شد دوباره
زندانِ هال، زندانِ آشپزخانه، زندانِ حمام
.
به دوش پناه میبرم
تردید بر من میبارد
تَر میشوم از شک
جنگ اگر هنوز آغاز نشده باشد چه؟
ما اگر مرده به دنیا آمده باشیم،
مرده به جنگ آورده شده باشیم،
مرده، مرده باشیم چه؟
پرندهای که در ابتدای شعر افتاد
شاید نیفتاده است
نیفتاده و همین حالا
از دل شاخهای
به من پوزخند میزند
ما بارها دیدهایم
مردهای ناگهان بلند میشود
تعظیم میکند، میگوید:
امید که از نمایش لذت برده باشید!
#علیرضا_قاسمیان_خمسه
@alirezaqasemiankhamseh
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
آه اگر آزادی سرودی میخواند
کوچک
همچون گلوگاهِ پرندهای،
هیچکجا دیواری فروریخته بر جای نمیماند.
#احمد_شاملو
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
کوچک
همچون گلوگاهِ پرندهای،
هیچکجا دیواری فروریخته بر جای نمیماند.
#احمد_شاملو
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
به سينه میزندم سر، دلی كه كرده هوايت
دلی كه كرده هوای كرشمههای صدايت
نه يوسفم، نه سياوش، به نفس كشتن و پرهيز
كه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههايت
تو را ز جرگهی انبوه خاطرات قديمی
برون كشيدهام و دل نهادهام به صفايت
تو سخت و دير به دست آمدی مرا و عجب نيست
نمیكنم اگر ای دوست، سهل و زود، رهايت
گره به كار من افتاده است از غم غربت
كجاست چابكی دستهای عقدهگشايت؟
به كبر شعر مَبينم كه تكيه داده به افلاك
به خاكسارب دل بين كه سر نهاده به پايت
"دلم گرفته برايت" زبان سادهي عشق است
سليس و ساده بگويم: دلم گرفته برايت
#حسین_منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
دلی كه كرده هوای كرشمههای صدايت
نه يوسفم، نه سياوش، به نفس كشتن و پرهيز
كه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههايت
تو را ز جرگهی انبوه خاطرات قديمی
برون كشيدهام و دل نهادهام به صفايت
تو سخت و دير به دست آمدی مرا و عجب نيست
نمیكنم اگر ای دوست، سهل و زود، رهايت
گره به كار من افتاده است از غم غربت
كجاست چابكی دستهای عقدهگشايت؟
به كبر شعر مَبينم كه تكيه داده به افلاك
به خاكسارب دل بين كه سر نهاده به پايت
"دلم گرفته برايت" زبان سادهي عشق است
سليس و ساده بگويم: دلم گرفته برايت
#حسین_منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو بهار همهی فصلهای من بودی
تو بهار همه دفترچههایی که
چیزی درشان ننوشتم.
#بیژن_الهی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو بهار همه دفترچههایی که
چیزی درشان ننوشتم.
#بیژن_الهی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
شلنگ بینداز شاعر!
و روی مصراعهای درهم خلیدهی خود برقص.
دیگر
رویا برای ما تره هم خُرد نمیکند
تا چه رسد به برگهای معطر نعنا
دیگر خیال هم برای ما تربزه خرد نمیکند
تا چه رسد به برگهای تازهی ریحان
(خدا به قایقهای تاریک به جزیرههای بینام سفر داده شده تا...)
شلنگ بینداز شاعر!
#منوچهر_آتشی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و روی مصراعهای درهم خلیدهی خود برقص.
دیگر
رویا برای ما تره هم خُرد نمیکند
تا چه رسد به برگهای معطر نعنا
دیگر خیال هم برای ما تربزه خرد نمیکند
تا چه رسد به برگهای تازهی ریحان
(خدا به قایقهای تاریک به جزیرههای بینام سفر داده شده تا...)
شلنگ بینداز شاعر!
#منوچهر_آتشی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
Forwarded from تنها صداست که میماند
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گالری کدانس را فالو کنید و دنیای پیانو های لوکس آسیایی و اروپایی را تجربه کنید .
سوال های پرتکرار، جوابهای دقیق!
⏰در کمتر از ۹۰ ثانیه، با مهمترین تفاوتها بین برندها و مدلهای مطرح پیانو آشنا شوید.
🎹از صدای رزونانس طبیعی تا بهترین گزینه برای استودیو یا سالن کنسرت.
لینک اینستاگرام گالری کدانس👇
https://www.instagram.com/cadence_piano_gallery?igsh=cnFjMHN5bGtlNXln&utm_source=qr
جهت بازدید از شوروم و پیانوهای مجموعه همه روزه با هماهنگی قبلی در خدمت شما عزیزان هستیم.
WWW.CADENCE.GALLERY
☎️ 021-2624-8691
📞 0912-206-9692
#پیانو_لوکس #کدانس #خرید_پیانو #Bösendorfer #Yamaha #Kawai #Grotrian #Bechstein #Steinway #پیانو_گرند #پیانو_دیواری #گالری_پیانو_کدانس #پیانو_کدانس #LuxuryPiano #پیانو_لوکس
سوال های پرتکرار، جوابهای دقیق!
⏰در کمتر از ۹۰ ثانیه، با مهمترین تفاوتها بین برندها و مدلهای مطرح پیانو آشنا شوید.
🎹از صدای رزونانس طبیعی تا بهترین گزینه برای استودیو یا سالن کنسرت.
لینک اینستاگرام گالری کدانس👇
https://www.instagram.com/cadence_piano_gallery?igsh=cnFjMHN5bGtlNXln&utm_source=qr
جهت بازدید از شوروم و پیانوهای مجموعه همه روزه با هماهنگی قبلی در خدمت شما عزیزان هستیم.
WWW.CADENCE.GALLERY
☎️ 021-2624-8691
📞 0912-206-9692
#پیانو_لوکس #کدانس #خرید_پیانو #Bösendorfer #Yamaha #Kawai #Grotrian #Bechstein #Steinway #پیانو_گرند #پیانو_دیواری #گالری_پیانو_کدانس #پیانو_کدانس #LuxuryPiano #پیانو_لوکس
تردید نکن که نوری هست؛
شاید چندان نباشد که گفتهاند اما آنقدر هست
که از پسِ تاریکیات برآید.
#چالز_بوکوفسکی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
شاید چندان نباشد که گفتهاند اما آنقدر هست
که از پسِ تاریکیات برآید.
#چالز_بوکوفسکی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
در زوایای این بعدازظهر
کسی مرا بنام میخواند.
از نفس حریص آفتاب
تابستان در باغ میگندد
مرا بخوابان
در گاهوارهی قایقت
که دیگر
در قلب سنگینم
حسرت مرگ قو را
به تیشهها بسپارم.
#بهرام_اردبیلی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
کسی مرا بنام میخواند.
از نفس حریص آفتاب
تابستان در باغ میگندد
مرا بخوابان
در گاهوارهی قایقت
که دیگر
در قلب سنگینم
حسرت مرگ قو را
به تیشهها بسپارم.
#بهرام_اردبیلی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
میان دو دست تمنایم روییدی،
در من تراویدی.
آهنگ تاریک اندامت را شنیدم:
«نه صدایم
و نه روشنی.
طنین تنهایی تو هستم،
طنین تاریکی تو.»
#سهراب_سپهری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
در من تراویدی.
آهنگ تاریک اندامت را شنیدم:
«نه صدایم
و نه روشنی.
طنین تنهایی تو هستم،
طنین تاریکی تو.»
#سهراب_سپهری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
میخواهم از تو بنویسم
از نامت تکیهگاهی بنا کنم
برای پرچینهای شکسته
برای نهال یخزدهی گیلاس.
#هالینا_یوشویاتوسکا
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
از نامت تکیهگاهی بنا کنم
برای پرچینهای شکسته
برای نهال یخزدهی گیلاس.
#هالینا_یوشویاتوسکا
■ شعرخوانی
● @Reading_poem