Telegram Web
رفیقی تعریف می‌کرد دانشجویِ راهِ دور که بودم، یک‌بار به جای مادرم، با پدرم تماس گرفتم...
خاطرم نیست چرا! به خاطر جواب ندادنِ مادرم بود، یا چه! هرچه که بود، با اولین بوق، پدرم جواب داد و دل‌نگران، پرسید چیزی شده؟ اتفاقی افتاده؟ پول لازم داری؟ با مامان کاری داشتی؟ صدایش بزنم؟
می‌گفت تازه آن لحظه بود که فهمیدم چقدر تمامِ عمرم، دور بوده ام از مردی که همه ی هم و غمِ روزگارش من بوده ام، که تمام عمر و زندگانیش، صرفِ من و راحتیم شده، که هیچ‌وقت، هیچ چیز برای خودش نخواسته الا حالِ خوشِ من و از من، حتی اندازه ی یک تماس، نه حقی داشته، نه انتظاری...
می‌گفت ما زیاد حواسمان نیست اما بیشترِ مردهای دنیا، خیلی از پدرها، اولین دسته گلِ عمرشان را، وقتی از دیگران می‌گیرند که مُرده باشند، رویِ سنگ قبرشان...
می‌گفت کاش گاهی وقت‌ها، حواسمان باشد به این محکم‌ترین آدم‌های شکننده ی دنیا، به مردها، به پدرها، زیاد نه، اندازه ی یک تماسِ کوتاه، به قدر چند شاخه گل...
همین!

#طاهره_اباذری_هریس
#عاشقانه‌های‌یک‌هوشبر

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
سلام بر مردی
که تا آخرین نفس
بی علت و بی منت
دوستمان داشت،
سلام بر پدر...

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
در وَرایِ تمامِ روزمرگی ها
در پسِ همه ی بی تفاوتی ها
در کشاکش فراموشی
هنوز هم
آری! هَنوز هم
به تو می‌اندیشم!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
شبی بارانی و غمگین،
شبی از هر شبم شب تر...

مرا میکشت دلتنگی،
ولی او را نمی دانم!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
از جان و دل اگر چه تو را دوست دارمت...
ناچار می روم، به خدا می سپارمت!

هرچند واقعیت تو سهم من نشد...
در خواب ها به سینه ی خود می‌فشارمت

شب ها کنار خاطره و جای خالیت...
اصلا بگو! چگونه عزیزم، نبارمت

فرهادوار گرچه نشد جان دهم ولی...
با تیشه روی هر غزلی می نگارمت

هرگز نشد که سهم دل ساده ام شوی
یک عمر گرچه ثروت خود می شمارت

گل می کُنی دوباره ولی در دلی جدید...
ای بذر امیدی که نمی شد بکارمت

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
تا کنج خلوت خود و در انزوا شکست
گویا درونِ این دل تنها خدا شکست

دل را فقط برای شکستن سرشته اند...
دیگر نمی پرسم که چه شد یا چرا شکست

هرگز نه اینکه درد خودم بشکند ولی...
دردی که در نگاه تو دیدم مرا شکست!

تا پیش چشم خیس خودم خم شدی عزیز
یک سو غرور و سوی دگر دل جدا شکست

در سجده آمدم که برایت دعا کنم
بغضم شکست و ساده تر از آن صدا شکست

این قلب بی قرار و عجین با نبود تو...
در انتهای هر غزل و هر هجا شکست

گرگی که برّه ای دل از او برده عاقبت...
در کنج خلوت خود و در انزوا شکست

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
من که هیچ
اصلا تمامِ جهان بستگی دارد به او..‌.
چشم که باز کرد
صبح شد
لبخند زد
بخیر هم شد!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
من شاعرِ این شعرهای بی سرانجامم
شیرین تر از لیلایم و دوری‌ست فرجامم

شیری که من بودم شده صید نگاهِ تو...
پابندِ چشمت کرده ای بی دانه و دامم!

فکر و خیالم گشته ای؛ این روزها در من...
یاد تو جولان می‌دهد از صبح تا شامم!

در سرزمینِ سینه ی من پادشاهی کن...
وقتی که با لبخندهایت می‌کنی رامم!

زیباترین حسِ جهان گل می‌کند در من...
جاری شود بر روی لب هایت اگر نامم!

هرچند سهم من نخواهی شد ولی ای کاش
گاهی کنی با یک نگاهِ ساده آرامم...

یک جرعه از لب های خود ما را ننوشاندی...
ساقی تویی اما منِ عاشق تهی جامم!

