Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️اصلاحطلبان و بهویژه جامعهشناسان اصلاحطلب اکنون باید توضیح بدهند!
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
چه زود فاصلهی وعده و عمل به رهبریی حضرات اصلاحطلب در تشکیل قوهی مجریهی جدید نمایان شد.
اکنون از همکاران اصلاحطلب در جامعهشناسیی ایران انتظار میرود توضیح بدهند و مسوولیت عملکرد خود را هم بپذیرند. ما عملکرد شما را فراموش نخواهیم کرد و اگز فراموش شود، یادآوری خواهیم کرد.
#کابینه
#جامعهشناسان_اصلاحطلب
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
چه زود فاصلهی وعده و عمل به رهبریی حضرات اصلاحطلب در تشکیل قوهی مجریهی جدید نمایان شد.
اکنون از همکاران اصلاحطلب در جامعهشناسیی ایران انتظار میرود توضیح بدهند و مسوولیت عملکرد خود را هم بپذیرند. ما عملکرد شما را فراموش نخواهیم کرد و اگز فراموش شود، یادآوری خواهیم کرد.
#کابینه
#جامعهشناسان_اصلاحطلب
@NewHasanMohaddesi
Reza Nassaji
♦️اصلاحطلبان و بهویژه جامعهشناسان اصلاحطلب اکنون باید توضیح بدهند! ✍ حسن محدثیی گیلوایی ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ چه زود فاصلهی وعده و عمل به رهبریی حضرات اصلاحطلب در تشکیل قوهی مجریهی جدید نمایان شد. اکنون از همکاران اصلاحطلب در جامعهشناسیی ایران…
تعبیر "طهران جزو مطهرات است" تقیزاده در مجلس اول مشروطه، اینجا هم صادق است. هر کس در هر جا خیانت کرده، در تهران عفو میشود و حتی به وزارت کابینه میرسد. اینکه وزرای امنیتی دولت قبلی در این دولت هم ابقا میشوند - بعد از آنهمه انتقاد از دولت پیشین و ترساندن عوام از ادامهٔ آن توسط جلیلی - به تعبیر عارف قزوینی نقش عوض کردن تعزیهخوانان است:
شده است هیئت کابینه، تکیهٔ دولت
که شِمرِ دیروز، امروز میشود مختار
عروسِ قاسم روزی رقیه میگردد
لباس مسلم میپوشد عابد بیمار
همان که هنده شدی، گاه میشود زینب
یزید هم زن خولی شود، چو شد بیکار
@RezaNassaji
شده است هیئت کابینه، تکیهٔ دولت
که شِمرِ دیروز، امروز میشود مختار
عروسِ قاسم روزی رقیه میگردد
لباس مسلم میپوشد عابد بیمار
همان که هنده شدی، گاه میشود زینب
یزید هم زن خولی شود، چو شد بیکار
@RezaNassaji
که گمان داشت که این شور به پا خواهد شد
هر چه دزد است ز نظمیه رها خواهد شد
دزد کتبسته رئیسالوزرا خواهد شد
دور ظلمت بدل از دور ضیا خواهد شد
مملکت باز همان آش و همان کاسه شود
لعل ما سنگ شود لؤلؤ ما ماسه شود
این رئیسالوزرا قابل فراشی نیست
لایق آن که تو دلبستۀ او باشی نیست
در بساطش بجز از مرتشی و راشی نیست
همتش جز پی اخاذی و کلاشی نیست
گر جهان را بسپاریش جهان را بخورد
ور وطن لقمۀ نانی شود آن را بخورد
از بیانات رئیسالوزرا با دو سه تن
کرده یک رنده تآتری و فرستاده به من
که کند دیدۀ ابناء وطن را روشن
من هم الساعه دهم شرح بر ابناء وطن
تا بدانند چه نیکو امنایی دارند
چه وطنخواه رئیسالوزرایی دارند...
ایرج میرزا
مربع ترکیب، در انتقاد از اوضاع کشور
[ایرجمیرزا و عارف قزوینی در رکاب کلنل محمدتقیخان پسیان در خراسان خدمت کردند. شعر ایرجمیرزا در انتقاد از نخستوزیری دشمن کلنل، قوامالسلطنه، است که در کابینۀ سیدضیا از حکومت خراسان عزل و در تهران حبس شد، ولی پس از سقوط کابینۀ سیدضیا آزاد شد و مامور به تشکیل کابینه گردید.]
@RezaNassaji
هر چه دزد است ز نظمیه رها خواهد شد
دزد کتبسته رئیسالوزرا خواهد شد
دور ظلمت بدل از دور ضیا خواهد شد
مملکت باز همان آش و همان کاسه شود
لعل ما سنگ شود لؤلؤ ما ماسه شود
این رئیسالوزرا قابل فراشی نیست
لایق آن که تو دلبستۀ او باشی نیست
در بساطش بجز از مرتشی و راشی نیست
همتش جز پی اخاذی و کلاشی نیست
گر جهان را بسپاریش جهان را بخورد
ور وطن لقمۀ نانی شود آن را بخورد
از بیانات رئیسالوزرا با دو سه تن
کرده یک رنده تآتری و فرستاده به من
که کند دیدۀ ابناء وطن را روشن
من هم الساعه دهم شرح بر ابناء وطن
تا بدانند چه نیکو امنایی دارند
چه وطنخواه رئیسالوزرایی دارند...
ایرج میرزا
مربع ترکیب، در انتقاد از اوضاع کشور
[ایرجمیرزا و عارف قزوینی در رکاب کلنل محمدتقیخان پسیان در خراسان خدمت کردند. شعر ایرجمیرزا در انتقاد از نخستوزیری دشمن کلنل، قوامالسلطنه، است که در کابینۀ سیدضیا از حکومت خراسان عزل و در تهران حبس شد، ولی پس از سقوط کابینۀ سیدضیا آزاد شد و مامور به تشکیل کابینه گردید.]
@RezaNassaji
احتمالاً منظور دکتر حنایی فیلم درسدن ساختۀ رونالد زُسو ریشتر است. متفقین این شهر را از ۱۳ تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵ پیوسته بمباران کردند و بین ۲۲۰٬۰۰۰ تا ۲۵۰٬۰۰۰ نفر را کشتند. فورر البته در برلین بود.
@RezaNassaji
@RezaNassaji
Telegram
Fallosafah | فلسفه محمد سعید حنایی کاشانی
🔷 همه فدای یک نفر
🔶 چند سال پیش فیلمی سینمایی را از یکی از شبکههای تلویزیونی کشور میدیدم که دربارۀ آخرین روزهای نازیهای آلمان بود. نام فیلم «دوسلدورف» بود. داستان بمباران وحشتناک این شهر به دست متفقین که آن را به تلی از خاک تبدیل کرد. در IMDB هرچه گشتم…
🔶 چند سال پیش فیلمی سینمایی را از یکی از شبکههای تلویزیونی کشور میدیدم که دربارۀ آخرین روزهای نازیهای آلمان بود. نام فیلم «دوسلدورف» بود. داستان بمباران وحشتناک این شهر به دست متفقین که آن را به تلی از خاک تبدیل کرد. در IMDB هرچه گشتم…
در میان وزرای کابینهی کذایی، تداوم حضور وزیر امنیت دولت ناکام و ناتمام قبلی از همه جالبتر است. اینکه همزمان با تایید صلاحیت وی در مجلس، خبرگزاری امنیتی گزارش مضحکی دربارهی علت سقوط رییسجمهور سابق میدهد که مرغ سوخته را هم به سخره وامیدارد، گواهی است بر نقش آن وزارت و این وزیر در انهدام آن سید سادهی خراسانی که خوراک خرس ارسباران شد.
سرنوشت این بزرگوار اخیر که مرگش با حریق و تحقیر همراه بود، میتواند درس عبرتی باشد برای هر رئیس فرمایشی که گمان میکند هماهنگی کامل با آقا، تضمینی برای پیشبرد بهتر و بیشتر کار اوست. شاید این بار برعکس، پزشک اهل ارس را در حرم شاه خراسان خلاص کنند.
به هر روی، این آخوندک امنیتی یادآور داستان خیانت و وزارت حاجابراهیمخان کلانتر است. داستانی که همگان میدانند و اهل سیاست باید از آن بهراسند؛ با این تفاوت که یک موی لطفعلی جوان در تن هیچکدام از اینان نیست.
@RezaNassaji
سرنوشت این بزرگوار اخیر که مرگش با حریق و تحقیر همراه بود، میتواند درس عبرتی باشد برای هر رئیس فرمایشی که گمان میکند هماهنگی کامل با آقا، تضمینی برای پیشبرد بهتر و بیشتر کار اوست. شاید این بار برعکس، پزشک اهل ارس را در حرم شاه خراسان خلاص کنند.
به هر روی، این آخوندک امنیتی یادآور داستان خیانت و وزارت حاجابراهیمخان کلانتر است. داستانی که همگان میدانند و اهل سیاست باید از آن بهراسند؛ با این تفاوت که یک موی لطفعلی جوان در تن هیچکدام از اینان نیست.
@RezaNassaji
Forwarded from نقد اقتصاد سیاسی
اسرائیل با وقایع 7 اکتبر غافلگیر شد، زیرا بهزعم خود کنترل را در دست داشت و میتوانست اوضاع را مدیریت کند. با شروع جنگ، چند مورد را هدف خود قرار داد؛ ازجمله از بین بردن حماس، آزادی گروگانها و غیره. اما اکنون پس از چند ماه به هیچکدام از اهداف خود دست نیافته است. بنابراین به گزینهی راهحل آپارتاید و پاکسازی قومی متوسل میشود.
____________
👈متن کامل
____________
👈متن کامل
ترسناکترین بخش ماجرا اینجاست که این عکس اعدام صحرایی صفحهی اول روزنامهی اطلاعات چاپ شده و ترسی در کسی برنیانگیخته. (و بعدها جایزهی پولیتزر گرفته) مردم بعد از این اولین کشتار به زندگیشان ادامه دادهاند و حتی در عقایدشان استوارتر شدهاند.
بر تودهی مذهبی که حاضر بود با امام امت تا ظهور امام زمان بجنگد و نسل هر دیگری غیر مکتبی را از زمین بردارد، حرجی نیست، اما آن اقلیت چپ که تا روز پیروزی انقلاب با چپهای کرد همراهی و همدلی داشت، چه؟
واقعیت این است که تودهایها (و آنهایی که کمی بعد اکثریتی شدند) هم به زندگیشان ادامه دادند و به حمایت از جمهوری اسلامی هم. خیلیهاشان این دو برادر دانشجوی مهندسی پلیتکنیک و پزشکی تهران، احسن و شهریار، را از نزدیک و به نیکی میشناختند، ولی بهرغم این اعدامها و کشتارهای کیلویی کرد و ترکمن و بهایی و... تردیدی در عقایدشان در حقانیت جمهوری اسلامی در جنگ با امپریالیسم آمریکا رخ نداد. (تا روزی که نوبت خودشان شد!)
و باز هم ترسناک این است که لابد حالا هم همانها بهرغم کشتارها و اعدامهای قیام ژینا، به انتخابات نظام اعتماد کرده و به پزشکیان رای دادهاند تا با امپریالیسم امریکا دوباره برجام امضا کند؛ یا به جلیلی تا با امپریالیسم کذا بجنگد. که البته فرقی هم نمیکند، جفتش یکی است. همانطور که ماجراهای تابستان ۱۳۵۸ و تابستان ۱۴۰۳ یکی است.
همینقدر مزخرف، همینقدر لجن.
@RezaNassaji
بر تودهی مذهبی که حاضر بود با امام امت تا ظهور امام زمان بجنگد و نسل هر دیگری غیر مکتبی را از زمین بردارد، حرجی نیست، اما آن اقلیت چپ که تا روز پیروزی انقلاب با چپهای کرد همراهی و همدلی داشت، چه؟
واقعیت این است که تودهایها (و آنهایی که کمی بعد اکثریتی شدند) هم به زندگیشان ادامه دادند و به حمایت از جمهوری اسلامی هم. خیلیهاشان این دو برادر دانشجوی مهندسی پلیتکنیک و پزشکی تهران، احسن و شهریار، را از نزدیک و به نیکی میشناختند، ولی بهرغم این اعدامها و کشتارهای کیلویی کرد و ترکمن و بهایی و... تردیدی در عقایدشان در حقانیت جمهوری اسلامی در جنگ با امپریالیسم آمریکا رخ نداد. (تا روزی که نوبت خودشان شد!)
و باز هم ترسناک این است که لابد حالا هم همانها بهرغم کشتارها و اعدامهای قیام ژینا، به انتخابات نظام اعتماد کرده و به پزشکیان رای دادهاند تا با امپریالیسم امریکا دوباره برجام امضا کند؛ یا به جلیلی تا با امپریالیسم کذا بجنگد. که البته فرقی هم نمیکند، جفتش یکی است. همانطور که ماجراهای تابستان ۱۳۵۸ و تابستان ۱۴۰۳ یکی است.
همینقدر مزخرف، همینقدر لجن.
@RezaNassaji
زهردارترین افعی هم در هنگام پوستاندازی بهشدت آسیبپذیر است و باید به کنج لانه بنشیند و پوست کهنه را هم ببلعد تا جانی دوباره بگیرد و پوست تازه کاملاً خشک شود. افعی استبداد مطلقه هم از این قاعده مستثنا نیست؛ در گذار از سلطان قدیم به سلطان جدید ناگزیر از عقبنشینی خواهد بود - از جمله با بلعیدن برخی پوستههای کهنهی سیاست داخلی و خارجی سلطان قدیم - تا موقعیتش تثبیت شود.
افعی کذا در این مدت مجبور است بهجای موضع تهاجمی، در مقابل تهدیدات خارجی حتی از موضع دفاعی هم پرهیز کند و به استتار بسنده نماید تا خطر دفع شود. این است که انتقام ترور در خاک خودش را هم معطل و معلق میکند و از طرفداران بیتابش میخواهد در راهپیمایی اربعین پرچم فلسطین ببرند و به همین نمایش بسنده کنند.
تفاوت موضع انفعالی جیم الف در جنگ فعلی در مقایسه با سیاست تهاجمی و جنگطلبانهی اسرائیل همین است: معظمله نیاز دارد فضا را در داخل و خارج آرام کند تا برای آقازاده میراث خوبی بهجای بگذارد، اما نتانیاهو بهعنوان دیکتاتور شبهدموکراتیک برای بقای خود نیاز به تداوم جنگ دارد تا هم اقداماتش برای تغییر اختیارات قضایی را پیش ببرد و انتقادات از خود را تعلیق کند، و هم بدل به قهرمانی جنگی شود که فراتر از سرکوب نظامی حماس، با پاکسازی قومی فلسطینیها هدف ناممکن تودهی عامهی اسرائیل را محقق کرده است. ترکیب پوپولیسم با بنیادگرایی و فاشیسم متناسب با خواست تودهی راستگرای مذهبی-قومی-سیاسی اسرائیل، میتواند او را دستکم برای مدتی به دیکتاتوری محبوب بدل سازد، در حالی که جانشین مستبد مطلقهی جیم الف در مواجهه با تودهی خواهان دگرگونی بنیادی در داخل و برقراری آشتی با جهان، نیاز به نمایش اصلاح و تنشزدایی در داخل و خارج دارد تا محبوب شود. کاری که در گام نخست مستلزم استخدام بازیگر اصلاحطلب خودی یا نظامی توسعهگرا بود؛ ولی رقبای رادیکال رقابت جانشینی متوجه این نکته نشدند و خودشان را در بازی انتخابات ریاستجمهوری علاف کردند.
@RezaNassaji
افعی کذا در این مدت مجبور است بهجای موضع تهاجمی، در مقابل تهدیدات خارجی حتی از موضع دفاعی هم پرهیز کند و به استتار بسنده نماید تا خطر دفع شود. این است که انتقام ترور در خاک خودش را هم معطل و معلق میکند و از طرفداران بیتابش میخواهد در راهپیمایی اربعین پرچم فلسطین ببرند و به همین نمایش بسنده کنند.
تفاوت موضع انفعالی جیم الف در جنگ فعلی در مقایسه با سیاست تهاجمی و جنگطلبانهی اسرائیل همین است: معظمله نیاز دارد فضا را در داخل و خارج آرام کند تا برای آقازاده میراث خوبی بهجای بگذارد، اما نتانیاهو بهعنوان دیکتاتور شبهدموکراتیک برای بقای خود نیاز به تداوم جنگ دارد تا هم اقداماتش برای تغییر اختیارات قضایی را پیش ببرد و انتقادات از خود را تعلیق کند، و هم بدل به قهرمانی جنگی شود که فراتر از سرکوب نظامی حماس، با پاکسازی قومی فلسطینیها هدف ناممکن تودهی عامهی اسرائیل را محقق کرده است. ترکیب پوپولیسم با بنیادگرایی و فاشیسم متناسب با خواست تودهی راستگرای مذهبی-قومی-سیاسی اسرائیل، میتواند او را دستکم برای مدتی به دیکتاتوری محبوب بدل سازد، در حالی که جانشین مستبد مطلقهی جیم الف در مواجهه با تودهی خواهان دگرگونی بنیادی در داخل و برقراری آشتی با جهان، نیاز به نمایش اصلاح و تنشزدایی در داخل و خارج دارد تا محبوب شود. کاری که در گام نخست مستلزم استخدام بازیگر اصلاحطلب خودی یا نظامی توسعهگرا بود؛ ولی رقبای رادیکال رقابت جانشینی متوجه این نکته نشدند و خودشان را در بازی انتخابات ریاستجمهوری علاف کردند.
@RezaNassaji
جز زور بازویش چیزی برای فروش نداشت. وقتی تمام شد، دیگر نخریدند، یا چون «نخریدند، تمام شد.» همین.
