tgoop.com/Ri_sheh/1835
Last Update:
روزها در راه
شاهرخ مسکوب
قسمت 11
2 نوامبر 1981
حال گیتا خوب نیست. از بس خسته است. انگار حال هیچکس خوب نیست. لااقل کسانی را که ما میشناسیم و میبینیم. همهی ایرانیها. همه منتظرند و همه از انتظار خسته شدهاند. مثل آدمهایی هستیم که بیرون قفسی ایستادهایم. یک قفس عظیم... احساس لش بودن، بیکاره و بیهوده بودن و بیهودگیِ "با پولادبازو" پنجه انداختن! هرچه باشد پسافتادهی ناخلف همان شیخ اجلایم.
آگاهی به همین بزدلی، به همین "پناه به ساحل امن"، "کنج سلامت"، آگاهی به همین حقیقت است که حالم را بد میکند. در ته دل من یک موش ترسویی لنگر انداخته، که متاسفانه بیشرف نیست وگرنه راحتم میگذاشت. برعکس، راحتم نمیگذارد، با پوزخند نگاهم میکند و دائم مرا به من نشان میدهد. از چشم او که نگاه میکنم انگار پوستم را از کاه پر کردهاند. از تماشای هیکل نحس پفیوز خودم حالم بهم میخورَد.
#روزها_در_راه
@Ri_sheh
BY ریشه
Share with your friend now:
tgoop.com/Ri_sheh/1835