Telegram Web
Forwarded from یادداشت
اردبیل؛ شهر سرزنده

محمد زینالی اناری

عمرم که می گذرد همه چیز خاطره می شود، جنگ، سازندگی، آزادی، دروغ و پیش دستی توهم و خوش بینی! دوران بعد از جنگ دو آهنگ ما اردبیلی ها را از چنگ حماسه آهنگران و خون خواهی نزدیکان مان بیرون کشید. در کدری و خستگی آهنگ های جنگی بودیم و هیچ نغمه ی آشنایی به گوش مان نمی رسید، بیاتی های عاشیق ها هم دم از حماسه و غیرت می زدند. اردبیل در پایان دهه شصت شهر نسبتاً کوچکی بود که رفت و آمدی در آن نبود و ساعت هفت عصر، دیدن خانم ها در خیابان برای همه تعجب برانگیز بود. همه شهرهای ایران همین طور جنگزده بودند. بعنوان مثال برای خویشاوندانی مثل ما که دو برادر را در یک هفته تشییع کرده بود و غذای غالبش در دهه 60 دوپیاز بود، چه شب نشینی؟ چه خوشی؟

تا که بعد از دوران جنگ رادیوها هم شروع کردند به پخش صدای ساز زندگی عادی. اکبر هاشمی با شعار سازندگی آمد و شروع کرد به انتشار امتیاز مرغداری ها و بستن قرارداد کشتارگاه ها تا امنیت غذایی ایجاد شود و مهمانی ها گل بگیرد. به تدریج با غذاهای متنوع آشنا شدم. یاد گرفتم که می توان در خورشت به تنهایی یک ران مرغ را خورد. غذاخوری ها زیاد شدند، جاده ها آسفالت و زیرساخت های کشاورزی افزایش پیدا کردند و سال 73 برای کنکور دانشگاه آزاد از ترمینال تازه احداث به تنهایی رفتم به تهران و تجریش. در آن دوره تعاونی های کشاورزی و امتیاز کارخانه و غیره در میان مردم ترویج می شدند و البته بیشتر نصیب فرصت طلبان می شد. همان تورج معروف که قبلا از وی صحبت کرده ام رفت برای ثروتمند شدن کارخانه بزند؛ البته در دوره احمدی نژاد ورشکست شد و بعدا با معدن ثروتمند شد.

اردبیل که امروز به یمن دیوان سالاری ایرانی در دست رقبای صندلی های زیاد مدیریت است، زمانی عشق سخنور، معماری و وهابزاده بود. برایش شعر می گفتند، برای پیشرفتش دل به دریا می زدند و تلاش می کردند. یکی از اینان پدر من بود که هفت سال را در یک سازمان در استقلال از مرکزیت استان کار کرد، دهبان برای جلب بودجه های عمرانی برای توسعه راه ها، اداره راه اردبیل را به اداره کل ارتقا داده بود. این دسته ها به همراه بازاریان شهر بعد از جنگ به دنبال تشکیل انجمن و مجلس افتادند تا بتوانند امتیاز مرکزیت استان را از اکبر هاشمی بگیرند، وقتی هاشمی به اردبیل آمد، التفات شعار می داد: هاشمی هاشمی قسم به روح رهبر اردبیل استان شود. آری این اردبیل با پست های مدیریتی اش این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد، کی سرِ برگِ منِ بی‌سر و سامان دارد؟

اما شب ها! ما بعد از جنگ شب ها را هم کشف کردیم. در آن موقع که این تحولات رخ می داد، ناگهان دو آهنگ ابوعطای کیان خلیق از رادیو به گوش می رسید و مرهمی بود برای اضطراب ها و پریشانی های همچون منی که کودکی را با حماسه های جنگی بزرگ شده بودم. بعدها آهنگ گــــئجه لر جمشید نجفی منتشر شد و تلویزیون محلی هم که یکی از همان سازندگی بود (که این قدر سرکوفت می شنود)، روی آورد به برنامه ی شبانه به نام «گئــجه لر». امروز در زمانی که اردبیل داعیه دار پست و مقام زیادی دارد، نه خلیق زنده است نه نجفی که جانسوزانه درگذشت. اما شب های اردبیل حتی در زمستان، شب های گرم و شورانگیزی است که عاشقانش گاه تا صبح بیدار می مانند و این شعر نجفی در شهر خوانده می شود: گئجه لر اوزون، گئجه لر سس سیز، سحرین عطرین نینیم سن سیز، یاتا بیمیم گل منی سسده ( شب ها چه درازند، ‌شب هایی بی تو بودن، منتظر طراوت صبح نخواهم ماند که خواب ندارم، میایی مرا صدا کنی؟)‌

@ardabilnote
@thing
چرخه ناممکن زندگی

محمد زینالی اُناری

زندگی در خاورمیانه ناتمام ؛ اساساً آن چه که بشود به آن زندگی گفت و زندگی نامید، رخ نمی دهد. شاید دست نیافتنی باشد اگر بگوئیم معنا و مفهوم زندگی هر چه باشد، آرامش و ثبات از مهمات آن است. باید آرامشی باشد و طمأنینه ای، شبیه آن چه در کتاب آسمانی بهشت نامیده شده، که بتوان آن را زندگی نامید. اما این شیء دست نیافتنی یا گمشده خاورمیانه برای تقریبا هر انسانی دست نیافتنی است. آرامش آن چیزی است که در تمام زندگی به آن نیاز داریم و مهم ترین جایی که باید آن را در زندگی درونی کنیم، دوره کودکی است. اما دوره کودکی در خاورمیانه برای دختر و پسر خردسال سرشار از خشم های پدرسالارانه و طردهای مادرانه است.

شاید از نبود همین شیء باشد که خشم مانند اسطوره ای سراسر خاورمیانه را فرا گرفته است، اما نوع ترکیبی و پیچیده این خشم و طرد، در جنگ هایی رخ می دهد که خاورمیانه را فرا گرفته است. اثر بازتابی این خشم و طرد با صلح طرفین جنگ یا توافقی مثل آن چه دو کشوری می نامند، تمام نمی شود. اضطراب مانند صدا است و موج آن تا مدتی طولانی نامیرا است. به این نحو، زندگی سراسر خشم و اضطراب خاورمیانه را فرا می گیرد و مانند اپیدمی ای مسری که ریشه ای تاریخی و اسطوره ای دارد، چرخه زندگی در آن را ناممکن می سازد. دیروز کودکان سردشت و حلبچه، امروز کودکان غزه و خدای ناکرده فردا شهر و کشوری دیگر تقاص این عنصر پلید و شیطانی خشم و کین را می پردازند.

خشم و کین، به شیطانی سیاه و جاودانه می ماند؛ ماده ای نیست که بگوئیم امروز در ضمیر یک کودک مسلمان انباشته می شود و ممکن است فردا در همان کیش و میان مردم همان شهر و قوم بماند. خشم و کین در جهان مانند انرژی برآمده از هسته اتم و مولکول نفت، ماهیتی چون انرژی داشته و در میان انسان ها رد و بدل می شود. همچون پول است، به ارزش تبدیل می شود و در میان انسان های جهان مثل اضطرابی رد و بدل می شود. انسان ها آن را دیرزمانی در دل امپراطوری های هراس انگیز و خانواده های پدرسالار تولید کرده اند و برای بشریت به یادگار گذاشته اند و با ساختن پاساژها و بلوارهای طولانی و داشتن خانه ها و خودروهای رویایی و آنتیک از بین نمی رود.

بعید است بتوانیم از دست انسانی که احساس امنیت و قدرتمندی را به جای این که از آرامش نهاد بشری بجوید به دنبال آن است که از ابزارهای رنگارنگ و حتی ترسناک خود تدارک ببیند. کسی نیست به او بگوید این همه هیمنه و دستگاه تدارک می بینی که چه کار کنی؟ اگر خشم را با خشم و چشم غره را با چشم زخم جواب بدهی، جز این که در دل کودکان کینه و نفرت بکاری چه قدرتی کسب می کنی؟ چه کسی توانسته است از طریق خشونت به آرامش دست بیاید؟ باید بیدار شد و دانست که فراتر از روانشناسان امروزی، کتاب مقدس بهشت و امنیت را درسایه آرامش درونی و رضایت قلبی انسان نوید داده است نه چیز دیگری و آن فراهم نمی شود مگر این که کودکان امروز، چه فرزند دوست مان باشند چه فرزند دشمنان طعم آن را بچشند.

@thing
Forwarded from جامعه شناسی سیاسی (Hossein Bashiri kivi)
انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده

حسین بشیری کیوی
#جامعه_شناس

چهار سال پیش در چنین روزهایی انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا برگزار می شد ترامپ رئیس‌جمهور وقت به مصاف بایدن_اوباما رفته بود. هیجان انتخاباتی بیش از آمریکا در ایران مشهود بود از یک طرف براندازان در آرزوی انتخاب مجدد ترامپ بودند که هر روز حلقه تحریم ها را افزایش می داد و رادیکال های جمهوری اسلامی از کیهان شریعتمداری تا پایداری ها روزه سکوت گرفته بودند. اصلاح طلبان تحلیل می کردند و حتی مشارکت فعال داشتند که بایدن_اوباما پیروز شود که در نهایت بایدن_اوباما پیروز انتخابات شد و جمهوری اسلامی هم نفسی تازه کرد.

ولی در انتخابات پیش رو که در ۱۵ آبان برگزار می شود هیجان دوره قبل در ایران وجود ندارد مثل اینکه شهروندان به رئیس‌جمهور پزشکیان اعتماد کرده اند که ترامپ یا بایدن تفاوتی باهم ندارد و هر که باشد مذاکره خواهد کرد.

انتخابات ترامپ و هریس از  ابعاد مختلف قابل تحلیل است نظرسنجی ها از شرایط برابر با واریانس خیلی کم به نفع هریس انتخابات را پیش بینی می کنند ولی قماربازها ۲وسوم به سود ترامپ شرط بندی کرده اند در واقع قماربازها درست در نقطه مقابل نظرسنجی ها قرار گرفته اند اگر ترامپ پیروز شود مراکز نظرسنجی باید در نوع روش شناسی تجدید نظر کند و به سمت تجربه گرایی از نوع قماربازها میل کنند. در هر روی انتخابات ۱۵ آبان نشان خواهد داد که تجربه قماربازها با واقعیت جامعه منطبق است یا همچنان می توان بر نظرسنجی ها اعتماد کرد.

https://www.tgoop.com/azadikhojastehazadi
Forwarded from یادداشت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تعارض منافع سازمان نظام پزشکی و گسترش بی رویه مطب در اردبیل

@ardabilnote
نکته: جامعه شناسی تجربه pinned «تعارض منافع پزشکان ایرانی (ص۱) محمد زینالی اُناری بحث درباره کارآمدی و ناکارآمدی سیسم بهداشت در جامعه ایرانی، یک نقطه ثقل دارد و آن کارکرد یا ساختار دولتی بهداشت در ایران است. اگر از منظر جامعه شناسی به سیستم بهداشت نگاه کنیم، این سیستم دارای یک عاملیت انسانی…»
نکته: جامعه شناسی تجربه pinned « رمز ماندگاری #روز_دانشجو چیست؟ 🖋 محمد زینالی اُناری - کارشناس ارشد علوم اجتماعی و پژوهشگر اگر از روز به توپ بستن مجلس که روز مهمی در جنبش مشروطه است، بگذریم، روز به تفنگ‌بستن دانشگاه هم روزی تأثیرگذار در برانگیختن انقلاب اسلامی بود که آن را میراث‌دار…»
روز دانشجو.aac
14 MB
دانشجو در محاصره شغال ها

محمد زینالی اناری
مراسم روز دانشجو، ۱۹ آذر، دانشکده پرستاری و مامایی اردبیل

@thing
هدیه های از جنس سخن و کلمه و قصه

محمد زینالی اناری، روزنامه ایران، ۲۹ آذر۱۴۰۳

@thing
09 (5)(3).pdf
360.4 KB
تهران پیشتاز طلاق.pdf

@thing
مذاکره علیه مذاکره

محمد زینالی اُناری

چرا دقیقاً بعد از جدی شدن مذاکره هیئت ایرانی با ترامپ، اروپا علیه ایران قطعنامه صادر کرد سپس وقتی به مذاکره با اروپا راضی شدیم ترامپ علیه ایران قطعنامه صادر می کند؟ اصلا چرا در برابر دموکرات، اروپا و غیره نام ترامپ می درخشد؟ راز کاریزمای ترامپ چیست که ما مدام سعی می کنیم از پزشکیان شکلی ترامپ زده بیافرینیم و مثل قیصر یا قهرمانان کشتی کج از راه رفتن آن دو کلیپ مردمی درست کنیم؟

سوال انکشافی تر این است در کنار این دو رقیب مذاکره با ایران یعنی اروپا و آمریکا که هر دو فشارشان را بر ایران وارد می کنند نسبت گروه ضد مذاکره در ایران چیست؟ چه ارتباطی میان مخالفان ایرانی مذاکره در ضدیت مذاکره با ترامپ وجود دارد که هم در دور قبل جلوی مذاکره مستقیم روحانی با ترامپ ایستادند و هم امروز شقیقه هایشان در شنیدن اخبار مذاکره با ترامپ یا انتقال تکنولوژی اینترنت و هوش مصنوعی بیرون می زند؟

یکی از تفاوت های مهم دموکرات و جمهوری خواه یا اروپا و آمریکا، شالوده الهیاتی سیاست این دو قاره است. کاتولیسیسم و پروتستانیسم دو سازمان اجتماعی و ذهنیت مذهبی هستند که اروپا و آمریکا را از هم شکاف داده اند و ادغام جهانی گربه ایران را دچار آستیگماتیسم کرده اند. نسبت گروه ضد مذاکره با کاتولیسیسم ریشه در تقلید کاتولیک گرایی یا کلیسا زدگی و تقلید امپراطوری عباسیان از الگوی سازمانی شریعت مسیحیت و سپس تقلید امپراطوری صفویه از این قاعده در ایران دارد.

پروتستان ها علیه انجماد حاکمیت کشیشان در امپراطوری های اروپایی قیام کردند. کشیش کاتولیک خود را واسط مردم با خدا ( و به طور پنهانی شریک حاکمیت امپراطور ) می دانست و معترضان مثل وحدت وجودی ها و صوفیان ایرانی ( که پس از مغول رسمیت یافت ) معتقدند هر کس بلاواسطه با خدا مرتبط است. این نکته یادآور نزدیک بودن خدا از رگ گردن به هر بنده است. خدا، برتر از هر کشیش و احزاب و امپراطوری است و انسان متصل به خدا از آزادی اصیل در فراسوی سازمان های انسان ساخته، و عقلانیت انتقادی برخوردار است نه آزادی های فرمایشی که با توهم آزادی اجتماعی و شخصیت نمایشی به او القا می شود.

به خاطر همین است که وقتی ترامپ از برجام خارج شد و گفت ایران باید وارد مذاکره مستقیم با ترامپ شود، مخالفان مذاکره که در سنت حدفاصل شدن میان انسان و خدا گام بر می دارند خواستار حکومت افلاطونی اند و جز خرد خود خردی برای انسان ایرانی جایز نمی دانند، جلوی این مذاکره می ایستند. به خاطر همین دعوا با کفار را مهم تر از دعوا با مشرکین جلوه می دهند. اما در اسلام که اولین تجربه سرکشی در برابر مسیحیت زمانۀ خود بود، سخن اصلی این بود که هر روز در مراسم نماز حدود 360 خدای بزرگ را ذکر می گوید او را از هر شرکی بر حذر دارد!

@thing
استیضاح و بی‌تفاوتی

محمد زینالی اُناری
در مورد فروپاشی اجتماعی و سیاسی زیاد صحبت شده، اما فروپاشی اقتصادی یک کشور از ورشکستگی دولت یامترادف شیک امروزی اش «ناترازی»، سهمگین‌تر است. فروپاشی اقتصادی همانا حذف آن از مناسبات اقتصادی جهانی است؛ چون اساساً خود مفهوم «کشور بودن» یک امر بین المللی است. وقتی ریال به طور کامل حذف می‌شود و زمین، طلا، ارز دیجیتال و حتی لباس استوک جای حتی یک ساعت داشتن ریال را می‌گیرد، یعنی کشور از دوره‌ی بین‌الملل به سوی مبادله‌ی پایاپای برگشته است. با سقوط پول ملی و مرگ تدریجی نیروهای تولیدی فعال در قلمروی اقتصادی ایران ، عملاً این ملت از مناسبات تولید جهان حذف و از نظر تولید ارزش پولی به یک زمین بایر تبدیل می‌شود تا مثل یک تریاکی با فروش فرش زیر پا یعنی منابع زیرزمینی و حراج معادن تن به غارت بدهد، چیزی که با ارزان‌فروشی نفت عملاً اتفاق می‌افتد.

استقلال از شعارهای انقلاب اسلامی 57 بود، تا ایران بتواند در دنیا حضور مستقلی داشته باشد. چرا که ورود ایران به مناسبت جهانی با وابستگی بانکی و تجاری در بعد اقتصادی همچنین با مدارس فرانسوی زبان و انگلیسی، وابستگی فرهنگی صورت گرفته بود. از طرفی نظریه چپ در ایران معتقد بود که این وابستگی موجب استعمار است و نظریه‌ی اسلامی با اتکا به تفسیر آیه‌ی نفی سبیل مخالف عملی تسلط کفار بود، ترکیب این دو به شعار «استقلال، ‌آزادی، جمهوری اسلامی» انجامید. اما با سقوط ارزش پول یک کشور، نه استقلال و حتی وابستگی که حذف یک قلمروی اقتصادی از عرصه‌ی جهانی صورت می‌گیرد. باری جریان به ظاهر انقلابی که پس از افشای راز بنزین های قاچاق و حذف پست‌های مدیریت و استخدام‌های فامیلی آینده از ایران خودرو و حذف قریب‌الوقوع دلالان نفتی با پیوستن به جنبش جهانی مبارزه با پولشویی، علیه وزیر کبیر خروشید، در عمل حذف ایران را جایگزین شعار انقلابی «استقلال» کرده است.

وقتی حسنک را به دار زدند، در جامعه‌ی ایران هیچ اتفاقی جز مردن او نیفتاد؛ یک نفر کم شد. وقتی امیرکبیر را رگ زدند هیچ؛ یک نفر کم شد. این نظریه‌ی اصلی علی رضاقلی در کتاب جامعه‌شناسی نخبه‌کشی است؛ حذف نخبگان سیاسی در جامعه‌ی ایران با سلاح ایجاد بی‌تفاوتی در میان مردم صورت می‌گیرد. قطع رشوه‌گیری درباریان یکی از اقدامات میرزاتقی‌خان فراهانی بود که موجب شد برای او تله درست کنند و شبانه حذف شود. آخرش هم عاشقان قاجار گفتند تقصیر او نبود، مشروب خورده بود و هوش ازسرش پریده بود تا یک جرعه می بلاگردون شاه شود. ساماندهی الکترونیک چک در زمانی کوتاه در دوره‌ی مدیریت بانک مرکزی، افشای قاچاق بنزین،‌ حذف ارز رانتی، قطع رگ پست‌ها و استخدامی‌های متنفذین سیاسی از ایران خودرو، عملیاتی سازی مبارزه باپولشویی و .. همه نشان از مبارزه‌ی همتی با رشوه‌خواری مدرن و قاچاق سازمان‌یافته ازملت و دولت ایران بود. اما در نهایت همان پروپاگاندایی که شاه قاجار را با اثبات جنون ناشی از مستی از قتل تبرئه می‌کرد، امروز با به میان آوردن مسائلی مثل کینه برخی از مناظره انتخابات 1400 و غیره بی‌تفاوتی مردم و مجلسِ صدر امور را از هر مسئولیتی در قبال حذف اقتصادی ایران تبرئه می‌کند.

@thing
📚 کتابفروشی دکتربوک برگزار می‌کند:

🔸نشست فرهنگی نوروز

🔹《اسطوره‌شناسی نوروز》
🔻 عمار احمدی، دکترای انسان‌شناسی
🔹 《پرسش دکارت و فروید از اسطوره》
🔻 محمد زینالی اوناری
پژوهشگر دکترای جامعه‌شناسی

🗓 چهارشنبه ۲۲ اسفندماه ۱۴۰۳
📍مکان: کتابفروشی دکتربوک
🕰ساعت: ۱۶ عصر
با مشارکت:
موزه تاریخ علوم اردبیل اردبیل
بنیاد ایران‌شناسی استان اردبیل
انجمن مجموعه‌داران استان اردبیل
موسسه ارمغان علم و خرد ساوالان

📚 کتاب؛ دانایی؛ توانایی

📗 منتظر شما در دکتر بوک هستیم.

آدرس: اردبیل، خیابان دانشگاه، جنب ورودی اصلی دانشگاه محقق اردبیلی، روبروی بانک تجارت
تلفن: ۳۳۵۲۳۵۱۵-۰۴۵

کتابفروشی دکتربوک
🆔️ @drbook97
نکته: جامعه شناسی تجربه pinned «پلاستیکی شدن نوروز محمد زینالی اُناری؛ مقدمه نوروز آئینی از نو شدن، تغییر و انقلاب درونی انسانی، در رازورزی میان خورشیدِ سوزان فلات و سرمای کوه بوده‌است. آن‌چه در گذشته‌ی این سرزمین فلسفه نوروز را می‌ساخت، آئینی‌شدن در پیرامون مجموعه‌ای از قصه‌ها بود که…»
تضاد ساختگی در مسئله ایران

محمد زینالی اُناری

یک تفاوت یا تضاد ارزشی در این خصوص وجود دارد که مسئله اصلی یا اولویت اساسی حکمرانی در ایران چیست؟ در این خصوص دو نوع نگاه در تخالف اند یکی می گوید مسئله اصلی توسعه است و باید همه موانع بین المللی و داخلی را که مانع تحقق آن می شوند از جای کنده و با سرعت جهانی تحولات اقتصادی و اجتماعی همسو شد. نظریه دیگری نسبت به این موضوعات بی تفاوت بوده و مسائل دیگری نظیر حجاب و بی حجابی که از جمله مسائل مربوط به تحولات فرهنگی ایران است را برجسته کرده و وقت ها و حکمرانی را با خرج باتوم، ساچمه و هزینه های فرهنگی صرف ایجاد مناقشه و کشمکش در این موضوع می کند. تو گویی که مسئله اصلی ایران نه بقا و توسعه بلکه یک کاسه شدن شرم از بدن و تصویب پوشش و رفتار مرجح است.

هر کدام از این مسائل ذینفعانی دارند، منجمله کل مردم ایران که هر روز از مشکل تورم و عقب ماندگی کشور حتی از عربستان، تاجیکستان و افغانستان و از عدم تجارت نافع و رفت و آمد با کشورهای همجوار می نالند و اقتصاد دانان و سیاست مداران راه حل رفع این عقب ماندگی و غیره را در توسعه و ارتباط بهتر با همسایگان و جهانیان می دانند. به نظر می رسد ذینفعان طرح هایی مثل حجاب و مخالفت با FATF و غیره هم ناشی از طرح مشکلاتی چون کنترل اخلاقی جامعه توسط مردم و امنیت اطلاعات مالی کشور باشد. اما روند رشد فساد اداری و مشکلات اقتصادی نشان می دهد که اخلاق مسئله این گروه نیست. مدتی بعد مشخص می شود هر چه بیشتر مسئله حجاب مطرح و جامعه سرگرم آن شده، در پس پرده مسائلی چون چای دبش و سو استفاده از بهم ریختگی مالی دولت و افزایش بودجه های تشریفاتی اتفاق افتاده است.

از این دوگانگی عجیب بیشتر به نظر می رسد دست هایی در کار است که اجماع جامعه ایرانی بر سر توسعه و رفع مشکلات آن در عرصه عمومی شکل نگیرد. لذا تا حد شکل دادن به یک نزاع خیابانی و هژمونی تلویزیونی افکار سیاستگذاران و حاکمان را درگیر موضوع حجاب/بی حجابی می کنند تا مسئله اصلی حکمرانی کشور در این میان از یاد برود. دست‌های نامرئی مسلط بر تعریف مسئله ایران حتی دولت و مجلس را تصاحب می کنند تا مگذارند که مسئله اصلی توسعه در ایران بر بنیان های اداری و اخلاقی آن سیطره کند. چرا که اولین گام در تأمین توسعه، حکمرانی توسعه، نوشتن استراتژی‌های توسعه، بهداشت اداری و شایسته سالاری است و با این گام، دست‌های نامرئی که در پس طرح حجاب آزادتر از هر لیبرالی امکان ایجاد فسادهای دبش را پیدا می کنند، قطع خواهد شد.

ژان بوردیار، با اشاره به چنین طرح موضوع هایی معتقد است که وقتی فساد بزرگی در یک نظام سیاسی رخنه کرده، با تردستی رسانه، خیابان و دادگاه، واقعیتی جعلی و بی ریشه در صحنه عمومی ساخته می شود تا مردم را درگیر نمایشی از واقعیت کرده و اقناع شان کند که حقیقت همین واقعیت است، حال آن که در پس پرده اتفاقات دیگری می‌افتد. به نظر می رسد مراکزی که برای بهبود اخلاقی خیابان، قضا و تلویزیون تأسیس شده‌اند تا با خواندن نظریه‌هایی مثل دیدگاه بوردیار انقلاب اسلامی را از فساد و افتادن به دست نااهلان جلوگیری کند، اگر نگوییم به چنگ دست های نامرئی افتاده اند، درگیر سودمندی از جذابیت های این نظریات و شرطی اعتبارهای خلق واقعیت جعلی شده‌اند و در برابر اعتراضاتی که به این رویه های جعل خبر و واقعیت می شود، مدام بر تأمین اعتبارات مالی خود می افزایند. چرا که از خاصیت اهل جهنم است که آب آتشبار را می خورند و می گویند: « هل من مزید؟ »!

@thing
2025/04/08 05:47:10
Back to Top
HTML Embed Code: