▫️ انسان، عزم، جغرافیا
• سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره، بخش سوم و پایانی
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ حمیدرضا میررکنی
🔸 «اسلام دین افراد مجاهدی است که بهدنبال حقّ و عدالتند. دین کسانی است که آزادی و استقلال میخواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است... تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزههای علمیه عرضه میشود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلامی را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند، آزادیخواه باشند، دنبال اجرای احکام اسلام باشند، حکومتی به وجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کنند، چنان زندگی داشته باشند که در شأن انسان است»(ولایت فقیه، صفحۀ 10)
🔹 کشف و رعایت مدام شأن انسان در همۀ شئون، پژوهش و مجاهدت اصیلی است که مسلمان از اساس و از آن حیث که مسلمان است، آن را دنبال میکند. جهت تمام احکام و آداب اسلام تدارک زندگیای است که در شأن انسان است؛ و مسلمان، مادامی که در مقام تأسیس چنین زندگانیای باشد، به راستی مسلمان است. مسلمان قد خم نمیکند، بلکه جهت حرکت او اساساً «قدِ آدمیت راستگرداندن» است: «هدف بعثتها به طور کلی این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند»(همان، صفحۀ 70)
🔸 حالا، انسان مسلمان _ معتقد به اسلام با چنین مختصاتی _ پا به عرصۀ تاریخ گذاشته است. او به عبودیت حق نظر دارد و در این راستا «نفی عبودیت غیر خدا» را پیشه ساخته، به دستور «أنِ اعبُدونی» تن داده و دیگران را هم به این عبودیت دعوت میکند. لازمۀ این نظر داشتن و این دعوت، بیرون آمدن از تمام رقیتها است. او رفتهرفته بندهای رقیت که لازمۀ حضور در جغرافیای سلطهپایۀ پیشین بود را کنار زده، ندای «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» سر داده و حال آمادۀ ساخت جغرافیای خود است؛ جغرافیای مقاومت. فلسطین دقیقاً در میدان جنگ این دو جغرافیاست. در تأسیس این جغرافیای تازه، فلسطین نقطهای تعیینکننده است. فلسطین، امروز حیاتیترین نقطۀ تماس نیروهای وابسته به دو جغرافیای موجود در تاریخ و منطقه است؛ جغرافیای سلطهپایۀ کفر و جغرافیای ایمانی مقاومت.
🔹 پیداست که جهت تمامی نیروهای جغرافیای مقاومت، میباید قدس و آزادی تمام فلسطین باشد. انسان مسلمانِ مقاوم، به آزادی فلسطین نه از آن رو فکر میکند که مسجدالأقصی مقدس است و نه از آن رو که فکر میکند باید دشمنان ستمپیشۀ خدا و خلق را به سزای اعمالشان برساند. بلکه او به آزادی قدس فکر میکند، چون در تمنای یکسره کردن تکلیف جغرافیای کفر است. در میان امت حزبالله تبادری عرفی دربارۀ کلمۀ «نبرد پایانی» وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است. ما وقتی از نبرد پایانی سخن میگوییم، نوعاً جنگ با اسرائیل و تحریر و آزادسازی فلسطین را اراده میکنیم. چرا که فلسطین را بهواقع میدان پایان دادن به جغرافیای کفر در تمامیتش میشناسیم. این تصور لزوماً غلط نیست و بسا که دودمان کفر با برچیده شدن منحوسترین دستآوردش به کلی بیمعنا و تهی شود؛ انشاءالله. آنچه مهم است، ظهور انسانی است با چنین عزمی. تمام استعداد صحنه به ظهور این انسان با این عزم است؛ اگر همه چیز آماده بود و این عزم در کار نبود، همه چیز بیمعنی بود و هیچ استعدادی در صحنه نبود.
🔸 طوفانالأقصی محقق شده است؛ آن آدمی که از آن میترسیدند موجود شد، ظهور کرد، تولید مثل کرد و حالا شده است یک «محور»، یک «بلوک»؛ شده است «طوفانالأقصی». این آدم شده است جوان بسیجی، شده است انسان مجاهد لبنانی، شده است مجاهد یمنی، مجاهد سوری، مجاهد عراقی، شده است ملت شجاع و مجاهد فلسطینی که در شبها و روزهای خوف و خطر، بیدار و هوشیار است و ذرهای پا به خواب غفلت و طوق رقیت نمیدهد: «سلام بر مردان و زنان مجاهد فلسطین که لاینام ایام الخوف». اینجا جنگی برپا است، انسانی سر برآورده و جغرافیایی در حال تولد است.
🆔 @Sourehmagazine
• سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره، بخش سوم و پایانی
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ حمیدرضا میررکنی
🔸 «اسلام دین افراد مجاهدی است که بهدنبال حقّ و عدالتند. دین کسانی است که آزادی و استقلال میخواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است... تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزههای علمیه عرضه میشود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلامی را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند، آزادیخواه باشند، دنبال اجرای احکام اسلام باشند، حکومتی به وجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کنند، چنان زندگی داشته باشند که در شأن انسان است»(ولایت فقیه، صفحۀ 10)
🔹 کشف و رعایت مدام شأن انسان در همۀ شئون، پژوهش و مجاهدت اصیلی است که مسلمان از اساس و از آن حیث که مسلمان است، آن را دنبال میکند. جهت تمام احکام و آداب اسلام تدارک زندگیای است که در شأن انسان است؛ و مسلمان، مادامی که در مقام تأسیس چنین زندگانیای باشد، به راستی مسلمان است. مسلمان قد خم نمیکند، بلکه جهت حرکت او اساساً «قدِ آدمیت راستگرداندن» است: «هدف بعثتها به طور کلی این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند»(همان، صفحۀ 70)
🔸 حالا، انسان مسلمان _ معتقد به اسلام با چنین مختصاتی _ پا به عرصۀ تاریخ گذاشته است. او به عبودیت حق نظر دارد و در این راستا «نفی عبودیت غیر خدا» را پیشه ساخته، به دستور «أنِ اعبُدونی» تن داده و دیگران را هم به این عبودیت دعوت میکند. لازمۀ این نظر داشتن و این دعوت، بیرون آمدن از تمام رقیتها است. او رفتهرفته بندهای رقیت که لازمۀ حضور در جغرافیای سلطهپایۀ پیشین بود را کنار زده، ندای «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» سر داده و حال آمادۀ ساخت جغرافیای خود است؛ جغرافیای مقاومت. فلسطین دقیقاً در میدان جنگ این دو جغرافیاست. در تأسیس این جغرافیای تازه، فلسطین نقطهای تعیینکننده است. فلسطین، امروز حیاتیترین نقطۀ تماس نیروهای وابسته به دو جغرافیای موجود در تاریخ و منطقه است؛ جغرافیای سلطهپایۀ کفر و جغرافیای ایمانی مقاومت.
🔹 پیداست که جهت تمامی نیروهای جغرافیای مقاومت، میباید قدس و آزادی تمام فلسطین باشد. انسان مسلمانِ مقاوم، به آزادی فلسطین نه از آن رو فکر میکند که مسجدالأقصی مقدس است و نه از آن رو که فکر میکند باید دشمنان ستمپیشۀ خدا و خلق را به سزای اعمالشان برساند. بلکه او به آزادی قدس فکر میکند، چون در تمنای یکسره کردن تکلیف جغرافیای کفر است. در میان امت حزبالله تبادری عرفی دربارۀ کلمۀ «نبرد پایانی» وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است. ما وقتی از نبرد پایانی سخن میگوییم، نوعاً جنگ با اسرائیل و تحریر و آزادسازی فلسطین را اراده میکنیم. چرا که فلسطین را بهواقع میدان پایان دادن به جغرافیای کفر در تمامیتش میشناسیم. این تصور لزوماً غلط نیست و بسا که دودمان کفر با برچیده شدن منحوسترین دستآوردش به کلی بیمعنا و تهی شود؛ انشاءالله. آنچه مهم است، ظهور انسانی است با چنین عزمی. تمام استعداد صحنه به ظهور این انسان با این عزم است؛ اگر همه چیز آماده بود و این عزم در کار نبود، همه چیز بیمعنی بود و هیچ استعدادی در صحنه نبود.
🔸 طوفانالأقصی محقق شده است؛ آن آدمی که از آن میترسیدند موجود شد، ظهور کرد، تولید مثل کرد و حالا شده است یک «محور»، یک «بلوک»؛ شده است «طوفانالأقصی». این آدم شده است جوان بسیجی، شده است انسان مجاهد لبنانی، شده است مجاهد یمنی، مجاهد سوری، مجاهد عراقی، شده است ملت شجاع و مجاهد فلسطینی که در شبها و روزهای خوف و خطر، بیدار و هوشیار است و ذرهای پا به خواب غفلت و طوق رقیت نمیدهد: «سلام بر مردان و زنان مجاهد فلسطین که لاینام ایام الخوف». اینجا جنگی برپا است، انسانی سر برآورده و جغرافیایی در حال تولد است.
🆔 @Sourehmagazine
▫️ طوفانالاقصی، بازگشت غرب آسیا به نظم دینی
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🆔 @Sourehmagazine
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🆔 @Sourehmagazine
▫️ طوفانالاقصی، بازگشت غرب آسیا به نظم دینی
• بخش اول
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 برای تغییر نظم منطقۀ غرب آسیا در اثر جنگ اول، عثمانی باید از درون، رشتۀ وحدت بخش یعنی دین را از دست میداد و بر مبنای نژاد، شکل جدیدی پیدا میکرد. شکل جدید، تجزیۀ عثمانی و تبدیل شدن آن به تعداد زیادی کشورهای کوچک بود. دیوید فرامکین، مورخ آمریکایی درباره اش میگوید: «شالودۀ حیات سیاسی در خاورمیانه، یعنی دین را روس ها با کمونیسم و انگلیسی ها با ناسیونالیسم زیر سؤال بردند.»(صلحی که همۀ صلحها را بر باد داد؛ صفحۀ 11)
🔸 دین همانگونه که فرامکین به آن اذعان میکند، شالوده و شیرازۀ سیاسی منطقه بود. نظمی بر پایۀ هویت دینی که استقرار سیاسی داشت و کمابیش میتوانست فِرق و مذاهب و نژادهای گوناگون را در برابر بیگانگان با عنوان «کفار» نسق بخشد. اما نظم جدیدی که بریتانیا برای منطقه سوغات آورد، بر پایۀ ناسیونالیسم بود و بذر هویتی خود را از نژاد مردم منطقه میگرفت.
تبدیل امپراطوری عثمانی به ده ها کشور ریز و درشت، اولین گام برای تغییر نظم منطقۀ غرب آسیا بر پایۀ عنصر «سرزمین» بود. عنصر دیگر که برای برقراری نظم جدید باید تغییر میکرد، «جمعیت» بود. قاطبۀ جمعیت منطقۀ غرب آسیا را مسلمانان تشکیل میدادند. البته ارامنه و مسیحیان ارتدوکس و کاتولیک و یهودی ها دیگر ساکنان بومی این منطقه بودند اما در اقلیت به سر میبردند. برای مثال در سالهای ابتدایی جنگ اول، فلسطین متشکل از 500 هزار مسلمان، 60 هزار مسیحی و 60 هزار یهودی بود. غیرمسلمانان روی هم رفته یک پنجم جمعیت مسلمان فلسطین را تشکیل میدادند و بنا بر ایدۀ بریتانیا باید مقادیر زیادی «صهیونیست» به ساحل مدیترانه وارد میشد تا بر اساس حضور آنها «دولت ملی یهود» ساخته شود.
🔹 تغییر هر یک از این مؤلفه ها زمانبَر بود و مستلزم صرف هزینه های گزاف نظامی و سیاسی. اما بریتانیا برای این هزینه کردها انگیزهای قوی داشت. «فلسطین» بر سر راه مستعمرات انگلیس بود و پل بین آسیا و آفریقا محسوب میشد که اگر به دست رقیبان بریتانیا می افتاد، آنان را به سمت هندوستان گسیل میکرد و وضع برترِ انگلیس در آسیا را به خطر میانداخت. «بریتانیا تصمیم گرفته بود در آسیا جانشین امپراطوری عثمانی شود»(همان؛ صفحۀ 296) و باید هزینۀ آن را میپرداخت.
🔸 صهیونیست های تازه از راه رسیده از اواخر قرن 19 نیاز به یک قیم سیاسی داشتند تا ایدۀ پا در هوای آنها مبنی بر بازگشت به ارض موعود را روی زمین پیگیری کند و عینیت بخشد و از طرف دیگر انگلیسی ها هم برای تداوم و توجیه حضورشان در غرب آسیا، به دنبال یک موکل بودند تا وکیل مدافعش شوند. یهودی ها چنین کاربردی برای بریتانیا داشتند؛ به ویژه آنکه «ترکهای جوان» که در طول جنگ جهانی، صحنۀ سیاست عثمانی را در دست داشتند، با یهودی های بومی و ساکن فلسطین درگیر بودند و آنان را گوشمالی میدادند و در واقع گزک دست بریتانیا میدادند.
🆔 @Sourehmagazine
• بخش اول
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 برای تغییر نظم منطقۀ غرب آسیا در اثر جنگ اول، عثمانی باید از درون، رشتۀ وحدت بخش یعنی دین را از دست میداد و بر مبنای نژاد، شکل جدیدی پیدا میکرد. شکل جدید، تجزیۀ عثمانی و تبدیل شدن آن به تعداد زیادی کشورهای کوچک بود. دیوید فرامکین، مورخ آمریکایی درباره اش میگوید: «شالودۀ حیات سیاسی در خاورمیانه، یعنی دین را روس ها با کمونیسم و انگلیسی ها با ناسیونالیسم زیر سؤال بردند.»(صلحی که همۀ صلحها را بر باد داد؛ صفحۀ 11)
🔸 دین همانگونه که فرامکین به آن اذعان میکند، شالوده و شیرازۀ سیاسی منطقه بود. نظمی بر پایۀ هویت دینی که استقرار سیاسی داشت و کمابیش میتوانست فِرق و مذاهب و نژادهای گوناگون را در برابر بیگانگان با عنوان «کفار» نسق بخشد. اما نظم جدیدی که بریتانیا برای منطقه سوغات آورد، بر پایۀ ناسیونالیسم بود و بذر هویتی خود را از نژاد مردم منطقه میگرفت.
تبدیل امپراطوری عثمانی به ده ها کشور ریز و درشت، اولین گام برای تغییر نظم منطقۀ غرب آسیا بر پایۀ عنصر «سرزمین» بود. عنصر دیگر که برای برقراری نظم جدید باید تغییر میکرد، «جمعیت» بود. قاطبۀ جمعیت منطقۀ غرب آسیا را مسلمانان تشکیل میدادند. البته ارامنه و مسیحیان ارتدوکس و کاتولیک و یهودی ها دیگر ساکنان بومی این منطقه بودند اما در اقلیت به سر میبردند. برای مثال در سالهای ابتدایی جنگ اول، فلسطین متشکل از 500 هزار مسلمان، 60 هزار مسیحی و 60 هزار یهودی بود. غیرمسلمانان روی هم رفته یک پنجم جمعیت مسلمان فلسطین را تشکیل میدادند و بنا بر ایدۀ بریتانیا باید مقادیر زیادی «صهیونیست» به ساحل مدیترانه وارد میشد تا بر اساس حضور آنها «دولت ملی یهود» ساخته شود.
🔹 تغییر هر یک از این مؤلفه ها زمانبَر بود و مستلزم صرف هزینه های گزاف نظامی و سیاسی. اما بریتانیا برای این هزینه کردها انگیزهای قوی داشت. «فلسطین» بر سر راه مستعمرات انگلیس بود و پل بین آسیا و آفریقا محسوب میشد که اگر به دست رقیبان بریتانیا می افتاد، آنان را به سمت هندوستان گسیل میکرد و وضع برترِ انگلیس در آسیا را به خطر میانداخت. «بریتانیا تصمیم گرفته بود در آسیا جانشین امپراطوری عثمانی شود»(همان؛ صفحۀ 296) و باید هزینۀ آن را میپرداخت.
🔸 صهیونیست های تازه از راه رسیده از اواخر قرن 19 نیاز به یک قیم سیاسی داشتند تا ایدۀ پا در هوای آنها مبنی بر بازگشت به ارض موعود را روی زمین پیگیری کند و عینیت بخشد و از طرف دیگر انگلیسی ها هم برای تداوم و توجیه حضورشان در غرب آسیا، به دنبال یک موکل بودند تا وکیل مدافعش شوند. یهودی ها چنین کاربردی برای بریتانیا داشتند؛ به ویژه آنکه «ترکهای جوان» که در طول جنگ جهانی، صحنۀ سیاست عثمانی را در دست داشتند، با یهودی های بومی و ساکن فلسطین درگیر بودند و آنان را گوشمالی میدادند و در واقع گزک دست بریتانیا میدادند.
🆔 @Sourehmagazine
▫️ طوفانالاقصی، بازگشت غرب آسیا به نظم دینی
• بخش دوم
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 چرچیل، سیاستمدار مشهور انگلیسی، ناسیونالیسمِ یهود را که مبتنی بر دین نژادی بود به دیدۀ ستایش نگاه میکرد و دربارۀ نسبت آن با بریتانیا میگفت: «اگر در زمان حیات ما و با حمایت دولت بریتانیا، در سواحل رود اردن دولتی یهودی شکل بگیرد، از هر نظر سودمند و همسو با حقیقی ترین منافع امپراطوری بریتانیا خواهد بود».(همان؛ صفحۀ 504)
در این نقطه بود که «طرح الهیاتی صهیونیسم» مبنی بر بازگشت یهودی ها به ارض موعود که از اواخر قرن 19 شکل گرفته بود با «طرح سیاسی بریتانیا» در جنگ جهانی، پیوندی نامشروع برقرار کرد و موجود نامشروعی تحت عنوان «اسرائیل» را آبستن شد تا در سواحل مدیترانه آن را متولد کند. شناسنامۀ آن را هم «لُرد بالفور»، وزیر خارجۀ بریتانیا به صورت غیرقانونی در زمان جنگ صادر کرد. «کابینۀ انگلیس به او مأموریت داد تا اعلامیهای حاکی از اظهار علاقۀ خود به موافقت با خواست صهیونیست ها صادر کند.»(بذرهای توطئه؛ صفحۀ 14) بالفور هم در اعلامیۀ خود نوشت: «دولت اعلی حضرت، تأسیس وطن ملی برای یهودیان در فلسطین را با نظر موافق تلقی میکند و برای رسیدن به این هدف، مَساعی حسنۀ خود را کار خواهد برد.»
🔸 مقاومت در برابر اسرائیل، از همان روزهای ابتدایی آغاز شد. از زمانی که عرب ها متوجه غیرعادی بودن اوضاع و اهداف اصلی انگلیسی های حاضر در فلسطین شدند. تا جایی که «کلیتون»، مسئول ادارۀ امور سرزمین های متصرفۀ بریتانیا به وزارت خارجۀ کشورش تلگراف زد و نوشت: «اعراب فلسطین نسبت به صهیونیست ها به شدت حالت خصومت از خود نشان میدهند و از بابت اهداف صهیونیسم در سرزمینشان دچار نگرانی و اضطراب هستند، ... علتی هم جز این ندارد که آنها تدریجاً هدف اصلی دولت انگلیس را دریافته اند و اینک به خوبی میدانند که دولت انگلیس واقعاً برای اجرای برنامه های صهیونیست ها در فلسطین تعهداتی به گردن گرفته است»(بذرهای توطئه؛ صفحۀ 40)
🆔 @Sourehmagazine
• بخش دوم
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 چرچیل، سیاستمدار مشهور انگلیسی، ناسیونالیسمِ یهود را که مبتنی بر دین نژادی بود به دیدۀ ستایش نگاه میکرد و دربارۀ نسبت آن با بریتانیا میگفت: «اگر در زمان حیات ما و با حمایت دولت بریتانیا، در سواحل رود اردن دولتی یهودی شکل بگیرد، از هر نظر سودمند و همسو با حقیقی ترین منافع امپراطوری بریتانیا خواهد بود».(همان؛ صفحۀ 504)
در این نقطه بود که «طرح الهیاتی صهیونیسم» مبنی بر بازگشت یهودی ها به ارض موعود که از اواخر قرن 19 شکل گرفته بود با «طرح سیاسی بریتانیا» در جنگ جهانی، پیوندی نامشروع برقرار کرد و موجود نامشروعی تحت عنوان «اسرائیل» را آبستن شد تا در سواحل مدیترانه آن را متولد کند. شناسنامۀ آن را هم «لُرد بالفور»، وزیر خارجۀ بریتانیا به صورت غیرقانونی در زمان جنگ صادر کرد. «کابینۀ انگلیس به او مأموریت داد تا اعلامیهای حاکی از اظهار علاقۀ خود به موافقت با خواست صهیونیست ها صادر کند.»(بذرهای توطئه؛ صفحۀ 14) بالفور هم در اعلامیۀ خود نوشت: «دولت اعلی حضرت، تأسیس وطن ملی برای یهودیان در فلسطین را با نظر موافق تلقی میکند و برای رسیدن به این هدف، مَساعی حسنۀ خود را کار خواهد برد.»
🔸 مقاومت در برابر اسرائیل، از همان روزهای ابتدایی آغاز شد. از زمانی که عرب ها متوجه غیرعادی بودن اوضاع و اهداف اصلی انگلیسی های حاضر در فلسطین شدند. تا جایی که «کلیتون»، مسئول ادارۀ امور سرزمین های متصرفۀ بریتانیا به وزارت خارجۀ کشورش تلگراف زد و نوشت: «اعراب فلسطین نسبت به صهیونیست ها به شدت حالت خصومت از خود نشان میدهند و از بابت اهداف صهیونیسم در سرزمینشان دچار نگرانی و اضطراب هستند، ... علتی هم جز این ندارد که آنها تدریجاً هدف اصلی دولت انگلیس را دریافته اند و اینک به خوبی میدانند که دولت انگلیس واقعاً برای اجرای برنامه های صهیونیست ها در فلسطین تعهداتی به گردن گرفته است»(بذرهای توطئه؛ صفحۀ 40)
🆔 @Sourehmagazine
▫️ طوفانالاقصی، بازگشت غرب آسیا به نظم دینی
• بخش سوم
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 گروه های مبارز که از ابتدا تاکنون در مقابل اسرائیل شکل گرفتند، ماهیت های گوناگونی داشتهاند؛ از گروههای ملیگرا که بر «فلسطین عربی» به جای «فلسطین یهودی» تأکید داشتند تا گروههای مبارز که رویکردی چپ و چریکی داشتند. اما هیچ کدام در مقابله با اسرائیل توفیقی به دست نیاوردند و پس از مدتی مبارزه به ناچار مجبور به پذیرش آن شدند. چراکه آنها اگرچه با «موجودی» به نام اسرائیل می جنگیدند اما در ساحت «وجودی» با آن موجود، تفاوت بنیادی نداشتند. چه ایده های ملی گرا و ناسیونالیستی و چه نگاههای چپ با ایده های سوسیالیستی، تاریخ تولدی همچون اسرائیل دارند و غرب مدرن، پدر وجودی همۀ آنها به شمار می آید. به همین خاطر این گروه ها همواره موجودیتی در عرض اسرائیل بودند، نه مقابل آن و در نهایت توسط آن هضم میشوند و به ورطۀ عادی سازی روابط کشیده میشوند؛ مانند «سازمان آزادی بخش فلسطین» اما در این میان هستههای مقاومتی شکل گرفت از جنس نظمِ پیشین منطقه؛ گروه هایی با ماهیت دینی و اسلامی که از اساس پایۀ وجودی متفاوتی با اسرائیل داشتند و همین ویژگی به آنان توانِ تاب آوری و هضم نشدن در برابر طرح غربی را میداد. کمااینکه اکنون در 2023 پس از گذشت یک سده از کاشت اولین بذر صهیونیسم، در جنگ میان ساکنان غزه و اسرائیلی ها، این گروه های اسلامی همچون حماس و جهاد اسلامی هستند که با انگیزه ای فراتر از «نژاد» و «سرزمین» در صف اول مقاومت حاضرند.
🔸 نظام دوقطبی ایجاد شده پس از جنگ دوم نیز به سرنوشت نظام های پیشین مبتلا شد. پایان هر جنگ، در حکم پایان نظم مستقر و آغاز دورۀ جدیدی بود. با پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق، عملاً نظام دوقطبی از پای درآمد و دورۀ جدید یعنی نظام تک قطبی با محوریت ایالات متحده آغاز شد. پروژه «تغییر نظم منطقۀ غرب آسیا» عنصر ثابت در همۀ دوره ها بود، چراکه در نظام های مختلف بین المللی، محوریت با غرب مدرن بود و طرح ترویج سکولاریسم وناسیونالیسم به دیگر نقاط جهان از جمله غرب آسیا پیگیری میشد. حتی خاورمیانه نامی است که غرب مدرن پس از اندازه گیری فاصلۀ این منطقه با خودش، بر غرب آسیا گذاشت. اما آمریکا بدشانسی آورد و در مسیر تغییر نظم بین الملل و پیشبرد پروژه غرب مدرن، اختلالی پدید آمد. در 1979 میلادی، چند سال پیش از فروپاشی شوروی، انقلابی در منطقۀ غرب آسیا رخ داد؛ انقلابی که از جهت میزان تأثیر به جنگ ها شباهت داشت و نظم را تغییر میداد؛ انقلابی با ماهیت دینی و اسلامی در ایران که پیش از آن نظام سلطنتیِ هماهنگ با ایالات متحده داشت. انقلاب اسلامی باعث شد ایران، تبدیل به دشمنی جدی برای آمریکا شود؛ حتی جدی تر از شوروی که آن زمان هنوز برقرار بود. چراکه انقلاب ایران، ماهیتی دینی و مشترک با نظم منطقه پیش از ورود غربی ها داشت. همین ویژگی باعث میشد ایران بتواند منطقه را به نظم دینی بازگرداند و تبدیل به دیگریِ غرب مدرن شود.
آمریکا اما مسیرِ یک صد سالۀ غرب را در خاورمیانه ادامه میداد. طرح آمریکا در این منطقه پیش از فروپاشی شوروی، مقابله با گسترش کمونیسم بود و پس از ظهور انقلاب ایران و رشد هویتِ دینی، مقابله با گروه های مقاومت اسلامی. آمریکا برای این ایده، حادثۀ 11 سپتامبر 2001 را دستاویزی برای حمله به افغانستان قرار داد و وجود سلاح کشتار جمعی را بهانه ای برای ورود به عراق. اسرائیل هم در سال 2006 داشت به نیابت از آمریکا با لبنان و گروه مقاومت اسلامی آن یعنی «حزب الله» میجنگید.
🔹 طرح ایالات متحده «خاورمیانۀ بزرگ» نام داشت و مبتنی بر تجزیۀ کشورهای غرب آسیا و تبدیل آنها به کشورهای کوچکتر و هماهنگ تر بود. از جمله تجزیۀ عراق به سه منطقۀ فدرالی. در واقع آمریکا داشت کاری که بریتانیا یک قرن پیش با تجزیۀ عثمانی آغاز کرده بود را ادامه میداد و تکمیل میکرد.
🆔 @Sourehmagazine
• بخش سوم
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 گروه های مبارز که از ابتدا تاکنون در مقابل اسرائیل شکل گرفتند، ماهیت های گوناگونی داشتهاند؛ از گروههای ملیگرا که بر «فلسطین عربی» به جای «فلسطین یهودی» تأکید داشتند تا گروههای مبارز که رویکردی چپ و چریکی داشتند. اما هیچ کدام در مقابله با اسرائیل توفیقی به دست نیاوردند و پس از مدتی مبارزه به ناچار مجبور به پذیرش آن شدند. چراکه آنها اگرچه با «موجودی» به نام اسرائیل می جنگیدند اما در ساحت «وجودی» با آن موجود، تفاوت بنیادی نداشتند. چه ایده های ملی گرا و ناسیونالیستی و چه نگاههای چپ با ایده های سوسیالیستی، تاریخ تولدی همچون اسرائیل دارند و غرب مدرن، پدر وجودی همۀ آنها به شمار می آید. به همین خاطر این گروه ها همواره موجودیتی در عرض اسرائیل بودند، نه مقابل آن و در نهایت توسط آن هضم میشوند و به ورطۀ عادی سازی روابط کشیده میشوند؛ مانند «سازمان آزادی بخش فلسطین» اما در این میان هستههای مقاومتی شکل گرفت از جنس نظمِ پیشین منطقه؛ گروه هایی با ماهیت دینی و اسلامی که از اساس پایۀ وجودی متفاوتی با اسرائیل داشتند و همین ویژگی به آنان توانِ تاب آوری و هضم نشدن در برابر طرح غربی را میداد. کمااینکه اکنون در 2023 پس از گذشت یک سده از کاشت اولین بذر صهیونیسم، در جنگ میان ساکنان غزه و اسرائیلی ها، این گروه های اسلامی همچون حماس و جهاد اسلامی هستند که با انگیزه ای فراتر از «نژاد» و «سرزمین» در صف اول مقاومت حاضرند.
🔸 نظام دوقطبی ایجاد شده پس از جنگ دوم نیز به سرنوشت نظام های پیشین مبتلا شد. پایان هر جنگ، در حکم پایان نظم مستقر و آغاز دورۀ جدیدی بود. با پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق، عملاً نظام دوقطبی از پای درآمد و دورۀ جدید یعنی نظام تک قطبی با محوریت ایالات متحده آغاز شد. پروژه «تغییر نظم منطقۀ غرب آسیا» عنصر ثابت در همۀ دوره ها بود، چراکه در نظام های مختلف بین المللی، محوریت با غرب مدرن بود و طرح ترویج سکولاریسم وناسیونالیسم به دیگر نقاط جهان از جمله غرب آسیا پیگیری میشد. حتی خاورمیانه نامی است که غرب مدرن پس از اندازه گیری فاصلۀ این منطقه با خودش، بر غرب آسیا گذاشت. اما آمریکا بدشانسی آورد و در مسیر تغییر نظم بین الملل و پیشبرد پروژه غرب مدرن، اختلالی پدید آمد. در 1979 میلادی، چند سال پیش از فروپاشی شوروی، انقلابی در منطقۀ غرب آسیا رخ داد؛ انقلابی که از جهت میزان تأثیر به جنگ ها شباهت داشت و نظم را تغییر میداد؛ انقلابی با ماهیت دینی و اسلامی در ایران که پیش از آن نظام سلطنتیِ هماهنگ با ایالات متحده داشت. انقلاب اسلامی باعث شد ایران، تبدیل به دشمنی جدی برای آمریکا شود؛ حتی جدی تر از شوروی که آن زمان هنوز برقرار بود. چراکه انقلاب ایران، ماهیتی دینی و مشترک با نظم منطقه پیش از ورود غربی ها داشت. همین ویژگی باعث میشد ایران بتواند منطقه را به نظم دینی بازگرداند و تبدیل به دیگریِ غرب مدرن شود.
آمریکا اما مسیرِ یک صد سالۀ غرب را در خاورمیانه ادامه میداد. طرح آمریکا در این منطقه پیش از فروپاشی شوروی، مقابله با گسترش کمونیسم بود و پس از ظهور انقلاب ایران و رشد هویتِ دینی، مقابله با گروه های مقاومت اسلامی. آمریکا برای این ایده، حادثۀ 11 سپتامبر 2001 را دستاویزی برای حمله به افغانستان قرار داد و وجود سلاح کشتار جمعی را بهانه ای برای ورود به عراق. اسرائیل هم در سال 2006 داشت به نیابت از آمریکا با لبنان و گروه مقاومت اسلامی آن یعنی «حزب الله» میجنگید.
🔹 طرح ایالات متحده «خاورمیانۀ بزرگ» نام داشت و مبتنی بر تجزیۀ کشورهای غرب آسیا و تبدیل آنها به کشورهای کوچکتر و هماهنگ تر بود. از جمله تجزیۀ عراق به سه منطقۀ فدرالی. در واقع آمریکا داشت کاری که بریتانیا یک قرن پیش با تجزیۀ عثمانی آغاز کرده بود را ادامه میداد و تکمیل میکرد.
🆔 @Sourehmagazine
▫️ طوفانالاقصی، بازگشت غرب آسیا به نظم دینی
• بخش چهارم
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 «کاندولیزا رایس»، وزیر خارجۀ وقت ایالات متحده، جنگ 33 روزۀ لبنان و اسرائیل را به درستی بخشی از طرح آمریکا می دانست و می گفت: «آن چه شاهدش هستیم، دردهای زایمان یک خاورمیانۀ جدید است. ما باید مطمئن باشیم که به سوی این خاورمیانه قدم برمیداریم و نه برای بازگشت به خاورمیانۀ پیشین.» اما برعکس پیشبینی او، دردهای زایمان بیشتر از آنکه باعثِ تولد «خاورمیانۀ جدید» یا آمریکایی شود، گروه های مقاومت و نزدیک به ایران را تقویت کرد. چون جنگ 33 روزه با دست برتر «حزب الله» به پایان رسید و در ادامه در 2017، پروژۀ حذف «بشار اسد»، رئیس جمهور سوریه و متحد ایران، با شکست روبرو شد. آمریکا حتی توجیه حضور خود در افغانستان و عراق را هم از دست داد و در بازه های زمانی مختلف، مجبور به ترک این کشورها شد.
🔸 حالا منطقۀ غرب آسیا اگرچه ترکش های جنگ جهانی اول را در تن دارد اما توانسته در برابر «طرح خاورمیانۀ بزرگ» و تجزیۀ بیشتر، مقاومت کند. دولت ها و گروه های مقاومتی که اکنون در خاورمیانه شاهد آنها هستیم، اگرچه تفاوت های مذهبی و نژادی زیادی باهم دارند اما در یک نقطه مشترک هستند و آن دشمنی با اسرائیل با تکیه بر هویت اسلامی است. آنها اسرائیل را یک نمونۀ فشرده و اغراق شده از غرب مدرن میبینند که در تمامیت خواهی، میراثدار چند صد سالۀ استعمار غربی است. رهبر انقلاب اسلامی، کل این تاریخ را خلاصه میکند و به اختصار اسرائیل را «سگ نگهبان آمریکا در منطقه» می نامد. اسرائیل در اشاعۀ دموکراسی و توسعۀ غربی هم الگوی کشورهای منطقۀ غرب آسیا محسوب میشد. کشورهای منطقۀ غرب آسیا به نسبت عادی سازی رابطۀ خود با این غرب کوچک، توسط غرب بزرگ به رسمیت شناخته می شدند و در جامعۀ جهانی مورد پذیرش قرار می گرفتند. قراردادهایی همچون کمپ دیوید، پیمان ابراهیم و عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان در 2023 از این جنس به شمار می آمد.
اما این ها همگی، مربوط به پیش از تاریخ هفتم اکتبر 2023 بود؛ پیش از آنکه گروه های مقاومت اسلامیِ فلسطین در غزه با اسرائیل وارد جنگ شوند. «طوفان الاقصی»، این جنگ پردامنه که اکنون سه ماه است جریان دارد، تاریخ این منطقه را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرده و باعث شده نیم میلیون اسرائیلی، اسرائیل را ترک کنند و مهاجرت به این سرزمین، 70 درصد افت کند. در واقع «طوفان الاقصی» در حال به باد دادنِ زحمات صد سالۀ بریتانیا و آمریکا برای کوچاندن یهودی ها به ارض موعود است و نیرویی را به میدان جنگ آورده که فراتر از قومگرایی عربی و قوی تر از احساسات ناسیونالیستی کار میکند. به قول فرامکین «شالودۀ حیات سیاسی در خاورمیانه، دینی است»(صلحی که همۀ صلحها را بر باد داد؛ صفحۀ 11)
🆔 @Sourehmagazine
• بخش چهارم
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 «کاندولیزا رایس»، وزیر خارجۀ وقت ایالات متحده، جنگ 33 روزۀ لبنان و اسرائیل را به درستی بخشی از طرح آمریکا می دانست و می گفت: «آن چه شاهدش هستیم، دردهای زایمان یک خاورمیانۀ جدید است. ما باید مطمئن باشیم که به سوی این خاورمیانه قدم برمیداریم و نه برای بازگشت به خاورمیانۀ پیشین.» اما برعکس پیشبینی او، دردهای زایمان بیشتر از آنکه باعثِ تولد «خاورمیانۀ جدید» یا آمریکایی شود، گروه های مقاومت و نزدیک به ایران را تقویت کرد. چون جنگ 33 روزه با دست برتر «حزب الله» به پایان رسید و در ادامه در 2017، پروژۀ حذف «بشار اسد»، رئیس جمهور سوریه و متحد ایران، با شکست روبرو شد. آمریکا حتی توجیه حضور خود در افغانستان و عراق را هم از دست داد و در بازه های زمانی مختلف، مجبور به ترک این کشورها شد.
🔸 حالا منطقۀ غرب آسیا اگرچه ترکش های جنگ جهانی اول را در تن دارد اما توانسته در برابر «طرح خاورمیانۀ بزرگ» و تجزیۀ بیشتر، مقاومت کند. دولت ها و گروه های مقاومتی که اکنون در خاورمیانه شاهد آنها هستیم، اگرچه تفاوت های مذهبی و نژادی زیادی باهم دارند اما در یک نقطه مشترک هستند و آن دشمنی با اسرائیل با تکیه بر هویت اسلامی است. آنها اسرائیل را یک نمونۀ فشرده و اغراق شده از غرب مدرن میبینند که در تمامیت خواهی، میراثدار چند صد سالۀ استعمار غربی است. رهبر انقلاب اسلامی، کل این تاریخ را خلاصه میکند و به اختصار اسرائیل را «سگ نگهبان آمریکا در منطقه» می نامد. اسرائیل در اشاعۀ دموکراسی و توسعۀ غربی هم الگوی کشورهای منطقۀ غرب آسیا محسوب میشد. کشورهای منطقۀ غرب آسیا به نسبت عادی سازی رابطۀ خود با این غرب کوچک، توسط غرب بزرگ به رسمیت شناخته می شدند و در جامعۀ جهانی مورد پذیرش قرار می گرفتند. قراردادهایی همچون کمپ دیوید، پیمان ابراهیم و عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان در 2023 از این جنس به شمار می آمد.
اما این ها همگی، مربوط به پیش از تاریخ هفتم اکتبر 2023 بود؛ پیش از آنکه گروه های مقاومت اسلامیِ فلسطین در غزه با اسرائیل وارد جنگ شوند. «طوفان الاقصی»، این جنگ پردامنه که اکنون سه ماه است جریان دارد، تاریخ این منطقه را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرده و باعث شده نیم میلیون اسرائیلی، اسرائیل را ترک کنند و مهاجرت به این سرزمین، 70 درصد افت کند. در واقع «طوفان الاقصی» در حال به باد دادنِ زحمات صد سالۀ بریتانیا و آمریکا برای کوچاندن یهودی ها به ارض موعود است و نیرویی را به میدان جنگ آورده که فراتر از قومگرایی عربی و قوی تر از احساسات ناسیونالیستی کار میکند. به قول فرامکین «شالودۀ حیات سیاسی در خاورمیانه، دینی است»(صلحی که همۀ صلحها را بر باد داد؛ صفحۀ 11)
🆔 @Sourehmagazine
▫️ طوفانالاقصی، بازگشت غرب آسیا به نظم دینی
•بخش آخر
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 نبرد «نیروی مقاومت» با «نیروهای نیابتیِ آمریکا» حالا به ایستگاه پایانی یعنی قلب نظم مدرن در خاورمیانه (اسرائیل) رسیده است. از بین رفتن اسرائیل به معنای از بین رفتن نظم مدرن صدسالۀ این منطقه و بازگشت به نظم طبیعی و دینی غرب آسیاست. بر همین اساس، «طوفان الاقصی» از جنس جنگ جهانی اول است؛ از جنس جنگ هایی که تاریخ را ورق میزنند و نظمی دیگر را مستقر میکنند. بی راه نیست که اگر آن را به لحاظ بزرگی و تأثیرگذاری، جنگ جهانی سوم بنامیم. با این تفاوت که برعکس جنگ اول و دوم، این جنگ را غربِ مدرن برای توسعۀ سرزمینی راه نینداخته بلکه جریان مقاومت آن را برای بازگشت به خویشتن منطقه ای برپا کرده است. به همین خاطر شاهد مشارکت کل جبهۀ مقاومت در آن هستیم. «مقاومت» از فلسطین تا یمن و حزب الله لبنان، از سوریه تا ایران به «طوفان الاقصی» معتقد است و در آن مشارکت میکند چون آن را دروازۀ بازگشت تمام منطقه به خود واقعی میداند. این خود، چیزی در گذشته نیست، بلکه شالودۀ سیاسی منطقه است و ارادهای برای ساختن این خود در آینده.
🔸 نیروی مقاومت فعلی فقط با اسرائیل نمی جنگد، بلکه با کل فرایندی می جنگد که از اوت 1914 آغاز شد و خاورمیانۀ فعلی را بنیان نهاد و سلول سرطانی اسرائیل را در آن کاشت. «طوفان الاقصی» با جانشینی بریتانیا به جای عثمانی می جنگد، با تجزیۀ غرب آسیا، با قرارداد سایکس-پیکو بین انگلیس و فرانسه، با لشکرکشی «آلنبی» به دروازه های فلسطین، با بیانیۀ بالفور، با طرح مهاجرت هزاران یهودی، با ایدۀ دو دولتی و جاساز کردن صهیونیست ها در کنار فلسطینی ها، با آوارگی در سال 1948، با قراردادهای عادی سازی روابط با اسرائیل از کمپ دیوید تا معاملۀ قرن و با طرح «خاورمیانۀ بزرگ».
🆔 @Sourehmagazine
•بخش آخر
(#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ سارا عاقلی
🔹 نبرد «نیروی مقاومت» با «نیروهای نیابتیِ آمریکا» حالا به ایستگاه پایانی یعنی قلب نظم مدرن در خاورمیانه (اسرائیل) رسیده است. از بین رفتن اسرائیل به معنای از بین رفتن نظم مدرن صدسالۀ این منطقه و بازگشت به نظم طبیعی و دینی غرب آسیاست. بر همین اساس، «طوفان الاقصی» از جنس جنگ جهانی اول است؛ از جنس جنگ هایی که تاریخ را ورق میزنند و نظمی دیگر را مستقر میکنند. بی راه نیست که اگر آن را به لحاظ بزرگی و تأثیرگذاری، جنگ جهانی سوم بنامیم. با این تفاوت که برعکس جنگ اول و دوم، این جنگ را غربِ مدرن برای توسعۀ سرزمینی راه نینداخته بلکه جریان مقاومت آن را برای بازگشت به خویشتن منطقه ای برپا کرده است. به همین خاطر شاهد مشارکت کل جبهۀ مقاومت در آن هستیم. «مقاومت» از فلسطین تا یمن و حزب الله لبنان، از سوریه تا ایران به «طوفان الاقصی» معتقد است و در آن مشارکت میکند چون آن را دروازۀ بازگشت تمام منطقه به خود واقعی میداند. این خود، چیزی در گذشته نیست، بلکه شالودۀ سیاسی منطقه است و ارادهای برای ساختن این خود در آینده.
🔸 نیروی مقاومت فعلی فقط با اسرائیل نمی جنگد، بلکه با کل فرایندی می جنگد که از اوت 1914 آغاز شد و خاورمیانۀ فعلی را بنیان نهاد و سلول سرطانی اسرائیل را در آن کاشت. «طوفان الاقصی» با جانشینی بریتانیا به جای عثمانی می جنگد، با تجزیۀ غرب آسیا، با قرارداد سایکس-پیکو بین انگلیس و فرانسه، با لشکرکشی «آلنبی» به دروازه های فلسطین، با بیانیۀ بالفور، با طرح مهاجرت هزاران یهودی، با ایدۀ دو دولتی و جاساز کردن صهیونیست ها در کنار فلسطینی ها، با آوارگی در سال 1948، با قراردادهای عادی سازی روابط با اسرائیل از کمپ دیوید تا معاملۀ قرن و با طرح «خاورمیانۀ بزرگ».
🆔 @Sourehmagazine
دربارهٔ کتاب «پاییز آمد» نوشتهٔ گلستان جعفریان
🔹 بانویی ایستاده در میدان
✍️ محمدصالح سلطانی
#بازنشر از پیششمارهٔ اول به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد»
🆔 @Sourehmagazine
🔹 بانویی ایستاده در میدان
✍️ محمدصالح سلطانی
#بازنشر از پیششمارهٔ اول به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد»
🆔 @Sourehmagazine
ماهنامۀ سوره
دربارهٔ کتاب «پاییز آمد» نوشتهٔ گلستان جعفریان 🔹 بانویی ایستاده در میدان ✍️ محمدصالح سلطانی #بازنشر از پیششمارهٔ اول به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد» 🆔 @Sourehmagazine
دربارۀ کتاب «پاییز آمد»
▫️ بانویی ایستاده در میدان
✍ محمدصالح سلطانی
#بازنشر از پیششمارهٔ اول به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد»
🔹 این یک روایت کلیشهشکن است؛ روایتی که شبیهش را کمتر دیده، شنیده یا خواندهایم. قصه، قصۀ یک زنِ مجاهد است که سبک زندگیاش، آرزوی همۀ آنهایی است که دوست دارند برای باورهایشان کاری کنند. راوی «پاییز آمد» از آن دخترهایی بوده که عادت به خانهنشینبودن نداشتند و در روزهای نخستِ پس از پیروزی انقلاب، هر کاری برای کمک به قوامگرفتن نهال نوپای انقلاب اسلامی نیاز بود، انجام میدادند؛ از تقویت مبانی فکری با مطالعه و مباحثه گرفته تا آموزش نظامی به دختران و کمک به ادارۀ کمیتۀ انقلاب اسلامی در آن روزهای آشفته.
🔸 قهرمان «پاییز آمد» از نسل بانوانی است که انقلاب اسلامی آنها را به صحنه آورد و هیچوقت از صحنه خارج نکرد؛ بانوانی که میدانداری، همسرداری و مادری را کنار هم بلد بودند و در هیچکدام کم نمیگذاشتند. این قصه یکی از بیشمار قصههای شگفتانگیز زنان ایرانی در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب است؛ قصۀ زنی کنشگر و فعال که در جهان پیرامونش «مؤثر» است و بر تابلوی انقلاب اسلامی، اثر چشمنوازی از خود به یادگار گذاشته است.
🔹 «پاییز آمد» قصۀ زندگی خانم «فخرالسادات موسوی» است. همسر سردار شهید «احمد یوسفی» که سرپرست تبلیغات لشکر 17 علیبنابیطالب و مسئول مهندسی سپاه زنجان بوده و در سیسالگی به شهادت میرسد. اما خانم موسوی پیش از همسریِ یک سردار شهید، از فعالترین بانوان زنجانی در سالهای ملتهب اواخر دهۀ پنجاه و اوایل دهۀ شصت بوده. در واقع این کتاب نه فقط خاطرات یک همسر شهید که خاطرات یک بانوی فعال است؛ زنی ایستاده در میدان انقلاب.
🔸 کتاب گذشته از تمام جنبههای قهرمانانۀ زندگی خانم موسوی، یک عاشقانه است. ماجرای ازدواج خانم موسوی با سردار شهید احمد یوسفی، از آن ماجراهایی است که سخت میشود باور کرد در زندگی یک پاسدار اتفاق افتاده باشد! شیوۀ آشنایی، مراسم عقد و تشکیل زندگی این زوج آنقدر از معیارهای قدیمی و ملاکهای گذشتگان دور است که انگار نه متعلق به دهۀ شصت که داستانی از امروزِ ماست. فخرالسادات بانو و همسرش احمدآقا، زندگیکردن را خوب بلد بودند و این را میشود از عاشقانههای حسرتبرانگیزِ این دو نفر فهمید. کتاب پُر از لحظههای شیرینی است که از یک عشق عمیق برخاسته و نویسندۀ «پاییز آمد» آنها را نجیبانه روایت کرده.
🔹 مدتهاست روایت زندگی همسران شهدا در دستور کار راویان ادبیات پایداری قرار گرفته و تعداد کتابهایی که با محوریت خاطرات این زنان منتشر میشود، در حال افزایش است. اما «پاییز آمد» میان همۀ این کتابهای خاطرات، برجسته است و این برجستگی علاوه بر سوژۀ خاص، حاصل روایت خوشفرم خانم «گلستان جعفریان» است. قلم متواضع نویسنده، با لحنی یکدست و پرداختی همگون، قصۀ زندگی خانم فخرالسادات موسوی را با متانت و البته در حجمی معقول (دویست صفحه) به رشتۀ تحریر درآورده. «پاییز آمد» نه از آن کتابهای کلیشهایِ روایت جنگ است و نه از آن کتابهای پُرحجمِ خاطراتِ دفاع مقدسی. ما با یک کتاب خاطرۀ ساده و صمیمی طرفیم؛ طرحی از یک زندگی باشکوه.
🆔 @Sourehmagazine
▫️ بانویی ایستاده در میدان
✍ محمدصالح سلطانی
#بازنشر از پیششمارهٔ اول به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد»
🔹 این یک روایت کلیشهشکن است؛ روایتی که شبیهش را کمتر دیده، شنیده یا خواندهایم. قصه، قصۀ یک زنِ مجاهد است که سبک زندگیاش، آرزوی همۀ آنهایی است که دوست دارند برای باورهایشان کاری کنند. راوی «پاییز آمد» از آن دخترهایی بوده که عادت به خانهنشینبودن نداشتند و در روزهای نخستِ پس از پیروزی انقلاب، هر کاری برای کمک به قوامگرفتن نهال نوپای انقلاب اسلامی نیاز بود، انجام میدادند؛ از تقویت مبانی فکری با مطالعه و مباحثه گرفته تا آموزش نظامی به دختران و کمک به ادارۀ کمیتۀ انقلاب اسلامی در آن روزهای آشفته.
🔸 قهرمان «پاییز آمد» از نسل بانوانی است که انقلاب اسلامی آنها را به صحنه آورد و هیچوقت از صحنه خارج نکرد؛ بانوانی که میدانداری، همسرداری و مادری را کنار هم بلد بودند و در هیچکدام کم نمیگذاشتند. این قصه یکی از بیشمار قصههای شگفتانگیز زنان ایرانی در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب است؛ قصۀ زنی کنشگر و فعال که در جهان پیرامونش «مؤثر» است و بر تابلوی انقلاب اسلامی، اثر چشمنوازی از خود به یادگار گذاشته است.
🔹 «پاییز آمد» قصۀ زندگی خانم «فخرالسادات موسوی» است. همسر سردار شهید «احمد یوسفی» که سرپرست تبلیغات لشکر 17 علیبنابیطالب و مسئول مهندسی سپاه زنجان بوده و در سیسالگی به شهادت میرسد. اما خانم موسوی پیش از همسریِ یک سردار شهید، از فعالترین بانوان زنجانی در سالهای ملتهب اواخر دهۀ پنجاه و اوایل دهۀ شصت بوده. در واقع این کتاب نه فقط خاطرات یک همسر شهید که خاطرات یک بانوی فعال است؛ زنی ایستاده در میدان انقلاب.
🔸 کتاب گذشته از تمام جنبههای قهرمانانۀ زندگی خانم موسوی، یک عاشقانه است. ماجرای ازدواج خانم موسوی با سردار شهید احمد یوسفی، از آن ماجراهایی است که سخت میشود باور کرد در زندگی یک پاسدار اتفاق افتاده باشد! شیوۀ آشنایی، مراسم عقد و تشکیل زندگی این زوج آنقدر از معیارهای قدیمی و ملاکهای گذشتگان دور است که انگار نه متعلق به دهۀ شصت که داستانی از امروزِ ماست. فخرالسادات بانو و همسرش احمدآقا، زندگیکردن را خوب بلد بودند و این را میشود از عاشقانههای حسرتبرانگیزِ این دو نفر فهمید. کتاب پُر از لحظههای شیرینی است که از یک عشق عمیق برخاسته و نویسندۀ «پاییز آمد» آنها را نجیبانه روایت کرده.
🔹 مدتهاست روایت زندگی همسران شهدا در دستور کار راویان ادبیات پایداری قرار گرفته و تعداد کتابهایی که با محوریت خاطرات این زنان منتشر میشود، در حال افزایش است. اما «پاییز آمد» میان همۀ این کتابهای خاطرات، برجسته است و این برجستگی علاوه بر سوژۀ خاص، حاصل روایت خوشفرم خانم «گلستان جعفریان» است. قلم متواضع نویسنده، با لحنی یکدست و پرداختی همگون، قصۀ زندگی خانم فخرالسادات موسوی را با متانت و البته در حجمی معقول (دویست صفحه) به رشتۀ تحریر درآورده. «پاییز آمد» نه از آن کتابهای کلیشهایِ روایت جنگ است و نه از آن کتابهای پُرحجمِ خاطراتِ دفاع مقدسی. ما با یک کتاب خاطرۀ ساده و صمیمی طرفیم؛ طرحی از یک زندگی باشکوه.
🆔 @Sourehmagazine
«بازنشر از شمارهٔ دهم به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد» نوشتهٔ گلستان جعفریان»
🔹 گفت و گو با گلستان جعفریان
🆔 @sourehmagazine
🔹 گفت و گو با گلستان جعفریان
🆔 @sourehmagazine
💠 «بازنشر از شمارهٔ دهم به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد» نوشتهٔ گلستان جعفریان»
• (بخش اول)
🔹 من در کتاب منیژه لشکری میخواهم ثابت کنم که منیژه است که اسیر است. در عین آزادی، منیژه است که اسارت میکشد، این منیژه است که شأنش از حسین اجل است، چون منیژه با یک جور فقر درونی روبهروست. منیژه حتی دیگر نمیتواند از زیبایی خودش لذت ببرد چون آن فقر درونی کاملاً به او مسلط شده. ما میگوییم: «دپرشن». جنس دپرشن در یک آدم صاحب عقیده، صاحب نگرشِ معاد، صاحب دین متفاوت است با جنس دپرشن منیژه لشکری. دپرشنی که در منیژه لشکری است با حسین لشکری فرق دارد. حسین نمیخواهد در طول 18 سال به خدای خودش بگوید چرا من اینجایم؟ چرا من اینطور شدم؟ انگار در مقابل یک پیر، یک مراد میگوید ببین من اینم، من قویام، من برای تو عشقبازی میکنم، من برای تو زندگی میکنم، اصلاً تویی که میخواهی هرآنچه که با من بکنی! یعنی یک نوع دیالوگی دارد برای خودش هر روز، هر ساعت، هر لحظه! یک جور خودشارژ است، یک باتری دارد که هر روز خودش را با آن شارژ میکند. حالا تا کی؟ این داستان تا کجا ادامه پیدا میکند؟ تا زمانی که او با خودش کنار آمده است.
🔸 میخواهم بگویم من از گرفتن خاطرات اسیر تفکر او را از لابهلای زجرها باز میکنم. در لابهلای زجرهای او من دست میگذارم روی طبیعتش. مرکز سؤالات من در ادبیات پایداری، بازداشتگاهی و زنان، غریزۀ یک آدم است! تقابل غریزه با تفکر، تقابل غریزه با معنا. یک آدم اگر 48 ساعت هیچی نخورد از نظر فیزیولوژیکی بدنش چه شکلی میشود؟ چقدر می تواند اعتراف نکند؟ چقدر میتواند شکنجه را دوام بیاورد؟ چقدر میتواند به امام فحش ندهد؟ یک آدم مثل مهدی طحانیان که در 13 سالگیاش هم ازش خاطره داریم به یک خبرنگار خانم فرانسوی میگوید تو روسری نداری و در دین من صحبت کردن با زن بیحجاب برای مرد مسلمان ممنوع است، تو باید روسری بگذاری! حالا در 8 سال اسارت به شکلهای مختلف برای او سناریو میچینند. یک بار یک دختر فرانسوی را در خلوت با او قرار میدهند، دختر به زبان فارسی میگوید مهدی من عاشق تو شدم، این غذا را با دست خودم پختم و برای تو آوردم، من شیفتۀ تو هستم.
🆔 @sourehmagazine
• (بخش اول)
🔹 من در کتاب منیژه لشکری میخواهم ثابت کنم که منیژه است که اسیر است. در عین آزادی، منیژه است که اسارت میکشد، این منیژه است که شأنش از حسین اجل است، چون منیژه با یک جور فقر درونی روبهروست. منیژه حتی دیگر نمیتواند از زیبایی خودش لذت ببرد چون آن فقر درونی کاملاً به او مسلط شده. ما میگوییم: «دپرشن». جنس دپرشن در یک آدم صاحب عقیده، صاحب نگرشِ معاد، صاحب دین متفاوت است با جنس دپرشن منیژه لشکری. دپرشنی که در منیژه لشکری است با حسین لشکری فرق دارد. حسین نمیخواهد در طول 18 سال به خدای خودش بگوید چرا من اینجایم؟ چرا من اینطور شدم؟ انگار در مقابل یک پیر، یک مراد میگوید ببین من اینم، من قویام، من برای تو عشقبازی میکنم، من برای تو زندگی میکنم، اصلاً تویی که میخواهی هرآنچه که با من بکنی! یعنی یک نوع دیالوگی دارد برای خودش هر روز، هر ساعت، هر لحظه! یک جور خودشارژ است، یک باتری دارد که هر روز خودش را با آن شارژ میکند. حالا تا کی؟ این داستان تا کجا ادامه پیدا میکند؟ تا زمانی که او با خودش کنار آمده است.
🔸 میخواهم بگویم من از گرفتن خاطرات اسیر تفکر او را از لابهلای زجرها باز میکنم. در لابهلای زجرهای او من دست میگذارم روی طبیعتش. مرکز سؤالات من در ادبیات پایداری، بازداشتگاهی و زنان، غریزۀ یک آدم است! تقابل غریزه با تفکر، تقابل غریزه با معنا. یک آدم اگر 48 ساعت هیچی نخورد از نظر فیزیولوژیکی بدنش چه شکلی میشود؟ چقدر می تواند اعتراف نکند؟ چقدر میتواند شکنجه را دوام بیاورد؟ چقدر میتواند به امام فحش ندهد؟ یک آدم مثل مهدی طحانیان که در 13 سالگیاش هم ازش خاطره داریم به یک خبرنگار خانم فرانسوی میگوید تو روسری نداری و در دین من صحبت کردن با زن بیحجاب برای مرد مسلمان ممنوع است، تو باید روسری بگذاری! حالا در 8 سال اسارت به شکلهای مختلف برای او سناریو میچینند. یک بار یک دختر فرانسوی را در خلوت با او قرار میدهند، دختر به زبان فارسی میگوید مهدی من عاشق تو شدم، این غذا را با دست خودم پختم و برای تو آوردم، من شیفتۀ تو هستم.
🆔 @sourehmagazine
💠 «بازنشر از شمارهٔ دهم به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد» نوشتهٔ گلستان جعفریان»
• (بخش دوم)
🔹 این دقیقاً آن نقاطی است که انسانیت و وجوه حقیقی مهدی آشکار میشود، اما همان چیزهایی است که مهدی نمیخواهد بگوید. مهدی میگوید من برای دین رفتم، همینقدر کلی. اما من نویسنده باید از این کلمات عبور کنم و نشان بدهم مهدی دقیقاً چطور مقاومت کرد و این انسان چه ابعادی در درون دارد که بیرونش اینطور مقاوم است. به او میگویم باید برای من بازکنی که چند بار در این محیط قرار گرفتی؟ چطور با خودت و غریزهات مقابله کردی؟ مبارزه کردی؟ من این آدمها را میگذارم در مقابل غریزۀشان، غریزه را بزرگ میکنم و آدمها را وادار میکنم که حتی اگر به آن فکر نکردند بروند و به آن فکر کنند و ببینند آن موقع چه حسی داشتند. آیا وضعیت باعث نمیشد به هم بریزند؟ یا شرایط برایشان فشارآور بشود؟ اگر اینطور بوده چطور به آن غلبه میکردند؟ اینها همه داستانهایی است که در اسارت، غریزۀ انسان در تقابل با تفکر انسان است.
🔸 تفکر تا چه حد میتواند به کمک غریزۀ انسان بیاید؟ اینها همه کلیدواژههای من است، چیزهایی است که به سختی بهشان رسیدم.
من میگویم در ادبیات پایداری ما تفکر ژرفی خوابیده است که حتی گلستان جعفریانی که این بنایش است به ده درصش هم هنوز نرسیده. یکی از آسیبها همین است که اصلاً به سمت روایت تفکر نرفتهاند. نرفتند که این تفکر را منتقل کنند. ما هنوز با همان رویکرد عاطفی، اشکآلود و با همان رویکرد سطحی با ادبیات پایداری روبهرو هستیم. آن تفکری که من میگویم در آثار فالاچی هم نمیتوانید پیدا کنید. در ادبیات پایداری ما بسیار عمیق است و ما سراغش نرفتیم. اتفاقاً تبدیلش کردیم به کلیشه، از بین بردیمش.
🔹 در «پاییز آمد» روایتی دارم که احمد در چشم فخرالسادات نگاه نمیکند ولی کش موی او را میگیرد و میگوید نمیخواهم موهایت را ببندی! ببینید چه پارادوکسی، چه حجمی از انباشت انرژی پنهان اینجا هست. من اگر میروم سراغ جزئیات زندگی میخواهم این تفکر را باز کنم! احمد یوسفی روز شهادتش می رود انگور میخرد، پنیر میخرد، سفره را پهن میکند! کش موهای همسرش را میگیرد و میگوید نمیخواهم موهایت را ببندی. مینشیند با او بهترین صبحانهای که همیشه دوست داشت را میخورد ولی به صورت همسرش نگاه نمیکند. همسرش پشت در میایستد و منتظر است، میگوید احمد یکبار دیگر برگرد و به من نگاه کن! این زندگی معناگراست، این آن دیالوگی است که باید طرح کرد. این آن تصویری است که نشان میدهد زندگی کجای جنگ بود.
🆔 @sourehmagazine
• (بخش دوم)
🔹 این دقیقاً آن نقاطی است که انسانیت و وجوه حقیقی مهدی آشکار میشود، اما همان چیزهایی است که مهدی نمیخواهد بگوید. مهدی میگوید من برای دین رفتم، همینقدر کلی. اما من نویسنده باید از این کلمات عبور کنم و نشان بدهم مهدی دقیقاً چطور مقاومت کرد و این انسان چه ابعادی در درون دارد که بیرونش اینطور مقاوم است. به او میگویم باید برای من بازکنی که چند بار در این محیط قرار گرفتی؟ چطور با خودت و غریزهات مقابله کردی؟ مبارزه کردی؟ من این آدمها را میگذارم در مقابل غریزۀشان، غریزه را بزرگ میکنم و آدمها را وادار میکنم که حتی اگر به آن فکر نکردند بروند و به آن فکر کنند و ببینند آن موقع چه حسی داشتند. آیا وضعیت باعث نمیشد به هم بریزند؟ یا شرایط برایشان فشارآور بشود؟ اگر اینطور بوده چطور به آن غلبه میکردند؟ اینها همه داستانهایی است که در اسارت، غریزۀ انسان در تقابل با تفکر انسان است.
🔸 تفکر تا چه حد میتواند به کمک غریزۀ انسان بیاید؟ اینها همه کلیدواژههای من است، چیزهایی است که به سختی بهشان رسیدم.
من میگویم در ادبیات پایداری ما تفکر ژرفی خوابیده است که حتی گلستان جعفریانی که این بنایش است به ده درصش هم هنوز نرسیده. یکی از آسیبها همین است که اصلاً به سمت روایت تفکر نرفتهاند. نرفتند که این تفکر را منتقل کنند. ما هنوز با همان رویکرد عاطفی، اشکآلود و با همان رویکرد سطحی با ادبیات پایداری روبهرو هستیم. آن تفکری که من میگویم در آثار فالاچی هم نمیتوانید پیدا کنید. در ادبیات پایداری ما بسیار عمیق است و ما سراغش نرفتیم. اتفاقاً تبدیلش کردیم به کلیشه، از بین بردیمش.
🔹 در «پاییز آمد» روایتی دارم که احمد در چشم فخرالسادات نگاه نمیکند ولی کش موی او را میگیرد و میگوید نمیخواهم موهایت را ببندی! ببینید چه پارادوکسی، چه حجمی از انباشت انرژی پنهان اینجا هست. من اگر میروم سراغ جزئیات زندگی میخواهم این تفکر را باز کنم! احمد یوسفی روز شهادتش می رود انگور میخرد، پنیر میخرد، سفره را پهن میکند! کش موهای همسرش را میگیرد و میگوید نمیخواهم موهایت را ببندی. مینشیند با او بهترین صبحانهای که همیشه دوست داشت را میخورد ولی به صورت همسرش نگاه نمیکند. همسرش پشت در میایستد و منتظر است، میگوید احمد یکبار دیگر برگرد و به من نگاه کن! این زندگی معناگراست، این آن دیالوگی است که باید طرح کرد. این آن تصویری است که نشان میدهد زندگی کجای جنگ بود.
🆔 @sourehmagazine
💠 «بازنشر از شمارهٔ دهم به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد» نوشتهٔ گلستان جعفریان»
• (بخش سوم)
🔹 مسئله، درد بزرگی است که درون این آدمهاست. احمد یوسفی میداند اگر فخرالسادات را نگاه کند و بچهها را از خواب بیدار کند بچهها اذیت میکنند، بیتاب میشوند. من به عنوان نویسنده دارم میبینم که این دو آدم مدام در تلاشند برای همدیگر. زن تلاش میکند ذرهای برای هدف احمد مانع به وجود نیاورد و برعکس او هم در تلاش است ذرهای زحمت برای فخری نسازد. خیلی همه چیز تنگانگ است. من در پی خلق دیالوگ زندگی و جنگم! اگر این دیالوگهای زندگی و جنگ در کارهای من اینقدر درهم تنیده است، چون واقعاً اینطوری است، مثل یک کلاف است.
🔸الان اگر به من بگویید «روزهای بیآینه» یا «پاییز آمد» را فقط از چشم ادبیات بهش نگاه نکن و تفکر پشتش را برایم باز کن من برای صفحه صفحهاش از نظر ایده و تفکر و فلسفه حرف میزنم. میگویم اینجا چرا این موضوع مطرح شده، چرا این داستان به این شکل آمده، چرا این دیالوگ اینجاست، چرا مثلاً وقتی «قامت» شهید شده و احمد میآید کنار بخاری نفتی و سر خودش را در کاپشنش پنهان میکند چرا به فخرالسادات نگاه نمیکند؟ چرا به نوازشهای زنانه او وقعی نمیگذارد؟ چرا نهایتاً احمد به فخرالسادات میگوید برایم بخوان؟ اینها دو تفکرند که با هم همپوشانی دارند.
🔹 یا مثلاً دربارۀ مهدی زینالدین؛ وقتی مخاطب شما میتواند تفکر او را بفهمد که شما در قالب ادبیات، در قالب سینما بتوانی آن را در بستر تعادل زندگی و جنگ منتقل کنی. زندگی و جنگ در این تفکر و در نشاندادن تعامل اینها با هم به تعادل میرسد. اینجا به هم میرسند. وقتی که من بگویم این زن صاحب تفکر است، این مرد صاحب تفکر است و حتی همسر زینالدین شکایت میکند و میگوید مهدی تو چرا بچه را نمیبوسی؟ چه تو این بچه را در آغوش بکشی و چه بهش محبت پدرانه بکنی یا نکنی من میدانم تو شهید میشوی! چرا این کار را میکنی؟ این دیالوگ اصلاً تکاندهنده است، مینشیند و اشک میریزد و به مهدی میگوید ما را از محبت خودت محروم نکن، فکر کردی من نمیدانستم که پارههای بدن تو را برای من میآورند که زن تو شدم؟ من اگر این دیالوگها را در کتابم میآورم میخواهم تفکر اینها را به خواننده منتقل کنم، نمیخواهم خوانندۀ من زار بزند ولی متأسفانه 80 درصد روایتنویسهای ما مینشینند رنجنامه مینویسند که مخاطب زار بزند. خیلی مخالفم با زار زدن. وقتی شما به نقطهای که زن زینالدین رسیده میرسی و میبینی با خنده میگوید کجا داری میروی؟ چه خبر است؟ هرچه بکنی من که میدانستم تو شهید میشوی، بیا زندگیات را بکن، بیا عاشقیات را بکن. بچهات را ببوس! باز اینجا تقابل و همراهی دو تفکر است؛ تفکر یک زن دیندار که در یک خانوادۀ روحانی رشد کرده و آمده با یک پاسدار ازدواج کرده. خودش میگوید آرم سپاه روی سینۀ بچهها برای ما تقدس داشت، ما رویش سجده میکردیم و یک مردی که صاحب تفکر دینی است. اصلاً شما این دوتا دیدگاه متفاوت را در کارها باز کردید؟
🆔 @sourehmagazine
• (بخش سوم)
🔹 مسئله، درد بزرگی است که درون این آدمهاست. احمد یوسفی میداند اگر فخرالسادات را نگاه کند و بچهها را از خواب بیدار کند بچهها اذیت میکنند، بیتاب میشوند. من به عنوان نویسنده دارم میبینم که این دو آدم مدام در تلاشند برای همدیگر. زن تلاش میکند ذرهای برای هدف احمد مانع به وجود نیاورد و برعکس او هم در تلاش است ذرهای زحمت برای فخری نسازد. خیلی همه چیز تنگانگ است. من در پی خلق دیالوگ زندگی و جنگم! اگر این دیالوگهای زندگی و جنگ در کارهای من اینقدر درهم تنیده است، چون واقعاً اینطوری است، مثل یک کلاف است.
🔸الان اگر به من بگویید «روزهای بیآینه» یا «پاییز آمد» را فقط از چشم ادبیات بهش نگاه نکن و تفکر پشتش را برایم باز کن من برای صفحه صفحهاش از نظر ایده و تفکر و فلسفه حرف میزنم. میگویم اینجا چرا این موضوع مطرح شده، چرا این داستان به این شکل آمده، چرا این دیالوگ اینجاست، چرا مثلاً وقتی «قامت» شهید شده و احمد میآید کنار بخاری نفتی و سر خودش را در کاپشنش پنهان میکند چرا به فخرالسادات نگاه نمیکند؟ چرا به نوازشهای زنانه او وقعی نمیگذارد؟ چرا نهایتاً احمد به فخرالسادات میگوید برایم بخوان؟ اینها دو تفکرند که با هم همپوشانی دارند.
🔹 یا مثلاً دربارۀ مهدی زینالدین؛ وقتی مخاطب شما میتواند تفکر او را بفهمد که شما در قالب ادبیات، در قالب سینما بتوانی آن را در بستر تعادل زندگی و جنگ منتقل کنی. زندگی و جنگ در این تفکر و در نشاندادن تعامل اینها با هم به تعادل میرسد. اینجا به هم میرسند. وقتی که من بگویم این زن صاحب تفکر است، این مرد صاحب تفکر است و حتی همسر زینالدین شکایت میکند و میگوید مهدی تو چرا بچه را نمیبوسی؟ چه تو این بچه را در آغوش بکشی و چه بهش محبت پدرانه بکنی یا نکنی من میدانم تو شهید میشوی! چرا این کار را میکنی؟ این دیالوگ اصلاً تکاندهنده است، مینشیند و اشک میریزد و به مهدی میگوید ما را از محبت خودت محروم نکن، فکر کردی من نمیدانستم که پارههای بدن تو را برای من میآورند که زن تو شدم؟ من اگر این دیالوگها را در کتابم میآورم میخواهم تفکر اینها را به خواننده منتقل کنم، نمیخواهم خوانندۀ من زار بزند ولی متأسفانه 80 درصد روایتنویسهای ما مینشینند رنجنامه مینویسند که مخاطب زار بزند. خیلی مخالفم با زار زدن. وقتی شما به نقطهای که زن زینالدین رسیده میرسی و میبینی با خنده میگوید کجا داری میروی؟ چه خبر است؟ هرچه بکنی من که میدانستم تو شهید میشوی، بیا زندگیات را بکن، بیا عاشقیات را بکن. بچهات را ببوس! باز اینجا تقابل و همراهی دو تفکر است؛ تفکر یک زن دیندار که در یک خانوادۀ روحانی رشد کرده و آمده با یک پاسدار ازدواج کرده. خودش میگوید آرم سپاه روی سینۀ بچهها برای ما تقدس داشت، ما رویش سجده میکردیم و یک مردی که صاحب تفکر دینی است. اصلاً شما این دوتا دیدگاه متفاوت را در کارها باز کردید؟
🆔 @sourehmagazine
💠 «بازنشر از شمارهٔ دهم به مناسبت انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «پاییز آمد» نوشتهٔ گلستان جعفریان»
• (بخش آخر )
🔹 توی این شمارۀ سوره خواندم که اساتید جامعهشناسی میگویند الان برای اتفاقی مثل جنگ غزه ،جامعهشناسی می تواند چهکار کند؟ برای بچهای که میگوید یک چشمم کور شده، کمرم آسیب دیده، پدرم شهید شده، سیزده سالش است و بارها و بارها میگوید چرا من باید اینقدر درد بکشم؟ چرا باید این بلاها سرم بیاید؟ جامعهشناسی، ادبیات پایداری برای این مردم چه پاسخی دارد؟ اینجا من میگویم اگر شما در ادبیات پایداری فقط به حادثه بپردازی با جزئیات بیشمار نمیتوانی برای تاریخ و آیندگان پاسخ داشته باشی. شاید این مدل دو ماه، سه ماه، یکسال به شما جواب بدهد اما در آینده این بچهای که الان پدرش را از دست داده، کمرش آسیب دیده، چشمش را از دست داده و تبدیل میشود به یک جوان، یه یک نوجوان و تا هفتادسالگی عمر میکند، چه تصمیمی میگیرد؟ آیا میتوانید تفکرش را جوری بار بیاورید که برخلاف همان چیزی که هست بار نیاید؟ برخلاف تفکر پدرش بار نیاید؟ نرود پناهنده بشود مثلاً به کشور انگلستان؟ باز هم دوباره به حماس رأی بدهد؟ اینجاست که جامعهشناسی برای این موضوع تئوری ندارد! جامعهشناسی از همان نظم جهانی حرف میزند، از قوانین بینالملل حرف میزند. بله همهاش درست! ولی چه التزامی وجود دارد برای عمل به آن؟ در این جنگ چقدر به قوانین بینالملل عمل میشود؟ اینجاست که اگر برای روایت به سراغ حادثهنگاری بیشمار بروید نمیتوانید پاسخ درستی به خواننده و تاریخ بدهید.
🔸 من خیلی به این جملۀ قرآن اعتقاد دارم که "لقد خلقنا الانسان فی کبد..." ما انسان را در رنج آفریدیم. من دلم میخواهد یاد بدهم به آدمها که شما چه بروید همسرانتان را در بهترین جاهای دنیا بگذارید و با بهترین امکانات زندگی کنید، چه در همان دامنۀ آتشفشان باشید، شما باید مبارزه را بلد باشید. زندگی برای شما داستان رنج دارد، برای اینکه شما قرار است رشد کنید. رشدکردن دردناک است! یک مادر اگر به جواهری مثل نوزاد خودش دست پیدا میکند، نوزاد را میگذارند روی قلب او و او همۀ دردهای زایمان را فراموش میکند. در ازای آن نوزاد رنجهای بیشماری میکشید! یعنی شما در ازای هرچه در زندگی به دست میآورید رنجهای بیشماری بناست که بکشید.
🔹 پس شما باید مقاومت را بلد باشید، باید تفکر مقاومت را یاد بگیرید، حتی انسانی که در امنترین شرایط زندگی میکند اگر مبارزه را بلد نباشد مطمئناً دچار افسردگیهای شدید خواهد شد، مثل منیژه. خیلی از همسران شهدا به من گفتند «منیژه قهرمان نیست. پدرش و مادرش و همۀ بستگانش بودند، بهترین امکانات مالی را داشت ولی اینقدر نازکنارنجی است و افسرده میشود. ما اینهمه همسران شهدا داریم که در فقر مطلق زندگی میکنند. باز هم به روزگار منیژه نمیافتند!» بله! اتفاقاً روایت منیژه از این جهت ارزشمند است که شما باید تابآوری را یاد بگیرید. منیژه در آن شرایط کاملاً متعادلِ خانوادگی، بناست که رشد بکند، مقاومت را یاد بگیرد. برای همین با حسین لشکری ازدواج میکند.
من میتوانم بگویم آن چیزی که به قول جامعهشناسها در گفتمان جامعهشناسی در علوم انسانی جا نمیگیرد در ادبیات پایداری جا میگیرد. ادبیات پایداری میتواند به شما تابآوری را در شرایط سخت یاد بدهد. میتواند بگوید به هر دلیلی در خانه زندانی شدید، چطور میتوانید آن شرایط را تاب بیاورید. ادبیات پایداری ملموس است، با زندگی مردم همراه است و ما نتوانستیم این موضوع را جا بیندازیم.
🔹 تعادل زندگی و جنگ در آثارم به نوع نگاه خود من به زندگی برمیگردد که شما به درستی اشاره کردید زنانی که روایتنویسی میکنند باید از یک صافی عبور داده میشدند که تو خودت تفکر دینی و میهنیات چیست؟ نگاهت به این آدمها چیست؟ هرکدام از اینها صاحب یک نوع نگرش، نگاه و گفتمان خاص است. آن چیزی که در خود من اصل است و این دو را به هم پیوند میدهد این سؤال است که یک انسان مذهبی در زندگیاش، چه در شرایط آرامش و چه در شرایط جنگ چطور مقاومت میکند. میگویم مذهبی چون خودم فرد مذهبی هستم. حتی من اینجا یک نگرش عرفانی هم دوست دارم. در روایتهایی که دو نفر صاحب تفکر دینیاند ما یک رگههایی از این عرفان میبینیم. یا در ادبیات بازداشتگاهی که فرد در مبارزه با غریزه و طبیعت است و هرآنچه فکر میکند حقش است را ندارد، این رگۀ عرفانی و گفتوگوی با پروردگار خیلی دیده میشود و برای من خیلی مهم است.
🆔 @sourehmagazine
• (بخش آخر )
🔹 توی این شمارۀ سوره خواندم که اساتید جامعهشناسی میگویند الان برای اتفاقی مثل جنگ غزه ،جامعهشناسی می تواند چهکار کند؟ برای بچهای که میگوید یک چشمم کور شده، کمرم آسیب دیده، پدرم شهید شده، سیزده سالش است و بارها و بارها میگوید چرا من باید اینقدر درد بکشم؟ چرا باید این بلاها سرم بیاید؟ جامعهشناسی، ادبیات پایداری برای این مردم چه پاسخی دارد؟ اینجا من میگویم اگر شما در ادبیات پایداری فقط به حادثه بپردازی با جزئیات بیشمار نمیتوانی برای تاریخ و آیندگان پاسخ داشته باشی. شاید این مدل دو ماه، سه ماه، یکسال به شما جواب بدهد اما در آینده این بچهای که الان پدرش را از دست داده، کمرش آسیب دیده، چشمش را از دست داده و تبدیل میشود به یک جوان، یه یک نوجوان و تا هفتادسالگی عمر میکند، چه تصمیمی میگیرد؟ آیا میتوانید تفکرش را جوری بار بیاورید که برخلاف همان چیزی که هست بار نیاید؟ برخلاف تفکر پدرش بار نیاید؟ نرود پناهنده بشود مثلاً به کشور انگلستان؟ باز هم دوباره به حماس رأی بدهد؟ اینجاست که جامعهشناسی برای این موضوع تئوری ندارد! جامعهشناسی از همان نظم جهانی حرف میزند، از قوانین بینالملل حرف میزند. بله همهاش درست! ولی چه التزامی وجود دارد برای عمل به آن؟ در این جنگ چقدر به قوانین بینالملل عمل میشود؟ اینجاست که اگر برای روایت به سراغ حادثهنگاری بیشمار بروید نمیتوانید پاسخ درستی به خواننده و تاریخ بدهید.
🔸 من خیلی به این جملۀ قرآن اعتقاد دارم که "لقد خلقنا الانسان فی کبد..." ما انسان را در رنج آفریدیم. من دلم میخواهد یاد بدهم به آدمها که شما چه بروید همسرانتان را در بهترین جاهای دنیا بگذارید و با بهترین امکانات زندگی کنید، چه در همان دامنۀ آتشفشان باشید، شما باید مبارزه را بلد باشید. زندگی برای شما داستان رنج دارد، برای اینکه شما قرار است رشد کنید. رشدکردن دردناک است! یک مادر اگر به جواهری مثل نوزاد خودش دست پیدا میکند، نوزاد را میگذارند روی قلب او و او همۀ دردهای زایمان را فراموش میکند. در ازای آن نوزاد رنجهای بیشماری میکشید! یعنی شما در ازای هرچه در زندگی به دست میآورید رنجهای بیشماری بناست که بکشید.
🔹 پس شما باید مقاومت را بلد باشید، باید تفکر مقاومت را یاد بگیرید، حتی انسانی که در امنترین شرایط زندگی میکند اگر مبارزه را بلد نباشد مطمئناً دچار افسردگیهای شدید خواهد شد، مثل منیژه. خیلی از همسران شهدا به من گفتند «منیژه قهرمان نیست. پدرش و مادرش و همۀ بستگانش بودند، بهترین امکانات مالی را داشت ولی اینقدر نازکنارنجی است و افسرده میشود. ما اینهمه همسران شهدا داریم که در فقر مطلق زندگی میکنند. باز هم به روزگار منیژه نمیافتند!» بله! اتفاقاً روایت منیژه از این جهت ارزشمند است که شما باید تابآوری را یاد بگیرید. منیژه در آن شرایط کاملاً متعادلِ خانوادگی، بناست که رشد بکند، مقاومت را یاد بگیرد. برای همین با حسین لشکری ازدواج میکند.
من میتوانم بگویم آن چیزی که به قول جامعهشناسها در گفتمان جامعهشناسی در علوم انسانی جا نمیگیرد در ادبیات پایداری جا میگیرد. ادبیات پایداری میتواند به شما تابآوری را در شرایط سخت یاد بدهد. میتواند بگوید به هر دلیلی در خانه زندانی شدید، چطور میتوانید آن شرایط را تاب بیاورید. ادبیات پایداری ملموس است، با زندگی مردم همراه است و ما نتوانستیم این موضوع را جا بیندازیم.
🔹 تعادل زندگی و جنگ در آثارم به نوع نگاه خود من به زندگی برمیگردد که شما به درستی اشاره کردید زنانی که روایتنویسی میکنند باید از یک صافی عبور داده میشدند که تو خودت تفکر دینی و میهنیات چیست؟ نگاهت به این آدمها چیست؟ هرکدام از اینها صاحب یک نوع نگرش، نگاه و گفتمان خاص است. آن چیزی که در خود من اصل است و این دو را به هم پیوند میدهد این سؤال است که یک انسان مذهبی در زندگیاش، چه در شرایط آرامش و چه در شرایط جنگ چطور مقاومت میکند. میگویم مذهبی چون خودم فرد مذهبی هستم. حتی من اینجا یک نگرش عرفانی هم دوست دارم. در روایتهایی که دو نفر صاحب تفکر دینیاند ما یک رگههایی از این عرفان میبینیم. یا در ادبیات بازداشتگاهی که فرد در مبارزه با غریزه و طبیعت است و هرآنچه فکر میکند حقش است را ندارد، این رگۀ عرفانی و گفتوگوی با پروردگار خیلی دیده میشود و برای من خیلی مهم است.
🆔 @sourehmagazine
💠 بشارت یحیی؛ سقوط عادیسازی
🔰 پیشفروش شمارهٔ پانزدهموشانزدهم ماهنامه سوره آغاز شد.
🆔 @Sourehmagazine
🔰 پیشفروش شمارهٔ پانزدهموشانزدهم ماهنامه سوره آغاز شد.
🆔 @Sourehmagazine
ماهنامۀ سوره
💠 بشارت یحیی؛ سقوط عادیسازی 🔰 پیشفروش شمارهٔ پانزدهموشانزدهم ماهنامه سوره آغاز شد. 🆔 @Sourehmagazine
💠 بشارت یحیی؛ سقوط عادیسازی
🔰 پیشفروش شمارهٔ پانزدهموشانزدهم ماهنامهٔ سوره آغاز شد.
🔻 در این شماره میخوانید:
🔸 تبلیغات جنگ
🔹 رسانه چگونه باید آرایش جنگی بگیرد؟
✍ سید علی سیدان
💠 بشارت یحیی؛ سقوط عادیسازی
🔸 طراح طوفان
🔹 نگاهی به زندگی یحیی سنوار
✍️ محسن فائضی
🔸 زیستجهان «مجاهد مسلمان فلسطینی»
🔹 مقدمهای بر رمان «خار و میخک» نوشتهٔ یحیی سنوار
✍ هانیه کمری
🔸 سکنا گزیدن در هنر و جهاد
🔹 مؤخرهای بر رمان «خار و میخک»
✍ علیرضا سمیعی
🔸 زندگی بیستوچهار عیار
🔹 روایتی از پویش جمعآوری طلا برای کمک به جبههٔ مقاومت
✍ سحر دانشور
🔸 طوفان عقلانیت توحیدی
🔹 فهمی از منطق پشتیبان عملیات طوفان الاقصی
✍ زهرا اسداللهی
💠 گفتار اسوهها
🔸 نبرد جنود الرحمان و جنود الشیطان؛ جنگ هر روز ما
🔹 متن جلسهای از سلسله دروس شهید سید حسن نصرالله با عنوان «السیر و السلوک فی خط الامام الخمینی»
🔸 بعثت انسان مقاومت
🔹 متن سخنرانی دبیرکل وقت حزبالله لبنان، «سید عباس موسوی»، در گردهمایی انتفاضهٔ فلسطین در لبنان
💠 همچنین در دیگر بخشهای مجله خواهید خواند؛
🔸 باید آرایش جنگی بگیریم
🔹 گفتوگو با سید علی میرفتاح دربارهٔ واکنش هنرمندان به جنگ
🔸 پرسش از وفاق
🔹 میزگردی با حضور علیرضا شجاعی زند و عباس عبدی دربارهٔ گفتار «وفاق»
🔸 مقاومت؛ فرمِ زندگی
🔹 دربارهٔ ابوالحسن خواجویی، پیرمرد کرمانی و کتاب زندگینامهاش، «مقاومت»
✍️ فردین آریش
🔸 فلسطین؛ روزِ داوری
🔹 گزارشی از مجلات فکریفرهنگی با نگاهی به واکنش مجلات نسبت به جنگ جبههٔ مقاومت و رژیم صهیونی
✍️ محمدجواد نجفی
🔸 سیاستزدایی از مدرسه
🔹 جریانشناسی عوامل تأثیرگذار در تنظیم کتبِ درسی
✍️ محسن خاکی
🔸 طرحی برای زندگی؟!
🔹 چرا کتب دینی مدرسه نمیتوانند تجربه و درکِ دینی را به دانشآموزان ارائه کنند؟
✍ فاطمه رومنا
🔸 تربیت سیاسی یعنی احساس توانایی و مسئولیت
🔹 انسان انقلاب اسلامی در نقطهٔ شکل دادن به مناسبات ایستاده است
✍️ محمدهادی محمودی
🔸 وفاقِ گرگها
🔹 چرا سیاستمداران جهان سلطه بر تقویت گنبد آهنین اسرائیل متفق هستند؟
✍ نائومی کلاین؛ ترجمهٔ حسین ولدخانی
▫️ برای پیشخرید شمارهٔ پانزدهموشانزدهم ماهنامهٔ سوره میتوانید به صفحات ماهنامهٔ سوره در اینستاگرام و پیامرسانهای بله، ایتا، تلگرام و روبیکا پیام دهید.
🆔 @Sourehmagazine
💠 بشارت یحیی؛ سقوط عادیسازی
🔰 پیشفروش شمارهٔ پانزدهموشانزدهم ماهنامهٔ سوره آغاز شد.
🔻 در این شماره میخوانید:
🔸 تبلیغات جنگ
🔹 رسانه چگونه باید آرایش جنگی بگیرد؟
✍ سید علی سیدان
💠 بشارت یحیی؛ سقوط عادیسازی
🔸 طراح طوفان
🔹 نگاهی به زندگی یحیی سنوار
✍️ محسن فائضی
🔸 زیستجهان «مجاهد مسلمان فلسطینی»
🔹 مقدمهای بر رمان «خار و میخک» نوشتهٔ یحیی سنوار
✍ هانیه کمری
🔸 سکنا گزیدن در هنر و جهاد
🔹 مؤخرهای بر رمان «خار و میخک»
✍ علیرضا سمیعی
🔸 زندگی بیستوچهار عیار
🔹 روایتی از پویش جمعآوری طلا برای کمک به جبههٔ مقاومت
✍ سحر دانشور
🔸 طوفان عقلانیت توحیدی
🔹 فهمی از منطق پشتیبان عملیات طوفان الاقصی
✍ زهرا اسداللهی
💠 گفتار اسوهها
🔸 نبرد جنود الرحمان و جنود الشیطان؛ جنگ هر روز ما
🔹 متن جلسهای از سلسله دروس شهید سید حسن نصرالله با عنوان «السیر و السلوک فی خط الامام الخمینی»
🔸 بعثت انسان مقاومت
🔹 متن سخنرانی دبیرکل وقت حزبالله لبنان، «سید عباس موسوی»، در گردهمایی انتفاضهٔ فلسطین در لبنان
💠 همچنین در دیگر بخشهای مجله خواهید خواند؛
🔸 باید آرایش جنگی بگیریم
🔹 گفتوگو با سید علی میرفتاح دربارهٔ واکنش هنرمندان به جنگ
🔸 پرسش از وفاق
🔹 میزگردی با حضور علیرضا شجاعی زند و عباس عبدی دربارهٔ گفتار «وفاق»
🔸 مقاومت؛ فرمِ زندگی
🔹 دربارهٔ ابوالحسن خواجویی، پیرمرد کرمانی و کتاب زندگینامهاش، «مقاومت»
✍️ فردین آریش
🔸 فلسطین؛ روزِ داوری
🔹 گزارشی از مجلات فکریفرهنگی با نگاهی به واکنش مجلات نسبت به جنگ جبههٔ مقاومت و رژیم صهیونی
✍️ محمدجواد نجفی
🔸 سیاستزدایی از مدرسه
🔹 جریانشناسی عوامل تأثیرگذار در تنظیم کتبِ درسی
✍️ محسن خاکی
🔸 طرحی برای زندگی؟!
🔹 چرا کتب دینی مدرسه نمیتوانند تجربه و درکِ دینی را به دانشآموزان ارائه کنند؟
✍ فاطمه رومنا
🔸 تربیت سیاسی یعنی احساس توانایی و مسئولیت
🔹 انسان انقلاب اسلامی در نقطهٔ شکل دادن به مناسبات ایستاده است
✍️ محمدهادی محمودی
🔸 وفاقِ گرگها
🔹 چرا سیاستمداران جهان سلطه بر تقویت گنبد آهنین اسرائیل متفق هستند؟
✍ نائومی کلاین؛ ترجمهٔ حسین ولدخانی
▫️ برای پیشخرید شمارهٔ پانزدهموشانزدهم ماهنامهٔ سوره میتوانید به صفحات ماهنامهٔ سوره در اینستاگرام و پیامرسانهای بله، ایتا، تلگرام و روبیکا پیام دهید.
🆔 @Sourehmagazine
💠 دومین قسمت از ویژه برنامه #سوره_فتح
🔸به میزبانی دکتر وحید یامین پور
با حضور
سیدعلی میرفتاح
صابر شیخ رضایی
🔹امشب؛ ساعت ۲۳، شبکه۲
@Sourehmagazine
🔸به میزبانی دکتر وحید یامین پور
با حضور
سیدعلی میرفتاح
صابر شیخ رضایی
🔹امشب؛ ساعت ۲۳، شبکه۲
@Sourehmagazine
Forwarded from برنامه تلویزیونی سوره فتح
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻با دو رویکرد مواجهیم. رویکرد آگاهیبخشی و تخدیری.
متاسفانه دولتهایی از ترس جنگ، کسب آرا میکردند.
.
◽️برشی از قسمت دوم برنامه سوره فتح
◽️ صابر شیخرضایی
#جنگ
#سوره_فتح
.
♦️@sourehfath
متاسفانه دولتهایی از ترس جنگ، کسب آرا میکردند.
.
◽️برشی از قسمت دوم برنامه سوره فتح
◽️ صابر شیخرضایی
#جنگ
#سوره_فتح
.
♦️@sourehfath
Forwarded from برنامه تلویزیونی سوره فتح
🔻 ویژه برنامه تلویزیونی سوره فتح
▫️این برنامه: جنگ دیدن
▫️گفتگو با عکاسان جنگ
🗓 دوشنبه ۱۴ آبان
⏰️ ساعت ۲۳
📺 شبکه دو سیما
🔹 مهمانان:
▫️سعید فرجی
▫️سید عباس میرهاشمی
♦️@sourehfath
▫️این برنامه: جنگ دیدن
▫️گفتگو با عکاسان جنگ
🗓 دوشنبه ۱۴ آبان
⏰️ ساعت ۲۳
📺 شبکه دو سیما
🔹 مهمانان:
▫️سعید فرجی
▫️سید عباس میرهاشمی
♦️@sourehfath