@RezaNassaji
@RezaNassaji
Telegram
کارزار زنان،کارزاری علیه خشونت بر زنان
🔴ارسالی شما: این آقا سه روزه برای کار میاد این جا میشینه آخر بعد از ظهر دست خالی می رفت خانه. به خاطر سن بالاش کسی برای کار نمی بردش. مدام می گفت زن و بچه داره گرسنه هستند و حاضره هر کاری بکنه تا لقمه نان براشون ببره. بقیه را می بردند و این بدبخت می ماند.…
با توجۀ به سخنان دکتر علی اردشیر انتظاری، استاد و رئیس وقت دانشکدۀ علوم اجتماعی علامه در برنامۀ تلویزیونی شیوه، راجع به زندهیاد مهسا امینی، بهعنوان «دختر کرد سنی که نفله شد»، بار دیگر یادآوری این پرسشهای نظرسنجی افکار تودۀ مذهبی طرفدار نظام لازم است.
توضیح اینکه تجربۀ من از گذراندن دروس ارشد در آن دانشکده گواه آن است که عوام مذهبی طرفدار نظام میتوانند دانشجوی دکترا یا حتی مدرس دورۀ دکترای جامعهشناسی باشند.
فارغ از ظواهر و نمایشهای وحدت ملی و تقریب مذاهب، آنچه انتظاری خواسته یا ناخواسته بر زبان آورد، نظر واقعی او و کسان چون او دربارۀ دیگریهای جامعه بود که نفرت از زن، سنی و کرد را نمایان میساخت.
15. نظر شما دربارۀ مردم کرد چیست؟
@SocioSearch
@RezaNassaji
توضیح اینکه تجربۀ من از گذراندن دروس ارشد در آن دانشکده گواه آن است که عوام مذهبی طرفدار نظام میتوانند دانشجوی دکترا یا حتی مدرس دورۀ دکترای جامعهشناسی باشند.
فارغ از ظواهر و نمایشهای وحدت ملی و تقریب مذاهب، آنچه انتظاری خواسته یا ناخواسته بر زبان آورد، نظر واقعی او و کسان چون او دربارۀ دیگریهای جامعه بود که نفرت از زن، سنی و کرد را نمایان میساخت.
15. نظر شما دربارۀ مردم کرد چیست؟
@SocioSearch
@RezaNassaji
Telegram
سنجش جامعۀ ایران
15. نظر شما دربارۀ مردم کرد چیست؟
تذکر: مخاطب این پرسشها افراد مذهبی طرفدار نظام هستند.) @SocioSearch
مردمان خوبی هستند، اما افکار تجزیهطلبانهشان خطرناک است / اهل سنت هستند و همدیگر را قبول نداریم / برخی مسائل مثل حجاب، موسیقی و رقص زنانشان با ما متفاوت…
تذکر: مخاطب این پرسشها افراد مذهبی طرفدار نظام هستند.) @SocioSearch
مردمان خوبی هستند، اما افکار تجزیهطلبانهشان خطرناک است / اهل سنت هستند و همدیگر را قبول نداریم / برخی مسائل مثل حجاب، موسیقی و رقص زنانشان با ما متفاوت…
Forwarded from نشر مردمنگار
نگرش تاریخی به چپ در فلسطین و اسرائیل
معرفی کتاب در دست انتشار در نشر مردمنگار
کتاب استعمار، رهایی ملی و مبارزۀ طبقاتی: نگرش تاریخی به چپ در فلسطین و اسرائیل اثر لئون ویستریخفسکی با برگردان مرجانه فشاهی از آلمانی در نشر مردمنگار منتشر خواهد شد.
گزیدهای از متن مقدمۀ آلمانی در ادامه میآید.
دو تصویر افسانهای از لیلا خالد در سال ۱۹۶۹، که چفیه به گردن و سر پیچیده و تفنگ کلاشینکف مدل اِیکِ۴۷ را به نمایش میگذارد، تا امروز جزو مشهورترین تصاویر سمبلیک مبارزۀ رهاییبخش فلسطین است. اما کمتر کسی دربارۀ جنبش چپ فلسطین، که این زن جوان در آن زمان به آن پیوست، قبل از اینکه بهعنوان نخستین ربایندۀ هواپیما در جهان به نمادی بینالمللی تبدیل شود، شنیده و یا خوانده است. ولی هنوز هم «جبهۀ مردمی برای آزادی فلسطین» (پیافالپی)، همانند «جبهۀ دموکراتیک برای آزادی فلسطین» (دیافالپی)، و همینطور «حزب کمونیست فلسطین» وجود دارد.
معرفی کتاب
تاریخ این سه سازمان و همچنین سایر فعالان چپ فلسطینی، موضوع این کتاب است: از زمان تأسیس حزب کمونیست پس از جنگ جهانی اول برای ایجاد «چپ نو» مسلح در دهۀ ۱۹۶۰ تا زمان حال. اما همچنین چپ اسرائیلی، حزب کمونیست «ماتزپن» و بسیاری از گروههای جوامع مدنی که در دهههای گذشته ایجاد شدند، مورد بررسی قرار میگیرد. درنهایت، نویسنده به موضوعی موسوم به «صهیونیسم چپ» میپردازد.
دفتر حاضر نخستین نظر اجمالی به زبان آلمانی دربارۀ تاریخ احزاب و اتحادیههای چپگرا در فلسطین را در طول تقریباً یک ربع قرن ارائه میکند؛ به تاریخ چپهای فلسطین از زمان تأسیس حزب کمونیست پس از نخستین جنگ جهانی، درمورد ایجاد «چپ نو» مسلح در دهۀ ۱۹۶۰ تا به امروز میپردازد و به آن نور میافکند. اما همچنین چپ اسرائیل - نظیر «حزب کمونیست اسرائیل»، حزب ضدصهیونیسم رادیکال ماتزپن - و بسیاری دیگر از اجتماعات مدنی را که در دهههای گذشته به وجود آمدند، هم بررسی میکند. درنهایت، نویسنده به موضوع «صهیونیسم چپ» وارد میشود.
اگر از چپ سیاسی صحبت به میان میآید، باید نخست تعیین گردد که منظور چه کسی است. آنچه در ادامه میآید، مرکز ثقل آن چپ افراطی یا انقلابی در فلسطین - بهعبارتی در فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا، اسرائیل کنونی، مناطق اشغالی نوار غزه و کرانۀ باختری اردن در ۱۹۶۷، و همچنین سازمانهای فلسطینی در تبعید - است.
بهطور خلاصه، در باب تاریخ احزاب کمونیستی که در طول سالها در منطقه فعال بودند، راجعبه پارتیزانهای چپگرای سازمانهای «جبهۀ مردمی برای آزادی فلسطین» (پیافالپی)، و «جبهۀ دموکراتیک برای آزادی فلسطین» (دیافالپی) و انشعابات آنها، و همینطور دربارۀ بخشی از جنبشهای چپ که در سالهای اخیر در اسرائیل و مناطق اشغالی فعال بودند و هنوز هم تا به امروز فعال هستند، نظرات اجمالی ارائه داده میشود. درحالیکه درنهایت به «سوسیالیستهای عرب» خواهیم پرداخت که شامل بخش خاصی دربارۀ موضوع بغرنج و پیچیدۀ «صهیونیسم چپ» است.
معرفی نویسنده
لئون ویستریخفسکی (متولد ۱۹۹۵ در دویسبورگ آلمان) در دانشگاه روئر بوخوم آلمان به تحصیل در مقطع دکترای تاریخ و شرقشناسی/اسلامشناسی مشغول است. او که پایاننامۀ کارشناسیارشد خود را راجعبه نقش آفریقای شمالی هنگام صعود فاشیسم در اروپا نوشته است، همچنین مقالههایی در مجلۀ دیس: اورینت، مجلۀ بنیاد پژوهشی رزا لوکزامبورگ، ژورنال فلسطین و مجلۀ عشق آزادی منتشر میکند. علاوه بر این، وی یکی از مؤسسان و سردبیر مجلۀ اسلامشناسی یوزور در دانشگاه بوخوم است.
مشخصات آلمانی کتاب
Zwischen Kolonialismus, nationaler Befreiung und Klassenkampf
Die palästinensische und israelische Linke: ein historischer Überblick
Leon Wystrychowski
AphorismA Reihe Kleine Texte, 2023
این مطلب در وبلاگ نشر مردمنگار
در وبلاگ مترجم (ویرگول، خودنویس)
@Mardomnegarpub
معرفی کتاب در دست انتشار در نشر مردمنگار
کتاب استعمار، رهایی ملی و مبارزۀ طبقاتی: نگرش تاریخی به چپ در فلسطین و اسرائیل اثر لئون ویستریخفسکی با برگردان مرجانه فشاهی از آلمانی در نشر مردمنگار منتشر خواهد شد.
گزیدهای از متن مقدمۀ آلمانی در ادامه میآید.
دو تصویر افسانهای از لیلا خالد در سال ۱۹۶۹، که چفیه به گردن و سر پیچیده و تفنگ کلاشینکف مدل اِیکِ۴۷ را به نمایش میگذارد، تا امروز جزو مشهورترین تصاویر سمبلیک مبارزۀ رهاییبخش فلسطین است. اما کمتر کسی دربارۀ جنبش چپ فلسطین، که این زن جوان در آن زمان به آن پیوست، قبل از اینکه بهعنوان نخستین ربایندۀ هواپیما در جهان به نمادی بینالمللی تبدیل شود، شنیده و یا خوانده است. ولی هنوز هم «جبهۀ مردمی برای آزادی فلسطین» (پیافالپی)، همانند «جبهۀ دموکراتیک برای آزادی فلسطین» (دیافالپی)، و همینطور «حزب کمونیست فلسطین» وجود دارد.
معرفی کتاب
تاریخ این سه سازمان و همچنین سایر فعالان چپ فلسطینی، موضوع این کتاب است: از زمان تأسیس حزب کمونیست پس از جنگ جهانی اول برای ایجاد «چپ نو» مسلح در دهۀ ۱۹۶۰ تا زمان حال. اما همچنین چپ اسرائیلی، حزب کمونیست «ماتزپن» و بسیاری از گروههای جوامع مدنی که در دهههای گذشته ایجاد شدند، مورد بررسی قرار میگیرد. درنهایت، نویسنده به موضوعی موسوم به «صهیونیسم چپ» میپردازد.
دفتر حاضر نخستین نظر اجمالی به زبان آلمانی دربارۀ تاریخ احزاب و اتحادیههای چپگرا در فلسطین را در طول تقریباً یک ربع قرن ارائه میکند؛ به تاریخ چپهای فلسطین از زمان تأسیس حزب کمونیست پس از نخستین جنگ جهانی، درمورد ایجاد «چپ نو» مسلح در دهۀ ۱۹۶۰ تا به امروز میپردازد و به آن نور میافکند. اما همچنین چپ اسرائیل - نظیر «حزب کمونیست اسرائیل»، حزب ضدصهیونیسم رادیکال ماتزپن - و بسیاری دیگر از اجتماعات مدنی را که در دهههای گذشته به وجود آمدند، هم بررسی میکند. درنهایت، نویسنده به موضوع «صهیونیسم چپ» وارد میشود.
اگر از چپ سیاسی صحبت به میان میآید، باید نخست تعیین گردد که منظور چه کسی است. آنچه در ادامه میآید، مرکز ثقل آن چپ افراطی یا انقلابی در فلسطین - بهعبارتی در فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا، اسرائیل کنونی، مناطق اشغالی نوار غزه و کرانۀ باختری اردن در ۱۹۶۷، و همچنین سازمانهای فلسطینی در تبعید - است.
بهطور خلاصه، در باب تاریخ احزاب کمونیستی که در طول سالها در منطقه فعال بودند، راجعبه پارتیزانهای چپگرای سازمانهای «جبهۀ مردمی برای آزادی فلسطین» (پیافالپی)، و «جبهۀ دموکراتیک برای آزادی فلسطین» (دیافالپی) و انشعابات آنها، و همینطور دربارۀ بخشی از جنبشهای چپ که در سالهای اخیر در اسرائیل و مناطق اشغالی فعال بودند و هنوز هم تا به امروز فعال هستند، نظرات اجمالی ارائه داده میشود. درحالیکه درنهایت به «سوسیالیستهای عرب» خواهیم پرداخت که شامل بخش خاصی دربارۀ موضوع بغرنج و پیچیدۀ «صهیونیسم چپ» است.
معرفی نویسنده
لئون ویستریخفسکی (متولد ۱۹۹۵ در دویسبورگ آلمان) در دانشگاه روئر بوخوم آلمان به تحصیل در مقطع دکترای تاریخ و شرقشناسی/اسلامشناسی مشغول است. او که پایاننامۀ کارشناسیارشد خود را راجعبه نقش آفریقای شمالی هنگام صعود فاشیسم در اروپا نوشته است، همچنین مقالههایی در مجلۀ دیس: اورینت، مجلۀ بنیاد پژوهشی رزا لوکزامبورگ، ژورنال فلسطین و مجلۀ عشق آزادی منتشر میکند. علاوه بر این، وی یکی از مؤسسان و سردبیر مجلۀ اسلامشناسی یوزور در دانشگاه بوخوم است.
مشخصات آلمانی کتاب
Zwischen Kolonialismus, nationaler Befreiung und Klassenkampf
Die palästinensische und israelische Linke: ein historischer Überblick
Leon Wystrychowski
AphorismA Reihe Kleine Texte, 2023
این مطلب در وبلاگ نشر مردمنگار
در وبلاگ مترجم (ویرگول، خودنویس)
@Mardomnegarpub
ویرگول
کتاب در دست انتشار: چپ فلسطین و اسرائیل - ویرگول
کتاب «نگرش تاریخی به چپ در فلسطین و اسرائیل» اثر لئون ویستریخفسکی با برگردان مرجانه فشاهی در نشر مردمنگار منتشر خواهد شد.
طوطی به حدیث و قصه اندر شد
با مردم روستایی و شهری
منوچهری دامغانی
این نخستین کتاب نشر مردمنگار است؛ و از قضا، از مجموعۀ «مردمنگاری ایران»، که به مردمنگاری مردمان عشایری، روستایی و شهری ایران میپردازد.
تقدیم میشود به خاطرۀ معلم فقید، محمدعلی مرادی، که هفت سال پیش این کتاب را آغاز کرده بود.
نشر مردمنگار با مسئولیت من، از چند روز پیش کارش را رسماً آغاز کرده است. سری نخست کتابهای نشر تا پایان شهریور منتشر خواهند شد.
@Mardomnegarpub
با مردم روستایی و شهری
منوچهری دامغانی
این نخستین کتاب نشر مردمنگار است؛ و از قضا، از مجموعۀ «مردمنگاری ایران»، که به مردمنگاری مردمان عشایری، روستایی و شهری ایران میپردازد.
تقدیم میشود به خاطرۀ معلم فقید، محمدعلی مرادی، که هفت سال پیش این کتاب را آغاز کرده بود.
نشر مردمنگار با مسئولیت من، از چند روز پیش کارش را رسماً آغاز کرده است. سری نخست کتابهای نشر تا پایان شهریور منتشر خواهند شد.
@Mardomnegarpub
Telegram
نشر مردمنگار
منتشر میشود:
تکنگاری حاجیآباد لکها
روستایی کویری در گذار به شهر
پژوهش و نگارش: سجاد حسینخانی قبادی
با همکاری: ندا طالبیان
سرپرست پژوهش: زندهیاد محمدعلی مرادی، بهروز سعادتی
مجموعۀ مردمنگاری ایران، ۱
نشر مردمنگار
تابستان ۱۴۰۳
@MardomNegarPub
تکنگاری حاجیآباد لکها
روستایی کویری در گذار به شهر
پژوهش و نگارش: سجاد حسینخانی قبادی
با همکاری: ندا طالبیان
سرپرست پژوهش: زندهیاد محمدعلی مرادی، بهروز سعادتی
مجموعۀ مردمنگاری ایران، ۱
نشر مردمنگار
تابستان ۱۴۰۳
@MardomNegarPub
سوگواران توییتری
سرگرمی اجتماعی اخیر من: توصیف افراد اطرافم از حال اکنون خودشان را به هوش مصنوعی میدهم و تصویرش را میگیرم. بعد، از هوش مصنوعی دیگری میپرسم با این آدم چه باید کرد؟
بهترین توصیفات را از خود افراد میگیرم، از چیزی که در شبکههای اجتماعی مینویسند؛ فارغ از اینکه توصیفشان صادقانه باشد یا نمایشی و توجهطلبانه.
آن توصیف را با افزودن فاکتورهای جنسیت، نسل، قومیت، طبقه و تحصیلات و شغل او در نظر میگیرم و فراتر از یک شخص، یک تیپ ایدئال میسازم.
جالبترین آدمها، تیپ اجتماعی «سوگواران توییتری» هستند. آدمهای هماره افسوسخوار گذشتۀ رفته و آیندۀ نیامده که نمیتوانند با آدمها و شرایط اکنون رابطۀ درستی برقرار کنند و تنها درگیر حسرت و حسادت به دیگران یا موقعیت محتمل دیگری برای خودشاناند.
درگیری حسرت و حسادتآمیز که گاه در شبکههای اجتماعی شکل نمایشی پیدا میکند و وقتی این نمایش توجه کافی برنمیانگیزد، بدل به موضوع دیگری میشود برای نمایش حزنانگیز.
کدام موقعیت محتمل برای خود؟ نه فرصتی رویایی برای فرد یا موقعیت اتوپیایی برای جامعه، که حتی هر فرصت موجود که فیالحال به آن بیتوجهی میشود، اما بهمحض از دست رفتن، بدل به موضوع جدید سوگواری خواهد شد.
حسرت به کدام دیگران؟ دیگرانی گاه کاملاً عادی که خود ادعایی در کامیابی نداشتهاند و دستاوردی نیز برای خود متصور نیستند، اما یک زندگی عادی را با توقعات عادی زیستهاند؛ با تمام هزینهها و فایدههایش.
تا بدینجا مسأله فردی است و موضوع روانشناختی (از کمالگرایی تا هر مشکل دیگر روانی)، اما در مورد نسل دهۀ شصتی، خصوصاً زن، و پس از تجربۀ تروماتیک شکست جنبش ژینا، ماجرا بعد اجتماعی پیدا میکند.
سوژهای که در ادوار مختلف و حتی به شکلی حاد درگیر سیاست شده، اما به شکلی آموخته سیاسی نشده است؛ سیاسی غیرسیاسی. و صد البته شکلخورده در سیاست.
این البته حکمی است قابل تعمیم به نسلهای مختلفی که شانس آموختن کنش مدنی و سیاسی در دانشگاه، رسانه، حزب و سندیکا نداشتند، اما در مورد تیپی که من در تلاش برای توصیف آن هستم، جدیتر است.
البته شکستخوردن هم مختص این نسل نیست. اما نسلهای متولد پس از انقلاب نمیتوانند مثل آرمانگرایان پیش از انقلاب که پس از شکست جنبش چپ ایران و فروپاشی شوروی وارد فعالیت اقتصادی و زندگی عادی شدند، ثروتی بیندوزند یا خانوادهای تشکیل دهند. پس حسرت «یک زندگی معمولی» هم به مجموعه حسرتهای ناشی از شکستها «برای» آرزوهای فردی و آرمانهای جمعی افزوده میشود.
و صد البته حسرت خوردن هم مختص این نسل یا آدمهای سیاسی نیست. حسرتخواری به گذشتۀ از دست رفته محدود به این نسل و زنان یا شبکههای اجتماعی نیست. همۀ ما دیالوگهای کلیشهای و تکراری پدران و مادران پشیمان از ازدواج کردن یا نکردن با شخصی، درس نخواندن یا نیافتن شغلی متناسب با آن، نخریدن فلان زمین یا فروختن ارزان آن و... را به خاطر داریم. نالههای روزمرهشان از بیماری، تنهایی، بیپولی، بیوفایی دیگران و... را هم تحمل میکنیم. در گذشته میخواستند بابت داشتههایشان چشم نخورند و حالا با بزرگنمایی نداشتههایشان ملتمسانه میخواهند توجه دیگران را جلب کنند.
اما ما دربارۀ تیپی معترف به شکست و جماعتی هماره سوگوار سخن میگوییم: مردد میان جنگیدن یا تسلیم شدن؛ ماندن و رفتن؛ رابطه داشتن و نداشتن؛ نوع رابطه و حتی هویت جنسی خود؛ مستقل شدن یا نشدن از خانواده یا جدا شدن یا نشدن از پارتنر، یا همچنان درگیر هزینه و فایدۀ آن؛ نداشتن بچه؛ و... حتی نداشتن آرزو.
رفتارهای همچنان نابالغ این نسل در زندگی فردی و اجتماعی را مقایسه کنید با نسلهای هشتادی سرشار از لیبیدو و سرخوش از روابط موجود و شرایط اکنون، بهرغم دشواریهای روزافزون فردی و اجتماعی. کسانی که گاه از انتخابهای ساده در زندگی هم عاجزند، یا همچنان در اندوه هزینههای پرداخته برای آن انتخابها به سر میبرند.
وقتی از «تیپ ایدئال سوگواران توییتری» میگویم، دربارۀ رفتارهای مشابه مجازی برخی افراد از نسلهای متولد دهۀ شصت و اوایل هفتاد، سرخورده از شکستهای سیاسی اعتراضات سالهای اخیر، میگویم؛ اگرچه دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی آن اعتراضات هم چشمگیر بوده است.
موضوع تعارضات نسلی در ایران، از ابتدای جنبش ژینا، برای من جالب بوده و این هم بهانهای خواهد بود برای پرسه در حوالی این موضوع، در دو سالگی آن واقعۀ بازگشتناپذیر.
[برای سامورایی همهجا ژاپن است؛ برای پژوهشگر و کنشگر اجتماعی هم همهجا میدان پژوهش و کنش. من بدین بهانه و برای چندمین بار به توییتر بازگشتهام؛ این بار بیشتر به قصد مشاهده تا مشارکت (حتی مشارکت در بحث)]
@RezaNassaji
سرگرمی اجتماعی اخیر من: توصیف افراد اطرافم از حال اکنون خودشان را به هوش مصنوعی میدهم و تصویرش را میگیرم. بعد، از هوش مصنوعی دیگری میپرسم با این آدم چه باید کرد؟
بهترین توصیفات را از خود افراد میگیرم، از چیزی که در شبکههای اجتماعی مینویسند؛ فارغ از اینکه توصیفشان صادقانه باشد یا نمایشی و توجهطلبانه.
آن توصیف را با افزودن فاکتورهای جنسیت، نسل، قومیت، طبقه و تحصیلات و شغل او در نظر میگیرم و فراتر از یک شخص، یک تیپ ایدئال میسازم.
جالبترین آدمها، تیپ اجتماعی «سوگواران توییتری» هستند. آدمهای هماره افسوسخوار گذشتۀ رفته و آیندۀ نیامده که نمیتوانند با آدمها و شرایط اکنون رابطۀ درستی برقرار کنند و تنها درگیر حسرت و حسادت به دیگران یا موقعیت محتمل دیگری برای خودشاناند.
درگیری حسرت و حسادتآمیز که گاه در شبکههای اجتماعی شکل نمایشی پیدا میکند و وقتی این نمایش توجه کافی برنمیانگیزد، بدل به موضوع دیگری میشود برای نمایش حزنانگیز.
کدام موقعیت محتمل برای خود؟ نه فرصتی رویایی برای فرد یا موقعیت اتوپیایی برای جامعه، که حتی هر فرصت موجود که فیالحال به آن بیتوجهی میشود، اما بهمحض از دست رفتن، بدل به موضوع جدید سوگواری خواهد شد.
حسرت به کدام دیگران؟ دیگرانی گاه کاملاً عادی که خود ادعایی در کامیابی نداشتهاند و دستاوردی نیز برای خود متصور نیستند، اما یک زندگی عادی را با توقعات عادی زیستهاند؛ با تمام هزینهها و فایدههایش.
تا بدینجا مسأله فردی است و موضوع روانشناختی (از کمالگرایی تا هر مشکل دیگر روانی)، اما در مورد نسل دهۀ شصتی، خصوصاً زن، و پس از تجربۀ تروماتیک شکست جنبش ژینا، ماجرا بعد اجتماعی پیدا میکند.
سوژهای که در ادوار مختلف و حتی به شکلی حاد درگیر سیاست شده، اما به شکلی آموخته سیاسی نشده است؛ سیاسی غیرسیاسی. و صد البته شکلخورده در سیاست.
این البته حکمی است قابل تعمیم به نسلهای مختلفی که شانس آموختن کنش مدنی و سیاسی در دانشگاه، رسانه، حزب و سندیکا نداشتند، اما در مورد تیپی که من در تلاش برای توصیف آن هستم، جدیتر است.
البته شکستخوردن هم مختص این نسل نیست. اما نسلهای متولد پس از انقلاب نمیتوانند مثل آرمانگرایان پیش از انقلاب که پس از شکست جنبش چپ ایران و فروپاشی شوروی وارد فعالیت اقتصادی و زندگی عادی شدند، ثروتی بیندوزند یا خانوادهای تشکیل دهند. پس حسرت «یک زندگی معمولی» هم به مجموعه حسرتهای ناشی از شکستها «برای» آرزوهای فردی و آرمانهای جمعی افزوده میشود.
و صد البته حسرت خوردن هم مختص این نسل یا آدمهای سیاسی نیست. حسرتخواری به گذشتۀ از دست رفته محدود به این نسل و زنان یا شبکههای اجتماعی نیست. همۀ ما دیالوگهای کلیشهای و تکراری پدران و مادران پشیمان از ازدواج کردن یا نکردن با شخصی، درس نخواندن یا نیافتن شغلی متناسب با آن، نخریدن فلان زمین یا فروختن ارزان آن و... را به خاطر داریم. نالههای روزمرهشان از بیماری، تنهایی، بیپولی، بیوفایی دیگران و... را هم تحمل میکنیم. در گذشته میخواستند بابت داشتههایشان چشم نخورند و حالا با بزرگنمایی نداشتههایشان ملتمسانه میخواهند توجه دیگران را جلب کنند.
اما ما دربارۀ تیپی معترف به شکست و جماعتی هماره سوگوار سخن میگوییم: مردد میان جنگیدن یا تسلیم شدن؛ ماندن و رفتن؛ رابطه داشتن و نداشتن؛ نوع رابطه و حتی هویت جنسی خود؛ مستقل شدن یا نشدن از خانواده یا جدا شدن یا نشدن از پارتنر، یا همچنان درگیر هزینه و فایدۀ آن؛ نداشتن بچه؛ و... حتی نداشتن آرزو.
رفتارهای همچنان نابالغ این نسل در زندگی فردی و اجتماعی را مقایسه کنید با نسلهای هشتادی سرشار از لیبیدو و سرخوش از روابط موجود و شرایط اکنون، بهرغم دشواریهای روزافزون فردی و اجتماعی. کسانی که گاه از انتخابهای ساده در زندگی هم عاجزند، یا همچنان در اندوه هزینههای پرداخته برای آن انتخابها به سر میبرند.
وقتی از «تیپ ایدئال سوگواران توییتری» میگویم، دربارۀ رفتارهای مشابه مجازی برخی افراد از نسلهای متولد دهۀ شصت و اوایل هفتاد، سرخورده از شکستهای سیاسی اعتراضات سالهای اخیر، میگویم؛ اگرچه دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی آن اعتراضات هم چشمگیر بوده است.
موضوع تعارضات نسلی در ایران، از ابتدای جنبش ژینا، برای من جالب بوده و این هم بهانهای خواهد بود برای پرسه در حوالی این موضوع، در دو سالگی آن واقعۀ بازگشتناپذیر.
[برای سامورایی همهجا ژاپن است؛ برای پژوهشگر و کنشگر اجتماعی هم همهجا میدان پژوهش و کنش. من بدین بهانه و برای چندمین بار به توییتر بازگشتهام؛ این بار بیشتر به قصد مشاهده تا مشارکت (حتی مشارکت در بحث)]
@RezaNassaji
آنکه به سلطه میگوید آری، آنکه میگوید نه
سالگرد بازگشت طالبان به کابل مرا خشمگین میکند تا حدی که با تلاقی احساسات برانگیخته با خاطراتم از کار اجتماعی در میان مهاجران افغانستانی، از نوشتن افکارم بازمیمانم. خشمی که البته هر بار دیگر که یاد آن اتفاق میافتم، زبانه میکشد. اما این ماجرا بیش از هر چیز به واقعبینی در من دامن زده است: رها کردن زنان و کودکان و هر کسی که از طالبان ناراضی است، و در مقابل، رضایت گروهی عظیم از بازگشت طالبان.
این واقعه نفرت من از سیاست دولتهای غربی در قبال خاورمیانه را دوچندان کرد، اما من از قماش چپهای ضدامپریالیست و اوباش محور مقاومتی نیستم که از کینۀ ناتو و کشورهای غربی (که خودشان یا فرزندانشان ساکن آنجا هستند) ترجیح میدهند مردم ایران، افغانستان، فلسطین، یمن، عراق و لبنان در فلاکت فرو بروند. دو دهه حکومت نیمبند دموکراسی و قانون، بعد از اشغال افغانستان به دست آمریکا و متحدانش (که البته خود آنان مجاهدین را علیه حکومت سکولار هوادار شوروی برانگیخته و مسلح کرده بودند تا افغانستان به چنین مصیبتی گرفتار شود) که موجب شد میلیونها کودک تحصیل کنند، جوانان و خصوصاً دختران به دانشگاه بروند و حتی کار و درآمد متناسب با استعداد خود داشته باشند، دستاورد کمی نبود. دستکم فقدان آن شرایط اکنون احساس میشود.
دولتهای غربی زنان و کودکان افغانستان و اقلیتهای قومی و مذهبی را در دامن اسلامگرایان رها کردند تا طالبان وظیفۀ کنترل داعش، و چین وظیفۀ کنترل افغانستان را بر عهده گیرد. حکومت ایران، پاکستان (و روسیه، قطر و...) از این خروج ناگهانی استقبال کردند و دستکم دو تای اولی هماکنون ناخوشنودند. دولتهای غربی البته مردم ایران را هم در دامن اسلامگرایان رها کردهاند (که خودشان در برکشیده شدن آنان در مقابل چپگرایان نقش اصلی را داشتند) تا در فلاکت فرو بروند.
ایرانیها دلخوش به تحریمهای غربیها هستند، اما غربیها خرسندند که این تحریمها علیه نفت ایران باعث فروش بسیار ارزان نفت ایران (و روسیه) در بازار سیاه و پایین آمدن قیمت نفت خام در جهان شده است. چرا حکومت جمهوری اسلامی را براندازند، وقتی اجازه دادند حکومت برافتادۀ طالبان بازگردد؟ اما دولتها موضوع ما نیستند. امثال من به آنها دلخوش نمیکنند، که از بیتفاوتی آنان رنجیده شوند. (همچنان که بیتفاوتی دولتهای غربی به رنج مردم فلسطین تعجبی برنمیانگیزد.) مسئلۀ من خود مردم تحت سلطه است.
از زمان سقوط کابل، با دیدن بسیاری از مردان افغانستان، خاصه مردان پشتون، که از نابودی حکومت دموکراسی و قانون سرخورده نشدند و حتی برعکس، بازگشت طالبان را آرزو داشتند تا تحت لوای «اعادۀ امنیت» (امنیتی که خود طالبان بزرگترین تهدید آن بود) بتوانند سلطۀ مطلق مذهب سنی، قوم پشتون و مردان را بر دیگران (دیگر اقوام و مذاهب، و نیز زنان و کودکان) را اعاده کنند، بارها از خود پرسیدهام، چه کسانی از وضع موجود نفع میبرند و از پیروزی انقلابی دموکراتیک در ایران دل خوشی نخواهند داشت؟
واقعیت این است که افراد بسیاری شعار سرنگونی و انقلاب میدهند، اما تداوم وضع موجود به نفع آنهاست. بدیهی است که کسانی اقشار مسلط یا منتفع از وضع موجود هستند و در مقابل، کسانی بیشترین حد را در سلسلهمراتب ستم را تحمل میکنند. (حالت حاد همان تیپ ایدئالی که ساخته بودم، را در نظر بگیرید: «زن بیدین سنیزادۀ بلوچ بیشناسنامۀ کارگر روستایی ترنس همجنسگرا») اما باید دید چه کسی چیزی برای از دست دادن ندارد، چه کسی واقعاً از انقلاب نفع میبرد، و چه کسی برای انقلاب هزینه خواهد داد؟ در جستوجوی طبقه، جنس، قشر یا گروه انقلابی، این چیزی است که تحت عنوان «انقلاب چون رستخیز وظیفه» نوشته بودم.
@RezaNassaji
سالگرد بازگشت طالبان به کابل مرا خشمگین میکند تا حدی که با تلاقی احساسات برانگیخته با خاطراتم از کار اجتماعی در میان مهاجران افغانستانی، از نوشتن افکارم بازمیمانم. خشمی که البته هر بار دیگر که یاد آن اتفاق میافتم، زبانه میکشد. اما این ماجرا بیش از هر چیز به واقعبینی در من دامن زده است: رها کردن زنان و کودکان و هر کسی که از طالبان ناراضی است، و در مقابل، رضایت گروهی عظیم از بازگشت طالبان.
این واقعه نفرت من از سیاست دولتهای غربی در قبال خاورمیانه را دوچندان کرد، اما من از قماش چپهای ضدامپریالیست و اوباش محور مقاومتی نیستم که از کینۀ ناتو و کشورهای غربی (که خودشان یا فرزندانشان ساکن آنجا هستند) ترجیح میدهند مردم ایران، افغانستان، فلسطین، یمن، عراق و لبنان در فلاکت فرو بروند. دو دهه حکومت نیمبند دموکراسی و قانون، بعد از اشغال افغانستان به دست آمریکا و متحدانش (که البته خود آنان مجاهدین را علیه حکومت سکولار هوادار شوروی برانگیخته و مسلح کرده بودند تا افغانستان به چنین مصیبتی گرفتار شود) که موجب شد میلیونها کودک تحصیل کنند، جوانان و خصوصاً دختران به دانشگاه بروند و حتی کار و درآمد متناسب با استعداد خود داشته باشند، دستاورد کمی نبود. دستکم فقدان آن شرایط اکنون احساس میشود.
دولتهای غربی زنان و کودکان افغانستان و اقلیتهای قومی و مذهبی را در دامن اسلامگرایان رها کردند تا طالبان وظیفۀ کنترل داعش، و چین وظیفۀ کنترل افغانستان را بر عهده گیرد. حکومت ایران، پاکستان (و روسیه، قطر و...) از این خروج ناگهانی استقبال کردند و دستکم دو تای اولی هماکنون ناخوشنودند. دولتهای غربی البته مردم ایران را هم در دامن اسلامگرایان رها کردهاند (که خودشان در برکشیده شدن آنان در مقابل چپگرایان نقش اصلی را داشتند) تا در فلاکت فرو بروند.
ایرانیها دلخوش به تحریمهای غربیها هستند، اما غربیها خرسندند که این تحریمها علیه نفت ایران باعث فروش بسیار ارزان نفت ایران (و روسیه) در بازار سیاه و پایین آمدن قیمت نفت خام در جهان شده است. چرا حکومت جمهوری اسلامی را براندازند، وقتی اجازه دادند حکومت برافتادۀ طالبان بازگردد؟ اما دولتها موضوع ما نیستند. امثال من به آنها دلخوش نمیکنند، که از بیتفاوتی آنان رنجیده شوند. (همچنان که بیتفاوتی دولتهای غربی به رنج مردم فلسطین تعجبی برنمیانگیزد.) مسئلۀ من خود مردم تحت سلطه است.
از زمان سقوط کابل، با دیدن بسیاری از مردان افغانستان، خاصه مردان پشتون، که از نابودی حکومت دموکراسی و قانون سرخورده نشدند و حتی برعکس، بازگشت طالبان را آرزو داشتند تا تحت لوای «اعادۀ امنیت» (امنیتی که خود طالبان بزرگترین تهدید آن بود) بتوانند سلطۀ مطلق مذهب سنی، قوم پشتون و مردان را بر دیگران (دیگر اقوام و مذاهب، و نیز زنان و کودکان) را اعاده کنند، بارها از خود پرسیدهام، چه کسانی از وضع موجود نفع میبرند و از پیروزی انقلابی دموکراتیک در ایران دل خوشی نخواهند داشت؟
واقعیت این است که افراد بسیاری شعار سرنگونی و انقلاب میدهند، اما تداوم وضع موجود به نفع آنهاست. بدیهی است که کسانی اقشار مسلط یا منتفع از وضع موجود هستند و در مقابل، کسانی بیشترین حد را در سلسلهمراتب ستم را تحمل میکنند. (حالت حاد همان تیپ ایدئالی که ساخته بودم، را در نظر بگیرید: «زن بیدین سنیزادۀ بلوچ بیشناسنامۀ کارگر روستایی ترنس همجنسگرا») اما باید دید چه کسی چیزی برای از دست دادن ندارد، چه کسی واقعاً از انقلاب نفع میبرد، و چه کسی برای انقلاب هزینه خواهد داد؟ در جستوجوی طبقه، جنس، قشر یا گروه انقلابی، این چیزی است که تحت عنوان «انقلاب چون رستخیز وظیفه» نوشته بودم.
@RezaNassaji
Telegram
Reza Nassaji
مردان طالب در ایران: تجربهی مردمنگارانه در کلونیهای مهاجرین تهران
برای من که چند سالی است در معاشرت فرهنگی با مهاجرین افغانستانی هستم، توهمات طلاب-مذهبیون ایرانی که گمان میکنند طالبان یک سری درسخواندهی علوم دینی با اندیشههای استکبارستیز هستند که…
برای من که چند سالی است در معاشرت فرهنگی با مهاجرین افغانستانی هستم، توهمات طلاب-مذهبیون ایرانی که گمان میکنند طالبان یک سری درسخواندهی علوم دینی با اندیشههای استکبارستیز هستند که…
آمیزۀ مذهب و رفاه، در تقابل با دیگری و درک از عدالت
نگاهی به کتاب تمایز و امتیاز: پژوهشی در مدارس غیرانتفاعی مذهبی دخترانه
امسال در میان ۳۰ نفر نخست پذیرفتهشدگان کنکور دانشگاه گروههای ریاضی، تجربی، انسانی و هنر، تنها یک نفر از مدارس دولتی است. این عدد چنان تکاندهنده است که رئیسجمهور هم در گفتوگوی تلویزیونی به آن واکنش نشان میدهد: «نباید هیچکس بهخاطر بیپولی، آموزش خوب نبیند.»
انتقاد دانشآموختگان مدارس دولتی به نابرابری آموزشی موضوعی دیرینه و گسترده است، اما اگر بپرسیم که در سوی مقابل، دانشآموختگان مدارس غیرانتفاعی برابری و نابرابری را چگونه میفهمند، ماجرا جالب خواهد شد.
این کاری است که غزاله چیتساز، دانشآموختۀ یکی از همین مدارس و کارشناسیارشد علوم اجتماعی، در پایاننامه و کتاب خود با عنوان «تمایز و امتیاز: پژوهشی در مدارس غیرانتفاعی مذهبی دخترانه» بدان پرداخته است. البته با تمرکز روی مدارس غیرانتفاعی مذهبی و دخترانۀ مشهور در تهران، با گرایشات متفاوت مذهبی و سیاسی - پنج دبیرستان طلوع، شکوفه، فضیلت، ستوده و راهشایستگان - و با تکنیک مصاحبههای نیمهعمیق.
نویسنده برای انتخاب این مدارس هم به تجربۀ زیستۀ خود تکیه کرده و هم نیمنگاهی به تاریخچۀ مدارس غیرانتفاعی اسلامی داشته است (فصل اول) تا «مدارس غیرانتفاعی اسلامی بهمثابۀ قلمروی متدینین» را واکاوی کند؛ جایی که «زیست مرفهانه» در آمیزش با محیط اسلامی مدرسه، بازتولید میشود (فصل دوم) چرا که به دانشآموز و خانوادهاش القا میشود که «فقر عامل انحراف است» جملهای تکاندهنده که از یکی از بنیانگذاران معمم مدارس مذهبی دوران پیش از انقلاب نقل میشود، گواهی است بر این مدعا.
اما سوی دیگر این ماجرا، کنارهگیری مذهبیون مرفه از تودۀ مردم است که باور دارند فرزندان آنان تنها در چنین مدارسی باید درس بخوانند. این تعریف «دیگری» و فاصلهگذاری با او (ص. ۷۲) در نهایت به چیزی میانجامد که محیط شکلگیری «زیستگلخانهای» میداند: «تجربۀ تحصیل در مدارس غیرانتفاعی اسلامی یعنی دور نگاه داشته شدن از واقعیتهای جامعه در یک محیط انحصاری که دانشآموزان در آن کسی جز افراد شبیه به خود را نمیبینند. آنها حالا در مواجهه با واقعیتهای جهان بیرون و عدم توانایی در درک موقعیت جدید و آدمهای جدیدِ این موقعیت، احساس ضعف میکنند و از مدرسه و این شیوۀ پرورش رضایت ندارند. این مشارکتکنندگان، درنتیجۀ احساس شکست در فرآیند کسب تأیید اجتماعی از سوی دیگری، بهدنبال ریشههای این مشکل گشته و مدرسه را مسبب اصلی این ناکامی میدانند.» (ص. ۹۳)
متن کامل این یادداشت در روزنامۀ سازندگی منتشر شده است.
@RezaNassaji
نگاهی به کتاب تمایز و امتیاز: پژوهشی در مدارس غیرانتفاعی مذهبی دخترانه
امسال در میان ۳۰ نفر نخست پذیرفتهشدگان کنکور دانشگاه گروههای ریاضی، تجربی، انسانی و هنر، تنها یک نفر از مدارس دولتی است. این عدد چنان تکاندهنده است که رئیسجمهور هم در گفتوگوی تلویزیونی به آن واکنش نشان میدهد: «نباید هیچکس بهخاطر بیپولی، آموزش خوب نبیند.»
انتقاد دانشآموختگان مدارس دولتی به نابرابری آموزشی موضوعی دیرینه و گسترده است، اما اگر بپرسیم که در سوی مقابل، دانشآموختگان مدارس غیرانتفاعی برابری و نابرابری را چگونه میفهمند، ماجرا جالب خواهد شد.
این کاری است که غزاله چیتساز، دانشآموختۀ یکی از همین مدارس و کارشناسیارشد علوم اجتماعی، در پایاننامه و کتاب خود با عنوان «تمایز و امتیاز: پژوهشی در مدارس غیرانتفاعی مذهبی دخترانه» بدان پرداخته است. البته با تمرکز روی مدارس غیرانتفاعی مذهبی و دخترانۀ مشهور در تهران، با گرایشات متفاوت مذهبی و سیاسی - پنج دبیرستان طلوع، شکوفه، فضیلت، ستوده و راهشایستگان - و با تکنیک مصاحبههای نیمهعمیق.
نویسنده برای انتخاب این مدارس هم به تجربۀ زیستۀ خود تکیه کرده و هم نیمنگاهی به تاریخچۀ مدارس غیرانتفاعی اسلامی داشته است (فصل اول) تا «مدارس غیرانتفاعی اسلامی بهمثابۀ قلمروی متدینین» را واکاوی کند؛ جایی که «زیست مرفهانه» در آمیزش با محیط اسلامی مدرسه، بازتولید میشود (فصل دوم) چرا که به دانشآموز و خانوادهاش القا میشود که «فقر عامل انحراف است» جملهای تکاندهنده که از یکی از بنیانگذاران معمم مدارس مذهبی دوران پیش از انقلاب نقل میشود، گواهی است بر این مدعا.
اما سوی دیگر این ماجرا، کنارهگیری مذهبیون مرفه از تودۀ مردم است که باور دارند فرزندان آنان تنها در چنین مدارسی باید درس بخوانند. این تعریف «دیگری» و فاصلهگذاری با او (ص. ۷۲) در نهایت به چیزی میانجامد که محیط شکلگیری «زیستگلخانهای» میداند: «تجربۀ تحصیل در مدارس غیرانتفاعی اسلامی یعنی دور نگاه داشته شدن از واقعیتهای جامعه در یک محیط انحصاری که دانشآموزان در آن کسی جز افراد شبیه به خود را نمیبینند. آنها حالا در مواجهه با واقعیتهای جهان بیرون و عدم توانایی در درک موقعیت جدید و آدمهای جدیدِ این موقعیت، احساس ضعف میکنند و از مدرسه و این شیوۀ پرورش رضایت ندارند. این مشارکتکنندگان، درنتیجۀ احساس شکست در فرآیند کسب تأیید اجتماعی از سوی دیگری، بهدنبال ریشههای این مشکل گشته و مدرسه را مسبب اصلی این ناکامی میدانند.» (ص. ۹۳)
متن کامل این یادداشت در روزنامۀ سازندگی منتشر شده است.
@RezaNassaji
Reza Nassaji
آنکه به سلطه میگوید آری، آنکه میگوید نه سالگرد بازگشت طالبان به کابل مرا خشمگین میکند تا حدی که با تلاقی احساسات برانگیخته با خاطراتم از کار اجتماعی در میان مهاجران افغانستانی، از نوشتن افکارم بازمیمانم. خشمی که البته هر بار دیگر که یاد آن اتفاق میافتم،…
به کسی که به انحای سلطه (مرد، مذهب، مدرسه، خانواده، حکومت، سرمایهداری و...) "نه" میگوید، "سلیطه" میگویند. (در بیانی کلی، چپول هم گفته میشود.)
بقیهی مدعیان مبارزه، مقاومت، انقلاب، براندازی و سرنگونی، احمقهاییاند که خواهان سلطهی "ایگرگ" و "اُپسیلون" بهجای "وای" هستند. (ایکس هم نه!)
@RezaNassaji
بقیهی مدعیان مبارزه، مقاومت، انقلاب، براندازی و سرنگونی، احمقهاییاند که خواهان سلطهی "ایگرگ" و "اُپسیلون" بهجای "وای" هستند. (ایکس هم نه!)
@RezaNassaji
Forwarded from نشر مردمنگار
در دست انتشار، در نشر مردمنگار:
روح سرخ دانشگاه
زندگینامۀ رودی دوچکه، رهبر جنبش دانشجویی آلمان
نویسنده: اولریش شوسی
برگردان از آلمانی: مرجانه فشاهی
مجموعۀ بایگانی بازگشوده، ۱
مهر ۱۴۰۳
@Mardomnegarpub
روح سرخ دانشگاه
زندگینامۀ رودی دوچکه، رهبر جنبش دانشجویی آلمان
نویسنده: اولریش شوسی
برگردان از آلمانی: مرجانه فشاهی
مجموعۀ بایگانی بازگشوده، ۱
مهر ۱۴۰۳
@Mardomnegarpub
کسی که در مقابل شعار مترقی «زن، زندگی، آزادی»، شعار ارتجاعی «مرد، میهن، آبادی» را با عکس قاسم سلیمانی ساخت، همان است که شعار «اخراج افغانی، مطالبۀ ملی» را ساخته.
آنها که با عکس رضا پهلوی شعار مهمل «مرد، میهن، آبادی» را گسترش دادند، همانان هستند که در آستانۀ دومین سالگرد جنبش مهسا موج ضدیت با مهاجرین را گسترش میدهند.
آنکه افغانستانی شیعه را در مراسم مذهبی از تلویزیون برجسته میکند، همان است که خطر مهاجران افغانستانی را در رسانهها دامن میزند.
آنکه از افغانستانی شیعه برای جنگ و جهاد سربازگیری میکند، همان است که مهاجران افغان دارای مجوز اقامت را هم به زور رد مرز میکند.
آن کس که کارگردان منتقد سینما را کشت، همان است که شایعۀ قتل او به دست کارگر افغان را ساخت.
توضیح دیگری در باب چیستی لیست صدتایی سیاه استبداد لازم است؟
@RezaNassaji
آنها که با عکس رضا پهلوی شعار مهمل «مرد، میهن، آبادی» را گسترش دادند، همانان هستند که در آستانۀ دومین سالگرد جنبش مهسا موج ضدیت با مهاجرین را گسترش میدهند.
آنکه افغانستانی شیعه را در مراسم مذهبی از تلویزیون برجسته میکند، همان است که خطر مهاجران افغانستانی را در رسانهها دامن میزند.
آنکه از افغانستانی شیعه برای جنگ و جهاد سربازگیری میکند، همان است که مهاجران افغان دارای مجوز اقامت را هم به زور رد مرز میکند.
آن کس که کارگردان منتقد سینما را کشت، همان است که شایعۀ قتل او به دست کارگر افغان را ساخت.
توضیح دیگری در باب چیستی لیست صدتایی سیاه استبداد لازم است؟
@RezaNassaji
Telegram
Reza Nassaji
پس از انقلاب 1905 روسیه که تزار نیکلای دوم به حکومت مشروطه و تأسیس پارلمان دوما تن داد، رژیم استبدادی موجی از اقدامات ضدانقلابی به نام «صد تاییهای سیاه» (Schwarz-Hundertschaften) علیه مردم و انقلاب به راه انداخت که ناسیونالیسم، خارجیستیزی و اقلیتستیزی…
Reza Nassaji
سوگواران توییتری سرگرمی اجتماعی اخیر من: توصیف افراد اطرافم از حال اکنون خودشان را به هوش مصنوعی میدهم و تصویرش را میگیرم. بعد، از هوش مصنوعی دیگری میپرسم با این آدم چه باید کرد؟ بهترین توصیفات را از خود افراد میگیرم، از چیزی که در شبکههای اجتماعی مینویسند؛…
جو هیل، آنارشیست عضو «اتحادیۀ کارگران صنعتی جهان» (IWW) که در ۱۹ نوامبر ۱۹۱۵ به اتهام واهی قتل اعدام شد، در آخرین نامهاش چیزی را نوشت که به شعار امروز چپهای مبارز ایران پس از اعتراضات آبان ۹۸ بدل شده است: «وقتتان را برای سوگواری هدر ندهید. سازماندهی کنید!»
#زن_زندگی_آزادی
@RezaNassaji
#زن_زندگی_آزادی
@RezaNassaji
تصاویر ملیپوش سابق فوتبال و خانوادهاش در مراسم عزای پدر را میبیند و میگوید اینها افغانی هستند و باید اخراج شوند. نمیداند «خاوریها» (بربری) طایفهای هستند که از زمان نادرشاه یا دستکم اواخر قاجار در شهرهای مختلف خراسان کنونی ساکن شدهاند و اگرچه چهرهشان گواه تبار ترک و مغول آنهاست، اما همچون دیگر طوایف هزاره در افغانستان، ایران و پاکستان شیعهمذهب و فارسیزباناند.
مثل پشتونهای افغانستان که شعار میدهند «ازبک به ازبکستان، تاجیک به تاجیکستان، قرقیز به قرقیزستان و هزاره به گورستان»، لابد روزی میرسد که کسانی پس از بیرون کردن افغانستانیها، بخواهند خاوریها را به افغانستان، ترکمنها را به ترکمنستان، بلوچها را به پاکستان، ارمنیها را به ارمنستان، کردها را به اقلیم کردستان، عربها را به عراق و حتی ترکها را به ترکیه و آذربایجان برانند تا نژاد خاص آریایی احیا شود. نژادپرستی حد یقفی ندارد؛ لرها، لکها و... هم بختی نخواهند داشت.
اما ایران خانهی تمام این اقوام آشناست و البته اقوام کوچکتر دیگری هم هستند که نژادپرستها آنها را نمیشناسند. ایران صابئین مندایی و مسحیان آشوری هم دارد؛ تات و تالشی دارد؛ گرجیهای مسلمان دارد؛ قزاق دارد؛ کولی دارد؛ و...
اما نژادپرست طرفدار اخراج افغانستانیها هیچ اطلاعی از اقوام مختلف ایران ندارد و نمیخواهد داشته باشد. یا مزدور حکومت است یا جزو تودهی عوامی که بازیچهی جریانات سیاسی راستگرا میشوند. البته او تنها نیست و مانند او بسیار است. حرجی بر عوام مانند او هم نیست.
مشکل کسانی هستند که در کنج عافیت خودشان در تهران، برای سیستان و بلوچستان نسخهی آزادی میپیچند، بدون اینکه فرق مردم بلوچ سنیمذهب با سیستانی شیعهمذهب را بدانند. مترجمی که هیچ شناختی از کشور خودش ندارد، اما بهاتکای آموختن زبان آلمانی بدل به روشنفکر و تئوریسین شده و برای مردمی که نمیشناسد، نسخهی نجات با آزادی اقتصادی میپیچد.
@RezaNassaji
مثل پشتونهای افغانستان که شعار میدهند «ازبک به ازبکستان، تاجیک به تاجیکستان، قرقیز به قرقیزستان و هزاره به گورستان»، لابد روزی میرسد که کسانی پس از بیرون کردن افغانستانیها، بخواهند خاوریها را به افغانستان، ترکمنها را به ترکمنستان، بلوچها را به پاکستان، ارمنیها را به ارمنستان، کردها را به اقلیم کردستان، عربها را به عراق و حتی ترکها را به ترکیه و آذربایجان برانند تا نژاد خاص آریایی احیا شود. نژادپرستی حد یقفی ندارد؛ لرها، لکها و... هم بختی نخواهند داشت.
اما ایران خانهی تمام این اقوام آشناست و البته اقوام کوچکتر دیگری هم هستند که نژادپرستها آنها را نمیشناسند. ایران صابئین مندایی و مسحیان آشوری هم دارد؛ تات و تالشی دارد؛ گرجیهای مسلمان دارد؛ قزاق دارد؛ کولی دارد؛ و...
اما نژادپرست طرفدار اخراج افغانستانیها هیچ اطلاعی از اقوام مختلف ایران ندارد و نمیخواهد داشته باشد. یا مزدور حکومت است یا جزو تودهی عوامی که بازیچهی جریانات سیاسی راستگرا میشوند. البته او تنها نیست و مانند او بسیار است. حرجی بر عوام مانند او هم نیست.
مشکل کسانی هستند که در کنج عافیت خودشان در تهران، برای سیستان و بلوچستان نسخهی آزادی میپیچند، بدون اینکه فرق مردم بلوچ سنیمذهب با سیستانی شیعهمذهب را بدانند. مترجمی که هیچ شناختی از کشور خودش ندارد، اما بهاتکای آموختن زبان آلمانی بدل به روشنفکر و تئوریسین شده و برای مردمی که نمیشناسد، نسخهی نجات با آزادی اقتصادی میپیچد.
@RezaNassaji