روحنورد
در سال 2002، در حادثهی مزرعهی تارناک (Tarnak Farm incident)، یک خلبان آمریکایی، با انداختن یک بمب 500 پوندی در قندهار افغانستان، به اشتباه چهار سرباز کانادایی رو کشت و هشت سرباز کاندایی دیگه رو مجروح کرد. طی تحقیقات مشخص شد که این خلبان به همراه یک خلبان…
قرص جهاد (Jihad Pill)
گروههای درگیر در سوریه، از جمله داعش هم از مادهای ترکیبی از آمفتامین و تئوفیلین استفاده میکردن که با اسمهای مختلف مثل «فنیتیلین»، «کاپتاگن» و «قرص جهاد» ازش یاد میشه.
یکی از اعضای گروههای درگیر در سوریه که وابسته به شاخهی نظامی اخوان المسلمین بوده، میگه که جهادیستها دوز بالای این ماده رو قبل از ماموریتهاشون مصرف میکردن تا آماده باشن. اون دربارهی تاثیر این ماده میگه: «وقتی این ماده رو مصرف میکردن، عقل اونها خاموش میشد. ضربان قلبشون بالا میرفت و تمام ارتباطشون با احساسات و افکار خودشون رو از دست میدادن.» برخی افراد میگن که مصرفکنندهها به شکلی «زامبیمانند» از خودشون و عواطفشون جدا میشدن. (لینک)
@Spiritnaut
گروههای درگیر در سوریه، از جمله داعش هم از مادهای ترکیبی از آمفتامین و تئوفیلین استفاده میکردن که با اسمهای مختلف مثل «فنیتیلین»، «کاپتاگن» و «قرص جهاد» ازش یاد میشه.
یکی از اعضای گروههای درگیر در سوریه که وابسته به شاخهی نظامی اخوان المسلمین بوده، میگه که جهادیستها دوز بالای این ماده رو قبل از ماموریتهاشون مصرف میکردن تا آماده باشن. اون دربارهی تاثیر این ماده میگه: «وقتی این ماده رو مصرف میکردن، عقل اونها خاموش میشد. ضربان قلبشون بالا میرفت و تمام ارتباطشون با احساسات و افکار خودشون رو از دست میدادن.» برخی افراد میگن که مصرفکنندهها به شکلی «زامبیمانند» از خودشون و عواطفشون جدا میشدن. (لینک)
@Spiritnaut
یکی از دوستان پیام دادن که میخوای کل کانال رو به آمفتامین و جنگها اختصاص بدی؟😂
نه واقعا. هر مطلبی که جایی ببینم و جالب باشه با شما هم اینجا به اشتراک میذارم. امیدوارم برای شما هم جالب باشه و حوصلتون سر نره.
@Spiritnaut
نه واقعا. هر مطلبی که جایی ببینم و جالب باشه با شما هم اینجا به اشتراک میذارم. امیدوارم برای شما هم جالب باشه و حوصلتون سر نره.
@Spiritnaut
💬 یکی از دوستان خوبمون پیام دادن و به مناسب روز جهانی زبان مادری مطالب قابل تاملی رو گفتن.
من این بخش از صحبتشون رو اینجا فرستادم که جالب به نظر میرسید.
با دیدن این پیام این فکر به ذهنم رسید که چه خوب میشد اگر بیشتر در مورد فرهنگها و زبانهایی که دقیقا نزدیک و همراه ما زندگی میکنن بیشتر میدونستیم یا مثلا در مدارس هم حداقل مطالب مختصری رو در این باره بهمون یاد میدادن.
من خودم شخصا هیچی در این باره نمیدونم. از دوستمون خواهش کردم که یک شعر یا یک قطعهی ادبی کردی به انتخاب خودشون با ترجمهی فارسی برام بفرستن که با شما هم به اشتراک بذارم.
@Spiritnaut
من این بخش از صحبتشون رو اینجا فرستادم که جالب به نظر میرسید.
با دیدن این پیام این فکر به ذهنم رسید که چه خوب میشد اگر بیشتر در مورد فرهنگها و زبانهایی که دقیقا نزدیک و همراه ما زندگی میکنن بیشتر میدونستیم یا مثلا در مدارس هم حداقل مطالب مختصری رو در این باره بهمون یاد میدادن.
من خودم شخصا هیچی در این باره نمیدونم. از دوستمون خواهش کردم که یک شعر یا یک قطعهی ادبی کردی به انتخاب خودشون با ترجمهی فارسی برام بفرستن که با شما هم به اشتراک بذارم.
@Spiritnaut
دانلود رایگان کتاب کودک «نخ نامرئی عشق»:
https://www.tgoop.com/Near_Death/832
خیلی کتاب دوستداشتنیای هست. اگر شما هم دوستش داشتید و به نظرتون خوب بود برای کوچولوها بخونیدش
@Spiritnaut
https://www.tgoop.com/Near_Death/832
خیلی کتاب دوستداشتنیای هست. اگر شما هم دوستش داشتید و به نظرتون خوب بود برای کوچولوها بخونیدش
@Spiritnaut
Telegram
علم و معنویت - شواهد علمی زندگی پس از مرگ
📖 کتاب کودک «نخ نامرئی عشق»
🖋 پاتریس کارست - جِف استیونسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
➖➖➖➖
🆔 @near_death
🖋 پاتریس کارست - جِف استیونسون
✍️ ترجمه: احمد بهزادی
➖➖➖➖
🆔 @near_death
وقتی شک کردن غیرعقلانی و حتی غیراخلاقیه.
وقتی تمام شواهد نشون میدن که الان روزه و خورشید توی آسمون داره برات دست تکون میده، عاقلانه نیست که به روز بودن الان شک داشته باشی و با خودت بگی نکنه الان شب باشه؟ وقتی شواهد مطلبی رو نشون میدن و مدرکی در مخالفت با اون مطلب وجود نداره، شک کردن عقلانی نیست.
بعضی وقتها شک کردن حتی اخلاقی هم نیست. وقتی یک غریبه بدون هیچ دلیل و مدرک قابل قبولی، دربارهی دوست صمیمیت ادعای بدی رو مطرح میکنه، نه تنها عاقلانه نیست، بلکه اخلاقی هم نیست که نسبت به دوستت شک کنی؛ یا به عبارت بهتر، اخلاقی نیست که به شکت اهمیت بدی.
شک کردن خیلی جاها خوبه، مخصوصا اگر باعث بشه به دنبال کشف حقیقت بری و عقاید اشتباهت رو اصلاح کنی. این نوع شک کردن سازنده و کمک کننده است.
اما شک کردن همه جا خوب نیست.
@Spiritnaut
وقتی تمام شواهد نشون میدن که الان روزه و خورشید توی آسمون داره برات دست تکون میده، عاقلانه نیست که به روز بودن الان شک داشته باشی و با خودت بگی نکنه الان شب باشه؟ وقتی شواهد مطلبی رو نشون میدن و مدرکی در مخالفت با اون مطلب وجود نداره، شک کردن عقلانی نیست.
بعضی وقتها شک کردن حتی اخلاقی هم نیست. وقتی یک غریبه بدون هیچ دلیل و مدرک قابل قبولی، دربارهی دوست صمیمیت ادعای بدی رو مطرح میکنه، نه تنها عاقلانه نیست، بلکه اخلاقی هم نیست که نسبت به دوستت شک کنی؛ یا به عبارت بهتر، اخلاقی نیست که به شکت اهمیت بدی.
شک کردن خیلی جاها خوبه، مخصوصا اگر باعث بشه به دنبال کشف حقیقت بری و عقاید اشتباهت رو اصلاح کنی. این نوع شک کردن سازنده و کمک کننده است.
اما شک کردن همه جا خوب نیست.
@Spiritnaut
موسس دین دروز، یک ایرانی به اسم «حمزة بن علی بن احمد» بوده.
آیین دروز، یک دین جدا شده از مذهب اسماعیلیهی شیعه هست که تناسخ یکی از اصول اعتقادیشونه. دروزیها به عنوان یک گروه مذهبی عرب شناخته میشن و کسی هم نمیتونه خارج از خودشون وارد این دین بشه. بیشتر هم در لبنان، اردن، سوریه، فلسطین و اسرائیل هستن.
اگر کتاب «علم و تناسخ» رو خونده باشید، احتمالا کیسهای تناسخ دروزی یادتون میاد.
@Spiritnaut
آیین دروز، یک دین جدا شده از مذهب اسماعیلیهی شیعه هست که تناسخ یکی از اصول اعتقادیشونه. دروزیها به عنوان یک گروه مذهبی عرب شناخته میشن و کسی هم نمیتونه خارج از خودشون وارد این دین بشه. بیشتر هم در لبنان، اردن، سوریه، فلسطین و اسرائیل هستن.
اگر کتاب «علم و تناسخ» رو خونده باشید، احتمالا کیسهای تناسخ دروزی یادتون میاد.
@Spiritnaut
دروزیها معتقدند که روح انسان فقط میتونه وارد جسم انسان بشه. و همینطور معتقدن که روح زن دروزی فقط وارد جسم زن دروزی میشه و روح مرد دروزی هم فقط وارد جسم مرد دروزی میشه.
@Spiritnaut
@Spiritnaut
مطلبی که در منابع مختلف دیدم اینه که دروزیها جهنم و بهشت رو مفهومی ذهنی/روحانی میدونن. بهشت رو نزدیکی و وصال با خالق و جهنم رو دوری از خالق میدونن.
همینطور که در متن بالا اومده، از نظر دروزیها (که به خودشون میگن «موحدان»)، بهشت، یعنی توحید خالق و جهنم، یعنی جهل و بدی. و میوهی رسیدن به بهشت، رسیدن به معرفت و شناخت حقیقیه.
(متن بالا از کتاب «مذهب الدروز و التوحید» از «عبدالله النجار» هست.)
@Spiritnaut
همینطور که در متن بالا اومده، از نظر دروزیها (که به خودشون میگن «موحدان»)، بهشت، یعنی توحید خالق و جهنم، یعنی جهل و بدی. و میوهی رسیدن به بهشت، رسیدن به معرفت و شناخت حقیقیه.
(متن بالا از کتاب «مذهب الدروز و التوحید» از «عبدالله النجار» هست.)
@Spiritnaut
روحنورد
مطلبی که در منابع مختلف دیدم اینه که دروزیها جهنم و بهشت رو مفهومی ذهنی/روحانی میدونن. بهشت رو نزدیکی و وصال با خالق و جهنم رو دوری از خالق میدونن. همینطور که در متن بالا اومده، از نظر دروزیها (که به خودشون میگن «موحدان»)، بهشت، یعنی توحید خالق و جهنم،…
حالا داستان چیه؟ چرا اینجوریه؟
اگر با دعواهای دینی آشنا نباشید، شاید براتون قضیه خیلی عادی باشه که مثلا بهشت و جهنم یا توصیفاتی که از اونها در متون دینی شده رو یک نفر تمثیلی یا استعاری بدونه. اما در عمل، در فضای «اهالی فتوا» داستان متفاوته و حتی خیلی جاها کار به جاهای باریک کشیده. بذارید یه مثال بزنم بعد برم سر اصل قضیه.
یه اعتقاد غالبی بین متکلمان (و متشرعان) شیعه و سنی وجود داره و اون اینه که معاد و قیامت به صورت جسمانی اتفاق میافته (همون «معاد جسمانی») و اگر کسی چنین اعتقادی نداشته باشه، مرتکب «کفر» شده و از اسلام خارجه. خلاصه میگن افراد موقع قیامت با جسم زنده میشن و با جسم هم در بهشت و جهنم حضور پیدا میکنن و اعتقادی خلاف این یعنی خروج از اسلام. دلیلشون چیه؟ دلیلشون اینه که «ظاهر» آیات و روایات حاکی از معاد جسمانی هستن.
حالا توی دورهی قاجار، یک متفکر شیعهی دوازده امامی به اسم «شیخ احمد احسائی» اومد گفت قبول که معاد به صورت جسمانی اتفاق میافته، اما اون جسمی که موقع قیامت هست با این جسم دنیوی روی زمین فرق میکنه. در واقع معاد جسمانی رو قبول داشت ولی میگفت کیفیت اون جسم با جسم دنیوی متفاوته. فقهاء اون زمان یکی بعد از دیگری بابت این قضیه احمد احسائی و طرفدارانش رو تکفیر کردن و گفتن از اسلام خارج شده. و البته درگیریهای بعدیای هم پیش اومد که داستانشون مفصله.
حالا که چی؟ بریم سر اصل مطلب تا بهتون بگم.
برخلاف این نگاه، گروههایی همواره بین مسلمانها (و خصوصا شیعیان) وجود داشتن که میگفتن «ظاهر» متون دینی نه تنها ملاک نیست، بلکه اعتقاد به معنای ظاهری اونهاست که اشتباهه. اینها معتقد بودن که متون دینی استعاری و تمثیلی هستن و باید به معنای «باطنی» اونها توجه کرد.
اگرچه بیشتر «اسماعیلیه» (که دروزیان هم از اونها منشعب شدن) رو با عنوان «باطنیه» میشناسن، اما گروههای باطنی منحصر در اسماعیلیه نیستن.
مثلا «علویها» هم یکی از گروههای باطنی هستند که در پستهای بعدی ایشاللا دربارهشون صحبت میکنیم.
پ.ن: من اینجا قصد تبلیغ، تایید یا رد عقیدهای رو ندارم. مطالبم صرفا از باب مکتبشناسی و فرقهشناسی هستن. این هم بگم که قضیهی توجه به باطن متون دینی یا تمثیلی دونستن اونها بحث پیچیدهایه و اینطور نیست که همهی متشرعان همیشه ظاهر رو ملاک بدونن. حتی سختترین متشرعان هم جاهایی قائل به تعابیر استعاری متون دینی هستن.
@Spiritnaut
اگر با دعواهای دینی آشنا نباشید، شاید براتون قضیه خیلی عادی باشه که مثلا بهشت و جهنم یا توصیفاتی که از اونها در متون دینی شده رو یک نفر تمثیلی یا استعاری بدونه. اما در عمل، در فضای «اهالی فتوا» داستان متفاوته و حتی خیلی جاها کار به جاهای باریک کشیده. بذارید یه مثال بزنم بعد برم سر اصل قضیه.
یه اعتقاد غالبی بین متکلمان (و متشرعان) شیعه و سنی وجود داره و اون اینه که معاد و قیامت به صورت جسمانی اتفاق میافته (همون «معاد جسمانی») و اگر کسی چنین اعتقادی نداشته باشه، مرتکب «کفر» شده و از اسلام خارجه. خلاصه میگن افراد موقع قیامت با جسم زنده میشن و با جسم هم در بهشت و جهنم حضور پیدا میکنن و اعتقادی خلاف این یعنی خروج از اسلام. دلیلشون چیه؟ دلیلشون اینه که «ظاهر» آیات و روایات حاکی از معاد جسمانی هستن.
حالا توی دورهی قاجار، یک متفکر شیعهی دوازده امامی به اسم «شیخ احمد احسائی» اومد گفت قبول که معاد به صورت جسمانی اتفاق میافته، اما اون جسمی که موقع قیامت هست با این جسم دنیوی روی زمین فرق میکنه. در واقع معاد جسمانی رو قبول داشت ولی میگفت کیفیت اون جسم با جسم دنیوی متفاوته. فقهاء اون زمان یکی بعد از دیگری بابت این قضیه احمد احسائی و طرفدارانش رو تکفیر کردن و گفتن از اسلام خارج شده. و البته درگیریهای بعدیای هم پیش اومد که داستانشون مفصله.
حالا که چی؟ بریم سر اصل مطلب تا بهتون بگم.
برخلاف این نگاه، گروههایی همواره بین مسلمانها (و خصوصا شیعیان) وجود داشتن که میگفتن «ظاهر» متون دینی نه تنها ملاک نیست، بلکه اعتقاد به معنای ظاهری اونهاست که اشتباهه. اینها معتقد بودن که متون دینی استعاری و تمثیلی هستن و باید به معنای «باطنی» اونها توجه کرد.
اگرچه بیشتر «اسماعیلیه» (که دروزیان هم از اونها منشعب شدن) رو با عنوان «باطنیه» میشناسن، اما گروههای باطنی منحصر در اسماعیلیه نیستن.
مثلا «علویها» هم یکی از گروههای باطنی هستند که در پستهای بعدی ایشاللا دربارهشون صحبت میکنیم.
پ.ن: من اینجا قصد تبلیغ، تایید یا رد عقیدهای رو ندارم. مطالبم صرفا از باب مکتبشناسی و فرقهشناسی هستن. این هم بگم که قضیهی توجه به باطن متون دینی یا تمثیلی دونستن اونها بحث پیچیدهایه و اینطور نیست که همهی متشرعان همیشه ظاهر رو ملاک بدونن. حتی سختترین متشرعان هم جاهایی قائل به تعابیر استعاری متون دینی هستن.
@Spiritnaut
ملت در اصل یک لغت عربی هست که تقریبا با «مسلک»، «روش» و «دین» هممعناست. در قرآن هم به همین معانی اومده (مثل «ملة ابراهیم»)
اما الان فارسیزبانها از ملت به عنوان معادل nation در انگلیسی و به عنوان یک مفهوم سیاسی استفاده میکنن.
به هر حال، همانطور که مولوی رومی میگه:
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
@Spiritnaut
اما الان فارسیزبانها از ملت به عنوان معادل nation در انگلیسی و به عنوان یک مفهوم سیاسی استفاده میکنن.
به هر حال، همانطور که مولوی رومی میگه:
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
@Spiritnaut
آن دزدی که روی صلیب به مسیح ایمان آورد و نجات یافت را به یاد آورید. آیا به کسی آسیبی میرسید اگر آن دزد نمرده بود و از صلیب پایین آمده بود تا به ما بگوید که چگونه به مسیح ایمان آورده است؟
من نیز مانند دزد روی صلیب، به آموزههای مسیح ایمان آوردم و نجات خود را در آن یافتم. این مقایسهی دور از ذهنی نیست؛ این به خوبی وضعیت اضطراب و ناامیدیای که هنگام فکر کردن در مورد مرگ و زندگی داشتم را توصیف میکند. همچنین صلح و شادیای را که اکنون روح من را پر کرده است، نشان میدهد.
کتاب درحال ترجمهی «آنچه که باور دارم»؛ لئو تولستوی؛ ترجمهی احمد بهزادی
@Spiritnaut
من نیز مانند دزد روی صلیب، به آموزههای مسیح ایمان آوردم و نجات خود را در آن یافتم. این مقایسهی دور از ذهنی نیست؛ این به خوبی وضعیت اضطراب و ناامیدیای که هنگام فکر کردن در مورد مرگ و زندگی داشتم را توصیف میکند. همچنین صلح و شادیای را که اکنون روح من را پر کرده است، نشان میدهد.
کتاب درحال ترجمهی «آنچه که باور دارم»؛ لئو تولستوی؛ ترجمهی احمد بهزادی
@Spiritnaut
روحنورد
آن دزدی که روی صلیب به مسیح ایمان آورد و نجات یافت را به یاد آورید. آیا به کسی آسیبی میرسید اگر آن دزد نمرده بود و از صلیب پایین آمده بود تا به ما بگوید که چگونه به مسیح ایمان آورده است؟ من نیز مانند دزد روی صلیب، به آموزههای مسیح ایمان آوردم و نجات خود…
توی این کتاب، تولستوی بین «آموزههای مسیح» و «آموزههای مسیحیت» تفاوت خیلی زیادی قائله. به قول گاندی:
«من مسیح شما را دوست دارم، اما مسیحیان شما را دوست ندارم. مسیحیان شما بسیار متفاوت از مسیح شما هستند.»
@Spiritnaut
«من مسیح شما را دوست دارم، اما مسیحیان شما را دوست ندارم. مسیحیان شما بسیار متفاوت از مسیح شما هستند.»
@Spiritnaut
«تقریبا از نخستین سالهای کودکی، زمانی که خودم شروع به خواندن انجیل کرده بودم، آموزههایی که بیش از همه مرا تحت تاثیر قرار میدادند، تعالیمی دربارهی عشق، فروتنی، مهربانی، انکار نفس و پاسخ دادن به بدی با نیکی بود. همیشه این آموزهها را بهعنوان پایهی مسیحیت در نظر میگرفتم و از این آموزهها با تمام وجودم استقبال میکردم؛ اما پس از یک دورهی طولانی بیایمانی، معنای کامل آنها ناگهان برایم آشکار شد و آنها را همانگونه که طبقات کارگر بیسواد ما درک میکنند، فهمیدم و همان ایمانی را پذیرفتم که آنها به آن پایبند بودند؛ یعنی اعتقاد به کلیسای ارتدکس یونانی. اما بهزودی متوجه شدم که در تعالیم کلیسا، تاییدی برای این باور خودم که عشق، فروتنی، مهربانی و انکار نفس اصول اساسی مسیحیت هستند، نخواهم یافت. دیدم که آنچه من پایهی مسیحیت میدانستم، در آموزشهای عمومی کلیسا جایگاه اصلی را نداشتند.»
کتاب درحال ترجمهی «آنچه که باور دارم»؛ لئو تولستوی؛ ترجمهی احمد بهزادی
@Spiritnaut
کتاب درحال ترجمهی «آنچه که باور دارم»؛ لئو تولستوی؛ ترجمهی احمد بهزادی
@Spiritnaut
به نظرم یکی از بدترین معادلسازیهای فارسی، عبارت «فضای مجازی» برای «اینترنت»ه. دقیقا خیلیها این عبارت رو به عنوان متضاد «دنیای واقعی» در نظر میگیرن.
ممکنه خیلی از شما هم بگید، «خب مجازیه دیگه، واقعی نیست! چرا؟ چون مثلا بلاگرهای اینستاگرامی یا حتی آدمهای عادی تصویری غیر واقعی از خودشون نشون میدن، کلی کلاهبرداری و دروغ و .... اتفاق میافته و ...»
اما خب مگه خارج از اینترنت این اتفاقات نمیافته؟ مگه خیلی از آدمها خارج از اینترنت دروغ نمیگن و کلاهبرداری نمیکنن؟ مگه خیلیها سعی نمیکنن تظاهر به چیزی کنن که باطناً باهاش فاصلهی زیادی دارن؟
پس این چیزها دلیل نمیشه که اینترنت رو «غیرواقعی» و «مجازی» بدونیم.
از طرف دیگه، مگه اینترنت فقط محدود به این موارد هستن؟ چه بسیار هستن ارتباطها و دوستیهای عمیقی که در اینترنت اتفاق میافتن. و چه بسیار هستن عشق و آگاهیای که از طریق اینترنت نشر پیدا میکنن. خیلی از آدمها اتفاقا در محیط اینترنت، حرفهاشون رو صادقانهتر میزنن، راحتتر درددل میکنن و حرفهای راستی رو میزنن که خارج از اینترنت به هر دلیل نمیتونستن بزنن، اما عمیقا بهش باور دارن.
به نظر من، اینترنت بخشی از زندگی واقعی ماست؛ یک وسیله و ابزاره و مثل همهی ابزارهای دیگه، این خودمون هستیم که انتخاب میکنیم چجوری ازش استفاده کنیم.
@Spiritnaut | روحنورد
ممکنه خیلی از شما هم بگید، «خب مجازیه دیگه، واقعی نیست! چرا؟ چون مثلا بلاگرهای اینستاگرامی یا حتی آدمهای عادی تصویری غیر واقعی از خودشون نشون میدن، کلی کلاهبرداری و دروغ و .... اتفاق میافته و ...»
اما خب مگه خارج از اینترنت این اتفاقات نمیافته؟ مگه خیلی از آدمها خارج از اینترنت دروغ نمیگن و کلاهبرداری نمیکنن؟ مگه خیلیها سعی نمیکنن تظاهر به چیزی کنن که باطناً باهاش فاصلهی زیادی دارن؟
پس این چیزها دلیل نمیشه که اینترنت رو «غیرواقعی» و «مجازی» بدونیم.
از طرف دیگه، مگه اینترنت فقط محدود به این موارد هستن؟ چه بسیار هستن ارتباطها و دوستیهای عمیقی که در اینترنت اتفاق میافتن. و چه بسیار هستن عشق و آگاهیای که از طریق اینترنت نشر پیدا میکنن. خیلی از آدمها اتفاقا در محیط اینترنت، حرفهاشون رو صادقانهتر میزنن، راحتتر درددل میکنن و حرفهای راستی رو میزنن که خارج از اینترنت به هر دلیل نمیتونستن بزنن، اما عمیقا بهش باور دارن.
به نظر من، اینترنت بخشی از زندگی واقعی ماست؛ یک وسیله و ابزاره و مثل همهی ابزارهای دیگه، این خودمون هستیم که انتخاب میکنیم چجوری ازش استفاده کنیم.
@Spiritnaut | روحنورد
«همه چیز در جهان یا بر مبنای ترس است یا بر مبنای عشق. وقتی به عشق ایمان دارید و اقدامات مبتنی بر عشق انجام میدهید، به سمت نور حرکت میکنید و به تکامل میرسید. وقتی به ترس ایمان دارید و اقدامات مبتنی بر ترس انجام میدهید، یا در جریان مسمومی از ارتعاشات پایین گرفتار میشوید یا در قعر تاریکی حرکت میکنید، شما روح خود را از عشق دور میسازید.»
📘 رسالت روح، کیم روسو (مدیوم)؛ ترجمهی ویدا کرمی
@spiritnaut | روحنورد
📘 رسالت روح، کیم روسو (مدیوم)؛ ترجمهی ویدا کرمی
@spiritnaut | روحنورد
یک مدیوم:
«بعضی از اعضای خانوادهی من هر روز برایم دعا میکنند. من از دعاهای آنها بسیار قدردرانی میکنم چراکه دعا به همهی ما کمک میکند. اما آنها به شکلی که شما تصور میکنید دعا نمیکنند. در واقع، آنها برایم دعا میکنند چون فکر میکنند موهبت مدیوم (واسطهی روحی) بودن من را از خدا دور میکند (طبق تعلیماتی که در رابطه با خداوند در مدرسهی کاتولیک آموختم). این افراد اعتقاد دارند که من از دین منحرف شدهام. من هنوز هم آنها را عمیقا دوست دارم و میدانم که یکی از رسالتهایم آموختن عشق الهی به آنهاست...»
📘 رسالت روح، کیم روسو (مدیوم)؛ ترجمهی ویدا کرمی
@spiritnaut | روحنورد
«بعضی از اعضای خانوادهی من هر روز برایم دعا میکنند. من از دعاهای آنها بسیار قدردرانی میکنم چراکه دعا به همهی ما کمک میکند. اما آنها به شکلی که شما تصور میکنید دعا نمیکنند. در واقع، آنها برایم دعا میکنند چون فکر میکنند موهبت مدیوم (واسطهی روحی) بودن من را از خدا دور میکند (طبق تعلیماتی که در رابطه با خداوند در مدرسهی کاتولیک آموختم). این افراد اعتقاد دارند که من از دین منحرف شدهام. من هنوز هم آنها را عمیقا دوست دارم و میدانم که یکی از رسالتهایم آموختن عشق الهی به آنهاست...»
📘 رسالت روح، کیم روسو (مدیوم)؛ ترجمهی ویدا کرمی
@spiritnaut | روحنورد
روحنورد
یک مدیوم: «بعضی از اعضای خانوادهی من هر روز برایم دعا میکنند. من از دعاهای آنها بسیار قدردرانی میکنم چراکه دعا به همهی ما کمک میکند. اما آنها به شکلی که شما تصور میکنید دعا نمیکنند. در واقع، آنها برایم دعا میکنند چون فکر میکنند موهبت مدیوم (واسطهی…
مشکل کلیسا با مدیومها، سایکیکها و افراد دیگهای که دریافتها و تجربههای معنوی دارن، مشخصه. کلیسا اونها رو به جادوگری، ارتباط با شیاطین و اجنه متهم میکنه و خیلیها رو در طول تاریخ با این اتهامات به قتل رسونده.
کلیسا ادعا میکنه که «تنها» واسطهی بین مردم با طرف دیگه است و از این راه اعمال قدرت میکنه. طبیعتا از جانب این افراد احساس خطر میکنه.
کلیسا ادعا میکنه که «تنها» واسطهی بین مردم با طرف دیگه است و از این راه اعمال قدرت میکنه. طبیعتا از جانب این افراد احساس خطر میکنه.
ترس، به نیاز به کنترل میانجامد. در واقع، ترس ما از این است که کارها آنطور که میخواهیم پیش نرود. ما وقتی به کنترل کردن احساس نیاز میکنیم که به خواسته یا نتیجهای خاص دلبستگی داشته باشیم.
📘 رسالت روح، کیم روسو (مدیوم)؛ ترجمهی ویدا کرمی
@spiritnaut | روحنورد
📘 رسالت روح، کیم روسو (مدیوم)؛ ترجمهی ویدا کرمی
@spiritnaut | روحنورد
گزارش هافپُست از یک تحقیق: 85 درصد نگرانیهای ما هرگز اتفاق نمیافتند!
اون 15 درصد از نگرانیهایی هم که اتفاق میافتن، طبق گفتهی شرکتکنندگان در این تحقیق، در 79 درصد (80 درصد) موارد یا بهتر از اون چیزی که انتظار داشتن تونستن مدیریتش کنن و از پسش بر بیان، یا اینکه حاوی درسی برای اونها بوده که یاد گرفتنشون ارزشش رو داشته!
طبق گفتهی این مقاله، این یعنی 97 درصد نگرانیهای ما صرفا چیزی بیشتر از اغراقهای ذهنی ما نیستن.
اینم لینک خبر:
https://www.huffpost.com/entry/85-of-what-we-worry-about_b_8028368
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@spiritnaut | روحنورد
اون 15 درصد از نگرانیهایی هم که اتفاق میافتن، طبق گفتهی شرکتکنندگان در این تحقیق، در 79 درصد (80 درصد) موارد یا بهتر از اون چیزی که انتظار داشتن تونستن مدیریتش کنن و از پسش بر بیان، یا اینکه حاوی درسی برای اونها بوده که یاد گرفتنشون ارزشش رو داشته!
طبق گفتهی این مقاله، این یعنی 97 درصد نگرانیهای ما صرفا چیزی بیشتر از اغراقهای ذهنی ما نیستن.
اینم لینک خبر:
https://www.huffpost.com/entry/85-of-what-we-worry-about_b_8028368
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@spiritnaut | روحنورد