️ شبکه جامعه شناسی ️
با وجود اینکه دو سالی از مرحلهای شدن کنکور میگذرد، اما علیرغم اینکه شیوه سنجش و پذیرش جدید و به اصطلاح دومرحلهای شدن کنکور از دی ماه 1401 اجرایی شده، این مساله هم نتوانسته تب کنکور را به قبل برگرداند و به نظر میرسد داوطلبان ترجیح میدهند بیشتر در رشتههای بدون آزمون شرکت کنند بهطوریکه جمعیت داوطلبان در دو دوره آزمون سراسری 1403 نسبت به مدت مشابه آن با ریزش 15 درصدی همراه بود؛ اتفاقی که البته دلایل مختلفی اعم از اضافه شدن آزمون اختصاصی دانشگاه فرهنگیان، عدم امکان شرکت همزمان در دو گروه زبان در کنار دیگر گروههای آزمایشی و طبیعتا روند بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی داشت.
بررسی نوع مدارس در 3 گروه اصلی آزمایشی کنکور امسال هم نشان میدهد که باز دست برتر با دانشآموزانی بوده که در مدارس سمپاد و تیزهوشان درس خواندهاند بهطوریکه 73 درصد از برترینهای این سه گروه را سمپادیها تشکیل دادهاند. جالب اینجاست که در گروه علوم تجربی حتی یک نفر هم از مدارس غیرسمپادیها وجود ندارد!سهم این مدارس در دو گروه ریاضی و علوم انسانی 60 درصد بوده است.
بعد از سمپادیها، این دانشآموزان غیرانتفاعی هستند که میتوانند سهم بیشتری را از سفره برترینهای کنکور داشته باشند.
در تمام این سالها بحث کیفیت پایین آموزش در مدارس دولتی و سهم اندک آنها در میان برترینهای کنکور همیشه مورد نقد بوده است، اتفاقی که امسال هم با در نظر گرفتن سهم 7 درصدی از بین 30 نفر برتر نشان میدهد که واقعا این مدارس نتوانستهاند، آنطور که انتظار میرود سهم قابل توجهی را در کنکور داشته باشند. وضعیت در مدارس نیمهدولتی هم همین است، بهطوریکه درمجموع 3 گروه آزمایشی علوم ریاضی، تجربی و علوم انسانی تنها دانشآموزان دو مدرسه نیمهدولتی توانسته بودند در میان برترینها قرار بگیرند.
در میان 30 داوطلب برتر در 3 گروه آزمایشی یاد شده، 10 نفرشان از تهران بودهاند که از این میان نیز 60 درصدشان را سمپادیها تشکیل دادهاند و 40 درصد دیگر نیز غیرانتفاعی هستند؛ یعنی عملا حتی یک برگزیده نیز از مدارس دولتی در استان تهران نتوانسته بود خودش را در میان برترینهای این 3 گروه برساند.
گزارش کامل را در فرهیختگان بخوانید.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
️ شبکه جامعه شناسی ️
Photo
🖋 محمد حبیبی (فعال صنفی معلمان)
از ۸۵ درصد کل دانش آموزان کشور که در مدارس دولتی درس می خوانند ، فقط یک نفر از رتبه های برتر هستند.
۲۲ نفر از مدارس سمپاد ، ۴ نفر از مدارس غیر انتفاعی ، دونفر از مدارس نمونه دولتی و یک نفر از مدارس هیات امنایی است.
این نتایج نشان می دهد که مدارس دولتی با یک ابر بحران در زمینه کیفیت آموزشی مواجه هستند .
اما مدارس غیر انتفاعی هم با وجود تبلیغات فراوان حاکمیت برای برون سپاری آموزش و هزینه های گزافی که بر خانواده های ایرانی تحمیل می شود ، همچنان فاقد کیفیت آموزشی مناسب هستند .
از ۳۰ نفر برتر سه رشته اصلی ریاضی ، تجربی و انسانی، هجده نفر سهم سه استان تهران ، آذربایجان شرقی و خراسان رضوی است.
۱۹ استان هیچ سهمی در رتبه های برتر ندارند .
در حالیکه سهم این سه استان در تولید ناخالص داخلی ، ۳۱ درصد است ، بیش از ۶۰ درصد رتبه های برتر از این سه استان است.
این در حالی است که سه استان خوزستان ، بوشهر و فارس با تامین بیش از ۲۵ درصد تولید ناخالص داخلی ، هیچ سهمی از رتبه های برتر ندارند .
علاوه بر ابر بحران کیفیت آموزش رایگان در کشور ، بحران ناترازی در بازتوزیع منابع بویژه در حوزه آموزش، در حال تقسیم کشور به دو حوزه شمال و جنوب است .
🔁 باز نشر از شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🖋 رضا امیدی
در سالهای اخیر نزدیک به ۱.۵ میلیون نفر در آزمون ورودی دانشگاه شرکت میکنند. اما در بالاترین برآوردها، کنکور مسئلۀ ۲۰-۱۰ درصد این دانشآموزان است. برای بسیاری از دانشآموزان، ثبتنام در کنکور به جزیی از فرایند فارغالتحصیلی از دبیرستان تبدیل شده است وگرنه شواهد مختلف حتی در کلانشهرها حکایت از آن دارد که بیشتر دانشآموزان سال آخر متوسطه اساساً درگیر کنکور نیستند. بهرغم این، آموزشوپرورش سرنوشت تمام ۱۶.۵ میلیون دانشآموز کشور را به کنکور گره زده، در تمام مقاطع و پایههای تحصیلی «آزمون» اصالت بیشتری از «آموزش» یافته است. آموزشوپرورش باید بداند که کنکور ربطی به این وزارتخانه ندارد و نباید مدام سیاستهای خود را با آن منطبق کند. میبینیم که در سالهای اخیر تحت عنوان «تأثیر معدل» و «تأثیر سوابق تحصیلی» آزمون کنکور در قالب امتحانات نهایی به کل مقطع متوسطۀ دوم هم کشیده شده است. هم کنکور و هم آزمونهای نهایی چند سالۀ اخیر موجب شده تا برخی درسهایی که ضرایب پایینتری دارند و اتفاقاً با اهداف عمومی آموزش مرتبطاند عملاً از چرخۀ آموزش حذف شوند.
آزمون بهعنوان ابزاری برای ارزیابی میزان یادگیری دانشآموزان هرچند در دورهای تنها ابزار بود و در نظامهای آموزشی رسوخ یافته بود، اما امروزه الگوهای متفاوتی برای ارزیابی سطح یادگیری وجود دارد. برای مثال در تحولات این حوزه از آزمونهای مبتنیبر «سؤال و پاسخهای مشابه» به «سؤال و پاسخهای متفاوت» گذر شده است. یا امروزه در برخی نظامهای آموزشی از «آزمونهای بازِ زماندار، نه محدود به جلسۀ امتحان» استفاده میشود. حتی در ارزیابی خود آزمون از «بررسی جمعی پاسخها در گروه همسالان» استفاده میشود چراکه «یادگیری بهمثابه یک تمرین جمعی» دانسته میشود. این یک گزارۀ غالب است که فیلسوفانی چون والزر و سندل بر آن تأکید دارند: آموزش موهبتی جمعی است که «موهبتبودن» آن در «جمعیبودن» آن است.
در این شیوههای جدید معلم بهعنوان بازیگرِ تغییر، نقش تسهیلگر در جریان یادگیری جمعی دانشآموزان را ایفا میکند و در این راستا خود روابط کاری بین معلمان نیز دیگرگون میشود و معلمان از طریق ارزیابی یکدیگر به ارتقای مهارتهای خود کمک میکنند. آموزش یک ماهیت جمعی پیدا میکند و معلم در ترسیم مسیر یادگیری دانشآموز به او کمک میکند. امروزه تنوع منابع سرشار از اطلاعات و دانش فرصتی را در اختیار نظامهای آموزشی قرار داده تا تواناییهای تحلیلی و تجربی و چگونگی استفاده از منابع را یاد دهند. بهعبارتی، هدف آموزش کمک به دانشآموزان برای ارتقای خلاقیت، تخیل، نقد، و روش علمی انجام کارها است، اما آموزش مبتنیبر آزمون این فرصتها را در طول فرآیند یادگیری سلب میکند.
آموزشوپرورش میتواند بهعنوان پایلوت در مناطق آموزشی که تراکم دانشآموزی پایینتری دارند بهتدریج آزمون را کاهش دهد. برای مثال در مقطع متوسطۀ اول که ۱۴ عنوان درسی دارد، نیازی نیست که دانشآموزان همۀ ۱۴ درس را آزمون دهند. میتوان یک هفته پیش از آزمون ۴-۵ درس اجباری و ۲-۳ درس را با انتخاب دانشآموزان برای آزمون اعلام کرد. میتوان برخی درسها را چه در مقطع متوسطۀ اول و چه در مقطع متوسطۀ دوم با هم ادغام کرد، بدون اینکه از ساعات آموزشی کاست. امروزه در برخی کشورها توصیه میشود که حتی نیازی نیست همۀ دانشآموزان در آزمونها شرکت کنند و میتوان با روشهای علمی نمونهای از کل دانشآموزان مناطق را در درسهایی مشخص مورد ارزیابی قرار داد. مهم این است که نظام آموزشی، آموزش باکیفیت را برای همگان تأمین کند یعنی کیفیت آموزشی و عدالت آموزشی را مدنظر داشته باشد. از این طریق، بهجای ارزیابی دانشآموزان این نظام آموزشی است که ارزیابی میشود. به تعبیر ساموئل آبرامز؛ از پژوهشگران و سیاستگذاران آموزشی در دانشگاه کلمبیا، ما باید راههایی برای بازگشت از «آزمون» به «آموزش» بیابیم.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🖋 کاترین دیگنازیو و لارین اف. کلین
کتاب فمینیسم داده نوشتهی کاترین دیگنازیو و لارین اف. کلین هست که MIT سال 2020 منتشر کرده و ترجمه فارسی کار توسط امیرحسین پیبراه نیز به رایگان در دسترس قرار گرفت.
توی مقدمه کتاب نوشته که فصلهای کتاب حول هفت اصل فمینیسم داده نوشته شده که عینا پایین آوردمش:
۱. قدرت را بررسی کنید: فمینیسم داده با تحلیل نحوه عملکرد قدرت در جهان آغاز میشود.
۲. قدرت را به چالش بکشید: فمینیسم داده متعهد به بهچالشکشیدن ساختارهای قدرت نابرابر و تلاش در جهت عدالت است.
۳. احساسات و جسمیت را ارج نهید: فمینیسم داده به ما میآموزد که برای اشکال مختلف دانش ارزش قائل شویم، از جمله دانشی که از مردم، بهعنوان بدنهای زنده وحسمند در دنیا، گرفته میشود.
۴. در ساختارهای دودویی و سلسلهمراتبی بازنگری کنید: فمینیسم داده ما را ملزم میکند که جنسیت دودویی و سیستمهای شمارش و طبقهبندی که سلطه را تداوم میبخشند به چالش بکشیم.
۵. از کثرتگرایی استقبال کنید: فمینیسم داده بر این نکته تاکید دارد که کاملترین دانش از ترکیب دیدگاههای گوناگون و با اولویت دادن به روشهای شناخت محلی، بومی، و تجربی حاصل میشود.
۶. زمینه محیطی را در نظر بگیرید: فمینیسم داده ادعا میکند که دادهها خنثی یا بیطرف نیستند. آنها محصول روابط نابرابر اجتماعی هستند و در نظر گفتن زمینه محیطی آنها برای انجام تحلیل دقیق و اخلاقی ضروری است.
۷. کار خود را آشکار کنید: کار علم داده، همانند تمامی کارها در جهان، نتیجه تلاش بسیاری از افراد است. فمینیسم داده این کارها را قابل مشاهده میکند تا بتوان آنها را شناخت و به ارزششان پیبرد.
نسخه فارسی کتاب نیز در سایت این پروژه در دسترس کاربران هست:
data-feminism.mitpress.mit.edu/farsi-translation-home
بازنشر از Alireza Chamanzar
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Data Feminism
فمینیسم داده · Data Feminism
گالوپ نتایج یه پیمایش رو دربارهی نسل z منتشر کرد که آخرین اولویتشون در زندگی، شروع کردن یه کسبوکاره؛)
و هفت اولویت اولشون حولِ زندگی شاد و راحت میگنجه.
🔁 بازنشر از Zahraalipour🐦
مطالعه کامل گزارش در Gallup
🎺 رسانه، شمایید. لطفاً با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
✔️ عضویت سریع در کانالهای شبکهجامعهشناسی (add list)
[ شبکه جامعهشناسی✉️ | واتساپ 📱 | رویدادنگار علوم انسانی 🗓 | کاریابی علوم اجتماعی 🤝 | انگاره 🔍 ]
و هفت اولویت اولشون حولِ زندگی شاد و راحت میگنجه.
🔁 بازنشر از Zahraalipour
مطالعه کامل گزارش در Gallup
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
جناب آقای سیمایی صراف
وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری اطلاعات
با سلام و احترام؛
با انتشار دفترچهی انتخاب رشتهی کنکور انسانی ۱۴۰۳، چند نکتهی اساسی در رابطه با ظرفیتهای ایجاد شده در رشتههای علوم اجتماعی (جامعهشناسی، برنامهریزی اجتماعی، سیاستگذاری اجتماعی و مددکاری اجتماعی) به چشم میخورد که خود را موظف دانستیم این نکات را به اطلاعتان برسانیم.
۱) افزایش تعداد پذیرش دانشجویان و کاهش کیفیت آموزشی: اولین نکته درمورد افزایش پذیرش تعداد ورودیهای رشتهی جامعهشناسی در سال جاری است که از جهات گوناگونی باعث ایجاد تداخل در روند طبیعی دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه میشود و مشکلات ذیل را در پی دارد:
-افزایش ظرفیت بدون توجه به توسعهی زیرساختهای دانشگاهی: فضای فیزیکی دانشکدهی علوماجتماعی گنجایش پذیرش این میزان دانشجو را ندارد. با ادامهی این روند پذیرش، قطعاً در کلاسهای درس، غذاخوری، لابی، کتابخانه و انتخاب واحد اختلالاتی به وجود میآید -همانطور که در حال حاضر نیز وجود دارد- دانشگاه باید به طور همزمان با افزایش پذیرش، منابع و زیرساختهای آموزشی خود را نیز ارتقاء دهد تا بتواند نیازهای دانشجویان را به خوبی پاسخ دهد.
-کاهش زمان و کیفیت تعامل استاد و دانشجو: با افزایش تعداد دانشجویان، این تعامل ممکن است کاهش یابد و استادان نتوانند به خوبی نیازهای آموزشی و تحقیقاتی دانشجویان را پاسخ دهند. این مسئله به ویژه در رشتههایی مانند جامعهشناسی که نیاز به بحث و تبادل نظر فعال بین دانشجویان و استادان دارد، بیشتر احساس میشود.
-خطر افت استانداردهای آموزشی: افزایش سریع ظرفیت پذیرش، بدون تأمین منابع کافی و بدون برنامهریزی مناسب، به افت استانداردهای آموزشی منجر میشود و نهایتا دانشکده برای مدیریت تعداد زیاد دانشجویان، از استانداردهای آموزشی خود و سطح علمی محتوای دروس میکاهد.
۲) وجود بورسیههای متعدد با ماهیت نامشخص و ابهام در شفافیت و عدالت آموزشی: انجمنهای علمی به شیوههای نامشخص و غیرشفاف ارزیابی دانشجویان برای ورود به دانشگاه معترض هستند و در برابر سیستم توزیع رانت تحصیلی در قالب «بورس تحصیلی» که یکی از مصادیق آن «بورس دانش» میباشد، میایستند. گزینش دانشجویان با صلاحیتهای مبهم و ایجاد شرایط برای ادامهی تحصیل آنان در خارج از کشور اگر معیارهای این بورس مشخص نباشد به بیعدالتی آموزشی بیش از پیش دامن میزند. سقف بالای رتبهی مجاز برای این نوع بورس تحصیلی در رشتههای علوم انسانی(تا ۲۰هزار) و محدود کردن آن به دانشجویان خاص در کنار انواع دیگر سهمیههای سیزدهگانه، باعث ایجاد ناترازی در جمعیت دانشجویان و ربوده شدن فرصتها از افراد شایسته میشود. اضافه شدن این نوع پذیرشها اگر با شفافیت و اطلاعرسانی مناسب همراه نباشد، میتواند به ایجاد بیاعتمادی در محیط دانشگاهی منجر شود.
۳) افزایش پذیرش دانشجویان شبانه و بازاریسازی آموزش عالی: نکتهی در خور توجه بعدی، رشد ۳۵ درصدی نسبت پذیرفتهشدگان نوبت دوم به روزانه در قیاس با سالهای گذشته میباشد. تداوم چنین سیاستهایی در جهت کالاییسازی تحصیلات دانشگاهی، علاوه بر تبدیل نهاد دانشگاه به بنگاه تجاری، باعث تضعیف نهاد آموزش به عنوان یک نهاد عمومی میشود. در صورتی که دسترسی به تحصیلات عالی به افرادی که توانایی مالی بالاتری دارند محدود شود، میتواند شکاف طبقاتی را تعمیق کند. تداوم چنین سیاستهایی به زودی امکان تحرک اجتماعی را محدود میکند و در نتیجه چرخهای معیوب از نابرابریهای اجتماعی ایجاد میشود که مانع از تحقق عدالت آموزشی و اجتماعی در کشور خواهد شد. این سیاست های بازتولید نابرابری باید بهطور جدی محکوم و برای رفع آن تلاش شود.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⬛️ مرگ در معدن درد کدام جراحی است؟
🖋 رضا امیدی
گفته میشود حادثۀ مرگبار امروز در معدن طبس ۱۲امین حادثه در معادن ایران طی ۴ ماه اخیر است و طی این حوادث حدود ۶۴ نفر جان خود را از دست دادهاند. حادثۀ معدن یورت گلستان که در سال ۱۳۹۶ رخ داد بیش از ۴۰ کشته داشت، اما از آن حادثه چه درسهایی گرفته شد و تا چه اندازه صدای اعتراضی آن کارگران شنیده شد؟
رویکرد غالب در تحلیل مخاطرات کاری در ایران بیش از هر چیز بر «فردیدیدن» مخاطره مبتنی است. ازهمینرو، حتی در دستهبندی عوامل بروز حادثه برچسب «بیاحتیاطی» بیشترین میزان فراوانی را دارد. برای مثال، از مجموع حدود ۱۴۰۰ نفر مرگومیر حین کار و همین مقدار قطع عضو حین کار در سال، بیش از ۹۰ درصد موارد به بیاحتیاطی نسبت داده میشود. همین نرخ در حوادث رانندگی هم تکرار میشود. یا مسئلۀ بیکاری به «ضعف مهارتهای فردی» تقلیل میيابد. اساساً این «فرد» است که باید در مقابل مخاطرههای مداوم از خود مراقبت کند و گویی ساختارها و نهادها وظیفهای برعهده ندارند.
این نوع تحلیل مبتنی بر «انکار وضعیت» است؛ انکار عوامل ساختاری. زیرا تأکید بر این نوع عوامل، بیمسئولیتیها، رهاشدگیها، و ناکارآمدیها را آشکار میکندو «پاسخگویی» میطلبد. چیزی که ساختار از آن فراری است. اقتصاد سیاسی نهفته در مناسبات کاری ایران هم نقد استراتژی «انکار وضعیت» را دشوار میکند. در حادثۀ شلاقخوردن کارگران معدن آققلا، در حادثۀ معدن یورت، و در بسیاری دیگر از موارد، پای نهادهایی در میان بود که اگر در وقوع حادثه بر «وضعیت و ابعاد ساختاری حادثه» تأکید میشد، مسئله ابعاد دیگری پیدا میکرد. خودِ این موضوع، سلطۀ موجود در روابط و محیط کار را تشدید میکند.
«موقتیسازی شغلی» هم از یکسو تشکلیابی نیروی کار را تضعیف کرده و از سوی دیگر شرایطی را بر کارگران تحمیل میکند که جرئت پیگیری سادهترین و بنیادینترین حقوقشان را از دست میدهند. در جریان حادثۀ معدن یورت در سال ۱۳۹۶، کارگران میگفتند «جرئت بیان واقعیتهای ایمنی معدن را به بازرسان نداشتیم، چون به اخراج از کار تهدید میشدیم».
موقتیسازی شغلی، بیثباتکاری، تشکلزدایی از نیروی کار، امنیتیکردنِ تشکلیابی و ... جراحیهایی است که درد آن وضعیت امروز کارگران معدن و کارگران پروژهای و ... است.
🎺 رسانه، شمایید. لطفاً با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
✔️ عضویت سریع در کانالهای شبکهجامعهشناسی (add list)
[ شبکه جامعهشناسی✉️ | واتساپ 📱 | رویدادنگار علوم انسانی 🗓 | کاریابی علوم اجتماعی 🤝 | انگاره 🔍 ]
🖋 رضا امیدی
گفته میشود حادثۀ مرگبار امروز در معدن طبس ۱۲امین حادثه در معادن ایران طی ۴ ماه اخیر است و طی این حوادث حدود ۶۴ نفر جان خود را از دست دادهاند. حادثۀ معدن یورت گلستان که در سال ۱۳۹۶ رخ داد بیش از ۴۰ کشته داشت، اما از آن حادثه چه درسهایی گرفته شد و تا چه اندازه صدای اعتراضی آن کارگران شنیده شد؟
رویکرد غالب در تحلیل مخاطرات کاری در ایران بیش از هر چیز بر «فردیدیدن» مخاطره مبتنی است. ازهمینرو، حتی در دستهبندی عوامل بروز حادثه برچسب «بیاحتیاطی» بیشترین میزان فراوانی را دارد. برای مثال، از مجموع حدود ۱۴۰۰ نفر مرگومیر حین کار و همین مقدار قطع عضو حین کار در سال، بیش از ۹۰ درصد موارد به بیاحتیاطی نسبت داده میشود. همین نرخ در حوادث رانندگی هم تکرار میشود. یا مسئلۀ بیکاری به «ضعف مهارتهای فردی» تقلیل میيابد. اساساً این «فرد» است که باید در مقابل مخاطرههای مداوم از خود مراقبت کند و گویی ساختارها و نهادها وظیفهای برعهده ندارند.
این نوع تحلیل مبتنی بر «انکار وضعیت» است؛ انکار عوامل ساختاری. زیرا تأکید بر این نوع عوامل، بیمسئولیتیها، رهاشدگیها، و ناکارآمدیها را آشکار میکندو «پاسخگویی» میطلبد. چیزی که ساختار از آن فراری است. اقتصاد سیاسی نهفته در مناسبات کاری ایران هم نقد استراتژی «انکار وضعیت» را دشوار میکند. در حادثۀ شلاقخوردن کارگران معدن آققلا، در حادثۀ معدن یورت، و در بسیاری دیگر از موارد، پای نهادهایی در میان بود که اگر در وقوع حادثه بر «وضعیت و ابعاد ساختاری حادثه» تأکید میشد، مسئله ابعاد دیگری پیدا میکرد. خودِ این موضوع، سلطۀ موجود در روابط و محیط کار را تشدید میکند.
«موقتیسازی شغلی» هم از یکسو تشکلیابی نیروی کار را تضعیف کرده و از سوی دیگر شرایطی را بر کارگران تحمیل میکند که جرئت پیگیری سادهترین و بنیادینترین حقوقشان را از دست میدهند. در جریان حادثۀ معدن یورت در سال ۱۳۹۶، کارگران میگفتند «جرئت بیان واقعیتهای ایمنی معدن را به بازرسان نداشتیم، چون به اخراج از کار تهدید میشدیم».
موقتیسازی شغلی، بیثباتکاری، تشکلزدایی از نیروی کار، امنیتیکردنِ تشکلیابی و ... جراحیهایی است که درد آن وضعیت امروز کارگران معدن و کارگران پروژهای و ... است.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بچههای نسلِ ما
ما، بچههای این دورهوزمانهایم،
این زمانهی سیاسی.
تمامِ طولِ روز، تمامِ طولِ شب،
همهی موضوعها و حرفها – چه مالِ تو باشند، چه ما، چه آنها –
همه، موضوعهای سیاسیاند.
چه دوست داشته باشی، چه نداشته باشی،
ژنهایت، سابقهی سیاسی دارند،
پوستات رنگِ سیاسی دارد
و چشمهایت، نگاهِ سیاسی دارند.
هر چیزی که بگویی، منعکس میشود
و حتا اگر چیزی نگویی،
سکوتات برای خودش حرف میزند؛
پس در هر دو صورت، داری سیاسی حرف میزنی.
حتا وقتی در جنگل قدم میزنی،
داری روی زمینِ سیاسی
قدمهای سیاسی برمیداری.
شعرهای غیرسیاسی هم، سیاسیاند،
و ماهی که بالای سرِِ ما میدرخشد هم
دیگر کاملن شکلِِ ماه نیست.
بودن یا نبودن، مسئله این است؛
و اگرچه درکاش سخت است،
اما این مسئله، مثلِ همیشه، مسئلهیی سیاسیست.
برای رسیدن به مفهومی سیاسی،
حتا لازم نیست انسان باشی؛
موادِ خام هم میتوانند سیاسی باشند،
یا حتا غذاهای پروتئینی، یا نفتِ خام.
و یا میز کنفرانسی که
بر سر شکلاش چندین ماه دعوا بوده:
آیا باید دربارهی مرگ و زندگی
سرِ میز گِرد قضاوت کرد، یا میز مربع؟
و در ضمنِ همین دعوا و جر و بحث ها
آدمها هلاک میشوند،
حیوانها میمیرند،
خانهها میسوزند،
و مزارع از بین میروند،
درستِ مثلِ زمانهای قدیم
که همه چیز، کمتر سیاسی بود.
🔗 ویسلاوا شیمبورسکا
🅰 ترجمه از ملیحه بهارلو
🖋 بازنشر از اِکولالیا
🎺 رسانه، شمایید. لطفاً با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
✔️ عضویت سریع در کانالهای شبکهجامعهشناسی (add list)
[ شبکه جامعهشناسی✉️ | واتساپ 📱 | رویدادنگار علوم انسانی 🗓 | کاریابی علوم اجتماعی 🤝 | انگاره 🔍 ]
ما، بچههای این دورهوزمانهایم،
این زمانهی سیاسی.
تمامِ طولِ روز، تمامِ طولِ شب،
همهی موضوعها و حرفها – چه مالِ تو باشند، چه ما، چه آنها –
همه، موضوعهای سیاسیاند.
چه دوست داشته باشی، چه نداشته باشی،
ژنهایت، سابقهی سیاسی دارند،
پوستات رنگِ سیاسی دارد
و چشمهایت، نگاهِ سیاسی دارند.
هر چیزی که بگویی، منعکس میشود
و حتا اگر چیزی نگویی،
سکوتات برای خودش حرف میزند؛
پس در هر دو صورت، داری سیاسی حرف میزنی.
حتا وقتی در جنگل قدم میزنی،
داری روی زمینِ سیاسی
قدمهای سیاسی برمیداری.
شعرهای غیرسیاسی هم، سیاسیاند،
و ماهی که بالای سرِِ ما میدرخشد هم
دیگر کاملن شکلِِ ماه نیست.
بودن یا نبودن، مسئله این است؛
و اگرچه درکاش سخت است،
اما این مسئله، مثلِ همیشه، مسئلهیی سیاسیست.
برای رسیدن به مفهومی سیاسی،
حتا لازم نیست انسان باشی؛
موادِ خام هم میتوانند سیاسی باشند،
یا حتا غذاهای پروتئینی، یا نفتِ خام.
و یا میز کنفرانسی که
بر سر شکلاش چندین ماه دعوا بوده:
آیا باید دربارهی مرگ و زندگی
سرِ میز گِرد قضاوت کرد، یا میز مربع؟
و در ضمنِ همین دعوا و جر و بحث ها
آدمها هلاک میشوند،
حیوانها میمیرند،
خانهها میسوزند،
و مزارع از بین میروند،
درستِ مثلِ زمانهای قدیم
که همه چیز، کمتر سیاسی بود.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from رویدادنگار علوم انسانی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تحقیق درباره ۷ اکتبر
مستندی درباره حمله حماس به اسرائیل
«تحقیق درباره ۷ اکتبر» نام مستندی تکاندهنده از واحد تحقیقات شبکه الجزیره است. این فیلم نه تنها بهخاطر پرداختن به ابعاد گوناگون یکی از حساسترین موضوعات روز دنیا، بلکه بهخاطر شکل روایتش نیز، اثری ممتاز و در خور توجه است.
هجوم حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر، سیاست خاورمیانه را دگرگون کرد. با این حال، آنچه در هیاهوی رسانهها روایت شد، همچنان برای بسیاری محل ابهام است.
واحد تحقیقات الجزیره تحلیلی به سبک تحقیقات جنایی و گزارشهای پزشکی قانونی از رویدادهای آن روز انجام داده و برای نخستین بار روایتی کامل از آنچه در روز هفتم اکتبر اتفاق افتاده ارائه داده است. در این تحقیق، هفت ساعت از قطعات مختلف واقعه در دوربینهای مداربسته، گوشیهای شخصی و دوربینهای سَری جنگجویان کشتهشدۀ حماس مورد بررسی قرار گرفته و برای ارائه روایتی جامع از آنچه رخ داده استفاده شده و به همین خاطر بیننده را در موقعیتی بیسابقه برای مشاهده و تحلیل وقایع قرار داده است.
این مستند یک ساعته را با زیرنویس فارسی مجله دقیقه تماشا کنید.
🔁 بازنشر از مجله دقیقه
🎺 رسانه، شمایید. لطفاً با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
✔️ عضویت سریع در کانالهای شبکهجامعهشناسی (add list)
[ شبکه جامعهشناسی✉️ | واتساپ 📱 | رویدادنگار علوم انسانی 🗓 | کاریابی علوم اجتماعی 🤝 | انگاره 🔍 ]
مستندی درباره حمله حماس به اسرائیل
«تحقیق درباره ۷ اکتبر» نام مستندی تکاندهنده از واحد تحقیقات شبکه الجزیره است. این فیلم نه تنها بهخاطر پرداختن به ابعاد گوناگون یکی از حساسترین موضوعات روز دنیا، بلکه بهخاطر شکل روایتش نیز، اثری ممتاز و در خور توجه است.
هجوم حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر، سیاست خاورمیانه را دگرگون کرد. با این حال، آنچه در هیاهوی رسانهها روایت شد، همچنان برای بسیاری محل ابهام است.
واحد تحقیقات الجزیره تحلیلی به سبک تحقیقات جنایی و گزارشهای پزشکی قانونی از رویدادهای آن روز انجام داده و برای نخستین بار روایتی کامل از آنچه در روز هفتم اکتبر اتفاق افتاده ارائه داده است. در این تحقیق، هفت ساعت از قطعات مختلف واقعه در دوربینهای مداربسته، گوشیهای شخصی و دوربینهای سَری جنگجویان کشتهشدۀ حماس مورد بررسی قرار گرفته و برای ارائه روایتی جامع از آنچه رخ داده استفاده شده و به همین خاطر بیننده را در موقعیتی بیسابقه برای مشاهده و تحلیل وقایع قرار داده است.
این مستند یک ساعته را با زیرنویس فارسی مجله دقیقه تماشا کنید.
🔁 بازنشر از مجله دقیقه
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from انگاره | رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
🖋 مهرسا برادران، آن اُ.کروگر، ماریانا مازوکاتو، دنی رادریک، جوزف ای. استیگلیتز و مایکل آر. استرین
🔁 ترجمهی علی ارومیهای
افزایش شدید تعرفههای گمرکی روی کالاهای چینی که اخیراً دولت جو بایدن اعلام کرد، یک نمونه از آخرین سیاستهای مداخلهجویانهی اقتصادی هستند که دقیقاً در نقطهی مقابل دههها بنیادگرایی نئولیبرالی، قرار میگیرد. در همین جاست که دولت بایدن بهشدت تنها خواهد ماند: روزبهروز دولتها، اقتصاددانان و نهادهای بیشتری در حال بازاندیشی دکترین بازار آزادند که مدتها نسبت به آن متعهد بودند.
ما در برابر این پرسش بزرگ، از مهرسا برادران، آن اُ.کروگر، ماریانا مازوکاتو، دنی رادریک، جوزف ای. استیگلیتز و مایکل آر. استرین میپرسیم که آیا دورهی نئولیبرالیسم رو به اتمام است یا خیر و اگر پاسخ مثبت است بعد از آن باید انتظار چه چیزی را بکشیم؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
انگاره؛ رسانه علوم اجتماعی
پس از نئولیبرالیسم | جوزف استیگلیتز، مهرسا برادران و دیگران | انگاره ؛رسانه علوم اجتماعی
ما در برابر این پرسش بزرگ، از مهرسا برادران، آن اُ.کروگر، ماریانا مازوکاتو، دنی رادریک، جوزف ای. استیگلیتز و مایکل آر. استرین میپرسیم که آیا دورهی
Forwarded from انگاره | رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
🖋 سیامک معظمی گودرزی
در چند دهه اخیر، #اقتصاد اشتراکی (Sharing Economy) به یکی از مدلهای اقتصادی نوظهور و قدرتمند تبدیل شده است. این مدل اقتصادی مبتنی بر اشتراکگذاری منابع، خدمات و کالاها به جای مالکیت فردی است. نمونههای بارز این اقتصاد، پلتفرمهایی مانند اوبر و ایربیانبی هستند که با تسهیل دسترسی به منابع و خدمات از طریق فناوری، تعاملات اجتماعی و اقتصادی را دستخوش تغییرات عمیقی کردهاند. جونز در پژوهش خود به این نتیجه رسیده که اقتصاد اشتراکی نه تنها مدلهای سنتی #مالکیت و استفاده از منابع را تغییر داده، بلکه به ایجاد نوع جدیدی از همبستگی #اجتماعی و اعتماد بین افراد کمک کرده است.
یکی از مهمترین مزایای اقتصاد اشتراکی، افزایش دسترسی به منابع و خدمات برای افرادی است که پیشتر توانایی مالی یا اجتماعی لازم برای دستیابی به آنها را نداشتند.با این حال، اقتصاد اشتراکی خالی از چالش نیست.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
انگاره؛ رسانه علوم اجتماعی
اقتصاد اشتراکی نوظهور | سیامک معظمی گودرزی | انگاره ؛رسانه علوم اجتماعی
در چند دهه اخیر، اقتصاد اشتراکی (Sharing Economy) به یکی از مدلهای اقتصادی نوظهور و قدرتمند تبدیل شده است. این مدل اقتصادی مبتنی بر اشتراکگذاری منابع، خدمات
Forwarded from انگاره | رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
🖋 جان اف. هنری و ترجمهی فرشاد گودرزی
قدرت نظری و ایدئولوژیک لیبرالیسم کلاسیک بر رابطه بین مالکیت خصوصی، بازار و فرد استوار است. یکی از مورخان برجسته لیبرالیسم مینویسد:«مالکیت خصوصی تجسم آزادی فردی در ابتداییترین شکل آن است و آزادیهای بازار اجزای تفکیکناپذیر آزادیهای اساسی افراد هستند» . با توسعه مالکیت مولد خصوصی، افراد از حکومت خودسرانه استبدادی رها میشوند، اکنون با کنترل منابع خود، آزادند که بر اساس منافع خود تصمیم بگیرند و با تلاش، هوشمندی و حیلهگری خود این منافع را به پیش برند. این علایق باید در معرض نظارت دیگران قرار گیرد و هر کدام تلاش میکنند تا اهداف خود را در رقابتی با دیگران ارتقاء دهند. این رقابت در پدیدهای که «بازار» نامیده میشود، صورتبندی میشود. پیروزی در این رقابت نصیب افرادی میشود که هوش بیشتر، تلاش بهتر و کارایی بیشتری داشته باشند. ممکن است بازنده وجود داشته باشد، اما همه افراد آزادی یکسانی برای کسب سود دارند و همه با قوانین یکسان در رقابت شرکت میکنند. در این مسابقه دولت جایی فراتر از وضع قوانین و قضاوت در مورد اختلاف بین بازیکنان ندارد.
از نظر تاریخی، این دیدگاه حدود دویست سال بر زندگی بشر حاکم بود، به نظر میرسید که این موضوع تا حدود زیادی روشن میکند که چرا برخی افراد موفق میشوند؟ و برخی افراد شکست میخورند؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
وقتی در مورد دیتاژورنالیسم بخوام توضیحی بدم سایت The Pudding معمولا جز چند تای اول مثالهام هست؛ ترکیبی از ایده، روایتگری و البته برنامهنویسی که میشه در تک تک کارهاشون دید. ایدههاشون تقریبا همه بدیع هستند و با روایتگری جذابی که همراه طراحی تعاملی (Interactive) میشه، مخاطب رو تا انتها میکشونه.
روایت «جیبها» یکی از کارای جذاب این مجموعه است (البته به نظر من) که مساله #نابرابری جنسیتی را با بررسی سایز جیب شلوارهای جین نشون میده
توی عنوان نوشته شده «یک بار، انسانی باهوش گفت، hashtag#زنان مجاز نیستند» و دو سه تا پاراگراف کوتاه وضعیت رو شرح میده که جیب شلوار زنانه، بیشتر دکوریه تا کاربردی و از صنعت کیف پول ۸ میلیاردی میگه! همین. شیرجه میزنه توی مصورسازی!
توی این پروژه، Jan Diehm و Amber Thomas اومدن ۸۰ جیب از محبوبترین شلوارهای جین در آمریکا را سایز زدن و در این کار تحلیلی استفاده کردند. طبق یافتههای آنها، جیب زنانه به طور متوسط ۴۸ درصد کوتاهتر و ۶.۵ درصد باریکتر از جیبهای مردانه است. (تصاویر پیوست رو ببینید)
در ادامه به این عدد که ممکنه برای همه قابل فهم نباشه راضی نشدند و چند چیز به عنوان معیار مشخص کردند که ببیند آیا در جیبها جا میگیره یا نه؛ موبایل آیفون، گلکسی سامسونگ و گوگل پیکسل، کیف پول، خودکار و دست زنانه و دست مردانه. در تصویر پیوست دست زنانه مشخص شده که زنان فقط در ۱۰ درصد شلوارهایشان میتوانند دست خود را کامل در جیب قرار دهند.
و این گونه چیزی که روزانه جلوی چشم همه میتونه باشه به ایدهای درخشان تبدیل میشه که البته با مهارتهای دیگه ترکیب میشه و یه خروجی جذاب میشه برای تایید اشکال متفاوت نابرابری جنسیتی که دور و برمون هست و عادی شده.
یادداشت و دیتاست این کار را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://pudding.cool/2018/08/pockets
بازنشر از لینکدین Alireza Chamanzar
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM