.
👈👈 نقد خانم سین - دکترای جامعه شناسی:
راستش من با این بحث دکتر رنانی، آبم تو یه جوب نمیره😏، بخصوص اینکه گفته اگر یه میلیون امضا نکنند «به این معنی است که جامعه ما هنوز ظرفیت و شایستگیِ تحولات عقلانی بدون خشونت را ندارد»...خودم حالت عادی میخواستم امضا کنم، ولی حالا یاد خامنهای میفتم که سر انتخابات ۹۶ گفت هر کی رأی بده، رأی به نظام داده😄
دوست دارم چند میلیون امضا جمع شه که مسجد نسازن (احساس میکنم بخش «مسجدش» خیلی کلیدیه، یعنی تو تاریخ میمونه که مردم، احتمالا از گروههای متنوع، چند میلیون امضا کردن برای نساختن مسجد)، ولی نمیخوام به این معنا مصادره بشه که مردم هنوز امید دارن به اصلاح این حکومت بدون هزینهی سنگین، به نظرم این امید بارها مورد تمسخر قرار گرفته، مثلا با دهنکجی به پنج میلیون تقاضای مجازی برای اعدام نکردن افکاری😔 (به قول ضیا نبوی، دوست زندانیم، «حکومت موفق به براندازی مردم شده»)
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/611
.
👈👈 نقد خانم سین - دکترای جامعه شناسی:
راستش من با این بحث دکتر رنانی، آبم تو یه جوب نمیره😏، بخصوص اینکه گفته اگر یه میلیون امضا نکنند «به این معنی است که جامعه ما هنوز ظرفیت و شایستگیِ تحولات عقلانی بدون خشونت را ندارد»...خودم حالت عادی میخواستم امضا کنم، ولی حالا یاد خامنهای میفتم که سر انتخابات ۹۶ گفت هر کی رأی بده، رأی به نظام داده😄
دوست دارم چند میلیون امضا جمع شه که مسجد نسازن (احساس میکنم بخش «مسجدش» خیلی کلیدیه، یعنی تو تاریخ میمونه که مردم، احتمالا از گروههای متنوع، چند میلیون امضا کردن برای نساختن مسجد)، ولی نمیخوام به این معنا مصادره بشه که مردم هنوز امید دارن به اصلاح این حکومت بدون هزینهی سنگین، به نظرم این امید بارها مورد تمسخر قرار گرفته، مثلا با دهنکجی به پنج میلیون تقاضای مجازی برای اعدام نکردن افکاری😔 (به قول ضیا نبوی، دوست زندانیم، «حکومت موفق به براندازی مردم شده»)
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/611
.
Telegram
Renani Mohsen / محسن رنانی
.
.
👈 نقدهای «جنبش قیطریه»
در فضای مجازی هر سه گونه «کنش منفعل»، «کنش فعال عقلگرا» و «کنش فعال خشمگرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقلگرا» محسوب میشود. جامعهای که بخش…
.
👈 نقدهای «جنبش قیطریه»
در فضای مجازی هر سه گونه «کنش منفعل»، «کنش فعال عقلگرا» و «کنش فعال خشمگرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقلگرا» محسوب میشود. جامعهای که بخش…
.
👈👈 نقد یحیی- ۳۱ ساله- دکترای مدیریت دولتی:
این دکتر رنانی کلا خیلی دوست داره نقش "قوه عاقله" رو ایفا کنه. غافل از اینکه این مدل به درد پنجاهوهفتی ها میخورد، نه جوونا و نوجوونای امروزی که سه-هیچ ازش جلو هستند.
کارزار رنانی با کنشهای فرهنگی سرپیچی قابل مقایسه نیست. در گردهمایی های رقص کردی دسته جمعی عید نوروز شما به حکومت میگی: غلط میکنی بخوای برای من تعیین تکلیف کنی، من هر جور که دلم بخواد زندگی میکنم. در کارزار پارک قیطریه به حکومت میگی اینجا سوئیسه و تو دولت سوئیسی، خواهش میکنم درختا رو قطع نکن. اگر نظر تو برای دولت مهم بود که از ابتدا دنبال مسجدسازی نمیرفت.
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/611
.
👈👈 نقد یحیی- ۳۱ ساله- دکترای مدیریت دولتی:
این دکتر رنانی کلا خیلی دوست داره نقش "قوه عاقله" رو ایفا کنه. غافل از اینکه این مدل به درد پنجاهوهفتی ها میخورد، نه جوونا و نوجوونای امروزی که سه-هیچ ازش جلو هستند.
کارزار رنانی با کنشهای فرهنگی سرپیچی قابل مقایسه نیست. در گردهمایی های رقص کردی دسته جمعی عید نوروز شما به حکومت میگی: غلط میکنی بخوای برای من تعیین تکلیف کنی، من هر جور که دلم بخواد زندگی میکنم. در کارزار پارک قیطریه به حکومت میگی اینجا سوئیسه و تو دولت سوئیسی، خواهش میکنم درختا رو قطع نکن. اگر نظر تو برای دولت مهم بود که از ابتدا دنبال مسجدسازی نمیرفت.
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/611
.
Telegram
Renani Mohsen / محسن رنانی
.
.
👈 نقدهای «جنبش قیطریه»
در فضای مجازی هر سه گونه «کنش منفعل»، «کنش فعال عقلگرا» و «کنش فعال خشمگرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقلگرا» محسوب میشود. جامعهای که بخش…
.
👈 نقدهای «جنبش قیطریه»
در فضای مجازی هر سه گونه «کنش منفعل»، «کنش فعال عقلگرا» و «کنش فعال خشمگرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقلگرا» محسوب میشود. جامعهای که بخش…
.
👈👈 نقد خانم شین - گرافیست:
بنظرم این کارزارها مثل اینه که به یه دزد بگی لطفا پولمو پس بده!
بنظرم از این قدمها زیاد برداشته شده و دیگه مدتهاست نیازمند قدمهای بعدی هستیم.
من برنامهی اقدامی که شخصا بهش باور دارم اینه که مردم با روشهای روانشناختی و اصلاح فرهنگی به خودسازی بپردازند. اما در مورد گرفتن حق از حکومت نه تخصص دارم نه ادعا. فقط شایدهایی به ذهنم میرسه. شاید حرکتهای رابینهودی، شاید تا حد ممکن مستقل شدن مردم از حکومت با سادهزیستی بتونه کارگشا باشه ولی در کل نمیدونم چه باید کرد فقط به صورت سلبی میتونم بگم این کارزار برنامهی موثری نمیتونه باشه.
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/611
.
👈👈 نقد خانم شین - گرافیست:
بنظرم این کارزارها مثل اینه که به یه دزد بگی لطفا پولمو پس بده!
بنظرم از این قدمها زیاد برداشته شده و دیگه مدتهاست نیازمند قدمهای بعدی هستیم.
من برنامهی اقدامی که شخصا بهش باور دارم اینه که مردم با روشهای روانشناختی و اصلاح فرهنگی به خودسازی بپردازند. اما در مورد گرفتن حق از حکومت نه تخصص دارم نه ادعا. فقط شایدهایی به ذهنم میرسه. شاید حرکتهای رابینهودی، شاید تا حد ممکن مستقل شدن مردم از حکومت با سادهزیستی بتونه کارگشا باشه ولی در کل نمیدونم چه باید کرد فقط به صورت سلبی میتونم بگم این کارزار برنامهی موثری نمیتونه باشه.
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/611
.
Telegram
Renani Mohsen / محسن رنانی
.
.
👈 نقدهای «جنبش قیطریه»
در فضای مجازی هر سه گونه «کنش منفعل»، «کنش فعال عقلگرا» و «کنش فعال خشمگرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقلگرا» محسوب میشود. جامعهای که بخش…
.
👈 نقدهای «جنبش قیطریه»
در فضای مجازی هر سه گونه «کنش منفعل»، «کنش فعال عقلگرا» و «کنش فعال خشمگرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقلگرا» محسوب میشود. جامعهای که بخش…
Forwarded from حسین جمالی پور
رنانی از جنبش قیطریه چه میخواهد!؟
✍️حسین جمالیپور
نویسنده و پژوهشگر فلسفه و روانشناسی
🔻دکتر محسن رنانی از جنبشی تحت عنوان"جنبش قیطریه" حمایت کرده است که این روزها با بیش از ۱۳۰ هزار امضا حمایت شده است.
این جنبش در پی اعترض به ساخت مسجد در پارک قیطریه و دیگر پارک ها به راه افتاده است.
⭕️👈رنانی می گوید "من در انتخابات شرکت نکرده ام، اما به این جنبش پیوستم" و این حرکت را "کنش جمعی فعال/عقلگرا" می نامد. روزهای قبل ایشان مدعی شده بودند که اگر به ۱۰۰ هزار امضا برسد یعنی جامعه ایرانی زنده و امیدوار است.اما اگر به ۱ میلیون نرسد و هنوز یک میلیون در ایران نباشند که با اسم و مشخصات، بدون نگرانی این کارزار را امضا کند، یعنی جامعه باید راه درازی را تا رسیدن به توسعه طی کند.
این خلاصه ی نگاه محسن رنانی به این جنبش بود. اما آنچه اهمیت دارد، پرداختن متعصبانه و جانبدارانه ی برخی رسانه ها بود. مشرق نیوز با لحنی بسیار تند و دور از ادب و انصاف، محسن رنانی را از مشوقان "گزینه ی خیابان" معرفی می کند! کامنت های افراد تند رو و غالبا مذهبی های افراطی در سایت مشرق نیوز، ایشان را منافق و شیطان و فریب کار دانسته بودند❗️❗️❗️
⭕️👈اینجا به یاد جمله ی هانا آرنت می افتم که می گفت یا به سیستم سیاسی مبتنی بر دروغ می پیوندی یا مخالف حکومت شناخته می شوی. با تکیه بر این سخن هانا آرنت، می توان گفت یکی از موانع توسعه، نگاه صفر و صدی متعصبان و افراطیون به منتقدانی همچون محسن رنانی است که هیچ مخالفتی را برنمی تابند. و این خود مانع قصه پردازی و روایت گری است. به زبان آگامبن ، هرجا فکری و اندیشه ای خودش را نمایان کند، سیاست زاده می شود. شاید محسن رنانی و امثال او با اندیشیدن، قصه سازی و ارائه ی روایت های متفاوت از آنچه در جامعه تحمیل می شود، در پی طرح افکنی و موقعیت سازی برای تفکرند.
او هر وقت می نویسد، اندیشه ها فعال می شوند. نویسنده ها می نویسند، منتقدان نقد می کنند و یک فضای گفتمانی ساخته می شود که بسیاری از ما احساس بودن می کنیم، که خود یکی از پدیدارها و خروجی های کنشگری فعال عقل گراست و به مرور با چنین حرکاتی، سیاست از دل اندیش ها و گفتمان ها زاده می شود. ما در چنین فضاهایی تلاش می کنیم " باهم بفهمیم" و این خرد مشترک برای فهم عالم انسانی، راهی برای رسیدن به همان توسعه است.
⭕️👈نگاه و حرکت هایی که رنانی ها آغاز می کنند، مانع از توده ای شدن ما می شود. در چنین فضاهایی است که ما از پیله ی تنهایی مان بیرون می آییم و گفتگو می کنیم.
برخی محسن رنانی را متناقض می دانند و مدعی هستند، رنانی از یک طرف در انتخابات شرکت نمی کند(که این کنشگری منفعلانه است)، اما از طرف دیگر می گوید به کارزار بپيونديد و نقش کنشگری فعال_عقلانی داشته باشید. در حالیکه می توان گفت اگرچه با شرکت نکردن در انتخابات مخالفت خود را با ساختار و نظم سیاسی کنونی اعلام می کند، اما با حمایت از این کارزار به دنبال ایجاد یک فضای گفتمانی برای اندیشیدن و روایت گری است. روایت گری که ما را تحت یک چتر گفتمانی می آرود تا بدانیم ما هستیم و می توانیم در برابر گفتمان غالب سیاسی اعلام حضور کنیم.
⭕️👈آزادی از دل همین روایت گری ها سربرمی آورد و تنوع انسانی در سیاست و جامعه را آشکار می کند. اگر روایت نباشد با مرگ آزادی و مرگ اندیشه و در نهایت تسلط تام یک تفکر بر جامعه مواجه خواهیم شد.
اگرچه مخالفت با ساخت مسجد در پارک قیطریه، نوعی احساس مسئولیت نسبت به پیشینه ی تاریخی و حفظ آثار باستانی، طبیعت، زندگی سالم، نشاط و حق شهروندی ماست که به عنوان یک آرمان می تواند مورد تقاضای ما باشد، هرچند مخالف ساختار سیاسی باشیم. یعنی من نسبت به سیاست حاکم مخالفم، اما در عین حال برای زندگی و آرمان هایم می ایستم.
در این وانفسا اگرچه انسانهایی هم پیدا می شوند و با پیش فرضهای مذهبی، چنین کنش هایی را مخالفت با دیانت می دانند، اما این به یک معضل فرهنگی بر می گردد که آن فقدان حقیقت طلبی ماست.
🔹️من فکر می کنم زمانی به توسعه می رسیم که حقیقت جویی و حقیقت پذیری در راس زندگی ما باشد.
آن وقت مذهب، قانون، عرف، سبک زندگی و هرچه با آن زندگی می کنیم را با حقیقت تطبیق می دهیم. نه اینکه حقیقت را قیچی کنیم تا به اندازه ی تنِ مذهب و باورهای ما درآید!!! و مابقی را اضافات و افاضات بیهوده بدانیم.
🔹️در آخر می توانم مختصرا بگویم "جنبش قیطریه " جنبشی برای اعلام حضور و بودنِ ماست؛بودنی که می خواهد اندیشیدن را تمرین کند و از زندگی دفاع کند و طرح جدید سیاسی دراندازد؛ حتی اگر در کوتاه مدت به نتیجه ی ملموسی نرسیم. همین گفتمان ها و مخالفت هاست که زمینه ی خروج از تفکر توده ای را فراهم می کند و با کنشگری مبتنی بر گفتگو و عقلانیت، سیاست زنده می شود.
کانال تلگرام حسین جمالی پور
🆔️@philosophy_thinking
✍️حسین جمالیپور
نویسنده و پژوهشگر فلسفه و روانشناسی
🔻دکتر محسن رنانی از جنبشی تحت عنوان"جنبش قیطریه" حمایت کرده است که این روزها با بیش از ۱۳۰ هزار امضا حمایت شده است.
این جنبش در پی اعترض به ساخت مسجد در پارک قیطریه و دیگر پارک ها به راه افتاده است.
⭕️👈رنانی می گوید "من در انتخابات شرکت نکرده ام، اما به این جنبش پیوستم" و این حرکت را "کنش جمعی فعال/عقلگرا" می نامد. روزهای قبل ایشان مدعی شده بودند که اگر به ۱۰۰ هزار امضا برسد یعنی جامعه ایرانی زنده و امیدوار است.اما اگر به ۱ میلیون نرسد و هنوز یک میلیون در ایران نباشند که با اسم و مشخصات، بدون نگرانی این کارزار را امضا کند، یعنی جامعه باید راه درازی را تا رسیدن به توسعه طی کند.
این خلاصه ی نگاه محسن رنانی به این جنبش بود. اما آنچه اهمیت دارد، پرداختن متعصبانه و جانبدارانه ی برخی رسانه ها بود. مشرق نیوز با لحنی بسیار تند و دور از ادب و انصاف، محسن رنانی را از مشوقان "گزینه ی خیابان" معرفی می کند! کامنت های افراد تند رو و غالبا مذهبی های افراطی در سایت مشرق نیوز، ایشان را منافق و شیطان و فریب کار دانسته بودند❗️❗️❗️
⭕️👈اینجا به یاد جمله ی هانا آرنت می افتم که می گفت یا به سیستم سیاسی مبتنی بر دروغ می پیوندی یا مخالف حکومت شناخته می شوی. با تکیه بر این سخن هانا آرنت، می توان گفت یکی از موانع توسعه، نگاه صفر و صدی متعصبان و افراطیون به منتقدانی همچون محسن رنانی است که هیچ مخالفتی را برنمی تابند. و این خود مانع قصه پردازی و روایت گری است. به زبان آگامبن ، هرجا فکری و اندیشه ای خودش را نمایان کند، سیاست زاده می شود. شاید محسن رنانی و امثال او با اندیشیدن، قصه سازی و ارائه ی روایت های متفاوت از آنچه در جامعه تحمیل می شود، در پی طرح افکنی و موقعیت سازی برای تفکرند.
او هر وقت می نویسد، اندیشه ها فعال می شوند. نویسنده ها می نویسند، منتقدان نقد می کنند و یک فضای گفتمانی ساخته می شود که بسیاری از ما احساس بودن می کنیم، که خود یکی از پدیدارها و خروجی های کنشگری فعال عقل گراست و به مرور با چنین حرکاتی، سیاست از دل اندیش ها و گفتمان ها زاده می شود. ما در چنین فضاهایی تلاش می کنیم " باهم بفهمیم" و این خرد مشترک برای فهم عالم انسانی، راهی برای رسیدن به همان توسعه است.
⭕️👈نگاه و حرکت هایی که رنانی ها آغاز می کنند، مانع از توده ای شدن ما می شود. در چنین فضاهایی است که ما از پیله ی تنهایی مان بیرون می آییم و گفتگو می کنیم.
برخی محسن رنانی را متناقض می دانند و مدعی هستند، رنانی از یک طرف در انتخابات شرکت نمی کند(که این کنشگری منفعلانه است)، اما از طرف دیگر می گوید به کارزار بپيونديد و نقش کنشگری فعال_عقلانی داشته باشید. در حالیکه می توان گفت اگرچه با شرکت نکردن در انتخابات مخالفت خود را با ساختار و نظم سیاسی کنونی اعلام می کند، اما با حمایت از این کارزار به دنبال ایجاد یک فضای گفتمانی برای اندیشیدن و روایت گری است. روایت گری که ما را تحت یک چتر گفتمانی می آرود تا بدانیم ما هستیم و می توانیم در برابر گفتمان غالب سیاسی اعلام حضور کنیم.
⭕️👈آزادی از دل همین روایت گری ها سربرمی آورد و تنوع انسانی در سیاست و جامعه را آشکار می کند. اگر روایت نباشد با مرگ آزادی و مرگ اندیشه و در نهایت تسلط تام یک تفکر بر جامعه مواجه خواهیم شد.
اگرچه مخالفت با ساخت مسجد در پارک قیطریه، نوعی احساس مسئولیت نسبت به پیشینه ی تاریخی و حفظ آثار باستانی، طبیعت، زندگی سالم، نشاط و حق شهروندی ماست که به عنوان یک آرمان می تواند مورد تقاضای ما باشد، هرچند مخالف ساختار سیاسی باشیم. یعنی من نسبت به سیاست حاکم مخالفم، اما در عین حال برای زندگی و آرمان هایم می ایستم.
در این وانفسا اگرچه انسانهایی هم پیدا می شوند و با پیش فرضهای مذهبی، چنین کنش هایی را مخالفت با دیانت می دانند، اما این به یک معضل فرهنگی بر می گردد که آن فقدان حقیقت طلبی ماست.
🔹️من فکر می کنم زمانی به توسعه می رسیم که حقیقت جویی و حقیقت پذیری در راس زندگی ما باشد.
آن وقت مذهب، قانون، عرف، سبک زندگی و هرچه با آن زندگی می کنیم را با حقیقت تطبیق می دهیم. نه اینکه حقیقت را قیچی کنیم تا به اندازه ی تنِ مذهب و باورهای ما درآید!!! و مابقی را اضافات و افاضات بیهوده بدانیم.
🔹️در آخر می توانم مختصرا بگویم "جنبش قیطریه " جنبشی برای اعلام حضور و بودنِ ماست؛بودنی که می خواهد اندیشیدن را تمرین کند و از زندگی دفاع کند و طرح جدید سیاسی دراندازد؛ حتی اگر در کوتاه مدت به نتیجه ی ملموسی نرسیم. همین گفتمان ها و مخالفت هاست که زمینه ی خروج از تفکر توده ای را فراهم می کند و با کنشگری مبتنی بر گفتگو و عقلانیت، سیاست زنده می شود.
کانال تلگرام حسین جمالی پور
🆔️@philosophy_thinking
Audio
.
👈 عید یعنی توسعه
(گذار از شکفتگی به گشودگی)
📢 فایل صوتی سخنان نوروزی محسن رنانی در کلاس درس کارشناسی دانشگاه اصفهان (۲۰ فروردین ۱۴۰۳).
.
👈 عید یعنی توسعه
(گذار از شکفتگی به گشودگی)
📢 فایل صوتی سخنان نوروزی محسن رنانی در کلاس درس کارشناسی دانشگاه اصفهان (۲۰ فروردین ۱۴۰۳).
.
Forwarded from پویش فکری توسعه
🎬 مراسم رونمایی از کتاب
📙 روایت محمد-سان (روایت محمدرضا سرکار آرانی از مسئله توسعه در ایران)
🗓 سه شنبه ۲۲ خردادماه ۱۴۰۳
📍شهر کتاب مرکزی
🔖 نشانی: تهران، خیابان دکتر شریعتی، بالاتر از مطهری، نبش کوچه کلاته، پلاک ۷۶۵
🧾 برنامه رونمایی:
🎙 گزارش کتاب توسط دکتر حسین قربانی و دکتر محسن رنانی (نویسنده و دبیر علمی گفت و گوهای توسعه)
👥 تحلیل و بررسی کتاب توسط دکتر مقصود فراستخواه، دکتر محمود مهرمحمدی و دکتر زهرا گویا
✅ و با حضور دکتر محمدرضا سرکار آرانی برای رونمایی از کتاب
📚 این کتاب چهارمین کتاب از سلسله کتابهای گفت و گوهای توسعه است که در پویش فکری توسعه به چاپ رسیده است. به زودی سه روایت دیگر از این مجموعه منتشر می شود که به اطلاع عزیزان خواهد رسید.
🟢 این مراسم صرفاً به صورت حضوری برگزار می شود و شرکت در آن برای عموم علاقمندان آزاد و بدون ثبت نام قبلی امکان پذیر است.
📙 کتاب روایت محمد-سان را می توانید از اینجا تهیه کنید.
@pooyeshfekri
📙 روایت محمد-سان (روایت محمدرضا سرکار آرانی از مسئله توسعه در ایران)
🗓 سه شنبه ۲۲ خردادماه ۱۴۰۳
📍شهر کتاب مرکزی
🔖 نشانی: تهران، خیابان دکتر شریعتی، بالاتر از مطهری، نبش کوچه کلاته، پلاک ۷۶۵
🧾 برنامه رونمایی:
🎙 گزارش کتاب توسط دکتر حسین قربانی و دکتر محسن رنانی (نویسنده و دبیر علمی گفت و گوهای توسعه)
👥 تحلیل و بررسی کتاب توسط دکتر مقصود فراستخواه، دکتر محمود مهرمحمدی و دکتر زهرا گویا
✅ و با حضور دکتر محمدرضا سرکار آرانی برای رونمایی از کتاب
📚 این کتاب چهارمین کتاب از سلسله کتابهای گفت و گوهای توسعه است که در پویش فکری توسعه به چاپ رسیده است. به زودی سه روایت دیگر از این مجموعه منتشر می شود که به اطلاع عزیزان خواهد رسید.
🟢 این مراسم صرفاً به صورت حضوری برگزار می شود و شرکت در آن برای عموم علاقمندان آزاد و بدون ثبت نام قبلی امکان پذیر است.
📙 کتاب روایت محمد-سان را می توانید از اینجا تهیه کنید.
@pooyeshfekri
قصههای جمعی و توسعه - رنانی .aac
26.5 MB
.
قصههای جمعی و توسعه
👈 سخنان محسن رنانی در جمع کارآفرینان ملی
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
قصههای جمعی و توسعه
👈 سخنان محسن رنانی در جمع کارآفرینان ملی
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب روایت محمد-سان
پویش فکری توسعه
🔊 #فایل_صوتی
🎙 سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب روایت محمد-سان
🎬 گزارش نشست و صوت سخنرانی سایر صاحب نظران در مراسم
📙 کتاب روایت محمد-سان را می توانید از اینجا تهیه کنید.
@pooyeshfekri
🎙 سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب روایت محمد-سان
🎬 گزارش نشست و صوت سخنرانی سایر صاحب نظران در مراسم
📙 کتاب روایت محمد-سان را می توانید از اینجا تهیه کنید.
@pooyeshfekri
.
سلام دوستان!
در فضای مجازی، سه متن به نام من درباره انتخابات در حال چرخش است. قبلاً هم بارها اعلام کردهام که تنها مطالبی که در کانال تلگرامی یا تارنمای رسمی محسن رنانی (در آدرسهای زیر) منتشر شده است نظرات من است.
بیگمان اگر به این جمعبندی برسم که لازم است درباره انتخابات چهاردهم اظهارنظر عمومی داشته باشم، به صورت رسمی و در همین کانال منتشر خواهم کرد.
محسن رنانی / ۳۰ خرداد ۱۴۰۳
www.renani.net
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
سلام دوستان!
در فضای مجازی، سه متن به نام من درباره انتخابات در حال چرخش است. قبلاً هم بارها اعلام کردهام که تنها مطالبی که در کانال تلگرامی یا تارنمای رسمی محسن رنانی (در آدرسهای زیر) منتشر شده است نظرات من است.
بیگمان اگر به این جمعبندی برسم که لازم است درباره انتخابات چهاردهم اظهارنظر عمومی داشته باشم، به صورت رسمی و در همین کانال منتشر خواهم کرد.
محسن رنانی / ۳۰ خرداد ۱۴۰۳
www.renani.net
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
Telegram
Renani Mohsen / محسن رنانی
در اینجا آخرین نوشتههای محسن رنانی را میخوانید.
لینک تارنمای محسن رنانی:
www.renani.net
لینک تارنمای محسن رنانی:
www.renani.net
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
👈 رقص با خویشتن
گفتوگوی علی درستگار با محسن رنانی در سپنج
تیزر برنامه:
https://www.instagram.com/p/C8RBZ0MIqIa/
کلیپ اول:
https://www.instagram.com/p/C8Tk_Xzs5pr/
کلیپ دوم:
https://www.instagram.com/p/C8ZBmAtoIct/
لینک برنامه کامل در فیلیمو:
https://www.filimo.com/asparagus/w/6em5n
www.renani.net
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
👈 رقص با خویشتن
گفتوگوی علی درستگار با محسن رنانی در سپنج
تیزر برنامه:
https://www.instagram.com/p/C8RBZ0MIqIa/
کلیپ اول:
https://www.instagram.com/p/C8Tk_Xzs5pr/
کلیپ دوم:
https://www.instagram.com/p/C8ZBmAtoIct/
لینک برنامه کامل در فیلیمو:
https://www.filimo.com/asparagus/w/6em5n
www.renani.net
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
.
.
👈برای ایران و احتمال انقراضش
بخش اول: پرستاری برای ایران
✍️ محسن رنانی
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار میگوید باید رأی داد؛ نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سختتر و پیچیدهتر از این شود. ایران مستعد یک انفجار است. جسم و روح ایران دیگر تاب یک درهمریزی تازه را ندارد. باید برخیزیم و این «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل کنیم.
اما دلم با چشمی خونبار میگوید آخر بیوجدان، با چه رویی با چه شرافتی و با چه انسانیتی میخواهی رأی بدهی؟ آن هم به دعوت حکومتی که در همین جنبش مهسا وقتی شهروندانش در اعتراضات خیابانی مسالمتآمیز، کشته و نابینا شدند این جوانمردی را نداشت که مسئولیتش را بپذیرد و از آسیبدیدگان دلجویی کند و به دهان آنانی بکوبد که گفتند تروریستهای خارجی آمدند و کور کردند و کشتند و رفتند! به چهره کیان نگاه کن! به چشمان دختر کردستان نگاه کن! به زخم صورت پسر نازیآباد نگاه کن! به صد کشته مظلوم زاهدان فکر کن و به چشمان دانشجویان و همکاران دانشگاهی اخراج شدهات زُل بزن و آنگاه بگو باز میروی رأی بدهی؟
سرانجام بعد از دو هفته بیخوابی و آشوب و جنگ، دلم تسلیم شد. عقلم نزدیک سی استدلال آورد تا دلم را راضی کند و نهایتا موفق شد.
و اکنون این نویسنده که معلم توسعه است و از سال ۱۳۸۱ جز تدریس، گرفتن هرگونه مسئولیتی را در این ساختار سیاسی بر خود حرام کرده است و با وجود پیشنهادهای چربوشیرین داخلی و خارجی، بیست و دو سال است بر این عهد خویش باقی مانده است و همچنان باقی خواهد ماند؛ و نیز همراه مردم ایران، انتخابات سال گذشته را تحریم کرده بود، با چشمی گریان میگوید: برای ایران بیپرستار که «حسرت یک زندگی معمولی» بر دلش مانده است، در این انتخابات شرکت خواهم کرد.
ایران امروز به یک رئیسجمهور جنگی یا انقلابی نیازی ندارد.
به یک رئیسجمهور برانداز هم نیازی ندارد.
ایران امروز به یک رئیسجمهور پوپولیستِ دروغزن که شعارهای عجیبوغریب و فریبنده بدهد و هنوز نیامده از منابع نفت و آب و خاک کشور حاتمبخشی کند، نیازی ندارد.
حتی به یک رئیسجمهور اصلاحطلب یا تحولخواه هم نیازی ندارد.
ایران امروز خیلی خسته و فرسوده است، تحمل جراحی را هم ندارد. امروز جراحی اقتصادی و اجتماعی موجب خونرَوی بیشتری از جسم ایران (سرزمین) و هرزرَوی انرژی بیشتری از روح ایران (مردم) میشود.
امروز ایران حتی به .......
ادامه مطلب را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید:
در تارنمای رسمی محسن رنانی:
https://renani.net/texts/notes/nursing-for-iran/
به صورت فایل پیدیاف:
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/627
.
.
.
👈برای ایران و احتمال انقراضش
بخش اول: پرستاری برای ایران
✍️ محسن رنانی
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار میگوید باید رأی داد؛ نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سختتر و پیچیدهتر از این شود. ایران مستعد یک انفجار است. جسم و روح ایران دیگر تاب یک درهمریزی تازه را ندارد. باید برخیزیم و این «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل کنیم.
اما دلم با چشمی خونبار میگوید آخر بیوجدان، با چه رویی با چه شرافتی و با چه انسانیتی میخواهی رأی بدهی؟ آن هم به دعوت حکومتی که در همین جنبش مهسا وقتی شهروندانش در اعتراضات خیابانی مسالمتآمیز، کشته و نابینا شدند این جوانمردی را نداشت که مسئولیتش را بپذیرد و از آسیبدیدگان دلجویی کند و به دهان آنانی بکوبد که گفتند تروریستهای خارجی آمدند و کور کردند و کشتند و رفتند! به چهره کیان نگاه کن! به چشمان دختر کردستان نگاه کن! به زخم صورت پسر نازیآباد نگاه کن! به صد کشته مظلوم زاهدان فکر کن و به چشمان دانشجویان و همکاران دانشگاهی اخراج شدهات زُل بزن و آنگاه بگو باز میروی رأی بدهی؟
سرانجام بعد از دو هفته بیخوابی و آشوب و جنگ، دلم تسلیم شد. عقلم نزدیک سی استدلال آورد تا دلم را راضی کند و نهایتا موفق شد.
و اکنون این نویسنده که معلم توسعه است و از سال ۱۳۸۱ جز تدریس، گرفتن هرگونه مسئولیتی را در این ساختار سیاسی بر خود حرام کرده است و با وجود پیشنهادهای چربوشیرین داخلی و خارجی، بیست و دو سال است بر این عهد خویش باقی مانده است و همچنان باقی خواهد ماند؛ و نیز همراه مردم ایران، انتخابات سال گذشته را تحریم کرده بود، با چشمی گریان میگوید: برای ایران بیپرستار که «حسرت یک زندگی معمولی» بر دلش مانده است، در این انتخابات شرکت خواهم کرد.
ایران امروز به یک رئیسجمهور جنگی یا انقلابی نیازی ندارد.
به یک رئیسجمهور برانداز هم نیازی ندارد.
ایران امروز به یک رئیسجمهور پوپولیستِ دروغزن که شعارهای عجیبوغریب و فریبنده بدهد و هنوز نیامده از منابع نفت و آب و خاک کشور حاتمبخشی کند، نیازی ندارد.
حتی به یک رئیسجمهور اصلاحطلب یا تحولخواه هم نیازی ندارد.
ایران امروز خیلی خسته و فرسوده است، تحمل جراحی را هم ندارد. امروز جراحی اقتصادی و اجتماعی موجب خونرَوی بیشتری از جسم ایران (سرزمین) و هرزرَوی انرژی بیشتری از روح ایران (مردم) میشود.
امروز ایران حتی به .......
ادامه مطلب را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید:
در تارنمای رسمی محسن رنانی:
https://renani.net/texts/notes/nursing-for-iran/
به صورت فایل پیدیاف:
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/627
.
.
تارنمای محسن رنانی
برای ایران و احتمال انقراضش (۱)
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار میگوید باید رأی داد نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سختتر و پیچیدهتر از این شود. ایران مستعد…
Renani (Election 14) Part 1.pdf
139.5 KB
.
فایل پیدیاف یادداشت محسن رنانی درباره انتخابات چهاردهم:
👈 برای ایران و ... احتمال انقراضش...
✍️ بخش اول: پرستاری برای ایران
۳ تیر ۱۴۰۳
.
فایل پیدیاف یادداشت محسن رنانی درباره انتخابات چهاردهم:
👈 برای ایران و ... احتمال انقراضش...
✍️ بخش اول: پرستاری برای ایران
۳ تیر ۱۴۰۳
.
سلام دوستان
با توجه به این که هم اکنون مناظره پنجم نامزدها شروع شده است، انتشار بخش دوم یادداشت «برای ایران و احتمال انقراضش» را تا غروب امروز به تعویق میاندازم.
سپاس / م.ر.
.
با توجه به این که هم اکنون مناظره پنجم نامزدها شروع شده است، انتشار بخش دوم یادداشت «برای ایران و احتمال انقراضش» را تا غروب امروز به تعویق میاندازم.
سپاس / م.ر.
.
.
.
👈برای ایران و احتمال انقراضش
بخش دوم:
از «فرصت انتخاب» تا «خلق امکان»
✍️ محسن رنانی
گزیده متن:
حامیان تحریم انتخابات میگویند تحریم، مشروعیت نظام را کاهش میدهد. گیرم چنین باشد؛ جز خنک شدن چندماهه دل تحریمیها و هلهلهکردن چند هفتهایشان، چه ثمری برای کشور دارد؟ آیا چند تحریم قبلی تاثیری در رفتار حکومت گذاشت؟ آیا خارجیها پس از تحریم، دیگر سفرای ما را راه نمیدهند و با آنها دیدار نمیکنند؟ آیا دیگر با حکومت ایران قرارداد نمیبندند؟ آیا دیگر با مقامات ما دست نمیدهند؟ آیا منافع کشورشان را برای حمایت از تحریمکنندگان ایرانی نادیده میگیرند؟ تجربه جهانی میگوید برای نمایش مشروعیت یک نظام سیاسی حمایت ۱۵ درصد از مردم آن کشور کافی است و تنها کافی است حکومت بتواند بخشی از آنها را به خیابان بیاورد تا مشروعیت و اقتدار بیرونی خود را به نمایش بگذارد.
برخی هم فکر میکنند با رای ندادن و کاهش مشروعیت نظام، امکان براندازی از خارج فراهم میشود. این تصور اشتباهی است. باتوجه به این که وجود جمهوری اسلامی با ساختار و رفتار کنونیاش به نفع همه قدرتهای بزرگ (آمریکا، چین و روسیه) و به نفع اسرائیل و سایر کشورهای منطقه است، هیچ کشوری تمایل ندارد به ترکیب این نظام خدشهای وارد شود. اما البته همهشان عزم جدی دارند که رفتار حکومت ایران مدیریت شود که خیلی هم در نظم جهانی شِلتاق نکند.
اما تحریم انتخابات، که قاعدتاً منجر به سرکارآمدن یک رئیسجمهور جزماندیش تندرو میشود، سه پیامد محتمل پرهزینه و خسارتبار دارد که دستکم یکی از آنها محقق خواهد شد:
یک: جامعه در سکوت و سرخوردگی فرو رود: دراین حالت با یک دولت تمامیت خواه روبهرو خواهیم بود که در تمام عرصههای زندگی مردم مداخله میکند و با اخراج و تعلیق و خالصسازی و سانسور و فیلترینگ و گشت ارشاد و پلمپ و زندان و حصر و خلعلباس و ممنوع التصویری و ممنوعالخروجی و اتهام جاسوسی و جنگ و سرکوب و زندان، زندگی را به کام ایرانیان زهر میکند. ادامه این فرایند به استهلاک تمدنی ایران و نابودی تتمه منابع و مواهبی میانجامد که متعلق به نسلهای آینده است.
دو: اعتراضات فراگیری شکل بگیرد اما حکومت موفق به سرکوب آن شود: در این صورت حرکت به سوی فاشیزم آغاز میشود (در حکومتهای فاشیستی، قانون و اخلاق و شرع و وجدان دیگر کاربردی ندارند و نظر پیشوا معیار درستی و نادرستی هر اندیشه، تصمیم و اقدامی است).
سه: اعتراضات فراگیری شکل بگیرد ولی سرکوب سنگین و خونبار حکومت هم نتواند آن را مهار کند: دراینصورت کشور به سوی هرجومرج و فروپاشی یا تجزیه سوق داده خواهد شد.
هیچکدام از این سه نتیجه، برای یک ایرانی عاقل و منصفی که برای زندگی نسلهای بعدی نیز حقی قائل است و فقط به بیرون ریختن خشم و نفرت خویش نمیاندیشد، مطلوب نیست.
اکنون ببینیم مشارکت گسترده منتقدان و معترضان و اصلاحجویان و تحولخواهان در انتخابات چه نتایجی خواهد داشت؟ برای این نیز سه وضعیت متصور است:
یک: رای نیاوردن پزشکیان
دو: تقلب برای ممانعت از پیروز شدن پزشکیان
سه: رای آوردن و رئیسجمهور شدن پزشکیان
در بخش اصلی این یادداشت، مورد به مورد نشاندادهام که هر کدام از این سه حالت که محقق شود، باز، دربلندمدت نتیجه به نفع جامعه است و در نهایت بازنده اصلی ساختار سیاسی موجود است. تنها در یک مورد (شکست پزشکیان) ممکن است طرفداران وضع موجود برای چندماهی دلشان خنک شود و هلهله کنند (مثل وقتی تحریمیها از مشارکت پایین شادمان میشوند) اما هلهلهها خیلی زود تمام میشود و واقعیتهای عریان و بحرانهای ویرانگر سربرمیآورد. همان واقعیتهایی که با استهلاک انرژی سیستم، سقوط نهایی ساختار را در یک بحران غافلگیرکننده رقم میزنند.
اما مهمترین دستاورد مشارکت در این انتخابات را «خلق امکان» برای لحظه جانشینی میدانم. میتوان احتمال داد که در سالهای آینده لحظه جانشینی فرا برسد. در دوره گذار فرصتهایی برای خلق امکان پدیدار میشود که فقط اگر یک فرد شرافتمند و توسعهخواه و معتقد به دموکراسی و متعهد به حق و رأی مردم در صندلی ریاست جمهوری نشسته باشد آن فرصتها امکان بروز خواهند داشت. بنابراین رأی امروز ماست که تعیین میکند در لحظه جانشینی کدام خلق امکانی رخ بدهد یا ندهد و سرنوشت نسلهای آینده در چه مسیری قرار گیرد.
رئیسجمهور، رئيس «شورای عالی امنیت ملی» و نیز رئیس «شورای امنیت کشور» است که در شرایط بحرانی تصمیمات امنیتی اصلی کشور ....
ادامه متن را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید:
در تارنمای رسمی محسن رنانی:
https://renani.net/texts/notes/create-posibility/
به صورت فایل پیدیاف:
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/630
---------
بخش اول این مقاله را نیز میتوانید در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/nursing-for-iran/
.
.
.
👈برای ایران و احتمال انقراضش
بخش دوم:
از «فرصت انتخاب» تا «خلق امکان»
✍️ محسن رنانی
گزیده متن:
حامیان تحریم انتخابات میگویند تحریم، مشروعیت نظام را کاهش میدهد. گیرم چنین باشد؛ جز خنک شدن چندماهه دل تحریمیها و هلهلهکردن چند هفتهایشان، چه ثمری برای کشور دارد؟ آیا چند تحریم قبلی تاثیری در رفتار حکومت گذاشت؟ آیا خارجیها پس از تحریم، دیگر سفرای ما را راه نمیدهند و با آنها دیدار نمیکنند؟ آیا دیگر با حکومت ایران قرارداد نمیبندند؟ آیا دیگر با مقامات ما دست نمیدهند؟ آیا منافع کشورشان را برای حمایت از تحریمکنندگان ایرانی نادیده میگیرند؟ تجربه جهانی میگوید برای نمایش مشروعیت یک نظام سیاسی حمایت ۱۵ درصد از مردم آن کشور کافی است و تنها کافی است حکومت بتواند بخشی از آنها را به خیابان بیاورد تا مشروعیت و اقتدار بیرونی خود را به نمایش بگذارد.
برخی هم فکر میکنند با رای ندادن و کاهش مشروعیت نظام، امکان براندازی از خارج فراهم میشود. این تصور اشتباهی است. باتوجه به این که وجود جمهوری اسلامی با ساختار و رفتار کنونیاش به نفع همه قدرتهای بزرگ (آمریکا، چین و روسیه) و به نفع اسرائیل و سایر کشورهای منطقه است، هیچ کشوری تمایل ندارد به ترکیب این نظام خدشهای وارد شود. اما البته همهشان عزم جدی دارند که رفتار حکومت ایران مدیریت شود که خیلی هم در نظم جهانی شِلتاق نکند.
اما تحریم انتخابات، که قاعدتاً منجر به سرکارآمدن یک رئیسجمهور جزماندیش تندرو میشود، سه پیامد محتمل پرهزینه و خسارتبار دارد که دستکم یکی از آنها محقق خواهد شد:
یک: جامعه در سکوت و سرخوردگی فرو رود: دراین حالت با یک دولت تمامیت خواه روبهرو خواهیم بود که در تمام عرصههای زندگی مردم مداخله میکند و با اخراج و تعلیق و خالصسازی و سانسور و فیلترینگ و گشت ارشاد و پلمپ و زندان و حصر و خلعلباس و ممنوع التصویری و ممنوعالخروجی و اتهام جاسوسی و جنگ و سرکوب و زندان، زندگی را به کام ایرانیان زهر میکند. ادامه این فرایند به استهلاک تمدنی ایران و نابودی تتمه منابع و مواهبی میانجامد که متعلق به نسلهای آینده است.
دو: اعتراضات فراگیری شکل بگیرد اما حکومت موفق به سرکوب آن شود: در این صورت حرکت به سوی فاشیزم آغاز میشود (در حکومتهای فاشیستی، قانون و اخلاق و شرع و وجدان دیگر کاربردی ندارند و نظر پیشوا معیار درستی و نادرستی هر اندیشه، تصمیم و اقدامی است).
سه: اعتراضات فراگیری شکل بگیرد ولی سرکوب سنگین و خونبار حکومت هم نتواند آن را مهار کند: دراینصورت کشور به سوی هرجومرج و فروپاشی یا تجزیه سوق داده خواهد شد.
هیچکدام از این سه نتیجه، برای یک ایرانی عاقل و منصفی که برای زندگی نسلهای بعدی نیز حقی قائل است و فقط به بیرون ریختن خشم و نفرت خویش نمیاندیشد، مطلوب نیست.
اکنون ببینیم مشارکت گسترده منتقدان و معترضان و اصلاحجویان و تحولخواهان در انتخابات چه نتایجی خواهد داشت؟ برای این نیز سه وضعیت متصور است:
یک: رای نیاوردن پزشکیان
دو: تقلب برای ممانعت از پیروز شدن پزشکیان
سه: رای آوردن و رئیسجمهور شدن پزشکیان
در بخش اصلی این یادداشت، مورد به مورد نشاندادهام که هر کدام از این سه حالت که محقق شود، باز، دربلندمدت نتیجه به نفع جامعه است و در نهایت بازنده اصلی ساختار سیاسی موجود است. تنها در یک مورد (شکست پزشکیان) ممکن است طرفداران وضع موجود برای چندماهی دلشان خنک شود و هلهله کنند (مثل وقتی تحریمیها از مشارکت پایین شادمان میشوند) اما هلهلهها خیلی زود تمام میشود و واقعیتهای عریان و بحرانهای ویرانگر سربرمیآورد. همان واقعیتهایی که با استهلاک انرژی سیستم، سقوط نهایی ساختار را در یک بحران غافلگیرکننده رقم میزنند.
اما مهمترین دستاورد مشارکت در این انتخابات را «خلق امکان» برای لحظه جانشینی میدانم. میتوان احتمال داد که در سالهای آینده لحظه جانشینی فرا برسد. در دوره گذار فرصتهایی برای خلق امکان پدیدار میشود که فقط اگر یک فرد شرافتمند و توسعهخواه و معتقد به دموکراسی و متعهد به حق و رأی مردم در صندلی ریاست جمهوری نشسته باشد آن فرصتها امکان بروز خواهند داشت. بنابراین رأی امروز ماست که تعیین میکند در لحظه جانشینی کدام خلق امکانی رخ بدهد یا ندهد و سرنوشت نسلهای آینده در چه مسیری قرار گیرد.
رئیسجمهور، رئيس «شورای عالی امنیت ملی» و نیز رئیس «شورای امنیت کشور» است که در شرایط بحرانی تصمیمات امنیتی اصلی کشور ....
ادامه متن را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید:
در تارنمای رسمی محسن رنانی:
https://renani.net/texts/notes/create-posibility/
به صورت فایل پیدیاف:
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen/630
---------
بخش اول این مقاله را نیز میتوانید در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/nursing-for-iran/
.
.
تارنمای محسن رنانی
برای ایران و احتمال انقراضش (۲)
مقدمه: بکوش انتخابهایت بازتاب امیدهایت باشد نه ترسهایت (حضرت نلسون ماندلا) انسانِ رشد یابنده انسان انباشته از امیدی است که میکوشد در زندگی خود «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل میکند. جامعه توسعهیافته نیز جامعهای است که همواره میکوشد «فرصت انتخاب»…
Renani (Election 14) Part 2.pdf
335.3 KB
فایل پیدیاف یادداشت محسن رنانی درباره انتخابات چهاردهم:
👈 برای ایران و احتمال انقراضش...
✍️ بخش دوم:
از «فرصت انتخاب» تا «خلق امکان»
۵ تیر ۱۴۰۳
.
👈 برای ایران و احتمال انقراضش...
✍️ بخش دوم:
از «فرصت انتخاب» تا «خلق امکان»
۵ تیر ۱۴۰۳
.
.
.
👈 برای ایران و احتمال انقراضش
✍️ بخش سوم:
منطقِ موقعیتِ پزشکیان
محسن رنانی
تغییرات شدید سنی در مقامات دولتها، که موجب دستبهدست شدن بوروکراسی ایران بین «دولت عصا» و «دولت پستانک» شده است، امکان انباشت یادگیری را از بین برده و ساختار بورکراسی ایران را ویران کرده است. پزشکیان اگر رأی آورد البته باید مراقب باشد که دولتش «دولت عصا» نشود. اما در پاسخ به برخی گمانهها و انگیزهخوانیها درباره خودم، میگویم که از سال ۱۳۸۱ با خدای خود عهد کردهام که در این نظام، هیچ پُست و مسئولیتی نگیرم و تاکنون بر عهد خویش ماندهام و البته اگر پزشکیان هم بیاید بر این عهد میمانم و کار فکری و مدنی خودم را ادامه میدهم. بنابراین آنچه اینروزها مینویسم درچارچوب وظیفه روشنفکری من است و هزینهاش را پرداختهام و بازهم میپردازم.
اما امروز رأی من به پزشکیان رأی به شخص پزشکیان، یا رأی به اصلاحطلبان نیست. رأی من به پزشکیان رأی به «منطق موقعیت پزشکیان» است. این منطق موقعیت را در بخش دوم همین نوشتار شرح دادهام (در لینک پایین بخوانید).
همانگونه که درپاسخ به سوال دوستی نوشتم (و متاسفانه او بدون اجازه، بازپخش کرد)، دراین انتخابات، با رأی به پزشکیان ما پایمان را میگذاریم لای درْ. چون اگر درْ بسته شود دو راه داریم: یا از خفگی بمیریم یا در و دیوار را به آتش بکشیم و سقف را بر سر خود خراب کنیم تا راهی بیابیم؛ وهر دو نتایجی اسفناک خواهند داشت. عقلانیت و حتی حس طبیعی خوددوستی حکم میکند پایمان را بگذاریم لای درْ تا هوای تازه را ازدست ندهیم. که اگر هوا نباشد مغزمان هم درست کار نمیکند. بعد، با مقاومت ما ممکن است خیلی گشایشها رخ دهد؛ چون زمان به نفع ماست (به «خلق امکان» که در بخش دوم آمد بیندیشیم). بویژه آن که این ساختار، تمام منابع و فرصتهای خود را یا مصرف کرده یا سوزانده و اکنون در محاصره دهها «بحرانِ اینکْ حلناشدنی» است.
پزشکیان به خودیِ خود مطلوبیت و مزیت ویژهای ندارد که مثلا قبلیهایی که رأی ما را ربودند، نداشتهاند. مزیت پزشکیان در «منطق موقعیتی» است که اکنون در آن قرار دارد. درک منطق موقعیت، مهمترین وظیفه روشنفکران یک جامعه برای روشنگری است. و اصولا تفاوت روشنفکر با دیگران همین است که او برای تحلیل و تصمیم، امروز را با گذشته مقایسه نمیکند بلکه منطق موقعیت امروز را در کنار منطق موقعیت فردا قرار میدهد و از این طریق، به خلقِ امکان و خلقِ افق میاندیشد.
بنابراین، در پاسخ به خیلی از نقدها و پرسشهای این دو روز، من همچنان معتقدم نظام در مرحله چهارم «سقوط» است و در همان مقاله هم (در لینک پایین) خیلی پوشیده گفتهام: این مرحله ممکن است خیلی کوتاه یا خیلی بلند باشد، اما نظام در ابتدای مسیر آن است، مگر آن که دراین فاصله تصمیم بگیرد انقلاب از بالا را شروع کند. و البته امروز معتقدم که این ساختار دیگر چنان در ناکارآمدی و فساد فرو رفته است، که توان افقگشایی یا انقلاب از بالا را هم ندارد.
و اکنون با ملاحظه تمام این نکات، می گویم: اگراصلاحطلبید، اگر اعتدالگرایید، اگر تحولخواهید، اگر گذارطلبید و حتی اگر رفراندوم یا انقلاب میخواهید، همه این اهداف با حضور پزشکیان در پاستور کم هزینهتر قابل تحقق است تا با حضور یک جزماندیش تندرو. همین!
عرصه منافع بین نسلی عرصهای نیست که به خودمان اجازه بدهیم بر اساس احساس و هیجان و غیرت تصمیم بگیریم. تا نگاهمان را تغییر ندهیم، روی بهروزی را نخواهیم دید. آخر پساز نیم قرن تجربه پرهزینه، چه فرقی است بین آنانی که در اوایل انقلاب به مخالفانِ اعدام لقب «بیشرف» میدادند و مدال شرافت به سینه خلخالی میزدند با آنانی که امروز به هر کس تصمیم به رأی داشته باشد برچسب «بیشرف» میزنند؟
از نظر من و با خطکش توسعه، در هنگام کنشهای اجتماعی، میزان شرف هر کس (مردم یا حاکمان) به اندازه فاصلهای است که از خشونت میگیرد. و دقیقا با همین خطکش است که میگویم پزشکیان گزینه مناسبتری برای امروز ماست. چون با توجه به چهل میلیون جمعیت جوان کشور که اکثریت آنها خواستههایی کاملا در تضاد با نظام سیاسی دارند، آمدن هرکدام از پنج گزینه رقیب پزشکیان، احتمال خشونت را در هر دو طرف بالا میبرد.
هر تصمیمی که نتیجه آن ریختن قطره خونی بیشتر باشد پیشاپیش ضدتوسعه و ضدملی است. تمام هنر توسعهخواهی در این است بکوشیم در بازی جمعی، گزینهای را انتخاب کنیم که در دل خود خشونت کمتری داشته باشد. همین یک نکته تمام هنر یک ملت برای گذار به توسعه است. اگر ملتی همین یک هنر را داشته باشد، کارْ تمام است. این آن هنری بود که ژاپنیها و کرهایها داشتند و توانستند راه چهارصد ساله پر خون اروپا را در پنجاه سال و بدون خون طی کنند. و البته تصمیم با ملت ایران است.
۶ تیر ۱۴۰۳
بخوانید:
بخش اول اینجا
بخش دوم اینجا
مقاله «سقوط» اینجا
renani.net
.
.
.
👈 برای ایران و احتمال انقراضش
✍️ بخش سوم:
منطقِ موقعیتِ پزشکیان
محسن رنانی
تغییرات شدید سنی در مقامات دولتها، که موجب دستبهدست شدن بوروکراسی ایران بین «دولت عصا» و «دولت پستانک» شده است، امکان انباشت یادگیری را از بین برده و ساختار بورکراسی ایران را ویران کرده است. پزشکیان اگر رأی آورد البته باید مراقب باشد که دولتش «دولت عصا» نشود. اما در پاسخ به برخی گمانهها و انگیزهخوانیها درباره خودم، میگویم که از سال ۱۳۸۱ با خدای خود عهد کردهام که در این نظام، هیچ پُست و مسئولیتی نگیرم و تاکنون بر عهد خویش ماندهام و البته اگر پزشکیان هم بیاید بر این عهد میمانم و کار فکری و مدنی خودم را ادامه میدهم. بنابراین آنچه اینروزها مینویسم درچارچوب وظیفه روشنفکری من است و هزینهاش را پرداختهام و بازهم میپردازم.
اما امروز رأی من به پزشکیان رأی به شخص پزشکیان، یا رأی به اصلاحطلبان نیست. رأی من به پزشکیان رأی به «منطق موقعیت پزشکیان» است. این منطق موقعیت را در بخش دوم همین نوشتار شرح دادهام (در لینک پایین بخوانید).
همانگونه که درپاسخ به سوال دوستی نوشتم (و متاسفانه او بدون اجازه، بازپخش کرد)، دراین انتخابات، با رأی به پزشکیان ما پایمان را میگذاریم لای درْ. چون اگر درْ بسته شود دو راه داریم: یا از خفگی بمیریم یا در و دیوار را به آتش بکشیم و سقف را بر سر خود خراب کنیم تا راهی بیابیم؛ وهر دو نتایجی اسفناک خواهند داشت. عقلانیت و حتی حس طبیعی خوددوستی حکم میکند پایمان را بگذاریم لای درْ تا هوای تازه را ازدست ندهیم. که اگر هوا نباشد مغزمان هم درست کار نمیکند. بعد، با مقاومت ما ممکن است خیلی گشایشها رخ دهد؛ چون زمان به نفع ماست (به «خلق امکان» که در بخش دوم آمد بیندیشیم). بویژه آن که این ساختار، تمام منابع و فرصتهای خود را یا مصرف کرده یا سوزانده و اکنون در محاصره دهها «بحرانِ اینکْ حلناشدنی» است.
پزشکیان به خودیِ خود مطلوبیت و مزیت ویژهای ندارد که مثلا قبلیهایی که رأی ما را ربودند، نداشتهاند. مزیت پزشکیان در «منطق موقعیتی» است که اکنون در آن قرار دارد. درک منطق موقعیت، مهمترین وظیفه روشنفکران یک جامعه برای روشنگری است. و اصولا تفاوت روشنفکر با دیگران همین است که او برای تحلیل و تصمیم، امروز را با گذشته مقایسه نمیکند بلکه منطق موقعیت امروز را در کنار منطق موقعیت فردا قرار میدهد و از این طریق، به خلقِ امکان و خلقِ افق میاندیشد.
بنابراین، در پاسخ به خیلی از نقدها و پرسشهای این دو روز، من همچنان معتقدم نظام در مرحله چهارم «سقوط» است و در همان مقاله هم (در لینک پایین) خیلی پوشیده گفتهام: این مرحله ممکن است خیلی کوتاه یا خیلی بلند باشد، اما نظام در ابتدای مسیر آن است، مگر آن که دراین فاصله تصمیم بگیرد انقلاب از بالا را شروع کند. و البته امروز معتقدم که این ساختار دیگر چنان در ناکارآمدی و فساد فرو رفته است، که توان افقگشایی یا انقلاب از بالا را هم ندارد.
و اکنون با ملاحظه تمام این نکات، می گویم: اگراصلاحطلبید، اگر اعتدالگرایید، اگر تحولخواهید، اگر گذارطلبید و حتی اگر رفراندوم یا انقلاب میخواهید، همه این اهداف با حضور پزشکیان در پاستور کم هزینهتر قابل تحقق است تا با حضور یک جزماندیش تندرو. همین!
عرصه منافع بین نسلی عرصهای نیست که به خودمان اجازه بدهیم بر اساس احساس و هیجان و غیرت تصمیم بگیریم. تا نگاهمان را تغییر ندهیم، روی بهروزی را نخواهیم دید. آخر پساز نیم قرن تجربه پرهزینه، چه فرقی است بین آنانی که در اوایل انقلاب به مخالفانِ اعدام لقب «بیشرف» میدادند و مدال شرافت به سینه خلخالی میزدند با آنانی که امروز به هر کس تصمیم به رأی داشته باشد برچسب «بیشرف» میزنند؟
از نظر من و با خطکش توسعه، در هنگام کنشهای اجتماعی، میزان شرف هر کس (مردم یا حاکمان) به اندازه فاصلهای است که از خشونت میگیرد. و دقیقا با همین خطکش است که میگویم پزشکیان گزینه مناسبتری برای امروز ماست. چون با توجه به چهل میلیون جمعیت جوان کشور که اکثریت آنها خواستههایی کاملا در تضاد با نظام سیاسی دارند، آمدن هرکدام از پنج گزینه رقیب پزشکیان، احتمال خشونت را در هر دو طرف بالا میبرد.
هر تصمیمی که نتیجه آن ریختن قطره خونی بیشتر باشد پیشاپیش ضدتوسعه و ضدملی است. تمام هنر توسعهخواهی در این است بکوشیم در بازی جمعی، گزینهای را انتخاب کنیم که در دل خود خشونت کمتری داشته باشد. همین یک نکته تمام هنر یک ملت برای گذار به توسعه است. اگر ملتی همین یک هنر را داشته باشد، کارْ تمام است. این آن هنری بود که ژاپنیها و کرهایها داشتند و توانستند راه چهارصد ساله پر خون اروپا را در پنجاه سال و بدون خون طی کنند. و البته تصمیم با ملت ایران است.
۶ تیر ۱۴۰۳
بخوانید:
بخش اول اینجا
بخش دوم اینجا
مقاله «سقوط» اینجا
renani.net
.
.
تارنمای محسن رنانی
برای ایران و احتمال انقراضش (۱)
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار میگوید باید رأی داد نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سختتر و پیچیدهتر از این شود. ایران مستعد…
.
.
👈 برای ایران و احتمال انقراضش
بخش چهارم:
تو باشرفی – من نیز شاید!
✍️ محسن رنانی
این را برای سهیل، دانشجویم، مینویسم که پیام داده بود گرفتار تعارض است: «نوشتههای شما را خواندهام اما هنوز احساس میکنم رأی دادن بیشرفی است و انگشت در خون کشتگان جنبش مهسا میزنم».
آری سهیل، من هم که انتخابات قبلی را تحریم کرده بودم، در این انتخابات گرفتار تعارض شدم. خیلی فکر کردم تا دریافتم من گرفتار تعارضی شدهام که در روانشناسی به آن «ناهماهنگی شناختی» میگویند. ازیکسو ازخونهای ریخته شده و چشمهای نابینا شده، سخت دلآزرده بودم و احساس مسئولیت میکردم؛ ازسویدیگر بهخاطر ناتوانی در احقاق حق آنها و مجازات مسببان خون آنها گرفتار عذاب وجدان شده بودم؛ آنگاه برای رهایی از این تعارض و فرار از عذاب وجدان، باور کرده بودم که رای دادن، انگشت زدن در خون آن جانهای پاک است. بعد به ذهنم رسید: نکند برخی از ما که تشویق به رأی ندادن میکنیم و به رأیدهندگان اهانت میکنیم، داریم عذاب وجدان ناشی از خونهای قبلی را با تشویق و هل دادن جوانان بهسوی خونهای تازه، آرام میکنیم؟
از خود پرسیدم آیا اگر ما در انتخابات ۱۴۰۰ به دکتر همتی رای داده بودیم، احتمال نداشت که او به عنوان رئيسجمهوری میانهرو مانع راهاندازی و تند رَوی گشت ارشاد شود؟ نمیدانم شاید! اما اگر احتمال آن حتی پنجاه درصد هم میبود، یعنی با رأی ما احتمال کشتهشدن مهسا و جانهای عزیز پس آن، نصف میشد. پس آیا احتمال ندارد که ما با رای ندادنمان در ۱۴۰۰ در ریخته شدن خونهای جنبش مهسا شریک باشیم؟ میبینی سهیل؟ مسائل اجتماعی پیچیده و توبرتو هستند.
تاریخ دموکراسی، پر از تجربههای «سرکوب رأی» است. گاهی دولتها با گذاشتن مالیات، شرط سواد یا شرط مرد بودن برای رأیدهندگان، سرکوب رأی میکنند؛ و گاهی هم گروههای سیاسی که از نتیجه رأی و ازدست دادن مرجعیت و اعتبار خود نگرانند، با تحمیل انواع فشارها (مثل خندیدن به سیاهانی که برای رأی میآمدند، متلکپرانی به زنانِ در صف رأی، ایستادن جلوی درب ورودی مراکز رأی و تهدید یا تمسخر هرکس که وارد میشود، و نظایر آنها) دست به سرکوب رأی زدهاند. هرگونه تلاش همراه با فشار قانونی یا غیرقانونی، اخلاقی یا غیراخلاقی در جهت منصرف کردن انبوه افراد از حق رأیشان، سرکوب رأی محسوب میشود؛ خواه از سوی حکومت باشد خواه از سوی سایر گروهها.
پس رأی دادن یا ندادن به خودی خود نه شرافت میآورد نه بیشرافتی؛ انگیزهها مهم است. شرف یعنی اصالت و بزرگی و ارجمندی؛ و با شرف کسی است که تصمیماتش دارای اصالت و ارجمندی باشد. در کنشهای اجتماعی، تصمیم اصیل تصمیمی است که بر اساس عقلانیت و در جهت منافع کشور باشد، حتی اگر دلمان نمیپسندد. اگر رأی دادن ما بدون اعتقاد و برای فرصتطلبی یا خوشایند حکومت باشد؛ یا برعکس، رأی ندادنمان از روی ترس از آبرو یا بیکلاسی یا تمسخر دیگران باشد، می تواند بیصداقی و بنابراین بیشرفی باشد. اما اگر صادقانه و با همین عقلِ سلیمِ متعارف خودمان، از روی تعهد به منافع ملی، تصمیم بگیریم که رأی بدهیم یا ندهیم هر دو، کنشی شرافتمندانهاند.
این انتخابات از این نظر وضعیت ويژهای دارد. چون بخش بزرگی از جامعه که با این نحوه حکمرانی مخالف است، حالا دو دسته شدهاند برخی رای می دهند تا مخالفت کنند و برخی رأی نمیدهند تا مخالفت کنند. و البته بیشتر آنها نیز بر اساس نگرانیشان از آینده کشور است که به چنین تصمیمی رسیدهاند. دستاورد بزرگ این انتخابات این خواهد بود این که دو گروه بتوانند ضمن احترام به هم و با زبانی پاکیزه درباره منافع ملی و آینده ایران گفتگو کنند؛ و این دارد رخ می دهد.
همانگونه که جنبش مهسا توانست شکاف «باحجاب-بیحجاب» را در بخشی از جامعه ترمیم کند و اکنون بخش بزرگی از زنان چادری ما نیز معتقدند که حجاب نباید اجباری باشد؛ این انتخابات نیز میتواند شکاف «باشرف-بیشرف» را پایان ببخشد و همه مخالفان وضع موجود را همدل کند. دیدهام در خیلی از خانوادهها که همه منتقد وضع موجودند، برخی رأی میدهند و برخی نه! اما همه به حق یکدیگر احترام میگذارند و هیچکس نمیگوید آنیکی بیشرف است. به گمان من این، نخستین برکت زودهنگام این انتخابات است.
پس سهیل! شرافت، عذاب وجدان یا یکدندگی نیست. شرافت آن است که مهارت شنیدن دیگران را داشته باشی و هرگاه منطقاً دریافتی که برای منافع جامعه باید رفتارت را تغییر بدهی، جرأت تغییر داشته باشی.
ما ایرانیان داریم کمکم گفتوگو را و همشنوی را تمرین میکنیم. این یک گام به پیش است. این یک پیروزی است. ما داریم بالغ میشویم. ما داریم به «فهمِ فهمِ دیگری» نزدیک میشویم. زنده باد گفتوگو، زنده باد رواداری و زنده باد دموکراسی! / هفتم تیر ۱۴۰۳
بخشهای پیشین:
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم
www.renani.net
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
.
👈 برای ایران و احتمال انقراضش
بخش چهارم:
تو باشرفی – من نیز شاید!
✍️ محسن رنانی
این را برای سهیل، دانشجویم، مینویسم که پیام داده بود گرفتار تعارض است: «نوشتههای شما را خواندهام اما هنوز احساس میکنم رأی دادن بیشرفی است و انگشت در خون کشتگان جنبش مهسا میزنم».
آری سهیل، من هم که انتخابات قبلی را تحریم کرده بودم، در این انتخابات گرفتار تعارض شدم. خیلی فکر کردم تا دریافتم من گرفتار تعارضی شدهام که در روانشناسی به آن «ناهماهنگی شناختی» میگویند. ازیکسو ازخونهای ریخته شده و چشمهای نابینا شده، سخت دلآزرده بودم و احساس مسئولیت میکردم؛ ازسویدیگر بهخاطر ناتوانی در احقاق حق آنها و مجازات مسببان خون آنها گرفتار عذاب وجدان شده بودم؛ آنگاه برای رهایی از این تعارض و فرار از عذاب وجدان، باور کرده بودم که رای دادن، انگشت زدن در خون آن جانهای پاک است. بعد به ذهنم رسید: نکند برخی از ما که تشویق به رأی ندادن میکنیم و به رأیدهندگان اهانت میکنیم، داریم عذاب وجدان ناشی از خونهای قبلی را با تشویق و هل دادن جوانان بهسوی خونهای تازه، آرام میکنیم؟
از خود پرسیدم آیا اگر ما در انتخابات ۱۴۰۰ به دکتر همتی رای داده بودیم، احتمال نداشت که او به عنوان رئيسجمهوری میانهرو مانع راهاندازی و تند رَوی گشت ارشاد شود؟ نمیدانم شاید! اما اگر احتمال آن حتی پنجاه درصد هم میبود، یعنی با رأی ما احتمال کشتهشدن مهسا و جانهای عزیز پس آن، نصف میشد. پس آیا احتمال ندارد که ما با رای ندادنمان در ۱۴۰۰ در ریخته شدن خونهای جنبش مهسا شریک باشیم؟ میبینی سهیل؟ مسائل اجتماعی پیچیده و توبرتو هستند.
تاریخ دموکراسی، پر از تجربههای «سرکوب رأی» است. گاهی دولتها با گذاشتن مالیات، شرط سواد یا شرط مرد بودن برای رأیدهندگان، سرکوب رأی میکنند؛ و گاهی هم گروههای سیاسی که از نتیجه رأی و ازدست دادن مرجعیت و اعتبار خود نگرانند، با تحمیل انواع فشارها (مثل خندیدن به سیاهانی که برای رأی میآمدند، متلکپرانی به زنانِ در صف رأی، ایستادن جلوی درب ورودی مراکز رأی و تهدید یا تمسخر هرکس که وارد میشود، و نظایر آنها) دست به سرکوب رأی زدهاند. هرگونه تلاش همراه با فشار قانونی یا غیرقانونی، اخلاقی یا غیراخلاقی در جهت منصرف کردن انبوه افراد از حق رأیشان، سرکوب رأی محسوب میشود؛ خواه از سوی حکومت باشد خواه از سوی سایر گروهها.
پس رأی دادن یا ندادن به خودی خود نه شرافت میآورد نه بیشرافتی؛ انگیزهها مهم است. شرف یعنی اصالت و بزرگی و ارجمندی؛ و با شرف کسی است که تصمیماتش دارای اصالت و ارجمندی باشد. در کنشهای اجتماعی، تصمیم اصیل تصمیمی است که بر اساس عقلانیت و در جهت منافع کشور باشد، حتی اگر دلمان نمیپسندد. اگر رأی دادن ما بدون اعتقاد و برای فرصتطلبی یا خوشایند حکومت باشد؛ یا برعکس، رأی ندادنمان از روی ترس از آبرو یا بیکلاسی یا تمسخر دیگران باشد، می تواند بیصداقی و بنابراین بیشرفی باشد. اما اگر صادقانه و با همین عقلِ سلیمِ متعارف خودمان، از روی تعهد به منافع ملی، تصمیم بگیریم که رأی بدهیم یا ندهیم هر دو، کنشی شرافتمندانهاند.
این انتخابات از این نظر وضعیت ويژهای دارد. چون بخش بزرگی از جامعه که با این نحوه حکمرانی مخالف است، حالا دو دسته شدهاند برخی رای می دهند تا مخالفت کنند و برخی رأی نمیدهند تا مخالفت کنند. و البته بیشتر آنها نیز بر اساس نگرانیشان از آینده کشور است که به چنین تصمیمی رسیدهاند. دستاورد بزرگ این انتخابات این خواهد بود این که دو گروه بتوانند ضمن احترام به هم و با زبانی پاکیزه درباره منافع ملی و آینده ایران گفتگو کنند؛ و این دارد رخ می دهد.
همانگونه که جنبش مهسا توانست شکاف «باحجاب-بیحجاب» را در بخشی از جامعه ترمیم کند و اکنون بخش بزرگی از زنان چادری ما نیز معتقدند که حجاب نباید اجباری باشد؛ این انتخابات نیز میتواند شکاف «باشرف-بیشرف» را پایان ببخشد و همه مخالفان وضع موجود را همدل کند. دیدهام در خیلی از خانوادهها که همه منتقد وضع موجودند، برخی رأی میدهند و برخی نه! اما همه به حق یکدیگر احترام میگذارند و هیچکس نمیگوید آنیکی بیشرف است. به گمان من این، نخستین برکت زودهنگام این انتخابات است.
پس سهیل! شرافت، عذاب وجدان یا یکدندگی نیست. شرافت آن است که مهارت شنیدن دیگران را داشته باشی و هرگاه منطقاً دریافتی که برای منافع جامعه باید رفتارت را تغییر بدهی، جرأت تغییر داشته باشی.
ما ایرانیان داریم کمکم گفتوگو را و همشنوی را تمرین میکنیم. این یک گام به پیش است. این یک پیروزی است. ما داریم بالغ میشویم. ما داریم به «فهمِ فهمِ دیگری» نزدیک میشویم. زنده باد گفتوگو، زنده باد رواداری و زنده باد دموکراسی! / هفتم تیر ۱۴۰۳
بخشهای پیشین:
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم
www.renani.net
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
Forwarded from ماهنامه مديريت ارتباطات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نسل جدید حکومت را ناتوان از تغییر میبیند
▪️نسل جدید اولاً به این دلیل که فاصلهاش را با ما زیاد میبیند و ثانیاً به این دلیل که نسل گذشته و حکومت را ناتوان از تغییر میبیند، تصمیم گرفته است بدون گفتوگو کار را جلو ببرد. در واقع این نسل آرامآرام به قدرت خودش باور پیدا میکند. من و شما هم بهعنوان نسل گذشته، ناتوانیمان در تغییر به اندازۀ ناتوانی حکومت است و نسل جوان متوجه این موضوع شده است که ما توان تغییر نداریم.
▪️نسل جوان در برابر نهادهای رسمی قدرت بیشتری دارد، چون بخش سنتی ما در حال نو کردن خودش است؛ جوانتر میشود و دنیای جدیدی میسازد، ولی ساختار حکومت حتی این نوگرایی نسلی را هم ندارد. نسل جدید متوجه شده که ما نه قصد گفتوگو، بلکه قصد فریب او را داریم و به او دروغ میگوییم. در جریان جنبش مهسا حکومتیها میگفتند بیایید گفتوگو کنیم؛ نسل جوان متوجه ناتوانی حکومت از گفتوگو شده بود و میدانست چون در موضع ضعف است، از گفتوگو میگوید و اگر در موضع قدرت قرار بگیرد، دیگر گفتوگو نمیکند.
🗞 بخشی از گفتوگوی مدیرمسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات، امیرعباس تقیپور با محسن رنانی.
◽️◽️
@cm_magazine
▪️نسل جدید اولاً به این دلیل که فاصلهاش را با ما زیاد میبیند و ثانیاً به این دلیل که نسل گذشته و حکومت را ناتوان از تغییر میبیند، تصمیم گرفته است بدون گفتوگو کار را جلو ببرد. در واقع این نسل آرامآرام به قدرت خودش باور پیدا میکند. من و شما هم بهعنوان نسل گذشته، ناتوانیمان در تغییر به اندازۀ ناتوانی حکومت است و نسل جوان متوجه این موضوع شده است که ما توان تغییر نداریم.
▪️نسل جوان در برابر نهادهای رسمی قدرت بیشتری دارد، چون بخش سنتی ما در حال نو کردن خودش است؛ جوانتر میشود و دنیای جدیدی میسازد، ولی ساختار حکومت حتی این نوگرایی نسلی را هم ندارد. نسل جدید متوجه شده که ما نه قصد گفتوگو، بلکه قصد فریب او را داریم و به او دروغ میگوییم. در جریان جنبش مهسا حکومتیها میگفتند بیایید گفتوگو کنیم؛ نسل جوان متوجه ناتوانی حکومت از گفتوگو شده بود و میدانست چون در موضع ضعف است، از گفتوگو میگوید و اگر در موضع قدرت قرار بگیرد، دیگر گفتوگو نمیکند.
🗞 بخشی از گفتوگوی مدیرمسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات، امیرعباس تقیپور با محسن رنانی.
◽️◽️
@cm_magazine
.
. 👈👈 دیکتاتوری جوّ
خدایش رحمت کند مهندس سحابی را؛
میگفت از دیکتاتوری حاکمانْ بدتر، «دیکتاتوری جوّ» است؛
اگر میخواهید وارد کار روشنفکری و کنشگری شوید اولین کارتان باید این باشد که تمرین کنید که اسیر دیکتاتوری جوّ نشوید.
حالا من سخنم این است:
دو گروه خیلی به فرایند توسعه ایران لطمه زدهاند:
یکی روشنفکران و کنشگرانی که اسیر دیکتاتوری جوّ شدند؛
و دیگری رهبران سیاسی پوپولیستی که بر امواج تودهها سوار شدند.
انقلاب ۵۷ حاصل اتحاد این دو گروه بود.
اولی نیروی خلاقه روشنفکری را در خدمت امواج مخرب تودهها قرار داد؛
و دومی سوار امواج مخرب تودهها شد و انرژی جامعه را به جای هدایت به سوی آفرینش و خلق دنیای جدید، به سوی تخریب برد.
لحظههای تاریخی ویرانگر هر ملت، همان زمانی است که سیاستمداران پوپولیست و روشنفکران اسیر دیکتاتوری جوّ، متحدان نانوشته هم میشوند و دوره جدیدی از جباریت را رقم می زنند.
از این پس در فرایند توسعه ایران، باید مراقب باشیم که اتحاد تازه ای رخ ندهد.
اگر از این پس رأی دادن یا رأی ندادن ما آگاهانه و انتخابگرانه باشد نه بر اساس دیکتاتوری جوّ، آنگاه دیگر پوپولیستها هم فرصتی برای سوارکاری و خلق دیکتاتوری جدید پیدا نمیکنند. همان پوپولیستهایی که برخیشان از رأی دادن ما سواری میگیرند و برخیشان از رأی ندادن ما.
محسن رنانی / ۸ تیر ۱۴۰۳
سخنان مهندس سحابی درباره دیکتاتوری جوّ را این جا ببینید 👇👇👇
https://www.etemadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-7/191628-%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1
https://renani.net
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
.
. 👈👈 دیکتاتوری جوّ
خدایش رحمت کند مهندس سحابی را؛
میگفت از دیکتاتوری حاکمانْ بدتر، «دیکتاتوری جوّ» است؛
اگر میخواهید وارد کار روشنفکری و کنشگری شوید اولین کارتان باید این باشد که تمرین کنید که اسیر دیکتاتوری جوّ نشوید.
حالا من سخنم این است:
دو گروه خیلی به فرایند توسعه ایران لطمه زدهاند:
یکی روشنفکران و کنشگرانی که اسیر دیکتاتوری جوّ شدند؛
و دیگری رهبران سیاسی پوپولیستی که بر امواج تودهها سوار شدند.
انقلاب ۵۷ حاصل اتحاد این دو گروه بود.
اولی نیروی خلاقه روشنفکری را در خدمت امواج مخرب تودهها قرار داد؛
و دومی سوار امواج مخرب تودهها شد و انرژی جامعه را به جای هدایت به سوی آفرینش و خلق دنیای جدید، به سوی تخریب برد.
لحظههای تاریخی ویرانگر هر ملت، همان زمانی است که سیاستمداران پوپولیست و روشنفکران اسیر دیکتاتوری جوّ، متحدان نانوشته هم میشوند و دوره جدیدی از جباریت را رقم می زنند.
از این پس در فرایند توسعه ایران، باید مراقب باشیم که اتحاد تازه ای رخ ندهد.
اگر از این پس رأی دادن یا رأی ندادن ما آگاهانه و انتخابگرانه باشد نه بر اساس دیکتاتوری جوّ، آنگاه دیگر پوپولیستها هم فرصتی برای سوارکاری و خلق دیکتاتوری جدید پیدا نمیکنند. همان پوپولیستهایی که برخیشان از رأی دادن ما سواری میگیرند و برخیشان از رأی ندادن ما.
محسن رنانی / ۸ تیر ۱۴۰۳
سخنان مهندس سحابی درباره دیکتاتوری جوّ را این جا ببینید 👇👇👇
https://www.etemadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-7/191628-%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1
https://renani.net
https://www.tgoop.com/Renani_Mohsen
.
.
اعتمادآنلاین
دیکتاتوری جَو بدتر از دیکتاتوری فرد است
امروز (10 خرداد) سالگرد درگذشت مهندس عزتالله سحابی فعال ملی-مذهبی و فرزند یدالله سحابی یکی از بنیانگذاران نهضت آزادی است؛ او نماینده مردم تهران و شمیرانات در مجلس اول بود.
.
.
👈 معجزه ملی!
✍️ محسن رنانی
معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمیترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمیشود، نه تنها دیگر با شعارهای چربوشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمیخورد، بلکه دیگر تحلیلها و درخواستهای روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به تشخیص خود عمل میکند و این، پیشرفت بزرگی در رفتار دموکراسیخواهی ملی ما در تاریخ پس از مشروطیت ایران است.
به گمان من کنش مردم ایران در این انتخابات، در کلِ تاریخ پسازمشروطیت، بزرگترین کنش مبتنی بر یک توافق بینالاذهانی خشونتپرهیز سیاسی بود که بدون حضور یک رهبری واحد یا متحد و بدون یک ایدئولوژی انسجام بخش رخ داده است. این یعنی اکنون «روح جمعی ایرانیان» هم نقش رهبری سیاسی را برعهده گرفته است و هم نقش ایدئولوژی را. این همان اکسیر فرهنگی ایرانی است که در تاریخ ایران بارها شاهدش بودهایم.
اکنون دیگر روح جمعی ایرانیان، با اینهمه تنوع و تفاوت، خوب میداند که چه وقت باید چه کنشی را داشته باشند. کی در خیابان اعتراض کند؛ کی به خانه برگردد؛ کی سکوت کند، کی فریاد بزند؛ کی رأی بدهد و کی رأی ندهد. زیباترین دستاورد انتخابات چهاردهم همین جلوه بلوغ ملی مردم ایران بود.
در روزهای پیشین دهها پیام از دوستان و دانشجویانم داشتم که میگفتند دوستت داریم و احترامت میگذاریم و میدانیم که خیرخواهی، اما با نگاه تو به انتخابات مخالفیم و رأی نمیدهیم! و این پیامها چقدر عمیق، بوی توسعهیافتگی میداد.
دستبوس همه مردمی هستم که براساس خِرد و تحلیل و تشخیص خود عمل کردند. هم آنانی که با رأی دادن خود اجازه دادند تا نماینده نیروهای توسعهخواه به مرحله دوم برود؛ و هم آنانی که با «رأی ندادن» پاسخ منفی خود را خیلی روشن و بیلکنت به همه ما رساندند: هم به حاکمانی که گفتند هر رأی در این انتخابات یک رأی به جمهوری اسلامی است و هم به محکومانی مثل من که از روی نگرانی، میگفتیم رأی ندادن فقط افق آینده ایران را تیره و تار میکند. واقعیت این است که رأی ندادن شما هم افقها را روشنتر کرد و هم قدرت شما را آشکارتر کرد و هم صحنهبازی را عوض کرد. دستمریزاد.
این عدم مشارکت فراگیر، یک گام به پیش بود. همه ما تحلیلگران باید برخیزیم و به احترام مردم ایران کلاه از سر برداریم و تعظیم کنیم. به گمان من ملت ایران بعد از جنبش مهسا، سطح بازی سیاسی را بهنحو حیرتانگیزی دگرگون کرده است.
تنوع خیره کننده افکار مردم ما و درعینحال همکاری نانوشته و دلپذیری که در دور اول این انتخابات بین این همه تنوع افکار رخ داد این انتخابات را به یک پدیده منحصربهفرد تبدیل کرده است:
آن ۶۰ درصد تغییرطلب و معترض و مخالفی که شرکت نکردند، دور اول انتخابات را به یک رفراندوم تبدیل کردند؛
و آن ۲۰ درصد تحولخواه و اصلاحجو و توسعهخواهی که شرکت کردند و به تنها نامزد خارج از گفتمان رسمی رأی دادند نیز این فرصت را ایجاد کردند که ملت ایران اکنون در مرحله دوم انتخابات بتواند با داشتن دو کاندیدا از دو طیف کاملا ناهمگون فکری، زمینه را برای شکلگیری یک رقابت قطبیشده و شفاف فراهم آورد.
من اکنون پس از شوک بزرگ این انتخابات و مشاهده بلوغ و رفتار پیچیدهای که ملت ایران از خود بروز داده است چیدمان انگارههای ذهنیام تغییر کرده است و مدتی می گذرد تا چارچوب اندیشگی خود را بازیابم. بنابراین دیگر بهخودم اجازه نمیدهم که برای مرحله دوم انتخابات توصیهای داشته باشم.
یعنی معتقدم که مردم فهیم ایران، آنچه بهینه است را انجام خواهند داد و در دور دوم نیز میان رأی دادن و ندادن، گزینهای را انتخاب خواهند کرد که گمان میکنند پیام قاطع آنها را ابلاغ میکند و برای بازیگری مجدد ملت ایران، «خلق امکان» میکند.
توسعه نیاز به قصهای دارد که انتهای آن باز باشد. اصولا دموکراسی یک قصه جمعی با انتهای باز است. من بهطور شهودی احساس میکنم مردم ایران در فضای غیردموکراتیک کنونی دارند قصهای با انتهای باز رقم میزنند.
بنابراین شاید مردم ایران تصمیم بگیرند با همکاری هر دو گروه معترض و تحولخواه، با مشارکت گسترده و رأی به مسعود پزشکیان، به عنوان مخالفت یکپارچه با شیوه حکمرانی جاری، اینبار با «رأی دادن» خود، بزرگترین رفراندوم غیررسمی ملی، پس از تاسیس جمهوری اسلامی را رقم بزنند.
برعکس، شاید هم نظر مردم این باشد که همان رفراندوم دور اول کافی و گویا بوده است و تصمیم بگیرند با مشارکت نکردن اجازه دهند تا پس از تجربه برآمدن ویرانگر محمود، اینبار سعید جلیلی به حکمرانی برسد و یکباردیگر بنیادگرایی جزماندیشانه، حداکثر ظرفیت خود را آشکار کند و .......
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/national-miracle/
.
.
👈 معجزه ملی!
✍️ محسن رنانی
معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمیترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمیشود، نه تنها دیگر با شعارهای چربوشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمیخورد، بلکه دیگر تحلیلها و درخواستهای روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به تشخیص خود عمل میکند و این، پیشرفت بزرگی در رفتار دموکراسیخواهی ملی ما در تاریخ پس از مشروطیت ایران است.
به گمان من کنش مردم ایران در این انتخابات، در کلِ تاریخ پسازمشروطیت، بزرگترین کنش مبتنی بر یک توافق بینالاذهانی خشونتپرهیز سیاسی بود که بدون حضور یک رهبری واحد یا متحد و بدون یک ایدئولوژی انسجام بخش رخ داده است. این یعنی اکنون «روح جمعی ایرانیان» هم نقش رهبری سیاسی را برعهده گرفته است و هم نقش ایدئولوژی را. این همان اکسیر فرهنگی ایرانی است که در تاریخ ایران بارها شاهدش بودهایم.
اکنون دیگر روح جمعی ایرانیان، با اینهمه تنوع و تفاوت، خوب میداند که چه وقت باید چه کنشی را داشته باشند. کی در خیابان اعتراض کند؛ کی به خانه برگردد؛ کی سکوت کند، کی فریاد بزند؛ کی رأی بدهد و کی رأی ندهد. زیباترین دستاورد انتخابات چهاردهم همین جلوه بلوغ ملی مردم ایران بود.
در روزهای پیشین دهها پیام از دوستان و دانشجویانم داشتم که میگفتند دوستت داریم و احترامت میگذاریم و میدانیم که خیرخواهی، اما با نگاه تو به انتخابات مخالفیم و رأی نمیدهیم! و این پیامها چقدر عمیق، بوی توسعهیافتگی میداد.
دستبوس همه مردمی هستم که براساس خِرد و تحلیل و تشخیص خود عمل کردند. هم آنانی که با رأی دادن خود اجازه دادند تا نماینده نیروهای توسعهخواه به مرحله دوم برود؛ و هم آنانی که با «رأی ندادن» پاسخ منفی خود را خیلی روشن و بیلکنت به همه ما رساندند: هم به حاکمانی که گفتند هر رأی در این انتخابات یک رأی به جمهوری اسلامی است و هم به محکومانی مثل من که از روی نگرانی، میگفتیم رأی ندادن فقط افق آینده ایران را تیره و تار میکند. واقعیت این است که رأی ندادن شما هم افقها را روشنتر کرد و هم قدرت شما را آشکارتر کرد و هم صحنهبازی را عوض کرد. دستمریزاد.
این عدم مشارکت فراگیر، یک گام به پیش بود. همه ما تحلیلگران باید برخیزیم و به احترام مردم ایران کلاه از سر برداریم و تعظیم کنیم. به گمان من ملت ایران بعد از جنبش مهسا، سطح بازی سیاسی را بهنحو حیرتانگیزی دگرگون کرده است.
تنوع خیره کننده افکار مردم ما و درعینحال همکاری نانوشته و دلپذیری که در دور اول این انتخابات بین این همه تنوع افکار رخ داد این انتخابات را به یک پدیده منحصربهفرد تبدیل کرده است:
آن ۶۰ درصد تغییرطلب و معترض و مخالفی که شرکت نکردند، دور اول انتخابات را به یک رفراندوم تبدیل کردند؛
و آن ۲۰ درصد تحولخواه و اصلاحجو و توسعهخواهی که شرکت کردند و به تنها نامزد خارج از گفتمان رسمی رأی دادند نیز این فرصت را ایجاد کردند که ملت ایران اکنون در مرحله دوم انتخابات بتواند با داشتن دو کاندیدا از دو طیف کاملا ناهمگون فکری، زمینه را برای شکلگیری یک رقابت قطبیشده و شفاف فراهم آورد.
من اکنون پس از شوک بزرگ این انتخابات و مشاهده بلوغ و رفتار پیچیدهای که ملت ایران از خود بروز داده است چیدمان انگارههای ذهنیام تغییر کرده است و مدتی می گذرد تا چارچوب اندیشگی خود را بازیابم. بنابراین دیگر بهخودم اجازه نمیدهم که برای مرحله دوم انتخابات توصیهای داشته باشم.
یعنی معتقدم که مردم فهیم ایران، آنچه بهینه است را انجام خواهند داد و در دور دوم نیز میان رأی دادن و ندادن، گزینهای را انتخاب خواهند کرد که گمان میکنند پیام قاطع آنها را ابلاغ میکند و برای بازیگری مجدد ملت ایران، «خلق امکان» میکند.
توسعه نیاز به قصهای دارد که انتهای آن باز باشد. اصولا دموکراسی یک قصه جمعی با انتهای باز است. من بهطور شهودی احساس میکنم مردم ایران در فضای غیردموکراتیک کنونی دارند قصهای با انتهای باز رقم میزنند.
بنابراین شاید مردم ایران تصمیم بگیرند با همکاری هر دو گروه معترض و تحولخواه، با مشارکت گسترده و رأی به مسعود پزشکیان، به عنوان مخالفت یکپارچه با شیوه حکمرانی جاری، اینبار با «رأی دادن» خود، بزرگترین رفراندوم غیررسمی ملی، پس از تاسیس جمهوری اسلامی را رقم بزنند.
برعکس، شاید هم نظر مردم این باشد که همان رفراندوم دور اول کافی و گویا بوده است و تصمیم بگیرند با مشارکت نکردن اجازه دهند تا پس از تجربه برآمدن ویرانگر محمود، اینبار سعید جلیلی به حکمرانی برسد و یکباردیگر بنیادگرایی جزماندیشانه، حداکثر ظرفیت خود را آشکار کند و .......
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/national-miracle/
.
تارنمای محسن رنانی
معجزه ملی!
معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمیترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمیشود، نه تنها دیگر با شعارهای چربوشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمیخورد، بلکه دیگر تحلیلها و درخواستهای روشنفکران و کنشگران…