از آسمان من تمامِ شهر کوچیده...
پر می‌زنی روزی تو هم ای عشق! از بامم

تو مطلعِ این شعرهایِ بی سرانجامی...
من شاعرِ این شعرهایِ بی سرانجامم!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
می‌گفت:
ببین من آدم دروغ و دغل بافتن نیستم...
نمیگم تو اولیمی، بودن!
قبلِ تو خیلیا بودن، همه شونم وقتی اومدن گمون می‌کردم عشقن، کنارشونم بدک نبود حالم، می گفتم، می‌شنیدم، روزگار می‌گذروندم خلاصه...
نبودناشونم یه چند صباحی حالمو بد می‌کرد اما هرچی بود می‌گذشت!
اما تو نبودنات نمی‌گذره...
تو نبودنات حالمو بد نمی‌کنه،
می‌کُشه فقط!
من با خیلیا خندیدم، اما فقط برا توئه که چشمام تر می‌شه، فقط رفتن توئه که به گریه م میندازه حتی فکر و خیالش!
ببین من دروغ نیست توو کارم،
تو اولیم نبودی...
اما به جون مادرم قسم،
آخریمی!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
من؟
اهلِ تواَم...
دور از تو
سراسر غربت است جهان!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
تقصیر جمعه و غروب و باران نیست...
این دلتنگی های بی وقفه
تقصیر توئی‌ست که باید باشی
اما نیستی!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
عزیز ترینم!
اما اگر شما مرا دوست نداشته باشید،
دیگر چه فرقی می‌کند چه کسی دوستم بدارد؟
هیچ!
مثل طفلی که مادرش نخواسته باشدش...
مثل کسی
که خودش،
خودش را دوست نداشته باشد!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
ما فقط دوست معمولی بودیم!
وقتی شب به شب بیدار می ماندیم به پای هم توی صفحه های مجازی لعنتی تا خوابمان بگیرد لابلای حرف زدن های بی‌خودمان از روزمرگی های بیخودترمان دوست معمولی بودیم!
وقتی اولین بار توی سرازیری ولیعصر قرار گذاشتیم و دیدمش و خیز برداشت که توی آغوشش بگیردم و من بی معطلی گم شدم میان بازوانش دوست معمولی بودیم!
چند لحظه گذشته از دومین قرار وقتی کلافه گفت آن روسری لعنتی را بکش جلوتر و آن رژ خرابی را پاک کن از لب های وامانده ات و من فکر نکردم که کجای رژ صورتیِ رنگ و رو رفته ام مخصوص آدم های خراب است دوست معمولی بودیم!
به وقتِ نخورده مستیِ قرار سوم که دود سیگارش را فوت کرد توی صورتم و من یادم رفت چقدر از سیگار متنفرم، چقدر از سیگار بدم می آید و غرق شدم توی حس خوشایندِ دود آمیخته با عطر تلخش دوست معمولی بودیم!
به شیرینیِ قرار چهارم، درست همان جایی که سرم را گرفته بود به سینه اش و لابلای دیالوگ های علی سنتوری و حسادت من به تک تک نگاه هایش به گلشیفته و در پسِ نفس های عمیق و سنگینمان دوست معمولی بودیم!
به گاهِ قرار پنجم، زیر بارانِ بی چتر پیاده روی خلوت ناکجا آباد و درست همان لحظه ی پر التهاب لعنتی که ایستادم روی پنجه ی پاهایم و سرش خم شد که ممنوعه و عمیق و کوتاه و شیرین و پر از اضطراب و با طعم باران ببوسمش و ببوسدم دوست معمولی بودیم!
هنگامه ی بی قراری قرار ششم و لابلای بویِ حلوایِ جان گرفته از تردید نگاه های گریزانش و در انعکاس تصویر تارش توی نی نی لرزان چشم های مضطربم دوست معمولی بودیم!
سرِ قرار هفتمی که رفتم و نیامد و منتظر ماندم و نیامد و همه آمدند و نیامد و رفتند و نیامد و نمی آید و نخواهد آمد، دوست معمولی بودیم!
به وقت شرعیِ قرارِ یک هزار و سیصد و چندم و به حرمت پیام های نرسیده و تماس های رد شده و گریه های شبانه و زخم های روی زخم آمده و جراحت های جذام شده و خاطرات نداشته و یادگاری های نداده و دوستت دارم هایی که باورم نشد و به حرمت چشم انتظاری ها و این تنهایی بی پایانِ ابدی...
ما هنوز هم دوست معمولی هستیم!

#طاهره_اباذری_هریس
#عاشقانه‌های‌یک‌هوشبر

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
تا دور از من می‌شوی احساس دلتنگی...
بی چتر هرشب می‌کشاند زیر بارانم :)

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
میان این آه های مداوم
گاهی
گاهی فقط
فرصتی شد اگر
نفسی هم می‌کشیم!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
گریه خوب است،
خنده خوب تر...
اما امان!
امان از این بغض های کالِ ناتمام!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
به صبح شنبه می مانی...
در غربت!
به غروب جمعه می مانی...
در دلگیری!
و به عصرهای سه شنبه...
در کسالت بار بودن!
هرطور که بخواهی حساب کنی
دوست داشتنی نیستی،
من اما به طور احمقانه ای...
عاشقت هستم!

#طاهره_اباذری_هریس

🦋 | @TahereAbazariHerisi7
خط خطی های شاعرانه
instagram hasandosti20 – hasan dosti al chalon 09143210610
روزتون رو با ایشون شروع کنین
انشاءالله که خیر باشه تا شب :)
2025/02/16 14:55:19
Back to Top
HTML Embed Code: