〔 #Chef, #Taehyun 〕

سلام، وقت بخیر.
شرط نظرات سرآشپز نرسیده، لطفاً تا قبل از ساعت دوازده امشب شرط رو برسوند، دخترای من.
بابت همراهیتون ممنون🌱

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Mellilla , #Adya , #Spoil 〕

زبونش رو بی‌تردید روی صورت جونگکوک کشید و خون‌های ریخته‌شده روی گونه‌اش رو تمیز کرد.
طعم شیرین خون زیر دندون‌هاش پیچید و جگوار رو وادار کرد خرخر آرومی کنه.

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Mellilla , #Adya , #Vibe 〕

مود تهیونگ وقتی یونگی می‌خواست با جونگکوک‌ حرف بزنه.

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Chef, #Taehyun 〕

سلام، وقت بخیر.
شرط نظرات سرآشپز نرسیده، لطفاً تا قبل از پنج‌شنبه شرط رو برسوند، دخترای من.
بابت همراهیتون ممنون🦋

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Mine , #Adya 〕

به دلیل نرسیدن شرط اپ، متأسفانه امشب پارت نداریم‌. برای آپ پارت شرط رو برسونید✨

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Chef, #Taehyun 〕

سلام، وقت بخیر.
به‌دلیل نرسیدن شرط نظرات، سرآشپز امروز آپ نمی‌شه.
بابت همراهیتون ممنون🦋

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Mellilla , #Adya , #Spoil 〕

کیم تهیونگ!"

صدای فریاد بلند جونگکوک لرز به تن درخت‌های سربه‌فلک کشیده انداخت و قدم‌های تند جگوار رو از حرکت وا داشت.
تهیونگ بدون اینکه برگرده، سرجاش ایستاد و همچنان سرش رو پایین گرفت. بزاقش رو همراه با بغض سنگین توی گلوش فرو برد و ناخن‌های تیزش رو به کف دستش فشرد.

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Mellilla , #Adya , #Spoil 〕

"بریم حموم؟"

تهیونگ واژه‌ها رو آروم کنار هم چید و با لبخندی نرم روی لب‌هاش به‌سمت جفتش برگشت. با دیدن نگاه جونگکوک و گوش‌های سفید و بلندی که بالای سرش از روی هیجان می‌لرزید، خشک شد.

"حموم؟"
˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Mellilla , #Adya , #Vibe 〕

مود تهیونگ وقتی یونگی می‌خواست با جونگکوک‌ حرف بزنه.

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Mellilla , #Adya , #Vibe 〕

تهیونگ و جونگکوک در ادامه‌ی زندگی.(:

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #Azazel , #mēd 〕

سلام خوشگل‌های پری، حالتون چطوره؟
اومدم بهتون بگم که تایم آپ ازازیل از سه‌شنبه‌ به یکشنبه بعدازظهر تغییر کرده، پس حواستون بهش باشه.🩶

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖

〔 #WOM , #Victoria 〕

سلام دخترهای نازنازیم.🍓
متأسفانه به دلیل نبود شرایط برای نویسنده، امروز دنیای من رو نخواهیم داشت.💕

˓ ִֶָ @TaekookAreaDaily⬫˖