از آن پرنده ها
دیگر هیچ
در ارتفاع تهران نیست.
یک دشت آلالهی واژگون داشتیم،
اگر که کشتههایت را
در آسمان خالیات میکاشتیم.
#علی_اسدالهی
📚✍️@Sher_nit
دیگر هیچ
در ارتفاع تهران نیست.
یک دشت آلالهی واژگون داشتیم،
اگر که کشتههایت را
در آسمان خالیات میکاشتیم.
#علی_اسدالهی
📚✍️@Sher_nit
شرح بخش چهارم دفتر سوم مثنوی
تقدیم به پیل بچگان پرواز PS752
شرح و تفسیر از :《#محرم》
روزی کاروانیان از دل صحرایی میگذشتند تا به فردی رسیدند. فرد نصیحت کننده که کاروانیان را گرسنه دید به آنها اخطار داد که در این صحرا بچه فیل های زیادی وجود دارد اما شما نباید آنها را شکار کنید زیرا مادرشان در همین نزدیکی هاست و انتقام فرزندش را از شما میگیرد.
مرد ناصح>>>نماد پیامبران الهی
کاروانیان>>>نماد انسانهایی که توانایی آسیب رساندن به دیگران به سبب سود و منفعت خویش را دارند.
بچه فیل>>>نماد مظلومان و ابدال حق و کشتگان بی گناه
فیل>>>نماد خداوند که مانند مادریست برای بندگانش
گفت ناصح بشنوید این پند من
تا دل و جانتان نگردد ممتحن
با گیاه و برگها قانع شوید
در شکار پیلبچگان کم روید
من به تبلیغ رسالت آمدم
تا رهانم مر شما را از ندم
هین مبادا که طمع رهتان زند
طمع برگ از بیخهاتان برکند
آن مرد این سخن ها بگفت و برفت.
ناگهان کاروانیان بچه فیلی را دیدند و بدون در نظر گرفتن نصایح آن مرد آن را شکار کرده و خوردند و تنها یکی از همرهان در این کار شرکت نکرد و آنها را از این کار نهی کرد.
ناگهان دیدند سوی جادهای
پور پیلی فربهی نو زادهای
اندر افتادند چون گرگان مست
پاک خوردندش فرو شستند دست
آن یکی همره نخورد و پند داد
که حدیث آن فقیرش بود یاد
سپس همه کاروانیان خوابیدند و فیل از راه رسید و دهان هر کس را سه بار بو کرد(همانند سه سوال نکیر و منکر در قبر) و انتقام فرزندش را از هرکسی که دهانش بوی بچه فیل میداد گرفت.
پس بیفتادند و خفتند آن همه
وان گرسنه چون شبان اندر رمه
دید پیلی سهمناکی میرسید
اولاً آمد سوی حارس دوید
بوی میکرد آن دهانش را سه بار
هیچ بویی زو نیامد ناگوار
چند باری گرد او گشت و برفت
مر ورا نازرد آن شهپیل زفت
مر لب هر خفتهای را بوی کرد
بوی میآمد ورا زان خفته مرد
از کباب پیلزاده خورده بود
بر درانید و بکشتش پیل زود
آری ما بچه پیلان ضعیف هم خداوندی داریم که مانند مادری از راه میرسد و انتقام ما را از آنان که به پند بزرگان اعتنا نکردند و بر ما ستم روا داشتند میگیرد.
ای خورندهٔ خون خلق از راه برد
تا نه آرد خون ایشانت نبرد
مال ایشان خون ایشان دان یقین
زانک مال از زور آید در یمین
مادر آن پیلبچگان کین کَشد
پیل بچهخواره را کیفر کُشد
پیلبچه میخوری ای پارهخوار
هم بر آرد خصم پیل از تو دمار
بوی رسوا کرد مکر اندیش را
پیل داند بوی طفل خویش را
آنک یابد بوی حق را از یمن
چون نیابد بوی باطل را ز من
مصطفی چون برد بوی از راه دور
چون نیابد از دهان ما بخور
هم بیابد لیک پوشاند ز ما
بوی نیک و بد بر آید بر سما
تو همیخسپی و بوی آن حرام
میزند بر آسمانِ سبزفام
همره انفاس زشتت میشود
تا به بوگیران گردون میرود
و در نهایت :
گر خوری سوگند من کی خوردهام
از پیاز و سیر تقوی کردهام
بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
📚✍️@Sher_nit
تقدیم به پیل بچگان پرواز PS752
شرح و تفسیر از :《#محرم》
روزی کاروانیان از دل صحرایی میگذشتند تا به فردی رسیدند. فرد نصیحت کننده که کاروانیان را گرسنه دید به آنها اخطار داد که در این صحرا بچه فیل های زیادی وجود دارد اما شما نباید آنها را شکار کنید زیرا مادرشان در همین نزدیکی هاست و انتقام فرزندش را از شما میگیرد.
مرد ناصح>>>نماد پیامبران الهی
کاروانیان>>>نماد انسانهایی که توانایی آسیب رساندن به دیگران به سبب سود و منفعت خویش را دارند.
بچه فیل>>>نماد مظلومان و ابدال حق و کشتگان بی گناه
فیل>>>نماد خداوند که مانند مادریست برای بندگانش
گفت ناصح بشنوید این پند من
تا دل و جانتان نگردد ممتحن
با گیاه و برگها قانع شوید
در شکار پیلبچگان کم روید
من به تبلیغ رسالت آمدم
تا رهانم مر شما را از ندم
هین مبادا که طمع رهتان زند
طمع برگ از بیخهاتان برکند
آن مرد این سخن ها بگفت و برفت.
ناگهان کاروانیان بچه فیلی را دیدند و بدون در نظر گرفتن نصایح آن مرد آن را شکار کرده و خوردند و تنها یکی از همرهان در این کار شرکت نکرد و آنها را از این کار نهی کرد.
ناگهان دیدند سوی جادهای
پور پیلی فربهی نو زادهای
اندر افتادند چون گرگان مست
پاک خوردندش فرو شستند دست
آن یکی همره نخورد و پند داد
که حدیث آن فقیرش بود یاد
سپس همه کاروانیان خوابیدند و فیل از راه رسید و دهان هر کس را سه بار بو کرد(همانند سه سوال نکیر و منکر در قبر) و انتقام فرزندش را از هرکسی که دهانش بوی بچه فیل میداد گرفت.
پس بیفتادند و خفتند آن همه
وان گرسنه چون شبان اندر رمه
دید پیلی سهمناکی میرسید
اولاً آمد سوی حارس دوید
بوی میکرد آن دهانش را سه بار
هیچ بویی زو نیامد ناگوار
چند باری گرد او گشت و برفت
مر ورا نازرد آن شهپیل زفت
مر لب هر خفتهای را بوی کرد
بوی میآمد ورا زان خفته مرد
از کباب پیلزاده خورده بود
بر درانید و بکشتش پیل زود
آری ما بچه پیلان ضعیف هم خداوندی داریم که مانند مادری از راه میرسد و انتقام ما را از آنان که به پند بزرگان اعتنا نکردند و بر ما ستم روا داشتند میگیرد.
ای خورندهٔ خون خلق از راه برد
تا نه آرد خون ایشانت نبرد
مال ایشان خون ایشان دان یقین
زانک مال از زور آید در یمین
مادر آن پیلبچگان کین کَشد
پیل بچهخواره را کیفر کُشد
پیلبچه میخوری ای پارهخوار
هم بر آرد خصم پیل از تو دمار
بوی رسوا کرد مکر اندیش را
پیل داند بوی طفل خویش را
آنک یابد بوی حق را از یمن
چون نیابد بوی باطل را ز من
مصطفی چون برد بوی از راه دور
چون نیابد از دهان ما بخور
هم بیابد لیک پوشاند ز ما
بوی نیک و بد بر آید بر سما
تو همیخسپی و بوی آن حرام
میزند بر آسمانِ سبزفام
همره انفاس زشتت میشود
تا به بوگیران گردون میرود
و در نهایت :
گر خوری سوگند من کی خوردهام
از پیاز و سیر تقوی کردهام
بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
📚✍️@Sher_nit
دستگاه_بیات_اصفهان_می_نوش_شجریان
<unknown>
می نوش که عمر جاودانی این است «خیام»
موسیقی از فریدون شهبازیان
خواننده: محمدرضا شجریان
دکلمه: احمد شاملو
@sher_nit
موسیقی از فریدون شهبازیان
خواننده: محمدرضا شجریان
دکلمه: احمد شاملو
@sher_nit
Forwarded from کانون فیلم و تئاتر نوشیروانی
🔰 با سلام خدمت همراهان گرامی، کانون فیلم و تئاتر در نظر دارد تا برای ترم بعد یک نمایش تئاتر را به صحنه ببرد. از علاقمندان در زمینه های زیر دعوت به همکاری به عمل میآید:
🔻کارگردانی
🔻بازیگری
🔻منشی صحنه
🔻طراحی صحنه
🔻نورپردازی
🔻طراحی لباس
🔻گریم
🔻فیلمبرداری(همراه با دوربین)
در صورت تمایل به همکاری به آیدی زیر پیام دهید:
@Abol_fazlhh
🔻کارگردانی
🔻بازیگری
🔻منشی صحنه
🔻طراحی صحنه
🔻نورپردازی
🔻طراحی لباس
🔻گریم
🔻فیلمبرداری(همراه با دوربین)
در صورت تمایل به همکاری به آیدی زیر پیام دهید:
@Abol_fazlhh
کوتاه ماند دست تمنّا در آستین
داریم گریه بی تو چو مینا در آستین
تا صبح حشر پرده نشین است همچنان
از شرم ساعدت، ید بیضا در آستین
ثابت نمی شود به تو خون شهید عشق
خنجر به دست داری و حاشا در آستین
منّت خدای را که درین خشک سال دهر
دارد کفم ز آبله، دریا در آستین
روشن چراغ مسجد و میخانه از من است
در دست سبحه دارم و مینا در آستین
تا داده اند خرقهٔ تقوا ز مشربم
بوده ست شیشه در بغلم یا در آستین
دارند عالمی چو حزین نیازمند
در راه تیغ ناز تو جانها در آستین
#حزین_لاهیجی
📚✍️@Sher_nit
داریم گریه بی تو چو مینا در آستین
تا صبح حشر پرده نشین است همچنان
از شرم ساعدت، ید بیضا در آستین
ثابت نمی شود به تو خون شهید عشق
خنجر به دست داری و حاشا در آستین
منّت خدای را که درین خشک سال دهر
دارد کفم ز آبله، دریا در آستین
روشن چراغ مسجد و میخانه از من است
در دست سبحه دارم و مینا در آستین
تا داده اند خرقهٔ تقوا ز مشربم
بوده ست شیشه در بغلم یا در آستین
دارند عالمی چو حزین نیازمند
در راه تیغ ناز تو جانها در آستین
#حزین_لاهیجی
📚✍️@Sher_nit
آتش جشن سده فروزان باد.
بياور مى كه گاه كامرانىست
ز مى ما را هواى سرگرانىست
نوا سر ده به آهنگ همايون
كه گويى در سرم شور جوانىست
بزن سنتور و زآنپس تار و تنبور
كه دلخواهم سرود خسروانىست
مرا ساغر بريز و جام پُر كن
از آن مينا كه صهبايش مُغانىست
برافروز آتشى در سينه از عشق
كه لطفش به ز آب زندگانىست
پس آنگه خرمن آتش به كهسار
برافروز اىكه كارت ديهگانىست
برافروزان سپس تلّى ز آتش
به دشت، اى آنكه سعْيَت آرمانىست
خود اين آتش نمودِ روشنىها
به فكر و ذكر و تشخيص زمانیست
فغان از چشم تار و فكر تاريک
كه در هر مطلبش معكوسخوانیست
از آن رو آتش افشانيم در دشت
كه از انديشهی روشن، نشانىست
به آيين سده شاباش سر كن
كه اين رسم از رسوم باستانىست
مبارک باد اين جشن كيانزاد
بر آن كو در تنش خون كيانىست
سده اين جشن فرخفال فيروز
نمادى از سرور و شادمانىست
سده يادآور ايران بشْكوه
گرانفر چون درفش كاويانىست
سده يادآور عهدى كه ايرانِ
چو مهرش در جهان پرتوفشانىست
سده جشنى است دستاورد هوشنگ
كه با ديوان نبردش داستانىست
سخن از جشنوار و جشن برگوى
كه دلكش چون دراى كاروانىست
سده اين يادگار عهد ديرين
فروغش زنده، نامش جاودانىست
بهياد آور زمانى را كه اين رسم
فروزانفر چو رسم پهلوانىست
غم آن روزگار رفته از دست
مرا در خاطر اندوهى نهانىست
بهياد عهد ديرين چارهی غم
كنون ما را شراب ارغوانىست
سزد گر دل فراگيريم از اندوه
در آن جشنى كز آنِ كامرانىست
اديب اكنون به كام دوستداران
خريدار نشاط از دوستگانىست
سزد كز بهر آزادى بكوشيم
ز جان و دل كه تأييدش جهانىست
جهان تا هست، ايران زنده بادا
كه جان دادن به راهش رايگانىست
✍#ادیب_برومند_بهمنماه_۱۳۷۷
📚✍️@Sher_nit
بياور مى كه گاه كامرانىست
ز مى ما را هواى سرگرانىست
نوا سر ده به آهنگ همايون
كه گويى در سرم شور جوانىست
بزن سنتور و زآنپس تار و تنبور
كه دلخواهم سرود خسروانىست
مرا ساغر بريز و جام پُر كن
از آن مينا كه صهبايش مُغانىست
برافروز آتشى در سينه از عشق
كه لطفش به ز آب زندگانىست
پس آنگه خرمن آتش به كهسار
برافروز اىكه كارت ديهگانىست
برافروزان سپس تلّى ز آتش
به دشت، اى آنكه سعْيَت آرمانىست
خود اين آتش نمودِ روشنىها
به فكر و ذكر و تشخيص زمانیست
فغان از چشم تار و فكر تاريک
كه در هر مطلبش معكوسخوانیست
از آن رو آتش افشانيم در دشت
كه از انديشهی روشن، نشانىست
به آيين سده شاباش سر كن
كه اين رسم از رسوم باستانىست
مبارک باد اين جشن كيانزاد
بر آن كو در تنش خون كيانىست
سده اين جشن فرخفال فيروز
نمادى از سرور و شادمانىست
سده يادآور ايران بشْكوه
گرانفر چون درفش كاويانىست
سده يادآور عهدى كه ايرانِ
چو مهرش در جهان پرتوفشانىست
سده جشنى است دستاورد هوشنگ
كه با ديوان نبردش داستانىست
سخن از جشنوار و جشن برگوى
كه دلكش چون دراى كاروانىست
سده اين يادگار عهد ديرين
فروغش زنده، نامش جاودانىست
بهياد آور زمانى را كه اين رسم
فروزانفر چو رسم پهلوانىست
غم آن روزگار رفته از دست
مرا در خاطر اندوهى نهانىست
بهياد عهد ديرين چارهی غم
كنون ما را شراب ارغوانىست
سزد گر دل فراگيريم از اندوه
در آن جشنى كز آنِ كامرانىست
اديب اكنون به كام دوستداران
خريدار نشاط از دوستگانىست
سزد كز بهر آزادى بكوشيم
ز جان و دل كه تأييدش جهانىست
جهان تا هست، ايران زنده بادا
كه جان دادن به راهش رايگانىست
✍#ادیب_برومند_بهمنماه_۱۳۷۷
📚✍️@Sher_nit
Forwarded from کانون خیریه دانشگاه نوشیروانی
به مناسبت مبارک بودن لحظات آغازین بهار و زنده یاد پوریا گلچوبی🖤 کانون خیریهء نوشیروانی در نظر دارد با همراهی شما عزیزان لبخندی بر لبان نیازمندان نیز هدیه کند.
از تمام دانشجویان راغب دعوت میگردد تا با به همراه آوردن لباسهای نو و دسته دومِ سالم در ترم جدید و اهدای آن ما را در این مسیر یاری رسانند.
┤ تا ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ چشم به راه مساعدت شما هستیم:
🆔@baharehamiini
کانون خیریه دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل.
@NIT_Charity
از تمام دانشجویان راغب دعوت میگردد تا با به همراه آوردن لباسهای نو و دسته دومِ سالم در ترم جدید و اهدای آن ما را در این مسیر یاری رسانند.
┤ تا ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ چشم به راه مساعدت شما هستیم:
🆔@baharehamiini
کانون خیریه دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل.
@NIT_Charity
ایران در گذشت روزگاران1.pdf
2.4 MB
در این مقاله دکتر #جلال_خالقی_مطلق و #جلال_متینی به آن دسته از افراد نادان و منفعت طلبی که موجودیت و قدمت نام و ملت ایران را زیر سوال میبرند (بخصوص اروپایی ها و پانترک ها و پان عرب ها) پاسخی ارزشمند و ماندگار میدهند.
📚✍️@Sher_nit
📚✍️@Sher_nit
کانون شعر و ادبیات
ایران در گذشت روزگاران1.pdf
دکتر جلال متینی استاد دانشگاه، شاهنامه پژوه و محقق تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران در ۳۰ دی ماه ۱۴۰۳ چشم از جهان فرو بست .
محققین و اندیشمندان ایران هیچگاه خدمات ارزنده ایشان را فراموش نخواهند کرد.
📚✍️@Sher_nit
محققین و اندیشمندان ایران هیچگاه خدمات ارزنده ایشان را فراموش نخواهند کرد.
📚✍️@Sher_nit
مشت میکوبم بر در
پنجه میسایم بر پنجرهها
من دچار خفقانم، خفقان
من به تنگ آمدهام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم:
– آی!
با شما هستم!
این درها را باز کنید
من به دنبال فضائی میگردم،
لب بامی،
سر کوهی،
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم.
آه!
میخواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما “خفته ی چند”!
چه کسی می آید با من فریاد کند؟
#فریدون_مشیری
📚✍️@Sher_nit
پنجه میسایم بر پنجرهها
من دچار خفقانم، خفقان
من به تنگ آمدهام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم:
– آی!
با شما هستم!
این درها را باز کنید
من به دنبال فضائی میگردم،
لب بامی،
سر کوهی،
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم.
آه!
میخواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما “خفته ی چند”!
چه کسی می آید با من فریاد کند؟
#فریدون_مشیری
📚✍️@Sher_nit
پدرم کارگر بود
مرد با ایمانی
که هر بار نماز می خواند
خدا
از دست هایش خجالت می کشید!
#سابیر_هاکا
📚✍️@Sher_nit
مرد با ایمانی
که هر بار نماز می خواند
خدا
از دست هایش خجالت می کشید!
#سابیر_هاکا
📚✍️@Sher_nit
از لقای هر کسی چیزی خوری
وز قران هر قرین چیزی بری
چون ستاره با ستاره شد قرین
لایق هر دو اثر زاید یقین
چون قران مرد و زن زاید بشر
وز قران سنگ و آهن شد شرر
وز قران خاک با بارانها
میوهها و سبزه و ریحانها
وز قران سبزهها با آدمی
دلخوشی و بیغمی و خرمی
وز قران خرمی با جان ما
میبزاید خوبی و احسان ما
مثنوی مولانا دفتر دوم بخش ۲۴
قران = قرین شدن ، نزدیکی ، انطباق
به امید روزی که جامعه بشری و میهنمان به روزگار بیت آخر دست یابد.
📚✍️@Sher_nit
وز قران هر قرین چیزی بری
چون ستاره با ستاره شد قرین
لایق هر دو اثر زاید یقین
چون قران مرد و زن زاید بشر
وز قران سنگ و آهن شد شرر
وز قران خاک با بارانها
میوهها و سبزه و ریحانها
وز قران سبزهها با آدمی
دلخوشی و بیغمی و خرمی
وز قران خرمی با جان ما
میبزاید خوبی و احسان ما
مثنوی مولانا دفتر دوم بخش ۲۴
قران = قرین شدن ، نزدیکی ، انطباق
به امید روزی که جامعه بشری و میهنمان به روزگار بیت آخر دست یابد.
📚✍️@Sher_nit
دوستِ صمیمیام
که تراژدی و اندوه و غربت را
درچشمانت میخوانم
ما مردمی هستیم که شادی را نمیدانیم!
بچههای ما تاکنون رنگین کمان ندیدهاند
اینجا کشوری است
که درهای خود را بسته است
و اندیشیدن و احساس را لغو کرده است!
کشوری که به کبوتر شلّیک میکند،
و به ابرها و ناقوسها.
اینجا پرنده پروایِ پریدن ندارد
و شاعر
هراس از شعر خواندن!
اینجا کشوری است
که راهی برای پیمودن ندارد
حتی مگس از پریدن میترسد
و شب شعری برگزار نمیشود!
اینجا کشوری است
که نیمی از آن سیاهچال است
نیمِ دیگر نگهبان !
مُردگان با همسرانِ یکدیگر
ازدواج کردهاند
و روشن نیست مردمانش کجا رفتهاند!
گردشگرِ مو طلایی فرانسوی به من میگوید
کشورِ شما
زیباترین کشوری است که من دیدهام!
اینجا باران میخندد
گلها میخندند
هلو و انار میخندد
بوتههای یاسمن
از دیوارها آویزانند
پس چرا درکشورِ شما
هیچ آدمی نمیخندد ؟!
#نزار_قبانی
ترجمه از #یدالله_گودرزی
📚✍️@Sher_nit
که تراژدی و اندوه و غربت را
درچشمانت میخوانم
ما مردمی هستیم که شادی را نمیدانیم!
بچههای ما تاکنون رنگین کمان ندیدهاند
اینجا کشوری است
که درهای خود را بسته است
و اندیشیدن و احساس را لغو کرده است!
کشوری که به کبوتر شلّیک میکند،
و به ابرها و ناقوسها.
اینجا پرنده پروایِ پریدن ندارد
و شاعر
هراس از شعر خواندن!
اینجا کشوری است
که راهی برای پیمودن ندارد
حتی مگس از پریدن میترسد
و شب شعری برگزار نمیشود!
اینجا کشوری است
که نیمی از آن سیاهچال است
نیمِ دیگر نگهبان !
مُردگان با همسرانِ یکدیگر
ازدواج کردهاند
و روشن نیست مردمانش کجا رفتهاند!
گردشگرِ مو طلایی فرانسوی به من میگوید
کشورِ شما
زیباترین کشوری است که من دیدهام!
اینجا باران میخندد
گلها میخندند
هلو و انار میخندد
بوتههای یاسمن
از دیوارها آویزانند
پس چرا درکشورِ شما
هیچ آدمی نمیخندد ؟!
#نزار_قبانی
ترجمه از #یدالله_گودرزی
📚✍️@Sher_nit
📣کانون شعر و ادبیات برگزار میکند📣
🔸نشست های هفتگی «شاهنامه خوانی»
🔺خوانش ابیات شاهنامه
🔺تحلیل و بررسی تاریخی - اسطوره ای
🔺گفتمان
🔹جلسه ی یازدهم:
پادشاهی منوچهر و آغاز داستان عاشقانه زال و رودابه
📆 سه شنبه ها
⏰ساعت 12:15 الی 13:30
📍کلاس 110 دانشکده ی مهندسی برق و کامپیوتر
🌿منتظر حضور پر شور و صمیمانهٔ شما هستیم🌻
#نشست_شاهنامه_خوانی
📚✍️ @Sher_nit
🔸نشست های هفتگی «شاهنامه خوانی»
🔺خوانش ابیات شاهنامه
🔺تحلیل و بررسی تاریخی - اسطوره ای
🔺گفتمان
🔹جلسه ی یازدهم:
پادشاهی منوچهر و آغاز داستان عاشقانه زال و رودابه
📆 سه شنبه ها
⏰ساعت 12:15 الی 13:30
📍کلاس 110 دانشکده ی مهندسی برق و کامپیوتر
🌿منتظر حضور پر شور و صمیمانهٔ شما هستیم🌻
#نشست_شاهنامه_خوانی
📚✍️ @Sher_nit
کانون شعر و ادبیات
امروز ساعت ۱۰ در نخستین نشست شعرخوانی این ترم منتظر حضورتون هستیم🌱
واحد کانونهای فرهنگی هنری، ادبی اجتماعی و مذهبی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه صنعتی نوشیروانی برگزار میکند:
✳️ دوازدهمین جشنواره رویش (مرحله دانشگاهی)
🟦 حوزه رقابتی کانونی:
کانون برگزیده، کارآفرینی و خلاقیت و نوآوری، مسئولیت اجتماعی، فضای مجازی و فعالیتهای دیجیتال
🟥 حوزه رقابتی ویژه دانشجویان:
🔹 ادبیات: شعر نو و کلاسیک، ترانه، داستان کوتاه، نمایشنامه نویسی، فیلمنامهنویسی، متن پادکست
🔹صداپیشگی: گویندگی، دوبله، مجریگری
صنایعدستی: دستسازههای رویش، طراحی و دوخت لباس، نقش بافته رویش
🔹فیلمسازی: فیلم کوتاه، مستند، نماهنگ
🔹موسیقی: موسیقی سنتی، موسیقی کلاسیک، موسیقی نواحی (مقامی و محلی)، آواز (تکخوانی)، سرود و آواز گروهی (گروه کر)
🔹هنرهای تجسمی: خوشنویسی،گرافیک،طراحی،نقاشی،مجسمه سازی و عکس
🔹هنرهای نمایشی: تئاتر صحنهایی، تئاتر خیابانی، تئاتر آیینی و سنتی، تئاتر عروسکی
✅ "کلیه دانشجویان با عضویت در کانونهای فرهنگی میتوانند آثار خود را به دبیرخانه جشنواره ارسال نمیاند."
📆 مهلت ارسال آثار: تا پایان بهمن ماه ۱۴۰۳
❇️ علاقمندان میبایست آثار خود را بصورت یک فایل فشرده (ZIP) به همراه نام و نامخانوادگی، شماره دانشجویی، شماره همراه و نام بخشی که متقاضی شرکت در آن هستند، در بستر ایتا و تلگرام به آدرس @Rouyesh_1403_nit ارسال نمایند و یا مراجعه حضوری در قالب CD به معاونت فرهنگی و اجتماعی به دبیر جشنواره سرکار خانم نظرپور ارائه نمایند.
❇️ علاقمندان جهت کسب اطلاعات تکمیلی به منظور ارسال آثار شیوهنامه اجرایی جشنواره رویش 12 را ملاحظه نمایند.
@FarhangiNoshirvani
✳️ دوازدهمین جشنواره رویش (مرحله دانشگاهی)
🟦 حوزه رقابتی کانونی:
کانون برگزیده، کارآفرینی و خلاقیت و نوآوری، مسئولیت اجتماعی، فضای مجازی و فعالیتهای دیجیتال
🟥 حوزه رقابتی ویژه دانشجویان:
🔹 ادبیات: شعر نو و کلاسیک، ترانه، داستان کوتاه، نمایشنامه نویسی، فیلمنامهنویسی، متن پادکست
🔹صداپیشگی: گویندگی، دوبله، مجریگری
صنایعدستی: دستسازههای رویش، طراحی و دوخت لباس، نقش بافته رویش
🔹فیلمسازی: فیلم کوتاه، مستند، نماهنگ
🔹موسیقی: موسیقی سنتی، موسیقی کلاسیک، موسیقی نواحی (مقامی و محلی)، آواز (تکخوانی)، سرود و آواز گروهی (گروه کر)
🔹هنرهای تجسمی: خوشنویسی،گرافیک،طراحی،نقاشی،مجسمه سازی و عکس
🔹هنرهای نمایشی: تئاتر صحنهایی، تئاتر خیابانی، تئاتر آیینی و سنتی، تئاتر عروسکی
✅ "کلیه دانشجویان با عضویت در کانونهای فرهنگی میتوانند آثار خود را به دبیرخانه جشنواره ارسال نمیاند."
📆 مهلت ارسال آثار: تا پایان بهمن ماه ۱۴۰۳
❇️ علاقمندان میبایست آثار خود را بصورت یک فایل فشرده (ZIP) به همراه نام و نامخانوادگی، شماره دانشجویی، شماره همراه و نام بخشی که متقاضی شرکت در آن هستند، در بستر ایتا و تلگرام به آدرس @Rouyesh_1403_nit ارسال نمایند و یا مراجعه حضوری در قالب CD به معاونت فرهنگی و اجتماعی به دبیر جشنواره سرکار خانم نظرپور ارائه نمایند.
❇️ علاقمندان جهت کسب اطلاعات تکمیلی به منظور ارسال آثار شیوهنامه اجرایی جشنواره رویش 12 را ملاحظه نمایند.
@FarhangiNoshirvani