tgoop.com/Ri_sheh/1832
Last Update:
روزها در راه
شاهرخ مسکوب
قسمت 8
20 جولای 1979
یاد مولانا افتادم:
حرف و گفت و صوت را بر هم زنم
تا که بی این هر سه با تو دم زنم.
دم زدن با هم! در مورد حسن بسیار حس کردهام که هیچکدام حرفی برای گفتن نداریم زیرا نیازی به گفتن چیزی نیست و در سکوت، نوعی رابطهی بیخدشه و بکر، نوعی پیوند ناپیدا و نیاشفته برقرار شده است، مثل وقتی که آدم آب شفاف چشمهای را به هم نمیزند تا صورت آینهای زلال، پریشان نشود. خیلی وقتها کافی است آدم دم زدن خاموش دیگری را دریابد. مردم کمتر حرمت سکوت را پاس میدارند و با حرف زدن به آن تجاوز میکنند. سخن به صورت افزار تجاوز درمیآید، مثل سلاحی آزاردهنده، تا عقیده یا خواست، اراده، شخصیت یا هر چیز دیگر خود را به دیگری تحمیل کنند.
نویسندههای پرنویس که انگار کارخانهی تولید کلام هستند و خوانندههایی که برای کشتن وقت یا خسته کردن چشمها و خوابیدن، کسب اطلاعات الکی، اظهار فضل، کنجکاوی مریضانه و از این چیزها، میخوانند، از جمله همانهایی هستند که حرمت سکوت را نگه نمیدارند.
#روزها_در_راه
@Ri_sheh
BY ریشه
Share with your friend now:
tgoop.com/Ri_sheh/1832